دانلود مقاله َچارچوبی مفهومی برای توسعه سرمایه فکری word


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود مقاله َچارچوبی مفهومی برای توسعه سرمایه فکری word دارای 21 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله َچارچوبی مفهومی برای توسعه سرمایه فکری word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله َچارچوبی مفهومی برای توسعه سرمایه فکری word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود مقاله َچارچوبی مفهومی برای توسعه سرمایه فکری word :

چارچوبی مفهومی برای توسعه سرمایه فکری

چکیده:
عصر حاضر عصر اقتصاد دانش محور نامیده شده است. در این دوران توجه مدیران سازمانها به مقوله¬هایی همچون دانش و خلاقیت جلب شده و در پی آن سازمانهای دانش¬گرا نسبت به سازمانهای عمل¬گرا اهمیت بیشتری یافته¬اند. صاحبنظران معتقدند دهه¬ی 80، دهه¬ی جنبش کیفیت، ده¬ی 90، د¬هه¬ی مهندسی مجدد (بهبود فرایند کسب و کار و کاهش هزینه¬ها) و دهه¬ی کنونی، دهه¬ی مدیریت دانش است. در اقتصاد دانش محور، محصولات و سازمانها بر اساس

دانش زندگی می¬کنند و می¬میرند و موفق¬ترین سازمانها آنهایی هستند که از این دارایی¬های ناملموس به نحو بهتر و سریع¬تر استفاده می¬کنند. در حقیقت اهمیت روز افزون دانش صرفاً یک متغیر دیگری به فرایند تولید اضافه نمی¬کند؛ بلکه دانش قواعد بازی را به طور گسترده و بنیادی تغییر می¬دهد. امروزه توان تولید ثروت سازمانها مبتنی بر دانش است. مطالعات اخیر نشان می¬دهد که بر خلاف کاهش بازدهی منابع سنتی، دانش واقعاً منبعی برای افزایش عملکرد کسب¬ و کار است. لذا در این مقاله سعی شده است با ارائه مفاهیم مرتبط با این دارایی باارزش، اهمیت آن یادآوری شود.

واژه¬های کلیدی: اقتصاد دانش محور، سازمانهای دانش¬گرا، مدیریت دانش، دارایی¬های ناملموس

مقدمه:
تا دهه‌ی 1980 مدیریت واحد‌ تجاری، محیط کار و ساختار صنعت را به عنوان مبنای درک مزیتهای رقابتی مدنظر قرار می‌داد. در این دوران نقش مدیریت تنها یافتن راهی برای ترکیب بهینه‌ی محصولات و بازارهای هدف و رفع موانع ورود کالا به این بازارها بود. در طول دهه‌ی 1980 میلادی رویکرد تمرکز بر محیط کار و صنعت با چالشهای زیادی روبرو شد. در این دوره با بررسی برخی واقعیات ثابت شد که مزیت رقابتی تنها با ترکیب بهینه‌ی محصولات و بازارهای هدف در یک صنعت خاص حاصل نمی‌شود؛ بلکه عمده‌ترین دلیل مزیت رقابتی، تفاوت در انواع مختلف منابع سازمانی است. (Barney,1991,101)

از آن زمان به بعد، نگاه مدیریت واحدهای انتفاعی به جای محیط و صنعت به ‌طور جدی به منابع درون سازمانی معطوف شده است. منابع غیر عینی که از آن با عناوینی چون دانش، دارایی نامشهود دارایی راهبردی و ; نیز یاد می‌شود، مهمترین منابع درون سازمانی هستند که واجد شرایط ایجاد و افزایش مزیتهای رقابتی پایدار می‌باشند. مقارن با انقلاب فناوری اطلاعات و توسعه‌ی سریع فناوری برتر، از دهه¬ی 1990 الگوی رشد اقتصادی دچار تغییرات اساسی شد و در نتیجه، عامل دانش به عنوان مهمترین سرمایه، جایگزین سرمایه‌های مالی و فیزیکی در اقتصاد جهانی شد. به بیان دیگر اقتصاد صنعتی جای خود را به اقتصاد دانش محور داد. در اقتصاد صنعتی عامل اصلی تولید ثروت اقتصادی، داراییهای فیزیکی و مشهود مانند زمین، نیروی کار، پول و ماشین¬آلات و ; می‌باشد و ترکیب این عوامل است که در نهایت موجب تولید ثروت می‌شود. در این نوع اقتصاد، دانش به عنوان کلیدی¬ترین عامل ایجاد ارزش و ثروت، نقش ناچیزی ایفا می‌کند. (Chen,et al.,2004,198)
در اقتصاد دانش محور به دانش و سرمایه فکری به عنوان عامل اصلی تولید ثروت در مقایسه با سایر داراییهای مشهود و فیزیکی جایگاه مهمتری اختصاص می‌یابد. در بازارهای رقابتی فعلی که هدف سازمانها کسب سهم بیشتر بازار از طریق ایجاد مزیتهای رقابتی است، موفقیت یک سازمان در گروی بکارگیری و مدیریت عنصر دانش و سرمایه فکری در تمامی ابعاد سازمانی است.

 

پیدایش سرمایه فکری:
سرمایه فکری همواره در اطراف ما بوده است؛ اما تا چند سال پیش آن را به عنوان یک سرمایه¬ی کلیدی نمی¬شناختیم. در سال 1994 مقالاتی در این زمینه منتشر شد. این مقالات موجب شد توجه دنیای تجارت به این موضوع جلب شود. در سال 1995 شرکت اسکاندیا که بزرگترین شرکت خدمات بیمه و مالی در اسکاندیناویا است؛ اولین گزارش را در مورد سرمایه فکری منتشر کرد. همچنین کانادین امپریال بانک او کامرس که یکی از هفت بانک بزرگ ایالت متحده است، برنامه¬ای تهیه کرد تا به بنگاههای دانش¬مدار که بر مبنای سرمایه فکری ارزشگذاری شده بودند، وام دهد. موسسات ارنست اند یانگ و

 

آرتور اندرسن هم از اولین موسسات حسابرسی بودند که به تهیه¬ی ابزار سرمایه فکری برای صاحبکاران خود پرداختند. در سال 1996، کمیسیون اوراق بهادار و بورس آمریکا همایشی با موضوع محوری سرمایه فکری ترتیب داد. در این گردهمایی یکی از سخنرانان پیش¬بینی کرد که روزی سرمایه فکری قلب گزارشهای سالانه¬ی بنگاه¬های اقتصادی خواهد شد. وی همچنین به بنگاه¬ها توصیه کرد که به افشاء داراییهای مخفی در یادداشتهای توضیحی بپردازند. (مجتهدزاده،1381،8-7)
پروفسور مایکل هاو در سال 2001 در مقاله¬ای با عنوان « پیدایش فناوریهای جدید و کاربرد آن برای سرمایه فکری سازمانها » گفت: « حسابداری بهای تمام شده با ابزار یک اقتصاد مبتنی بر تولید به اندازه¬گیری یک اقتصاد خلاق می¬پردازد. برای مثال، اقلام ترازنامه¬های سنتی قابل اتکا نیستند زیرا داراییهای مبتنی بر دانش سریعتر مستهلک می¬شوند. ». (همان منبع،8)

اقتصاد دانش ‌محور:
از ابتدای تاریخ بشر تا اواسط قرن بیستم، استفاده از تواناییهای جسمانی کارگران، بکارگیری گسترده¬ی داراییهای فیزیکی و تجارت بر مبنای قدرت نقدینگی زیاد مالکان واحد‌های تجاری، نقش پر رنگی در اقتصاد و تجارت جهانی داشته است. مقارن با پایان جنگ جهانی دوم، برخی از کشورهای دنیا اهداف اقتصادی خود را بر مبنای دستیابی به رشد اقتصادی بالا و ایجاد رفاه اقتصادی برای ملتهای خود قرار دادند. در همین زمان بود که به تدریج نقش و اهمیت دانش در اقتصاد و تجارت مورد توجه سران کشورهای مذکور قرار گرفت. (Zhou and Frank,2003,37)
امروزه جهان در مرحله¬ی خیز نوین دیگری واقع شده است و اقتصاد مبتنی بر تولید جای خود را به اقتصاد مبنتی بر دانش و اطلاعات داده است. دانش و اطلاعات نقش اساسی در رشد و ایجاد ارزش افزوده در جوامع توسعه یافته و صنعتی دارد. در دو قرن گذشته سه عامل سرمایه، زمین و نیروی کار از عوامل تولید بودند که خارج از سامانه‌های اقتصادی قرار داشتند. از سال 1970 که دانش و فناوری در رشد اقتصادی دراز مدت بسیاری از کشورها تاثیر مثبت داشته، دانش به عنوان چهارمین عامل تولید در اقتصادهای پیشرفته مورد تایید قرارگرفت. مهمترین مشخصه‌های اقتصاد دانش محور عبارتند از:
همه‌ی کالاها علاوه بر اینکه کاربر و سرمایه‌بر می‌باشند، دانش‌بر نیز می‌باشند.
همه‌ی بخشهای اقتصاد دانش‌بر می‌باشند.
در نگرش اقتصاد دانش محور، دانش و اطلاعات منابعی هستند که به عموم تعلق دارند.
نیروی کار ارزان تعیین کننده‌ی مزیت اقتصاد دانش محور نیست.
اقتصاد دانش محور در قبال تحولات سریع دانش، انعطاف‌پذیر است.
اقتصاد دانش محور، دارای شرکتهای دانش محور می‌باشد.
در اقتصاد دانش محور، صنعت نیز دانش محور است.
تفاوتهای اقتصاد سنتی و اقتصاد دانش محور:
برای ذکر تفاوتهای دو نوع اقتصاد فوق در ابتدا به اختصار دیدگاه اقتصاد سنتی درباره¬ی ابعاد گوناگون اقتصاد بیان و در ادامه ویژگیهای اقتصاد دانش محور بیان می‌شود:
در اقتصاد سنتی توسعه اقتصادی یکنواخت، خطی و کند است. انتخاب نوع کالاها مبتنی بر خواست تولید¬ کننده می‌باشد. علاوه بر این چرخه¬ی حیات کالا نیز در آن طولانی است. گردانندگان اصلی اقتصاد در آن شرکتهای بزرگ صنعتی هستند و گستره¬ی رقابت محدود به دامنه¬ی محلی‌، منطقه‌ای و ملی است. در این نوع اقتصاد، بازارها همگن و متجانس فرض می‌شود و یک برنامه¬ی مشخص بازاریابی در مورد همه¬ی آنها اجرا می‌شود. تحول‌پذیری فعالیت در اقتصاد صنعتی آهسته می‌باشد و این نگرش مدیریت است که انگیزه و روش توسعه¬ی داد و ستد و راهبرد آن را تعیین می‌کند. در سازمانهای تولیدی، تولید به صورت انبوه است و منبع نوآوری آن پژوهش می‌باشد. منبع اصلی مزیت رقابتی در اقتصاد سنتی دسترسی آسان به مواد اولیه، نیروی کار ارزان، نقدینگی، کاهش هزینه¬ی تولید از طریق صرفه‌جویی¬های مقیاسی یعنی تولید انبوه می‌باشد. چگونگی اتخاذ تصمیم در اقتصاد سنتی به صورت عمودی یعنی از مدیران ارشد تا سطوح پایین کارکنان بوده و نگرش مدیریت به کارکنان به عنوان بخشی از هزینه تولید می‌باشد.

در اقتصاد دانش محور، توسعه¬ی اقتصادی دستخوش تغییرات بسیار شدید می‌باشد و به علت تحولات فناوری و رقابت، چرخه¬ی حیات کالاها در آن بسیار کوتاه مدت است و انتخاب نوع کالا نیز کاملاً مشتری محور است. گردانندگان اصلی اقتصاد دانش محور، شرکتهای دانش محور و کارآفرینان مبتکر می‌باشند و گستره¬ی رقابت در آن بین-المللی است. در این اقتصاد بر پایه¬ی شرایط خاص هر بازار، برنامه¬ی بازاریابی متفاوت، کالای متفاوت، قیمت متفاوت و روشهای پیشبرد فروش متفاوت در نظر گرفته می‌شود. تحول‌پذیری رشته¬ی فعالیت در آن بسیار سریع و متناسب با انتظارات بازار است و این فرصتهای موجود در بازار است که به مدیریت دیکته می‌کند که در قبال انگیزه و روش توسعه¬ی داد و ستد، راهبردهای

متغی داشته باشد. تولید در سازمانهای تولیدی به صورت منعطف بوده و منبع نوآوری آن تحقیق و ابتکار سازمان‌یافته است. جهت‌گیری اصلی فن‌آوری و روند حرکت آن در اقتصاد دانش محور به سمت رایانه‌ای کردن تمام مراحل طراحی، ساخت و; و همینطور بهره‌گیری از تجارت الکترونیک و فناوری اطلاعات می‌باشد. در اقتصاد دانش محور منبع اصلی مزیت رقابتی، برخورداری از تواناییهای ممتاز سازمانی، سرعت عمل سرمایه‌های انسانی، برخورداری از حمایت مشتریان و راهبردهای متغیر و پویا می‌باشد. در این اقتصاد مدل تجاری متکی بر مردم و دانش بوده و چگونگی اتخاذ تصمیم در آن به صورت نظر‌خواهی از افرادی است که وظایف و مسئولیتها بین آنها تقسیم شده است. در این اقتصاد از نظر مدیریت، کارکنان نوعی سرمایه‌ محسوب می‌شوند.

شرکتهای دانش محور:
همانطور که بیان شد یکی از ویژگیهای اقتصاد دانش محور وجود شرکتهای دانش محور در این اقتصاد می‌باشد. مقارن با گذر از اقتصاد سنتی به اقتصاد دانش محور، شرکتها نیز ناگزیر به استفاده¬ی گسترده از مفهوم دانش در همه¬ی ابعاد سازمانی می‌باشند. بدیهی است که استفاده¬ی گسترده و عمیق از دانش مستلزم بکارگیری مدیریت دانش است.
اصطلاح شرکتهای دانش محور، جهت توصیف شرکتهایی بکار می‌رود که سرمایه‌های فکری را مورد توجه قرار می‌دهند. شرکتهای دانش محور به این باور رسیده‌اند که سرمایه فکری، کلید سودآوری و تداوم فعالیت در بازارهای رقابتی است. در شرکتهای دانش محور، سودها از طریق تجاری کردن ایده‌های جدید و ابداعات و اثرات متقابل سرمایه‌های انسانی، ساختاری و ارتباطی حاصل می‌شود. امروزه تمامی سازمانهای کوچک و بزرگ نیازمند پیاده‏سازی مدیریت دانش در خود هستند تا از گردونه¬ی رقابت عقب نمانند. انعطاف‏پذیری و عکس‏العمل سریع در برابر شرایط متغیر محیطی، استفاده بهتر از منابع انسانی و دانش موجود نزد آنها و همچنین اتخاذ تصمیمات بهتر، دستاوردهای مدیریت دانش برای سازمانهای امروزی است.
مفهوم سرمایه فکری:
در سالهای اخیر تلاشهای بسیاری از سوی پژوهشگران، سازمانها و مراجع اقتصادی، حسابداری و مدیریت برای ارائه¬ی تعریفی جامع از سرمایه فکری صورت گرفته است. تعداد زیادی از محققان و دانشمندان رشته‌های مدیریت، علوم اقتصادی و حسابداری به تحقیق درباره¬ی سرمایه‌ فکری و ابعاد مختلف آن پرداخته‌اند و از این رهگذر تعاریف گوناگونی را درباره¬ی سرمایه فکری ارائه کرده‌اند که در ادامه با برخی از این تعاریف آشنا می‌شویم.
سرمایه فکری ماهیت فرار و سیال دارد و زمانیکه کشف شود و توسط سازمان مورد استفاده قرار گیرد، سازمان را در ورود به محیط‌ رقابتی یاری می‌رساند. (بونیتس 1996). (Bonits,1996,44)
سرمایه فکری در برگیرنده¬ی همه¬¬ی فرایندها و داراییهایی است که به طور معمول و سنتی در ترازنامه منعکس نمی‌شود. همچنین شامل آن گروه از داراییهای نامشهود مانند علائم تجاری و حق امتیازها و; می‌باشد که روشهای حسابداری مدرن آنها را مد نظر قرار می‌دهد. (روس 1997). (Roos,1997,5)
سرمایه فکری مشتمل بر حاصل جمع اعضای یک سازمان و تبدیل کاربرد عملی دانش اعضای سازمان است. (روس 1997). (Roos,1997,7)
سرمایه فکری، مواد فکری از قبیل دانش و اطلاعات و مالکیت (دارایی) معنوی و تجربه است که موجب ایجاد ثروت می‌شود و در حال حاضر تعریف جامعی برای آن وجود ندارد. (استیوارت 1997). (Stewart,1997,5)
سرمایه فکری از تفاوت بین ارزش بازاری یک واحد تجاری و هزینه¬ی جایگزینی‌ داراییهای آن بدست می‌آید. (ستارامان و همکاران 2002). (Seetharaman,et al,2002,136)
سرمایه فکری جستجو و پیگیری استفاده¬ی موثر از دانش در مقایسه با اطلاعات می‌باشد. (بونیتس 1998). (Bonits,1998,69)
سرمایه فکری را از منظر محاسباتی می‌توان به عنوان اختلاف ارزش بازار و ارزش دفتری شرکتها تعریف کرد. (فاستر 2000). (Faster,2000,55)
سرمایه فکری یک ماده فکری است که جمع‌آوری شده و به اشکال گوناگون برای تولید یک دارایی با ارزش‌تر مورد استفاده¬ی سازمان قرار می‌گیرد. (کلین 1994). (Klien,1994,10)
سرمایه فکری یک اطلاعات و دانش کاربردی برای خلق یک ارزش برای شرکت است. (ادوینسون 1997). (Edvinsson and Malone,1997,12)
سرمایه فکری عبارت است از یک دانش سازمانی وسیع که برای هر شرکت منحصر به فرد بوده و به شرکت اجازه می‌دهد تا به طور پیوسته خود را با شرایط در حال تغییر و تحول انطباق دهد. (موریتسن 2000). (Mouritsen,2000,32)
سرمایه فکری، دانش موجود در سازمان است و در دو سطح فردی و سازمانی مطرح می¬شود. سطح فردی شامل دانش، مهارت و استعداد و ; است و در سطح ساختاری چیزهایی مانند پایگاه داده¬ی‌ خاص هر مشتری، فناوری و روشهای و فرایندهای سازمانی و فرهنگ و ; است. (هانس و همکاران 1997). (Haanes and Lowendahi,1997,14)
برخی دیگر سرمایه فکری را به صورت شایستگی‌های یک شرکت در نظر گرفته‌اند که این شایستگی‌ها عمدتاً با تجربه و تخصص افراد داخل یک سازمان مرتبط است. در واقع این دانش و تجربه افراد داخل شرکت است که می‌تواند ارزش ایجاد کند که این کار از طریق فرایندهای مبادله دانش و خلق دانش جدید صوت می‌گیرد. باید توجه داشت که این شایستگی‌ها فقط بوسیله¬ی افراد و در داخل سازمان ایجاد نمی‌شود؛ بلکه گاهی اوقات بواسطه¬ی محیطی که سازمان در آن قرار دارد خلق می‌شود. به عنوان نمونه می‌توان به شبکه¬ی همکاری بین شرکتها در یک منطقه¬ی خاص اشاره داشت.
یکی از سردرگمی¬هایی که اغلب در ارتباط با سرمایه فکری ایجاد می¬شود تفاوت آن با اصطلاحات دارایی فکری، دانش، اطلاعات و داده¬ است. هر یک از این موارد دارای تعاریف مستقل و در عین حال به هم وابسته¬ می¬باشند. چنانچه به داده¬ها ساختار داده شود اطلاعات را شکل می¬دهند که مصرف هدفمند اطلاعات به ایجاد دانش می¬انجامد. بر اساس تعریف، سرمایه فکری دانشی است که تغییر شکل یافته و به چیزی تبدیل شده که برای بنگاه ارزشمند است. دارایی فکری یا دارایی دانشی محصول این دانش تغییر شکل یافته (سرمایه فکری) است. بنابراین از دید حسابداری داراییهای فکری مانند حق اختراع یا اموال فکری دارای مانده¬ی بدهکار است در حالی که سرمایه فکری، جمع ثروت بنگاه است که در دارایی فکری سرمایه¬گذاری شده است و دارای ماند¬ه¬ی بستانکار است. (مجتهدزاده،1381،¬9)

انواع طبقه‌بندی اجزاء سرمایه فکری:
همانطور که در مورد مفهوم و تعاریف سرمایه فکری توافق کلی میان محققان وجود ندارد، طبقه‌بندی جامع و فراگیری درباره¬ی اجزاء سرمایه فکری موجود نیست. در ادامه با برخی از مهمترین طبقه‌بندی اجزاء سرمایه فکری آشنا می‌شویم:
1- طبقه‌بندی بونیتس در سال 1998 و 2000
بونتیس در طبقه‌بندی مورد نظر خود در سال 1998 سرمایه فکری را در سه بخش با عنوان سرمایه انسانی ، سرمایه ساختاری و سرمایه مشتری تقسیم کرد. وی در سال 2000 طبقه‌بندی خود را به صورت سرمایه انسانی، سرمایه ساختار، سرمایه ارتباطی و دارایی معنوی اصلاح نمود. در این طبقه‌بندی منظور از سرمایه انسانی دانش فردی کارکنان یک سازمان می‌باشد. منظور از سرمایه ساختاری نیز کلیه¬ی داراییهای غیرانسانی و یا قابلیتهای سازمانی است که برای تامین نیازهای سازمانی مورد استفاده قرار می‌گیرد. در طبقه‌‌بندی اولیه، بونیتس تنها بر سرمایه مشتری تاکید داشت. بدین معنی که محیط پیرامونی یک سازمان را تنها در مشتریان سازمان و چگونگی روابط با آنها جستجو می‌کرد. در طبقه‌بندی سال 2000 وی از سرمایه ارتباطی به جای سرمایه مشتری نام برد. منظور از سرمایه ارتباطی کلیه¬ی دانش موجود در روابط یک سازمان با محیط پیرامون خود شامل مشتریان، عرضه‌کنندگان، سهامداران، دولت، مجامع علمی و اطلاع‌رسانی و; است. با این وجود وی بر این نکته تاکید می‌کند که مهمترین جزء از اجزاء سرمایه ارتباطی، روابط با مشتریان است. بونیتس مالکیت معنوی را آن قسمت از داراییهای نامشهود می‌داند که بر اساس قانون، مورد حمایت و شناسایی قرار گرفته است. از آن جمله می‌توان به حق انتشار، حق اختراع و حق امتیاز اشاره کرد.
بونیتس معتقد است که در میان اجزاء سرمایه فکری، سرمایه انسانی نقش اساسی را ایفا می‌کند. وی بر وجود مجموعه‌ای از روابط متقابل میان اجزاء سرمایه¬ فکری تاکید می‌کند. به عقیده¬ی بونیتس تمامی اجزاء سرمایه فکری صرف¬نظر از میزان اهمیت آنها، زمانی منجر به دستیابی سازمان به اهداف خود می‌شوند که به طور هماهنگ و متناسب دارای تعامل با یکدیگر باشند. به عنوان مثال، اگر یک سازمان از نظر سرمایه انسانی در وضعیت مناسبی باشد ولی سرمایه ساختاری آن متعالی نباشد، نمی‌توان انتظار داشت که سرمایه انسانی سازمان به صورت بهینه مورد بهره‌برداری قرار گیرد و به موازات همین نقیصه، بهره¬برداری از سرمایه ارتباطی نیز دچار مشکلات عدیده‌ای می‌شود.
2- طبقه‌بندی روس در سال 1997
روس و گروه همکارانش نیز سرمایه فکری را به سرمایه انسانی شامل شایستگی، گرایشهای فکری و خلاقیتهای فکری، سرمایه ساختاری شامل همه¬ی ساختارهای سازمانی، فرایندهای اجرایی، حقوق معنوی سازمانی و داراییهای فرهنگی و سرمایه ارتباطی شامل مجموعه‌ی روابط با ذینفعان داخلی و خارجی یک سازمان اعم از مشتریان، تامین-کنندگان مواد اولیه و سهامداران تقسیم می¬کند. روس و همکارانش طی مطالعات گسترده‌ای که بعدها انجام دادند به این نتیجه رسیدند که به منظور ارائه¬ی تصویر شفاف و کامل از سرمایه‌ فکری بهتر است یک بخش دیگر به طبقه‌بندی قبلی خود اضافه کنند. آنها این بخش را سرمایه بهبود و بازسازی نامیدند. سرمایه‌ بهبود و بازسازی در برگیرنده¬ی حق اختراعهای جدید و تلاشهای آموزشی کارکنان می‌باشد.
3- طبقه‌بندی استیوارت در سال 1997
استورات در طبقه‌بندی خود، سرمایه فکری را در سه بخش سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری و سرمایه مشتری ارائه کرد. این طبقه‌بندی تا حدود زیادی به طبقه‌بندی اولیه¬ی بونیتس شباهت داشت. در این طبقه‌بندی منظور از سرمایه انسانی در واقع کارکنان یک سازمان است که مهمترین دارایی یک سازمان محسوب می‌شوند. سرمایه ساختاری نیز به معنای دانش قرار گرفته شده در فناوری اطلاعات و همه¬ی حق امتیازها و مارکهای تجاری سازمان می‌باشد. منظور از سرمایه مشتری نیز کلیه¬ی اطلاعات مربوط به بازار است که برای جذب و حفظ مشتریان، مورد استفاده قرار می‌گیرد.
4- طبقه‌بندی بروکینگ
بروکینگ در طبقه‌بندی مورد نظر خود به چهار حوزه توجه دارد. این چهار حوزه عبارت است از داراییهای انسان محور، داراییهای زیرساختاری، مالکیت معنوی و داراییهای بازار. منظور از داراییهای انسان محور، مهارتها، صلاحیتها، تجربه و تواناییهای حل مسائل و مشکلات و روشهای انجام وظیفه‌¬ی رهبری است.
منظور از داراییهای زیرساختاری، همه¬ی فناوریها و فرایندها و خط‌مشی‌هایی است که سازمان را قادر به فعالیت می‌سازد. مالکیت معنوی نیز شامل حق امتیاز، علائم، مارکهای تجاری و دانش فنی است. در نهایت منظور از داراییهای بازار، مشتریان و میزان وفاداری آنها و کانالهای تبلیغ و توزیع می‌باشد.
5- طبقه¬بندی ادوینسون و مالونه
ادوینسون و مالونه در طرح ارزش اسکاندیا ، سرمایه فکری را در دو جزء سرمایه انسانی و سرمایه ساختاری ارائه کردند. این طبقه-بندی به شرح نمودار شماره¬ی 1 می¬باشد.

نمودار شماره¬ی1: طبقه‌بندی اجزاء سرمایه فکری توسط ادوینسون و مالونه
منبع: (Edvinsson and Malone,1997,19)
در این طبقه‌بندی ادوینسون و مالونه سرمایه مشتری را در زمره‌ی سرمایه ساختاری دادند که در بیشتر طبقه‌‌بندیهای دیگر این کار صورت نگرفته بود. همچنین برای سرمایه ساختاری، سرمایه سازمانی و سرمایه مشتری را در نظر گرفتند و برای سرمایه سازمانی نیز دو سرمایه فرایندی و نوآوری را مطرح کردند.
در این طبقه‌بندی سرمایه سازمانی شامل فلسفه¬ی سازمان، سیاستها و سامانه‌‌هایی برای استفاده از قابلیتهای سازمان است. سرمایه فرایندی نیز شامل تکنیکها، رویه‌ها و برنامه‌هایی هستند که اجرای آن موجب ارتقاء کیفیت کالا و ارائه¬ی خدمات می‌شوند. سرمایه نوآوری نیز شامل مالکیت معنوی و سایر داراییهای نامشهود است.
6- طبقه‌بندی چن و همکاران
چن و همکارانش سرمایه‌ فکری را در چهار حوزه مورد توجه قرار می‌دهند. این حوزه‌ها عبارتند از سرمایه انسانی، سرمایه مشتری، سرمایه نوآوری و سرمایه ساختاری. چن و همکارانش بیش از آنکه بر اجزاء سرمایه فکری تاکید کنند، تمرکز خود را بر روابط و نحوه¬ی تعامل میان اجزاء سرمایه فکری معطوف می‌نمایند. مدل ارائه شده توسط چن و همکارانش درباره¬ی سرمایه فکری و روابط میان اجزاء آن به شرح نمودار شماره¬ی 2 می‌باشد.

نمودار شماره¬ی 2: چگونگی روابط میان اجزاء سرمایه فکری از نظر چن و همکاران
منبع: (Chen,et al.,2004,201)
در این طبقه‌بندی چن و همکارانش سرمایه انسانی را اساس سرمایه فکری می‌دانند. به عبارت دیگر آنها بر این باورند که این سرمایه انسانی است که می‌تواند ابزار کارآمد دانش را از طریق سه جزء دیگر به ارزش افزوده برای سازمان تبدیل نماید. چن و همکارانش اجزاء سرمایه فکری را به شرح زیر تعریف می‌نمایند:
سرمایه انسانی
بیانگر دانش قرار گرفته در افکار و اذهان کارکنان بوده و منبع اصلی نوآوری و بازآفرینی یک شرکت می‌باشد. چن و همکارانش سرمایه انسانی را تلفیقی از شایستگی‌ها، طرز تفکر و خلاقیت کارکنان می‌دانند. شایستگی خود شامل دانش و مهارتهای کارکنان است. آنها دانش را نتیجه¬ی تحصیلات و دانش فنی و نیز مهارت را توانایی کارکنان در انجام وظایف خود می‌دانند. طرز تفکر نیز شامل انگیزه‌ها و رضایت‌مندی شغلی است. خلاقیت نیز عامل استفاده¬ی بهینه از دانش در اختیار است و عامل کلیدی در ایجاد و گسترش سرمایه فکری یک سازمان می‌باشد.
سرمایه ساختاری

سرمایه ساختاری در برگیرنده¬ی سامانه‌ها و ساختارهای یک سازمان می‌باشد. سرمایه ساختاری را می‌توان در قالب فرهنگ سازمانی، ساختار سازمانی، فرایندهای عملیاتی و سامانه‌های اطلاعاتی تشریح کرد. بدیهی است که در صورت وجود ساختارها و فرایندهای تعریف ‌شده و کارآمد در یک سازمان، سرمایه انسانی موجود در سازمان قادر خواهد بود به بهترین شکل از تواناییهای خود استفاده نماید.
سرمایه نوآوری

سرمایه نوآوری شامل فناوریهای جدید، محصولات و خدمات جدید، بازارهای فروش جدید و مواد و ترکیبات جدید می‌باشد. سرمایه نوآوری از اجزاء تاثیرگذار سرمایه فکری بوده و خود در سه حوزه‌ی موفقیتهای نوآوری، سازوکارهای نوآوری و فرهنگ نوآوری قابل بررسی می‌باشد.

سرمایه مشتری
سرمایه مشتری در برگیرنده¬ی دانش موجود در کانالهای بازاریابی یک سازمان است. این سرمایه به عنوان آخرین حلقه¬ی موجود در زنجیره¬ی ایجاد ارزش برای سازمان عمل می‌نماید. به بیان دیگر در صورتی که سازمان بدون اهمیت دادن به سرمایه مشتری، در پی ایجاد و گسترش سرمایه‌ فکری در ابعاد سرمایه‌های انسانی، ساختاری و نوآوری باشد، اهداف مطلوب مورد نظر سازمان تحقق نخواهد یافت.
7- طبقه‌بندی اسویبی در سال 1997

اسویبی طبقه‌بندی خود را از سرمایه فکری در قالب ساختار داخلی، ساختار خارجی و شایستگی کارکنان ارائه کرده است. در این طبقه‌بندی که به طبقه‌بندی ناظر دارایی نامشهود نیز مشهور است؛ منظور از شایستگی کارکنان همان سرمایه انسانی شرح داده‌ شده در سایر طبقه‌بندیهای قبلی است. همچنین منظور از ساختار داخلی همان سرمایه ساختاری و منظور از ساختار خارجی، سرمایه مشتری یا ارتباطی است. اسویبی چهار حوزه¬ی کلیدی را در سه جزء طبقه‌بندی خود قرارداده که عبارتند از رشد، کارایی، پایداری و بازسازی. وی بر اساس این چهارچوب، مجموعه‌ای از شاخصها را استخراج نمود.

از نگاه اسویبی، شایستگی کارکنان کلیدی‌ترین جزء سرمایه فکری یک سازمان است و دیگر اجزاء سرمایه فکری جهت ایفای نقشهای خود نیازمند کیفیت بالایی از شایستگی‌های کارکنان می‌باشند. طبقه‌بندی اسویبی در مورد سرمایه فکری به شرح نمودار شماره¬ی 3 می‌باشد.

نمودار شماره¬ی3: طبقه‌بندی اسویبی از طریق مدل ناظر دارایی نامشهود
منبع: (Sveiby,1997,25)
8- طبقه‌بندی پتی و گویتر :
پتی و گویتر در سال 2000 اقدام به اصلاح طبقه‌بندی ناظر داراییهای نامشهود اسویبی نمودند. این دو شاخصهای دیگری را در قالب این طبقه‌بندی گنجاندند. نتیجه‌ی نهایی کار آنها، تطبیق مدل ناظر داراییهای نامشهود اسویبی و سایر طبقه‌بندیهای مرسوم شامل سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری و سرمایه مشتری بوده است.
جدول شماره¬ی 1: طبقه‌بندی اجزاء سرمایه فکری توسط پتی و گویتر
اجزاء سرمایه فکری موارد مربوط به اجزاء سرمایه فکری
سرمایه ساختاری

(ساختار درونی) مالکیت معنوی شامل حق‌ امتیاز، کپی¬رایت، علائم تجاری، سرمایه‌های زیرساختاری شامل فلسفه¬ی مدیریت، فرهنگ شرکت، سامانه‌های اطلاعاتی و روابط مالی
سرمایه مشتری
(ساختار بیرونی) مارکهای تجاری، مشتریان، وفاداری مشتریان، همکاریهای تجاری، توافقات مربوطه به گواهینامه‌ها و اجازه‌نامه‌ها توافقات فرانشیزها و ;
سرمایه انسانی
(شایستگی کارکنان) دانش فنی، تحصیلات، دانش مرتبط با کار، شایستگی مرتبط با کار؛ روحیه‌ی کارآفرینی؛ تواناییهای مربوط به نوآوری و اثرگذار بودن قابلیت انعطاف‌پذیری، شایستگی حرفه‌ای
منبع: (Petty and Guthire,2000,161)

9- طبقه‌بندی نورتون و کاپلان سال 1992:
نورتون و کاپلان مدل کارت ارزیابی متوازن خود را در سال 1992 ارائه کردند. این چهارچوب عملکرد یک سازمان را در چهار حوزه‌‌ی مشتری، فرایندهای داخلی، رشد و یادگیری و مالی اندازه‌گیری می‌کند. این چهارچوب می‌تواند نتایج مالی و نامشهود یک سازمان را به طور همزمان کنترل و اندازه¬گیری کند. با نگاهی اجمالی به چهارچوب فوق می¬توان دریافت که دیدگاه مشتری، دیدگاه رشد و یادگیری، دیدگاه فرایندهای داخلی و دیدگاه مالی به ترتیب معادل سرمایه مشتری، سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری و سرمایه مالی و مشهود می¬باشد.

دلایل نیاز شرکتها به اندازه‌گیری سرمایه فکری:
شرکتهای فعال در عرصه¬ی اقتصاد دانش محور به این نتیجه رسیده‌اند که استفاده از سرمایه‌ فکری باید محور حرکت و توسعه¬ی آنها قرار گیرد. در همین راستا اولین مبحثی که مستلزم توجه و دقت فراوانی است، مدیریت سرمایه‌ فکری است که این مدیریت بدون انجام فرایند اندازه‌گیری سرمایه فکری، مدیریتی کارا و اثربخش نخواهد بود.
به طور کلی چهار دلیل اصلی برای اندازه‌گیری سرمایه فکری وجود دارد که در ادامه تشریح می‌شود:
کمک به شرکتها در انجام برنامه‌ریزی راهبردی آنها

برنامه‌های راهبردی که در واقع نقش یک الگوی تصمیم‌گیری درون سازمانی را ایفا می‌کند، در برگیرنده¬ی طیف گسترده¬ای از اهداف، روشها و سیاستهای دستیابی به اهداف می‌باشد. شرکتها در انجام برنامه‌ریزیهای راهبردی خود ناچار به کسب شناخت کافی و دقیق از محیط اطراف خود و شناسایی فرصتها و تهدیدهای پیرامونی خود می‌باشند. از سوی دیگر در راستای تجزیه و تحلیل این فرصتها و تهدیدها و راهبردهای استفاده و مقابله با آنها ناگزیرند اطلاعات جامعی درباره¬ی ظرفیتها، کفایت و کارایی منابع داخلی خود در اختیار داشته باشند. عوامل نامشهود و به طور کلی سرمایه فکری ابزاری است که به بهترین وجه شرکت را در انجام برنامه‌های راهبردی خود یاری می‌دهد. به همین دلیل است که سرمایه فکری به عنوان اصلی‌ترین عنصر توسعه در اقتصاد دانش محور نقش اساسی در انجام برنامه‌ریزیهای سازمانی بر عهده دارد. (Marr,2004,565)

ارزیابی چگونگی اجرای موارد برنامه‌ریزی شده در سازمان
استفاده¬ی یک بعدی از معیارهای مالی جهت ارزیابی عملکرد واحد تجاری در راستای برنامه‌ریزیهای راهبردی، از مشخصات اقتصاد صنعتی محسوب می‌شود. در اقتصاد دانش محور، سازمانها برای ارزیابی عملکرد و تجزیه و تحلیل روند اجرای فرایندهای سازمانی، نیازمند استفاده از معیارهایی جدید همراه با سایر معیارهای سنتی می‌باشند. میزان سودآوری هر سازمان تابع میزان رضایت¬مندی مشتری و میزان رضایت¬مندی مشتریان در گروی رضایت¬مندی کارکنان و کارایی ساختار سازمانی می‌باشد. در معیارهای سنتی تنها خروجی این زنجیره یعنی سودآوری سازمانها مورد توجه می‌گرفت. این در حالی است که تجزیه‌ و تحلیل دقیق و بهینه‌سازی مجموعه‌ی عواملی که منجر به ارزش¬آفرینی می‌شوند، موجب سودآوری مداوم و افزایش ثروت سهامداران در بلندمدت خواهد شد.

رضایت¬مندی مشتری، توانایی و رضایت¬مندی کارکنان و کارایی ساختارهای سازمانی که به عنوان ملزومات فرایند کسب سود مطرح شدند همگی در حوزه¬ی سرمایه فکری قرار دارند؛ و از آنجا که تجزیه‌ و‌‌ تحلیل و مدیریت این عوامل جز با اندازه‌گیری آنها حاصل نمی‌شود، اندازه‌گیری سرمایه فکری و استخراج شاخصهایی مبتنی بر این اندازه‌گیری، جهت ارزیابی عملکرد سازمانهای دانش محور در کانون توجه شرکتها قرار گرفته است. (همان منبع،566)
معیاری برای فرایند جبران خدمات

هنگامی که فرایند جبران خدمات مدیران و کارکنان که از آن با عنوان پاداش‌دهی به مدیران و کارکنان نیز یاد می‌شود، بر مبنای معیارهای مالی و سنتی بنا نهاده می‌شود، موجب ایجاد تفکر کوتاه مدت و رفتارهای غیر کارکردی می‌شود. این معیارها گذشته‌نگر و تاریخی بوده و باعث عدم توجه به توسعه¬ی عوامل نامشهود همانند ارتقاء توانمندیهای کارکنان، تلاش در کارایی ساختارهای سازمانی و افزایش میزان رضایت¬مندی مشتریان می‌شود.

با مطالعه¬ی مدلهای کارآمد نمایندگی در می‌یابیم که در صورت مبنا قراردادن معیارهای غیرمالی همراه سایر معیارهای سنتی جبران خدمات، جزئیات بیشتری از تلاشها و نوآوریهای کارکنان و مدیران مشخص می‌شود. استفاده از معیارهای غیر مالی عامل تاثیرگذاری در انگیزش عوامل انسانی اعم از مدیریت و کارکنان برای حرکت در چهارچوب اهداف سازمانهای دانش محور محسوب می¬شود. در سالهای اخیر نیز شرکتهای دانش محور استفاده از معیارهای عملکرد غیر مالی را به عنوان مبنای پاداش‌دهی در دستور کار قرار داده‌اند. به همین دلیل اندازه‌گیری اجزاء گوناگون سرمایه فکری به عنوان بخشی از معیارهای سامانه‌ی‌ جبران خدمات در کانون توجه سازمانها قرار گرفته است. (همان منبع،567)

گزارشگری شاخص‌های مرتبط به سرمایه فکری
امروزه شرکتها در عمل، فشارهای مضاعفی را برای انتشار و افشاء سرمایه‌ فکری و ارزشگذاری آنها از سوی گروههای استفاده‌کننده متحمل می‌شوند. با اینکه که کارگروههای علمی و پژوهشی و تحلیل‌گران مالی در کشورهای پیشرو تلاشهای فراوانی را برای ارائه¬ی تعریف واحد از سرمایه فکری و اجزاء تشکیل دهنده¬ی آن و همچنین تدوین استانداردهای ارزشیابی سرمایه فکری آغاز کرده‌اند، به نظر نمی‌رسد که در سالهای آتی نیز شاهد گزارش‌دهی سازمان یافته¬ی سرمایه فکری در قالب گزارشهای مالی باشیم.

بیشتر اطلاعات مربوط به عوامل نامشهود در یک سازمان توسط مدیران داخلی سازمان مورد استفاده قرار می‌گیرد و سهامداران خارجی شرکت اطلاعات مفیدی از عوامل نامشهود یک سازمان در اختیار ندارند. چه بسا اطلاع¬رسانی ناکافی به سرمایه‌گذاران بالقوه و بالفعل منجر به گمراه شدن آنها و اتخاذ تصمیمهای نادرست شود که این امر در نهایت موجب زیان سرمایه‌گذار و شرکت خواهد شد. از سوی دیگر عدم گزارشگری سرمایه‌های فکری موجب اتخاذ ریسک بالاتر از سوی اعتباردهندگان و سرمایه‌گذاران شده و در نهایت موجب افزایش هزینه‌های مالی، هزینه¬ی سرمایه و کاهش میزان سودآوری شرکت می‌شود.

به این دلایل و برخی دلایل دیگر شرکتها توجه خود را نسبت به گزارش‌دهی سرمایه فکری در صورتهای مالی اساسی و یا به صورت گزارشهای جداگانه معطوف کرده‌اند. بدیهی است که شرط لازم برای تحقق چنین هدفی‌‌‌، اندازه‌گیری و سنجش سرمایه‌های فکری در یک سازمان می‌باشد. (همان منبع،567)
مزایای اندازه‌گیری سرمایه فکری:


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.