دانلود مقاله مدیریت اسلامی word


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود مقاله مدیریت اسلامی word دارای 47 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله مدیریت اسلامی word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله مدیریت اسلامی word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود مقاله مدیریت اسلامی word :

– هدف از مباحث مدیریت اسلامى‏
1 تدوین اصول مدیریت
2 الگو سازى یک سازمان مطلوب‏
3 ارائه الگوى مدیر و کارگزاران نظام اسلامى و ضد آن‏
4 تعمیم نظریه مدیریت اسلامى‏

5 توجه جدى مراکز علمى فرهنگى کشور به تحقیق به عنوان پایه، براى دست‏یابى به نظریات اسلام در باره مدیریت.
6 معطوف کردن توجه محققان و دانش‏پژوهان و متخصصان علم اداره و مدیریت، به نظریه مدیریت در اسلام و طرح استدلالى آن، در مطالعات تطبیقى و توجه به تمایزات اساسى بین مدیریت اسلام و شرق و غرب.

7 دعوت به هم‏کارى صاحب‏نظران و محققان اسلامى، به ویژه فقیهان بزرگ حوزه علمیه، براى ارائه الگوى مدیریت در اسلام.
8 ایجاد زمینه تلاش بیش‏تر و جدى‏تر براى یافتن راه‏کارهاى علمى، در جهت اجرایى کردن نظریات فراگیر مدیریت اسلامى، که جوهره حکومت اسلامى را در خود دارد، با توجه به رهنمودهاى قرآنى و دست‏آوردهاى بشرى و نقش زمان و مکان.(1)
– ضرورت و اهمیت بحث نظریه مدیریت در اسلام‏

در لابه‏لاى آثار مدیریت‏پژوهان مسلمان، به مواردى از ضرورت پى مى‏بریم:
1 ظهور انقلاب اسلامى و استقرار حکومت دینى در ایران اسلامى، لزوماً بحث مدیریت را در پى دارد؛ زیرا حکومت، بدون مدیریت امکان ندارد.

2 جامعیت و خاتمیت مفروض دین اسلام، مستلزم داشتن نظاماتى مانند نظام ادارى است.
3 کاستى‏هاى مکاتب مدیریتى غیردینى و غیراسلامى، که در عمل نشان داده شده و بعضاً مورد اعتراف خود غربى‏ها است، ما را بر آن مى‏دارد که در نظام مدیریتى اسلام جست‏وجو کنیم.

4 معرفى اسلام در همه ابعاد، به جهان پرسش‏گر از مبانى نظرى و عملى نظام اسلامى.
5 نمى‏توان حکومت دینى را با مدیریت غیردینى هدایت کرد. این امر باعث شکست و تعارض و تناقض در نظام اسلامى خواهد شد.
6 عدم تناسب مدیریت‏هاى رایج با فرهنگ و تمدن اسلام و تفکر مستقل انقلابى.
7 سیره انبیا و اولیا در اِعمال مدیریت، حاکى از وجود اصول مدیریتى دینى است که باید کشف شود.
8 نیاز فراوان نظام اسلامى به مدیرانى که متخلق به اخلاق اسلامى و مسلح به دانش مدیریت باشند.
9 لزوم ارائه الگوى مدیریتى اصیل به مدیران اسلامى که نقش مهمى در پیش‏برد اهداف نظام اسلامى دارند و نقش فرهنگ سازى نیز در جامعه بر عهده آنان است.

10 توسعه این رشته، تا عمق مدیریت خانواده، مدیریت و رهبرى خویشتن، و حجم بسیار احکام و اخلاق‏اسلامى در این موارد، صاحب‏نظریه بودن اسلام در مدیریت را آشکار مى‏سازد.

11 نقش بسیار مهم مدیریت اسلامى در تحقق اهداف انقلاب اسلامى، در پیش‏رفت و توسعه همه‏جانبه کشور.
– روش‏شناسى تحقیق در مدیریت اسلامى‏

1 گروهى از محققان و مدیریت‏پژوهان با ضعف شناخت از مدیریت غربى و با توجه صرف به مدیریت در اسلام، مدیریت غربى را به کلى نفى کرده و وارد موضوع نشده‏اند، در حالى که باید مدیریت را یک علم دانست تا بتوان با آن به درستى روبه رو شد؛ همان گونه که پیشینیان ما با فلسفه یونان رفتار کردند.

2 گروهى دیگر با خوب و درست فرض کردن مدیریت غربى کوشیده‏اند با توجیه اسلامى مدیریت غربى، آن را به نوعى اسلامیزه کنند. در این گروه، عده‏اى مرعوب آن نظریات شده و همه آن را پذیرفته‏اند و برخى نیز با برخوردى انتقادى، براى تصحیح و تکمیل آن کوشیده‏اند. دسته دوم سعى کرده‏اند با کالبدشناسى و تقسیم‏بندى مدیریت، به انسانى و مواد، یعنى مدیریت منابع انسانى و تولید، مباحث ارزشى را از غیرارزشى جدا کنند و با پذیرش بخش دوم، صرفاً موضوع انسان را در مدیریت بررسى کنند.

3 از یک دیدگاه مى‏توان مجموعه تحقیقات مدیریت اسلامى را به چند دسته تقسیم کرد: دسته‏اى توسط متخصصان مدیریت بدون تخصص اسلامى تنظیم شده است و دسته‏اى دیگر توسط متخصصان اسلامى بدون تخصص و شناخت مدیریتى نگارش یافته است و چه بسا دسته سومى توسط نویسندگان فاقد هر دو تخصص به رشته تحریر در آمده است. در این میان، جاى خالى تحقیق و جستارى که داراى هر دو نوع تخصص باشد، خالى است.

4 در آثار مدیریتى از سه شیوه استفاده شده است:
الف) روش قیاسى (مستقل): مراجعه به منابع اصیل اسلام و استخراج ارزش‏ها و اصول مدیریتى از آن‏ها.
ب) روش استقرایى (تطبیقى): مراجعه به منابع مدیریت روز و مطالعه نظریاتى که در آن مطرح است و شناخت پیش‏فرض‏ها و اصل نظریات و قضایایى که از آن نظریات استفاده مى‏ شود. سپس مطالعه‏اى تطبیقى انجام شود تا مثلاً مشخص گردد که آیا مکتب اسلام این نظریات را امضا مى‏کند یا کنار مى‏گذارد.
ج) انتخاب برخى کلید واژه‏ها از متون مدیریت علمى و پیدا کردن معناى آن در منابع اسلامى، که در حقیقت، از مدیریت روز فقط به شکل یک فهرست استفاده شود.

در این تحقیق، فهرست مباحث از متون مدیریت علمى گرفته شده است. هم‏چنین در هر مبحث، نخست نظریات و اصطلاحات مدیریت نوین تشریح شده است و سپس نظریه مدیریت اسلامى یا رحمانى در خصوص آن مبحث، از قرآن و سنت استخراج گردیده و تطبیق آن بر عهده خوانندگان گذاشته شده است. در پایان، پرسش‏هایى مطرح شده و پاسخ آن‏ها با استفاده از منابع اسلامى داده شده است. تلاش بر این بوده است که پرسش‏هایى طرح شود که مدیریت‏نویسان امروزى با آن‏ها رو به رو بوده و پاسخى براى آن‏ها نداشته‏اند و یا اگر پاسخ داده‏اند، مانع از پاسخ‏گویى خاص مدیریت اسلامى نبوده است.

– پیشینه بحث در بین دانشمندان شیعى‏
مدیریت اسلامى موضوعى است که سابقه آن، در بین شیعه، محدود به دوران پس از انقلاب اسلامى نمى‏شود، بلکه از دیرباز مورد توجه بوده است. هر چند نخست در ضمن مباحث کلامى جاى داشت، ولى در دوران پیدایش مدیریت، به شکل یک دانش مستقل، اولین اثر را مى‏توان در اواخر سال 1340 جست‏وجو کرد که استاد شهید مطهرى با تنظیم و تقدیم دو مقاله، تحت عنوان «مدیریت و رهبرى در اسلام» و «رشد» پیش‏تاز طرح این مباحث شد.(2) مقاله نخست متن سخنرانى استاد

شهید است که چند سال پیش از انقلاب، هم‏زمان با ایام بعثت در مدرسه عالى مدیریت کرمان ایراد گردیده است.(3) این متن، نخستین متن مدیریت در اسلام است که با استفاده از مفاهیم اسلامى نوشته شده است و شیوه استنباط مفاهیم مدیریتى از متون اسلامى را به ما مى‏آموزد. هم‏چنین روش‏هاى تحقیق مدیریت در اسلام را به‏طور مشخص بیان مى‏کند و نمونه‏هایى از انجام آن را ارائه مى‏دهد. از ویژگى‏هاى این اثر، گرایش عمومى و بنیادى آن در استخراج مدیریت از منابع اسلامى است. روش تبیین مقاله، قیاسى بوده و در حوزه مدیریت عام و بیش‏تر، مدیریت عمومى تنظیم گردیده و به هر حال، پایه‏اى ارزش‏مند و معتبر است.

(4)
در میان دانشمندان عرب، محمد باقر شریف القرشى حدود 35 سال پیش، کتاب نظام الحکم و الاداره فى الاسلام را نوشته است. ایشان که از محققان برجسته اهل نجف است، حدود 25% این کتاب را به مباحث اداره اختصاص داده است.(5) در چند سال اخیر، ضمن تحقیقى که توسط گروه مدیریت پژوهشکده علوم انسانى دانشگاه امام‏حسین(ع) انجام گرفت، مشخص شد که طى سال‏هاى آخر دهه چهل تا اوایل دهه هفتاد، یعنى حدود ربع قرن، تقریباً 160 اثر، اعم از کتاب، مقاله، پایان‏نامه و جزوه آموزشى، در این زمینه ارائه شده است. سپس این آثار، در قالب یک طرح تحقیقى، تلخیص، تنظیم و ارزیابى شد و دست‏مایه اولیه و سنگ بناى یک کار علمى مشترک میان حوزه و دانشگاه قرار گرفت.(6)
این مجموعه، به تفکیک شامل 60 کتاب، 21 مقاله، 13 پایان نامه و 53 جزوه کمک‏درسى است که چهار عنوان آن، پیش از انقلاب نگاشته شده است. آمار نشان مى‏دهد که در طى 25 سال، هر سال هشت عنوان در باره مدیریت اسلامى چاپ شده است که در مقایسه با دنیاى غرب، که فقط در باره مدیریت منابع انسانى، هر روز یک کتاب و 86 مجله تخصصى به چاپ مى‏رسانند، اندک است. بررسى‏ها نشان مى‏دهد که طى چهار دهه گذشته، از میان سه گروه علماى حوزه، دانشگاه و دیگر محققان، از هر گروه حدود سى نفر به نگارش مطالبى در باره مدیریت اسلامى پرداخته‏اند.(7)
بررسى ‏هاى تفصیلى در باره محققان حقیقى و حقوقى نشان مى‏دهد که:
1 برخى نویسندگان به طور اتفاقى یا الزامى یک بار در باره موضوع قلم زده‏اند.
2 تقریباً همه آثار، کارهاى فردى است و کم‏تر اثرى را مى‏توان یافت که به شکل گروهى تألیف یا تدوین شده باشد.
3 بررسى محتواى آثار نشان مى‏دهد که برخى از مؤلفان محترم، بدون مراجعه به ادبیات مدیریت در زبان فارسى و یا حداکثر بدون مراجعه به ادبیات مدیریت و رهبرى در اسلام و صرفاً با تکیه بر اطلاعات عمومى و شخصى خود، بدون توجه به آراى ارائه شده دیگر محققان، نوشته خویش را به چاپ رسانده‏اند.

البته روند توجه به مدیریت اسلامى، رو به تقویت و تکامل است؛ ولى کارنامه این بحث مهم، از مطلوبیت برخوردار نیست. جالب است که در نخستین درس‏هاى حقوق ادارى، که در ایران برگزار شده است، به این نکته اشاره گردیده است که مأخذ و مبناى حقوق ادارى در ایران، تعلیمات حضرت امیرالمؤمنین(ع) است؛ از جمله، تعلیمات حضرت امیر در باره انتخاب افراد و عمال دولتى و حقوق و مواجب آنان. به علت اهمیت این موضوع، کتابى که این درس‏ها در آن گرد آورى شده، با بخشى از دستورالعمل مشهور امام على(ع) به مالک اشتر آغاز مى ‏شود (ثم لا یکن اختیارک;و حسن الظن بذلک). حتى به علت توجه ویژه به این امر، یکى از پرسش‏هاى امتحانى (حقوق ادارى عملى در کشورهاى مختلف)، تعلیمات حضرت امیر در باره رفتار حکام در انجام اعمال ادارى و صلاحیت ایشان بوده است.
معلوم مى‏شود که زمینه این کار، همواره وجود داشته است؛ اما به علت وجود موانعى که بیان مى‏شود، کار عمیقى انجام نگرفته است.(8)

– موانع تحقیق در باره مدیریت در اسلام‏
1 تبلیغ فراوان مدیریت رایج غربى.
2 عدم حاکمیت اسلام در قرون اخیر.
3 دین‏زدایى پس از رنسانس.

4 وضعیت فلاکت‏بار مسلمانان.
5 مقایسه وضعیت مسلمانان با کشورهاى پیش‏رفته.
6 عدم تحول اساسى و انقلابى در ساختار علمى کشور، اعم از حوزه و دانشگاه.
7 غرق شدن در روزمرگى‏ها و باورنداشتن توانایى‏هاى خود.

8 عدم توجه چند قرنه به اسلام، به عنوان مکتبى که چهارچوب عمل اجتماعى را مشخص مى‏کند.
9 بى‏توجهى به نظام ادارى یا حقوق ادارى، مانند دیگر رشته‏هاى حقوق عمومى.(9)
– پیشینه مباحث مدیریتى اسلام در بین دانشمندان اهل سنت‏
تدوین نظام ادارى اسلام در میان فرهیختگان اهل سنت، مانند بسیارى از تحقیقات اجتماعى و حکومتى و سیاسى دیگر، پیشنه‏اى طولانى‏تر دارد. این دانشمندان، نسلى از کتاب‏هاى «نظام الحکم و السیاسه» را بر مبناى کتاب و سنت پدید آورده‏اند که به دلالت تضمنى یا التزامى، نظام مدیریتى اسلام را نیز معرفى کرده‏اند. در این میان، بعضى آثار یادشده، بالمطابقه به مباحث ادارى اسلام پرداخته‏اند.

اولین و قدیمى‏ترین پژوهش در این زمینه، مربوط به على بن محمد بن مسعود خزاعى (متوفاى 789ق.) است که تحت عنوان تخریج الدلالات السمعیه على ما کان فى عهد رسول الله(ص) للحرَف و الصنائع و العمالات الشرعیه در فاصله سال‏هاى 776 تا 786، از 66 تا 76 سالگى نگاشته است. خزاعى که به قول دکتر محمد عماره،(10) غواص ماهر اقیانوس سنت و معمار سازمان دولت شامخ دینى است، این هنر را نشان داد که نظام ادارى اسلام را، که در کتاب‏هاى مختلف سیره و مغازى پراکنده و مانند دانه‏هاى تسبیح، از هم گسیخته بود، به شکل پیوسته عرضه کرد. پانصد سال بعد، رفاعه طهطاوى (متوفاى 1290ق) این کتاب را تلخیص کرد و جزئى از کتاب نهایه الایجاز فى سیره ساکن الحجاز قرار داد.

ابن ادریس کتانى، عالم مغربى نیز از کتاب خزاعى به اعجاب آمده، بر آن تعلیقه زده و به اجزا و فصول آن افزود و اثرى را تحت عنوان تراتیب الاداریه پدید آورد. البته نسخه‏اى که کتانى به آن دست یافت، فاقد جزء دهم (آخرین جزء کتاب خزاعى) و ناقص بود.

فاصله چند قرنه بین خزاعى و طهطاوى و کتانى نشان مى‏دهد که در دوره‏اى طولانى، کتاب کتانى ناشناخته بوده است. البته اکنون کتاب تراتیب، از کتاب تخریج شهرت بیش‏ترى دارد.این آثار فقط نشان‏گر وجود مجموعه حرفه‏ها و صنایع و اعمال و نصب مسؤولان و متخصصانى براى آن‏ها توسط رسول خدا(ص) است و از اصول و کلیات مدیریت خالى است، که در حقیقت، بیان گر وجود سازماندهى و تقسیم کار در حکومت و مدیریت رسول خدا(ص) است بدون این‏که قواعد مدیریتى استخراج شود.

البته پیش‏گامى نامبردگان در مباحث ادارى اسلام، در میان اهل سنت و نیز سابقه بیش‏تر دانشمندان اهل سنت از شیعه، نکاتى است که از موارد فوق به‏دست مى‏آید. بعدها این سیره تکامل یافت و تاکنون ادامه دارد. نکته مهم، تکیه قابل توجه پژوهش‏هاى اهل سنت بر سیره نبوى است، در حالى که دانشمندان و مدیریت‏پژوهان شیعى، بر سیره علوى در مدیریت تأکید کرده‏اند. در این میان، جاى مجموعه‏اى که شامل سیره نبوى و علوى به‏طور کامل و قبل از آن، آیات قرآن به شکل مبنایى و سخنان معصومین(ع) به شکل ارشادى باشد، در سلسله مباحث مدیریت اسلامى کاملاً خالى است.

 

منبع شناسى‏

– 1 منابع اصلى بحث
1 قرآن کریم‏
قرآن کریم، که مجموعه وحیانى و اصلى‏ترین منبع هر جستار علمى و دینى است، چند مدیریت را ارائه مى‏دهد که همگى اسوه و راه‏گشایند:
الف. مدیریت خداوندى‏
این مدیریت، مبتنى بر ربوبیت خدا است. علامه طباطبایى «ربّ» را به معناى «مالک مدبّر» معنا مى‏کند؛ یعنى خداوند غیر از آفرینش جهان و انسان، تدبیر و مدیریت نیز دارد و على‏ رغم نظریه اعتزال، عالم را به حال خود رها نکرده است. نوع مدیریت خداوند، از آیات فراوانى قابل استنتاج است و بر اساس قاعده «تخلّقوا باخلاق الله»، اقتباس از آن، ممکن، بلکه لازم است.
اخیراً برخى مدیریت‏پژوهان، نظریه «مدیریت رحیمانه» را بر اساس صفات خداوند ارائه کرده‏اند که در آینده به آن خواهیم پرداخت. مدیریت دستگاه عظیم فرشتگان، سازمان‏دهى و تقسیم کار گسترده آنان، نظارت و پى‏گیرى کار آنان، نوع گزینش و انگیزش آنان، از جلوه‏هاى مدیریت خداوندى است. هم‏چنین از این قبیل است اداره طبیعت، به گونه‏اى که همه چیز، مانند ساعت یا ماشین، به فعالیت مشغول است. این مدیریت باید شناسایى شود و به الگویى وحیانى براى مدیران و مریدان تبدیل گردد.
ب. مدیریت پیامبران‏
1 مدیریت پیامبران (غیر از رسول خدا(ص)) مانند حضرت سلیمان، موسى، هارون، داود و یوسف(ع) که در قالب قصص زیبا ارائه شده و قواعد عام مدیریتى از این سیره‏هاى مدیریتى قابل استنباط و استفاده است.
2 مدیریت رسول خدا(ص) که بخشى از آیات قرآن را (در سوره‏هاى احزاب، انفال، حجرات، نور و;) به خویش اختصاص داده است و به بیان چگونگى مدیریت رسول خدا(ص) در ابعاد نظامى، اجتماعى، اخلاقى و ادارى مى‏پردازد.
ج) مدیریت صالحان: خداوند در قرآن به بیان ویژگى‏هاى شخصیت‏هاى صالحى مانند حضرت خضر، ذوالقرنین و مادر و خواهر حضرت موسى و نیز ملکه سبا مى‏پردازد که این تقریر قرآن بر سیره آنان مى‏تواند ما را به اصولى از مدیریت راهنمایى کند.
2 سنت‏
مراد از سنت، تفسیر رایج آن است که قول و فعل و تقریر معصوم است، هر چند على القاعده، ابتناى نظام مدیریت اسلام بر فعل معصوم، آشکارتر است؛ به ویژه سیره نبوى و علوى که بیان‏گر دو تجربه حکومتى و مدیریتى معصومانه در دو مقطع حساس صدر اسلامند.
در این میان، سیره نبوى و حتى سیره علوى مى‏توانند داراى دو بخش متمایز باشند: بخش اول سیره‏اى است تشکیل دهنده شأن نزول آیات، که ویژگى وحیانى و اتقان بیش‏ترى دارد. بخش دوم، این ویژگى را ندارد، هر چند اعتبار هر دو سیره، براى کاوش‏گران، در جاى خود اثبات شده است.

نکته درخور توجهى که باید در باره سیره بیان شود، اهتمام اهل سنت به تنظیم سیره نبوى است پیش از آن‏چه در میان عالمان شیعى انجام گرفته است. هر چند بنابر نظر جرجى زیدان، که از سیوطى پیروى کرده است، نخستین مورخان دوره اسلام، دو نفر هم‏عصر یکدیگر بوده‏اند: یکى محمد بن اسحاق مطلبى که از موالى عین‏التمر و شیعى است و دیگرى عروه بن زبیر که نَسب او به زبیر بن العوام، صحابى معروف مى‏رسد، ولى علامه سید حسن صدر ثابت کرده است که اولین تاریخ را در دوره اسلام، عبید الله بن ابى رافع، کاتب امیرالمؤمنین(ع) نوشته است که نسب او به قبط مى‏رسد و مصرى است. کتابى که او تألیف کرده است، در باره نام افرادى از صحابه است که حضرت على(ع) را در دوره خلافت همراهى کرده‏اند. سیره ابن‏ هشام، که همان سیره ابن اسحاق است و شرح آن است.

لزوم بهره‏گیرى از سنت پیامبر(ص): اگر فرض کنیم که به طور مستقل هیچ کس توجه به رویدادهاى تاریخى نداشت، به راحتى مى‏توانیم بپذیریم که جزو اساسى‏ترین وظایف محدثان ( کسانى که کار شناخت سنت گفتارى و رفتارى پیامبر(ص) را انجام مى‏دادند) توجه و ثبت رفتارهاى پیامبر(ص) براى بهره‏گیرى در فقه و اخلاق بوده است. کتاب‏هاى مختلفى که به جمع‏ آورى احادیث پرداخته‏اند، چه آن‏ها که به صورت مسند است و چه آن‏ها که به شکل سنن و به طور موضوعى نگارش یافته، حاوى بخش بزرگى از تاریخ پیامبر اسلام با تأکید بر جنبه‏هاى دینى این نقل‏ها است. این مجموعه‏ها از روایاتى ساخته شده که پس از رحلت پیامبر(ص) توسط مسلمانان و به ضرورت دین‏شناسى، به‏تدریج گردآورى شد.(1)

نکات تاریخى، که در بیش‏تر ابواب فقه و در لابه‏لاى نقل‏ها آمده است، اما «کتاب الجهاد» یا «کتاب السیر» نزدیک‏ترین باب فقهى است که دقیقاً با مغازى رسول خدا(ص) ارتباط دارد. در این باب است که به طور عمده، مسائل تاریخى جنگ‏ها به ضرورت دانستن احکام آن‏ها آمده است. کتاب السیر ابواسحاق قرارى که اخیراً یافت شده و به چاپ رسیده است، به وضوح نشان بر توجه تاریخى محدثان است؛ چنان‏که محمد بن حسن شیبانى نیز کتاب السیر الکبیر داشته است. کتاب السیر به عنوان جزئى از کتاب‏هاى حدیثى در همه این مجموعه‏ها آمده است. پیامبر (ص) به عنوان یک شخصیت برجسته مى‏توانست نقش

تاریخى ویژه‏اى را براى خویش در اذهان مسلمانان به وجود آورد. نگرش مسلمانان به پیامبر(ص) به عنوان اسوه، مستلزم بررسى دقیق و موشکافانه از زندگى آن حضرت بوده است. از این رو، اکنون ریزترین گزارش‏ها را در باره شخصیت پیامبر(ص) در دست داریم. مقایسه آن‏ها با ثبت همین جزئیات از زندگى دیگر شخصیت‏هاى اسوه، در دوره‏هاى بعد، نشان‏گر تأثیر تاریخى و تاریخ‏نگارى آن در میان مسلمانان بوده است.(2)
دکتر محمد سعید رمضان السیوطى در کتاب نقد السیره هدف از بررسى سیره نبوى را تحلیل کرده است. وى معتقد است که غرض از بررسى این سیره و فهم آن، صِرف وقوف بر برخى وقایع تاریخى نیست، بلکه هدف آن است که فرد مسلمان، حقیقت اسلام را در قالب یک شخص نمونه تصور و تصویر کند و مطالعه سیره نبوى، موجب شناخت شخصیت رسول، یافتن یک الگوى کامل در همه شؤون حیات فاضله، فهم درست قرآن کریم، آشنایى عملى با فرهنگ و معارف اسلامى و الگوى تربیت و تعلیم مى‏شود. شخصیت چند بعدى رسول خدا(ص) براى جوانان، دولت‏مردان، رهبران و سیاست‏مداران، الگویى کامل است.(3)
البته در اعتبار سیره علوى، دغدغه آن‏چنانى براى پژوهش‏گران شیعى وجود ندارد. آن‏چه هست، رسیدن سیره نبوى، عموماً از طریق اهل سنت است، هر چند شیعیان هم در حد خود به این مهم پرداخته‏اند. مؤلف مجموعه تاریخى فروغ ابدیت، که مبتنى بر سیره نبوى رسیده از سیره‏هاى اهل سنت تألیف شده است، هر جا تعارضى با اصول و عقاید شیعه پیدا مى‏شود، با استدلال مناسب به رفع تعارض مى‏پردازد؛ ولى این روند، فقط در نقل بخشى از سیره نبوى دیده مى‏شود که خود حاکى از آن است که سیره نبوى، بیش‏تر قابل استناد است ؛ به ویژه که در نقل سیره مدیریتى، انگیزه تحریف و تصحیف بسیار اندک است. از این رو، تکیه فراوان این تحقیق بر سیره نبوى و سرمایه‏گذارى روى آن، بر اعتبار نتایج تحقیق خدشه‏اى وارد نمى‏کند؛ زیرا فراوانى قراین و نقل مکرر یک سیره، از قلم و زبان چند سیره‏نویس، بدون منافات داشتن با اصول شیعى، مانع از محروم شدن محقق از این ذخیره بزرگ، که حاوى ادبیات و قواعد ادارى بسیارى است، مى‏شود؛ به‏ویژه که قرار گرفتن درصد بیش‏ترى از این سیره، در چهارچوب شأن نزول آیات قرآن، ابعاد وحیانى آن را نیز تأمین مى‏کند.

در تحقیق ارزش‏مندى که در مرکز تحقیقات علمى دبیرخانه مجلس خبرگان رهبرى انجام یافته،(4) اعتبار منابع قوانین اداره حکومت و جامعه در اسلام به بحث گذاشته شده است و با مراجعه و مطالعه دقیق آن، ضمن آشنایى با نوع منابع فقهى و اصولى و حقوقى، به عنوان پشتوانه مباحث حکومتى اسلام از دیدگاه صاحب‏نظران شیعه و سنى، اعتبار آن‏ها نیز محک خورده است. در این تحقیق آمده است که صاحب‏نظران شیعه، در تدوین نظام حکومت در اسلام، بیش‏تر به کتاب و سنت تمسک

جسته، بلکه به ندرت به غیر این دو منبع مراجعه کرده‏اند. ضرورت عقل، که حاوى قطع به رضایت شارع باشد، یا بناى عقلا و نیز مصلحت نظام، عناصر دیگرى هستند که غیر از قرآن و روایات، مورد استنادند. البته شاید علت این باشد که هدف آنان بیان ارکان حکومت و اصول و کلیات آن از دیدگاه اسلام بوده است که حداکثر به گستردگى دایره حقوق اساسى از دیدگاه اسلام مطرح مى‏شود. از این رو، تنها اصول و کلیاتى از قوانینى را که معمولاً پایاتر هستند و از کتاب و سنت به دست مى‏آیند، بیان کرده‏اند.

سنت دیگر معصومین(ع)
در میان دیگر معصومین(ع) رویارویى با حکومت شش‏ماهه امام حسن(ع) و حرکت عاشورایى امام حسین(ع) و سیره امام رضا(ع) در دوران ولایتعهدى، مى‏تواند مورد توجه قرار گیرد؛ به‏ویژه که اخیراً در برخى تحقیقات، بر مدیریت عاشورایى، به عنوان نمونه کاملى از مدیریت توسعه و توسعه مدیریت توجه شده است.
در لابه‏لاى کلمات معصومین، مانند امام صادق(ع) مدیریت‏نامه‏اى خطاب به نجاشى، حاکم اهواز نوشته شده که مورد توجه است. رساله حقوق امام سجاد(ع) حاکى از بیان مناسبات انسانى در مدیریت اسلامى است که باعث شده تحقیقى به همین نام در اوایل انقلاب صورت گیرد.
مجموعه گفتارهاى معصومین(ع) در جوامع روایى منبع دیگرى براى این تحقیق است.
بنابراین، تلاش شده است از مجموعه ذخایر و خزاین گران‏سنگ اسلام بهره‏گیرى شود تا هر چه بیش‏تر، بر عمق و غناى تحقیق افزوده شود، هر چند بیش‏تر تکیه ما بر قرآن و سنت نبوى و سپس سیره علوى است.
– 2 منابع پیرو
1 کتاب‏هاى نظام الحکم، که قبلاً به حجم انبوه آن‏ها اشاره شد به عنوان نسلى ارزش‏مند توسط اندیش‏مندان اهل سنت گردآورى شده‏اند.
2 کتاب‏هاى مدیریت اسلامى، که در طى چهل سال اخیر و بیش‏تر پس از انقلاب اسلامى نگاشته شده‏اند. این نسل، که حاصل تلاش دانشمندان شیعى و انقلابى ایرانى و غیرایرانى هستند، راهنمایى ارزش‏مند خواهند بود.
3 کتاب‏هاى مدیریت علمى یا علم مدیریت، که فراوانند و بیش‏تر ترجمه بوده و توسط دانشگاهیان تنظیم شده‏اند. برخى آثار غیر ترجمه‏اى نیز وجود دارد که به مدیریت به عنوان یک علم و ابزار نگریسته و فارع از هرگونه آرمان‏گرایى و دیدگاه دینى نگریسته‏اند. این منابع، براى فهرست سازى بحث، آشنایى با پرسش‏هاى فنى و محورهاى مهم قابل بحث و هم‏چنین آشنایى با تعاریف و واژه‏ها و اصطلاحات و ادبیات مدیریتى متداول و نیز براى تحلیل مقارنه‏اى بین علم و دین، در بُعد مدیریت مفیدند. این تحقیق، از این نسل بهره وافى را برده است.

منابع یاد شده، در دو قالب پایه و پیرو، مجموعه ارزش‏مندى براى کشف نظریه مدیریت در اسلام هستند.
معرفى مطالب‏

با توجه به این‏که اصلى‏ترین منبع این تحقیق، سیره مدیریتى و حکومتى نبوى و علوى است و این دو سیره، بیان‏گر مدیریت دو حاکم اسلامى در سطح کلان و در حقیقت، نمایش‏دهنده مدیریت دو دولت هستند که امروزه از آن به عنوان مدیریت دولتى یاد مى‏شود، بنابراین، حقوق اساسى را در نظام سیاسى معرفى مى‏کنند و على‏القاعده از این چهارچوب خارج نمى‏گردند؛ اما کشف نظام ارزشى مدیریت اسلام، از درون نظام سیاسى کلان، امرى طبیعى است؛ زیرا بین دو نظام سیاسى و ادارى، تلازم بر قرار است. براى ما روش مدیریتى پیامبر(ص) مهم است، هر چند در قالب یک حاکم، در سطحى کلان قرار گرفته باشد. به هر حال، حاکم باید مدیریت جامعه را انجام دهد و این مدیریت، مبتنى بر معیارها و ملاک‏هایى ارزشى است که مقصود ما را در تحقیق فراهم مى‏کند.

آن‏چه مطلب بالا را تأیید مى‏کند، عناصر تشکیل‏دهنده حقوق اساسى در یک نظام سیاسى است که عبارتند از: اهداف نظام اسلامى، شرایط حاکم و اختیارات او، رابطه حاکم با مردم، حقوق متقابل دولت و مردم، چگونگى حکومت کردن و مانند آن. با دقت و مقایسه معلوم مى‏شود که بیش‏تر عناصر یاد شده، در دیدگاهى خاص، تشکیل‏دهنده نظام ادارى هستند؛ مثلاً شرایط حاکم، همان شرایط مدیر در سطح کلان است. چگونگى حکومت کردن، کیفیت مدیریت جامعه را نشان مى‏دهد و روابط متقابل حاکم و مردم، بیان‏گر نوع ایجاد ارتباط بین مدیر و مُدار و بین بالادست و زیردست است. بنابراین، بین دو نظام سیاسى و ادارى، ارتباطى وثیق وجود دارد. پس نظام ادارى یا مدیریتى اسلام، در این تحقیق، در سطح کلان به بحث گذاشته مى‏شود.

نکته دیگر این‏که اجراى مدیریت اسلامى، ملازم با استقرار حکومت دینى و نظام سیاسى اسلام نیست، بلکه در مقام کشف و ثبوت، تلازم دارند؛ به این معنا که ملاکات نظام ادارى، از درون نظام سیاسى نبوى و علوى به دست مى‏آید؛ اما در مقام اثبات، مدیریت اسلامى مى‏تواند بدون وجود حکومت اسلامى در جامعه، به اجرا در آید؛ مثلاً در حکومت غیردینى در جامعه اسلامى، فلان مجموعه انسانى، براى اداره مطلوب مى‏تواند از این نظریه و پارادایم بهره گیرد.
مطالب این کتاب، علاوه بر بخش اول – مقدمات و کلیات – در دو بخش اصلى دیگر ارائه مى‏شود:
بخش دوم ، مدیریت منابع انسانى‏

بخش سوم، اصول و کلیات مدیریت (وظایف مدیریت)
«مدیریت منابع انسانى» یعنى شناسایى، انتخاب، استخدام، تربیت و پرورش نیروى انسانى به منظور نیل به اهداف سازمان. منظور از منابع انسانى یک سازمان، همه افرادى است که در سطوح مختلف یک سازمان مشغول به کارند. در تقسیم‏بندى سازمان، مدیریت منابع انسانى، در ردیف مدیریت تولید، مدیریت مالى و غیره قرار گرفته و انجام امور مربوط به آن، بر عهده حوزه‏اى معین گذاشته شده است.(5)
در حقیقت، موضوع این بخش، انسان‏ها هستند که از بدو ورود به یک سازمان تا زمان خروج از آن، در یک فرآیند قرار مى‏گیرند که مراحل گزینش، پرورش، آموزش و انگیزش آنان مباحث ظریفى را تشکیل مى‏دهد. نظریه اسلام در باره مدیریت منابع انسانى، این بخش از تحقیق را تشکیل مى‏دهد. ان‏شاءالله در مقدمه بحث، در جاى خود به تفصیل در باره تاریخچه، ماهیت و جایگاه آن، سخن خواهیم گفت.
بخش سوم، که مبانى و وظایف مدیریت است، در باره اصولى هم‏چون هماهنگى، برنامه‏ریزى، نظارت و سازماندهى بحث مى‏کند و به دنبال کشف نظر اسلام درباره آن‏ها است.
البته این تحقیق، دو تکمله و ضمیمه نیز دارد که در ادامه آن ارائه مى‏شود.
1 طرح تهیه شده، براساس نظام ارزشى مدیریت اسلام و معیارهاى کلیدى اتحاد امارت و امامت و مرکزیت مساجد، تهیه و تنظیم شده است و در حقیقت، جلوه کاربردى آن خواهد بود.
2 پیش‏نهاد دانشگاه فقه حکومتى یا مدیریت اسلامى، که فرآورده‏هاى آن، حاکمان و مدیران جامعه اسلامى و حکومت دینى خواهند بود و در حقیقت، تربیت مدیر اسلامى را در یک فرآیند علمى و دقیق بر عهده دارد.
وظایف مدیریت‏
– مقدمه‏
موضوع بخش نخست این تحقیق، «مدیریت منابع انسانى» بود. بخش دوم، از وظایف یا اصول مدیریت بحث مى‏کند. تفاوت این دو مبحث مشخص است. مدیریت منابع انسانى، از مدیریت امورى بحث مى‏کند که به انسان منتهى مى‏شود؛ مانند گزینش فرد، آموزش، حقوق و دست‏مزد، پاداش و تنبیه او؛ اما در مبحث وظایف مدیریت، مستقیماً از انسان بحث نمى‏شود، بلکه از امورى بحث مى‏شود که وظیفه مدیر است؛ مانند برنامه‏ریزى و کنترل برنامه‏ها، سازماندهى و بودجه بندى.
البته بخش سومى نیز از مباحث مدیریت، تحت عنوان «رفتار سازمانى» مطرح است که موضوعاتى هم‏چون انگیزش، رهبرى و قدرت در آن مطرح مى‏شود؛(1) ولى این تحقیق به همان دو بخش اکتفا مى‏کند؛ زیرا آن دو را براى ایفاى حق، کافى مى‏داند.
– وظایف مدیریت چیست؟
مقدمه: مکاتب مدیریت، شامل دوران‏هاى زیر مى‏شود:(2)
الف. دوران قبل از مدیریت علمى‏
ب. دوران مدیریت‏هاى کلاسیک‏

ج. مکتب روابط انسانى‏
د. ترکیبى از ب و ج.(3)
دانش مدیریت و فن اداره، مانند هر اندیشه دیگر، در حال تطور و تکامل است. در دوران پیش از مدیریت‏هاى علمى، مدیریت‏ها به شکل فطرى و بدون فرمول‏هاى مدون و مبین بود؛ مانند واحدهاى تجارى در زمان چینیان و رومیان(4) که داراى یک نوع بینش مدیریتى ساده بودند. با ظهور فردریک تیلور، دوران مدیریت علمى آغاز شد،(5) که به پدر مدیریت علمى معروف شد و در اوایل قرن حاضر، نوشته‏هایش در باره نظریه مدیریت، خوانندگان بسیار داشت. مبناى مدیریت وى بر اساس فناورى بود. به گمان وى بهترین راه افزایش بازده، بهبود فنون و روش هایى بود که کارگران به کار مى‏برند. او افراد را ابزار مى‏دانست و در طرح او بیش‏تر به نیازهاى سازمانى توجه مى‏شد، نه به نیازهاى افراد.(6)

بعدها التون مایو ظهور کرد و نهضت «روابط انسانى» را در فاصله سال‏هاى 1920 تا 1930 میلادى مطرح و جانشین آراى تیلور کرد. او و پیروانش مى‏گفتند که غیر از این‏که باید

بهترین روش‏هاى فناورى را براى افزایش بازده مورد توجه قرار داد، باید به روحیات و امور انسانى نیز توجه کرد. آنان ادعا مى‏کردند که روابط انسانى بر روابط فناورى و کارى ترجیح دارد و این را از آزمایش‏هاى معروف به «هاتورن» به دست آورده بودند.(7)

پیش از التون مایو و پس از فردریک تیلور، دوران مکاتب نظرى مدیریت بود که حدود پنجاه سال به درازا کشید و بوروکراسى وبر و اصول‏گرایى فایول، شاخص‏ترین آن‏ها است.(8) برخى تکنوکراسى فردریک تیلور را از زمره این مکاتب شمرده‏اند.(9)

ولى به نظر مى‏آید که نظریات مدیریت، بسیار بیش‏تر و نامنظم‏تر از این باشد، به گونه‏اى که به نظر بعضى از صاحب‏نظران علم مدیریت، جنگلى از نظریه‏ها است(10) و به نظر بعضى، از علوم ناموفق است.(11) حال چگونه مى‏توان در این جنگل نظریه و علم ناموفق، به اصولى ثابت دست یافت که مورد اتفاق باشد تا بتوانیم از آن‏ها به عنوان اصل موضوعى استفاده کنیم؟ باید گفت که رهبر اصول‏گرایان، که کارش تأسیس اصل در علم مدیریت و سازمان است و اصول او در این علم، معروف است و او را پدر اصول‏گرایان این علم مى‏دانند، یعنى هنرى فایول مى‏گوید که من دراطلاق کلمه «اصل »تردید دارم و این اصول، راهنماى عمل است، نه قانون. او مى‏افزاید که اصول مدیریت، بیش‏تر از قوانین طبیعى، در معرض تغییر و تبدل قرار دارند و تا زمانى قابل پیروى هستند که بر اساس منطقى صحیح و قابل توجیه، از آن روى گردانده شود.(12)
وقتى رهبر اصول‏گرایان، چنین عقیده‏اى در باره اصول دارد، پس دل بستن به این جنگل و به چنگ آوردن اصل از آن، روا نیست؛ اما با وجود این، به اصول او توجه مى‏کنیم. فایول ضمن بیان این واقعیت که هیچ چیز در مدیریت، مطلق نیست، روش‏ها و فنونى را که در تجربه بدان‏ها رسیده بود و آن‏ها را در تقویت پیکره سازمان یا انجام وظایف مدیریت، مفید مى‏ دانست، به عنوان اصول چهارده گانه مدیریت ارائه داد:
تقسیم کار، اختیار، انضباط، وحدت فرماندهى، وحدت مدیریت، وابستگى منافع فردى به هدف کلى، جبران خدمات کارکنان، تمرکز، سلسله مراتب، نظم، عدالت، ثبات، ابتکار عمل و احساس یگانگى.(13)
او اصول بالا را در سال 1916 میلادى در کتابى به نام اصول فن اداره اعلام کرد.(14) بعدها افرادى مانند ارویک و گیولیک به آرایش اصول یاد شده پرداختند و هم از تعداد آن‏ها کاستند و هم براى آن‏ها علامت اختصارى قرار دادند.(15) واژه «POSDCROB» نشانه هفت عنوان (برنامه‏ریزى، سازماندهى، کارگزینى، هدایت، هماهنگى، گزارش‏دهى و بودجه‏بندى) است. دانشمندان امروزین مدیریت، بر سه اصل معتقد و متفق شده‏اند که عبارتند از: برنامه‏ریزى، سازماندهى و کنترل. وى مى‏افزاید که هماهنگى، رکنى از سازماندهى است و استقلالى در عرض آن ندارد و از این رو، نیازى به ذکر آن به عنوان یک اصل نیست؛ زیرا مدیریت، همان هماهنگى است.(16)

برخى به این اصول، انگیزش یا رهبرى را نیز افزوده‏اند.(17) از مجموع آن‏چه گذشت، دانسته شد که اتفاق و اتحادى در زمینه اصول مدیریت و تعداد آن‏ها وجود ندارد. با وجود این، در یک جمع‏بندى نهایى شاید بتوان وحدتى را براى عناوین پنج گانه زیر تصویر کرد:

برنامه‏ریزى، سازماندهى، هماهنگى، رهبرى (انگیزش) و کنترل (نظارت). بیش‏تر علماى مدیریت، به این اصول پاى‏بند هستند.(18) نویسنده نیز با پژوهشى که کرده است، این امر را تأیید مى‏کند و معتقد است که در یک روند کلى، از دوران بى‏اصلى به اصول‏گرایى انبوه و سرانجام، به اصول تقریباً متسالم بالا رسیده است که مى‏توان بر آن، تکیه و اعتماد کرد. این اصول، در حقیقت، وظایف مدیریت هستند که بخش دوم این تحقیق را تشکیل مى‏دهند. البته وظیفه هماهنگى، در ذیل سازماندهى طرح مى‏شود.

 

‏ ‏ رهبرى
رهبرى هنگامى تحقق مى‏یابد که شخصى بخواهد شخص دیگرى را به منظور نیل به هدف‏هاى پیش‏بینى شده، به کار وادارد. رهبرى بر خلاف بسیارى از وظیفه‏هاى مدیریت، مانند برنامه‏ریزى و سازماندهى، وظیفه‏اى است کاملاً رفتارى که با درگیرى فراوان در روابط شخصى ملازمه دارد.

– عوامل موفقیت رهبرى‏
موفقیت رهبران به عوامل زیر بستگى دارد: ویژگى‏هاى آنان، شیوه رهبرى، ماهیت کار و نیاز پیروان.
1 ویژگى‏هاى رهبر(1)
این عقیده که برخى رهبران، داراى خصایص برجسته هستند، در اصل، از نظریه «مرد بزرگ» در رهبرى ناشى شده است. این نظریه، مدعى است که افرادى مانند وینستون چرچیل، دوایت آیزنهاور و ژاندارک، رهبران بزرگى بودند؛ زیرا با این ویژگى‏ها به دنیا آمده بودند. اخیراً محققان به این نتیجه رسیده‏اند که با مطالعه شخصیت، هوش و گرایش‏هاى رهبران بزرگ، دیر یا زود به مجموعه ویژگى‏هایى که این افراد را به صورت رهبران برجسته درآورده است، پى خواهند برد.
در حالى که بیش‏تر مطالعات انجام شده، بى‏نتیجه بودند، هنوز اعتقاد داریم که رهبران مؤثر، اغلب، الگوهاى مشخصى از ویژگى‏ها را در خود دارند؛ مثلاً گروهى از محققان دریافتند که مدیران موفق، با هوش‏تر، شجاع‏تر و متکى به نفس‏تر از مدیران ناموفق بودند. هم‏چنین دانش و شایستگى آنان بیش‏تر از دیگر مدیران بوده است و نیز شاید رهبران قوى‏تر به طورى خاص رفتار مى‏کنند؛ مثلاً فاصله‏شان را با دیگران حفظ مى‏کنند و با افراد معمولى نمى‏جوشند.
ادوین گسلى در بررسى دیگرى در باره چند صد مدیر، که شامل سرپرستان، مدیران سطح متوسط و مدیران عالى بودند، مطالعاتى انجام داد. او نیز به این نتیجه رسید که رهبران قوى، از ویژگى‏هایى مانند هوشیارى، ابتکار، اعتماد به نفس و توانایى سرپرستى برخوردارند. گسلى توانایى سرپرستى را «استفاده مؤثر از هرگونه عملیات سرپرستى، که شرایط خاص موقعیت، آن را ایجاب مى‏کند» تعریف مى‏کند. او به این نتیجه رسید که دو عامل هوشیارى و توانایى سرپرستى، در تشخیص رهبران مؤثر از غیرمؤثر، بسیار مهم است.
2 شیوه رهبرى‏
رهبران به طور معمول، دو وظیفه مهم بر عهده دارند: انجام فعالیت مربوط به تحقق هدف و جلب رضایت پیروان. این دو وظیفه کارى و مردمى رهبرى، لزوماً در تقابل نیستند، اگر چه برخى اوقات، چنین برداشت مى‏شود.
از نظر عملى بهتر است که این دو وظیفه، مستقل در نظر گرفته شوند، هر چند که بیش‏تر رهبران، در شیوه‏هاى رهبرى خود، هر دو جنبه کارى و مردمى را مربوط به هم جلوه مى‏دهند. مفهوم شیوه رهبرى، این است که رهبر چه کار مى‏کند و رفتارش چگونه است. براى بررسى شیوه‏هاى رهبرى مبتنى بر کار و مبتنى بر مردم، راه‏هاى مختلفى وجود دارد؛ مثلاً محققان به طور مشخص، بین رهبران تشکیلاتى و ملاحظه‏گر، رهبران کارگرا و کارمندگرا و رهبران مستبد و رهبران مشارکت جو، تفاوت قائل مى‏شوند.
مؤثرترین شیوه رهبرى کدام است؟ با این‏که پاسخ دقیقى براى این پرسش نداریم، ولى مى‏دانیم که شیوه رهبرى مبتنى بر افراد، معمولاً با افزایش روحیه کارمند همراه است؛ اما شیوه مبتنى بر وظیفه، بیش‏تر با عملکرد بالاتر و گاهى با روحیه بالاى کارمند همراه است.
رهبران مستبد و مشارکت‏جو
تفاوت مهم بین این دو شیوه، عبارت است از این‏که رهبر مستبد، قدرت بیش‏ترى را بر کارمندان خود اعمال مى‏کند. او خود، بیش‏تر تصمیمات را براى گروه مى‏گیرد؛ اما رهبر مشارکت ‏جو، بیش‏تر گروه خود را در تصمیم‏گیرى‏ها درگیر مى‏کند و بیش‏تر تصمیمات را به گروه واگذار مى‏کند. بسیارى از دانشمندان علم رفتار، عقیده دارند که رهبرى مشارکت‏جویانه، مؤثرتر از رهبرى مستبدانه است. این دیدگاه، بر این فرضیه مبتنى است که کارمندان، بیش‏تر از برنامه‏ریزى و انجام وظیفه موفقیت‏آمیز احساس رضایت مى‏کنند و رهبران مشارکت‏جو نیز افراد خود را در درگیرى‏هاى کارى تشویق مى‏کنند.
مقایسه رهبرى مستبدانه و مشارکت‏جویانه‏
رهبرى مشارکت‏جویانه، در عمل، مزایایى دارد. چند تن از محققان به این نتیجه رسیده‏اند که گروه‏هاى کارى در صنایع، که با رهبران مشارکت‏جو سر و کار داشتند، از روحیه بالاترى برخوردار بودند و نقل و انتقالات و شکایت‏ها نیز در میان آنان به همان نسبت، کم‏تر بود. از سوى دیگر، عملکرد گروه‏هایى که با رهبران مستبد کار مى‏کردند، به طور قابل ملاحظه‏اى بالا بود؛ ولى این کارمندان، پس از مدت کوتاهى دل‏سرد مى‏شدند. با وجود این، بهترین شیوه رهبرى، به طور کلى به عوامل بسیارى از جمله، ماهیت کار و شخصیت پیروان بستگى دارد.
آیا یک رهبر مى‏تواند در ضمن کارگرایى فردگرا هم باشد؟
به طور خلاصه، دو شیوه اصلى براى رهبرى وجود دارد: یکى رهبرى فردگرا است. چنین رهبرى، ملاحظه کار، مشارکت‏جو و کارمندگرا است. دوم رهبرى وظیفه‏گرا است. وى مستبد، تولیدگرا و تشکیلاتى است.
آن‏چه ما به آن دست یافته‏ایم، این است که رهبر مردم‏گرا، معمولاً داراى زیردستانى بسیار راضى است. از سوى دیگر، رهبر وظیفه‏گرا، اغلب بهره‏ورترین گروه کارى را در اختیار دارد. بنابر این، ممکن است شما از خود بپرسید که آیا مى‏توانیم کارمندانى داشته باشیم که بهره‏ورى بیش‏ترى داشته باشند و راضى هم باشند؟ پاسخ مثبت است؛ زیرا بیش‏تر رهبران، توانایى این را دارند که جهت‏گرایى فردى و وظیفه‏اى، هر دو را داشته باشند.
به بیان دیگر، هیچ دلیلى وجود ندارد که شما نتوانید تولید را کاملاً کنترل کنید و هم زمان با آن، از خواسته‏هاى کارمندانتان حمایت کنید. روبرت بلیک و چین موتون بر این عقیده بودند که یک رهبر مى‏تواند هم فردگرا و هم وظیفه‏گرا باشد.
باید به خاطر داشت که ممکن است یک شیوه رهبرى، در موقعیتى مؤثر باشد، اما در موقعیتى دیگر، کم‏تر مؤثر واقع شود. به همین دلیل، شخصى که در یک عملیات نظامى، رهبر بزرگى است، ممکن است در ضیافتى براى گروهى از خارجیان نتواند مهمان‏دار خوبى باشد.
3 اثربخشى رهبرى
الف. ارزش‏ها و نیازهاى کارمندان‏
از ویژگى‏هاى مهم افراد، تفاوت در ارزش‏هاى آنان است؛ مثلاً کسانى که به اصول اخلاق پروتستان معتقد هستند، بیش‏تر از دیگران کارهاى سخت را خوب ارائه مى‏دهند. چارلز هولین و میلتون بلود کارگران بسیارى را بررسى کردند و به این نتیجه رسیدند که در بعضى از کارگران، ارزش‏هاى اخلاقى پروتستان، قوى است و به نظر مى‏رسد که آنان کار پر مسؤولیت را همواره ترجیح مى‏دهند. کارگران دیگر چنین ارزش کارى قوى‏اى را در خود نداشتند. آنان ترجیح مى‏دادند که کار کم‏مسؤولیت‏ترى را بر عهده بگیرند و بیش‏تر در چهارچوب هدایت و الگوى رهبرانشان انجام وظیفه کنند.
شخصیت کارمندان‏
هر کدام از کارمندان، داراى شخصیت منحصر به خود هستند؛ مثلاً یکى از مطالبى که ما به آن رسیده‏ایم، این است که بعضى از افراد مطیع، بیش‏تر از دیگران، نیاز به راهنمایى، توضیح و رهنمودهاى کارى دارند. در واقع مى‏دانیم که این گونه افراد، در رویارویى با شیوه رهبرى مشارکت‏جویانه، عکس‏العمل خوبى را ارائه نمى‏دهند. چند سال پیش ویکتور روم به این نتیجه رسید که عکس‏العمل‏هاى کارمندان، در برابر شیوه مشارکت‏جویانه، تا اندازه بسیارى بستگى به این دارد که آنان تا چه اندازه استبدادگرا هستند. کارمند غیراستبدادگرا، داشتن اختیار و انعطاف‏پذیرى را بیش‏تر ترجیح مى‏دهد. به نظر مى‏رسد که شیوه رهبرى مشارکت‏جویانه، این نیازها را بهتر تأمین مى‏کند.
از سوى دیگر، کارمندى که بیش‏تر استبداد گرا است، رهبرى به شیوه استبدادى را ترجیح مى‏دهد. هم‏چنین هر چه سطح کاردانى، آگاهى یا تجربه کارمند زیردست، کم‏تر باشد، مدیر را بیش‏تر به هدایت و ساختار وادار مى‏کند.
انگیزه کارکنان‏
در مباحث بعدى متوجه خواهیم شد که هر کارمند، داراى انگیزه‏هاى متفاوتى است. انگیزه برخى قوى است. اینان فعالانه و با علاقه بسیار، به سوى کار خوب کشانده مى‏شوند. این گونه افراد، داشتن هدف‏هاى روشن و دست یافتنى را براى خود الزامى مى‏دانند.
ب. موقعیت‏
روبرت تنن بام و وارن اشمیت بر این عقیده‏اند که هیچ ویژگى‏اى در شیوه رهبرى نیست که در سطح جهانى، قابل اجرا باشد، بلکه رهبرى مؤثر به شخص رهبر، پیروان، موقعیت و رابطه بین آنان بستگى دارد. این دو عقیده دارند که نیروهایى در مدیران، کارمندان و موقعیت نهفته‏اند که به‏هنگام انتخاب شیوه رهبرى(مردم‏گرا یا وظیفه‏گرا) باید در نظر گرفته شوند. الف. مدیران: نیروهاى موجود در مدیر، شامل ارزش‏هاى او، اعتماد به کارمندان، گرایش به یک شیوه رهبرى و احساس امنیت در یک موقعیت نامطمئن هستند. نظام ارزشى مدیر، از این نظر مهم است که در احساس او از لحاظ شرکت کارمندان در تصمیم‏گیرى‏ها تأثیر مى‏گذارد. هم‏چنین نظام ارزشى در میزان مسؤولیتى که به کارمندان واگذار مى‏شود، مؤثر است. اعتماد مدیر به کارمندان نیز در تعیین میزان مسؤولیت، عامل مؤثرى است. گرایش‏هاى رهبرى هم مهم است؛ زیرا بعضى از رهبران، به طور طبیعى نسبت به رهبران دیگر، بیش‏تر فردگرا (یا وظیفه‏گرا) هستند.
هم‏چنین احساس امنیت مدیر، در موقعیت نامطمئن، اهمیت بسیارى دارد؛ زیرا هنگامى که مسؤولیت و تصمیم‏گیرى، به کارمندان تفویض مى‏شود، نتیجه کار معمولاً چندان مطمئن نیست. ب. کارمندان: نیروهایى نیز در کارمندان وجود دارد که در تصمیم‏گیرى در باره انتخاب شیوه رهبرى باید در نظر گرفته شود؛ مثلاً بسیارى از کارمندان، نمى‏توانند وضعیت‏هاى بسیار پیچیده را نمى‏توانند تحمل کنند و ترجیح مى‏دهند که خطمشى روشنى به آنان ارائه شود. هم‏چنین آمادگى کارمندان براى پذیرش مسؤولیت و میزان درک و تشخیص آنان در باره هدف‏هاى سازمان، مهم است. گذشته از این، دانش و تجربه او براى حل مسائل نیز در کسب آزادى عمل بیش‏تر مؤثر است.
ج. موقعیت: غیر از نیروهاى موجود در مدیر و کارمندان، نیروهاى معینى در موقعیت عمومى وجود دارد که در تعیین بهترین شیوه رهبرى مؤثر است؛ زیرا سازمان‏ها نیز مانند افراد، داراى ارزش‏ها، رسوم و روش‏هاى معینى هستند. بیش‏تر مدیران به نوع رفتارى که در سازمان آنان پذیرفته شده است، به سرعت آگاهى مى‏یابند؛ ولى تعدادى نیز به این آگاهى نمى‏رسند؛ مثلاً بعضى سازمان‏ها نسبت به سازمان‏هاى دیگر، بیش‏تر تشکیلاتى (داراى ساخت) هستند، به این ترتیب که داراى خطوط ارتباطى تغییرناپذیر و شرح مشاغل روشنى هستند. در چنین شرایطى، به طور طبیعى، شیوه رهبرى انتخابى هر مدیر، شیوه‏اى وظیفه‏گرا و تشکیلاتى خواهد بود.
خلاصه: نیروهاى فعالى در مدیران، کارمندان و موقعیت وجود دارد که باید بدان‏ها توجه شود. مدیر موفق کسى است که بتواند از نیروهایى که مناسب‏ترین رفتارش را در زمان معین مشخص مى‏کند، ارزیابى دقیقى به عمل آورد و در عمل نیز مطابق همین ارزیابى رفتار کند.
– نظریه‏هاى رهبرى
1 نظریه اقتضاى فیدلر
در مقابل نگرش تنن بام و اشمیت، فیدلر نیز مطالعه‏اى انجام داده است که هدف از آن، رسیدن به این موضوع است که چگونگى عوامل مربوط به موقعیت، عملاً در اثربخشى یک رهبر، مؤثر خواهند بود. بر اساس نظریه فیدلر، سه عامل در ارتباط با موقعیت وجود دارد. او ادعا مى‏کند که مجموع این عوامل، تعیین مى‏کنند که کدام یک از شیوه‏هاى رهبرى (فردگرا یا وظیفه ‏گرا) مناسب‏تر است. این عوامل عبارتند از:
الف. قدرت ناشى از مقام: قدرتى که دارنده آن مى‏تواند به وسیله آن، اعضاى گروه را به اطاعت و پذیرش هدایت و رهبرى خود وادار کند.
ب. ساختار وظیفه: بر میزان یک‏نواختى و قابلیت پیش‏بینى وظیفه گروه ناظر است.
ج. رابطه رهبر و اعضا: این عامل، بیان‏گر میزان سازگارى رهبر با اعضاى گروه خود و اعتقاد و وفادارى اعضا به او است.
به طور کلى، فیدلر نتیجه گرفته است که در موقعیت‏هایى که رابطه رهبر و اعضا، ساختار وظیفه و قدرت شغلى رهبر، همگى در سطح بسیار بالا یا پایین باشند، رهبرى وظیفه‏گرا مؤثرتر است؛ اما در شرایط متوسط و در مواردى که موقعیت رهبرى، چندان روشن نباشد، شیوه رهبرى فردگرایانه مناسب‏تر است.
با وجود این‏که از بررسى‏هاى فیدلر انتقاد شده است، اما یافته‏هاى او ما را در درک عوامل پویاى رهبرى کمک مى‏کند. مطالعات او به وضوح نشان مى‏دهد که هیچ گونه ویژگى یا شیوه رهبرى نمى‏تواند در همه موقعیت‏ها مؤثر باشد، بلکه رهبر براى کار معین باید مناسب باشد.
2 روش رهبرى از دیدگاه هاوس(نگرش هدف)
رابرت هاوس نظریه رهبرى مبتنى بر موقعیت را ارائه کرده و آن را نظریه «هدف – روش» نامیده است. وى مى‏گوید که وظایف اصلى یک رهبر، عبارتند از: برقرار کردن هدف‏هاى اصلى براى کارمندان و روشن کردن روش‏هاى دست‏یابى به این هدف‏ها.
این بیان، درعمل چه مفهومى دارد؟ یکى از مفاهیم آن، این است که اگر کارمندان شما ندانند که چه کار باید بکنند، وظیفه این است که کار آنان را سازمان دهید و راه و روش روشنى براى اجرا عرضه کنید. اگر وظایف کارمندان شما از پیش به طور دقیق روشن شده باشد (مثلاً در یک خط زنجیر تولید، مشغول کار باشند) شما باید آنان را به حال خود بگذارید. در این مورد، راه و روش آنان قبلاً به اندازه کافى بیان شده است. نظریه هدف روشن نیز به این مفهوم است که شما باید یک رشته هدف‏هاى روشن را براى کارمندانتان مشخص کنید و دلایل اهمیت این هدف‏ها را براى آنان توضیح دهید. در این مورد نیز شما باید شیوه رهبرى را با موقعیت، هماهنگ کنید.
3 نظریه رهبرى در قرآن‏
«فبما رحمه من اللَّه لنت لهم و لو کنت فظّا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفرلهم و شاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوکل على اللَّه ان اللَّه یحبّ المتوکلین».(2)
یعنى: به برکت رحمت الهى، در برابر آنان [مردم‏] نرم (و مهربان) شدى و اگر خشن و سنگ‏دل بودى، از پیرامون تو پراکنده مى‏شدند. پس آنان را ببخش و براى آنان آمرزش بطلب و در کارها با ایشان مشورت کن؛ اما هنگامى که تصمیم گرفتى (قاطع باش و) بر خدا توکل کن؛ زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.
آیه بالا بیان کننده شیوه رهبرى رحمانى است که بر برخى اصول وحیانى مبتنى است:
1 اصل نرمى و مهربانى‏
2 اصل عفوو بخشش‏
3 اصل استغفار
4 اصل مشورت‏
5 اصل تصمیم‏گیرى‏
6 اصل توکل‏
این اصول، به دوگونه عرضى و طولى، قابل ارزیابى هستند؛ یعنى هم مى‏توانند مستقلاً تعریف شوند و هم به شکل یک فرآیند به تفسیر درآیند. در این آیه، خداوند رحمان به رسول رحمت، رهبرى انسان‏ها را آموزش مى‏دهد. آن‏چه در خور توجه است، کلماتى است که آیه با آن آغاز مى‏شود: «فبما رحمه من اللَّه;». این کلمات، حاکى از رحمانى بودن دستور خداوند به رسولش در شیوه رهبرى است. اصولى که با راهنمایى این آیه شریفه، بر شمرده شدند، در ارتقاى روحیه پیروان و انگیزش قوى آنان و اثربخشى بالاى سازمانى، تأثیر به سزایى دارند.
1 اصل نرمى و مهربانى(لنت لهم)
تأثیر این اصل در همین آیه بیان شده است: اگر خشن و سنگ‏دل بودى، از پیرامون تو پراکنده مى‏شدند. بر این مبنا لازمه «رهبرى پر جاذبه» نرم‏خویى است. این عامل جذاب است که همانند آهن‏ربا پیروان را به خود مى‏کشد و ارتباطى قلبى و معنوى و ناگسستنى بین رهبر و پیرو ایجاد مى‏کند و فرمان‏هاى رهبرى، از سر ارادت و عشق اجرا مى‏شود (نه از روى وظیفه و تکلیف). چنین ارتباطى منجر به انجام دادن کارهاى بزرگ و ماندگار مى‏شود.
راغب اصفهانى مى‏گوید: «لین ضدخشونت است. این صفت، در اجسام به کار مى‏رود. سپس در خُلق و خو و دیگر معانى، استعاره شده است».(3)
بنابر این، رهبرى الهى خشن نیست. با این اصل، در آیه‏اى دیگر نیز مى‏توان روبه‏رو شد:
«به یقین رسولى از خود شما به سویتان آمد که رنج‏هاى شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت شما دارد و با مؤمنان، مهربان است».(4)
این خصوصیت (که رنج‏هاى شما بر او سخت است) ناظر به اصل هم‏دردى است، بلکه صفتى است فوق هم‏دردى، به گونه‏اى که رنج‏هاى گوناگون مادى و معنوى زیردستان و پیروان، بر رهبر سخت است؛ یعنى او دردها را درک و احساس مى‏کند. گویا خود رنج مى‏برد و قاعدتاً به درمان و جبران آن‏ها مى‏پردازد، بلکه بالاتر، از وقوع رنج‏ها پیش‏گیرى مى‏کند.
امیرالمؤمنین(ع) به استاندار خویش، مالک اشتر مى‏فرماید: «قلب خویش را در باره ملت خود، مملو از رحمت و محبت و لطف کن».(5)
علامه محمد تقى جعفرى در تفسیر عبارت بالا مى‏نویسد:
در این جمله که حضرت مى‏فرماید: (اشعر قلبک الرحمه للرعیه;) اشعار از مختصات دریافت حضورى است؛ یعنى همان‏طور که ضرورت دفاع از خویشتن حضورى است، اشعار و احساس رحمت و محبت هم حضورى است.(6)
تکرار کلمه «رحمت» در آیات و عبارات بالا، تأکیدى بر مدیریت رحمانى است.
رسول خدا(ص) این خصلت را براى کارگزاران منصوب خویش نیز طلب مى‏کرد و مى‏فرمود:
«رفق رأس حکمت است. خدایا! هرکس سرپرستى بخشى از امور امت من را بر عهده گرفت و با آنان به مدارا رفتار کرد، تو نیز با او مدارا کن و هرکس بر آنان سخت گرفت، تو نیز بر او سخت بگیر».
نیازى به توضیح نیست که مدارا از مصادیق نرم‏خویى و سخت‏گیرى از موارد خشونت است. البته از آن‏جا که عده‏اى، گرچه اندک، ظرفیت رفتار همراه با نرم‏خویى را ندارند و از این حالتِ مدیر، سوء استفاده کرده و تمرد مى‏نمایند، ناچار باید با آنان با تندى و شدت رفتار کرد.
امیرالمؤمنین(ع) مى‏فرماید:
«جایى که نرمش حماقت باشد، تندى خاصیت نرمش دارد» و «تندى را با نرمى بیامیز و نرمى را به‏هنگام، اعمال کن و از شدت در زمان ضرورت استفاده کن»(7) و «کسى که با مدارا اصلاح نمى‏شود، باید او را با مکافات اصلاح کرد».(8)
همه عبارات بالا در چهارچوب اصل بودن رحمت مى‏گنجند؛ زیرا شدت و تندى، در صورت ضرورت، خود نوعى رحمت است؛ چون ناشى از انتقام و خصومت نیست، بلکه براى اصلاح فرد و سازمان است. بنابر این، نرم‏خویى، اصل و تندى، فرع و در حالت ضرورت است.
2 اصل عفو و بخشش (فاعف عنهم)
عفو، گذشت از گناه و خطا و ضدانتقام کشیدن است و آیات و اخبار، در مدح و حسن آن بسیار است. خداوند مى‏فرماید: «خذ العفو و امر بالمعروف»؛(9) یعنى عفو و بخشش را پیشه کن و امر به معروف کن.
نیز مى‏فرماید: «فاعفوا و اصفحوا»؛(10) یعنى باید عفو و گذشت کنید.
آثار عفو
1 عزت بیش‏تر: از رسول خدا(ص) روایت شده است که:
«عفو و گذشت، زیاد نمى‏کند مگرعزت را. پس گذشت کنید تا خدا شما را عزیز گرداند».(11) بر این اساس، مدیرى که خطاى زیردستش را مى‏پوشد و مى‏بخشد، بر عزت خویش مى‏افزاید، نه این‏که اقتدار او کم شود.
2 پشیمانى کم‏تر: از امام باقر(ع) نقل شده است که:
«پشیمانى بر عفو، بهتر و آسان‏تر است از پشیمانى برانتقام و عقوبت».(12) ممکن است عفو باعث تمرد کارمند و تشجیع او در کم کارى گردد که نوعى پشیمانى را براى مدیر به دنبال خواهد داشت؛ ولى آثار طولانى مدت عقوبت و پشیمانى‏هاى متعاقب آن، بیش‏تر است، اگر چه در کوتاه مدت، باعث اطاعت صورى گردد.
3 اصل استغفار (و استغفرلهم)
«استغفار» بالاتر از عفو است؛ یعنى رهبرىِ رسول‏گونه، غیر از این‏که خودش خطاها و کم‏کارى‏ها را مى‏بخشد، از خداوند هم براى فرد خاطى طلب بخشش مى‏کند و بر این اساس، عواقب دنیوى و اخروى گناه را مى‏زداید. به این شیوه رهبرى، در آیه ذیل، به بیانى روشن، اشاره شده است:
«مؤمنان واقعى کسانى هستند که به خدا و رسولش ایمان آورده‏اند و هنگامى که در کار مهمى با او باشند، بى‏اجازه او جایى نمى‏روند. کسانى که از تو اجازه مى‏گیرند، به راستى به خدا و پیامبرش ایمان آورده‏اند. در این صورت، هرگاه براى بعضى کارهاى مهم خود از تو اجازه بخواهند، به هر یک از آنان که مى‏خواهى و صلاح مى‏بینى، اجازه ده و برایشان از خدا آمرزش بخواه، که خداوند آمرزنده و مهربان است».(13)
تنها گذاشتن رسول به بهانه‏هاى گوناگون، گرچه مشروع، آن هم در «امر جامع»، که به معناى کار مهم و مشارکت‏طلبانه است، امرى خطا است. رسول خدا(ص) مأمور است که اجازه دهد؛ ولى باید استغفار کند تا خداى آمرزنده، از این کارگزار و کارمند درگذرد. خداى رحمان به رسول رحیم، راه و رسم رهبرى و مدیریت رحمانى را مى‏آموزد.
علامه طباطبایى مى‏فرماید که خدا به رسول، امر به استغفار براى آنان (اجازه‏گیرندگان) مى‏کند، براى تطییب نفوس و رحمت بر آنان،(14) که این، تأکیدى بر مدیریت رحمانى است. ایشان امر جامع را امرى مى‏داند که مردم را براى تدبر در باره آن و مشاوره و تصمیم‏گیرى در باره آن، گرد مى‏آورد؛ مانند جنگ و امثال آن؛(15) یعنى یک امر مدیریتى و حکومتى و سازمانى.
در تفسیر قمى آمده است که این آیه، در باره گروهى نازل شد که هر گاه رسول خدا(ص) آنان را براى مأموریتى جمع مى‏کرد (جنگ یا غیرجنگ)، بدون هماهنگى با آن حضرت، متفرق مى‏شدند. بنابر این، خداوند آنان را از این کار نهى کرد. یکى از کسانى که از پیامبر اجازه گرفت، حنظله بن ابى‏عیاش، معروف به حنظله غسیل الملائکه بود که رسول خدا(ص) به او اجازه داد و برایش استغفار کرد؛ همان طور که براى همه اجازه‏گیرندگان، طلب آمرزش کرد.
از آیات دیگرى که بر اصل استغفار براى زیردستان اشاره دارد، این آیه است:
«اى پیامبر! هنگامى که زنان مؤمن نزد تو مى‏آیند تا با تو بیعت کنند که چیزى را شریک خدا قرار ندهند، دزدى و زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند، تهمت و افترایى پیش دست و پاى خود نیاورند و در هیچ کار شایسته‏اى با فرمان تو مخالفت نکنند، با آنان بیعت کن و براى آنان از درگاه خداوند آمرزش بطلب، که خداوند آمرزنده و مهربان است».(16)
اصل استغفار، آثار روحى و انگیزشى انکارناپذیرى در کارکنان هر سازمان دارد. ارتقاى روحیه‏اى که در پى استغفار حاصل و حادث مى‏شود، بسى فراتر از عفو است؛ زیرا کارمند خطا کار، نهایت عاطفه و علاقه را از سوى رهبر، به خود احساس مى‏کند و همین امر در اصلاح او تأثیر به سزایى دارد؛ زیرا متوجه مى‏شود که مدیر با این شیوه رهبرى استغفارى، هرگز دشمن او نیست و در فکر تعالى و رشد اخروى او نیز هست، در حالى که عفو مى‏تواند یک امر صرفاً سازمانى تلقى شود و یا عاملى براى جذب قلوب؛ به‏ویژه استغفار پیامبر، که مورد استجابت خداوند رحمان است:
«ما هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر این‏که به فرمان خدا از وى اطاعت شود و اگر این مخالفان هنگامى که به خود ستم مى‏کردند (و فرمان‏هاى خدا و رسول را زیر پا مى‏گذاردند) نزد تو مى‏آمدند و از خدا طلب آمرزش مى‏کردند و پیامبر هم براى آنان استغفار مى‏کرد، خدا را توبه‏پذیر و مهربان مى‏یافتند».(17)
این آیه، در دل آیات مدیریتى و حکومتى متنوع درج شده است. از آیه 58 تا 84 سوره نساء، یعنى حدود 26 آیه، بار مدیریتى رسول خدا(ص) را در خود دارد. در همین آیه نیز نخست رسول خدا واجب الاطاعه معرفى مى‏شود (به اذن خدا) و مخالفت با او نوعى ستم بر خویش تلقى مى‏شود (نه ستم بر رسولِ تنها) و اگر اینان از این تمرد و نافرمانى سازمانى توبه کنند و نزد رسول رحمت بیایند، پیامبر براى آنان استغفار مى‏کند و خداوند هم ایشان را مى‏آمرزد. بنابر این، تخلف و تمرد از فرمان رسول خدا(ص) در حقیقت، تمرد از خدا است؛ ولى پیامبر، هم خود مى‏بخشد و هم از خدا مى‏خواهد که آنان را ببخشد.
علامه طباطبایى فهرستى از تخلفات و تمردات پیروان و کارگزاران رسول خدا(ص) را نقل مى‏کند که عبارتند از: مراجعه به محاکم طاغوتى براى محاکمه، اعراض از رسول خدا(ص)، بهانه‏جویى، سوگندها و توجیه کارهاى خود و کارهاى خود را خوب جلوه دادن. ایشان مى‏فرماید:
همه این‏ها به نوعى مخالف با رسول خدا(ص) است، در حالى که خداوند، بدون قید و شرط، اطاعت رسول خدا را واجب دانسته است و کسى گمان نکند که اطاعت، مخصوص فرامین خدا است و پیامبر چون بشر است، حق اطاعت ندارد. اینان نباید مصلحت‏اندیشى کنند و بگویند که مصلحت در عدم اطاعت از رسول خدا(ص) است واطاعت از رسول، یک نوع شرک است و در حقیقت، عبادت رسول است; در حالى که اطاعت رسول، بدون قید و شرط است.(18)
این تفسیر از علامه طباطبایى، نکته‏اى دقیق و مدیریتى را در مدیریت رحمانى جلوه مى‏دهد و آن این‏که اطاعت فقط منحصر در اطاعت خدا نیست، بلکه رسول خدا(ص) هم در امور حکومتى مطاع است و به همین ترتیب، جانشینان ایشان، اعم از ائمه معصومین(ع) و اولى‏الامر عادل، همگى واجب الاطاعه‏اند. نیز مدیران سازمان مدیریتى اسلام باید اطاعت شوند. البته اگر بنا به هر دلیلى، نافرمانى صورت گرفت، چون گناه بزرگى انجام داده شده است، مرتکب آن نباید هدف انتقام و انتقاد واقع شود، بلکه باید مورد عفو و استغفار قرار گیرد تا زمینه‏ هاى رشد فردى و سازمانى فراهم گردد.
4 اصل مشورت‏
بنابر آیه مذکور، مشورت کردن در امور مدیریت و حکومت، با هم‏کاران و زیردستان، از اصول تردیدناپذیر به شمار مى‏رود. وقتى رسول خدا(ص) که موصوف به علم و عصمت است، مأمور به مشورت باشد، مدیران و رهبران غیر معصوم، به طریق اولى ملزم و مأمور به این کار هستند. ارشادى بودن این امر، حاکى از حکم عقل و بناى عقلا براى مشورت است.
غیر از این آیه، آیات دیگرى نیز بر اهمیت مشورت دلالت دارند؛ از جمله، آیه مشهور «و امرهم شورى بینهم» و نیز آیه‏اى که از زبان ملکه سبا نقل شده است:
«ملکه سبا گفت: اى اشراف! نامه پرارزشى به سوى من فرستاده شده است. این نامه از سلیمان است و چنین است: به نام خداوند بخشنده مهربان. توصیه من این است که بر من برترى‏ جویى نکنید و به سوى من آیید، در حالى که تسلیم حق هستید. پس گفت: اى اشراف! نظر خود را در این امر مهم به من بگویید که من هیچ کار مهمى را بدون حضور و مشورت شما انجام نداده‏ام. گفتند: ما داراى نیروى کافى و قدرت جنگى فراوان هستیم؛ ولى تصمیم نهایى با تو است، ببین چه دستورى مى‏دهى. گفت: پادشاهان هنگامى که وارد منطقه‏اى مى‏شوند، آن را به فساد و تباهى مى‏کشند و عزیزان آن را ذلیل مى‏کنند، کار آنان همین گونه است و من اکنون (جنگ را صلاح نمى‏بینم) هدیه گران‏بهایى براى آنان مى‏فرستم تا ببینم فرستادگان من چه خبر مى‏آورند (و از این راه، آنان را مى‏آزمایم)».(19)
این آیات، سیر مشورت یک حاکم و چگونگى تصمیم‏گیرى او را بیان مى‏کند، که مورد ردع قرآن نیز قرار نگرفته است. طبق این آیات، حاکم در همه امور مهم مشورت مى‏کند؛ ولى تصمیم نهایى را خود مى‏گیرد.
غیر از آیات، روایات بسیارى نیز در باره مشورت، در جوامع روایى شیعى نقل شده است، که بیش‏تر آن‏ها ناظر بر مسائل اخلاقى و فردى است؛ به‏ویژه جمع‏آورى آن‏ها در کتاب العشره، که کتابى اخلاقى است و در وسایل الشیعه، حاکى از نگرش غیراجتماعى و یا دست‏کم، غیرحکومتى به اخبار مشورت است.
در میان فقیهان شیعى، هر چه از عصر حضور دورتر مى‏شویم، تدریجاً نگاه اجتماعى و حکومتى به شورا و مشورت، پررنگ‏تر مى‏گردد، به گونه‏اى که برخى فقها در باره «قضاوت شورایى» نظر مساعد داشته‏اند و از مرحوم نائینى تا امام خمینى(قده) نقش مشورت در حکومت، مورد نگرش و نگارش فقهى قرار گرفته است و اخیراً نیز مسأله شورا در افتا و مرجعیت، مطرح شده است.(20)
با توجه به جایگاه مهم مشورت، در آیات، روایات و فتاوا، آن هم در ابعاد فردى، اجتماعى، حکومتى و مدیریتى و نقش تردیدناپذیر آن در تصمیم‏گیرى رهبران، این پرسش مطرح مى‏شود که آیا مشورت براى مدیران الزامى است؟ اگر الزامى است، آیا تبعیت از نظر مشاوران، امرى لازم است؟ در این زمینه، به سه نظریه اشاره شده است:(21)
1 مقید بودن لزوم مشورت به عدم علم حاکم‏
2 لزوم مشورت و عدم لزوم تبعیت از اکثریت مشاوران‏
3 لزوم پیروى از اکثریت مشاوران‏
براى هر کدام از نظریات یاد شده، ادله‏اى اقامه شده است، که برخى نیز مورد مناقشه قرار گرفته است.


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.