دانلود مقاله کارآفرینی و SMES word


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود مقاله کارآفرینی و SMES word دارای 413 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله کارآفرینی و SMES word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله کارآفرینی و SMES word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود مقاله کارآفرینی و SMES word :

مقدّمه

کارآفرینان کسانی‌اند که با ایجاد محصولات و خدمات نوین مورد نیاز مردم، درآمد خوبی کسب می‌کنند. واژه (Entrepreneur) که در فارسی کارآفرین ترجمه شده است، در بردارنده معنای موفّقیت است. این واژه به معنای محصولات، ابداعات، کیفیت و خدمات نویندر درون یک شرکت است. این واژه به معنای نوع خاصی از روحیه،‌ سر زندگی و فضیلت است. ای. ا . باتلر ، مفسر

روزنامه تجاری، آن را «شوق خلقت» می¬نامد. از همه مهمتر، این واژه به اشخاص پراراده‌ای اطلاق می‌شود که اراده، خلّاق، پایداری و موفّقیت اجتناب ‌ناپذیرشان، آنها را به رهبران و قهرمانان روز تبدیل می‌کند (کوک،ترجمه تیموری.1382 ص15).
افق کارآفرینی:

کارآفرینی واژه¬ای جادویی است. وقتی در حد یک کلمه به آن نگاه کنید، چیزی بیش از ایجاد اشتغال به ذهن القاء نمی¬شود. امّا اگر در این واژه تعمّق کنید، و به خلّاقیت که جوهره آن است دست پیدا کنید. آن گاه جادوی این واژه بر شما عیان خواهد شد، و شما خود نیز جادو خواهید شد. گرچه بسیاری از افراد به امید کار وارد این گود می¬شوند، امّا در ادامه نواهایی خواهند شنید و رنگ-هایی خواهند دید که تاکنون از آن بی خبر بوده¬اند. و بدین شیوه فرد جادو می¬شود. البته آنچه بیان شد درون خود فرد است و کارآفرینی همانند آینه¬ای آن ¬را به فرد باز می¬نمایاند. کارآفرینی طریقی است که به جان آفرینی ختم می-شود؛ به زبان دیگر کارآفرینی همان طریق خود شکوفایی است. کارآفرینی عرصه وسیعی به ابعاد تخیّل بشر دارد. و

در یک کلام عرصه نامحدود دارد. از مروارید بافی یک دختر نابینا در بازارچه خود اشتغالی پارک لاله تهران گرفته تا تدوین سیاست¬های جهانی آمریکا در کاخ سفید. در سال 1985 بحث در باره دولت¬های کارآفرین در عصر اطلاعات شکل گرفت و این بحث در دوره ریاست جمهوری کلینتون به اوج خود رسید. به-طوری¬ که کلینتون رئیس جمهور وقت امریکا بیان کرده بود که اگر بخواهیم بر دنیا حاکم باشیم، راهی نداریم جز این که برای در دست گرفتن دنیا، هم سیاست جدیدی را برگزینیم و هم سطح و گونه جدیدی از خدمات را به عموم مردم دنیا ارائه کنیم. برای تحقق این امر بحث بازآفرینی دولت را مطرح می¬کنند. اسبورن و گابریل اصول بازآفرینی دولت را ب
– هدایت و رهبری به¬ جای ((فعّالیت اجرایی)) .
– قدرتمند سازی به جای خدمتگزاری.
– تزریق رقابت به عرصه خدمات.
– دگرگون سازی سازمانهای قاعده مدار.
– سرمایه گذاری بر روی دستاوردها و نوآوری¬ها.
– ارضای نیازهای مشتری ونه بروکراسی.
– پیشگیری به جای درمان.
– حرکت از سلسله مراتب به سمت مشارکت و کارگروهی.
– استفاده از مکانیزم بازار به عنوان اهرمی قوی برای تغییرات.
با نگاهی به اصول بازآفرینی دولت، تعدادی از این اصول در واقع همان اهداف کارآفرینی است. همین کارآفرینی در مسیر رشد خود به کارآفرینی سیاسی و یا آنچه که ذکر شد (دولت کارآفرین) ختم می¬شود.
اهمّیت کارآفرینی:
• کارآفرینی نوش داروی لحظات دشواری:
کارآفرین می‌تواند در حالت اضطراری پاسخگو باشد. او در صورت نیاز می‌تواند فوراً تصمیم‌گیری کند. برای این کار، او باید حوادثی را که ممکن است در آینده اتفاق بیفتد پیش‌بینی کند و از عواقب آن آگاه باشد. ماهیت شغلی کارآفرینی، سرمایه‌گذاری طولانی مدت، پیش‌بینی جایگزین‌ها و عواقب آنها قبل از اتفاق، پیش‌بینی تغییرات و آمادگی تطبیق با این شرایط را ایجاب می‌کند (سالازار و همکاران،ترجمه نطاق،1380،ص45).
• کارآفرینی مسیر خود شکوفایی:
کارآفرینی یک فرآیند اجتماعی است که در آن کارآفرین با اشتیاق و پشتکار درکار، خویشتن خویش را پیدا می‌کند و از بند عادات و سنّت‌های مرسوم رها می‌شود (احمدپور/نقل از سعیدی کیا ، 1382،ص35). کارآفرینی عامل رشد و شکوفایی استعدادها و سوق دهنده به سوی خود شکوفایی است (کشتکاران.1381ص121). کارآفرینی توانایی‌های انباشته فردی را آزاد می‌کند. نیاز‌هایی مانند استقلال و اتّکا به نفس نمونه‌هایی هستند که با توسعه کارآفرینی در افراد امکان بروز پیدا می‌کنند. بر اساس تحقیقات انجام شده در میان خانوار‌های کشور انگلستان افراد در کنار انگیز‌‌ه‌های مادی مانند پول و سمت، کارآفرینی را راهی برای ارضای برخی نیاز‌های معنوی خود مانند آزادی، استقلال و کسب جنب و جوش در زندگی انتخاب می‌کنند (گزارش منتشر شده توسط اتحادیه اروپا، سال 2003 /نقل از سایت موسسه خانه پژوهش نواندیش).
• کارآفرینی بعنوان جوهره رویش سیستم اقتصادی:

کارآفرینی موتور توسعه‌ی اقتصادی است. آن‌چه کارآفرینان مخاطره‌جو انجام‌‌‌ می‌دهند نوعی “تخریب خلاق” در نظام اقتصادی و ایجاد ساختارها و مناسبات اقتصادی جدید است.کارآفرینی طبق مدل توسعه اقتصادی « شومپیتر »‌، ‌تخریبِ خلّاق است که به عنوان یک نیروی برانگیزاننده در توسعه اقتصادی جامعه، لازم و ضروری است (کوراتکو و هاجتس / نقل از احمدپور، 1380، ص10). تخریب خلاق در واقع همان قدرت جوانه زدن است، جوانه¬های که طراوت و شادابی را به سیستم اقتصادی باز می¬گرداند. تداوم حیات اقتصادی را فراهم می¬کند. چنانچه این توان از یک سیستم اقتصادی سلب شود، اگرچه بالاترین توان را نیز داشته باشد، بالاخره از بین خواهد رفت. تنها راه تداوم حیات اقتصادی کارآفرینی است.
• کارآفرینی فرایند خلق ارزشها است:
کارآفرین با عمل خود سه ارزش را خلق می کند.
1- ارزش اقتصادی (ثروت): کارآفرینی فرایند خلق و توزیع ثروت در اجتماع است.
2- ارزش اجتماعی: کارآفرین با کار خود از یک سو به تقاضا ها اوّلیه کارآفرینی پاسخ به نیازهای اجتماعی است، امّا تداوم کارآفرینی وابسته به این امر می باشد.
3- ارزش وجودی (خلق معنای زندگی): مکتب معنی

درمانی برای معنا بخشیدن به زندگی سه راه را پیشنهاد می‌کند. یکی از این راهها عبارتست از خلق چیزی در جهان، که کارآفرینی این فرایند را فراهم می¬کند.

بیان مساله:
از دیدگاه کتل شخصیت چیزی است که امکان پیش بینی آنچه را که شخص در یک موقعیت معین انجام خواهد داد می¬دهد (کتل /نقل از شولتز ترجمه سید محمدی).
هدف از مطالعه شخصیت و ویژگی¬های شخصیتی، پیش بینی کردن رفتار است. یعنی پیش بینی کردن آنچه یک فرد در پاسخ به یک موقعیت معین انجام خواهد داد. تنها زمانی که ما صفات یک نفر را بشناسیم می¬توانیم پیش بینی کنیم که آن شخص چگونه در یک موقعیت رفتار خواهد کرد.
رفتار فرد حاصل تعامل ویژگی¬های شخصیتی با شرایط و عوامل محیطی است. بدون شک رفتار همه انسانها از شرایط اجتماعی و ویژگیهای شخصیتی آنها ناشی می¬شود. آنچه مهم است اینست که جنبه فاعلیت به کدام بخش مربوط می¬شود؟ در پس رفتارهای جدید معمولاً فاعلیت به ویژگیهای شخصیتی و برداشت فرد از آن موقعیت بر می¬گردد. در کارآفرینی نیز چنین شرایط حاکم است. به طوری که دانلد اف در این زمینه چنین بیان می¬کند: بازاریابی مهم است؛ امور مالی حائز اهمّیت است؛ حتی کمک به نهادهای عمومی نیز اهمّیت دارد. ولی هیچ یک از آنها به تنهایی باعث ایجاد کارهای جدید نمی‌شوند. از همین رو به شخصی نیاز داریم که در ذهن او،‌ کلیه حالات ممکن گرد هم آورده شوند، باور داشته‌باشد. برای این موارد به یک دیدگاه روان‌شناختی حقیقی از کارآفرینی نوین نیاز است (دانلد اف.ریچارد ام، ترجمه عامل محرابی.1383 .ص128).
با پررنگ شدن نقش کارآفرینان در توسعه اقتصادی، روان¬شناسان با هدف ارائه نظریه¬هایی مبتنی بر ویژگیهای شخصیتی و همچنین با تفاوت قائل شدن بین کارآفرینان با مدیران و غیر کارآفرینان، به بررسی ویژگیهای روانشناختی کارآفرینان پرداختند ( فرن هام 1994/به نقل از احمدپور 1380).
شناسایی ویژگی¬های شخصیتی کارآفرینان از اهمّیت خاصی برخوردار می¬باشد. برای ترویج و پرورش صفت کارآفرینی در اجتماع نیازمند شناخت ویژگیهای شخصیتی و روان شناختی مؤثّر در امر کارآفرینی می¬باشیم. هدف این تحقیق نیز بررسی ویژگیهای شخصیتی و روان شناختی مؤثّر در کارآفرینی است. به همین منظور پنج ویژگی شخصیتی و روان شناختی در نظر گرفته شده است، و به بررسی و مقایسه این پنج ویژگی دربین کارآفرینان و افراد عادی پرداخته¬ایم. این پنج ویژگی عبارتند از:

– خودپنداره :
خوپنداره ارزیابی کلی فرد از شخصیت خودش است. این ارزیابی ناشی از ارزیابیهای ذهنی است که معمولاً از ویژگی‌های رفتاری خود به عمل می‌آوریم. در نتیجه، خوپنداره ممکن است مثبت یا منفی باشد (فرهنگ توصیفی اصطلاحات روانشناسی،برنو،ترجمه یاسایی وطاهری.1370 ص109).
– باورهای خودکارآمدی :
منظور از باورهای خود کارآمدی، باورهای شخص درمورد توانایی برای کنار آمدن با موقعیت‌های متفاوت (فرهنگ روانشناسی و روا

ن پزشکی،پورافکاری.1373ص1364).
– منبع کنترل :
منبع¬کنترل، به انتظار تعمیم یافته در مورد تقویت‌هایی اشاره می‌کند که تحت کنترل درونی – بیرونی هستند. افراد بین این دو جهت‌گیری قرار می‌گیرند. در یک طیف افراد دارای کنترل درونی قرار دارند که معتقدند تقویت¬ها با تلاش شخصی، توانایی و ابتکار تعیین می‌شود. در طرف دیگر، افراد دارای کنترل بیرونی هستند که معتقدند تقویتها توسط افرادی دیگر، ساختارهای اجتماعی، شانس یا سرنوشت تعیین می‌گردد (راتر، 1966به نقل از گوردن ای ،ترجمه غضنفری و یزدانی،ص173).
– خلّاقیت :
خلّاقیت عبارت است از فرایندهای ذهنی که منجر به یافتن راه¬حل¬ها، ایده¬ها، مفهوم سازیها، شکلهای هنری، تئوریها و فرآوردهایی می¬شود که بی همتا و تازه هستند (لغت نامه روانشناسی پنگوئن به نقل از فیض بخش،1381،ص12).
– هوش هیجانی :
گلمن(2001) هوش هیجانی را مهارتی می¬داند که دارنده آن می¬تواند از طریق خودآگاهی، روحیات خود را کنترل کند؛ از طریق خود مدیریتی آن را بهبود بخشد؛ از طریق همدلی، تاثیر آنها را درک کند و از طریق مدیریت روابط به شیوه¬ای رفتار کند که روحیه خود و دیگران را بالا ببرد (به نقل ازخائف الهی، دوستار.1382ص54).

هدف پژوهش
این پژوهش در پی شناخت ویژگی¬های روان¬شناختی و شخصیتی مؤثر در امر کارآفرینی می¬باشد. برای دست¬یابی به این هدف محقق پنج ویژگی شخصیتی و روانشناختی را مشخص نمود و به امر ارزیابی آن در افراد کارآفرین و مقایسه آن با افراد عادی پرداخته است.

اهمّیت موضوع تحقیق :
مطالعه کارآفرینی نوین با خصوصیاتی منطقی ویژگیهای روان¬شناختی «کارآفرینان» آغاز شد. با گذشت سال‌ها تعداد بیشتری از ویژگی¬های

شخصیت شناسی کنار گذاشته‌اند، رد شده‌اند، یا حداقل به طور نامؤثر مورد سنجش قرار گرفته‌اند. نتیجه این بود که تقریباً به هر چیزی پرداخته شد. مگر فرد. شرایط اقتصادی مهم هستند، بازاریابی مهم است؛ امور مالی حائز اهمّیت است؛ حتی کمک به نهادهای عمومی نیز اهمّیت دارد. ولی هیچ یک از آنها به تنهایی باعث ایجاد کارهای جدید نمی‌شوند. از همین رو به شخصی نیاز داریم که در ذهن او،‌ کلیه حالات ممکن گرد هم آورده شوند، باور داشته ‌باشد. برای این موارد به یک دیدگاه روان‌شناختی حقیقی از کارآفرینی نوین

نیاز است (دانلد اف، ریچاردام، ترجمه عامل محرابی،1383،ص128).
به دلایل ذیل شناخت ویژگی¬های روان¬شناختی و شخصیتی کارآفرینان از اهمّیت ویژه¬ای برخوردار می¬باشد.
1- شناخت افراد مستعد کارآفرینی:
برای چنین شناختی باید ویژگی¬های مرتبط با کارآفرینی را شناسایی کرد. داشتن ویژگی¬های خاص روان¬شناختی و شخصیتی از ملزومات کارآفرینی است توسعه کار آفرینی نیازمند تربیت افراد کار آفرین می‌باشد. در سرتاسر دنیا مراکز مختلفی برای آموزش و آماده کردن افراد جهت کارآفرینی وجود دارد. یکی از راههای سریع در آموزش کارآفرینی اینست که افرادی را که بصورت بالقوه از روحیه کارآفرینی برخور می¬باشند شناسایی نموده و سپس امکانات لازم را جهت به فعلیت رساندن آنها را فراهم ¬نمایند.
2- توسعه و تشویق بینش کارآفرینی:
در تربیت کارآفرین دو عامل مدّ نظر می‌باشد؛ که یکی ازاین عوامل رویکرد شناخت ویژگی¬های روان¬شناختی و رفتار کارآفرینانه فرد می¬باشد. در این دیدگاه، ویژگی¬های کارآفرینان را برای فرد بیان کرده و راه‌های کسب این توانمندی‌ها و ویژگی¬ها را به او نشان می‌دهند تا فرد تشویق شود و با کسب توانایی‌های فردی دست به فعّالیت‌های کارآفرینانه بزند. به عبارتی با این عامل، بذر را تقویت می‌کنند و با شیوه‌های اصلاح نباتات کاری می‌کنند که این بذر در هر خاک و شرایط سخت جوی رشد کند و بتواند در عرصه رقابت دوام آورده و پایدار بماند (سعیدی کیا،1382،ص133).
3- ساخت وتهیه آزمونهای روان شناختی معتبر در زمینه کارآفرینی:
برای ساخت یک آزمون معتبر در زمینه کارآفرینی باید از ویژگیهای مؤثر در این امر اطلاع داشته باشیم.
دلائل ضرورت تهیه آزمونهای کارآفرینی:
1-3 امروز یکی از مهمترین اولویتهای حرفه¬ای شناخت کارآفرینان بالقوه می¬باشد. چراکه این افراد را می¬توان با سرمایه گذاری اندکی به کارآفرینان موفق

ی تبدیل نمود.
2-3 شناخت افرادی با ویژگیهای کارآفرینی برای سازمانها و شرکتها یک امر حیاتی است. زیرا با شناسایی این افراد و قرار دادن آنها در جایگاه مناسب می

ند سایرین با آنها برخورد شود نه تنها در پیشبرد اهداف مؤثر نمی¬باشند بلکه به صورت ناخودآگاه به مانع تبدیل می¬شوند. با یک آزمون مناسب به راحتی می¬توان چنین افرادی راشناسایی نمود.

4- مشاوره کارآفرینی:
توجه به مشاوره کارآفرینی یک ضرورت جدی در امر توسعه کارآفرینی می¬باشد. یک مشاور کارآفرینی باید به صورت کاملاً تخصصی از ویژگیهای فردی موثر در امرکارآفرینی اطلاع داشته باشد. این امر مستلزم شناخت ویژگیهای موثر درکارآفرینی است.
شکل گیری مشاوره روان شناختی کارآفرینی بنا به دلائل ذیل ضروری می¬باشد.
1-4 بسیاری از افراد دست به فعّالیت کارآفرینانه می-زنند، امّا متأسفانه تعداد کمی موفق می¬شوند. پس اگر مشاورین متخصص در امر مشاوره روانشناختی با گرایش کارآفرینی وجود داشته باشند، می¬توانند تأثیر گذار باشند. و میزان موفّقیت تلاشهای کارآفرینانه را افزایش دهند.
2-4 بسیاری از کارآفرینان در زندگی حرفه¬ای خود دچار مشکل می¬شوند و ممکن است روند فعّالیت آنها را سد نماید. در این لحظات وجود مشاوری که به کارآفرینی نیز آگاه باشد. بسیار می¬تواند مثمر ثمر باشد.
3-4 با توجه به مدل رشد کارآفرینی که در این تحقیق ذکر شده است. ممکن است که کارآفرین در هر مرحله¬ای از این رشد دچار مشکل شود و از ادامه فعّالیت منصرف شود امّا با وجود یک مشاور آگاه به این تحول و مسائل مربوط به آن، می¬تواند کارآفرین را در این مسیر یاری و هدایت نماید.

5-توجه به این ویژگی¬ها در تدوین متون و منابع آموزشی کارآفرینی :
این امر زمانی محقق می¬شود که این ویژگیها قبلاً شناسایی شده باشند. مدتی است که تشکیل کارگاهای آموزشی در زمینه کارآفرینی بسیار رایج شده است، زمانی این کارگاها بیشترین بازدهی را خواهند داشت، که به این ویژگی¬ها توجه شود.

فرضیه های پژوهش

در پژوهش حاضر فرضیه¬های زیر آزمون شده¬اند.
فرضیه اصلی:
بین کارآفرینان و افراد عادی از لحاظ ویژگیهای شخصیتی و روان شناختی تفاوت وجود دارد .
فرضیه های فرعی:
1- بین میزان هوش هیجانی کارآفرینان و افراد عادی تفاوت وجود دارد.
2- بین میزان خلّاقیت کارآفرینان و افراد عادی تفاوت وجود دارد.
3- بین میزان خودکارآمدی کارآفرینان و افراد عادی تفاوت وجود دارد.
4- بین میزان خودپنداره کارآفرینان و افراد عادی تفاوت وجود دارد.
5- بین منبع کنترل کارآفرینان و افراد عادی تفاوت وجود دارد.

متغیرهای پژوهش
متغییرهای پژوهش حاضر عبارتند از:
متغیرپیش بینی کننده:
متغیر پیش¬بینی¬کننده به متغیری گفته می¬شود که از طریق آن متغیر ملاک، تبیین یا پیش بینی می¬شود. متغیر پیش¬بینی-کننده، متغیر پیش فرض است به این معنی که این متغیر مقدّمه و متغیر ملاک نتیجه آن است. متغیر پیش¬بینی¬کننده متغیری است که از پیش وجود دارد و فرض شده است که بر متغیر ملاک تأثیر دارد.
در این تحقیق پنج ویژگی شخصیتی و روان شناختی مورد تحقیق، متغیر پیش¬بینی¬کننده می¬باشند که عبارتند از:
1- خودپنداره 2- خودکارآمدی
3- منبع کنترل 4- خلّاقیت
5- هوش هیجانی
متغیر ملاک:
متغیری است که مشاهده یا اندازه گیری می¬شود تا تأثیر متغیر پیش¬بینی¬کننده برآن معلوم و مشخص شود.
در این تحقیق ویژگی و صفت کارآفرینی به عنوان متغیرملاک در نظر گرفته شده است.
ویژگی و صفت کارآفرینی (با توجه به این¬که هنوز ابزار استان

داردی برای سنجش صفت کارآفرینی ساخته نشده است، لذت گسترش کارآفرینی وابسته به سازمان گسترش نوسازی صنایع ایران، موسسه پژوهشی خانه پژوهش نواندیش، نشریه انجمن کارآفرینان شناخته شده¬اند، استفاده شده است.

متغیر کنترل:
متغیرهای کنترل به عواملی گفته می¬شوند که تأثیر آنها بر متغیر وابسته (ملاک) توسط پژوهشگر خنثی یا حذف می¬شود (دلاور،1379،ص45).
متغیرهای کنترل در این تحقیق عبارتند از: سن جنس و میزان تحصیلات.
این متغیرها به دو شیوه در این تحقیق کنترل شده¬اند:
الف: انتخاب گروه افراد عادی متناسب با گروه کارآفرینان از لحاظ متغیرهای فوق. (شیوه همتا نمودن)
ب: شرکت کنندگان به طور مستقل در هر گروه و بر اساس متغیرهای فوق طبقه بندی شدند، سرانجام تحلیل داده¬ها مبنی بر تأثیر متغیرهای فوق بر نتایج آزمونها مورد ارزیابی قرار گرفت.
تعاریف نظری و عملیاتی اصطلاحات (مورد تحقیق)
کارآفرینی :

تعریف نظری:
فرآیند خلق چیز (کالا یا خدمات) جدید و با ارزش است با اختصاص زمان و تلاش لازم، در نظر گرفتن ریسکهای (خطر پذیری) مالی، روانی و اجتماعی، و رسیدن به رضایت فردی و مالی و استقلال (هیسرچ وپیترس، ترجمه فیض بخش و تقی یا
ویژگی که به واسطه آن افرادی از جمله افرادی که در این تحقیق مورد ارزیابی قرار گرفته¬اند، از سوی مراکز ذیصلاح بعنوان کارآفرین معرفی شده¬اند.
کارآفرین :
تعریف نظری:
کارآفرین کسی است که توانایی آن را دارد تا فرصت‌های کسب و کار را ببیند و آنها را ارزیابی کند، منابع لازم را جمع‌آوری و از آنها بهره‌برداری کند؛ و عملیات مناسبی را برای رسیدن به موفّقیت پی‌ریزی نماید (مردیث و همکاران، ترجمه نبی¬ئیان،1371،ص 1).
تعریف عملیاتی:
در این تحقیق کارآفرین کسی است که از سوی یک از سازمان¬ها و شرکت¬های ذیل: سازمان همیاری اشتغال فارغ التحصیلان جهاد دانشگاهی، کمیته دومین جشنواره کارآفرینی مرکز کارآفرینی دانشگاه صنعتی شریف، شرکت گسترش کارآفرینی وابسته به سازمان نوسازی صنایع ایران به عنوان کارآفرین شناخته شده باشند.
خلّاقیت
تعریف نظر ی:
پاپالیا (1998) خلّاقیت را توانایی دیدن چیزها در یک نظر نو و غیر معمولی می¬داند، دیدن مشکلاتی که هیچ کس دیگر امکان تشخیص موجود بودن آنها را نمی¬دهد، سپس ارایه رهیافت¬های جدید، غیر معمولی و اثر بخش می¬داند (آقایی،1377،ص17).

تعر یف عملیاتی:
در این پژوهش منظور از خلّاقیت نمره حاصل از اجرای آزمون سنجش خلّاقیت عابدی می¬باشد.
خودپنداره
تعریف نظری : “
باور و پندار فرد نسبت به خودش، نگرش او نسبت به خود در مورد اینکه چگونه فردی است، چه ویژگی‌هایی دارد و نیز نگرش فرد نسبت به ویژگی‌های برجسته خودش”(کوپر اسمیت و فولدمن، 1974، به نقل از خاطری،1384).
تعریف عملیاتی:
در این پژوهش منظور از خود پنداره نمره¬ی حا

صل از اجرای آزمون خود پنداره راجرز می¬باشد.
منبع کنترل :
تعریف نظری :
عقیده فرد نسبت به اینکه وی تحت کنترل وقایع خارجی یا داخلی می¬باشد را مرکز کنترل می¬نامند (هورنادی وآبود به نقل احمدپور،1380).
تعریف عملیاتی: اصل از اجرای آزمون مکان کنترل راتر می¬باشد.
خود کارآمدی
تعریف نظری :
درنظام بندورا، منظور از خودکارآمدی، احساس¬های شایستگی، کفایت، و قابلیت در کنار آمدن با زندگی است (شولتز،ترجمه سید محمدی،1377،ص466).
تعریف عملیاتی:
در این پژوهش منظور از خودکارآمدی نمره¬ی حاصل از اجرای مقیاس خودکارآمدی شرر و همکاران می باشد.
هوش هیجانی:
تعریف نظری:
گلمن (2001) هوش هیجانی را مهارتی می¬داند که دارنده آن می¬تواند از طریق خودآگاهی، روحیات خود راکنترل کند؛ از طریق خود مدیریتی آن را بهبود بخشد؛ از طریق همدلی، تاثیر آنها رادرک کند و از طریق مدیریت روابط به شیوه ای رفتار کند که روحیه خود ودیگران را بالا ببرد (خائف الهی، دوستار،1382،ص54).
تعریف عملیاتی:
هوش هیجانی توانایی است که در این تحقیق توسط پرسشنامه هوش بهر هیجانی بار- اون مورد سنجش قرار گرفته است

((اگر کار تفریح باشد، زندگی لذّت بخش است و اگر
وظیفه باشد، زندگی بردگی است)) “ماکسیم گورکی”
مقدّمه
شناسایی و پرورش صفات کارآفرینی، کمک بسیار بزرگی برای هر کاری که انتخاب کنید، می‌باشد، چه این کار، کارآفرینی باشد چه هر شغل دیگری. زمانی تصور می‌شد که کارآفرینان به جای ساخته شدن، متولّد می‌شوند. صفات آنها به قدری نادر و خاص بود که در هر جایی یافت نمی‌شد. امروزه، شواهد کافی موجود است که نشان دهد صفات کارآفرینی می‌تواند در نتیجه آموزش دوران کودکی، استقلال، به خود متّکی بودن و در معرضِ ارزشهای فرهنگی مرتبط با کار و صنعت قرار گرفتن، پرورانده شود (سالازار و همکاران ترجمه نطاق،1380،ص53).
کار آفرینی چیست؟

کارآفرینی عبارتست از؛ فرایند کشف و برنامه ریزی عنصر وجودی (خود واقعی) خویشتن در عرصه فعّالیت حرفه¬ای، جهت دست یابی به خود شکوفایی (پژوهشگر).
کارآفرینی عبارتست از فرآیند ایجاد ارزش از راه تشکیل مجموعه منحصر به فردی از منابع به منظور بهره گیری از فرصتها (احمدپور،1380).
جفری تیمونز کارآفرینی را ایجاد کننده یک چیز ارزشمند از هیچ می¬داند و کارآفرین کسی است که دارای قدرت درک بالا است و توان پیدا کردن خلأها و فرصتها را دارد، و می¬تواند در جامعه از طریق پرورش ایده و تبدیل فکر خود به یک محصول جدید

اقدام به ارزش آفرینی از هیچ نماید. این ارزش میتواند یک ارزش اقتصادی، سیاسی و یا اجتماعی و حتّی فرهنگی باشد (سعیدی کیا،1384).
کارآفرینی یعنی: تشکیل تیمی از افراد با مهارتها و استعدادهای مکمّل و مشاهده فرصت¬ها در شرایطی که دیگران تنها هرج و مرج، ‌تناقض، ‌تضّاد و ابهام را متوجه می¬شوند و همچنین مستلزم یافتن دستیابی و کنترل منابع برای دنبال نمودن فرصت می¬باشد (احمدپور،1380ص24).
مک¬کله¬لند تعریف گسترده¬تری از کارآفرینی بیان می¬کند و فرایند کارآفرینی را فراتر از شغل و حرفه، بلکه یک شیوه زندگی تعبیر می¬نماید به طوری که خلّاقیت و نوآوری، عشق به کار و تلاش مستمر، پویایی، مخاطره پذیری، آینده نگری، ارزش آفرینی، آرمان¬گرایی، فرصت¬گرایی، نیاز به پیشرفت، مثبت اندیشی، زیر بنا و اساس زندگی کارآفرینانه می-باشد، در این زندگی شکست مفهومی ندارد به جز این که پلّه¬ای باشد برای بالا رفتن، موقعیتی برای آموختن، تصور ناقصی از واقعیت، ابهامی که در هدف وجود دارد، واقعه¬ای که هنوز فواید آن تبدیل به سود نشده است. در این زندگی پول، انگیزه اصلی و اولیّه فعّالیت¬های اقتصادی نیست، بلکه معیاری برای سنجش میزان موفّقیت فرد محسوب می¬شود. در زندگیِ کارآفرینانه، هدف اصلی از کار و فعّالیت ارضاء حس کنجکاوی، تحقّق بخشیدن به آرمانها، آزاد سازی انرژی¬های ذهنی و تبدیل آنها به ایده¬های عملی و در نهایت خلق ارزش است و همه چیز تحت الشعاع آرمان شخص قرار می¬گیرد (صمد آقایی، ص1378).
کارآفرینی ویژگی فردی است، که؛ با عزمی راسخ و با وجود موانع بسیار در رساندن یک محصول یا ارائه خدمت جدیدی به بازار، فرایند نوآوری را با موفّقیت هدایت می‌کند (قاسم زاده/ نقل از سعیدی کیا،1382ص 96). خلاصه مطلب این که، کارآفرینی چیزی بیش از ایجاد کار است. گرچه این امر به طور قطع، یکی از وجوه مهم آن است، ولی تصویر کاملی از¬ کارآفرینی ارائه نمی‌دهد. خصوصیاتی همچون جستجو به دنبال فرصت¬ها، به جان خریدن خطرات، و اصرار در تحقّق پیوستن ایده‌ها در مجموع دیدگاه خاصی را تشکیل می‌دهند که کارآفرینان را به تصویر می‌کشند (دانلد اف، ریچارد ام. ترجمه عامل محرابی،1383،ص22).
کارآفرینی فرایند خلق ارزشها است. کارآفرین با عمل خود سه ارزش را خلق می¬کند.
1- ارزش اقتصادی(ثروت): کارآفرینی فرایند خلق و توزیع ثروت در اجتماع است.
2- ارزش اجتماعی: کارآفرین با کار خود از یک سو به تقاضا های افراد اجتماع جواب می¬دهد و از سوی دیگر با خلق ثروت، رفاه و آسایش را به اجتماع ارزانی می¬دارد و اینها خود ناشی از حس احترام و ارزش برای دیگران می باشد. یک کارآفرین

موفق به خاطر کمک¬هایی که به جامعه می‌کند از جمله ایجاد مشاغل و تولید کالاها و خدمات، و از اعتباری که به دست می‌آورد، لذت می‌برد (سالازار و همکاران، ترجمه نطاق،1380،ص31). اگر نتوان گفت که انگیزه اوّلیه کارآفرینی پاسخ به نیازهای اجتماعی است، امّا تداوم کارآفرینی وابسته به این امر می¬باشد.
3- خلق معنای زندگی: مکتب معنی درمانی (فرانکل ) برای معنا بخشیدن به زندگی سه راه را پیشنهاد می‌کند یکی از این راهها عبارتست از؛ خلق چیزی در جهان. که کارآفرینی این فرایند را فراهم می¬کند.

 دارد که در مورد رفتاری بحث می¬کنیم که: 1) پیشگام است. 2) ساز وکارهای اجتماعی و اقتصادی را برای تبدیل منابع و موقعیت¬ها به وضعیت عملی، سازماندهی یا سازماندهی مجدّد می‌کند. 3) با مخاطره و شکست همراه است (هیسرچ و پیترس ، ترجمه فیض بخش و تقی یاری،1383 ،ص9).
کارآفرین کیست؟
کسی که با قبول مخاطرات احتمالی سرمایه ی خود را در کارهای تولیدی به کار می¬اندازد و کار ایجاد می¬کند، کارآفرین یا کارکیا می¬نامند (CD فرهنگ لغت شش جلدی، آریا نپور، نسخه صادراتی).
کارآفرین شخصی است که ارزش فرصت¬های پیرامون خود را درک می¬نماید و یک چیزی را خلق و یا در آن تغییراتی ایجاد می¬نماید (جانگ،2004).
کارآفرینان، کسانی هستند که در محل کار خود فراتر از هنجار و عرف می¬درخشند و در کار از دیگران پیشی می¬گیرند¬ (کراس و تراوگلن 2003).
کارآفرین: فردی است که ریسکها را می‌پذیرد و کار جدیدی را آغاز می‌کند (هیسرچ و پیترس، ترجمه فیض بخش و تقی یاری،1383،ص5)
کارآفرین فردی که مسئولیت اولیهی [وی] جمع آوری منابع لازم برای شروع کسب و کار است و یا کسی که منابع لازم برای شروع یا رشد کسب و کاری را بسیج می¬نماید و تمرکز او بر نو آوری و توسعه فرایند، محصول یا خدمات جدید می باشد (احم

د پور1380).
از نظر لبینشتاین (1968) کارآفرین، کسی است که یکی از فعّالیت¬های ذیل را انجام دهد: (به نقل از احمدپور،1380،ص19).
1- بازارها را یکپارچه و مرتبط سازد .
2- خلأ ها و شکافهای بازار را پر نماید .
3- با صرف وقت ، خود را درگیر تغییرات ساختاری و سازمانی نماید .
4- کلیه عوامل را برای تولید و بازاریابی یک محصول مهیّا نماید .
تراپ مان و مورنینگ استار در کتاب نظام¬های کارآفرینانه (1990) بیان می¬نمایند که: کارآفرین یعنی ترکیب متفکّر با مجری، کارآفرین فردی است که فرصت ارائه یک محصول، خدمات، روش و سیاست جدید یا راه تفکّری جدید برای یک مشکل قدیمی را می¬یابد (احمدپور،1380ص23).
از نظر پالمر کارآفرین کسی است که یکی از فعّالیتهای زیر را انجام دهد (احمد پور،1380).
1- ارائه روشی جدید در فرایند تولید
2- گشایش بازاری تازه
3- یافتن منابع جدید ایجاد هرگونه تشکیلات جدید درصنعت
تاریخچه کارآفرینی:
بحث کارآفرینی از ابتدای دوران زندگی بشر تاکنون وجود داشته و به دلیل وجود «عامل تغییر» در آینده نیز مطرح خواهد بود. امّا نخستین گامها جهت شناخت و تبیین درست مفهوم کارآفرینی در قرن 16 برداشته شد و در بطن تئوری‌های اقتصادی تبلور یافت. اندیشمندان اقتصادی نقش‌های کارکردی و متعدّدی را برای کارآفرینان مطرح ساختند و آنها را از سطح معامله‌گر و واسطه تا حد مالک، نوآور و تصمیم گیرنده معّرفی کردند (قائم پناه،1381،ص25).
پیدایش مفهوم نظری کارآفرینی با گسترش وسیع این اصطلاح

همزمان بوده است واژه (entrepreneur) کارآفرین واژه‌ای فرانسوی است و ترجمه تحت الفظی آن «واسطه» یا «دلّال» است. نمونه قدیمی اولین تعریف کارآفرین در مفهوم واسطه مارکوپولو است. وی تلاش کرد با خاور دور روابط تجاری برقرار کند. مارکوپولو، به

عنوان واسطه، باید با فرد پولداری (به بیان امروز طلایه‌دار سرمایه‌گذار در فعّالیت کارآفرینانه) برای فروش کالاهایش قرارداد می‌بست (هیسرچ و پیترس، ترجمه فیض بخش و تقی¬یاری،1383،ص5). در قرون وسطی، اصطلاح کارآفرین هم برای بازیگر و هم برای شخصی که طرحهای تولیدی بزرگ را اداره می‌کرد به کار می‌رفت. در این‌گونه طرحهای تولیدی بزرگ، چنین فردی هیچ ریسکی نمی‌کرد، بلکه صرفاً طرحی را با استفاده از منابع اماده، که معمولا به وسیله دولت تهیّه می‌شد، مدیریت می‌کرد. کارآفرینان در قرون وسطی عموماً از بزرگان بودند. برقراری ارتباط مجدّد بین ریسک و کارآفرینی در قرن هفدهم شکل گرفت، ‌به طوری که کارآفرین به شخصی اطلاق می‌شد که به منظور عرضه خدمت یا تهیه محصولات مقرّر با دولت قرارداد می‌بست. از آنجا که قیمت قرارداد ثابت بود، نتیجه سود یا زیان از آنِ کارآفرین بود. یکی از کا‌رآفرینان فرانسوی این دوره جان لا بود که مجوز تاسیس بانک سلطنتی را دریافت کرد. کانتیلون یکی از نخستین نظریه‌ها را در مورد کار آفرینی عرضه کرد و به همین دلیل برخی او را بنیانگذار این واژه می‌شناسند. او کارآفرین را فردی می‌داند که اهل ریسک باشد و بنا بر مشاهداتش؛ ریسک،‌ شاملِ حال بازرگانان، کشاورزان، صنعتگران و سایر مالکان شخصی‌ای می‌شد که «به قیمت معلوم می‌خریدند و به قیمت نامعلوم می‌فروختند، از این‌ رو در معرض خطر بودند». سرانجام، در قرن هجدهم، بین صاحب سرمایه و فردی که به سرمایه نیاز دارد تفاوت گذاشته شد. به بیان دیگر، کارآفرین از تامین‌کننده سرمایه (به بیان امروز سرمایه‌گذار فعّالیت کارآفرینانه) متمایز شد. در اواخر قرن نوزده

م و اوایل قرن بیستم، غالباً کارآفرینان را از مدیران تمایز نمی‌دادند و عموما از جنبه اقتصادی به آنها نگاه می‌کردند (هیسرچ وپیترس،ترجمه فیض بخش و تقی یاری،1383 ص6و7). در نیمه اوّل قرن بیستم، شومپیتر، اقتصاد¬دان و نظریه‌پرداز اجتماعی، مطالب گسترده‌ای پیرامون کارآفرینی و تأثیر آن بر اقتصاد نوشت. بعد از شومپیتر ، محقّقان زیادی مباحث کارآفرینی را دنبال کردند. پیتر دراکر -¬ پیر مدیریت- در سال 1985 کتابی پیرامون اصول نو‌آوری و کارآفرینی نوشت (بوشهری1384). در اواسط قرن بیستم، نظریه کارآفرین نوآور پایه‌‌‌ریزی شد. کارآفرین نوآور: شخصی است که چیزی بدیع را اماده بهره‌برداری می‌کند (هیسرچ و پیترس، ترجمه

فیض بخش و تقی یاری،1383،ص8). در آخرین دهه‌های قرن بیستم، با رونق تکنولوژی اطلاعات، سر فصل دیگری در مبحث کارآفرینی تکنولوژیک پدید آمد. کار‌آفرینانی چون بیل گیتس، مفهوم تخریب خلّاقانه‌ی شومپیتر را با تکیه بر تکنولوژی اطلاعات به تصویر کشیدند. در سال‌های اخیر، رشد کارآفرینی تکنولوژیک بر مبنای تکنولوژی اطلاعات به حدّی بوده‌است که برخی صاحب ‌نظران، اطلاق ‹‹عصر کارآفرینی›› به عصر حاضر را ناشی از همین رویداد می‌‌دانند (بوشهری1384).
رویکردهای مهم به کارآفرینی :
1- رویکرد اقتصادی.
2- رویکرد روانشناختی.
3- رویکرد اجتماعی- فرهنگی.
4- رویکرد رفتاری.
1- رویکرد اقتصادی به کارآفرینی :
کارآفرین و کارآفرینی اولین بار مورد توجه اقتصاد دانان قرار گرفت و تمامی مکاتب اقتصادی از قرن شانزدهم میلادی تا کنون به نحوی کارآفرینی را در نظریه¬های اقتصادی خود تشریح نموده¬اند (احمدپور،1380، ص5 ). کارآفرینی در بطن تئوریهای اقتصادی تبلور یافت و از قرن نوزدهم تا دهه 1960 تنها اندیشمندان اقتصادی به آن می پرداختند که بعد از آن همراه به گرایش تحلیلهای اقتصادی به استفاده از شیوه های آماری و ریاضی، عملاً از تئوریهای اقتصادی حذف گردید (جنینگر 1994/ نقل از احمدپور،1380، ص26 ). از نقایص این رویکرد آنست که اقتصاد دانان کانون توجه خود را تنها بر فضای اقتصادی کارآفرینی متمرکز می کردند و در نتیجه از ویژگیها و عوامل فردی و اجتماعی که بطور مثبت یا منفی بر فرد کارآفرین تأثیر

می گذارد، غافل بودند. هیچ جایگاهی را برای این ویژگیها در نظریه¬های خود در نظر نمی¬گرفتند، و از ارائه مدلی اثر بخش برای سنجش آنها چشم پوشی نموده¬اند (احمدپور،1380 ،ص 75)
2- رویکرد ویژگی¬های شخصیتی به کارآفرینی :
با خارج شدن کارآفرینی از نظریه¬های اقتصادی، ‌همراه با پررنگ شدن نقش کارآفرینان در توسعه اقتصادی، روان-شناسان با هدف ارائه نظریه¬هایی مبتنی بر ویژگیهای شخصیتی و همچنین با تفاوت قائل شدن بین کارآفرینان با مدیران و غیر ک

ارآفرینان، به برّرسی ویژگیهای روان¬شناختی کارآفرینان پرداختند (فرن هام ،1994/ نقل از احمدپور1380).
همانطور که از نگرش پیشگامان این رویکرد پیداست، دورنمایه اصلی در این رویکرد بر اساس تفاوت قائل شدن بین کارآفرین با غیر کارآفرین بوده است و با فرض اینکه کارآفرینان دارای ویژگیهایی هستند که زیر بنای رفتار و موفّقیت آنان را شکل می¬دهد.
3- رویکرد اجتماعی- فرهنگی به کارآفرینی :
با روی آوردن جامعه شناسان و دیگر اندیشمندان علوم مدیریت به مطالعه کارآفرینی، نظریه¬های اجتماعی– فرهنگی (تأثیر محیط و فرهنگ برفرد در اقدام به کارآفرینی ) و نظریه شبکه های اجتماعی شکل گرفت (احمد پور،1380،ص30).
4- رویکرد رفتاری به کارآفرینی :
با استفاده از رویکرد رفتاری، کارآفرینی را همچون فرآیندی معّرفی نمودند که سرانجام به ایجاد شرکتهای جدید می¬انجامد. از جمله مهمترین عوامل مورد برّرسی در رویکرد رفتاری می¬توان به تأثیرات محیطی و فرهنگی بر فرد و به عبارتی سابقه و تجربیات او اشاره نمود که عواملی همچون عوامل ذیل را در بر می گیرد (آمیت و دیگران به نقل از احمدپور،1380، ص30 ).
1- شرایط کودکی و تأ‌ثیر خانواده. 2- الگوی نقش.
3- تجارب شغلی. 4- عدم قرارگرفتن درپایگاه اجتماعی.
5- تحصیلات. 6- مهاجرت.
علاوه بر این 6 متغیر در اواخر1970 به بعد دو دسته دیگر از متغیرهای سازمانی و محیطی (اقتصادی- سیاسی ) نیز مورد توجه قرار گرفتند (احمدپور،1380،‌ص30).
البته لازم به ذکر است که رویکرد رفتاری به واسطه جامعّیت خود، رویکرد ویژگیهای شخصیتی را نیز در بر می¬گیرد ( احمدپور ،1380،ص30 ). در واقع، در این رویکرد به فعّالیت کارآفرین، دلایل و چگونگی تشکیل یک کسب و کار یا شرک

ت نو پا و یا فرایندی که طی آن شرکتهای جدید پا به عرصه وجود می¬گذارند توجه می¬شود ( کولر مایر ‌، به نقل از احمد پور،1380، ص76 ).
وظایف کارآفرین
وظیفه کارآفرین عبارت است از اصلاح و متحّول ساختن الگوی تولید با بهره ‌‌‌برداری از اختراع یا ‌به طور عمومی‌تر امکان فنی امتحان نشده در تولید کالای جدید یا تولید کالای قدیمی به روشی جدید، بازگشایی منابع جدید برای دسترسی به مواد یا بازار جدید محصولات با سازماندهی صنعتی جدید (هیسرچ و پیترس، ترجمه فیض بخش و تقی¬یاری،1383،ص8). کی یرلوف ( 1979) سه وظیفه اساسی را برای همه کارآفرینان موّفق تعیین کرده است (به نقل از احمدپور،1380ص20).
1- نوآوری ‌(کارآفرین باید فرصتهای تجاری ناشی از تغییرات در تقاضا و فناوری جدید را شناسایی کند) .
2- سرمایه گذاری ( توانایی و تمایل به یافتن و فراهم کردن سرمایه مخاطره آمیز برای یک شرکت).
3- مدیریت (هنگامی که شرکت تاسیس شده است).
به طور کلّی، هشت وظیفه برای کارآفرین وجود دارد:
1- ازموقعّیتهای محیط آگاه می‌شود. 2- برای استفاده از این موقعیتها خود را درخطر می‌اندازد.
3- برای کار سرمایه‌گذاری می‌کند. 4- نوآوریها را معّرفی می‌کند.
5- کار و تولید را نظم می‌بخشد. 6- تصمیم می‌گیرد.
7- برای آینده برنامه‌ریزی می‌کند. 8- محصولات خود را با سود می‌فروشد (سالازار و همکاران، ترجمه نطاق،1380،ص32).
هاری وظایف کارآفرین را به دو دسته تقس

یم می‌کند: وظیفه اوّل، وظیفه اجرایی است. یعنی؛ مدیریت امور و رفع نیازهای افراد. وظیفه دوم رابط بودن است. یعنی: انتقال احساسات به دیگران. این وظیفه همراه با وظیفه اصلی در فعّالیت انسانی و اجتماعی موجب بالا رفتن شهرت و جایگاه کارآفرین می‌شود. کارآفرین باید سعی نماید تا حامل پیام دوستی، اعتماد، صداقت با مشتریان بوده و موجب تداوم روابط و همچنین موفّقیت شود (قائم پناه،1381).

انواع کارآفرینی

کارآفرینان را می¬توان از لحاظ شیوه عملکرد و زمینه عملکرد تقسیم بندی نمود:
1-کارآفرینان از لحاظ شیوه عملکردی به سه شیوه عمل می-کنند. به صورت مستقّل، سازمانی و شرکتی.
1-1 کارآفرین مستقّل( Entrepreneur):
فردی که مسئولیت اوّلیه وی جمع آوری منابع لازم برای شروع کسب و کار است و یا کسی که منابع لازم برای شروع و یا رشد کسب و کاری را بسیج می نماید و تمرکز او بر نو آوری و توسعه فرآیند ،‌محصول و یا خدمات جدید می باشد ( احمدپور،1380).
2-1 کارآفرین سازمانی((Intrapreneur:
پینکات درسال(1985)واژه (Intrapreneur) را ابداع نمود وکارآفرین سازمانی را فردی تعریف نمود که در سازمانهای بزرگ همچون یک کارآفرین مستقّل فعّالیت می¬نماید و فعّالیت وی ایجاد واحدهای جدید در سازمان، ارائه محصولات، خدمات و فرایندهای جدید می¬باشد که شرکتها را به سوی رشد و سود آوری سوق می¬دهد (احمدپور،1380،ص

136). شومپیتر عمده فعّالیتهای کارآفرینان سازمانی را شامل توسعه کالا و خدمات جدید، معّرفی روشهای جدید تولید، تشخیص بازارهای جدید، پیدا کردن منابع جدید و توسعه و بهبود سازمان می-داند (صمدآقایی،1378،ص20). از نظر گینزبرگ وگاث (1990) کارآفرین سازمانی کسی است که در زیر چتر یک شرکت؛ محصولات، فعّالیت¬ها و فناوری جدید را کشف و به بهره برداری می¬رساند (احمدپور،1380،ص139).porate Entrepreneurship):
شاپیرو (1980) کارآفرینی شرکتی یک مفهوم چند بعدی است که فعّالیتهای شرکت را متوجه نوآوری محصول، نوآوری در فناوری، مخاطره پذیری و پیشگامی می¬سازد.
کاوین و سلیون (1996)کارآفرینی شرکتی به مفهوم تعّهد شرکت به ایجاد و معّرفی محصولات جدید، فرآیندهای جدید و نظام¬های سازمانی نوین می¬باشد (احمدپور، 1380، ص140).
از نظرگاث و گینزبرگ (1990) کارآفرینی شرکتی دارای دو بعد است:
1- نوآوری به منظور ایجاد فعّالیت¬های جدید.
2- تأسیس واحدهای جدید.
2-کارآفرینان از لحاظ زمینه عملکردی در سه زمینه عمل می¬کنند. اقتصادی، اجتماعی و سیاسی.
کارآفرینی اقتصادی:
کارآفرینی اقتصادی فرایندی است که کارآفرین از طریق خلّاقیت و نو آوری با چالش¬های حرفه¬ای خویش برخورد می-کند. عموماً در این نوع کارآفرینی چالش¬ها ماهیت محیطی دارند.
کارآفرینی اجتماعی:
تأثیر کارآفرینی صرفاً به اشتغال و امور استخدامی منحصر نمی¬شود، بلکه تأثیرگذاری کارآفرینی مربوط به تمام لحظات زندگی روزانه است. پدیدهکارآفرینی برای این مقصود می¬تواند یک وسیله مفید باشد، در صورتی که آن را به عنوان یک راه آفرینش در نظر بگیرید (جانسون، 2002). . از جمله عرصه¬های مهم زندگی، عرصه اجتماعی است.
کارآفرینی اجتماعی فرایندی است که تغییراتی را در خدمات اجتماعی از طریق موارد ذیل جهت دست‌یابی به ارزش اجتماعی به وجود می‌آورد:
توجه به ایجاد سرمایه و ارزش اجتماعی.
به کار گیری نگرش‌های بازار مدار برای حل مسائل اجتماعی.
یافتن بازارها و فرصتهای جدید برای مأموریت غیر سودآور یا زمینه‌های حمایت نشده توسط نیروهای بازار. کارآفرین اجتماعی خلق کننده ارزش اجتم

اعی است (طالبیان،1381).
کارآفرینان اجتماعی به عنوان عاملان تغییر، ایفای نقش می‌کنند. که مهمترین این نقشها عبارتنداز: تطابق با مأموریت ایجاد و حفظ ارزش‌های اجتماعی (نه ارزش خصوصی)، شناخت و پی‌گیری فرصت‌های جدید در فعّالیت بدون توجه به محدودیت‌های وضع شده و ایجاد حس مسئولیت‌پذیری در قبال نهادهایی که در جهت ایجاد نتایج مؤثرند. به اعتقا

د گریگوری دیس – از دانشگاه استنفورد، کارآفرینی اجتماعی شور و شوق یک رسالت اجتماعی را با بینش تجاری و بازرگانی ترکیب می‌کند (مقیمی،1382).
تفاوت کارآفرینی اجتماعی با کارآفرینی اقتصادی:
علیرغم شباهت بین کارآفرینی اقتصادی و اجتماعی، تمایزی اساسی بین این دو وجود دارد. سازمان‌های کارآفرینانه اجتماعی متعهد به: «تغییر محیط‌شان هستند» و فقط تولید یک محصول یا خدمت به اندازه کافی برای اطمینان از کامیابی مالی‌شان قابل قبول نیست. اگر چه بعضی رهبران کارآفرینانه اقتصادی به تغییر اجتماعی کمک کرده‌اند، امّا این کار اغلب یک مأموریت ثانویه است و این در میان بعضی رهبران فناورانه (تکنولوژیک) مشاهده می‌شود که به بهبود کیفیت زندگی، به وسیله ایجاد و معّرفی محصولات فناورانه متعهداند (مقیمی،1382).
کارآفرینی سیاسی:
در این نوع کارآفرینی، کارآفرینان با تشکیل هوّیت حقوقی در قالب تشکّل¬ها و انجمن¬ها به چالش¬های ملّی و حتّی بین المللی می¬نگرند. چالش¬ها در این سطح ماهیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دارند. کارآفرینان در این سطح سعی می-کنند بین دو نهاد سیاست و اقتصاد یک نوع تعادل و پویای ایجاد کنند که در سایه این تعادل اجتماع بتواند به مسیر رشد و بالندگی خود ادامه بدهد. عدم حضور کارآفرینان سیاسی، زمینه بروز ر

وابط ناسالم در عرصه¬های سیاسی و اقتصادی را موجب می¬شود.
نقش و اهمّیت کارآفرینی
1- توسعه اقتصادی:
«ژان باتیست سی» اولین کسی بود که بر نقش حیاتی کارآفرینان در جابجایی منابع اقتصادی بر اساس اصول بهره‌وری تأکید کرد (مقیمی، 1381، ص13). «تئودورلتز» معتقد بود که عدم تعادل در یک اقتصاد پویا امری اجتناب‌ ناپذیر است، این عدم تعادل را نمی‌توان به موجب قانون یا سیاست عمومی برطرف کرد و یقیناً علم معانی و بیان هم نمی‌تواند آن را برطرف کند. تنها فعّالیت‌های کارآفرینانه است که با تخصیص مجدد منابع می‌تواند اقتصاد را به حالت تعادل بازگرداند (احمدپور، 1380، ص61). کارآفرینان کماکان به لحاظ رهبری، مدیریت، نوآوری، کارآیی پژوهشی و توسعه‌ای، ایجاد شغل، رقابت، بهره‌وری و تشکیل صنایع جدید، سهم مهمی در رشد اقتصادی دارند (دانلد اف.ریچاردام ترجمه عامل محرابی،1383،ص23).
2- ایجاد تحرّک وپویایی در عرصه اجتماعی و اقتصادی:
«ژان باتیست سی» کارآفرینی را مختص فردی می‌‌دانست که منابع اقتصادی را از یک حوزه‌ی دارای بهره‌وری و سود پایین به حوزه‌ی دارای بهره‌وری و سود بالاتر منتقل می‌کرد (مقیمی، 1381، ص13). اگر بتوان نیروی انسانی را یکی از منابع اقتصادی در نظر گرفت. شرکت‌های کارآفرین باعث جابجایی مشاغل می‌شوند و اشتغال را در حوزه ضعیف و مریض کاهش داده و به حوزه‌های پرتحرّک، خلّاق و پویا انتقال می‌دهند (سعیدی کیا،1382 ص39).
3- بسط وتوسعه عدالت اجتماعی:
کارآفرینی در مقیاس وسیع در جامعه از شکل‌گیری یک گروه کوچک مرّفه که انگشت شمارند و توسط کارشان روز به روز ثروتمندتر می‌شوند، جلوگیری می‌کند. اگر بر کار این گروههای کوچک نظارت نشود، محصولات به خصوصی را به انحصار خود درآورد

ه و قیمت این کالاها و خدمات را به راحتی بر دیگران تحمیل می‌کنند. با وجود کارآفرینان بیشتر در یک زمینه، آنها خود یکدیگر را مورد نظارت قرار داده و موجب تعادل یکدیگر می‌شوند ( سالازار و همکاران،ترجمه نطاق،1380 ،ص19).

4- کارآفرینی به عنوان یکی از طرق خود شکوفایی
در واقع کارآفرینی با توجه به ماهیت پویای خود زمینه ظهور برترین انگیزه وجودی انسان،که همان میل به خود شکوفایی است، را فراهم می¬کند. «ماکس‌وبر» در تعریف کارآفرینی می¬گوید: کارآفرینی یک فرآیند اجتماعی است که در آن کارآفرین با اشتیاق و پشتکار در کار، خویشتن خویش را پیدا می‌کند و از بند عادات و سنت‌های مرسوم رها می‌شود (احمدپور/ نقل از سعیدی کیا،1382ص35). کارآفرینی عامل رشد و شکوفایی استعدادها و سوق دهنده به سوی خود شکوفایی است (کشتکاران. 1381ص121). فرهنگ کارآفرینی بر بها دادن به خلّاقیت و نوآوری استوار است. بها دادن به خلّاقیت نه تنها در درازمدت باعث رشد و توسعه شرکت‌‌ها می‌شود، بلکه زمینه مناسبی را برای رشد و شکوفایی استعدادها و ظرفیت‌های انسانی فراهم می‌کند. و این شکوفایی خود بستر مناسبی برای رشد فضایل اخلاقی و معنوی در انسان‌هاست (فخرایی،1384). کارآفرین ناخودآگاه با ارضا کمال‌جویی اقتصادی خود می‌خواهد کمال جویی حقیقی و فطری خود را که رسیدن به کمال کمال¬هاست تحریک و ارضا کند. از آنجایی که کمال جویی اقتصادی بویی از کمال جویی حقیقی، فطری و مقدّس انسان برده است کارآفرینان نیز به انسانیت و کمال حقیقی انسان نزدیک‌تر هستند (صمدآقایی،1377،ص26). افراد خودشکوفا، عمدتاً به خاطر پول، شهرت یا قدرت کار نمی‌کنند، بلکه به این خاطر که فرانیازها را ارضا می‌کند، توانایی‌های آنها را پرورش می‌دهد، و به آنها کمک می‌کند تا احساس خود را افزایش داده و آن را روشن کنند (شولتز ،ترجمه سید محمدی،1377،ص352).
5- رفع خلل، شکافها و تنگناهای بازار و اجتماع:
کارآفرینان با بهره‌گیری از نیروی حلّ خلّاق مسئله، ریسک‌پذیری، تحّمل ابهام، قادرند به زیرکی و ظرافت و سرعت هر چه تمامتر، تهدیدات و تنگناهای محیطی را تبدیل به فرصت کرده و در شرایط سخت مثل کمبود ارز، تورّم، جنگ و غیره؛ فرصتهای جدیدی را کشف و مورد بهره‌برداری قرار دهند که هم به نفع خود و هم در نهایت منجر به رفع تنگناهای جامعه ش

ود (صمدآقایی،1377،ص28).
6-کارآفرینی عرصه¬ای است که هر کسی می¬تواند لذت قهرمان بودن و ممتاز بودن را بچشد:
در عرصه کارآفرینی همه شرکت کنندگان شانس اوّل شدن را دارند و می¬توانند به درجه قهرمانی دست پیدا کنند. درهیچ عرصه دیگری برای افراد چنین امکانی وجود ندارد. زیرا بقیه عرصه¬ها تنها ظرفیت یک قهرمان را دارند. و به محض اینکه یکی به این مقام دست پیدا کرد، بقیه از آن محروم می¬شوند. گرچه قهرمان بودن برای کارآفرین زیاد مهم نیست. امّا کارآفرینی همین شرایط را در زندگی برای کارآفرین فراهم می¬کند، و مسیر تفرّد را برای وی فراهم می کند.
7- امروزه بیشتر مشاغل جدید را شرکت‌های کارآفرینی خلق می‌ک

نند:
کالاها و خدمات برتر، فن‌آوری نوین و پیشرفت‌ها عموماً از مراکز کارآفرینی نشأت می‌گیرند. (کوک،ترجمه تیموری،1382،ص 15). کارآفرینی فرآیندی است که منجر به اشتغال مولّد پایدار می‌شود (سعیدی¬کیا،1382، ص39). بدون شک هر فعّالیتی حرفه¬ای ابتدا توسط یک کار آفرین خلق شده است، و بعداً دیگران وارد آن حرفه شده¬اند. بدون شک اگر انسان روحیه کارآفرینی نمی¬داشت، هیچ وقت تنوع شغلی به وجود نمی¬آمد.
8- حفظ وایجاد ارزشهای مطلوب اجتماعی:
بر اساس نظر «وبر » کارآفرینان نقش بسیار مؤثری در ایجاد ارزشها و نجات جامعه از بند عادات و سنت‌های بی اساس و بی‌فایده امّا مرسوم ایفا می‌نمایند. کارآفرینان در اجتماع سبب پویایی و افزایش بهره‌وری شده و در سطح اجتماع ارزش کار را افزایش می‌دهند، و روحیه سعی و تلاش در بدنه جامعه را بالا می‌برند. کارآفرینان سبب تشویق جامعه به کارهای خلّاق و کارآفرینانه می‌شوند و همین امر سبب رشد و بالندگی در اجتماع می‌شود. زمانی که کارآفرینی به عنوان یک شیوه زندگی توسط اکثریت افراد یک جامعه پذیرفته شود، آن جامعه بسیار سریع توسعه می‌یابد (سعیدی کیا،1382ص35و36).
9- ایجاد، توسعه وبکارگیری فن آوری:
در کشورهای بزرگ و پیشرفته، اهمّیت کارآفرینی فقط به خاطر مسئله ایجاد شغل نیست، بلکه دلیل اصلی این است که فعّالیت¬های اقتصادی کوچکی که در این کشورها به وجود آمده و رشد کرده¬اند، توانسته¬اند سهم عمده فناوری روز و در نتیجه ثروت و درآمد تمام دنیا را به خود اختصاص دهند. آمار نشان می¬دهد بیش از نود درصد این جهش¬ها که می¬توان از آن به انقلاب تکنولوژیکی تعبیر کرد، در شرکت-های کوچک و متوسط و نه در سازمانهای بزرگ اتفاق افتاده است (هیسرچ و پیترز ترجمه فیض بخش و تقی یاری،1383،ص سه). کارآفرینی باعث رفع نیازها به کمک تکنولوژی‌های جدید می‌گردد. بسیاری از محصولات تکنولوژی‌های جدید خصوص

اً در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات، در اثر فعّالیت‌های کارآفرینانه بوجود آمده‌اند. اکثر شرکت‌های فعّال در حوزه تکنولوژی مخصوصاً شرکت‌های مبتنی بر خلّاقیت و نوآوری که فناوری‌های جدید را خلق می‌کنند و اصطلاحاً درلبه فناوری فعّالند، شرکتهای کارآفرین هستند (اکرمی فر1383).
10- جذب و هدایت سرمایه های اندک و سرگردان به چرخه اقتصاد ملی:
کارآفرینی راهی برای استفاده بهینه از منابع مالی خانواده و پس‌اندازهای شخصی ایجاد می‌کند که در غیر این صورت ممکن است صرف اهداف غیر مؤثر یا تجمل‌گرایی (مانست هیچوقت بچشم نمی¬آید. چنانچه این منابع توسط کار آفرینان سازمان دهی نشود. باعث ایجاد معضلات عظیم اقتصادی می¬شود. از جمله این معضلات تورّم پنهان (درهر فعّالیت اقتصادی زمانی که محاسبات مالی دقیق برآورد شده باشد می¬توان میزان دقیق تورّم از هرگردش مالی را حساب نمود. امّا چون این منابع پراکنده را نمی توان در محاسبات مالی به حساب آورد لذا باعث تورّمی می¬شود که قبلاً محاسبه نشده است) ایجاد مشاغل کاذب، ترویج فرهنگ دلالی و مصرف گرایی و; در نهایت فرهنگ عمومی و اخلاقی اجتماعی آسیب می بیند.
11- کاهش فاصله ساختاری بین علوم،تکنولوژی و تولید:
با نگاهی به شکل صفحه بعد می¬توان درک نمود که یکی از عوامل عقب ماندگی کشورهای جهان سوم فاصله بین علوم، تکنولوژی و تولید است. شیوه ساختاری روابط بنیادین علمی- صنعتی در کشورهای پیشرفته و جهان سوم بشدت مغایرت دارد. روابط متقابل نهاده

ای بنیادین در کشورهای پیشرفته سیّال و دو سویه است، در حالی که این روابط در کشورهای جهان سوم منقطع و گسسته است و این بدان معنی است که حوزه هر نهادی بدون توجه به شرایط و موقعیت نهاد بنیادی دیگر، ادامه فعّالیت داده و از امکانات و پتانسیل همدیگر قادر به استفاده نیستند (حاج فتحعلی¬ها/نقل از آقایی،1377، ص 132). برای کاهش این فاصله نیاز به حلقه¬های واسط می¬باشد. کارآفرینان بهترین گزینه مناسب برای این جریان می¬باشند. حلقه واسط بین علوم وتکنولوژی را کارآفرینان تکنولوژیکی می¬گویند. «شومپیتر» می‌گوید: دانش فنّی و تکنولوژی؛ به ثروت، رفاه اجتماعی و سود اقتصادی تبدیل نمی‌شود؛ مگر با

وجود افراد کارآفرین و خلّاق (سعیدی¬کیا.1382،ص127). کارآفرینان به عنوان عامل کلیدی، باعث یکپارچگی و سازگاری بازار و تکنولوژی می‌شوند و به این ترتیب مشکلات را همزمان با موانع مالی، اداری، مدیریتی و ساختاری برطرف می‌کنند (صمد آقایی،1378، ص162). “ژان باتیست سی”صنعت بشری را به وظایف دانشمند، کارآفرین و کارگر تفکیک کرد. از نظر او این سه وظیفه در صنعت بشری اهمّیت یکسانی ندارند. طبق نظر “سی، در حالی که دانشمند (نظریه آفرین) و کارگر (مجری) نقش مهمّی در فرآیند تولید دارند، امّا این کارآفرین است که با بکار بست

ن نظریه و هدایت انجام امور، فرایند تولید را پیش می¬برد (احمد پور،1380،ص45).

کشورهای جهان سوم

12- ایجاد روابط مناسب ساختاری بین اقتصاد و سیاست:
در کشورهای جهان سوم سیاست و اقتصاد کاملاً بهم وابسته می¬باشند یعنی با کوچکترین تغییرات در مناسبات یکی از این دو مقوله دیگری نیز دچار تغییرات جدّی می¬شود. و اگر این حالت به تشدید برسد عواقب زیانبار آن غیر قابل پیش بینی و جبران می باشد. برای جلوگیری ازاین امر، نیاز به حلقه واسطی می¬باشد که بتواند ضربات ناشی از تغییرات هریک از مقوله¬های فوق را کنترل و حساب شده به دیگری منتقل نماید. این حلقه واسط را می¬توان کارآفرینان سیاسی نامید. براساس مدل رشد کارآفرینی(ارائه شده توسط پژوهش

گر)، کارآفرینی سیاسی در واقع نهایت رشد فرایند کارآفرینی در یک اجتماع است.
13- جلوگیری ازپدیده فرار مغز ها وجذب نیروی انسانی متخصّص و مجرّب:
فرار مغزها که خصوصاً در فناوری‌های نو بیشتر رایج است، از نتایج ضعف کارآفرینی در کشورهای در حال توسعه است. بسیاری از نیروهای تحصیل کرده این کش

ورها، صرفاً علمی بار آمده و تربیت شده‌اند و باید توسط دیگران مدیریت شوند؛ افرادی هم که شخصیت کارآفرینی دارند بستر کارآفرینی را در این کشورها نمی‌یابند. جالب اینکه تمرکز کشورهای توسعه‌ یافته بیشتر بر فعّالیت‌های کارآفرینانه تربیت نیروهای داخلی خود در این حوزه است و از این طریق نیروهای متخصص خارجی را بکار می‌گیرند و در راستای اهداف خود از آنان بهره‌برداری می‌کنند. کارآفرینان می‌توانند مشاغلی در لبه تکنولوژی برای متخصصین داخل کشور ایجاد کنند و در اثر رضایت شغلی که بوجود می‌آورد علاوه بر کلیه مزیت‌های کارآفرینی از فرار مغزها نیز جلوگیری نماید (اکرمی فر،1383).
14- حفظ حسّ ارزشمند بودن، در طول حیات:

احساس مفید بودن، از مهمترین ضروریات زندگی محسوب می‌شود. مردان و زنان بسیاری با آغاز دوران بازنشستگی‌شان، به واسطه از دست دادن حسّ مفید بودن، دچار پژمردگی و رنجوری می‌شوند و زبان حالشان را می‌توان چنین توصیف کرد: اکنون که دیگر قادر به کسب درآمد نیستم، برای دیگران چه ارزشی دارم؟ (گراسمن،ترجمه چمن زار، 1

378،ص29). امّا در شیوه زندگی کارآفرینانه هیچگاه کارآفرین ازفعّالیت و چالش خواهی دست نمی¬کشد، و همواره احساس مفید بودن در او زنده است. اگرچه ممکن است یک کارآفرین بخاطر کهولت سن تا حدودی فعّالیت خود را در عرصه حرفه¬ای (صرفاً کار یدی) کاهش دهد، در این زمان تازه امکان بیشتری پیدا می¬کند که به چالش های وجودی خویشتن توجه نماید، و به پروسه کارآفرینی در عرصه وجودی خویش بپردازد. به قول صمد آقایی به جان آفرینی روی می-آورد.
15- بهبود کیفیت زندگی، ابداع و توسعه کالاها و ایجاد خدمات جدید:
بهبود کیفیت زندگی، کشف نیازها، ابداع و توسعه کالاها و ایجاد خدمات جدید از جمله ویژگی‌های کارآفرینان است که موجب بهبود دائمی استانداردهای زندگی و موارد متعدد دیگر می‌شود (بهزادیان نژاد،1382،ص10).
16-کارآفرینی شرایط رشد و تقویت توانایی¬های شناختی و شخصیتی را فراهم می¬کند:
انسانی که کل زندگی خود را با انجام معدودی از کارهای ساده می‌گذراند و اثرات آن کارها بسیار مشابه به هم هستند، هیچ فرصتی نمی‌یابد که آموخته‌های جدید کسب کند و یا روشهای کاری جدید خود را صرف مشکلاتی کند که در آینده اتفاق خواهد افتاد. فردی که به طور طبیعی قدرت چنین کاری را از دست می‌دهد، بجای اینکه یک انسان آفریننده ب

اشد به یک فرد کودن و نادان تبدیل می‌شود و این خصلت به سهولت در یک فرد بروز می‌کند(گوردن ای ،ترجمه غضنفری ویزدانی،1382،ص15). هرزبرگ (1966) مانند مازلو، بر اهمّیت تجربه کاری در شغل، به عنوان تعیین کننده رشد روانی تأکید کرده است. در نظر هرزبرگ، مردم در حوزه‌ای، پرکار، راضی و از لحاظ روانی سالم هستند که کار برای آنان فرصتهایی را برای پیشرفت، شناخت، مبارزه‌جویی، مسئولیت‌پذیری و ترّقی یا یادگیری فراهم سازد (گوردن ای، ترجمه غضنفری ویزدانی،1382،ص33).

ویژگیهای افراد کارآفرین:
افراد کارآفرین از ویژگی‌های شخصیتی خاصّی برخوردارند. مخاطره‌پذیری، نوآوری و خلّاقیت، مسؤلیت‌پذیری و اعتماد به نفس، توانایی ارتباطات قوی، واقع¬گرائی، هدف¬گرایی، تهاجمی بودن، تحمل ابهام و عدم قطعیت، خوشبینی و تعّهد و اعتقاد به مرکز کنترل درونی بخشی از ویژگی‌های این افراد است (اکرمی فر،1383). از ویژگیهای بارز افراد کارآفرین می-توان به خلّاقیت، نوآوری، ریسک پذیری، تحمّل شرایط ابهام، تحمّل شکست، پشتکار، کنترل درونی، اعتماد به نفس، انعطاف پذیری، دوراندیشی و استقلال طلبی و غیره اشاره کرد.
عده‌ای ویژگی‌های افراد کارآفرین را به صورت زیر دسته‌بندی می‌کنند: (کشتکاران،1381)
الف – خصوصیات ذهنی:
1- کنجکاوی. 6- دادن ایده‌های زیاد درباره یک مسئله.
2- ارائه ایده‌های غیر عادی. 7 – توجه جدی به جزئیات.
3- روحیه انتقادی. 8 – علاقه وافر به آزمایش کردن و تجربه کردن.
4- نگرش مثبت نسبت به نوآفرینی.
5- دقّت و حساسیت نسبت به محیط، به خصوص به نکاتی که در نظر دیگران عادی به شمار می‌روند.
ب – خصوصیات عاطفی:

1- آرامش و آسودگی خیال. 5- شوخ طبعی.
2- دلگرمی و امید به آینده. 6- اعتماد به نفس و احترام به خود.
3- شهامت. 7- توانایی برقراری ارتباط عمیق و صمیمانه با دیگران.
4-علاقه به سادگی و بی تکلّفی در نوع لباس و جنبه‌های گوناگون زندگی.
ج‌- خصوصیات اجتماعی:
1- پیش قدمی در قبول و رویایی با مسایل.
2- مسؤلیت پذیری و توانایی سازمان دادن به فعّالیت‌های گوناگون.
3- قدرت جلب حسّ اعتماد و اطمینان دیگران.
ویژگیهای کارآفرینان (از نظر پژوهشگر):
1- فرصت شناسی:
کرزنر (1969) معتقد است کارآفرینی یعنی آگاهی از فرصتهای سودآور و کشف نشده. زمانی که همه در محیط اطراف خود تناقض، هرج و مرج، نابسامانی می‌بینند فقط کارآفرین است که می‌تواند قاطعانه نسبت به موقعیت‌های محیط عکس‌العمل مناسب نشان داده و از فرصت‌ها استفاده کند یا حتی تهدیدها را به فرصت تبدیل کرده و به نفع خود و جامعه از آن بهره‌برداری نماید. دیگران ممکن است موقعیت را ببینند، بشنوند، یاد بگیرند و حتّی تا اندازه‌ای تجربه کنند امّا فقط کارآفرین از آن به نحو مطلوب استفاده کرده و آنرا تبدیل به یک موقعیت اقتصادی

می‌کند (سعیدی¬کیا، 138ص32). بیشترین کارآفرینی و خصوصاً کارآفرینی‌های موفّقیت‌آمیز ناشی از یک انتخاب آگاهانه و هدفدار در فرصت‌های کارآفرینی است (حقایق،1381ص119). کارآفرینان فرصت طلب و خالق فرصت¬هایی هستند که بتوانند از آنها استفاده نمایند (لیتونن/نقل از کراس و تراوگلن2003).
3-توان تصمیم گیری:

داستان خارق‌العاده‌ای درباره‌ی یک کارآفرین بسیار موّفق وجود دارد. او در مقابل این سؤال که چرا این قدر موّفق است گفته بود: «تصمیم‌گیری درست». سؤال بعدی این بود: «خوب چه طور می‌توانی درست تصمیم بگیری؟» پاسخ این بود: «تجربه» و بالاخره سؤال آخر: «چگونه تجربه به دست آورده‌ای» و پاسخ: «تصمیم‌گیری نادرست» (اسمیت ؛ترجمه هدایت،1382 ،ص254)
عوامل بسیاری در موفّقیت و شکست یک کسب و کار تأثیرگذار هستند که بیشتر آنها غیر قابل کنترل و ناشناخته هستند. کارآفرین سعی می‌کند با تصمیمات مناسب و به موقع عوامل مثبت را افزایش داده و از تأثیر عوامل منفی جلوگیری نماید و برای مشکلات و مسائل غیر قابل پیش ‌بینی راه حل‌های مناسب ارائه دهد. کارآفرین در هر لحظه ممکن است چند تصمیم بگیرد که بدلیل شرایط ابهامی که وجود دارد این تصمیم‌ها نقش بسیار زیادی درصعود و نزول کسب و کار، کارآفرین ایفا می‌نماید. شناخت خود از مهمترین عوامل در تصمیم گیری می-باشد. اسمیت در این باره می¬گوید: تمام مطلب در تشخیص این که ما (چه کسی) ه

ستیم و واقعاً چه چیزی برایمان مهم است شروع می‌شود. مجّهز به چنین سلاحی در شناخت خود، قادر خواهیم بود که از قدرت تفکر لیزری در لحظات تصمیم‌گیری استفاده نماییم (اسمیت؛ترجمه هدایت،1382،ص247).
3- توانایی برنامه‌ریزی وپیش بینی برای آینده:
بی‌چاره‌ترین انسان در دنیا فرد بینایی است که فاقد چشم‌ان

داز آرمانی است (هلن کلر/ نقل از اسمیت، ترجمه هدایت،1382،ص11). رفتار کارآفرینان هدفمند بوده و توان زیادی را برای رسیدن به آن هدف صرف می‌نمایند. کارآفرینان می‌دانند به کجا می‌خواهند بروند، آنها تصور و دیدگاهی از آینده سازمان خود دارند. البته بسیاری از اوقات این تصوّر از ابتدا وجود ندارد و طی زمان شکل می‌گیرد که شاید کارآفرین مجبور به برنامه‌ریزی کوتاه مدت و مقطعی باشد ولی داشتن چنین دیدگاهی می‌تواند این برنامه‌های کوتاه مدت را در یک جهت برای رسیدن به هدف آرمانی کارآفرین هماهنگ نماید (هیسرچ و پیترز ترجمه فیض‌بخش وتقی یاری،1383). برنامه‌ریزی طولانی مدت و پیش‌بینی اوضاع آینده برای موفّقیت در تجارت، ضروری است (سالازار و همکاران،ترجمه نطاق،1380،ص58). یکی از بزرگترین دلایلی که ما را معمولاً از برنامه‌ریزی کردن باز می‌دارد ترس از تعهد و خویشاوند بسیار نزدیک آن ترس از شکست است (اسمیت،ترجمه هدایت،1382،ص221).
4-تیز فهمی:
«اسبورن» معتقد است که کلید ایده‌های خلّاق ناشی از سؤالات کلیدی بوده ‌است. بیشتر اختراعات انجام شده در جهان ناشی از یافتن همین سوالات کلیدی و تلاش برای یافتن جواب آنها بوده¬ است. کارآفرینان مهارت خوبی در پرسیدن سؤالات کلیدی دارند بطور مثال «برسیلوربرگ» که عضو تیم ایجاد کننده ویندوز بود می‌گوید «بیل گیتز» مهارت و توانایی فوق‌العاده‌ای در پرسیدن سؤالات کلیدی دارد (سعیدی-کیا،1382،ص54). کارآفرینان توانایی شناخت سریع و روشن شقوق مختلف مسئله را دارا هستند. توانایی فوق‌العاده در تصوّر و توانایی دیدن روابط اجزا در وضعیت‌های پیچیده دارند (صمدآقایی ،1377).
5- مثبت اندیشی:
نگرش مثبت عبارت است از تجسّم اوّلیه ذهن از نکات مثبتی که ابتدا آن نکات را پرورش می¬دهیم (چپ¬من، ترجمه نظری1380،ص17). برخورد مثبت بزرگترین دا

رایی برای تداوم توانایی‌های کارآفرینانه است (مردیث و همکاران

ترجمه نبی-ئیان،1371). بسیاری از افراد موفّق، هوش و ذکاوتی بسیار بالاتر از دیگران ندارند. با این حال، آنها به جایی رسیده‌اند که ما آنان را ”نابغه“ می‌خوانیم. مسلماً ذهن مثبت‌گرای این افراد، نیروی مغزی آنها را از نیروی مغز دیگران بیشتر نمی‌کند، بلکه کارآمدتر و در دسترس‌تر می‌گرداند. من وقتی با مردانی مثل هنری فورد، اندرو کارنگی و توماس ای‌. ادیسون صحبت کردم در واقع، با اذهانی عاری از هر ترس یا شکی در تحقّق آمال و آرزوهایشان صحبت کردم (کوک، ترجمه تیموری.1382ص25). نگرش مثبت حوزه ارتباطی شما را توسعه می¬بخشد (چپ من، ترجمه¬نظری،1380،ص25). از مزایایی مثبت اندیشی خلّاقیت می¬باشد. زیرا ریشه خلّاقیت در نگرش مثبت است (چپ من،ترجمه نظری،1380،ص21). نگرش مثبت دل جرات مواجه شدن با مشکلات را می¬دهد تا پیش از این که فرصت را از دست بدهیم و موقعیت از کنترل ما خارج شود، قدمی جهت رفع آن برداریم (چپ من،ترجمه نظری،1380،ص14).
6- کارآفرین‌ها حساب شده ریسک می‌کنند:
کارآفرین‌ها از جنب و جوش کارهای بزرگ لذت می‌برند امّا دست به قمار نمی‌زنند. از ریسک پائین پرهیز می‌کنند زیرا جنب و جوشی ندارند، از ریسک بالا نیز پرهیز می‌کنند زیرا خواهان موفّقیت‌اند (مردیث و همکاران ترجمه نبی ئیان،1371 ص27). کارآفرینان آنگاه که تصمیم به شرکت جستن در یک پروژه اقتصادی گرفتند، بسیار حساب شده و با دقّت فراوان عمل می‌کنند. هر چه را که ممکن باشد انجام می‌دهند تا شرایط را به سود خود برگردانند و غالباً بیهوده ریسک نمی‌کنند (دانلد اف.ریچاردام ترجمه عامل محرابی،1383،ص137). کارآفرین از ریسکهای افراطی بخاطر ترس از نرسیدن به مقصد (کمال اقتصادی) و از کارهای معمولی و کم

ریسک به خاطر دیر رسیدن به مقصد، گریزان است. لذا، کارهای با ریسک متوسط برای او جاذبه بیشتری دارد (صمدآقایی ، 1377،ص29).
7-حرکت در مسیرهای یک طرفه:
کارآفرین به صورت آگاهانه در مسیری گام می¬گذارد که یک طرفه است، و تنها به طرف جلو راه دارد. از این جهت کارآفرین این مسیر را انتخاب می¬کند که مبادا در میانه راه وسوسه شود و برگردد. ناپلئون هیل، می‌گوید: هرکس می‌خواهد در مسیر تازه‌ای به موفّقیت برسد، باید تمامی پل‌های پشت سر خود را خراب کند. چنین است که می‌تواند روحیه‌ای را حفظ کند که عشق به پیروزی نامیده می‌شود و لازمه هر موفّقیتی است (کوک،ترجمه تیموری،1382،ص 28). در مصاحبه ای که با دکتر جهانگیری (یکی از کارآفرینان تهرانی) داشتم بیان نمودند: “همیشه خود را به صورت (خود خواسته) نسبت به دیگران بدهکار می¬کنم که مبادا از انگیزه ام در پیگیری کارهایم کم شود”.
8- تجربه کاری متنوع:
آموزگار کارآفرین، تجارت شخصی است (کوک،ترجمه تیموری.1382ص25). چارلز وال‌گرین، مؤسس یک فروشگاه زنجیره‌ای،‌ توصیه می‌کند: بزرگ‌ترین فرصت شغلی هر فرد معمولی، دقیقاً توسط کاری ایجاد می‌شود که به آن مشغول است (کوک،ترجمه تیموری.1382ص 46). در مصاحبه¬های که با کارآفرینان داشتم، اکثر آنها بیان نمودندکه دارای تجارب متنوع حرفه¬ای بوده¬اند. و همین تجارب را زمینه ساز فعّالیت کارآفرینانه خود معّرفی نمودند. تجارب کاری، باورهای خودکارآمدی فرد را تحت تاثیر قرار داده و آن را بهبود می-بخشد.
9- قاطعیت در کار:

یکی از ویژگی¬های افراد کارآفرین داشتن قاطعیت در کار است. یعنی در پی¬گیری کار تا حصول نتیجه نهایی دست از کار نمی¬کشند. هیچ وقت در کارهایشان امروز و فردا نمی‌کنند، به سرعت تصمیم‌گیری می‌کنند، سرعت عمل، کلید موفّقیت¬شان است (ص

مدآقایی ،1377،ص26). کارآفرینان در مواجهه با ناملایمات دارای قاطعیت و اراده هستند (تامپسون/نقل ازمقیمی،1381). “هایم و جین¬بر ” قاطعیت در کار را مستلزم داشتن پنج مهارت اساسی میدانند. 1- جهت یابی جدی. 2-توانایی انجام کار. 3- کنترل اضطراب ها و ترس¬ها. 4- روابط انسانی خوب در کار. 5- هنر مذاکره و گفتگو. (هایم و جین بر، ترجمه چمنی،1375،ص 387).
10- ایجاد وحدت اضداد:
کارآفرینان افرادی هستند که می¬توانند ویژگی¬های متضادی را در درون خود تجربه نمایند. مثلاً می¬توانند درعین استقلال، وابستگی هم داشته باشند، و در محیط کار درعین جدّی بودن، شوخ طبع نیز با شند، ریسک پذیری در عین احتیاط و ; تفکّر خلّاق مستلزم حساسیتی بیش از حد (خصوصیتی کاملاً زنانه) و وابستگی به غیر و اتکای به خود (خصلتی کاملاً مردانه) است (بهمنی،1384). مفهوم وحدت اضداد را می¬توان در تحقیقات مک¬کنیون و بارون و همکارانش در ((انستیتوی ارزیابی و تحقیقات شخصیتها )) که در دانشگاه کالیفرنیا و برکلی موجود است دید. آنها دریافتند که افراد فوق العاده کسانی بوده¬اند که در آنِ واحد، دارای ویژگیهای مذکر و مونث، مستقّل و وابسته، دارای خودکارآمدی بیشتر و نیز پذیراتر و بارزتر نسبت به این ویژگیهای متضاد می¬باشند. این واقعیت در مطالعات متعددی درباره افراد خلّاق روشن شده است. تحقیقات ((بارون و مک کنیون)) نشان داده است که افراد بسیار خلّاق هم مذکرتر و هم مونث تر از همتایان کمتر خلّاق خود هستند و در تفکر خود مستقّل ترند ولی در عین حال از پیشنهادها و اطلاعات ارائه شده توسط دیگران با آغوش بازتر استقبال می کنند. آنان وفق¬پذیرتر و در عین حال خود رأی ترند. بیشتر اهل تفریح¬اند و نیز جدی تر و سخت کوش ترند. شوخ طبع تر و در عین حال عبوس ترند (تورنس 1979/ نقل از آقایی،1377 ص 4و 223). اگر فرد از خودآگاهی مناسبی برخوردار نباشد، در موقعیت¬های که چنین تجارب متضادی را تجربه می¬کند، دچار اضطراب

و نگرانی می¬شود، که خود نیز از عامل آن بی خبر است، و لذا به طور ناخودآگاه از پردازش تجارب متضاد دوری می¬کند، و به این شیوه با خود کنار می¬آید. امّا افرادی که از خودآگاهی مناسبی بر خوردار هستند می¬دانند که چه تجاربی را تجربه می¬نمایند و لذا د

ر هر موقعیت متناسب با آن وضعیت می¬توانند تجارب متفاوت و متضادی را تجربه نمایند.

11- انگیزه پیشرفت در حدّ بالا:
همه انسانها دوست دارند پیشرفت کنند. یک فرد عادی همانند یک کارآفرین علاقمند به پیشرفت است. امّا تفاوت در سبکهای برخورد با این مقوله و عامل انتظار پاداش موجب ایجاد تفاوت در میزان انگیز ه پیشرفت می¬شود. افراد معمولی پیشرفت در چندین هدف برایشان مطرح می¬باشد. و

به صورت عرضی این اهداف را در کنار هم قرار می¬دهند. افراد عادی اکثر اوقات توان و انگیزه خود را بین اهداف مورد نظر تقسیم می¬کنند، یا بصورت متناوب هر از چند گاهی به یکی از اهداف توجه می¬نمایند. و در مورد اخیر، شخص همیشه در حالتی از اضطراب بسر می¬برد، زیرا زمانی که به یکی از اهداف مورد نظر توجه می¬کند، از اهداف دیگر باز می¬ماند و خود را مقصر می¬داند و لذ

ا همیشه نگران است. امّا یک کارآفرین معمولاً اهداف خود را ترکیب می¬کند و در قالب یک هدف

واحد آنرا پی گیری می¬کند، و یا اهداف خود را بصورت طولی در امتداد هم قرار می¬دهد، و کاملاً توان و انگیزه خود را برای رسیدن به آن اهداف (اهداف متمرکز شده) سرمایه گذاری می¬کند. برای تقویت انگیزه افراد، راه‌های مختلفی وجود دارد، امّا مهم‌ترین اصول در این زمینه همسویی هدف‌هاست (سعیدی کیا،1382ص164). کارآفرینان با توجه به اینکه معمولاً از کنترل درونی

برخوردار می¬باشند، لذا عامل پاداش و تشویق را در خود جستجو می¬کند، به همین خاطر

از توانایی خود انگیزی بالایی بر خوردارند. امّا افراد عادی ممکن است که بیشتر به مشوّق¬های بیرونی توجه نمایند، و در نبود مشوّق¬های بیرونی دچار نقصان انگیزه شوند. اکثر مردم می‌

توانند به هدف‌هایی برسند که مشابه همان چیزی است که «می‌خواهند» انجام دهند. امّا کارآفرین کسی است که می‌تواند خود را برانگیزاند تا در کار خود بازدهی چنان بالایی داشته باشد که «باید» داشته باشد (مردیث و همکاران ترجمه نبی ئیان،1371،ص65). برخی از شواهد جالب، ارتباط بین سطح انگیزش پیشرفت و قابلیت سازندگی یک جامعه را نشان داده است

. این شواهد بر این موضوع اشاره دارند که انگیزش پیشرفت می¬تواند پیشرفت اقتصادی و تکنولوژیکی را تغذیه کند و موجب گسترش آن شود (دچارمز و مولر ،1962). آنهایی که انگیزه قوی پیشرفت ندارند غالباً تکالیفی را انتخاب می¬کنند، که امکان خطر در آنها کم یا زیاد است و از خودارزیابی واقع بینانه که برای تنظیم و طرح¬ریزی هدفهای معقول ضروری است اجتناب می-نمایند (هک هاوزن، شمالت و اشنایدر 1985/نقل ازگیج ترجمه خوی نژاد،1374).

12- تلاش و پشتکار قوی:
کارآفرین با توجه به اعتماد بالایی که به خود دارد، ناکامی¬ها را با بردباری تحمل می¬کند و به سعی و تلاش خود ادامه می¬دهد و تا نتیجه دلخواه را به دست نیاورد دست از تلاش نمی¬کشد. اکثر کارآفرینان رمز موفّقیت خود را تلاش و پشتکار قوی می¬دانند. بدون اراده قوی، کارآفرین نمی‌تواند از پس بزرگ‌ترین مشکل برآید که همانا جمع و جور کردن و آغاز کار است. خصوصیت ادامه کار بیش از دیگران، انجام کار بیش از حد نیاز، شاخصه‌ای متداول در تمام کارآفرینان موّفق و شرکت‌های آنان است. اگر شما ناخودآگاه بیشتر کار کنید، استعداد ارزشمند کارآفرین شدن را دارید (کوک،ترجمه تیموری.1382ص 22). در مصاحبه¬های که با کارآفرینان داشتم یکی از کارآفرینان بیان کرد که برای هر مسأله¬ای اگر با هستی محرم شوی قطعاً جواب خواهید گرفت. وی راز محرمیت را تلاش و پشت¬کار بیان نمود. کارآفرین دیگری همین مطلب را با زبان قرآنی بیان نمودند: ((و الذَّینَ جَهَدوا فینا لَنَهدیِنَّهُم سُبُلَنا: کسانی که برای ما جهاد وتلاش کنند آنهارا به راههای خودمان هدایت می¬کنیم (سوره عنکبوت آیه69).
13- نارضایتی سود مند:
می‌توان گفت که در زمینه‌ِ نوآوری و پیشرفت، موافقت و رضایت، کاری از پیش نمی‌برد بلکه نارضایتی سودمند وسیله‌ای است مؤثّر برای برانگیختن، نوید دادن، اندیشیدن و اظهار عقاید تازه بویژه هنگامی که مردم درمی‌یابند که می‌توانند آزاد و مورد اطمینان باشند و رهبرانشان آنها را به طور جدّی تشویق می‌کنند که برای خود جایگاهی بسازند و صحبت کنند و در امور شرکت کنند (کوپر،ترجمه عزیزی،1377،ص231). نارضایتی سودمند به شکل‌گیری عقاید و احساسات ارزشمند کمک می‌کند و به کار معنا می‌بخشد (کوپر،ترجمه عزیزی،1377،ص232).

14- تحمل ابهامات:
سروکار داشتن با ابهام و عدم قطعیت از ویژگی‌های مهم کارآفرین است (مردیث و ه

مکاران ترجمه نبی ئیان،1371،ص 45). کارآفرینان تمایل دارند تا در برابر ابهامات شکیبایی بالایی از خود نشان دهند و چگونگی اداره خطرات مقابل خود و دیگران را اداره کنند (مقیمی،1382). کارآفرینان همواره با امکان عدم موفّقیت مواجه‌اند. تغییرات پیوسته‌ای که باعث ابهام و تنش در همه جنبه‌های کار می‌شود. این عدم قطعیت را پیچیده‌تر می‌سازد. شکستها و شگفتی‌ها اجتناب‌ ناپذیرند؛ فقدان سازمان‌دهی، ساختار، و نظم، شیوه‌ای از زندگی است. مایه رشد کارآفرینان موّفق سیالیت و هیجانی است که از وجود چنین ابهامی ناشی می‌شود. امنیت شغلی و بازنشستگی عموماً برای آنان معنی ندارد (دانلد اف. ریچارد ام ترجمه عامل محرابی،1383،ص13

7). کارآفرینان تمایل دارند تا در برابر ابهامات، شکیبایی بالایی از خود نشان دهند و چگونگی اداره خطرات مقابل خود و دیگران را اداره کنند. آنها شکست در یک طرح را یک تجربه یادگیری می‌دانند نه یک تراژدی فردی و شخصی (مقیمی ،1382،ص57).
15- استقلال طلبی:
میل به استقلال، نیروی پیشبرنده کارآفرینان معاصر است. ناراحتی آنان از سیستمهای بوروکراسی خشک، همراه با تعهدی بی‌شائبه برای «ایجاد تفاوت» منجر به شخصیتی مستقّل می‌شود که کوشش می‌کند تا به شیوه خود به اهداف دست پیدا کند. منظور این است که کارآفرینان همه تصمیمات را باید خود بگیرند؛ بلکه برای اتّخاذ تصمیمات مهم، واقعاً نیاز به افراد زبردست دارند (دانلد اف.ریچاردام،ترجمه عامل محرابی،1383،ص140).
16-خود باوری و اعتقاد به اینکه می¬توانم:
کامیابی نصیب کسانی می‌شود که توانایی‌های خود را باور داشته باشند و تا سر حد امکان آنها را به کارگیرند. فردی که باور داشته باشد دارای کالا یا خدمات ارزشمندی جهت عرضه نمودن است و نیز احساس کند که بازار بالقوه‌ای برای آن وجود دارد، احتمالاً وارد حرفه‌ای در آن زمینه خواهد شد (گراسمن ترجمه چمن زار،1378،ص71).

17-استفاده از سبک¬های مختلف فکری:
افراد خلّاق به طور ناخودآگاه قادرند سبک‌های مختلف فکری را بکار برند؛ امّا چنانچه به طور آگاهانه از سبک‌های فکری و تفاوت‌های آنها مطلع شوند و آموزش ببینند، بسیار بهتر و اثربخش‌تر از گذشته می‌توانند آنها را به کار گیرند و این اثربخشی برای سایر افراد بسیار ملموس‌تر و بارزتر خواهد بود. سبک فکری یعنی ترجیح دادن یک روش از روشهای به کارگیری فکر. خلّاقیت در گرو استفاده مناسب از سبک‌های فکری است (صمدآقایی،1383ص63). افراد کارآفرین با توجه به اینکه از توان خلّاقیت بالایی برخوردار می-باشند، در نتیجه از سبک¬های مختلف فکری استفاده می¬نمایند.
18- بهره گیری از منبع شهود در تصمیم گیری:
توانایی تصمیم‌گیری بر پایه شم و بصیرت، ارزشمندترین دارایی کارآفرینان، که حاصل سال‌ها تجربه در اتخاذ تصمیمات لازم در موقعیت‌های بسیار پیچیده است. هرچه محیط پیرامون شما بیشتر تغییر کند، قضاوت و تصمیم‌گیری بیشتری براساس شم و بصیرت لازم می‌

شود. اشتباه پیش می‌آید امّا باید سریعاً‌ آن را تشخیص داد و دست به اصلاح زد. اطلاعات کمی می‌تواند پشتیبان قضاوت‌ها باشد امّا جای شم شما را که در بسیاری از تصمیمات کارآفرینی نهفته است نخواهد گرفت (مردیث و همکاران ترجمه نبی ئیان،1371،ص 42).
19- چالش خواهی(تحریک ذهنی):
به نظر آلپورت، هدف نهایی و ضروری زندگی افزایش تنش است که ما را به یافتن رویدادها و چالشهای جدید وا می‌دارد. زمانی که یک چالش را برآورده کردیم، برای یافتن دیگری برانگیخته می‌شویم. آنچه برای ما پاداش دهنده است فرآیند پیشرفت می‌باشد و نه یک پیشرفت خاص، تلاش برای هدف است و نه برای رسیدن به آن. ما همواره به هدفهای جدیدی نیاز داریم که ما را به پیش برانند و سطح بهینه‌ی تنش را در شخصیت‌ حفظ کنند (شولتز،ترجمه سید محمدی،1377،ص291). کارآفرین فقط وقتی که کار وی را به مبارزه بطلبد و زمانی که احساس کند در قبال انجام کار، چیز خاصی به او تعلّق می‌گیرد، سخت‌کوشی می‌کند. در غیر این صورت عملکرد بهتری نسبت به دیگران نخواهد داشت (سالازار و همکاران،ترجمه نطاق،1380،ص53). پیتر دراکر کارآفرینی را به معنای جستجوی دائمی برای تغییر، واکنش دربرابر آن و بهره برداری از آن به عنوان یک فرصت بیان می¬کند (مریدی،1379). کارآفرین در محیطی می¬تواند فعّالیت کند، که چالش وجود داشته باشد. چالشها، فرصتهایی هستند که به شکل یک کار یا وظیفه ظاهر می‌شوند.

موجب شکوفائی ویژگی‌ها و مهارتهای بالقوه و ارزشمند انسان می‌شوند (گراسمن ترجمه چمن زار،1378،ص42). چالشها محک وجودی کارآفرین است. کارآفرین با چالش خواهی در پی یافتن خویش است. و با حل هر چالش‹‹بودن›› را تجربه می¬کند. چالشها سلسله مراتب دارند، و شرایط تکامل را برای کارآفرین فراهم می¬کنند. مراتب چالش عبارتند از: الف- چالش محیطی. ب- چالش اجتماعی. ج- چالش وجودی. حل هریک از این چالشها مقدّمه¬ای برای ورود به چالش اجتماعی را پیدا نمی¬کند. و به همین ترتیب چالش اجتماعی مقدّمه¬ای برای چالش وجودی می¬باشد. چالشها، شاهراه خودشکوفایی و رشدفردی می¬باشند. رشد فردی عبارت است از: فرآیند چالش‌ برانگیز به روزآوری آن چه که در پنجره اعتقادات و باورهای ما قرار دارد. اولین قدم پذیرش این احتمال است که برخی از آن چه که ما به آنها باور داریم ممکن است نادرست باشد. تمایل به این پذیرش یکی از نشانه‌های بلوغ است (اسمیت ترجمه هدایت،1382،ص271). افراد خودشکوفا به دنبال کاهش دادن تنش، ارضا کردن یک کمبود، یا تلاش برای هدفی خاص نیستند. بلکه هدف آنها غنی ساختن و توسعه دادن زندگی‌شان و افزایش دادن تنش از طریق انواع تجربه‌های چالش‌انگیز است (شولتز،ترجمه سید محمدی،1377،ص349).

20- قدرت حل تعارض در سطح عالی:
اکثر کارآفرینان در زندگی روزمرّه با تعارضات و مشکلاتی که عمدتاً نیز ماهیت عاطفی دارند، روبرو هستند. گاه چندین مشکل همزمان رخ می¬دهد، که توانایی بالایی را لازم دارد تا بتوان با آن مقابله نمود. در مصاحبه¬های که با کارآفرینان داشتم این ویژگی در مطالب و بیانات آنها کاملاً واضح بود. بعنوان نمونه یکی از کارآفرینان بیان نمود: (( با مراجعه به پزشک جهت مداوا مشخ

ص شد که به سرطان مبتلا شده¬ام. موضوع را با همسرم در میان گذاشتم. با توجه به این¬که تازه ازدواج کرده بودم، خانواده همسرم خواستار جدایی شدند. من هم پذیرفتم. امّا، تنها کار به اینجا ختم نشد، بلکه با بیان این¬که در این ازدواج از لحاظ مالی هزینه¬ای متحمل شده¬ا

ند، باید من آن را نیز جبران کنم)). با مجسّم نمودن شرایط فوق، کمترکسی تحمل چنین تعارضاتی را دارد. امّا این کارآفرین هم اکنون بعد از پنج سال از این وقایع بهبودی کامل پیدا کرده، و مشغول فعّالیت است

21- عشق به خویشتن:
خویشتن انسان، منشاء تاثیر بر محیط است. برای این تاثیر گذاری ابتدا باید خویشتن خویش را قبول داشته باشیم. و به آن عشق بورزیم. این دوست داشتن موجب تثبیت خویشتن به عنوان مرکز و منبع تحولات در فرد می¬شود. دیگر پدیده¬های محیطی بر اساس میزان دوری و نزدیکی به این منبع تحت تاثیر قرار می¬گیرند. یکی از این پدیده¬ها شغل و حرفه فرد می-باشد. ز

مانی که حرفه فرد در دایره وجودی او قرار گیرد، با منبع لایزال خلّاقیت ارتباط برقرار می¬کند، و کارآفرینی رخ می¬دهد. حد مناسبی از خود شیفتگی، عشق و بها دادن به خود لازم  کوهوت نیمی از محتویات ذهنی را تشکیل می‌دهد) به درجاتی، یعنی نیمی دیگر از سرمایه‌گذاری خود شیفته نیز نیاز است تا شخص بتواند مصدر اعمال و نقشهای مثبتی در زندگی باشد. نمونه این امر، خلّاقیت‌های هنری است. از دید کوهوت انگیزش هنری یک انگیزش خود شیفته است، و خلّاقیت هنرمند تقویت‌کننده‌ی “خود” او نیز می‌باشد (محسنی،1375 ،ص337). در موارد سال

م، خود شیفتگی زیر کنترل و اراده بوده و در یک نظام هدفمند و پی‌گیر فعّالیت‌های معطوف به آن ادغام و جذب شده است. “خود” حالت انسجام یافته دارد. در موارد مرضی، جذب خود بودن به صورت حالت‌های دفاعی و کوشش‌های مذبوحانه در جهت تقویت “خود” آشکار می‌شود. “خود” در این موارد تکه‌تکه یا شکاف‌یافته توصیف می‌شود.

22) استفاده از تمامی حالت¬های من:
اریک برن بنیان گذار نظریه تحلیل ارتباط محاوره¬ای معتقد است که فرد دارای سه حالت من است. حالات من، مجموعه¬ای از رفتار و افکار و احساس است. حالتهای من عبارتند از :
A حالت والد : رفتار،افکار و احساس والدین و یا جانشین والد تقلید می شود.
B حالت بالغ: رفتار، افکار و احساسِ پاسخ مستقیمی به زمان و مکان موجود است.
C حالت کودک: رفتار ،افکار و احساس دوران کودکی دوباره تجربه می¬شود (استوارت وجوینز ترجمه سفید پر،1383ص21 ).
در نظریه برن، فرد سالم متناسب با موقعیت از حالتهای متفاوت استفاده می¬نماید امّا فرد ناسالم غالباً از یکی از حالاتِ من استفاده می¬کند. در واقع در آن حالت من قالب گرفته می¬شود مثلاً فرد در همه مکانها از من والد یا من کودک استفاده می¬نماید. حالت¬های من دارای صفاتی متضاد هستند. مثلاً؛ حالت کودکی میل به پذیرش، شوخ طبعی، تفریح در حالی که حالت والد تمایل به جدی بودن، تسلط داشتن، عبوس بودن

دارد. فعّالیت کارآفرینانه مستلزم استفاده از تمامی حالتهای فوق است. کارآفرین برای خلّاقیت به من کودکی نیازمند است و در همان حالت برای مدیریت به حالت من بالغ نیازمند است. در همان حال علاوه بر مدیریت نقش یک والد دلسوز را نیز باید داشته باشد. پس می¬توان این چنین استنباط نمود که افراد کارآفرین در موقعیتها

ی مختلف از تمامی حالتهای من استفاده می¬نماید.
23) کارآفرینان از هوش هیجانی بالایی برخوردار هستند:
طبق نتایج این تحقیق و تحقیق کراس و تراواگلون در رابطه با هوش هیجانی و کارآفرینی در سال 2003 می¬توان نتیجه گرفت که کارآفرینان از سطح بالاتری از هوش هیجانی برخوردار هستند.

جدول( 1/2) خصوصیاتی که غالباً ‌به کارآفرینان نسبت داده می‌شوند.
1- اعتماد به نفس

2- عزم و پایمردی
3- انرژی و سخت کوشی
4-دسترسی به منابع
5-توانایی درپذیرش ریسک محاسبه شده
6- دینامیسم رهبری
7- خوش بینی
8- نیاز به موفّقیت
9- انعطاف پذیری: اطلاع از محصول،بازار ماشین آلات،فن آوری
10- خلّاقیت
11- توانایی تاثیر گذاری بر دیگران
12- توانایی کنار آمدن با دیگران

13-نوگرایی
14-انعطاف پذیری
15-هوشمندی

16-جهت گیری در راستای اهداف واضح
17-پاسخ مثبت به مشکلات
18-مسئولیت پذیری
19- پیش بینی
20- صحت، کامل بودن
21- حس همکاری
22- جهت گیری در راستای منافع

23-توانایی آموختن از اشتباهات
24- حس قدرت
25- شخصیت دلپزیر
26- خودبینی(عشق به خود )
27-جرات
28-تخیل
29-دیدگاهی
30- تحمل برای ابهامّات
31-پرخاشگری
32- ظرفیت برای لذت بردن
33- بازدهی
34-تعهد
35-توانایی اطمینان به ک

ار مندان
36-پاسخگویی به پیشنهادها وانتقادها
37- رقابت زمانی ،بازدهی
38- توانایی تصمیم گیری سریع
39- شرافت،یکپارچگی وانسجام
40- بلوغ،توازن
41-حساسیت نسبت به

دیگران
42- استقلال

زمینه¬های تفاوت زنان و مردان در کارآفرینی:
1-انگیزه:
از برخی جهات زنان کا

رآفرین دارای انگیزه متفاوت، سطوح مهارتهای متغیر و سوابق کاری مختلف نسبت به همتایان مرد خود هستند (صابر،1382ص64). هرچند درانگیزه کارآفرین مانند تمایل به استقلال اقتصادی، و همچنین ارضای درونی ناشی از ایجاد کسب ‌وکار جدید میان زنان و مردان تفاوتی وجود ندارد، با این وجود انگیزش به سمت ایجاد یک کسب

‌وکار جدید در زنان با مردان متفاوت است (دانشگاه ویسکانسین،1999/ نقل ازwww.wenet.com). به عنوان نمونه

در مورد انگیزه، مردان اغلب برای در دست گرفتن مهار سرنوشت خویش، به این کار روی می‌آورند. این انگیزش اغلب در اثر عدم توافق با رئیس یا احساس این که بهتر قادر به اداره کردن امور هستند، پیش می‌آید. امّا زنان برخلاف آنها، برای کسب استقلال و ناکامی از شغل قبلی خود برانگیخته می‌شوند (صابر،1382،ص64). به طور معمول انگیزه یک کارآفرین زن در آغاز یک کسب ‌وکار جدید سه ریشه عمده دارد:
الف- رئیس خود بودن.
ب- پی بردن به نیاز بازار به یک کالا(و یاخدمات).
ج- کسب درآمد بیشتر.
در مورد کارآفرینان مرد مهم‌ترین انگیزه در آغاز یک کسب ‌وکار جدید، ”کسب درآمد بیشتر“ بوده است و ”رئیس خود بودن“ در جایگاه دوم قرار گرفته است. رشد کسب وکارهای ایجاد شده توسط زنان چهار برابر سایر کسب‌ وکارها بوده و همچنین نرخ ورشکستگی و افول نیز در آنها پائین‌تر است. اگر در این مورد نیمه پر لیوان را بنگریم، در می‌یابیم که زنان مدیران موّفقی شده‌اند چراکه در مدیریت و رهبری شیوه‌های انسان‌ دوستانه و عاطفی به کار می‌برند (دانشگاه ویسکانسین،1999،/نقل ازwww.wenet.com).
2-عوامل زمینه ساز جهت اقدام به کا

رآفرینی:
عوامل اقدام به شروع فعّالیت اقتصادی نیز در بین زنان و مردان کارآفرین متفاوت است، به ویژه در زمینه‌هایی همچون نظام¬های پشتیب

انی، منابع مالی و مشکلات موجود (هیسرچ/نقل از صابر،1382). تأمین بودجه اولیه نیز موضوع دیگری است که زنان و مردان کارآفرین در آن متفاوت عمل می‌کنند. مردان علاوه بر سرمایه خصوصی از سرمایه‌گذاران، وام بانکی یا قرض شخصی به عنوان منبع تامین سرمایه، سود می¬جویند. زنان تقریباً در تمام موارد تنها متّکی بر دارایی‌های شخصی یا پس‌انداز خود هستند (صابر،1382،ص71). گروه¬های پشتیبان نیز موردی است که در دو گروه متفاوت است. مردان غالباً مشاوران خارج از محدوده خصوصی (وکیلان و حسابداران) را مهم‌ترین پشتیبانان خود در نظر می‌گیرند و همسران را در درجه دوم اهمّیت می‌شمرند. در حالی ‌که زنان، همسران خود را در جایگاه اول، دوستان نزدیک را در جایگاه دوم، و همکاران تجاری را در مقام سوم قرار می‌دهند. به علاوه، معمولاً زنان برای کسب پشتیبانی و اخذ اطلاعات به گروه¬های مختلفی مانند مؤسسات تجاری و جمعیت¬های زنان تکیه می‌کنند، در حالی ‌که مردان به تعداد زنان، پشتیبانان خارجی ندارند. تغییر شغل زنان به مراتب دشوارتر به نظر می‌رسد. گاهی آنچه نیاز شخصی خود زنان بوده در نهایت به شکل فعّالیت کارآفرینانه اقتصادی د

ر می‌آید.
3- زمینه فعّالیت کارآفرینانه:
درصد قابل قابل ملاحظه‌ای از زنان کارآفرین یعنی: 90 درصد آنها، دارای مشاغل خدماتی و تنها 7 درصد درگیر کارهای ساختمانی و 3 درصد درگیر امور مالی هستند. بیش از 70 درصد آنان، در گذشته مشاغل مرتبط با خدمات داشته‌اند (هیسرچ، 1985/نقل از صابر،1382 ص20).
3-نگرش افراد جامعه:
اکثر افراد جامعه این تصور را دارند، که مدیریت یک م

وسسه بیشتر یک فعّالیت مردانه است. و براساس همین ذهنیت پذیرش مدیریت یک خانم برای تعدادی از افراد تا حدی دشوار است. بخصوص از لحاظ امور مالی و تعهدات کاری. و این عامل یکی از موانع شروع به کارآفرینی در نزد زنان است. زیرا این عامل، باورهای خودکارآمدی زنان را تحت تاثیر قرار می¬دهد. در تحقیقی که توسط دکتر نمکی و خانم ارتیسن و خانم بییر انجام شده¬است نتایج زیر در زمینه اختلاف بین زنان و مردان کارآفرین بدست آمده است: (صمد آقائی، 1378، ص44).(موارد5تا11)
5- اعتماد به نفس:
زنان کارآفرین نسبت به مردان اعتماد به نفس کمتری دارند.
6- موفّقیت‌طلبی:
نتیجه تحقیقات انجام شده در این مورد زیاد با هم سازگار نیست. علیرغم اعتقاد قلبی که زنان بیشتر به وابستگی احتیاج دارند تا به پیشرفت، این تحقیق نشان می‌دهد که نیاز به پیشرفت مدیران زن همطراز مدیران مرد است ولی نیاز به پیشرفت زنان کارآفرین، بیشتر از زنان مدیر است.
7-رهبری:
در رهبری مردان و زنان کمی با هم فرق دارند. ولی

، نه در همه موارد، بلکه، فقط در سبک و شیوه رهبری
8-مردم‌گرایی:
نتیجه تحقیقات، بیانگر این است که زنان بر عکس مردان به مردم به چشم وسیله‌ای برای رسیدن به هدف نگاه نمی¬کنند و نیز بر عکس مردان نمی‌توانند نقش خودشان را به عنوان یک شخصیت و یک کارمند به روشنی تقسیم و مجزا کنند. بنابر این نسبت به بازخورهای منفی آن طور که مردان به راحتی واکنش نشان می‌دهند، از خود عکس‌العمل بروز نمی‌دهند.
9-آینده‌گرایی:
نتیجه تحقیقات مبتنی بر این است که مردان بیش از زنان آینده‌نگر هستند.
10- ریسک‌پذیری:
مردان بیش از زنان ریسک‌پذیر هستند. و زنان نسبت به ریسک انفعالی عمل می‌کنند.

11- ترس از موفّقیت:
ترس از موفّقیت نه تنها در مورد همه زنان صدق می‌‌کند بلکه در بعضی از مردان نیز ترس از موفّقیت وجود دارد.
توجه:
البته لازم به ذکر است در این تحقیق بین زنان و مردان کارآفرین در هر پنج ویژگی مورد تحقیق تفاوت معنی داری وجود نداشت. همچنین به غیر از ویژگی منبع کنترل در مورد چهار ویژگی هوش هیجانی، خلاقیت، خودکارآمدی، خودپنداره میانگین زنان کارآفرین نسبت به مردان کارآفرین بالاتر بود، امّا این تفاوت از لحاظ آماری معنی دار نبود. البته حجم گرو

ه زنان در این تحقیق نسبت به مردان کمتر بود، شاید اگر گروه زنان بیشتر بود بهتر می¬توانستیم قضاوت کنیم.

به جدول¬ها (19/4) و (20/4) در صفحات 236و237 همین پایان نامه مراجعه شود.

جدول (2/2) مقایسه زنان و مردان کارآفرین
زنان کار آفرین مردان کارآفرین ویژگی
– توفیق در انجام کار به تنهایی و نیل به اهداف به طور مستقّل – توفیق، تلاش برای به دست گرفتن اداره امور – استقلال شخصی، تصویر شخصی از خود به عنوان فردی که کار مهمی در شرکت دارد- رضایت شغلی ناشی از کنترل امور انگیزش
– ناکامی شغلی – علاقه یا استفاده از فرصت به وجو

د آمده- تغییر موقعیت شخصی – نارضا یتی از شغل فعلی – شغل جنبی در دانشگاه، شغل جنبی در کنار شغل فعلی یا پیامد شغل فعلی – اخراج یا باز خرید – فرصت برای شغل مناسب‌تر نقاط شروع
– دارایی و پس‌انداز شخصی – وام شخصی – دارایی و پس‌انداز شخصی – وام بانکی – سرمایه گذاران – وام از دوستان و خانواده منابع پولی

– دارای تجربه در زمینه کاری مربوط- دارای تجربه مدیریت در سطح میانی یا سطح اجرایی در زمینه مورد بحث- سوابق شغلی در حوزه خدمات‌رسانی – دارایی تجربه در زمینه کاری مربوط – متخصص مجرب یا کسی که توفیق زیاد در زمینه مورد بحث دارد- دارای شایستگی در بسیاری از زمینه‌‌های تجاری سوابق شغلی
– انعطاف پذیر و بردبار – هدفمند – خلّاق و واقع گرا- اعتماد به نفس متوسط- جدی، مشتاق و پرانرژی – توانایی سر و کار داشتن با محیطهای اجتماعی و اقتصادی – خودرأی و نافذ – هدفمند – مبتکر و آرمان گرا- اعتماد به نفس زیاد – جدی، مشتاق و پرانرژی – تمایل به رئیس خود بودن ویژگیهای شخصیتی
– سن هنگام شروع فعّالیت کارآفرینانه 35 تا 45 سالگی- پدر خوداشتغال – تحصیلات دانشگاهی در رشته‌های علوم مقدماتی- فرزند اول – سن هنگام شروع ف

عّالیت کارآفرینانه 25 تا 35 سالگی- پدر خوداشتغال – تحصیلات دانشگاهی در رشته بازرگانی یا فنی (معمولاً مهندسی) – فرزند اول سوابق
– دوستان نزدیک- همسر – خانواده – گروههای حرفه‌ای زنان – مؤسسات بازرگانی -دوستان، آشنایان کاری (وکیلان، حسابداران) – مؤسسات تجاری – همسر گروه¬های ‌پشتیبان
– خدمات‌رسانی، مثل خدمات آموزشی، مشاوره یا روابط عمومی

– تولید یا ساخت و ساز نوع ‌فعّالیت‌تجاری
منبع:(هیسرچ وپیترز،ترجمه فیض بخش و تقی یاری ،1383)
موانع کارآفرینی:
برخی از موانع کارآفرینی به دلایل سازمانی و مدیریت است و برخی دیگر به خود شخص برمی‌گردد.
موانعی که خود شخص به وجود می‌آورد عبارتند از:
– عدم اعتماد به نفس. – محافظه‌کاری.
– متعهد نبودن. – وابستگی و جمود فکری.
– عدم تمرکز ذهنی. – مقاوم نبودن.
– کمرویی. – عدم انعطاف‌پذیری.
– عدم دانش کافی در مورد علوم مربوطه.
موانع کارآفرینی که «سازمان» عامل آن است عبارتند از:
بدبینی نسبت به همه ایده‌های جدیدی که از پایین سازمان می‌آیند.
پافشاری بر این¬که برای تصویب باید از سایر سطوح مدیریت تأیید و امضاء گرفته شود.
خواستن از قسمت های مختلف برای رقابت و انتقاد از پیشنهادهای همدیگر.
اظهار انتقاد راحت و آزاد و ستایش و تمجید نکردن افراد (کش

تکاران.1381ص127).

نقش خانواده در پرورش روحیه کارآفرینی:
امروزه، شواهد کافی موجود است که نشان دهد صفات کارآفرینی می‌تواند در نتیجه آموزش دوران کودکی، استقلال، به خود متکی بودن و در معرض ارزشهای فرهنگی مرتبط با کار و صنعت قرار گرفتن، پرورانده شود (سالازار وهمکاران ترجمه نطاق،1380،ص55). مطالعات مربوط به گذشته کارآفرینان موّفق نشان می‌دهد که آنها از خانواده‌هایی که ارزشهای خاصی برای استقبال و اتکا به خود قائل هستند بیرون می‌آیند. ظاهراً آموزش کودکان برای اتکا به خود، استقلال تصمیم‌گیری و سخت کوشی در سنین پایین رابطه مستقیمی با پرورش کارآفرینی دارد. ما خواهیم دید که کارآفرینان از خانواده‌هایی می‌آیند که ناپایدار و غیر متحد بوده و با بحران¬هایی نظیر مرگ یک یا هر دوی والدین، جدایی اولیا، طغیان فرزند علیه اولیاء و اخراج فرزند از خانه، مواجه بوده‌اند. این گونه کودکان تحت فشار بوده و در نتیجه چگونگی سیر کردن شکم، بقا و تصمیم‌گیری را زودتر یاد گرفته‌اند (سالازار و همکاران ترجمه نطاق،1380، ص56). به نظر می‌رسد داشتن اولیای فعال در تجارت یا مشاغلِ شبیه به آن، کمک بزرگی در پرورش کودکان جهت کارآفرینی می¬کند. چینی‌ها از این روش برای کودکان خود استفاده می‌کنند. کودکان چینی در دوران رشد، فروش، شمارش پول، پول خرد کردن، بازار و تحویل کالا را یاد می‌گیرند. خانواده‌ها به غیر از آشنا نمودن کودکان برای اتکا به خود، نقش مهمی نیز در آموزش صنعت به آنان دارند. این گونه آموزشهای زود هنگام، کمک مؤثری برای توفیق کارآفرینان در کارهایشان بوده است (سالازار و همکاران، ترجمه نطاق،1380،ص57).
نقش عوامل فرهنگی در توسعه و رشد کارآفرینی:
یکی از منابع مهم فرهنگی در کارآفرینی، اصول اخلاق کاری می‌باشد. نمونه این فرهنگ در کشورهای اروپایی در دوران انقلاب صنعتی دیده شده است. مطالعا

تی برای یافتن دلایل ترقی عظیم این کشورها در آن دوران انجام شده است. نتایج نشان می‌دهد، کارآفرینانی که مسؤول ایجاد این پدیده بودند با اصول اخلاق کاری کالوینسیت کار می‌کردند (سالازار وهمکاران ترجمه نطاق،1380،ص59).
ظهور کارآفرینان به ارزش¬های فرهنگی و یا آرمان¬هایی که توسط عامه به عنوان استانداردهای رفتار اجتماعی پذیرفته شده است، بستگی دارد.
افرادی که سرچشمه کارآفرینی را مطالعه کرده‌اند، دریافته‌اند که کارآفرینان معمولاً از فرهنگ‌¬هایی می‌آیند که نگرش بخصوصی به فعّالیت‌هایی چون رقابت، وقت، کسب، وضعیت اجتماعی، کار و پول داشته‌اند. فرهنگهایی که زمان حال را بر اساس آینده بنگرند موجب رشد روحیه کارآفرینی می‌شوند.

مدلی از رشد و توسعه کارآفرینی: (از دیدگاه پژوهشگر)
مدل ارائه شده از رشد کارآفرینی حاصل مصاحبه حضوری با بیش از هشتاد کارآفرین تهرانی می¬باشد و با هریک از این افراد در مورد این مدل نظر خواهی و بحث و گفتگو صورت گرفته است. و اکثریت قریب به اتفاق متناسب با سن و سالشان این فرایند را تجربه نموده بودند. کارآفرینی از دو بعد رشد می¬کند. یک بعد مربوط به توسعه و رشد کارآفرینی در عرصه

اجتماعی است که کارآفرین در آن زندگی می¬کند که در این مدل از آن

بعنوان رشد عرضی یاد خواهد شد. بعد دیگر مربوط به رشد شخصی خود کارآفرین می¬باشد، که در این مدل از آن به عنوان رشد طولی نام برده خواهد شد.
رشدو توسعه مراحل کارآفرینی در بعد طولی: رشد در این بعد در سه مرحله رخ می دهد.
الف- مرحله اثبات:
در این مرحله کارآفرین به توانایی¬ها و استعدادهای خود آگاه می¬شود، و به خود باوری دست پیدا می¬کند. کارآفرین در این مرحله به چالش¬های محیطی توجه می¬کند. و چالش های محیطی زمینه رشد و توان خودباوری را در کارآفرین پرورش می¬دهد. و به این باور دست پیدا می¬کند که می¬تواند بر روی محیط پیرامون خود تاثیر گذار باشد. لذا بر اساس همین باور اقدام به کارآفرینی می¬کند. فردی که باور داشته باشد دارای کالا یا خدمات ارزشمندی جهت عرضه نمودن است و نیز احساس کند که بازار بالقوه‌ای برای آن وجود دارد، احتمالاً وارد حرفه‌ای در آن زمینه خواهد شد (گراسمن،ترجمه چمن زار،1378، ص71). کارآفرین در این مرحله خویشتنِ خویش را به خود ثابت می¬کند. اگر فرایند رشد کارآفرینی را به ترسیم یک دایره تشبیه کنیم. این مرحله در واقع تثبیت دهنه پرگار بر مرکز وجودی خود کارآفرین می¬باشد.
ب- مرحله گسترش:
درا ین مرحله کارآفرین با توجه به خبرگی که در مرحله قبلی به دست آورده است، و حاصل آنرا به صورت یک کالا و یا یک خدمت به جامعه ارائه داده است، جامعه پذیرای

وی می¬باشد. در این هنگام از یک سو چالش¬های اجتماعی بیشت

ر خود نمایی می¬کنند. و از سوی دیگر با توجه به سابقه مرحله قبلی، افراد جامعه این انتظار را دارند، که کارآفرین به این چالش¬ها نیز جواب بدهد. در مجموع این شرایط زمینه گسترش فعّالیت و چالش خواهی کارآفرین را در عرصه اجتماعی فراهم می¬کنند. و فرد به مرحله کارآفرینی اجتماعی می¬رسد به اعتقاد: ((گریگوری دیس)) از دانشگاه استنفورد کارآفرینی اجتماعی شور و شوق یک رسالت اجتماعی را با بینش تجاری و بازرگانی ترکیب می‌کند (مقیمی، 1382). در این موقع کارآفرین فعّالیت حرفه¬ای خود را وسیله برای تحقّق اهداف والاتر در نظر می¬گیرد. در این مرحله کارآفرین با توجه به گسترش دامنه فعّالیت¬های خود و قبول مسئولیت¬های متنوع اجتماعی، سطح بالایی از بازخوردهای اجتماعی برای وی فراهم می¬شود. و زمینه کسب آگاهیهای بیشتری در مورد خویشتن فراهم می¬شود. و این آگاهی¬ها قلمرو ناشناخته¬ای برای وی می¬گشاید. و زمینه رشد مرحله بعدی را برای وی فراهم می¬کند.
ج- مرحله یکپارچگی:
در این مرحله کارآفرین با توجه سطح برخوردها و انتظاراتی که جامعه از وی دارد زمینه چالش¬های جدیدی را برای وی فراهم می¬کند و زمینه روبرو شدن با ابعاد مختلف وجودی خویشتن را برای وی فراهم می¬کند. بیشتر افرادی که زندگی‌های موفّق و رضایت‌بخش را اداره می‌کنند دیر یا زود باید با تاریکی‌ها یا خلأ¬‌های موجود در خود روبرو شوند. تجربه به ما می‌آموزد که وقتی با این بعد طبیعت بشر روبرو می‌شویم نه تنها مقدار زیادی از انرژی مخرب آن را نابود می‌کنیم بلکه منابع تازه‌ای از انرژی، حرارت، خلّاقیت و اطمینان عمیق را آزاد می‌کنیم که ممکن است در نقطه ضعف‌ها، ترس‌ها و ابعاد منفی ما وجود داشته باشند و ما ابتدا آنها را نمی‌پذیریم تا این که به تدریج به انسانیت خود پی‌ببریم (کوپر،ترجمه عزیزی،1377،ص320). در این هنگام کارآفرین با توجه به اعتماد و توانایی¬های که در مراحل قبل کسب کرده بود. ابعاد تاریک وجودی خویش را نه یک تهدید بلکه در قالب چالش با آن برخورد می¬کند. این مرحله تقریباً با مرح

له بحران میان سالی در نظریه روانشناسی یونگ مطابق است. در مرحله اوّل چالش فرد با محیط بود. در مرحله دوّم چالش فرد با اجتماع خویش بود. و در این مرحله چالش فرد با ابعاد وجودی خویشتن است. مراحل قبلی زمینه را برای موفّقیت در مرحله جدید فراهم می¬نماید. به عبارت دیگر تا شخص مرحله چالش با محیط خود را تجربه نکند، در برخورد باچالش اجتماعی موّفق نمی¬شود. و به همین ترتیب اگر چالش¬های محیطی و اجتماعی را تجربه نکرده باشد در برخورد با چالش وجودی خویش ناتوان می¬شود و دچار سرخوردگی و نا امیدی می¬شود. کارآفرین با توجه به اینکه مراحل قبلی را با موفّقیت سپری نموده است. توانایی برخورد با چالش¬های وجودی خویش را کسب می¬کند. در این مرحله کارآفرین ابع

اد وجودی خویشتن اعم از مثبت و یا منفی را می¬پذیرد. و ا ین ویژگی¬ها و انگاره های ذهنی خویش را در کنار هم قرار می¬دهد و توانایی الحاق صحیح این باورها و عقاید را پیدا می¬کند. زمانی که این فرایند رخ بدهد کارآفرین به

یکپارچگی وجودی دست پیدا می¬کند. تلاش برای یکپارچگی یک نیاز اساسی است و اگر چنانچه فرد به آن دست پیدا نکند دچار اختلال روانی می-شود. چ

الش¬های وجودی ناشی از باورها و عقاید، بخصوص در رابطه با روابط فرد با اجتماع و رابطه فرد با عالم هستی و جایگاه او در عالم هستی می¬باشد. اگر فرد بتواند این چالشها را با موفّقیت پشت سر بگذارد به خودشکوفایی دست پیدا می¬کند. از نشانه های موفّقیت در این مرحله این است که فرد به حالتی از شور و هیجان دست پیدا می¬کند که انگار تازه متولد شده است. کارآفرینی طریقی است برای آفریدن معنی وجودی خویشتن. کارآفرینی یافتن معنی زندگی از طریق کار وحرفه می¬باشد.

رشد و توسعه مراحل کارآفرینی در بعد عرضی:
الف- کارآفرینی اقتصادی:
اگرچه رشد و نمو ویژگی¬های کارآفرینی ریشه در دوره¬های گذشته فرد دارد، امّا کارآفرینی رسماً با حرفه و شغل شروع می¬شود، و این اوّلین مر

حله رشد کارآفرینی در این مدل می-باشد.که به آن کارآفرینی اقتصادی می¬گویم. با افزایش تعداد کارآفرینان و شناسایی همدیگر و ارتباط با یکدیگر زمینه ایجاد شبکه کارآفرینی فراهم می¬شود. میزان استحکام ارتباط بین کارآفرین با هر فردی در این شبکه به تعدد، سطح، و رابطه متقابل در آن ارتباط بستگی دارد. هر چه تعدد، عمق و سود متقابل ارتباط بیشتر باشد، شبکه موجود بین کارآفرین و آن فرد خاص قوی‌تر و پایدارتر می‌شود (هیسرچ ترجمه فیض بخش و تقی یاری،1383،ص98). با گسترش کمّی و کیفی شبکه کارآفرینی فرهنگ کسب و کار به شیوه کارآفرینانه تمایل پیدا می کند. وکارآفرینی، خلّاقیت و نوآوری جزو مجموعه ارزشها، نگرشها و هنجارهای برتر اجتماع قرار می¬گیرد. ماکس وبر معتقد است که فرهنگ کارآفرینی در سطح تعاملی انسان‌ها با یکدیگر شکل می‌گیرد و شخصیت، ارزش‌ها، نگرش‌ها و باورهای فرد نسبت به کارآفرینی تحت تأثیر تعامل وی با سایر افراد جامعه شکل گرفته و تکامل پیدا می‌کند (احمدپور، 1380، ص25).

ب- کارآفرینی اجتماعی:
پس از شکل¬گیری فرهنگ کارآفرینی اجتماع در برخورد با چالش¬های اجتماعی به سبک کارآفرینانه روی می¬آورد و در این مرحله کارآفرینی اجتماعی روی می¬دهد. و کارآفرینانی به عرصه وارد می¬شوند که به آنها کارآفرین اجتماعی

می-گویند. کارآفرینان اجتماعی افرادی هستند که تغ

ییراتی را در خدمات اجتماعی از طریق موارد ذیل جهت دست‌یابی به ارزش اجتماعی به وجود می‌آورند (طالبیان، 1381).
تبیین و تعریف فرآیندهای جدید خدمات، تولیدات یا روشهای منحصر به فرد عملیاتی که با نوآوری همراه است؛
ایجاد ظرفیتهایی برای ماندگاری و گسترش فعّالیت؛
توجه به ایجاد سرمایه و ارزش اجتماعی؛
به کار گیری نگرش‌های بازار مدار برای حل مسائل اجتماعی؛
یافتن بازارها و فرصتهای جدید برای مأموریت غیر سودآور یا زمینه‌های حمایت نشده توسط نیروهای بازار.

در چنین مرحله¬ای کلیه خدمات اجتماعی و فرهنگی هنری از جمله آموزش و پرورش، خدمات بهداشتی و غیره در عرصه کارآفرینی قرار می¬گیرد. معلمان و پزشکان و دیگر اقشار اجتماع که در عرصه¬های خدماتی و علمی و فرهنگی مشغول به خدمت می¬باشند به کارآفرینی روی می¬آورند و با چاشنی خلّاقیت و نوآوری و نگرش کارآفرینانه در فکر توسعه کمی وکیفی خدمات خود بر می¬آیند. این شرایط در مجموع زمینه توسعه پایدار و رونق اقتصادی را فراهم می¬کند. زمانی که کارآفرینی به عنوان یک شیوه زندگی توسط اکثریت افراد یک جامعه پذیرفته شود، آن جامعه بسیار سریع توسعه می‌یابد (سعیدی کیا 1382، ص36).


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.