دانلود مقاله گامی در رفع تعارض معرفتشناسی فلاسفه اسلامی و کانت: «ادراکات فطری» word دارای 22 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله گامی در رفع تعارض معرفتشناسی فلاسفه اسلامی و کانت: «ادراکات فطری» word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
چکیده
ادراکات فطری در معرفتشناسی فلاسفه مسلمان
ادراکات فطری در معرفتشناسی کانت
1 تفاوت معقولات ثانی فلسفی و مقولات فاهمه
2 عدم توجه کافی به استعدادهای نفس در امر ادراک
3 مبادی معرفتی فطری برای افعال ادراکی
نتیجه گیری
••• پىنوشتها
منابع
ـ حداد عادل، غلامعلی، «بحثی در باب عقل در فلسفه کانت»، خرد جاودان، (تهران، نشر فروزان، 1377)؛
ـ طباطبائی، سید محمدحسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 1، 2 و 3، با پاورقی مرتضی مطهری، (قم، دفتر انتشارات اسلامی، بىتا)؛
ـ کانت، ایمانوئل، تمهیدات، ترجمه غلامعلی حداد عادل، (تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1367)؛
ـ ـــــ ، سنجش خرد ناب، ترجمه میر شمسالدین ادیب سلطانی، (تهران، امیرکبیر، 1362)؛
ـ مطهری، مرتضی، شرح مبسوط منظومه، (تهران، حکمت، 1366)، ج 3؛
ـ ـــــ ، مجموعه آثار، (تهران، صدرا، 1380)، ج 3؛
- Kant, Immanuel, Critique of Pure Reason, Tramslation by Norman Kemp Smith, London,
در معرفتشناسی فلاسفه مسلمان، ادراکات فطری انکار مىشود. مراد ایشان از ادراکات فطری همان ذهن یا ذهنیات، یا به بیان دیگر، صور ادراکی (اعم از تصوری و تصدیقی) است که به نحو بالفعل از آغاز تکوّن و شکلگیری ذهن در انسان موجود بوده، حالت شناختاری دارند
برخی از این معرفتشناسان بر این باورند که کانت به چنین امور فطرىای معتقد است. اما با تأملاتی چند روشن مىشود که اولاً، آنچه کانت فطری مىداند عینا همان ذهن یا ذهنیات یا صور ادراکی بالفعل نیستند. به بیان دیگر، محل نزاع و تعارض میان دو معرفتشناسی، آنگونه که تصور مىرفت، واحد نیست. فطریاتی را که فلاسفه اسلامی در آغاز تکوین منکر آنند، کانت نیز انکار مىکند. ثانیا، آن معنا از امور فطری که مورد نظر کانت است، با بیان و قالبی دیگر، در معرفتشناسی فلاسفه مسلمان به چشم مىخورد
کلید واژهها
معرفتشناسی، ادراکات فطری، استعدادهای فطری
1 مراد از ادراکات فطری «ادراکات و تصوراتی است که خاصیت ذاتی عقل بوده، هیچگونه استنادی به غیر عقل ندارد.»125 این بیان بدین معناست که بگوییم ذهن انسان در آغاز تکوینْ تصورات و تصدیقات بالفعلی دارد، یا به بیانی دیگر، واجد ذهن و ذهنیات است. بر این اساس، ذهن در حد ذات خود واجد ساختار ادراکی است و محتوای شناختاری دارد؛ به گونهای که این وجه شناختاری مستقل بوده، در پیدایش و توصیف ماورای خود، نیاز و استنادی به ماورای خویش ندارد. ذهن، اولاً، این عناصر ادراکی، معرفتی و شناختاری را از پیش خود دارد، و ثانیا، تنها با تکیه بر همین عناصر است که ماورای خود، یعنی اشیای بیرونی را توصیف مىکند و آنها را مىفهمد
2 درباره معنای فوق از ادراکات فطری باید گفت «ذهن در ابتدا از هیچ چیزی هیچگونه تصوری ندارد و مانند لوح سفیدی است که فقط استعداد پذیرش نقش را دارد؛ بلکه; نفس در ابتدای تکون، فاقد ذهن است.»126 پس انسان در آغاز تکوینِ ذهن، نه ذهنیات دارد و نه ذهن، نه از عناصر ادراکی برخوردار است و نه با آنها به شناخت و توصیف ماورای خود مىپردازد
3 مراد از ذهن همان ذهنیات است و چنین نیست که «ما یک ذهن داریم علاوه بر این ذهنیات.»127 مراد از ذهنیات همانا مجموعه صور محسوس، خیالی و معقول (اولی و ثانی) است،128 و مراد از معقولات نیز یک سلسله معانی و صور کلی است.129 این ذهنیات در قالب تصوری و تصدیقی شکل مىگیرند
4 انکار فطریات ادراکی و ادراکات فطری در نفس انسان به معنای انکار و نادیده گرفتن دیگر واقعیات نفسانی نیست. توضیح اینکه امور نفسانی بر سه دستهاند
الف) امور ذهنی یا صور ذهنی یا نفسانیات ذهنی و حصولی؛ مانند تصور اسب و درخت؛
ب) امور غیرذهنی یا نفسانیات غیرذهنی که صورت چیزی نیستند؛ مانند اراده، شوق و لذت؛
ج) نفسانیات ذهنی ـ غیرذهنی یا افعال ادراکی. امور نفسانی که دارای دو جنبه بوده، جنبه حصولی ـ حضوری دارند؛ مانند حکم
آنچه در مسئله ادراکات فطری انکار مىشود، به بند «الف» از موارد فوق باز مىگردد
1ـ4 «حکم صرفا یک نوع فعالیت (کار) ذهنی است و هرگز نمىتوان ادعا کرد که از مجرای یکی از حواس وارد ذهن شده است.»131 حکم محصول قوا و جنبههای مختلف نفس است. حکم، استعداد و قابلیتی است که از نفس ناشی مىشود، و یکی از قوای آن به شمار مىآید
2ـ4 نسبت «حکم» با «صور محسوس» یا به طور کلی صور ادراکی چیست؟ آیا حکم از صور محسوس انتزاع مىشود یا از صور معقول، و یا آنکه خود یک توانایی و استعداد مستقلی است که در وضعیت خاصی به فعلیت مىرسد و ظهور مىکند؟ پاسخ پرسش فوق این است که ادراکات حسی و غیرحسی در مقام مستعدکننده نفس، سبب فعلیت و تحقق حکم و کاربرد آن درباره تصورات مىشوند. به بیان دیگر، این موضوع و محمول (حسی یا غیرحسی) و عوامل دیگر است که نفس را آماده این فعل نفسانی دو جنبهای مىسازد
«حکم، فعالیت (کار) و قضاوت ذهن است در میان تصوراتی که از راه حس یا راههای دیگر وارد ذهن شده است. تردیدی نیست که پارهای از قضاوتها خودبهخود برای ذهن دست نمىدهد؛ یعنی صرف تصور موضوع و محمول برای قضاوت و حکومت (حکم) ذهن کافی نیست. عوامل دیگر مىباید دخالت کنند تا ذهن بتواند قضاوت کند. همچنین تردیدی نیست که یکی از عوامل مستعد کردن ذهن برای قضاوت و حکومتهای جزئی احساس است;»
5 تا اینجا مىتوان گفت نفسانیات بر سه قسماند: الف) نفسانیات ذهنی و ادراکی؛ ب) افعال ادراکی، که با وجود آنکه فعل نفس و غیرادراکیند، به ذهنیات و امور ادراکی معطوف بوده، در قالب ادراک نیز آشکار مىشوند؛ مانند حکم. این افعال نفسانی به گونهای هستند که باید چیزی، قالب ذهنی به خود بگیرد تا متعلق کاربرد و عمل آنها واقع شود. ج) نفسانیات غیرذهنی یا فارغ از ذهنیات و صور ادراکی؛ یعنی اموری که لباس صورت ذهنی بر تن نکردهاند
در این میان نفسانیات ذهنی در آغاز تکون نفس هیچ نحوه وجودی ندارد، اما نفسانیات دو جنبهای (افعال ادراکی) به صورت قوه و استعداد، بر اساس قوای نفس، واقعیت بالقوه دارند. بالفعل شدن این استعدادهای خاص منوط به شکلگیری صور ادراکی و ذهنیات تصوری است
حاصل آنکه معرفتشناسی فلاسفه مسلمان منکر فطریاتی است که در حکم ادراکات محض هستند، یعنی صرفا صور ادراکیند، نه آنکه منکر فطریاتی باشد که بالقوه بوده، حالت دو جنبهای دارند، یعنی، مانند حکم افعالی ادراکیند
6 آیا قابلیتها و بالقوگىهای نفس در خصوص ذهنیات، توانایىها و فعالیتهایی که در رابطه با ذهن دارد در «حکم» منحصر است یا گستره این فعالیتها و توانمندىها بیش از این است؟ در پاسخ باید گفت نفس بیش از یک استعداد دارد. به بیان دیگر قابلیتها و قوا و استعدادهای نفسانی معطوف به ادراکات، متعددند. پارهای از آنها از این قبیلاند
قابلیت تهیه صور جزئی؛ نگاهداری؛ یادآوری؛ تجرید؛ تعمیم؛ مقایسه؛ تجزیه؛ ترکیب؛ حکم؛ استدلال؛ تکثیر ادراکات؛ اعتبار سازی؛ انتزاع؛ تبدیل علم حضوری به حصولی؛ عدم الحمل؛ تشکیل نسبتهای حقیقی و اضطراری؛ نگاه استقلالی به روابط و نسب و اضافات
7 تفاوت حکم با دیگر فعالیتهای نفس در چیست؟ به نظر مىرسد میان حکم و دیگر افعال نفسانی از جهت کارکرد اصلی آنها تفاوتی نباشد؛ بدین معنا که تمام این عملیات و افعال نفسانی در حوزه دستگاه ادراکی بوده، محصول آنها تشکیل صور ادراکی است؛ برای مثال در فرایند انتزاع یا استدلال یا;، صور جدیدی در ذهن تشکیل مىشود. تفاوت این افعال در سوگیری کلی افعال، که همانا کاربردهای خاص در مورد ذهنیات است، نمىباشد بلکه اساسا از جهت تفاوت در نوع عمل و تفاوت در نوع صور و مفاهیمی است که در نتیجه این اعمال شکل مىگیرند
8 رابطه و نسبت ذهنیات و معلومات حصولی و ذهن با این قابلیتها و افعال و فعالیتهای نفسانی که معطوف به ادراکات است، چگونه است؟
در پاسخ باید گفت به طور کلی «به تدریج بر اثر فعالیت دستگاه مجهز به قوا و جنبههای مختلف است که عالم ذهن تشکیل مىشود.»135 به بیان دیگر، آنچه ذهنیات و معلومات ذهنی نامیده مىشود محصول فعالیت قوا و ابعاد مختلف نفس است، و ادراکات در پیدایش خود وابسته به این فعالیتها هستند
اما باید توجه داشت که ذهن هیچگاه از طریق فعالیت صرف این قوا و قابلیتها، به تصویری خاص دست نمىیابد و واجد صور ادراکی نمىشود. این فعالیتها و اعمال تنها پس از آنکه قوه مدرکه با واقعیتی اتصال یافت، فعالیت خویش را آغاز مىکنند، و این فعالیتها چیزی جز تصرفاتی از قبیل تجرید و تعمیم نیستند. در واقع پس از حصول صورت ادراکی است که اعمال ذهنی آغاز مىشوند: «مادامی که قوه مدرکه با یک واقعیتی اتصال وجودی پیدا نکند، نمىتواند تصویری از آن بسازد، و فعالیتی که ذهن از خود نشان مىدهد عبارت است از انواع تصرفاتی که در آن تصویرات مىنماید؛ از قبیل حکم و تجرید و تعمیم و تجزیه و ترکیب و انتزاع.»136 بر این اساس، نخست قوه خیال با واقعیتی اتصال برقرار کرده، از آن عکس برمىدارد، و صورتی تهیه مىکند. سپس آنرا به قوه حافظه مىسپارد و تصرفات دیگری صورت مىگیرد
1ـ8 نکته دیگر در باب رابطه قابلیتها و فعالیتهای نفسانی با ذهنیات، به نقش آنها نه در اصل وجود ذهنیات، بلکه در چگونگی و کیفیتشان باز مىگردد. آیا این فعالیتها بر ادراکات تأثیری سطحی دارند یا عمیق؟ تأثیر کمّی دارند یا کیفی یا هر دو؟ سبب تحول ماهوی مىگردند یا نه؟ آیا این چارچوبها، در ادراکات تصرف مىکنند یا نه؟ و اگر پاسخ مثبت است تا چه حدی؟
به نظر مىرسد این پرسش ـ دستکم به طور جدی ـ برای معرفتشناسان مسلمان مطرح نشده است. اما پاسخ آنان این است که این فعالیتها سبب تعمیق ادراکات، تکثیر کمّی آنها و تحولشان مىشود، ولی دخالت آنها چنان نیست که سبب قلب ادراکات و تحول ماهوی آنها شود؛ به گونهای که رابطه ذهن و عین قطع گردد