دانلود مقاله در مورد مشروطیت فایل ورد (word)


برای دریافت اینجا کلیک کنید

دانلود مقاله در مورد مشروطیت فایل ورد (word) دارای 27 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله در مورد مشروطیت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله در مورد مشروطیت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود مقاله در مورد مشروطیت فایل ورد (word) :

مشروطیت

چرا و چگونه نهضت مشروطه بوجود آمد ؟
کسروی مانند اغلب مورخان رواج روزنامه و ایجاد دبستان را از عوامل بیداری مردم و انقلاب مشروطیت به شمار می اورد. ولی حقیقت آن است که تعداد محدود دبستان ها و روزنامه ها وافراد باسواد ناچیز تر از ان بود که نشاء حرکتی انقلابی شوند . بخصوص زمانی که در نظر آوریم که باسوادان غیر روحانی از طبقه اعیان واشراف جامعه و حامی استبداد بودند وفرصت طلبانه به صف انقلاب پیوستند ،‌کم اهمیتی عوامل مذکور بیشتر روشن می شود .

چرا:
انقلاب مشروطه در نتیجه ظلم و فشار روزافزرون شاه وشاهزادگان و حکامو ماموران دولتی به مردم ونیز بر اثر مداخلات بیگانگان در همه امور کشور بوجود آمد . به گفته ی ناظم السلام کرمانی مردم چنان بهستون امده بودند که همین قدر منتظر بهانه یا اذنی از طرف علما بودند که دکان ها راببندید تا این قدرت نهایی دست عمال دوست و بیگانگان را برای همیشه از جان و مال و ناموسشان کوتاه کنند . حوادثی از جمله به چوب بستن تاجر قند در تهران و انتشار عکس نوزبلژیکی در لباس روحانیت که در آخرین سالهای سلطنت مظفرالدین شاه رخ داد و درواقع جرقه ای بود که بر 

همچنین اقتباسی از کتاب تاریخ انقلاب مشروطیت به نویسندگی دکترمهدی ملک زاده (چرا ) ایجاد مشروطیت را بررسی می کنیم .
در پیدایش نهضت مشروطه افراد زیادی بودند که در اینکار قدم نهادند. و عده ای پیش از آن دارفانی را وداع گفتند و عده ای در نهضت مشروطه سهیم بودند. اکنون به ذکر وقایعی می پردازیم که زمینه ساز وقوع انقلاب مشروطه شده اند .
1- انقلاب کبیر فرانسه : انقلاب کبیر فرانسه که مهم ترین حوادث سیاسی و اجتماعی جهان باید دانست در بیداری ملل از خواب غفلت و ویران کردن کاخ بیدادگران و نجات اقوام از بندگی و استبداد و بدست آوردن آزادی و حقوق بشریت بالاترین مقام رادر تاریخ دیا حائزاست .

در هر فرد متفکری لازم است که تاریخ انقلاب کبیر فرانسه را تحت دقت و مطالعه قرار دهد واز تکان بزرگی که نهضت ملی بر ارکان بشریت داده وتحولات عظیمی از آن جنبش آزادیخواهی که کلیه شئون جامعه بشر بوجود آورده آگاه گردد . در زمانی که تمام دنیا در تاریکی ، استبداد فرو رفته بود وسلاطین جابر ودست های خودمختار و روحانیون ریاکار چون شاهین پنجه های خود را دراعماق جسم و جان ملل جهان فرو برده بودندو همچون اسیرانی بودند و برای آنان جرقه ای در آن عالم

ظلمانی جستن کرد و خرمن هستی استبداد بزرگترین کشور جهان را مبدل به تلی خاکستر نمود و در کلیه شئو.ن اجتماعی و سیاسی و فرهنگی آن ملت تحول عظیمی بوجود آورد . پایه ی تمدن دنیای نوین و رشه ترقیات محیرالعقول علم و صنعت گردید . پایه این انقلاب بزرگ و این انقلاب عظیم انسانیت در روی این اصل مسلم غیر قابل تردیداستوار بود . « خداوند انسان را ازاد خلق کرده وباید آزاد زندگانی کند » . این نهضت چنان رستاخیز عظیمی در دنیا برپا کرد و طوفان بی نظیری بوجود

اورد که دنیا را در مقابل عظمت آن سر تمکین فرود آورد و تاج و تخت سلاطین و ابهت و بزرگواری روحانیون چون اشیای سبک وزن در طوفان یکی بعد ازدیگری سقوط کرده و جای خود را به قانون حقوق بشریت و اصل مسلم آزادی و عدالت دادند . پس از وقوع این اتفاق بزرگ در فرانسه ناپلئون بزرگ که یکی از سربازان شجاع انقلاب بود به مقام امپراطوری نائل شد. و پس از فتوحات درخشان و تسلط بر اروپا بنای تیرگی را با انگلستان که یکی از دولتهایی بود که مقابل قد رت ناپلئون مقاومت می کرد گذارد و چون کشور انگلستان جزیره ای است که از دریاها محصور است و قدرت دریایی

انگلیس بر نیروی دریایی ناپلئون برتری داشت واشغال خاک انگلستان برای ناپلئون ممتنمع بود ، این بود که امپراطور بزرگ فرانسه بر آن شد که موثرترین قسمتهای امپراطوری انگلیس که هندوستان بود اشغال کند وچون از راه دریا به دلیلی که ذکرکردیم میسر نبود به آن شد که از راه خشکی و عبوراز ممالک مختلفه آن کشور وسیع و حاصل خیز را اشغال کند وبرای عملی کردن این منظور

مجبور بود یا از راه دوستی یا بوسیله ی جنگ از ممالکی که در راه هندوستان جای داشتند عبور کند. از جمله ی این کشورها ایران بود ، از این رو قصد داشتند حیاتی به ریاست ژنرال گاردان به ایران بفرستند و چون در آن زمان شهرت این امپراطور در همه جا طنین انداز شده بود و فتحعلی شاه پادشاه ایران اتحادبا یک دوست مقتدر را خودمان بودبا کمال میل دوستی را پذیرفت .د ر اینجا یادداشتی از آقای هانری دوبرن که یک مرد انقلابی و از مردان ژنرال گاردان بود قید می کنیم :

ایشان می نویسد؛ ایرانیان مردمان باهوشی هستند ولی ازاوضاع جهان و تحولاتی که در قرن اخیر روی داده بکلی بی خبرند . چنانچه گویی در پشت دیوار چین زندگی می کنند . من وقتی که از انقلاب کبیر فرانسه واصول جمهوریت و حقوق بشر برای برخی از رجال مهم صحبت می کردند آنها به درجه ای ازشگفت رسیده بودند که گویی از کتاب هزارویک شب برای آنان سخن می گوییم . در آخر با تهدیداتی که از سوی انگلیسی ها به سمت فتحعلی شاه می شد بنا به شد که اثر ژنرال گاردان و همراهانش را از خاک ایران خارج کند،‌ فارس را منتقل کرده و شاهزاده زندیه را که در آن زمان در هندوستان زندگی میکرد را برتخت سلطنت بنشاند . فرانسوی ها از سوی ایرانیان رانده شدند .

2- انقلابات روسیه :
دولت مقتدر و مستبد روس پس از آن که انعقاد قرارداد ترکمچای و تضمین سلطنت ایران در خانواده های قاجاریه همیشه درتلاش بود که قدرت و نفوذ خود را درایران زیاد کند و راه به خلیج فارس و دریای آزاد که یکی از بزرگترین آروزهای دیرینه آن دولت بود پیدا کند .
تاسیس بریگارد قزاق در فرماندهی و ریاست صاحبمنصبان روسی درزمان ناصرالدین شاه یکی از موفقیت های بزرگ آن دولت بدست آوردن اقتدار و نفوذ پذیری وی در داخل ایران بود زیرا که بیگارد قزاق یگانه قوای منظم دولت ایران محسوب میشد . و اغلب ماموریت های مهم دولتی به آن محول می گشت . اختیارات راه آهن جلفا و راه شوسه رشت و بانک رهنی و وامی که به ایران داد زد . که هر کدام مضراتی را به دنبال دارد . نفوذ دولت روسیه را در ایران روزافزون کرده بود وازهمه با

لاتر نفوذی بود که مقامات سیاسی روسیه در دستگاه دولت ایران پیدا کرده بودند و به میل خود میتوانستند صدراعظم ها و حکام و وزرا را تغییردهند و کسانی که مورد اعتمادشان بود بجای آنان بنشانند و درنتیجه رجال دولت ایران سر تمکین درمقابل سیاست ان دولت فرود اورده و دست نشانده ی سفیر روسی شده بودند .
از وقایع روسیه که بیش از یک قرن از پیدایش مشروطیت ایران شروع شده بود وبه قیمت جان میلیون ها مردم ازادی خواه و بی گناه خاتمه یافت مانع بزرگی بود که روس ها بتوانند باسرما به جهانگیری بپردازند و طبع استوایی خود را آنطوری که مایل بودند زیر سایه ملل تحمیل کنند .
3- مشروطیت ژاپن :
کشور ژاپن که در اقصای شرق جای داشته وا زدریاهای بی پایان احاطه شده بود و در گم نامی میزیست نه اسمی از آن در جهان برده می شد درنتیجه پیدایش مشروطیت در آن شود به اندک زمانی ترقیات فوق العاده نایل گشت و درامور اجتماعی – فرهنگی – دفاعی پیشرفت شایانی نمود .و توجه جهانیان را به خود معطوف داشت . چون کشور ژاپن یکی ازممالک آسیاییاست و در آن زمان تمام کشورهای آسیا در تاریکی جهل زندگی می کردندظهور تسازی درخشان حکومت ملی در یک کشور آسیایی دوردست تاثیر بسیاری در کیسه ممالک آسیا من جمله ایرن داشت و طبقه ی

روشنفکران ایران این تحول عظیم وترقی غیر منتظره ی ژاپن را که درخت تمدن آزادی است ، با تحسین تلقی کردند که روی آنان نیز از قید بندگی نجات یافتند . مشروطیت ژاپن نورامیدی در دلهای ایرانیان روشنفکر مایوس بوجودآورد .و ترقی سریعتر آن کشور آسیایی که متکی به شرکت دادن مردم در کارهای حکومتی و برخوردار شدن مردم از قانون بود ایرانیان طرفدار فلسفه ی نوین را به آینده ی کشور خود تا حدی دلگرم و امیدوار ساخت . این است که حقا مشروطیت کشور ژاپن را باید یکی از عوامل پدایش حکومت ملی در ایران دانست .

4- ایجاد حرب فراماسون درایران :
یکی دیگر از علل ایجاد حزب فراماسون درایران است . قبل از پیدایش حزب فراماسون درایران ،‌ایرانیان ازافکار نوین ، فلسفه ی جدید و عقاید احزاب مترقی اروپا و علل اختلافات فکری و اختلافات اجتماعی اطلاع نداشتند . این پیدایش حزب فراماسیون در ایران و شرکت عده ای از مردان روشن فکر نواور و ضد تغیرات اجتماعی دراین جمعیت ، جمعی از ایرانیان رابه فلسفه ی نوین دنیای مترقی آشنا کرد .عده ای از رهبران بزرگ مشروطیت انقلاب ملی چنانچه پس از مرگشان معلوم گشت در آن حزب شرکت داشته اند .

5- اقلیت های مذهبی :
طبعا در کشورهایی که آزادی و قانون نیست طبقاتی که در اولویت مذهبی هستند مورد فشار و طعن و لحن و تجاوز علاقه مردم قرار می گیرند . مخصوصا در ممالک مسلمان که مردم بیشتر به مقاصد مذهبی علاقه مند هستند تا به وطن . در ایران هم یهود ،‌ارامنه ، زردشتی وطرفداران مذاهب جدید از فشار و صدمات عامه مصون نبودند ودولت های وقت هم نسبت به ان هابی

رحمیهایی داشتند که شاید در تاریخ کشور نظیر آن دیده شده است . فشار روحانیون و عامه مردم به طبقاتی که در قلیت بود و طبعا آن ها را مایل به یک حکومت آزادی خواه و قانونی نمود و آرزومند بودند که روزی در تحت حمایت قانون از ستم گریهایی که به آنان شد رها شوند و از محرومیتهایی که در نتیجه ریاکاری روحانیون نصیب آنان شده بود خلاص شوند این بود که روشنفکران اقلیت ها هم با اینکه قدر ت و توانایی نداشتند و خود آنان محتاج حمایت دیگران بودند تا از آنجاییکه برای آن ها مقدور بود ازدستگاه استبدادی بیزاری می کردند و برای پیدایش مشروطیت و برقرای قانون ملی سعی و کوشش می نمودند . نهضت مشروطیت را ناجی خود دانسته آن ها راتکریم و تعیین نموده و از آنان پیروی می کردند .

6- مسافرت سید جمال الدین اسعدآبادی به ایران
7- ناصرالدین شاه واندیشه تاسیس مجلس شورای دولتی
ناصرالدین شاه پس از برگشت از سفر سوم فرنگ یا از برای از فریب دادن کشورهای متمدن ، ویا آنکه حقیقتا تحت تاثیرترقیات ممالک واقع شده بود ، به خیال تاسیس مجلس شورای دولتی افتاد و مجلسی از رجال درباری آراست وچون این عمل شاه تا حدی مردم را متوجه اوضاع دنیای مترقی نبود.
8- مسافرت ایرانیان به کشورهای مترقی :
در روز استبداد مسافرت به کشورهایی که دارای حکومت ملی بودند مخصوصا ممالک جمهوری ، ممنوع بود و دولت اجازه نمی داد که مردم ایران با دنیای خارج ارتباط پیدا کنند و بویی از تمدن و آزادی ببرند. بعلاوه دوری راه – ندانستن زبان – نداشتن وسایل لازم جهت مسافرت آنان را از این کار منع می کرد.تا پیش از مشروطیت ، ایرانیانی بود که به کشورهای متمدن مسافرت می کردند که از چند صد نفر تجاوز نمیکرد و اکثر آنان برای تجارت به آن کشورها رفته و چند نفری هم برای تحصیل و عده ای هم از طرف دولت ماموریت داشتند .
و ایرانیانی که در یک محیط تاریک و نا امن زندگی می کردند با دیدن کشورهای پیشرفته و مجذوبیات آنجا بسیار شیفته آنجا می شدند .
ترقیات مادی و معنوی کشورهای اروپایی بررسی برخی ایرانیان را متوجه خود کرده بود که حتی ناصرالدین شاه هم که مرد مستبدی بود در شهرهایی که به فرنگستان نتوانست تحت تاثیر تزئینات گوناگون آن واقع نشود و پس از مراجعت از فرنگستان به ایران بر آن شد که عدالت خانه برپا کند ، مجلس مشاوره ای تاسیس نماید .

9- انحصار توتون و تنباکو :
بدون تردید انقلابی که درنتیجه واگذاری انحصار دخانیات ایران به یک شرکت انگلیسی روی داد یکی از بزگ ترین حودث دوره سلطنت پنجاه ساله ناصرالدین شاه بود واین نهضت عمومی که صرفا جنبه ی مذهبی داشت در تحولاتی که سپس در ایران روی داد و به انقلاب مشروطیت منتهی شد تاثیر زیادی داشت . عده ای از مورخان و نویسدنگاه معتقدند که انحصار دخانیات طلیعه ی انقلاب مشروطیت و بزرگترین عامل پیدایش آن تحول عظیم بوده است و باتوجه به تحقیقاتی که انجام شده است به این حقیقت دست پیدا کردیم که نهضت به 2 جهت غیر مستقیم در پیدایش مشروطیت موثر و نافع بوده است.

اول : انکه مردم که تا ان زمان مرعوب دولت بودند و خود را درمقابل اقتدارات دولت استبدادی و شاه ناتوان تصور می کردند بواسطه ی کامیابی که انقلاب انحصار تنباکو نصیبشان شده بود جرات و جسارت پیدا کردند و فهمیدند در مقابل اراده شاه و دولت می توان پایداری کرد ویا یک قیام عمومی ممکن است منافع خود را حفظ کنند و شاه را که صاحب اختیار کن و اولی الار و حاکم برتقدیرات ملت است مجبور کنیم تسلیم شوند واین بهانه ای شد تا درمردم روح مقاومت و پایداری بوجود آورد .
دوم : چون این نهضت عمومی بنابر احکام علمای روحانی در سرتاسر ایران بر پا شد وبا کامیابی آنان خاتمه یافت اقتدار زیادی نصیب آنان شد و شاه ودرباریان که شکست خورده از این مبارزه بیرون
آمدند بیش از پیش مرعوب نفوذ و قدرت روحانیت شدند و طبعا نهضت مشروطیت هم که به دست یاری عده ای از علمای بزرگ و مراجع تقلید برپا گشت قدرتی که درنتیجه انقلاب انحصار دخانیات نصیب روحانیون شده بود و اقتداری که پس از آن واقعه بدست آورده بودند کمک شایانی در پیشرفت نهضت مشروطیت و برقراری حکومت ملی نمود .

10-کشته شدن ناصرالدین شاه :
کشته شدن پادشاه مستبد بدست یک مرد آزادیخواه مظلوم و متعصب یکی از وقایع مهم تاریخی است که در آزاد کردن ملت ایران از قید بندگی اهمیت بسزایی دارد و تاثیر بسزایی در جنبش ملی ونهضت مشروطیت ایران دارد . دوره سلطنت وی از چند جهت حائزاهمیت است .
1- زمانی که ناصرالدین شاه حکومت ایران را در دست داشت که نور آزادی قسمتی از عالم را روشن کرده بود
2- انکه ناصرالدین شاه مردی با فرم واراده بود و می توانست با اندک کوشش ملت خود را به شاهراه ترقی هدایت کند .
3- زمان سلطنت وی 50 سال بود و طول زمان و استحکام مقام یکی از بزرگترین عوامل پیشرفت کار است .
4- شکی نیست که این پادشاه مسبتد بزرگترین عامل بدبختی دورافتادگی ملت ایران ازتمدن جهانی است .
11- میرزا رضای کرمانی :
میرزا رضای کرمانی یکی از موجبات مهم پیدایش مشروطیت ایران می باشد و مصایبی که این فرد در طول زندگانیش کشیده در خور تاسف است .

12-مظفرالدین شاه :
انقلاب مشروطیت درسلطنت این پادشاه ظاهر گشته وقایع مهمی که هر یک در پیدایش مشروطیت تاثیر بسزایی داشت .

13- صدارت امین الدوله :
دردوره ی صدارت امین الدوله آزادی بیشتری نصیب مردم گشت و روزنه امیدی دردل اصلاح طلبان پدید آمد . تاسیس مدارس جدید که تا آن زمان ممنوع بود درزمان صدارت امین الدوله لغو شد . شخصا به تاسیس مدرسه رشدیه پرداخت و ازتشویق معارف پروران آن زمان تا حدی که اوضاع اجازه می داد فروگذار نکردند . 14-طلیعه آزادی یا نهضت فرهنگی در ایران :
نهضت فرهنگی را که پس از کشته شدن ناصرالدین شاه درایران ظهو رکرد حقا باید طلیعه ی انقلاب مشروطیت ایران دانست . مردان روشن فکر وترقی خواه که آرزومند بودند کشورشان چون سایر ممالک مترقی از نهضت آزادی و عدالت و فرهنگ بهره مند شود و یقین داشتند که تا قلوب عامه ازنورعلم روشن نشود این توده ی نادان که در جهل و تاریکی غوطه ور بود محال است جنبشی کند و قدمی در راه سعادت خود بردارند . بهمین دلیل قیود که مقام عقول مردم را در هم پیچیده بود بواسطه ی کشتن ناصرالدین شاه تا حدی سست شد آزادمردان به نشر معارف وترویج دانش و تاسیس مدارس جدید و تربیت فرزندان ایران قیام کردند . در این جا امین الدوله – حاجی میرزا یحیی دولت آبادی – احتشام السلطنه – حاجی امین الضرب و عده ای دیگر از فرهنگ جویان در تقویت و استحکام فرهنگ جدید کوشش بسیار فرمودند . موثرترین قدم را درراه معارف جدید مرحوم میرزا سید محمد طباطبایی یکی از علمای جلیل القدر روشن فکر و مورداعتماد عموم بود برداشت .
15- استقراض ازدولت روسیه:
پس از آنکه مظفرالدین شاه به سلطنت رسید و تمام اطرافیان وی منتظر بودند که به خرانه ناصرالدین شاه دستی ببرند باخزانه ای خالی روبرو شدند که بوسیله ی ولخرجی های ناصرالدین شاه به این مرحله رسیده بود و در سال 1317 که امین الدوله برکنار شد میرزا علی اصغرخان اتابک صدراعظم شد و به بهانه اینکه شاه بیمار است و برای معالجه به اروپا برود و نیز برای دست زدن به اصلاحات اساسی باید پولی ازخارج بدست می آورد که مسئله استقراض خارجی را پیش کشید .

اتابک که خود از طرفداران جدی سیاست روسیه بود به کمک آنها به صدارت برگزیده شده بود دست نیاز مندی به طرف سن پطرزبورع دراز کرد . تقاضای یک قرض در حدود 22 میلیون و نیم منات بود با فرع صدی پنج نمود . این مذاکرات بای مدتی مخفی بود تا اینکه طولی نکشید این خبر در جراید مهم دنیا منشتر شد و مردم ایران دولت را یک دستگاه جور و ستمگری می دانستند که خدا یا طبیعت یا حوادث بر آن ها مسلط کرده بود .
16- تاثیر استقراض ایران از روس در افکار عمومی و جهانیان :

استقراض ایران ضعیف و نحیف از یک دولت مقتدر همسایه که از یک قرن پیش اندیشه ی استعمار ایران را در مغز می پروراند بزرگترین ضربه ای بود که که به حیات ایران وارد آورد . بالاترین ننگ تاریخی بود که دولت استبدادی قاجاریه از خود بیادگار گذاشت .
17-بانک استقراضی روسی :
18-بابی کش :
چرا انقلاب بابی کشی در ایران روحانی نماه و ماموریت دولیت را بیش از پیش جسور و بر جان و مال مردم مسلط ساخت . ولی آزادی خواهان و مردمان روشنفکر که از این بی رحمی ها بجان امده بودن و خود و کشوررا در چشم دنیای متمدن سردفکنده می یافتند ، یک حس تاثر و انزجار در روحشان راه یافت وتصمیم فداکاری در برانداختن این بساط بیدادگری در ذهنشان پدیدار گشت و از همان زمان دست به اقداماتی زد که به نهضت مشروطیت منتهی شد .

مشروطه محدود و شکست خورده‌
صرفنظر از اینکه جنبش مشروطه از جنبه‌های سیاست خارجی و نیز توسعه فکر غربی مشکلاتی دارد جنبشی برای محدود کردن ‌سلطنت و استبداد و تحقق حکومت قانون به حساب می‌آید، امری که شیخ نیز مدافع آن بود، اما در این جهت نیز مشروطه نتوانست به هدف خودبرسد. امام در این باره فرمودند:
«مشروطه را آنها (علما) به پا کردند و دیگران آمدند و مشروطه را همان استبداد غلیظ‌تر با اسم مشروطه‌، یک اسم بی‌مسمایی بود وگفته می‌شد که ما مجلس داریم و مشروطه داریم و مشروطه خواه هستیم لیکن استبداد به تمامی معنای خودش بر ما حکومت‌می‌کرد.»(31)
و در جای دیگر فرمودند:
«جنبش مشروطیت هم همین طور بود که از روحانیین نجف و ایران شروع شد مردم تبعیت کردند و کار را تا آنجا که توانستند آن وقت‌انجام دادند و رژیم استبداد را به مشروطه برگرداندند، لیکن خوب نتوانستند مشروطه را آن طور که هست درستش کنند متحققش‌کنند باز همان بساط بود.»(32)

نقش سیاست خارجی در مشروطه از دید امام‌
آنچه که در بینش امام در جریان مشروطه قابل توجه است نقش سیاست خارجی در مشروطه است‌. این یکی از مسائل حساس‌ تاریخ مشروطه است که در باره آن اظهار نظرهای متفاوتی ابراز شده است‌. آنچه اهمیت دارد این که حتی کسانی چون شیخ که‌«مشروطه را برخاسته از دیگ پلوی انگلیس می‌دانستند» این گونه نبود که بگویند بهبهانی یا طباطبایی که زحمات فراوانی کشیدند عامل بیگانه بوده‌اند، این مطلب برای شیخ و نیز پیروانش کاملاً مسلم و محرز بود.

اما این منافات با آن نداشت که در میان‌منورالفکران و برخی دیگر، باشند کسانی که اعتماد به حمایت انگلیسی‌ها از مردم داشته و بعضاً وابسته مستقیم به آنان بودند. این‌افراد در میان صفوف مردم نفوذ کرده آنها را به داخل سفارت کشاندند و آن گونه ذلیلانه از شارژدافر برای پیروزی استمداد کردند.

حضرت امام نیز تحلیل خاص خود را از این زاویه دارند، این تحلیل شامل دو قسمت است که در واقع بیان دو جهت نفوذانگلیسی‌ها در مشروطه است یکی جنبه سیاسی و منافع انگلیسی‌ها در برابر روس و دوم نسبت به نفوذ دادن فکر غربی برای از بین‌بردن دین‌. در این باره امام در کتاب ولایت فقیه چنین مرقوم فرموده‌اند:
«گاهی وسوسه می‌کنند که احکام اسلام ناقص است‌. مثلاً آیین دادرسی و قوانین فضایی آنچنان که باید و شاید نیست‌. به دنبال این‌وسوسه و تبلیغ‌، عمال انگلیس به دستور ارباب خود، اساس مشروطه را به بازی می‌گیرند و مردم را نیز طبق اسناد و شواهدی که دردست است فریب می‌دهند و از ماهیت جنایت سیاسی خود غافل می‌سازند. وقتی که می‌خواستند در اوایل مشروطه قانون ‌بنویسند و قانون اساسی را از روی آن تدوین کنند مجموعه حقوقی بلژیکی‌ها را از سفارت بلژیک قرض کردند و چند نفری که من‌ اینجا نمی‌خواهم اسم ببرم قانون اساسی را از روی آن نوشتند و نقایص آن را مجموعه‌های حقوقی فرانسه و انگلیس به اصطلاح‌ترمیم نمودند و برای گول زدن ملت‌، بعضی از احکام اسلام را ضمیمه کردند، اساس قوانین را از آنها اقتباس کردند و به خورد ملت ما دادند.
توطئه‌ای که دولت استعماری انگلیس در آغاز مشروطه کرد به دو منظور بود. یکی که در همان موقع فاش شد که این بود که نفوذروسیه تزاری را در ایران از بین ببرد و دیگر همین که با آوردن قوانیین غربی احکام اسلام را از میدان عمل و اجرا خارج کند.»(33)
این تحلیل با توجه به شواهد موجود کاملاً قابل اثبات است و طبعاً برخی از روشنفکران ملحد چون آدمیت نباید آن را پذیرفته ودخالت سیاست خارجی را در جریان مشروطه را ناشی از نداشتند بینش تاریخی بدانند(34)

چون میراث آنها در تاریخ معاصر جز همان‌ محتوای انحرافی مشروطه که برخاسته از اندیشه فراماسون‌هایی جون پدرش بوده‌، نیست‌.

انقلاب مشروطیت ایران چند روز دیگر صد ساله می‌شود. شاید بدبین ترین ناظر سیاسی دوران مشروطیت هم پیش بینی نمی‌کرد جامعه ایران یک قرن بعد هنوز درگیر مسائلی باشد که در آن سال‌های تاریخی در دستور کار جامعه ایران قرار داشت. شاید یک واقعیت بسیار تلخ از میان ده‌ها نمونه، روند قرن گذشته را تا حدودی برایمان خلاصه کند. انقلاب مشروطیت با انگیزه ایجاد عدالت خانه راه خود به جلو را باز کرد و امروز پس از یکصد سال جامعه ایران از یک قوه قضایی مستقل، کارا، عادل و قانونی و قانون گرا محروم است و رییس دستگاهی که به نماد دهن کجی به قانون تبدیل شده خود آنرا ویرانه می‌نامد.

بازخوانی دوره تاریخی انقلاب مشروطیت نشان میدهد که این حادثه مهم فقط آغاز یک روند پر تلاطم اجتماعی و سیاسی ساختار شکنانه جامعه ایران بود. انقلاب مشروطیت زمینه پیدایی پنج گفتمان اساسی را فراهم آورد که سراسر قرن گذشته در همه عرصه‌های مهم زندگی اجتماعی ما حضوری تعیین کننده و پیوسته داشتند و تا حدودی هم سرنوشت تاریخ معاصر ما را رقم زدنند.

گفتمان نخست به جایگاه و منزلت جدید انسان، خودمختاری و آزادی و رابطه قانونمند شده او با نهاد‌های رسمی و جامعه مدنی مربوط میشود. انقلاب مشروطیت پارادیگم هویتی نوینی را طرح میکرد که با انسان سنتی و جایگاه او در جامعه و رابطه او با خود و با جهان پیرامون دارای تفاوت‌های اساسی بود. رعیت بی حق و منزلت و در سایه قرون وسطایی میبایست جای خود را به فرد نوین “خود مختاری” میداد که حق انتخاب داشت، فردیت جدید را نمایندگی میکرد، کنشگر بود، ابعاد

هویتی پیچیده تری داشت و به عنوان شهروند از حق مشارکت در امور جامعه را برخوردار بود.
جامعه مدرن بر اساس این درک نوین از فرد و فردیت و تفکیک قانونمند عرصه عمومی و خصوصی شکل گرفته است و انقلاب مشروطیت در ایران گام نخست شجاعانه را در این راستا برداشت. جایگاه جدید زنان به عنوان نیمه خاموش و ناپیدای جامعه خفته قرون وسطائی ایران نمونه این تحول اساسی بود. بیاد بیاوریم که در آستانه انقلاب مشروطیت زن حتی فرد شبه اجتماعی هم نبود و در حقیقت به پدر، برادر و شوهرش تعلق داشت ویا در کشور ما حتی یک مدرسه دخترانه ایرانی هم ما وجود نداشت.
یک سده پس از پیروزی انقلاب مشروطیت نگاهی گذرا به کارنامه حقوق بشر یا وضعیت زنان در ایران امروز نشان میدهد که ما در کجای این گفتمان قرار داریم و میزان موفقیت ما تا چه اندازه بوده است. با آنکه مقایسه دوران کنونی با تجربه سال‌های انقلاب مشروطیت چندان پایه عینی و علمی ندارد و جامعه ما از بسیاری جنبه‌ها هیچ شباهتی با آن دوران ندارد اما همزمان یک قرن است که رنج‌ها، تحقیرها و تجاوز به ابتدایی ترین حقوق انسانی گریبان شهروند به رسمیت شناخته نشده

ایران را رها نمی‌کنند. این دوگانگی شاید اصلی ترین ویژگی جامعه ایران را تشکیل دهد. نهاد قدرت و بخش جامعه تحول یافته ایران و بویژه جوانان به دو درک و دو دنیای تاریخی متفاوت تعلق دارند و از فهم زبان یکدیگر ناتوانند. افزون بر این مشکل ما در این یک قرن فقط حکومت‌هایی نبودند که به این فردیت جدید امکان رشد و شکوفایی نداده اند. ساختارهای فرهنگی جامعه ما و کندی تحول روبط سنتی و پدرسالارانه هم تا حدودی در ناموفق ماندن این گفتمان مشارکت میکنند.

گفتمان دوم به رابطه جدید سنت و دین با نهادهای نوبنیاد جامعه و عرصه‌های عمومی باز میگشت. انقلاب مشروطیت به عنوان جنبش مدرن نهادهای پرقدرت سنتی و ریشه دار جامعه ایران را به چالش کشید. تنش ناشی از این رویارویی همه یک قرن گذشته تاریح ما را همراهی کرده است. تجدد ایرانی که آنرا شاید بتوان قرائت ایرانی اندیشه مدرنیته نام داد در تلاش نوعی سازش بومی میان مدرنیته و واقعیت‌های کشور ما بود. آبشخور فکری تجدد، مدرنیته غرب بود، تجدد از درون تجربه مستقیم و ملموس جامعه ایران بوجود نیامده بود و این نوعی تنش مضاعف را در چالش آن با سنت بوجود می‌آورد. اولین تجریه‌های تماس با غرب در آغاز قرن نوزدهم با جرقه‌های فکری و ذهنیتی همراه شد که حاصل آن نقد و برخورد با سنت و جامعه ایران بود و تلاش برای درک بهتر علل پیشرفت غرب.

عامل دیگری که در ایران اندیشه تجدد را دچار دشواری میکرد رابطه پر تنش با غرب بود. غرب زادگاه مدرنیته و نماینده تمام عیار آن بود. اما غرب هم زمان بخاطر سیاست‌ها و نقشش در ایران و منطقه و یا سایر نقاط جهان تصویر منفی در حافظه جمعی ما هم داشت و دارد. تفکیک این دو موضوع برای بسیاری چندان آسان نیست. مفهوم “غرب زدگی” بطور اتفاقی وارد فرهنگ و شعور جمعی ما نشده است. بیش از یک قرن است که از خود پرسش میکنیم چه چیزی را باید از غرب بگیریم، چه چیزی از گذشته‌ها به کار امروز میایند، کجا و چگونه باید بومی بمانیم ؟

این پرسش‌های کلیدی فلسفی و جامعه شناسانه و حتی عملی پاسخ‌های آماده و ساده ندارند. نتیجه پاسخ‌های ساده شده را همگی تجربه کرده ایم و شاید تاریخ ما تا حدودی ساخته و پرداخته گرایش‌های فکری است که با پاسخ‌های ساده شده و عامه پسند به سراغ مسایل پیچیده انسانی و اجتماعی رفتند.

تجدد جنبشی بود که میبایست فرهنگ، هنجارها، گفتمان و نیروهای اجتماعی خود را بوجود می‌آورد و به امر ذهنیتی مردم تبدیل میشد. اما این حرکت ساختارشکنانه هیچگاه نتوانست راه خود به شکلی مطلوب به جلو بگشاید. آنچه که مدرن کردن ذهنیتی جامعه ایران و جاافتادن فرهنگ تجدد را با دشواری روبرو میکرد دیرپایی ساختارهای سنتی در بخش‌های تولیدی و اجتماعی هم بود. امروز پس از یک سده شاید بتوان گفت که روشنفکران قدرت سنت را دست کم گرفته بودند و جامعه ما هم نتوانست مسئله تجدد را در ابعاد فلسفی، فرهنگی و اجتماعی در مرکز توجه خود قرار دهد. مدرنیته در غرب از درون نقد سنت و دین و در روند طولانی یک انباشت شناختی و فرهنگی شکل گرفت.

در ایران نوسازی آمرانه سال‌های پس از کودتای سوم اسفند بال‌های تجدد را چید. نوسازی غیردمکراتیک از بالا ساده انگارانه باور داشت که با حذف فیزیکی دین و محدود کردن آن جامعه ایران را در عمل بسوی نوعی لایسیته سوق خواهد داد. این تلقی مکانیکی و حرکت آمرانه از بالا امکان گسترش درون گرایانه فرهنگ تجدد را از میان برداشت. تقلیل تجدد به نوسازی ساختارهای اقتصادی و آبادانی کشور در حقیقت خالی کردن این جنبش فکری و فرهنگی بود از روح فلسفی انتقادی و خلاق آن.

فقط با ساختن مدرسه و راه و ارتش و کارخانه نمی‌شد سنت را به چالش کشید. محدود کردن مدرنیته به امر مدرنیزاسیون (نوسازی) و کم عنایتی به بعد ذهنیتی و فرهنگی بسیاری را به برداشتی سطحی و یکسونگرانه از تحولات غرب کشاند. سنت میبایست در یک روند طولانی و در جریان نقد مستمر بنوعی روند استحاله تاریخی درونی خود را طی میکرد. بدون نقد مذهب و اصلاح طلبی دینی جامعه ایران نمی‌تواند تنش‌های ناشی از مدرنیزه کردن خود را مهار کند. انزوای کسانی مانند شیخ فضل الله نوری که با شعار “ما دین نبی خواهیم مشروطه نمی‌خواهیم” به جنگ مجلس نوبنیاد و مشروطیت رفته بود فقط در سایه آزادی بیان میتوانست اتفاق بیفتد. بدون دموکراسی و مشارکت ونقد باز و همه جانبه سنت دگردیسی آن ممکن نبود. این گونه بود که درایران دیالکتیک تجدد و سنت نازا باقی ماند و تجدد بال شکسته نتوانست جامعه ما را بسوی سنتزهای نو و بدیع هدایت کند.

بخش مدرن جامعه در عمل سنت را به حال خود رها کرد. سنت به زیر پوسته سطحی جامعه مدرن شده خزید و ریشه‌های عمیق آن دست نخورده باقی ماند. حتی دیالوگ تاریخی که در ابتدای انقلاب مشروطیت میان روشنفکران و شخصیت‌های مذهبی مانند سید جمال اسدآبادی وجود داشت گسسته شد و هر کسی براه خود رفت.
تجربه ایران از سوی دیگر نشان داد که سنت در کشور‌هایی مانند ما از قابلیت نوساری و انطباق پذیری چشمگیری برخوردار است. در نبود آزادی و در سرگردانی هویتی جامعه، کسانی که مذهب را به پرچم هویتی خود تبدیل کردند تنوانستند براحتی افکار عمومی را بسوی خود بکشانند. بازگشت به “اصل” و “خویشتن” برای بسیاری جذابیت پیدا کرد و بخشی نه چندان کوچک از جامعه ما به جای خلق دورنماهای نو نگاه خود را به گذشته دوخت. ریشه یابی پی آمدهای دیرپایی فرهنگ و ذهنیت و پراتیک سنت شاید بتواند ما را در درک بهتر روانشناسی و باورهای سیاسی (برداشت از مفاهیمی مانند آزادی، عدالت، حاکمیت) گاه متناقض و مغشوش بسیاری از گروه‌های مردم یاری کند.

گسترش اسلام گرایی علنی شدن شکست تجدد ایرانی بود. این شکست هر چند مقطعی پرسش‌های فروانی را پیرامون ویژگی‌های جامعه ایران و نقش و توان سنت به میان میکشد. قرائت سیاسی از لائیسیته و تقلیل آن به بحث قدرت و نادیده انگاشتن ابعاد فلسفی، جامعه شناسانانه و یا انسان شناسانه در بررسی رابطه سنت و تجدد نادیده انگاشتن همه تجربه‌های یک قرن گذشته است. هنوز هم کسانی در ایران نمی‌خواهند و یا نمی‌توانند به پیچیدگی‌های رابطه پر تنش سنت و تجدد نگاهی تاریخی و جامع داشته باشند.


دانلود این فایل


برای دریافت اینجا کلیک کنید
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.