دانلود مقاله امداد رسانی و کمکهای اولیه word


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود مقاله امداد رسانی و کمکهای اولیه word دارای 30 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله امداد رسانی و کمکهای اولیه word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله امداد رسانی و کمکهای اولیه word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود مقاله امداد رسانی و کمکهای اولیه word :

امداد رسانی و کمکهای اولیه

تاریخچه

Henry Dunant

در 24 ژوین 1984 نام شهر کوچکی به اسم Solferino در استان Mantoue واقع در شمال ایتالیا در تاریخ برای همیشه ثبت شد. این در زمانی بود که ارتش franco-pemontaise به سرکردگی ناپلیون سوم اطریشیان را شکست داد. این جنگ خونین هزاران مجروح داشت که معالجه نکردن انان منجر به مرگشان شد.

یک سویسی به نام Henry Dunant که شاهد این تراژدی بود به کمک افراد محلی در صدد کمک به مجروهان برامد. او بدون تعصب و تبعیض به یاری مجروهان هر دو سپاه شتافت. اولین داوطلبین این کمک به مجروهین جنگی فریاد میزدند Tutti fratelli یعنی ما همگی برادریم.
Henry Dunant در بازگشت اولین خبر جنگی خود را به نام خاطره ای از سولفرینو نوشت و در ان نفرت انگیز بودن جنگ را خاطر نشان کرد.
از ان زمان به بعد هزارن فرد سرباز یا غیر سرباز و زندانیان حق این را یافتند تا برای اینکه لحظات ازمایشهای سخت و دردها کمتر ظالمانه باشند از این حرکت برادرانه یا کمک برخوردار شوند.
ایده Henry Dunant منجر به تشکیل کمیته ای 5 نفره در سویس برای بررسی امکانات اجرای عملیات کمک رسانی به مجروحین جنگی شد.

یک کنفرانس بین امللی در ژنو انجام شد و 16 کشور که یکی از انها کشور فرانسه بود در این کنفرانس حضور یافتند. انان تصمصم گرفتند که در هر کشور کمیته های کمک رسانی تشکیل دهند و یک نشان و علامت نیز برای این کمیته ها انتخاب کردند : صلیبی سرخ بر زمینه ای سفید.

این دولتها همچنین قوانینی بین المللی در مورد اسرای جنگی که در جنگ شرکت نمی کنند وضع کردند که تحت عنوان کنوانسیون ژنو که اولین انها در 22 اوت 1864وضع شد معروفند.

جایزه صلح نیز توسط کارخانه دار سویدی (1833-1896) Alfred Bernhard Nobel ایجاد شد و در قوانین ان قید شده بود که این جایزه میبایست هر سال به افرادی که در برادری بین ملت ها سهم بسزایی داشته و تلاش کرده اند اهدا شود.
تنها جایزه صلح نوبل در زمان جنگ جهانی اول در سال 1917 به کمیته بین المللی صلیب سرخ اهدا شد و همچنین در سال 1944 این کمیته به خاطر تلاش بی وقفه در طول جنگ جهانی دوم باری دیگر جایزه صلح نوبل را دریافت کرد.

در سال 1963 یا صدمین سال تاسیس صلیب سرخ جایزه صلح نوبل به کمیته بین المللی صلیب سرخ و مجمع متحد صلیب سرخ و هلال احمر که امروزه فدراسیون بین المللی مجتمع صلیب سرخ و هلال احمر میباشد تعلق گرفت.

انچه که صلیب سرخ به هنگام بروز حادثه توصیه میکند :

بخش اول
1- به هنگام بروز حادثه
پیشگیری از بروز حادثه ای جدید در محل از کارهای مهم میباشد.
به هنگام بروز حادثه در خیابان یا جاده محل حادثه را همانند تصویر زیر با گذاشتن بالیز محدود کنید.
اگر حادثه برق گرفتگی میباشد بلافاصله برق را قطع کنید.
حادثه را به پلیس و یا اتش نشانی و پزشک اطلاع دهید. همیشه شماره تلفن ارگانیزمهای اینچنین و سرویس اورژانس بیمارستانها و یا امبولانس را در نزدیکی تلفن و یا در کیف خود داشته باشید.
به انان ادرس دقیق محل وقوع حادثه و تعداد نفرات و وضعیت انان و کمکهای اولیه ای را که انجام داده اید را اطلاع داده و فراموش نکنید که شماره تلفن خود را نیز بدهید.

2 – امداد و کمکهای اولیه :

در صورت بروز خونریزی فرد را به حالت خوابیده نگاهداشته و با قدرت هر چه تمامتر با کف دست به روی محل خونریزی تا رسیدن کمک فشار دهید. فراموش نکنید که برای اینکار از دستکش پلاستیکی یا کیسه پلاستیکی در صورت نداشتن دستکش و یانظایر ان استفاده کنید . این برای پیشگری از سرایت احتمالی بعضی بیماریها توسط خون مبتلا به ان بیماری میباشد. دراز کردن فرد برای جلوگیری از بیهوشی و اغما به دلیل از دست دادن زیاد خون میباشد.
سه چیز را همیشه به خاطر داشته باشید :

-هرگز مصدوم را ایستاده نگاه ندارید
-هرگز سعی نکنید تا جسمی خارجی را که در داخل جراحت میباشد خارج کنید
-هرگز ولو مصدوم از شما تقاضا کرد به او اب و غذا ندهید

نارسایی و ناراحتی قلبی
چگونه متوجه ناراحتی قلبی بشویم؟
فردی که دچار ناراحتی قلبی میشود شکایت از دردهای شدیدی در قفسه سینه خواهد کرد که همانند منگنه ای او را میفشرد. مضطرب است. همچنین ممکن است دردی در بازو یا در پشت قفسه سینه یا فک یا شکم داشته باشد.
چه باید کرد؟
باید به او پیشنهاد داد که دراز بکشد مگر اینکه خود او حالت دیگری را ترجیح بدهد.
سپس باید از او پرسید که از چه زمانی دردش اغاز شده است و ایا اولین بار است که چنین دردی را دارد یا خیر. در صورتیکه قبلا هم دچار این درد گشته ایا دارویی استفاده میکرده است؟ ایا تحت مداوا و زیر نظر پزشک میباشد؟ ایا تا به حال در بیمارستان بستری شده است؟ جواب این سوالها میتواند برای توضیح دقیق به پزشک اورژانس و کمک بهتر و سریعتر موثر باشد.
تا رسیدن پزشک یا انتقال بیمار به بیمارستان در صورتیکه برای اینگونه دردها دارویی میخورده است ان دارو را به اندازه ای که توسط پزشک تجویز شده به اوبدهید ولی بهیچوجه سعی نکنید که سرخودی خود دارویی برای رفع دردها به او بدهید. تا رسیدن پزشک و یا امبولانس در کنار او بمانید.

از کار ایستادن قلب :
شخصی که دچار سکته قلبی شده در حالت بیخودی فرو میرود و عکس العملی نشان نمیدهد و هرگاه از او سوال کنید جواب نداده و نفس هم نمی کشد.
از کار ایستادن قلب در بزرگسالان اغلب بعد از توقف تنفس و یا انفارکتوس پیش میاید.
چه باید کرد؟
فرد در حالت بیخودی بوده و عکس العملی نشان نمیدهد.
ارام و با احتیاط سر او را نظیر شکل زیر به عقب کشیده و چانه اش را به طرف بالا بگیرید تا مانع از افتادن زبان به عقب و گلو شده و تنفس را مشکل کند. داخل دهان او را نگاه کنید تا اگر چیزی نظیر پروتز یا دندان مصنوعی دارد ان را در اورید.
از تنفس نکردن مطمین شوید. دقت کنید و اگر شکم و سینه ان شخص بالا و پایین نمیشود و هیچگونه صدای نفسی و دمی مشاهده نمیگردد یعنی عمل تنفس متوقف گشته است. اگر شخص دیگری حضور دارد از او بخواهید که بلافاصله برای خبر کردن پزشک و امبولانس اقدام کند و در غیر اینصورت خود اینکار را بکنید.
تا قبل از رسیدن انان اقدام به دادن تنفس مصنوعی کنید. با هر دمی که در دهان او میدمید قفسه سینه اش بالا خواهد امد.
اگر با تنفس مصنوعی عکس العملی مشاهده نکردید تنفس دادن و ماساژ قلب را تواما انجام دهید.
برای اینکار 15 بار برقسمت تحتانی قفسه سینه در زیر محل تلاقی دنده ها و هر دقیقه 100 بار فشار دهید.
بعد از هر 15 بار فشار بر قفسه سینه دوبار عمیقا در دهانش بدمید و بلافاصله دوباره 15 بار برقسمت تحتانی قفسه سینه همانند قبل فشار دهید. مرتبا دقیقه ای یکبار دقت کنید تا بینید که ایا فرد عکس العملی نشان میدهد یا خیر و اگر باز هم تنفس نمیکرد این روش را ادامه دهید.

روش تنفس دهان به دهان :
با یک دست چانه را به طرف بالا کشیده و با انگشت شصت دهان را باز کنید. دست دیگر را روی پیشانی قرار داده و سر را بعقب کشیده و با انگشتان منافذ بینی را همانند گیره ای برای مانع شدن خروج هوا محکم ببندید. دهانتان را بر روی دهان شخص قرار داده و هوا را به تدریج در دهان او تا بالا امدن قفسه سینه بدمید. سپس دهانتان را از روی دهان او برداشته صاف بنشینیدو نفس بکشید و منتظر شوید تا قفسه سینه فرد دوباره خالی از هوا شود و فرو رود. این عمل را تا رسیدن به نتیجه ادامه دهید.(عکسهای تنفس دهان به دهان را بالاتر مشاهده میکنید).

[img] [/img]

در زمانی که فرد شروع به نفس کشیدن کرد او را به پهلو قرار دهید. زانو زده و پاهای او را در کنار هم قرار دهید. بازوی او را که به شما نزدیکتر است در زاویه راست بدنش قرار داده و ارنجش را در حالیکه کف دستش رو به بالاست خم کنید.
پشت دست دیگرش را بفل گوش او که در سمت شما میباشد قرار دهید. اینکار برای ثابت نگاه داشتن سر و مانع شدن از خطر صدمه دیدن مهره های پس گردن میباشد.
با دست دیگر خود پای دیگر او را گرفته زانویش را خم کرده و بلند کنید و به ارامی در حالی که زانویش را به سمت خود میکشد و در حالیکه دست او را همچنان که در کنار گوشش قرار داده اید و بدون اینکه سرش حرکت کند بدن او را چرخانده و او را به پهلو قرار دهید.
زانوی خم شده را طوری قرار دهید که زاویه ای مستقیم با باسن داشته باشد و طوری بر زمین تکیه کند که ثابت بوده و مانع حرکت وی شود و دهانش را باز بگذارید. (تصویرهای زیر )
توجه داشته باشید که هرگز زمانی که شروع به نفس کشیدن کرد و تا زمانی که هنوز بخود نیامده است هرگز او را به پشت نباید نگاه دارید بلکه همانطور که بالاتر توضیح داده شد باید او رد به پهلو قرار دهید.

روش ماساژ دادن قلب :
برای ماساژ دادن قلب حتما باید فرد را روی محلی صاف و سخت نظیر چوب یا زمین قرار داد و نه روی تختخواب.
درکنار فرد و نزدیک قفسه سینه او زانو زده و تکمه های لباس او را باز کنید بطوری که قفسه سینه کاملا لخت باشد.
قسمت پایین یک کف دست خود را بدون اینکه فشاری وارد کنید در نیمه پایینی قفسه سینه قرار داده و دست دیگر خود را در قسمت بالای قفسه سینه و به طوری که انگشتان روی قفسه سینه گذاشته نشوند. سپس بدون اینکه دستهایتان را از روی قفسه بردارید در هر دقیقه و منظما 100 بار بر روی قفسه سینه فشار وارد کنید. بعد از هر 15 بار که این عمل را انجام دادید دو بار تنفس دهان به دهان به گونه ای که بالاتر گفته شد بدهید.

بیهوشی و اغما

فردی که در حالت بیخودی و بیهوشی و یا اغماست نه قادر است که به سوالاتی ساده نظیر صدای مرا میشنوید؟ چه اتفاقی افتاده؟ جواب دهد ونه به انچه که به او گفته میشد نظیر چشمهایتان را
باز نید و یاذدست مرا بفشارید عمل کند.

چه باید کرد؟
همانگونه که در بالاتر برای فردی که دچار نارحتی قلبی توضیح داده شده باید عما شود و اورا به همان صورت به پهلو و دهان باز دراز کرده و برای اینکه راحتتر تنفس کند دکمه های پیراهن او را در قسمت قفسه سینه باز کنید.

سوختگی
چه بایدکرد؟

به مدت 5 دقیقه محل سوختگی را بدون مالش ان در زیر اب سرد قرار دهید.
اگر قسمت سوخته شده در زیر لباس قرار گرفته لباس را از تن شخص در اورید مگر اینکه لباس بر اثر سوختگی به بدن چسبیده باشد.
اگر وسعت سوختگی زیاد است و یا طاول هایی بیش از وسعت کف دست فرد وجود دارند سوختگی مهم به حساب میاید و میبایست شخص را از سمتی که سوخته نشده دراز کرد. اما اگر مشکل تنفسی دارد او را به حالت نیمه نشسته قرار داده و بلافاصله اتش نشانی و امبولانس و پزشک را مطلع کنید و تا رسیدن انان مراقب فردی که دچار سوختگی شده باشید.
اگر سوختگی از اهمیت زیادی بر خوردار نیست میتوان محل سوختگی را برای التیام درد بیشتر از 5 دقیقه در زیر اب سرد قرار داد. اما مراقب باشید و اگر محل سوختگی گرم بود و یا ورم کرد و یا پس از گذشت 24 ساعت همچنان درد داشت میبایست به پزشک مراجعه کرد.

چرا محل سوختگی را در زیر اب سرد میگیریم؟

– این عمل باعث خنک شدن محل سوختگی میشود
– درد سوختگی را التیام میدهد
– در صورتیکه سوختگی با موادشیمیایی باشد مانع وسعت و عمیق شدن سوختگی میگردد
– در صورتیکه سوختگی مهم باشد حداکثر میبایست که محل سوختگی را 5 دقیقه در زیر اب سرد قرار داد چون بیشر از 5 دقیقه منجر به سرد شدن بدن فرد خواهد شد.

خوردن مواد شیمیایی

فرد را دراز کرده و بدون اتلاف وقت و سریعا گروه امداد را خبر کنید.

– به هیچوجه هیچگونه نوشیدنی به شخص ندهید چون خطر استفراغ شخص و بالا اوردن ماده شیمیایی وجو دارد
– به هیچوجه شخص را مجبور به استفراغ نکنید چون عبور مجدد ماده شیمیایی از مجراهای گوارشی زخمهای ایجاد شده را بیشتر و عمیقتر خواهد کرد.

جراحت
چگونه جراحتی مهم را تشخیص دهیم؟
اگر وسعت جراحت زیاد و جراحت الوده میباشد و یا جسمی خارجی در داخل جراحت است و یا جراحت روی شکم و یا سینه و یا چشم میباشد باید به ان اهمیت داده شده و جدی گرفته شود.
چه باید کرد؟
بطور عموم بهتر است که شخص را دراز کنید و مانع تقلا و تلاش او شده و بگذارید استراحت کند.
گروه امداد را خبر کرده و تا رسیدن انان مراقب فرد باشید.

موارد استثنایی :

– اگر جراحت در قسمت قفسه سینه میباشد شخص را به حالت نیمه نشسته نگاه دارید تا مشکلی برای تنفس نداشته باشد.
– اگر جراحت در ناحیه شکم میباشد فرد را دراز کرده و زانوهایش را برای تخفیف دادن درد و کمک به راحتتر تنفس کردن خم کنید.
– اگر جراحت در چشم میباشد فرد را به پشت خوابانده و سر او را به عقب خم کرده و چشمش را ببندید.

کارهایی که هرگز نباید کرد :
– ایستاده نگاه داشتن شخص
– ضد عفونی کردن جراحت
– بیرون کشیدن جسمی خارجی از جراحت
– غذا و یا نوشیدنی دادن به فرد

خفگی

گاهی به هنگام عمل بلع لقمه در گلو و یا مجرای تنفسی گیر کرده و تولید خفگی میکند و شخص نه قادر است نفس بکشد و نه صحبت و نه سرفه کند.

چه باید کرد؟

– سریع پنج ضربه با کف دست به پشت شخص بزنید :
پشت سر شخص که نشسته است یا ایستاده بایستید او را به طرف جلو خم کرده و در حالی که یک دست خود را روی قفسه سینه او قرار داده اید با دست دیگر خود پنج ضربه محکم به قسمت فوقانی پشت او مطابق شکل بزنید.

در صورتیکه روش بالا موفقیت امیز نبود عمل Heimlich را انجام دهید :

– مطابق شکل در حالی که پشت سر او قرار گرفته اید بازوهایتان را از زیر بازوهای او رد کنید
– یک دست خود را مشت کرده و بالای ناف او قرار دهید
– دست دیکر خود را بر روی مشت خود قرار دهید
– مشت خود راخیلی محکم به سمت خود و به طرف بالا فشار دهید
این عمل را پنج بار تکرار کنید.

عمل Heimlich باعث میشود تا فشار وارده بر بالای ناف فشار به شش ها وارد کرده و لقمه یا جسمی که در مجرای تنفسی گیر کرده به خارج پرتاب شود.

گرفتن مجرای تنفسی در نزد کودکان بیشتر از یکسال :

به همان ترتیبی که در مورد بزرگسالان گفته شد ولی با احتیاط بیشتر عمل کنید و قدرت ضربه ای که وارد میکنید میباید مناسب با وزن و سن کودک باشد.

گرفتن مجرای تنفسی در نزد نوزادان :

– نوزاد را به روی شکم و در حالیکه سرش کمی سرازیر است روی ساعد خود قرار داده و با دست خود 5 ضربه به
قسمت فوقانی پشت او بزنید
– در همان حالتی که هنوز رو به شکم میباشد با انگشتان جسم را از دهان او بیرون بکشید و احتیاط کنید تا انگشتانتان
را در حلقش فرو نکنید.

در صورتیکه با این عمل موفق به خارج کردن جسم نشدید :

– نوزاد را به پشت روی پاها و ساعد خود قرار داده و سر او را به پایین خم کنید
– با دو انگشت در وسط سینه و در زیر محل تلاقی دنده ها فشار دهید و توجه داشته باشید که روی محل تلاقی
دنده ها فشار ندهید

کمکهای اولیه به غریق بزرگسال :

در صورتیکه غریق نفس نمیکشد بلافاصله گروه امداد را خبر کنید.
تا رسیدن کمک غریق را روی زمین دراز کنید و همانطور که بالاتر برای کمک به فردی که دچار ناراحتی قلبی شده عمل کنید یعنی :

تنفس دهان به دهان :

با یک دست چانه را به طرف بالا کشیده و با انگشت شصت دهان را باز کنید. دست دیگر را روی پیشانی قرار داده و سر را بعقب کشیده و با انگشتان منافذ بینی را همانند گیره ای برای مانع شدن خروج هوا محکم ببندید. دهانتان را بر روی دهان شخص قرار داده و هوا را به تدریج در دهان او تا بالا امدن قفسه سینه بدمید. سپس دهانتان را از روی دهان او برداشته صاف بنشینیدو نفس بکشید و منتظر شوید تا قفسه سینه فرد دوباره خالی از هوا شود و فرو رود. این عمل را تا رسیدن به نتیجه ادامه دهید.(عکسهای تنفس دهان به دهان را بالاتر مشاهده میکنید).

[img] [/img]

در زمانی که فرد شروع به نفس کشیدن کرد او را به پهلو قرار دهید. زانو زده و پاهای او را در کنار هم قرار دهید. بازوی او را که به شما نزدیکتر است در زاویه راست بدنش قرار داده و ارنجش را در حالیکه کف دستش رو به بالاست خم کنید.
پشت دست دیگرش را بفل گوش او که در سمت شما میباشد قرار دهید. اینکار برای ثابت نگاه داشتن سر و مانع شدن از خطر صدمه دیدن مهره های پس گردن میباشد.
با دست دیگر خود پای دیگر او را گرفته زانویش را خم کرده و بلند کنید و به ارامی در حالی که زانویش را به سمت خود میکشد و در حالیکه دست او را همچنان که در کنار گوشش قرار داده اید و بدون اینکه سرش حرکت کند بدن او را چرخانده و او را به پهلو قرار دهید.
زانوی خم شده را طوری قرار دهید که زاویه ای مستقیم با باسن داشته باشد و طوری بر زمین تکیه کند که ثابت بوده و مانع حرکت وی شود و دهانش را باز بگذارید. (تصویرهای زیر )
توجه داشته باشید که هرگز زمانی که شروع به نفس کشیدن کرد و تا زمانی که هنوز بخود نیامده است هرگز او را به پشت نباید نگاه دارید بلکه همانطور که بالاتر توضیح داده شد باید او رد به پهلو قرار دهید.

در صورتیکه غریق نفس میکشید :

ماساژ دادن قلب :
برای ماساژ دادن قلب حتما باید فرد را روی محلی صاف و سخت نظیر چوب یا زمین قرار داد و نه روی تختخواب.
درکنار فرد و نزدیک قفسه سینه او زانو زده و تکمه های لباس او را باز کنید بطوری که قفسه سینه کاملا لخت باشد.
قسمت پایین یک کف دست خود را بدون اینکه فشاری وارد کنید در نیمه پایینی قفسه سینه قرار داده و دست دیگر خود را در قسمت بالای قفسه سینه و به طوری که انگشتان روی قفسه سینه گذاشته نشوند. سپس بدون اینکه دستهایتان را از روی قفسه بردارید در هر دقیقه و منظما 100 بار بر روی قفسه سینه فشار وارد کنید. بعد از هر 15 بار که این عمل را انجام دادید دو بار تنفس دهان به دهان به گونه ای که بالاتر گفته شد بدهید.


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

دانلود مقاله افسردگی و علل ان word


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود مقاله افسردگی و علل ان word دارای 22 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله افسردگی و علل ان word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله افسردگی و علل ان word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود مقاله افسردگی و علل ان word :

مقدمه
این روزها تقریباً همه از افسرده بودن حرف می زنند . ولی «افسرده بودن» یعنی چه ؟ آیا یک اصطلاح پزشکی نظیر عفونی شدن است یا به مفهو عامیانه بی دل و دماغ بودن نزدیکتر است ؟ وقتی می گویید افسردگی منظورتان دقیقاً چیست؟ آیا می توانید افسردگی را به طور روشن با کلماتی که برای دیگران قابل درک باشد توصیف کنید ؟ به احتمال زیاد درخواهید یافت که روشن و واضح بودن در این مورد کاری بس دشوار است زیرا کلمه افسردگی به طرق مختلف به کار برده می شود .
برای بعضی ها افسردگی یک حالت است ، برای بعضی ها یک نوع خاص تجربه . برخی از مردم آن را یک واکنش عاطفی در قبال زندگی می دانند و

برخی افسردگی را یک بیماری به شمار می آورند .
به همه آنچه که گفتیم به طور کلی افسردگی می گویند . ولی منظور واقعی ما از این واژه چیست و چه تفاوتهایی میان حالتهایی که گفته شد وجود دارد ؟
تحقیقی که تدوین شده است در این باره است ، تلاشی برای رسوخ به عمق کلمات غیر واضح تجارب روزمره برای کشف واقعیت و ماهیت آنچه که در اعماق نهفته است این کار آسان نیست زیرا باید درباره پاسخهایی که از عمق وجودمان دربرابر جهان اطرافمان بر می خیزد اندیشه کنیم . ما به عنوان انسان ، ماشینهایی با پاسخهای مشخص و قابل پیش بینی در برابر محرکها نیستیم . هر یک از ما روحی نیاز داریم ، بخشی از طبیعت ما که هر یک از ما را به صورت وجودی یگانه در می آورد . در عرصه روح است که افسردگی ، ماهیت و علت آن هرچه که باشد ، عارض می شود و دراین عرصه است که ما اینک به گشت و گداز می پردازیم .

فصل اول – ماهیت افسردگی

افسردگی ، یک حالت
ما همه دوست داریم خود را فردی با خلقیات متعادل ، ثابت و ملایم در همه حالات ، و مسلط بر احوال خویش بنمایانیم چنین خواستی این باور غلط را تقویت می کند که حال هر روز ما ثابت است و ما در تمام احوال در یک موقعیت عاطفی یکنواخت قرار داریم .
احساسات ما تابع یک الگوی ادواری هستند ، گاهی اندکی با

لا ، گاهی اندکی پایین ، تغییراتی کوچک لحظه به لحظه ، ساعت به ساعت و روز به روز ، این حالت تابع الگوی سایر عملکردهای جسمانی نظیر درجه حرارت و میزان مواد شیمیایی در خون است .این قابلیت تغییر بر اساس ریتمهای 24 ساعته قرار دارد ، چرخشهای بیست و چهار ساعته فعالیتهایی که شاید با جابه جایی نور و تاریکی هم در ارتباط باشند . همچنین که شب و روز جانشین همدیگر می شوند ، حالت عاطفی ما یعنی مجموع احساسات ما در یک زمان معین نیز ، نیز دگرگون می شود . احساسات ، چه خوب و چه بد، به همراه یکدیگر به ما یک درک کلی از سرخوش بودن یا بیمناک بودن را می دهند .
در محاوره عادی نیز از سرحال بودن یا بی حوصله بودن خود یا دیگران حرف می زنیم . افسردگی زمانی رخ می دهد که خلق ما تنگ است و بی حوصله هستیم . اصطلاحات عامیانه نظیر پکر بودن ، دمغ بودن و سرخورده بودن برای بیان افسردگی به کار می رود . در تعاریف روانپزشکی و روان درمانی از واژه هایی نظیر « ملانکولی » و « آنومی » نیز استفاده می شود . واژه ملانکولی به یک تئوری قدیمی باز می گردد که مطابق آن ، حالات ما بر اساس میزان مشخص مایعاتی در بدنمان معین می گردد .
کلمه افسردگی هنگامی که به یک حالت روحی نسبت داده شود ، تمام معانی عامیانه ای را که گفته شد در خود دارد و نشانگر احساس کسالت روان ، کمبود انرژی ، از دست رفتگی و ناامیدی و بی فایده بودن است و بی علاقگی و بد بینی نیز به همراه آن می آید . صفات ویژه حالت عکس آن شور و هیجان ، شادی ، امید و خوش بینی است . حالت افسردگی اغلب پس از نا امیدی و یا احساس از دست دادن چیزی می آید ولی بسیاری از اوقات هم ظاهراً ناگهان و خود به خود ایجاد می شود . برخی از مردم بیشتر استعداد بروز چنین حالات ناگهانی را دارند و افراد دوره ای نامیده می شوند . گفتیم ظاهراً ناگهانی و خود به خود زیرا تجارب کلینیکی با بیماران نشان داده که تقریبا همیشه یک حالت قبلی برای تغییر حالت وجود دارد ولی شخصی که به آن حالت گرفتار می شود همیشه از وجودش آگاه نیست . هنگامی که این فرد با پزشک صحبت می کند به تدریج نسبت به وقایعی که باعث تغییر حالت او شده اند آگاهی می یابد . بیماران معدودی به شدت آنها را انکار می کنند ولی می توان دریافت که با این کار می کوشند از موقعیت یا رویدادی که برای آنان دردناک یا ناراحت کننده بوده بگریزند .
در مفهومی که گفته شد ما همگی دچار افسردگی می شویم . افسردگی می تواند به تنهایی پدید آید . ولی اغلب به همراه احساس تشویش و اضطراب است . این حالت ، احساس نا خوشایند پیش بینی بروز ناراحتی است .. خود حالت افسردگی در افراد مستعد می تواند ایجاد نگرانی کند . در برخی دیگر افسردگی با پیوستگی با نگرانی به وجود می آید و یا توسط آن آغاز می شود .
افسردگی ، یک تجربه
حالات روحی در اثر انواع تجارب به دست می آیند : تجربه ای که به طریق

غیر قابل اجتناب با حالت افسردگی همراه است عبارت است از احساس بی ارزشی و از دست دادن این احساس که دیگران فرد را دوست دارند و قدر او را می دانند . این احساس کمبود ، اغلب افسردگی خوانده می شود .
همانند احساس افسردگی ، تجربه از دست دادن یک چیز با ارزش می تواند احساس سرخوردگی و رنجش را به همراه خود بیاورد . وقتی که افسرده هستیم اغلب میل داریم به گوشه ای بخزیم و در خود فرو رویم و وقتی سرخورده یا رنجیده می شویم می خواهیم به عامل سرخوردگی و رنجش خود حمله کنیم . ترکیبی از افسردگی و نگرانی ، سرخوردگی و رنجش ، حالت روحی بسیار ناراحت کننده ای به نام بی قراری مزمن را به وجود می آورد .این حالت به طور آشکار شخص مبتلا و افراد ناظر را ناراحت می کند و مانند بسیاری از حالات افراطی ، جنبه ها

یی از این تجربه از نظر اجتماعی مسری هستند .
افسردگی ، یک نگرش به زندگی
مفهوم خلقیات برای توصیف انـواع گـونـاگون افـراد و قرار دادن آنها در گروههای متضاد به کار می رود : خون گرم وخونسرد ، باثبات و بی ثبات ، متکی به خود و غیر متکی به خود ، خوش بین و بدبین . آنچه ذکر شد توصیفاتی از یک جنبه پایدار شخصیت است و نه یک پاسخ عاطفی گذرا . می توانیم خلقیات خود را معیار سنجش کلی و عادی خود به زندگی و مواهب آن بدانیم .
مردم را می توان به طور کلی به دو دسته تقسیم کرد : آنهایی که می توانند به نحوی با زندگی کنار بیایند و آنهایی که نمی توانند ، البته مانند تمام تصمیم های دیگر ، این گروه بندی تنها در یک مفهوم بسیار گسترده معنی خواهد داشت . اکثر مردم می توانند با برخی چیزها کنار بیایند و با برخی دیگر نمی توانند ، ولی گروهی هم هستند که به طور کلی بی کفایت محسوب می شوند زیرا برای کسب قدرت ، و حمایت به دیگران متکی اند . برخی از این افراد به طریقی مزمن بد بین هستند . آنها همیشه در زندگی انتظار بدترین را دارند و معمولا هم با آن مقابل می شوند .
رابیند رانات تاگور فیلسوف بزرگ هندی می گوید « هیچ انتظاری نداشته باش ، تا ناامید نشوی » این نگرش یک فرد شکاک یا شاید یک فرد شکاک واقع گرای نسبت به زندگی است . نقطه نظریک شخصیت افسرده چنین است«هیچ فایده ای ندارد که به امید چیزی باشم . همیشه بدترین نصیب من می شود .» شایان ذکر است که میان بدبینی گذرا که بخ

شی از حالت افسردگی محسوب می شود با نگرش بدبینانه پایدار که جزئی از شخصیت افسرده است تفاوت قایل شویم . بدبینی نوع اول پاسخی به یک محرک و بدبینی نوع دوم نگرشی در قبال زندگی است .
افسردگی ، یک بیماری
حالات ، تجارب و نقطه نظرها می تواند برای همه عادی باش

د . ممکن است این حالات ما را شاد نسازد ولی لزوما به معنای آن نیست که ما بیماریم ، آنها تنها نشان می دهند که ما در زمان حالت خاص چگونه ایم . چه حالتی داریم . در حالی که بیماری نشانه ناهماهنگی و تغییر از سلامت به ناخوشی است شخص در یک لحظه خوب و سرحال ، با عملکردهایی رضایتبخش است . ناگهان بیمار می شود ، تبدیل می شود به بیماری که احساس افسردگی می کند ، کارآیی خود را از دست می دهد و در عملکردهای جسمانی و روانی او اختلال به وجود می آید . به قول معروف دیگر خودش نیست . تشخیص اینکه شخص واقعاً چه زمانی بیمار است ، کار آسانی نیست . برخی حالات چنان وخیم و ناتوان کننده هستند که می توانند به بیماری تبدیل شوند . در اینجا لزوماً مساله شدت و وخامت مطرح نیست بلکه آنچه مهم است میزان توانایی فرد برای جذب افسردگی و مقابله با آن می باشد . بیماری نشان می دهد که ماشین بدن به نحوی خراب شده است. مثلاً کامپیوترها یک مکانیسم درونی دارند که و قتی بار اضافی بر آنها تحمیل شود آنها را خاموش می کند و از کار می اندازد ، این یک و سیله حفاظتی برای سیستم است . درباره افسردگی نیز می توان به همین طریق قیاس نمود و آن را یک حالت حفاظتی دانست که به طور موقت فرد را از کار می اندازد تا زمانی که بتواند به طریقی بهتر با اوضاع رویارو شود . اگر مکانیسم داخلی کامپیوتر که ذکر شد ، به موقع کار نکند ، فیوز کامپیوتر می سوزد و تا زمانی که قسمت خراب شده تعویض نشود به کار نخواهد افتاد . بیماری افسردگی بر خلاف حالت افسردگی ، چنین است . ماشین خراب شده و برای به کار افتادن مجدد نیاز به کمک دارد .
کلمه افسردگی می تواند به طریقی فریب دهنده ساده باشد . وقتی که با هم حرف می زنیم باید مشخص کنیم که منظورمان از افسردگی چیست ، زیرا ممکن است منظور یکی حالت افسردگی باشد و دیگری از بیماری افسردگی حرف بزند و و قتی یکی تج

ربه افسردگی در ذهن دارد ، ممکن است نظرش به عنوان یک نقطه نظر یا نگرش در قبال زندگی باشد.

فصل دوم – آیا افسردگی می تواند طبیعی باشد ؟
اگر بپذیریم که افسردگی یک تجربه مشترک انسانی است ، ا

ین سوال مطرح می شود که آیا این تجربه طبیعی است یا خیر ؟ پاسخ به این سوال پیامدهای مهم عملی دارد . اگر افسردگی را غیر طبیعی بدانیم ، بدان معنی خواهد بود که پس باید کاری در این باب کرد . این که آیا می شود کاری کرد یا نه باز سوال دیگری است ولی حالات غیر طبیعی از این قبیل حالاتی نامطلوب به وجود می آورند . اگر افسردگی عادی تلقی شود ممکن است اثر آتی درمان یا شفادهنده داشته باشد که در این مورد نه تنها چیز غیر طبیعی در درمان وجود ندارد بلکه دخالت دیگران بر مقابله شدید با افسردگی توسط دارو یا سایر درمانهای جسمانی ، فرد را از تجربه ای گرانبها محروم سازد . در این بحثها فرض را بر این می گذاریم که همه افسردگی ها لزوماً غیر طبیعی نیستند . این فرض بر اساس مفهوم طبیعی بودن استوار است که باید قبل از صحبت بیشتر درباره آن توضیحی بدهیم . کلمه طبیعی در شکل معمول آن چهار معنا دارد :
1- چیزی که از دیدگاه آماری عادی است و اکثراً روی می

دهد .
2- چیزی که در شرایط خاصی عادی و مرسوم است .
3- چیزی که در شرایط خاص مناسب تلقی می شود .
4- چیزی که برای گروه مطلوب و خوشایند است .
این بدان معنا است که ما معنای نرمال بودن را تنها در مورد گروه ، یعنی اجتماعی که اطراف ما است و ما بخشی از آن هستیم درک می کنیم . طبیعی بودن

، قضاوت رفتار و تجارب یک فرد در مقایسه با گروهی است که او به آن تعلق دارد . اینک هر یک از مفاهیم نرمال بودن را درباره افسردگی بررسی می کنیم .

عادی از دیدگاه آماری
«اکثراً افراد به طور عادی پس از ناامیدی دچار افسردگی می شوند ». این نظریه بر اساس مشاهده استوار است . اکثر مردم در وضع خاص به همین ترتیب رفتار می کنند و این جنبه از میانگین رفتار است . هر قدر رفتار شخص به میانگین یا هنجارهای گروه نزدیکتر باشد ، در این مفهوم رفتار او طبیعی تر تلقی می شود .
عادی و مرسوم
«برای افراد افسرده طبیعی است که بخواهند به حال خود رها شوند ». این اظهار نظری است درباره اظهارات و درباره آنچه که قابل پذیرش است و نشانگر رضایت همه افراد این گروه در پذیرش این اصل به عنوان یک عادت مرسوم است . این گفته تنها بر اساس مشاهده نیست بلکه متضمن یک حکم ارزشی درباره مردم نیز هست .
مناسب و مقتضی
« فکر می کنم کاملاً حق داشت که وقتی شغلش را از دست داد دچار افسردگی شود . افسردگی او طبیعی بود ». این یک قضاوت ارزشها در برابر رفتار یک فرد است . او واکنشی عادی و مرسوم از خود نشان می دهد و بعلاوه احساس می شود که رفتار او مناسب با شرایط اطراف اوست .
مطلوب و خوشایند
« فکر نمی کنم طبیعی باشد که او تمام مدت افسرده باشد ». اینجا این نکته مطرح است که رفتاری نـه تنها مناسب ، بلکه

ناخوشایند است . با این همه به خاطر داشته باشید که ممکن است رفتاری در حین مقتضی بودن ، ناخوشایند باشد . این گفته نیز نشانه آن است که باید کاری انجام شود زیرا رفتار از نظر گروه ناخوشایند تلقی می شود .
بررسی مفاهیم طبیعی بودن ، شامل مفاهیم گریز و ک

ج روی نیز هست . گریز معیاری برای فاصله گرفتن از گروه است . هر چه رفتار بیشتر انحرافی تلقی شود ، از حد نرمال و میانگین آن گروه بیشتر فاصله می گیرد . طبیعی بودن غالباً یک قضاوت ایستا است ، یا پدیده ای طبیعی است یا نه ، در حالی که انحراف و کج روی یک قضاوت پویا است . میزان کج روی گاهاً تغییر می کند . ولی حتی نرمال بودن یک امر نسبی است و ضابطه های آن در

هر فرهنگی تغییر می کند و تحول می یابد ولی در همین الگوی متغیر نیز یک رفتار خاص را می توان به خاطر دور بودن آن از نرم های رایج تشخیص داد .
آیا کجروی مترادف با غیر طبیعی بودن یا بیمار بودن است ؟ هر چه رفتار بیشتر انحرافی باشد ، غیر طبیعی تلقی می شود ولی غیر طبیعی بودن لزوماً به معنای بیمار بودن نیست . بیمار بودن دارای معیاری اجتماعی است و هنگامی که غیر طبیعی بودن از مرزهای متعارف فراتر رفت به آن بیماری اطلاق می شود . مثلاً زیر 21/1 یا بالای 99/1 قد داشتن غیر طب

یعی است و ممکن است نشانه ای از یک بیماری نهفته باشد . ولی حتی در چنین صورتی ممکن است فرد احساس بیماری نکند.
بیماری
در اینجا بیماری به مفهوم ناراحتی می آید . اگر به آنچه بیماری اطلاق می کنیم خواه جسمانی و یا روانی ، نظری بیندازیم ، معمولاً یک اختلال در عملکردهای جسمانی یا روانی فرد پیدا می کنیم ، فرد دیگر مانند همیشه کارآیی ندارد ، کنش معیوب نیز ایجاد می شود چه در خود فرد که احساس آشفتگی و اضطراب می کندو چه در اطرافیان که به نحوی فرد بیمار در آنها ایجاد پریشانی می کند . بیماری همچنین به معنای عدم تداوم در سلامت نیز هست . فرد سابقاً سالم بود ، حالا بیمار است . این به ظاهر ساده می نماید ولی اگر بکوشیم سلامتی را تعریف کنیم ، با اشکال زیاد مواجه خواهیم شد . سلامت نیز مانند طبیعی بودن یک قضاو

ت ارزشی است . بیماری به راستی از چه چیز تشکیل شده است ؟ دو جز اصلی بیماری را می سازد : نتیجه مستقیم اختلال که می توانیم آن را فشار بخوانیم و مکانیسم های دفاعی بدن که برای به حداقل رساندن اثرات این فشار وارد عمل می شوند . در اینجا تب مثال خوبی است . به دنبال بروز عفونت در قسمتی از بدن التهاب ایجاد می شود . این التهاب نشانه هایی از فشار را باعث می شود که تب نشانگر آن است ولی تب نیز به نوب

ی کنند بسیج می کند . بنابراین بیماری تب ، هم شامل فشار و هم شامل پاسخ به آن است .
درباره افسردگی نیز درست به همین طریق می توان اندیشید . نشانه های بالفعل و علامات بیماری افسردگی می تواند هم نتیجه فشار بر فرد باشد و هم مکانیسم های دفاعی روانی فرد که در مقابل این فشار بسیج شده است تا سازگاری ایجاد کند. چندین واژه که در موارد این بیماری به کار می رود نیازمند تعریف است . نشانه های بیماری آنهایی هستند که بیمار ، تجربه می کند ، علامت بیماری آن است که دیگران در بیمار می بینند . نشانه ها ذهنی اند و علامات عینی ، و چنانچه توأم باشند سیندروم نامیده می شوند . هنگامی که سیندروم بارها و بارها روی دهد ، علل آن قابل تشخیص باشد ، بتوان علت مرضی آن را از سایر سیندروم ها به طور جداگانه تعیین کرد و معالجه و پیش آگهی ویژه ای داشته باشد ، آن گاه به آن « بیماری » اطلاق می شود . هنگامی که علامات و نشانه ها حضور دارند ولی علت اساسی آن معین و ثابت نشده است و شخص پریشان و آشفته است ، معمولاً از واژه « اختلال » استفاده می شود .
بنابراین می توانیم با به خاطر داشتن این نکته که درون و واژه افسردگی ، حالت ، تجربه نگرش در مقابل زندگی و بیماری نهفته است ، ارزیابی خود را از یک افسردگی مشخص در یک فرد مشخص خلاصه کنیم . دیاگرامی که در این باره ذیلاً می آید نشان می دهد که آنچه در ابتدا یک پاسخ نرمال محسوب می شود در وضع خاصی می تواند تبدیل به یک پاسخ غیر طبیعی شود و در نهایت به اختلال افسردگی یا بیماری افسردگی منتهی گردد . در این صورت منظور از افسردگی طبیعی در مفهوم توانایی بالقوه شفا یافتن چیست ؟ افسردگی به عنوان یک تجربه می تواند دارای جنبه حفاظت کننده ای نیز باشد . این حالت می تواند به چهار طریق روی دهد : افسردگی می تواند قابلیت پاسخگویی را کاهش دهد به طوری که فرد مبتلا به پریشانی و فشار اطراف خود پاسخی بیش از حد تند و شدید نمی دهد . با افزایش فشار که افسردگی به دنبال آن می آید مانند یک لایه حفاظ دورو عمل می کند .

اگر فشار خارجی بیش از حد باشد ، افسردگی مانند یک قطع کننده عمل می کند و فرد دیگر به محیط خارج پاسخ نمی دهد . این حالات زیانهایی نیز دارد زیرا هر گونه پاسخ سازش یافته متوقف می شود ولی ظاهراً قطع رابطه زمانی پیش می آید که بقای شخص در خطر است و سازش ممکن است بعداً روی دهد .

افسردگی به همراه اندوه و اشکهایی که جزء آن است از لحاظ روانی اثری پالایشی نیز دارد .عواطف سرکوب شده بیان می شود ، با پدید آمدن امکانات ، نمایش احساسات و عواطف تطابق با محیط که قبلا به خاطر احساسات بیان نشده ممکن نبو د ، آغاز می شود . و بلاخره افسردگی را می توان دورانی دانست که طی آن شخص در حالی که با وقایع خارج نوعی سازگاری نشان می دهد ، تمام انرژی خود را متوجه درون وجودش می کند . او پلی را که بروی خندق ب

سته شده و قلعه را به خارج مربوط می سازد بالا می کشد ، نه به خاطر دور نگه داشتن دشمن ، بلکه برای آنکه وقت داشته باشد سلاحهای دفاعی خود را آماده سازد .
فشاری که منجر به افسردگی می شود و خود را به شکل افسردگی طبیعی ( که قابلیت شفا یافتن را دارد ) و یا افسردگی غیر طبیعی ( که قابلیت ایجاد اختلال دارد ) نشان می دهد . افسردگی طبیعی به دو دسته تقسیم می شود : اختلال افسردگی و بیماری افسردگی .

فصل سوم – افسردگی و بحرانهای زندگی
بحران هم یکی دیگر از واژه هایی است که ما بدون آنکه از معنای اساسی آن به خوبی آگاه باشیم به کار می گیریم . اکثر ما زمانی که از بحران سخن می گوییم منظورمان در واقع یک موقعیت اضظراری است که برای بازگرداندن وضع به حالت عادی ، باید اقدامات عاجلی به عمل آید . بحران در مفهوم اصلی خود ، یک نقطه عطف در یک الگوی رشد و تحول است. پزشکان قدیمی تر از اصطلاح بحران سینه پهلو زمانی صحبت می کردند که تب در بالاترین درجه قرار داشت و احتمال داشت پس از آن شروع به پایین آمدن کند و شفای بیمار را نوید دهد . بحرانهای عاطفی ن

یز چنین اند . این بحرانها نشانگر نقاطی بسیار حساس در یک روند رشد و تکامل هستند که در آن فرد می تواند به تکامل یا پختگی بیشتری برسد و یا به یک مرحله قبلی رشد بازگشت کند . جرالد کاپلان ( یکی از دانشمندان ) درباره بحرانهای عاطفی مطالعه کرده و بر اهمیت این بحرانها در رشد فردی تاکید ورزیده است .
او این بحرانها را حالتهای اضطرار می داند ولی معتقد نیست که باید لزوما از آن اجتناب کرد بلکه بایستی از آنها در رشد استفاده کرد . به عبارتی ، ما بدون بحرانهای عاطفی یا نقاط عطف رشد نخواهیم کرد . کاپلا بحرانها را به دو نوع تقسیم می کند : بحرانهای رشد که در مراحل حساس رشد عاطفی به وجود می آیند و بحرانهای عارضی یا اکتسابی که در دوران زندگی فرد در هر زمانی امکان دارد رخ دهند و با وقایع اطراف فرد در تماس اند ، نه با حوادث درون آن .

بحرانهای رشد زمانی رخ می دهند که فرد می خواهد از یک مرحله از زندگی خود به مرحله دیگر و یا از نقشی به نقش دیگر گام بگذارد . بحران تولد ، بحران آگاه شدن از اینکه فرد وجودی

یگانه است ، بحران کشف خود در پی آن ، بحران رفتن به مدرسه ، ازدواج کردن ، بچه دار شدن و غیره .
این بحرانها نمایانگر تغییرات در میزان وابستگی فرد به دیگران هستند و فرد تا آنجا به سوی استقلال پیش می رود که دیگران به او وابسته می شوند . آنها همچنین نمایانگر تغییر نقشها هستند ، از کودک به نوجوان بدل شدن ، از دانش آموز به دانشجو تبدیل شدن و شوهر یا پدر شدن .
بحرانهای اکتسابی ناشی از روابط ما با حوادث خارجی است که بالقوه برای رفاه و امنیت ما تهدید محسوب می شوند . از جمله این بحرانها می توان به شکستهایی که به معنای از دست دادن چیزهای مادی یا امنیت است نام برد . مانند شکست در امتحانات ، نگرفتن ارتقاء شغلی ، ورشکستگی ، از دست دادن کارآیی در نتیجه بیماری شدید یا نابودی قدرت و یا انتقالهای فرهنگی که در آن یک تغییر وجود دارد و غیره ، نه تنها از نقشی به نقش دیگر که تمامی رهنمو

دهای آشنا و مأنوس زندگی در آن از دست می رود . رفتن به دانشگاه نه تنها تغییر نقش از دانش آموز به دانشجو است ، بلکه نحوه زندگی نیز به کلی تغییر می کند که این تغییر احتمالاً شامل ایده آلها ، اخلاقیات و آداب و رسوم نیز شود . رفتن از یک کشور به کشور دیگر و یا از یک ن

احیه به ناحیه دیگر نمونه های دیگری از انتقالات فرهنگی است .
افسردگی در کجا از آنچه که گفته شد جا می گیرد ؟ بحرانهای اکتسابی شامل از دست دادن ، سوگواری و اندوه در گسترده ترین مفهوم خود ، برای افرادی که نمی توانند با این تغییرات مقابله کنند و نیز افرادی که نهایتاً قادر به مقابله خواهند شد ولی برای به کار افتادن مکانیسم تطابقی آنها مدت زمانی وقت لازم است ، افسردگی به ارمغان می آورد . چرا افراد باید در بحرانهای رشدی به افسردگی مبتلا شوند ؟ چرا باید برخی از دورانهای زندگی نسبت به سایر مراحل ارتباط نزدیکتری به افسردگی داشته باشد ؟ پاسخ به این سوالات چندان آسان نیست بدون شک برای بعضی ها تبدیل نقشی به نقش دیگر و یا ورود به مرحله ای از مرحله دیگر به جای اینکه یک حرکت هیجان انگیز به سوی یک چیز تازه باشد ، پشت سر گذاشتن یک چیز گرانبها محسوب می شود و احساس کمبود ناشی از آن منجر به افسردگی خواهد شد و بی اطمینانی درباره آینده باعث بروز نگرانی خواهد شد و تصویری از آشفتگی را به دنبال خواهد داشت ( ممکن است چنین باشد که ما در برخی از مراحل زندگی خود نسبت به فشارهای خارجی خود آسیب پذیرتر هستیم

و در هم پیچیدگیهای درونی از خود نشان می دهیم که افسردگی احتمالاً بخشی از آن است . این آسیب پذیری می تواند بر اساس عوامل ژنتیک، ضعفهای فردی و یا تغییرات روانی و بیوشیمی باشد .هنگامی که تغییری در جریان است همیشه احتمال ناجور شدن اوضاع وجود دارد . ایستا بودن ممکن است مطمئن تر به نظر برسد ولی در آن صورت دیگر رشدی وجود نخواه

د داشت .
با بررسی دقیق برخی مراحل رشدی می توان دریافت که افسردگی چگونه خود را در این زمانها به نمایش می گذارد .

در کودکی
سابقاً چنین تصور می شد که کودکان هرگز دچـار افسردگی نمی شوند . زیـرا آنها نشانه هـای دال بـر افسردگی که در
بزرگسالان قابل تشخیص است از خود نشان نمی دهند ، ولی برای درک افسردگی کودک باید دنیا را از دریچه چشم او دید . کودکان به ندرت می گویند احساس افسردگی می کنم ، ولی بعضی از آنها می گویند که انگار فراموش کرده بودند که من هم آنجا هستم ، و یا فکر می کردند که من آن قدر بزرگ نشده ام که بفهمم یا در این کار شرکت کنم ، از دید کودک این تجربه به معنای انکار ارزش شخصی او است .
چه چیزهای دیگری باعث بروز احساس افسردگی در کودک می شود ؟ کودک افسرده ممکن است گریه نکند ، در خود فرو برد ، ساکت شود و یا برعکس بیش از حد فعال و یا خشن و وحشی شود و همه چیز را بشکند ، درست همانطور که احساس می کند درونش درهم شکسته است .
رنه اسپتیز و سایرین مطالعاتی درباره افسردگی در کودکان انجام داده اند . بیشتر

موارد رو گردانی از مدرسه ممکن است موجب افسردگی و نیز جدایی از مادر ناش

ی شود . مطالعاتی که روی خانواده ها انجام شده نشان داده است که از دست دادن یکی از والدین مراحل حساس زندگی فرد را در مراحل بعدی در معرض ابتلا به افسردگی قرار می دهد .
در نوجوانی
این مرحله پلی میان وابستگی دوران کودکی و استقلال نسبی دوران بزرگسالی است . نوجوانان اصولاً دمدمی مزاج ، بداخلاق و افسرده و نیز خیلی پرشور و غیر قابل کنترل هستند . در زمانی که آنها تصویر کودکی خود را رها می کنند و برای خود یک هویت شخصی بزرگسال به وجود می آورند ، تعجب آور نیست که چنین زمانی برای آنان با افسردگی نیز همراه باشد ، افسردگیهایی که گاه آنقدر شدید است که به خودکشی منجر می شود . این دسته شامل گروه خاصی از نوجوانان است که مشکلات و نیازهای خاصی دارد . تمام فشارهای ناشی از رشد و تکامل احساسات جنسی ، به همراه ایده آل گرایی رمانتیکی که لاجرم به سرخوردگی منجر خواهد شد ، باعث بروز افسردگی بیشتر می شود . آنچه که در تخیلات فرد به عنوان یکی از بزرگترین تجارب زندگی جلوه گر شده بود ، ممکن است در عالم واقعیت در سطحی بسیار نازلتر قرار بگیرد و به همراه آن رنجش ، تردید ، احساس گناه و ناامیدی نیز ایجاد شود و افسردگی نتیجه آن است .
جوان با نامزدی ، ازدواج و بچه دار شدن نیز کاملاً امکان دارد به چنین حالتی گرفتار آید . این وقایع مهم زندگی ممکن است با هاله ای از فانتزیهای رمانتیک که با گفتار دیگران ، ادبیات ، تلویزیون و فیلم و ختی برخی تبلیغات پزشکی است احاطه شده اند ، تا آن حد که انتظارات فرد اغلب در عالم واقعیت تا حد زیادی برآورده نمی شود . علاوه بر این امکان دارد فرد برای آزادی از دست رفته خود سوگوار شود ، برای از دست دادن تجرد به علاوه تمام امتیازاتی که داشت و برای از دست دادن خلوت مطبوع دو نفری پس از تولد کودک .

در سنین متوسط و یا بالا امکان دارد زن و مرد در عین پختگی از اینکه جوانان بی باک در فاصله اندکی پشت سر آنها قدم بر می دارند احساس خطر کنند و ستیزه ای را متوجه خود ببینند . بسیاری از مدیران میانسال اجتماعی احساس می کنند نمی توانند با جوانان پرشوری که به دنبال ارتقا مقام هستند رقابت نمایند . برای چنین افرادی امکان بروز افسردگی وجود دارد .
بازنشستگی و پیری
در این مرحله فرد به طور کامل عملکرد و موقعیت اجتماعی خود را از دست می دهد . افراد میانسال ممکن است احساس کنند که لنگ لنگان در پشت سر دیگران در حرکت هستند ، بازنشستگان و افراد مسن به یقین می دانند که چنین است . با بالا رفتن سن بروز افسردگی بیشتر می شود و علت آن از عوامل بیرونی به عوامل درونی باز می گردد .
در این مقاطع حساس زندگی ، افسردگی غیر قابل اجتناب نیست ولی مطالعات بالین

ی نشان می دهد افرادی که در دوران کودکی در معرض احساس کمبود و یا از دست دادن بوده اند و یا در آن مرحله نیازهایشان به درستی ارضا نشده است در مراحل بعدی زندگی هنگامی که تغییری چه درونی و چه بیرونی رخ می دهد بیشتر در معرض ابتلا در افسردگی هستند . آنها کمبود را مجدداً احساس می کنند و افسردگی پیشین بار دیگر در آنها قوت می گیرد .

فصل چهارم – مراقبت از افراد افسرده
کمکهای نسبی که افراد حرفه ای ( نظیر پزشک خانواده ) و داوطلبان و دوستان در توجه و رسیدگی به فرد افسرده می توانند بکنند چیست ؟ با آن که میان این دو نوع رسیدگی شباهتهای زیادی وجود دارد ، تفاوتهای مهمی نیز با یکدیگر دارند که اگر درست درک و شناخته نشود امکان دارد به آشفتگی ، ناامیدی و سرخوردگی منجر شود .
نقش پزشک خانواده دقیقاً چیست ؟ وی اولین فـرد حرفـه ای است که بیمار و خانواده او ب

رای کمک به او روی خواهند
آورد . پزشک خانواده بنا بر موقعیت خاصی که در اجتماع دارد با بیمار در تماس دایم است . سایر افراد حرفه ای نظیر مددکاران و روانپزشک امکان دارد تماسهای دوره ای و یا گاه به گاه با بیمار تماس داشته باشند ولی پزشک خانواده همیشه در متن حضور دارد و احساس تداوم به بیمار و خانواده اش می بخشد . علاوه بر این پزشک یک خانواده بودن ، او را در بهترین موقعیت برای مشاهده کل تصویر قرار می دهد . او احتمالاً اعضای خانواده را به طور مجزا مورد بررسی

قرار نخواهد داد بلکه همه آنها را در یک پرده وسیع و با دخالت دادن عامل زمان و شخصیت افراد مشاهده خواهد کرد پزشک خانواده از عوامل اجتماعی و فرهنگی که در آن زمان خاص در معالجات او دخالت دارند آگاه خواهد بود و فشارهای اقتصادی ، مشکلات مسکن ، مسائل مدرسه و فقدان یا کم داشت سازگاریهای اجتماعی که افراد آسیب پذیر را در معرض خطر قرار می دهد ، خواهد شناخت .
بنا به این دلیل پزشک خانواده می تواند یک هماهنگ کننده کمکهایی باشد که از سوی سایر حرفه ایها یا داوطلبان ارائه می شود . او می تواند ترتیبی بدهد که تداخلی حاصل نشود ، چیزی به هدر نرود و تلاشها با یکدیگر تضادی پیدا نکند . پزشک به عنوان فردی که به سلامت خانواده نزدیک است و می تواند تا آنجا که امکان دارد میان عوامل جسمانی از یک سو و عوامل اجتماعی و روانی از سوی دیگر فرق بگذارد ، نقشی واقعاً حیاتی بر عهده دارد . او می تواند دریابد ، درکجا بیماری جسمانی است و برای جلوگیری از آن اقدامات لازم را انجام دهد . این امر بسیار مهم است و روانپزشک و مددکار اجتماعی دیگر دایماً نگران آن نخواهند بود که آیا یک عامل فیزیکی را نادیده گرفته اند یا خیر ؟
اگر بیمار ، مددکار اجتماعی یا روانپزشک را تشویق کند که نقش پزشک خانواده را بر عهده بگیرد و علت علائم مرضی دیر پا را کشف و نابود کند ، وقت زیادی به هدر خواهد رت این کار نه مطلوب است و نه در حد توان مددکار اجتماعی یا روانپزشک می باشد .
و بلاخره در یک چارچوب روانشناسی ، پزشک خانواده می تواند علت مرض را تشخیص دهد و معالجات مقدماتی را آغاز کند . او می تواند از بیمار حمایت کند و به او دلگرمی دهد . او می تواند در صورت لزوم نسخه بنویسد و داروهای ضد افسردگی و آرام کننده به بیمار بدهد تا حداقل او و خانواده اش شب راحت بخوابند . او می تواند تعیین کند چه وقت مراجعه به متخصص ضروری است و پس از مراجعه به متخصص نیز او مسئول سازماندهی و مراقبتهای بعدی

از بیمار خواهد شد . بسیاری از افسردگی ها می توانند به این طریق و توسط پزشک خانواده و بدون مراجعه به متخصص درمان شوند .
پس به طور خلاصه می توان گفت کار پزشک خانواده عبارت است ار تشخیص حالات طبیعی از غیر طبیعی ، تشخیص حالات غیر طبیعی ولی قابل کنترل از حالات غیر طبیعی غیر قابل کنترل و آغاز مداوای ساده ولی موثر و تعیین اینکه آیا زیر نظر پزشک متخصص بودن ضروری است یا نه ؟
علاوه بر پزشک یک دوست و یا همسایه می تواند برای فرد افسرده کمکهایی انجام دهد . او می تواند وقتی فرد شانه ای برای تکیه کردن و گریستن نیاز دارد در کنارش باشد یا در تاریکی به ظاهر بی پایان دستی باشد که به ظاهر به سوی بیمار دراز می شود . افسردگی انسانها را منزوی می کند و تماس ساده انسانی با سایر مردم بی نهایت مفید واقع خواهد شد .در این تماس ما می توانیم روند همانند سازی را ببینیم . کمک کننده می گوید « بله من هم چنین احساسی داشتم و می دانم افسرده بودن یعنی چه . تو در این احساس تنها نیستی .» حمایت و تشویق در این گفته ها نمایان است ولی چه حمایت و چه تشویق باید واقع گرایانه باشد

و شخص کمک کننده تا آنجا پیش نرود که قول یک رابطه عمیق را که برایش مقدور نیست به بیمار دهد . منصرف کردن ذهن ساده بیمار از ناراحتیهایش برای مدتی مفید خواهد بود ولی در عین حال این خطر را هم دارد که اگر در آن زیاده روی شود منجر به انکار کامل مشکل شود . گوش شنوا بودن بهتر از توصیه کردن به بیمار است . مونس و همدم بیمار بودن مهمتر از دادن پاسخهای آماده به مشکلاتی است که احتمالاً پاسخ فوری و آماده ندارند . برخی س

والات ماهیتی پاسخ ناپذیر دارند . وقتی که بیمار به دلیل ترس ، دستپاچگی یا احساس گناه از رفتن پیش پزشک خودداری می کند ، یک دوست می تواند در متعاقد کردن او نقش حیاتی داشته باشد . پس باید در مورد کمک کردن به یک دوست افسرده بسیار دقیق بود . سعی بیش از حد نکرد ، و منتظر ماند تا خود

فرد هر وقت که مناسب دید راجع به مشکلاتش حرف بزند . می بایست در دادن کمکهای ساده کوشید . عینی گرایی خود را از دست نداد و یا آنقدر به او نزدیک نشد که مشکلات بیمار یا فرد کمک کننده با هم مخلوط شده و تمیز آنها از یکدیگر مقدور نباشد . بنابراین باید به دنبال این پاسخ فریب دهنده رفت که « احساس می کنم تو تنها فردی هستی که به تنهایی مرا درک می کند ». شاید چنین باشد ولی این احتمال هم وجود دارد که به چندین نفر دیگر هم همین حرف گفته شده باشد . نباید به خود مغرور شد. بلکه باید به دنبال واقعیت بود . باید آنچه را که احساس می کنیم از دستمان بر می آید به بیمار ارائه کنیم و از حد و مرز بالاتر نرویم بلاخره نباید از دخالت دیگران ترسید این کار هیچ اثری بر کیفیت بیماریهای فرد کمک دهنده نخواهد گذاشت. تنها افراد واقعاً مطمئن و توانا هستند که می دانند کی باید از دیگران کمک بگیرند .
وقتی که فردی وظیفه داوطلب را بر عهده می گیرد ، در تماس بودن با دیگران مفید خواهد بود . مثلاً ممکن است در بیمارستان ناحیه کسی باشد که سازماندهی خدمات داوطلبانه را به عهده گیرد و از کمک فرد استقبال نماید . چنین افرادی می توانند کنفرانسها و بحثهایی را ترتیب دهند ، به داوطلبان مطالعاتی را توصیه کنند و گامهای بعد را به آنها نشان دهند . اگر مردم توجه و رسیدگی به افراد افسرده را تنها به حرفه ایها واگذار کنند ، وضعیتی بسیار بد و حتی فاجعه آمیز ایجاد خواهد شد . پزشک و مددکار اجتماعی به اندازه کافی برای رسیدگی به همه بیماریها در دسترس نیستند. حتی اگر این افراد به اندازه کافی هم در دسترس باشند ، باز هم داوطلبان بعد جدیدی را در مراقبت و رسیدگی به بیمار ایجاد می کنند . نباید تنها به خاطر اینکه حرفه ای نیستیم از ارزش کار خود بکاهیم و آن را دست کم بگیریم . رابرت برتون کتابی به نام آناتومی مالیخولیا نوشته است که در آن چنین آورده است : « اگر قضاوت ما تباه شده ، حس مطلق ما دچار اختلال گشته و به جایی رسیدیم که صلاح خود را تشخیص نمی دهیم و نمی توانیم حالت تعادل را در خود حفظ کنیم و در مالیخولیا بروز چنینی حالتی رایج است .بهترین راه برای کسب آرامش در میان گذاشتن ناراحتی ها با یک دوست است نه پنهان کردن آن در سینه. اندوهی که پنهان شده باشد روح را می کشد ، ولی هنگامی که آن را با یک دوست مورد اعتماد و مهربان در میان بگذاریم فوراً از میان می رود زیرا مشورت با یک دوست در واقع یک سحر است و از شدت تمام نگرانیهای ما می کاهد.»

فصل پنجم – افسردگی و جامعه بیمار
در فصل های گذشته ما همواره در باره افسردگی یک فرد خاص سخن گفته ایم . اگر چه این فرد همواره به همراه یک رابطه یا یک گروه اجتماعی یا به ویژه خانواده مورد بررسی قرار گرفته است ولی آیا می توان درباره گروهی که افسرده است حرف زد ؟ آیا می توان در روشهای رفتاری یک اجتماع ویژه به دنبال نشانه های افسردگی گشت؟ ما درباره اقتصاد افسرده صحبت می کنیم ولی منظورمان احساسی که اقتصاد نسبت به خود دارد و آگاهی از افسده بودن خویش نیست . هنگامی که از یک جامعه بیمار یک دوران افسردگی در تاریخچه یک گروه اجتماعی سخن می گوییم ، منظور ما به درستی اشاره به نوعی آگاهی از احساسی است که نه تنها فرد فرد اعضای آن گروه، بلکه تمامی گروه به عنوان یک کل ، آن را دارا هستند .
در یک گروه احساسات می توانند مشترک باشند و مشترکاً تجربه شوند . هنگامی که یک عضو گروه شاد است و بقیه گروه می تواند با او همانندسازی کند ، همه گروه احساس شادی می کند ، مثلاً در مراسم ازدواج . به همین ترتیب اگر عضوی از گروه افسرده باشد ، تمامی گروه احساس افسردگی خواهد کرد . آیا این همسانی در تجارب ، در گروه نیز مانند فرد منجر به بروز افسردگی می شود ؟ آیا یک گروه می تواند احساس محرومیت نماید و با او در داغدیدگی احساس غم و اندوه کند ؟ جواب بدون شک مثبت است . ما درباره

گروهی حرف می زنیم که یک هویت یکپارچه و واحد دارد و بنابراین به نوعی وحدت یکپارچه می رسد که تمامی اعضای گروه در آن شریک هستند . هویت گروه شبیه به هویت فرد می شود و تمام عواملی که برای ایجاد افسردگی در فرد رخ می دهد در مورد گروه هم صدق می کند ، البته در این میان عوامل صرفاً جسمانی و پزشکی نظیر بیماری استثنا است ، ولی حتی در گروه نیز برخی عوامل پزشکی می تواند مشترک باشد . مثلاً وقتی که گروه زیادی به آنفلوانزا مبتلا باشتد ، همین طور در مورد افسردگی حتی تمام افراد یک جامعه ممکن است افسرده شوند و این افسردگی ماورای افسردگی چند فرد در اجتماع است .
گروه تا چه حد می تواند بزرگ باشد و باز هم پاس

خهای دسته جمعی از خود نشان دهد ؟ به طور اساسی ، باید نوع احساس هویت یکپارچه در گروه وجود داشته باشد ، به علاوه اینکه گروه باید یک احساس واقعی تعلق به یک دیگر را نیز دارا باشد . گروه می تواند شامل اعضای یک محله ، یک اجتماع کوچک یک شهرستان و حتی یک ملت باشد ، تنها به شرطی که احساس واقعی متعلق بودن به یک دیگر در آنها وجود داشته باشد . افراد باید احساس کنند با پیوندهای نامرئی ولی نیرومند روانی و اجتماعی به یکدیگر وابسته اند . در چنین شرایطی گروه می تواند افسرده شود .
افسردگی گروه می تواند یک حالت گذرا باشد نظیر باختن تیم فوتبال در مسابقات نهایی و یا می تواند به یک بیماری تبدیل شود ، مثلاً تعطیلی معادن زغال سنگ در ناحیه ای که زغال سنگ تنها منبع در آمد ساکنان است . افسردگی می تواند یک حالت گسترده جهانی داشته باشد . نظیر ملتی که رهبرش را از دست می دهد و سوگـوار می شود . افسردگی می تواند
یک نقطه نظر و یک روش زندگی باشد مانند افسردگی ارثی اقلیتهای نژادی محروم و فقیر .
مردم از جامعه بی نیار حرف می زنند ولی معنای این عبارت واقعاً چیست ؟ آیا این یک بیان واقعی است و یا بر اساس قیاس بیان می شود ؟ آیا یک جامعه همانند یکی از اعضای خود می تواند بیمار باشد ؟ در مفهوم حقیقی پزشکی جواب منفی است ولی در یک مفهوم کلی روانی و اجتماعی جواب مثبت است . یک

جامعه آشکارا دارای یک جسم یکپارچه فیزیکی نیست ولی می تواند یک جسم واحد و یک وجدان واحد اجتماعی داشته باشد . وقتی از بیماری اجتماع حرف می زنیم ، منظور ما آن است که آن جامعه در عملکرهای جسمانی و روانی خود دچار اختلال است . آیا می توان این بیماری را به عیان دید ؟ هنگامی که به دنبال عملک

ردهای مختل روانی و یا اجتماعی می گردیم ، درباره غیر طبیعی بودن اوضاع نظریات شخصی بیشتر بیان می گردد تا واژه های دقیق پزشکی ، بنابراین افراد در قضاوت خود درباره بیمار بودن جامعه با یکدیگر تفاوت فراوان پیدا می گنند . ولی برخی شواهد است که همه آن را نشانه وجود یک وضع نامناسب در جامعه می دانند. از جمله این شواهد می توان به جستجوی کورکورانه ثروت ، پناه بردن به کیشهای محدود مذهبی و باورهای واقعی ، افزایش واکنشهای فاجعه آمیز ، فساد و فحشا وخشونت و چیزهایی از این قبیل نام برد . سقوط امپراتور روم دلیلی بر این شواهد است .
این نوع شواهد دلیلی بر سقوط اجتماع است ، اجتماعی که صف ویژه آن افسردگی ، نارضایتی و شکست و خروج از صحنه است . البته افراد افسرده دنیا را از پشت عینک افسردگی می بینند و بنابراین امکان دارد در واقع کسی که ناظر بر اجتماع است خود افسرده باشد نه اجتماع . شاید اگر به دوران طلایی بشر معتقد نباشیم جامعه همیشه بیمار بوده و در آینده نیز چنین خواهد بود. ولی جامعه در طول تمامل خود دورانی را داشته که افسردگی در آن نسبت به سایر دورانها بسیار بیشتر بوده است .
حرف زدن درباره افسردگی و بیماری دیگران آسانتر از حرف زدن درباره افسردگی خود ما است . پنهان شدن در سایه گروه آسانتر است تا آشکار کردن احساسات خود . بنابراین همواره این خطر وجود دارد که با بیان عبارت پرآب و تاب جامعه بیمار در واقع می کوشیم پرده ای ایجاد کنیم تا اندوه و افسردگی خود را پشت آن پنهان کنیم . جوامع می توانند مانند انسانها بیمار باشند ولی باید مراقب بود احساساتی را که به خودمان بـه عنـوان

یک فـرد تعلق دارند بـه گروه نسبت
ندهیم ، زیرا امکان دارد اطرافیان ما در این احساس شریک نباشند .
جدا از این ملاحظات نسبتاً فلسفی ، در عبارت جامعه بیمار این اشاره نیز نهفته است که در حال حاضر بیماری بیشتر در جامعه وجود دارد تا زمانهای گذشته . این طرز فکر رایج است که مردان و زنان زمان حاضر در معرض فشارهای بیشتری هستند ، فشارهایی که در گذشته وجود نداشت . ما به سایه ای که سلاحهای اتمی به وجود آوردند و این حقیقت که سلاح اتمی می تواند جهان را نابود کند فکر می کنیم . ما به فشارهای ناشی از س

ررسیدن موعد پرداخت خانه و چیزهایی نظیر آن فکر می کنیم و گمان می کنیم که همه این افکار جدیدی است و با فشارهایی که به افراد اجتماع در حال حاضر وارد می شود اختلالات عاطفی هر روز بیشتر خواهد شد . ولی آیا فشار زندگی در حال حاضر مثلاً بیشتر از قرن نوزدهم است ؟ مثلاً مسافرت را در نظر بگیرید . برای رفتن از شهری به شهر دیگر امروزه باید ساعات شلوغ رفت و آمد در خیابانها و حجم ترافیک را در نظر گرفت . این عوامل احتمالاً باعث بد خلقی ما خواهد شد و از اوضاع شکایت خواهیم کرد . ولی در سال 1700 سفر در یک کالسکه ناراحت روزها طول می کشید و شبها باید در مهمان خانه های کثیف خوابید . زندگی در آن زمان هم مانند حالا پر از فشار و ناراحتی بود .در آن زمان نیز افسردگی برای همه آشنا بود . خود کشی هم در آن زمان مثل حالا رایج بود. تفاوتی که زمان ما با گذشته دارد این است که درباره آنچه اتفاق افتاده آگاهی بیشتری داریم ، اختلالات عاطفی شناخته و درک شده اند و مردم تشویق می شوند برای کمک به چنین افرادی وارد عمل شوند .
افسردگی همیشه وجود داشته است و تنها افراد بدبین احساس می کنند پیشرفتی در بهبود این ضایعه اجتماعی حاصل نشده ، امروز روز دلسردی و ناامیدی است ، جوانان فاسدتر از سابق شده اند ، اخلاقیات جامعه رو به ضعف می رود و هیچ کس آنجا ک

ه باید باشد نیست . چنین طرز تفکری که خود نوعی افسردگی است باعث می شود معتقد شویم که در یک جامعه بیمار زندگی می کنیم . جامعه ای که از همیشه بیمارتر است .


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

دانلود مقاله سبک زندگی اسلامی word


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود مقاله سبک زندگی اسلامی word دارای 43 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله سبک زندگی اسلامی word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله سبک زندگی اسلامی word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود مقاله سبک زندگی اسلامی word :

سبک زندگی اسلامی

الف) در چهار سوره قرآن مجید، به نیکی به والدین بلافاصله بعد از مسئله توحید قرار گرفته است. این همردیف بودن، بیانگر این است که اسلام تا چه حد برای پدر و مادر احترام می‏گذارد.

) (;..لا تعبدون الا الله و بالوالدین احساناً» بقره / (;. بجز خدا را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید).
) (واعبدوا الله و لا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناً» (نساء ) و خدا را بپرستید و چیزی را با او شریک نکنید و به پدر و مادر نیکی کنید.

ب: اهمیت این موضوع تا آن پایه است که هم قرآن و هم روایات، صریحاً توصیه می‏کنند که حتی اگر پدر و مادر کافر باشند، رعایت احترامشان لازم است.

) ( وقضی ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احساناً» (اسراء ) و پروردگارت حکم کرد که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید.

) (الا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناً» (انعام ) چیزی را با او شریک نکنید و به پدر و مادر نیکی کنید.
) (و آن جاهداک علی ا ن تشرک بی مالیس لک به علم فلا تطعمها و صاحبهما فی الدنیا معروفاً» (لقمان ) و اگر آنان به تو اصرار کنند که با من آنچه را که علم به آن نداری، شریک کنند اطلاعتشان مکن ولی در دنیا به نیکی با آنان رفتار کن.

ج) شکرگزاری در برابر پدر و مادر در قرآن مجید در ردیف شکرگزاری در برابر نعمتهای خدا قرار داده شده است؛ چنانکه می‏خوانیم: «ا ن اشکرلی ولوالدیک الی المصیر» (لقمان ) مرا و پدر و مادرت را شکرکن که بازگشت به سوی من است؛ با این که نعمت خدا بیش از آن اندازه است که قابل احصا و شماره باشد، پس، این دلیل بر عمق و وسعت حقوق پدران و مادران است.
قرآن حتی کمترین بی‏احترامی را در برابر پدر و مادر، اجازه نداده است. در حدیثی، امام صادق (ع) می‏فرمایند: «لو علم الله شیئاً هو ادنی من اف لنهی عنده و هو من ادنی العقوق، و من العقوق ا ن ینظر الرجل الی و الدیه فیجد النظر الیها» اگر چیزی کمتر از «اف» وجود داشت، خدا از آن نهی می‏کرد. «اف» کمترین اظهار ناراحتی است. و از این جمله، نظر کردن تند و غضب آلود به پدر و مادر است.
ه) با اینکه جهاد یکی از مهمترین برنامه‏های اسلامی است، تا هنگامی که جنبه وجوب عینی نداشته باشد، بودن در خدمت پدر و مادر از آن مهمتر است. پس اگر حضور در این جهاد موجب ناراحتی آنان شود، جایز نیست. در حدیثی از امام صادق (ع) آمده است که مردی نزد پیامبر اسلام (ص) آمد و عرض کرد، جوان با نشاط وورزیده‏ای است و جهاد را دوست دارد، ولی مادرش از این موضوع ناراحت می‏شود. پیامبر (ص) فرمودند: «ارجع فکن مع والدتک فوالذی بعثنی بالحق لانسها بک لیله خیر من جهاد فی سبیل الله سنه» برگرد و با مادر خویش باش. قسم به آن خدایی که مرا به حق مبعوث کرد، یک شب مادر با تو مأنوس شود، از یک سال جهاد در راه خدا بهتر است.
البته، هنگامی که جهاد جنبه وجوب عینی پیدا کند، کشور اسلامی در خطر قرار گیرد و حضور همگان لازم شود، هیچ عذری حتی نارضایتی پدر و مادر پذیرفته نیست.
پبامبر (ص) فرمودند: «ایاکم وعقوق الوالدین فان ریح الجنه توجد ممن سیرع الف عام ولایجدها عاق» از عاق پدر ومادر بترسید زیرا بوی بهشت از هزار سال راه به مشام می‏رسد؛ اما هیچگاه به کسانی که مورد خشم پدر و مادر هستند نخواهد رسید.
این تعبیر، اشاره لطیفی به این موضوع دارد که چنین اشخاصی نه تنها در بهشت گام نمی‏گذارند، بلکه در فاصله بسیار زیادی از آن قرار دارند و حتی نمی‏توانند به آن نزدیک شوند. سید قطب در تفسیر فی‏ظلال القرآن، حدیثی به این مضمون از پیامبر (ص) نقل می‏کند که مردی که مادرش را بر دوش گرفته بود و طواف می‏داد، پیامبر (ص) را در همان حال مشاهده کرد. عرض کرد: «آیا حق مادرم را با این کار انجام دادم».
پیامبر فرمودند: «نه، حتی جبران یکی از ناله‏های او را به هنگام وضع حمل» نمی‏کند.

یک نکته که دراینجا باید ذکر شود، این است که گاه می‏شود پدر و مادر پیشنهادهای غیر منطقی یا خلاف شرع به انسان می کند، بدیهی است اطاعت آنان در هیچ یک از این موارد، لازم نیست. ولی با این حال، باید با برخورد منطقی و انجام دادن وظیفه امر به معروف و نهی از منکر در بهترین صورتش، با این گونه پیشنهادها برخورد کرد. امام کاظم (ع) می‏فرمایند: «کسی نزد پیامبر (ص) آمد و از حق پرد وفرزند سئوال کرد. فرمودند: باید او را با نام صدا نزند (بلکه بگوید پدرم)، جلوتر از او نرود، قبل از او ننشیند و کاری نکند که مردم به پدرش بدگویی کنند (نگویند خدا پدرت را نیامرزد که چنین کردی)».
توحید و نیکی به پدر و مادر، سرآغاز یک رشته احکام مهم اسلامی
«لا تجعل مع الله الها اخر فتقعد مذموماً مخذولاً و قضی ربک الا تعبدوا الا ایاء و بالوالدین احساناً اما یبلغن عندک الکبر احدهما اوکلاهما فلا تقل لهما «اف» و لا تنهر هما و قل لهما قولاً و کریماً و احفض لهما جناح الذال من الرحمه و قل رب ارحمهما کما ریبانی صغیراً ربکم اعلم بما فی نفوسکم ان تکونوا صالحین فانه کان للاوابین غفوراً» (اسراء -) با خدای یکتا، خدای دیگری به خدای مگیر که نکوهیده و خوار خواهی ماند. پروردگارت مقرر داشت که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید. هر گاه تا تو زنده هستی هر دو یا یکی از آن دو سالخورده شوند، آنان را میازار و به درشتی خطاب مکن و با آنان به اکرام سخن بگو. در برابرشان از روی مهربانی سر تواضع فرود آور و بگو: ای پروردگار من، همچنانکه مرا در خردی پرورش دادند، بر آنان رحمت آور. پروردگارتان از هر کس دیگر به آنچه در دلهایتان می‏گذرد. داناتر است. و اگر از صالحان باشید. او توبه کنندگان را می‏آمرزد.

آیات مورد بحث، سر آغازی برای بیان یک سلسه از احکام اساسی اسلام که با مسئله توحید وایمان شروع می‏شود، توحیدی که خمیر مایه همه فعالیتهای مثبت و کارهای نیک و سازنده است. آیه نخست با توحید شروع شده است و تاکید می‏کند که نباید برای خداوند یگانه هیچ معبودی قرار داد. آیه نمی‏گوید: «معبود دیگری را با خدا پرستش مکن». بلکه می گوید: قرار مده» تا معنای وسیعتری داشته باشد. یعنی، نه در عقیده، نه در عمل، نه در دعا و تقاضا، و نه در پرستش معبود دیگری را در کنار «الله» قرار مده.

سپس به بیان نتیجه شرک می‏پردازد، که همانا با نکوهش و خواری نشستن است. انتخاب کلمه «قعود» (نشستن) در اینجا، اشاره به ضعف و ناتوانی است، زیرا در ادبیات عرب، این کلمه کنایه از ضعف است؛ همانگونه که گفته می‏شود: « قعد به الضعف عن‏القتال» (ناتوانی سبب شد که از بیکار با دشمن بنشیند).

از جمله بالا استفاده می‏شود که شرک، سه اثر بسیار بد در وجود انسان می‏گذارد:
) شرک مایه ضعف، ناتوانی، زبونی و ذلت است؛ در حالی که توحید، عامل قیام، حرکت و سرافرازی است.
) شرک، مایه مذمت ونکوهش است؛ چرا که یک خط روشن انحرافی است، در برابر منطق عقل و کفرانی است آشکار، در مقابل نعمت پروردگار. و آنکس که تن به چنین انحرافی دهد، در خور مذمت است.

) شرک سبب می‏شود که خداوند، مشرک را به معبودهای ساختگی‏اش واگذارد و دست از حمایتش بردارد. و از آنجا که معبودهای ساختگی نیز قادر به حمایتش بردارد و از آنجا که معبودهای ساختگی نیز قادر به حمایت کسی نیستند و خدا هم حمایتش را از چنین کسانی برداشته است، آنان «مخذول» و بدون یار و یاور خواهند شد. در آیات دیگر قرآن نیز همین معنا به شکل دیگری مجسم شده است؛ چنانچه می‏فرماید: «مثل الذین اتخذوا من دون الله اولیاء کمثل العنکبوت اتخذت بیتاً و ا ن اوهن البیوت لبیت العنکبوت لو کانوا یعلمون» ( عنکبوت ) (مثل آنان که غیر از خدا را به دوستی گرفتند، مثل عنکبوت است که خانه‏ای بساخت و همانا سست‏ترین خانه‏ها، خانه عنکبوت است، اگر می‏دانستند.

بعد از اصل توحید، به یکی از اساسی‏ترین تعلیمات انسانی انبیاء -با تاکید مجدد بر توحید- اشاره شده است؛ که همانا نیکی به پدر و مادر است.
«قضا»، مفهوم محکمتری امر دارد. و فرمان قطعی و محکم را می‏رساند. این مطلب، نخستین تاکید در این باره است، قرار دادن توحید در کنار نیکی به پدر و مادر، تاکید دیگری بر اهمیت این دستور اسلامی است. مطلق بودن «احسان» که هر گونه نیکی را در بر می‏گیرد، و همچنین «والدین» که مسلمان و کافر را شامل می‏شود، سومین و چهارمین تاکید در این جمله است. نکره بودن «احساناً» که دراین گونه موارد برای بیان عظمت می‏آید، پنجمین تاکید محسوب می‏شود. توجه به این نکته لازم است که فرمان، معمولاً روی یک امر اثباتی می‏رود؛ در حالی که در اینجا، روی نفی رفته است. این نکته، ممکن است به خاطر آن باشد که از کلمه «قضی»، فهمیده می‏شود که جمله دیگری در شکل اثباتی در تقدیر است یا اینکه مجموع جمله نفی و اثبات : «الا تعبدوا الا ایاه». در حکم یک جمله اثباتی؛ اثبات عبادت انحصاری پروردگار است.
سپس، یکی از مصداقهای روشن نیکی به پدر و مادر بیان شده است. در اینجا، به قسمتی از ریزه‏کاریهای برخورد بسیار مودبانه و احترام آمیز فرزندان به پدران و مادران از دیدگاه قرآن، اشاره می‏شود.
) از یک‏سو، روی حالت پیری آنان -که در آن موقع نیازمندتر به حمایت و محبت و احترامند- تاکید می‏کند، و فرزندانشان را از کمترین سخن اهانت آمیز به آنان نهی می‏کند. آنان ممکن است بر اثر کهولت، طوری شوند که نتواند بدون کمک دیگری حرکت کنند، از جا برخیزند و حتی ممکن است قادر به رفع آلودگی از خود نباشند. در این مواقع، آزمایش بزرگ فرزندان شروع می‏شود.
) از سوی دیگر، قرآن تاکید می‏کند که در این هنگام نه تنها به آنان نباید «اف» گفت: و با صدای بلند و اهانت آمیز با آنان صحبت کرد، بلکه با قول کریم و گفتار بزرگوانه باید با آنان گفتگو کرد. همه اینها، نهایت ادب در سخن را می‏رساند، که زبان کلید قلب است.
) از سوی دیگر، دستور به تواضع و فروتنی داده شده است، تواضعی که نشاندهنده محبت و علاقه باشد، و نه چیز دیگر
) سرانجام، سفارش شده است که حتی موقعی که فرزند رو به سوی درگاه خدا می‏آورد، پدر و مادر را، چه در حیات و چه در ممات، نباید فراموش کند و باید تقاضای رحمت پروردگار را برایشان بنماید، بویژه این تقاضایش را با این دلیل همراه سازد: «پروردگارا، همان گونه که آنان در کودکی مرا تربیت کردند. تو به آنان رحم کن» نکته مهمی که از این تعبیر- علاوه بر آنچه گفته شد- استفاده می‏شود. این است که اگر پدر و مادر آنچنان مسن و ناتوان شدند که به تنهایی قادر بر حرکت و دفع آلودگیها از خود نباشند. فراموش نکن که تو هم در کودکی چنین بودی و آنان را باید جبران کرد. از آنجا که گاهی در رابطه با حفظ حقوق پدر و مادر واحترام و تواضع به آنان، ممکن است لغزشیهایی پیش بیاید که انسان آگاهانه یا نا آگاهانه به سوی آن کشیده شود. در آخرین آیه مورد بحث می‏فرماید: «پروردگار شما به آنچه در دلهای شماست، آگاهتر است؛ زیرا علم خدا در همه زمینه‏ها ضروری، ثابت، ازلی و خالی از هر گونه اشتباه است؛ در حالی که علوم انسانی واجد این صفات نیست.
بنابراین اگر بدون قصد طغیان و سرکشی در برابر فرمان خدا لغزشی در زمینه احترام و نیکی به پدر و مادر از انسان سر زد ولی بلافاصله پشیمان شد و در مقام جبران بر آمد، مسلماً مشمول عفو خدا خواهد شد.
) «اواب» از ماده «اوب» به بازگشت توام با اراده گفته می‏شود؛ در حالی که «رجوع» هم به بازگشت با اراده و هم بی‏اراده اطلاق می‏گردد. به همین دلیل به «توبه»، «اوبه» گفته می‏شود؛ چون حقیقت توبه، بازگشت توام با اراده به سوی خداست. از آنجا که «اواب» صفت مبالغه است، به کسی گفته می‏شود که هر لحظه از او خطایی سر زند و در همان حال، به سوی پروردگار بازگردد. این احتمال نیز وجود دارد که ذکر صیغه مبالغه، اشاره به تعدد عوامل بازگشت به رجوع به خدا باشد؛ زیرا ایمان به پروردگار از یک‏سو، توجه به دادگاه عالم قیامت از سوی دیگر، وجدان بیدار از سوی سوم، و توجه به عدالت و آثار گناه از سوی چهارم، دست به دست هم می‏دهند و انسان را موکداً از مسیر انحرافی به سوی خدا می‏برند.
) «واذا خذنا میثاق بنی اسرائیل لا تعبدون الا الله و بالوالدین احساناًأ» (بقره ) و به یاد آورید هنگامی را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید.
اگر چه آیات درباره بنی‏اسرائیل نازل شده است، ولی یک سلسله قوانین کلی برای همه ملل دنیا در بردارد. از دیدگاه قرآن، برقراری و سربلندی ملتها در صورتی است که به بزرگترین قدرت بی‏زوال تکیه کنند، در همه حال از او مدد بگیرند و فقط در برابر او سر تعظیم فرود آورند؛ که اگر چنین کنند، از هیچ کس ترس و وحشتی نخواهند داشت. واضح است که چنین تکیه گاه و مبدئی جز آفریدگار بزرگ نمی‏تواند باشد. از طرف دیگر، برای بقا و جاویدان ماندن ملتها، همبستگی خاص بین افراد خاص لازم است. این عمل در صورتی امکان دارد، که هر کس به پدر و مادر خود که شعاع بستگی آنان به وی نزدیکتر است، در مرحله بعد به خویشان و بعد از آنان به همه افراد اجتماع، نیکی کند. بدین گونه، همه بال و پر یکدیگر می‏شوند، و افراد ضعیف را حمایت می‏کنند.
) (واعبدوالله و لا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناً» (نساء ) و خدا را بپرستید و هیچ چیز را با او شریک نکنید و به پدر و مادر نیکی کنید.

آیه فوق، نخست مردم را دعوت به عبادت و بندگی پروردگار و ترک شرک و بت پرستی ج که ریشه اصلی برنامه‏های اسلامی است- می‏کند. دعوت به توحید و یگانه پرستی روح را پاک، نیت را خالص، اراده را قوی و تصمیم را برای انجام دادن هر برنامه مفیدی محکم می‏سازد. از آنجا که این آیه بیان کننده یک رشته از حقوق اسلامی است، قبل از هر چیز، اشاره به حق خداوند بر مردم، پرستیدن او و شریکی برای او برنگزیدن کرده است.
سپس، اشاره به حق پدر و مادر شده و توصیه گردیده است که باید به آنان نیکی کرد. از این تعبیرهای مکرر در قرآن کریم بر بندگی خدا واحسان به والدین، استفاده می‏شود که بیان این دو ارتباط است. در حقیقت هم، چنین است، چون بزرگترین نعمت، نعمت هستی و حیات است که در درجه اول از ناحیه خداست و درمراحل بعد، به پدر و مادر ارتباط دارد. بنابراین، ترک حقوق پدر و مادر، همدوش شرک به خداست.
) «قل تعالوا اتل ما حرم ربکم علیکم الا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناًأ» (انعام ) بگو، بیایید آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده بیان کنم که چیزی را با او شریک نکنید و به پدر و مادر نیکی کنید.
ذکر نیکی به پدر و مادر بلافاصله بعد از مبارزه با شرک و قبل از دستورهای مهمی مانند تحریم قتل نفس و اجرای اصول عدالت، دلیل بر اهمیت بسیار حق پدر و مادر در دستورهای اسلامی است. این موضوع وقتی روشنتر می‏شود، که توجه کنیم به جای «آزار به پدر و مادر»- که هماهنگ با دیگر تحریمهای این آیه است-،احسان و نیکی به آنان ذکر شده است. یعنی نه تنها ایجاد ناراحتی برای آنان حرام است، بلکه احسان و نیکی به آنان نیز لازم و ضروری است. جالبتر این که، کلمه «احسان» به وسیله «ب» متعدی شده و فرموده است: « بالوالدین احساناً»احسان گاهی با «الی» و گاهی با «ب» ذکر می شود، معنای‏آن نیکی کردن به طور مستقیم و بدون واسطه است، بنابراین، این آیه تاکید می‏کند که موضوع نیکی به پدر و مادر را باید آنقدر اهمیت داد، که شخصاً و بدون واسطه، به آن اقدام کرد.
) «ولقد اتینا لقمان الحکمه ان اشکر الله و من یشکر فانما یشکر لنفسه و من کفر فان الله غنی حمید و اذقال لقمان لابنه و هو یعظه یا بنی لا تشرک بالله ان الشرک لظلم عظیم و وصینا الانسان بوالدیه حملته امه وهناً علی وهن و فصاله فی عامین ان اشکرلی ولوالدیک الی المصیر و ان جاهداک علی ان تشرک بی ما لیس من اناب الی ثم الی مرجعکم فانبئکم بما کنتم تعلمون» (لقمان -) و آدمی را درباره پدر و مادرش سفارش کردیم. مادرش به او حامله شد و هر روز ناتوانتر می شد و پس از دو سال از شیرش باز گرفت. و سفارش کردیم که مرا و پدر و مادرت را شکر گوی که سرانجام تو نزد من است. اگر آن دو به کوشش از تو بخواهد تا چیزی را که نمی‏دانی چیست با من شریک گردانی، اطاعتشان مکن. در دنیا با آنان به وجهی پسندیده زندگی کن و خود، راه کسانی را که به درگاه من باز می‏گردند. در پیش گیر، بازگشت همه شما به سوی من است و من از کارهایی که می‏کرده‏اید، آگاهتان می‏کنم.
در آیه اول، نتیجه «شکر» و «کفران» نعمتها، به این صورت بیان شده که شکر نعمت، به سود خود انسان، و کفران هم به زبان خود او است. خداوند از همگان بی‏نیاز است. اگر همه ممکنات شکر کنند، چیزی بر عظمتش افزوده نمی‏شود و اگر جمله موجودات کافر شوند. بر دامن کبریایی‏اش گردی ننشیند.
«ل» در جمله «ان اشکرالله»، برای اختصاص و در «لنفسه» برای نفع است. بنابراین، سود شکرگزاری که همان دوام نعمت، و افزایش آن به اضافه ثواب آخرت است، به خود انسان بر می‏گردد؛ همان گونه که زیان کفران، فقط دامان خودش را می‏گیرد.
تعبیر: «غنی حمید»، اشاره به این است که شکر گزار در برابر افراد عادی، یا چیزی به بخشنده نعمت می‏دهد یا اگر چیزی نمی‏دهد، با ستایش او مقامش را در انظار مردم بالا می‏برد. ولی درباره خداوند، هیچ یک از این دو، معنا ندارد.او از همگان بی‏نیاز، و شایسته ستایش همه ستایشگران است. فرشتگان حمد او را می‏گویند، و تمام ذرات موجودات به تسبیح و حمد او مشغولند. اگر انسانی به زبان قال کفران کند، کمترین اثری ندارد؛ زیرا ذرات وجود خودش، به زبان حال مشغول حمد و ثنای اویند.
شکر با «صیغه مضارع» نشانه تداوم واستمرار است، و کفر با «صیغه ماضی» که حتی بریک مرتبه است بیان شده است. این نکته، اشاره به این است که کفران حتی برای یک بار، ممکن است عواقب دردناکی بار آورد اما شکر لازم است که مستمر و مداوم باشد تا انسان مسیر تکامل خود را طی کند.
بعد از معرفی لقمان و مقام و حکمت او، به نخستین اندرز وی- که در عین حال مهمترین توصیه به فرزندش می باشد- اشاره شده است. حکمت لقمان ایجاب می‏کند که قبل از هر چیز، به سراغ توحید، اساسی‏ترین مسئله عقیدتی، برود؛ زیرا هر حرکت تخریبی و ضد الهی، همچون: دنیا پرستی، مقام پرستی و هوا پرستی، شاخه‏ای از شرک به شمار می‏روند. نکته قابل توجه اینکه، لقمان حکیم دلیل بر نفی شرک را این ذکر می‏کند که شرک، ظلم عظیم است؛ آن هم با تعبیری، که از چند جهت تاکید دارد. و چه ظلمی از این بالاتر، که هم درباره خدا انجام بگیرد و موجود بی‏ارزشی را همتای او قرار دهند، و هم درباره خویشتن انجام شود. و انسان از اوج عزت عبودیت پروردگار به قعر دره ذلت پرستش غیر او ساقط کند. دو آیه بعد، در حقیقت جمله‏های معترضه‏ای است که در لابه لای اندرزهای لقمان از سوی خداوند بیان شده است. البته معترضه، به معنای بی‏ارتباط نیست، بلکه به معنای سخنان الهی است که ارتباط روشنی با سخنان لقمان دارد. در این آیه، بحث از وجود، زحمات، خدمات و حقوق پدر و مادر، و قرار دادن شکر آنان در کنار شکر خداوند است. به علاوه، تاکیدی بر خالص بودن اندرزهای لقمان، به فرزندش نیز شمرده می شود، زیرا پدر و مادر با این علاقه وافر و خلوص نیت، ممکن نیست جز خیر و صلاح فرزند را در اندرزهایشان بازگو کنند.
آنگاه، به زحمات بسیار مادر اشاره می‏شود. این مسئله از نظر علمی ثابت شده و تجزیه نیز نشان داده است، که مادران در هنگام بارداری گرفتار سستی می‏شوند؛ زیرا شیره جان و مغز استخوان را به پرورش جنین خود اختصاص می‏دهند، و از تمام مواد حیاتی وجود خود بهترینش را تقدیم او می‏کنند. به همین دلیل، مادران در دوران بارداری گرفتار کمبود انواع ویتامینها می‏شوند که اگر جبران نشود، ناراحتی‏هایی را برای آنان به وجود می‏آورد. این ویژگی، در دوران رضاع و شیر دادن نیز ادامه می‏یابد؛ چرا که شیر، شیره جان مادر است. لذا به دنبال آیه، آمده است که پایان نکته، اشاره شده است: «والوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین» (بقره ) مادران فرزندانشان را دو سال تمام شیر دهند. البته، منظور دوران، کمتر از دوسال انجام شود. به هر حال، مادر در این ماه، دوران حمل و دوران شیر خوارگی، بزرگترین فداکاری راهم از نظر روحی و عاطفی، هم از نظر جسمی، و هم از جهت خدمات، درباره فرزندش انجام می‏دهد.
جالب اینکه در آغاز توحید، پدر و مادر را ذکر می‏کند، ولی به هنگام بیان زحمت و خدمات، تکیه روی زحمات مادر است تاانسان متوجه ایثارگریها و حق عظیم او شود. سپس، به شکر خداوند و شکر پدر و مادر سفارش شده است. شکر خدا را باید کرد، زیرا خالق و منعم اصلی انسان، خداست که چنین پدر و مادر مهربانی را به ما داده است. و هم شکرگزار پدر و مادر باید بود، که به واسطه این فیض و عهده‏دار انتقال نعمتهای خداوند به انسان می‏باشند.
و در پایان، آیه با لحنی که خالی از تهدید و عتاب نیست، می فرماید: «بازگشت همه شما، به سوی من است». اگر در اینجا کوتاهی کنید، در بارگاه الهی تمام این حقوق، زحمات و خدمات مو به مو بررسی و محاسبه می‏شود. بعضی از مفسران در اینجا به نکته‏ای توجه کرده‏اند که در قرآن مجید، تاکید بر رعایت حقوق پدر و مادر بارها آمده است. اما سفارش به فرزندان- جز درباره نهی از کشتن فرزندان که یک عادت شوم و زشت استثنایی در عصر جاهلیت بود- کمتر دیده می‏شود. این نکته به دلیل آن است که پدر و مادر به حکم عواطف نیرومندشان، کمتر ممکن است فرزندان را به دست فراموشی بسپارند. در حالی که بسیار دیده شده است که فرزندان، پدر و مادر را به ویژه به هنگام پیری و از کار افتادگی، فراموش می کنند: این دردناکترین حالت برای پدر و مادر، و بدترین ناشکری برای فرزندان محسوب می‏شود. از آنجا که توصیه نیکی درباره پدر و مادر ممکن است این توهم را برای بعضی ایجاد کند که حتی در مسئله عقاید، کفر و ایمان باید با آنان مماشات کرد، در آیه بعد تاکید می‏کند که هرگز نباید رابطه انسان با پدر و مادرش، مقدم بر رابطه او با خدا باشد. پس، هرگز نباید عواطف خویشاوندی، حاکم بر اعتقاد مکتبی انسان شود. تعبیر به «جاهداک»، اشاره به این است که پدر و مادر گاه به گمان اینکه سعادت فرزندشان را می‏خواهند، تلاش و کوشش می‏کنند که او را به عقیده انحرافی بکشانند. وظیفه فرزندان این است که هرگز در برابر این فشارها تسلیم نشوند، استقلال فکری خود را حفظ کنند، و عقیده توحید را با هیچ معاوضه نکنند. همچنین، جمله «مالیس لک به علم».اشاره به این است که اگر فرضاً دلایل بطلان شرک را نادیده بگیریم، حداقل دلیلی بر اثبات آن نیست. از آنجا که ممکن است این فرمان این توهم را به وجود آورد که در برابر پدر و مادر مشرک باید شدت عمل داشت و بی‏حرمتی کرد، بلافاصله اضافه می کند که اطاعت نکردن از آنان در کفر و شرک، دلیل بر طرز شایسته‏ای رفتار کرد، ولی از نظر اعتقاد و برنامه‏های مذهبی تسلیم افکار و پیشنهادهایشان نشد. این رفتار، درست نقطه اصلی اعتدال، و راه پیامبران و مومنان راستین است. لذا، بعد می‏افزاید که مومنان باید راه کسانی را پیروی کنند، که به سوی خداوند باز می‏گردند؛ چرا که بازگشت همه به سوی خداوند است، و خداوند انسان را ازکارهایشان آگاه می‏سازد و طبق آن پاداش و کیفری می‏دهد.
نفی و اثباتهای پی در پی، و امر و نهی‏ها در آیات فوق، برای این است که مسلمانان در این گونه مسائل که در بدو نظر تضادی در میان انجام دادن دو وظیفه لازم تصور می‏شود- خط اصلی را پیدا کنند و بدون کمترین افراط و تفریط، در مسیر صحیح قرار گیرند.این دقت و ظرافت قرآن در این ریزه کاریها، از چهره‏های فصاحت و بلاغت عمیق آن است.
وصینا الانسان بوالدیه حسنا و ان جاهداک لتشرک بی ما لیس لک به علم فلا تطعهما الی مرجعکم فانبئکم بما کنتم تعملون» (عنکبوت ) و به آدمی سفارش کردیم که به پدر و مادر خود نیکی کند و اگر آن دو بکوشند که تو چیزی را که بدان آگاه نیستی شریک من قرار دهی، اطاعتشان مکن. بازگشت همه شما به سوی من است و شما را به کارهایی را می‏کرده‏اید، آگاه می‏کنم. روایات مختلفی در شان نزول این آیه آمده، که چکیده آن این است که «بعضی از مردانی که در مکه بودند، ایمان و اسلام را پذیرفتند. هنگامی که مادرشان از این مسئله آگاه شدند، تصمیم گرفتند که غذا نخورند و آب ننوشند تا فرزندانشان از اسلام باز گردد. گر چه هیچ کدام از این کدام از این مادران به گفته خود وفا نکردند و اعتصاب غذا را شکستند. ولی این آیه نازل شد و خط روشنی در برخورد با پدر و مادر در زمینه ایمان و کفر به دست همگان داد
یکی از مهمترین آزمایشهای الهی، مسئله تضاد خط ایمان و تقوا با پیوندهای عاطفی و خویشاوندی است. قرآن در این زمینه تکلیف مسلمانان را بروشنی بیان کرده است. در این بخش، آیات آمده در این زمینه، بررسی می‏شود.
) «و وصینا الانسان بوالدیه احساناً» (حقاف ) و انسان را سفارش کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند. اگر چه این حکم، یک حکم تشریعی است، ولی این مسئله پیش از آنکه یک لازم تشریعی باشد، به صورت یک قانون تکوینی درنهاد همه انسانها وجود دارد. تعبیر به «انسان» در اینجا جلب توجه می کند؛ زیرا این قانون مخصوص مومنان نیست، بلکه هر کس شایسته نام انسان است، باید همیشه به پدر و مادر حق شناس باشد. هر چند با این اعمال، هرگز نمی‏تواند دین خود را به آنان ادا کند.
سپس، برای این که تصور نکند که پیوند عاطفی با پدر و مادر می‏تواند بر پیوند انسان با خدا و مسئله ایمان حاکم شود، با یک استثنای صریح تاکید می‏کند که اگر پدر و مادر تلاش و کوشش کنند که فرزندشان برای خدا شریکی قایل شود که به آن علم ندارد، از آنان نباید اطاعت کند.
تعبیر: « مالیس بک به علم» اشاره به منطقی نبودن شرک است. چون اگر واقعاً شرک صحیح بود، دلیلی بر آن وجود داشت. به تعبیر دیگر، جایی که انسان علم به چیزی نداشته باشد، باید از آن پیروی نکند؛ تا چه رسد به این که علم به بطلان آن داشته باشد. پیروی از چنین چیزی پیروی از جهل است. اصولاً، تقلید کورکورانه غلط است، حتی اگر درباره ایمان باشد؛ تا چه رسد به شرک و کفر. به این ترتیب، از اینجا یک اصل کلی استفاده می‏شود: « هیچ چیز نمی‏تواند بر ارتباط انسان با خدا حاکم شود؛ حتی پیوند با پدر ومادر، که نزدیکترین پیوندهای عاطفی است.
حدیث معروف امام علی (ع): «لا طاعه لمخلوق فی معصیه الخالق» اطاعت از مخلوق در عصیان خالق روا نیست. معیار روشنی را در این مسائل به دست می‏دهد.از این آیات و روایات نتیجه می‏شود که اسلام برترین احترام را برای پدر و مادر قائل است. پس، در صورت مشرک بودن و دعوت به شرک- که منفورترین کارها در نظر اسلام است- باز حفظ احترام آنان در عین نپذیرفتن دعوت آنان به شرک، واجب شمرده می‏شود.
در حدیثی از پیامبر (ص) آمده است که شخصی خدمت ایشان آمد و عرض کرد: من به چه کسی نیکی کنم»؟
فرمودند: «به مادرت». دوباره آن شخص سئوال کرد: «بعد از او به چه کسی»؟ فرمودند: «به مادرت».
بار سوم، آن شخص سئوال کردم: «بعد از او، به چه کسی»؟ باز فرمودند: «مادرت». و در چهارمین بار، پیامبر (ص) توصیه پدر و مادر و دیگر بستگان را به ترتیب نزدیکی آنان، به ایشان فرمودند.
در حدیث دیگری، پیامبر (ص) توصیه پدر و دیگر بستگان را به ترتیب نزدیکی آنان، به ایشان فرمودند.
در حدیث دیگری، پیامبر (ص) فرمودند: «الجنه تحت اقدام الامهات» (بهشت زیر پای مادران است). یعنی فقط از طریق خضوع و همچون خاک راه بودن در برابر آنان، می‏توان به بهشت برین راه یافت.
) «و وصینا الانسان بوالدیه احساناً حملته امه کرهاً و وضعته کرهاً و حمله و فصاله ثلاثون شهراً حتی اذا بلغ اشده و بلغ اربعین سنه قال رب اوزعنی ان شکر نعمتک التی انعمت علی و علی والدی و ان اعمل صالحاً ترضاه و اصلح لی فی ذریتی انی تبت الیک و انی من المسلمین» (احقاف ) و آدمی را به نیکی کردن با پدر و مادر خود سفارش کردیم. مادرش بار او را به دشواری برداشت و به دشواری بر زمین نهاد. و مدت حمل تا از شیر باز گرفتنش، سی ماه است تا چون به سن جوانی رسد و به چهل سالگی در آید. گوید: ای پروردگار من ، به من بیاموز تا شکر نعمتی که بر من و بر پدر و مادرم ارزانی داشته‏ای به جای آرم. کاری شایسته بکنم که تو از آن خشنود شوی و فرزندان مرا به صلاح آور. من به تو بازگشتم و از تسلیم شدگانم.
این آیه، از نیکی و شکر به پدر و مادر که مقدمه‏ای برای شکر پروردگار است، شروع می‏کند. «وصیت» و توصیه، به معنای مطلق سفارش است. و مفهوم آن، منحصر به سفارشهای مربوط به پس از مرگ نیست. لذا جمعی از مفسران آن را در این آیه، به معنای دستور و فرمان تفسیر کرده‏اند. سپس به دلیل لزوم حق شناسی از مادر، تاکید می‏شود که در طول ماه بارداری و شیر دهی، وی بزرگترین ایثار و فداکاری را درباره فرزندش انجام می‏دهد.
اینکه قرآن در اینجا فقط از ناراحتی‏های سخن می‏گوید، و سخنی از پدر در میان نیست، نه به خاطر اهمیت ندادن به پدر است؛ چرا که هم در بسیاری از این مشکلات شریک مادر است. اما چون سهم بیشتری دارد، بیشتر بر او تاکید شده است.
هنگامی که انسان به کمال قدرت نیروی جسمانی رسید و به مرز سالگی وارد شد، سه چیز را از خدا تقاضا می‏کند: شکر پدر و مادرش، انجام دادن کارهای خوب و تداوم در رستگاری‏اش در فرزندانش، این تعبیر، نشان می‏دهد که انسان با ایمان در چنین سن و سالی، هم از عمق و وسعت نعمتهای خدا بر او، و هم از نعمتهای که پدر و مادر به او کرده است، آگاه می‏شود؛ زیرا در این سن و سال، معمولاً خودش پدر یا مادر می‏شود و با درک زحمات طاقت فرسا و ایثارگرانه آن دو، بی اختیار به یادشان می‏افتد و به جایشان در پیشگاه خدا شکر می کند.
تعبیر: «لی» (برای من )، ضمناً اشاره به این است که صلاح و نیکی فرزندان من در چنان باشد، که نتایجش عاید من نیز بشود. تعبیر: «فی ذریتی» (فرزندان من)، به طور مطلق اشاره به تداوم صلاح و نیکوکاری در تمام دودمان است.
جالب اینکه در دعای اول، پدر و مادر را و در دعای سوم، فرزندان را شریک می‏کند. ولی در دعای دوم، برای خود دعا می‏کند. انسان صالح اینگونه است که اگر با یک چشم به خویشتن می‏نگرد، با چشم دیگر به افرادی که بر او حق دارند. نگاه می‏کند.
پس از بررسی موضوع احترام به پدر و مادر از نگاه قرآن کریم و ارتباط آن با اطاعت از دستورهای خداوند، اکنون می‏توانیم اینگونه جمع‏بندی کنیم که احترام به والدین، از دستورهای اکید دینی است.
درباره تعامل اطاعت از والدین با اطاعت از خدا، می‏توان گفت که ما ابتدا اطاعت از دستورهای خداوند را واجب می دانیم. سپس، خداوند دستور داده است که از پدر و مادر اطاعت کنیم، و به آنان احترام بگذاریم. پس، اطاعت از این دستور خداوند، احترام به والدین را به همراه می‏آورد. البته، اگر اطاعت از والدین موجب زیر پا نهادن دستورهای الهی شود، براساس نظر اسلام نباید از آنان اطاعت کرد، و دستور خداوند بر دستور والدین ارجحیت داده شده است. با این حال، در چنین مواردی، اسلام تاکید می‏کند که باید با نرمی و متانت با پدر و مادر برخورد کرد. و اسلام، اجازه پرخاش را حتی در زمانی که پدر و مادر بر خلاف دین دستور داده باشند، به فرزندان نداده است.
نیکی به پدر و مادر چنان اهمیتی دارد که حتی پدر و مادری که از نظر عقیده دچار انحراف هستند و یا به فرزند خود ظلم کرده‏اند باید مورد احترام واقع شوند و فرزند به آنان نیکی کند.
مادر حق ویژه‏ای دارد و نیکی به او مقدم است. امام صادق(ع) فرمودند: شخصی نزد پیامبر اکرم(ص) آمد و پرسید ای پیامبر! به چه کسی نیکی کنم؟ فرمودند: مادرت پرسید: سپس به چه کسی؟ فرمودند: به مادرت. باز پرسید: سپس به چه کسی؟ فرمودند: به مادرت، دوباره پرسید: سپس به چه کسی؟ فرمودند: به پدرت.
اسلام برای پدرانی که وظیفه ی خود را به درستی انجام می دهند، ارزش و احترم قائل است. این ارزش و احترام به حدی است که در آیات قران پس از انجام وظیفه ، احترام به خدا و اطاعت از فرمانش از احترام به والدین یاد شده است.
در اینجا چند نمونه از موارد ارزش و احترام پدر را ذکر می کنیم : اصل بر رعایت حکم پدر است و بدون اجازه ی او‏، جز در واجبات نمی توان گام برداشت. فرزند وظیفه دارد بال رحمت و عنایت خود را در زیر پای پدر و مادر بگستراند. فرزند حق اهانت به پدر را ندارد، حتی گفتن اف. حرمت پدر چون حرمت خداست و نمی توان آبروی پدر را زیر سؤال برد و شخصیت ا و را خدشه دار کرد.
حال این همه احترام برای پدری است که تمرین عظمت و لیاقت کرده باشد، عواملی که سبب بغض و نارسایی در رشد و حیات خود و کودک است از خود دور کند و برای صلاح و فساد فرزندش و جامعه بیندیشد.
اهمیت نقش پدر
پدر در جنین از دو لحاظ سهم دارد : – وراثت – محیط.
از نظر وراثت نیمی از کروموزوم های جنین از پدر و نیمی از مادر است. ممکن است پدر بیماری داشته باشد و از طریق کروموزوم ها به کودک نیز منتقل می شود. رفتار پدر الگو و غرور او کارساز است. شیوه محبت یا خشونت ، اتکای به نفس ، قاطعیت پدر و; همه برای کودک در س و آموزنده می باشد.
رابطه ی پدر با فرزند باید بر اساس انس و تفاهم باشد، براساس اندیشه و تدبر، تحسین و تشویق، بکارگیری شیوه الگویی مناسب و همت گذاشتن برای سازندگی و رشد و شخصیت او باشد.
پدر از لحاظ محیط نیز نقش دارد. اگر پدر فردی پاک، شریف، مؤمن و متعبد باشد کودک از او تأثیر می پذیرد و اگر پدر آلوده باشد ناخواسته کودک نیز آلوده خواهد شد. طرز فکرها، فلسفه ها، ادبیات و هنر، اخلاق و رفتار و جرائم و انحرافات، مواضع سیاسی و اقتصادی همه در کودک مؤثر است و شخصیت کودک را تحت تأثیر قرار می دهد.
طفل از زمان تولد تا حدود دو ماهگی شدیداً وابسته به مادر است و مادر را مرکز آرزوها و آمال خود می داند. به تدریج که کودک وارد دو ماهگی می شود، پدر وارد زندگی و ذهن و تصور او می شود. کودک این را در می یابد که پدر برای او پناهگاه است، معلم است، رهبر و قانونگذار است.
تصور اینکه پدر از مادر کم اهمیت تر است از جهاتی درست است اما در مواردی نیز نقش پدر مهم تر از مادر می باشد. تجسم عالم شعور، مظهر عقل و دانش در خانواده در قبضه ی پدران است و طفل پدر را به این گونه می شناسد.
کودک به تدریج که بزگتر می شود تصوراتی از پدر را در ذهن خود پرورش داده و آنها را پروبال می دهد. از جمله تصوراتی که کودک از پدر خود دارد عبارتند از :
الف ) چهره برجسته خانواده
ب ) همانندی با پدر
ج ) ضامن رفع نیازها
د ) عامل تأمین امنیت
ه )مرکز دانایی و اندیشه.
الف ) چهره برجسته خانواده : کودک در سن - سالگی پدر را بزرگترین شخصیت و عاقل ترین افراد می داند. اگر کسی علیه پدر چیزی بگوید، ا و از پدر خود دفاع می کند. کودک در خانه با پدر رفتاری رسمی دارد و بیشتر اوقات از کانال مادر با پدر ارتباط برقرار می کند.
ب ) همانندی با پدر : از نظر روان شناسان، کودک - ساله مخصوصاً پسر بچه ها پدر را الگوی خود قرار می دهند. پدر از نظر کودک سمبل قدرت است. ضامن خانواده است و همه ی آرزوی کودک این است که مثل پدرش باشد.
ج ) ضامن رفع نیازها: پدر از نظر کودک ضامن رفع نیازهاست. هر چیزی را که اعضای خانواده احتیاج دارند ، پدر تهیه می کند، کودک در سایه پدر، نیکو پرورش می یابد. هر چقدر سن کودک بیشتر شود، دید او نسبت به ضمانت پدر بیشتر می شود بطوریکه در سنین نوجوانی مادر را عامل مهر و محبت و پدر را عامل تأمین زندگی و انضباط می داند.
د ) عامل تأمین امنیت : اگر خطری برای کودک پیش آید به پدرش پناه می برد.
ه ) مرکز دانایی و اندیشه: پدر نماینده ی دنیای خارج کودک است، مرکز دانایی و آگاهی است. کودک گمان دارد که پدرش در همه ی اصول و قواعد داناست. حتی کودکانی که نسبت به پدر دید منفی دارند باز هم درباره ی پدر تعصب دارند و عقل و فکر او را تحسین می کنند.
جلب رضایت و خشنودی مادران از وظایف اساسی و مهم فرزندان است . در حدیثی از پیامبر اکرم ( ص ) نقل شده است که فرمود: الجنه تحت اقدام الامهات ، بهشت زیر پای مادران است. این حدیث شریف بیان می کند که اگر فرزندی رضایت مادرش را با اطاعت و احترام و سپاسگزاری جلب نکند ، وارد بهشت نمی شود.
اگر انسان تمام دستورهای دینی را انجام دهد ، ولی به پدر و مادرش توهین کند ، آنان را خشمگین سازد ، بی احترامی و بی ادبی به آنها روا دارد ، و به طور کلی کاری کند که پدر و مادر از وی ناراضی باشند در این صورت هیچ عملی از او در پیشگاه خداوند پذیرفته نمی شود.
مردی به محضر پیامبر ( ص ) آمده و گفت :ای رسول خدا در دنیا هیچ کار زشتی نیست که من انجام نداده باشم. آیا توبه من قبول می شود؟ پیامبر (ص) فرمود : آیا هیچ کدام از پدر و مادرت زنده هستند. پدرم زنده است. فرمود : برو و پدرت نیکی کن ( که همین نیکی به پدر موجب پذیرفتن توبه تو خواهد بود ).
وقتی او رفت . پیامبر (ص ) فرمود: ای کاش مادر این گناهکار زنده بود و به مادرش نیکی می کرد . زیرا نیکی به مادر به قبولی توبه اش نزدیکتر بود یعنی نیکی به مادر زودتر موجب قبولی توبه در پیشگاه خدا می شود.
امام صادق (ع ) می فرماید: آن کسی که به بزرگترها احترام نگذارد و به کوچکترها محبت نکند از ما نیست.
مساله حق شناسی و حسن عهد
خصلت‏حق شناسی و نیک نگه داشتن خاطرات شایسته گذشته، ازارزش‏های بسیار والا از دیدگاه عقل و فطرت بوده، و از اصول زیبایی‏ها و شکوه عظیم‏انسانیت می‏باشد. انسان ارجمند، انسانی است که حق شناس، وفادار، هم‏دل، سپاسگزارو جبران کننده زحماتی که دیگران در مورد او نموده‏اند باشد چنین انسانی درپیشگاه خداوند، بسیار ارجمند است. و این یک موضوع قطعی است که نه تنها دراسلام، بلکه در میان همه ادیان و مکاتب آسمانی همین گونه است.
امام صادق(ع)فرمود: حضرت موسی(ع) مشغول مناجات و راز و نیاز با خدا بود، در این هنگام مردی‏را در سایه عرش خدا دید، عرض کرد: «خدایا! این مرد کیست که او را در جایگاه‏عظیم در سایه عرش خودت جای داده‏ای؟» خداوند فرمود: «هذا کان بارابوالدیه;.; این شخصی است که به پدر و مادرش نیکی کرده است.»
جالب این که در این آیه، سپاسگزاری از پدر و مادر، در کنار ستایش از خداقرار گرفته و خداوند به صورت فرمان اعلام می‏کند که قطعا باید این قدردانی (باقلب و زبان و عمل) انجام گیرد. و در مورد دیگر خداوند این سپاسگزاری را چنین‏تبیین نموده که درباره پدر و مادر چنین دعا کن: «رب ارحمهما کما ربیانی‏صغیرا; خدایا همان گونه که پدر و مادرم مرا در کوچکی (با مهر و محبت) تربیت‏کردند، به آن‏ها مهربانی کن.» در این آیه به مساله مربی بودن مادر، و رنج‏ها وزحمت‏های او در مورد تربیت فرزند اشاره شده که بسیار طاقت فرسا است. یادآوری‏این مساله حس حق شناسی انسان را تحریک می‏کند، و وجدان نهفته او را بیدارمی‏سازد، که باید در این راستا از هرگونه غرور و غفلت پرهیز کند و به یاد دوران‏کودکی و زحمت‏های سخت مادر بیفتد و با حق‏شناسی صحیح وهمه جانبه خود، خشنودی‏کامل مادر را تحصیل نماید.
امام سجاد (ع) در بیان حق شناسی انسان نسبت‏به مادرچنین می‏فرماید: «حق مادر این است که بدانی تو را در جایی (رحم) نگه داشته وجا به جا نموده که هیچ کس دیگر را در آن جا نگه ندارد، از قلبش میوه‏ای به‏تو خورانده که هیچ کس به دیگری نخوراند. و تمام جسم و جان خویش را با شادمانی‏و طیب نفس سپر جان ساخته و همه رنج‏ها و سختی‏ها را در دوران حمل برای حفظ جان‏تو به جان خریده است، تا آن گاه که دست قدرت پروردگار، تو را از تنگنای رحم به‏پهنه زمین آورده است، در این هنگام مادر خشنود بوده که خود گرسنه بماند و تورا سیر کند، خود برهنه باشد و تو را بپوشاند، خود تشنه بماند و تو را سیراب‏نماید، خود در آفتاب باشد و تو را در سایه نهد، سختی‏ها را بپذیرد و تو را باناز بپروراند، بیدار بماند و تو را به خواب نوشین کند، اندرون خود را ظرف وجودتو کرده، دامنش را آرامگاه، جانش را سپر بلای تو ساخته است، گرم و سرد جهان رابه خاطر تو به جان خریده، بنابراین: «فتشکرها علی قدر ذلک، و لاتقدر علیه الابعون الله و توفیقه; تو باید به همین اندازه از او سپاسگزاری و قدردانی کنی،ولی انجام چنین حق شناسی به قدری سنگین است که تو آن را جز به یاری و توفیق‏الهی نمی‏توانی انجام دهی.»
نظیر این مطلب در گفتار امام صادق(ع) آمده، آن جاکه به یکی از شیعیان به نام ابراهیم بن مهزم که با مادرش به نام «خالده‏»درشت گویی می‏کرد، فرمود: «یا بامهزم مالک ولخالده اغلظت فی کلامها البارحه،اما علمت ان بطنها منزل قد سکنته، و ان حجرها مهد قد غمزته، و ثدیها وعاء قدشربته; ای ابومهزم! چرا با مادرت خالده درشت گویی می‏کنی؟ چنان که شب گذشته بااو با خشم و خشونت‏سخن گفتی، آیا نمی دانی که رحم او منزل سکونت، و دامنش‏گهواره نوازشگر تو بود، و سینه‏اش ظرفی بود که از آن شیر نوشیدی.»
کوتاه سخن‏این که با صراحت‏باید گفت هر قدر درباره عظمت مقام و حق مادر بگوییم کم‏گفته‏ایم، آیا با یک ظرف لیوان می‏توان آب دریا را برداشت؟ در یک مرحله مادر حق‏حیات بر انسان دارد، بنابراین باید تا سر حد امکان حق او را شناخت و از اوقدردانی و تجلیل کرد. برای این که باز با حق عظیم مادر و اوج مقام او ازدیدگاه اسلام بیش‏تر آشنا شویم، نظر شما را به چند روایت زیر جلب می‏کنم:
) مسلمانان مشغول طواف کعبه بودند، شخصی مادر سال خورده‏اش را بر دوش گرفته واو را در میان ازدحام جمعیت طواف می‏داد، او پیامبر(ص) را در میان طواف‏کنندگان دید، پس از طواف به آن حضرت عرض کرد: «آیا با این کار حق مادرم راادا کردم؟» پیامبر(ص) فرمود: «نه، حتی این کار دشوار تو نمی‏تواند یکی ازناله‏های او به هنگام وضع حمل را جبران کند.»
) امام باقر(ع) فرمود: موسی بن‏عمران(ع) در مناجات خود با خدا عرض کرد: «مرا سفارش و موعظه کن‏» خداوند سه‏بار به او فرمود: «اوصیک بی; تو را به (رابطه و یاد) خودم سفارش می‏کنم.»
موسی(ع) عرض کرد: باز مرا موعظه کن، خداوند دو بار به او فرمود: «اوصیک‏بامک; تو را به نیکی به مادرت سفارش می‏کنم‏» و یک بار فرمود: «تو را به نیکی‏به پدرت سفارش می‏نمایم.» بعضی از دانشمندان از این عبارت چنین استفاده‏کرده‏اند که اگر نیکی به پدر و مادر را سه بخش کنیم، دو بخش آن از آن مادر است.
) در سیره پیامبر گرامی اسلام آمده: آن بزرگوار، سال‏ها بعد از وفات حضرت خدیجه(س) به عنوان حق شناسی از او، به‏دوستان او محبت می‏کرد. روزی پیرزنی را فوق العاده مورد عطوفت قرار داد و به‏او احسان مضاعف نمود، عایشه از علت آن همه عنایت مخصوص پرسید، پیامبر(ص) درپاسخ فرمود: «ان حسن العهد من الایمان; همانا نیکو نگه داشتن سابقه و وفاداری‏به خاطرات گذشته، از نشانه‏های ایمان است.»
) حلیمه سعدیه که چند ماهی به‏پیامبر(ص) در دوران شیرخوارگی شیر داده بود و به عنوان مادر رضاعی پیامبر(ص) محسوب می‏شد، پس از گذشت‏سال‏ها بر اثر قحطی و گرسنگی به مکه آمد و تقاضای کمک‏نمود، پیامبراکرم(ص) به پاس حق شناسی و احترام به مادر رضاعی خود، از اموال‏حضرت خدیجه(س) با کسب رضایت او چهل شتر و گوسفند به حلیمه سعدیه داد و او رابا خشنودی بدرقه کرد.
نظیر این مطلب در مورد بانویی به نام «ثویبه‏» نقل شده که او در دوران‏شیرخوارگی پیامبر(ص) چند روزی به آن حضرت شیر داد، پیامبر(ص) وقتی که به مقام‏نبوت رسید، به خاطر محبت‏های «ثویبه‏» در دوران شیرخوارگی، به او احسان می‏کرد،در مدینه برای او که در مکه می‏زیست، لباس و هدایای دیگر می‏فرستاد. «ثویبه‏»در سال هفتم هجرت از دنیا رفت، پیامبر(ص) از وفات او غمگین شد، آن بزرگوار ازآن پس به یاد محبت‏های «ثویبه‏» به خویشان او محبت و نیکی می‏کرد، و برای آن‏هانان و غذا می فرستاد، و به این ترتیب از زحمت‏های اندک گذشته او حق‏شناسی وقدردانی می‏نمود.» این همان شیوه‏ای است که قرآن به آن دستور داده و می‏فرماید:
«هل جزاء الاحسان الا الاحسان; آیا پاداش نیکی، جز نیکی است؟» نتیجه این که: حقیقت این است که هیچ کس بعد از پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) مانند مادر برگردن انسان حق ندارد، و انسان باید کمال حق شناسی و قدردانی را نسبت‏به مادرداشته باشد.
بنابران، یکی از مسوولیت‏های سنگین و مهم آن است که انسان با عناوین مختلف وشیوه‏های گوناگون از مادر تجلیل و احترام کند و خشنودی او را به دست آورد، تاشاید یکی از هزار زحمت‏خالصانه او را جبران کرده باشد.
امامان معصوم(ع) به‏قدری نسبت‏ به رعایت احترام به مادر حساس بودند که روایت‏شده از امام سجاد(ع)سوال شد: «با این که تو از نیکوکارترین انسان‏ها هستی، چرا با مادرت در یک‏کاسه غذا نمی‏خوری؟ با توجه به این که مادرت دوست دارد با تو در یک کاسه غذابخورد؟»
آن حضرت در پاسخ فرمود: «اکره ان تستبق یدی الی ما سبقت الیه عینها فاکون عاقا لها; از این رو دوست‏ندارم دستم به لقمه‏ای پیشی گیرد، که چشم مادرم به دیدن آن پیشی گرفته است،آن گاه عاق مادرم گردم (یعنی نسبت‏به مادر بی‏مهر شوم)
آثار نیکی و بدی به مادر
یکی از اموری که در رابطه با مادر، از امور قطعی است و تجربه نیز آن را تاییدمی‏کند آثار وضعی رفتار با مادر است، که اگر نیک باشد، آثار وضعی و پاداش بسیارنیک خواهد داشت، و اگر بد باشد دارای کیفر سخت و ناهنجار خواهد شد، به همین‏اساس، باید توجه داشت که منظور از احترام به مادر احترام ظاهری و خشک و خالی‏نیست، بلکه علاوه بر آن باید به او احسان نمود و از هرگونه آزار رسانی به اوپرهیز کرد. ما وقتی که آیات قرآن را در رابطه با پدر و مادر مورد بررسی قرارمی‏دهیم، می‏بینیم در سیزده مورد از احترام به پدر و مادر سخن به میان آمده که‏شش مورد آن با تعبیر «حسن و احسان‏» به آن‏ها عنوان شده است.
و در موردنیازردن آن‏ها خداوند از کم‏ترین اظهار ناراحتی به پدر و مادر نهی فرموده و باصراحت می‏فرماید: «و لاتقل لهما اف; به آن‏ها اف نگو.» امام صادق(ع) در شرح این‏آیه فرمود: «اگر چیزی کم‏تر از اف (برای اظهار ناراحتی) وجود داشت، خدا از آن‏نهی می‏کرد.» پیامبر(ص) فرمود: «اثنان یعجلهما الله فی الدنیا: البغی و عقوق‏الوالدین; دو کار است که خداوند در همین دنیا کیفر آن را به صاحبش می‏رساند (ومجازات زودرس دارد)، ظلم و تجاوز آزردن پدر و مادر.»
نیز آن حضرت‏فرمود: «فوالذی بعثنی بالحق لانسها بک لیله خیر من جهاد سنه فی سبیل الله;سوگند به خداوندی که مرا به پیامبری برانگیخت، انس یک شب مادر با تو از یک سال‏جهاد در راه خدا بهتر است.»
کوتاه سخن آن که: پاداش و کیفر نیکی و بدی به‏پدر و مادر در دنیا و آخرت از امور قطعی است، و از آیات قرآن و روایات بسیارکه از پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) نقل شده، این مطلب به قدری روشن است که ازبدیهیات به شمار می‏آید.
آخرین سخن در این باره این که پیامبر(ص) فرمود: «ایاکم و عقوق الوالدین، فان‏ریح الجنه توجد من مسیره الف عام و لایجدها عاق; بترسید و بپرهیزید از این که‏عاق پدر و مادر و مورد خشم آن‏ها قرار گیرید، زیرا بوی بهشت از هزار سال راه به‏مشام می‏رسد، ولی این بوی خوش به مشام چنین کسی نمی‏رسد.» نیز فرمود: «یقال‏للعاق اعمل ما شئت فانی لااغفر لک و یقال للبار اعمل ما شئت فانی ساغفر لک; ازسوی خداوند به کسی که نسبت‏به پدر و مادر نامهربان است گفته می‏شود، هرکار نیک‏انجام می‏دهی بده، ولی به خاطر بی‏مهری به پدر و مادرت، تو را نمی‏آمرزم، ولی به‏نیکی کننده به پدر و مادر گفته می‏شود، هرکار می‏کنی انجام بده، ولی من به زودی‏تو را می‏بخشم.»
پاداش نظر مهر انگیز به پدر و مادر به قدری عظیم است که‏پیامبراکرم(ص) در سخنی فرمود: «ما من ولد بار ینظر الی والدیه نظر رحمه الاکان له بکل نظره حجه مبروره; هر فرزند نیکوکاری که با نظر مهرانگیز به پدرومادرش می‏نگرد، خداوند برای هر نگاه او پاداش یک حج‏شایسته به او خواهد داد.»
حاضران از آن حضرت پرسیدند: «گرچه فرزند در یک روز صدبار این گونه به پدر ومادرش بنگرد آن همه پاداش را دارد؟» پیامبر(ص) در پاسخ فرمود: «نعم الله‏اکبر و اطیب; آری خداوند بزرگ‏تر و پاک‏تر است.»
پایان بخش این قسمت از کلام را حدیث قدسی قرار میدهیم که نکته تکان دهندهای را در بردارد.
خداوند متعال در این کلام وحیانی خطاب به پیامبرش چنین میفرمایند: «به عزّت و جلالم سوگند که اگر عاق والدین عبادت جمیع پیغمبران را بکند از او قبول نمیکنم و اوّل چیزی که در لوح محفوظ نوشته شد این بود که منم خدایی که بجز من خدایی نیست هر که پدر و مادر از او راضی باشد من نیز از او راضی هستم و هر که پدر و مادر از او خشمناک باشد من نیز از او خشمناکم»().
) از پیامبر اکرم صلی اللهعلیهوآله نقل شد که حضرت موسیبنعمران به پروردگار عرض کرد که آن دوست من که شهید شد حالش چگونه است؟ خطاب رسید او در جهنم است. عرض کرد پروردگارا مگر شهید را وعده بهشت ندادهای؟ فرمود: چرا ولی او اصرار داشت به آزردن پدر و مادر و من عمل کسی را که بر پدر و مادر ستم روا دارد قبول نمیکنم.
) در داستانی دیگر آمده است: اویس کار میکرد و از اجرت آن مخارج مادر خود را میداد یک روز از مادر اجازه خواست که برای دیدن و ملاقات با رسولالله به مدینه برود مادرش گفت: اجازه میدهد به شرط آنکه بیش از نصف روز در مدینه توقف نکنی. اوسیس حرکت کرد وقتی به خانه پیامبر رسید اتفاقاً آن گرامی تشریف نداشتند ناچار اویس بعد از یکی دو ساعت توقف پیامبر را ندیده مراجعت کرد. رسولاللهصلیاللهعلیهوآله به خانه آمدند پرسیدند: این نور کیست که در این خانه تابیده؟ گفتند: شتربانی که اویس نام داشت به اینجا آمد و بازگشت. فرمود: آری اویس در خانهی ما این نور را به هدیه گذاشت و رفت.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله دربارهاش فرمود: «یفوح روائح الجنه من رقبل القرآن و اشوقاه الیک یا اویس القرآن.» نسیم بهشت از جانب یمن و قرن میوزد چه بسیار مشتاقم به دیدارت ای اویس قرنی.
) روزی امام علی علیهالسلام با امام حسین علیهالسلام به طواف خانهی خدا رفته بودند صدای نالهای را شنیدند که فردی در درگاه خدا از گناهان گذشتهی خود در حال توبه کردن بود. علی علیهالسلام جوانی زیبا و خوش اندام با لباسهای گرانبها را مشاهده کرد.
از او پرسید ناله و سوز و گدازت برای چیست؟ گفت: نافرمانی و نفرین پدرم اساس زندگیم را از هم گسست و سلامتی را از من ربود. مرد گفت: پدر پیرم خیلی مهربان بود ولی من به کارهای زشت و بیهوده میگذشت و هر چه او مرا نصیحت مینمود نمیپذیرفتم و گاهی او را آزار و اذیت میکردم و دشنام میدادم.
روزی من به سراغ صندوق رفتم تا پولی که پدرم دارد بردارم، او جلوگیری کرد، من دستش را فشردم و او را بر زمین انداختم، خواست از جا برخیزد ولی از شدت کوفتگی و درد یا رای حرکت نداشت. او گفت: من به خانهی خدا میروم و تو را نفرین میکنم.
پدرم چند روز روزه گرفت و نمازها خواند پس از آن به خانهی خدا سفر کرد، من مشاهده کردم پدرم پردهی کعبه را گرفته است و با آهی سوزان مرا نفرین کرد. به خدا قسم هنوز نفرینش تمام نشده بود که بیچاره شدم و تندرستی از من سلب شد. در این موقع پیراهن خود را بالا زد دیدم یک طرف بدنش خشک شده و حسی و حرکتی ندارد.
بعد از این پیشامد پشیمان شدم و نزد او رفته و عذرخواهی کردم. اما او نپذیرفت. سه سال از او پوزش میطلبیدم اما او رد میکرد. سال سوم ایام حج که فرا رسید. گفتم پدر جان برو همانجایی که مرا نفرین کردی دعا کن. شاید خدا بر برکت دعای تو سلامتی را بر من بازگرداند. قبول کرد وقتی بر وادی اراک رسیدیم شب تاریکی بود ناگاه مرغی از کنار جاده پرواز کرد و بر اثر بال و تیرزدن او شتر پدرم رمید. و او بر زمین افتاد پدرم میان دو سنگ قرار گرفت و فوت کرد او را همانجا دفن کردم و من هنوز گرفتار نفرین اویم.
امیرالمؤمنین دعایی از پیامبر به من تعلیم داد که بیچارگی، اندوه، در دو مرض فقر و تنگدستی از او برطرف میگردد و گناهانش آمرزیده میشود. این دعا همان دعای مشمول معروف است که محدت قمی در مفاتیح الجنان آورده است.
ارزش پدر و مادر در ادیان قبل از اسلام
حضرت ابراهیم (ع) پدر و مادر خویش را دعا می کند«ربنا اغفرلی و الوالدی و للمؤمنین یوم یقوم الحساب » ای پرور دگارا مرا بیامرز و پدرو مادرم را و مؤمنان را نیز (بیامرز ) در روزیکه مردم برای حسلب به پا می خیزند.
ارزش پدر و مادر در آئین یهود
وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَذِی الْقُرْبَی وَالْیَتَامَی وَالْمَسَاکِینِ وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِیمُواْ الصَّلاَهَ وَآتُواْ الزَّکَاهَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلاَّ قَلِیلًا مِّنکُمْ وَأَنتُم مِّعْرِضُونَ ;بقره آیه

چون از فرزندان اسرائیل پیمان محکم گرفتیم که جز خدا را نپرستید و به پدر و مادر و خویشان و یتیمان و مستمندان احسان کنید و با مردم [به زبان] خوش سخن بگویید و نماز را به پا دارید و زکات را بدهید آنگاه جز اندکی از شما [همگی] به حالت اعراض روی برتافتید.
اثر نیکی کردن به پدر و مادر در بنی اسرائیل
خداوند در قرآن مجید داستان گاو بنی اسرائیل را بیان نموده است و البته منظور از این حکایت فقط زنده شدن جوان بنی اسرائیل نبوده است. بلکه می خواسته بندگان خود را متوجه این معنی بنماید که خدمت به پدر موجب استفاده و فایده دنیوی هم می گردد. در ایه ای که در پیش خواهد امد در مورد جوانی از بنی اسرائیل که به پدر و مادر خود نیکی کرده است و مهربانی نموده و خیری رسانیده است . البته این ایه شریفه در امتداد داستان گاو بنی اسرائیل است که به این شرح آمده است.
وَإِذْ قَالَ مُوسَی لِقَوْمِهِ إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُواْ بَقَرَهً قَالُواْ أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ
و هنگامی که موسی به قوم خود گفت‏خدا به شما فرمان می‏دهد که ماده گاوی را سر ببرید گفتند آیا ما را به ریشخند می‏گیری گفت پناه می‏برم به خدا که [مبادا] از جاهلان باشم ()
خداوند در قرآن از حضرت یحیی (ع) به خوبی نسبت به پدر و مادر یاد می کند
در سوریه مریم آیات تا می فرماید: یَا یَحْیَی خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّهٍ وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا ; ای یحیی کتاب [خدا] را به جد و جهد بگیر و از کودکی به او نبوت دادیم
وَحَنَانًا مِّن لَّدُنَّا وَزَکَاهً وَکَانَ تَقِیًّا ; و [نیز] از جانب خود مهربانی و پاکی [به او دادیم] و تقواپیشه بود ()
وَبَرًّا بِوَالِدَیْهِ وَلَمْ یَکُن جَبَّارًا عَصِیًّا ; و با پدر و مادر خود نیک‏رفتار بود و زورگویی نافرمان نبود ()
و اما راجع به عصیان ایات زیادی در قرآن مجید است که به آنها وعده عذاب را داده است و ما فقط به یک آیه اشاره می کنیم : وَمَن یَعْصِ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِیهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُّهِینٌ و هر کس از خدا و پیامبر او نافرمانی کند و از حدود مقرر او تجاوز نماید وی را در آتشی درآورد که همواره در آن خواهد بود و برای او عذابی خفت‏آور است ()
نویسنده : علی معروفی
منابع:
طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، تهران، کانون انتشارات محمدی، .
مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، قم، دارالکتب الاسلامیه، .
المحجه البیضاء، ج ، ص .
ارزش پدر و مادر تالیف سید اسماعیل گوهری
موالف) آداب رفتار با والدین
در اسلام، رفتار با والدین آدابی دارد که مهم ترین آنها را برمی شماریم:
یک ـ نیکی با پدر و مادر
از جمله آداب رفتار با والدین، نیکی و احسان با آنان است. خداوند در قرآن می فرماید: «وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً؛ به پدر و مادر خود احسان کنید.» (اسراء: 23) وقتی از امام صادق(ع) درباره احسان پرسش شد، فرمود:
با آنها نیک معاشرت کنی تا آنها مجبور نشوند، احتیاج خود را از تو بخواهند. اگرچه نیازمند نباشند، [بلکه قبل از اینکه آنان اظهار کنند، تو باید وظیفه خود را انجام دهی].1
دوـ فروتنی و بردباری در برابر خشم آنان
از دیگر آداب رفتار با والدین، تواضع و بردباری در برابر آنان است. به ویژه در دوره کهن سالی باید مراقب بود که همه برخوردها و رفتارها با احترام و تواضع همراه باشد. خداوند در قرآن در این باره می فرماید:
إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً کَرِیمًا. (اسراء: 23)
اگر یکی از آن یا هر دو در کنار تو به سال خوردگی رسیدند، به آنها [حتی] اُف نگو و به آنان پرخاش مکن و با آنها سخنی شایسته بگوی.
امام صادق(ع) در شرح این آیه می فرماید:
یعنی اگر دل تنگت کردند، به آنها [اُف] مگو. اگر تو را زدند، با آنها تندی مکن و فرمود: [با آنها سخنی شریف و بزرگوار بگو]، یعنی اگر تو را زدند، بگو: [خدا شما را بیامرزد، این است سخن شریف تو] و فرمود: [از روی مهربانی برای آنها جنبه افتادگی پیش آور]، یعنی دیدگانت را به آنها خیره مکن، بلکه با مهربانی و دلسوزی به آنها بنگر و صدایت را از صدای آنها بلندتر مکن و دستت را بالای دست آنها مگیر و بر آنها پیشی مگیر.2
رسول خدا صلی الله علیه و آله هم درباره تواضع به پدر و مادر می فرماید: «از جمله حقوق والدین به فرزندان، متواضع بودن در برابر خشم آنهاست».3
سه ـ فرمان برداری
در اسلام، اطاعت و فرمان برداری از دستورهای پدر و مادر، نشانه مؤمن بودن فرد مسلمان است، چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:
وَ والدیک فَأَطِعْهما وَ بَرَّهما حَیِّیْنَ کانا أو مَیِّتَیْن وَ ان أمَراکَ أنْ تَخْرُجَ مِنْ أهْلک َو مالِک فَافْعَلْ فانَّ ذلک مِنَ الْاِیْمَان.4
پدر و مادرت را فرمان بر و به آنها نیکی کن، زنده باشند یا مرده و اگر دستور دادند، خاندان و مالت را کنارگذار، این کار را بکن که از ایمان است.
البته، اطاعت از والدین، بی حد و مرز نیست و در جایی که دستور پدر و مادر، در مسیر شرک و کفر و برخلاف دستورهای دین باشد، نباید از آن اطاعت کرد. خداوند در قرآن می فرماید:
وَإِن جَاهَدَاکَ عَلی أَن تُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا. (لقمان: 15)
و اگر تو را وادارند تا درباره چیزی که تو را به آن دانشی نیست، به من شرک ورزی، از آنان فرمان نبر.
امام علی(ع) درباره حق اطاعت از فرمان پدر می فرماید: «فَحَقُّ الوالد عَلَی الوَلَد أنْ یُطیعَهُ فی کُلِّ شَیْءٍ اِلاّ فی مَعْصیه الله؛ حق پدر بر فرزند این است که فرزند در همه چیز به جز نافرمانی خدا، از پدر اطاعت کند».5
رسول خدا صلی الله علیه و آله هم می فرماید: «طاعَهُ اللهِ طاعَهُ الْوالِدِ وَ مَعْصِیَهُ اللهِ مَعْصِیَهُ الْوالِدِ؛ اطاعت پدر، اطاعت خداست و نافرمانی پدر، نافرمانی خداست».6
چهارـ صدا کردن مؤدبانه
فرد مؤمن مسلمان، نه فقط هنگام گفت وگو با پدر و مادر نباید صدای خود را در برابر صدای آنها بلند تر کند، بلکه هنگامی که پدر و مادر را خطاب می کند، باید با بهترین و زیباترین کلمات و تعبیرها آنها را خطاب کند. رسول خدا صلی الله علیه و آله در پاسخ شخصی که از حق پدر بر فرزند پرسید، فرمود: «از جمله حق پدر بر فرزند این است که; او را به اسم صدا نکنی».7
در واقع، بهتر است هر گاه پدر یا مادر خود را خطاب می کنیم، از واژه هایی همچون آقاجان، مادرجان، پدر عزیز، مادر عزیز و همانند اینها استفاده کنیم.
پنج ـ راه نرفتن پیشاپیش پدر و مادر
هر چند راه رفتن فرزندان رعنا و جوان پیشاپیش پدر و مادر و نگاه کردن آنها به قد و بالای فرزندان بسیار لذت بخش است، ولی ادب اقتضا می کند که انسان پیشاپیش والدین خود حرکت نکند. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «از جمله حقوق پدر بر فرزند; راه نرفتن پیشاپیش اوست».8
شش ـ پرهیز از نشستن قبل از آنها
از آداب دیگر حفظ حُرمت والدین، پرهیز از نشستن در مجالس و محافل قبل از آنها است؛ یعنی کسانی که با پدر و مادر خود به مجلس یا محفلی می روند، تا وقتی که والدینشان جایی برای نشستن پیدا نکرده و مستقر نشده اند، آنان باید به احترام پدر و مادرشان از نشستن خودداری کنند یا جای خود را به آنها بدهند. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «از جمله حقوق پدر بر فرزند; ننشستن قبل از اوست».9
هفت ـ قیام به احترام آنان
آداب اسلامی ایجاب می کند هنگامی که پدر و مادر به منزل، مجلس یا محفلی وارد می شوند، اگر فرزندشان در آنجا هست، به احترام آنان برخیزد، چنان که امام علی(ع) می فرماید: «قم عَنْ مَجْلسکَ لأبیکَ؛ به پاخیز به پای پدرت در مجلس».10
هشت ـ دشنام ندادن و فراهم نکردن زمینه دشنام
فرزندان چه در طول حیات و چه در دوره مرگ والدین باید به گونه ای زندگی و رفتار کنند که کسی به پدر و مادر آنها دشنام و ناسزا نگوید. به دیگر سخن موجب آزار دیگران نشوند تا دیگران به والدین آنها فحش و ناسزا نگویند. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «از جمله حقوق پدر بر فرزند این است که; سبب دشنامشان نشود».11
خود فرزند نیز نباید به پدر و مادرش دشنام بگوید. رسول خدا صلی الله علیه و آله در این باره می فرماید: «لَعَنَ اللهُ مَنْ لَعَنَ والدیه؛ هرکس پدر و مادر خویش را لعن کند، خدا او را لعنت می کند.»12 همچنین می فرماید: «مَلْعونٌ مَنْ سَبَّ أباهُ، ملعُونٌ مَنْ سَبَّ امَّهُ؛ هرکس به پدر خویش ناسزا گوید، ملعون است و هر که به مادر خویش ناسزا گوید، ملعون است».13
1 ترجمه اصول کافی، ج 3، ص 230
2 همان.
3 میزان الحکمه، ج 1، ص 7158
4 ترجمه اصول کافی، ج 3، ص 231
5 نهجالبلاغه دشتی، حکمت 399
6 نهج الفصاحه (با تنظیم موضوعی)، ص 114
7 بحارالانوار، ج 74، ص 45، باب 2، ح 6
8 همان.
9 همان.
10 جمالالدین محمد خوانساری، شرح غررالحکم و دررالکلم آمدی، برگردان: سید جلالالدین حسینی ارموی، تهران، دانشگاه تهران، 1366، ج 2، ص 191
11 بحارالانوار، ج 74، ص 45، باب 2، ح 6
12 نهج الفصاحه (با تنظیم موضوعی)، ص 116
13 همان.

اداب ویژه گفتگو (با گروه های خاص)
سخن با پدر و مادر
از دیدگاه اسلام مقام و موقعیت پدر و مادر بسیار والا و حقوق آنها با فرزند فراوان است، ارتباط با پدر و مادر آمیزه ای از ادب و احترام و فروتنی است که از مهر و عطوفت سرچشمه می گیرد و با قدرشناسی و سپاس بی منت همراه می گردد.
آیه زیر ترسیمی از این نوع رابطه است:
“و قضی ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهر هما و قل لهما قولا کریما واخفض لهما جناح الذل من الرحمه و قل رب الرحمهما کما ربیانی صغیرا.” و پروردگار تو مقرر کرد که جز او را نپرستید و به پدر و مادر خود نیکی کنید، اگر یکی از آنها یا هر دو در کنار تو به سالخوردگی رسیدند به آنها حتی اف مگو و به آنها پرخاش مکن و با آنها سخنی شایسته بگو و از سر مهربانی، بال فروتنی بر آستان آنان بگستر و بگو پروردگارا، آن دو را رحمت و مهر خود را ارزانی آنان دار که مرا در خُردی پروردند.
نکته ها در این آیه:
• اف: یعنی کوچکترین ناراحتی و تنفر یا دل رنجی بر دل پدر و مادر ممنوع است
• و لا تنهر هما: یعنی فریاد زدن یا بالاتر بردن صدا خود از پدر و مادر ممنوع است
• قولا کریما: یعنی صحبت کردن با پدر و مادر در نهایت ادب و احترام
• جناح الذل من الرحمه: یعنی نهایت خاضعانه بودن و دور از تکبر و خلاف ادب بودن
سخن با فرزند
در آموزه های دینی بر رعایت ادب و صدا زدن فرزندان و توجه به ارزش دادن به شخصیت و نظرهای فرزندان در گفتگوها تأکید می شود.
سخن با همسر
ازدواج بدون ارتباط اثربخش نمی تواند شکوفا شود. زندگی بسیاری از زوجها به دلیل فقدان مهارتهای ارتباطی لازم و بی توجهی به اصول و آداب گفتگو به رابطه ای موازی بدون صمیمیت و حتی مخرب میانجامد از این رو در آموزه های دینی بر رعایت آداب گفتگو و برقراری ارتباط مؤثر با همسر، بسیار تأکید می شود و اصول مذاکره و آداب گفتگو با همسر از 3 زاویه قابل بررسی است: 1- چه بگوییم؟ 2- چگونه بگوییم؟ 3- چه زمان بگوییم؟
1- چه بگوییم:
الف) مورد علاقه طرف: موضوع سخن ابتدا باید مورد علاقه طرفین باشد رعایت این نکته ضمن ایجاد و تقویت روابط محبت آمیز و انس علاقه میان دو طرف، موجب القای بهتر پیام و تأثیرپذیری بیشتر مخاطب می گردد.
ب) آرامش بخش و امیدوار کننده: قرآن می فرماید “و من ایاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها” و از نشانه های او این که از نوع خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدانها آرام گیرید.(روم-2) پس در خانه بایستی گفتگو به گونه ای باشد تا همسر مضطرب و پریشان را آرام بخشد.
ج) نشاط انگیز و سرورآفرین: در زندگی حضرت علی (ع) و فاطمه زهرا (س) با وجود مشکلات بیشمار مادی و روحی تابلوی زیبای زندگی را می توانیم مشاهده کنیم؛ که نگذاشتند شادیها تبدیل به غم و امیدواریها تبدیل به یأس و نومیدی شود و تا روزی که حضرت زهرا (س) زنده بودند از زندگی با ایشان احساس سرور و نشاط می کردند.
د) به کارگیری جملات حمایت آمیز و واژگان مناسب: ناگفته پیداست که واژه ها و جملات زیبا جذاب و محبت آمیز دلها را صفا می دهد و بر ژرفنا و استواری پیوندها می افزاید و در زندگی مشترک بایستی به طور پیوسته از یکدیگر حمایت کنند؛ مرد نیازمند اعتماد، پذیرش، قدردانی، تأیید و تشویق است و زن نیازمند توجه، عشق ورزی، درک و احترام.
ه) خطاپوشی: همه افراد عیبها و کاستی هایی دارند که نمایان شدن آن می تواند بر روابط آنان تأثیر نامطلوبی بر جای نهد؛ شمردن عیب و نقص های یکدیگر و به رخ کشیدن آنها حرمتها را در هم می شکند و پرده های حیا و عفت را می درد؛ قرآن می فرماید: “آنها لباس شمایند و شما لباس آنها”.
2- چگونه بگوییم:
نرمی و لطافت گفتار و خوش خلقی در گفتگو و ایجاد جاذبه های گفتگو، گوش دادن به سخنان همسر و ایجاد ارتباطی دوسویه، سخن گفتن با رویی باز و چهره ای شاد.
3- چه زمان بگوییم:
توجه به زمان گفتگو، حالات روحی خود و همسر، شرایط فضای گفتگو و حضور یا عدم حضور دیگران میتواند در اثربخشی ارتباط نقش داشته باشد پس بایستی زمان مناسبی را به خود اختصاص داد.
زمانی که مناسب برای گفتگو نیست: الف) هنگام ناراحتی و عصبانیت ب) هنگام بروز جر و بحث ج) بی حوصلگی د) گرسنگی ه) خستگی و ;.
برای پیشگیری از مجادله در گفتگو با همسر یا پایان دادن به آن راهکارهایی وجود دارد از جمله، سکوت کوتاه برای رسیدن به آرامش و خونسردی و آنگاه شروعی دوباره با سخنان محترمانه و محبت آمیز، همراهی با همسر و تأیید سخن او هر چند با یک جمله، توجه به ریشه های بروز مجادله و مقابله با آن.
سخن با معلم
آداب گفتگو و نوع برخورد با معلم در آموزه های دینی بسیار گسترده است زا آن جمله:
1- این شاگرد است که باید به دنبال استاد برود و با کمال تواضع خود را تابع او معرفی کند
2- اجازه گرفتن از استاد برای علم آموزی، پرسش و اظهارنظر از آداب شاگردی است
3- ابراز فروتنی با اقرار به دانش معلم و جهل خود
4- دانش و تعلیم استاد را مفید و مؤثر برشمارد
5- آمادگی خود را نسبت به انجام دستورات معلم ابراز دارد
6- سئوالات خود را در موقعیتی مناسب مطرح سازد
7- اگر استاد را به دانش و حکمت شناخت به کارهایش اعتراض نکند
8- حق مؤاخذه و بازخواست را برای معلم محفوظ بداند
9- در صورت وجود تضاد فکری با استاد و یا عدم درک وی، با مراعات ادب از او جدا گردد
10- با دقت به سخنان معلم گوش فرا دهد
11- صدایش را فراتر از صدای استاد بلند نکند و بر وی بانگ نزند
12- هر گاه دیگران از استاد سئوالی کردند وی در جواب آن پیش دستی نکند
13- در محضر استاد با دیگران سخن نگوید
14- کاستی ها و معایب احتمالی معلم را پنهان دارد و امتیازات وی را آشکار کند
15- نظرهای دیگران را به انگیزه مخالفت با وی، مطرح نکند
16- در میان جمع، او را به طور ویژه و جداگانه مورد تفقد و تحیت قرار دهد
گفتگو با مخالف
گفتگو با اهل فرهنگ ها و تمدن های دیگر، مخالفان عقیدتی و سیاسی و منحرفان، مورد تأکید آموزه های دینی است.
گفتگو با مخالف اهمیت زیادی دارد و عناصر و شرایطی که به آن اشاره می کنیم: 1- ایجاد محیطی آرام برای تفکر آزاد؛ قرآن مجید مخالفان را از یک سو به اندیشیدن فکری را می خواند و از سوی دیگر به مسلمانان فرمان می دهد امنیت و فضای مناسب مورد نیاز را فراهم سازند تا مخالفان سخن حق را بشنوند و دریابند.
2- دانش و شناخت: دو طرف باید نسبت به اندیشه ای که در صدد اثبات یا رد آنند شناخت داشته باشند.
3- بکارگیری شیوه برتر: موفقیت در مناظره با مخالفان در گرو بکارگیری شیوه های نو و کارآمد است “و جادلهم بالتی هی احسن” شیوه های پویا و تأثیرگذار وبه دور از انفعال و پرخاشگری و اهانت متفاوت می باشد.
4- پرهیز از تعصبات: تعصب و تنگ نظری از موانع مهم بن بست در فرایند گفتگوهاست باید به طرف مقابل ثابت کنیم که ما صرفاً در پی حق و حقیقتیم.
5- ملایمت در سخن: خداوند به موسی (ع) فرمان می دهد با فرعون به نرمی سخن بگویید. پس نرمی گفتار و احترام به شخصیت و باورهای طرف مقابل عامل مهمی در تأثیرگذاری و اثربخشی گفتگوهاست.
زیرساختها و راهکارهای تحقق آداب گفتگو
تحقق آداب گفتگو در افراد و فرهنگ عمومی در گرو برطرف کردن موانعی چند و فراهم نمودن زیرساختهای مناسب می باشد.
مهمترین موانع عبارتند از: فقدان یا ضعف پشتوانه های اعتقادی و اجتماعی. پاره ای از رذیلت های اجتماعی (همچون تکبر، تعصب، لجاجت) تلقی نادرستی از برخی مفاهیم (عدم مرزبندی قاطعیت با عصبانیت، عفو با ضعف، اعتماد به نفس با تکبر و ;) نبود انگیزه لازم برای تغییر و اصلاح، ناآگاهی از آداب گفتگو در عرصههای گوناگون.
برای برطرف نمودن این موانع و آسیب زدایی از ارتباطات کلامی توجه به زیرساخت های زیر می تواند مؤثر و سودمند باشد.
1- خودسازی و رشد شخصیتی: شخصیت و اوصاف درونی انسان تأثیر مستقیمی در رفتارها و چگونگی سخن گفتن او دارد. حضرت علی (ع) می فرماید: المرءُ مَخبوءٌ تحتِ لسانه: شخصیت انسان زیر زبانش نهفته است. و در جایی دیگر می فرمایند: تکلموا تعرفوا: سخن گویید تا شناخته شوید.
2- باورهای دینی: باور به نظارت دائمی پروردگار و احساس حضور او دگرگونی ژرفی در روح و فکر آدمی و در نتیجه گفتار و رفتار او ایجاد می کند و وی را وا می دارد سخنانی سنجیده و پاک بر زبان جاری سازد.
به خوبی پیداست که ایمان و باور به همه آموزه های دینی می تواند سدی محکم در برابر امواج سخنان باطل ایجاد و انگیزه و بستر مناسب را برای تحقق آداب گفتگو فراهم سازد.
3- اندیشیدن پیش از سخن: ارتباط فرآیندی برگشت ناپذیر است، ممکن است یک ارتباط کلامی نادرست معضلی جبران ناپذیر بیافریند که به هیچ روی قابل بازسازی نباشد بنابراین خردمند دوراندیش پیش از آن که زبان به سخن بگشاید اندکی درنگ می کند اندیشه اش را به کار می گیرد و آثار و پیامدهای احتمالی آن را پیش بینی می کند. حضرت علی (ع) می فرماید: زبان مؤمن در پسِ دلِ اوست و دلِ منافق از پسِ زبانِ او، چه، مرد با ایمان چون خواهد سخنی بر زبان آورد و در آن نیک بیندیشد اگر نیک است آشکارش کند و اگر بد است پنهانش دارد و منافق می گوید آنچه بر زبانش آید و نمی داند چه به سود اوست و چه به زیانش. (نهج البلاغه-خطبه 176)
4- تمرین و تکرار: رفتار انسان درصورت تکرار، نخست به صورت «حالت» و آن گاه «عادت» در می آید و به تدریج به شکل «ملکه» و صفت پایدار نفسانی به خود می گیرد آنسان که به راحتی و بی درنگ از انسان سر می زند. تحقق آداب گفتگو نیازمند آموزش و یادگیری و سپس تمرین و تکرار است.
و در آخر بحث را با فرمایشاتی از حضرت رضا (ع) به پایان می بریم:
عقل، هدیه ای است از سوی خدا و ادب با زحمت دست یافتنی است پس هر که به زحمت خود را با ادب جلوه دهد بر آن توانا خواهد بود ولی هر کس خود را به زحمت، خردمند بنمایاند جز بر رنج خویش نیفزاید. (الکافی-کلینی-ج1ص23)
vBulletin v4.2.2, Copyright © 2000-2006, Jelsoft Enterprises Ltd.
Search Engine Friendly URLs by vBSEO 3.6.1

هر هنر و علمی کتابهای تخصصی و مخصوص به خود می خواهد پس کتابی باید در اختیار والدین قرار بگیرد که بیاموزند به گفتار فرزندانشان گوش دهند و به گونه ای صحبت کنند که فرزندانشان آنان را درک نمایند. در این کتاب نویسنده زندگی خود را به تصویر کشیده است. و در مورد تجربیات خود نوشته و داستانهای بسیاری را که توسط والدین در طول 6 سال نقل شده اند را تالیف کرده است.
این کتاب آموزشی بسیار آموزنده شامل چندین فصل می باشد. که عبارتند از :
به کودکان کمک کنیم تا احساسات خود را بشناسند.
دعودت به همکاری
راههای دیگر به جز تنبیه
تقویت حس استقلال
تحسین
مانع از نقش پذیری فرزندان خود شوید
که در مورد هر فصل بطور مختصر و جدا بحث خواهد شد.پس امیدوارم والدین به گونه ای با فرزندانشان صحبت کنند که فرزندان آنان را درک نمایند و آنان نیز بیاموزند به گفتار فرزندان خود بهتر گوش فرا دهند.
1- فصل اول : به کودکمان کمک کنیم تا احساسات خود را بشناسد.
انکار مداوم احساسات کودک او را دچار تشویش و نگرانی می کند و با این کار والدین به کودک می آموزند که احساسات خود را نشناسند و به آنها اعتماد نکنند. پس بهترین روش در برخورد با کودک این است که خود را به جای فرزندانمان تصور کنیم.
مثلا” کودک: مامان من خسته ام
مادر : چطور خسته ای تو تازه استراحت کرده ای ( انکار احساسات )
کودک: ( با صدای بلندتر ) ولی من خسته ام
مادر: تو خسته نیستی فقط کمی خواب آلوده ای . لبهاسهایت را بپوش.
کودک: ( در حالی که فریاد می زند ) من خسته ام.
می بینیم که چه اتفاقی افتاد؟ انکار احساسات توسط مادر و تصور کودک از اینکه توسط مادرش درک نمی شود و تغییر رفتار و بالاخره ایجاد یک رابطه ای که رو به تخریب می رود و اعصاب هر دو طرف را خرد می کند. پس باید سعی کنیم درک کنیم که احساسات فرزندانمان در شرایط مختلف چگونه است. و با این کار متوجه خواهیم شد که گفتار و رفتارمان نیز به همان نسبت تغییر خواهد کرد. مثلا” به جای گفتن تو خسته نیستی فقط کمی خواب آلوده ای می توانستیم بگوییم . (( خوب با وجودی که تازه از خواب بیدار شده ای هنوز هم احساس خستگی می کنی )) . کودک در این جا می فهمد که از طرف مادر یا پدر خوب درک شده و دیگر بحث را ادامه نخواهد داد.

ما وقتی سخنان کودک یا دوست خود را می شنویم به 8 روش ممکن است واکنش نشان دهیم.
انکار احساسات : مثل اینکه بگوییم هیچ دلیلی برای ناراحتی تو جود نداره .
پاسخ فلسفی : ببین زندگی همین است. هیچ چیز برای آدم عالی و کامل نیست.
نصحیت کردن :
سئوال کردن :
دفاع از شخص دیگر :
احساس ترحم :
تجزیه و تحلیل بچه گانه .
احساس همدردی
در شرایطی که از مسئله ای رنجیده شده باشم آخرین چیزی که انتظار شنیدن آن را داریم. نصحیت فلسفه روان شناسی و نظر دیگران است. هر یک از اینها ناراحتی و احساس رنجش ما را شدت می بخشد و با شنیدن ترحم دیگران احساس می کنیم فردی قابل ترحم هستیم. سئوال کردن هم ما را در حالت دفاعی قرار می دهد و بدترین حالت زمانی است که بشنویم که هیچ دلیلی برای ناراحت بودن وجود ندارد.
در حالیکه اگر فردی شنونده صحبتهای ما باشد و اجازه دهد ناراحتی درونی مان را بازگو کنیم رفته، رفته این احساس ناراحتی و سردرگمی در ما از بین می رود و قادر خواهیم بود در باره مشکل خود بیشتر فکر کنیم و به نتیجه منطقی تر دست یابیم. چنین روند کاری در مورد کودکان نیز به کار برده می شود. و آنها نیز تنها در صورتی می توانند مشکلات خود را حل کنند که گوش شنونده در اختیار داشته باشند. تا در زمان ناراحتی با آنها همدردی کنند.

در این جا به بررسی روشهایی می پردازیم که از طریق آن به کودکان خود در حل مسائل احساسی شان کمک کنیم.
به سخنان آنان توجه نشان دهیم.
با بیان کلماتی مانند جدا”، واقعا” ، خوب ;.. به آنان نشان دهیم که احساساتشان قابل درک است.
به خواسته های آنان در دنیای تخیلات تحقق بخشیم.
به احساسات آنان واقعیت بخشیم.
مثلا” در عوض بی توجهی به آنان به سخنان آنان توجه کامل نشان دهیم. فرزندان در بیان مشکلات با والدینی که توجه کافی به سخنان آنان دارند دچار اشکال نخواهند شد. والدین اصلا” لازم نیست سخنی بر لب آورند. گاهی اوقات تنها سکوت همراه با توجه برای کودک کافی است.

در عوض پرسش و نصحیت کردن با بیان جدا”، خوب، واقعا” احساسات او را قابل درک جلوه دهید. این کلمات همراه با کمی توجه زمینه ای ایجاد می کند که کودک افکار و احساسات خود را جستجو کرده و راهی برای حل مشکلش پیدا کند.

در عوض افکار احساسات به احساسات آنان واقعیت بخشید. یعنی وقتی کودک کلماتی را می شنود که احساسات درونی او را بازگو می کند احساسات درونی او را بازگو می کند. احساس آرامش می کند. زیرا می پندارد دیگران نیز در برخورد با چنین مشکلاتی این احساسات را تجربه می کنند.
در عوض توضیحات و منطق خواسته های آنان را در دنیای تخیلات تحقق بخشید.
زمانی که کودکان چیزی را درخواست می کنند که نمی توانند به آن دست یابند والدین اغلب با دلیل و منطق برای آنان توضیح می دهند اغلب اوقات هر چه بیشتر توضیح می دهند اعتراض کودکان شدیدتر می شود، پس والدین با خیال بافی و همراه شدن با کودک در تخیلاتش قبول واقعیت را برای او آسانتر خواهد کرد.
مثل ( کاش می توانستم همین حالا برای تو شیرینی موز درست کنم ).
برخی از رفتارها هم باید محدود شوند مثل می بینم که از دست برادرت عصبانی هستی، آنچه می خواهی با کلام از او بخواه نه با مشت.

بخش دوم فصل اول : توصیه ها، سئوالات، داستانهای والدین
آیا مهم است که ما همیشه احساسات کودکان خود را تصدیق کنیم؟
نه ، بسیاری از گفتگوهای ما با فرزندانمان شامل گفتگوها و اظهار نظرهای روزمره و عادی است. زمان تصدیق زمانی است که فرزند شما می خواهد شما را از احساس خود نسبت به مسئله آگاه سازد.

مثلا” اگر فززند شما بگوید ” مادر من می خواهم بعد از کلاس به دیدن دوستم بروم ” هیچ الزامی وجود ندارد که شما پاسخ دهید. تنها کافی است که بگویید ” از اینکه قبلا” به من اطلاع دادی متشکرم ” .

2- چه ایرادی دارد که مستقیما” از کودکی بپرسیم ” چرا این احساس را داری ؟ “

بعضی از کودکان به راحتی می توانند علت ترس، عصبانیت و ناراحتی خود را بیان کنند. ولی عده ای نیز در برخی مواقع از ترس اینکه دلیل آنان برای والدین منطقی نباشد آن را بیان نمی کنند . ( مثلا” : تو به خاطر این مسئله کوچک گریه می کردی ؟ ) برای نوجوان و کودکی که در حالت روحی نامناسبی به سر می برد شنیدن جمله ای مانند ” به نظر میرسد چیزی تو را ناراحت کرده ” خیلی مشکل گشاتر از جملات پرسشی مثل چه اتفاقی افتاده ؟ خواهد بود.

3- شما می گویید، همیشه باید با عقاید کودکان خود موافقت کنیم؟

آنچه کودکان، بدان نیازمندند موافقت والدین نیست. آنها تنها مایلند که دیگران را متوجه احساسات وعقاید خود سازند. عبارت ” تو کاملا” درست می گویی ” ممکن است برای لحظه ای کودک را راضی نگه دارد ولی با این کار ما مانع از ادامه حل و فصل مسائل در ذهن او شده ایم.

4- اگر این مسئله که من به کودکم نشان دهم او را درک کرده ام تا این حد مهم است چه اشکالی دارد که تنها به او بگویم ” من درک می کنم تو چه احساسی داری”؟


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

دانلود مقاله امریکا در سودای یک امپراتوری جهانی ( جهانی‌شدن و اشغال عراق ) word


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود مقاله امریکا در سودای یک امپراتوری جهانی ( جهانی‌شدن و اشغال عراق ) word دارای 11 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله امریکا در سودای یک امپراتوری جهانی ( جهانی‌شدن و اشغال عراق ) word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله امریکا در سودای یک امپراتوری جهانی ( جهانی‌شدن و اشغال عراق ) word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود مقاله امریکا در سودای یک امپراتوری جهانی ( جهانی‌شدن و اشغال عراق ) word :

امریکا در سودای یک امپراتوری جهانی ( جهانی‌شدن و اشغال عراق )
علی‌رغم‌ آنکه‌ «جهانی‌ شدن»، به‌ موضوعی‌ همه‌ جایی‌ تبدیل‌ شده‌ و نقل‌ کلیه‌ محافل‌ و حتی‌ گفتگوهای‌ مردم‌ کوچه‌ بازار گردیده‌ است‌ همچنان‌ موضوعی‌ مبهم‌ می‌باشد. نه‌ تنها بر سر معنا و مفهوم، بلکه‌ بر سر لفظ‌ مناسب، برای‌ امری‌ که‌ چنین‌ شهرت‌ یافته، مناقشه‌ وجود دارد. از اینرو منطقاً‌ معقول‌ به‌ نظر نمی‌رسد که‌ وارد بحثی‌ در این‌خصوص‌ گردیم‌ که‌ پیش‌ فرض‌ آن‌ داشتن‌ تصویری‌ روشن‌ و مشخص‌ از موضوع‌ مورد بحث، یعنی‌ «جهانی‌ شدن» است.

به‌نظر می‌رسد که‌ لازمه‌ ورود در این‌ بحث، تعیین‌ نرخ‌ در میانه‌ دعوا باشد، چرا که‌ به‌ معنای‌ نادیده‌ گرفتن‌ مناقشات‌ پردامنه‌ موجود بر سر جهانی‌ شدن‌ و حل‌ شده‌ انگاشتن‌ آن‌ است. با این‌حال‌ علی‌رغم‌ همه‌ دشواری‌ها و اشکالات‌ منطقی‌ وارد بر بحث‌ و بدون‌ اینکه‌ بنا باشد این‌ مناقشات‌ را پایان‌ یافته، تلقی‌ کنیم‌ می‌توان‌ بر پایه‌ هم‌آوایی‌ با اهل‌ نظر، سخن‌ را در این‌خصوص‌ پیش‌ ببریم.
«جهانی‌ شدن» هر ابهامی‌ که‌ داشته‌ باشد، در این‌ تردیدی‌ نیست‌ که‌ ما در جریان‌ تجاوز اخیر آمریکا به‌ عراق‌ با تحولاتی‌ روبه‌رو بوده‌ایم‌ که‌ با هر معیاری‌ می‌تواند یکی‌ از بارزترین‌ مصادیق‌ و نمونه‌های‌ «جهانی‌ شدن» تلقی‌ گردد.
برای‌ اولین‌ بار در تاریخ‌ بشریت‌ بود که‌ کل‌ مردم‌ جهان، همزمان‌ در سراسر کره‌ خاک‌ در مقابل‌ حادثه‌ای‌ واکنش‌ نشان‌ دادند. گرچه‌ همگرایی‌ واکنش‌ها مدخلیتی‌ در ماهیت‌ جهانی‌ یک‌ اقدام‌ ندارد، اما در تحول‌ اخیر، نه‌تنها با واکنشی‌ همزمان‌ در سطح‌ جهان، بلکه‌ با واکنشی‌ هماهنگ‌ در میان‌ مردم‌ جهان‌ در برابر این‌ تجاوز روبرو شدیم. این‌ بدان‌ معناست‌ که‌ در جریان‌ مخالفت‌های‌ جهانی‌ با تجاوز آمریکا به‌ لحاظ‌ مواجهه‌ با پدیده‌ای‌ جهانی‌ در سطح، حرکت‌ نکرده‌ایم‌ بلکه‌ شاهد عمق‌ فرهنگی، یعنی‌ وحدت‌ دید و رویه‌ (حداقل‌ در کلی‌ترین‌ وجه‌ آن) در مقابل‌ پدیده‌ مورد بحث‌ نیز بوده‌ایم. از آنجاکه‌ جهانی‌ شدن‌ در معنای‌ دقیق‌ آن، مستلزم‌ پیدایی‌ یک‌ فرهنگ‌ جهانی‌ یا حداقلی‌ از اجماع‌ و توافق‌ جهانی‌ بر اصول‌ و مبانی‌ ارزشی‌ و نظری‌ است، تحولی‌ که‌ ما در جریان‌ مخالفت‌های‌ جهانی‌ با تجاوز آمریکا مشاهده‌ کردیم‌ بایستی‌ ماهوی‌ترین‌ تحول‌ در زمینه‌ حرکت‌ به‌ سمت‌ جهانی‌ شدن‌ تلقی‌ گردد. این‌ مخالفت‌ها نشان‌ می‌دهد که‌ یکی‌ از مبانی‌ و اصول‌ جهانی، بی‌تردید، «عدالت» است. به‌ این‌ معنا که‌ نمی‌توان‌ در چهارچوب‌ شرایط‌ موجود تاریخی، تصوری‌ از یک‌ نظام‌ جهانی‌ داشت‌ که‌ پایه‌های‌ آن‌ بر عدالت‌ استوار نشده‌ باشد.

در کنار این‌ تحول‌ مهم‌ و اساسی، وضعیت‌ نوینی‌ که‌ در حوزه‌ رسانه‌ای‌ در جریان‌ تجاوز اخیر آمریکا به‌ عراق‌ به‌وجود آمد، نیز در بحث‌ «جهانی‌ شدن»، شایسته‌ دقت‌ است. حضور جهانی‌

رسانه‌های‌ غیرغربی‌ که‌ پیش‌ از این‌ در جریان‌ تجاوز آمریکا به‌ افغانستان‌ ظاهر شده‌ بود، بیش‌ از پیش‌ بر پیچیدگی‌ روند جهانی‌شدن‌ در حوزه‌ رسانه‌ها افزوده‌ است. این‌ تحول‌ که‌ با ناخشنودی‌ شدید آمریکائی‌ها و عکس‌العمل‌ خصمانه‌ آنها روبرو گردید نشان‌ می‌دهد که‌ «جهانی‌شدن» با هر تعریفی، به‌معنای‌ تسلط‌ بلامنازع‌ غربی‌ها بر روند و ساختارهای‌ جهانی‌ نمی‌تواند باشد. مهمتر اینکه، تحول‌ مذکور نشان‌ می‌دهد که‌ از لحاظ‌ فرهنگی، جهانی‌ شدن‌ به‌هیچ‌روی‌ فرایندی‌ یکدست‌ و همگون‌ را پیش‌ رو ندارد بلکه‌ با منازعه‌های‌ جدلی‌ به‌ویژه‌ از سوی‌ جهان‌ اسلام‌ و رسانه‌های‌ آن‌ روبرو خواهد شد.
تحول‌ اخیر، آشکارا وضعیتی‌ به‌ مراتب‌ متفاوت‌ از دیدگاه‌های‌ کسانی‌ را بازگو می‌کند که‌ جهانی‌ شدن‌ را همگونی‌ فرهنگی‌ ندانسته، بلکه‌ از خاص‌ شدن‌ تمام‌ و یا ظهور فرهنگ‌های‌ ترکیبی‌ سخن‌ می‌گویند. برعکس‌ این‌ دیدگاه‌ها که‌ تلاشی‌ برای‌ رودررویی‌ با پیچیدگیهای‌ جهانی‌شد

ن‌ آن‌ مطرح‌ گردیده، ظهور منازعه‌ها و یا رقابت‌های‌ اخیر در سطح‌ رسانه‌ای، مبین‌ آن‌ است‌ که‌ جهانی‌ شدن‌ دقیقاً‌ با میل‌ به‌ همگونی‌ و تلاش‌ برای‌ کنترل‌ این‌ فرایند روبروست. اما آ

نچه‌ جدید است‌ اینکه‌ در بازی‌ «کنترل‌ بر فرهنگ‌ جهانی»، نیروهای‌ جدید از جایی‌ که‌ به‌هیچ‌رو انتظار آن‌ نمی‌رفت‌ در صحنه‌ جهانی‌ ظاهر شده‌اند.
در کل، تحولات‌ مذکور، حکایت‌ از روند روبه‌رشد فرایندی‌ است‌ که‌ به‌ غلط‌ از منظری‌ غرب‌محورانه، توسط‌ کسانی‌ نظیر آنتونی‌ گیدنز «جهانی‌ شدن‌ معکوس» خوانده‌ شده‌ است. درواقع‌ اگر این‌ تحولات‌ را در تداوم‌ مخالفت‌هایی‌ بدانیم‌ که‌ به‌صورت‌ پراکنده‌ طی‌ سالهای‌ اخیر علیه‌ جهانی‌سازی‌ غرب‌محورانه‌ انجام‌ گرفته‌ است؛ آشکارا با جهشی‌ کیفی‌ در این‌ زمینه‌ مواجه‌ می‌شویم. از این‌رو به‌نظر می‌رسد از این‌ پس‌ بایستی‌ بر روی‌ این‌ تحولات‌ که‌ مبین‌ جهانی‌سازی‌ معکوس‌ یا جهانی‌ شدن‌ از پایین‌ به‌ بالاست‌ (در مقابل‌ جهانی‌ شدن‌ موجود که‌ جهانی‌سازی‌ از بالا به‌ پایین‌ و توسط‌ قدرت‌ها و نیروهای‌ مسلط‌ کنونی‌ بر جهان‌ است)، به‌شکلی‌ کیفی‌تر نگاه‌ کنیم. اگر بپذیریم‌ که‌ تغییر شرایط‌ تاریخی‌ انسان‌ و یا ظهور ساختارهای‌ اجتماعی‌ جدید (ازجمله‌ ورود به‌ دنیایی‌ جهانی‌شده‌ و شکل‌گیری‌ ساختار اجتماعی‌ متناسب‌ با آن) صرفا تحت‌ تاثیر نیروها و عوامل‌ مادی‌ یعنی‌ فن‌ و اقتصاد نیست، یک‌چنین‌ تغییر دیدی‌ برای‌ درک‌ تحولات‌ مربوط‌ به‌ جهانی‌ شدن‌ ضروری‌ بود. شواهد تاریخی، که‌ استدلال‌ عقلی‌ – تجربی‌ نیز مؤ‌ید آن‌ است‌ نشان‌ می‌دهد که‌ انتقال‌ بشریت‌ از هر دوره‌ تاریخی‌ به‌ دوره‌ای‌ تازه‌ بیش‌ از هر چیزی‌ تحت‌ تاثیر نیروهای‌ فرهنگی‌ و عوامل‌ اجتماعی؛ نظیر ظهور ادیان‌ یا مصلحان‌ و جنبش‌های‌ اجتماعی‌ بوده‌ است، چراکه‌ تغییرات‌ فرهنگی‌ – اجتم

اعی‌ نه‌تنها پیش‌نیاز هر تغییر کیفی‌ است‌ بلکه‌ اساساً‌ و ماهیتاً‌ تغییرات‌ ساختاری‌ در شرایط‌ تاریخی‌ چیزی‌ جز تغییرات‌ اجتماعی‌ – فرهنگی‌ نیست. از اینجاست‌ که‌ برخلاف‌ آنچه‌ آینده‌گرایان‌ و اکثر نظریه‌پردازان‌ جهانی‌ شدن‌ غربی‌ (ایدئولوگهای‌ عصر مابعد تجدد غربی) مطرح‌ کرده‌اند؛ مخالفت‌های‌ موجود و روندهای‌ معکوس‌ را نبایستی‌ صرفا واکنشی‌ انفعالی‌ در برابر جهانی‌ شدن‌ تجدد تلقی‌ کرد. حتی‌ اگر ما این‌ روندها را صرفاً‌ واکنشی‌ در قبال‌ بسط‌ تجدد قلمداد کنیم‌ قوت‌یابی‌ رو به‌ ازدیاد این‌ روند که‌ در تحولات‌ اخیر کاملاً‌ بارز گردید وزن‌ و تاثیرش‌ را در تحولات‌ تاریخی‌ آتی‌ به‌مراتب‌ بیش‌ از آن‌ چیزی‌ است‌ که‌ این‌ نظریه‌پردازان‌ قلمداد کرده‌اند.
اما در این‌ بحث، صرفاً‌ نبایستی‌ توجه، معطوف‌ به‌ پیآمدها و نتایج‌ تجاوز آمریکا به‌ عراق‌ بر آنچه‌ بعد عینی‌ فرآیند «جهانی‌ شدن» تلقی‌ می‌شود محدود گردد. شاید مهم‌تر از

این‌ مساله‌ بررسی‌ آثار این‌ تجاوز بر مباحث‌ مربوط‌ به‌ «جهانی‌ شدن» یا به‌طور مختصر بر رویکردها و نظریات‌ جهانی‌ شدن‌ باشد. از این‌ حیث، اولین‌ درس‌ یا دریافتی‌ که‌ تجاوز اخیر برای‌ نظریه‌پردازان‌ جهانی‌ شدن‌ دارد آن‌ است‌ که‌ هیچ‌ چیز در مورد آینده‌ این‌ فرآیند، روشن‌ نیست. این‌ تحول‌ درواقع، تاییدی‌ بر دیدگاه‌ نظریه‌پردازانی‌ است‌ که‌ بر ماهیت‌ نامتعین‌ و آینده‌ مبهم‌

«جهانی‌شدن» دست‌ می‌گذارند. این‌ گروه‌ برخلاف‌ کسانی‌ که‌ برپایه‌ تاکید بر نقش‌ عوامل‌ فنی‌ یا جریان‌های‌ اقتصادی، روند جهانی‌شدن‌ و بعضاً‌ پایان‌ آن‌را سرنوشت‌ محتوم‌ تاریخی‌ بشریت‌ تلقی‌ می‌کنند، می‌گویند جهانی‌شدن‌ در بهترین‌ حالت، ماهیتی‌ پیشآمدی‌ و تاریخی‌ دارد و هیچگونه‌ جبر و ضرورتی‌ از هیچ‌ جهت‌ بر آن‌ حاکم‌ نیست. از این‌ منظر حتی‌ اگر بپذیریم‌ که‌ تمامی‌ رخدادهای‌ کنونی‌ جهان، ما را به‌ سمت‌ ایده‌آل‌ترین‌ شکل‌ جهانی‌ شدن‌ سوق‌ می‌دهد، جهانی‌ شدن‌ نهایتاً‌ احتمالی‌ میان‌ احتمالهای‌ بیشمار است‌ که‌ پیشاروی‌ تاریخ‌ قرار دارد. استدلال‌ آنها نیز بر این‌ پایه‌ قرار دارد که‌ جهانی‌ شدن‌ و تمامی‌ رخدادهای‌ منتهی‌ به‌ آن‌ درنهایت، رخدادی‌ انسانی‌ و تاریخی‌ است‌ و بنا به‌ ماهیت‌ خود، محکوم‌ هیچ‌ جبری‌ از جمله‌ جبر فنی‌ یا اقتصادی‌ نیست. به‌ همین‌ دلیل، این‌ گروه، احتمال‌ قطع‌ و یا حتی‌ معکوس‌ شدن‌ رویدادهای‌ مؤ‌ید «جهانی‌ شدن»، را پیش‌بینی‌ می‌کردند. برای‌ این‌ دسته‌ از نظریه‌پردازان‌ برخلاف‌ گروهی‌ که‌ جهانی‌ شدن‌ را به‌عنوان‌ واقعیت‌ چاره‌ناپذیر تاریخ‌ کنونی‌ و آتی‌ بشر قلمداد می‌کنند تجاوز آمریکا به‌ عراق، که‌ برخلاف‌ تمامی‌ سازوکارهای‌ جهانی‌ شدن‌ غالب‌ یا غربی، (یا بخشی‌ از آنها) نظیر حذف‌ سازمان‌ ملل‌ و یا مخالفت‌های‌ جهانی‌ با این‌ اقدام، انجام‌ گرفت‌ به‌هیچ‌رو عجیب‌ نمی‌نماید. از دید این‌ گروه، حتی‌ احتمال‌ برگشت‌ انسان‌ به‌ تاریخ‌ اولیه‌ خود و محصور شدن‌ در شرایط‌ محلی‌ و جغرافیایی، احتمالی‌ است‌ که‌ نباید آنرا به‌ اعتبار وجود روند مسلط‌ فعلی‌ از نظر دور داشت، چراکه‌ این‌ احتمال‌ با درنظر گرفتن‌ وجود بازیگران‌ جهانی‌ نظیر آمریکا و صهیونیسم‌ که‌ هم‌ قابلیت‌های‌ مادی‌ و هم‌ انگیزه‌ و اراده‌ لازم‌ برای‌ نابودی‌ کل‌ بشریت‌ و زیرساخت‌های‌ تمدنی‌ آن‌را دارند اگر بیشتر

از احتمال‌ «جهانی‌ شدن» (به‌اعتبار وجود روندهای‌ فنی‌ و اقتصادی) نباشد کمتر از آن‌ نیست.
بنابراین‌ در تجاوز به‌ عراق‌ که‌ آمریکا تا حد درهم‌ ریختن‌ تمامی‌ سازوکارهای‌ موجود جهانی‌ و حتی‌ رابطه‌ با متحدین‌ اروپایی‌ که‌ از لحاظ‌ سیاسی‌ نیروی‌ عمده‌ای‌ در پیش‌برد فرآیند جهانی‌ شدن‌ غربی‌ تلقی‌ می‌شدند پیش‌ رفت، صرفاً‌ رویای‌ جهانی‌شدن‌ بعضی‌ را درهم‌ نری

خته‌ بلکه‌ مبانی‌ نظری‌ آن‌را نیز آشفته‌ کرده‌ است. این‌ تجاوز که‌ چهره‌ متفاوتی‌ به‌ جهان‌ داده‌ است‌ علی‌رغم‌ زشتی‌هایش‌ این‌ زیبایی‌ را دارد که‌ برخلاف‌ نظریه‌پردازی‌های‌ جزمی‌ بعضی، (طرفداران‌ آن‌ در ایران‌ نیز کم‌ نیستند) بار دیگر چهره‌ انسانی را به‌ تاریخ‌ بشر بازگردانده‌ است، چراکه‌ به‌روشنی‌ و با قوت‌ تمام‌ نشان‌ می‌دهد که‌ تاریخ‌ همچنان‌ باز است‌ و می‌تواند به‌ گونه‌های‌ متفاوت‌ رقم‌ بخورد. واقعاً‌ چه‌ کسی‌ یا گروهی‌ پیش‌ از این‌ تصور می‌کرد که‌ آمریکا بدین‌ سادگی، تمامی‌ بنیان‌های‌ ایدئولوژیک، سیاسی‌ و حتی‌ فرهنگی‌ موجود جهان‌ را که‌ نیرو و ه

زینه‌ زیادی‌ صرف‌ پی‌ریزی‌ آن‌ گردیده‌ بود درهم‌ بریزد و بار دیگر دنیا را به‌جای‌ پیشبرد به‌ سمت‌ دهکده‌ موعود مک‌لوهان‌ که‌ جهان‌ وطن‌های‌ انسان‌گرای‌ «دیوید هلد» اداره‌ آن‌را بدست‌ دارند، ما را چند صد سال‌ به‌ عقب‌ یعنی‌ زمان‌ لشگرکشی‌های‌ اولیه‌ استعمار برگرداند که‌ در آن‌ ژنرال‌های‌ غربی‌ بر فتوحات‌ شرقی‌ استعمارگران‌ حکم‌ می‌رانند.

از این‌ حیث‌ قطعاً‌ هیچکس‌ بیش‌ از بسیاری‌ نظریه‌پردازان‌ «جهانی‌ شدن» که‌ به‌جای‌ نظریه‌پردازی‌ در مقام‌ ایدئولوژی‌سازی‌ و ارائه‌ تصویری‌ رویائی‌ از جهان‌ پیشآروی‌ بشر بوده‌ و هستند از تحولات‌ اخیر نگران‌ نیستند. اما تجاوز آمریکائی‌ها درس‌هایی‌ بیش‌ از این‌ برای‌ طرف‌های‌ مناقشات‌ مربوط‌ به‌ نظریه‌ «جهانی‌ شدن» دارد. بی‌شک‌ اقدامات‌ تجاوزکارانه‌ اخیر آمریکائی‌ها را بایستی‌ تلاشی‌ در راستای‌ ایجاد نظم‌ نوینی‌ دانست‌ که‌ برای‌ اولین‌ بار بوش‌ پدر حدود ده‌ سال‌ پیش‌ در جریان‌ جنگ‌ قبلی‌ با رژیم‌ بعثی‌ عراق‌ اعلام‌ کرد. محافظه‌کاران‌ نوین‌ آمریکا که‌ مجموعه‌ای‌ از یهودیان‌ و مسیحیان‌ افراطی‌ را در کانون‌ خود دارند حدوداً‌ ده‌ سال‌ پس‌ از سقوط‌ بلوک‌ شوروی‌ به‌ ارزیابی‌ای‌ از قدرت‌ آمریکا دست‌ یافته‌اند که‌ برپایه‌ آن‌ هیچ‌ نیرو و قدرت‌ دیگری‌ شأنیت‌ و شایستگی‌ آمریکا را برای‌ اداره‌ جهان‌ ندارد. این‌ بدان‌ معناست‌ که‌ آنها این‌بار نقش‌ کاملاً‌ تاریخی‌ متفاوتی‌ برای‌ خود تعریف‌ کرده‌ و در مقام‌ ایفای‌ آن‌ برآمده‌اند. براین‌ اساس‌ اگر بخواهیم‌ معنا و مفهوم‌ این‌ نقش‌ و اقدامات‌ مرتبط‌ با آن‌را در چارچوب‌ نظریه‌های جهانی‌ شدن‌ قرار دهیم، به‌روشنی‌ می‌بینیم‌ که‌ طرح‌ آنها برای‌ جهان‌ آتی‌ یا پایانی‌ که‌ برای‌ فرایند جهانی‌ شدن‌ موجود تصویر کرده‌اند ایجاد یک‌ امپراطوری‌ جهانی‌ است‌ که‌ توسط‌ آمریکا اداره‌ و کنترل‌ می‌گردد. با اینکه‌ این‌ طرح‌ برخلاف‌ تصویرهای‌ رویائی و خیال‌انگیزی‌ است‌ که‌ اکثر نظریه‌پردازان‌ جهانی‌ شدن‌ برای‌ اداره‌ یک‌ «جهانِ‌ جهانی‌ شده» پیشنهاد می‌کرده‌اند، اما به‌ هر حال‌ این‌ یکی‌ از بدیل‌های‌ سه‌گانه‌ای‌ است‌ که‌ در این‌ مورد پیشنهاد گردیده‌ است.
دو بدیل‌ دیگر، یکی‌ اداره‌ جهان‌ توسط‌ سازمانهای‌ بین‌المللی‌ نظیر سازمان‌ ملل، بانک‌ جهانی، یا صندوق‌ بین‌المللی‌ پول‌ و نظایر آن‌ و دیگری‌ اداره‌ جهان‌ توسط‌ شرکت‌ها و کمپانی‌های‌ فراملیتی‌ محسوب‌ می‌شوند. به‌ این‌ ترتیب، آمریکائی‌ها که‌ از حدود سی‌سال‌ قبل، زمانی‌ که‌ رفته‌رفته‌ کشورهای‌ جهان‌ سومی، قدرتی‌ در نهادهای‌ بین‌المللی‌ نظری‌ یونسکو پیدا کردند ناخشنودی‌ خود را از عملکرد این‌ نهادها با کناره‌گیری‌ و اعمال‌ فشارهای‌ مختلف‌ از جمله‌ عدم‌ پرداخت‌ دیون‌ و تعهدات‌ خود به‌ آنها نشان‌ داده‌ بودند، با تجاوز اخیر خود، این‌ بد

یل‌ را به‌تمامه‌ از انتخاب‌های‌ پیشاروی‌ جهانی‌ شدن، خارج‌ کردند. نحوه‌ رفتار آنها با متحدین‌ اروپائی‌شان‌ در این‌ تجاوز اخیر نیز به‌اندازه‌ کافی‌ گویاست‌ که‌ چرا آنها بدیل‌ کمتر محتمل‌ دیگر، یعنی‌ حاکمیت‌ شرکت‌های‌ فراملیتی‌ را نیز چندان‌ مناسب‌ تشخیص‌ نمی‌دهند. علی‌رغم‌ اینکه‌ وزن‌ شرکت‌های‌ فراملیتی‌ آمریکا در تمامی‌ زمینه‌ها کاملاً‌ نسبت‌ به‌ وزن‌ شرکت‌های‌ اروپائی‌ و یا جهانی‌ قابل‌ توجه‌ است، ارزیابی‌ آمریکائی‌ها از قدرت‌ به‌ظاهر بلامنازع‌ ت. به‌علاوه‌ اینکه‌ توازن‌ موجود در این‌ زمینه‌ با نظر به‌ رقابت‌ شدید موجود میان‌ سه‌ قطب‌ موجود اقتصاد جهانی‌ (ژاپن، اروپا و آمریکا) از نظر آنها تضمین‌ شده‌ به‌نظر نمی‌رسد از این‌رو در مقایسه‌ با بدیل‌ امپراطوری‌ جهانی‌ آمریکا انتخاب‌ نامطمئنی‌ می‌باشد.
اما تجاوز اخیر آمریکا به‌علاوه، تکلیف‌ موضوع‌ مورد مناقشه‌ دیگری‌ در مباحثات‌ مربوط‌ به‌ جهانی‌ شدن‌ را نیز روشن‌ کرده‌ است. بی‌تردید اکنون‌ روند روبه‌رشدی‌ در قلمروهای‌ مختلف‌ به‌ویژه‌ در حوزه‌ رسانه‌ها و اقتصاد وجود دارد که‌ به‌ فشردگی‌ زمان‌ و مکان، سایش‌ و زوال‌ محدودیت‌های‌ جغرافیایی‌ منجر گردیده‌ است. با این‌همه‌ به‌ اقتضای‌ ماهیت‌ انسانی‌ این‌ روند و باز بودن‌ امکان‌های‌ تاریخی‌ متفاوت‌ برای‌ انسان، پایان‌ این‌ تحولات‌ و صورت‌ نهائی‌ این‌ روند به‌هیچ‌رو مشخص‌ نیست. این‌ بدان‌ معناست‌ که‌ بر بستر روندی‌ که‌ زیرساخت‌های‌ مادی‌ – فنی‌ لازم‌ برای‌ یک‌ جهان‌ به‌واقع‌ و به‌تمامه‌ «جهانی‌ شده» را مهیا کرده، با چالش‌ اراده‌های‌ تاریخ‌ساز روبرو هستیم! گرچه‌ تفکیک‌ این‌ دو بُعد منطقاً‌ نادرست‌ می‌باشد اما مناقشه‌ای‌ که‌ بر سر جهانی‌ شدن‌ و جهانی‌ سازی‌ در جریان است‌ به‌میزان‌ زیادی‌ با توجه‌ به‌ این‌ تفکیک، معنادار خواهد شد. تجاوز اخیر آمریکا که‌ به‌ قصد تغییر نقشه‌ فرهنگی‌ – سیاسی‌ جهان‌ اسلام‌ به‌ویژه‌ خاورمیانه‌ و از آن‌

طریق، چالش‌ با قدرت‌های‌ دست‌ دوم‌ و رقیب‌ جهانی‌ و در نتیجه‌ ایجاد امپراطوری‌ آمریکا انجام‌ گرفته‌ است. مفهوم‌ این‌ طرح‌ را بازمی‌نماید. درحالیکه‌ حتی‌ هم‌اکنون‌ نیز نظریه‌پردازان‌ «جهانی‌ شدن»، مشغول‌ این‌ بحث‌ هستند که‌ آیا جهانی‌ شدن، یک‌ پروژه‌ است‌

یا روندی‌ خودبه‌خودی‌ و طبیعی؟
آمریکا با اقدام‌ خود، فصل‌ ختامی‌ قاطع‌ بر این‌ مناقشه‌ گذاشته‌ است. شرکت‌ها و سیاستگذاران‌ آمریکایی‌ به‌خوبی‌ نشان‌ داده‌اند که‌ از ستیز اراده‌ها و چالش‌ تاریخی‌ که‌ روندهای‌ کنونی‌ را پیشاروی‌ آنها و بشریت‌ نهاده‌ است‌ آگاهند و به‌هیچ‌روی‌ برخلاف‌ بعضی‌ نظریه‌پردازان‌ ساده‌انگار بنا ندارند که‌ مهار تاریخ‌ را به‌دست‌ نیروها یا اتفاقات‌ پیش‌بینی‌ناپذیر تاریخی‌ بدهند. چراکه‌ می‌دانند چنین‌ کاری‌ به‌معنای‌ سپردن‌ مهار این‌ رخدادها به‌ اراده‌های‌ رقیب‌ و مخالف‌ می‌باشد.
البته‌ دست‌یابی‌ به‌ این‌ درک‌ که‌ ما درواقع‌ با پروژه‌ «جهانی‌سازی» یا پروژه‌های‌ جهانی‌سازی‌ روبروئیم‌ برای‌ کسانی‌که‌ با منطق‌ تحولات‌ اجتماعی‌ – تاریخی‌ آشنایی‌ دارند، علی‌رغم‌ غوغا و هیاهوی‌ پرسروصدای‌ نظریه‌پردازان‌ «جهانی‌ شدن» که‌ اندیشه‌های‌ ایدئولوژیک‌ خود را در لوای‌ علم، ارائه‌ می‌دهند چندان‌ دشوار نیست. اما برهان‌ قاطع‌ تحولات‌ اخیر یا تجاوز آمریکا به‌ عراق‌ در این‌ است‌ که‌ حوزه‌ مداخله‌ و اعمال‌ نفوذ بر روندهای‌ جهانی‌ شدن‌ را از اقتصاد، سیاست‌ و یا فرهنگ‌ به‌ حوزه‌ نظامی‌ کشانده‌ است. وقتی‌ تاثیرگذاری‌ بر رخدادهای‌ جهانی‌ و سوق‌ دادن‌ تحولات‌ سیاسی‌ – اقتصادی‌ و فرهنگی‌ در درون‌ نهادهای‌ بین‌المللی‌ نظیر بانک‌ جهانی، صندوق‌ بین‌المللی‌ پول، یا نهادها و سازمان‌های‌ تصمیم‌گیر در مورد رسانه‌ها جریان‌ دارد، چالش‌ اراده‌ها و طرح‌ها یا تلاش‌ برای‌ پیشبرد پروژه‌های‌ جهانی‌سازی‌ در هاله‌ای‌ از ابهام‌ و ناروشنی‌ قرار می‌گیرد و می‌تواند به‌راحتی‌ به‌عنوان‌ تحولات‌ طبیعی‌ جلوه‌ داده‌ شد و منعکس‌ گردد؛ اما هنگامی‌که‌ پای‌ اقدامات‌ و نیروی‌ نظامی، آن‌هم‌ به‌ روشن‌ترین‌ وجه‌ آن‌ نظیر تجاوز اخیر به‌میان‌ می‌آید دیگر نمی‌توان‌ تردیدی‌ داشت‌ که‌ کسانی‌ درصدد تغییر سیر تحولات‌ و به‌دست‌ گرفتن‌ مهار جهان‌ به‌نفع‌ خویش‌ هستند. چراکه‌ تنزل‌ به‌ سطح‌ نظامی‌گری‌ و به‌کارگیری‌ قدرت‌ عریان‌ برای‌ تاثیرگذاری‌ بر تحولات‌ تاریخی‌ به‌ آشکارترین‌ وجه‌ نشان‌ می‌دهد که‌ مسیر تحولات‌ از دید کسانی‌که‌ به‌ بمب‌ و موشک‌ متوسل‌ شده‌اند به‌شکلی‌ طبیعی‌ در جهتی‌ نیست‌ که‌ مطلوب‌ آنها باشد. این‌ جا سوال‌ مهمی‌ که‌ دقت‌ در آن‌ برای‌ درک‌ منازعه‌های‌ فعلی‌ و آتی‌ موضوع‌ «جهانی‌ شدن»، اهمیتی‌ اساسی‌ دارد، این‌ است‌ که‌ آیا جای‌ این‌ ندارد که‌ بپرسیم؛ مگر مسیر تحولات‌ تارخی‌ چه‌ سمت‌وسویی‌ داشته‌ که‌ آمریکائی‌ها برای‌ کنترل‌ و مهار آن‌ نیاز به‌ انجام‌ چنین‌ اقدام‌ رسواکننده‌ای‌ پیدا کرده‌اند؟ رژیم‌ بعث‌ عراق‌ صرفاً‌ بهانه‌ای‌ برای‌ اجرای‌ طرح‌های‌ استراتژیست‌ها و سیاستمداران‌ آمریکایی‌ بوده‌ است. این‌ نه‌ از آن‌روست‌ که‌ آمریکائی‌ها تاکنون‌ هیچ‌ سلاح‌ کشتار جمعی‌ در عراق‌ نیافته‌اند بلکه‌ اگر، هم‌اکنون‌ یا بعدها به‌ چنین‌ سلاح‌هایی‌ دست‌ یابند نیز این‌ سخن‌ درست‌ است. عراق‌ پس‌ از هشت‌ سال‌ جنگ‌ با ایران، ورود به‌ جنگ‌ کویت‌ و ده‌ سال‌ تحریم‌ و محدودیت‌های‌ بین‌المللی‌ تا ده‌ سال‌ دیگر نیز نمی‌توانست‌ حتی‌ به‌صورت‌ یک‌ تهدید منطقه‌ای‌ ظاهر شود. صرف‌ نظر از اینکه‌ حتی‌ در زمان‌ هم‌ که‌ می‌توانست‌ زیرساخت‌های‌ تخریب‌ شده‌ خود را بازسازی‌ کند با تداوم‌ شرایط‌ جهانی‌ و منطقه‌ای‌ کنونی‌ نمی‌توانست‌ به‌صورت‌ یک‌ تهدید ظاهر شود. آنچه‌ عراق‌ را به‌عنوان‌ سر پل‌ یا جای‌ پای‌ مناسبی‌ برای‌ حضور آمریکا در جهان‌ اسلام‌ می‌ساخت، این‌ بود که‌ صدام، زمینه‌های‌ فرهنگی‌ – سیاسی‌ لازم‌ را برای‌ این‌ تجاوز فراهم‌ ساخته‌ بود. اکنون‌

با علم‌ به‌ مخالفت‌های‌ مردمی‌ در سطح‌ جهانی‌ و مخالفت‌های‌ سیاسی‌ در سطح‌ دولت‌ها و حتی‌ متحدین‌ آمریکا می‌توانیم‌ دریابیم‌ که‌ تا چه‌ پایه، دشوار و بلکه‌ غیرممکن‌ بود که‌ آمریکا از مسیر دیگری‌ به‌ خاورمیانه‌ وارد شود خصوصاً‌ اگر در نظر داشته‌ باشیم‌ که‌ شکل‌ ورود، یعنی‌ تجاوز نظامی برای‌ آمریکائی‌ها موضوعیت‌ داشته‌ است.
اگر به‌ طرحهای‌ آمریکا برای‌ آینده‌ منطقه‌ که‌ تا سطح‌ تغییر

نظام‌ آموزش‌ و کتب‌ درسی‌ و حتی‌ تغییر فرهنگ‌ دینی، آم

وزه‌های‌ قرآنی‌ و نهادهای‌ دینی، عمق‌ می‌یابد توجه‌ کنیم‌ به‌روشنی‌ مشخص‌ خواهد شد که‌ آمریکائی‌ها با چه‌ درکی‌ از تحولات‌ منطقه‌ به‌ این‌ تجاوز دست‌ زده‌اند. از آنجا که‌ تنزل‌ به‌ سطح‌ اقدام‌ نظامی‌ برای‌ کنترل‌ و مهار اوضاع‌ به‌معنای‌ آن‌ است‌ که‌ امکان‌ مهار و جهت‌دهی‌ به‌ تحولات‌ با اهرم‌های‌ فرهنگی‌ – سیاسی‌ یا اقتصادی‌ وجود نداشته‌ است‌ می‌توان‌ به‌ درک‌ جالبی‌ از روند تحولات‌ منطقه‌ و جهان‌ دست‌ یافت. از دید آمریکائی‌ها روند تحولات‌ منطقه‌ به‌ سمتی‌ که‌ حاصل‌ آن‌ «ادغام‌ در نظام‌ جهانی» یا همراهی‌ با جهانی‌ شدن‌ کنونی‌ باشد، نبوده‌ است. درواقع‌ با نظر به‌ توسل‌ یا رجوع‌ آمریکائی‌ها به‌ اهرم‌ نظامی، باید گفت‌ که‌ آنها منطقه‌ را از جهات‌ مختلف‌ بویژه‌ فرهنگی‌ و سیاسی، از دست‌ رفته‌ می‌دیده‌اند. به‌معنای‌ دقیقتر، آنها در عمق‌ و در پس‌ اقتدار رژیم‌های‌ دست‌نشانده‌ و فرآیندهای‌ مسلط‌ اقتصادی‌ و رسانه‌ای‌ جهانی‌ سازنده‌ غربی، روند روبه‌رشدی‌ را تشخیص‌ داده‌اند که‌ مهار آنها در چارچوب‌ موجود من

طقه، ممکن‌ نبوده‌ است. پس‌ ضروری‌ می‌دیده‌اند که‌ برای‌ تغییر مسیر تحولات‌ تاریخی‌ منطقه‌ و مهار این‌ روند به‌طور مستقیم‌ و به‌ بارزترین‌ وجه‌ در منطقه، حاضر شده‌ و به‌ دستکاری‌ مستقیم‌ پارامترها و عوامل‌ منطقه‌ای‌ تا سطح‌ فرهنگ‌ دست‌ یازند.


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

دانلود مقاله تاریخچه آسانسور word


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود مقاله تاریخچه آسانسور word دارای 50 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله تاریخچه آسانسور word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله تاریخچه آسانسور word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود مقاله تاریخچه آسانسور word :

آسانسور از ابتدایی ترین ماشین های ساخت انسان است و اگر بخواهیم به تاریخچه آسانسور بپردازیم، بنا به روایتی به4500سال قبل از میلاد مسیح، یعنی پیش از عصر برنز باز می گردد.

زیرا که پایه و اساس این صنعت به زمانی می رسد که انسان برای بالا کشیدن آب از چاه و رودخانه به ابزاری نیاز داشت و این زمانی است که انسان با استفاده از سنگ چرخ را اختراع کرد و با آن بالابری ساده را آزمود.

در فاصله 2500 تا 1000 سال پیش از میلاد مصریان برای بیرون کشیدن آب رودخانه نیل از وزنه تعادل استفاده می کردند.
پس از آن منجنیق ها ساخته شده اند که با پیچیدگی های بیشتری بارها را با او بالا و پایین می بردند. در ساخت منجنیق ها از چرخ ها و دنده ها استفاده می شده که در تمدن های پارسی، مصری، رومی و چینی آثار آنها باقی مانده است.
و پس از آن به دوران نوزایی (رنسانس) و پیداش صنعت نو و ایجاد شهرهای صنعتی می رسیم که زمان استخراج زغال سنگ از معادن زغال سنگ و زمان پیدایش بالابرهای ارابه ای است.

و در زمان ارشمیدس (سال 236 میلادی) اولین آسانسور باری قرقره ای در آن دوران اختراع شده که حرکت تکامل خود را از آن زمان به صورت مداوم پیموده است.

اما پایه گذار علمی و طراح آسانسور امروزی داشمند و ریاضی دان بزرگ آتوود است. که با ساختن ماشین آتوود که عبارت بوده از دو وزنه که با یک نخ به یکدیگر مربوط می شوند و روی قرقره بالا و پایین می رفتند و همچنین با بررسی قوانین حرکتی این دو وزنه نسبت به هم و تاثیر آنها بر قرقره در واقع قوانین و فرمولهای محاسباتی آسانسور را می توان تدوین کرد.
و آسانسور به معنای امروزی آن و برای استفاده انسان از زمانی پا به عرصه وجود گذاشت که آلیشا اوتمس مخترع آمریکایی نخستین ترمز ایمنی را به بالابرهای معمولی که تا آن زمان برای حمل بار و گاهاً مسافر مورد استفاده قرار می گرفتند وصل کردد. وی در نمایشگاه کریستال بالاس نیویورک که در سال 1853 برگزار کرد. به مردم نشان داد که آسانسور وسیله ای ایمن است و اگر حتی همه طنابهای آن قطع شود سقوط نخواهد کرد.

او با شجاعت درون اتاقک آسانسور ساخت خود ایستاد و دستور داد که همه طنابهای متصل به اتاقک را پاره کنند و همه دیدند که اتاقک آسانسور در میان مسیر به ریل های آسانسور قفل شد و سقوط نکرد.

و در عصر صنعتی آلیشا اوتیس مخترع امریکایی با استفاده از ترمز ایمنی و ویلیام تامیسون با آسانسور هیدرولیک خود و ورنر فون زیمنس که اولین آسانسور الکتریکی را ابداع نمود کمک کردند. تا مسیر استانداردهای بالای صنعت آسانسور امروزی طی شود.

شواهد تاریخی ایران اثبات می نماید که آسانسور در مجموعه های منحصر به فرد «تخت جمشید»، «معبد آناهیتا» و «کاخ اپادانا» پیش از زمان ارشمیدس نیز مورد استفاده قرار گرفته است.
اولین آسانسور الکتریکی ایران توسط آقای مهندس خانشقاقی برای اولین ساختمان بلند مرتبه ایران در خیابان جمهوری (مخبر الدوله) در سال 1329 شمسی (1950 میلادی) طراحی و ساخته شده است.

قطعات آسانسور

مقدمه
آسانسور دستگاهی است دائمی که برای جا به جایی اشخاص یا کالا ،بین طبقات ساختمان بوده و در طبقات مشخصی عمل می نماید. دارای کابینی است که ساختار، ابعاد و تجهیزات آن به اشخاص به سهولت اجازه استفاده می دهد و میان ریلهای منصوبه عمودی با حداکثر انحراف 15 درجه حرکت می کند.آسانسور وسیله نقلیه عمومی دائمی است که بین ترازهای از قبل تعریف شده حرکت می کند آسانسور تنها وسیله رفت و آمد ترافیکی است که مورد استفاده تمامی گروه سنی قرار می گیرد و عمومی ترین وسیله جابجایی عمودی در جهان است . آسانسور وسیله نقلیه ای است که کنترل آن به یک سیستم سپرده شده فرمان دادن به آن به اختیار مسافر است، اما ایستادن آن در محل مقرر به توسط سیستم است.
آسانسور کششی
آسانسوری است که حرکت آن بر اثر اصطکاک بین سیم بکسل و شیار فلکه کشش، به هنگام چرخش آن، توسط سیستم محرکه انجام می شود.
آسانسور هیدرولیکی
در این نوع آسانسور عامل حرکت کابین، سیلندر و پیستون هیدرولیکی است وممکن است وزنه تعادل نیز داشته باشد و معمولا برای ارتفاعات کم و سرعتها کم کاربرد دارد.
آسانسور در داخل محیطی نصب می شود که از سه قسمت تشکیل شده است :
1 موتورخانه : برای برقراری موتور و گیربکس و تابلو کنترل آسانسور و تابلو برق
2 چاه آسانسور : برای نصب درها، ریلها و همچنین محلی برای حرکت کابین و وزنه
3 چاهک : در پایین ترین قسمت چاه آسانسور، برای ضربه گیرها و بافرها
موتور گیربکس بعنوان قلب آسانسور و تابلو کنترل بعنوان مغز آسانسور عمل می نماید .

آسانسور حمل بار و مسافر
آسانسورری است که برای حمل ونقل کالا طراحی شده است و معمولا عمل حمل ونقل بهمراه افراد صورت می گیرد .
آسانسور خدماتی
آسانسوری است دائمی که برای جابجایی کالا بین طبقات ساختمان می باشد و در طبقات مشخصی عمل می کند ، دارای کابینی است که ابعاد آن به اشخاص اجازه استفاده را نمی دهد و در میان ریلهای منصوبه عمودی و با حداکثر 15 درجه انحراف ، حرکت می کند . ابعادی که کابین را برای افراد غیر قابل استفاده می کند ، نباید از مقادیر زیر بیشتر شود :
الف – مساحت کف کابین 00/1 متر مربع
ب – عمق 00/1 متر
ج – ارتفاع
آسانسور خودرو بر ساختمان های خصوصی
آسانسوری که اتاقک آن ابعاد مناسبی برای جابجایی خودروهای سواری داشته و طراحی آن امکان این جابجایی را می دهد .

ریل راهنما
اجزایی صلب هستند که برای هدایت کابین و یا وزنه تعادل تعبیه می شود .

اجزای آسانسور کششی

اجزای آسانسور هیدرولیکی

تعریف سیستم مکانیکی و قطعات مربوطه
و سرعت است. آسانسور طبق این پارامتر ساخته می شود . جرم یک Q ( kg ) پارامترهای اصلی آسانسورها
مسافر برای هر نوع محاسبه ای در آسانسور 75 کیلو در نظر گرفته می شود .
پارامتر های فنی دیگر عبارتند از :
الف ) ارتفاع مسیر ( بالا رفتن کابین ) تعداد و محل توقف ها
ب ) ابعاد چاه آسانسور ، کابین و موتورخانه
پ ) ولتاز برق اصلی، تعداد استارت آسانسور در ساعت و فاکتور بار
ت ) سیستم کنترل آسانسور
ث ) سیستم درب های آسانسور و ورود و خروج و نوع کنترل
ج ) تعداد آسانسورهای و مکان آنها در ساختمان
چ )شرایط محیط کار کرد
قطعات اصلی آسانسورهای الکتریکی عبارتند از :
الف ) وسایل تعلیق کابین و وزنه تعادل که می تواند سیم بکسل فولادی و یا زنجیر باشد .
ب ) وسیله رانش که محرک آسانسور است و شامل :
– موتور الکتریکی
– گیربکس
– ترمز
– فلکه کششی و یا دنده زنجیر
– شاسی ماشین – کوپلینگها ، محورها ، یاتاقانها
پ) کابین که مسافرین و یا بار را حمل می کند ، شامل یوک، که چهارچوبی فلزی است و کابین ازطریق آن به سیستم تعلیق متصل می شود ، کف کابین که بار را نگهداری می کند و بدنه کابین به کف متصل است .
قطعات دیگر عبارتند از :
– سیم تعلیق
– راهنماها که باعث هدایت کابین در مسیر حرکت خود می شود .
– درب کابین و محرک درب
ت ) وزنه تعادل که برای جبران وزن کابین و قسمتی از ظرفیت بکار می رود .
ث ) چاه آسانسور (Hoist Way)
این فضا قسمتی یا تماما پوشیده است و از کف چاله تا سقف ( کف موتورخانه ) ادامه دارد در این فضا کابین و وزنه تعادل حرکت می کنند و شامل ریلهای راهنما برای کابین و وزنه تعادل و درهای طبقات و ضربه گیر در کف چاه می باشد .
ج ) سیستم ایمنی
یک وسیله مکانیکی است که در صورت بروز هر گونه خرابی ، یا شل شدن سیم بکسل( زنجیر تعلیق) وسیله توقف و نگاه داشتن کابین و یا وزنه تعادل در روی ریل راهنما می باشد و اگر سرعت کابین در جهت پائین رفتن از مقدار مشخص شده ای تجاوز کند این مکانیزم عمل می نماید ، عملکرد این مکانیزم توسط گاورنر که معمولا در موتور خانه است شروع می شود .
چ ) ضربه گیرها
کابین یا وزنه از حدود تعیین شده در چاهک گذشته و امکان برخورد با کف چاهک پیش آید این وسیله از برخورد خشن جلوگیری می نماید . ضربه گیر ممکن است از جنس پلی اورتان ، فنر یا نوع روغنی انتخاب شود که بستگی به سرعت اسمی داشته و طوری طراحی می شود تا انرزی جنبشی کابین یا وزنه تعادل را جذب کرده ( نوع فنری ) و یا مستهلک نماید .
ح ) تجهیزات الکتریکی
که شامل امکانات ایمنی و روشنایی نیز می گردد .
خ ) سیستم کنترلی

موتور و گیربکس بالا بر
موتور و کاهنده های بدون چرخ دنده معمولا برای سرعت های بیشتر از 25 متر بر ثانیه استفاده میشود در حالیکه برای سرعت های کمتر ، از گیربکس های دارای چرخ دنده استفاده می شود قبلا از گیربکس با چرخ دنده های ساده استفاده می شد ولی با پیشرفت روش های طراحی و تولید ، چرخ دنده های حلزونی یک استاندارد قابل قبول مورد استفاده در گیربکس آسانسورها شد . و تغییر سرعت از طریق تغییر فرکانس صورت می گیرد .AC موتور گیربکس شامل موتور سه فاز

ترمزها
در صورت قطع برق یا قطع برق سیستم کنترل ، سیستم ترمزآسانسور باید به طور اتوماتیک عمل کند ، لذا ، از ترمز های اصطکاکی الکترو مغناطیسی استفاده می شود .اگر کابین با 125% بار نامی خود در سرعت معمول خود حرکت کند ، ترمز ها باید قادر به توقف کامل سیستم باشند و بلافاصله سیستم را در حالت ساکن نگهدارند .ترمز باید توسط فنرهای فشاری و یا نیروی وزن عمل کند . ترمز توسط الکترومغناطیس و یا الکتروهیدرولیک باید باز شود . اگر جریان برق قطع شود باید حداقل دو وسیله مستقل الکتریکی کنترل کننده داشته باشد . در صورت قطع جریان برق ، ترمز باید بلافاصله عمل نماید . هنگامیکه موتور گیربکس با یک وسیله دستی اضطراری مجهز باشد ترمز باید طوری طراحی شده باشد که توسط دست بتوان آن را باز کرد و با فشار دائمی توسط نفر این ترمز باز بماند .

مقررات ایمنی سیستم محرکه آسانسور
1 هر آسانسور باید حداقل یک سیستم محرک مخصوص به خود داشته باشد .
2 حرکت دادن آسانسور به دو روش مجاز است:
الف) با استفاده از سیم بکسل و فلکه و وزنه تعادل ( By traction ) سیستم اصطکاکی این سیستم چه از نوع وینچی بدون وزنه تعادل و چه از نوع( ( Positive drive
ب) سیستم مستقیم فقط برای سرعتهای کمتر از 63/0 متر بر ثانیه مجاز است .
3 آسانسور باید مجهز به سیستم ترمزی باشد که در مواقع قطع منبع تغذیه موتور اصلی و یا مدارهای فرمان به صورت خود کار سیستم متحرکه را متوقف نماید .
4 سیستم ترمز باید یک ترمز الکترومکانیکی (اصطکاکی) داشته باشد .
5 سیستم ترمز باید بدون هیچگونه تاخیری پس از قطع مدار باز کننده ترمز، عمل نماید (دیود با خازنی که به طور مستقیم به ترمینال سیم پیچی ترمز متصل است بعنوان یک وسیله تاخیر دهنده محسوب نمی شود) .
6 فشار کفشک های ترمز باید توسط نیروی فنر تامین شود .
7 ترمز باید دارای حداقل دو کفشک با لنتهای نسوز باشد که روی دیسک یا استوانه عمل می کنند .
8 استفاده از ترمز نواری ممنوع است .
9 وجود چرخ طیار یا وسیله دیگری برای رساندن کابین در حالت اضطراری تا سر طبقه ضروریست .
10 برای قسمتهای گردنده در دسترس با سطح ناصاف نظیر زنجیرها ، چرخ زنجیرها و چرخ دنده ها بایستی حفاظت موثری پیش بینی شود .
11 کلیه اجزاء گردنده با سطح صاف بایستی به رنگ زرد باشد .

سیستم تعلیق کابین و مکانیزم تعادل
کابین و وزنه های تعادل توسط سیم بگسل های فولادی معلق نگاه داشته می شوند . سیم بگسل های آسانسور به بالای یوک کابین متصل می شوند .یک وسیله اتوماتیک برای تنظیم کشش سیم بگسل تعلیق باید حداقل در یکی از دو انتها وجود داشته باشد. این وسیله با مکانیزم متعادل ساز فشردگی بطور جداگانه معرفی می شود، چنین وسیله ای شامل یک سوکت گوه ای است که همراه یک فنر مارپیچ فولادی ، ضربه گیر لاستیکی و کابل شو است .

وزنه تعادل
وزنه تعادل در آسانسورهای کششی و زنجیری برای تعادل جرم کابین و درصدی از وزن بار یا مسافر بکار می رود . این درصد 45 تا 50 می باشد وزنه های تعادل داخل قاب مربوطه بایستی به طریقی مهار شده باشند که در اثر ضربات احتمالی شکسته نشده و از قاب خارج نشوند . به قاب وزنه باید حفاظ یا حفاظ هایی فلزی نصب شوند تا در صورت شکستن کفشک های وزنه ، قاب از ریل وزنه خارج نشوند .

هدایت کابین
استفاده از ریل راهنما بعلل زیر است :
1 برای هدایت کابین و وزنه تعادل در حرکت عمودی و حداقل کردن حرکات افقی .
2 جلوگیری از نوسانات کابین بعلت نیروهای خارج از مرکز
3 توقف و نگهداشتن کابین در هنگام عملکرد مکانیزم ایمنی
کابین و وزنه تعادل در حرکت خود باید توسط حداقل دو ریل راهنما فولادی صلب هدایت شوند . این دو از فولاد ساختمانی دارای تنش کششی بیشتر از 370 نیوتن بر میلی متر مربع و کمتر از 520 نیوتن بر میلی متر مربع ساخته شده اند .

مقررات ایمنی ریل های راهنما
1 کابین و وزنه تعادل بایستی هر کدام به وسیله حداقل دو ریل راهنمای سخت هدایت شوند.
2 توان و استحکام ریل ها، متعلقات و اتصالات آن ها باید جهت تحمل نیرو های ناشی از عملکرد ترمز ایمنی (پاراشوت) وهمچنین انحناء و پیچش های ناشی از بار نا متعادل داخل کابین کافی باشد .
3 ریل های راهنما باید به گونه ای به براکت ها و سازه ساختمان ها محکم شوند که اثرات نا مطلوب ناشی از نشست ساختمان یا انقباض بتن، به صورت خود کار یا با تنظیم ساده ای قابل جبران باشد .
4 جوشکاری ریل ها به همدیگر یا به براکت ها و ساختمان ممنوع می باشد .

انواع کفشک راهنما
کابین و وزنه تعادل می باید بر روی پل راهنما توسط کفشک های بالایی و پائینی که به شاسی متصل هستند هدایت شوند .
دو نوع اصلی کفشک راهنما وجود دارد که عبارتند از :
1 کفشک های لغزشی
2 کفشک های غلطکی
کفشک های لغزشی که اخیرا استفاده میشود برای سرعت های کم ومتوسط تا حدود 2 متر بر ثانیه می باشد .
اصطکاک لغزشی می تواند مقاومت قابل توجهی در حرکت کابین اعمال نماید . با بکار بردن کفشک های لغزشی ریلهای راهنما باید روغنکاری شوند تا مقاومت در مقابل اصطکاک و سایش کم شود و شرایط لغزش بهتر گردد . امروزه استفاده از روغنکاری کننده های خودکار با روغن سنگین یا گریس معمول است .
وجود کفشک های راهنمای غلطکی در آسانسور های سرعت زیاد ضروری هستند ، هر چند نرمی حرکت کابین و صرفه جویی در انرژی به علت کاهش در اصطکاک وجود این کفشک های غلطکی را در آسانسور های با سرعت متوسط را نیز اقتصادی می کند .

گاورنر سرعت غیر مجاز
گاورنر در موتورخانه قرار دارد و شامل سیم بگسل گاورنر ( سیم بگسل ) که از فلکه گاورنر گذشته و به فلکه کششی در ته چاهک امتداد یافته و مجددا به فلکه گاورنر برگشته و حلقه ای تشکیل می دهد. سیستم به وسیله کابین که در نقطه به سیم بگسل گاورنر وصل شده به حرکت در می آید . وقتی که سرعت به حد فعال شدن گاورنر برسد، گاورنر سیم بگسل را نگه می دارد و از آنجائیکه کاین هنوز حرکت خود را در جهت پائین ادامه می دهد لذا سیم گاورنر کشیده شده و در نهایت سیستم ایمنی عمل می نماید . سرعت فعال شدن گاورنر باید حداقل 115 درصد سرعت اسمی باشد مطابق . EN81

سیستم ایمنی ( پاراشوت)
کابین هر آسانسور که بوسیله سیم بگسل ها یا زنجیر ، معلق و ممکن است به وسیله اشخاص به منظور تردد و جابجایی بار یا کالا مورد استفاده واقع شود، باید مجهز به سیستم ایمنی یا آنچه در ایران به اسم پاراشوت معروف شده است گردد. وزنه تعادل زمانی باید یا سیستم ایمنی (پاراشوت) مجهز شود که طبقه زیرین آن مسکونی باشد . سیستم ایمنی یک وسیله مکانیکی برای متوقف کردن کابین (یا وزنه تعادل) به طریق در گیر شدن با ریل های راهنما است و در مواقعی که کابین از سرعت تعیین شده قبلی در جهت حرکت به سمت پائین تجاوز کند بدون توجه به دلیل افزایش سرعت ، عمل می کند . سیستم ایمنی ترجیحا در زیر و در پائین ترین قطعه یوک کابین نصب می شود و بر روی جفت ریل های راهنما عمل می کند . درگیری با ریلهای راهنما باید همزمان باشد ، و کف کابین با بار توزیع شده بطور یکنواخت ، نباید انحراف بیش از 5 درصد از موقعیت خودش داشته باشد . سرعت مشخص که کابین یا وزنه تعادل باید در آن متوقف (پاراشوت) شود برابر با سرعتی است که گاورنر برای آن تنظیم شده تا عکس العمل نشان دهد سیستم ایمنی وزنه تعادل ممکن است یا با خرابی سیستم تعلیق و یا بوسیله یک سیم بگسل ایمنی ، اگر سرعت اسمی از یک متر بر ثانیه متجاوز نباشد عمل نماید . یک سوئیچ سرعت بیش از حد مجاز باید روی دستگاه گاورنر نصب شود تا قبل از فعال شدن سیستم ایمنی مدارات کنترل را قطع نماید . سیستم ایمنی کابین بر اساس مشخصه های عملکرد طبقه بندی می شوند که به شرح زیر می باشند .
1 نوع آنی یا لحظه ای : که فشار به سرعت فزاینده ای را بر روی ریل های راهنما در مدت زمان توقف اعمال می نماید . زمان توقف و مسافت توقف بسیار کوتاه است و وسیله ای انعطاف پذیر برای محدود کردن نیروی کند شوندگی و مسافت توقف معرفی نشده است . این نوع سیستم ایمنی در اروپا می تواند برای سرعت های تا بکار گرفته شود .
2 نوع پیشرونده : حین توقف فشار محدودی را روی ریل های راهنما اعمال می کند و بعد از فعال شدن کابل سیستم ایمنی، نیروی کند شوندگی به طور قابل ملاحظه ای یکنواخت می ماند. زمان و مسافت توقف بستگی به جرم در حال حرکتی که باید متوقف شود و سرعتی که سیستم ایمنی در آن فعال می شود دارد .

ضربه گیر ها

مشخصات :
آسانسور ها باید با ضربه گیر ها که در کف چاهک و در مکان انتهایی حرکت کابین و وزنه تعادل قرار می گیرند، تا وسیله اضظراری نهایی را تشکیل دهند . اگر ضربه گیرها به کابین یا وزنه تعادل وصل شوند باید یک پایه یا فونداسیونی به ارتفاع نیم متر در چاهک قرار بگیرد تا این ضربه گیر ها روی آن بنشینند .
دو نوع کلی از ضربه گیرها وجود دارد :
1 نوع جمع کننده انرژی ( Accumulation type )
2. نوع مستهلک کننده انرژی ( Dissipation type )
1. ضربه گیر نوع جمع کننده انرژی با یا بدون حرکت برگشتی می تواند برای سرعت های تا 1 و یا 16 متر بر ثانیه به ترتیب بکار گرفته شود .
2 ضربه گیر نوع مستهلک کننده انرژی مستقل از سرعت اسمی آسانسور بکارگرفته می شود . یک دور انداز ، موتور را کنترل نموده و در رسیدن به طبقه توقف ، در صورتیکه ضروری باشد ،سرعت کابین را به حدی کم کند تا سرعتی که کابین در موقع نشستن به روی ضربه گیردارد از سرعتی که ضربه گیر برای آن طراحی شده زیادتر نباشد .

ضربه گیر پلی اورتان ( جمع کننده انرژی )
ضربه گیرهای پلی اورتان در برخی کشورها برای سرعت اسمی پائین بسیار معروفیت یافته است .

ضربه گیر فنی ( جمع کننده انرژی )
قطعه اصلی این نوع ضربه گیر ها معمولا یک فنر مارپیچ ساخته شده از مقطع گرد یا مربع است .

ضربه گیر روغنی (هیدرولیک )( مستهلک کننده انرژی )
در مقایسه با نیروی باز دارندگی فزاینده ضربه گیرهای فنری ،ضربه گیرهای روغنی می توانند طوری طراحی شوند که در حین عمل توقف نیروی ثابتی را اعمال نمایند که نتیجتا باز دارندگی ثابت خواهد بود .
ضربه گیر باید توانایی تبدیل انرژی جنبشی کابین ( یا وزنه تعادل ) در لحظه اصابت به حرارت ، و همینطور انرژی پتانسیل ناشی از کاهش سطح ، که مساوی با جابجایی ضربه گیر است را داشته باشد .

مقررات ایمنی سیم بکسل ها و ایمنی های مکانیکی
( ترمز ایمنی – گاورنر – ضربه گیر)
1 سیم بکسلهای متصل به کابین و وزنه تعادل می بایستی حتما از جنس فولاد ، حداقل 2 رشته با حداقل قطر 8 میلی متر باشند و مخصوص آسانسور ساخته شده باشند .
2 ضریب ایمنی سیم بکسلها در صورتی که تعداد سیم بکسلها 3 رشته یا بیشتر باشند حداقل 13 ودر صورتیکه 2 رشته باشد حداقل 16 می باشد .
3 حداقل نسبت بین قطر فلکه ها به قطر سیم بکسل 40 میباشد .
4 بارهای وارده بایستی بصورتی یکسان روی کلیه رشته های سیم بکسل توزیع گردد .
5 کلیه فلکه های گیربکس و هرزگرد بایستی دارای مانع خروج سیم بکسل از شیار باشند .
6 ترمز ایمنی ( پاراشوت ) صرفا هنگام پایین آمدن کابین فعال بوده و بوسیله فکها یا قرقره های درگیر با ریلها که در اثر افزایش سرعت کابین از گاورنر فرمان می گیرد ، عمل می کند .
7 ( Progressive ) ترمز ایمنی (پاراشوت) برای آسانسور های با سرعت حداکثر یک متر بر ثانیه از انواع لحظه ای یا نوع تدریجی برای سرعت های بیشتر از یک متر بر ثانیه حتما از نوع تدریجی باشد .
8 ترمز ایمنی (پاراشوت) می بایستی ترجیحا در پایین ترین قسمت کابین مستقر شده و پس از عمل کردن فقط با بالا آوردن کابین آزاد گردد .
9 وسیله الکتریکی باید قبل از عملکرد کامل ترمز ایمنی یا درست هنگام ایستادن کابین موتور را از کار بیاندازد
10 کنترل کننده های مکانیکی سرعت (گاورنر) می بایستی متناسب با سرعت نامی آسانسور و رعایتمقررات تنظیم و ثابت شده است (EN81-9.9 مربوطه)
11 سیم بکسل گاورنر می بایستی با قطر حداقل 6 میلی متر ، دارای حداقل ضریب اطمینان 8 و بسیار انعطاف پذیر باشد .
12 کنترل کننده های سرعت (گاورنر) بایستی دارای وسیله ای الکتریکی باشد که پس از عملکرد تا آزاد کردن کابین از حرکت آن جلوگیری نماید .
13 آسانسورها بایستی دارای ضربه گیرهای کابین و وزنه تعادل باشند که در پایین ترین حد حرکت کابین و وزنه تعادل و بر روی ستونهایی (سکوهایی) نصب میشوند و نوع مناسب آنها با توجه به سرعت و ظرفیت آسانسورها انتخاب می شود .
14 ضربه گیرهای سیار که با کابین و وزنه تعادل در حرکت هستند ، بایستی با ستون های (سکوهای) حداقل نیم متر ارتفاع که در پایین ترین حد حرکت کابین و وزنه تعادل (در چاهک) تعبیه شده اند تماس حاصل نمایند .
15 در هر صورت هنگام نشستن کابین روی ضربه گیرها بایستی فضای مناسب در چاهک بعنوان جان پناه وجود داشته باشد .

درها و سر درها

مشخصات انواع دربها
بسته به هر حالت خاصی ، باید مناسبترین نوع درکابین ودر راهرو استفاده شود . انتخاب بستگی به نوع آسانسور و بار اسمی آن دارد . کارآمد ترین در نوعی است که دارای زمان باز شدن کمتری باشد و عرضیکه انتقال همزمان مسافرین را اجازه بدهد .

درهای لولایی
درب تکه لته اغلب به عنوان درب طبقه در آسانسورهای کوچک مسافربر در منازل جائیکه ترافیک خیلی کم است کاربرد دارد این نوع فضای اضافی را برای بازشدن لته نیاز دارد و بطور دستی عمل می شود و هر دو زمان بازشدن و بسته شدن نسبتا طولانی است . ترتیب معمول به این صورت است که درب به طور دستی باز می شود و بسته شدن آن به وسیله یک وسیله مخصوص بستن درب صورت می گیرد تا از ماندن و کوبیده شدن جلوگیری شود .

درهای کشویی افقی
امروزه این نوع درب ها بیشتر استفاده میشوند و مزایایی ازقبیل بازشدن سریع و بی صدا بودن در مقایسه با انواع دیگر و راحتی عمل را دارند .
طبقه بندی آنها به قرار زیر است :
1 درب تک لته ، چپ بازشو یا راست شو
2 درب کنار باز شو ، دو یا سه سرعت چند لته
3 درب وسط بازشو تک سرعته
4 در با لته های متعدد

مراحل سرویس آسانسور

گام اول : درخواست بازرسی و مدارک مربوطه
در این مرحله کارفرما در قالب شرکت طراحی و مونتاژ و نصب آسانسور درخواست بازرسی را در سیستم بازرسی آسانسور که تحت نظر موسسه استاندارد ایران است ثبت می نماید و موسسه استاندارد ایران امر بازرسی را به یک شرکت بازرسی آسانسور که دارای پروانه تایید صلاحیت می باشد محول می نماید.
کارفرما در قالب شرکت طراحی و مونتاژ و نصب آسانسور موظف به ارائه مدارک ذیل جهت بازرسی آسانسور می باشد که در ذیل به آنها اشاره شده است:
1 پروانه ساختمان
2 تاییدیه مهندس ناظر در خصوص مقاومت کافی بنای احداث شده
3 مدارک فنی آسانسور
4 بیمه نامه آسانسور با توجه به ظرفیت آسانسور
5 فیش واریزی در خصوص ارائه خدمات بازرسی که بر اساس تعداد توقف آسانسور تعیین می گردد .
6 پروانه شرکت طراح و نصاب آسانسور
7 تعهد در خصوص تامین ارت چاه آسانسور

استاندارد 1-6303 بند1-1-16 و 2-16 : در هنگام‌ درخواست‌ مجوز اولیه‌ برای نصب‌ آسانسور ،باید دفترچه‌ای مشتمل‌ بر اطلاعات‌ لازم‌ برای طراحی آسانسور و انتخاب‌ قطعات‌ اجرایی نصب‌ بر مبنای این‌ استاندارد ارائه‌ و مورد تأیید شرکتهای خدمات‌ مهندسی ذیصلاح‌ قرار گیرد. لازم به ذکر است که این‌ دفترچه‌ یا پرونده‌ باید در هر حال‌توسط‌ متصدی سرویس‌ آسانسور و یا شخص‌ یا سازمان‌ مسئول‌ برای انجام‌ آزمونها و بررسیهای دوره‌ای قابل‌ دسترس باشد. موسسه‌ استاندارد، شخص‌ حقیقی یا حقوقی مسئول‌ انجام‌ آزمونها و بررسی های دوره‌ای را مشخص‌ میکند.

گام دوم : ثبت آدرس و محل بازرسی و بررسی اطلاعات کلی ساختمان و آسانسور
در زمان بازرسی آسانسور ، بازرس باید نسبت به تطابق محل بازرسی با محل بازرسی قید شده در مدارک درخواست بازرسی اطمینان حاصل نماید و مشخصات آسانسور نصب شده را با مدارک ارائه شده تطبیق دهد. مواردی که در مرحله اولیه حائز اهمیت هستند عبارتند از:
1 نام متقاضی
2 نام شرکت فروشنده آسانسور
3 محل نصب آسانسور
4 شماره پروانه ساختمان
5 تاریخ صدور پروانه ساختمان
6 شماره پلاک ثبتی
7 نوع آسانسور
8 ظرفیت کابین بر اساس نفر و وزن (کیلو گرم)
9 تعداد توقف
10 سرعت حرکت آسانسور (متر بر ثانیه)
11 نحوه قرار گرفتن درب ها و تعداد آنها
12 تعداد آسانسور در ساختمان مورد نظر
13 نوع کاربری آسانسور : مسافر بری / مسافربر-باربر / خدماتی / ماشین بر
14 نوع آسانسور : کششی / هیدرولیکی / وینچی
این مورد را همیشه مد نظر قرار دهید که غالبا” مرحله بازرسی و تایید آسانسور طی یک مرحله بازرسی اتفاق نمی افتد و در بازرسی اولیه موارد عدم تطابق به اطلاع نماینده شرکت فروشنده آسانسور ( شرکت نصاب آسانسور ) می رسد و شرکت نصاب آسانسور بعد از رفع موارد عدم تطابق در خصوص درخواست بازرسی مجدد اقدام می نماید.لذا پیش از انجام فرایند بازرسی ، باید بازرس سوابق بازرسی پیشین را در صورت وجود پیگیری نماید. (مراحل بازرسی یک آسانسور از ابتدا تا انتها توسط یک شرکت بازرسی انجام می پذیرد.)


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید