دانلود مقاله انقلاب اسلامی word دارای 26 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله انقلاب اسلامی word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله انقلاب اسلامی word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
انقلاب اسلامی
چکیده
بسیاری از صاحب نظران و پژوهشگران، معتقدند که انقلاب اسلامی ایران یکی از عوامل مهم و تأثیرگذار در پیشبرد روند بیداری و آگاهی مسلمانان و افزایش فعالیتهای مؤثر اسلامی در جوامع مسلمانان بوده است. از این رو، مقاله حاضر می کوشد، به برخی از این آثار اشاره کند. برای دست یابی به این هدف، در آغاز به عواملی که زمینه تأثیرگذاری متقابل انقلاب اسلامی و جنبش های سیاسی اسلامی معاصر را فراهم می آورد، اشاره شده است.که شامل دومقوله :الف ) انعکاس سیاسی :در این قسمت به پاره ای از بازتابهای سیاسی در قالب سه مقوله «انتخاب اسلام به عنوان ایدئولوژی مبارزه»، «تلاش برای دست یابی به حکومت اسلامی» و «نقش انقلاب اسلامی بر حیات سیاسی جنبش های اسلامی» و ب) تأثیر فرهنگی . از این رو، در این بخش، صرفا چند مقوله فرهنگی بازگشت به ارزشهای مبارزه اسلامی، پیروی شعائر و شعارهای انقلابی ایران و; را مطرح می کنیم.در پایان، یک نمونه، از نمونه های زیادی که نشان از تأثیرپذیری انقلاب اسلامی دارد؛ یعنی حزب الله لبنان مورداستناد قرار می گیرد.
کلید واژه:انقلاب،بیداری،اسلامی،جنبش های اسلامی،فلسطین.
(د)
فهرست صفحه
مقدمه;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;..1
تأثیرپذیری جنبش های اسلامی از انقلاب اسلامی;;;;;;;;;;;;;;;;;;;.3
الف-انعکاس سیاسی;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;.3
ب-انعکاس فرهنگی;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;.10
بازتاب انقلاب اسلامی، بررسی یک نمونه ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;.14
نتیجه;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;.18
منابع;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;.19
(ر)
مقدمه
بیداری اسلامی به مجموعه تحولات فکری، اجتماعی و سیاسی جوامع اسلامی در جهت بازگشت به حاکمیت قرآن، سنّت و ارزشهای اسلامی در زندگی سیاسی و اجتماعی و ساخت تمدن اسلامی اطلاق میشود.
موج بیداری اسلامی در اثر حرکت مصلحان بزرگ دینی در مصر شکل گرفت و تداوم یافت و در سایر کشورهای عربی و اسلامی نیز رونق گرفت و امروزه ما تاثیرات آن را در سطح بینالمللی شاهد هستیم
با این وصف اگرچه از آغاز حرکت بیداری اسلامی بیش از دو قرن میگذرد اما بنابر علل و عوامل متعددی نتیجه بخش نبوده است و همواره سایه سنگین استبداد، استعمار و خودباختگی در مقابل راهحلهای وارداتی شرقی و غربی منطقه خاورمیانه اسلامی را به مثابه یک وابسته به بلوک غرب و شرق و عقبمانده تبدیل و استیلای صهیونیسم بینالملل و غصب فلسطین را نیز در پی داشته است.
در ایران اسلامی، در واقع حرکت بیداری اسلامی با پیروزی انقلاب اسلامی به ثمر نشست و مطالبات متراکم دو قرن ملتهای اسلامی را تحقق بخشید و نهضت بیداری اسلامی در انقلاب اسلامی بازسازی شد.
مطالعه این پدیده و بررسی و تجزیه و تحلیل آن از مدتها پیش در دستور کار قدرتهایی قرار گرفته که از آن احساس بیم و هراس داشتهاند و هم اینان برای فهم و شناسایی بیداری اسلامی و یافتن راههای مقابله و انهدام و یا به انزوا کشاندن این موج؛ تلاشهای گستردهای را شروع کردهاند. نشست، کنفرانس، میزگرد، مصاحبه و سمینارهای علمی با شرکت صاحبنظران و اندیشمندان در جهت شناسایی هر چه بیشتر گرایشات فزاینده دینی تنها بخشی از این تلاش را نشان میدهد. سفارش کتاب، پایاننامه و فراخوان مقالات، بخش علنی دیگر این کوشش است.
پیروزی انقلاب اسلامی ایران، جنبش بیداری اسلامی، وارد مرحلهای جدید شد و جهش توأم با عمق فکری را در جغرافیای اسلام بویژه در میان تودهها و لایههای خفته جوامع اسلامی بوجود آورد. به گونهای که بیداری اسلامی از حالت دفاع انفعالی خارج و در موضع تهاجم فکری و رفتاری قرار گرفت و در اشکال جریانها ونهادهای سیاسی و حتی جنبشهای مقاومت رخ عیان نمود
در این مقاله سعی شده به سوالات زیر پاسخ داده شود:
1-تاثیرگذاری انقلاب اسلامی بر فرایند تکاملی بیداری اسلامی چگونه است؟
2- میزان تأثیرگذاری انقلاب اسلامی بر نهضت های سیاسی اسلامی چقدر است ؟
درخصوص عوامل پیروزی و رمز ماندگاری انقلاب اسلامی، به سه پایه اصلی انقلاب یعنی رهبری، مردم و ایدئولوژی اشاره می گردد که هماهنگی کامل این سه عنصر، زمینه های پیروزی انقلاب اسلامی را فراهم آورد و اکنون نیز همین هماهنگی در سه رکن یادشده باعث ماندگاری، شکوفایی و اقتدار و عظمت نظام مقدس جمهوری اسلامی گردیده است.
در واقع با پیروزی انقلاب اسلامی پژواک پیام های آن که در دنیای اسلام زلزله ای سیاسی رخ داد،چنانکه نخستین موج آن را در جهان در قالب اوج گیری مقاومت اسلامی در فلسطین و لبنان شاهد بود.
البته میزان تأثیر و بازتاب انقلاب اسلامی بر همه جوامع اسلامی یکسان و یکنواخت نبود بلکه با توجه به قرابت های فکری، فرهنگی و جغرافیایی درجه تأثیرآن متفاوت بوده است و از آنجا که این انقلاب بر پایه تعالیم دین اسلام و مکتب اهل بیت به پیروزی رسید، زمینه تأثیر گذاری آن با توجه به همین امر متفاوت بود.
تأثیرپذیری جنبش های اسلامی از انقلاب اسلامی
انقلاب اسلامی حرکتی بسیار مهم در جامعه جهانی به شمار میآید. به گزارش رادیو لندن امام خمینی انقلابی را رهبری کرد که جهان را لرزاند .در عصری که جاهلیت مدرن همه جا را فرا گرفته بود و چشم امید بشریت کعبه آمال خود را در بلوک شرق و غرب جستجو میکرد، ناگهان انقلاب اسلامی مانند خورشید تابان، مردم جهان را با نور اسلام بیداری بخشید و این رستاخیز اسلامی است که جانهای مرده را بیدار کرده و زمینه را برای روزی آماده میسازد که در پاسخ به سؤال: «لِّمَنِ الْمُلْکُ» (حج/5)در گستر زمین و از چهار گوش عالم گفته شود؛ «للّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّار» (غافر/16)
در پاسخ به این سؤال که انقلاب اسلامی ایران، تاثیرگذاری انقلاب اسلامی بر فرایند تکاملی بیداری اسلامی چگونه است ؟ یا به عبارت دیگر انقلاب اسلامی ایران، چه تأثیراتی بر حرکتهای سیاسی اسلامی معاصرگذاشت؟ به آثار متعدد و متنوع می توان اشاره کرد. پرداختن به همه این آثار، از حوصله این مقاله خارج است. بنابراین، تنها به بخشی از این بازتاب، در دو قسمت سیاسی و فرهنگی اشاره می کنیم:
الف) انعکاس سیاسی :در این قسمت به پاره ای از بازتابهای سیاسی در قالب سه مقوله «انتخاب اسلام به عنوان ایدئولوژی مبارزه»، «تلاش برای دست یابی به حکومت اسلامی» و «نقش انقلاب اسلامی بر حیات سیاسی جنبش های اسلامی» می پردازیم:
بیداری اسلامی به مجموعه تحولات فکری، اجتماعی و سیاسی جوامع اسلامی در جهت بازگشت به حاکمیت قرآن، سنّت و ارزشهای اسلامی در زندگی سیاسی و اجتماعی و ساخت تمدن اسلامی اطلاق میشود.
یکی از مهمترین دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران، تجدید حیات اسلام در جهان است. مقام معظم رهبری در این سلام،امروز در سراسر دنیا یک حرکت عظیم اسلامی به وجود آمده است که به موجب آن،اسلام در آفریقا،آسیا و باره فرمود: «علی رغم گذشت بیش از یک صدوپنجاه سال از برنامه ریزی مدرن و همه جانبه علیه حتی در قلب اروپا، حیات جدیدی را بازیافته و مسلمانان به شخصیت و هویت واقعی خود پی برده اند.» به بیان دیگر، عمر دوره ای که اعتماد به نفس در میان مسلمانان، بویژه در قشر تحصیل کرده آن از بین رفته و شمار فراوانی از آنان، خواهان هضم شدن در هویت جهانی بوده و گذشته خود را به فراموشی سپرده بودند (و اگر توجهی به گذشته می کردند از باب تفنن و سرگرمی بود) به پایان رسید و انقلاب اسلامی آن اعتماد به نفسی که روزگاری پشتوانه تمدن بزرگ اسلامی بود، احیا و بارور کرد.
این تجدید حیات اسلام، آثار مختلفی را برای جنبش های اسلامی به ارمغان آورد. یکی از این آثار، انتخاب اسلام به عنوان بهترین و کاملترین شیوه مبارزه است. سخنگوی «جهاد اسلامی» فلسطین در ملاقات با امام خمینی رحمه الله در این باره گفت: «انتفاضه، بارقه ای از نور و بازتابی از پیروزیهای بزرگ انقلاب شماست؛ انقلابی که بزرگترین تحول را در عصر ما به وجود آورد.» . میشل فوکو فیلسوف اجتماعی فرانسه میگوید: «مردمی که روی این خاک «ایران» زندگی میکنند در جستجوی چیزی مستند که ما غربیها امکان آن را پس از رنسانس و بحران بزرگ معیت از دست دادهایم و آن معنویت سیاسی است».
در حالی که قبل از آن، اسلام در صحنه مبارزه علیه اسرائیل نقش چندانی نداشت. چنین رویکردی به معنای کنارگذاشتن اندیشه های غیرمذهبی به ویژه ناسیونالیسم، لیبرالیسم و کمونیسم و دور ریختن اندیشه جبری بودن سرنوشت انسان بود که همگی در نجات ملل اسلامی از چنگال استبداد داخلی و خارجی ناتوان بودند. به عقیده شیخ عبدالله شامی، یکی از رهبران مبارز فلسطینی «پس از انقلاب اسلامی ایران، مردم فلسطین دریافتند که برای آزادی، به قرآن و تفنگ نیاز دارند.» این در حالی است که برای چند دهه، مشی حرکتهای انقلابی، اغلب در اختیار گروه های مارکسیستی بود.به هر روی،
انقلاب اسلامی، تاکیدی بر بعد سیاسی اسلام بود و از آن پس، در برخی از کشورها، سازمانهای مخفی شکل گرفت و مبارزه مسلحانه بر پایه اسلام، ساماندهی شد. این انقلاب از یک طرف به نظام مستبد و وابسته شاهنشاهی در ایران پایان داد و علی رغم پیش بینی هایی که می شد که احیانا به جای این نظام یک نظام لیبرال دموکرات مشابه آنچه که در غرب وجود دارد و یا در کشورهای جهان سوم مانند هندوستان، شکل خواهد گرفت، و یا به دیکتاتوری های مستبده کمونیستی تبدیل خواهد گردید. در کمال شگفتی ناظران و اندیشمندان جهانی نظامی بر پایه ارزش های اسلامی و مذهبی و آن هم بعد از گذشت 1400 سال از ظهور اسلام و نداشتن هیچ گونه نمونه و سابقه ای در اعصار گذشته دور و نزدیک مستقر گردید و توانست به مدت یک ربع قرن علی رغم همه مشکلات و توطئه ها و فشارهای خارجی و داخلی دوام آورده، استحکام یافته و کارایی خود را در دنیای مدرنیسم متکی بر سکولاریزم و لائیزم به اثبات برساند.
از طرف دیگر به چند قرن خمودگی و انحطاط تمدن اسلامی خاتمه داده و موجب بروز نوعی بیداری و احیاگری اسلامی آن هم بر پایه بازگشت به ایدئولوژی و مکتب اسلام گردد و بازار همه ایسم های وارداتی اعم از ناسیونالیزم، لیبرالیزم، سوسیالیزم و; را کساد نموده و به جای آن و بویژه در نسل جوان نوعی شیفتگی و بازگشت به افکار و اندیشه های اسلامی به وجود آورد. پس از انقلاب اسلامی، دولت های اسلامی، به درجات متفاوتی احساس کرده اند که برای بقا و دوام خود نیازمند نوعی مشروعیت دینی و مردمی هستند و هر دولت، به شکلی برای رفع این نیاز واکنش نشان داده است.
روی آوردن به مبارزه بر اساس اسلام، تنها نتیجه تجدید حیات اسلام که آن را برخی اصول گرایی یا بنیادگرایی اسلامی می نامند، نیست. بلکه در گرایش جدید (اسلام؛ تنها راه حل)، برداشت نوین و تازه ای از اسلام صورت گرفت که در آن مسلمین به ایستادگی، مقاومت پافشاری برای نیل به حقوق خویش تشویق شده اند. روزگاری این کار، از سوی حسن البناء و سیدقطب در جنبش اخوان المسلمین انجام می شد، ولی انقلاب اسلامی، اسلام انقلابی رابه صورت جدیتر درآورد و مطرح ساخت. البته این ستیزه جویی انقلابی، تنها به معنای روی آوردن به اسلحه نخواهد بود؛ چون در آن شیوه های مسالمت آمیز، مشابه آنچه حزب اسلام گرای رفاه در ترکیه برگزید نیز، دیده می شود.
نظام اسلامی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران شکل گرفت، به صورت بهترین الگو و مهمترین خواسته سیاسی مبارزان مسلمان درآمد. یکی از رهبران مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق در این باره گفت:
«ما در آن موقع می گفتیم، اسلام در ایران پیروز شده است، و به زودی به دنبال آن در عراق نیز پیروز خواهد شد. بنابراین، باید از آن درس بگیریم و آن را سرمشق خود قرار دهیم.»
جان. ال. سپوزتیو میگوید: «دوست و دشمن متفقند که از انقلاب ایران تأثیر بسزایی بر جهان اسلام و غرب داشته است» .
یا فتحی شقاقی، دبیر کل شهید جنبش جهاد اسلامی فلسطین می نویسد: «بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، نخستین مرکز جهاد اسلامی فلسطین در نوار غزه فعال شد. ظهور امام خمینی رحمه الله بر روی روشنفکران فلسطینی مؤثر واقع شد و سبب گردید که آنها در جستجوی راه هایی برای اعمال تعلیمات امام خمینی رحمه الله در صحنه فلسطین برآیند.»
به بیان دیگر، انقلاب اسلامی، حدود 5/1 میلیارد مسلمان را بر انگیخته و آنان را برای تشکیل حکومت الله در کره زمین به حرکت درآورد این رویکرد، در اساسنامه، گفتار و عمل سیاسی جنبش های اسلامی سیاسی معاصر به شکلهای مختلفی مشاهده می شود.
و این تأثیر از آنجا ناشی میشود که تا قبل از انقلاب اسلامی، مقوله دین جزء معضلات حل شده شبی به حساب میآمد و در بین بشریت رو به فراموشی میرفت چنانکه کسانی مانند «مارکس» «دورکهایم» و «ویر» معتقد بودند که دین سنتی، بیش از پیش در دنیای مدرن به صورت امری حاشیهای در میآید و دنیوی شدن فرایندی اجتناب ناپذیر است. امّا انقلاب شکوهمند اسلامی ایران افق جدیدی را به سوی بشریت گشود و با به چالش کشیدن تئوریهای پوچ و خیالی کسانی مانند مارکس و ;. جانهای بشریت را به نور اسلام زنده کرد و حیاتی دوباره بخشید.
دانیل پایپس در کنفرانس در استامبول ترکیه گفت: «باید اعتراف کنیم که پس از انقلاب اسلامی، ما برای افکار دینی و مذهبی هیچ جایی باز نکرده بودیم ؛ علاقه جنبش گران مسلمان به ایجاد حکومت اسلامی به سه صورت ابراز شده است:
1 -برخی از گروه های اسلامی در جهان تسنن و تشیّع به صورت آشکار هراسی از مخالفت با دولتهای نامشروع ندارند و به احادیثی که اطاعت از حاکم اسلامی را در هر شرایط لازم دانسته، چندان توجهی نمی کنند، بلکه خواهان استقرار حکومت اسلامی و یا نظام مصطفی صلی الله علیه و آله در کشورشان شده اند،و آن را برخی از گروه ها در اساس نامه (مانند مجلس اعلای انقلاب عراق)و یا در اعلامیه های خود(مانند حزب الدعوه)و;مطرح کرده اند. البته برخی از جنبش های اسلامی(مانند کشمیر و افغانستان) دست یابی به استقلال سیاسی را اولین هدف خود، قبل از تأسیس حکومت اسلامی قرار داده اند .
2 -بعضی از گروه های اسلامی دیگر با طرح لزوم اجرای شریعت اسلامی(مانند نهضت جمعیت ارشاد اسلامی مصر) و یا با ترجمه کتاب حکومت اسلامی امام خمینی(ره)(مانند الیسارالاسلامی مصر)و یا با تأکید بر جمهوری اسلامی ایران به عنوان تنها راه حل (مانند جبهه نجات اسلامی الجزایر) (31) و;علاقه مندی خود را برای برپاکردن یک حکومت اسلامی ابراز کرده اند. آیت الله محمدباقرصدر هم قبل از شروع جنگ تحمیلی در تلاش بود، رژیم عراق را سرنگون و یک حکومت اسلامی به شیوه حکومت ایران؛ یعنی جمهوری اسلامی برپایه ولایت فقیه به وجود آورد.در قیام 1370 / 1991 م. شیعیان عراق، میل به تأسیس حکومت اسلامی در رادیو صدای انقلاب عراق به گوش می رسید.
برخی از حرکتهای دیگر اسلامی، خویش را از دایره تنگ ناسیونالیسم خارج کرده و خواهان برپایی یک نظام اسلامی برپایه امت واحد مسلمان از خلیج فارس تا اقیانوس اطلس شده اند. (مانند رابط الدعوه الاسلامیه در الجزایر) و یا این که بر اساس اصل ولایت فقیه و قبول آن، از رهبری انقلاب اسلامی ایران پیروی می کنند. این گروه ها خود، دوگونه اند دسته ای که از لحاظ عقیدتی و مذهبی خود را مقلد رهبری انقلاب اسلامی ایران می دانند(مانند جنبش امل در لبنان) و دسته ای که هم از لحاظ سیاسی و هم مذهبی از رهبری انقلاب اسلامی ایران تبعیت می کنند(مانند جنبش حزب الله لبنان).
گروه ها و سازمانهای اسلامی مذکور، برای نیل به یک نظام مبتنی بر اسلام، شیوه و روشهای مختلفی را در پیش گرفته اند. برخی تنها از طریق اقدام قهرآمیز و مسلحانه(مانند حزب الله حجاز) و (جنبش آزادیبخش بحرین) در صدد نابودکردن رژیم حاکم هستند. در نقطه مقابل، گروه هایی قرار دارند که شرایط فعلی را برای دست زدن به اقدامات مسلحانه مساعد نمی دانند و با توسل به شیوه های مسالمت آمیز از قبیل شرکت در انتخابات پارلمانی در پی تغییر نظام موجود هستند (مانند حزب اسلام گرای رفاه). اما گروه های دیگری هم وجود دارند که به هر دو روش پایبندند، جنبش حزب الله نمونه ای از این گروه است که در مصاف با اسرائیل و حکومت مارونی لبنان و به منظور استقرار حکومت اسلامی به دو روش متمایز و در عین حال مکمل هم؛ یعنی جنگ با اسرائیل و شرکت در انتخابات مجلس روی آورده است.
برخی از گروه های اسلامی سیاسی، تولد و موجودیت خود را مدیون انقلاب اسلامی اند. این گروه ها خود بر دو دسته اند: دسته ای که از یک جنبش اسلامی غیرفعال پیشین منشعب شده اند (مانند امل اسلامی از جنبش امل و جنبش جهاد اسلامی از اخوان المسلمین فلسطین؛ در واقع بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نخستین مرکز جهاداسلامی فلسطین در نوار پدید آمد.) و دسته ای که وابسته به جنبشی و گروهی نبوده اند، بلکه موجود و پدیده ای جدیدند. (مانند نهضت اجرای فقه جعفری پاکستان)اگر چه دسته اخیر بیش از دسته نخست، مدافع و متأثر از انقلاب اسلامی است، اما همه این گروه ها در دفاع از انقلاب اسلامی ایران، پیروی از رهبری آن و نیز الگو قراردادن آن اشتراک نظر دارند.
بعضی دیگر از گروه ها و جنبش های سیاسی اسلامی به تأثیر از تجدید حیات اسلام که از ثمرات انقلاب اسلامی ایران در قرن اخیر است، از حالت رکود، رخوت و انفعال خارج شده اند و با نیرو و سازماندهی جدیدی، به مبارزه نظامی و سیاسی علیه حکومت و دولتهای حاکم پرداخته اند؛ مثلاً حرکت اسلامی در دانشگاه های النجاعع، بیرزیت، غزه، بیت المقدس و الخلیل، به نحو چشمگیری پس از انقلاب اسلامی گسترش و توسعه یافت و یا فعالیت گروه جماعه المسلمین که حضوری محدود در نوار غزه داشت، در پی انقلاب اسلامی ایران و نیز به دنبال احکام صادره از سوی دادگاه نظامی رامله علیه اعضای آن، افزایش پیدا کرد. بخشی از این گروه ها، تنها به افزایش حجم فعالیتهای خود اقدام کرده اند و در روند مبارزه به شیوه های مسالمت آمیز توجه دارند. بخشی دیگر بر شدت و حجم تلاشهای ضد دولتی خود افزوده اند و با تکیه بر روشهای مسلحانه در صدد نابودی رژیمهای حاکم هستند. سازمان انقلاب اسلامی جزیره العرب از گروه نخست و جبهه اسلامی سوریه از گروه دوم محسوب می شوند.
انقلاب اسلامی ایران در تحرک سیاسی آن دسته از جنبش های به ظاهر اسلامی که هیچ گونه و یا کمترین علقه ای به انقلاب اسلامی ندارند هم، به شکل دیگری مؤثر بوده است.این گروه ها که با تولد انقلاب اسلامی و به منظور مقابله با آن متولد شده و یا گسترش یافته اند، با کمک دولتها و اشخاص مخالف انقلاب اسلامی و بویژه با پشتیبانی و حمایت مالی دولتهایی چون دولت پادشاهی عربستان سعودی شکل گرفته اند. وهابیت در پاکستان، «ساف» در فلسطین اشغالی و سازمان پیکار اسلامی در عراق، نمونه هایی از این گروه ها به شمار می روند. به همین جهت، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، صف اسلام سازشکار (اسلام آمریکایی)از صف اسلام ناب محمدی(ص) کاملاً جدا شده است. از این رو، کشورهای عربی مسلمان برای جلوگیری از ظهور قیام مردمی متأثر از انقلاب اسلامی، تلاش زیادی را برای بهبود بخشیدن به وضع اقتصادی و تظاهر به اسلام آغاز کرده اند.
انقلاب اسلامی، نقشی را که علما می توانند در جهاد در راه خدا، بر عهده بگیرند، بخوبی نشان داده است. همانند انقلاب اسلامی، علمایی که در خارج از ایران به سر می برند و از فعالیتهای نهضت اسلامی در مناطق خویش حمایت کرده اند، احترام بیشتری کسب نموده اند. اکنون جوانان انقلابی برای گرفتن رهنمود، به سوی علما روی آورده اند. به علاوه، با علاقه مند شدن روز افزون جوانان انقلابی جهت فراگیری علم به طریق سنتی اسلامی، جوانه های نسل جدیدی از علمای آینده که انقلابی تر خواهند بود، بتدریج پدیدار گردیده است.
به هر روی، در بیشتر کشورهای اسلامی، دانشجویان و جوانان به عنوان سربازان انقلاب محسوب می شوند. شاه ایران، قبل از مرگ اعتراف کرد که یکی از بزرگترین اشتباهاتش این بود که اجازه داد، دانشجویان جوان به انقلاب بپیوندند، و این حرکتی است که الان به تأثیر از انقلاب اسلامی، در خارج از ایران پدید آمده و حکام قادر به جلوگیری از آن نیستند. در واقع، امروزه دانشگاه ها و مدارس عالی در سرتاسر جهان اسلام، مرکز فعالیتهای نهضت اسلامی است .پیتر شولاتور نویسنده و مفسر سیاسی مشهور کشور آلمان میگوید: «اکنون نهضت بازگشت به دین و مدینه فاضله آغاز شده است» بنابراین جهانیان به برکت انقلاب اسلامی یافتهاند که تنها راه سعادت، اسلام است» .
ب) تأثیر فرهنگی :امور فرهنگی از آن جهت مهم هستند که پایه و اساس امور سیاسی و حرکتهای سیاسی را فراهم می آورند. به دیگر سخن، امور فرهنگی زمینه ساز امور سیاسی اند؛ به همین دلیل، رنگ وبوی سیاسی به خود می گیرند و در مقوله سیاسی، شایستگی مطرح شدن را می یابند. از این رو، در این بخش، صرفا چند مقوله فرهنگی بازگشت به ارزشهای مبارزه اسلامی، پیروی شعائر و شعارهای انقلابی ایران و; را مطرح می کنیم. البته ذکر این چند مورد به معنای آن نیست که سایر امور فرهنگی بی اهمیت است.
انقلاب اسلامی ایران ارزشهای فرهنگی نوینی را در مبارزه سیاسی جنبش های اسلامی مطرح کرد. یکی از این ارزشها، گرایش به جهاد است. جنبش های اسلامی پس از انقلاب اسلامی ایران، جهاد، شهادت و ایثار جان را به عنوان اصول اساسی پذیرفته اند.
انقلاب اسلامی ایران ارزشهای فرهنگی نوینی را در مبارزه سیاسی جنبش های اسلامی مطرح کرد. یکی از این ارزشها، گرایش به جهاد است. جنبش های اسلامی پس از انقلاب اسلامی ایران، جهاد، شهادت و ایثار جان را به عنوان اصول اساسی پذیرفته اند. به بیان دیگر، اصولی چون جهاد، شهادت و فداکاری که سمبل حرکتهای انقلابی شیعیان و شعار انقلاب اسلامی بود، به عنوان اصول اساسی مبارزه پذیرفته و به صورت تکلیف و فریضه دینی جلوه گر شد. سخنگوی جنبش جهاد اسلامی فلسطین در دیدار با امام رحمه الله و در خطاب به ایشان گفت: «با ظهور انقلاب شما، ملت مسلمان و بزرگ ما فهمید که راهش، راه جهاد و مبارزه است.»
چنانکه «شروین ماروین» استاد دانشگاهی در آمریکا گفت: «چگونه میتوان باور داشت که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران یکباره شعار «مرگ بر آمریکا» در جهان طنین افکند؟ همین اسلام بود که آرامش را از کشورهای عربی و طرفداران آنها در منطقه خلیج فارس گرفت»
البته جنبش های سیاسی اسلامی معاصر، این کلمات را به شکل های مختلفی چون عملیات شهادت طلبانه(مثل فلسطین)و یا مبارزه مسلحانه و جنگ(مانند افغانستان) به کار گرفته اند .
مردمی بودن که یکی از ویژگیهای انقلاب اسلامی ایران است، در جنبش های سیاسی اسلامی راه یافته است. به عبارت دیگر، این جنبش ها دریافته اند که اسلام توانایی بسیج توده های مردم را دارد. بر این اساس، آنها از اتکا به قشر روشن فکر به سوی اتکا به مردم گرایش یافته اند و در نتیجه پایگاه مردمی خود را گسترش داده اند؛ مثلاً هسته اصلی مبارزه در فلسطین را روحانیون، دانشجویان، جوانان و نوجوانان تشکیل می دهند. به هر روی، پس از انقلاب اسلامی ایران، جنبش ها مبارزات خود را به صورت مردمی پی می گیرند. به عقیده دکتر حسن الترابی رهبر جبهه اسلامی سودان، انقلاب اسلامی،
اندیشه کار مردمی و استفاده از توده های مردم را به عنوان هدیه ای گران بها، به تجارب دعوت اسلامی در جهان اسلام عطا کرد. گرایش به اندیشه کار مردمی، جنبش های اسلامی را به سوی وحدت طلبی مذهبی و قومی سوق داد؛ به عنوان مثال، یکی از مواد بیانیه شش ماده ای مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق، بر وحدت اسلامی تکیه دارد. در مجموع، این امر، جنبش های اسلامی سیاسی را از اختلاف و تفرقه دور ساخته و آنها را از تشکیلات قویتر، امکانات وسیعتر، حمایت گسترده تر و پایداری بیشتر برخوردار ساخت.
شکل دیگر تأثیرات انقلاب اسلامی ایران بر جنبش های سیاسی اسلامی معاصر، به تقلید شعارهای انقلاب اسلامی از سوی جنبش گران مسلمان بر می گردد؛ مثلاً، در سال 1358، شیعیان احساء در عربستان سعودی، برای نخستین بار مراسم زیارت عاشورا را در ملأ عام بر پا کردند .شعار مردم مسلمان معترض ترکیه، قبل از کودتای 1359 آن کشور، استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی بود. شهروندان کابل برفراز بام منازل خود فریاد الله اکبر سر می دادند، در پلاکاردهای مسلمانان
مصر شعار لاشرقیه و لاغربیه دیده شده است. مردم کشمیر در راهپیمایی دویست هزار نفری 1369 شعار الله اکبر و خمینی رهبر را مطرح کردند. جهاد اسلامی فلسطین بر آن است که فلسطینی ها همان شعارهایی را سر می دهند که انقلاب اسلامی منادی آن بود. آنها فریاد می زنند: لااله الاالله، الله اکبر، پیروزی از آن اسلام است. در واقع، آنها شعارهای قوم گرایی و الحادی را به یک سو انداختند و شعارهای انقلاب اسلامی را برگزیدند. در سالهای 1369تا1379 در خیابانهای کیپ تاون آفریقای جنوبی ندای الله اکبر، بسیار شنیده شد. این، یادآور و مؤید این کلام رهبری انقلاب است که فریاد الله اکبر مردم الجزایر بر پشت بامها درس گرفته از ملت انقلابی ایران است .
جنبش سیاسی اسلامی معاصر به تأثیر از انقلاب اسلامی ایران از مسجد سرچشمه می گیرد و به مسجد و اماکن مقدسه ختم می شود. حتی دانشجویان انقلابی، حرکتهای ضد دولتی خود را از مسجد دانشگاه ها سامان می دهند. بدینسان، مساجد رونق تازه ای یافته اند و مرتب بر ساخت مساجد تازه افزوده می گردد؛ به عنوان مثال، تعداد مساجدساخته شده در فلسطین طی سالهای 1378 و 1379سه برابر سالهای قبل از آن بود. همچنین برنامه های مساجد افزایش یافته، گفتگوهای سیاسی در مساجد زیاد شده، گرایش به مسجد و نمازهای جمعه و جماعت فزونی گرفته و مساجد بیش از گذشته به مرکز مخالفتهای ضد دولتی تبدیل گردیده است. هسته های اصلی مبارزه از درون مساجد و با فکر و اندیشه اسلامی شروع و گسترش یافت و مبارزات به شکلی مردمی و همه جانبه درآمد. به همین دلیل، دومین مرحله انتفاضه که در ماه های پایانی 1379 شکل گرفت، به انتفاضه الاقصی معروف است، قبل از آن نیز، به انتفاضه، انقلاب مساجد می گفتند. شاید به این علت، امام جماعت مسجدالاقصی می گوید مسجد به صورت منبع الهام، ثبات و پیوستگی مبارزان فلسطینی علیه اشغال گران درآمده است.
از دیگر مظاهر انقلاب اسلامی ایران که در پیروان جنبش های سیاسی اسلامی معاصر دیده می شود، حجاب است. با پیروزی انقلاب اسلامی، گرایش به حجاب اسلامی در اقصی نقاط جهان اسلام فزونی گرفت. حتی در برخی از کشورهای اسلامی چون لبنان و الجزایر، چادر که سمبل حجاب ایرانی است، مورد استفاده قرار گرفت. در ترکیه، علی رغم مخالفتهای دولتی، رعایت حجاب رو به گسترش است. زنان فلسطینی گرایش بیشتری به حجاب پیدا کرده اند، در کنار آن، گرایش به نماز بیشتر شده، انتشار مجلات و نشریات اسلامی افزایش یافته و مشروب فروشیها و مراکز فساد و فحشا مورد حملات زیادی قرار می گیرند. حجاب اسلامی، حتی تا دل اروپا هم نفوذ کرده است، به گونه ای که گرایش به حجاب در مدارس فرانسه و مخالفت مکرر دولت این کشور با حجاب، پدیده ای به نام جنگ روسری را پدید آورده و اینک، به منع استفاده از حجاب در مدارس و ادارات عمومی و دولتی فرانسه انجامید.
یکی دیگر از آثار فرهنگی انقلاب اسلامی ایران بر حرکتهای اسلامی و سیاسی معاصر، تظاهرات به سبک ایران است که در برخی از کشورهای اسلامی اتفاق افتاد؛ مثلاً، مردم شهرهای عراق، چون نجف و کربلا در تأیید انقلاب اسلامی ایران و به تأسی از آن، در روز 23 بهمن 1357، تظاهراتی شبیه به ایران برپا نمودند. در پی آن، تظاهراتی به شکل ایران در شهرهای کاظمین، الثوره، بغداد و دیاله به رهبری آیت الله محمد باقر صدر برقرار شد. حتی در آغاز انتفاضه جدید مردم عراق؛ یعنی در 1370، آنها همانند تظاهرات کنندگان ایرانی مخالف شاه در سال های 1356 و 1357، شهر حلبچه را به خمینی شهر نامگذاری کردند و کنترل شهرها را به دست گرفتند. شیعیان عربستان سعودی اندکی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در شهرهای قطیف، صفرا، اباقیق، خنجی و شیهات دست به تظاهرات زدند. تظاهرات مشابهی در سال 1357 در شهرهای قونیه، یوزکات و کوجائیلی ترکیه صورت گرفت. این روند، کم و بیش در سالهای بعد نیز ادامه یافت .
شعارنویسی به شیوه مبارزان انقلابی ایران مورد توجه جنبش گران مسلمان است. به عنوان مثال، مردم مصر در مخالفت با رژیم مبارک، شعارهای لااله الاالله، محمد رسول الله(ص) و آیات قرآن را بر روی شیشه اتومبیل می نویسند. در نجف، شعارهایی از قبیل «بله به اسلام» و «نه به عفلق» بر روی دیوارها نوشته می شد. در انتفاضه 15 شعبان 1370 عراق، شعار «النجدی یا ایران» به چشم می خورد. علاوه بر آن، اعلامیه ها، سخنرانیها و پوسترها به شکل مشابه آنچه در ایران اتفاق افتاد، در کشورهای اسلامی چاپ و انتشار می یابد. هنوز در منطقه شیعه نشین بیروت؛ یعنی ضاحیه، شعارهای انقلاب اسلامی و تصاویر رهبری آن وجود دارد .
دانلود مقاله افسردگی و علل ان word دارای 27 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله افسردگی و علل ان word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله افسردگی و علل ان word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
افسردگی و علل ان
مقدمه
این روزها تقریباً همه از افسرده بودن حرف می زنند . ولی «افسرده بودن» یعنی چه ؟ آیا یک اصطلاح پزشکی نظیر عفونی شدن است یا به مفهوم عامیانه بی دل و دماغ بودن نزدیکتر است ؟ وقتی می گویید افسردگی منظورتان دقیقاً چیست؟ آیا می توانید افسردگی را به طور روشن با کلماتی که برای دیگران قابل درک باشد توصیف کنی
د ؟ به احتمال زیاد درخواهید یافت که روشن و واضح بودن در این مورد کاری بس دشوار است زیرا کلمه افسردگی به طرق مختلف به کار برده می شود .
برای بعضی ها افسردگی یک حالت است ، برای بعضی ها یک نوع خاص تجربه . برخی از مردم آن را یک واکنش عاطفی در قبال زندگی می دانند و برخی افسردگی را یک بیماری به شمار می آورند .
به همه آنچه که گفتیم به طور کلی افسردگی می گویند . ولی منظور واقعی ما از این واژه چیست و چه تفاوتهایی میان حالتهایی که گفته شد وجود دارد ؟
تحقیقی که تدوین شده است در این باره است ، تلاشی برای رسوخ به عمق کلمات غیر واضح تجارب روزمره برای کشف واقعیت و ماهیت آنچه که در اعماق نهفته است این کار آسان نیست زیرا باید درباره پاسخهایی که از عمق وجودمان دربرابر جهان اطرافمان بر می خیزد اندیشه کنیم . ما به عنوان انسان ، ماشینهایی با پاسخهای مشخص و قابل پیش بینی در برابر محرکها نیستیم . هر یک از ما روحی نیاز داریم ، بخشی از طبیعت ما که هر یک از ما را به صورت وجودی یگانه در می آورد . در عرصه روح است که افسردگی ، ماهیت و علت آن هرچه که باشد ، عارض می شود و دراین عرصه است که ما اینک به گشت و گداز می پردازیم .
فصل اول – ماهیت افسردگی
افسردگی ، یک حالت
ما همه دوست داریم خود را فردی با خلقیات متعادل ، ثابت و ملایم در همه حالات ، و مسلط بر احوال خویش بنمایانیم چنین خواستی این باور غلط را تقویت می کند که حال هر روز ما ثابت است و ما در تمام احوال در یک موقعیت عاطفی یکنواخت قرار داریم .
احساسات ما تابع یک الگوی ادواری هستند ،
گاهی اندکی بالا ، گاهی اندکی پایین ، تغییراتی کوچک لحظه به لحظه ، ساعت به ساعت و روز به روز ، این حالت تابع الگوی سایر عملکردهای جسمانی نظیر درجه حرارت و میزان مواد شیمیایی در خون است .این قابلیت تغییر بر اساس ریتمهای 24 ساعته قرار دارد ، چرخشهای بیست و چهار ساعته فعالیتهایی که شاید با جابه جایی نور و تاریکی هم در ارتباط باشند . همچنین که شب و روز جانشین همدیگر می شوند ، حالت عاطفی ما یعنی مجموع احساسات ما در یک زمان معین نیز ، نیز دگرگون می شود . احساسات ، چ
ه خوب و چه بد، به همراه یکدیگر به ما یک درک کلی از سرخوش بودن یا بیمناک بودن را می دهند .
در محاوره عادی نیز از سرحال بودن یا بی حوصله بودن خود یا دیگران حرف می زنیم . افسردگی زمانی رخ می دهد که خلق ما تنگ است و بی حوصله هستیم . اصطلاحات عامیانه نظیر پکر بودن ، دمغ بودن و سرخورده بودن برای بیان افسردگی به کار می رود . در تعاریف روانپزشکی و روان درمانی از واژه هایی نظیر « ملانکولی » و « آنومی » نیز استفاده می شود . واژه ملانکولی به یک تئوری قدیمی باز می گردد که مطابق آن ، حالات ما بر اساس میزان مشخص مایعاتی در بدنمان معین می گردد .
کلمه افسردگی هنگامی که به یک حالت روحی نسبت داده شود ، تمام معانی عامیانه ای را که گفته شد در خود دارد و نشانگر احساس کسالت روان ، کمبود انرژی ، از دست رفتگی و ناامیدی و بی فایده بودن است و بی علاقگی و بد بینی نیز به همراه آن می آید . صفات ویژه حالت عکس آن شور و هیجان ، شادی ، امید و خوش بینی است . حالت افسردگی اغلب پس از نا امیدی و یا احساس از دست دادن چیزی می آید ولی بسیاری از اوقات هم ظاهراً ناگهان و خود به خود ایجاد می شود . برخی از مردم بیشتر استعداد بروز چنین حالات ناگهانی را دارند و افراد دوره ای نامیده می شوند . گفتیم ظاهراً ناگهانی و خود به خود زیرا تجارب کلینیکی با بیماران نشان داده که تقریبا همیشه یک حالت قبلی برای تغییر حالت وجود دارد ولی شخصی که به آن حالت گرفتار می شود همیشه از وجودش آگاه نیست . هنگامی که این فرد با پزشک صحبت می کند به تدریج نسبت به وقایعی که باعث تغییر حالت او شده اند آگاهی می یابد . بیماران معدودی به شدت آنها را انکار می کنند ولی می توان دریافت که با این کار می کوشند از موقعیت یا رویدادی که برای آنان دردناک یا ناراحت کننده بوده بگریزند .
در مفهومی که گفته شد ما همگی دچار افسردگی می شویم . افسردگی می تواند به تنهایی پدید آید . ولی اغلب به همراه احساس تشویش و اضطراب است . این حالت ، احساس نا خوشایند پیش بینی بروز ناراحتی است .. خود حالت افسردگی در افراد مستعد می تواند ایجاد نگرانی کند . در برخی دیگر افسردگی با پیوستگی با نگرانی به وجود می آید و یا توسط آن آغاز می شود .
افسردگی ، یک تجربه
حالات روحی در اثر انواع تجارب به دست می آیند : تجربه ای که به طریق غیر قابل اجتناب با حالت افسردگی همراه است عبارت است از احساس بی ارزشی و از دست دادن این احساس که دیگران فرد را دوست دارند و قدر او را می دانند . این احساس کمبود ، اغلب افسردگی خوانده می شود .
همانند احساس افسردگی ، تجرب
ه از دست دادن یک چیز با ارزش می تواند احساس سرخوردگی و رنجش را به همراه خود بیاورد . وقتی که افسرده هستیم اغلب میل داریم به گوشه ای بخزیم و در خود فرو رویم و وقتی سرخورده یا رنجیده می شویم می خواهیم به عامل سرخوردگی و رنجش خود حمله کنیم . ترکیبی از افسردگی و نگرانی ، سرخوردگی و رنجش ، حالت روحی بسیار ناراحت کننده ای به نام بی قراری مزمن را به وجود می آورد .این حالت به طور آشکار شخص مبتلا و افراد ناظر را ناراحت می کند و مانند بسیاری از حالات افراطی ، جنبه هایی از این تجربه از نظر اجتماعی مسری هستند .
افسردگی ، یک نگرش به زندگی
مفهوم خلقیات برای توصیف انـواع گـونـاگون افـراد و قرار دادن آنها در گروههای متضاد به کار می رود : خون گرم وخونسرد ، باثبات و بی ثبات ، متکی به خود و غیر متکی به خود ، خوش بین و بدبین . آنچه ذکر شد توصیفاتی از یک جنبه پایدار شخصیت است و نه یک پاسخ عاطفی گذرا . می توانیم خلقیات خود را معیار سنجش کلی و عادی خود به زندگی و مواهب آن بدانیم .
مردم را می توان به طور کلی به دو دسته تقسیم کرد : آنهایی که می توانند به نحوی با زندگی کنار بیایند و آنهایی که نمی توانند ، البته مانند تمام تصمیم های دیگر ، این گروه بندی تنها در یک مفهوم بسیار گسترده معنی خواهد داشت . اکثر مردم می توانند با برخی چیزها کنار بیایند و با برخی دیگر نمی توانند ، ولی گروهی هم هستند که به طور کلی بی کفایت محسوب می شوند زیرا برای کسب قدرت ، و حمایت به دیگران متکی اند . برخی از این افراد به طریقی مزمن بد بین هستند . آنها همیشه در زندگی انتظار بدترین را دارند و معمولا هم با آن مقابل می شوند .
رابیند رانات تاگور فیلسوف بزرگ هندی می گوید « هیچ انتظاری نداشته باش ، تا ناامید نشوی » این نگرش یک فرد شکاک یا شاید یک فرد شکاک واقع گرای نسبت به زندگی است . نقطه نظریک شخصیت افسرده چنین است«هیچ فایده ای ندارد که به امید چیزی باشم . همیشه بدترین نصیب من می شود .» شایان ذکر است که میان بدبینی گذرا که بخشی از حالت افسردگی محسوب می شود با نگرش بدبینانه پایدار که جزئی از شخصیت افسرده است تفاوت قایل شویم . بدبینی نوع اول پاسخی به یک محرک و بدبینی نوع دو
م نگرشی در قبال زندگی است .
افسردگی ، یک بیماری
حالات ، تجارب و نقطه نظرها می تواند برای همه عادی باشد . ممکن است این حالات ما را شاد نسازد ولی لزوما به معنای آن نیست که ما بیماریم ، آنها تنها نشان می دهند که ما در زمان حالت خاص چگونه ایم . چه حالتی داریم . در حالی که بیماری نشانه ناهماهنگی و تغییر از سلامت به ناخوشی است شخص در یک لحظه خوب و سرحال ، با عملکردهایی رضایتبخش است . ناگهان بیمار می شود ، تبدیل می شود به بیماری که احساس افسردگی می کند ، کارآیی خود را از دست می دهد و در عملکردهای جسمانی و روان
ی او اختلال به وجود می آید . به قول معروف دیگر خودش نیست . تشخیص اینکه شخص واقعاً چه زمانی بیمار است ، کار آسانی نیست . برخی حالات چنان وخیم و ناتوان کننده هستند که می توانند به بیماری تبدیل شوند . در اینجا لزوماً مساله شدت و وخامت مطرح نیست بلکه آنچه مهم است میزان توانایی فرد برای جذب افسردگی و مقابله با آن می باشد . بیماری نشان می دهد که ماشین بدن به نحوی خراب شده است. مثلاً کامپیوترها یک مکانیسم درونی دارند که و قتی بار اضافی بر آنها تحمیل شود آنها را خاموش می کند و از کار می اندازد ، این یک و سیله حفاظتی برای سیستم است . درباره افسردگی نیز می توان به همین طریق قیاس نمود و آن را یک حالت حفاظتی دانست که به طور موقت فرد را از کار می اندازد تا زمانی که بتواند به طریقی بهتر با اوضاع رویارو شود . اگر مکانیسم داخلی کامپیوتر که ذکر شد ، به موقع کار نکند ، فیوز کامپیوتر می سوزد و تا زمانی که قسمت خراب شده تعویض نشود به کار نخواهد افتاد . بیماری افسردگی بر خلاف حالت افسردگی ، چنین است . ماشین خراب شده و برای به کار افتادن مجدد نیاز به کمک دارد .
کلمه افسردگی می تواند به طریقی فریب دهنده ساده باشد . وقتی که با هم حرف می زنیم باید مشخص کنیم که منظورمان از افسردگی چیست ، زیرا ممکن است منظور یکی حالت افسردگی باشد و دیگری از بیماری افسردگی حرف بزند و و قتی یک
ی تجربه افسردگی در ذهن دارد ، ممکن است نظرش به عنوان یک نقطه نظر یا نگرش در قبال زندگی باشد.
فصل دوم – آیا افسردگی می تواند طبیعی باشد ؟
اگر بپذیریم که افسردگی یک تجربه مشترک انسانی است ، این سوال مطرح می شود که آیا این تجربه طبیعی است یا خیر ؟ پاسخ به این سوال پیامدهای مهم عملی دارد . اگر افسردگی را غیر طبیعی بدانیم ، بدان معنی خواهد بود که پس باید کاری در این باب کرد . این که آیا می شود کاری کرد یا نه باز سوال دیگری است ولی حالات غیر طبی
عی از این قبیل حالاتی نامطلوب به وجود می آورند . اگر افسردگی عادی تلقی شود ممکن است اثر آتی درمان یا شفادهنده داشته باشد که در این مورد نه تنها چیز غیر طبیعی در درمان وجود ندارد بلکه دخالت دیگران بر مقابله شدید با افسردگی توسط دارو یا سایر درمانهای جسمانی ، فرد را از تجربه ای گرانبها محروم سازد . در این بحثها فرض را بر این می گذاریم که همه افسردگی ها لزوماً غیر طبیعی نیستند . این فرض بر اساس مفهوم طبیعی بودن استوار است که باید قبل از صحبت بیشتر درباره آن توضیحی بدهیم . کلمه طبیعی در شکل معمول آن چهار معنا دارد :
1- چیزی که از دیدگاه آماری عادی است و اکثراً روی می دهد .
2- چیزی که در شرایط خاصی عادی و مرسوم است .
3- چیزی که در شرایط خاص مناسب تلقی می شود .
4- چیزی که برای گروه مطلوب و خوشایند است .
این بدان معنا است که ما معنای نرمال بودن را تنها در مورد گروه ، یعنی اجتماعی که اطراف ما است و ما بخشی از آن هستیم درک می کنیم . طبیعی بودن ، قضاوت رفتار و تجارب یک فرد در مقایسه با گروهی است که او به آن تعلق دارد . اینک هر یک از مفاهیم نرمال بودن را درباره افسردگی بررسی می کنیم .
عادی از دیدگاه آماری
«اکثراً افراد به طور عادی پس از ناامیدی دچار افسردگی می شوند ». این نظریه بر اساس مشاهده استوار است . اکثر مردم در وضع خاص به همین ترتیب رفتار می کنند و این جنبه از میانگین رفتار است . هر قدر رفتار شخص به میانگین یا هنجارهای گروه نزدیکتر باشد ، در این مفهوم رفتار او طبیعی تر تلقی می شود .
عادی و مرسوم
«برای افراد افسرده طبیعی است که بخواهند به حال خود رها شوند ». این اظهار نظری است درباره اظهارات و درباره آنچه که قابل پذیرش است و نشانگر رضایت همه افراد این گروه در پذیرش این اصل به عنوان یک عادت مرسوم است . این گفته تنها بر اساس مشاهده نیست بلکه متضمن یک حکم ارزشی درباره مردم نیز هست .
مناسب و مقتضی
« فکر می کنم کاملاً حق داشت که وقتی شغلش را از دست داد دچار افسردگی شود . افسردگی او طبیعی بود ». این یک قضاوت ارزشها در برابر رفتار یک فرد است . او واکنشی عادی و مرسوم از خود نشان می دهد و بعلاوه احساس می شود که رفتار او مناسب با شرایط اطراف اوست .
مطلوب و خوشایند
« فکر نمی کنم طبیعی باشد که او تمام مدت افسرده باشد ». اینجا این نکته مطرح است که رفتاری نـه تنها مناسب ، بلکه
ناخوشایند است . با این همه به خاطر داشته باشید که ممکن است رفتاری در حین مقتضی بودن ، ناخوشایند باشد . این گفته نیز نشانه آن است که باید کاری انجام شود زیرا رفتار از نظر گروه ناخوشایند تلقی می شود .
بررسی مفاهیم طبیعی بودن ، شامل مفاهیم گریز و کج روی نیز هست . گریز معیاری برای فاصله گرفتن از گروه است . هر چه رفتار بیشتر انحرافی تلقی شود ، از حد نرمال و میانگین آن گروه بیشتر فاصله می گیرد . طبیعی بودن غالباً یک قضاوت ایستا است ، یا پدیده ای طبیعی است یا نه ، در حالی که انحراف و کج روی یک قضاوت پویا است . میزان کج روی گاهاً تغییر می کند . ولی حتی نرمال بودن یک امر نسبی است و ضابطه های آن در هر فرهنگی تغییر می کند و تحول می یابد ولی در همین الگوی متغیر نیز یک رفتار خاص را می توان به خاطر دور بودن آن از نرم های رایج تشخیص داد .
آیا کجروی مترادف با غیر طبیعی بودن یا بیمار بودن است ؟ هر چه رفتار بیشتر انحرافی باشد ، غیر طبیعی تلقی می شود ولی غیر طبیعی بودن لزوماً به معنای بیمار بودن نیست . بیمار بودن دارای معیاری اجتماعی است و هنگامی که غیر طبیعی بودن از مرزهای متعارف فراتر رفت به آن بیماری اطلاق می شود . مثلاً زیر 21/1 یا بالای 99/1 قد داشتن غیر طبیعی است و ممکن است نشانه ای از یک بیماری نهفته باشد . ولی حتی در چنین صورتی ممکن است فرد احساس بیماری نکند.
بیماری
در اینجا بیماری به مفهوم ناراحتی می آید . اگر به آنچه بیماری اطلاق می کنیم خواه جسمانی و یا روانی ، نظری بیندازیم ، معمولاً یک اختلال در عملکردهای جسمانی یا روانی فرد پیدا می کنیم ، فرد دیگر مانند همیشه کارآیی ندارد ، کنش معیوب نیز ایجاد می شود چه در خود فرد که احساس آشفتگی و اضطراب می کندو چه در اطرافیان که به نحوی فرد بیمار در آنها ایجاد پریشانی می کند . بیماری همچنین به معنای عدم تداوم در سلامت نیز هست . فرد سابقاً سالم بود ، حالا بیمار است . این به ظاهر ساده می نماید ولی اگر بکوشیم سلامتی را تعریف کنیم ، با اشکال زیاد مواجه خواهیم شد . سلامت نیز مانند طبیعی بودن یک قضاوت ارزشی است . بیماری به راستی از چه چیز تشکیل شده است ؟ دو جز اصلی بیماری را می سازد : نتیجه مستقیم اختلال که می توانیم آن را فشار بخوانیم و مکانیسم های دفاعی بدن که برای به حداقل رساندن اثرات این فشار وارد عمل می شوند . در اینجا تب مثال خوب
ی است . به دنبال بروز عفونت در قسمتی از بدن التهاب ایجاد می شود . این التهاب نشانه هایی از فشار را باعث می شود که تب نشانگر آن است ولی تب نیز به نوبه خود مکانیسم های دفاعی بدن نظیر افزایش گلبولهای سفید و پادتنهایی که با عفونت مبارزه می کنند بسیج می کند . بنابراین بیماری تب ، هم شامل فشار و هم
شامل پاسخ به آن است .
درباره افسردگی نیز درست به همین طریق می توان اندیشید . نشانه های بالفعل و علامات بیماری افسردگی می تواند هم نتیجه فشار بر فرد باشد و هم مکانیسم های دفاعی روانی فرد که در مقابل این فشار بسیج شده است تا سازگاری ایجاد کند. چندین واژه که در موارد این بیماری به کار می رود نیازمند تعریف است . نشانه های بیماری آنهایی هستند که بیمار ، تجربه می کند ، علامت بیماری آن است که دیگران در بیمار می بینند . نشانه ها ذهنی اند و علامات عینی ، و چنانچه توأم باشند سیندروم نامیده می شوند . هنگامی که سیندروم بارها و بارها روی دهد ، علل آن قابل تشخیص باشد ، بتوان علت مرضی آن را از سایر سیندروم ها به طور جداگانه تعیین کرد و معالجه و پیش آگهی ویژه ای داشته باشد ، آن گاه به آن « بیماری » اطلاق می شود . هنگامی که علامات و نشانه ها حضور دارند ولی علت اساسی آن معین و ثابت نشده است و شخص پریشان و آشفته است ، معمولاً از واژه « اختلال » استفاده می شود .
بنابراین می توانیم با به خاطر داشتن این نکته که درون و واژه افسردگی ، حالت ، تجربه نگرش در مقابل زندگی و بیماری نهفته است ، ارزیابی خود را از یک افسردگی مشخص در یک فرد مشخص خلاصه کنیم . دیاگرامی که در این باره ذیلاً می آید نشان می دهد که آنچه در ابتدا یک پاسخ نرمال محسوب می شود در وضع خاصی می تواند تبدیل به یک پاسخ غیر طبیعی شود و در نهایت به اختلال افسردگی یا بیماری افسردگی منتهی گردد . در این صورت منظور از افسردگی طبیعی در مفهوم توانایی بالقوه شفا یافتن چیست ؟ اف
سردگی به عنوان یک تجربه می تواند دارای جنبه حفاظت کننده ای نیز باشد . این حالت می تواند به چهار طریق روی دهد : افسردگی می تواند قابلیت پاسخگویی را کاهش دهد به طوری که فرد مبتلا به پریشانی و فشار اطراف خود پاسخی بیش از حد تند و شدید نمی دهد . با افزایش فشار که افسردگی به دنبال آن می آید مانند یک لایه حفاظ دورو عمل می کند .
اگر فشار خارجی بیش از حد باشد ، افسردگی مانند یک قطع کننده عمل می کند و فرد دیگر به محیط خارج پاسخ نمی دهد . این حالات زیانهایی نیز دارد زیرا هر گونه پاسخ سازش یافته متوقف می شود ولی ظاهراً قطع رابطه زمانی پیش می
آید که بقای شخص در خطر است و سازش است بعداً روی دهد .
افسردگی به همراه اندوه و اشکهایی که جزء آن
است از لحاظ روانی اثری پالایشی نیز دارد .عواطف سرکوب شده بیان می شود ، با پدید آمدن امکانات ، نمایش احساسات و عواطف تطابق با محیط که قبلا به خاطر احساسات بیان نشده ممکن نبو د ، آغاز می شود . و بلاخره افسردگی را می توان دورانی دانست که طی آن شخص در حالی که با وقایع خارج نوعی سازگاری نشان می دهد ، تمام انرژی خود را متوجه درون وجودش می کند . او پلی را که بروی خندق بسته شده و قلعه را به خارج مربوط می سازد بالا می کشد ، نه به خاطر دور نگه داشتن دشمن ، بلکه برای آنکه وقت داشته باشد سلاحهای دفاعی خود را آماده سازد .
فشاری که منجر به افسردگی می شود و خود را به شکل افسردگی طبیعی ( که قابلیت شفا یافتن را دارد ) و یا افسردگی غیر طبیعی ( که قابلیت ایجاد اختلال دارد ) نشان می دهد . افسردگی طبیعی به دو دسته تقسیم می شود : اختلال افسردگی و بیماری افسردگی .
فصل سوم – افسردگی و بحرانهای زندگی
بحران هم یکی دیگر از واژه هایی است که ما بدون آنکه از معنای اساسی آن به خوبی آگاه باشیم به کار می گیریم . اکثر ما زمانی که از بحران سخن می گوییم منظورمان در واقع یک موقعیت اضظراری است که برای بازگرداندن وضع به حالت عادی ، باید اقدامات عاجلی به عمل آید . بحران در مفهوم اصلی خود ، یک نقطه عطف در یک الگوی رشد و تحول است. پزشکان قدیمی تر از اصطلاح بحران سینه پهلو زمانی صحبت می کردند که تب در بالاترین درجه قرار داشت و احتمال داشت پس از آن شروع به پایین آمدن کند و شفای بیمار را نوید دهد . بحرانهای عاطفی نیز چنین اند . این بحرانها نشانگر نقاطی بسیار حساس در یک روند رشد و تکامل هستند که در آن فرد می تواند به تکامل یا پختگی بیشتری برسد و یا به یک مرح
له قبلی رشد بازگشت کند . جرالد کاپلان ( یکی از دانشمندان ) درباره بحرانهای عاطفی مطالعه کرده و بر اهمیت این بحرانها در رشد فردی تاکید ورزیده
است .
او این بحرانها را حالتهای اضطرار می داند ولی معتقد نیست که باید لزوما از آن اجتناب کرد بلکه بایستی از آنها در رشد استفاده کرد . به عبارتی ، ما بدون بحرانهای عاطفی یا نقاط عطف رشد نخواهیم کرد . کاپلا بحرانها را به دو نوع تقسیم می کند : بحرانهای رشد که در مراحل حساس رشد عاطفی به وجود می آیند و بحرانهای عارضی ی
ا اکتسابی که در دوران زندگی فرد در هر زمانی امکان دارد رخ دهند و با وقایع اطراف فرد در تماس اند ، نه با حوادث درون آن .
بحرانهای رشد زمانی رخ می دهند که فرد می خواهد از یک مرحله از زندگی خود به مرحله دیگر و یا از نقشی به نقش دیگر گام بگذارد . بحران تولد ، بحران آگاه شدن از اینکه فرد وجودی یگانه است ، بحران کشف خود در پی آن ، بحران رفتن به مدرسه ، ازدواج کردن ، بچه دار شدن و غیره .
این بحرانها نمایانگر تغییرات در میزان وابستگی فرد به دیگران هستند و فرد تا آنجا به سوی استقلال پیش می رود که دیگران به او وابسته می شوند . آنها همچنین نمایانگر تغییر نقشها هستند ، از کودک به نوجوان بدل شدن ، از دانش آموز به دانشجو تبدیل شدن و شوهر یا پدر شدن .
بحرانهای اکتسابی ناشی از روابط ما با حوادث خارجی است که بالقوه برای رفاه و امنیت ما تهدید محسوب می شوند . از جمله این بحرانها می توان به شکستهایی که به معنای از دست دادن چیزهای مادی یا امنیت است نام برد . مانند شکست در امتحانات ، نگرفتن ارتقاء شغلی ، ورشکستگی ، از دست دادن کارآیی در نتیجه بیماری شدید یا نابودی قدرت و یا انتقالهای فرهنگی که در آن یک تغییر وجود دارد و غیره ، نه تنها از نقشی به نقش دیگر که تمامی رهنمودهای آشنا و مأنوس زندگی در آن از دست می رود . رفتن به دانشگاه نه تنها تغییر نقش از دانش آموز به دانشجو است ، بلکه نحوه زندگی نیز به کلی تغییر می کند که این تغییر احتمالاً شامل ایده آلها ، اخلاقیات و آداب و رسوم نیز شود . رفتن از یک کشور به کشور دیگر و یا از یک ناحیه به ناحیه دیگر نمونه های دیگری از انتقالات فرهنگی است .
افسردگی در کجا از آنچه که گفته شد جا می گیرد ؟ بحرانهای اکتسابی شامل از دست دادن ، سوگواری و اندوه در گسترده ترین مفهوم خود ، برای افرادی که نمی توانند با این تغییرات مقابله کنند و نیز افرادی که نهایتاً قادر به مقابله خواهند شد ولی برای به کار افتادن مکانیسم تطابقی آنها مدت زمانی وقت لازم است ، افسردگی به ارمغان
می آورد . چرا افراد باید در بحرانهای رشدی به افسردگی مبتلا شوند ؟ چرا باید برخی از دورانهای زندگی نسبت به سایر مراحل ارتباط نزدیکتری به افسردگی داشته باشد ؟ پاسخ به این سوالات چندان آسان نیست بدون شک برای بعضی ها تبدیل نقشی به نقش دیگر و یا ورود به مرحله ای از مرحله دیگر به جای اینکه یک حرکت هیجان انگیز به سوی یک چیز تازه باشد ، پشت سر گذاشتن یک چیز گرانبها محسوب می شود و احساس کمبود ناشی از آن منجر به افسردگی خواهد شد و بی اطمینانی درباره آینده باعث بروز نگرانی خواهد شد و تصویری از آشفتگی را به دنبال خواهد داشت ( ممکن است چنین باشد که ما در برخی از مراح
ل زندگی خود نسبت به فشارهای خارجی خود آسیب پذیرتر هستیم و در هم پیچیدگیهای درونی از خود نشان می دهیم که افسردگی احتمالاً بخشی از آن است . این آسیب پذیری می تواند بر اساس عوامل ژنتیک، ضعفهای فردی و یا تغییرات روانی و بیوشیمی باشد .هنگامی که تغییری در جریان است همیشه احتمال ناجور شدن اوضاع وجود دارد . ایستا بودن ممکن است مطمئن تر به نظر برسد ولی در آن صورت دیگر رشدی وجود نخواهد داشت .
با بررسی دقیق برخی مراحل رشدی می توان دریافت که افسردگی چگونه خود را در این زمانها به نمایش می گذارد .
در کودکی
سابقاً چنین تصور می شد که کودکان هرگز دچـار افسردگی نمی شوند . زیـرا آنها نشانه هـای دال بـر افسردگی که در
بزرگسالان قابل تشخیص است از خود نشان نمی دهند ، ولی برای درک افسردگی کودک باید دنیا را از دریچه چشم او دید . کودکان به ندرت می گویند احساس
افسردگی می کنم ، ولی بعضی از آنها می گویند که انگار فراموش کرده بودند که من هم آنجا هستم ، و یا فکر می کردند که من آن قدر بزرگ نشده ام که بفهمم یا در این کار شرکت کنم ، از دید کودک این تجربه به معنای انکار ارزش شخصی او است .
چه چیزهای دیگری باعث بروز احساس افسردگی در کودک می شود ؟ کودک افسرده ممکن است گریه نکند ، در خود فرو برد ، ساکت شود و یا برعکس بیش از حد فعال و یا خشن و وحشی شود و همه چیز را بشکند ، درست همانطور که احساس می کند درونش درهم شکسته است .
رنه اسپتیز و سایرین مطالعاتی درباره افسردگی در کودکان انجام داده اند . بیشتر موارد رو گردانی از مدرسه ممکن است موجب افسردگی و نیز جدایی از مادر ناشی شود . مطالعاتی که روی خانواده ها انجام شده نشان داده است که از دست دادن یکی از والدین مراحل حساس زندگی فرد را در مراحل بعدی در معرض ابتلا به افسردگی قرار می دهد .
در نوجوانی
این مرحله پلی میان وابستگی دوران کودکی و استقلال نسبی دوران بزرگسالی است . نوجوانان اصولاً دمدمی مزاج ، بداخلاق و افسرده و نیز خیلی پرشور و غیر قابل کنترل هستند . در زمانی که آنها تصویر کودکی خود را رها می کنند و برای خود یک هویت شخصی بزرگسال به وجود می آورند ، تعجب آور نیست که چنین زمانی برای آنان با افسردگی نیز همراه باشد ، افسردگیهایی که گاه آنقدر شدید است که به خودکشی منجر می شود . این دسته شامل گروه خاصی از نوجوانان است که مشکلات و نیازهای خاصی دارد . تمام فشارهای ناشی از رشد و تکامل احساسات جنسی ، به همراه ایده آل گرایی رمانتیکی که لاجرم به سرخوردگی منجر خواهد شد ، باعث بروز افسردگی بیشتر می شود . آنچه که در تخیلات فرد به عنوان یکی از بزرگترین تجارب زندگی جلوه گر شده بود ، ممکن است در عالم واقعیت در سطحی بسیار نازلتر قرار بگیرد و به همراه آن رنجش ، تردید ، احساس گناه و ناامیدی نیز ایجاد شود و افسردگی نتیجه آن است .
جوان با نامزدی ، ازدواج و بچه دار شدن نیز کاملاً امکان دارد به چنین حالتی گرفتار آید . این وقایع مهم زندگی ممکن است با هاله ای از فانتزیهای رمانتیک که با گفتار دیگران ، ادبیات ، تلویزیون و فیلم و ختی برخی تبلیغات پزشکی است احاطه شده اند ، تا آن حد که انتظارات فرد اغلب در عالم واقعیت تا حد زیادی برآورده نمی شود . علاوه بر این امکان دا
رد فرد برای آزادی از دست رفته خود سوگوار شود ، برای از دست دادن تجرد به علاوه تمام امتیازاتی که داشت و برای از دست دادن خلوت مطبوع دو نفری پس از تولد کودک .
در سنین متوسط و یا بالا امکان دارد زن و مرد در عین پختگی از اینکه جوانان بی باک در فاصله اندکی پشت سر آنها قدم بر می دارند احساس خطر کنند و ستیزه ای را متوجه خود ببینند . بسیاری از مدیران میانسال اجتماعی احساس می کنند نمی توانند با جوانان پرشوری که به دنبال ارتقا مقام هستند رقابت نمایند . برای چنین افرادی امکان بروز افسردگی وجود دارد .
بازنشستگی و پیری
در این مرحله فرد به طور کامل عملکرد و موقعیت اجتماع
ی خود را از دست می دهد . افراد میانسال ممکن است احساس کنند که لنگ لنگان در پشت سر دیگران در حرکت هستند ، بازنشستگان و افراد مسن به یقین می دانند که چنین است . با بالا رفتن سن بروز افسردگی بیشتر می شود و علت آن از عوامل بیرونی به عوامل درونی باز می گردد .
در این مقاطع حساس زندگی ، افسردگی غیر قابل اجتناب نیست ولی مطالعات بالینی نشان می دهد افرادی که در دوران کودکی در معرض احساس کمبود و یا از دست دادن بوده اند و یا در آن مرحله نیازهایشان به درستی ارضا نشده است در مراحل بعدی زندگی هنگامی که تغییری چه درونی و چه بیرونی رخ می دهد بیشتر در معرض ابتلا در افسردگی هستند . آنها کمبود را مجدداً احساس می کنند و افسردگی پیشین بار دیگر در آنها قوت می گیرد .
فصل چهارم – مراقبت از افراد افسرده
کمکهای نسبی که افراد حرفه ای ( نظیر پزشک خانواده ) و داوطلبان و دوستان در توجه و رسیدگی به فرد افسرده می توانند بکنند چیست ؟ با آن که میان این دو نوع رسیدگی شباهتهای زیادی وجود دارد ، تفاوتهای مهمی نیز با یکدیگر دارند که اگر درست درک و شناخته نشود امکان دارد به آشفتگی ، ناامیدی و سرخوردگی منجر شود .
نقش پزشک خانواده دقیقاً چیست ؟ وی اولین فـرد حرفـه ای است که بیمار و خانواده او برای کمک به او روی خواهند
آورد . پزشک خانواده بنا بر موقعیت خاصی که در اجتماع دارد با
بیمار در تماس دایم است . سایر افراد حرفه ای نظیر مددکاران و روانپزشک امکان دارد تماسهای دوره ای و یا گاه به گاه با بیمار تماس داشته باشند ولی پزشک خانواده همیشه در متن حضور دارد و احساس تداوم به بیمار و خانواده اش می بخشد . علاوه بر این پزشک یک خانواده بودن ، او را در بهترین موقعیت برای مشاهده کل تصویر قرار می دهد . او احتمالاً اعضای خانواده را به طور مجزا مورد بررسی قرار نخواهد داد بلکه همه آنها را در یک پرده وسیع و با دخالت دادن عامل زمان و شخصیت افراد مشاهده خواهد کرد پزشک خانواده از عوامل اجتماعی و فرهنگی که در آن زمان خاص در معالجات او دخالت دارند آگاه خواهد بود و فشارهای اقتصادی ، مشکلات مسکن ، مسائل مدرسه و فقدان یا کم داشت سازگاریهای اجتماعی که افراد آسیب پذیر را در معرض خطر قرار می دهد ، خواهد شناخت .
بنا به این دلیل پزشک خانواده می تواند یک هماهنگ کننده کمکهایی باشد که از سوی سایر حرفه ایها یا داوطلبان ارائه می شود . او می تواند ترتیبی بدهد که تداخلی حاصل نشود ، چیزی به هدر نرود و تلاشها با یکدیگر تضادی پیدا نکند . پزشک به عنوان فردی که به سلامت خانواده نزدیک است و می تواند تا آنجا که امکان دارد میان عوامل جسمانی از یک سو و عوامل اجتماعی و روانی از سوی دیگر فرق بگذارد ، نقشی واقعاً حیاتی بر عهده دارد . او می تواند دریابد ، درکجا بیماری جسمانی است و برای جلوگیری از آن اقدامات لازم را انجام دهد . این امر بسیار مهم است و روانپزشک و مددکار اجتماعی دیگر دایماً نگران آن نخواهند بود که آیا یک عامل فیزیکی را نادیده گرفته اند یا خیر ؟
اگر بیمار ، مددکار اجتماعی یا روانپزشک را تشویق کند که نقش پزشک خانواده را بر عهده بگیرد و علت علائم مرضی دیر پا را کشف و نابود کند ، وقت زیادی به هدر خواهد رفت این کار نه مطلوب است و نه در حد توان مددکار اجتماعی یا روانپزشک می باشد .
و بلاخره در یک چارچوب روانشناسی ، پزشک خانواده می تواند علت مرض را تشخیص دهد و معالجات مقدماتی را آغاز کند . او می تواند از بیمار حمایت کند و به او دلگرمی دهد . او می تواند در صورت لزوم نسخه بنویسد و داروهای ضد افسردگی و آرام کننده به بیمار بدهد تا حداقل او و خانواده اش شب راحت بخوابند . او می تواند تعیین کند چه وقت مراجعه به متخصص ضروری است و پس از مراجعه به متخصص نیز او مسئول سازماندهی و مراقبتهای بعدی از بیمار خواهد شد . بسیاری از افسردگی ها می توانند به این طریق و توس
ط پزشک خانواده و بدون مراجعه به متخصص درمان شوند .
پس به طور خلاصه می توان گفت کار پزشک خانواده عبارت است ار تشخیص حالات طبیعی از غیر طبیعی ، تشخیص حالات غیر طبیعی ولی قابل کنترل از
حالات غیر طبیعی غیر قابل کنترل و آغاز مداوای ساده ولی موثر و تعیین اینکه آیا زیر نظر پزشک متخصص بودن ضروری است یا نه ؟
علاوه بر پزشک یک دوست و یا همسایه می تواند برای فرد افسرده کمکهایی انجام دهد . او می تواند وقتی فرد شانه ای برای تکیه کردن و گریستن نیاز دارد در کنارش باشد یا در تاریکی به ظاهر بی پایان دستی باشد که به ظاهر به سوی بیمارکند و
تماس ساده انسانی با سایر مردم بی نهایت مفید واقع خواهد شد .در این تماس ما می توانیم روند همانند سازی را ببینیم . کمک کننده می گوید « بله من هم چنین احساسی داشتم و می دانم افسرده بودن یعنی چه . تو در این احساس تنها نیستی .» حمایت و تشویق در این گفته ها نمایان است ولی چه حمایت و چه تشویق باید واقع گرایانه باشد و شخص کمک کننده تا آنجا پیش نرود که قول یک رابطه عمیق را که برایش مقدور نیست به بیمار دهد . منصرف کردن ذهن ساده بیمار از ناراحتیهایش برای مدتی مفید خواهد بود ولی در ع
ین حال این خطر را هم دارد که اگر در آن زیاده روی شود منجر به انکار کامل مشکل شود . گوش شنوا بودن بهتر از توصیه کردن به بیمار است . مونس و همدم بیمار بودن مهمتر از دادن پاسخهای آماده به مشکلاتی است که احتمالاً پاسخ فوری و آماده ندارند . برخی سوالات ماهیتی پاسخ ناپذیر دارند . وقتی که بیمار به دلیل ترس ، دستپاچگی یا احساس گناه از رفتن پیش پزشک خودداری می کند ، یک دوست می تواند در متعاقد کردن او نقش حیاتی داشته باشد . پس باید در مورد کمک کردن به یک دوست افسرده بسیار دقیق بود . سعی بیش از حد نکرد ، و منتظر ماند تا خود فرد هر وقت که مناسب دید راجع به مشکلاتش حرف بزند . می بایست در دادن کمکهای ساده کوشید . عینی گرایی خود را از دست نداد و یا آنقدر به او نزدیک نشد که مشکلات بیمار یا فرد کمک کننده با هم مخلوط شده و تمیز آنها از یکدیگر مقدور نباشد . بنابراین باید به دنبال این پاسخ فریب دهنده رفت که « احساس می کنم تو تنها فردی هستی که به تنهایی مرا درک می کند ». شاید چنین باشد ولی این احتمال هم وجود دارد که به چندین نفر دیگر هم همین حرف گفته شده باشد . نباید به خود مغرور شد. بلکه باید به دنبال واقعیت بود . باید آنچه را که احساس می کنیم از دستمان بر می آید به بیمار ارائه کنیم و از حد و مرز بالاتر نرویم بلاخره نباید از دخالت دیگران ترسید این کار هیچ اثری بر کیفیت بیماریهای فرد کمک دهنده نخواهد گذاشت. تنها افراد واقعاً مطمئن و توانا هستند که می دانند کی باید از دیگران کمک
بگیرند .
وقتی که فردی وظیفه داوطلب را بر عهده می گیرد ، در تماس بودن با دیگران مفید خواهد بود . مثلاً ممکن است در بیمارستان ناحیه کسی باشد که سازماندهی خدمات داوطلبانه را به عهده گیرد و از کمک فرد استقبال نماید . چنین افرادی می توانند کنفرانسها و بحثهایی را ترتیب دهند ، به داوطلبان مطالعاتی را توصیه کنند و گامهای بعد را به آنها نشان
دهند . اگر مردم توجه و رسیدگی به افراد افسرده را تنها به حرفه ایها واگذار کنند ، وضعیتی بسیار بد و حتی فاجعه آمیز ایجاد خواهد شد . پزشک و مددکار اجتماعی به اندازه کافی برای رسیدگی به همه بیماریها در دسترس نیستند. حتی اگر این افراد به اندازه کافی هم در دسترس باشند ، باز هم داوطلبان بعد جدیدی را در مراقبت و رسیدگی به بیمار ایجاد می کنند . نباید تنها به خاطر اینکه حرفه ای نیستیم از ارزش کار خود بکاهیم و آن را دست کم بگیریم . رابرت برتون کتابی به نام آناتومی مالیخولیا نوشته است که در آن چنین آورده است : « اگر قضاوت ما تباه شده ، حس مطلق ما دچار اختلال گشته و به جایی رسیدیم که صلاح خود را تشخیص نمی دهیم و نمی توانیم حالت تعادل را در خود حفظ کنیم و در مالیخولیا بروز چنینی حالتی رایج است .بهترین راه برای کسب آرامش در میان گذاشتن ناراحتی ها با یک دوست است نه پنهان کردن آن در سینه. اندوهی که پنهان شده باشد روح را می کشد ، ولی هنگامی که آن را با یک دوست مورد اعتماد و مهربان در میان بگذاریم فوراً از میان می رود زیرا مشورت با یک دوست در واقع یک سحر است و از شدت تمام نگرانیهای ما می کاهد.»
فصل پنجم – افسردگی و جامعه بیمار
در فصل های گذشته ما همواره در باره افسردگی یک فرد خاص سخن گفته ایم . اگر چه این فرد همواره به همراه یک رابطه یا یک گروه اجتماعی یا به ویژه خانواده مورد بررسی قرار گرفته است ولی آیا می توان درباره گروهی که افسرده است حرف زد ؟ آیا می توان در روشهای رفتاری یک اجتماع ویژه به دنبال نشانه های افسردگی گشت؟ ما درباره اقت
صاد افسرده صحبت می کنیم ولی منظورمان احساسی که اقتصاد نسبت به خود دارد و آگاهی از افسرده بودن خویش نیست
دانلود مقاله ادبیات طبیعی و مصنوع word دارای 31 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله ادبیات طبیعی و مصنوع word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله ادبیات طبیعی و مصنوع word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
ادبیات طبیعی و مصنوع
منظومه های حماسی طبیعی و ملی
که عبارت است از نتایج افکار و علایق و عواطف یک ملت که در طی قرن ها تنها برای بیان عظمت و نبوغ آن قوم به وجود آمده است. این نوع حماسه ها سرشار از یاد جنگ ها، پهلوانی ها، جان فشانی ها و در عین حال، لبریز از آثار تمدن و مظاهر روح و فکر مردم یک کشور در قرن های معینی از دوران حیات ایشان است که معمولاً از آنها به دوره های پهلوانی تعبیر می کنیم. از این گونه منظومه های حماسی می توان حماسه کیل گمش و ایلیاد و ادیسه هومر، شاعر بزرگ یونان باستان و شاهنامه ی حکیم ابوالقاسم فردوسی را در ادبیات فارسی نام برد. در این دسته منظومه ها شاعر به ابداع و آفرینش توجهی ندارد بلکه داستان های مدون کتبی یا شفاهی را با قدرت شاعرانه ی خویش نقل می کند.
منظومه های حماسی مصنوع
در این منظومه ها شاعر با داستان های پهلوانی مدون و معینی سر و کار دار ندارد بلکه خود به ابداع و ابتکار می پردازد و داستانی را به وجود می آورد. در این گونه داستان ها، شاعران آزادند با رعایت قوانینی که ناظر بر شعر حماسی است به دلخواه موضوع داستان خود را ابداع کنند و تخیل خودرا در آن دخیل سازند، از این دسته می توان ظفرنامه ی حمدالله مستوفی در زبان فارسی و “انه ادید” سروده ی ویرژیل، شاعر روم باستان را برشمرد.
ادبیات حماسی را از چشم اندازی دیگر، به حماسه های اساطیر و پهلوانی، حماسه های عرفانی و حماسه های دینی تقسیم کرده اند.
زبان و ادبیات جلوه گاه اندیشه ، آرمان ، فرهنگ و تجارب و روحیات یک جامعه است . انسان ها در گذر زمان از زبان برای انتقال پیام ها ، عواطف و اندیشه های خویش بهره جسته اند و از ادبیات که زبان برتر است به عنو ان ابزاری در انتقال بهتر ، بایسته تر و مؤثرتر اندیشه خود استفاده کرده اند . ادبیات ، در تلطیف احساسات ، پرورش ذوق و ماندگار کردن ارزش ها و اندیشه ها سهمی بزرگ و عمده بر دوش داشته است . به همین دلیل هر اندیشه ای که در قالب مناسب خویش ریخته شود پایا و مانا خواهد بود .
زبان و ادب فارسی ، زبان دوم عالم اسلام و زبان اول عالم تشیع ، عامل وحدت ملی و پل انتقال مواریث ارجمند فرهنگی از نسل های گذشته به امروز و از امروز به آینده است . به همین دلیل مضامین پر شور عرفانی ، حکمی ، فلسفی ، اخلاقی و هنری در زبان و ادب فارسی چشمگیر و چشم نواز است .
ادبیات پایداری
عنوان ادبیات پایداری معمولاً به آثاری اطلاق میشود که تحت تأثیر شرایطی چون اختناق و استبداد داخلی، نبود آزادیهای فردی و اجتماعی، قانونگریزی و قانونستیزی با پایگاههای قدرت، غصب قدرت و سرزمین و سرمایههای ملی و فردی و; شکل میگیرند. بنابراین جانمایه این آثار با بیداد داخلی یا تجاوز بیرونی در همه حوزههای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی و ایستادگی در برابر جریانهای ضد آزادی است.
صرفنظر از ویژگیهای کلی این نوع ادبیات، آنچه وجه ممیزه آن از سایر مقولههای ادبی است، در پیام و مضمون آن نهفته است. بدین معنا که آثاری از این دست اغلب آیینه دردها و مظلومیتهای مردمی هستند که قربانی نظامهای استبدادی شدهاند. این آثار ضمن القای امید به آینده و نوید دادن پیروزی موعود؛ دعوت به مبارزه و ایستادگی در برابر ظلم و ستم، ستایش آزادی و آزادگی، ارج نهادن به سرزمین مألوف و شهیدان و جانباختگان وطن را در بطن خود دارند.
کاربرد عنوان “ادبیات پایداری” بسیار جوان است و عمدتاً به سرودهها، نمایشنامهها، داستانهای کوتاه و بلند، قطعات ادبی، طنزها، حسب حالها، نامهها و آثاری گفته میشود که در همین سده، نوشته و آفریده شدهاند و روح ستیز با جریانهای ضد آزادی و ایستادگی در مقابل آنها را نشان میدهند و متضمن رهایی و رشد و بالندگی جامعههای انسانی هستند.
ویژگیهای کلی ادبیات مقاومت
بین ادبیات مقاومت با دیگر حوزههای ادبیات، گذشته از بیان هنرمندانه، ویژگیهای مشترک زیر به چشم میخورد:
1ـ بهرهگیری از نماد
آنچه این نوع ادبیات را به استفاده از نماد ناگزیر کرده است، نه فقط حاکمیت فضای اختناق، تهدید و ارعاب، که زیبایی، ایجاز و قدرت در رساندن مراد و مقصود بوده است.
2ـ چهره انسانی عام داشتن
نمونههای شاخص و برجسته ادب پایداری هرچند نمودها و نمادهای قومی، منطقهای و ملی را در خویش دارند، اما به دلیل آنکه زبان وجدان عام بشری هستند، همه انسانها در هر زمان و مکان میتوانند با آنها ارتباط درونی بیابند. به دیگر زبان ادبیات پایداری، فرازمانی و فرامکانی است و هرکس در همه گاه و همهجا میتواند در آیینه آن آثار خود را بیابد یا چهره سیاه زشتکاران و اندوه نشسته بر چهره دردمندان و شکوه ایستادن و ستیز با بیدادگریها را در آنها تماشا کند.
3ـ مشترکات ادبی، زبانی، فکری
آثار ماندگار و موفق ادب پایداری همچون آثار بزرگ ادبی در حوزههای دیگر، میتوانند در قالب سبکهای گوناگون تجلی یافته، از نظرگاه و ساختهای گوناگون ادبی، زبانی و فکری تحلیل و ارزیابی شوند. این آثار از زیباییهای لفظی و معنوی سرشارند، از نظرگاه زبانی قابل تحلیل و تأملاند و از نظرگاه فکری و اندیشگی، مضامین بلند و اصیل انسانی در آنها متجلی است.
شاخصهای ادبیات مقاومت
گذشته از وجوه مشترک با دیگر مقولههای ادبی، وجوه بارز و متمایزی در ادبیات مقاومت دیده میشود که برخی از آنها عبارتند از:
1ـ ترسیم چهره رنج کشیده و مظلوم مردم
مردم، قربانیان نخستین نظامهای بیدادگر و استثمارپیشهاند. فقر، فساد، سرگردانی، مرگ و حتی جنایت محصول استبداد و بیداد است. ادب پایداری آیینه دردها، رنجمویهها، شروهها و مرثیههای مردم است؛ مردمی که گدازههای درون را در خاکستر نگاهشان فریاد میکنند و شاعر، شعرش را تفسیر این دردها میسازد:
فلاتی بیباران
با علفچرهای قحطیزدهاش
و گلهای پراکنده
که در جستوجوی خاربنی دندانگیر
بر خاکِ پوکِ سرخ سوختهاش
پوزه میمالد
و چوپانبچهای بیلبخند
که با نیلبکش
چهار ترانه غمگین را
پیدرپی مینوازد
مرگی ساده و پردرد
در طبیعت زیبا و فقیر
این است سهم ما
از تمامی بولیوی!
2ـ دعوت به مبارزه
ادب مقاومت، پرخاشگر و تندخو و بیپرواست و دعوتکننده به قیام، ایستادگی و ایثار؛ دعوتی که گاه به صورت فریاد اعتراض است و گاه در چهره نبرد مسلحانه:
فریادهای وطن را
بر گیتارهایتان بنوازید
تا ترانههای ناخوانده
چون خونی جوان
در رگها بجوشد
و عشق
چون زیباترین دختر بومی
در حلقه آزادی و بهار
دست بیفشاند
آرزوهای سوخته
در حنجرههاتان تازه میشود.
و سرودهاتان
زحمتکشان را رویینتن میکند
میراث تازیانهخوردگان را
ـ هرچه هست ـ
بر گیتارهایتان بنوازید
زخمههاتان
پرواز کبوترانی خونرنگ
و آوایتان
جرعهای خوش
برای عطشناک گلوی وطن است
عصیانهای وطن را
بیآنکه نفس تازه کنید
بر گیتارهایتان بنوازید
3ـ بیان جنایتها و بیدادگریها
در نظامهای مستبد و بیدادگر، شکنجه و تازیانه و زندان، خفه کردن فریادها در گلو، تبعید و ترور، قانون است. “جواد جمیل” شاعر عراقی در شعری با عنوان “ترور” میگوید:
;صدای تقتق قدمهایشان بلند بود
صدایشان طعم مرگ میداد.
و چشمهایشان چون چشمان وحوشی بود
که شب جنگ آن را پوشانده باشد
ـ کیستند؟
ـ “اسم لازم نیست
آمدهایم تا چیزهایی را بشناسی.”
و آرامش شب
با صدای تیری لرزید
و ریسمان باریکی از خون
خاموشانه پیچید
;
بر جسد زرد
یک تکه ورق پیدا کردیم
“تروریستها
نصّ قانون برایشان اجرا شد.”
و “جبرا ابراهیم جبرا” شاعری از سرزمین فلسطین در مجموعه شعر “در بیابانهای تبعید” از تبعید و خیانت میگوید:
بهارهای پیاپی را در بیابانهای تبعید میگذرانیم.
با عشق خود چه کنیم
درحالیکه چشمانمان پر از خاک و شبنم یخزده است؟
4ـ توصیف و ستایش جانباختگان و شهیدان
مبارزان راه آزادی و ایثارگرانی که هستی خود را به میدان نبرد آوردهاند و در شکنجهگاه یا میدان مبارزه جان باختند، نماد عظمت و افتخار و الگوی فداکاری هستند:
ای قهرمانان!
این خون شماست
در قلب من
که چون شهابها فرو افتاد
و عشق مرا انگیخت
کدام پیکر با این خون تطهیر نمییابد.
)بخشی از شعر “شیپور شهیدان” از سنّیه ـ صالح شاعر مشهور سوری، در کتاب خاکستر تمدنها، ص 18)
و “حمید المختار” شاعر فلسطینی، در توصیف شکوهمندی شهادت شهیدان میگوید:
وقتی او را به چوبه اعدام بستند
و به سویش آتش گشودند
همگی در خون تپیدند
اما او هنوز بر پای ایستاده بود.
“آله خاندروگازهلا” شاعر و ترانهپرداز السالوادوری در سوگ “ویکتورخارا” ـ آوازخوان مقتول شیلی ـ می گوید:
او را در پرسههای بیپایان کولیوارش
درمییابیم
که ترنّم زنگدارش
چون ناقوس شبانگاهی
خواب مسموم قاره را آشفته میکند
او میراث بومیان پابرهنه
فرزند بیبدیل خلق لاتین
ویکتور خاراست
5ـ القای امید به آینده و پیروزی موعود
شاعر و نویسنده از پس ابرهای تیره یأس و سرخوردگی که آسمان چشمان مردم تحت ستم و جور را فراگرفته است، به روشنایی افق فردا نظر دارند و میکوشند با نوید دادن شکست بیتردید ستم و پیروزی عدالت، بارقه امید را در قلبها روشن نگه دارند. این رسالت در آثار منظوم و منثور شاعران و نویسندگان دینی با بهرهگیری از وعدههای قرآنی صورت میگیرد و البته سایر شاعران و نویسندگان نیز به شیوههای دیگر میکوشند مردم را به پیروزی نهایی حق بر باطل امیدوار سازند.
“عدنان الضائغ” شاعر تبعیدی عراقی میگوید:
کتابهای تاریخ را ورق میزنم
انگشتانم به خون آلوده میشوند
هرگاه فصلی از سرگذشت خودکامهای
به اتمام رساندم
نگهبانان به سوی فهرست سوقم دادند
تا در آنجا از ترس بلرزم
ای ژنرالها
ای ژنرالها
با رؤیاهایمان چهها که نکردید؟!
با اینهمه چکمه
از گردنهایمان میگذرید
درحالیکه ما هنوز
برای خورشید دست میتکانیم
6ـ ستایش آزادی و آزادگی
آزادی، آرمان آزادیخواهان است. ستیز با زندان، بند و اختناق و نیز آرزوی روزهایی که خورشید آزادی از پشت ابرهای تیره بیداد بدمد، فضای شعر پایداری را پر کرده است. آزادی در ادبیات پایداری، فرشته است، پیامبر است، نسیم و سبزه و درخت و بهار است و شاعر هماره در جستوجوی آن، تا آن حد که در آرزوی یافتنش، مرگ را به جان میخرد و توصیه میکند پس از مرگ، جسدش را در صحرا (نماد رهایی و گستردگی) بیفکنند. و هرگز در قبر (به دلیل شباهت آن به زندان) قرار ندهند. “احمد الصافی النجفی” (1984ـ1977) شاعر عراقی در شعری با عنوان “آزادی جاودان” میگوید:
پس از مرگم مرا در صحرا افکنید، چه خوش است زندگی و مرگ من در صحرا
در قبر حبسم مکنید چون که از زندان، حتی پس از مرگ بیزارم
وقتی بدنم خورش کرکسها و شیرهای درّنده شود،
اجزای پیکرم را خواهم دید که با من در هر سو در سیر و سیاحتند
چه سفر بینظیری است چنین سفری بعد از مرگ که من در زندگی نیز به شوق آن جان میدادم
7ـ ستایش سرزمین خود
شاعران و نویسندگان ـ بهویژه آوارگان و تبعیدیان ـ در یادکرد سرزمین خود، به ستایش گذشتهها، مبارزات، مردم و حتی مظاهر دیار خود میپردازند. در شعر شاعران فلسطین این ویژگی با اندوهی بزرگ و گاه پرخاش به دشمن، بیش از شاعران دیگر سرزمینها دیده میشود:
یافا، فردا موقع درو به نزد تو برمیگردیم
همراه پرستو و بهار
و با دوستانی که از تبعیدگاه و زندانها برمیگردند.
در موقع چاشتگاه با چکاوکها
و مادران
اینجا پناهگاه شماره بیست است
هنوز حال ما خوب است و خانواده
و دوستان آواره
از زاغههای دور به خویشان سلام میرسانند
“جبرا ابراهیم جبرا” شاعری از ناصره فلسطین، خطاب به سرزمین خویش، از یادهای کودکی و خاطرات پیش از غصب کشورش سخن میگوید:
ای سرزمین ما، ای جایی که جوانیمان در تو
مانند رؤیایی، در سایه درختهای پرتقال
و میان درختهای بادام مزرعهها گذشت
ما را به یاد بیاور، اینک که
میان خارهای بیابانها
و کوههای سنگلاخ سرگردانیم
8ـ طرح بیهویتی جامعه و تبعیدیان
دوری از وطن و آوارگی، زیستن در غربت، بهویژه برای نسلی که در غربت متولد میشود، زمینهساز فراموشی سرزمین، کمرنگ شدن حساسیتهای ملی و گاه فراموشی و تأثیرپذیری از فرهنگ بیگانه است. یکی از دغدغههای نویسندگان و شاعران، بیهویتی نسلی است که در غربت زیسته و امکانات غربت و تمتّع گرفتن از آنها رنج مردمش را از یادش برده است و میکوشد با پناه بردن به توجیهات گونهگون، خود را به آنچه “هست” راضی نگه دارد.
“عبدالوهاب البیاتی” شاعر عراقی میگوید:
این روز هرگز از برای من نبود
در بسته بود!
این روز هرگز از برای من نبود
بیحاصل خواهم بود! چارهای نیست؛ همیشه در ناکجاآباد خواهم ماند.
نه چهرهای دارم و نه تاریخی، از ناکجاآبادم
و شاعره مشهور بلغارستان بلاگادیمیتروا در شعر “بذرهای زمستان” میگوید:
تبعید ـ
ترجمان بینوای خود بودن
زبان بیگانه، حضور تو را انکار میکند
آسانتر خواهی یافت
کر و لال بودن را
9ـ طرح نمادهای اسطورهای ملی و تاریخی
هرگاه سخن از ملت و سرزمین به میان میآید، اسطورهها و نمادهای ملی نیز مطرح میشوند. “شاعران مصر فقط به اسطورههای عربی که در میراث عربی قدیم وجود دارد، بهخصوص به داستانهای الف لیله و لیله ـ هزار و یک شب ـ توجه دارند ولی شاعران دیگر عرب به اساطیر کهن عربی اکتفا نمیکنند، بلکه اسطورههای ملل قدیم جهان را نیز در شعرشان میآورند. اسطورهها و نمادها پل پیوند گذشته و امروزند:
نیاکان من آناناند
که سنگ اهرام را برافراشتند
و گلدسته اسلام را ساختند
و ما در روزگار پرافتخارمان
آشتی را پایهگذاری میکنیم.
سوگند به اهرام و اسلام و آشتی
که تو را خواهم کشت
با همه شرنگهایی که تلخزار روزگار
به من چشاند
در خون تو شنا خواهم کرد
زمینهها، عوامل پیدایی و رواج ادب مقاومت
سرشت انسان، بدی را برنمیتابد، از اینرو ناسازگاری خود را با بیداد و ناروا به اشکال مختلفی چون: اعتراض، پرخاش، ستیزهگری، رویارویی و مقابله نشان میدهد. اما آنهنگام که روح عناد با مظاهر زشتی و شر در کالبد کلمات دمیده میشود، ادب مقاومت جان میگیرد. به دیگر سخن، ادب مقاومت، تجلی ستیز با بدی و بیداد با سلاح “کلمه” است. بر این اساس از دیرباز انسان با این سلاح بُرّا و کارآ به میدان آمده و پیروزیهای درخشانی را نیز رقم زده است. طنز، هجو (حتی هزل)، حبسیهها، نمایشنامهها، داستانها، سرودههای روشنفکرانه و معترضانه همه و همه در این حوزه قرار میگیرند. برخی زمینههای پیدایی ادب مقاومت را در عوامل زیر باید جستوجو کرد:
1ـ اختناق و استبداد داخلی و سلب آزادیهای فردی و اجتماعی.
2ـ استعمار و استثمار قدیم و جدید.
3ـ غصب قدرت، سرزمین و سرمایههای ملی و فردی
4ـ تجاوز به حریم ارزشهای فردی، دینی، اجتماعی، ملی و تاریخی.
5ـ قانونگریزی و قانونستیزی پایگاههای قدرت.
6ـ جریانهای دینی (مانند اسلام و مسیحیت و;) و غیردینی و مکتبهای فکری، نظیر مارکسیسم و;
حضور و وجود این عوامل، گرچه همه شامّههای قوی اجتماعی و ادبی و هنری را برانگیخت تا به ستیز با بیداد و بدی برخیزد و مردم را نیز ضد آن بشورانند، اما در این میان، نقش نویسندگان و شاعران در شکلگیری و رواج مقاومت ـ که رساترین و تأثیرگذارترین شیوه مبارزه با بیداد و بیدادگر است، نمود و بروز چشمگیرتری دارد.
بدون شک تحقق این دو ویژگی ـ یعنی رسایی و تأثیرگذاری اثر ـ جز با بهرهگیری از همه ابعاد ادبی میسّر نخواهد شد و نویسندگان و شاعران با آگاهی به این مسئله و با بهرهگیری از شعور عمیق خویش، زبان و واژگان خود را انتخاب کرده، اندیشه برتر خویش را به تصویر میکشند و این، همان راز و رمز رسایی، تأثیرگذاری و سرانجام مانایی این آثار است.
ادبیات پایداری در تاریخ اسلام
نخستین سرودههای پایداری در تاریخ اسلام، قصاید ابوطالب(ع) در ستایش و دفاع از ساحت پیامبر و مسلمانان شکنجهدیده است. “هنگامی که ابوطالب(ع) دید کار به سختی کشیده و هر قبیلهای از قریش، افراد مسلمانشده خود را شکنجه میدهند و از دینشان باز میدارند، در میان بنیهاشم و بنیمطلب بن عبدمناف بهپاخاست و آنان را به حمایت از رسول خدا و نگهداری وی دعوت کرد. پس همگی جز ابولهب به وی پیوستند و دعوت وی را در حمایت از رسول خدا پذیرفتند و ابوطالب که بدینکار شادمان شده بود قصیدهای در فضل رسول خدا و مدح آنان گفت که ابیاتی از آن چنین است:
اذا اجتمعت یوماً قریشٌ لمفخرٍ
فعبد منافٍ سرّها و صمیمُها
فان حصل اشراف عبد منافها
بنی هاشم اشرافها و قدیمها
و ان فخرت یوماً فان محمّداً
هوالمصطفی من سرّها و کریمُها”
یعنی:
اگر روزی قریش برای مباهات و افتخار گرد آیند، عبد مناف روح و قلب آن است و اگر اشراف عبد مناف را بخواهیم، شرافت و پیشتازی در بنیهاشم است. اگر افتخار هاشم را بخواهیم، محمد مصطفی(ص) بزرگ و بزرگوار آنان است.
سرودههای ابوطالب در هنگامه توانسوز شعب ابیطالب، گواه ایمان و اعتقاد عمیق قلبی او به پیامبر است. نخستین سرودهای که در تاریخ اسلام در صحنه نبرد ثبت شده، از آنِ حمزه سیدالشهداست. پیامبر در ناحیه “ابواء” ـ مدفن مادرش آمنه ـ به جنگ دشمنان شتافت ولی آنها گریخته بودند. در هنگام بازگشت، حمزه ـ چابکسوار اسلام ـ را مأمور کرد با سی تن سواره که همگی از مهاجران بودند به مقابله با ابوجهل بشتابد. هرچند با وساطت شخصی به نام “مجد بن عمرو حنبی” جنگی درنگرفت، اما حمزه در شعری از اینکه در این جنگ، پرچم فرماندهی را از دست پیامبر دریافت کرده و نخستین فرمانده سپاه مسلمانان شده، اینگونه سروده است:
بامر رسولالله اول خافقٍ
علیه لواءٌ لم یکن لاحَ من قبلی
لواءٌ لدیه النصر من ذی کرامهٍ
الهٌ عزیزٌ فعله افضل الفعل
فلمّا تراءینا انا خوا فعقلوا
مطایا و عقلنا مدی غرض النّبل;
یعنی:
به فرمان رسول خدا نخستین پرچم جهاد به عهده من سپرده شده درحالی که پیش از من چنین پرچمی به اهتزاز درنیامده بود. پرچمی که پیروزی آن را صاحب فضلی عزیز یعنی خداوندی که حکمش برترین حکمهاست، تضمین کرده است. وقتی دشمنان ما را دیدند، بازنشستند و مرکبها را بستند. ولی ما دامن همت بستیم و آماده نبرد شدیم.
در سرایا و غزوات، شاعرانی چون “حسّان بن ثابت” به ستایش یاران پیامبر و هجو و بدگویی دشمن میپرداختند. رجز صحابهای چون “ابودجانه” و شخص علی(ع) (بهویژه در جنگ احزاب در مقابل “عمرو بن عبدود”) از سرودههای شکوهمند و رجزگونهای است که اهمیت سرودههای عصر پیامبر را در صحنههای نبرد به خوبی نشان میدهد. پیامبر اینگونه سرودهها را میستود و به روایت “ابنهشام” وقتی “کعب بن مالک” در پاسخ به قصیده “عبدالله بن زبعری” شعری به این مضمون سرود که قریش آمد تا “با خداوند ستیزه کند، پیداست کسی که با خداوند ستیزه کند به یقین مغلوب خواهد شد”، رسول خدا به او گفت: “لقد شکرک الله یا کعب علی قولک هذا”.(1)
سرودههای عصر پیامبر در تحلیلی کلی و نهایی دارای مضامین زیر است:
1ـ معرفی و تبیین مکتبی که پاسداری از آن حتی به بهای مبارزه کردن تا پای جان، ارزش دارد.
2ـ شناساندن چهره پیامبر که همچون سخن و سیره و مسائل وحی شده به او، صداقت محض است.
3ـ ایجاد روحیه در افراد برای جنگ کردن تا پیروزی و امیدوار کردن آنها به فرا رسیدن امداد الهی.
4ـ ایجاد سستی و فترت در روحیه دشمن.
5ـ توصیف شهیدان و ارزش شهادت.
6ـ مرثیه و سوگ شهیدان.
7ـ هجو دشمنان (چرا که پیامبر به شعرا میفرمود: دشمنان را هجو کنید) (امینی، ص 18ـ14)
گفتنی است که در عصر پیامبر و ائمه، شعر تنهاترین و اصلیترین رسانهای بوده که به دلیل انس و الفت با جامعه، کارکردی بسیار مؤثر داشته است. اگر پیامبر شعر نمیسرود و نمیخواند، ولی سایر امامان همگی به شعر میپرداختند، چنانکه در جنگ صفین بخشی از پاسخهای حضرت علی(ع) به نامههای معاویه، شعرگونه است. شگفت است که در نبرد سپاه علی(ع) با معاویه، زنی به نام “اُم سنان” بر بلندی میایستاد و با سرودههای مهیّج خویش سپاه را به مبارزه تشویق میکرد. داستان رویارویی این زن با معاویه در تاریخ آمده است. (اعثم کوفی، ص 522ـ521).
زیباترین سرودههای پایداری در تاریخ اسلام را باید در حماسه شگفت و عظیم عاشورا جستوجو کرد. امام عاشورا خود، چه در مسیر آمدن به کربلا و چه در عرصه نبرد، سرودههایی دارد که هرچند برخی از آنها متعلق به شاعران بزرگ عرب مانند “یزیدبن مفرغ” است، اما عمده آنها بدیههسراییهایی هستند که امام به مقتضای حال و اوضاع سروده است. رجزهای امام حسین(ع) در صحنه نبرد، همگی شورانگیز و شکوهمند، حماسی و استوار و سرشار از مفاهیم و مضامین عمیق ایستادگی، پاکبازی و آزادگی است.
الموتُ خیرٌ من رکوب العار
والعارُ اولی من دخول النّار
“مرگ بهتر از پذیرفتن ننگ است و پذیرفتن ننگ بهتر از قبول آتش”
صحابه بزرگوار امام نیز در لحظه رویارویی با دشمن و جانفشانی در میدان، رجز میخواندند و سرودههای آنان (که ترجمان ایمان، خلوص و ازجانگذشتگی آنها بود) در میدان طنین میافکند.
رجزهای کربلا که با رجز امام حسین(ع) و خواندن شعر “فروه بن مَسَیک” آغاز میشود مجموعاً 34 رجز است. این رجزها که کوتاه، کوبنده، ترسیمکننده آرمان مبارزان و سمت و سوی مبارزات و در جهت ستایش از امام و تحقیر دشمنان و در یازده مورد بیانگر تقابل دینی و رویارویی دو مذهب بوده، با نوعی مفاخره ـ رسم رجزخوانی عرب ـ همراه بوده است. گاه نیز نمونههایی از رثا در آنها دیده میشود. در رجزها، از حقانیت راهی که مبارزان برگزیدهاند و بیدادی که در مقابل آنها صف کشیده است. سخن به میان میآید.
پس از کربلا، هرچند دشمن بر این باور بود که همهچیز پایان یافته است، اما گویی این حادثه، خود آغاز راه بود، چنانکه خطبههای شگفتآور و ستمبرانداز زینب(س) و امام سجاد(ع) نمونههای درخشان ادب مقاومت در مقابل بیداد به شمار میروند. پس از آن نیز سرودههای “فرزدق” ـ بهویژه قصیده مشهور ایشان در مقابل “هشام بن عبدالملک” ـ سرودههای شاعرانی چون “داوود بن عباس” یا “داوود سلمی” در سوگ شهیدان فخ، “اشبع بن عمرو سلمی” در رثای حضرت رضا(ع)، مرثیه “دعبل بن علی خزاعی” که در رثای فرزندش احمد سروده و در آن به هجو خلفای عباسی و شهادت حضرت رضا(ع) اشاره کرده است، شعر “علی بن عباس رومی” در شهادت یحیی ـ از نوادگان زیدبنعلی(ع) ـ و سرودههای شاعران بزرگ دیگر بارقههایی بود در شب بیداد که چهره ستمگر را رسوا و حقیقت پنهان را آشکار کرد. در تاریخ شیعه، ادب مقاومت جایگاهی رفیع و گسترده دارد که بررسی آن نیازمند مجالی دیگر است.
ادبیات مقاومت در ایران
اگر از قرون اولیه حضور اسلام در ایران، در پی یافتن نمونههای ادب مقاومت باشیم، اولین نمونهها را در نهضت مشهور شعوبیه مییابیم. پس از شکست ایرانیان از اعراب مسلمان، گروهی با پرداخت جزیه و خراج، به آیین پدران خویش و فرهنگ گذشته وفادار ماندند و با پیروی از ادیان کهن ایرانی (زردشتی، مانوی و مزدکی)، آثار نسلهای پیشین را که به خط اوستایی یا پهلوی بود نگهداشتند.
گروه دیگری که عمده ایرانیان از آن گروه به شمار میآیند به دین اسلام گرویدند و پس از آشنایی با زبان، فرهنگ و تمدن اسلامی و عربی در شئون مختلف حکومت، نفوذ کردند و به موقعیتهای حساس و پستهای کلیدی دست یافتند.
متأسفانه فاتحان عرب، به دلیل پیروزیهای چشمگیر و وسعت دامنه فتوحات به دامگاه غرور افتادند و گاه به احیای فرهنگ نژادپرستانهای که پیشتر زیر گامهای بلند اسلام فرو شکسته بود، به تحقیر پرداختند. دیگران که جلوههای بارز این تعصب کور و غرور ناروا را در عصر حکومت بنیامیه میتوان یافت. این غرور تا به آنجایی رسید که بعضی از سفها و متعصبان عرب هیچکس از اعاجم را لایق فرمانروایی نمیدانستند.(2)
این تحقیرها، با روح اسلام که ارزش را در تقوا، جهاد و علم میجوید، مغایر بود. تحقیرشدگان ایرانی که با باورهای دینی و اعتقادی میزیستند، بیآنکه این دین را رها کنند در مقابل افکار سلطهطلبانه و مغرورانه تحقیرگران ایستادند و با بیان مفاخر و آثار نیاکان خویش و تحقیر و پستانگاری عرب، به مبارزه با آنان پرداختند. نخستین ایرانی که در عصر اموی و در کشاکش تحقیرهای بنیامیه، زبان به بیان افتخارات اجداد خود گشود، “اسماعیل بن یسار” ـ از موالی بنیتمیم، شاعر شعوبی عصر “عبدالملک بن مروان” و “هشام بن عبدالملک” ـ است که در سال 101 درگذشت. وی روزی نزد “ابنهشام” قصیدهای را برخواند که برخی ابیات آن چنین است:
اصلی کریمٌ و مجدی لایُقاسُ به
و لی لسانٌ کحدّ السّیف مسمومٍ
احمی به مجد اقوامٍ ذوی حسبٍ
مِنْ کُلّ قومٍ تباج الملک معمومٍ;
من مثل کسریً و سابور الجنود معاً
و الهرمزان لفخرٍ او لتعظیمٍ
در این سروده، شاعر، اصل خود را بزرگ و عظمت خود را غیرقابل قیاس و زبانش را شمشیری بُرّنده دانسته و به پادشاهانی چون کسرا و شاپور و هرمزان بالیده و افتخار کرده است.
گفتهاند این اشعار آنچنان خشم هشام را برانگیخت که دستور داد در آبش افکنند و او تا مرز خفگی پیش رفت. پس او را از آب گرفتند و به حجاز فرستادند.
“بشاربنبرد” دیگر شاعر متعصب ایرانی است که سرودههای او در تحقیر عرب و ستایش ایرانی در جلد سوم “الاغانی” آمده است.
بازتاب شعوبیگری را در شعر “ابوالقاسم فردوسی” مییابیم:
ز شیر شتر خوردن و سوسمار
عرب را به جایی رسیدهست کار
که تاج کیانی را کند آرزو
تفو بر تو ای چرخ گردون تفو!
و از منصفان معاصر که بازتاب شعوبیگری را در شعرش مییابیم، “ملکالشعرای بهار” است که میگوید:
اندیشه شعوبیگری و مقاومت در مقابل تبعیضگرایی و ستمگری بنیامیه و بنیعباس در ایران نهتنها در سرودهها که در احادیث برساخته نیز دیده میشود. حتی کتابهایی چون “فضائلالفرس” اثر “ابوعبیده معمر بن المثنی” “المثالب” اثر “علان الفارسی الشعوبی” و “فضل العجم علی العرب” اثر “سعید بن حمید البختکان” نوشته شد که البته همگی از میان رفتهاند و تنها قسمتهایی از آنها باقی مانده که در کتابهایی چون “العرب ابن قتیبه”، “البیان و التبیین” جاحظ، “العقد” الفرید ابن عبد ربّه و “عیونالاخبار” ابن قتیبه آمده است.
دفاع از اهل بیت(ع)؛ چهرهای از ادب مقاومت
ایرانیان بیش و پیش از اقوام دیگر با اهل بیت آشنا و شیفته و باورمند آنها بودهاند. “کسایی مروزی” (شاعر قرن چهارم) در منقبت و ستایش و دفاع از امام علی(ع) میگوید:
فهم کن گر مؤمنی فضل امیرالمؤمنین
فضل حیدر، شیرمردان، مرتضای پاکدین
فضل آنکس کز پیامبر بگذری فاضلتر اوست
فضل آن رکن مسلمانی امام المتّقین;
سیصد و هفتاد سال از وقت پیغمبر گذشت
سیر شد منبر ز نام و خوی سکین و تکین
منبری کآلوده گشت از پای مروان و یزید
حق صادق کی شناسد وآن زینالعابدین
مرتضی و آل او با ما چه کردند از جفا
یا چه خلعت یافتیم از معتصم یا مستعین
کآن همه مقتول و مسمومند و مجروح از جهان
وین همه میمون و منصورند امیرالفاسقین
ای کسایی هیچ مندیش از نواصب وز عدو
تا چنین گویی مناقب، دل چرا داری حزین؟
ابیات این قصیده گواه رنج بزرگ او از ستایش سلاطین غزنوی (سکّین) و وصف زیبارویان (تکین) و فراموش شدن نام پیامبر و فرزندانش و غصب منبری است که روزی جایگاه پیامبر بود. رنج و دردهای خاندان پیامبر، خوشگذرانی خلفای عباسی و دشمنی مخالفان، علاوه بر اینکه بیانگر غمهای شاعرند، تصویری از اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی قرن چهارم ایران نیز به دست میدهند.
شاعر بزرگ قرن پنج “ناصرخسرو قبادیانی” از شاخصترین و برجستهترین شاعرانی است که از اهل بیت دفاع میکند و فضایل و برتریهای خاندان علی(ع) را برمیشمارد:
بهار دل دوستدار علی
همیشه پر است از نگار علی;
از امّت سزای بزرگی و فخر
کسی نیست جز دوستدار علی
فردوسی شاعر بزرگ همین عصر، خود را پیرو راه علی(ع) میداند و میگوید:
بر این زادم و هم بر این بگذرم
یقین دان که خاکِ پیِ حیدرم
و این در دورانی است که اتهام به شیعه بودن، برای کشتن کافی بوده است و به تعبیر “تاریخ بیهقی” انگشت در جهان کرده، قرمطی میجستند.
حبسیه، نوعی ادب پایداری
در ادبیات فارسی، زندانسرودهها یا حبسیّاتی که گاه توأم با سوز و آه و اندوه و گاه بیانگر شکوه پایداری شاعرند، فراوانند. سرودههای “مسعود سعد سلمان”، “ناصرخسرو”، “خاقانی”، “ملکالشعرا”، “فرخی یزدی” و دیگر شاعران زندانی، آمیزهای از تأثّر، شکایت، انتقاد، سرکشی و پایداری است. شاعران زندانی در ایران دو دستهاند:
1ـ آنانکه به علت مخالفت با حکومت و به جرم اتهامات سیاسی، مورد تعقیب و بازداشت حکومت وقت قرار گرفتند، نظیر “مسعود سعد سلمان”، “فلکی شروانی”، “مجیرالدین بیلقانی”، “ابوالمعانی نصرالله منشی”، “خاقانی”، “ملکالشعرا”، “فرخی یزدی”، “موسوی گرمارودی” و;
2ـ سخنورانی که از نظر مذهب و اعتقاد با غالب مردم زمان خود اختلاف داشتند و به بیدینی متهم شدند و حکومت وقت برای به دست آوردن دل عوام ـ نه به خاطر ایمان قلبی ـ در صدد آزار و زندان برآمد، نظیر “بابا افضل”، “عین القضاه همدانی”، “فضلالله حروفی”، “عمادالدین نسیمی”، “شجاع کاشانی”، “حیاتی کاشانی”، “ابوالقاسم امری” و “محمدباقر خردهای” (ظفری، ص 40)
ادب پایداری در عصر مشروطه و معاصر
دوره جدید، دوره آشنایی با فرهنگ و ادبیات اروپایی و اثرپذیری از آن است. بارزترین دوران ادب پایداری در ایران تا عصر انقلاب اسلامی، عصر مشروطه است. در این دوره، گونههای مختلف ادب چون داستان، طنز، شعر، تصنیف و نمایشنامه، عرصه ستیز با بیدادگری حکومت، رخوتزدگی جامعه، تبعیض و بیعدالتی، جهل و بیقانونی و گاه نیز ستیز با مظاهر دینی و شعایر مذهبی است. دو جریان روشنفکری غربی و شرقی در این دوره شکل میگیرد و شاعران و نویسندگان با ستایش وطن، گذشتههای افتخارآمیز، دعوت به مبارزه و تاختن به مظاهر بیداد و تمسخر آنها، در پی آفریدن فضایی تازه هستند. وجود روزنامهها در این دوره امکان ارتباط را سادهتر میسازد؛ چنانکه شعر طنزآمیز “نسیم شمال” (سیداشرف الدین گیلانی) که شعری ساده، روان و سرشار از واژگان مردمی است، از طریق روزنامهها به افواه عمومی راه یافت و زمزمه پیر و جوان شد.
ای دل غافل بر احوال وطن خون گریه کن
خیز ای عاقل، به این دشت و دمن خون گریه کن;
ای دریغا دستخوش شد کشور کاووس کی
آه و واویلا که عمر مملکت گردید طی
جای رطل و جام می، غولان نهادستند پی
جای بلبل تکیه زد زاغ و زغن، خون گریه کن
در این دوره پدیدهای نو به نام تصنیف شکل گرفت که در برانگیختن جامعه و طرح مفاسد دربار و حکومت و اختناق و ستم حاکم بسیار مؤثر بود. طنز موفق دهخدا با عنوان “چرند و پرند” و امضای معروف “دخو” و داستانها و کتابهایی چون “کتاب احمد”، “سفینه طالبی”، “شرح زندگانی من”، “مسالک المحسنین”، و; نمونههایی موفق در ادب پایداری این دورهاند که در آگاهی و بیداری اجتماعی نقش بسزایی داشتند.
در دوران اختناق رضاخانی و حاکمیت پهلوی دوم در همه حوزههای ادبی ـ نثر و نظم ـ آثار رسواگرانه و روشنفکرانه فراوان است. اگر ویژگی آثار عصر مشروطه، صراحت در بیان است، شاخص آثار این دوره ـ بهویژه در قلمرو شعر ـ بهرهگیری از نماد در انتقاد از جامعه فقیر، ویران، بیدادزده و لبریز از اختناق و سانسور است. از این روست که مشاهده میکنیم داستانها، نمایشنامهها و سرودهای این دوره همگی با زبانی نمادین از اوضاع دردناک و تیره ایران سخن میگویند. در کنار آثار روشنفکرانه این دوره که عمدتاً متأثر از اندیشههای مارکسیستی یا غربی هستند، نویسندگان و شاعران دینی برجستهای را نیز میتوان یافت که در حوزه شعر، داستان، نمایشنامه، یا سایر گونههای ادبی، از فقدان آزادی و عدالت سخن گفتهاند. در سالهای 56 و 57، این آتش زیر خاکستر کمکم جان گرفت و زمینه را برای اندکی صراحت در گفتار فراهم ساخت. همین آتش اشتیاق برای آزادی بیان بود که بعدها به آتشفشانی مبدل شد که پیروزی 22 بهمن 57 را رقم زد، ادب مقاومت را میان مردم کوچه و بازار کشاند و هنگامی که با شور و التهاب انقلابی آنها درآمیخت، به صورت زیباترین، مؤثرترین و رساترین شعارها تجلی یافت;
انقلاب اسلامی و ادبیات پایداری
ادبیات پایداری در عصر انقلاب اسلامی را به چند دوره میتوان تقسیم کرد:
1ـ ادبیات پایداری در عصر قیام و حرکت تا پیروزی بهمن 57
2ـ ادبیات پایداری در دوره هشت سال دفاع مقدس.
3ـ ادبیات پایداری پس از جنگ هشت ساله.
4ـ ادبیات پایداری نهضتها و حرکتهای اسلامی، مانند انتفاضه، بوسنی و;
جز پیامهای برانگیزاننده و پرشور امام خمینی(ره) که آگاهیبخش، حرکتآفرین و جهتدهنده است، شعارهایی که در راهپیماییها بر زبان جاری میشود یا به صورت نوشتههای کوتاه بر دیوارها نقش میبندد، نوعی “ادبیات پایداری” است که نظیر آن را در عصر مشروطه نیز میتوان یافت، با این تفاوت که در سال 57 این شعارها و سرودهها، سرشار از مضامین دینی بهویژه مضامین فرهنگ عاشوراست. آنچه در این نوشتههای “خودجوش” دیده میشود ظرافت، ایجاز، برانگیزانندگی و طنز شگفتی است که در عمده شعارها و دیوارنوشتهها به چشم میآید. سراینده بسیاری از این شعارها خود مردم هستند، گرچه گاه شاعران و نویسندگان برجستهای نیز در پدید آمدن این نوشتهها و سرودهها سهم و نقش داشتهاند، منتها حاکمیت شرایط اختناق و ارعاب مانع از آن میشد که نام آنها در کنار سرودههایشان مطرح و شناخته شود. در فاصله سالهای 56 و 57 بسیاری از آثار نویسندگان و شاعران که قبلاً فرصت و جرئت چاپ نیافته بود، به چاپ رسید و با استقبال چشمگیر مردم روبهرو شد و همین امر برخی ناشران سودجو را به چاپ اینگونه کتابها تحریض کرد.
روزنامهها و نشریات در سال 57 (که فضا برای اندکی تنفس آزاد فراهم شده بود) به بیان ناگفتههایی پرداختند که تا پیش از آن امکان طرح آنها نبود. روشنگریها و افشاگریهای آنها در این دوره، نقطه عطفی در تاریخ مطبوعات ما به شمار میآید.
ویژگیهای ادبیات پایداری بین سالهای 57 تا 59 (آغاز هشت سال دفاع مقدس)، به شرح زیر است:
1ـ ستایش آزادی و آزادگی
2ـ ستایش مجاهدان و ستمستیزان
3ـ دعوت به وحدت، یکپارچگی و همدلی و پرهیز از تفرقه و گسستگی
4ـ محکوم کردن استبداد و بیداد داخلی و حامیان آن
5ـ ستایش جهاد، هجرت، شهادت و پاکبازی
6ـ مردمستایی بهویژه مردم محروم و فداکار
7ـ محکوم کردن زرپرستی، اشرافیت و روحیه دنیازدگی و ثروتاندوزی
8ـ طرح الگوها و اسوههای تاریخی بهویژه الگوهایی که در تاریخ اسلام مطرح بودهاند، چون: ابوذر، سلمان، مالکاشتر و نیز مبارزان معاصر چون: میرزا کوچک خان، سیدجمال اسدآبادی، شریعتی و;
9ـ بهرهگیری از اساطیر شاهنامهای و چهرههای حماسی.
10ـ استفاده از عناصر حماسی، فرهنگی و ارزشی عاشورا.
11ـ ستایش چهرههای تراز اول انقلاب بهویژه امام خمینی(ره)، طالقانی و;
12ـ ایجاد روحیه نشاط و امید به آینده در افراد و ترسیم افقهای پیروزی.
ویژگیهای ادبیات پایداری قبل از هشت سال دفاع مقدس
1ـ بهرهگیری گسترده از قالبهای نو (نیمایی و سپید) در کنار قالب کلاسیک.
2ـ طولانی بودن اشعار به دلیل داشتن زبان روایی (بهویژه سرودههایی که به شرح رویدادهای انقلاب میپرداخت).
3ـ بُرّایی و درشتناکی کلمات و مهیّج بودن موسیقی کلام (که برای القای شور انقلابی در افراد قالب بسیار مناسبی بود).
4ـ گرایش به صراحت در داستانها به جای استفاده از نماد.
5ـ رشد چشمگیر ادبیات کودکان و داستانهای کودکانه که بسیاری از آنها دارای موضوعات یکسان و حتی پرداخت نزدیک به هم بودند.
6ـ آغاز سرودههای نسبتاً موفق برای کودکان و نوجوانان (عمدتاً در قالب چهارپاره).
7ـ غلبه شعارگونگی بر سایر گونههای گفتاری و وفور عناصر عاطفی در متن برای برانگیزاندن مخاطب.
8ـ حضور عناصر و مضامین دینی بهویژه شیعی در نوشتهها و سرودهها.
ویژگی بارز نخستین سرودههای دفاع مقدس
با شروع هشت سال پایداری و ایثار، مطبوعات، رسانهها و تمامی آنچه به صورتهای مختلف در جبههها نوشته یا سروده میشد، حفظ و حمل بار سنگین “پایداری فرهنگی” را عهدهدار شدند. بر خلاف آنکه برخی تصور میکنند در ادبیات این دوره نوعی پرهیز یا ستیز با قالبهای نو (نیمایی و سپید) دیده میشود، نخستین سرودههای این دوره در قالبهای نو سروده شد. با مطالعه دقیق شش ماه آغازین جنگ، آمار سرودههای نو بیش از سرودههای کلاسیک سنتی است. ویژگیهای بارز نخستین سرودههای دفاع مقدس عبارتند از:
1ـ بهرهگیری گسترده از قالبهای نیمایی.
2ـ انتخاب زبان روایی.
3ـ طولانی بودن سرودهها که تا حدی از زبان روایی تبعیت میکرد.
4ـ غلبه زبان رجز و شعار بر سایر گونههای شعری.
5ـ بهرهگیری از زبان تصویر و آرایههای بدیعی.
6ـ بهرهگیری از آیات، روایات و گفتههای حضرت امام(ره) (یا مضمون هرسه) که نشان از حضور آشکار دو عنصر اساسی ـ اسلام و انقلاب ـ در فرهنگ ادبیات پایداری است.
7ـ تلفیق نمادهای ملی (مانند کاوه، سیاوش، درفش، البرز، خزر، دیو، اهریمن و;) و نمادهای مذهبی و دینی و نمادهای فرهنگ اسلامی (مانند عاشورا، کربلا، ذوالفقار، بدر و;) با یکدیگر.
در سالهای دوم و سوم دفاع مقدس (61ـ60) کمکم قالبهای دیگر شعری فرصت ظهور و بروز یافت و در سالهای 61 تا 65 موج رباعیسرایی و دوبیتیگویی همپای مثنوی و غزل و نوسرودهها باعث شد که شاعران درجه اول رباعیسرا و دوبیتیگو، این دو قالب را رها کنند.
در سالهای پایانی هشت سال دفاع مقدس، سرودههایی رواج یافت که میتوان آنها را شعر “تردید و اعتراض” نام نهاد. در این سرودهها نوعی دلواپسی و نگرانی خاطر از کمرنگ شدن ارزشها، فراموش شدن دستاوردهای عظیم مجاهدت و ایثار، رشد رفاهطلبی و عافیتگرایی و; به چشم میخورد. این ویژگی گاه با طنزی خاص همراه است. “سلمان هراتی” را آغازگر این شیوه باید دانست، شیوهای که بعدها کسانی چون: “سیدحسن حسینی”، “قیصر امینپور”، “علیرضا قزوه” و تنی چند از شاعران تا سالهای پس از جنگ نیز آن را ادامه دادند.
ادبیات انقلاب، در حوزه نثر ـ بهویژه در دهه دوم ـ و در قلمرو شعر ـ بهویژه در دهه آغازین ـ دارای عناصری است که شایسته است بهطور مستقل بررسی شود. گذشت دو دهه از عمر انقلاب، برای بررسی ادبیات انقلاب کافی است. گرچه برخی منتقدان به دلیل نگرش خاص که به انقلاب دارند و عمدتاً از سر ناباوری، برآنند که انقلاب، ادبیات مستقل ندارد و بهترین آنها با این استدلال که هنوز زمان بررسی این نوع ادبیات فرا نرسیده است، این مهم را به آینده موکول میکنند، درحالی که همین افراد ادبیات پیش از این دوره را زمانی تحلیل کردند که حتی یک دهه از آن دوره فاصله نگرفته بودند.
ادبیات امروز انقلاب نمیتواند هویتی مستقل و قابل بررسی نداشته باشد، مگر اینکه باور کنیم انقلاب فقط در شئون سیاسی جامعه روی داده و مثلاً در قلمرو ادبیات هیچ اتفاقی نیفتاده است! و این قولی است که هیچکس بر آن نیست.
ادبیات انقلاب در حوزههای شعر، داستان (کوتاه و بلند)، طنز ادبی و مطبوعات، همتهایی سترگ میطلبد تا دقیق و عمیق و برکنار از افراط و تفریط و به دور از دامچالههایی که نگرشهای خاص سیاسی بر سر راه پژوهشگران و منتقدان این حوزه میگستراند، آن را تحلیل، مطالعه، نقد و بررسی کنند. هرچند گامهایی در این راه برداشته شده است اما به نظر میرسد کلیگویی راه به جایی نخواهد برد. لذا شایسته است پژوهشگران با تکیه بر مصادیق روشن و هزاران مجموعه شعر و داستانهای کوتاه و بلند و صدها هزار سند موجود در مطبوعات، دریچه ادبیات امروز را به آفاقی روشن بگشایند و برای آن شناسنامه مستند و مقبولی صادر کنند.
مروری بر کارکردهای جامعهشناسانه ادبیات پایداری
آب در سرپنجه قدرت است، هوا نیز مسخر است.
چه میشد که اگر نگاه روزگار دگرگون میگشت؟
خوابی که سلطه فرنگ دیده است
ممکن است تعبیر آن خواب دگرگون گردد
تهران اگر ژنو شرق شود
سرنوشت زمین شاید تغییر یابد(اقبال لاهوری)1
اقبال لاهوری که با فلسفه «خودی» را نقطه عطف و اتکای مسلمانان در دوران معاصر دانسته و بر این باور است که مسلمانان با بازگشت به هویت دینی خود میتوانند در بزرگترین تحولات جهان در قرن بیستم و پس از آن بیشترین نقش را داشته باشند، با سرودن این شعر پیشبینی میکند که تهران به عنوان مرکز انقلاب اسلامی در آینده نه چندان دور قرارگاه مسلمانان و ژنو شرق خواهد گردید. این نگرش آن هم در دوران قبل از پیروزی انقلاب که هنوز نهضت انقلابی ملت مسلمان ایران، اوج نگرفته بود، حکایت از دیدگاه ژرف و عمیق و فلسفی این فیلسوف شاعر مسلمان دارد که با بینشی ژرف کشور خود پاکستان را مهیای چنین خیزش عمیق و گستردهای ندانسته و ایران را به عنوان مرکز تحول عظیم قرن بیستم به جهانیان معرفی میکند. هنوز چند سالی از زمان سرایش این شعر و قصیده مشهور انقلابی این شاعر، فیلسوف بزرگ نگذشته است:
ای جوانان عجم جان من و جان شما
چون چراغ سوزم در خیابان شما
فکر رنگینم کند نذر تهیدستان شرق
پاره لعلی که دارم از بدخشان شما
میرسد مردی که زنجیر و غلامان بشکند
دیدهام از روزن دیوار زندان شما
حلقه گرد من زنید ای پیکران آب و گل
آتشی در سینه دارم از نیاکان شما
دانلود مقاله امنیت word دارای 9 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله امنیت word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله امنیت word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
امنیت
امنیت از نظر مفهومی به وضعیتی اطلاق میشود که نیروهای حفظ کننده وضع موجود، توان این محافظت را از نیروهای شناخته شده برهم زننده آن داشته باشند. امنیت به سطوح مختلفی تقسیم میشود، از جمله امنیت فردی، امنیت اجتماعی، امنیت ملی و امنیت جهانی، همچنین در تحلیل این مفهوم حوزههای مختلف نیز از هم متمایز می
شوند. برای مثال در امنیت ملی، امنیت اقتصادی، امنیت قضایی، امنیت فرهنگی و; قابل تحلیل هستند. امنیت را بر پایههای مفهومی مختلفی مورد شناسایی قرار میدهند، از جمله این مفاهیم پایه، نظم است، یعنی امکان بر هم خوردن نظم نا امنی به همراه خواهد داشت، از جمله سایر این مفاهیم میتوان به.. اشاره کرد.
از دیرباز امنیت یکی از نیازهای اولیه بشر بوده است و بسیاری از جنگها و صلحها جهت بهدست آوردن و حفظ امنیت رخ میدادهاند. اگر بخواهیم نقش امنیت در زندگی انسانها را بررسی کنیم میتوان آن را به دو بخش امنیت درونی و بیرونی دستهبندی کرد.
امنیت درونی یا همان امنیت روانی، مسلما مهمترین فاکتور زندگی سالم هر انسانی محسوب میشود و با پیچیده شدن جوامع و پیرو آن روابط اجتماعی، متغیرهای امنیت روانی پیچیده شدهاند. شغل، طبقهاجتماعی، امید به زندگی، سیاست و اعتبار اجتماعی از جمله مواردی هستند که امنیت روانی افراد را تضمین یا مختل میکنند.
رخدادهایی مانند جنگ، سوانح طبیعی، فساد و هرج ومرج اجتماعی از جمله موارد امنیت بیرونی است که لازم و ملزوم امنیتروانی یک جامعه بوده و به تبع آن تاثیر مستقیمی روی امنیت روانی افراد یک جامعه میگذارد.
در این راستا اصل مفهوم امنیت پیش از آنکه مقولهای قابل تعریف باشد، پدیدهای ادراکی و ذهنی است، یعنی این اطمینان باید در ذهن مردم، دولتمردان و تصمیمگیران بهوجود آید که برای ادامه زندگی بدون دغدغه، امنیت لازم وجود دارد یا نه؟
برهمین اساس است که وقتی از مردم میپرسیم تا چه اندازه احساس امنیت میکنید با پاسخهای متفاوتی روبهرو خواهیم شد؛ در واقع منشا این پاسخها به شواهد و قرائنی باز میگردد که در حوزه زندگی خصوصی و اجتماعی هر فرد تجربه شده است.
در واقع تصور ذهنی انسانها از مقوله امنیت در مقایسه با عینیاتی که وضعیت امنیت یک جامعه را تعریف میکنند، از اولویتبالاتری برخوردار است. افراد خود را در امان نخواهند دید مگر اینکه بهگونهای احساس امنیت داشتن به آنها القا شود و این امکانپذیر نیست مگر وقتی که حقوق تمامی اشخاص و افراد جامعه رعایت شود.
با اینکه تامینامنیت فیزیکی کار چندان پیچیدهای نیست ولی در کنار آن تامین امنیت روانی جامعه و فرد نیز آسان نیست و گاه شاهد افرادی هستیم که از جانب کسی یا چیزی تهدید نمیشوند، ولی همیشه در هراس هستند.
در قانون، امنیت به معنای <نبود تهدید> است و مفهوم اجتماعی آن مصونیت از تعرض
، نبود هراس نسبت به حقوق و آزادیهای مشروع، مصون بودن از تهدید و هر عاملی که آرامش انسان را از بین نبرد، است.
این مفهوم یکی از شاخصههای کیفی زندگی در شهرهاست. در این میان فضاهای شهری از جمله مولفههایی هستند که نابهنجاریهای اجتماعی در بستر آنها به وقوع میپیوندند.
باید دید در چنین شرایطی، پلیس که از نظر رسمی در ساختارهای مدرن شهری مسوول نظامبخشی و امنیت شهری است، برقراری نظم و تولید امنیت در محدوده کلانشهر را چگونه مدیریت و اجرا میکند.
با اینکه تامین امنیت اجتماعی از وظایف مهم نظامی، سیاسی دولت به حساب میآید ولی نمیتوانیم امنیت اجتماعی پایدار را صرفا با راهبردها و رویکردهای امنیتی و انتظامی محقق کنیم چرا که برخلاف گذشته، امروزه امنیت تنها به معنای تهدید نظامی نبوده و مناسبات اجتماعی در کنار سایر مولفهها جزو مهمترین تهدیدات تلقی میشود که میتواند تمامی ابعاد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی را تحتالشعاع خود قرار میدهد.
در این راستا امنیت اجتماعی پدیدهای محسوب میشود که از برآیند کارکرد نهادهای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و حقوقی در جامعه بهوجود میآید، لذا نمیتوانیم امنیت اجتماعی پایدار را صرفا با راهبردها و رویکردهای امنیتی و انتظامی محقق کنیم.
پس دستیابی به امنیت اجتماعی پایدار، مستلزم اصلاح کارکرد نظامهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و حقوقی است و هرگونه اقدامی که بدون توجه به عوامل اجتماعی صورت گیرد اقدامی کوتاهمدت و ناپایدار خواهد بود.
امروزه شهروندان خواسته یا ناخواسته در ارتباطی تنگاتنگ با پلیس و نیروهای حافظ امنیت اجتماعی قرار دارند و در جایجای کشور حتی دورافتادهترین نقاط با نیروهای پلیس در تماس مداوم و مستقیم هستند و بههمین دلیل آرامش خود را در حضور نیروهای با اخلاق پلیس و دسترسی آسان به آنان جستوجو میکنند.
طرحهای نیروی انتظامی همانند مبارزه با سوداگران مرگ و اراذل و اوباش با اینکه قابل ستایش است ولی طرح <مبارزه با بدحجابی> در قالب ایجاد <نظم و امنیت اجتماعی> فاقد پشتوانههای تئوریک در این زمینه است زیرا آنچه امروزه بهعنوان مصادیق بدحجابی از آن یاد میشود و ناجوانمردانه جامعه زنان ما را نشانه رفته است، بعضا در فقدان الگوهای فرهنگی و نوآوریهای داخلی، به شاخصهها و هنجارهای پذیرفتنی تبدیل شده و برخوردهای قهری با آن در لوای ایجاد امنیت، خود نوعی ناامنی و احساس نامطلوب را برای شهروندان به دنبال خواهد داشت.
در یک جامعه پویا و با نشاط، شهروندان باید طبیعتا با مشاهده ماموران پلیس احساس
امنیت و آرامش بیشتری داشته باشند نه اینکه با دیدن نیروهای امنیتی احساس ناامنی کنند.
گرچه ناامنی اجتماعی یک بحران جهانی است، ولی باید در هر جامعهای به تناسب نوع نگاه علمی و نه امنیتی راهکارهایی برای ایجاد امنیت و توسعه اجتماعی آن اندیشیده شود و نباید نگاه به امنیت اجتماعی از زاویه نظام سیاسی و دولت باشد.
باید توجه داشت، برداشت ما از واژهامنیت و عوامل تامینکننده آن با توجه به زمان و فرهنگ جوامع مختلف متغیر است، ممکن است در برخی از جوامع اقتصاد و معیشت نقشی اساسی در امنیت روانی و اجتماعی افراد داشته باشد و بیکاری، فقر و گرسنگی تهدید اصلی برای امنیت افراد آن جامعه تلقی شود، در عینحال در دیگر جوامع مشکلات اقتصادی ممکن است کاهش پیدا کرده باشد و مردم از معیشت نسبتا مناسبی برخوردار باشند.
در چنین جوامعی ممکن است موارد دیگری ازجمله احترام به آزادی بیان، آزادیهای فردی، اجتماعی و سیاسی بهعنوان امنیت اجتماعی در جامعه به حساب آید.
در جامعه امروز ایران و باتوجه به ساخت اجتماعی آن مقوله امنیت روانی و اجتماعی بسیار حائز اهمیت است و باید توجه داشت بسیاری از مشکلات و مفاسدی که جامعه امروز ما را تهدید میکند ریشه در موارد دیگری دارد، که حل آن به جز ریشهیابی مسائلی که مستقیما امنیتروانی و اجتماعی افراد را تهدید میکند مقدور نباشد.
امروزه در جوامع مدرن برای افزایش احساس امنیت، تغییر ماهیت پلیس از نقش نظارت محوری به سمت وساطت محوری،امری اجتنابناپذیر بوده و بدین منظور تجدید نظر در ساختارهای قدرت محور خود را ضروری میدانند. در این نوع نگاه، با احاله مسوولیت به آحاد جامعه و درگیر کردن شهروندان در تامینامنیت جمعی و انضباط اجتماعی از طریق مشارکت بیشتر، امنیت، امری درونی شده، ضریب رضایتمندی جامعه افزایش مییابد.
نداشتن طرح جامع مهندسی و معماری اجتماعی و فرهنگی باعث میشود الگوها و شخصیتهای مرجع در جامعه مخدوش شود و بحران هویت را در پی داشته باشد.
در آخر باید دانست که امنیت اجتماعی تنها در حوزه نیروهای امنیتی نبوده و معطوف به کل نظام اجتماعی است که هر کدام از آنها نیاز به مکانیسم جبرانی خاص خود دارند. به این معنا که اگر فرد مورد دستبرد قرار گرفت، مکانیسمهای جبرانی نظیر بیمه، نیروی انتظامی و قوه ضائیه بهخوبی کارکرد خود را انجام دهند تا احساس امنیت اجتماعی مجددا به فرد بازگردد.
در واقع برای ایجاد و استمرار یک امنیت پایدار، جامعه دولتی و جامعه مدنی هر دو ایفای نقش میکنند، لذا به هر اندازهای که جامعه از مواهب جامعه مدنی عمیقتر و فعالتری برخوردار باشد، بار از روی دوش دولت برداشته شده و امنیت بیشتری ایجاد میشود و بالعکس.
امنیت جامعه محور و بنیادهاى نظرى آن
جامعه محورى، یکى از رویکردهایى است که به دلیل گستردگى و توسعه حوزه امنیت در جامعه، اکنون ضرورت یافته و نهاد متولى حفظ امنیت در میان شهروندان نیز آنها را به عنوان تحول رویکردى خود برگزیده است.
1 امنیت در تعریف سلبى، فراغت از تهدید است و در تعریف ایجابى، احساس ایمنى در عمل به ارزشهاى مورد علاقه و نیز در معرض تهدید نبودن آنها.
2 امنیت در سلسله مراتب نیازها، در زمره اولویتها و از جمله نیازهاى اولیه است.
3 هدف اصلى تشکیل دولت در جوامع انسانى، تأمین امنیت در معناى گسترده آن بوده است.
4 از این رو، امنیت هم وظیفه دولتها و هم حق ملت بر گردن دولت است.
5 در کنار دسترسى بیشتر مردم جامعه به اطلاعات و امکان مقایسه بیشتر، همچنان که احساس نیازها در همه ابعاد در حال افزایش است، احساس نیاز به امنیت، هم
در سطح و هم در عمق، رو به افزایش، تنوع و تعدد عرصهها دارد .
6 دولتها براى تأمین امنیت مىتوانند به روش سنتى و سختافزارى عمل کنند و نیز تنها تولید کننده امنیت هم دولت تلقى شود.
7 لیکن در نگاه جدید و علمى به امنیت، روش نرمافزارى آن در اولویت قرار گرفته و دولت در کنار تمامى نهادها و سازمانها، و حتى میکروارگانیسمهاى جامعه (یعنى تک تک مردم)، هم مولد امنیت است و هم حافظ امنیت تولید شده توسط تمامى ارکان جامعه.
8 امنیت متکى بر روشهاى سنتى، سختافزارى و دولت محورى، ترد و شکننده هستند و به محض کاهش میزان اثر گذارى این عوامل، بنیاد امنیت موجود در هم خواهد ریخت. لذا امنیت مطلوب امنیت پایدار است که به روش مدرن، نرمافزارى و مشارکتى ایجاد شود و ابزارهاى سخت در حد ضرورت مورد استفاده قرار گیرد .
9 از این رو مىتوان مدعى شد که امنیت یک تولید جمعى است و حاصل تعامل و مشارکت آحاد جامعه است؛ هر فرد و نهاد اجتماعى باید به سهم خود در این راستا واقف و متعهد باشد .
10 اگر هر نهاد اجتماعى وظایف واقعى خود را به درستى انجام دهد، خواسته یا ناخواسته، در حال تولید امنیت است و چنان که دچار کژ کار کردن شود، به همان نسبت به تولید نا امنى پرداخته است.
11 همچنین هر فرد جامعه نیز اگر مطابق ارزشها، هنجارها و قوانین و مقررات حاکم بر جامعه عمل کند و قانونپذیر و ضابطهمند باشد، در حال تولید امنیت نیز هست و به هر میزان که از این اصول عدول کند، به ایجاد نا امنى در جامعه کمک کرده است .
12 براى وادار کردن مردم به رعایت ارزشها و هنجارها، قوانین و مقررات در نگاه سنتى، از تهدید، ارعاب، تنبیه و قدرت استفاده مىشود.
13 اما براى دستیابى به مطلوبیت فوق در نگاه مدرن، تشویق، ترغیب، درک متقابل، باور کردن، نهادینه نمودن و درونى ساختن آن ارزشها و رفتارها مد نظر است و اقتدار، گمشده واقعى حکومتها است. در این رویکرد، الزام رسمى و مجاز است و فقط در حد ضرورت مورد استفاده قرار مىگیرد.
14 در نگاه سنتى، تنها تکیه بر کنترل رسمى است که بسیار پر هزینه و کم تأثیر است. اما در نگاه مدرن، کنترل غیر رسمى شامل خود کنترلى و کنترل خود به خودى، جایگزین کنترل رسمى مىشود که بسیار پر تأثیر و کم هزینه است.
15 کنترل رسمى، اصطکاک دولت و حکومت با زندگى روزمره مردم را افزایش مىدهد و به طور طبیعى به روابط دولت ـ ملت ضربههاى بنیادى مىزند و اعتماد مردم به حاکمیت را کاهش داده، مشارکت مردمى را به حداقل ممکن مىرساند.
اما در کنترل غیررسمى، به دلیل نهادینه کردن و درونى سازى ارزشها و هنجارها، عامل بازدارنده درونى در هر فرد، قادر است با قوت و قدرت، در خلوت و آشکار او را از تخلف و هنجار باز دارد. معادل این مفهوم در فرهنگ دینى ما واژه تقوى است. همچنین در فرآیند کنترل غیر رسمى، همه آحاد جامعه خود رادر سرنوشت یکدیگر سهیم دانسته؛ لذا نسبت به رفتار یکدیگر بى تفاوت نیستند و حتى در تمامى امور، به انتظار حکومت نیز نمىمانند؛ از اینرو در صورت مشاه
ده هر گونه تخلف و تعرض به حریم ارزشها و قانون گریزى، با احساس اجتماعى و روحیه تعاملى و نیز به قصد دخالت در سرنوشت مشترک خود و جامعه، از جمله آن فرد هجار شکن به مقابله برخاسته و به شیوههاى منطقى و مناسب، با فساد، تباهى و آلودگى در جامعه مقابله مىکند. در چنین جامعهاى، احساس بى مسئولیتى و واژهاى مانند «به من چه» مطرود، بیگانه و نا آشناست. معادل این شیوه کنترل غیر رسمى در فرهنگ دینى ما، امر به معروف و نهى از منکر است که از فروع دین اسلام است.
16 در گذشته، امنیت فقط براى حاکمان و حکومتها مطرح بود، اما امنیت مطلوب آن است که ایمنى همه جانبه را به مردم و همه جامعه عرضه بدارد. در این فرایند، چنانچه حکومتها نیز مردمى باشند و منافعشان در راستاى منافع و خواستههاى مردم باشد، از نعمت امنیت برخوردار خواهند بود. در حکومت مردمسالار واقعى، بین مصالح و مطلوبیتهاى مردم و حکومت، فاصله و تباین و تضادهایى وجود نداشته، بلکه همراستا است.
17 مفهوم امنیت نیز دچار تحول شده و از امنیت جسم، جان، مال و امنیت در اصل بقاء، به امنیت در نوع زندگى، بر اساس مطلوبها علائق تغییر یافته است. ملاک مقبولیت علائق و مطلوبها نیز ارزشها، هنجارها، قوانین و مقررات پذیرفته شده، در جامعه است.
18 در همین راستا، تهدیدهاى امنیت اجتماعى نیز دیگر گونه شده و مطابق با تعریف امنیت اجتماعى، تغییر یافته است. ارزشها و هنجارها به منزله ماهیت جامعه و گروههاى بزرگ انسانى هستند؛ چنانچه این هویت تهدید شود و یا در معرض خطر قرار گیرد، امنیت اجتماعى به عنوان بُعدى از امنیت ملى مطرح مىگردد؛ به بیان دیگر، زمانى که حیات جامعه در بخش سختافزارى امنیت دچار خطر شود، بر عهده امنیت ملى است که با آن مقابله نمایند. اما زمانى که حیات جامعه در بخش نرمافزارى امنیت (یعنى هویت جامعه) در معرض چالش قرار گیرد، امنیت اجتماعى با ایجاد حریم براى جامعه، از هویت آن دفاع مىنماید.
19 در رویکرد سنتى دفاع اجتماعى و بر قرارى امنیت اجتماعى و مقابله با تهدیدهاى متوجه امنیت اجتماعى، تکیه مردم بر حکومتها و تکیه حکومتها بر پلیس و دستگاه قضایى است. این نهادهاى رسمى نیز به سه روش به انجام وظیفه مىپردازند:
الف. پىگیرى انتظامى (تعقیب و مجازات مجرم پس از وقوع جرم)
ب. پیشگیرى کیفرى (که دستگاه قضایى با کیفر مجرمان، هم آنها را از تکرار رفتار مجرمانه باز مىدارد و هم مایه عبرت دیگران مىشود).
اما در رویکرد جدید، ضمن اینکه سه شیوه مذکور به صورت قاطع نفى و طرد نمىشود و فقط در حد ضرورت از آنها استفاده مىشود، دو روش دیگر در اولویت قرار گرفته است:
الف. پیشگیرى اجتماعى (که به سراغ سر چشمههاى تولید جرم و مجرم رفته و در صدد اصلاح بزهکاران و مجرمان بوده و به جاى پرداختن به معلولها، به سراغ علته
ا مىرود).
ب. پیشگیرى وصفى (که بیشتر به قربانیان توجه مىشود و در صدد آن است که با کاستن موقعیت و امکان ارتکاب جرم، از در معرض قرار گرفتن قربانیان بیشتر در برابر رفتار مجرمانه و ضد اجتماعى جلوگیرى مىکند).
بدیهى است که از مجموع 5 شیوه اقدام فوق که مکمل یکدیگر هست
ند، پیشگیرى اجتماعى داراى بیشترین اثر گذارى است و با سایر شیوهها تفاوتى بنیادى دارد و آن این است که در 4 شیوه دیگر، وجود جرم و مجرم پذیرفته شده، بر محوریت وجود این دو عنصر اقدام مىشود، اما در پیشگیرى اجتماعى براى جلوگیرى از تکثیر و تولید جرم و مجرم در جامعه، تأکید و سرمایه گذارى مىشود.
دانلود مقاله اتم وهسته آن word دارای 23 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله اتم وهسته آن word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله اتم وهسته آن word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
اتم وهسته آن
هنگامی که انرژی راازسوزاندن زغال به عنوان سخت درکوره به دست می آوریم این انرژی ازترتیب دوباره اتم های اکسیژن وکربن برای رسیدن به ترکیب پایدارتری حاصل می شود.هنگامی که انرژی راازاورانیم دریک راکتورهسته ای بدست می آوریم بازهم سوختی رامی سوزانیم امااین انرژی ازهسته آن ازترتیب دوباره نوکلئون های آن برای رسیدن به ترکیب پایدارتری حاصل می شود.
الکترون های درون اتم توسط نیروی الکترو مغناطیس کلونی نگهداشته می شودوفقط چندالکترون ولت برای جداکردن یکی ازآن هالازم است.ازطرف دیگرنوکلئون هادردرون هسته هابانیروی قوی نگه داشته می شودوچندمیلیون الکترون ولت برای جداکردن یکی ازآن هالازم است.این عامل چندمیلیونی به این واقعیت برمی گرددکه می توانیم انرژی به مراتب بیشتری ازیک کیلوگرم اورانیم نسبت به یک کیلوگرم زغال بدست آوریم.
درسوخت هسته ای واتمی آزادسازی انرژی باکاهش جرم همراه است.تفاوت اساسی بین سوختن اورانیم وسوختن زغال دراین است که درمورداورانیوم کسربسیاربزرکتری ازجرم موجود(بازهم باعامل چندمیلیونی)مصرف می شود.
فرایندهای متفاوتی که برای سوخت اتمی یاهسته ای مورداستفاده قرار می گیرند سطوح مختلف توان یا اهنگ هایی راکه باآن انرژی آزادمی شودفراهم می کنند.درموردهسته ای می توانیم یک کیلوگرم اورانیوم رابه صورت انفجاری دریک بمب یابه طورآهسته دریک راکتورقدرت بسوزانیم.درمورداتمی می توان ترکاندن یک قطعه دینامیت یا هضم شیرینی ژله ای رادرنظرگرفت.(شگفت آوراست که انرژی کل آزادشده درمورددوم بیشترازمورداول است!)
جدول1نشان می دهدکه چقدرانرژی رامیتوان ازیک کیلوگرم ماده باانجام عملیات مختلف آزادکرد.به جای ارائه به صورت مستقیم جدول نشان می دهدکه انرزی آزادشده برای چه مدت می تواندیک لامپ100وات راروشن نگه دارد.
ماده فرایند زمان
1 آب آبشار50متری 5ثانیه
2 زغال سوزاندن 8ساعت
3 غنی شده شکافت دریک راکتور 690سال
4 U235 شکافت کامل 30000سال
5 گازدوتریم داغ همجوشی کامل 30000سال
6 ماده وپادماده نابودی کامل 30000000سال
آخرین ردیف یعنی نابودی متقابل کل ماده وپادماده هدف نهایی درتولیدانرژی است.هنگامی که تمام جرم موجودتبدیل شوددیگرکاری نمی توان کرد.
– مقدمه
انرژی هسته ای از عمده ترین مباحث علوم و تکنولوژی هسته ای است و هم اکنون نقش عمده ای را در تأمین انرژی کشورهای مختلف خصوصا کشورهای پیشرفته دارد. اهمیت انرژی و منابع مختلف تهیه آن، در حال حاضر جزء رویکردهای اصلی دولتها قرار دارد. به عبارت بهتر، از مسائل مهم هر کشور در جهت توسعه اقتصادی و اجتماعی بررسی ، اصلاح و استفاده بهینه از منابع موجود انرژی در آن کشور است. امروزه بحرانهای سیاسی و اقتصادی و مسائلی نظیر محدودیت ذخایر فسیلی، نگرانیهای زیست محیطی، ازدیاد جمعیت، رشد اقتصادی ، همگی مباحث جهان شمولی هستند که با گستردگی تمام فکر اندیشمندان را در یافتن راهکارهای مناسب در حل معظلات انرژی در جهان به خود مشغول داشته اند.
در حال حاضر اغلب ممالک جهان به نقش و اهمیت منابع مختلف انرژی در تأمین نیازهای حال و آینده پی برده و سرمایه گذاریها و تحقیقات وسیعی را در جهت سیاستگذاری، استراتژی و برنامه های زیربنایی و اصولی انجام می دهند. هم اکنون تدوین استراتژی که مرکب از بررسی تمامی پارامترهای تأثیر گذار در انرژی و تعیین راهکارهای مناسب جهت تمیزتر و کارا ترنمودن انرژی و الگوی بهینه مصرف آن می باشد، در رأس برنامه های زیربنایی اکثر کشورهای جهان قرار دارد. در میان حاملهای مختلف انرژی،انرژی هسته ای جایگاه ویژه ای دارد. هم اکنون بیش از 430 نیروگاه هسته ای در جهان فعال می باشند و انرژی برخی کشورها مانند فرانسه عمدتا از برق هسته ای تأمین می شود.
جمهوری اسلامی ایران بیش از سه دهه است که تحقیقات متنوعی را در زمینه های مختلف علوم و تکنولوژی هسته ای انجام داده و براساس استراتژی خود، مصمم به ایجاد نیروگاههای هسته ای به ظرفیت کل 6000 مگاوات تا سال 1400 هجری شمسی می باشد. در این زمینه، جمهوری اسلامی ایران در نشست گذشته آژانس بین المللی انرژی اتمی، تمایل خود را نسبت به همکاری تمامی کشورهای جهان جهت ایجاد این نیروگاهها و تهیه سوخت مربوطه رسما اعلام نموده است
کاربردهای علوم و تکنولوژی هسته ای
خبرگزاری “مهر”:در جهان حاضر مرسوم است که مولفه های قدرت ملی یک کشور را مرکب از چهار قدرت علمی و فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و نظامی می دانند.
اگرچه امروزه نسبت به اینکه کدامیک از این قدرتهای چهارگانه حرف اول را می زند بحثهای مختلفی وجود دارد، اما بدون شک این چهار قدرت با هم ارتباط تنگاتنگ داشته و هر یک بر دیگری تأثیر (مسقتیم یا غیر مستقیم) خواهد داشت. علوم و تکنولوژی هسته ای از جمله مواردی است که در حال حاضر به صورت یک عامل مهم و تعیین کننده در هر یک از چهار مورد مذکور نقش ایفا می نماید. امروزه تأثیر تکنولوژی هسته ای در گسترش دانش بشری، تسلط بر طبیعت، تأمین رفاه و پیشرفت زندگی بشر غیر قابل تردید است و بدون شک کشورهای مختلف نیز هر یک برحسب توان خود به این تکنولوژی روی آورده اند و هر کشوری براساس مقتضیات زمانی و مکانی، استراتژی و تاکتیک خاصی را برای خود برمی گزیند.
1- مقدمه
انرژی هسته ای از عمده ترین مباحث علوم و تکنولوژی هسته ای است و هم اکنون نقش عمده ای را در تأمین انرژی کشورهای مختلف خصوصا کشورهای پیشرفته دارد. اهمیت انرژی و منابع مختلف تهیه آن، در حال حاضر جزء رویکردهای اصلی دولتها قرار دارد. به عبارت بهتر، از مسائل مهم هر کشور در جهت توسعه اقتصادی و اجتماعی بررسی ، اصلاح و استفاده بهینه از منابع موجود انرژی در آن کشور است. امروزه بحرانهای سیاسی و اقتصادی و مسائلی نظیر محدودیت ذخایر فسیلی، نگرانیهای زیست محیطی، ازدیاد جمعیت، رشد اقتصادی ، همگی مباحث جهان شمولی هستند که با گستردگی تمام فکر اندیشمندان را در یافتن راهکارهای مناسب در حل معظلات انرژی در جهان به خود مشغول داشته اند.
در حال حاضر اغلب ممالک جهان به نقش و اهمیت منابع مختلف انرژی در تأمین نیازهای حال و آینده پی برده و سرمایه گذاریها و تحقیقات وسیعی را در جهت سیاستگذاری، استراتژی و برنامه های زیربنایی و اصولی انجام می دهند. هم اکنون تدوین استراتژی که مرکب از بررسی تمامی پارامترهای تأثیر گذار در انرژی و تعیین راهکارهای مناسب جهت تمیزتر و کارا ترنمودن انرژی و الگوی بهینه مصرف آن می باشد، در رأس برنامه های زیربنایی اکثر کشورهای جهان قرار دارد. در میان حاملهای مختلف انرژی،انرژی هسته ای جایگاه ویژه ای دارد. هم اکنون بیش از 430 نیروگاه هسته ای در جهان فعال می باشند و انرژی برخی کشورها مانند فرانسه عمدتا از برق هسته ای تأمین می شود.
جمهوری اسلامی ایران بیش از سه دهه است که تحقیقات متنوعی را در زمینه های مختلف علوم و تکنولوژی هسته ای انجام داده و براساس استراتژی خود، مصمم به ایجاد نیروگاههای هسته ای به ظرفیت کل 6000 مگاوات تا سال 1400 هجری شمسی می باشد. در این زمینه، جمهوری اسلامی ایران در نشست گذشته آژانس بین المللی انرژی اتمی، تمایل خود را نسبت به همکاری تمامی کشورهای جهان جهت ایجاد این نیروگاهها و تهیه سوخت مربوطه رسما اعلام نموده است.
2- انرژی هسته ای
انرژی بدست آمده از فعل و انفعالات هسته ای را انرژی هسته ای می گویند. این انرژی از دو منشاء می تواند سرچشمه بگیرد. یکی شکافت هسته اتمهای سنگین و دیگری همجوشی یا گداخت هسته اتمهای سبک . ذیلا به اختصار به این دو فعل و انفعال هسته ای که به تولید انرژی هسته ای منجر می گردند پرداخته می شود.
2-1) شکافت هسته ای
پس از کشف نوترون توسط”چاودیک” در سال 1932، هان و استراسمن، دانشمندان آلمانی، در سال 1939 طی مقاله ای نشان دادند که این ذره می تواند عناصر سنگینی از قبیل اورانیوم را شکافته و آنها را به عناصر دیگر با جرم کمتر تبدیل نماید. شکافت اورانیوم که علاوه بر آزادسازی انرژی یا گسیل چند نوترون نیز همراه می شود، منشا تحولات بسیاری در قرن اخیر شده است. در طی تحقیقاتی که در قبل از جنگ جهانی دوم بویژه در فرانسه و آلمان انجام گرفت، محقق گشت که نوترونهای آزاد شده می توانند تحت شرایط مناسب برای ایجاد شکافت در دیگر هسته های اورانیوم مورد استفاده قرار گیرند و بدین ترتیب یک واکنش زنجیره ای را می توان آغاز نمود که باعث آزادسازی مقدار قابل ملاحظه ای انرژی گردد.
این شکافت بیشتر مربوط به 235-U (اورانیوم با جرم اتمی 235) بود و وجود یک حداقل جرمی از اورانیوم برای یک واکنش زنجیره ای لازم به نظر می رسید. این حداقل را جرم بحرانی نامیدند. در طول جنگ جهانی دوم، این تحقیقات در کشورهای انگلستان، کانادا و عمدتا آمریکا ادامه یافت و نتیجتا به ساخت اولین راکتور اتمی در زیرزمین دانشگاه شیکاگو توسط فرمی و چندی بعد به تولید اولین بمب اتمی منجر گردید که بطور موفقیت آمیزی فجایع اسف بار هیروشیما و ناکازاکی را بوجود آورد. راکتور اتمی نمونه بارز استفاده صلح آمیز از انرژی اتمی بود در حالیکه بمب اتمی بوضوح استفاده غیرصلح آمیز آن را آشکار می ساخت. بهرحال هر دوی این فرایندها به تولید انرژی هسته ای که ناشی از شکافت هسته اتمهای سنگین بود منجر گشتند، البته یکی کنترل شده(راکتور اتمی) و دیگری کنترل نشده (بمب اتمی) به حساب می آمد.
به هر حال شکافت هسته های سنگین به دو هسته سبکتر، همراه با آزاد شدن مقادیر زیادی انرژی است و این فرایند تنها در هسته های سنگینی چون اورانیوم و پلوتونیوم اتفاق می افتد. از بین ایزوتوپهای اورانیوم و پلوتو نیوم نیز U-235 ، Pu-239 وPu-241 قابلیت شکافت را دارند تا ایزوتوپهای دیگر. برای ایجاد شکافت مناسب، باید واکنش هسته ای بصورت زنجیره وار و پیوسته انجام گردد وگرنه نتیجه مطلوب حاصل نخواهد گردید.
در یک واکنش زنجیره ای هسته ای، ابتدا یک نوترون با انرژی مشخص و سرعت مورد نظر به هسته قابل شکافت مثل 235- U برخورد می کند. نتیجه این برهم کنش، نفوذ نوترون به داخل هسته بوده و با برهم خوردن توازن نیروهای جاذبه و دافعه، هسته سنگین به دو هسته شکسته شده و همراه با آن مقادیر زیادی انرژی و چندین نوترون سریع آزاد می گردد. متوسط تعداد نوترونهای تولید شده در شکافت 235- U حدود 5/2 و در 239-PU حدودا 3 درجه می باشد. هرکدام از این نوترونها با برخورد با
هسته های دیگر موجب آزاد شدن انرژی و چندین نوترون دیگر خواهند شد. چنانچه شرایط مهیا باشد، این واکنش بطور زنجیره وار ادامه می یابد تا زمانیکه به عللی از جمله کاهش جرم ماده شکافت پذیر متوقف گردد. تعداد نوترونهای ناشی از شکافت را اصطلاحا تحت عنوان فاکتور تکثیر می شناسد و به K نمایش می دهند چنانچه 1< K باشد در این صورت سیستم
فوق بحرانی خواهد بود و تکثیر نوترونها و آزاد شدن انرژی با سرعتی بیش از حد تصور ادامه می یابد و این همان فرآیندی است که در سلاحهای هسته ای روی می دهد. چنانچه1= K باشد سیستم را بحرانی می نامند. به عبارت بهتر به ازای هر نوترونی که به هر دلیل در سیستم مصرف و یا از آن خارج می گردد یک نوترون در نتیجه شکافت تولید می شود. اگر 1>K باشد سیستم را زیر بحرانی می دانند. در این سیستم تولید نوترونها در مجموع روبه کاهش رفته و نهایتا فعل و انفعالات هسته ای در سیستم متوقف خواهد گردید. به فرض اینکه 2=K باشد، پس تولید نوترونها در اثر شکافتهای زنجیره ای بصورت تصاعدی 32،16،8،4،2 و ; خواهد بود. در این حالت چنانچه جرم 235- U، یک کیلوگرم (Kg ) بوده و این شکافتها تا 80 بار ادامه یابند، انرژی معادل 20 کیلوتن TNT در زمانی کمتر از1us آزاد خواهد گردید.
2-2) همجوشی یا گداخت هسته ای
هم جوشی یا گداخت هسته ای را می توان به عنوان فرایند عکس شکافت هسته ای قلمداد کرد، یعنی فرایندی که در آن دست کم یکی از محصولات واکنش هسته ای ازهر یک ازمواد واکنش زای اولیه پر جرمتر باشد . گداخت هسته ای در مواردی که جرم کل هسته های محصول از جرم کل مواد واکنش زاکمتر باشد منجر به رهایی انرژی خواهد شد. این شرط برای هسته های سبک یا اعداد جرم A1 و A2 که برای آنها 60> (A2+A1) باشد، همیشه برقرار است. فعل و انفعالاتی که در ستاره ها رخ می دهد و منجر به تولید انرژی بسیار زیادی می گردد، شناخته شده ترین و بارزترین نمونه های همجوشی یا گداخت هسته ای است. این واکنشها که عموما به زنجیره پروتون – پروتون موسوم می باشند با واکنشی بین دو پروتون و تشکیل یک دوتریوم آغاز می شود. سپس با واکنش یک پروتوم و دوتریوم و تشکیل 3He ادامه یافته و نهایتا با واکنش دو اتم 3He و تشکیل 4He خاتمه می یابد. دراین فرایند حدود 7/24 Mev انرژی آزاد می گردد. برای شبیه سازی همین واکنش در روی زمین تحقیقات بسیاری از اواسط قرن بیستم میلادی انجام گرفته است و هنوز نیز ادامه دارد. دراین تحقیقات مشخص گردید که سطح مقطع واکنش بین دوتریوم (2H) و تریتیوم (3H) و همچنین مقدار انرژی آزاد شده به ازای هر اتمی که در آن واکنش شرکت دارد خیلی بیشتر از واکنشهای مذکور می باشد. در این واکنش در نتیجه همجوشی بین دو تریوم و تریتیوم یک اتم هلیوم همراه با یک نوترون و حدود 6/17 Mev انرژی آزاد می گردد.
گداخت هسته ای را سرچشمه انرژی فردا می دانند و گمان می رود سوخت یک راکتور گداخت هسته ای همانطور که بیان گردید مخلوطی از دو تریوم و تریتیوم باشد. واکنش همجوشی بین این دو ماده در دمای حدود 10 به توان 7 درجه سانتیگراد صورت می گیرد و گرمای تولید شده بواسطه همجوشی آنها باعث واکنشهای گداخت دیگر نیز خواهد گردیدو این امر یک سری واکنشهای زنجیره ای را بوجود خواهد آورد که می توان با استفاده از انرژی بسیار زیاد تولید شده، توربینهای مولد برق را بکار انداخت. از محسنات راکتورهای گداخت، درجه بالای ایمنی آنهاست و برخلاف راکتورهای شکافت هسته ای که پسمانهای رادیو اکتیو بسیاری تولید می کنند، پسمان راکتورهای گداخت مقدار کمی هلیوم غیر رادیواکتیو است. البته در واکنش همجوشی هسته ای، طبق آنچه بیان گردید، نوترون نیز تولیدمی شود که می تواند به مرور راکتور را رادیو اکتیو کند ولی با انتخاب مواد مناسب می توان به جذب نوترونها اقدام نمود و در نتیجه این مسئله نیز مرتفع خواهد گردید. در حال حاضر دستگاهی که فعل و انفعالات گداخت هسته ای در آن بوقوع می پیوندد تحت عنوان توکامک شناخته می شود پیش بینی ها از دهه 2020 میلادی به عنوان نقطه آغاز به کار راکتورهای تحاری هم جوشی هسته ای حکایت دارند.
3- کاربردهای علوم و تکنولوژی هسته ای
علیرغم پیشرفت همه جانبه علوم و فنون هسته ای در طول نیم قرن گذشته، هنوز این تکنولوژی در اذهان عمومی ناشناخته مانده است. وقتی صحبت از انرژی اتمی به میان می آید، اغلب مردم ابر قارچ مانند حاصل از انفجارات اتمی و یا راکتورهای اتمی برای تولید برق را در ذهن خود مجسم می کنند و کمتر کسی را می توان یافت که بداند چگونه جنبه های دیگری از علوم هسته ای در طول نیم قرن گذشته زندگی روزمره او را دچار تحول نموده است. اما حقیقت در این است که در طول این مدت در نتیجه تلاش پیگیر پژوهشگران و مهندسین هسته ای، این تکنولوژی نقش مهمی را در ارتقاء سطح زندگی مردم، رشد صنعت و کشاورزی و ارائه خدمات پزشکی ایفاء نموده است. موارد زیر از مهمترین استفاده های صلح آمیز از علوم و تکنولوژی هسته ای می باشند:
1- استفاده از انرژی حاصل از فرآیند شکافت هسته اورانیوم یا پلوتونیوم در راکتورهای اتمی جهت تولید برق و یا شیرین کردن آب دریاها.
2-استفاده از رادیوایزوتوپها در پزشکی، صنعت و کشاورزی
3- استفاده از پرتوهای ناشی از فرآیندهای هسته ای در پزشکی، صنعت و کشاورزی
ایزوتوپهای یک عنصر، هسته هایی شامل تعداد پروتونهای یکسان و تعداد نوترونهای متفاوت می باشند.
یکسان بودن عدد اتمی در ایزوتوپها باعث گشته که خواص شیمیایی و بعضا فیزیکی یکسان داشته باشند اما در عین حال خواص هسته ای متفاوتی دارند. در حالیکه بطور طبیعی اکثر ایزوتوپهای موجود از پایداری نسبی برخوردار هستند، اما ایزوتوپهای ساخته دست انسان، عمدتا غیرپایدار می باشند. پایداری یک ایزوتوپ توسط نیمه عمر آن تعیین می گردد و نیمه عمر زمانی است که مقدار یک ایزوتوپ از طریق تلاشی به نصف می رسد.
نیمه عمرها می توانند از کسری از ثانیه تا صدها میلیون سال تغییر یابند. ایزوتوپهای رادیواکتیو(رادیوایزوتوپها) زمانیکه متلاشی می گردند سه نوع تابش را منتشر می سازند:
1- ذرات آلفا که دارای بار مثبت بوده و مرکب از دو پروتون و دو نوترون هستند(++4He)
2- ذرات بتا که الکترونهای انرژتیک با بار منفی یا پوزیترونها با بار مثبت می باشند
3- تابشهای گاما که بدون بار بوده و بسیار نافذ هستند.
برخی از عناصر رادیواکتیو مثل رادیوم و یا ایزوتوپهای رادیواکتوی مثل 235-U در طبیعت یافت می شوند ولی اکثر آنها در راکتورهای اتمی و یا بوسیله شتابدهنده ها تولید می گردند. 82-Br و58- Co و131-Iو32-Pو42-Kو111-Agو64-Cuو38-Cl از مهمترین رادیو ایزوتوپهای تولید شده در راکتورهای اتمی می باشند و از آن طرف رادیو ایزوتوپهای 7-Beو206-Biو18-Fو132-I د ر شتابدهنده ها ساخته می شوند. امروزه از رادیو ایزوتوپها و پرتوهای ناشی از فرایندهای هسته ای جهت بهبود محصولات غذایی، نگهداری مواد غذایی، تعیین منابع آبهای زیرزمینی، استرلیزه کردن منابع و تولیدات پزشکی، آنالیز هورمونها، کنترل فرایندهای صنعتی و بررسی آلودگی محیط زیست استفاده فراوانی به عمل می آید.
تولید گونه هایی از محصولات غذایی دارای حاصلخیزی بیشتر، تولید گونه های مقاوم نسبت به آفات و کم آبی، استفاده موثر تر از منابع آبی و جمع آوری آنها، کنترل نابودی آفات، جلوگیری از فساد محصولات در هنگام نگهداری، از مهمترین موارد استفاده از علوم و تکنولوژی هسته ای در کشاورزی است. کاربرد روشهای هسته ای در علوم پزشکی نسبت به سایر بخشها معروفتر و عمومی تر است. بیش از 100 سال است که دانشمندان با خواص اشعه ایکس آشنا شده اند و از آن برای تشخیص پزشکی استفاده می کنند. تصویربرداری، تشخیص، پیش بینی و درمان برخی بیماریها در نتیجه استفاده از پرتودهی و رادیوایزوتوپها حاصل می گردد. بطور مثال ید 131(131-I) برای تشخیص محل و مکان تومورهای مغزی مورد استفاده قراز می گیرد و یا از آن برای تعیین فعالیت غده تیروئید و کبد استفاده می شود. کرم -51(51-Cr ) برای تحقیقات خون شناسی، 75-Se برای بررسی لوزالمعده، 57- Co برای تشخیص کم خونی، 14-C برای تحقیقات بیولوژیکی و داروسازی، 137- Cs جهت درمان غدد سرطانی، 67-Cu برای از بین بردن غدد سرطانی از رایج ترین رادیوداروها در امر پزشکی می باشند. استفاده از پرتو گاما تولید شده از کبالت -60(60-Co ) از موثرترین و مقرون به صرفه ترین روشها در زمینه سترون نمودن وسایل، ابزار آلات و تولیدات پزشکی است.
طی نیم قرن گذشته، تکنولوژی هسته ای کاربردهای گسترده ای در صنعت یافته است. تسهیل عملیات اکتشاف و استخراج معادن زیرزمینی نفت و گاز، تشخیص محل نشت سیالات در لوله ها و مخازن، تعیین میزان خوردگی فلزات، اندازه گیری دقیق قطرسنجی، ضخامت سنجی و سطح سنجی، تعیین فرسودگی غشاء داخلی کوره های صنعتی، استفاده از اثرات متقابل پرتوها با مواد جهت بهینه سازی عملکرد آنها در صنعت و; تماما از مهمترین استفاده های صنعت از علوم و فنون هسته ای است. در این زمینه بطور مثال 241- Am جهت تعیین محل حفاری چاههای نفت، 109- Cd جهت آزمایش عیار فلزات، 14- C برای تحقیقات باستان شناسی، 85- Kr جهت اندازه گیری ضخامت صفحات و الیاف بکار می روند.
4- برق هسته ای
از مهمترین منابع استفاده صلح آمیز از انرژی اتمی، ساخت راکتورهای هسته ای جهت تولید برق می باشد. راکتورهسته ای وسیله ای است که در آن فرایند شکافت هسته ای بصورت کنترل شده انجام می گیرد. در طی این فرایند انرژی زیاد آزاد می گردد به نحوی که مثلا در اثر شکافت نیم کیلوگرم اورانیوم انرژی معادل بیش از 1500 تن زغال سنگ بدست می آید. هم اکنون در سراسر جهان، راکتورهای متعددی در حال کار وجود دارند که بسیاری از آنها برای تولید قدرت و به منظور تبدیل آن به انرژی الکتریکی، پاره ای برای راندن کشتیها و زیردریائیها، برخی برای تولید رادیو ایزوتوپوپها و تحقیقات علمی و گونه هایی نیز برای مقاصد آزمایشی و آموزشی مورد استفاده قرار می گیرند. در راکتورهای هسته ای که برای نیروگاههای اتمی طراحی شده اند (راکتورهای قدرت)، اتمهای اورانیوم و پلوتونیم توسط نوترونها شکافته می شوند و انرژی آزاد شده گرمای لازم را برای تولید بخار ایجاد کرده و بخار حاصله برای چرخاندن توربینهای مولد برق بکار گرفته می شوند.
راکتورهای اتمی را معمولا برحسب خنک کننده، کند کننده، نوع و درجه غنای سوخت در آن طبقه بندی می کنند. معروفترین راکتورهای اتمی، راکتورهایی هستند که از آب سبک به عنوان خنک کننده و کند کننده و اورانیوم غنی شده(2 تا 4 درصد اورانیوم 235) به عنوان سوخت استفاده می کنند. این راکتورها عموما تحت عنوان راکتورهای آب سبک(LWR ) شناخته می شوند. راکتورهای WWER,BWR,PWR از این دسته اند. نوع دیگر، راکتورهایی هستند که از گاز به عنوان خنک کننده، گرافیت به عنوان کند کننده و اورانیوم طبیعی یا کم غنی شده به عنوان سوخت استفاده می کنند. این راکتورها به گاز- گرافیت معروفند. راکتورهای HTGR,AGR,GCR از این نوع می باشند. راکتور PHWR راکتوری است که از آب سنگین به عنوان کندکننده و خنک کننده و از اورانیوم طبیعی به عنوان سوخت استفاده می کند. نوع کانادایی این راکتور به CANDU موسوم بوده و از کارایی خوبی برخوردار می باشد. مابقی راکتورها مثل FBR (راکتوری که از مخلوط اورانیوم و پلوتونیوم به عنوان سوخت و سدیم مایع به عنوان خنک کننده استفاده کرده و فاقد کند کننده می باشد) LWGR(راکتوری که از آب سبک به عنوان خنک کننده و از گرافیت به عنوان کند کننده استفاده می کند) از فراوانی کمتری برخوردار می باشند. در حال حاضر، راکتورهای PWR و پس از آن به ترتیب PHWR,WWER,BWR فراوانترین راکتورهای قدرت در حال کار جهان می باشند.
به لحاظ تاریخی اولین راکتور اتمی در آمریکا بوسیله شرکت “وستینگهاوس” و به منظور استفاده در زیر دریائیها ساخته شد. ساخت این راکتور پایه اصلی و استخوان بندی تکنولوژی فعلی نیروگاههای اتمیPWR را تشکیل داد. سپس شرکت جنرال الکتریک موفق به ساخت راکتورهایی از نوع BWR گردید. اما اولین راکتوری که اختصاصا جهت تولید برق طراحی شده، توسط شوروی و در ژوئن 1954در “آبنینسک” نزدیک مسکو احداث گردید که بیشتر جنبه نمایشی داشت، تولید الکتریسیته از راکتورهای اتمی در مقیاس صنعتی در سال 1956 در انگلستان آغاز گردید. تا سال 1965 روند ساخت نیروگاههای اتمی از رشد محدودی برخوردار بود اما طی دو دهه 1966 تا 1985 جهش زیادی در ساخت نیروگاههای اتمی بوجود آمده است. این جهش طی سالهای 1972 تا 1976 که بطور متوسط هر سال 30 نیروگاه شروع به ساخت می کردند بسیار زیاد و قابل توجه است. یک دلیل آن شوک نفتی اوایل دهه 1970 می باشد که کشورهای مختلف را برآن داشت تا جهت تأمین انرژی مورد نیاز خود بطور زاید الوصفی به انرژی هسته ای روی آورند. پس از دوره جهش فوق یعنی از سال 1986 تاکنون روند ساخت نیروگاهها به شدت کاهش یافته بطوریکه بطور متوسط سالیانه 4 راکتور اتمی شروع به ساخت می شوند.
کشورهای مختلف در تولید برق هسته ای روند گوناگونی داشته اند. به عنوان مثال کشور انگلستان که تا سال 1965 پیشرو در ساخت نیروگاه اتمی بود، پس از آن تاریخ، ساخت نیروگاه اتمی در این کشور کاهش یافت، اما برعکس در آمریکا به اوج خود رسید. کشور آمریکا که تا اواخر دهه 1960 تنها 17 نیروگاه اتمی داشت در طول دهه های 1970و 1980 بیش از 90 نیروگاه اتمی دیگر ساخت. این مسئله نشان دهنده افزایش شدید تقاضای انرژی در آمریکاست. هزینه تولید برق هسته ای در مقایسه با تولید برق از منابع دیگر انرژی در امریکا کاملا قابل رقابت می باشد. هم اکنون فرانسه با داشتن سهم 75 درصدی برق هسته ای از کل تولید برق خود درصدر کشورهای جهان قرار دارد. پس از آن به ترتیب لیتوانی(73درصد)، بلژیک(57درصد)، بلغارستان و اسلواکی(47درصد) و سوئد (8/46درصد) می باشند. آمریکا نیز حدود 20 درصد از تولید برق خود را به برق هسته ای اختصاص داده است.
گرچه ساخت نیروگاههای هسته ای و تولید برق هسته ای در جهان از رشد انفجاری اواخر دهه 1960 تا اواسط 1980 برخوردار نیست اما کشورهای مختلف همچنان درصدد تأمین انرژی مورد نیاز خود از طریق انرژی هسته ای می باشند. طبق پیش بینی های به عمل آمده روند استفاده از برق هسته ای تا دهه های آینده همچنان روند صعودی خواهد داشت. در این زمینه، منطقه آسیا و اروپای شرقی به ترتیب مناطق اصلی جهان در ساخت نیروگاه هسته ای خواهند بود. در این راستا، ژاپن با ساخت نیروگاههای اتمی با ظرفیت بیش از 25000 مگا وات درصدر کشورها قرار دارد. پس از آن چین، کره جنوبی، قزاقستان، رومانی، هند و روسیه جای دارند. استفاده از انرژی هسته ای در کشورهای کاندا، آرژانتین، فرانسه، آلمان، آفریقای جنوبی، سوئیس و آمریکا تقریبا روند ثابتی را طی دو دهه آینده طی خواهد کرد.
5- چرخه سوخت هسته ای
اورانیوم متداولترین سوخت برای راکتورهای هسته ای است. در مقایسه با اورانیوم، کاربرد توریوم و پلوتونیوم خیلی محدودتر است. اورانیوم را می توان به صورت خالص یعنی اورانیوم فلزی یا به صورت ترکیب مثل اکسید اورانیوم(UO2) و یا کربوراورانیوم(CU) بکار برد، اما اکسید اورانیوم متداولترین ماده برای سوخت راکتورهای تجاری است. اورانیوم به طور طبیعی به شکل مخلوطی از اکسیدهای مختلف است که به طور وسیعی در پوسته زمین به صورتهای پراکنده یافت می شود. غلظت اورانیوم در پوسته زمین حدود 2ppm است که نشاندهنده فراوانی آن حتی بیشتر از عناصری مثل جیوه و نقره می باشد.
برای استفاده از اورانیوم به عنوان سوخت، ابتدا باید آنرا از سنگهای معدنی استخراج و جداسازی نمود (مرحله فراوری سنگ معدن اورانیوم). سپس با تبدیل و غنی سازی ، آنرا آماده برای تهیه سوخت کرد(مرحله تبدیل و غنی سازی اورانیوم). پس از آن با روشهای شیمیایی و فیزیکی مختلف به تولید سوخت هسته ای مناسب مبادرت نمود(مرحله تولید سوخت هسته ای) و نهایتا پس از استفاده سوخت در راکتوراتمی به بازفرآوری سوخت مصرف شده و جداسازی اورانیوم، پلوتونیوم و محصولات شکاف دیگر پرداخت(مرحله بازفرآوری). به مجموعه این فرایندها، چرخه سوخت هسته ای گفته می شود. بعبارت بهتر، به مجموعه فرایندها و مراحل تولید سوخت هسته ای تا مصرف و سپس بازفرآوری آن چرخه سوخت هسته ای می گویند. لفظ چرخه بدان جهت بکار می رود که عناصر شکاف پذیر پس از مصرف در راکتورهای هسته ای تحت بازفرآوری قرار گرفته و مجددا برای مصرف آماده می گردند. مراحل مختلف چرخه سوخت هسته ای عبارتند از:
1- فراوری سنگ معدن اورانیوم
2- تبدیل و غنی سازی اورانیوم
3- تولید سوخت هسته ای
4- بازفرآوری
شکل زیر شمایی از چرخه سوخت هسته ای را نمایش می دهد.
هم اکنون به لحاظ صنعتی، کشورهای فرانسه، ژاپن، روسیه، آمریکا و انگلستان دارای تمامی مراحل تکنولوژی فراوری اورانیوم در تمامی مراحل چرخه سوخت هسته ای در اشل صنعتی می باشند. چنانچه اشل غیرصنعتی منظور گردد، کشورهای دیگری مثل هند نیز به لیست فوق اضافه خواهند شد. کشورهای کانادا و فرانسه در مجموع دارای بزرگترین کارخانه های تبدیل اورانیوم هستند که محصولات آنها شامل UO3,UO2,UF6 می باشند، پس از آنها به ترتیب کشورهای امریکا، روسیه و انگلستان قرار دارند. در زمینه غنی سازی، بی تردید امریکا و روسیه دارای بزرگترین شبکه غنی سازی جهان می باشند. در اشل صنعتی این دو کشور کار غنی سازی را از سال 1945 در امریکا و 1949 در شوروی آغاز نموده اند. پس از آنها، به ترتیب فرانسه، هلند و انگلستان بیشترین غنی سازی را انجام می دهند. درحال حاضر، امریکا بزرگترین تولید کننده سوخت هسته ای در جهان است که تمامی سوخت آن جهت استفاده در نیروگاههای BWR,PWR می باشد. پس از امریکا، کانادا تولید کننده اصلی سوخت هسته ای در جهان(برای راکتورهای PHWR) می باشد. به نظر می رسد کشور کانادا از پرسابقه ترین کشورها جهت تولید سوخت هسته ای است که فعالیت خود را در این زمینه از سال 1956 آغاز نموده است. پس از امریکا و کانادا، کشورهای انگلستان، روسیه ، ژاپن، فرانسه، آلمان، هند، کره جنوبی و سوئد تولید کنندگان اصلی سوخت هسته ای می باشند. در زمینه بازفرآوری سوخت مصرف شده، امریکا بیشترین سهم بازفراوری سوخت هسته ای را در جهان داراست. پس از آن فرانسه، انگلستان، روسیه، هند و ژاپن قرار دارند. درحال حاضر بین کشورهای جهان سوم، هندوستان پیشرفته ترین کشور در زمینه دانش فنی چرخه سوخت هسته ای می باشد.
6- دیدگاههای اقتصادی و زیست محیطی برق هسته ای
جمهوری اسلامی ایران در فرایند توسعه پایدار خود به تکنولوژی هسته ای چه از لحاظ تأمین نیرو و ایجاد جایگزینی مناسب در عرصه انرژی و چه از نظر دیگر بهره برداریهای صلح آمیز آن در زمینه های صنعت، کشاورزی، پزشکی و خدمات نیاز مبرم دارد که تحقق این رسالت مهم به عهده سازمان انرژی اتمی ایران می باشد، بدیهی است در زمینه کاربرد انرژی هسته ای به منظور تأمین قسمتی از برق مورد نیاز کشور قیود و فاکتورهای بسیار مهمی از جمله مسایل اقتصادی و زیست محیطی مطرح می گردند.
1-6) دیدگاه اقتصادی استفاده از برق هسته ای
امروزه کشورهای بسیاری بویژه کشورهای اروپایی سهم قابل توجهی از برق مورد نیاز خود را از انرژی هسته ای تأمین می نمایند. بطوریکه آمار نشان می دهد از مجموع نیروگاههای هسته ای نصب شده جهت تأمین برق در جهان به ترتیب 35 درصد به اروپای غربی، 33 درصد به آمریکای شمالی، 5/16 درصد به خاور دور، 13 درصد به اروپای شرقی و نهایتا فقط 74/0 درصد به آسیای میانه اختصاص دارد. بدون شک در توجیه ضرورت ایجاد تنوع در سیستم عرضه انرژی کشورهای مذکور، انرژی هسته ای به عنوان یک گزینه مطمئن اقتصادی مطرح است. بنابراین ابعاد اقتصادی جایگزینی نیروگاههای هسته ای با توجه به تحلیل هزینه تولید(قیمت تمام شده) برق در سیستمهای مختلف نیرو قابل تأمل و بررسی است. از اینرو در اغلب کشورها، نیروگاههای هسته ای با عملکرد مناسب اقتصادی خود از هر لحاظ با نیروگاههای سوخت فسیلی قابل رقابت می باشند.
بهرحال طی چند دهه گذشته کاهش قیمت سوختهای فسیلی در بازارهای جهانی، سبب افزایش هزینه های ساخت نیروگاههای هسته ای به دلیل تشدید مقررات و ضوابط ایمنی، طولانی تر شدن مدت ساخت و بالاخره باعث ایجاد مشکلات تأمین مالی لازم و بالا رفتن قیمت تمام شده هر واحد الکتریسیته در این نیروگاهها شده است. از یک طرف مشاهده میشود که طی این مدت حدود 40 درصد از هزینه های چرخه سوخت هسته ای کاهش یافته است و از سویی دیگر با توجه به پیشرفتهای فنی و تکنولوژی حاصل از طرحهای استاندارد و برنامه ریزیهای دقیق بمنظور تأمین سرمایه اولیه مورد نیاز مطمئن و به هنگام احداث چند واحد در یک سایت برای صرفه جوئیهای ناشی از مقیاس مربوط به تأسیسات و تسهیلات مشترک مورد نیاز در هر نیروگاه، همچنان مزیت نیروگاههای اتمی از دیدگاه اقتصادی نسبت به نیروگاههای با سوخت فسیلی در اغلب کشورها حفظ شده است.
سایر دیدگاههای اقتصادی در مورد آینده انرژی هسته ای حاکی از آن است که براساس تحلیل سطح تقاضا و منابع عرضه انرژی در جهان، توجه به توسعه تکنولوژیهای موجود و حقایقی نظیر روند تهی شدن منابع فسیلی در دهه های آینده، مزیتهای زیست محیطی انرژی اتمی و همچنین استناد به آمار و عملکرد اقتصادی و ضریب بالای ایمنی نیروگاههای هسته ای، مضرات کمتر چرخه سوخت هسته ای نسبت به سایر گزینه های سوخت و پیشرفتهای حاصله در زمینه نیروگاههای زاینده و مهار انرژی گداخت هسته ای در طول نیم قرن آینده، بدون تردید انرژی هسته ای یکی از حاملهای قابل دسترس و مطمئن انرژی جهان در هزاره سوم میلادی به شمار می رود. در این راستا شورای جهانی انرژی تا سال 2020 میلادی میزان افزایش عرضه انرژی هسته ای را نسبت به سطح فعلی حدود 2 برابر پیش بینی می نماید. با توجه به شرایط موجود چنانچه از لحاظ اقتصادی هزینه های فرصتی فروش نفت و گاز را با قیمتهای متعارف بین المللی در محاسبات هزینه تولید(قیمت تمام شده) برای هر کیلووات برق تولیدی منظور نمائیم و همچنین تورم و افزایش احتمالی قیمتهای این حاملها(بویژه طی مدت اخیر) را براساس روند تدریجی به اتمام رسیدن منابع ذخایر نفت و گاز جهانی مدنظر قرار دهیم، یقینا در بین گزینه های انرژی موجود در جمهوری اسلامی ایران، استفاده از حامل انرژی هسته ای نزدیکترین فاصله ممکن را با قیمت تمام شده برق در نیروگاههای فسیلی خواهد داشت.