دانلود مقاله نظرگاههای فمینیستی دربارهی تولید مثل و خانواده word دارای 32 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله نظرگاههای فمینیستی دربارهی تولید مثل و خانواده word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله نظرگاههای فمینیستی دربارهی تولید مثل و خانواده word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
نظرگاههای فمینیستی دربارهی تولید مثل و خانواده
از نظر تاریخی، تعداد کمی از فلاسفه ای که از عدالت در حوزه ی عمومی سیاست دفاع کرده اند، در مورد عدالت در ساختار خانواده هم اظهار نظر کرده اند. به جای این، بیشتر آنها به خانواده به عنوان حوزه ای مجزا که باید از دخالت دولت برکنار بماند نگریسته اند.
فضای خصوصی و فضای عمومی به دو حوزه ی مجزا تقسیم می شدند که اولی در دسترس اقدامات عمومی قرار نمی گرفت. آنجا که این فلاسفه قدرت خصوصی را در خانواده برحق و مشروع نمی دانستند، بسادگی از آن می گذشتند.
جان استیوارت میل در این میان یک استثنا بود. او در اثرش به نام «انقیاد زنان» اینطور اظهار نظر کرد که نابرابری زنان در خانواده با برابری آنان در اجتماع سازگار نیست. او می گوید: پیامد
های “خودپرستی، خودویژگی ناعادلانه” ای را در نظر بگیرید که در پسران ِ خانواده هایی که تحت تسلط مردانه اداره می شوند پرورانده می شود. به این صورت که “صِرف پسر بودن، حق برتری بر همه ی افراد متعلق به آن نیمه ی دیگر از بشریت را می دهد.” (1988) . چگونه این نوع پسران می توانند به مردانی تبدیل شوند که با زنان بعنوان انسانهای برابرحقوق برخورد می کنند؟ متفکرین فمینیست این برخورد با مفهوم خانواده را بعنوان یک مفهوم متعلق به حوزه ی خصوصی و شخصی، گسترش بخشیده و تعمیق داده اند. در واقع، این فکر که “هر چیز خصوصی، یک موضوع سیاسی است” در مرکز افکار فمینیستی معاصر قرار دارد.
1- چرا خانواده، موضوع ِ بررسی اصول عدالت قرار می گیرد؟
11 – خانواده یک نهاد سیاسی است.
12 – خانواده پیشرفت و تکامل شهروندان آینده را تحت تاثیر قرار می دهد.
13 – خانواده، هم می تواند آزادی زنان را محدود کند و هم راه این آزادی را هموار کند.
2 – ساختارهای خانوادگی چگونه باید مورد ارزیابی قرار بگیرند؟
21 – ارزیابی بر اساس انتخاب.
22 – ارزیابی بر اساس برابری.
23 – منافع کودکان.
3 – انتخاب تولید مثل.
31 – سقط جنین.
32 – بارداری تجارتی (Commercial Surrogacy).
4 – نتیجه گیری.
1 – چرا خانواده موضوع بررسی اصول عدالت قرار می گیرد؟
فمینیستها اینطور اظهار نظر می کنند که حوزه های به اصطلاح خصوصی خانواده یعنی امور جنسی و تولید مثل از سه نظر باید به عنوان بخشی از حوزه ی سیاسی قلمداد شوند و از نظر اصول عدالت مورد بررسی قرار یگیرند:
1 – خانواده یک نهاد سازماندهی شده ی “طبیعی” (natural) نبوده بلکه یک نهاد اجتماعی (social) است که با قوانین اجتماعی تنظیم می شود. بنابراین، دولت نمی تواند در امور خانواده دخالت نکند: تنها مسئله ای که باقی می ماند چگونگی و اساس این دخالت است.
2- دولت منافع مهمی در پیشرفت و تکامل شهروندان آینده دارد.
3- جدایی و تقسیم کار در خانواده های سنتی جلوی فرصتها، امکانات و آزادی های زنان را در فضای اجتماعی می گیرد.
بگذارید به ترتیب به هر کدام از این سه مبحث بپردازیم.
11– خانواده یک نهاد سیاسی است
دیدگاه های سنتی به خانواده، به عنوان نهادی پیش-سیاسی (pre-political )
یا غیر سیاسی برخورد می کردند. برداشت پیش-سیاسی از خانواده از طرف آنهایی بود که اساس را بر واقعیتهایی زیست شناختی و روانشناختی می گذاشتند. آنها که برداشتی غیر سیاسی از نهاد خانواده داشتند اظهار می کردند که شرایط سیاسی مانند در تنگنا بود
ن، برخورد منافع و قدرت در قالب خانواده نمی گنجند. هر دو این پیش فرض ها مسئله برانگیز هستند و مورد انتقاد فمینیستی قرار گرفته اند.
111 – چرا خانواده یک نهاد پیش-سیاسی نیست؟
برای بسیاری از تئوری پردازان سنتی ِ موضوع خانواده، خود طبیعت، جدایی و تقسیم وظایف در درون خانواده را الزامی می کند. زنان بطور طبیعی خواهان داشتن فرزند و بزرگ کردن آنها هستند، در حالیکه مردان بطور طبیعی اینطور نیستند. (روسو 1979). بدین ترتیب یک پایه فیزیولوژیکی برای تفاوت جنسیت (gender ) وجود دارد: نقش مسلط زنان در بچه داری و کار خانگی سرنوشتی زیست شناختی (biologic ) برای آنان است.
فمینیستها سه پاسخ به این بحث داده اند.
پیروان نظریه سازنده گرایی اجتماعی (Social constructivists) هرگونه تفاوت فیزیکی یا روانی ماهَوی میان زن و مرد را که بتواند جایگاه متفاوت آنان را در خانواده توضیح بدهد، انکار می کنند. پیروان این نظریه در پی راههایی بوده اند که فرهنگ و جامعه از آن طریق حتی ظاهری ترین تفاوتهای میان زن و مرد را شکل داده اند. این دسته از فمینیستها برآنند که بسیاری از تفاوتهای میان مرد و زن که ادعا می شود موجب نابرابری هستند، در واقع باید به عنوان نتایج نابرابری در نظر گرفته شوند. برای مثال، آنها ادعا می کنند که ما نمی توانیم برداشت درستی از تفاوتهایی مانند بلندی قد و قدرت بیشتر جسمی میان مرد و زن داشته باشیم، بدون اینکه تاثیر رژیم غذایی، تقسیم کار و تمرینات فیزیکی را در نظر بگیریم. مورخین و مردم شناسان فمینیست در پی نشان دادن نقش مهم فرهنگ، دین و موقعیت طبقاتی در شک
ل دادن زندگی زنان بوده اند. (جون اسکات 1988).
فمینیستهای تفاوت گرا (Difference feminists ) وجود تفاوتهای ماهَوی زیست شناختی و روانشناختی میان مرد و زن را می پذیرند. ولی آنها در پی به چالش کشیدن مشکلات هنجاری و اجتماعی هستند که این تفاوتها می آفرینند. حتی اگر زنان بیش از مردان دارای طبیعت پرستارگرایانه (nurturing) باشند، یا اگر بیشتر در مورد روابطشان با دیگران حساس باشند، تاثیر این تفاوتها بستگی به ارزشگذاری ما دارد. (جیلیان
1982 و نودینگز 1986). بعنوان مثال اگر به کار پرورش کودکان بیشتر ارزش گذاشته شود، آنوقت باید دنیای کاری بگونه ای شکل بگیرد که زنان (و مردان) بتوانند وقت بیشتری را با فرزندانشان بگذرانند. یا اینکه ما باید به زنان (و مردان) برای کار ِ خانه و پرورش کودکان دستمزد پرداخت کنیم. فمینیستهای تفاوت گرا در پی شناساندن و ارزیا
بی دوباره ویژگی هایی هستند که بطور سنتی با زنان مربوط دانسته شده است. از دیدگاه اینان، تقسیم کار بر اساس جنسیت لزوما مشکل س
از نیست، تا وقتی که این تقسیم کار دواطلبانه
باشد و به نقش مرد و زن ارزش لازم گذاشته شود. این دیدگاه متفاوت را شاید بتوان با این لطیفه جمعبندی کرد: زنانی می خواهند به برابری با مردان برسند که هِمّت لازم را نداشته اند.
هدف و توجه یک دیدگاه و منظَر ضد انقیاد، جابجا کردن مسائل مربوط به تفاوتهای زیست شناختی و روان شناختی از مرکز بحث های مربوط به خانواده و تولید مثل است. تمر
کز یکسویه بر روی “تفاوتهای” میان مردان و زنان در مقابل “برابری” آنها، مسئله ی برخورد برابر میان انسانها را مبهم و نامشخص می کند. حتی اگر برخی تفاوتهای طبیعی هم میان مردان و زنان وجود دارد، این تفاوتها توجیه گر ساختارهای اجتماعی که موجب آسیب
پذیری زنان در برابر فقر، عدم برابری دستمزد برای کار مساوی و خشونت خانوادگی می شوند، نیستند. هر چقدر هم که ویژگی های زیست شناختی و روان شناختی زنان مبتنی بر واقعیات باشند، باز هم این تفاوتها نمی توانند موجب انقیاد اجتماعی زنان تلقی بشوند. (مک کینون:1989 و رود:1989 ). بیولوژی قادر به توضیح عدم حق مالکیت زنان (coverture) بر دارایی هایشان – در قرن هجده میلادی مالکیت دارایی های زن تماما در اختیار شوهرش بود – نیست. همچنین بیولوژی قادر به توضیح قوانین طلاق در عصر حاضر، قوانین حضانت و س
رپرستی فرزند و یا قوانین مربوط به تولید مثل زنان نیست. هیچ چیزی در طبیعت ِ ما تعیین کننده ی چگونگی ساعات کار و مدرسه نیست که بر اساس آن، اینقدر ترکیب کردن ِ کار و بچه داری برای همه مشکل و طاقت فرسا باشد. حتی اگر طبیعت دلیلی بر موضوع تفاوتهای جنسیتی (gender differences ) باشد، باز هم نمی تواند این اندازه نابرابری اجتماعی میان مردان و زنان را توضیح بدهد و یا مهمتر از آن، این نابرابری ها را توجیه کند.
112 – چرا خانواده یک نهاد غیر سیاسی نیست؟
این واقعیت، که قانون پیش از این در امور خانواده وارد شده است – مانند عدم حق مالکیت زنان بر دارایی هایشان – یک بینش و بصیرت مهم فمینیسم معاصر است. خانواده همیشه توسط قوانین شکل داده شده است، چه به اجبار و چه با قراردادهای اجتماعی. برای مثال، قوانین در ایالات متحده ی آمریکا تعیین می کنند که چه کسی می توان
د ازدواج کند، چه کسی حق والدین را داراست، چه کسی و تحت چه شرایطی می تواند طلاق بگیرد و چه کسی دارای حق ارث است. تقریبا همه ی کشورها قوانینی دارند که بر طبق آنها از ازدواج زوج های همجنسگرا و حق اختیار فرزند برای آنها جلوگیری می کنند. در برخی کشورهای دیگر، دختران از حق ارث برخوردار نیستند که این نتایج ویران گر و مخربی در وضعیت زندگی آنان دارد. خانواده در واقع همیشه تا حد زیادی توسط دولت تنظیم و کنترل شده است، و اغلب به زیان برابری زنان. (فاین مَن 1995).
با این وجود، برخی از متفکرین علوم سیاسی اینطور اظها
ر می کنند که کاربرد قانون – بطور مشخص تعق، بعنوان یک نهاد قانونی تنظیم می شود، این متفکران اظهار می کنند که مناسبات روزمره ی خانوادگی بر اساس اصول دیگری پایه ریزی شده اند. خانواده بر اساس پیوند های عشق و محبت و نه پیوندهای حقوقی بنا شده است. شرایط و موضوعات حقوقی مانند برخورد منافع، قدرت و در تنگنا قرار گرفتن به نهاد خانواده متعلق نیستند، حداقل وقتی که به صورت درست عمل می کنند. این متفکران این نظر- که با وارد کردن موضوع عدالت در خانواده مربوط می کنند – را که بر طبق آن وظیفه ی شستن ظرفها را هم باید با اصول عدالت مشخص کرد مورد نقد قرار می دهند. (ساندِل 1982).
نکته ای وجود دارد که باید در مورد ایده ال ِ خانواده بعنوان اشتراکی فرای قانون که طرز فکر اعضای آن، از زندگی ِ درهم تنیده شده و یک خیر مشترک سرچشمه می گیرد، بیان داشت. به عبارت تکان دهنده ی کریستوفر لاش، اینطور خانواده ها می توانند “بهشتی در یک دنیای بی عاطفه باشند.” ولی این نوع نگاه به خانواده در رابطه با چند موضوع مهم، نگاه محدودی است. اولا بسیاری از خانواده ها بیشتر از آنکه بر اساس عشق و رضایت بنا شده باشند، بر اساس اجبار و اضطرار پا گرفته اند. خانواده هایی که در واقعیت وجود دارند اغلب با عدم توافق ها و حتی با خشونت مشخص می شوند. در این خانواده ها، درونی کردن هنجارهای مبتنی بر عدالت، یک اصلاح و بهبود شرایط به حساب می آید. دوما، حتی در خانواده هایی
که بر اساس عشق بنا شده اند زنان در رابطه با تقسیم نابرابر کار در خانواده و پیش فرض های مربوط به بچه داری و مسئولیت های خانه داری در شرایط آسیب پذیری قرار می گیرند. در حالیکه خانواده های ایده ال در رابطه با روابظ اعضای شان می توانند در شرایطی فرای اصول عدالت
قرار بگیرند، مقتضی است که شهروندان درباره ی روشهایی که از آن طریق، ترتیبات خانوادگی روی عدالت اجتماعی و زندگی خانوادگی تاثیر می گذارند، تامل کنند. اکثر ما بطور همزمان هم اعضای یک خانواده هستیم و هم اعضای یک جامعه ی بزرگتر: ه
یچ دلیلی وجود ندارد که دیدگاه و منظری بر اساس محبت هماهنگ و سازگار نتواند در کنار یک دیدگاه و منظر بر اساس استانداردهای عدالت وجود داشته باشد. (اوکین 1989). سرانجام، با توجه به این دودیدگاه و منظر مکمل هم اما متفاوت با هم، هیچ دلیلی وجود ندارد که شهروندان برای وظیفه ی شستن ظرفها هم اصول قانونی عدالت را جستجو کنند.
عدالت، با این حال، باید در خانواده حکمروا باشد. نه فقط به خاطر اینکه خانواده ها در دنیای واقعی، با خانواده های ایده ال بسیار فاصله دارند. منافع دولت همچنین در تشویق و حفظ عدالت در خانواده ها هم هست، بخاطر تاثیرات خانواده بر روی آینده ی شهروندان و بر روی فرصت هایی که در دسترس زنان قرار می گیرد و آزادی های واقعی آنان.
12– خانواده بر روی پیشرفت و تکامل شهروندان آینده تاثیر می گذارد
تقریبا هر کسی در اجتماع ما، زندگی را در شکل و نوعی از خانواده آغاز می کند. نوع ِ خانواده ی هر کس، بر روی اینکه آن کس به چه نوع آدمی تبدیل خواهد شد تاثیر می گذارد. در خانواده، بچه ها در ابتدا با مفاهیم حق و ناحق رو به رو می شوند و همینطور سرمشق هایی که بر طبق آن در می یابند که در آینده چه خواهند کرد و چه خواهند شد. خانواده ها جای مهمی برای یادگیری اصول اخلاقی هستند. در حالیکه بیشتر خانواده ها نا
برابری و انقیاد را می آموزند و نه اصول عدالت را. با پیروی از جان ستیوارت میل، متفکرین فمینیست این نکته رامطرح می کنند که چگونه کودکان که اولین تجربیاتشان از رفتار بزرگترها، نوعدوستی نابرابر، تسلط و دیگری را زیرنفوذ خود درآوردن است، اصول عدالت را که برای شهروند شدن نیاز دارند خواهند آموخت. (اوکین 1989).
افلاطون نیز اهمیت خانواده را برای پیشرفت و تکامل اخ
لاقی افراد تصدیق می کرد. در کتاب پنجم جمهور، سقراط کشف می کند که وقتی تئوری پردازان ِ عدالت، تاثیرات خانواده را بر روی اجتماعی شدن کودکان به حساب می آورند، مجبور به این نتیجه گیری خواهند بود که نهاد خانواده باید ملغی و فسخ شود. در حالیکه تعداد کمی از فمینیستها به پیروی از افلاطون معنقد به الغای نهاد خانواده هستند، ولی تقریبا تمامی آنها به ضررت رفرم و اصلاح این نهاد معتقدند.
حانواده ها محل یادگیری اصول اخلاقی هستند، ولی نقش آنها از این هم بیشتر است. والدین نقش بسیار بزرگی در زندگی کودکانی که به آنان وابسته اند ایفا می کنند. دولت ناگزیر به تنظیم امورخانواده ها است تا: تمام کودکان تحصیل کنند، در برابر بیماری های واگیردار واکسینه بشوند و نیازهای اساسی آنها تامین شود. هیچ دولتی نمی تواند در برابر اینکه کودکان باید باسواد و دارای قابلیت های کاری در اقتصاد جامعه باشند، بی تفاوت باشد. به همین ترتیب همه ی دولت ها، حداقل تا حدودی، وابسته به نیروی کار برای پرستاری از کودکان و بچه داری هستند. کاری که امروزه به بیشترین میزان توسط زنان انجام می شود. با توجه به اهمیت زیاد این، چرا کار ِ خانه دارای رسمیت عمومی بیشتر نیست؟ فمینیستها بر روی این موضوع یعنی پرستاری در درون ِخانواده بسیار کار کرده اند. همچنین در برابر دولت تا با دخالت خود، جبران این کار ِ در خانه را بصورت عادلانه تضین کند. (کیتِی 1999). فمینیستها همچنین اظهار کرده اند که دولت های عادل باید شرایط پرستاری کودکان را طوری فراهم آورند که همه ی آنها – پسران و دختران، دارا و فقیر- دارای امکانات برابر برای رشد و شرکت فعال در اجتماع باشند.
13– خانواده می تواند هم آزادی های زنان را محدود کند، ه
م این آزادی ها را ممکن سازد
با وجود پیشرفتهایی که بوسیله ی جنبش فمینیستی در ربع آخر قرن بیستم حاصل شد، بیشتر خانواده ها بر اساس تقسیم نابرابر کار بنا شده اند. در سراسر کره زمین، زنان هنوز بیشترین قسمت کارهای خانه را انجام می دهند – نه تنها خانه داری بلکه پرورش و نگهداری کودکان. متفکران فمینیست رویکرد سنتی به خانواده که این نابرابر
ی را پوشیده و مبهم می دارد، مورد حمله قرار داده اند. برای مثال، آنها این رویکرد ِ غالب ِ اقتصادی را که بر طبق آن رئیس خانواده، مامور ِ نوعدوستی است
که منافع تمامی افراد خانواده را در نظر دارد، مورد انتقاد قرار داده اند. (برای این رویکرد نگاه کنید به بکر 1981). آنها نشان داده اند که در کشورهای فقیر، وقتی کمک های اقتصادی به جای سرپرست زن خانواده، به سرپرست مرد خانواده پرداخت می شود مقدار کمتری از آن کمک ها به کودکان خانواده می رسد. (حداد 1997).
اقتصاد دانان و جامعه شناسان فمینیست همچنین نشان داده اند که چگونه نقش زنان بعنوان یکی از والدین در خانه، توانایی آنان را برای دنبال کردن موقعیت شغلی شان و رقابت بر سر کارهایی که وقت بیشتری را طلب می کند، محدود کرده است. (برگمان 1986، فولبر 1994). بنابراین تعداد زیادی از زنان از نظر اقتصادی به شوهرانشان وابسته باقی می مانند و در صورت طلاق در برابر فقر آسیب پذیرتر هستند. در یکی از مطالعاتی که در موارد زیادی به آن استناد می شود، نشان داده شد که سطح زندگی شوهر سابق یکسال پس از طلاق به میزان 42 درصد افزایش پیدا کرده بود. در حالیکه سطح زندگی زن سابق به میزان 78 درصد کاهش پیدا کرده بود. (ویزمَن 1985). این اختلاف زیاد در درآمد و سطح رفاه نتیجه ی یک رشته فاکتورها و عوامل است و شامل این واقعیت که زنان اغلب دارای قابلیت های شغلی پایینتر و سابقه ی شغلی کمتری در مقایسه با شوهرانشان هستند.
وابستگی اقتصادی زنان همچنین موجب می شود که آنها مورد خشونت بدنی، جنسی و یا روانی توسط شوهران یا شرکای زندگی مردشان که با آنها رابطه دارند قرار بگیرند. (گوردون 1988، Global Fund for Women Report, 1992). زنان توانایی غیر متقارن و نابرابری برای خروج از رابطه ی زناشویی دارند و این، به شوهران یا شرکای زندگی شان قدرت بسیار بیشتر و مزیت های بیشتری در طول ازدواج می بخشد. (سن 1989).
مدافعان وضعیت کنونی اغلب استدلال می کنند که اگر زنان فرصت های کمتری از مردان در اختیار دارند، این بیشتر از همه بستگی به انتخاب های خود آنان د
ارد. فمینسیتها در برخورد با این ادعا، راهها و روشهایی را که این انتخاب ها را شکل داده اند مطرح کرده اند. همین انتخاب ها توسط نیروهایی که خودشان مورد ایراد هستند و انتخابی هم نیستند محدود شده اند. برخی از فمینیستها استدلال نانسی چادارو (1978) را پی می گیرند که بر طبق آن، این واقعیت که پرستاران اولیه ی کودکان مادرانشان هستند، منجر به راههای پیشرفت ِ از نظر جنسی متفاوتی برای پسران و دختران می شود. دختران هو
ت خودشان را در وَلَد همجنس خودشان (مادر) پیدا می کنند، و خودشان را بیشتر وابسته به دیگران احساس می کنند. پسران با تعریف هویتشان بصورت وَلَد غایب (پدر)، فردیت ( individuated) بیشتری احساس می کنند. چادارو استدلال می کند که “مادری” از اینجا با یک مکانیسم ناخودآگاه در طول نسل ها بازتولید می شود. و بدین ترتیب نابرابری زنان در خانه و محل کار ماندگار می شود.
کار چادارو در این مورد بحث انگیز است، ولی این انکارناکردنی است که دختران و پسران با انتظارات متفاوتی در مورد شیوه ی رفتارشان بزرگ می شوند. کودکان در طول رشدشان در مورد ویژگی ها و رفتارهای جنسی مناسبی که باید در پیش بگیرند پیام های روشن و موثرفرهنگ
ی – از والدین، معلمان، دوستان و رسانه های همگانی – دریافت می کنند. دختران باید پرستارگونه، فداکار، غیرمهاجم و جذاب باشند. “توجه داشتن و در فکر کسان دیگر بودن” (care) بعنوان یک خصلت و ویژگی زنانه تلقی می شود. این ویژگی ها بصورت سنتی موجب نابرابری زنان می شوند: پرستاران بعنوان رهبران و مدیران خوبی تلقی نمی شوند. تعداد کمی از زنان در پست های مدیریت اجرایی، ژنرال های ارتش و رهبران سیاسی کار می کنند. دختران همچنی
ن در صورت ارجحیت دادن به ازدواج و بچه داری ممکن است دچار محرومیت شوند، تا حدی که آنها کمتر از پسران محتمل است که امکان و فرصت ارتقاء قابلیت های تحصیلی و کاری را داشته باشند.
پاسخ دیگر فمینیستی، بر روی رابطه ی متقابلی که میان انتخاب زنان در خانواده از یکسو و جامعه ی ناعادلانه ی خارج از سوی دیگر وجود دارد تاکید می کند. جامعه ی ناعادلانه ای که با
تقسیم و جدایی کار اقتصادی بر اساس جنسیت، بصورتی که زنان تنها 75 درصد دستمزد مردان را در ازای کار برابر دریافت می کنند، مشخص می شود. با توجه به دستمزد پایین تر زنان، این منطقی است که در خانواده هایی که باید خودشان کار نگهداری کودکان را انجام بدهند، این زنان باشند که کار بیرون از خانه را رها کنند. وقتی که زنان از نیروی کار اجتماعی بیرون کشیده شدند، آنها در پیشرفت مهارت های کاری و داشتن درآمد، بیشتر از پیش از مردان عقب می مانند. کار نگهداری کودک بی اندازه وقت گیر است و آنها که به تنهایی این کار را انجام می دهند بعید است که بتوانند کار دیگری مانند تحصیل، فعالیت سیاسی و یا موقعیت های شغلی که وقت زیادی را می طلبد دنبال کنند. و آنها که به هر حال به طریقی کار بیرون و خانواده را با هم ترکیب می کنند، با موانع جدی رو به رو هستند. موانعی مانند: فقدان سرپرستی و نگهداری ِ مناسب کودک با کمک هزینه ی دولتی، کارهایی با انعطاف کمتر در تعیین ساعات کار برای زنانی که مجبورند از کودکان مریض شان مراقبت کنند، مدرسه هایی با برنامه ی سنگین تحصیلی که در عمل فرض را بر این می گذارند که یکی از والدین ِ محصل، در خانه هستند و همچنین کارهایی که در آنها انتظار کار در شیفت اضافی هم وجود دارد. (هوشیلد 1989). و همه اینها در کنار مسئولیت
کار در خانه قرار می گیرند. تجزیه و تحلیل آماری نشان می دهد که دوران مادری موجب کمتر شدن میزان درآمد زن می شود، حتی اگر او هیچ مرخصی از شغل خودش نگیرد. (فولبر 1994). نابرابری جنسیتی (gender inequality ) همچنین در دستیابی به مشاغل بالای اقتصادی و دولتی ادامه پیدا می کند. در این نوع مشاغل، مردان سفید پوست که 40 درصد جمعیت را تشکیل می دهند، 95 درصد
روسای کل، 90 درصد سردبیران روزنامه ها و 80 درصد اعضای مجالس قانونگذاری را اِشغال کرده اند. (رود 1997).
فمینیستها در این باور مشترک هستند که خانواده های دوران معاصر، تنها قلمرو انتخاب نیستند بلکه قلمرو اضطرار و اجبار نیز هستند. فمینیستها همچنین با هم توافق دا
رند که سلسله مراتب جنسیتی (hierarchy gender) در اجتماع ما ناعادلانه است، با اینکه آنها در مورد منشاء این ناعادلانه بودن با هم اختلاف نظردارند. در حالیکه برخی فمینیستها بر نقش خانواده بعنوان مرکز و محور بی عدالتی جنسیتی (gender injustice ) تاکید می کنند (اوکین1989)، برخی دیگر، دلایل اصلی این بی عدالتی را در ساختار کار و فرصت های کاری می بینند. (برگمان 1986). با این حال برخی دیگر هم بر سلطه جنسیتی و خشونت تاکید دارند. (مک کینون 1989). به نظر می رسد تمام این نمونه ها در نابرابری جنسیتی نقش مهمی دارند و جای تردید دارد که بتوان نقش هر یک را تقلیل داد. بخاطر همین، درک عمیق اثرات متقابل این عوامل ِ مختلف ِ انقیاد اهمیت دارد. جنسیت (gender) بدون تردید با دیگر محورهای محرومیت اجتماعی مانند نژاد و طبقه دارای رابطه و تاثیر متقابل است. در واقع، تحقیق فمینیستی بر روی موضوع خانواده، تجربیات مختلف زنان را در خانواده هایی که در آن زندگی می کنند در نظر می گیرد. نه فقط خانواده های دگرجنسگرا (heterosexual) با یک پدر و یک مادر، بلکه همچنین زنان مجرد، خانواده های متشکل از افراد همجنسگرا و خانواده هایی که در فقر زندگی می کنند. ما باید مواظب باشیم که پدیده های اجتماعی جداگانه را یک کاسه نکنیم. با اینکه من بعضی وقتها در این مقاله از “خانواده” نام می برم، در نظر گرفتن تفاوتها و شرایط مختلف خانواده ها بسیار اهمیت دارد.
اعم از اینکه خانواده، عامل اصلی باشد، یا یکی از عوامل که همراه با دیگر ساختارهای اجتماعی و انتظاراتی که فرهنگ بوجود آورده است، اشاره ی فمینیستها به راههایی ست که از آن طریق خانواده بعنوان قسمتی از یک سیستم ِ بازتولید ِ نابرابری
اجتماعی و اقتصادی ِ زنان عمل می کند. نمی توان به خانواده به عنوان جزئی جدا از آن سیستم و یا عضوی مجرد نگریست. خانواده، بعنوان یک نهاد عادلانه هم نمی تواند در نظر گرفته شود بخاطر اینکه در تعداد قابل ملاحظه و غیرقابل چشم پوشی از خانواده ها، عدالت رعایت نمی شود. برای فمینسیتها موضوع اصلی این نیست که آیا دولت می تواند در امور خانواده و تولید مثل دخالت کند یا نه، موضوع اصلی این است که چگونه و تا کجا می توا
ند.
2– ساختارهای خانوادگی چگونه باید مورد ارزیابی قرار بگیرند؟
تقسیم وظایف والدین و مسئولیت های خانه داری چگونه باید انجام گیرد؟ چه کسی باید حق کنترل درآمد خانه را داشته باشد؟ چه کسی حق تشکیل خانواده دارد؟ و یا حق داشتن فرزند؟ چه چیزی والدین و پدر و مادر را تعریف می کند؟ کودک چند قیّم می تواند داشته باشد؟ یک پدر و مادر چند فرزند می توانند داشته باشند؟ اگر امکانات و راههای متفاوتی را که تکنولوژی امروزه برای پدر و مادر شدن بوجود آورده در نظر بگیریم، پاسخ دادن به این پرسشهای پیچیده باز هم مشکل تر می شود. در زیر، من دو ارزش مهمی را که بنا بر نظر فمینیستها باید راهنمای تشکیل خانواده قرار بگیرند بررسی می کنم: انتخاب شخصی (individual choice) و برابری (equality).
2.1 – ارزیابی بر اساس انتخاب
خانواده ی سنتی در طول پنجاه سال گذشته تغییرات زیادی را به خود دیده است: افزایش تعداد زنانی که در سالهای پس از جنگ جهانی دوم به نیروی کار اجتماعی می پیوندند. افزایش چشم گیر میزان طلاق بطوری که تعداد موارد طلاق در سالهای 80 میلادی تقریبا دوبرابر و نیم این تعداد در سالهای 40 میلادی بود. تهیه ی قرص ضد حاملگی که امکان جلوگیری از بارداری های ناخواسته را برای زنان آسانتر کرد و آنها راحت تر توانستند برای بچه
دارشدنشان برنامه ریزی کنند. افزایش تعداد خانواده هایی که شامل پدر ِ تنها یا مادر ِ تنها است و همچنین افزایش تعداد خانواده های همجنسگرا و خانواده های گسترده. در سال 1989، بیست و پنج درصد از کودکان در خانواده های تک والدی زندگی می کردند که اغلب هم فقیر و بی چیز بودند و این از جهتی نشانگر بحران در خانواده ها بود. (میناو 1997). عوامل اقتصادی، تکنولوژیکی و اجتماعی، زنانی را که بعنوان مادر خانه بطور تمام وقت خانه دار بودند با شوهری که نان آور خانه بود، به یک اقلیت تبدیل کرده اند.
دانلود مقاله تعلیم و تربیت صحیح و کار آمد word دارای 47 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله تعلیم و تربیت صحیح و کار آمد word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله تعلیم و تربیت صحیح و کار آمد word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
تعلیم و تربیت صحیح و کار آمد
مقدمه:
تعلیم و تربیت صحیح و کار آمد یکی از ارکان مهم اساسی رشد و شکوفایی استعدادهای بالقوه تک تک افراد هر کشور برای رشد و پیشرفت همه جانبه ان جامعه می باشد. در این راستا سالت عمده بر روش دستگاه آموزش و پرورش و در عمل بر عهده مربیان و مسئولین نهاده شده است تا با استفاده از تمامی امکانات موجود بتوانند زمینه های رشد فکری، جسمی و روانی دانش اموزان را برای فراگیری علوم و فنون مختلف فراهم نمایند. به عبارت دیگر تعلیم و تربیت سعی در ایجاد هماهنگی بین ابعاد جسمی، فکری و روانی دانش اموزان با توجه به شرایط واقعی زندگی در جهت رسیدن به کمال مطلوب دارد و تربیت بدنی به عنوان یکی از عناصر مهم تعلیم و تربیت می تواند به سالم سازی و پروش قوای جسمی و فکری دانش اموزان نقش موثر و کارآمدی در توسعه دانش و قوای جسمانی و ابعاد رومی و روانی آنان داشته باشد. (9).
تربیت بدنی مدارس به عنوان یکی از عناصر مهم تعلیم و تربیت مسئله ی است که در کشور ما نسبت به آن توجه کافی نشده است مسلماً منظور از تربیت بدنی مدارس چیزی فراتر از یک ساعت بازی و سرگرمی در محیط مدرسه است که اگر چنین فرض می شد این درس از ساعت درس مدارس ضرورتی نداشت و مسلماً نیازی به این همه مراکز آموزش عالی برای تربیت معلمین تربیت بدنی در سطوح مختلف نبود اما به نظر می رسد در حال حاضر تربیت بدنی از جایگاه مطلوب و مناسبی در نزد مربیان برخوردار نمی باشد.
آگاهی از علل و عوامل ایجاد وضعیت موجود تربیت بدنی در مدارس کشور نیازمند انجام تحقیقات عمیق گسترده و کاربردی در سراسر کشور می باشد تا با ریشه یابی و تجزیه و تحلیل دقیق نتایج این تحقیقات عمیق گسترده و کاربردی در سراسر کشور می باشد تا با ریشه یابی و تجزیه و تحلیل دقیق نتایج این تحقیقات بتوان به نقاط قوت و ضعف برنامه های جاری تربیت بدنی مدارس کشور آگاهی یافت و امکان ارتقاء کمی و کیفی و اعمال اصطلاحات و تغییرات لازم در برنامه های تربیت بدنی مدارس با پشتوانه تحقیقات علمی و کاربردی فراهم شود.
با توجه به مطالب عنوان شده به نظر رسید با انتخاب عنوان بررسی نگرش مربیان مدارس راهنمائی دختر شرکت کننده در نوزدهمین المپیاد ورزش وضعیت تربیت بدنی و از رهگذر انجام این تحقیق بتوان علاوه بر توصیف جنبه های کیفی و کمی امکانات میزان هماهنگی مربیان و مدیران و چگونگی نگرش آنان در مورد درس تربیت بدنی اهمیت و محتوا نموده اجرای ساعت تربیت بدنی آگاهی یافته و بتوان در جهت توسعه و ارتقاء همکاری و هماهنگی مربیان که به نظر می رسد بیشترین نقش را در برگزاری مطلوب و شایسته ی ساعت تربیت بدنی دارند به راهکارهای مناسبی دست یافت.
بیان مسئله:
تعلیم و تربیت و نظام آموزش و پرورش شایسته و کارآمد از جمله مهمترین عوامل پیشرفت و توسعه هر کشور در زمینه های مختلف فرهنگ، اقتصاد، حساسیت، تکنولوژی و ; می باشد تعلیم و تربیت هر کشور از نظام ارزشی و جهان بینی حاکم بر آن کشور تاثیر می پذیرد. می تواند بزرگترین نقش را در سالم سازی فضای جامعه برای اموزش فرد فرد اعضای جامعه جهت به
فعالیت رسانیدن نیروهای بالقوه آنها برای تکامل جسمی و فکری داشته باشند. تربیت افرادی که در جهت حفظ و اعتلای جامعه و مملکت خود از هر کوششی فروگذار نباشند و در این راه تربیت بدنی به عنوان امری جهت پرورش افرادی تندرست و شاداب و فعال و به عنوان عامل پیشگیری و درمان بسیاری از بیماریهای جسمی و روانی می تواند از اهمیت ویژه ای برخوردار باشد آشنایی و تاثیر پذیری افراد از تربیت بدنی از دبستان آغاز و پس از گذراندن دوره های تحصیلی راهنمائی و
دبیرستان سرانجام در دانشگاه به تکامل می رسد لذا لازم کسب بهترین نتیجه برخورداری از یک برنامه آموزشی و اجرای مسجم و فضای آموزشی مناسب و استفاده مطلوب و به موقع از شاخص های ارزشیابی و کنترل در تمام مراحل می باشد
ولی در حال حاضر به نظر می رسد درس تربیت بدنی در مدارس از جایگاه مطلوب و مناسبی برخوردار نمی باشد و از نظر برخی تنها به عنوان سرگرمی و تفریح و پر کردن اوقات بیکاری دانش آموزان قلمداد شده و حتی ضرورت وجود ان را در برنامه درسی مدارس مورد سوال قرار داده اند و یا اینکه بعضی از والدین ناآگاهانه این درس را مانعی برای پیشرفت تحصیلی
فرزندان خود می داند و هیچ گاه پیگرد وضعیت ورزشی فرزند خود رد ساعت تربیت بدنی مانند سایر دروس نیستند و از طرف دیگر خود دانش اموزان نیز به سبب عدم شناخت و یا بر حسب عادت سالهای تحصیلی قبل همینکه توپ و امکانات ورزشی در اختیارشان قرار گیرد انتظارشان از ساعت تربیت بدنی برآورد شده و مشغول بازی و سرگرمی می شوند. به نظر می رسد
بلاتکلیفی معلمان و مربیان دلسوز تربیت بدنی مدارس که همه ساله همزمان با شروع سال تحصیلی با دریافت ابلاغ تدریس خود به مدارس مراجعه و یکسال تحصیلی دیگر را بدون داشتن برنامه آموزشی مدرن و هماهنگ با سایر مدارس کشور به انجام وظیفه می گذرانند نیز شامل این امری می شود البته این مسائل در مدارس و شهرها و استان های مختلف از شدت و ضعف برخوردار بوده است و در سال های اخیر با تلاش مسئولین تربیت بدنی، آموزش و پرورش همگام با ارتقاء نسبی
جایگاه عمومی ورزش در جامعه قدم هایی در جهت برنامه ریزی بهتر و بهبود کیفیت ساعت تربیت بدنی مدارس برداشتند شده است که هر چند مفید و ارزشمند بوده ولی کافی نیست و ارتقاء این درس بستگی به تلاشهای هر چه بیشتر و مستمر مسئولین، کارشناسان، مربیان، دانش اموزان و والدین آنها و تک تک افراد جامعه دارد وضعیت برخی از مهمترین عوامل موثر بر ساعت تربیت بدنی مدارس از جمله میزان تحصیلات مربیان تربیت بدنی اهمیت و جایگاه ساعت تربیت بدنی در برنامه ی درس مدارس، نحوه ارزشیابی کار دانش آموزان، امکانات آموزشی و ورزشی مدارس نحوه کار و فعالیت مربیان و چگونگی نگرش و طرز تلقی آنان در مورد درس تربیت بدنی و میزان تاثیر آن در مفید بودن ساعات ورزشی و همکاری و هماهنگی مدیران و مسئولین تا نگرش عمومی و نظام ارزشی جامعه نسبت به تربیت بدنی شرایط آب و هوایی، تهیه و تدوین کتاب درس تربیت بدنی و ; در مدارس کشور به طور دقیق مشخص نیست و تحقیقات انجام شده در این زمینه غیر هماهنگ و اندک بوده و هیچ گاه تحقیق جامع و منظمی در سطح کشور در این زمینه به عمل نیامده است اما آنچه که از مرور این تحقیقات برداشت می شود حکایت از کمبودها و نارسائیها در زمینه های مذکور در بالا دارد.
بنابراین با توجه به مطالب گفته شده آیا می توان طرز تلقی و نگرش مربیان را به عنوان عامل موثر در تغییر وضعیت کنونی درس تربیت بدنی و ورزش مدارس عنوان کرد؟
– آیا راهکارهایی برای تغییر نگرش مربیان در مورد درس تربیت بدنی و ورزش وجود دارد؟
– نگرش دبیران و مربیان تربیت بدنی تا چه حد می تواند در ارتقاء درس و ورزش تربیت بدنی موثر واقع شود؟
اهمیت و ضرورت تحقیق:
بدون شک فعالیتهای علمی و فرهنگی بدون پشتیبانی و حمایت تحقیقات و پژوهش نمی تواند حرکتی سازنده و مفید باشد زیرا پشتوانه تحقیقاتی می تواند دوام دست آوردهای تحقیق را با نیازهای واقعی جامعه ضمانت نماید اعتلای تربیت بدنی و ورزش در جامعه زمانی میسر است که تحولی سازنده و مثبت در برنامه های جاری تربیت بدنی ورزش به عمل آید بازنگری در برنامه های گذشته جاری و تدوین برنامه ای کارساز و جامع بدون تردید نیازمند تحقیقات گسترده و همه جانبه ای است که نتایج آنها بتواند خط مشی برنامه های جدید را تعیین نماید و صحت انطباق آن را با نیازهای اساسی جامعه در حال تحول ما تضمین نماید.
با توجه به اینکه تربیت بدنی به عنوان بخشی از آموزش و پرورش می تواند در توسعه و تکامل حیطه های روانی، حرکتی، عاطفی و جسمانی دانش اموزان تاثیرات مهمی داشته باشد ضرورت دارد با انجام تحقیق و پژوهش پیرامون اهمیت محتوا و نحوه اجرای درس تربیت بدنی پس از ترسیم سیمای عمومی و ساعت تربیت بدنی در حال حاضر و یا با استفاده از نظر دبیران و مربیان مدارس از نقاط قوت و ضعف موجود آگاهی یافته و با استفاده از نتایج حاصل از این تحقیق بتوان برنامه ریزیهای مناسب و مطلوبی را برای ارتقاء وضعیت موجود و تدوین نمود. این تحقیق حول 3 محور، توصیف،تعیین اولویت مسائل و مشکلات موجود در نظر سنجی پیرامون موارد اختلاف نظر تاکید دارد که در زیر به شرح هر قسمت به صورت مجزا پرداخته می شود.
الف) جنبه های توصیفی : این بخش شامل 2 قسمت است.
1) توصیف کمی امکانات و فضاها و تاسیسات ورزشی موجود در مدارس تحت بررسی به عبارت دیگر این تحقیق در پی آگاهی از چگونگی توزیع امکانات و فضاهای آموزش و پرورش در مدارس و تعیین کمبودها و نیازهای ضروری مدارس در ارتباط با ساعت تربیت بدنی به عنوان یکی از مشکلات عمده این ساعت می باشد. به نظر می رسد این جنبه از تحقیق از اولویت و اهمیت بالائی برخوردار باشد چراکه اهمیت و نقش برجسته امکانات و فضاهای آموزش ورزشی مناسب مدارس در ارتقاء کیفیت نحوه اجرای درس تربیت بدنی از یک سو و همچنین محدودیت و کم بودن اعتبارات و منابع مالی ویژه تربیت بدنی مدارس از سوی دیگر ضرورت تخصیص بودجه و اعتبارات ورزشی برای خرید وسایل و نیز احداث فضاهای ورزشی را با در نظر گرفتن نیازها و کمبودها دوچندان می نماید.
2) توصیف جنبه های کیفی: در این رابطه تحقیق در پی توصیف مواردی نظیر میزان تحصیلات ، نوع مدرک تحصیلی، سن، سابقه خدمت و ; و یا به عبارت دیگر خصوصیات فردی جامعه آماری شامل مربیان مدارس تحت بررسی و همچنین توصیف مواردی نظیر نگرش و نظر مربیان می باشد.
ب) تعیین اولویت مسائل و مشکلات ساعت تربیت بدنی متاثر از مسائل و مشکلات متعددی نظیر امکانات و فضای اموزشی، عملکرد و فعالیت مربیان، نحوه برنامه ریزیها و مدیریتها در سطوح مختلف، میزان هماهنگی و همکاری مدیران، مسئولین و دبیران تربیت بدنی، شرایط آب و هوایی و جغرافیایی، و فرهنگ عمومی و نگرش جامعه نسبت تربیت بدنی مدارس و ; می باشد.
ج) نظر سنجی مواردی نظیر : برگزاری مسابقات ورزش مدارس، ضرورت تهیه و تدوین کتاب درسی مقایسه وضعیت ساعت تربیت بدنی نحوه ارزشیابی از کار دانش اموزان و ; از جمله دیگر اهداف و دستاوردهای تحقیق می باشد تا با تاکید بر آراء تک تک آزمودنیها به یک نتیجه واحد و نهایی در هر یک از زمینه های مورد اختلاف رسیده و به هماهنگی هر چه بیشتر مربیان تربیت بدنی مدارس کمک شود.
اهداف تحقیق:
هدف کای تحقیق:« بررسی نگرش مربیان مدارس راهنمائی دختر شرکت کننده در نوزدهمین المپیاد ورزشی درباره وضعیت درس تربیت بدنی .
اهداف اختصاصی تحقیق:
1) توصیف آماری ویژگیهای فردی مربیان مدارس راهنمائی دختر کشور.
2) توصیف نگرش مربیان مدارس راهنمائی دختر شرکت کننده در نوزدهمین المپیاد ورزشی در مورد کیفیت درس تربیت بدنی در مقایسه با سایر دروس.
3) توصیف نگرش مربیان مدارس راهنمائی دختر شرکت کننده در نوزدهمین المپیاد ورزشی درباره وضعیت کیفی آموزش ساعت تربیت بدنی مدارس تحت بررسی .
4) توصیف نگرش مربیان مدارس راهنمائی دختر شرکت کننده در نوزدهمین المپیاد ورزشی درباره وضعیت نگرش عمومی جامعه نسبت به تربیت بدنی.
5) توصیف نگرش مربیان مدارس راهنمائی دختر شرکت کننده در نوزدهمین المپیاد ورزشی درباره علاقه و اشتیاق دانش اموزان نسبت به تربیت بدنی.
6) توصیف نگرش مربیان مدارس راهنمائی دختر شرکت کننده در نوزدهمین المپیاد ورزشی درباره وضعیت امکانات کمک آموزشی ، بهداشتی و کمک های اولیه و ..
7) توصیف نگرش مربیان مدارس راهنمائی دختر شرکت کننده در نوزدهمین المپیاد ورزشی درباره وضعیت برنامه ریزیها و مدیریتهای حاکم بر تربیت بدنی مدارس تحت بررسی .
8)توصیف نگرش مربیان مدارس راهنمائی دختر شرکت کننده در نوزدهمین المپیاد ورزشی درباره راهکارهای مناسب برای اجرای درس تربیت بدنی.
9) توصیف نگرش مربیان مدارس راهنمائی دختر شرکت کننده در نوزدهمین المپیاد ورزشی درباره میزان ارتقاء کیفی برنامه های جاری درس تربیت بدنی .
10) توصیف نگرش مربیان مدارس راهنمائی شرکت کننده در نوزدهمین المپیاد ورزشی درباره میزان همکاری و استقبال مدیران مدارس تحت بررسی در حل مشکلات.
11) توصیف نگرش مربیان مدارس راهنمائی دختر شرکت کننده در نوزدهمین المپیاد ورزشی درباره امکانات و فضاهای ورزشی از لحاظ کمی و کیفی در مدارس تحت بررسی .
12) توصیف نگرش مربیان مدارس راهنمائی دختر شرکت کننده در نوزدهمین المپیاد ورزشی درباره میزان رضایت شغلی دبیران مدارس تحت بررسی.
تعریف واژگان:
نگرش: ارزیابی مداوم – مثبت یا منفی – از مردم، اشیاء و عقاید (15).
مربی تربیت بدنی : مربیانی هستند که وظیفه هدایت بدن و مهارت های حرکتی کودکان و بزرگسالان را بر عهده دارند. (7).
تربیت بدنی : فعالیتی به فرد فرصت خوداگاهی- خود پنداری و فرصت کسب مهارت و نمایش توانائی ارتباط اجتماعی ، لذت، سلامت و احساس مفید بودن می دهد (6).
« فرضیه ها یا سوالهای تحقیق»
1) بین ارتقاء سطح کیفیت امکانات و پیشرفت تربیت بدنی رابطه ای مثبت وجود دارد.
2) بین تدبیر و مدیریت مسئولان و ارتقاء وضعیت موجود تربیت بدنی در مدارس رابطه ی مثبت وجود دارد.
3)بین ارتقاء و مسایل ورزشی و ارتقا سطح تربیت بدنی رابطه ی مثبت وجود دارد.
4) بین همکاری مدیران و دبیران و پیشرفت تربیت بدنی رابطه ی مثبت وجود دارد.
5) بین ارتقاء نگرش و فرهنگ ورزش و جایگاه تربیت بدنی در جامعه رابطه مثبت وجود دارد.
6) بین کنترل و نظارت مدیران بر اجرای ساعت تربیت بدنی و ارتقاء جایگاه تربیت بدنی رابطه ی مثبت وجود دارد.
7) بین ارتقاء اشتیاق و انگیزه دانش آموزان نسبت به تربیت بدنی و پیشرفت تربیت بدنی رابطه ی مثبت وجود دارد.
8) بین آموزش و اجرای متاسب درس تربیت بدنی و پیشرفت تربیت بدنی رابطه ی مثبت وجود دارد.
9) بین برنامه ریزیها و مدیریتها مطلوب در سطوح مختلف و ارتقاء
جایگاه تربیت بدنی رابطه ی مثبت وجود دارد.
10) بین برگزاری مسابقات ورزشی و پیشرفت سطح تربیت بدنی رابطه ی مثبت وجود دارد.
11) بین ارتقاء امکانات کمک آموزشی، بهداشتی و کمکهای اولیه و پیشرفت تربیت بدنی رابطه مثب وجود دارد.
12) بین رضایت شغلی مربیان و ارتقاء جایگاه تربیت بدنی رابطه ی مثبت وجود دارد.
« محدودیتهای تحقیق»
محدودیتهای قابل کنترل:
1) انتخاب مربیان به صورت تصادفی انتخاب شد.
2) تحقیق بر روی مربیان کلیه تیم ها« هندبال» « بدمینتون» والیبال و ; صورت گرفت.
3) تحقیق بر روی مربیان مدارس دفتر صورت گرفت.
4) تحقیق زمانی صورت گرفت که تیم ها در زمان استراحت بودند.
5) زمان تحقیق « کلیه نشانه ها زمان» آخر شب توزیع شد و حدود یک ربع بعد تحویل گرفته شد.
محدودیتهای غیر قابل کنترل:
1) عدم آگاهی از پر کردن دقیق پرسشنامه ها توسط نمونه آماری .
2) پاسخ ندادن یا دو جواب زدن به برخی از سوالات پرسشنامه.
3) عدم کنترل دقیق شرایط
4) مشکلات زمانی به دلیل کمبود وقت
5) عدم برگشت کلیه پرسشنامه های توزیع شده
6) عدم همکاری بعضی از مربیان
فصل 2
«مقدمه»
آروسون نگرش را چنین تعریف کردند « ارزیابی مداوم – مثبت یا منفی – از مردم ، اشیاء و عقاید . نگرش به ورزش ممکن است مشخصا مثبت یا منفی می باشد و اطلاع از ماهیت نگرش ها برای روان شناسان ورزش ، مربیان و معلمان حائز اهمیت است. [15]
یکی از علومی که خواص علفی آن در ابعاد فرهنگی و اجتماعی با روز روشن است و در بهداشت و سلامتی جسم ، در نشاط و تفریح خاطر و در افزایش اقلیت های کار بردن عضلات نقش موثر و کار ساز دارد ورزش و تربیت بدنی است و به همین خاطر است که کشورهای مختلف جهان در قوانین جاری خود ، جایگاه ویژه ای را برای تربیت بدنی و ورزش پیش بینی نموده و سازمان ها و نهاد های مختلف را برای گسترش آن بوجود آوردند اند چنانکه در جامعه اسلامی که همه امور فرهنگی ، اجنماعی و همه مسائل ارزشی آن مبتی بر فرهنگ اسلامی است به این مهم توجه خاصی شده و دولت در این زمینه کوشش همه گیر و توجهی همه جانبه مبذول می دارد [1]
افراد از ابتدائی ورود به دنیای ناشناخته ، پیوسته در این تلاش اند که به کمک حرکت و تربیت به زندگی خوب و سالم و پر طراوت دست یابد و برای دست یابی به نشاط و تندرستی باید از ورزش مدد جوید. برای رسیدن به چنین هدفی لازم است مربیان آگاه تربیت بدن با مطالعات علمی گسترده به آموزش صحیح تربیت بدنی به کودکان و نوجوانان همت گمارند باید دانست که ایران امروز بیش از همیشه بر رشد و توسعه همه جانبه ی قوای ذهنی و اخلاقی در امر ورزش نیازمند است تا بتواند نیازهای کودکان و نوجوانان را در هر زمینه های ورزشی بر آورد کند . بنابراین سعی مربیان ورزش این سرزمین یابد دراین باشد که آموزش تربیت بدنی و ورزش نوین را در اقصی نقاط ایران توسعه دهند و اصول و فلسفه ان را به عنوان یک علم حیاتی و در عین حال ملموس ، در میان کودکان و نوجوانان به شکل مطلوب رواج دهند[3]
تربیت بدنی جز دمکمله آموزش و پرورش عمومی است که می خواهد بوسیله فعالیتهای جسمانی ، ورزشها کمک کند تا استعداد های نهفته دانش اموزان شکوفا و به حد اعلای رشد و تکامل خود برسد و به عبارت دیگر تربیت بدنی نوعی آموزش است : یک روش ویژه اصلاح جسم و جان است : یک شیوه خاص برای تکوین شخصیت است و برآن است که از طریق فعالیتهای عضلات بزرگ بدن دانش اموزان به هدفهای عمومی آموزش و پرورش نائل شود.
تربیت بدنی هدف ارائه ورزشها را بر هدف می گیرد تا در رفتار دانش اموزان تغییر مطلوب دانمی بوجود آورد تربیت بدنی تبعی را به این منظور به کار می برد تا قوت و تندرستی دانش اموزان را افزایش دهد ، ادب و سولک آنها را شایسته تر گرداند . لیکن استفاده از فعالیتهای عضلات بزرگ به خاطر تفریح و سرگرمی ، تربیت بدنی نیست زیرا ان نوع از فعالیتها صرفا جنبه ی تفریحی و سرگرم کنندگی دارند[9]
و در این فصل پیشینه تحقیق در دو بخش ارائه می گردد:
بخش 1 تحقیقاتی که در ارتباط با موضوع تحقیق در داخل کشور کار شده است
و بخش 2 پژوهشهای که در خارج کشور کار شده است .
« تحقیقات صورت گرفته در داخل کشور »
1) مجید کاشف و حسین مجتهدی ( 1368) موضوع بررسی وضعیت جاری مدارس را از واحد پژوهش و تحقیق اداره کل تربیت بدنی و وزارت اموزش و پرورش را عنوان تحقیق خود انتخاب کرد . این تحقیق اهداف زیر را در دستور کار خود داشت الف . بررسی امکانات و فضاهای ورزشی ب : بررسی سطح تحصیلات معلمین ج : بررسی وضعیت شخص معلمین .
اهم نتایج حاصل از این تحقیق عبارتست از :
1) کمبود وسایل و لوازم ورزشی در حد بسیار بالایی بود
2) کمبود اطلاعات علمی معلمین مهمترین مشکل مهمترین مشکل بود 3) میانگین سن معلمین 25 سال و میانگین سابقه تدریس حدود 4 سال بود [2]قوام الدین حلیلی در سال 1369 عنوان بررسی عوامل مانع پیشرفت درسی تربیت بدنی در مقظع راهنمایی شهر باختران را در دستور کار خود داشت . اهم نتایج حاصل از این تحقیق عبارت بودند از :
1، کمبود امکانات و وسایل ورزشی بهترین فاکتور بود 2، پایین بودن سطح تحصیلا
ت معلمین ورزشی دومین فاکتور بود 3، کافی نبودن بودجه و سرانه ورزشی سومین فاکتور به شعار می رفت.[4]
3) مهرعلی همتی نژاد در سال 1369 تحقیق خود را با عنوان تجزیه و تحلیل برنامه های تربیت بدنی دروس گیلان انجام داد .
این تحقیق 3 هدف عمده ای که
داشت عبارت بودند از :
1 بررسی
2 بررسی برنامه ریزیها
3 بررسی محتوای برنامه های تربیت بدنی مدارس .
و اهم نتایج تحقیق عبارت بود از:
1) اکثر معلمین دارای مدرک فوق دیپلم بودند
2) هر هفته 2 ساعت کلاس تربیت بدنی برای دانش آموزان در نظر گرفته شده بود
3) معلمان در ارتباط با موضاعات درسی و تخصصی دارای اطلاعات کافی نبودند. [12]
4) عباسعلی گائینی در سال 1372 بررسی مشکلات موجود درس تربیت بدنی ندارس سراسر کشور را موضوع تحقیق خود انتخاب کرد.
اهم نتایج حاصل از این تحقیق عبارت بودند از:
1) سطح تحصیلات معلمین در سطح پایینی بود
2) امکانات و فضاهای ورزشی مهمترین مشکل اجرای درس تربیت بدنی بود
3) اولیاء دانش اموزان حساسیت لازم را نسبت به تربیت بدنی نداشتند
4) نگرش و فرهنگ عمومی درباره درس تربیت بدنی در سطح پایینی بود .
5) هماهنگی و همکاری لازم بین مدیران و معلمان در سطح پایینی بود [13]
6)گان هادی پور در سال 1374 با انتخاب عنوان بررسی تنگناهای موجود درس تربیت بدنی استان چهارمحال بختیاری برای اخذ درجه کارشناس ارشد به نتایج زیر دست یافت .
سطح کمی و کیفی امکانات در سطح پایینی بود 2) معلمین تخصص کافی در رشته ی خود نداشتند 3) معلمین ورزش دروس دیگر را نیز تدریس می کردند 4) وقت کمی برای ساعت تربیت بدنی در نظر گرفته شده بود . ( 2 ساعت ) [5]
پیشینه تحقیق
تحقیقات انجام گرفته در زمینه موضوع تحقیق در خارج از کشور :
پس از بررسی و مرور تحقیقات انجام شده در داخل کشور که با موضوع این تحقیق مشابهت و نزدیکی داشت در این تحت به چند نمونه از تحقیقاتی اشاره می شود که در خارج از کشور انجام گرفته و از جهاتی با موضوع این تحقیق مشابهت دارند .
*جوند (1986) تحقیقی با عنوان امتحان و ارزشیابی برنامه های تربیت بدنی مدارس پسرانه منتخب ایالت کالیفرنیا انجام داد این تحقیق با هدف بررسی میزان تاثیرات موارد، حمایت و هم کاری مدیریت، موقعیت ها و برنامه های مختلف ورزشی پرداختن به مربیگری، نقش امکانات: لوازم و تجهیزات، عضویت معلم در سازمان های تخصصی و نقش تعهد معلم تربیت بدنی در برنامه های تربیت بدنی مدارس مورد نظر انجام گرفت و اهم نتایج بدست آمده از ان به قرار زیر است:
– حمایت مدیریت مهم ترین فاکتور برنامه های می باشد
– تعهد دبیر تربیت بدنی دومین عامل موثر در برنامه ها می باشد
– امکانات و تجهیزات سومین
– تسهیلات عامل موثری بر برنامه ها نبوده و داراری کمترین تاثیر می باشد
– برنامه های مختلف ورزشی تعیین کننده موفقیت برنامه ها نمی باشد. [8]
* کراس ( 1973) عنوان مطالعه موقعیت برنامه های تربیت بدنی مدارس ایالت و پسکانین را برای تحقیق خود در نظر گرفت این تحقیق اهداف زیر را در دستور کار خود داشته است. الف – بررسی وضعیت شخصی معلمین ب) بررسی وضعیت سازماندهی و سیستم آموزشی ج ، بررسی وضعیت امکانات و تجهیزات مورد نیاز .
خلاصه مهمترین نتایج حاصل از این تحقیق به قرار زیر است :
– میانگین سن معلمین 25 سال ، میانگین سابقه تدریس 11 سال و میانگین داشتن پست اجرائی 7 سال و میانگین حقوق سالیانه آنها 7624 دلار بوده است
– عضویت معلمین در گروهها و شوراهای ورزشی بسیار پایین است.
– رشته ی تحصیلی 78 % معلمین تربیت بدنی بوده است .
– بیشتر درسی که معلمین گزرانده بودند عبارتند از سازمان دهی . مدیریت آموزشی.
روش تدریس
– تست سلامتی که باید برای هر دانش آموز صورت گیرد در 19 % مدارس انجام می شده است.
– به علت عدم امکانات ارائه ورزشهای داخل سالن و ورزشهای فضای باز در فصل زمستان محدود بوده است
– در ارزشیابی درس تربیت بدنی ، نحوه اجرای مهارتهای مختلف ورزشی ، آمادگی جسمی و تست هوش بالاترین نمره را به خود اختصاص داده است. [10]
• کاگر ( 1972) تحقیقی با عنوان درس برنامه های تربیت بدنی مدارس متوسطه پسرانه انجام داد این تحقیق که اهداف زیر را مدنظر داشت الف : بررسی آمادگی تخصصی و زمینه های قلبی معلمان ب: بررسی سطوح علمی معلمین ج: بررسی محتوای برنامه های تربیت بدنی د: بررسی روشهای اموزش .
اهم نتایج حاصل از این تحقیق به قرار زیر است :
– بسیاری از معلمان برای تدریس تربیت بدنی امادگی خوبی داشتند همه انها دارای مدرک تحصیلی لیسانس بوده و 37% آنها دارای مدرک فوق لیسانس بوده و یا دانشجوی دوره فوق لیسانس بودند.
– کمتر از 20 % معلمان عضو سازمانهای تخصصی تربیت بدنی بودند.
– 7% معلمان برای تعییین نمره تربیت بدنی دانش آموزان از امتحان کتبی استفاده می کردند [11]
لاگاری (1974) تحقیق خود را با عنوان « بررسی وضعیت درس تربیت بدنی در مدارس انجام داد. اهداف این تحقیق به قرار زیر بودند.
– الف . بررسی نحوه تهیه اطلاعات آموزشی اساتید و مدرسین مدارس
ب. بررسی سطوح آموزشی معلمین .
ج. بررسی برنامه ریزیها و مواد آموزشی
اهم نتایج حاصل از این تحقیق :
– همه معلمین دارای مدرک تحصیلی لیسانس بردند.
– 27% درصد از معلمین دارای تجربه آموزشی کمتر از2 سال در تربیت بدنی بودند.
– بعضی از معلمین به علت کمبود معلم ورزش در مدارس دیگر نیز تدریس می نمودند.
– بیشتر معلمین رشته های مختلف ورزشی را تدریس می نمودند .
– بیشتر مدارس مورد تحقیق دارای فضاهای آموزشی برای ژیمیناستیک ، بولینگ بودند ولی استخر شنا نداشتند [14]
• سوارزد (1970 ) تحقیق خود را با عنوان « ارزشیابی برنامه های تربیت بدنی مدارس پسرانه و دخترانه «پورتوریکو » در پورتلند انجام داد. الف. بررسی امکانات و تجهیزات موجود ب. بررسی آما دگی تخصصی معلمان ورزشی ج . بررسی برنامه های آموزشی د. بررسی میزان گرایش دانش اموزان به تربیت بدنی اهداف این تحقیق را شامل می شدند . موارد زیر از جمله مهمترین نتایج تحقیق می باشد.
– حمایت مدیریت مدرسه . نحوه کنترل و راهنمایی های ایمنی مدرسه در حد عالی بوده است .
– تنوع ورزشها به علت محدودیت وسایل امکان پذیر نبوده است.
– هیچ کدام از مدارس قادر به ارائه مطلوب حداقل نیازهای تربیت بدنی نبودند .
– به علت عدم وجود امکانات یک برنامه مدون آموزشی وجود نداشت .
– علی رغم عدم وجود امکانات ، میزان گرایش دانش آموزان به تربیت بدنی عالی بوده است.
– معلمان در ارتباط با موضوعات درسی و تخصصی دارای اطلاعات کافی بوده اند .[17]
• بای (1918) در تحقیق خود با عنوان تعیین وضعیت برنامه های تربیت بدنی مدارس متوسطه پسرانه مسیحی که با اهداف الف) بررسی وضعیت تحصیلی معلمان تربیت بدنی ب) بررسی اهمیت درس تربیت بدنی در مدارس مورد نظر ج) بررسی کیفیت ارائه درس تربیت بدنی در مدارس مورد نظر د) بررسی امکانات موجود تربیت بدنی انجام گردید و به نتایج زیر دست یافت.
-معلمان تربیت بدنی 46% مدارس مورد نظر فاقد مدرک تحصیلی تربیت بدنی بوده اند.
-میانگین سابقه تدریس تربیت بدنی معلمین 5 سال بوده است.
-میانگین تعداد دانش اموزان در هر کلاس 20 نفر بوده است.
دانلود مقاله بحرانی به نام شلحجابی word دارای 18 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله بحرانی به نام شلحجابی word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله بحرانی به نام شلحجابی word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
به نام شلحجابی
بیش از ربع قرن از پیروزی انقلاب و استقرار نظام اسلامی میگذرد؛ انقلابی که به تعبیر بزرگان، بیش از آنکه سیاسی باشد، فرهنگی بود. در این مدت، تمامی رسانههای ارتباط جمعی مروج اسلام و مبلغ ارزشهای اسلامی بوده و هستند. افزون بر آن نیز چندین نهاد، سازمان و ارگان رسمی و غیررسمی، متولی آموزش، تربیت و ترویج سنن و آداب مذهبی بوده و هستند.
سازمان عریض و طویل تبلیغات اسلامی، با بودجهای هنگفت و تشکیلاتی بسیار گسترده و
سراسری، دستاندرکار نگاهبانی و پرورش فرهنگ اسلامی در سراسر کشور و حتی خارج از کشور است. بخش وسیع و سازمانی تبلیغات حوزه علمیه قم با تشکیلات، امکانات، بودجه،
پرسنل، ابزار و رسانههای سمعی و بصری، مسؤولیت حفظ و حراست ارزشهای دینی و گسترش آموزههای فرهنگ مذهبی را بر عهده دارد. هیأتهای بیشمار دینی در تکیهها و حسینیهها و مساجد، پاسدار سنن و آداب شرعی و برگزارکننده مراسم مذهبی در مناسبتهای تاریخی
هزاران واعظ، روحانی و عالم دینی در طول سال و ماه و در شهر و روستا بر روی منابر به ارشاد خلایق مشغولند و نظام آموزشی کشور، در تمامی مقاطع تحصیلی توسط کارشناسان و متولیان مذهب، سامان یافته و همه کتابهای درسی به وسیله خبرگان تعلیم و تربیت اسلامی تدوین شده و میشود و قوانین و مقررات اجتماعی حافظ ارزشهای دینی، نه تنها حوزههای عمومی که حتی حریم خصوصی افراد حتی اقلیتهای غیراسلامی را نیز شامل شده است.
پنج کانال رسمی تلویزیونی و دهها کانال رسمی سراسری و منطقهای رادیویی به م
وازات شماری فراوان همایشهای موسمی و سنواتی و سمینارهای پر خرج و اردوهای پرورشی و; مروج مسائل عقیدتی و ناهی منکرات دینی و پاسدار حرمتهای فردی و اجتماعی بوده و هستند.
با وجود همه اینها، اسلام را در خطر یافته و تلویحا اعلام میداریم، همه کارهای صورت گرفته مذکور در بالا و تمامی انرژیهای بیکران صرف شده و نیروی بیشمار انسانی و بودجههای کلان به کار گرفته شده، بیحاصل بوده است. از وضع فرهنگی جوانان مینالیم و از «بدحجابی»، «شلحجابی» و «کمحجابی» شکوه سر میدهیم و هر از چند گاهی با بسیجی مقطعی و اعتراضات خیابانی و بگیر و ببند عاری از ملاحظاتی روانشناختی و احیانا مجازاتهای جسمی، روحی و مالی، در پی اصلاح دختران و پسران و حتی بزرگسالانی هستیم که به زعم ما پایبند ارزشهای دینی و فرهنگ ملی اسلامی نیستند.
پس از مدتی با انذارها، اشارات و تذکرات فرهیختگان و برخی بزرگان دین و سیاست متوجه میشویم که «این ره که میرویم، به ; است».
چند صباحی میگذرد و دوباره پیشخطبهای در نماز جمعه، نطق پیش از دستوری در مجلس و سرمقالهای در روزنامهای، از وضع بد و غیرقابلتحمل اخلاق جوانان مینالد و در پی آن با اعلام راهپیمایی و مراسم ارشاد خیابانی، مواجه میشویم و دنیا را متوجه عواقب شبیخون فرهنگی «غرب» کرده و راههای نجات نسل جوان را از منجلابی که در آن غوطهور است، به عالمیان نشان داده و آن را چاشنی وعده جامعهای پاک و نمونه و الگویی ارزشمدار برای
جهانیان میسازیم.
مدتی میگذرد و دوباره «روز از نو و روزی از نو»؛ «بدحجابی» بدتر، «شلحجابی» شلتر، رنگها و مدلهای لباسهای زننده، زنندهتر و مفاسد اجتماعی گستردهتر شده و برخوردها وسیعتر میشود.
و سر انجام در کنار همه این تدابیر، با برگزاری وسیع و تبلیغات رسانهای دعاهای دستهجمعی، تعجیل در ظهور منجی موعود و مهدی منتظر(عج)، کار صلاح، اصلاح و فلاح را به مصلح و عدلگستر نهایی وا میگذاریم.
راستی اشکال کار در کجاست؟
نگاهی به سالهای پیش از انقلاب میافکنیم.
در دهههای منجر به پیروزی انقلاب اسلامی، از هیچکدام از سازمانها، نهادها، رسانهها، اردوها، سمینارها، منابر، مجلات، کتابها، روزنامههای ارزشی و حوزههای ترویج و تبلیغ که در بالا به آنها اشاره شد، خبری نبود. در عوض فیلمها، نمایشنامهها، سریالهای تلویزیونی، شبنشینیها، جشنها و برنامههای پرزرقوبرق ضددینی، آشکار و نهان و به وفور به کار فرهنگزدایی و ترویج بیبندوباری، برهنگی و گسترش بساط عیش و طرب و سکس وقیحانه و حتی همجنسبازی مشغول بودند. مراسم پرسروصدای ازدواج دو همجنسباز مرد در تالار یکی از هتلهای بزرگ تهران، هنوز در خاطره انسانها و در آرشیو مجلات و روزنامههای آن دوران وجود دارد. برنامههای به اصطلاح هنری و جشنهای فرهنگی پر
از مفسدههای گوناگون به موازات تشکیلات گسترده کاخ جوانان و تشویق دختران و پسران به عضویت در آن و شرکت در اردوهای مختلط تابستانی در سواحل دریای شمال و جشنوارههای موسمی، امری رایج بود. ورود بانوان با حجاب اسلامی (حتی بدون چادر) به برخی هتلها نظیر «متل قو» در شمال و به بعضی کلوبهای حتی دانشگاهی ممنوع بود.
از تشکیلات تبلیغاتی حوزه علمیه قم نه تنها خبری نبود، بلکه وعاظ و روحانیان در منابر و مجالس وعظ، غالبا زبان بریده بودند. کم نبود تعداد علما و روحانیانی که به دلیل احساس وظیفه شرعی، به ارشاد پرداخته و سر از زندان و تبعیدگاه د
رآورده بودند. قلمهای دردمندان، شکسته و نفسهای آنان در سینه حبس بود.
دانشگاه، کانون مروجان فرهنگ ضددینی بود و مبارزان سیاسی غیرمذهبی و ضدمذهبی (تا زمانی که دست به اسلحه نبرده بودند) آزادانه جولان میدادند. از آمران، ناهیان، متولیان، مروجان، مبلغان، مرشدان دینی و حافظان دین و ایمان دختران و پسران و گشتهای خیابانی پاسداران عفت خصوصی و عمومی زنان و مردان، چه در حریم خانواده و چه در مجالس عروسی و جشنهای کوچک و بزرگ، خبری نبود.
در حیطه آموزش و پرورش و نیز مقولات هنری اعم از سینما، تئاتر و موسیقی و; نوعی هدایت آشکار و پنهان به سوی فرهنگ ضددینی و ضد اسلامی مشهود بود. کسانی که در این زمینهها قلم میزدند و یا به خلق آثار موسیقایی و هنری مشغول بودند، تا آنجا که علیه دین و فرهنگ ملی، آداب و سنن و ارزشهای مذهبی در حرکت بودند از همه نوع آزادی برخوردار و از گونهای مصونیت سیاسی و پشتوانه مالی بهرهمند بودند.
در چنان شرایط و اوضاعی، پیشگامان سیاست و دین بپا میخیزند. عده آنان در قیاس با امکانات و ابزار سردمداران فرهنگ جور و تباهی، بسیار اند ک بود. در همان زمان امام میگفت، اگر این رادیو و تلویزیون فقط هفتهای دو ساعت در اختیار ما باشد، «نه از تاک، نشانی خواهد ماند و نه از تاکنشان».
امام به ترکیه و سپس به عراق تبعید میشود و سیاسیون دانشگاهی مبارز و مسلمان و روحانیون مجاهد، یکی پس از دیگری روانه زندان میگردند.
حرکتی که آغاز میشود، مبتنی بر نگرشی غیرسنتی از دین و فرهنگ غالب در حوزهها است. شهید مطهری کار سنتی حوزوی را رها کرده به محیطهای آکادمیک روی میآورد. شهید بهشتی با تأسیس مراکزی آموزشی به میدان مبارزه فرهنگی گام مینهد. حسینیه ارشاد تأسیس میشود و علی شریعتی به کمک معدود روشنفکران مذهبی، حرکت انفجاری و توفنده فرهنگی و مذهبی خود را نه در غالب شیوههای کهن و آداب رایج سنتی، بلکه برخاسته از راه و رسمی علمی و نوین و متناسب با اقتضائات دوران جدید، پی میافکند.
اسلام ناب محمدی ـ به قول امام خمینی ـ به رغم سیطره دقیانوس، نقاب از رخساره بر میکشد و روشنگری آغاز میشود. ابزار کار، علم است و منطق و شیوه عمل، لطف است و مرحمت و روش تبلیغ، آموزش قرآنی «جدال احسن» است. مروت با دوستان و مدارا با دشمنان، مرام عام میشود. تهاجمات فرهنگی گروههای الحادی، با ابزار منطق، استدلال و شیوههای محبتآمیز، به ضد خود تبدیل میگردد.
محافل عیش و نوش و طرب جوانان به کانونهای بحث و تبادل نظر با پیروان مکاتب جدید نظیر اومانیسم، مارکسیسم، اگزیستانسیالیسم، پوزیتیویسم و;..تبدیل میگردد. جوش و خروشی فزاینده شکل میگیرد.
در خارج از کشور ـ به ویژه در کشورهای اروپایی و آمریکا ـ نیز جوانان مسلمان در قالب انجمنهای اسلامی به ترویج فکر و اندیشه و مرام و منش دینی مشغول میشوند. از چیزی که خبری نیست، روشهای تربیتی ارعاب وتهدید است . میدان، میدان عرضه فکر، منطق و استدلال است. با آنکه در آن فضا و در آن محیط، نهادهای حافظ و مسؤ
ول ارزشهای دینی وجود نداشت و کسی را با کسی کاری نبود، ولی روشهای محبتآمیز، معقول و منطقی جوانان مسلمان سبب میشد، بیشتر جوانانی که به قصد تحصیل به اروپا میآمدند، به دین و به فرهنگ ایرانی اسلامی و به ارزشهای ملی و مقدس خود پایبند بمانند و حتی بالاتر از آن، موفق شوند به تعمیق عاطفه و اندیشه دینی خود نیز بپردازند.
آیین و مرامی که انجمنهای اسلامی از آن پیروی میکردند، برخاسته از مکتبی بود که پیشگامان روشنفکری دینی، امام خمینی و یاران طراز اول ایشان نظیر شهید مطهری و شهید بهشتی و نیز امام موسی صدر و ; مبلغ آن بودند. خوشرویی، ملاطفت، نرمخویی، شیوه بحث استدلالی، عدم تفحص در امور داخلی و خصوصی دانشجویان و کمک به حل مشکلات مالی و تحصیلی آنان، راه و رسمی بود که پیوسته مورد تذکر و حمایت بزرگان مذکور بود. همین مرام و آیین، باعث گسترش و تقویت کمی و کیفی روزافزون انجمنهای اسلامی در مقابل سازمانهای دانشجویی غیر و یا ضد مذهبی شده بود. دانشگاهیان مسلمان و متعهد و متخصص و روشنفکران قرآنشناس و آشنا به مقتضیات عصر، محصول همین انجمنها بوده و هستند.
در لبنان نیز شرایط سیاسی، اجتماعی و دینی دیگری حاکم بود.
به لبنان در دهههای چهل و پنجاه نگاه میکنیم: فضای حاکم بر ذهن و احساس تحصیلکردگان، متأثر از پیروزیهای پی در پی جنبشهای آزادیبخش کمونیستی در سراسر نقاط جهان است. فکر و مکتب حاکم و غالب برسر و دل جوانان، تئوریهای مارکس و اندیشههای لنین و پرچم بر افراشته مائوتسه تونگ و مشی پیروزهوشی مینه و دلاوریهای چه گوارا و پیکارگریهای فیدل کاسترو و مجاهدتهای احمد بن بلا و خروش پر فروغ لومومبا در آسیا و آمریکای لاتین و آفریقا، علیه سلطهگریهای امپریالیسم آمریکا میباشد. دین، به عنوان افیون تودهها و عامل بازدارنده و رخوت جمع و جماعت و وادادگی انسانها در مقابل ستمگران تلقی میشود . جامعه دانشگاهی به شدت ضددینی و ضدمذهبی است.
از سوی دیگر بزرگترین متفکران ضد شیعی و بر جستهترین علمای اهل سنت، با آن داعیههای بلندپروازانه خود، جو حاکم بر جماعت مسلمانان را شکل میدادند. علمای بزرگ مسیحی و متکلمان برجسته عصر بیداری و نویسندگان پرآوازه و شعرای با نام و نشان فرقههای مختلف مسیحیت نیز حضوری پراقتدار داشتند. همه این بزرگان فکر و اندیشه چه در عالم سیاست و چه در وادی دین اعم از مارکسیست، مسیحی و سنی، یک وج
ه مشترک داشتند و آن، ضدیت و مبارزه با فکر و عقیده و مرام تشیع بود.
جامعه شیعه لبنانی به عنوان اقلیتی مفلوک، مهجور، فقیر و مستضعف و فاقد هویت فرهنگی، در فقر و فاقه غوطه میخورد و دختران و پسران خود را اسیر روسپیگری و قاچاق مواد مخدر میدید. اگر تک و توک جوان تحصیلکردهای در میان این قوم دیده میشد، ناچار بود انگل فئودالهای شیعهتبار و یا خادم سرمایهداران مارونی و یا عنصر و آلت س
ر به زیر زمامداران حاکم گردد.
در چنان فضایی از فقر فرهنگی و درماندگی اقتصادی و فحشای اخلاقی که بر قوم شیعه لبنانی حاکم بود، روحانی 28 سالهای از قم وارد میشود. در مدتی کمتر از ده سال از آن اقلیت مفلوک، جماعتی میسازد دارای بالاترین هویت انسانی، دینی، فرهنگی و سیاسی .
آن شمار عظیم متفکران، اندیشمندان، قلمزنان و انقلابیون چپ و راست و روحانیان مسیحی و اهل تسنن، نه تنها مانع موفقیت این روحانی شیعی نمیشوند، بلکه حتی آنچنان مجذوب خلقوخو و مرام و منش و شیوه سلوک و منطق دینی او میشوند که زبانزد خاص و عام میشود . امام موسی صدر، «وجدان لبنان» نام میگیرد و قدم و قلم و کلامش در کلیسای مسیحی ـ به قول یک عالم بزرگ مسیحی ـ همان روحانیتی را فرو میپاشد که در مساجد اهل تسنن و محافل شیعه.
کارشکنیهای عمال جور و ستم، ترفندهای موذیانه آخوندهای درباری، نفاقافکنیهای فئودالهای شیعه، سمپاشیهای وابستگان به سفارت شاهنشاهی، عنادورزیهای مشتی ورشکسته سیاسی و دربدر، هجمههای تبلیغاتی و رسانهای مزدوران بعثی عراق و شبنامهها و روزنامههای چپیهای عقیدتی و جیرهخواران دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی و جاسوسان ساواک و سیا و موساد ـ که با تمامی توشه و توان و انواع حیلهها، دسیسهها و شایعهپراکنیها، علیه این روحانی جوان به کار گرفته میشد، هیچ کدام کارساز و اثرگذار واقع ن
میگردد.
دانشجویان دانشگاههای لبنان، فوج فوج به دورش گرد میآیند. جوانان و دختران و پسران لبنانی، اعم از شیعه و سنی و مسیحی، تحت آموزشهای دینی و اخلاقی و سیاسی او قرار میگیرند . سازمان سیاسی «حرکت المحرومین» با هدف فقر و استضعافستیزی و عدالتپروری و با مشارکت جوانان پر شور از همه فرقهها و ادیان وبه رهبری امام صدر،
اعلام موجودیت میکند.
مدارس، مؤسسات، آموزشگاهها، درمانگاهها، انجمنهای خیریه و نهادهای دینی، فرهنگی، سیاسی، خدماتی و بالاخره انستیتو تکنولوژی جبل عامل، پای میگیرند. امام صدر در جستجوی یاوری توانا، مسلمان، متعهد، متخصص، انقلابی و هوشیار به دکتر مصطفی چمران برمیخورد. این معلم عارف و دانشمند الکترونیک شاغل در ناسای آم
یکا و استاد دانشگاه برکلی، به لبنان میرود. او که به قول خودش «تبلور مظلومیت چهارده قرن تشیع و عدالت علوی» را در سیما و سینه امام صدر میبیند، از تمامی عناصر وجودی خویش و از تمامی ابعاد خلاقه و هنری و اجتماعی خود، برای ایجاد و پرورش نسلی نو و انقلابی و متدین، مایه میگذارد. او هم به قول خودش «مجذوب راه و رسم و سیره و سلوک، بردباری و عزتمداری معبودش امام صدر» گشته و نجات ملت لبنان و جامعه ایران را از یوغ ستم و استبداد، وجهه همت خود قرار میدهد.
به اقتضای شرایط سیاسی و اقوام مسلح، حضور اسراییل در مرزهای جنوبی لبنان و ضرورت فراهم بودن امکانات دفاعی، سازمان شبهنظامی «امل» مرکب از جوانان انقلابی و پاکباخته شیعی، شکل میگیرد و هدف خود را حفظ وحدت و عظمت لبنان و کرامت انسانی، دفاع از موجودیت «قدس شریف» و مبارزه با اشغالگران و استعم
ارگران صهیونیست، اعلام میدارد.
نسل و قوم و جامعهای در لبنان توسط امام موسی صدر، این عالم پارسای دینی و روحانی روشنضمیر و فقیه جهان و زمانشناس ساخته میشود که حتی تا امروز که بیش از یک ربع قرن از فقدان و اختفای ظالمانه و پررمزوراز او و شهادت عارفانه مصطفی چمران در میدان جهاد علیه کفر جهانی میگذرد، همچنان پرچمدار جهاد علیه ا
ستعمار صهیونسیتی در فلسطین و لبنان و اثرگذار در میدان سیاست خاورمیانه میباشد. از دختران و پسران بیهویت دیروز، زنان و مردان مجاهد و متعهدی ساخته شدهاند که امان و امنیت را از دشمن صهیونسیتی بریده و مبشر و مروج فرهنگ انسانساز دینی در جامعه لبنان شدهاند. از بدحجابی و کمحجابی و شل حجابی و خودباختگی و افسونزدگی در مقابل رسانههای تصویری غرب، در میان آنان خبری نیست. از سازمانهای متولی و نگاهبان عفت عمومی جوانان، نه در زمان حیات امام موسی صدر و مجاهدتهای دکتر چمران خبری بود و نه امروز نیازی به ارعاب و تهدید و اعلام راهپیمایی علیه بیحجابی احساس میشود. نه پای گذاشتن در کازینوها، قمارخانهها، عشرتکدهها و مشروبفروشیها با مجازاتهای جسمی، روحی و مالی و تحدید آزادیها مواجه بود و نه امروز حضور جوان مسلمانی را در چنین مکانهایی ناظر هستیم.
سری هم به اروپای امروز میزنیم، به رغم محدودیتهای شغلی، آموزشی و اجتماعی که دختران و زنان جوان مسلمان در اروپا با آن مواجه هستند، هر روزه بیش از پیش شاهد حضور آنان با حجاب اسلامی در مجامع و محافل مختلف هستیم. آیا وجود سازمانهای مختلف مراقب حجاب، اخلاق، نماز و روزه و شعائر دینی، عامل این پایبندی به دستورات دینی است؟ یا شیوههای تربیتی ویژه؟ آیا ترس از شلاق و محرومیت از آزادی و مجازات های جسمی و; باعث روی آوردن این جوانان به ارزشهای دینی و اسلامی در آن محیطها شده است؟ آیا راهپیماییهای موسمی و تظاهرات ارعابآمیز خیابانی، این جوانان را به آئین های مذ
هبی سوق داده است؟
در ترکیه، با وجود حکومتی به ظاهر لاییک و در باطن ضدمذهبی، با تعهد ا ت روز افزون جوانان به شریعت اسلامی و حجاب متین دختران و زنان مواجه میشویم. کیست نداند که آمریکا و اسراییل، با بهرهگیری از تمامی ترفندها به دینزدایی و فرهنگستیزی در این کشور مسلماننشین مشغول هستند.
در هیچ یک از کشورهای اسلامی نظیر سوریه و الجزایر، با اعمال فشار از ناحیه حکومت برای حفظ شعایر دینی و سنن مذهبی روبرو نمیشویم. با وجود آن، کیفیت حجاب و نوع پوشش اختیاری زنان مسلمان، عمق باور دینی آنان را جلوهگر میسازد. در هیچ کدام از این کشورها، ماهوارههای تصویری، اثرات تربیت دینی جوانان را خنثی نساخته است. در هیچ کدام از این سرزمینهای اسلامی، ناهیان منکر به چوب و چماق توسل نمیجویند.
چرا در جامعهای که همهگونه امکانات و ابزار و شرایط طرب و عیش و عشرت و بیبندوباری فراهم است و گویی افیون، دین تودههاست،جوانان مسلمان اینگونهاند، ولی در جامعهای مانند ایران که هیچ کدام از این عوامل مهیا نیست ـ دستکم رایج نمیباشد و بدون هزینهای گزاف فراهم نمیگردد ـ و از آ ن طرف تمامی امکانات رسانهای، انتشاراتی، تبلیغی، آموزشی و تربیتی و; در کنار ابزار های بر حذر دارنده و مجازاتهای مختلف و تهدیدهای متفاوت و سرزنشهای روحی و جسمی و محرومیتهای تحصیلی، مالی، شغلی و; هر از چندی باید به ارعاب و راهپیمایی و نطق و خطابه و موعظههای تهدیدآور و بگیروببند و نیز توقیف و مصادره آنتنهای ماهوارهای و گیرندههای امواج تصویری متوسل شویم؟
آیا از این راه و رسمهای تربیتی، تا به حال سودی بردهایم؟
اگر این روشها کارساز بودهاند، چه نیازی به تکرار آنها وجود دارد؟
ممکن است عدهای گمان کنند مقصود ما حذف قوانین مربوط به حجاب در جامعه کنونیمان است، اما این دوستان را به قسمت بعدی این یادداشت ارجاع میدهیم که طی آن راهحلی که نگارنده از سیره بزرگان در باب چنین مسائلی آموخته، عرضه میدارد.
در بخش اول یادداشتی تحت این عنوان، به طرح مسأله پرداختم و سعی کردم تا اندازهای به شرح وضع موجود و مقایسه آن با شرایط پیش از انقلاب و شرایط لبنان و کشورهای دیگر بپردازم که همین طرح مسأله، واکنشهای متعدد و گوناگونی از سوی خوانندگان سایت به همراه داشت و بعضا پرسشها و ابهاماتی را به وجود آورد که به اعتقاد من، بخش دوم که به راه و روش و پاسخ میپرداخت، میتوانست آنها را حل کند.
با این حال، به رغم اصرار من، دوستان «بازتاب»، حاضر به انتشار سریع بخش دوم یادداشت نشدند و البته توجیه آنان هم این بود که این پرسشها و ابهامات و اظهارنظرها که از سوی خوانندگان مطرح میشود، خود به باز شدن موضوع کمک میکند و میتواند مفید باشد.
اینک بخش دوم و پایانی یادداشت در برابر شماست که طی آن تلاش شده تا به چارهجویی مسأله پرداخته شود.
دانلود مقاله چرا خون در رگ ها لخته نمی شود ولی در بیرون رگها لخته می شود؟ word دارای 12 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله چرا خون در رگ ها لخته نمی شود ولی در بیرون رگها لخته می شود؟ word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله چرا خون در رگ ها لخته نمی شود ولی در بیرون رگها لخته می شود؟ word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
چرا خون در رگ ها لخته نمی شود ولی در بیرون رگها لخته می شود؟
همان طور که می دانیم انعقاد خون یک رخداد طبیعی می باشد که باعث قطع خونریزی پس از جراحت می شود. برای مثال زمانی که ما به زمین می خوریم و زانوی ما خراشیده می شود، مشاهده می شود که پس از مدتی لایه ای تیره رنگ بر روی زخم ما درست می شود. این لایه همان خون خارج شده از زانوی ما به هنگام آسیب رسیدن است که حالا لخته شده است. این عمل یعنی لخته شدن خون توسط پلاکتها Platelets انجام می شود .
در بیماری کرونری قلب هم یک سری لخته خونی درست می شود، البته نه به خاطر جراحت خارجی بلکه به خاطر رسوب چربی در دیواره داخلی عروق. دیواره عروق به طور طبیعی صاف هستند و هیچ نقطه ای وجود ندارد که در آنجا امکان ایجاد لخته خون باشد. در اثر تصلب شرایین، دیواره رگها این ویژگی خود را از دست می دهند. و جایی که چربی رسوب کرده است، باعث تخریب سطح داخلی رگ می شود.
کلسترول یا چربی با تراکم کم Low Density Lipoprotein or LDL
کلسترول از جمله آن موادی است که برای بدن لازم است، اما به مقدار بسیار ناچیز؛ به عبارتی کلسترول اضافی باعث بروز بیماریهای قلبی و عوارض زیادی می شود. این ماده در زرده تخم مرغ، روغن جامد، گوشت قرمز، میگو و ;. موجود می باشد. مصرف بیش از حد مواد غذایی فوق باعث بالا رفتن میزان کلسترول خون می شود که این عامل باعث می شود تا کلسترول در رگهای خونرسان قلب رسوب کرده و مانع عبور خون به راحتی به قلب می شوند؛ به عبارتی باعث تنگ شدن شریانهای بدن یا تصلب شریانها Atherosclerosis می شوند. این عامل که مدت طولانی طول می کشد – در حدود 20 سال – یکی از بیماریهای شریانهای کرونری Coronary Artery Disease می باشد.
پس از تشکیل رسوب لایه درونی شریان که از جنس سلولهای مخاطی می باشد دیواره شریان کلاهکی رشته ای درست می کند و آنرا دور تا دور رسوبات درست می کند که تمامی این عوامل آسیب زیادی به شریان وارد می کند. پس از چندی با فشار زیادی که رسوبات به کلاهک وارد می کنند، آن را پاره کرده و باعث زخم شدن و آسیب شدید به دیواره سرخرگ می شوند. این عامل سبب می شود تا پلاکتهای موجود در خون ( که به لخته شن خون کمک می کنند ) به آن محل بیایند.
پلاکتها سعی می کنند تا جراحت را برطرف کنند و در مواقعی که زخم زیاد جدی نیست برطرف شده و مشکلی پیش نمی آید، اما اگر آسیب دیدگی وخیم باشد، پلاکتها هیچ کاری نمی توانند بکنند و خون را لخته می کنند. با لخته شدن خون راه شریان بسته شده و خون دیگر نمی تواند عبور کند و شریان کرونری به طور کامل بسته می شود و چون شریانهای کرونری خون را به عضلات قلب می رساند و عضلات قلب بدون خون نمی توانند فعالیت کنند از کار می افتند و حمله قلبی یاMyocardial Infraction رخ می دهد.
خون ما مخلوط پیچیدهای از قطعات جامد شناور درون مایع است. قطعات جامد آن همان گلبولهای قرمز، سفید و پلاکتها هستند. بخش مایع خون هم پلاسما نام دارد که بیرنگ است و عمده آن از آب تشکیل شده که البته پروتئینهای مهمی چون پروتئینهای مسئول انعقاد، غذا و املاح معدنی و البته گازهای دفعی به وسیله آن حمل میشوند انعقاد خون عملی
است که برای جلوگیری از اتلاف خون در هنگام ایجاد زخم صورت میگیرد. خون در محل بریدگی منعقد میشود و سدی را پدید میآورد که مانع خروج خون میشود. حتی زمانی که خون در داخل بدن نیز از درون رگها خارج شود، منعقد میشود. عمل انعقاد شامل تشکیل لخته است که از مایع خون که در این حالت به آن سرم گفته میشود جدا میشود. لخته خون
شامل یک شبکه تور مانند است که سلولهای خون بخصوص گلبولهای قرمز و پلاکتها به این شبکهها میچسبند. در بدن این رشتهها از پروتئین مخصوصی به نام فیبرین تشکیل شدهاند. فیبرین که پروتئینی نامحلول است از پروتئین دیگری به نام فیبرینوژن درست میشود که در پلاسما محلول است. در پلاسما پروتئین دیگری به نام پروترومبین وجود دارد که به کمک
ویتامین K در کبد ساخته میشود. پروترومبین در اثر ماده فعال کنندهای که در هنگام انعقاد خون بوجود میآید به ترومبین تبدیل میشود و وجود یون کلسیم نیز برای این تبدیل لازم است. ماده فعال کننده پروترومبین از سلولهای مجروح بدن و بویژه پلاکتهای صدمه دیده آزاد میشود. ترومبین حاصل با یک عمل آنزیمی فیبرینوژن را به فیبرین تبدیل میکند. بیشتر عوامل
انعقادی در کبد ساخته میشوند. برای مثال، پروتئینی در پلاسمای خون وجود دارد که مدام به وسیله سلولهای کبدی ساخته میشود. این پروتئین موجب میشود مولکولهایی موسوم به “فیبرینوژن” که در پلاسما هستند، تکثیر پیدا کنند و به هم متصل شوند و رشتهای را به نام “فیبرین” بسازند. این رشتههای فیبرین گلبولهای قرمز، گلبولهای سفید و پلاکتها را در محل خونریزی به دام میاندازند و در عرض چند دقیقه، تودهای نرم و ژله مانند به نام “لخته ی خون” به وجود میآید که
محل پارگی رگ را پرُ می کند. وقتی پوستمان آسیب میبیند و رگ خونی پاره میشود، باکتریها در محل پارگی رگ، تجمع کرده و سعی میکنند از محل نشت خون وارد بدن شوند. برای همین گلبول های سفید خون از جدار رگ خارج شده و به باکتریهای مهاجم حمله میکنند. شاید این سئوال در ذهنتان شکل بگیرد که «اگر آن پروتئین مسئول انعقاد خون، همواره در پلاسمای خون است، پس چرا خون همواره در گردش طبیعی است و منعقد نمیشود؟» درست است. اما هم
پلاکتها و هم پروتئین پلاسما به صورت غیر فعال در خون ما قرار دارند و عامل محرکی لازم است تا آنها را فعال کند. آن عامل محرک، آسیب به دیواره عروق(پارگی رگ) است، که یک پیغام از سوی بافت آسیب دیده به عوامل انعقادی میرساند تا روند انعقاد را شروع کنند. گاهی نیز آسیبی داخلی مانند آسیب به خود پلاکتها و تخریب آنها موجب میشود مادهای را از خود آزاد کنند که به فاکتورهای انعقاد خون، پیام شروع بدهد. اگر یکی از فاکتورهای انعقادی آن روز غایب باشد یا کارش را درست
انجام ندهد، انعقاد خون به مشکل بر میخورد و خون زیادی از دست میدهیم. بیماران هموفیلی یکی از فاکتورهای انعقاد خون را ندارند و برای همین دچار مشکل میشوند. از این گذشته چون عوامل انعقاد خون در کبد ساخته میشوند، اگر کبد، بیمار باشد مانند هپاتیت یا سیروز کبدی، روند انعقاد خون مختل میشود. حتی کاهش ذخیره ویتامینی در کبد مانند کمبود ویتامین K ، میتواند به کاهش تولید عوامل انعقادی در کبد بیانجامد.
انعقاد طبیعى خون، با تعادل فیزیولوژیک بین فاکتور هاى پیش انعقادى و فاکتور هاى ضدانعقادى ایجاد مى شود. روند انعقاد خون، پیچیده و جالب است و مولکول ها و ساختار هاى فراوانى در ارتباط با آن هستند همان طور که انعقاد صحیح و به موقع خون، باعث بقاى زندگى و ممانعت از اتلاف بیش از حد خون مى شود، جلوگیرى از انعقاد بى مورد خون هم داراى اهمیت فوق العاده زیادى است. به علاوه هنگامى که به هر علتى یک لخته خون در بدن تشکیل مى شود. بلافاصله باید واکنش هایى در جهت حل کردن لخته و ترمیم ضایعه احتمالى فعال شوند. در یک فرد سالم، همه این فرآیند ها و واکنش ها در حال تعادل هستند. خون بى دلیل لخته نمى شود، در صورت نیاز به فرآیند انعقاد خون، واکنش هاى مربوطه به سرعت انجام شده و خون به موقع لخته مى شود و سپس ظرف مدت زمانى منطقى و مطلوب، لخته تشکیل شده تحلیل مى رود و همه چیز به جاى اولش برمى گردد.
انحراف از مسیر هاى طبیعى در همه این موارد، به بروز بیمارى ها و عوارضى مى انجامد که در کل در مقوله بیمارى هاى انعقاد خون یا هموستاز مورد بحث قرار مى گیرند. اولین اتفاقى که متعاقب آسیب رگ هاى بدن رخ مى دهد، انقباض این رگ ها ست. انقباض عروق آسیب دیده و کم شدن قطر آنها باعث مى شود میزان خونریزى بلافاصله متعاقب آسیب کاهش چشمگیرى پیدا کند. پلاکت ها سلول هاى بسیار کوچک و بدون هسته اى هستند که به تعداد نسبتاً زیاد (150 هزار تا 450 هزار عدد در هر میلى متر مکعب) در خون وجود دارند و همراه با خون در همه رگ هاى بدن گردش مى کنند. وجود پلاکت هاى سالم و فعال، براى انعقاد خون به خصوص در آسیب سرخرگ هاى بدن که با خونریزى زیادى همراه است، ضرورى است.
پلاکت ها در محل آسیب، مستقیماً به دیوار ه رگ ها مى چسبند. تجمع پلاکت ها به تشکیل توده کوچکى مى انجامد که در صورت جزیى بودن آسیب، مى تواند جلوى خونریزى را بگیرد، اتفاق مهم ترى که متعاقب اتصال پلاکت ها رخ مى دهد، فعال شدن آنها و آزاد شدن موادى است که باعث پیشرفت مراحل بعدى انعقاد خون مى شوند. تجمع پلاکت ها، باعث شکل گیرى ساختارى موسوم به میخ پلاکتى بر روى منطقه آسیب دیده مى شود. این ساختار امکان قطع خونریزى هاى کوچک را
در مدت زمانى اندک و بدون درگیر شدن واکنش هاى پیچیده انعقادى، فراهم مى آورد. پس از اتصال پلاکت ها به دیواره رگ، آزاد شدن یک سرى مواد از آنها به همراه عملکرد فاکتور هایى که از بافت هاى آسیب دیده آزاد مى شوند، واکنش هاى زنجیره اى رخ مى دهند که نتیجه آنها تبدیل مولکول محلول در آب فیبرینوژن به یک پروتئین رشته اى غیرمحلول در آب به نام فیبرین است. رشته هاى فیبرین به صورت متقاطع قرار گرفته و یک شبکه تورى مانند را پدید مى آورند سلول هاى خون به خصوص گلبول هاى قرمز در این شبکه تورى گیر مى کنند و آنچه در آخر کار به دست مى آید، همان لخته خون است که محل آسیب دیده رگ را مى پوشاند.
براى تبدیل شدن فیبرینوژن به فیبرین، چندین واکنش یکى پس از دیگرى رخ مى دهند. حداقل سیزده فاکتور براى تحقق انعقاد خون به طور طبیعى مورد نیاز هستند. کمبود یا ناکارا بودن هر یک از آنها مى تواند به اختلال در لخته شدن طبیعى خون بینجامد. به عنوان مثال هموفیلى A و B که دو بیمارى ارثى خونریزى دهنده هستند، به ترتیب به علت کمبود فاکتور هاى هشت و نه رخ مى دهند. هر چند مسیر واکنش هاى انعقاد خون پیچیده به نظر مى رسد، ولى همین تعدد فاکتور هاى دخیل در این فرآیند، امکان تنظیم و کنترل آن را در سطوح مختلف فراهم مى کند.
ایجاد لخته ، حاصل برهم کنشهای متوالی ، منظم و پیچیده بین گروهی از پروتئینهای پلاسما ، پلاکتهای خون و مواد آزاد شده از بافتها میباشد. که نقش آنها در بند آمدن خونروی و حفظ خونروی و حفظ حالت هموستاز بدن میباشد.
اطلاعات اولیه
در سالهای اخیر تحقیقات زیادی بر روی تمام جوانب سیستم انعقاد خون انجام گرفته و با دستیابی فزاینده به فاکتورهای خالص انعقادی ، امکان مطالعه مستقیم برهم کنشها و شرایط انجام آنها ، برای هر فاکتور خاصی فراهم شده است. از آن طریق ، برهم کنشهای جدیدی مشخص شده است که از آن جمله میتوان واکنشهای متقاطع که مسیرهای داخلی و خارجی انعقاد را بهم مربوط میکنند و حلقههای مهم فیدبک منفی و مثبت که در مراحل مختلف روند آبشاری انعقاد موثراند اشاره نمود. همچنین در چند سال گذشته ، برای بسیاری از فاکتورهای انعقادی ، DNA مکمل ار راههای DNA نوترکیب مربوطه تهیه شده و ساختمان اولیه اسیدهای آمینه آنها تعیین شده است.
مکانیسم انعقاد
سیستم انعقاد خون با فعال شدن فاکتور XII یا VII و یا هر دو شروع میشود. اما هنوز معلوم نیست که فعال کننده خود اینها چیست. اینها هم موجب فعال شدن پروتئینی به نام ترومبین میگردند. تشکیل ترومبین یک حادثه بحرانی در روند انعقاد خون تلقی میشود. ترومبین مستقیما قطعات پپتیدی را از زنجیرههای و مولکول فیبرینوژن میشکند و ایجاد منومرهای فیبرینی میکند که متعاقبا به صورت یک لخته فیبرینی پلیمریک بسیار منظم درمیآیند.
به علاوه ترومبین به عنوان یک محرک فیزیولوژیک بسیار قوی برای فعال شدن پلاکتها عمل میکند. پلاکتها در حضور یون کلسیم ، پروترومبین را به ترومبین تبدیل میکنند و همین باعث افزایش مقدار ترومبین و در نتیجه شدت واکنشها میگردد. نقطه پایان این واکنشها ، ایجاد پلیمر فیبرین است که هنوز قوام کمی دارد اما برهمکنشهای الکتروستاتیک ما بین مولکولهای منومر فیبرین مجاور ، باعث استحکام آن میشود.
پایدار شدن نهایی لخته خون با فعال شدن فاکتور XIII یا همان فاکتور پایدار کننده فیبرین صورت میگیرد که شامل ایجاد پیوند کووالانسی ما بین اسید آمینههای لیزین با گلوتامین بین زنجیرهای و مجاور هم در مولکولهای فیبرین میباشد. نیز فاکتور XIII میتواند یک مهار کننده فیزیولوژیک فیبرینولیز را به لخته فیبرین با پیوند کووالانسی متصل میکند و در نتیجه لخته مربوطه در مقابل اثر لیزکنندگی پلاسمین حساسیت کمتری خواهد داشت. چنانچه در طی تشکیل لخته ، پلاکت باشد، لخته ایجاد شده کاملا جمع یا منقبض میشود و علت آن انقباض یک پروتئین پلاکتی است.
مهار کنندههای طبیعی انعقاد
1 آنتی ترومبین III: با ترومبین به صورت یک به یک جمع شده و آن را از فعالیت باز میدارد.
2 کو فاکتور IIهپارین: این نیز به عنوان مهار کننده ترومبین میباشد، کمبود ارثی این ، میتواند موجب ترامبوز شود.
3 آلفا ماکروگلوبین: از جنس گلیکوپرتئین است و باز هم فعالیت ترومبین را باز میدارد.
4 پروتئین C: وجود نیاز به ویتامین K دارد که بوسیله ترومبین فعال شده و موجب انعقاد میشود.
5 پروتئین S: به عنوان کو فاکتور همراه پروتئین C عمل میکند و برای وجودش ، نیاز به ویتامین K است.
فیبرینولیز طبیعی
تشکیل لخته باعث قطع خونریزی از عروق صدمه دیده و مجروح میشود اما نهایتا باید برای برقراری مجدد جریان خون ، لخته ایجاد شده از سه راه برداشته شود. این عمل با حل شدن لخته بوسیله سیستم فیبرینولیتیک انجام میشود. آنزیمی به نام پلاسمین بطور متوالی برخی پیوندها را در مولکول فیبرین شکسته و باعث آزاد شدن محصولات پپتیدی و د ر نتیجه حل شدن لخته میشود. مکانیسمهای متعددی میتوانند در ایجاد پلاسمین فعال دخیل باشند که در همه آنها فاکتورهای خاص انعقاد موجب تبدیل این پروتئین از شکل غیر فعال به فعال میشود یعنی پلاسمینوژن به پلاسمین.
اختلالات مادرزادی انعقاد خون
هموفیلی A
هموفیلی A ، شایعترین اختلال مادرزادی مربوط به فاکتورهای انعقادی است. که در اکثر کمبود فاکتور انعقادی VIII ایجاد میشود. ژن سازنده این پروتئین بر روی کروموزوم X فرد مبتلا قرار دارد و بنابراین ، در درجه اول ، مردان همیزیگوت را گرفتار میکند. با آنکه بطور معمول در ناقلین زن ، تمایل به خونریزی دیده نمیشود، اما مواردی هم وجود دارد که در زنان ناقل هم کمبود بالینی فاکتور VIII دیده میشود.
این ناهنجاریهای ژنتیکی در افراد با فنوتیپ زنانه عبارتند از یک کروموزوم x ای که دارای ژن هموفیلی میباشد و فعال است. و در اثر غیر فعال شدن تصادفی کروموزوم X بطور افراطی (Extreme Lydnijtion) در زن هتروزیگوت ، X سالم غیرفعال شده است. تقریبا در 3/1 هموفیلیها نمیتوان سابقه خانوادگی هموفیلی را پیدا کرد و به نظر میرسد این به دلیل وجود چندین نسل ناقل خاموش یا وقوع یک جهش جدید است.
هموفیلی B
کمبود مادرزادی فاکتور IX یا هموفیلی B نیز ، اختلالی وابسته به کروموزوم X است و میزان شیوه آن حدودا 5/1 شیوع هموفیلی A است و از نظر تظاهرات بالینی ، قطعا نمیتوان بین هموفیلی A و B فرقی قائل شد. در هر دو ، خونریزیهای داخل مفصلی یا عضلانی ، خونریزی وسیع به دنبال عمل جراحی و عموما کبود شدگی آسان پوست میباشد. در هموفیلیها از علل عمده فوت ، وقوع خونریزی داخل جمجمهای است. هموفیلی B نیز اختلال وابسته کروموزوم X است.
بیماری خون ویلبراند
این بیماری به صورت اتوزومی غالب منتقل میشود، اما در تعداد کمی از بیماران بنظر میرسد که به صورت اتوزومی مغلوب باشد. خونریزی در این بیماران ، مشخصا از پردههای مخاطی و نواحی جلدی است. در این بیماری با کمبود فاکتور VW مواجه هستیم که توسط سلولهای آندوتلیوم رگها و مگا کاریوسیتها ساخته میشوند و در پلاکتها ذخیره میگردند و در موقع لزوم ، از پلاکتها آزاد میگردد.
درمان اختلالات مربوط به انعقاد خون
هم اکنون با بکار بردن روش RELP یکی از روشهای قوی از مهندسی ژنتیک به بودن یا نبودن این بیماریها میتوان در نسل بعد پی برد. همچنین |روش PCR ، توانسته است. با تولید پروتئینهای عامل انواع هموفیلی بعد جایگزینی این پروتئینها در گردش خون ، کمک شایانی به درمان این بیماریها بکند.
مکانیسم عمومی
تقریبا تمام محققین که در زمینه انعقاد خون کار میکنند متفقالقولاند که انعقاد خون در سه مرحله اساسی انجام میشود:
1 در پاسخ به پاره شدن رگ یا آسیب خود خون مجموعه پیچیدهای از واکنشهای شیمیایی پشت سرهم با دخالت بیش از یک دوجین فاکتورهای انعقادی خون در خون انجام میشود. نتیجه خالص ، تشکیل مجموعهای از مواد فعال شده است که روی هم فعال کننده پروترومبین نامیده میشوند.
2 ماده فعال کننده پروترومبین ، تبدیل پروترومبین به ترومبین را کاتالیز میکند.
3 ترومبین به عنوان یک آنزیم عمل کرده و فیبرینوژن را به رشتههای فیبرین تبدیل میکند که پلاکتها ، گویچههای سرخ و پلاسما را در بین خود به دام انداخته و لخته را تشکیل میدهند.
شروع انعقاد
مکانیسمهای شروع لخته شدن با ایجاد آسیب در جدار رگ یا بافتهای اطراف ، با آسیب رسیدن به خون یا تماس خون با سلولهای آندوتلیال آسیب دیده و کلاژن و سایر عناصر بافتی در خارج آندوتلیوم وارد عمل میشوند. این عوامل در هر مورد منجر به تشکیل فعال کننده پروترومبین میشوند که سپس موجب تبدیل پروترومبین به ترومبین و سایر مراحل بعدی لخته شدن میگردد. عموما چنین در نظر گرفته میشود که فعال کننده پروترومبین به دو روش تشکیل میشود اگرچه در حقیقت این دو روش دائما دارای واکنش متقابل با یکدیگر هستند.
1 از راه مسیر خارجی که با وارد شدن آسیب به جدار رگ و بافتهای اطراف شروع میشود.
2 از راه مسیر داخلی در خود خون شروع میشود.
تبدیل پروترومبین به ترومبین
بعد از آنکه ماده فعال کننده پروترومبین در نتیجه پارگی رگ خونی یا در نتیجه آسیب خود مواد فعال کننده در خون ، تشکیل شد آنگاه فعال کننده پروترومبین میتواند در حضور مقادیر کافی یون کلسیم موجب تبدیل پروترومبین به ترومبین شود. ترومبین به نوبه خود موجب پلیمریزاسیون مولکولهای فیبرینوژن و تبدیل آنها به رشتههای فیبرین ظرف 10 تا 15 ثانیه میشود. به این ترتیب عامل محدودکننده سرعت ایجاد انعقاد خون معمولا تشکیل ماده فعال کننده پروترومبین است نه واکنشهایی که بعد از این مرحله قرار دارند.
زیرا این مراحل پایانی در حال طبیعی با سرعت زیاد انجام شده و لخته را تشکیل میدهند. پلاکتها نیز نقش مهمی در تبدیل پروترومبین به ترومبین بازی میکنند زیرا قسمت زیادی از ترومبین ابتدا به گیرندههای ترومبین بر روی پلاکتهایی که قبلا به بافت آسیب دیده چسبیدهاند منتقل میشود. سپس این اتصال تشکیل ترومبین از پروترومبین را تسریع میکند و این عمل دقیقا در بافت ، در جایی که لخته مورد نیاز است انجام میشود.
ساختمان و غلظت پروترومبین و ترومبین
پروترومبین یکی از پروتئینهای پلاسما یعنی یک آلفا -گلوبین با وزن مولکولی 700 و 68 است. پروترومبین در پلاسمای طبیعی با غلظت حدود 15 میلی گرم در دسی لیتر وجود دارد و یک پروتئین ناپایدار است که میتواند به آسانی به ترکیبات کوچکتر که یکی از آنها ترومبین با وزن مولکولی 700 و 33 یعنی تقریبا نصف وزن مولکولی پروترومبین است تجزیه شود. پروترومبین بطور مداوم بوسیله کبد تشکیل میشود و بطور مداوم در سراسر بدن برای لخته شدن خون به مصرف میرسد.
هرگاه کبد نتواند پروترومبین تولید کند، غلظت آن در پلاسما در ظرف یک تا چند روز آن قدر کم میشود که قادر به ایجاد انعقاد طبیعی خون نیست. کبد برای تشکیل طبیعی پروترومبین و نیز چهار ماده انعقادی دیگر به ویتامین K نیاز دارد. بنابراین با فقدان ویتامین K یا وجود یک بیماری کبدی که از تشکیل طبیعی پروترومبین جلوگیری کند میتواند غلظت پروترومبین را به مقادیر آنچنان پایینی کاهش دهد که تمایل به خونریزی ایجاد شود.
فیبرینوژن
فیبرینوژن یک پروتئین با وزن مولکولی زیاد (340000 دالتون) است که با غلظت 100 تا 700 میلی گرم در دسی لیتر پلاسما وجود دارد. فیبرینوژن در کبد تشکیل میشود و بیماریهای کبدی گاهی غلظت فیبرینوژن موجود در گردش خون را کاهش میدهند. فیبرینوژن به علت اندازه مولکولی درشتش در حال طبیعی فقط به مقدار مختصری به داخل مایعات میان بافتی نشت میکند و چون یکی از فاکتورهای اساسی در روند انعقاد خون به شمار میرود لذا مایع بین سلولی در حال عادی لخته نمیشود. اما هنگامی که نفوذپذیری مویرگها بطور مرضی افزایش مییابد در این حال فیبرینوژن واقعا به مقادیر کافی به داخل مایعات بافتی نشت میکند و اجازه میدهد که این مایعات نیز به همان روش پلاسما و خون کامل ، لخته شوند.
تبدیل فیبرینوژن به فیبرین (تشکیل لخته)
ترومبین یک آنزیم پروتئینی با خواص پروتئولیتیک است. ترومبین بر روی فیبرینوژن عمل کرده و چهار پپتید با وزن مولکولی کم را از هر مولکول فیبرینوژن جدا میکند و یک مولکول مونومرفیبرین تشکیل میدهد که دارای این قدرت است که میتواند بطور اتوماتیک با سایر مولکولهای مونومرفیبرین پلیمریزه شود. بنابراین ، تعداد زیادی مولکولهای مونومرفیبرین در ظرف چند ثانیه پلیمریزه و به رشتههای بلند فیبرین تبدیل میشوند این رشتهها ، شبکه لخته را تشکیل میدهند.
در مراحل ابتدایی این پلیمریزاسیون ، مولکولهای مونومرفیبرین توسط پیوندهای ضعیف غیر کووالانسی و هیدروژنی به یکدیگر میچسبند و رشتههای تازه تشکیل شده در یکدیگر نیز فرو نمیروند. در نتیجه لخته حاصل بسیار ضعیف بوده و میتوان به آسانی آن را از هم گسست. در طی چند دقیقه بعد روند دیگری بوجود میآید که تورینه فیبرینی را شدیدا محکم میسازد. این روند با دخالت مادهای موسوم به فاکتور تثبیت کننده فیبرین به انجام میرسد که بطور طبیعی به مقادیر کم در گلوبولینهای پلاسما وجود دارد اما همچنین از پلاکتهای به دام افتاده در لخته آزاد میگردد.
قبل از آنکه فاکتور تثبیت کننده فیبرین بتواند اثری روی رشتههای فیبرین داشته باشد باید فعال گردد همان ترومبین که موجب تشکیل فیبرین میشود فاکتور تثبیت کننده فیبرین را نیز فعال میکند. سپس این فاکتور فعال شده به صورت آنزیمی عمل میکند که موجب ایجاد اتصالات دوجانبه متعدد بین رشتههای فیبرین مجاور میشود و به این ترتیب به مقدار فوقالعاده عظیمی بر استحکام سه بعدی تورینه فیبرینی میافزاید.
لخته خون
لخته از تورینهای از رشتههای فیبرین تشکیل شده که در تمام جهات سیر میکنند و گویچههای قرمز خون ، پلاکتها و پلاسما را به دام میاندازند. رشتههای فیبرین به سطوح آسیب دیده جدار رگ نیز میچسبند و بنابراین لخته خون به هر سوراخ رگ میچسبد و از این راه از خروج خون جلوگیری میکند. همین که یک لخته خون شروع به تشکیل شدن کرد، بطور طبیعی در ظرف چند دقیقه به خون اطراف گسترش مییابد. یعنی خود لخته موجب شروع یک حلقه معیوب (فیدبک مثبت) برای تولید لخته بیشتر میشود. یکی از مهمترین علل این موضوع این حقیقت است که عمل پروتئولیتیک ترومبین به آن اجازه میدهد که علاوه بر فیبرینوژن بر روی بسیاری از فاکتورهای انعقادی دیگر خون تاثیر کند.
دانلود مقاله حق و عدالت word دارای 45 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله حق و عدالت word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله حق و عدالت word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
حق و عدالت
حق، عبارت از سلطه و اختیاری است که فرد در برابر دیگر یا اشیا دارد. به بیان دیگر، حق، امری اعتباری است که به سبب آن، فرد شایستگی بهرهبرداری از چیزی را مییابد و دیگران به رعایت آن موظف هستند؛ مثل حق پدر و مادر در برابر فرزندان یا حق زوجین در برابر یکدیگر.
استاد مطهری حق را سزاواری فرد به یک شیء میداند و آن را نیز بر دو نوع تکوینی و تشریعی تقسیم میکند:
حق یعنی ثابت و سزاوار، و ما دو نوع ثبوت و سزاواری داریم: یک ثبوت و سزاواری تکوینی که عبارت است از رابطهای واقعی بین شخص و شیء، و عقل آن را در مییابد، و یک ثبوت و سزاواری تشریعی که بر وقق آن وضع و جعل میشود.
در واقع مقصود از حق، امتیاز بالقوهای است که برای فرد در نظر گرفته میشود و وی که بر اساس آن، صلاحیت استفاده از امور خاصی را مییابد. به بیان دیگر، حق نشاندهنده اولویتی است که فرد بر دیگران دارد. با این بیان، حق نوعی نصیب و امتیاز برای صاحب حق است که به سبب آن، یک سلسله بهرهمندیها را مییابد یا برخی ممنوعیتها از او برداشته میشود.
در بحث از مسأله حق، استاد مطهری این پرسش را مطرح میکند که «آیا حق و مالکیت از عوارض انسان به ماهو انسان است یا از عوارض انسان به ماهو مدنی».
به بیان دیگر، آیا این مفاهیم از اعتباریات بعد از اجتماع است یا قبل از اجتماع؛ یعنی حق پس از تشکیل جامعه و برقراری روابط اجتماعی تحقق یابد یا قبل از آن. استاد
معتقد است که حق در مرتبه پیش از اجتماع است؛ از همین جا است که او گاه آزادی را حق نمیداند؛ چرا که آزادی در مرتبه پیش از اجتماع تحقق مییابد. وی آزادی را فوق حق میداند و اگر هم گاه از حق آزادی سخن به میان آید، مقصود آن است که دیگران نباید آزادی فرد را سلب کنند. به گمان استاد، این که در فقه اسلامی به حق آزادی اشاره نشده، به این جهت بوده که فوق حق دانسته شده است.
علت اینکه در فقه اسلام در میان حقوق، نامی از حق آزادی نیست، این نیست که در اسلام به حق آزادی معتقد نیستند؛ بلکه آزادی را فوق حق میدانند؛ پس اعتراض نشود که چرا آزادی جزء حقوق اولیه طبیعی در اسلام نام برده نشد.
حق، هم به اموری که خارج از وجود انسان است تعلق میگیرد، و هم هر چیزی که برای امر دیگری پدید آمده، منشأ حق است؛ برای مثال موجودات طبیعی که برای انسان آفریده شدهاند یا مغز که برای فکر کردن یا زبان که برای بیان آفریده شدهاند، همه منشأ حق هستند.
هم حق و هم مالکیت از اموری است که به اشیأ خارج از وجود انسان تعلق میگیرد. همانطور که نمیشود انسان مالک نفس خود باشد نمیتواند بر نفس خود حق باشد؛ بنابراین انواع آزادیها هیچ کدام حقی و بهرهای نیست که آدمی بخواهد از چیزی بردارد؛ بلکه بهرهای است که از خودش میبرد. معنای حق آزادی یعنی کسی حق ندارد که آزادی مرا از من سلب کند ;؛ ولی در مورد حق میتوان گفت: لزومی ندارد که بر چیزی یا بر کسی باشد. هر چیزی که برای چیزی به وجود آمده باشد منشأ حق است ;؛ پس در مورد حق، شرط نیست که به خارج از وجود انسان تعلق داشته باشد. بلی، همانطوری که در متن آمده، حق بر نفس معنا ندارد؛ ولی حق بر انجام یک عمل خاص میتواند باشد.
رابطه حق و تکلیف
در مقابل حق، تکلیف قرار دارد که آن نیز مانند حق، مبنای خارجی و واقعی دارد و این مبنا را مصلحت مینامند.
تکلیف از لحاظ ماهیت مغایر است با مصلحت واقعی؛ ولی حق مجعول از لحاظ ماهیت، متحد است با مصلحت واقعی؛ یعنی چون در طبیعت این، حق موجود است، در تشریع نیز موجود است.5
حق و تکلیف ملازم یکدیگرند. هر جا حقی باشد، تکلیفی همراه آن است؛ برای مثال، اگر زن حقی بر گردن شوهر خود دارد، شوهر نیز مکلف است تا آن حق را ادا کند. یا اگر شخص «الف» از شخص «ب» مقداری پول طلب دارد یعنی شخص «الف» محق است، شخص «ب» به پرداخت بدهی خود تکلیف دارد. استاد مطهری هم با توجه به سخنان امام علی7 حق و تکلیف را دو روی یک سکه میداند:
فَالحَقُّ أَوسَعُ الأَشیَأِ فِیالتَّوَاصُفِ وَ أَضیَقُهَا فِی التَّنَاصُفِ لاَ یَجرِی لِأَحَدٍ اًِلاَّ جَرَی عَلَیهِ وَ لاَ یَجرِی عَلَیهِ اًِلاَّ جَرَی لَهُ.6
از نظر استاد، حق، محدود است. اینکه انسان دارای حقوق است، به معنای نامحدود بودن آن نیست:
در حقیقت باید گفت انسان حقی دارد و حق حدی دارد.
اینکه انسان، حق سخن گفتن دارد، بدین معنا نیست که بهدیگران دشنام دهد یا غیبت کند یا تهمت بزند یا سخن لغو بگوید. انسان حق فکر کردن دارد؛ اما این حق محدود است؛ یعنی نباید در اندیشه نابودی دیگران باشد.
استاد مطهری حق را بر سه قسم میداند:
1 حقوق انسان بر طبیعت و ثروتهای آن (حقوق اقتصادی)؛
2 حقوقی که در مورد اختلافات وحی محکمات دارد. (حقوق قضایی)؛
3 حقوقی که از نظر حکومت و سیاست دارد (حقوق س
یاسی).
طبق این بیان، حق، طرفینی است. هیچ کس بر دیگری حق ندارد، مگر آنکه دیگری هم بر او حقی دارد. ذی حق بودن، دو طرفی است. همان گونه که پدر و مادر بر فرزند حق دارند، فرزند هم بر پدر و مادر حق دارد. در واقع حق و تکلیف دو روی یک سکهاند. هیچگاه نمیشود فردی بر دیگری حقی داشته باشد؛ اما آن دیگری بر او حقی نداشته ب
اشد. هر یک از آنها، هم حق دارند و هم تکلیف:
وَ لَو کَانَ لِأَحَدٍ أَن یَجرِیَ لَهُ وَ لاَ یَجرِیَ عَلَیهِ لَکَانَ ذَلِکَ خَالِصاً لِلَّهِ سُبحَانَهُ.
اگر در عالم هستی کسی پیدا شود که بر دیگری حق داشته، اما دیگری بر او حقی نداشته باشد، آن موجود فقط خداوند است. جهت این امر هم آن است که مبنای حق درباره خداوند با دیگران فرق دارد. حق افراد به معنای انتفاع بردن است؛ اما حق خداوند معنایش این است که دیگران در مقابل خداوند تکلیف دارند. هیچکس در جهان از خداوندطلبی ندارد که خداوند موظف بر ادای آن باشد؛ ولی افراد میتوانند از یکدیگر طلبکار باشند.9
برخی از فیلسوفان حقوق معتقدند که همواره میان حق و تکلیف ملازمه نیست؛ یعنی اینگونه نیست که در همه موارد که حقی هست، تکلیفی هم باشد. آستین(Austin) از تکالیفی نام میبرد که حقی در برابر آنها وجود ندارد و آنها را تکلیف مطلق مینامد. مانند تکلیف انسان در برابر خدا، تکلیف به پرهیز از خودکشی و آزار حیوانات. نمیتوان گفت که حیوان حق دارد مورد آزار قرار نگیرد.10
کُلن هم به تکالیفی اشاره دارد که در برابر آنها یا حقی نیست یا صاحبان حق او مشخص نیستند؛ برای مثال، صاحبان مطبوعات و ناشران به رعا
یت عفت قلم و خودداری از انتشار آثار مستهحین مکلف هستند. در اینجا این تکلیف، حقی را برای شخص دیگر ایجاد نمیکند. برخی گفتهاند که صاحب حق در اینجا دولت است؛ یعنی دولت در نتیجه عمل کسی که نشر خلاف عفت میپردازد حقی مییابد. کُلن این ایراد را نپذیرفته و گفته که فقط دولت در اینجا مکلف است که با قانون جلو این کارها را بگیرد. در اینجا میتوان بر مبنای حق اجتماع، پاسخ کُلن را داد.
برخی از محققان فلسفه حقوق11 برای اینکه حقهایی را نشان میدهند که تکلیفی در مقابل آنها نیست، آزادی بیان را مثال زدهاند به این معنا که «الف» میتواند یا محق است که محتوای ذهن خود را آشکار سازد؛ اما در اینجا شخص «
ب» مکلف نیست همان چیز را برای «الف» فراهم کند. همانگونه که اگر «الف» محق است تا طلب خود از «ب» بخواهد، در مقابل «ب» مکلف است تا طلب الف را بپردازد؛ البته در اینجا میتوان گفت: شخص «ب» مکلف است که سد راه آزادی بیان «الف» نشود. فرق دو مثال پیشین در این است که در مثال اول ادعا همان طلب است که مربوط به دو طرف و مشترک میان آنهاست؛ اما در اینجا آزادی بیان مربوط به یک طرف است در عین حال عدم ایجاد مانع برای طرف مقابل است. در واقع اینکه ادعا در اینجا مشترک نیست، برخی از فیلسوفان حقوق را با مشکل پیشین مواجه ساخته است.
حقوق طبیعی
حقوق طبیعی از حقوق تکوینی انسان است که امری ثابت و دایم بهشمار میرود. این حقوق، لازمه طبیعت انسان است. به بیان دیگر، امتیازاتی که برخاسته از فطرت آدمی و همزاد با سرشت او است. برخی گفتهاند: در ایجاد این حقوق، کسی دخالت نداشته و هیچکس هم نمیتواند آن را از انسان سلب کند. برخی از محققان گفتهاند که این حقوق در همه زمانها و مکانها یکسان و مراعات آن مقتضای طبیعت عقلانی انسان است. این حقوق به هیچ مرجع بشری وابسته نیست. به بیان دیگر، این حقوق دارای ویژگیهای ذیل است:
1 جهانی بودن یا کلیت؛
2 ضرورت؛
3 ثبات.12
برخی نیز گفتهاند: حقوق طبیعی، اصول و قواعد ثابتی است که از اراده حکومتها و غایت مطلوب انسان برتر است و قانونگذار باید آنها را سرمشق خود قرار دهد.13
محققان فلسفه حقوق معانی سهگانه ذیل را برای حقوق طبیعی ذکر کردهاند:
– قانون طبیعت و نظم طبیعی و اشیا؛
– قانون عقل و نظم عقلایی در سلوک انسانها؛
– ارزشها و آزادیهایی که ملازم طبیعت انسان
است.14
ضرورت حقوق طبیعی از اینجا ناشی میشود که پشتوانه حقوق موضوعی است. حقوق طبیعی بهترین ملاک برای ارزیابی حقوق موضوعه است. جهت ارزیابی و اصلاح حقوق موضوعه، چارهای جز پذیرفتن حقوق طبیعی نیست. اگر حقوق طبیعی را نپذیریم نمیتوانیم برخی از رفتارهای بشری مانند بردگی را تقبیح کنیم. استاد مطهری حقوق فطری را یک نظریه عقلی میداند و در باب اهمیت آن چنین میگوید:
در حقیقت نظریه حقوق فطری را باید نظریه حقوق عقلی نام نهاده؛ زیرا فقط مطابق این نظریه است که میتوان به قضایای بدیهی عقلی و اصول متعارفه در باب حق قایل شد و در نتیجه میتوان علم حقوق را یک علم عقلی و فلسفه – ولو فلسفه عملی نظیر اخلاق – دانست؛ اما با انکار حقوق فطری، علم حقوق یک علم وضعی است نظیر علم فقه.15
رواقیون از نخستین طرفداران حقوق طبیعی بودند. آنها به دنبال قانونی بودند که در همه جا و برای همیشه جاری باشد. توماس آکویینی هم ا
ز طرفداران قانون الاهی بود و آن را برترین قوانین میدانست. از نظر وی، این قوانین باید بر قوانین بشری حاکم باشند و عقل بشر نیز فقط برخی از آنها را درک میکند و برای دسترس به آنها باید از وحی مدد گرفت.
هوگو گروسیوس (1645 – 1583) نیز از جمله طرفداران حقوق طبیعی است. از نظر وی، این حقوق و قوانین مبتنی بر آنها چنان ثابتند که اگر خدا هم نمیبود، آنها پابرجا بودند. قوانین وضعی تابع حقوق طبیعی هستند. حقوق طبیعی احک
ام عقل بود، و نشاندهنده طبیعت عقلایی بشر است.
از نظر وی، بالاترین قاعده حقوق طبیعی، قاعده لزوم وفا به عهد است که التزام به عقود و قراردادها را بیان میکند.
کانت هم از طرفداران حقوق طبیعی است. او مهمترین حق طبیعی را آزادی میداند و حق مالکیت را فرع بر آن تلقی میکند.
برخی از فیلسوفان مانند بنتام حقوق طبیعی را بیمعنا دانسته، آن را نفی میکند. او معتقد است که هیچ چیز خارج از چارچوب قوانین موضوعه وجود ندارد. از نظر وی، حقوق طبیعی، مخلوق قانون طبیعی است، و قانون طبیعی نیز امری مجازی بیش نیست.
از دیدگاه بنتام، آدمی بر اساس کسب لذت و دفع الم به دنبال سود و خوشی است. فضیلت هم آن چیزی است که سبب فزونی لذت و کاهش درد میشود. از نظر بنتام، بحث از حقوق طبیعی ما را از مسأله سود و خوشی دور میسازد.16
وی معتقد است که طبیعت برای ما حق
ی را تعیین نمیکند؛ بلکه این حکومت است که حق ما را مشخص میکند. وظیفه حکومت این است که با تنبیه و تشویق، بیشترین خوشیها را برای جامعه فراهم سازد.
پوزیتویستها هم مخالف حقوق طبیعی هستند؛ زیرا معتقدند که این حقوق قابل اثبات نیستند. حقوقی قابل اثبات است که قابل اجرا باشد و بتوان از آن تخلف کرد.
مبنای حقوق طبیعی
در بحث از مبنای حقوق طبیعی این پرسش مطرح است که چگونه میان انسان و یک شیء رابطهای خاص برقرار میشود که به آن حق گفته می
شود. آیا این رابطه، جنبه قرارداری دارد و ملاک حق در اینجا وضع است یا آنکه یک نوع طبیعی وجود دارد.
استاد معتقد است که جز با پذیرش اصل غائیت نمیتوان حقوق فطری را پذیرفت. اینکه جهان خلقت دارای غایت است و هر موجودی برای هدفی خاص آفریده شده میتواند مبنای حقوق فطری باشد.17
طبق اصل غایتداری، خداوند جهان طبیعت را برای انسانها آفریده و همه آنها دارای حق بالقوه هستند؛ یعنی هر کس صلاحیت دارد از آن بهره برداری کند. همین که فرد در طبیعت کار کند و از آن بهره ببرد، صاحب حق میشود
.