دانلود مقاله کروماتو گرافی word دارای 36 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله کروماتو گرافی word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله کروماتو گرافی word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
کروماتو گرافی
کروماتوگرافی راهی است برای تشخیص اجزا در ابعاد نانومتری، با دقتی در حد و اندازه مولکولی و مدتها پیش از شکلگیری فناوری نانو، برای شناسایی مواد به کار میرفت. اگر چند مولکول با هم داشته باشیم، کروماتوگرافی تشخیص میدهد غلظت آنها چقدر است. اساس کار کروماتوگرافی جداسازی اجزای مخلوط با استفاده از سرعت متفاوت حرکت مولکولهای مختلف در محیط یکسان و با انرژی اولیه مشابه است. دستگاههای کروماتوگرافی پیشرفته، میلیونها مولکول مختلف را در یک میلیمتر مخلوط بهراحتی شناسایی میکنند و پژوهشگران فناوری نانو میتوانند به کمک این روشها قسمت عمدهای از کروماتوگرافی به عنوان یکی از روشهای آزمایشیِ کارآمد در نانو فناوری، شامل چند روش است: کروماتوگرافی کاغذی، کروماتوگرافی ژلی و کروماتوگرافی گازی از جمله روشهایی هستند که در اینجا با آنها آشنا میشویم. دقت کنید که زمان، عامل کنترل ما بر انتخاب ذراتی است که با سرعتهای مختلف در محیط کروماتوگرافی توزیع مکانی مییابند.
ریشهلغویِ کروماتوگرافی در زبان یونانی chroma به معنی رنگ و grophein به معنی نوشتن است.
اطلاعات اولیه
کروماتوگرافی پُرکاربردترین شیوه جداسازی تجزیهای است که در تمام شاخههای علوم به کار میرود. کروماتوگرافی گروه گوناگون و مهمی از روشهای جداسازی را شامل میشود و امکان میدهد تا اجزای سازنده نزدیک به همِ مخلوطهای کمپلکس را جدا، منزوی و شناسایی کند. بسیاری از این جداسازیها به روشهای دیگر ناممکن است.
سیر تحولی رشد
اولین روشهای کروماتوگرافی در سال 1903 توسط میخائیل سوئت ابداع و نامگذاری شد. او از این روش برای جداسازی مواد رنگی استفاده کرد.ریچارد لارنس و جان آرچر در سال 1952 به پاس اکتشافاتشان در زمینه کروماتوگرافی جایزه نوبل گرفتند.
توصیف کروماتو گرافی
کروماتوگرافی را به علت اینکه دربرگیرنده سیستمها و تکنیکهای مختلفی است نمیتوان به طور مشخص تعریف کرد. اغلب جداسازیها بر مبنای کروماتوگرافی و بر روی مخلوطهایی از مواد بیرنگ از جمله گازها صورت میگیرد.
کروماتوگرافی متکی بر حرکت نسبی دو فاز است. یکی از این فازها بدون حرکت است و فاز ساکن نامیده میشود و دیگری را فاز متحرک مینامند. اجزای یک مخلوط به وسیله جریانی از یک فاز متحرک از داخل فاز ساکن عبور داده میشوند و جداسازی بر اختلاف در سرعت مهاجرت اجزای مختلف نمونه استواراست.
مثال
اگر به طور ساده بخواهیم عمل کروماتوگرافی را انجام دهیم، یک لیوان حاوی آب را برمیداریم و یک قطره جوهر در آن میچکانیم. سپس تکهکاغذی را برمیداریم و قسمتی از آن را در لیوان آب قرار میدهیم. پس از مدتی مشاهده میشود که جوهر از کاغذ بالا میرود و پخش میشود.
روشهای کروماتوگرافی
روشهای کروماتوگرافی، بر حسب ماهیت فاز متحرک و سپس بر حسب ماهیت فاز ساکن، ممکن است جامد، مایع و گاز باشند. بدین ترتیب، فرآیند کروماتوگرافی به چهار بخش اصلی تقسیم میشود. باید گفت که اگر فاز ساکن، مایع باشد کروماتوگرافی را تقسیمی مینامند.
انواع کروماتوگرافی
هر یک از 4 نوع اصلی کروماتوگرافی انواع مختلفی دارد:
کروماتوگرافی مایع ـ جامد
• کروماتوگرافی جذب سطحی
• کروماتوگرافی لایه نازک
• کروماتوگرافی تبادل یونی
• کروماتوگرافی ژلی
کروماتوگرافی گاز ـ جامد
کروماتوگرافی مایع ـ مایع
• کروماتوگرافی تقسیمی
• کروماتوگرافی کاغذی
کروماتوگرافی گاز ـ مایع
• کروماتوگرافی گاز ـ مایع
• کروماتوگرافی ستون موئین
مزیت روشهای کروماتوگرافی
روشهای کروماتوگرافی میتوانند جداسازیهایی را که به روشهای دیگر خیلی مشکلاند، به انجام برسانند. زیرا اختلاف جزئی موجود در رفتار جزئی اجسام، در جریان عبور آنها از یک سیستمِ کروماتوگرافی چند برابر میشود.
هر چه این اختلاف بیشتر شود، قدرت جداسازی بیشتر و برای انجام جداسازی نیاز کمتری به وجود اختلافات دیگر خواهد بود.
• مزیت کروماتوگرافی نسبت به ستون تقطیر این است که بهآسانی میتوان به آن دست یافت. با وجود اینکه ممکن است چندین روز طول بکشد تا یک ستون تقطیر به حداکثر بازده خود برسد، ولی یک جداسازی کروماتوگرافی میتواند در عرض چند دقیقه یا چند ساعت انجام گیرد.
• یکی از مزایای برجسته روشهای کروماتوگرافی این است که آنها آرام هستند. به این معنی که احتمال تجزیه مواد جداشونده به وسیله این روشها در مقایسه با سایر روشها کمتر است.
• مزیت دیگر روشهای کروماتوگرافی این است که تنها مقدار بسیار کمی از مخلوط برای تجزیه لازم است. به این علت، روشهای تجزیهای مربوط به جداسازی کروماتوگرافی میتوانند در مقیاس میکرو و نیمه میکرو انجام گیرند.
• روشهای کروماتوگرافی ساده، سریع و وسایل مورد لزوم آنها ارزان هستند. اجزای مخلوطهای پیچیده را به کمک این روشها میتوان از یکدیگر جدا کرد.
مواد انواع کروماتوگرافی
مواد شیمیایی مشابه کروماتوگرافی تقسیمی
مواد شیمیایی غیر مشابه کروماتوگرافی جذب سطحی
گازها و اجسام فرّار کروماتوگرافی گازی
مواد یونی و معدنی کروماتوگرافی تبادل یونی در ستون
کروماتوگرافی کاغذی یا لایه نازک
مواد یونی و غیر یونی الکتروفوز ناحیهای
مواد زیستی و ترکیباتی با جرم مولکولی نسبی بالا کروماتوگرافی تبادل یون یا ژلی
انتخاب بهترین روش کروماتو گرافی
انتخاب نوع روش کروماتوگرافی بجز در موارد واضح (مانند کروماتوگرافی گازی در جداسازی مواد گازها) عموما تجربی است. زیرا هنوز هیچ راهی جهت پیش بینی بهترین روش برای جداسازی مواد اجسام مگر در چند مورد ساده وجود ندارد. در ابتدا روشهای سادهتر مانند کروماتوگرافی کاغذی و لایه نازک امتحان میشوند. زیرا این روشها در صورتی که مستقیما قادر به جداسازی مواد نباشند نوع سیستم کروماتوگرافی را که جداسازی مواد بوسیله آن باید صورت بگیرد، مشخص میکنند آنگاه در صورت لزوم از روشهای پیچیدهتر استفاده میشود. از فهرست زیر میتوان به عنوان یک راهنمای تقریبی استفاده کرد.
در جداسازیهای مشکل وقتی که روشهای ساده فاقد کارایی لازم هستند روش کروماتوگرافی مایع با کارایی بالا (helc) می تواند جواب گو باشد.
مباحث مرتبط با عنوان
• تجزیه مواد
• تقطیر
• تقطیر جز به جز
• جداسازی مواد
• جداسازی مواد رنگی
• جداسازی مواد زیستی
• جداسازی مواد شیمیایی غیر مشابه
• جداسازی مواد شیمیایی مشابه
• جداسازی مواد کمپلکس
• جداسازی گازها و مواد فرار
• جداسازی مواد یونی و غیر یونی
• جداسازی مواد یونی و معدنی
• حرکت نسبی فازهای ماده
• کروماتوگرافی الکترفورز ناحیهای
• کروماتوگرافی تبادل یونی
• کروماتوگرافی تقسیمی
• کروماتوگرافی ژلی
• کروماتوگرافی ژلی الکتروفورز
• کروماتوگرافی جذب سطحی
• کروماتوگرافی کاغذی
• کروماتوگرافی لایه نازک
• کروماتوگرافی مایع
• کروماتوگرافی مایع – جامد
• کروماتوگرافی مایع – مایع
• کروماتوگرافی گاز – جامد
• کروماتوگرافی گازی
نگاه اجمالی
هدف از جداسازی ، حذف مزاحمتها ، غلیظ کردن محلول مورد نظر و یا سایر موارد است. برای جداسازی از اختلاف در خصوصیات فیزیکی استفاده میشود، مثل فراریت ، حلالیت و ضریب تقسیم مواد و ; در آنالیز و جداسازی مواد مختلف از تکنیکهای ویژهای برحسب نوع و ساختار مواد و مخلوطها استفاده میشود که برخی از آنها که معروف بوده و حائز اهمیت بیشتری هستند، در زیر میآوریم.
تبلور
هدف از تبلور ، جداسازی ناخالصی از اجسام جامد است. در این روش ، ابتدا جامد ناخالص را در یک حلال گرم حل میکنند، سپس محلول را صاف میکنند. ناخالصیها در فاز مایع باقی میمانند. اگر تبلور طی چند مرحله صورت گیرد، به آن تبلور جزء به جزء میگویند. در این روش انتخاب حلال از اهمیت بالایی برخوردار است. اگر از تکنیک ذوب برای جداسازی ناخالصی از جامد استفاده شود، به آن تصفیه ذوب گویند.
این روش در جدا کردن ناخالصیهای ژرمانیم و اسید بتروییک کاربرد دارد. در این فرآیند ، ضریب تقسیم برابر با نسبت غلظت ناخالصی در فاز جامد به غلظت ناخالصی در فاز مایع است.
تقطیر
اگر هدف از تقطیر ، جداسازی یک مخلوط به اجزای بالا باشد، از تقطیر ساده برای جداسازی اجزاء استفاده میشود. اما اگر همه اجزاء فرار باشند، از تقطیر جزء به جزء برای جداسازی استفاده میشود. اگر یک مخلوط تولید آزئوتروپ کند، ( مثل آب و الکل)نمیتوان از روش تقطیر جزء به جزء ، اجزای آن را جدا کرد. برای جداسازی این مخلوط از روشهای تقطیر با بخار آب ، تقطیر در خلاء و تقطیر ناگهانی استفاده میکنند.
در تقطیر با بخار آب هیچگاه درجه حرارت تقطیر از نقطه جوش آب بیشتر نمیشود. ترکیباتی نظیر تولوئن ، اتیلن ، گلیسیرین و اسیدهای چرب از این طریق جدا میشوند. برای جلوگیری از تجزیه مایعاتی که دارای نقطه جوش بالایی هستند از تقطیر در خلاء استفاده میشود. با کاهش فشار ، نقطه جوش مایع کاهش پیدا میکند.
در تهیه آب آشامیدنی از آب دریا و تهیه آب مقطر نیروگاهها از تقطیر ناگهانی استفاده میشود. در این روش مایع بطور مداوم وارد و بخار بطور مداوم خارج میشود.
رسوب دادن
نوعی روش جداسازی است که اساس آن اختلاف حلالیت اجسام میباشد. یعنی جزیی که حلالیت کمتری دارد زودتر جدا میشود. با افزایش نیروی جاذبه سرعت تهنشین شدن افزایش پیدا میکند. عمل سانتریفوژ در واقع بر همین اساس است.
کروماتوگرافی
اساس کروماتوگرافی ، جذب سطحی مواد و توزیع آنها در دو فاز میباشد. یکی از فازها ثابت و فاز دیگر متحرک است که نمونه مورد نظر در فاز متحرک جدا میشود. فاز ثابت یا جامد است و یا مایع و فاز متحرک یا مایع است و یا گاز . اگر فاز ثابت ، جامد و فاز متحرک ، مایع باشد، به آن کروماتوگرافی مایع ـ جامد (LSC) گویند. اگر فاز متحرک ، گاز و فاز ثابت ، جامد باشد، به آن کروماتوگرافی گاز – جامد ( GSC ) گویند. اگر فاز متحرک ، مایع و فاز ثابت نیز مایع باشد به آن کروماتوگرافی مایع ـ مایع ( LLC) یا (HPLC ) گویند و در نهایت اگر فاز متحرک ، گاز و فاز ثابت ، مایع باشد، به آن کروماتوگرافی گاز – مایع ( GLC) یا (VPC ) گویند.
در LSC ، جدا شدن بر اساس جذب سطحی یا تعریض یونها و یا تشکیل کمپلکس میباشد. در GSC اساس ، جداسازی جذب سطحی است. در LLC و GLC ، مواد بر اساس توزیع بین دو فاز جدا میشوند. پس کروماتوگرافی روشی برای جداسازی مخلوط بدلیل اختلاف تحرک آنها میباشد.
کروماتوگرافی LSC در واقع نوعی کروماتوموگرافی جذبی است که مواد بر اساس اختلاف در قابلیت جذب خود روی سطح جامد از یکدیگر جدا میشوند. در GSC نیز اساس جداسازی جذب سطحی فاز گاز روی سطح جامد است. از این روش برای خالص سازی گازها استفاده میشود.
کروماتوگرافی تبادل یونی
کروماتوگرافی تبادل یونی ، روشی است که در آن ، یونها بین یک محلول و یک فاز جامد ( رزین ) مبادله میشوند. این تبادل ، برگشت پذیر است. فاز جامد در آب ، غیر محلول بوده و دارای بنیانهای اسیدی و بازی باشد. نوع معدنی این مواد جامد ، ممکن است شبیه زئولیتها باشند و نوع جدید آنها از مشتقات هستند و برای جداسازی فلزات قلیایی خاکی بکار میروند. رزینهای تبادل یونی ، منشا آلی دارند و از پلیمرهای با وزن مولکولی بالا ساخته میشوند.
تشکیل این رزینها بر اساس پلیمریزاسیون پلیاستیرن و وینیلبنزن استوار است. رزینها به دو نوع تعویض کننده آنیونی و کاتیونی تقسیم میشوند. هر کدام از این تعویض کنندهها به نوع بازی ضعیف و قوی و اسیدی ضعیف و قوی تقسیم میشوند.
مباحث مرتبط با عنوان
• استخراج جامد ـ مایع
• استخراج مایع ـ مایع
• تبلور
• تقطیر
• جداسازی اجزای در کروماتوگرافی
• کروماتوگرافی
• کروماتوگرافی تبادل یونی
• کروماتوگرافی تقسیمی
• کروماتوگرافی جذب سطحی
• کروماتوگرافی ژلی
• کروماتوگرافی کاغذی
• کروماتوگرافی گاز – جامد
• کروماتوگرافی گاز – مایع
• کروماتوگرافی لایه نازک
• کروماتوگرافی مایع – مایع
کروماتوگرافی
کروماتوگرافی روش جزء به جزء کردن یک مخلوط براساس قطبیت مولکول ها می باشد.کروماتوگرافی شامل یک فاز متحرک(مخلوط) می باشد که می خواهیم جداسازی نماییم واین مخلوط دریک مایع ویا گاز حل شده است و ازروی یک فاز ساکن عبور می نماید اجسام موجود در مخلوط به علت قطبیت متفاوت با سرعت های مختلف ازروی فاز ساکن می گذرند .
سرعت حرکت هر جزء درمخلوط به چند عامل قطبیت بستگی دارد که مهمترین آنها یک جسم قطبی هم به حلال وهم به فازساکن جاذبه دارد جسمی که کندتر حرکت می کند بیشترین جاذبه رانسبت به فاز ساکن دارد.
کروماتوگرافی انواع گوناگون دارد ازجمله :
1-کروماتوگرافی ستونی :که برای جداسازی های فوق العاده حساس مانند جداسازی ویتامین ها پروتئین ها وهورمون هابه کار می رود. که باروش های دیگربه آسانی جدا سازی نمی شوند. در این روش فاز ساکن شامل یک ستون شیشه ای یاپلاستیکی است. که باماده ای نظیر آلومینیم اکسید کلسیم کربنات منیزیم کربنات زغال فعال شده خاک رس ژل ها و یا بسیاری ازترکیبات آلی دیگر پر شده است. اندازه ذرات فازساکن درگستره( 150 تا 200m )می باشد. فاز متحرک شامل مخلوط همراه بایک حلال مناسب است که ازبالای ستون اضافه می شود .
2-کروماتوگرافی یونی: دراین مورد ستون رااز رزین تبادل یون پر می کنند. بابه کاربردن رزین مناسب می توان یون های مثبت ویون های منفی راازهم جدانمود .
3- کروماتوگرافی کاغذی: دراین روش به جای ستون شیشه ای از نوارهای کاغذی درظرف سربسته استفاده می شود قطره ای ازمخلوط رابرروی کاغذ گذاشته وانتهای کاغذرادرحلال مناسب قرار می دهند حلال براساس خاصیت موئینگی درکاغذ نفوذ نموده وباعث جداسازی اجزاء مخلوط می شود بردیدن چگونگی این نوع کروماتوگرافی دراینجا کلیک نمایید.
4- کروماتوگرافی لایه نازک: این تکنیک که غالبا درجداسازی مخلوطهای مواد زیست شناختی مختلف به کار می رود بعضی ازتکنیک واصول به کاررفته درکروماتوگرافی ستونی وکاغذی باهم تلفیق شده است .
5- کروماتوگرافی گازی: یک تکنیک کروماتوگرافی برای تجزیه مایعات فرارومخلوط هایی ازگازهاو بخارات می باشد .گازهای که باید تفکیک شوند همراه با یک گاز بی اثر نظیر هلیم درفاز متحرک حمل می شود.
شیمی عمومی بانگرش روشهای کروماتوگرافی
دسته ای از روشهای جداسازی هستند که برای جداسازی اجزای نمونه بکار می روند.در این روشها نمونه بین دو فاز مختلف توزیع می شد و در اثر رقابتی که بین فازها برای نمونه وجود دارد عمل جداسازی صورت میگیرد.
نمونه معمولا روی فاز ساکن قرار میگیرد و فاز متحرک از روی فاز ساکن حرکت کرده می خوهد نمونه را با خود ببرد اما فاز ساکن نمی گذارد. رقابت بوجود امده مبنای جداسازیست.
فاز ساکن می تواند جامع یا مایع و فاز متحرک می تواند گاز یا مایع باشد.
فاز ساکن در حالت جامد باید دارای سطح وسیع باشد. در حات مایع انرا بر سطح یک جامد بی اثر پوشش می دهند.
سمت راست جامد و سمت چپ مایع است
مکانیسم کروماتوگرافی را فاز ساکن تعیین می کند.اگر فاز ساکن جامد باشد مکانیسم جدب سطحی است و اگر مایع باشد مکانیسم تفکیکیست(نمونه بین فاز ساکن و متحرک تقسیم می شد)
کروماتوگرافی به صورت زیر طبقه بندی می شود:
زرد رنگ جذب سطحی/قرمز رنگ تفکیکی/ابی مکانیسم تعویض یون
کاربردی (2) اسمیت اسموت پرایس کاغذی paper
ابتدا روی کاغذ مخصوص خطی رسم کرده و یک نقطه از ماده ی مورد نظر روی خط قرار می دهیم(نقطه ی بنفش رنگ)که بهتر است تا حد ممکن کوچک باشدسپس کاغذ را به صورت عمودی در ظرفی حاوی حلال قرار میدهیم.حلال به ارامی از کاغذ بالا میرود. در کروماتو گرافی کاغذی فاز ساکن اب است نه کاغذ(مایع-مایع). فاز ساکن فاز تعیین کننده است که یا اجازه ی حرکت به نمونه می دهد یا نمی دهد و این همان عامل جداسازیست. میزان حرکت لکه ها می تواند اساس اندازه گیری یا شناسایی باشد. برای تشخیص اینکه کدام ماده A است و کدام B از یک سری استاندارد استفاده میشود به شرط انکه بدانیم A وB به کدام دسته از ترکیبات (آمینو اسید و;) تعلق دارند.
R = “فاصله ای که جسم طی کرده” تقسیم بر “فاصله ای که حلال طی کرده”
در شرایط ثابت R یک کمیت ثابت است.
ظاهر کردن لکه
اگر لکه رنگی باشد راحت دیده میشود اما اگر بیرنگ باشد باید از روشهای زیر استفاده کرد.
1- معرفهای شیمیایی: وجود ماده را مشخص میکنند اما باعث میشوند ماده تخریب یا عوض شود مثلا برای اسیدهای امینه از ترکیبات نینهیدرین استفاده می شود که با انها کمپلکس رنگی میدهد.
2- لامپ UV: برخی موادفلورسانس میکنند اما اگر ماده فلورسانس نداشت از کاغذ فلورسانس استفاده میکنند به این ترتیب قسمتهایی که لکه وجود دارد فلورسانس نیست. میتوان لکه را مشخص کرد(دور ان خط میکشند) در این روش ماده هم از بین نمی رود.
می توان لکه را برید و بعد در حلال انداخت تا ماده در ان حل شود و بعد اقدام به شناسایی ماده کرد البته در این صورت به ماده ی زیادی نیاز دارین و علاوه بر این یافتن حلال مناسب سخت است و حتی گاهی تا 50 سیستم را باید امتحان کرد.
روشهای تجزیه ی کیفی=> شناسایی بعد از جداسازی:
1/مقایسه R مجهول با R مواد معلوم
2/IR و NMR و mass
روشهای تجزیه کمی:
1/طیف سنجی uv
2/اسپکتروسکوپی انعکاسی
لایه نازک
عملیات کروماتوگرافی لایه نازک مانند کاعذ است.
فاز ساکن یک جامد است که به صورت یک لایه ی نازک روی یک صفحه ی فلزی یا شیشه ای قرار گرفته است. این فاز ساکن می تواند سیلیکاژل (SiO2 هیدراته) , الومینا (Al2O3), ÷لی مر و ; باشد.
حسن این روش نسبت به کاغذ عمومی تر بودن مواد شیمیایی برای ظاهر کردن لکه ها در این روش است. مثلا ید و اسید سولفوریک که در کروماتوگرافی لایه نازک برای ظاهر کردن لکه ها بکار می روند در کروماتوگرافی کاغذ قابل استفاده نیستند.
در این روش می توان محل لکه را تراشید و در حلال انداخت.
کروماتوگرافی کاغذ gas chromatography
فاز ساکن یک مایع است که بر سطح مواد جامد بی اثر پوشش داده شده و درون یک ستون فرار دارد. فاز متحرک نیز یک گاز است.
این کروماتوگرافی به دستگاه نیاز دارد. این دستگاه شامل:
سیلندر گاز بی اثر (Ne _ He)/ ستون جداسازی(separation column) / محل تزریق نمونه(injection port) / اشکارساز (detector) / ثبات (recorder) / هیتر / ترموستاتستون گاهی چند متر است بنابراین انرا مارپیچ می سازند. محل تزریق و ستون باید گرم شود تا نمونه نیز بخار شده همرا گاز حرکت کند برای از هیتر استفاده می شود. نمونه های جدا شده یکی یکی به اشکارساز میرسند که به صورت یک پیک یا قله در ثبات نشان داده می شود.
زمانی که طول میکشد تا max مقدار جسم از ستون خارج شود را زمان بازداری گویند. حجمی از فاز متحرک که باعث می شود max جسم خارج شود را نیز حجم بازداری می گویند.
V=FT
که F سرعت عبور است.
مقادیر V و T از خصوصیات یک ماده اند و در شرایط ثابت (گاز- دما- فشار-فاز ساکن-طول ستون- اشکارساز و;) ثابت هستند و ارتفاع پیک یا سطح زیر پیک به غلظت بستگی دارد, بنابراین می توان هم تجزیه ی کمی و هم کیفی را انجام داد.
کروماتوگرافی روشی است در شیمی برای جداکردن اجزای یک مخلوط. در این روش معمولاً مخلوط که به صورت مایع یا گاز است از یک لوله یا شبکه گذرانده میشود؛ سرعت حرکت اجزای تشکیل دهنده مخلوط در لوله یا شبکه مختلف است (با توجه به عناصر دیواره داخلی لوله یاشبکه) در نتبجه مخلوط به اجزای تشکیل دهنده تجزیه شده و هر جز جداگانه خارج میشود. در کروماتوگرافی دو فاز وجود دارد فاز ثابت وفاز متحرک، فاز ثابت در واقع اجزای درون لوله یا شبکه جداسازی را تشکیل می دهند و فاز متحرک مربوط به ماده ای است که می خواهد مورد تجزیه و تخلیص قرار بگیرد.فاز ثابت می تواند مایع یا گاز باشد که بر اساس اینکه گاز یا مایع باشد به گاز کروماتوگرافی و کروماتوگرافی مایع تقسیم می شوند.اساس جداسازی در کروماتوگرافی متفاوت می باشد جداسازی براساس وزن مولکولی و جداسازی بر اساس میل اتصال به فاز ثابت از اعم این اصول می باشد.
کروماتوگرافی مایع با کار ایی بالا
کروماتوگرافی مایع با عملکرد بالا ( HPLC ) بدون شک سریعترین رشد را در بین تمام تکنیک های جداسازی تجزیه ای داشته است . دلایل این رشد انفجارآمیز عبارتند از : حساسیت روش ، سازگاری سریع آن برای انجام اندازه گیریهای کمی صحیح ، شایستگی آن برای جداسازی گونه های غیر فرار یا ناپایدار در مقابل گرما و مهمتر از همه کاربرد گسترده آن بر موادی است که در صنعت ، زمینه های مختلف علوم و جامعه اهمیت درجه اول را دارند . مثالهایی از این گونه مواد عبارتند از : آمینواسیدها ، پروتئینها ، نوکلئیک اسیدها ، کربوهیدراتها ، داروها ، ترپنوئیدها ، حشره کش ها ، آنتی بیوتیکها ، استروئیدها ، گونه های آلی یا فلزی و گروهی از مواد گوناگون معدنی .
ستونی کروماتوگرافی مایع (MPLC)
کروماتوگرافی دربرگیرنده گروهی از روشهای مهم و گوناگونی است که به محققان اجازه می دهد تا اجزای یک مخلوط پیچیده را از یکدیگر جدا کرده و هویت آنها را مشخص کنند . در تمام این روشها یک فاز ساکن و یک فاز متحرک بکار می رود . اجزای یک مخلوط توسط جریانی از یک فاز متحرک از داخل فاز ساکن عبور داده می شود . جداسازیها بر اساس اختلاف در سرعت مهاجرت اجزای مختلف نمونه استوارند . در کروماتوگرافی مایع فاز ساکن از سیلیکاژل ، دیاتومه ها ، آلومینا و فاز متحرک شامل انواع حلالهای قطبی و غیرقطبی نظیر متانل ، هگزان تشکیل شده است . امروزه از کروماتوگرافی مایع بطور وسیعی در جداسازی هیدروکربن ها ، داروها ، اسید نوکلئیک ، ایزومرهای نوری و ; استفاده میشود.
دستگاه پلاریمتر
از قابلیت های این دستگاه می توان به موارد زیر اشاره نمود:
قابلیت نصب به دستگاه HPLC
توانایی اندازه گیری چرخش های نوری ترکیبات فعال نوری دردماهای متفاوت
منبع لامپ 589 Nad نانومتر
دامنه چرخش نوری85ْ ±
رفراکتو متر
ضریب شکست مانند دانسیته ، نقطه ذوب و نقطه جوش یکی از ثابت های فیزیکی کلاسیک است که می تواند جهت توصیف یک گونه شیمیایی بکار رود . در حالیکه ضریب شکست یک خاصیت غیرویژه است ، ولی تعداد کمی از اجسام هستند که در یک طول موج و دمای معین ، ضرایب شکست یکسانی دارند ، بنابراین این خاصیت جهت تائید هویت یک ترکیب و تعیین خلوص آن مفید است . همچنین اندازه گیری ضریب شکست همراه با دیگر اندازه گیریها اطلاعاتی در مورد ساختمان و وزن مولکولی اجسام بدست می دهد .
امروزه رفراکتومتر در صنعت کاربرد زیادی پیدا کرده است ، بطوریکه از این دستگاه برای تعیین غلظت کربوهیدراتها ، گوگرد در لاستیک ، سیلیسیوم در شیشه های سیلیکاتی ، تخمین درجه سیرناشدگی روغنهای نباتی و همچنین تعیین درصد کربن در ترکیبات آلی و نفتی بکار می رود .
اسپکتروفتو متر FTIR
ناحیه مادون قرمز طیف ، تابشی با اعداد موجی در گستره از 33Cm-1 تا 13000 و یا طول موجهای از 75/0 تا µ 300 را در بر می گیرد . مع الذالک اکثر کاربردهای اندازه گیری جذبی مادون قرمز ، به نواحی از حدود 4000 تا Cm-1667 ( 5/2 تا 15 میکرون ) محدود می شوند .
برای اینکه تابش مادون قرمز توسط یک مولکول جذب شود ، ممان دوقطبی این مولکول باید در نتیجه حرکت چرخشی و ارتعاشی آن متحمل یک تغییر کلی گردد و از این خاصیت برای شناسایی گروههای عاملی نظیر گروههای کربونیل – هیدروکسی و سایر گروههای قطبی استفاده می شود .
از آنجائیکه تمام گروههای عاملی در یک فرکانس خاصی در FTIR جذب نشان می دهند . از دستگاه FTIR
برای وجود و یا عدم وجود یک یا چند گروه عاملی خاص در یک ترکیب استفاده می شود . لازم بذکر است که امروزه FTIR بطور وسیعی برای شناسایی ترکیبات آلی بکار می رود .
TLC اسکن
همانند سایر کروماتوگرافیها از یک فاز ساکن و یک فاز متحرک تشکیل شده است که اجزای یک مخلوط را می تواند بر اساس اختلاف در قطبیت جدا کند. مزیت این روش سریع و ارزان بودن آن است. البته اگر این دستگاه با HPLC و GC همراه شود، بهترین بازده جداسازی را خواهد داد. یکی از کاربردهای این روش تعیین بهترین حلال است که بتواند نمونه را در خود حل کند.
شناساگر این دستگاه در ناحیه( UV-Vis (690-800nm می تواند اندازه گیری انجام دهد. برای موادی که در این ناحیه جذب ندارند یا بی رنگ هستند، روش مشتق سازی توصیه می شود.
پس از قرار دادن دکمه کوچکی از نونه روی این صفحات و قرار دادن آن در حلال (فاز متحرک)، حلال با خاصیت موئینگی از روی صفحه ثابت که می تواند از جنس سلولز یا سیلیکاژل باشد، عبور کرده و نمونه را به اجزای تشکیل دهنده آن تفکیک می کند که این نقاط روی فاز ثابت باقی مانده و پس از قرار گرفتن زیر لامپ UV قابل مشاهده هستند. فاز متحرک هم معمولا فرار بوده و تبخیر میشود.
UV-VIS_NIR اسپکتروفتومتر
جذب طول موج تابش در ناحیه uv – vis توسط ترکیبات اصولا از انتقالات الکترونی حاصل می شود که در آنها الکترونهای لایه بیرونی و یا الکترونهای پیوندی به ترازهای با انرژی بالاتر ارتقاء می یابند . گونه های آلی و معدنی بسیاری این طرز رفتار را از خود بروز می دهند .
از دستگاه اسپکتروفتومتر uv – vis برای انجام تجزیه های کیفی و کمی یک یا چند گونه خاص در یک مخلوط و همچنین برای تعیین نقطه هم ارزی تیتراسیونها و اندازه گیری ثابت های تعادل واکنش ها بکار می رود.
ویسکو متر
ویسکوزیته یکی از خصوصیات سیالات است که میزان مقاومت آنها در مقابل جاری شدن می باشد.
واحد اندازه گیری ویسکوزیته Centipoise یا CP می باشد. دوک فلزی که از دستگاه آویزان است پس از قرار گرفتن در مایع، شروع به چرخیدن می کند که سرعت چرخیدن آن در مایع، ویسکوزیته مایع را تعیین می کند.
ذره شمار
این دستگاه قادر است بدون خارج کردن مایعات از ظرف یا بطری، تعداد ذرات داخل آنها را شمارش کند. پراش اشعه لیزر در نتیجه برخورد به ذرات ریز، اساس کار این دستگاه می باشد. تیم ذره شمار تعداد ذرات ریز را در یک CC (میلیمتر) از مایع نشان می دهد. از قابلیت های دیگر این دستگاه نشان دادن توزیع آماری تعداد ذرات در محلول است.
کروماتوگرافی گاز
کروماتوگرافی گازی یک روش فیزیکی جداسازی مخلوط مواد است . با تبدیل کردن مخلوط مورد نظر به بخار یا گاز و عبور آن از یک فاز ساکن اجزاء سازندهاش را از یکدیگر جدا میکنند. حاصل این جداسازی تعیین نوع و مقدار اجزاء سازنده درمخلوط است. این روش سریع و ساده است و برای تشخیص ناخالصیهای موجود در یک ماده فرار یا مقادیر کم کاربرددارد.شرط جداسازی یک مخلوط بوسیله روش کروماتوگرافی گازی آن است که نمونه مورد آزمایش در حین حرارت و تبدیل شدن به گاز تجزیه نشود.
مخلوط را همراه یک گاز بی اثر ازدرون ستون حاوی ماده جاذب عبورمی دهند.گاز حامل باید یک گاز بیاثر باشد تا با فاز ساکن، حلال و یا نمونه واکنش ندهد، به همین دلیل معمولاَ از نیتروژن یا هلیم استفاده میشود. در دمای ثابت، فشار و سرعت جریان گاز به طرف ستون را با تنظیم کننده فشار و جریان سنج، ثابت نگه میدارند. این ستون که یک لوله شیشه ای ویا فلزی می باشد معمولا قطری بسیار نازک ( قطر داخلی حدودا25/0 mm )وطولی بلند ( 15- متر30) داشته ودرمحوطه ایی که درجه حرارت آن قابل کنترل است قرار دارد.
در کروماتوگرافی گازی، فاز متحرک یک گاز است. فاز ساکن یک ماده جاذب جامد یا مایع پوشش داده شده و یا دارای پیوند با یک جامد بر روی دیواره ستون است. اگر فاز ساکن جامد باشد، روش را کروماتوگرافی گاز- جامد (GSC) و اگر فاز ساکن مایع باشد، روش را کروماتوگرافی گاز- مایع (GLC) مینامند. هر چند هر دو روش در تجزیه به کار میروند ولی GLC بیشتر مورد استفاده قرار میگیرد.جدا شدن اجزای یک نمونه فرار در GLC بر اساس تقسیم آنها بین دو فاز مایع و گاز است. نمونه در فاز متحرک حل شده و فاز ساکن یک مایع دیرجوش است که به صورت لایه نازکی (m 5 – 0/25) بر روی ذرات یک جامد گسترده شده است. کروماتوگراف گازی از قسمتهای زیر تشکیل شده است .
ابتدا گاز بی اثرازدستگاه عبور می کند سپس مقدار مشخصی ازمخلوط مورد آزمایش درابتدای لوله جاذب تزریق می شود ( به دوروش تزریق نمونه صورت می گیرد) ومقدار اندکی (درحدود یک میلی لیتر) ازمخلوط واردستون بسیارنازک ( مویین)حلقویی که حاوی ماده جاذب است شده وتوسط عمل کروماتوگرافی جداسازی می شوند.جدا شدن مواد در ستون، نظیر فرایند استخراج است. نمونه که در فاز گاز محلول است از بالای ستون وارد میگردد و اجزای آن بر حسب ضریب توزیع خود بین دو فاز گاز-مایع (GLC) ویا گاز- جامد (GSC) تقسیم میشوند.. در نتیجه اجزای موجود در نمونه بر حسب تمایلی که ستون برای نگهداری آنها دارد از یکدیگر جدا شده و به وسیله عبور گاز حامل، اجزامخلوط جدا میشوند.
دمای ستون GC را میتوان روی دمای معینی تنظیم کرده و دردمای ثابتی عمل جداسازی را انجام داد. در برخی موارد که اجزای نمونه در ستون به خوبی جدا نمیشوند، دمای ستون را با سرعتی مناسب افزایش میدهند تا مواد به تدریج از یکدیگر جدا شوند .درقسمت بعدی دستگاه گاز ها یونش یافته و به یک الکترومتر هدایت می شود بدینوسیله هدایت حرارتی هرجزء اندازه گیری می شود.گازها ازنظر هدایت حرارتی متفاوت عمل می کنند و سپس از روی آشکار ساز عبور کرده وشناسایی می شوند.
طریقه رسم منحنی درکروماتوگرافی بدین صورت است که درموقع تزریق خط عمودی کوچکی رارسم می کند ونقطه صفر مشخص می شود سپس براثر عبور گازها ازدستگاه هدایت سنج نقاط ماکزیممی به دست می آید که فاصله آن ازنقطه شروع مشخص کننده جسم می باشد.
مقدار گاز موجود درمخلوط را می توان از روی مساحت زیر قله نمودار تعیین نمود.
ستون کروماتوگرافی جذب سطحی
برای جداسازی مواد یک مخلوط ، میتوان از ستون استفاده کرد.داخل این ستون با جامد فعالی مانند) آلومین ) (فاز ساکن) پر شده است و با حلالی مانند) هگزان) (فاز متحرک) پوشیده شده است. هرگاه نمونه کوچکی از مخلوط در بالای ستون قرار گیرد ، نواری از ماده جذب شده تشکیل میشود، حلال با عبور خود از میان ستون اجزای مخلوط را با خود حمل میکند.
جداسازی کامل
سرعت حرکت هر جزء ، به میزان جذب سطحی آن بر روی ماده داخل ستون بستگی دارد. به این ترتیب ، مادهای که کم جذب شده است، سریعتر از مادهای که زیاد جذب شده است، حرکت میکند. واضح است که اگر اختلاف بین جذبهای سطحی به حد کافی زیاد باشد، جداسازی مواد کامل انجام خواهد گرفت. اجزایی که قابلیت جذب بالاتری دارند، در قسمت بالای ستون و اجسامی که کمتر جذب میشوند در قسمتهای پایین ستون ، جذب خواهند شد.
نیروهای بین اجزا
این نیروها ممکن است یا از نوع نیروهای واندروالسی ، مانند نیروهایی که در مورد آلومین است یا از نوع نیروهای الکترستاتیک باشند، مانند جداسازی یونها بوسیله کروماتوگرافی تبادل یونی که در آن فاز ساکن یک ماده مبادله کننده یون است ، یا ممکن است از یک ستون که از ماده مناسب متخلخلی پر شده، برای جدا کردن مواد حلشده بر اساس اندازه مولکول آنها استفاده کرد، مانند کروماتوگرافی ژلی.
کروماتوگرافی لایه نازک نمونه ویژهای از کروماتوگرافی جذب سطحی است که در این روش ، به جای اینکه جاذب را در یک ستون استوانهای پر کنیم، آن را بصورت لایه نازک روی یک صفحه شیشهای یا لایه پلاستیکی یا ورقه فلزی قرار میدهیم.
کروماتوگرافی تبادل یونی
اطلاعات اولیه
کروماتوگرافی تبادل یونی در ستونها ، بطور انحصاری ، کاربرد رزینهای تبادل یونی محدود میشود زیرا این مواد به طور عمده خواص مطلوبی ، مانند پایداری مکانیکی و شیمیایی و یکنواختی اندازه دانهها ( ذرات ) دارند، پودر سلولز که آن گردههای تبادل یونی به طریق شیمیایی قرار داده شده باشند نیز برای جداسازی مواد در ستونها به کار میرود. ورقههایی از سلولز عمل شده فوق و ورقههای سلولز پر شده با رزینهای تبادل یونی را در روش کروموتوگرافی کاغذی برای جداسازیهایی که شامل تبادل یونی هستند، میتوان مورد استفاده قرار داد.
تو صیف
در کروماتوگرافی تبادل یونی جداسازی مواد از نوع کروماتوگرافی که در آنها رزین به جای جاذب در کروماتوگرافی جذبی قرار میگیرد، است. مقادیر زیادی از رزینهای تبادل یونی برای جدا کردن کامل یونها از محلول در آزمایشگاه و نیز در مقیاس صنعتی به کار میروند. یعنی از جداسازیهای فوق العاده جالب عبارتند از جداسازی مواد لانتایندها، آکتینیدها و اسیدهای آمینه.
رزینهای متداول تبادل یونی
رزینهای متداول تبادل یونی که به طور مصنوعی ساخته میشوند، بر پایه قالب غیر محلولی از یک بسپار بزرگ ، معمولا پلی استیرن ، استوار هستند. ولی بعضی از آنها متکی بر اسید متا اکریلیک هستند. نوع اول با بسپار کردن استیرن در حضور مقدار کمی از دی وینیل بنزن ساخته میشود. دی وینیل بنرن میزان اتصالات عرضی را که عامل مهمی در کروماتوگرافی است کنترل میکند. اتصالات عرضی ، بسپار را به حالت نامحلول در میآورد. اگر میزان اتصالات عرضی خیلی کم باشد رزین مستعد جذب مایع اضافی میشود و در نتیجه آماس زیادی میکند، در حالی که اتصالات عرضی زیاده از حد ، ظرفیت تبادل رزین را ، احتمالا به علت ممانعت فضایی کم میکند.
گردههای قطبی که باعث خواص تبادل یون در رزین می شوند به جز در مورد اسید پلی متا اکریلیک، بعد از عمل بسپار شدن به رزین اضافه میشوند. با بسپار شدن در یک امولسیون آبی میتوان دانههایی با اندازههای معین تهیه کرد و در این صورت است که رزینها برای عمل یون زدایی و اهداف کروماتوگرافی به کار میروند. بعضی از رزینها را به شکل ورقه میسازند که در این صورت غشاهای تبادل یونی به دست میآیند. این غشاها به این صورت کاربردی در کروماتوگرافی ندارند ولی میتوان از آنها برای نمکزدایی محلولها ، که ممکن است یک عمل مقدماتی ضروری برای یک جداسازی مواد کروماتوگرافی مورد نظر باشد، استفاده کرد.
• مواد مبادله کننده یون : تبادل گرهای کاتیونی و آنیونی دو نوع عمده مواد مبادله کننده یون هستند که آنها را به نوبه خود میتوان بر حسب قدرتشان به اسید و باز تقسیمبندی کرد.
• تبادلگر کاتیونی : گروههای قطبی در تبادلگرهای کاتیونی، که یا و یا میباشند، خاصیت اسیدی دارند این گروهها به مولکولهای بسپار به طور قطعی متصل هستند و در معرض محلول حاوی یونهایی که باید حذف یا جدا شوند، قرار میگیرند.
• گروههای قطبی در تبادل گرهای آنیونی گروههای آمونیوم نوع سوم یا چهارم هستند و مثل هم عمل میکنند. تبادلگر آنیونی بیشتر به شکل کلرید هستند تا به شکل هیدروکسید زیرا کلریدها پایدارتر هستند.
خواص رزینها
• باید دارای گروههای مبادله کننده تک عاملی باشد. برای رزینهای جدید هیچ مشکلی در این مورد وجود ندارد ولی محصولات اولیه که از فنل ساخته میشدند چند عاملی بودند و خواص تبادل آنها بستگی به PH محلولی که در آن قرار میگرفتند، داشت. از این نقطه نظر این رزینها برای کروماتوگرافی مناسب نبودند.
• باید درجه اتصالات عرضی کنترل شده داشته باشد. 4 – 8 % بهترین درجه برای کروماتوگرافی است.
• گستره اندازه ذرات باید تا آنجایی که ممکن است کوچک باشد.
• اندازه ذرات باید، تا آنجایی که عملی است کوچک باشد.
مزیت اساسی کروماتوگرافی تبادل یونی
در کروماتوگرافی ، محلولهای بکار رفته اکثرا رقیق هستند و در نتیجه روش شستشو بیشتر به کار میرود و اغلب جداسازیهای بسیار رضایت بخشی به دست میآید. در مورد رزینها تجزیه جانشینی و تجزیه مرحلهای و شستشوی تدریجی همگی به کار میروند. ولی از تجزیه جبههای استفاده نمیشود. روش دیگر شستشو ، تحت عنوان گزینش پذیری ، نیز کارآیی مفیدی دارد. این روش به تغییر فعالیت یونهایی بستگی دارد که باید بوسیله عامل شویندهای که با یونها تشکیل کمپلکس میدهد جدا شوند.
تشکیل کمپکس بدون شک عامل مهمی در سایر روشهای کروماتوگرافی ، مخصوصا در جداسازیهای معدنی روی کاغذ است، ولی در هیچ یک از سایر روشها این موضوع به همان وسعت که در کروماتوگرافی تبادل یونی استفاده شده، مطالعه نشده است. یکی از قدیمیترین و جالبترین موفقیتها در کروماتوگرافی تبادل یونی جداسازی مواد لانتایندها در یک رزین اسید قوی و با استفاده از یک محلول سیترات تامپونی برای شستشو است.
کروماتوگرافی نمک زنی
در روش کروماتوگرافی نمکزنی ، از رزینهای تبادل یونی برای جداسازی مواد غیر الکترولیتها ، با شستن آنها از ستون به وسیله محلولهای آبی یک نمک ، استفاده میشود. اجسام جدا شده بوسیله این روش ، اترها ، آلدئیدها ، کتونها و آمینها هستند.
تبادلگرهای یون معدنی
بعضی از نمکهای معدنی برای پر کردن کاغذ و آماده سازی آن به منظور استفاده در جداسازیها که بر اثر تبادل یون صورت میگیرند، بکار میروند. یکی از دلایل توجه به مواد معدنی این است که تبادلگرهای یونی رزینی بر اثر تابش مستعد خراب شدن هستند. بنابراین در حقیقت برای استفاده با محلولهای خیلی فعال مناسب نیستند. اگر چه برای جداسازی مواد ، به عنوان مثال ، مخلوطهای اکتیندها یا موفقیت به کاربرده شدهاند. مواد معدنی دارای مزایای دیگری مانند گزینش پذیری خیلی زیاد برای بعضی از یونها مانند روبیدیم و سزیم و توانایی در برابر محلولهای با دمای بالا هستند.
به علاوه تبادل گرهای یونی معدنی وقتی که در آب قرار میگیرند به مقدار قابل توجهی آماس نمیکنند و حجم آنها با تغییر قدرت یونی محلول در تماس با آنها تغییر نمیکند. از طرف دیگر ، بعضی از مواد معدنی معایبی مانند انحلال پذیری یا والختی در بعضی از PHها که در آن معمولا رزینها پایدارند، دارند یا ممکن است در محلولهایی که رزینها غیر محلول هستند، حل شوند. همچنین تبادلگرهای یونی معدنی ممکن است به شکل بلورهای ریز باشند که به علت ممانعت از عبور فاز متحرک ، برای پر کردن در ستونها مناسب نیستند. اگر چه راههایی برای فائق آمدن به این مشکل وجود دارد.
کروماتوگرافی ژلی
اطلاعات اولیه
در مطالعات جذب سطحی بر روی سیلیکاژل و کربن فعال ، اثرات الک مولکولی با موادی که جرم مولکولی بالایی دارند، مشاهده شده است. جداسازیهای مبتنی بر الک کردن مولکولی را میتوان بر روی اجسام بیبار در جریان مهاجرت الکترو اسمزی از داخل ژلها انجام داد. این اساس جداسازیهایی را که مبتنی بر اندازههای نسبی مولکولها هستند، تشکیل میدهند و از اصطلاح صاف کردن بوسیله ژل استفاده میشود.
سیر تحولی و رشد
در سال 1954 ، “مولد وسینچ” نشان دادند که جداسازیها مبتنی بر الک کردن مولکولی را میتوان بر روی اجسام بیبار از داخل ژلها انجام داد. در سال 1959 “پورات” و “فلودین” ، اصل معینی را ارائه دادند و از اصطلاح ، صاف کردن بوسیله ژل برای شرح روش خودشان در مورد جداسازی مواد مولکولهایی با منشاء زیستی در سیستمهای آبی بوسیله ژلهای پلیساکارید استفاده کردند.
ولی “د ترمان” در سال 1964 پیشنهاد کرد که کروماتوگرافی ژلی ( Gel Cromatography ) ، عمومیترین اسم برای این شیوه است.
نکات قابل توجه این روش
در کروماتوگرافی ژلی ، فاز ساکن از یک قالب بسپار متخلخل تشکیل شده است که منفذهای آن بوسیله حلالی که به عنوان فاز متحرک بکار میرود، کاملا پر شده است. اندازه سوراخ بسیار مهم است چون اساس جدایی بر این است که مولکولیهای بزرگتر از یک اندازه معین اصلا وارد سوراخها نشوند و تمام یا قسمتی از سوراخها برای ورود مولکولهای کوچکتر آماده است. جریان فاز متحرک موجب میشود که مولکولهای بزرگتر بدون برخورد با مانعی ، بدون نفوذ در قالب ژل از ستون عبور کنند، در حالیکه مولکولهای کوچکتر بر حسب شدت نفوذ آنها در ژل در ستون نگه داشته میشوند.
خروج اجزای مخلوط
بدین ترتیب اجزای مخلوط به ترتیب جرم مولکولی نسبی از ستون خارج میشوند، ابتدا بزرگترین مولکول خارج میشود. ترکیباتی که اصلا وارد ژل نمیشوند از یکدیگر جدا نمیشوند و همچنین مولکولهای کوچکی که کاملا در ژل نفوذ میکنند، از یکدیگر جدا نمیشوند. مولکولهای کوچکی که کاملا در ژل نفوذ میکنند از یکدیگر جدا نمیشوند. مولکولهای با اندازه متوسط بر حسب درجه نفوذ آنها در قالب در ستون نگه داشته میشوند. اگر مواد ترکیب شیمیایی مشابه داشته باشند، به ترتیب جرم مولکولی نسبی از ستون شسته میشوند.
مقایسه با کروماتوگرافی تقسیمی
از اثرات جذب سطحی بر روی سطح ذرات ژل معمولا میتوان صرف نظر کرد و در نتیجه کروماتوگرافی ژلی را میتوان بهعنوان نوعی کروماتوگرافی تقسیمی در نظر گرفت. مایع موجود در داخل قالب ژل ، فاز ساکن و شوینده سیالی که بقیه ستون را پر میکند، فاز متحرک را تشکیل میدهند. بهعبارت دیگر ، یک ستون تقسیمی داریم که در آن دو فاز مایع ، متحرک و ساکن ، ترکیب یکسانی دارند.
ماهیت ژل کروماتوگرافی
ژل باید تا حد ممکن از نظر شیمیایی بیاثر و از نظر مکانیکی تا حد امکان پایدار باشد. مواد ژلی بصورت دانه تهیه میشوند و لازم است همانند رزینهای تبادل یونی ، اندازه ذرات نسبتا یکنواخت باشد و تخلخل یکنواختی داشته باشد.
نمونه
گرانروی نمونه مهم است و نباید از دو برابر گرانروی شوینده بیشتر باشد. حجم نمونه نیز مهم است. هر قدر حجم نمونه کمتر باشد، کاهش غلظت هر جزء در محلول خارج شده بیشتر خواهد بود. این اثر رقیق شدن در تصمیمگیری در مورد اندازههای ستون و نمونه باید مد نظر قرار گیرد.
کاربرد کروماتوگرافی ژلی
با اینکه این روش بیشتر برای جداسازیهایی در مقیاس کوچک در کارهای تحقیقاتی و تجزیههای روزمره بکار میرود، ولی کاربردهایی نیز در مقیاس بالاتر در تولیدات صنعتی دارد. کروماتوگرافی ژلی ابتدا برای جداسازی مواد مولکولهای بزرگی که منشاء زیستی دارند، مانند پروتئینها ، پلیساکاریدها ، اسیدهای نوکلئیک و آنریمها بکار رفت و هنوز هم بیشترین کاربرد این روش در همین زمینهها است.
اخیرا جداسازی مواد و بررسی بسپارهای مصنوعی ، حدود کاربرد این روش را افزایش دادهاند و این روش ، قسمت مهمی از تکنولوژی بسپارها شده است. نمکزدایی از محلولها برای مثال از پروتئینها، یکی از کاربردهای مهم محیطهای ژلی است.
در جداسازی مواد بوسیله کروماتوگرافی تقسیمی در ستون ، شیوه کار بسیار شبیه به شیوه کروماتوگرافی جذب سطحی است. اختلاف اصلی دو روش در ماهیت ماده پر شده در ستون است.
کروماتوگرافی تقسیمی :
اساس کار کروماتوگرافی تقسیمی
سرعت حرکت یک جزء از مخلوط تابع انحلال پذیری آن در فاز ساکن است. به عبارت دیگر ، جدا شدن اجزا بر اساس تقسیم بین دو مایع است. اجسامی که بیشتر حل میشوند، کندتر از اجسامی که کمتر حل میشوند به طرف پایین ستون حرکت میکنند. در جریان عبور از ستون ، اجسام میان دو فاز تقسیم میشوند و جداسازی مواد بر اساس اختلاف میان ضرایب تقسیم آنها انجام میشوند.
یک مورد خاص
کروماتوگرافی کاغذی مورد خاصی از کروماتوگرافی تقسیمی به شمار میرود که در آن صفحات کاغذی جای ستون پر شده را میگیرند.
خصو صیات
یکی از خصوصیات اساسی کروماتوگرافی این است که مخلوط اجسام ابتدا به صورت یک نوار در ستون که در نتیجه جذب سطحی یا جذب به وسیله فاز ساکن به وجود میآید، ظاهر میشود. برای جداسازی مواد اجزای باید عمل دیگر روی نوار انجام گیرد. تجزیه به روشهای گوناگونی انجام میگیرد.
مقایسه با کروماتوگرافی جذب سطحی
میتوان گفت که روشهای تقسیمی برای جداسازی ترکیبات شیمیایی نزدیک به هم ، مانند اعضای سریهای ترکیبات مشابه ، مناسبتر است. مزیت اصلی روش تقسیمی این است که نوارهای کروماتوگرافی حاصل ، به علت وجود دنباله ، نسبتا باریک و در نتیجه استفاده از ستونها کارآمدتر است. ظرفیت یک ستون تقسیمی ، در واحد حجم ، غالبا کوچکتر از ظرفیت یک ستون جذب سطحی بوده و گاهی این اختلاف خیلی زیاد است.
کروماتوگرافی کاغذی (paper chromatoghraphy)
اطلاعات اولیه
انواع جداسازیهای مختلف و ساده بر روی کاغذ به عنوان پیشروان کروماتوگرافی کاغذی توصیف شدهاند. این سیستم معمولا به عنوان نمونه بارزی از سیستم تقسیمی در نظر گرفته میشود که در آن فاز ساکن آب است و به وسیله جذب سطحی بر روی مولکولهای سلولز قرار میگیرد و مولکولهای سلولز نیز به نوبه خود به وسیله ساختار الیافی کاغذ در وضعیتهای ثابت نگه داشته میشود. امروزه ، به هر حال ، مشخص شده است که جذب سطحی اجزای فاز متحرک و حل شوندهها و اثرات تبادل یون نیز نقشهایی را ایفا میکنند و کاغذ به هیچ عنوان تنها به صورت تکیه گاه بی اثر نیست.
سیر تحولی رشد
روش پیشنهادی رانگ در سال 1850 و فرآیندی که آن را تجزیه موئینهای مینامند، از جمله آنها میباشند. چنین روشهایی در واقع بیشتر شبیه کروماتوگرافی جذب سطحی بودند و کروماتوگرافی کاغذی به مفهوم فعلی ، گسترش سیستم تقسیمی است که به وسیله مارتین و سینج در سال 1941 ارائه شد. در سال 1944 کونسدن ، گوردن و مارتین اسیدهای آمینه و پپتیدهای موجود در محصول آبکافت ، پروتئین پشم را به وسیله روشی جدا کردند که در آن به جای ستون پودر از یک صفحه یا نوار کاغذی آویزان در داخل یک ظرف سرپوشدار استفاده شده بود.
کاربرد
در ابتدا کروماتوگرافی کاغذی برای جداسازی مخلوطهای مواد آلی به کار رفت. ولی بعد از آن ، عمدتا به وسیله برستال و پولارد و همکاران آنها ، برای جداسازی یونهای معدنی به سرعت به کار گرفته شد. هم آنیونها و هم کاتیونها را به وسیله این روش میتوان جدا کرد.
خصوصیت ویژه
یک خصوصیت ویژه روش کروماتوگرافی کاغذی این است که چیزی مربوط به محلول یا گاز خارج شده از ستون که در سیستمهای معمول مایع یا گاز با آن برخورد میکنیم وجود ندارد. ترکیبات جدا شده روی کاغذ مکانیابی و شناسایی میشوند در نتیجه ، جداسازی به طور نسبتا دائم در روی کاغذ ثبت میشود. در این روش اجزای جدا شده جمع آوری نمیشوند و احتیاجی به وسایل پیچیده کنترل پیوسته نیست. اندازه گیری کمی ترکیبات جدا شده را میتوان روی کاغذ انجام داد ولی اگر بخواهند اجرای را از کاغذ خارج کنند. تنها کار لازم این است که قسمت مربوط به هر یک از اجسام را از کاغذ ببرند و هر یک را به طور جداگانه بشویند.
طرح کلی روش
قطرهای از محلولحاوی مخلوطی که باید جدا شود را روی یک صفحه یا نوار کاغذ صافی در محل علامت گذاری شده قرار میدهند. در این محل ، قطره به صورت یک لکه حلقوی پخش میشود. وقتی که لکه خشک شده کاغذ را در یک ظرف مناسب سربسته طوری قرار دهند که یک سر آن در حلال انتخاب شده به عنوان فاز متحرک فرو رود. حلال از طریق الیاف کاغذ در نتیجه عمل موئینگی نفوذ میکند و نکته مهم این است که سطح کاغذ نباید کاملا به وسیله حلال پوشانده شود. زیرا در این صورت ، اصلا جدا سازی صورت نمیگیرد یا نواحی خیلی پخش میشوند.
وقتی که جبهه حلال مسافت مناسبی را طی کرد یا بعد از یک زمان از قبل تعیین شده ، کاغذ را از طرف بیرون آورده ، جبهه حلال را با علامتی مشخص میکنند و میگذارند تا صفحه خشک شود. وقتی که محلهای مناطق جدا شده آشکار شدند لازم است که هر یک از اجسام به طور جداگانه شناسایی شوند. در موارد ایدهآل ، هر جسم با واکنشگر مکانیاب ، رنگ مخصوصی میدهد که در مورد مواد معدنی بیشتر و درمورد مواد آلی کمتر مشاهده میشود. سادهترین روش شناسایی بر اساس مقدار Rf یعنی نسبت فاصله طی شده به وسیله جبهه حلال است.
خارج کردن جسم از کاغذ
روشهای ارائه شده مستلزم به کارگیری یک واکنشگر مکان یاب شیمیایی برای تعیین محل لکه هستند، و لکههای رنگی اساس ارزیابی را تشکیل میدهند. بعضی اوقات میتوان کمپلکس را شستشو داد و به وسیله روش رنگ سنجی تخمین زد، ولی اگر تغییر شیمیایی قابل قبول نباشد ماده تغییر نیافته را باید شستشو داد. عمل شستشو را میتوان با وارد کردن تکه کاغذ در یک حلال ، به وسیله استخراج در یک دستگاه سوکسیله ، یا با استفاده از آرایش خاصی ، که در کاغذ یک جریان نزولی کروماتوگرافی ایجاد مینماید، انجام داد. برای جداسازیهای معدنی تکههای کاغذ را میتوان به صورت خاکستر در آورده ، باقیماندهها را در اسید حل کرد. نتایج این روش به اندازه روش شستشو خوب نیستند. از اینرو محلولهای به دست آمده را میتوان به وسیله هر روش مناسبی تجزیه کرد، روشهایی که اغلب به دنبال روشهای کروماتوگرافی به کار میروند عبارتند از رنگ سنجی و قطبش نگاری.
پیدا کردن یک روش کروماتوگرافی ، که بتواند به طور کمی تمامی اجزای یک مخلوط را جدا کند، مطلقا ضروری نیست. ارزیابی کمی فلزات با قطبش نگاری و ارزیابی کمی مواد آلی مشکلتر از فلزات است زیرا ، برای مواد آلی ، روشهای موجود برای آزمایش محلول حاصل از شستشو محدودتر هستند. ارزیابی مواد آلی معمولا بر روی کاغذ صورت میگیرند و بنابراین ، لازم است که هر جسمی از اجسام دیگر به طور کمی جدا شود.
نقایص کروماتوگرافی کاغذی
• لکههای چند تایی :
در کروماتوگرافی یونها فلزی ، اگر دارای آنیونی متفاوت از آنیون موجود در محلول اولیه باشد، ممکن است رقابتی بین آنیونها برای یون فلزی وجود داشته باشد، که در نتیجه دو لکه به دست میآید که هر یک از آنها مربوط به یکی از نمکهای فلزی میباشد. ممکن است یون فلزی دو کمپلکس متفاوت با حلال ایجاد کند. در جدا سازیهای آلی ، ممکن است جسم دو شکل متفاوت وجود داشته باشد. به عنوان مثال یک آمینو اسید میتواند به صورت کاتیون و یون دو قطبی باشد.
• دنباله دار شدن :
اگر مخلوط یه مقدار زیاد از حد روی کاغذ قرار داده شود، یا سرعت عبور حلال متفاوت باشد، جسم نمیتواند برای ایجاد یک لکه مجزا به تعادل برسد. در این صورت این لکه ، در سطح بزرگی از کاغذ پخش شده و از حلال در حال پیشروی عقب میماند. دنبالهدار شدن ممکن است به سبب اثرات جذبی سطحی تر ایجاد شود.
• اثرات لبه یا کناره :
لکهها خیلی نزدیک به کنار نوار ، ممکن است در امتداد کنار کاغذ پخش شوند، عمل نفوذ ممکن است به علت بالا بودن غلظت موضعی فاز متحرک در آن ناحیه ، و یا به علت بالاتر بودن سرعت تبخیر حلال در کنار کاغذ ، که منجر به اثرات تقسیمی غیرعادی میشوند، باشد.
روش کمی کروماتوگرافی کاغذی
کاربرد کمی این روش نه تنها احتیاج به یک جداسازی کمی ، بلکه مکانیابی و ارزیابی کمی اجسام موجود نیز دارد. یک جداسازی کیفی رضایت بخش ، الزاما برای کار کمی مفید نیست. اندازه گیری کمی را میتوان یا با سنجش مقدار جسم موجود در لکه روی کاغذ ، یا با خارج کردن جسم از کاغذ و تجزیه اجزای جدا شده به وسیله روشهای کمی متداول انجام داد. لکه اولیه از نمونه مناسب روی کاغذ قرار میدهند، خشک کردن لکه باید تحت شرایط استاندارد زمان و دما صورت گیرد.
در تهیه حلال باید دقت زیادی روی نسبتهای اجزای صورت گیرد، برقرار ساختن تعادل باید به طور استاندارد انجام گیرد، طول عبور حلال در تمامی نوبتها یکسان باشد، در طول آزمایش ، دما باید ثابت بماند، و خشک کردن ورقه باید در یک زمان و دمای استاندارد انجام گیرد. واکنشگر مکانیاب (در صورت استفاده از لکههای رنگی( باید به طریق کاملا تکرارپذیر افزوده شود. و هر عمل بعدی ، مانند خشک کردن یا قراردادن در معرض بخار آمونیاک ، باید در مدت استاندارد انجام گیرد. مقدار جسمی که در یک جداسازی کروماتوگرافی باید روی کاغذ قرار گیرد، متغیر است.
موارد استعمال کروماتوگرافی کاغذی
• منابع علمی مربوط به روشهای تجزیهای و بررسی ترکیبات طبیعی نشان میدهد که کروماتوگرافی کاغذی در هر رشتهای کاربرد دارد. با این همه ، این روش هنوز هم در جداسازیهای مواد با ماهیت زیستی وسیعترین کاربرد را دارد.
• کروماتوگرافی کاغذی اکثرا به عنوان یک وسیله تحقیقاتی به کار میرود، و به طور گستردهای در تجزیههای روزمره مخصوصا در جداسازیهای جدیدی که هیچ روش کلاسیک برای آنها وجود ندارد، نیز مورد استفاده قرار می گیرد. روش اخیر در مسائل کلینیکی و زیست شیمیایی ، جداسازی اسیدهای آمینه و پپتیدها در بررسی ساختارهای پروتئین کاربد دارد.
• آزمایش روزمره ادرار و سایر مایعات بدن برای اسید آمینه و قند ، جداسازی بازهای پورین و نوکلئوتیدها در آزمایش اسیدهای نوکلئیک ، جداسازی استرئیدها ، تجزیه عمومی ، تجزیه بسپارها ، تشخیص و ارزیابی فلزات در خاک ها و نمونه های زمین شناسی ، بررسی ترکیبات فنلی در عصاره های گیاهی ، جداسازی آلکالوئیدها ، جداسازی ترکیبات علامت دار به وسیله رادیو ایزوتوپها ، کروماتوگرافی کاغذی برای جداسازی مواد فرار غیر فعال مانند هیدروکربنها و دیگری جداسازی اسیدهای چرب با فراریت بیشتر مناسب نمی باشد.
کروماتوگرافی ستون مویین (Capillary Column Chramatography)
گولای نظریه و موارد استعمال ستونهای مویین را برای اولین بار ارائه داده به طور نظری ، برای ستونی که دارای یک لوله مویین طویل با جدار داخلی پوشانده شده از لایه نازکی از فاز ساکن است کارایی بسیار بالایی پیشبینی میشود و این پیشبینی در عمل به اثبات رسیده است.
برای انجام کروماتوگرافی ستون مویین ، تغییراتی باید انجام گیرد. این تغییرات شامل روش مخصوصی برای وارد کردن نمونه ، خود ستون مویین و استفاده از یک آشکارساز خیلی حساس با حجم کوچک و پاسخ سریع است.
نمونه در ستون مویین
وقتی که از یک ستون مویین استفاده میشود، چون مقدار فاز ساکنی که میتواند در دیوارههای ستون نگه داشته شود، کم است. بنابراین ، برای اندازههای نمونه باید خیلی کوچک باشد. برای اینکه مقدار نمونه وارد شده به ستون قابل تکرار باشد و در عین حال ، برای کارایی ستون ، به اندازه کافی کم باشد، سادهترین راه ، استفاده از یک وسیله تقسیم کننده جریان است. تقسیم جریان باید خطی باشد. یعنی ، بدون در نظر گرفتن تغییرات دما ، سرعت عبور ، اندازه نمونه ، نسبت تقسیم و غیره ، قسمتی از هر جزء مخلوط که به ستون میرسد باید برابر با قسمتی از گاز حامل باشد که از ستون عبور میکند.
درصورت بهرهبرداری کامل ، ستونهای مویین به خوبی میتوانند حداکثر قدرت را در جداسازی مواد به روشهای کروماتوگرافی نشان دهند. ستونهای مویین میتوانند مؤثرتر از ستونهای پر معمولی باشند. قدرت جداسازی مواد ستونهای مویین پنج برابر ستونهای معمولی است و زمان جداسازی مواد کمتر است. ستونهای مویین در دماهای پایینتر از آنچه که معمولا با یک ستون پر امکان دارد، به علت نیاز به مقادیر فوقالعاده کمی از نمونه ، قادر به جداسازی مواد مخلوطها هستند. استفاده از آشکارسازهای بسیار حساس ، ستونهای معمولی را نیز قادر میسازد که در دماهای پایینتز از دمای نرمال عمل کنند، زیرا در این صورت هم نمونههای بسیار کم را میتوان به کار برد.
جداسازی مواد
شرایط لازم برای یک آشکارساز خوب ، حساسیت بالا ، حجم کوچک و پاسخ سریع است و این سه معیار در اغلب آشکارسازهای پوشش وجود دارند. زمان لازم برای بعضی از جداسازیها آنقدر کوتاه است و اجزای جدا شده با چنان سرعتی از ستون خارج میشوند که ثباتهای معمولی پتانسیل سنجی قادر به همگامی با علائم حاصل از آشکارساز نیستند. در چنین مواردی از دستگاه دیگری مانند یک نوسان کننده اشعه کاتد برای نمایش علائم میتوان استفاده کرد. با اینکه چنین سرعت زیادی شاید اغراق آمیز باشد ولی باز هم مصلحت است که از یک ثبات با سریعترین سرعت پاسخ ممکن استفاده شود.
معایب استفاده از ستون مویین
معایب استفاده از یک ستون مویین بیشتر مربوط به ریزهکاری هر روش است. یعنی احتیاط بیشتری در عمل لازم است. به عنوان مثال ، وارد کردن نمونههای خیلی کم به ستون بطور تکرار پذیر مشکل است. و جمعآوری سطح مخصوص حداقل 1 است. آکنهای که بسیار در کروماتوگرافی استفاده میشود خاک دیاتومهای است. با کاهش اندازه آکنهها بازده ستون افزایش مییابد. اختلاف فشار مورد نیاز برای حفظ شدت جریان گاز حاصل با توان دوم اندازه ذرات نسبت عکس دارد.
کاربرد
کروماتوگرافی مخصوصا در مطالعات آلودگی محیط زیست اهمیت دارد زیرا بسیاری از آلوده کنندهها مانند ترکیبات آلی فسفر و هیدروکربنهای کروماتوگرافی گازی مخصوصا برای جداسازی ترکیبات آلی ، و تعداد کمی از مخلوطهای معدنی به کار میرود، بنابراین پیشرفتهای بیشتری در این رشته امکان پذیر است. امروزه کروماتوگرافی گازی بیشتر برای شناسایی اجسام پیچیده مانند بسپارها و مواد زیستی به کار میرود.
به این ترتیب که ابتدا این اجسام را در شرایط به دقت استاندارد شده گرما کافت میکنند و به دنبال آن محصولات گازی حاصل را در یک کروماتوگارف گازی جدا کرده، کروماتوگرام ویژه جسم را به دست میآورند. کاربردهای زیست پزشکی کروماتوگرافی گازی برای تشخیص طبی مطالعات بینظمیهای متابولیک و همچنین کاربرد آن در علوم جرمشناسی برای تشخیص داروهای تحریک کننده سیستم عصب مرکزی و الکلها میباشد.
دانلود مقاله مدیریت تحول و تغییر word دارای 39 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله مدیریت تحول و تغییر word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله مدیریت تحول و تغییر word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
مدیریت تحول و تغییر
مقدمه
مقایسه بخش صنعت در هر کشوری در سالهای دهه هشتاد میلادی با دهه نود بخوبی نشانگر تغییرات اساسی در فاصله این دو دهه است. کشت و صنعت، خدمات مسافرت های هوایی، تولید به روش خودکار، بانکداری، بیوتکنولوژی، کامپیوتر، الکترونیک، صنایع دارویی، فولاد و سیستم های ارتباط راه دور هرکدام با نقاط عطفی در این دو دوره روبرو شدند که بصورت مبنایی این صنایع را تغییر داد. تغییراتی از جمله مانند بهبود کیفیت، روش های جدید تولید، استفاده از فنآوری های نو، عکس العمل به ضوابط جدید که از طرف حکومت ها به بخش صنایع اعمال می گردید- مانند ضوابط جدید زیست محیطی- و به میدان آمدن رقبای جدید همه و همه از تحولاتی بود که نیاز به تغییر در سازمان و تغییر در استراتژی اتخاذ شده را می طلبید.
در کنار صنایع، شرکت های بزرگ نیز هرکدام در سالهای گذشته دچار تحولات پردامنه گردیدند. مایکروسافت از یک شرکت نرم افزاری به تدریج خود را به یک شرکت پاسخ دهنده به نیازهای بازار کامپیوتر و اینترنت تبدیل نمود. حتی شرکت های کوچک نیز بدون تغییر نتوانستند خود را سرپا نگاه دارند. به کتاب فروشی نزدیک منزل خود نگاه کنید. او دیگر مانند گذشته به خرید عمده کتاب از ناشران و خرده فروشی کتاب نمی پردازد، بلکه در کنار فروش کتاب به ارائه سرویس های اطلاع رسانی، ایجاد فضای آرام برای مطالعه کتاب، صرف قهوه، فروش سی دی های موسیقی و تابلوهای نقاشی نیز می پردازد.
از طرف دیگر مدیریت در سالهای اخیر با توجه به محیط خارجی سازمان که با شتاب غیرقابل تصوری در حال تغییر بوده و تبعات ناشی از چنان تحولاتی در داخل سازمان، امری پیچیده و دارای ابعاد جدیدی گردیده است.
و از منظر سوم، تغییر به معنای مصطلح آن شامل سه گام از انجماد به سیال تبدیل شدن، حرکت نمودن و دوباره منجمد شدن دارای ادبیات گسترده در علم مدیریت است.
چکیده :
در عین حال که نمی توان گفت که چه وقت، چگونه و کجا تغییر رخ می دهد، اما می توان آن را احتمالا برنامه ریزی نمود. پذیرش لزوم و حتمی بودن تغییر ما را به این موضوع رهنمون می سازد که بهتر است به تغییر بصورت یک فرصت بنگریم و نه تهدید. شاخص های حیاتی در این زمینه عبارتند از:
1-ادغام، خرید یک موسسه توسط موسسه دیگر و فروش سهام: شرکت ها عموما در زمانی به فکر ادغام و یا خرید یک موسسه دیگر می افتند که در حال رشد باشند. پیمانکاری مدیریت یک اقدام استراتژیک برای تصحیح جهت سرمایه گذاری ها و یا تمرکز سازمانی در یک جهت خاص است. تجدید ساختار سازمانی خود یک تغییر استراتژیک است که ممکن است برخی از وظایف را در دو جا ببیند. در این موقعیت بهترین راه کم کردن تعداد و حذف پست های سازمانی است.
2-اقدام برای تولید یک محصول و یا یک خدمت جدید: تولید محصول و یا سرویس جدید شرکت را به بازار جدید با مشتریان جدید و رقبای نو وارد می کند و این خود نیاز به آموزش و تطبیق را جدی می سازد.
3-رهبری جدید: با آمدن هر رهبر جدیدی باید منتظر تغییر باشیم. مثل مالک جدید یک منزل قدیمی، رهبر جدید سازمان نیز وسوسه می شود که فرآیند و ساختار شرکت را تغییر دهد. هر فرد جدید احساس راحتی با مدیران قبلی سازمان نمی کند و درصدد تغییر آنان بر می آید. تغییر مدیران خود، سرآغاز تغییر در بدنه سازمان است.
4-فناوری نو: تکنولوژی خود باعث تحول در کار است. تکنولوژی اطلاعاتی نه تنها چگونه کار کردن ما را عوض می کند بلکه در مورد محل کار و زمان کار نیز موثر است. حدود 23 درصد از نیروی کار آمریکا در حال حاضر کار خود را از راه دور یعنی از خانه خودشان، یا دور از محل مشتری و یا از ادارات اقماری انجام می دهند. تکنولوژی های مزاحم باعث می شوند که برخی از محصولات کهنه و منسوخ شوند.
ابرکامپیوترها دیگر کجا هستند؟ تراولر چک ها در دوره ماشن های خودکار ارائه پول کجا هستند؟
ذکر این نکته نیز اهمیت دارد که تغییرات مداوم در سازمانها به معنای آن نیست که تجربه تغییرات همواره برای کارکنان سازمان مطبوع است. بلکه بر عکس، تغییرات اغلب دلسرد و ناامیدکننده است و تلفاتی در جریان مسیر ببار می آورد. مدیران عمدتا از طولانی بودن و یا پرهزینه بودن تغییرات گله دارند. برخی از زمان کوتاه و یا هزینه کم و اینکه کار تکمیل نشد گله دارند. افرادی که در صف و یا در بخش های پائینی سازمان کار می کنند معتقدند بالانشین ها تنها به موعظه کردن می پردازند. مدیران بالا دست از پائینی ها بعنوان افرادی بدون بازده یاد می کنند.
تغییر همواره درهم گسیخته و همراه با رنج و سختی است. به همین دلیل برخی از آن دوری می جویند. به هرصورت، تغییر بخشی از سازمان است و برای پیشرفت ضروری است. آنها که پویایی آن را درک نمایند، از آن استفاده کرده و موفق می شوند.
اقسام تغییر
قبل از وارد شدن به جزئیات مدیریت تحول، مناسب است که برنامه های مختلفی که درمورد تغییر بکار می رود و رهیافت های گوناگون برای تغییر را بشناسیم.
سازمانها به تغییرات ناشی از چالشهای مربوط به تکنولوژی های نو، رقبای جدید، بازارهای جدید و تقاضا برای عملکرد بهتر بوسیله برنامه های مختلف عکس العمل نشان می دهند. این برنامه ها می تواند بصورت زیر دسته بندی شود:
تغییرات ساختاری: اینگونه برنامه ها به سازمان بعنوان مجموعه ای از بخش های دارای وظائف نگاه می کنند. در تغییرات ساختاری مدیران عالی همراه با مشاوران، اقدام به دوباره شکل بندی بخش ها برای رسیدن به یک عملکرد بهتر می نمایند. ادغام، خرید یک موسسه، جدا سازی و تحکیم یک بخش از روش های تغییرات ساختاری است.
کاهش هزینه: برنامه هایی که بدنبال تمرکز بر رفع فعالیت های غیرضروری است و یا روش هایی برای کم نمودن هزینه ها از این نمونه است. فعالیت ها و عملیاتی که در دوره های سوددهی کمتر مورد توجه قرار می گیرد، در زمان های سخت اهمیت بیشتری برای کم نمودن هزینه ها می یابند
تغییرات فرآیندی: برنامه هایی که تمرکز آن بر اصلاح کردن چگونگی انجام کار است. بعنوان مثال درمهندسی مجدد، فرایند تصویب یک وام در جهت مشتری و رهیافت بنگاه برای چگونگی برخورد با تضمین آن مشتری است. تغییرات فرآیندی در نظر دارد که فرآیند تولید را سریعتر، موثرتر، قابل اطمینان تر و کم هزینه تر نماید.
تغییرات فرهنگی: این برنامه ها بر بعد انسانی سازمان توجه بیشتر می نماید، مانند رهیافت عمومی بنگاه در مورد ارتباطات مابین مدیران و کارکنان. بجای استفاده کردن از مدیرت دستوری، روی آوردن به مدیریت مشارکتی و یا تغییر دادن ذهنیت عمومی بنگاه از تاکید بر نگاه داخلی فروش محصول به نگاه بیرونی توجه به مشتری ومشتری مداری از جمله این برنامه هاست.
تغییر در نگاه اول کار راحتی است. مثلا تصمیم گیری در مورد خرید یک موسسه توسط بنگاه ما شاید کار راحتی برای گروه هی از هیئت مدیره باشد که بدنبال این کار هستند، اما در عمل اینکه این بخش جدید بتواند با سیستم ارگانیک سازمان ما تطبیق پیدا نماید و کار خود را هماهنگ کند، کار سختی است.
شاید بتوان گفت که بجای خرید و یا ادغام در یک شرکت دیگر، بتوان برای رسیدن به اهداف از تغییرات درون سازمان استفاده کرد. اگر تغییر در چارچوب بخش خاصی از بنگاه باشد، راحت تر است. این راه هم راحت تر است و هم موفق تر، زیرا می توان با آموزش و یا مشاوره کارکنان را با آن آشنا نمود. مثلا بهبود سیستم خدمت رسانی به مشتری که به یک بخش خاص از بنگاه مربوط شده و می توان با همان کارکنان همراه با آموزش هایی که احتمالا مشاور بنگاه می تواند آن ها را مطرح سازد، به این مقصود دست یافت.
اگر سازمان شما می خواهد که یک برنامه تغییر داشته باشد، بهتر است ببینید که کدام یک از اقسام تغییر که در بالا بصورت گذرا مطرح گردید را می خواهید انتخاب نمائید.
دو رهیافت برای تغییر:
در حالیکه برنامه های متعددی برای تغییر وجود دارد، از لحاظ اختلاف در هدف تغییر آنها را می توان در دوسته جای داد. دو تئوری برای دو دسته از اهداف وجود دارد:
تئوری E: بهبود اقتصادی کوتاه مدت
تئوری O: بهبود در ظرفیت های سازمانی
تئوری E: رهیافت اقتصادی:
هدف روشن تغییرات با روش این تئوری آن است که بصورت سریع و همه جانبه ارزش سهامدار را که می توان با نظارت بر جریان نقدی بهبود یافته شرکت و قیمت سهام اندازه گرفت، افزایش دهد. دو نظریه عمومی مشارکت کارکنان و سازمان های یادگیر از جمله پشتیبانان این تئوری است. بحرانهای مالی عموما مدیران را به استفاده ازاین برنامه ها وا می دارد. برای بالا بردن ارزش سهام، تئوری بدنبال بالا بردن جریان نقدینگی سازمان در کوتاه مدت و قیمت سهام از روش های زیر است: بن ارائه عملکرد، کمتر نمودن هزینه های بالاسری، فروش سرمایه، و دوباره طراحی نمودن واحد های بازرگانی.
بعنوان مثال در شرکت جنرال الکتریک، جک والش 25 درصد از هزینه های بالا سری را کمتر نمود. او همچنین استراتژی معروف خود را که حتما شرکت باید در بخش خود بنگاه اول و یا دوم باشد و یا دیگر در آن بخش فعال نخواهد بود را در همین زمان به اجرا در آورد. این استراتژی خود مثالی در چارچوب این تئوری است.
مطابق این رهیافت، تمام قراردادهای مابین بنگاه و کارکنان آن مانند قراردادهای استخدام مادام العمر در جریان تحول بنگاه، ملغی می شوند. افراد و یا بخش هایی که نتوانند نشان دهند که می توانند ایجاد ارزش نمایند، در جریان تغییر سازمانی آسیب پذیر هستند.
این تغییر، در حقیقت تغییر از بالا به پائین است. مشاوران خارجی و متحصصان مالی و کارشناسان نیروی انسانی در واقع به از بیرون سازمان به دایره داخلی مسئول تعییر و تحول مشورت می دهند.
تئوری O: رهیافت بهبود ظرفیت های سازمانی
هدف اساسی این تئوری آن است که فرهنگ سازمانی را به نوعی بهبود بخشد تا آموزش را پشتیبانی نموده و مبنایی برای ارائه عملکرد بالا را در میان کارکنان پی ریزی نماید. شرکت هایی مانند اینتل، مایکروسافت، شواب و مرک سازمان هایی هستند که بدنبال فرهنگ پویا و متمرکز بر آموزش بودند و کارکنان متبحری داشته و دارند.
اینگونه شرکت ها، فرهنگ سازمانی را بوسیله آموزش های فردی و سازمانی بالا می برند. مشارکت بیشتر کارکنان را می طلبند و ساختار سازمانی را بیشتر پهن می کنند. ارتباط مابین سازمان و کارکنان را فراهم می آورند. بخاطر آنکه نقش کارکنان و تعهد آنان به تغییر در این تئوری با اهمیت است بنابراین اتصالات واضح با کارکنان، مورد توجه است تا تمام موانعی که در تئوری قبلی بود از میان برداشته شود.
مثلا هیولت پاکارد در اوائل دهه 80 تقریبا با رکود مواجه شد، اما آنها کارکنان را بیرون نریختند تا هزینه ها را کمتر نمایند. آنها بوروکراسی را کمتر نمودند و به بخش ها و کارکنان خودمختاری و اختیار بیشتری دادند.
سازمانی که بر فرهنگ و نیروی انسانی خود تکیه می نماید تا موفقیت بیشتری در تمام بخش ها و از جمله از لحاظ مالی پیدا نماید، بصورت بالقوه با نظام متمرکز و هدایت از بالا به پائین تضاد دارد. به همین دلیل رهبران سازمان هایی که تغییر را از طریق رهیافت بهبود ظرفیت های سازمانی بر می گزینند، بدنبال ان نیستند که تغییرات بدست آنان انجام شود، بلکه بیشتر بدنبال تشویق همکاران برای تحول و پرورش رفتار و طرزتلقی کارکنان برای پذیرش تغییر بضورت دائمی است.
کدام تئوری برای سازمان شما مناسبتر است؟
آمار نشان می دهد که هیچکدام از دو تئوری ضمانت موفقیت ندارد. تئوری اول بهبود سریع سودآوری را نشانه رفته است. اما این کار همراه با موفقیت در کوتاه مدت، قدرت سازمان را در دراز مدت کاهش می دهد. این کار نظام سازمان را به هم ریخته و کارمندان را به ضعف روحیه و ناسپاسی ترغیب می کند. تعهدات آنها به سازمان را بیرنگ می سازد. کارکنان متخصص بیشتر بدنبال آن خواهند بود که چگونه می توانند با گرفتن پول و بازخرید سوابق خدمتیشان به شرکت های دیگر بروند. اقدامات سختگیرانه تئوری اول نتایج دلخواه بدست نمی آورد. گزارش شده است که شرکت هایی که ساختار خود را در دهه 90 کوچک کرده اند، تنها 45 درصد آنان سودشان بیشتر شده است.
تئوری دوم نیز چندان ایده آل نیست. دوباره سازی فرهنگ سازمانی در امتداد تعهد و آموزش کارکنان تلاش محترمی است، اما نیاز به سالها کار دارد. برنامه موفق دراین قسمت باعث خواهد گشت که ما کارمندان باهوش تر و منطبق تر در عرض 4 یا 5 سال داشته باشیم، اما سازمانی که نیاز به تغییر دارد نمی تواند 5 سال معطل بماند. مدیران و کارکنان صبر تحلیلگران و سهامداران را ندارند.
اکثر بنگاه های بازرگانی از بکار بردن تنها یکی از تئوری های فوق بعنوان راه حل پرهیز می نمایند، بلکه ترکیبی از آن را بکار می برند. این کار باعث موفقیت بیشتر در سازمان می گردد. یکی از نمونه ها فعالیت جک ولش در جنرال الکتریک است. او ابتدا واحدهایی که عملکرد مثبت نسان نمی دادند را با استفاده از تئوری مقتدرانه اول کوچک نمود و یا منحل کرد. سپس طراحی تغییر را بر مبنای بهبود رقابت پذیری، تغییر فرهنگ سازمانی، بوروکراسی کمتر و توجه بیشتر بر مشتری بنا نهاد که از دئوری دوم نشئت گرفته اند. در حقیقت مدل جنرال الکتریک را می توان اینگونه خلاصه کرد: ابتدا استوار نمودن سخت افزارها مانند کوچک کردن سازمان، تجدید نطر در قراردادهای کارکنان و سپس توجه به نرم افزارها مانند فرهنگ سازمانی، مشارکت آنان و;
جدول (1) خلاصه ای از عوامل کلیدی در دو تئوری را نشان می دهد:
Key Factors in Theory E and Theory O Change
Theories E and O combined Theory O Theory E Dimensions of change
Embrace the paradox between economic value and organizational capability Develop organizational capabilities Maximize shareholder value Goals
Set direction from the top and engage the people below Encourage participation from the bottom up Manage change from the top Leadership
Focus simultaneously on the hard (structures and systems) and the soft (corporate culture) Build up corporate culture: employees, behavior and attitudes Emphasize structure and systems Focus
Plan for spontaneity Experiment and evolve Plan and establish programs Process
Use incentives to reinforce change but not to drive it Motivate through commitment-use pay as fair exchange Motivate through financial incentives Reward system
Consultants are expert resources who empower employees Consultants support management in shaping their own solutions Consultants analyze problems and shape solutions Use of consultants
Source: Michael Beer and Nitin Nohria; “Cracking the Code of Change”; Harvard business review 78, no. 3 (May-June 2000): 137.
آیا بنگاه برای تغییر آماده است؟
اطلاعات و مشورت هایی که در باره تغییر به سازمان ها داده می شود، در صورتی برای سازمان مناسب است که آن سازمان آماده تغییر وتحول باشد. منظور آن است که افراد و ساختار سازمان می باید برای تغییر ممهد باشند. زمانی که سه شرط زیر برقرار باشد، میتوان گفت که سازمان برای تحول مهیاست:
1- رهبران سازمان محترم و موثرند.
2- کارکنان سازمان بصورت انفرادی آماده تغییرند: انگیزه برای تغییر
3- سازمان بصورت سلســله مراتبــی نبوده و کارکنــان به کار جمــعی و مشترک خو گرفته اند: چالش خودخشنودی
1-رهبران سازمان محترم و موثرند.
تجربه گذشته سازمان ها به ما می گوید که مدیرانی رفتار آنان توسط کارکنان، بد ارزیابی شود، نه در سازمان مورد احترام می باشند و نه موثرند. همچنین آنان خود بازدارنده ارائه کارکرد مثبت توسط سازمان می باشند. آنها نمی توانند کارکنان خوب را حفظ نمایند و آنانکه در سازمان باقی می مانند، بدون انگیزه می نمایند. ممکن است که یک شرکت در یک دوره معین، گردش مالی و سود بالایی داشته و سیاست های درستی برای ایجاد فضای تلطیف شده در مورد کارکنان در اختیار داشته و همچنین تمام چیزهای دیگری که باعث وفاداری و باقی ماندن نیروهای خوب در بنگاه می شود را داشته باشد، اما تعدادی کم از مدیران همه چیز را خراب نمایند. همچنین مدیر نالایق می تواند برنامه های مناسب برای رسیدن به عملکرد خوب را خنثی نماید.
2-انگیزه برای تغییر
شرط دوم برای داشتن آمادگی تغییر در سازمان بالا بودن شدت درجه انگیزش در میان کارکنانی است که قرار است در واحدهای آنان تحول اتفاق بیفتد. این انگیزه ناشی از نارضایتی از وضعیت موجود و شایق بودن برای رسیدن به وضعیت بهتر است. سطح معینی از عصبی بودن، اضطراب، و ناراحتی که نیاز شدیدی به تغییر شرایط را نشان می دهد باید در فضا موج زند.
یکی از نمونه های انگیزه برای تغییر به سالهای قبل از جنگ جهانی دوم باز می گردد. زمانی که ادوارد دمینگ نشان داد که چگونه طرز تلقی کارکنان بر انقلاب کیفیت تاثیر می گذارد. دمینگ از شاگردان والتر شوارت بود که شوارت نظریه کنترل فرآیند آماری را در دهه 1930 ارائه نموده بود. دمینگ این نظریه را در طول سالهای جنگ در آمریکا تبلیغ می کرد، اما اکثر صنایع آمریکا در پس از جنگ بدلیل آنکه در بازار از رقیبی مهم برخوردار نبودند، این نظریه را کنار نهادند. اما در همین دوران یک رقیب تازه یعنی ژاپن پا به میدان رقابت می گذارد و برای نیل به این منظور آماده تغییر بود. صنایع ژاپن که از ضربات نیروهای آمریکایی در جریان جنگ بشدت لطمه دیده بودند، دارای منابع کافی برای توسعه نبودند و محصولات دارای طراحی ضعیف و کیفیت فقیر بود. بدتر از آن نرخ بیکاری بالا بود. در همین زمان دمینگ نظرات خود را برای صاحبان صنایع ژاپن توضیح داد. او کنترل فرآیند آماری را موجب برخورداری از یک سلسله نتایج مناسب برای شرکت ها از جمله بهبود کیفیت، کاهش هزینه، بالارفتن بهره وری، بیشتر شدن سهم بازار و نهایتا شغل بیشتر دانست. بدین ترتیب ژاپن شروع به فتح بازارهای محصولاتی از جمله موتور سیکلت، خودروهای کوچک، ساعت مچی و بازار الکترونیک مصرف کنندگان نمود. و سپس یه تدریج به بازارهای خودروهای لوکس و کامپیوتر روی آورده و به تدریج جهانیان متوجه شدند که تولید ژاپن یعنی کیفیت بالاتر و هزینه کمتر.
در همان دوران یعنی در دهه 1970، در آمریکا که نظریه کنترل فرآیند آماری شکل گرفته بود، صنایع دارای اشکالات جدی برای ادامه فعالیت بودند. کمپانی فورد نهایتا تصمیم گرفت که راز موفقیت ژاپنی ها را کشف و از آن سود جوید. نهایتا تصمیم گرفت تا دمینگ را استخدام و از او بخواهد تا فرآیند آماری را به مهندسان فورد بیاموزد. فورد آماده برای تغییر می شد، زیرا در آستانه ورشکستگی بود و تولیدات فورد بشدت در میان مردم بدنام شده بود. فورد شروع به تغییرات نمود، در حالیکه رقیبش جنرال موتورز همچنان عقیده داشت که مشکلی وجود ندارد. فورد از دام خودخشنودی درآمد و با همکاری دمینگ از ورشکستگی نجات پیدا نمود.
چالش خودخشنودی
اکثر برنامه های موفق تغییر، خارج از بحران رشد یافته اند. شرکت فورد با استراتژی یا مرگ یا تغییر به میدان آمد و این برنامه در شرکت های هواپیمایی کنتینانتال، هارلی داویدسون، گیتار مارتین و آی بی ام تکرار شد. سئوال اساسی این جاست: آیا بنگاه برای تغییر باید منتظر یک بحران باشد؟ پاسخ این سئوال نه است. یک رهبر مدافع تحول میتواند نگرانی های کارکنان را در مورد وضعیت فعلی بنگاه افزایش دهد و به مدیران تاکید ورزد که خودخشنودی از سازمان را به چالش بکشند، بدون آنکه سازمان به سطح بحران وارد شود. او برای رسیدن به چنین هدفی 4 رهیافت ارائه می نماید:
1-از اطلاعات مربوط به موقعیت رقابتی سازمان برای تولید بحث با کارکنان درمورد مشکلات فعلی و آینده استفاده نماید. اغلب مدیران نمی فهمند که چرا کارکنان در مورد مسائل مهمی همچون بهره وری، خدمت به مشتری، و یا کاهش هزینه بی توجهند. اکثرا این اتفاق بخاطر آن است که مدیران اطلاعات مناسب را در اختیار کارکنان قرار نمیدهند. در غیاب این اطلاعات، همکار سازمان فکر می کند که همه چیز روبراه است.
2-برای کارکنان موقعیت هایی را بیافریند تا مدیریت را آموزش ببینند و بصورت علمی نارضایتی ها و سختی هایی که تجربه نموده اند را تجزیه و تحلیل نمایند. اکثر اوقات، مدیران نقاط ضعف و یا تهدیدات بالقوه و یا بحران را در سازمان در ابتدا متوجه نمی شوند، زیرا با پائین ارتباط ندارند، اما افرادی که مستقیم و رو در رو با مشتری در تماسند آن را می فهمند. اگر مسئولیت بنگاه با شماست، ارتباط خود را با افرادی که در خط مقدم شرکت هستند بیشتر کنید .
3-گفتمان در مورد داده ها بیافرینید. جمع آوری داده ها با گفتمان راجع به داده ها متفاوت است. گفتمان یک درک مشترک در مورد مشکلات سازمان بدست می دهد. دیالوگ یک وسیله ایست که با ان مدیران و کارکنان همدیگر را در مورد گمانه ها و تشخیص های خود مطلع می نمایند.
4-استانداردهای بالایی را درست کنید و از کارکنان انتظار داشته باشدید که بدان برسند. ایجاد استاندارد های بالاتر، باعث تولید نارضایتی از وضعیت فعلی و کارکرد فعلی می شود. رضایت یک مانع در برابر تغییر است. وقتی آنان با وضعیت فعلی راحت هستند، بنابراین مواردی را که باعث تغییر می شوند فراموش می نمایند. جدول (2) چندین علامت از حالت رضایتمندی از سازمان را نشان می دهد.
جدول (2)آیا سازمان شما از خودراضی است؟
علامت رضایتمندی مثال
هیچکونه بحران مشهودی در سازمان مشاهده نمیشود. بنگاه در حال از دست دادن منابع مالی نیست. هیچگونه تهدید به اخراج در میان کارکنان بچشم نمیخورد.
عملکرد بنگاه با استانداردهای پائین سنجیده میشود. شرکت خود را با میانگین صنعت مربوطه مقایسه میکند و نه با پیشروان آن صنعت.
ساختار سازمان تمرکز بر اهداف کوتاه مدت بجای عملکرد درازمدت همه جانبه دارد. بازاریابی یکی از معیارهای اندازه گیری است. تولید یکی دیگر از معیارهای اندازه گیری است اما بدون ارتباط با معیار اولی. تنها، رئیس شرکت از شاخص های کلان تر مانند بازگشت سرمایه، ارزش اقتصادی اضافه شده و.. استفاده می نماید.
سیستم برنامه ریزی و کنترل بصورتی آماده شده است که خیلی راحت هر فرد می تواند به اهداف بخشی خود برسد. مدیران و یا کارکنان می توانند ماه ها بکار خود ادامه دهند، بدون آنکه با یک مشتری ناراضی و یا یک سفارش گیرنده مایوس مواجه شوند.
بازخور عملکرد کاملا داخلی است. بازخور از جانب مشتریان، سفارش گیرندگان و صاحبان سهام تشویق نمی شود. فرهنگ سازمانی این چنین القا می نماید که بازخور بیرونی فاقد ارزش است و یا اطلاعاتی به ما نمی افزاید. مشتریان نمی دانند چه می خواهند. ما می دانیم.
شواهدی که نشان دهد تغییر ضروری است به متهم کردن آن که این شواهد را به دیگران نشان دهد، می انجامد. “این مشکل تولید است، مشکل ما نیست”.
مدیریت بر مسائل و امور حاشیه ای تمرکز میکند. “کشتی در حال غرق شدن است، ما بدنبال آرایش مجدد صندلی های عرشه”
فرهنگ پیام های غیرارادی مبتنی بر توفیق میدهد. تابلو های نقاشی با قاب های چوبی، دفاتر مجلل سازمان را زینت می دهد.
مدیریت به بیانیه های مطبوعاتی و اسطوره های خود اعتقاد دارد. ما بزرگترین آژانس در این صنعت هستیم. ما استانداردهای خود را در این صنعت تعریف می کنیم.
Is Your Organization Complacent
Signs of Complacency Examples
No highly visible crisis. The company is not losing money; no big layoffs are threatened.
The company measures itself against low standards. The company compares itself to the industry average, not to the industry leader.
Organizational structure focuses attention on narrow functional goals instead of broad business performance. Marketing has one measurement criterion; manufacturing has another that is unrelated. Only the CEO uses broader measures (return on invested capital, economic value added, etc.).
Planning and control systems are rigged to make it easy for everyone to make their functional goals. The typical manager or employee can work for months without encountering an unsatisfied or frustrated customer or supplier.
Performance feedback is strictly internal. Feedback from customers, suppliers, and shareholders is not encouraged. The culture dictates that external feedback is either without value or likely to be uninformed. “Customers really don’t know what they want we do.”
Evidence that change is needed results in finger-pointing. “It’s manufacturing’s problem, not ours.”
Management focuses on marginal issues. “The slip is sinking. Let’s rearrange the deck chairs.”
The culture sends subliminal messages of success. Plush offices, wood paneling, and in art adorn corporate offices.
Management believes its own press releases and mythology. “We are the greatest ad agency in the country. We set the standard for our industry.”
Source: adapted from John Kotter, Leading Change (Boston, MA: Harvard Business School Press, 1996), 39-41.
پاداش ها
در کاوش در موضوع تغییر با انگیزه، موضوع مهم آن است که مطلب پاداش را نیز در نظر بگیریم، اگر چه این نکته نیز بدیهی است که تغییرات اساسی در سازمان سیستم پاداش را نیز در بر می گیرد. برخی متفق القولند که پاداش فردی مثل یک دست نامرئی در تحول رفتار و تشویق به تغییر عمل می نماید.
تحقیقات دانشگاهی نشان می دهد که سیستم پرداخت جـــبرانی صحیح، رفتار و یا ستاده ای که شما می خواهید آنها را تقویت کنید را بیشتر می کند و رفتار و یا محصولی را که نمی پسندید کمتر می نماید. یک نمونه کارخانه فولاد سازی نوکور است که محصول و پرداخت با یکدیگر کاملا مربوط هستند و بهره وری بیشتر از همه دیگر کارخانجات فولاد سازی است.
آنچه که کمتر مشخص است، این موضوع است که کدام یک از رفتارها و یا ستاده ها مستحق پاداش است. اشتباه در پرداخت پاداش مانند آن است که یکباره یک آچار فرانسه به سمت خط تولید پرتاب کنید. بنابراین برای آنکه سازمان را آماده تغییر نمائید، تعهدات خود را در مورد سیستم پاداش همزمان با رفتارهایی که مایلید تشویق نمائید را مرور کنید. ادوارد لولر، معتقد است که نظام های پاداش متفاوت برای فازهای مختلف تغییر مناسبتر است. بعنوان مثال:
-برنامه پرداخت بر اساس عملکرد، مانند شراکت در سود و یا پیشنهاد اعطای سهام مناسب در مرحله انگیزش از مراحل تغییر است.
-در فاز اعمال تغییرات، پرداخت اضافی برای رسیدن به اهداف عملکرد بهتر و اعمال موفقیت آمیز مناسب است.
-نهایتا، هر بخشی از تغیییر که حادث شد، سازمان ممکن است که رژیم پرداخت اضافی خود را تغییر دهد تا با کارکرد درازمدت استراتژیک همساز باشد و از محروم شدن از افراد با کیفیت، جلوگیری و آنها را در اختیار داشته باشد.
پاداش به تنهایی نمی تواند تغییرات مورد نظر را باعث شود، اگر کارکنان به این نتیجه رسیده باشند که هر گونه تغییر باعث خواهد گشت که آنها نتوانند کار جدید را بخاطر آنکه دانایی و اطلاعات آن را ندارند، انجام دهند، به تحول اقبالی نشان نمی دهند. بنابراین پاداش باید بخشی از یک سیستم بزرگتر اهرمی برای بلند کردن یک وزنه باشد
3-سازمان غیر سلسله مراتبی
اگر سازمانی احتیاج به تحمل تغییرات با انگیزش های اقتصادی شامل فروش سرمایه ها به قیمت کمتر، اخراج موقت کارکنان، و تجدید سازمان در حول یک هسته با قابلیت های مدیریتی بیشتر داشته باشد، نظام سلسله مراتبی یک مانع نخواهد بود. در حقیقت، مدیریت عالی، مانند ساختار کنترل و فرماندهی شاید بهترین ابتکار باشد. اما تغییرات در فرهنگ و فرآیند به چیزهای دیگری نیاز دارد. برای چنین تغییراتی، سلسله مراتب سازمان، قبل از اینکه سازمان برای تغییر آماده شود باید کمتر شود. تلاش برای تغییر یک سازمان با سلسله مراتب و دارای ساختار کنترل و فرماندهی مانند شنا کردن در خلاف مسیر آب است. این کار شدنی است اما شما را ضعیف کرده و میزان موفقیت را کاهش می دهد. زیرا:
1-در سازمان های با سلسله مراتب، تصمیمات توسط مدیران بالا گرفته می شود و بوسیله عوامل واسطه به پائین منتقل می شود. اما کارکنان در برابر راه حل هایی که توسط افرادی که با عملیات بصورت نزدیک سر و کار دارند، از خود مقاومت نشان می دهند.
2- سازمان هایی که تغییر را در اهداف خود دارند، به تعداد معینی از کار آفرینان نیاز دارند. کارآفرین کسی است که مایل به تجربه در امور نو است و از ریسک گریزان نیست. اما کارآفرینی در نظام سلسله مراتبی کمتر پبدا می شود.
3-سلسله مراتب از دو دشمن محافظت می کند: بوروکراسی و حس استحقاق مابین کارکنان سازمان. حسی که می گوید اگر من در اتاقک کار خودم باقی بمانم و کار همیشگی ام را انجام دهم، کار من در آینده نیز تضمین شده است.
4-یک تغییر موثر در سازمان نیاز به مشارکت مابین طرف های با نیت و طرفهای با انگیزه دارد. متاسفانه شرکت هایی که با سلسله مراتب کار می کنند بیشتر می توانند به کارکنان حکم کنند که چه کارهایی را انجام بده و کمتر از آنان مشارکت طلب می نمایند.
دو راه برای فائق آمدن بر مشکل سلسله مراتب وجود دارد: راه اول آن است که سازمان را به عدم تمرکز بیشتر سوق دهیم و واحدها را مستقل تر سازیم. این خود یکی از برنامه های تئوری O است. اگر نتوانستیم که سازمان را در کوتاه مدت تغییر دهیم، به راه دوم میپردازیم: ایجاد مشارکت مابین کارکنان در بخش های مختلف و در سطوح گوناگون. بعنوان مثال ایجاد گروه های مختلف با وظایف متعدد و ترکیبی که با مسائلی همچون منافع کارکنان و یا بهبود فرآیندها درگیر شوند و بخش های متعددی را بپوشانند.
سازمان آماده تغییر است:
اگر سازمان آماده تغییر نیست، گام های زیر می تواند شمار ا به این کار نزدیکتر کند:
1 از بخش هایی که آماده هستند شروع کنید. اگرچه سازمان بعنوان یک کلیت برای تغییر ممکن است آماده نباشد، اما بخش هایی هستند که برای تغییر آماده اند، رهبرانی محترم و موثر دارند، انگیزش برای تغییر وجود دارد و کارکنان آن بخش به فعالیت های همراه با هم خو گرفته اند. شروع برنامه های تغییر در این بخش ها باعث فراهم آمدن بستر مناسب برای تغییر در بخش های دیگر می شود.
2 رهیافت های مشارکت جویانه را برای کارهای روزانه توسعه دهید: فعالیت های مشارکت جویانه باید بعنوان یک عادت در بنگاه نهادینه شود، از جمله :
-تصمیم گیری را تا حد امکان به پائین ترین سطح انتقال دهید.
– امکان استفاده و مشارکت در اطلاعات را بصورت آزادانه فراهم نمائید.
– ارتباطات را بصورت دوطرفه امکان دهید و در عین حال بیشتر شنونده باشید.
– نمادهای سلسله مراتبی و نابرابری را از بین ببرید مثل اتاق نهار مدیران، پارکینگ جداگانه، دفاتر متعدد با شئونات مختلف و;;;;.
– مدیریت مشارکتی و عضویتی را تشویق کنید.
– خود را به کارکنان خط مقدم و یا کسانی که مستقیما با تولید و یا فروش درگیر هستند نزدیک کنید و بقیه مدیران را نیز وادار نمائید که چنین کنند.
– به کارکنان، امکان کار مشارکتی در میان بخش های مختلف را بوسیله ایجاد تیم های چند مسئولیتی و چند وظیفه ای و حمله به پروژه ها و مشکلات را بدهید.
– کمک کنید تا کارکنان چرایی تغییر را بفهمند.
صدای کارکنان را بشنوید. بقول ریچارد آکسلرود، “صدا، سنگ بنای هر پروسه دمکراتیک است. قدرتی است که باید شنیده شود تا بر روی خروجی تاثیر گذارد. بالا بردن صدا به معنای وسیعتر کردن دایره مخاطبان در میان کسانی است در پروسه تغییر موثرند. حتی کسانی که با تغییر مخالفند و یا طور دیگری فکر می کنند. وقتی که مردم به این نتیجه واقعا برسند که صدایشان شنیده می شود، یک جرم بحرانی برای تغییر بلافاصله ایجاد می شود. ولی در شرکت هایی که گفتمان تعاملی وجود ندارد، ایجاد انرژی و نوآوری مورد نیاز برای ایتفاده از فرصت ها سخت تر است.” نکته ای که از آن نباید غافل شد، آن است که کارکنان به پروسه تغییر نمی توانند کمک نمایند اگر احساس کنند که صدایشان شنیده نمی شود.
3 اختیار دادن به کارکنان برای تغییر عامل مهمی است. در این راه موانعی نیز وجود خواهد داشت. بعنوان مثال، ساختار رسمی سازمان می تواند یکی از موانع باشد. مثلا اگر هدف سازمان آن باشد که هرچه بیشتر بر مشتری مداری تکیه نماید، ساختار رسمی سازمان، منابع و مسئولیت ها را به بخش های محتلف تخصیص داده و بخش های جدا ازهم خود مانعی برای تحول در سازمان خواهند بود. در مقابل ساختاری که باعث قدرت یافتن مدیران میانی بصورت گروهی و دستجمعی شده باشد؛ بدیهی است که با هر برنامه ای که باعث قدرت یافتن کارکنان زیردست شود مخالفت حواهد کرد. جان کاتر این مطلب را در شکل زیر توضیح داده است:
4 ترس را از میان بردارید. یکی از مواردی که توسط دمینگ در بحث متدولوژی کیفیتی مطرح شده است آن است که باید ترس از محل کار کارکنان دور شود. اگر ترس بر فرهنگ سازمانی یک بنگاه مسلط شود، این سازمان برای تغییر اساسی ناتوان خواهد بود. ترس باعث خواهد گشت تا هر فرد از ریسک و تحمل آن گریزان شود، برای ابراز نظرات جدید داوطلب نشود، و حتی نتایج مایوس کننده را نیز به دیگران گزارش ندهد. در کشورهایی که آزادی ابراز عقیده کمتر است، کارگران به سمت خاموش بودن و عدم ابراز نظرات خود تمایل پیدا می کنند. در حالیکه اگر افراد نظر خود را بیان کرده و وصعیت فعلی را به چالش بکشند، مشکلات مشخص شده و برای حل آنها بالاحره راهی پیدا خواهد شد.
هفت گام اساسی در راه تحول
1 انرژی و تعهد خود و همکارانتان را برای شناسایی مشترک مسائل بنگاه و راه حل آنها بسیج کنید.
این مرحله خود دارای دو بخش است:
الف: اولین بخش در راه تحول تعریف روشنی از مشکلات است. شناسایی مشکلات خود پاسخی برای مهمترین سئوالاتی است که بر کارکنان بنگاه تاثیر داشته و آنان لاجرم می خواهند پاسخ آن ها را بدانند: جرا باید تغییر را انجام دهیم؟ پاسخ به این سئوال اساس انگیزه کارکنان را تشکیل می دهد.
«چرایی» تغییر خود نشاندهنده یک بحران در حال شروع، سالهای افت سود و یا تحقیقی مبنی بر این موضوع که دیگران دیگر مایل به تجارت با بنگاه ما نیستند، می باشد. چرایی تغییر همچنین تولید یک حالت ضرورت می نماید. ضرورت و فوریت، برای تغییر مورد نیاز است.
چه مقدار ضرورت برای تغییر مورد نیاز است؟ در این زمینه رویه موجود می گوید که اهداف بنگاه شما قابل دسترسی نیست مگر آنکه 75 درصد از مدیران واقعا متقاعد شده باشند که سرکردن با وضعیت فعلی خظرناکتر و یا سخت تر از آن است که برای یافتن راه دیگری اقدام نمائیم.
«چگونه» مشخص نمودن مشکلات نیز مهم است. انگیزه و تعهد برای تغییر آنگاه بیشترین اهمیت را خواهد داشت که کارکنانی که باید خود موجب تغییر گردند در مشخص سازی مشکلات و برنامه ریزی برای حل آنها مشارکت داشته باشند.
این ایده که کارکنانی که به موضوع مشکلدار نزدیک هستند بهتر می توانند از مدیران اجرایی و ستاد بنگاه آن مشکل را بفهمند، نیز باید در نظر گرفته شود. عمدتا افراد سطح بالا بخشی از مشکل را و نه تمام آن را می فهمند. رهیافت های مدیریت از نوع بالا به پائین عمدتا دارای دو اشکال جدی است:
1-مسئله بصورت نامناسب تعریف می شود.
2-راه حل نیز کم عمق طراحی می شود.
که هر کدام ازاین دو می تواند برنامه تغییر را نابود سازد. این مسئله زمانی که مدیریت از مشاور نیز استفاده می کند می تواند اتفاق افتد. شرکت های مشاوره این رویه را دارند که پس از ارائه راه حل مانند یک دارویی که پس از تشخیص بیماری داده می شود، فشار را برای اجرای راه حل می گذارند. در بنگاه مانند موقعیت یک بیمار نمیتوان در ابتدا با تست مقداری از دارو نسبت به توفیق دارو اطمینان حاصل پیدا نمود. همچنین در سازمان نمی توان براحتی از تاثیرات جانبی راه حل ها آگاه شد. همچنین باید در نظر داشت که اگر راه حلی در بخشی از سازمان باعث بهبود بازدهی و بهره وری شود، لزوما به معنای آن نیست که این اتفاق در بخش های دیگر سازمان نیز بوقوع بپیوندد. بنابراین باید نسبت به راه حل های فوری باید محتاط بود.
ب: دومین بخش از این گام، پس از تعریف مشکلات، پیدا نمودن راه حل است. در این بخش مجددا کارکنان مهمترین دخالت را دارند. باید آنها را در تمام مراحل مشارکت داد. برگزاری جلسات، کارگاه ها و در نهایت همایش های جامع و شامل تمامی کارکنان در این بخش مد نظر می باشد. آنها باید رو دررو با یکدیگر صحبت کنند و بدنبال راه حل بگردند. پس از آن باید مطمئن بود که کارکنان از عواقب وضعیت فعلی و در صورتی که تغییرات تحقق نیابد آگاه هستند. بعنوان مثال از از بین رفتن اضافه کار و کارانه، اخراج، احتمال فروش بنگاه از جمله مواردی هستند که به کارکنان تفهیم میشود که در صورت حل نشدن مشکلات ممکن است اتفاق بیفتد.
بعنوان مثال، اگر کم شدن سود بنگاه مشکل سازمان است، می توان جلسه ای ترتیب داد و کاهش سود را بصورت روشن و همراه با منحنی و جداول توضیح داد. اشخاصی از درجات مختلف می توانند بصورت مشروح در مورد مشکل بوجود آمده صحبت نمایند. مثلا عناوینی همچون “آیا سود کم و یا هزینه زیاد و یا هر دو مسئله ماست؟” در هر کدام از این حالت ها، در مباحثات می باید عمیق و عمیق تر شد.
2 یک چشم انداز مشترک که چگونه بر اساس رقابت، بنگاه را سازماندهی و اداره کنیم، را توسعه دهید:
کسانی که مسئول تحول در سازمان هستند، می باید یک چشم انداز روشن از آینده دگرگون شده و بهبود یافته ارائه دهند. آنان باید این توانایی را داشته باشند تا با دیگران برای ارائه این چشم انداز و منافعی که برای آنان دارد به بحث نشینند. در این زمینه مشخصا توضیح دهید که تغییر باعث می شود که
1-وضعیت سازمان از طریق اقدام برای رضایت بیشتر مشتریان، بهبود کیفیت، فروش بیشتر، و بهره وری بالاتر بهتر می شود.
2-چگونه این تغییرات باعث بهتر شدن وضعیت شخصی کارکنان خواهد شد. مانند پرداخت بیشتر، کارانه بالاتر، فرصت ارتقاء، امنیت بیشتر کار
پرایس پریچت، یک کارشناس مدیریت می گوید: 20 درصد از کارکنان عموما از تحول در ابتدا حمایت می کنند. 50 درصد بقیه مردد هستند و 30 درصد آخر با تغییرات مخالفند. دو گروه اخیر باید به مدافعان تغییر تبدیل شوند. این کار با تهییج آنان به دیالوگ بیشتر و دخالت دادن آنها در تغییر میسر است.
یک چشم انداز موثر کارکنان را به مدافعان تغییر مبدل می نماید. جان کاتر شش مشخصه برای چشم انداز مطلوب ارائه می کند:
1-آینده مطلوب را ارائه می نماید. آینده ای که اگر کارکنان امروز آن را داشتند، خوشحال بودند.
2-بسیار جذاب باشد. آنقدر که کارکنان با خوشحالی اقداماتی را انجام دهند تا به آن برسند و حتی برخی منافع آنی خود را قربانی سازند تا آن را بدست آورند.
3-واقع گرا باشد. به نوعی که با تلاش زیاد کارکنان قابل استحصال باشد.
4-قابلیت تمرکز داشته باشد. بعنوان مثال، چشم انداز می تواند محدود به گروهی از اهداف قابل مدیریت و دارای ارتباط باشد.
5-قابل انعطاف باشد، تا توانایی تغییر بدلیل شرایط محیطی را داشته باشد.
6- و برای ایجاد ارتباط با دیگران در رده های متفاوت سهل باشد.
همچنین دو هشدار در مورد چشم انداز نیز مورد توجه قرار گیرد:
1-یک چشم انداز قوی می تواند الهام دهنده و محرک باشد. اما چشم اندازی مطلوب است که قابل ترجمه به عمل و دریافت نتایج ملموس باشد. بنابراین سئوال همیشگی باید این باشد که « این چشم انداز چه چیزی را بصورت مشخص تولید می کند؟». مثلا 25 درصد کاهش در تولیدات معیوب، 20 درصد بهبود سود در سال آینده و یا تصمیم گیری در مورد وام در عرض یک روز بجای سه سال در یک موسسه مالی. بهر صورت این برای سازمان بهتر است که اجازه ندهد یک چشم انداز جاه طلبانه، اهداف بهبود طلبانه مشخص را از میدان بدر کند.
2-مناسب است که چشم انداز را با ارزشهای اصلی سازمان تطبیق دهید. ارزشهای اصلی به معنای آن دسته از ارزشهای سازمان است که سالهای طولانی در سازمان پایدار است. اگر چشم انداز با این ارزشها همزمانی و رزنانس نداشته باشد، فرآیند تحول با رفتار منازعه ای و اغتشاش مواجه خواهد شد و نمی داند کدام را انتخاب نماید.
3 رهبری را مشخص سازید
مطمئن شوید که یک رهبر و پشتیبان تغییرات در دسترس است. این فرد باید همچون قهرمانان اقدام نموده، منابع مورد نیاز پروژه ها را جمع آوری کرده و مسئولیت موفقیت و یا شکست را به عهده بگیرد. رهبر موفق دارای سه ویژگی است.
1-رهبر موفق عقیده دارد که نوسازی و تجدید حیات برای رقایت حیاتی است و همچنین اعتقاد عمیق دارد که تغییرات اساسی دارای پیامدهایی در بخش های اساسی است و این را پنهان نمی نماید.
2-او اعتقاد خود را بصورت یک چشم انداز مطمئن و جذاب ارائه می نماید. مردم بصورت عادی به تغییراتی که دارای سختی است تن نمی دهند، مگر آنکه باور نمایند که آینده آنان از حال بهتر خواهد شد.
3-رهبران دارای افراد حرفه ای و دانائی سازمانی برای اجرای چشم اندازهای خود هستند. رهبرانی که دارای تجربه و توانایی عمیق عملیاتی هستند، قادرند که چشم انداز تجدید حیات سازمان را به مرحله اجرا برسانند. عدم آگاهی سازمانی، باعث عقیم ماندن توانایی های فردی برای اجرای تغییرات خواهد شد.
این نکته هشدار می دهد که مسدولیت تغییرات نباید به عهده بخش نیروی انسانی باشد. زیرا درست است که آنان اطلاعات زیادی در مورد نیروی انسانی دارند، اما اطلاعات آنها درمورد عملیات کم است. مسئولیت تغییر و تحول در هر بخش به عهده رهبران همان بخش باید باشد.
دانلود مقاله نقش حسابداری منابع انسانی وبهای تمام شده آن word دارای 26 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله نقش حسابداری منابع انسانی وبهای تمام شده آن word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله نقش حسابداری منابع انسانی وبهای تمام شده آن word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
نقش حسابداری منابع انسانی وبهای تمام شده آن
در مدیریت هزینه ها و اصلاح الگوی مصرف
چکیده :
در مقاله حاضر قصد داریم نقش (حسابداری مدیریت) و (حسابداری منابع انسانی) در کاهش هزینه ها و (اصلاح الگوی مصرف) منابع مالی کشور را علی الخصوص مصارف در منابع انسانی و اصلاح آنها به جهت اافزایش (بهره وری) واعتبار مؤسسات و به تبع آن رشد اقتصادی هر چه سریعتر کشورعزیزمان نشان دهیم. در این مقاله با توجه به مطالعات ومشاهدات وتحقیقات میدانی به عمل آمده چگونگی صرفه جویی در هزینه های سرمایه انسانی به خصوص هزینه های استخدام ، جذب و بکارگیری وپرداخت حقوق دستمزد و کاهش (هزینه های پنهانی) و کاهش بهره وری مورد بررسی قرار گرفته و هدف بیان راهکارهای کاربردی برای بالا بردن کارایی و اثربخشی و استفاده بهینه از منابع در دسترس می باشد.و می خواهیم نشان دهیم که شناسایی وثبت وضبط و طبقه بندی و کنترل هزینه ها ومخارج صرف شده در دستیابی و حفظ و کاربرد منابع انس
انی ، بدون ارزش گذاری بر انسان می تواند مؤسسه را به اهداف فوق برساند. محیط واحدهای انتفاعی به سرعت در حال تغییر است و حسابداری مدیریت نیز بابا اهداف سازمان همگرا و یا ناگزیر آنها را تعدیل نماید نماید .
کلمات کلیدی :
حسابداری مدیریت، حسابداری منابع انسانی، اصلاح الگوی مصرف، بهره وری، هزینه های پنهانی، ، بهبود عملکرد
1مقدمه :
این اراده است که ما را به ادامه زندگی وا می دارد و باعث شکل گیری مفهومی جدید در حسابداری و پارا فراتر نهادن از یک سری خیالات واهی و افسانه ها می شود. بدون داشتن ترس از گرفتار شدن در تله های ممکن . دغدغه ی حاضراین است که به موازات ادامه حیات و زندگی پیشنهادات وتغییراتی حاصل شود که ما را محبوس خیالات واهی و افسانه ها بیرون اورده و مانع تحریف و تغییر شکل منبع اصلی شود.
حسابداری مدیریت شامل طراحی و استفاده از حسابداری در کنترل ورهبری سازمان است . دایره حسابداری مدیریت خروجی های خود را در قالب روشها و پیشنهادات به مدیریت سازمان ارائه می دهد . مدیریت باید روشی را از بین روشها و یشنهادات برگزیند که در عین بهینه بودن ، عامل صرفه جویی و اصلاح الگوی مصرف را در بر گیرد .لذا سیستم مدیریت نیازمند اطلاعاتی بهینه (واقعی ، صحیح ، مربوط و بهنگام) جهت تصمیم گیری صحیح و نیل به اهداف مذکور است .
حسابداری مدیرتی که مد نظر است علاوه بر تهیه و ارائه چنین اطلاعاتی (مکمل روشها و پیشنهادات خود به مدیریت) و ایجاد انگیزش در سرمایه های انسانی سازمان در نهایت باید عملکرد مدیران را نیز ارزیابی نماید. .
متن اصلی :
رهبری و کنترل عملیات روزمره نیازمند مجموعه متنوعی از اطلاعات مربوط به فرآیند تولید یا ارائه خدمات است . اگر دایره حسابداری مدیریت همزمان در قالب یک فرمت مشخص روش های مختلف مربوط به یک تصمیم گیری را همراه با نتایج احتمالی آنها به مدیریت ارائه نماید ، مدیر می تواند باصرفه ترین روش را انتخاب نماید .
نکته ی حایز اهمیت در انتخاب به صرفه ترین گزینه این است که به صرفه ترین، صرفا کم هزینه ترین نیست . چه بسا تکرر در اجرا و انتخاب کم هزینه ترین روش آسیب و زیانی در هزینه ها و یا دور کردن سازمان از اهداف برساند که چندین برابر انتخاب روش پرهزینه تر اما صحیح که نیاز به تکرار آن نباشد، باشد .
خوشبختانه سیستم های موجود در رسیدگی به این امر در مؤسسات تولیدی وخدماتی فعالیتهایی در زمینه کنترل کیفیت مواد وانتخاب مواد اولیه با کیفیت تر چه بسا گران تر به جهت کاهش هزینه های ضایعات ، استهلاک ماشین آلات ،دوباره کاری و ; انجام دا
ده است .
ولیکن علیرغم اینکه بخش قابل توجهی از بهای تمام شده کالاها و خدمات را حقوق و دستمزد پرداختی به نیروی انسانی شاغل در مؤسسات در بر گرفته و مدیریت بر این منابع انسانی نه تنها می تواند الگوی مصرفی هزینه ها را در مؤسسه اصلاح نماید، م
ی تواند با تاکید بر افزایش کیفیت، سرعت ،دقت، و نو آوری در تولید و ارایه خدمات مؤسسات به تبع آن نوع صنعت و در نهایت کشور عزیزمان را به بازدهی و بهره وری و نهایتا رشد هر چه سریعتر اقتصادی رهنمون کند.
متاسفانه مدیریتی کارا و اثر بخش براغلب منابع انسانی سازمانهای ما حاکم نیست .و تصمیم گیری های مهم منابع انسانی مانند استخدام ، کارمند یابی ، آموزش ، حقوق و مزایا ، بازدهی و سایر موارد اغلب در تاریکی بدون وجود اطلاعات حیاتی درباره هزینه ها و منافع اتخاذ می گردد .
حسابداری منابع انسانی روشی را برای ارائه این اطلاعات پیشنهاد می کند و ابزار مدیریتی است که می تواند برای ارزیابی برنامه های آموزشی مدیریت ، افزایش بازدهی و تغییر و اصلاح تصمیم گیری های مدیریتی درباره تعلیق ، جایگزینی و تغییرات پرسنلی مورد استفاده قرار گیرد .
تعریف :
حسابداری منابع انسانی عبارت است از شناسایی و ارزیابی منابع انسانی مؤسسه و گزارشگری به اشخاص ذینفع .
شناسایی : تشخیص کمیت و کیفیت آن و تهیه آمار مناسب .
ارزیابی : اندازه گیری ارزش اقتصادی و تعیین میزان مالی آن .
گزارشگری : تنظیم و ارائه گزارش های مالی مناسب در مورد آن .
حسابداری منابع انسانی در واقع کاربرد مفاهیم و روش های حسابداری در محدوده مدیریت انسانی است.این حسابداری معیار سنجش و گزینش و هزینه یابی و ارزش گذاری نیروی انسانی است.
به منظور حصول اهداف ذیل باید حسابداری منابع انسانی جنبه های کمی و عملی پیدا ک
ند :
1 احتساب سرمایه گذاری یک سازمان در منابع انسانی خود
2 افزایش کارایی مدیریت منابع انسانی و ایجاد امکاناتی برای ارزشیابی خط مشی های پرسنلی نظیر برنامه های آموزشی و توجیهی
3 .جلو گیری از هدر رفتن منابع مالی وزمان سازمان بعلت گزینش غلط کارکنان
4پیش گیری از وقوع هزینه های نهانی کاهش بهره وری
5 ممانعت از پرداخت هزینه های جایگزینی و اخراج
6 کنترل هزینه های قابل کنترل در ارتباط کارکنان شاغل در مؤسسه
سیستم های حسابداری منابع انسانی :
گرایش به سمت در نظر گرفتن منابع انسانی ، چنانچه آنان را مشابه منابع مالی در نظر گرفته و در صورت های مالی بگنجانیم ، منجر به ایجاد سیستم های حسابداری منابع انسانی گردید .
این سیستم ها در تلاشند تا ارزش فرد را در سازمان ، با برآورد هزینه های جایگزینی فرد و نیز سرمایه گذاری که سازمان برای کارمند یابی ، آموزش و استخدام آن فرد متحمل می گردد ، تعیین کنند .
منابع انسانی هر سازمان سرمایه هایی هستند که می توانند بالقوه و بالفعل تاثیراتی بر هزینه ها ، دیگرمنابع ، عملکرد سازمان ، افزایش بهره وری و در نهایت دستیابی مدیران به اهداف سازمانیشان بگذارند. استفاده از این نظریه جدید حسابداری به هر دو گروه تصمیم گیر و سرمایه گذار کمک مؤثر خواهد کرد و در عین حال تخمین درستی از ارزش شرکت و بازده سرما
یه گذاری در آن خواهد داد و به تخصیص کارآتر منابع در داخل شرکت منجر خواهد شد .
چنانچه مدیریتی مستحکم بر این منابع حاکم باشد بی شک می توان این تاثیرات را با اهداف سازمان همگرا کرد. بدیهی است هر سیستم مدیریت کارا به اطلاعات کمی وکی مربوط ، صحیح و بهنگام نیاز دارد.
اطلاعاتی در مورد هزینه های مشهود ، پنهان و یا صرفه جویی ها و مزایای ناشی ازانتخاب درست و فعالیت یا عدم فعالیت نیروهای سازمان در دراز مدت و یا کوتاه مدت به جهت رهگیری و تخصیص صحیح هزینه ها به دستیابی ، استخدام ، آموزش کارکنان و نهایتا به فعالیتهای انجام شده توسط کارکنان که باید توسط یک سیستم اطلاعاتی منسجم حسابداری منابع انسانی تهیه شود تا مبنای صحیح تصمیم گیری را برای مدیر فراهم آورد.
ارزش گذاری منابع انسانی ، مقوله ای بسیار گسترده است و برای اندازه گیری منابع انسانی دو گام اساسی بدین صورت وجود دارد ، که ابتدا لازم است مفهوم ارزش منابع انسانی را به بیان غیر پولی یا کیفی مشخص کنیم تا سپس بتوانیم آن را به بیان پولی جهت نشان دادن در ترازنامه سازمان ارائه نماییم .
اندازه گیری های غیر پولی منابع انسانی
برخی از صاحبنظران حسابداری منابع انسانی به اهمیت بالقوه معیارهای غیرپولی در امر تصمیم گیری تاکید داشتند. یکی از معیارها می تواند تهیه لیستی از افراد مهم سازمان و مهارت های آنها به عنوان دارایی باشد . میزان دانش ، مهارت ، سلامت ، قابلیت بهره برداری از آنها و عملکرد شغلی کارکنان می تواند به عنوان سایر داراییهای انسانی تلقی شوند.
مهم ترین گروه معیارهای رفتاری غیر پولی توسط زیسنی لیکرت به وجود آم
ده است . مدل او شامل :
1 متغیرهای سببی : متغیرهای مستقلی که توسط مدیریت قابل تغییر است.
2 متغیرهای واسطه ای : دارای بازتاب بر سلامت داخل سازمان مانند وفاداری ، رفتار ، حرکات ، عملکرد و هدف ها و درک اعضای سازمان است .
3 متغیر های نهایی: مانند قدرت تولید ، هزینه ها ، رشد ، سهم بازار و
درآمد می باشد.
پس از مشخص شدن و تشریح معیارهای سنجش غیر پولی منابع انسانی ، می توان از طریق مفهوم سازی به بیان کمی ارزش منابع انسانی یا به عبارتی سنجش پولی ارزش منابع انسانی پرداخت .
روش های اندازه گیری ارزش منابع انسانی:
برخی روشهای اندازه گیری ارزش منابع انسانی به شرح زیر است :
1- ارزش اقتصادی (فعلی)
2- ارزش جایگزینی
3- ضریب ارزش
4- نظریه مزایده
5- بهای تمام شده تاریخی
نظریه ارزش اقتصادی (ارزش فعلی):
این نظریه مبتنی بر تئوری ارزش سرمایه است.طبق نظر ایروینگ فیشر ؛سرمایه به مفهوم ارزش سرمایه ای ،ارزش تنزیل شده درآمدهای آینده است.؛برخی از محققان معتقدند که قیمت بازار داراییها عبارتست از ارزش تنزیل شده منافعی که درآینده از این داراییها حاصل میشود.اما بایستی توجه داشت که تحلیل مسایل اقتصادی کلان بطور کامل در سطح اقتصاد خرد تعمیم نمیابد.قیمت بازار داراییها ،قیمت پرداختی برای تمام منافع وخدمات بالقوه این داراییهاست .این مساله در مورد حقوق ودستمزد کارکنان مصداق ندارد .زیرا حقوق ودستمزد پرداختنی بهای استفاده از خدمات کارکنان برای یک زمان مشخص ویا برای مقدار معینی کار است، بنابراین قیمت بازار کار به مفهوم دقیق قابل مقایسه با قیمت داراییها نیست .
به علاوه می توان استدلال کرد که بازار کار به شدت تحت تأثیر قانون کار ، مقررات منفی و قراردادهای دسته جمعی کار است . در نتیجه مقایسه بازار کار با سایر بازارها چندان عملی نیست . به هر حال بر اساس این نظریه ، برخی معتقدند که
درآمدهای آینده حاصل از خدمات منابع انسانی را می توان تنزیل کرد و به عنوان ارزش منابع انسانی به حساب آورد .
نارسایی های این روش :
1-احتمال ترک خدمت فرد از سازمان به دلیل غیر بازنشستگی یا فوت در نظر گرفته نشده است.
2-احتمال تغییر موقعیت وپست فرد در زمانی که در سازمان مشغول است در نظر گرفته نشده است.
3-برآورد درآمد کارکنان مشکل است.
4-به کارگیری این روش در حسابداری منابع انسانی با اصول پذیرفته شده حسابداری انطباق ندارد
نظریه ارزش جایگزینی:
ارزش جایگزینی منابع انسانی همان مخارج جایگزین کردن منابع انسانی موجود در یک سازمان است . ارزش جایگزینی در این روش شامل اقلامی به شرح زیر است :
الف) هزینه های استخدام افراد جدید برای مشاغل موجود:
مستقیم :
1- هزینه کارمند یابی : شامل هزینه جستجوی اولیه برای منابع انسانی مورد نیاز در داخل و خارج سازمان
2 – هزینه انتخاب : شامل هزینه های انتخاب کارکنان از بین افراد واجد شرایط
3- هزینه استخدام : شامل هزینه ورود افراد جدید به داخل سازمان و قرار گرفتن در شغل مناسب
غیر مستقیم :
هزینه ارتقای افراد و قرار گرفتن در مشاغل جدید در داخل سازمان
ب) هزینه های آموزش افراد جدید:
مستقیم :
1- آموزش حین خدمت :شامل هزینه آموزشی کارکنان در حین خدمت
2- آموزش رسمی : شامل هزینه برنامه های آموزشی و آشنایی فرد با سازمان
غیر مستقیم :
3- زمان آموزش دهنده شامل هزینه سرپرستان در مدت دوره آموزش
4- از دست رفتن بهره وری در خلال آموزش شامل هزینه ساعات عدم اشتغال کارکنان
( به غیر از کاراموزان) به خدمات محوله در مدت دوره آموزش
ج) هزینه انتقال یا اخراج فرد شاغل:
مستقیم :
هزینه اخراج یا ترک خدمت فرد از سازمان
غیر مستقیم :
کاهش کارایی فرد قبل از انتقال یا اخراج و هزینه ناشی از خالی بودن شغل مورد بحث فرد تا زمان استخدام کارمند جدید
نارسایی های این روش :
الف )منافع آتی داراییهای انسانی در نظر گرفته نمیشود.
ب)این روش یک روش ذهنی است.
ج)تعیین ارزش منابع انسانی بر اساس این روش بسیار دشوار است .
نظریه ضریب ارزش:
براساس این نظریه ارزش منابع انسانی برابر است با تفاضل ارزش کل شرکت وارزش ثبت شده در دفاتر شرکت. در این محاسبه بابت داراییهای نامشهود نظیر سرقفلی، حق امتیاز، میزان وابستگی مشتریان وارزش قراردادهای بلند مدت تعدیل صورت میگیرد. در این روش ضرایب ارزش اساس محاسبه می باشند و با توجه به هر یک از عوامل زیر تعیین می گردند:
1 تحصیلات و تجارب فنی
2 تجربه مورد نیاز برای شغل مورد نظر
3 خصوصیات فردی
4 قابلیت ترفیع
5 عرضه وتقاضا
6 میزان وابستگی افراد به شرکت و انتظار بهره وری شرکت از خدمات آنها
در این روش یک ضریب اختیاری از صفر تا 25 تعیین می شود بعلاوه کارکنان به 4 طبقه عمده به شرح زیر تقسیم می شوند:
1 مدیریت سطح عالی
2 مدیریت سطح میانی
3 سرپرستان
4 کارمندان
با توجه به تقسیم بندی فوق بهای تمام شده تاریخی سالانه کارکنان بین 4 طبقه تقسیم می گردد وسهم هر یک در ضرایب تعیین شده ضرب می شود بدین ترتیب ارزش* کل تقریبی منابع انسانی به دست می آید.
* در صورتی که ارزش منابع انسانی بدست آمده بیش از داییهای نامشهود باشد (تفاوت ارزش بازار شرکت وارزش خالص دفتری) ضرایب به گونه ای تعدیل می گردد تا این تفاضل معادل اقلام داراییهای نامشهود شود .
هزینه های ایجاد شده برای کارکنان به منظور استخدام ، آموزش وپرورش منابع انسانی در یک دوره در ضرایب محسوب می شوند و نتیجه تغییرات ایجاد شده در ارزش منابع انسانی در طول دوره نشان داده می شود . بدین طریق می توان صورت سود و زیان و
ترازنامه منابع انسانی را تهیه و ارائه کرد .
نارسایی های نظریه ضریب ارزش :
1- ارزش منابع انسانی به طور مستقیم اندازه گیری نمی شود بلکه از طریق مقایسه با عوامل دیگر بدست می آید . با توجه به آن که داراییهای نامشهود به طور معمول بر حسب حدس و گمان ارزشیابی می شوند ، در نتیجه رقم بدست آمده از دقت کافی برخوردار نیست .
2- نحوه تعیین ضرایب پایه علمی ندارد .
3- تعیین خالص ارزشهای جاری شرکت به طور دقیق میسر نیست .
نظریه مزایده :
بر اساس این نظریه شرکت به مراکز سرمایه گذاری تقسیم می شود و خدمات نیروی انسانی متخصص ، بر اساس اشتغال در این مراکز سرمایه گذاری به مزایده گذاشته می شود . بدین ترتیب مدیری که بالاترین قیمت را برای خدمات نیروی انسانی مورد مزایده پیشنهاد کند ، نیروی انسانی را در اختیار خواهد گرفت . قیمت توافق شده به عنوان سرمایه مرکز سرمایه گذاری محسوب می شود .
از نظر مفهومی این روش بر ارزیابی عملکرد مدیران بخش های مختلف واحد اقتصادی مبتنی است که مراکز سرمایه گذاری مذکور را در بر می گیرد .
الگوی مزایده متفاوت تر از سایر الگوهاست . بر اساس این الگو ، ارزش گذاری کارکنان توسط مدیران سازمان برای رقابت در مورد منابع انسانی محدود که در سازمان موجود هستند ، صورت می گیرد . مدیران بذای دستیابی به منابع انسانی کمیاب با بالاترین قیمت در مزایده در برابر یکدیگر شرکت می کنند .
نارسایی های نظریه مزایده :
1- نرخ بازده سرمایه نسبت قابل پذیرشی برای ارزیابی عملکرد مدیران نیست .
2- برای تعیین کمیابی یا فراوانی افراد متخصص ضابطه ای تعیین نشده است .
3- کاربرد نظریه مزایده در سازمانهای غیر انتفاعی و تولید مرحل
ه ای که قابل تقسیم به مراکز سرمایه گذاری نیستند با اشکال روبروست .
4- این نظریه ممکن است بر روحیه کارکنانی که خدمات آنها به بهای ناچیز محک زده شده است و یا مطلقاً در مزایده شرکت نداشته اند ، تأثیر منفی داشته باشد .
نظریه بهای تمام شده تاریخی :
این نظریه مبتنی بر اصول متداول حسابداری است . طبق این نظریه ، هزینه های صرف شده برای کارکنان ، به طور مستقیم موجب افزایش ارزش خدمات آنها می شود لذا موجب افزایش ارزش منابع انسانی از طریق محاسبه بهای تمام شده تاریخی آن می
شود .
بهای تمام شده منابع انسانی شامل هزینه های استخدام و آموزش کارکنان است که در یک فرد شامل دو بخش مستقیم و غیر مستقیم است .
نارسایی های این نظریه :
1- تعیین وجه تمایز بین اقلام منابع انسانی و سایر منابع و همچنین تفکیک هزینه های منابع انسانی به هرینه های جاری و سرمایه ای بسیار دشوار است .
2- منابع حاصل از روش بهای تمام شده تاریخی نمی تواند جوابگوی تمامی نیازهای مدیریت برای تصمیم گیری اقتصادی باشد ، زیرا آنچه از نظر مدیریت در تصمیم گیری های اقتصادی یک سازمان اهمیت دارد ، نتایج آینده تصمیمات است نه آنچه در گذشته اتفاق افتاده است .
3- تعیین ارتباط بین بازده منابع انسانی و هزینه های انجام شده برای این منابع بر اساس نرخ های استهلاک از پیش تعیین شده ، نا ممکن است .
مزایای نظریه بهای تمام شده تاریخی :
1- این روش با نحوه عمل جاری حسابداری مبتنی بر اصول پذیرفته شده به عنوان مقیاس اندازه گیری داراییها هماهنگی دارد .
2- روش بهای تمام شده تاریخی ، یک روش عینی است .
3- این روش به دلیل مستند بودن ، احتمالاً بیشتر از سایر روشها
از سوی اداره مالیاتها پذیرفته می شود .
ارزیابی و ارزش گذاری داراییهای انسانی:
انسان مانند سایر منابع دارای ارزش است زیرا قادر به ایجاد منافع بالقوه آتی است .
در اقتصاد جدید داراییهای مجازی و ناملموس همراه با داراییهای واقعی و ملموس ارزش یک سازمان را مشخص می کنند . اکثر سازمانها می توانند اطلاعات دقیقی درباره داراییهای ملموس خود مانند زمین ، ساختمان ، ماشین آلات و تجهیزات ارائه دهند ولی معمولاً هیچ سابقه رسمی از داراییهای ناملموس خود نظیر علایم تجاری ، سرمایه انسانی ، حق انصاری ، مخارج تحقیق و توسعه و منابع انسانی در دست ندارند که ارزش روز افزونی را برای سازمان ایجاد می کنند .
نداشتن اطلاعات درباره ارزش اقتصادی دارایی انسانی سازمان و یا میزان مخارج انجام شده برای پرورش و آموزش افراد متخص و میزان هزینه از دست رفته ، از نقاط ضعف سیستم های فعلی حسابداری به شمار می رود .
بسیاری از متخصصان اعتقاد دارند که منابع انسانی ، داراییهای با ارزشی برای سازمان هستند و این داراییها باید اندازه گیری شوند .
در اصل می توان ارزش انسان را نیز مانند سایر منابع به عنوان ارزش فعلی خدمات آتی مورد انتظار تعریف کرد .
بنابراین ارزش فرد عبارت از ارزش فعلی مجموعه ای از خدمات است که انتظار می رود فرد در طول و دوره خدمت خود در سازمان ایجاد کند .
حسابداری درصدد گزارش وضعیت مالی و عملکرد اقتصادی اشخاص ، اعم از حقیقی و حقوقی است . زمانی که ارزش داراییهای انسانی در گزارش وضعیت مالی و نتیجه عملیات مد نظر قرار نگیرد ، ارزش های انسانی نیز جایی در حسابداری نخواهد داشت .
طرح مثال های عینی ذیل آسیب هایی را که از فقدان چنین سیستمی به مؤسسه خواهد رسید را نشان می دهد:
1)فرآیند استخدام و جذب در مؤسسات دولتی و غیر دولتی:
از شروط اولیه واجد الشرایط شدن ثبت نام در آزمون های
استخدامی دارا بودن حدنصابی از معدل کل فارغ التحصیلی است که معمولا این حد نصاب بالای 15 است.
و این در شرایطی است که معمولا درجه اعتبار دانشگاهها و مراکز آموزشی تحصیلات اکادمیک و همچنین کیفیت آموزش در آنها با معدل فارغ التحصیلان آنها رابطه ی معکوس دارد. (به عینه قابل مشاهده است که حتی اغلب معدل ممتازین دانشگاههای معتبر این حد نصابها را در بر نمی گیرد به موازات این امر، متاسفانه مراکزی وجود دارند که بدون ملاک قرار دادن بار علمی وعملی فارغ التحصیلان خود معدلهای بالایی برای آنها در نظر می گیرند). طی این فرآیند استخدامی افرادی با تواناییهای بالا و صلاحیت لازم جهت خدمت در مؤسسات (اما با معدل پایینتر) از استخدام محروم شده و در مقابل افراد با توانایی پایینتر(ومعدل بالاتر) جذب
می شوند.
بی شک چنین کارکنانی به آموزش های ضمن خدمت بیشتر یعنی هزینه های بیشتر برای سازمان( هزینه ها ی مطروحه در نظریه های ارزش گذاری منابع انسانی که بطور مثال نظریه ی ارزش جایگزینی از محضرتان گذشت) نیاز دارند. چه بسا این افراد پس از گذراندن این دوره ها هم صلاحیت لازم را کسب نکرده و علاوه بر هزینه های مضاعف آموزش ، هزینه های مشهود کاهش کیفیت ، دوباره کاری ، ضایعات و; را به مؤسسه تحمیل کنند.
مؤسسه لاجرم به جایگزینی فرد با فرد دیگری توسط همان فرآیند استخدامی (یا بهتر است بگوییم آزمون و خطا !)دست می زند. این بار مؤسسه علاوه بر پرداخت مجدد هزینه های دستیابی ، جذب و استخدام وآموزش و; محکوم به پرداخت هزینه های خالی ماندن پست و کاهش بهره وری پیش از اخراج فرد خاطی همچنین هزینه های اخراج او می شود..
بافرض اینکه مؤسسه فوق الذکر سیستم مدیریت و حسابداری منابع انسانی را در اختیار داشته باشد، مدیر می تواند تصمیماتی ارزنده در پیشگیری این وقایع بگیرد. یکی از این تصمیمات طراحی واحداث کارگاههایی شبیه سازی شده از روی مؤسسه اما در ابعاد بسیار کوچکتر وآزمایشگاهی است درچنین کارگاههایی که شبیه محیط کاری آتی داوطلبانی است که مراحل مقدماتی استخدامی را باموفقیت پشت سر گذاشته اند، داوطلبان می توانند با هم به رقابت پرداخته و در بازه های زمانی مشخص کوتاه مدت با نشان دادن توانایی های خود از هم پیشی گرفته تا منتخب اصلح باشد.(نه معدل بالا و یا دارای هر مشخصه ای غیر از صلاحیت علمی وعملی)
حتی اگر پا را فراتر بگذاریم مؤسسه می تواند کارگاهها را با مؤسسات مشابه که ممکن است به استخدام یا آموزش مشابه نیاز داشته باشد احداث کند تا علاوه بر تقسیم بها وهزینه ها محیط کارگاهها رقابتی تر شده و با گذشت زمان و افزایش تجربه در کارگاه کیفیت آزمون و یا آموزش پذیرفته شدگان در آنجا بالاتر رود.
این نحوه ی عمل ممکن است در بدو امر هزینه های بدون
کسب منافعی مشهود را برای مؤسسه در بر داشته باشد. اما بطور قطع منافع حاصل از صرفه حویی های دراز مدت(پیش گیری از استخدام مجدد ، اخراج ، از بین رفتن ثبات سازمانی ،کاهش تجربه وکیفیت سازمان، کاهش بهره وری و هزینه های استخدام و آموزش و;) نه تنها هزینه های ابتدایی را جبران کرده بلکه با دستیابی مدیریت به اهداف سازمانی رشد مؤسسه را تسریع می کند و افزایش کیفیت و اعتبار را به ارمغان می آورد .
مثال 2) پرداخت حقوق و دستمزد و هزینه های سربار در ساعات بیکاری کارکنان :
در مؤسسه مورد مطالعه ساعات کار کارکنان مطابق قانون کار و 8 ساعت در روز است (17-13 و12-8) بنا به صلاحدید مدیریت ساعت 13-12 ساعت صرف ناهار و تجدید قوای کارکنان است . هزینه های متحمله ی شرکت در ساعت مذکور به شرح زیر است :
1) بهای تمام شده ی هر وعده غذا برای هر نفر بطور میانگین 14000 ریال،
2) اغلب کارکنان با بهانه هایی چون شستشوی دست و یا محیا کردن مقدمات ناهار ویا نظافت محیط و; بین ساعات 11:45 -11:30 محل کار را ترک گفته و با بهانه هایی چون ادای بخش باقی مانده ی نماز و یا جمع آوری بقایای ناهار و; بین ساعات 1:30-1:15 به پست خود باز می گردند (پرداخت 30 تا 60 دقیقه دستمزد در هر روز برای هر نفر بدون کسب هیچ منفعتی)،
3) پرداخت هزینه های سربار چون آب و برق و گاز وتلفن مصرفی به دلایلی چون روشنایی گرم و سرد کردن محیط بعضا استحمام ویا برقراری تماس های تلفنی غیر ضروری کارکنان با بیرون در ساعات مذکور،
4) تحمل هزینه های سرباری چون استهلاک ماشین آلاتی که بنا به خصوصیات ذاتیشان باید یکبار در روز راه اندازی و خاموش شوند،
5) وقوع هزینه های جبران کاهش بهره وری ساعات مذکور مثل هزینه پرداخت اضافه کاری
و ;
در چنین شرایطی اگر بر منابع انسانی مؤسسه
کنترل و مدیریتی کارآمد صورت گیرد قطعا کارایی و اثر بخشی کارکنان بخش ها و سازمان بیشتر و بهره وری افزایش خواهد یافت .
مثلا مدیریت می تواند با برقراری مقررات متفاوت علاوه بر نیل به اهدافش موجبات رضایتمندی وحتی خشنودی کارکنان وخانواده هایشان و در پی آن رضای جامعه را فراهم آورد .
مثلا می تواند بجای ساعات کاری قبل را با ساعات 15- 8 جاگزین کرده وبجای ناهار میان وعده ای را که برای صرف آن نیاز به تعطیلی کار نباشد
در نظر بگیرد .تا علاوه بر صرفه جویی در هزینه های مذکور، کارکنان را با 2 ساعت تعطیلی زود هنگام در روز خشنود کرده همچنین پیامدهای مثبت اجتماعی را چون انجام وظایف اجتماعی کارکنان در ساعات فراغت بیشتری که در اختیار دارند را به بار آورد .
به علاوه مدیر با اطلاعاتی در زمینه ی چگونگی وقوع این هزینه ها که از سیستم های حسابداری منابع انسانی و حسابداری مدیریت دریافت می کند می تواند تصمیمات واقداماتی صحیح در خصوص ایجاد سیستم های کنترلی مانند انتصاب دوربین های مدار بسته در محیط کار ویا استخدام بازرسانی مسؤل بازرسی صحت انجام وظیفه ی کارکنان و به موازات آن پیاده سازی سیستم های تشویق و تنبیه متناسب با افزایش و کاهش کمیت و کیفیت تولید کالا یا خدمات در سازمان انجام دهد .
اندازه گیری های پولی :
پس از مشخص شدن و تشریح معیارهای سنجش غیر پولی منابع انسانی ، می توان از طریق مفهوم سازی به بیان کمی ارزش منابع انسانی یا به عبارتی سنجش پولی ارزش منابع انسانی پرداخت .
3 دلیل اساسی برای ارزیابی داراییهای منابع انسانی وگزارشگری سرمایه گذاری در داراییهای منابع انسانی وجود دارد:
1تهیه اطلاعات مربوط به وضعیت مالی شامل صورتهای مالی به منظورآگاهی سرمایه گذاران ،کارکنان ووام دهندگان .
2تعیین مشارکت سرمایه وکار در عملکرد سازمان
3ارائه مبنایی بر اساس انگیزه های اقتصادی بیشتربرای اداره سازمان وتهیه اطلاعات گسترده برای انجام وظایف کارمندی
چهار روش برای انعکاس سرمایه گذاریها در منابع انسانی در گزارشهای مالی سالانه شرکتها وجود داردکه شامل :
1 در گزارش هیات مدیره به مجمع عمومی صاحبان سهام
2 گزارش داراییهای نامشهود
3 صورتهای مالی حسابرسی نشد
ه
4 ارائه در صورتهای مالی اساسی
1-گزارش هیات مدیره به مجمع عمومی صاحبان سهام :
گزارش هیات مدیره به مجمع عمومی صاحبان سهام اغلب شامل اطلاعاتی درباره مخارج مربوط به منابع انسانی است که ممکن است چشمگیر یا حتی به نسبت مهمتر از مخارجی باشد که برای داراییهای عینی انجام شده است.
به عنوان یک اقدام اولیه در مورد نحوه عمل حسابداری داراییهای انسانی ، گزارش هیأت مدیره ممکن است مخارجی را به عنوان سرمایه گذاری در داراییهای انسانی گزارش دهد . برای نمونه یک شرکت ممکن است مخارج انجام شده برای آموزش کارکنان خود را جداگانه گزارش دهد .
این گونه اطلاعات به سرمایه گذاران وتحلیل گران مالی کمک میکند تا میزان توجه مدیریت به توسعه منابع انسانی را به عنوان عامل حیاتی برای تضمین سود دهی شرکت در بلند مدت ارزیابی کنند.
به علاوه گزارش هیات مدیره باید شامل اطلاعاتی در مورد ترک خدمت کارکنان از لحاظ روند وهزینه آن نیز باشد. شرکت باید در مورد ترک خدمت مدیران کلیدی و متخصصان فنی خود نیز که ممکن است به رقبای تجاری شرکت ملحق شوند یا رقیب جدیدی را به وجود آورند ، گزارش دهد . این موضوع در صنایعی که با تکنولوژی پیش می روند و تحقیق و توسعه دانش فنی در آنها نقش بسیار مهمی دارد ، غیر عادی نیست .
2-گزارش داراییهای نامشهود:
این روش توسط موسسه حسابرسی آرتور اندرسن پیشنهاد شده است. این موسسه پیشنهاد میکند که مبالغ عمده ای که صرف داراییهای نامشهود از جمله منابع انسانی میگردد در صورتهای مالی به صورت جداگانه گزارش شود.
به علاوه شرکتهایی که مخارج هنگفتی را در رابطه با داراییهای نامشهود متحمل می شوند ، به ویژه شرکتهایی با وابستگی شدید به تکنولوژی و شرکتهای خدماتی که برای کارکنان خود سرمایه گذاریهای کلان می کنند و همچنین شرکتهایی که از طریق ادغام و خرید سهام و پرداخت مبلغ هنگفت برای سرقفلی فعالیتهای تجاری موجود ، رشد می کنند ، باید صورتی از داراییهای نامشهود خود را ارائه کنند . این گزارش باید بیانگر مخارج انجام شده برای انواع داراییهای نامشهود در دوره جاری و همچنین در دوره های گذشته باشد .
یادداشتهای لازم به منظور افشای اطلاعاتی در مورد ماهیت مخارج انجام شده و سایر اطلاعات مربوط باید پیوست گزارش داراییهای نامشهود ارائه شود .
محدودیت مهم این روش آن است که تر
ازنامه گمراه کننده است زیرا ارزش داراییهای شرکت ، کمتر از واقعیت ارائه می شوند . اندازه گیری سود یا زیان نیز تعریف شده است ، زیرا کلیه مخارج مربوط به داراییهای انسانی در دوره ای که واقع شده اند ، هزینه جاری تلقی می شوند . به همین ترتیب اندازه گیری بازده سرمایه گذاری نیز تعریف شده خواهد بود .
3-انعکاس در صورتهای مالی حسابرسی نشده :
شرکتها میتوانند مجموعه ای از صورتهای مالی را که در برگیرنده سرمایه گذاری در داراییهای انسانی طبق روش های پیشنهادی حسابداری منابع انسانی است به عنوان تکمیل اطلاعات به همراه صورتهای مالی سالانه ارائه کنند.
در گزارشها تصریح خواهد شد که صورتهای مالی مزبور باید جدا از صورتهای مالی اساسی که طبق اصول پذیرفته شده حسابداری تهیه وارائه شده اند مورد بررسی قرار گیرند.
4- منظور نمودن در صورتهای مالی اساسی
در این روش سرمایه گذاری در داراییهای انسانی به عنوان دارایی بلند مدت مطرح ودر زمان عمر مفید مورد انتظار آن مستهلک میشود.اگر چه این عمل در مورد سرمایه گذاریها در منابع انسانی معمول ومتداول نیست اما برخی شرکتها از آن پیروی کرده اند.برخی از موسسه ها وشرکتها نظیر خطوط هواپیمایی ،صنایع الکترونیک وباشگاههای ورزشی وحرفه ای که بخش عمده سرمایه آنان را نیروی انسانی تشکیل میدهد این روش را اعمال میکنند.
چنانچه تصمیم گرفته شود داراییهای انسانی در صورتهای مالی گزارش گردد به چهار پرسش اساسی بایستی پاسخ داده شود:
1 چه مخارجی باید مخارج سرمایه ای تلقی گردد؟
2 این مخارج چگونه باید مستهلک شود؟
3 این داراییها تحت چه شرایطی باید از حسابه
ا حذف شوند؟
4 سرمایه گذاری در منابع انسانی چگونه باید در صورتهای مالی گزارش شوند؟
5 چگونه می توان از احتمال اینکه حسابداری منابع انسانی به عنوان وسیله ای برای دستکاری سود و زیان استفاده شود ، اجتناب کرد ؟
جواب پرسش اول :
این موضوع در واقع طبقه بندی کردن مخارج منابع انسانی به عنوان هزینه های جاری و مخارج سرمایه ای است . ضابطه اصلی برای تعیین آنکه چه مخارجی باید جاری به حساب آید یا دارایی ، به امکان بالقوه خدمات آینده آن مخارج مربوط می شود . برای مثال مخارج آموزشی کارکنان مشخص .
جواب پرسش دوم :
اگرچه داراییهای نامشهود عمر مفید نامحدود دارند ، اما از لحاظ خسابداری باید طی عمر مفید برآوردی مستهلک شوند . هدف اصلی از استهلاک داراییهای انسانی تطابق استفاده از دارایی با منافع خاصل از آن است . به طور معمول این امر در حسابداری تطابق هزینه ها با درآمد نامیده می شود .
عمر سرویس دهی یا خدمت برخی از داراییهای انسانی ممکن است معادل دوره انتقال مورد انتظار فرد در سازمان باشد . عمر سرویس دهی برخی دیگر ممکن است معادل دوره ای تلقی شود که انتظار می رود فرد پست معینی را در یک سازمان اشغال کند . عمر سرویس دهی برخی دیگر ممکن است تابعی از وضعیت مورد انتظار تکنولوژی باشد .
جواب پرسش سوم :
تعدیل داراییهای انسانی : اگرچه استهلاک روش اصلی برای تخصیص تدریجی دارایی انسانی به هزینه ها است ، اما در برخی از شرایط و وضعیت ها لازم است که حسابهای دارایی انسانی تعدیل شوند . برای مثال ، دارایی انسانی ممکن است به دلیل ترک خدمت کارکنان یا تغییر در برآوردهای دوره های خدمت تعدیل یا از حساب ها حذف گردند .
در هر صورت ، مانده مستهلک نشده حساب دارایی انسانی باید به عنوان زیان دوره ای تلقی شود که تغییر رخ داده است .
وقتی که تغییر با اهمیتی در عمر خدمت رسانی مورد انتظار فرد رخ دهد ، دارایی باید تعدیل شود . تعدیل و کاهش بهای تمام شده دارایی های انسانی در این مرحله مشابه نحوه عمل در مورد دارایی مشهود است .
جواب پرسش چهارم :
ارائه داراییهای انسانی در صورتهای مالی : یک جنبه داراییهای انسانی که مشکلات گزارشگری خاصی را به وجود می آورد ، احتمال ترک خدمت کارکنان است . اگرچه برخی از سازمان ها با کارکنان خود قراردادهای استخدامی می بندند ک
ه جابه جایی آنها را محدود می کند اما بدیهی است که انسانها در مالکیت سازمانها قرار ندارند .
سازمانهای ورزشی حرفه ای از جمله سازمانهایی هستند که با بازیکنان خود چنین قراردادهایی دارند . در واقع چنین سازمانهایی در حال حاضر حق خرید ، فروش و معامله قراردادهای بازیکنان خود را دارند . ولی در بیشتر موارد افراد نسبتاً آزاد هستند که سازمان را ترک کنند . بنابراین تا اندازه ای نسبت به تحقق پیش بینی طول عمر بالقوه خدمات (دوره خدمت) یک فرد عدم اطمینان وجود دارد .
جواب پرسش پنجم :
دستکاری در درآمدها : برخی حسابداران عقیده دارند که دارایی های نا مشهود نظیر داراییهای انسانی اگرچه انتظار می رود منافع آتی داشته باشند ، به دلیل عدم اطمینان فراوانی که در مورد منافع مربوط به دارایی تلقی کردن چنین مخارجی وجود دارد ، باید در سالی که واقع می شوند ، به عنوان هزینه شناسایی و گزارش گردند .
در برخی شرایط معین ممکن است سرمایه ای تلقی کردن سرمایه گذاری در داراییهای انسانی مفید نباشد ، زیرا منافع آتی مورد انتظار آن بسیار کم ارزش است . به هر حال چنین وضعیت هایی باید به عنوان استثنا و نه یک قاعده کلی تلقی شود .
دستکاری در درآمدها یک مشکل ابتدایی و بی اهمیت نیست و هنوز جا دارد که درباره آن تحقیق و مطالعه شود . حتی در آن صورت نیز این مشکل نمی توا
ند لزوم منعکس کردن داراییهای انسانی در گزارش های مالی غیر داخلی مؤسسه را تحت الشعاع قرار دهد .
نتیجه گیری :
حال که آگاهیم حسابداری منابع انسانی و حسابداری مدیریت چگونه مدیریت را در کنترل ، هدایت وبهبود عملکرد یاری می سازند ودریافتیم که منابع انسانی بالقوه وبالفعل چگونه می توانند بر سایر منابع ، هزینه ها، عملکرد ودستیابی مدیران سازمان به اهدافشان تاثیر گذار باشند ، بدیهی است که به راحتی از کنار این امر گذر نکرده و با سر لوحه قرار دادن الگوی همت مضاعف و کار مضاعف دشواری های پیاده سازی ، اجرا و نگهداری سیستم های مذکور را در کفه ی ترازویی بگذاریم که در کفه ی دیگر آن صرفه جویی در هزینه ها در دراز مدت ، افزایش کیفیت در سازمان ، بالا بردن بهره وری ،ایجاد ثبات نسبی در سازمان ، رشد هرچه سریعتر سازمان ها و به تبع آن رشد هر چه سریعتر و با افتخارتر کشور عزیزمان در کنار برقراری عدالت اجتماعی در سپردن کار به کاردان قرار دارد .
مراجع :
منابع فارسی :
1 – فلامهولتس اریک -کتاب حسابداری منابع انسانی– ترجمه زهرا حسن قربان- انتشارات دانشگاه آزاد –چاپ پاییز 79
2 – غفاریان وفا – شایستگیهای مدیریت –انتشارات سازمان مدریت صنعتی – چاپ 1379
3- ترجمه میر اسکندری مجید -کتاب حسابداری مدیریت ارزیابی عملکرد – ناشر : انتشارات کیومرث با همکاری انجمن حسابداران خبره ایران -1386-چاپ اول
4 – شباهنگ رضا -کتاب حسابداری مدیریت – انتشارات سازمان حسابرسی_ مرکز تحقیقات تخصصی حسابداری و حسابرسی – جلد اول – چاپ1378
5 – همت فر محمود / کولیوند عباس -کتاب سیستم های اطلاعاتی حسابداری ––انتشارات فرهنگ زبان – چاپ 1388
6 – الوانی سید مهدی– کتاب مدیریت عمومی –نشر نی – چاپ 1374
7- آذر گون حمید رضا –اهمیت حسابداری منابع انسانی در تصمیم گیری مدیران_ ماهنامه تدبیر- شماره 218 –تیر89
8-طبرسا غلامعلی/غفوری داوود/ثابتی علیرضا-سیستم های اطلاعات
ی وفناوری- حسابدار شماره187-سال بیست و دوم
9- طبرسا غلامعلی/محمدی فتانه-حسابداری منابع انسانی و فرآیند ارزش گذاری- حسابدار شماره 195-سال بیست و دوم
10- طبرسا غلامعلی/پاکدل سعید –فرصت ها وچالش های فراروی سیستم های منابع انسانی بارویکرد سازمان های نوین –حسابدار شماره 188 سال بیست و دوم
منابع انگلیسی :
1- Theek Herman ; (2005) “Human Resource Accounting : Shifting from failure to afuture ” , Human resource costing & accounting & journal , Volume 9 .
2- Jasrotia;(2000) “The Need For Human Resource Accounting ” , New delhi .
3-Flamholtz,Eric,”Human Resourse Accounting ” , 2007 ,(3rd.ed),Boston.
4- Human Resource Planning and Development,lesson 35: Human resource Accounting,(1999),Rai university,p.182-186.
5-HumanResoursePlaning&Development.Lesson35.Human
ResourseAccounting.1.2.http://www.emeraldinsight.com/0307.htm.
6-Flamholtz,Eric,”HumanResourseAccounting”,2001,(3rd.ed),
Boston.
7-Jasrotia,P.(2005);”TheNeedfo
HumanResource”,http://www.itpeopleind
com.
8.Thepoliticsoftranscendence:hermeneutic
Phenomenologyandaccountingpolicy
NihelChabrak
InstitutNationaldesTélécommunications-DépartementSciencesdeGestion-and-CEREGCentre
deRechercheenGestion,UniversitéParisIXDauphine,Paris,France
Received15December2002;receivedinrevisedform4December2003;accepted12March2004
دانلود مقاله گسل word دارای 31 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله گسل word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله گسل word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
گسل
مقدمه:
پروسه تغیر شکل، ریختها و ترکیبهای مختلفی از سنگها را در مقیاسهای متفاوت ایجاد میکند. در یک سمت کوههای عظیم کره زمین قرار دارند و در سوی دیگر تنشهای موضعی باعث ایجاد ترکهای بسیار ریز در سنگ کف می¬گردد. از تمام این پدیده ها تحت عنوان “ساختارهای سنگی” یاد می¬شود. زمانی که یک مطالعه در منطقه انجام می¬پذیرد، زمین شناس ساختار غالب را تشخیص و توصیف می¬نماید. یک ساختار معمولا آنقدر عظیم است که فقط قسمت بسیار کوچکی از آن توسط یک
بیننده، قابل مشاهده است. اغلب موارد، بیشتر سنگ کف توسط نباتات و یا رسوبات اخیر پنهان شده است. در نتیجه تهیه ساختار زمین شناسی باید بر اساس رخ نمودهای بسیار محدود که شامل مکانهایی است که کف سنگی در سطح زمین نمایان می¬باشد، انجام پذیرد. برخلاف تمام این مشکلات، برخی تکنیکهای ترسیم زمین شناسان را قادر به شناخت ساختارهای کنونی می¬سازد. در سالهای اخیر، این مسیر با کمک عکس برداری هوایی، تصویربرداری ماهواره¬ای و توسعه سیستم مکانیابی جهانی (GPS) هموارتر گردیده است. علاوه بر این تهیه پروفیل زمین با روش انعکاس لرزه¬ای و نیز حفر گمانه ها، در مورد ترکیب و ساختار سنگهای در عمق داده¬های زیادی را فراهم می-نماید.
در مکانهایی که سنگهای رسوبی موجود می¬باشند، تهیه ساختار سنگها ساده¬تر می¬گردد چرا که لایه¬های رسوبی معمولا بصورت افقی تشکیل می¬شوند. در صورتی که لایه¬ها بصورت افقی باقی مانده باشد، نشان میدهد منطقه احتمالا تحت تنش و تغییر شکل نیست. ولی اگر لایه ها خمیده، مایل، یا شکسته شده باشند، نشان دهنده تغییر شکل پس از رسوبگذاری است.
گسلها
گسلها شکستگیهایی در پوسته زمین هستند که در طول آنها تغییر شکلهای قابل توجهی ایجاد شده است. گاهی اوقات گسلهای کوچک در ترانشه های جاده، جائی که لایه های رسوبی چند متر جابجا شده اند، قابل تشخیص هستند. گسلهایی در این مقیاس و اندازه معمولا بصورت تک گسیختگی جدا اتفاق می¬افتد. در مقابل گسلهای بزرگ، شامل چندین صفحه گسل درگیر می¬باشند. این منطقه های گسله، می¬توانند چندین کیلومتر پهنا داشته باشند و معمولا از روی عکسهای هوایی راحتتر قابل تشخیص هستند تا سطح زمین.
در واقع حضور گسل در یک منطقه نشان می¬دهد که در یک زمان گذشته، در طول آن جابجایی رخ داده است. این جابجایی¬ها می-توانسته یا بصورت جابجائی آرام باشد که هیچ گونه لرزشی در زمین ایجاد نمی¬کند و یا اینکه بصورت ناگهانی اتفاق بیفتد که جابجایی های ناگهانی در طول گسلها عامل ایجاد اغلب زلزله ها می¬باشد. بیشتر گسلها غیر فعال هستند، و باقیمانده¬ای از تغییر شکلهای گذشته می¬باشند. در امتداد گسلهای فعال، حین جابجائی فرسایشی دو قطعه پوسته¬ای در کنار هم، سنگها شکسته و فشرده می¬شوند. در سطح صفحات گسلی، سنگها بشدت صیقلی و شیاردار می¬شوند. این سطوح صیقلی و شیاردار به زمین شناسان در شناخت جهت آخرین جابجایی ایجادشده در طول گسل کمک می¬کند. که زمین شناسان بر اساس جهت حرکت گسلها، آنها را به انواع مختلفی تقسیم بندی می¬کنند که در قسمت انواع گسلها به این تقسیم بندی می¬پردازیم.
مشخصات گسلها
برای تعریف گسلها، از مشخصات هندسی آنها، یعنی موقعیت قرارگیری آنها در یک فضای سه بعدی، استفاده می¬شود که عمده¬ترین این مشخصات هندسی راستا و شیب می¬باشند. شناخت این پارامترها در سطح، زمین شناسان را قادر می¬سازد تا ساختار سنگها و گسلها را در زیر زمین و قسمتهای دور از دیدشان، پیشبینی نمایند.
راستا[1]: جهت و راستای خط تلاقی صفحه گسل با افق تحت عنوان راستا شناخته می¬شود. راستا معمولا بصورت زاویه¬ای با شمال مشخص می¬گردد. برای مثال عبارت N20E نشان می¬دهد که راستای گسل 20 درجه به سمت شرق نسبت به جهت شمال متمایل است.
شیب[2]: عبارتست از شیب سطح یک توده سنگی یا صفحه گسل، نسبت به صفحه افق. شیب شامل زاویه انحراف و نیز جهت آن میباشد. جهت متصور شدن شیب یک گسل، بخاطر سپاری این نکته است که آب همیشه در صفحه موازی با شیب گسل به سمت پایین جاری خواهد شد.
شکل: نمایش خط راستا و شیب و نیز جهت شیب
شکل: نمایش خط راستا و شیب و نیز جهت شیب
برای نمایش گسلها بر روی نقشه¬های زمین شناسی، بدین ترتیب عمل می¬شود که با یک خط راستای گسل را نشان میدهند و با یک خط کوتاهتر و عمود بر خط قبلی، جهت شیب را مشخص کرده و درجه شیب را در کنار آن مینویسند.
انواع گسلها
تقسیم بندی گسلها فقط بر اساس هندسه و جهت جابجائی نسبی ایجاد شده در آنها صورت می¬پذیرد. گسلهای راستا لغز و گسلهای شیب لغز دو تقسیم بندی کلی گسلها میباشند که در زیر تعاریف مربوط به آنها آورده می¬شود.
گسلهای امتداد لغز
گسلهایی که امتداد اصلی لغزش در امتداد راستای گسل باشد، گسل امتداد لغز نامیده میشوند. بر اساس جهت حرکت در امتداد راستای گسل، گسلهای چپ گرد و یا راست گرد را میتوان تشخیص داد. نحوه تشخیص بدین ترتیب است که اگر در یک سمت از گسل بایستیم و حرکت سمت دیگر را نظاره نماییم، اگر حرکت آن از سمت چپ به راست باشد، گسل راست گرد و در حالت برعکس چپ گرد خواهد بود. بعنوان مثال شکل زیر یک گسل امتداد لغز راست گرد را نشان میدهد.
گسلهای شیب لغز:
گسلهایی که امتداد اصلی لغزش موازی جهت شیب گسل باشد، گسلهای شیب لغز نامیده می¬شوند. گسلهای شیب لغز نرمال[3] و معکوس[4] بر اساس جهت حرکت دو قطعه نسبت به هم تعریف میشوند. در صورتی که نیروی وارده فشاری بوده و دو قطعه را به هم نزدیک کند، گسل شیب لغز معکوس و در صورت دو شدن دو قطعه از هم گسل شیب لغز نرمال نامیده میشود.
بر اساس حرکتهای قائم دو قطعه نسبت به هم، فرا دیواره و فرو دیواره قابل تشخیص است. در زبان انگلیسی به فرا دیواره Hanging wall ( دیواره آوریز ) و به فرو دیواره Footwall اطلاق میشود. دلیل این نامگذاری برمیگردد به معدنکارانی که در معادن زیر زمینی کار میکردند. چون غالبا معادن در محل تقاطع دو قطعه قرار دارند، فرا دیواره سقف معادن را تشکیل میدهد که محل آویزان کردن چراغها در داخل معادن بود (Hanging wall) و فرو دیواره کف معدن یا محلی که پا بر روی آن قرار میگیرد است که به آن Footwall اطلاق می شود. در زبان فارسی از دو اصطلاح فرا دیواره و فرو دیواره برای نامگذاری استفاده میشود.
شکل: فرا دیواره و فرو دیواره در گسل معکوس
در عمل لغزش گسل، ترکیبی از شیب لغز و راستا لغز می¬باشد که گسل مایل نامیده میشود. در شکل زیر تمام حالتهای ممکن به نمایش گذاشته شده است.
گسلها شکستگیهایی همراه با تغییر مکان نسبی اند که در آن ها به موازات سطح گسل جابه جایی دیده نمیشود. طول و جابجایی گسلها بین چند سانتی متر تا چندین کیلومتر متغیر است.
عناصر گسل
امتداد : شیب وامتداد گسل ها همانند شیب و امتداد طبقات، اندازه گیری می شود . بنابراین امتداد گسل امتداد خطی افقی در سطح گسل است که مقدار آن بابیان زاویه ای نسبت به شمال مشخص می شود.
شیب : زاویهی بین سطح افق و سطح گسل راشیب گسل می نامندشیب گسلها اغلب بسیار متغیراست به طوری که شیب زیاد یک گسل در سطح زمین می تواند در اعماق کم شده و حتی به صفر نزدیک شود. تغییرات شیب تابع ناهمگنی سنگها و نوع آن هاست . انغطاف پذیری سنگها موجب کاهش شیب می شود .
کمر بالا و کمر پایین : قطعهی روی سطح گسل را کمر بالا و قطعهی زیرین آن را کمر پایین مینامند.
انواع گسل
بر اساس نحوه و میزان حرکت نسبی در امتداد گسلها که ناشی از نحوه تشکیل آنها است، گسلها را به رده هایی زیر تقسیم می نمایند.
گسل عادی normal fault
گسل معکوس reverse fault
گسل امتداد لغز strick slip fault
گسل امتداد لغز strick slip fault
در گسل های امتداد لغز جابه جایی به موازات امتداد گسل روی می دهد و بر اساس جهت حرکت قطعات طرفین گسل نسبت به شخص ناظر به دو دسته ی راست لغز و چپ لغز تقسیم می شود.اگر در امتداد طبقه جابه جا شده به سطح گسل نگاه کنید ، در صورتی که قطعه فوق به طرف راست حرکت کرده باشد راستگرد و در حالت عکس چپ گرد نامیده می شود.
گسل معکوس revers fault
گسلی را معکوس نامند که در آن کمر بالا به طرف بالا حرکت کرده و شیب آن بیش از 45 درجه باشد گسل معکوس به حالت راندگی و رواندگی دیده می شود.
راندگی Trust fault
گسل معکوس که شیب آن کمتر از 45 درجه و بیشتر از 10 درجه باشد ، را راندگی گویند. در راندگی ممکن است کمر بالا به طرف بالا حرکت کرده و کمر پایین ثابت مانده باشد و یا کمر پایین به طرف بالا حرکت نماید و کمر بالا ثابت مانده باشد.
رواندگی overthrust fault
گسل روراندگی ، نوعی گسل معکوس است که شیب آن زاویه ای کمتر از 10 درجه دارد. و لغزش کلی آن زیاد است .
گسل عادی
گسلی را عادی گویند که کمر بالا نسبت به کمر پایین به طرف پایین حرکت نموده باشد . شیب متوسط گسلهای عادی بین;.تا;درجه متغیر است که ممکن است کمتر نیز باشد . در گسل عادی گاهی ممکن است که شیب سطح گسل در جهت شیب طبقات باشد ولی گاهی نیز شیب گسل در خلاف جهت شیب طبقات است . در گسلهای عادی گاهی پدیده های پایین افتادگی و یا بالا آمدگی نیز دیده می شود .
پایین افتادگی Graben
اگر بر اثر دو گسل عادی با لغزش نسبتاً مساوی، قطعهای از زمین از نواحی اطراف پایینتر قرار گیرد به آن پایین افتادگی یا گرابن گویند.
بالا افتادگی Horst
اگر بر اثر دو گسل عادی با لغزش تقریباً مساوی، قطعهای از زمین نسبت نواحی اطراف خود بالاتر قرار گیرد، به آن هورست یا بالا آمدگی میگویند.
A. راندگی B. گسل معمولی C. گسل امتدادلغز
به گسیختگی و یا شکست بخشی از پوسته زمین که به جابجایی چینههای آن میانجامد گُسَل یا گُسَله گفته میشود.
گسلهای بزرگ در پوسته زمین نتیجه حرکت برشی زمین هستند و زمینلرزهها نیز نتیجه نیروی رهاشده در حین لغزش سریع لبههای یک گسل به هم است. بزرگترین نمونههای گسل، مرزهای میان ورقههای زمینساختی کره زمین است. از آنجا که یک گسل معمولاً از یک شیار مستقیم و مرتب تشکیل نشده و ناحیهای از تغییر شکلهای پیچیده زمین را در بر میگیرد معمولاً بجای گسل از «منطقه گسلی» صحبت میکنند.
گونهها
طبقهبندی زایشی گسلها
• گسل معکوس (RERVERSE) :
گسلی است که در آن کمر بالا(فرادیواره) به طرف بالا حرکت کرده باشد.
گسل معکوسیکه شیب آن کمتر از 45 درجه و بیشتر از 10 درجه باشد را گسل راندگی(THRUST) گویندو اگر شیب گسل کمتر از 10 درجه باشد ان را رورانده(OVER THRUST)مینامیم. توجه:گسل های رورانده ای که وسعت زیادی دارند را NAPPE (سفره)هم مینامند.
• گسل امتدادلغز (Strike Slip Fault یا Transcurrent Fault).
در این گسلها جابجایی کلی (لغزش کلی) در راستای امتداد گسل است، یعنی لغزش امتدادی بر لغزش شیبی برتری دارد. این نوع گسل دو حالت راستلغز(DEXTRAL) و چپلغز(SINISTRAL) دارد. گسل نرمال(NORMAL): در این نوع از گسل فرا دیواره به سمت پایین حرکت میکند توجه:گسل های نرمال کم شیب را گاهی اوقات LAG هم مینامند
طبقه بندی براساس شیب سطح گسل
• گسلهای پرشیب (High angle faults)
• گسلهای کم شیب (Low angle faults)
• گسلهای قائم (Vertical faults)
طبقهبندی براساس حالت گسل نسبت به چینهبندی
• گسل چینهای (Bedding Fault) (طبقهای)
• گسل مطابق و نامطابق
طبقهبندی براساس وضعیت گسل نسبت به طبقات اطراف
• گسل امتدادلغز (Strike Slip Fault)
• گسل موربلغز (Oblique Slip Fault)
• گسل طولی (Longitudinal Fault)
• گسل عرضی (Transvers Fault)
• گسل شیبلغز (Dip Slip Fault)
• گسل چرخشی (Pivotal Fault) یا محوری
طبقهبندی گسلها براساس طرح آنها
در این روش گسلها را بر مبنای وضعیت آنها نسبت به یکدیگر طبقهبندی میکنند. در این تقسیمبندی:
• گسلهای موازی (Parallel Fault)
• گسلهای محیطی (Peripheral Fault)
• گسلهای پَرمانند (Feather Fault)
• گسلهای پوششی (En Echelon Fault) (پلهای)
• گسلهای شعاعی (Radial Fault)
در مورد زمین شناسى شمالغرب کشور میتوان گفت فلات آذربایجان ازدید بیشتر زمین شناسان ادامه زون البرز غربى – آذربایجان است ولى اشتوکلین ( 1968 ) بخش اعظم آذربایجان را ادامه زون ایران مرکزى دانسته ومى نویسد که رشته کوه البرز وزاگرس درانتهایى ترین بخش نواحى آذربایجان به یکدیگرمى رسند وآذربایجان ازنظر جغرافیائى , قسمتى ازایران مرکزى محسوب شده وازنظر ساختمان زمین شناختى نیزخصوصیات زون ایران مرکزى را دارست . به باور ( ج . افتخارنژاد 1359 ) دوشکستگى مهم سلطانیه – تبریز , زرینه رود – ارومیه عامل اصلى ناهمسانى بسیار مشخص رخساره ها درآذربایجان شده است . ایشان مى نویسد که خطواره زرینه رود– ارومیه جداکننده کمربندهاى فلیشى خاور دریاچه ونهشته هاى سکوى قاره اى ایران مرکزى است. ریخت امــــرزى این فلات , مــــــشابه سایرنقاط ایران وابــــــسته به فازهاى آلپى جوان میباشد که عمده ترین عامل شکل گیرى ساختمانى منطقه است ولى بطور کلى میتوان گفت که فلات آذربایجان ازنظر ساختمانى با فعالیت شدید آتشفشانى درسنوزوئیک ( ترسیر وکواترنر) مشخص میگردد, که این فــــعالیت ازائوسن تا کواترنر درپهنه اى گســــترده درفلات آذربایـــجان نمایان میباشد . برپایه اطلاعات نقشه هاى زمین شناسى منطقه ولکانیک هاى آذربایجان با ترکیب شیمیایى آلکالن ونبود گدازه هاى تیپیک کالک آلکالن و وجود کانى هاى آنالیسم دراین گدازه ها چهره شاخص این کمربند ولکانیکى است که قابل مقایسه با ولکانیک هاى ارمنستان وقفقاز کوچک میباشد. تاثیرات تکتونیکى , برپایى عظیم آتشفشانهاى سبلان وسهند , دراواخرترسیر وکواترنر, یکى ا زمشخصه هاى مهم این فلات است . گدازه هاى بازالتى آتشفشان بزرگ آرارات که درکشور ترکیه واقع شده , بخشى ازدشت هاى شمالغربى آذربایجان ( ماکو ) را پوشانده که گواهى برآخرین فعالیت هاى آتشفشانى دراین فلات میباشد. بلندترین نقطه این فلات درقله سبلان داراى ارتفاعى 4814 متربوده وگودترین منطقه این فلات نیزدرحوضه رسوبى دشت مغان که خود بخشى اززون فرو افتاده کورا – ارس که آنهم احتمالاً باقیمانده حوضه بزرگ رسوبى اقیانوس تتیس بوده واقع شده است که داراى ارتفاعى حدود 50 متربالاتراز سطح دریاى آزاد میباشد.حوضه رسوبى – ساختارى آذربایجان حوادث بسیارزیادى را پشت سرگذاشته که آثار آن ازپرکامبرین تا به امـــــروز قابل مــــشاهده است . درمنطقه آذربایجان برونزدهایى ازســــــنگ هاى رسوبى دگرگونه وسنگ هاى رسوبى
بدون دگرگونه ( سازند کهر ) متعلق به زمان پرکامبرین وجود دارد . به باورشمارى اززمین شناسان سنگهاى دگرگونه ازنگاه چینه شناسى درزیرقدیمى ترین رسوبات , نادگرگونه قراردارند که درون آنها توده هاى نفوذى وسنگهاى آتشفشانى پرکامبرین پسین دیده میشود . رسوبات پلاتفرمى پرکامبرین بالایى و کامبرین دربرگیرنده سازندهاى سلطانیه , باروت , زاگون , لالو
ن ومیلا درسطح بسیاروسیعى ازآذربایجان رخنمون دارند . ولى دربخش عمده اى ازمناطق آذربایجان نبود چینه اى طولانى درطى دوره هاى اردویسین , سیلورین , دونین و کربونیفر مشاهده میشود که علت اصلى واساسى این نبود طولانى را به جنبش هاى خشکى زائى کالدونین و هرسینین نسبت میدهند. حال آنکه نهشته هاى پرمین در منطقه آذربایجان ازگسترش بسیارزیادى برخوردارند که اغلب بطور پیشرونده برروى واحدهاى کهن قرارمى گیرند وعلت آنرا حرکات خشکى زایى وارسکین مى دانند که با واحدهاى آوارى شروع شده وبه سنگ آهک هاى کربناته ختم مى گردند. هرچند که درخیلى ازمناطق آذربایجان , خصوصاً در مناطق غربى وجنوبى نهشته هاى کربناته پرمین توسط گسل هاى تراستى کم شیب برروى واحدهاى
مختلف کهن وجوانتررانده شده اند . تداوم رسوبگذارى پرمین به تریاس نیز درپاره اى ازمناطق آذربایجان قابل مشاهده است که یکى ازکامل ترین برش ها دراین زمان درمنطقه مرزى جلفا ازسال 1878 تاکنون درخورتوجه است . نهشته هاى متعلق به زمان مزوزوئیک وسنوزوئیک , بطور گسترده درمناطق مختلف شمالغرب ایــــــران برونزد دارند ولى اثرات فاز چین خوردگى کیمرین را درناهمسازى قاعده رسوبات ژوراسیک ( سازند شمشک ) وکرتاسه زیرین ( نئوکومین ) ونیزناپیوستگى بین سنگ هاى کرتاسه زیرین وکرتاسه بالا را درخیلى ازمناطق آذربایجان میتوان مشاهده نمود . حد بین کرتاسه زیرین با کرتاسه بالایى
را به فاز کوهزایى استرین ( اتریشى ) مربوط میدانند. درخاتمه کرتاسه ودرحدفاصل آن با ترشیارى , حرکات کوهزایى مربوط به فاز لارامین ( لارامید) درمنطقه شمالغرب ایران تاثیرگذاشته وعمدتاً دگرشیبى زاویه دارى را میان این دو دوره ( کرتاسه – ترسیر) به جا گذاشته است ومتعاقب آن فعالیت آتشفشانى شدیدى با گسترش زیاد سنگ هاى آتشفشانى همراه است که درترشیارى نیزادامه مى یابد. وجود دگرشیبى و کنگلومراى قاعده اى ائوسن رانیزمیتوان به حرکات کوهزایى پیرنه ( 37- 40 میلیون سال قبل ) نسبت داد درنقاط مختلفى دگرشیبى دیگرى درقاعده رسوبات الیگوسن دیده میشود. ونیزدگرشیبى پى میوسن که دراغلب نقاط آذربایجان دیده میشود میتوان به این حرکات نسبت داد.رسوبات سازند قرمزفوقانى ( میوسن میانى – فوقانى ) بطورناپیوسته ودربعضى نقاط با دگرشیبى برروى رسوبات سازند قم ( به سن الیگو – میوسن ) قرارگرفته است که مى تواند درارتباط با فاز استرین ( 17-22 میلیون سال قبل ) باشد . نهشته هاى زمان پلیوسن نیزاغلب درهمه جاى آذربایجان با دگرشیبى زاویه دار برروى واحدهاى قدیمىتر جاى گرفته اند که درارتباط با جنبش هاى کوهزایى آلپى جوان میباشد. بلاخره اثرات فازپاسادانین درفاصله زمانى پلیو- پلئیستوسن ( 8/1 -2 میلیو ن سال ) باعث چین خوردگى رسوبات پلیوسن گردیده ومتعاقب آن فعالیت ولکانیکى تجدید شده دراکثرنقاط آذربایجان قابل مشهود است . بخش به نسبت گسترده اى ازمنطقه غرب آذربایجان را که ( م . ح . نبوى 1355) آنرا زیرعنوان زون خوى – مهاباد اززون البرز – آذربایجان جدا نموده است , ملانژ افیولیتى پوشش میدهد که هرکدام ازسنگ هاى تشکیل دهنده این زون سرگذشت جداگانه اى دارند ودرطى فرآیندهاى ویژه زمین ساختى ورسوبى درکنار یکدیگرجاى گرفته اند, که متشکل ازسنگ هاى اولترابازیک , بیشترسرپانتینیت , پریدوتیت , گابرو, بازالت , دیوریت , آندزیت وسنگ هاى دگرگونه شیست سبز , آمفیبولیت به همراه سنگ هاى رسوبى نواحى ژرف , مانند چرت هاى رادیولاریتى وسنگ آهک پلاژیک است .گسل هاى پرشمار وفراوانى درمنطقه آذربایجان وجود
دارد که بیشترآنها به سبب عملکرد هایشان ازاهمیت ویژه اى برخوردارند . برخى ازاین گسله ها , آبرفت هاى کواترنرراگسسته وفعال هستند وشمارى ازاین گسل ها نیزبسیارژرف هستند ودنباله آنها تا پى سنگ منطقه نیزکشیده میشود.افتخارنژاد مى نویسد که دوشکستگى مهم سلطانیه – تبریز و زرینه رود – ارومیه عامل ناهمسانى بسیارمشخص رخساره ها درآذربایجان شده اند.در مورد البرزغربى – آذربایجان ، در یک بررسى دقیق تراز دیدگاه زمین شناسى ایران میتوان گفت :
پرکامبرین پسین در البرز – آذربایجان :
با توجه به یافتههاى جدید، سنگهاى پرکامبرین پسین البرز – آذربایجان منحصر به سازند بایندور و دو عضو زیرین سازند سلطانیه است. سازند هزارچال که گاه به سن پرکامبرین پسین و گاهى به کامبرین منسوب شده، یک واحد سنگچینهاى پرسشآمیز است که نیاز به بازنگرى دارد.
سازند بایندور توسط اشتوکلین و همکاران (1964) در کوه بایندور واقع در جنوب خاورى زنجان، به ضخامت 498 متر، مطالعه و معرفى شده است. این سازند، شامل ماسهسنگهاى ارغوانى، شیلهاى میکادار سیلتى و شیلهاى ماسهاى دانه ریز است که میان لایههایى از دولومیتهاى قهوهاى استروماتولیتدار دارد. جلبکهاى استروماتولیتى و آرکئوسیاتیدها تنها سنگوارههاى موجود است که فقط در میانلایههاى دولومیتى دیده مىشوند که به طور عموم به نوپروتروزوییک پسین
(وندین) نسبت داده شدهاند.مرز زیرین سازند بایندور با گرانیت دوران از نوع دگرشیبى آذرین پى است ولى گاه (در قرهداغ) بایندور با سازند کهر ارتباط ناپیوسته دارد. در بالا، سازند بایندور به طور همشیب و پیوسته با سازند سلطانیه پوشیده مىشود.گسترش جغرافیایى سازند بایندور محدود به کوههاى سلطانیه زنجان و شمال باخترى آذربایجان (کوههاى مورو، میشو، مهاباد، غرب ارومیه) است. اگرچه در پارهاى از نقاط البرز مرکزى (دماوند، فیروزکوه، دامغان) بعضى از ردیفهاى سنگى را با سازند بایندور مقایسه کردهاند، ولى در این مورد اطمنیان چندانى وجود ندارد.گفتنى است که حمدى (1374) سازند بایندور را به سن ژوراسیک – کرتاسه مىداند ولى مطالعات پالینولوژى قویدل (1374 ) همچنان مؤید سن نوپروتروزوییک پسین (Late Riphean) است که قابل قبولتر است.
« عضوهاى 1 و 2 سازند سلطانیه »، در محل بُرش الگو (کوههاى سلطانیه)، سازند سلطانیه از سه عضو دولومیت پایینى (123متر)، شیل چَپُقلو (247 متر) و دولومیت بالایى (790متر) تشکیل شده است. مطالعات بعدى (حمدى، 1372) نشان داد که سازند سلطانیه را مىتوان به 5 عضو تقسیم کرد و در ضمن مرز پرکامبرین – کامبرین به تقریب در لایههاى آغازین سومین عضو این سازند قرار دارد. به همین رو، بخشى از سازند سلطانیه که سن پرکامبرین پسین دارد، منحصر به عضوهاى 1 (دولومیت پایینى) و 2 (شیل پایینى) این سازند است.
« عضو دولومیت پایینیLower Dolomite Mbr.) )»، شامل تا 25 متر دولومیت لایهاى چرتدار، خاکسترى تیره حاوى فسیلهاى پوستهدار است این عضو در بیشتر نقاط وجود ندارد و سلطانیه با عضو شیل پایینى آغاز میشود.
« عضو شیل پایینى (Lower Shale Mbr.) »، شامل 120 متـر شیلهاى رُسى – سیلتـى میکادار و گاهى ماسهدار ریز دانه است که حـاوى عدسىهایى از سنگآهک سیـلتدار است Chuaria circularis Walcot و آکریتارکها ((Acritachs از سنگوارههاى شاخص این عضو است که سن وندین را نشان میدهند.
جدا از سازند بایندور و عضوهاى 1و 2 سازند سلطانیه، در بعضى از نقاط آذربایجان (مهاباد، تکاب و غرب ارومیه) در مرز میان سازند کهر (در زیر) و سازند بایندور (در بالا )، یک واحد سنگ چینــهاى آتشفشانى – رسوبى، به ضخامت حــدود 1140 متر وجود دارد که به نام «سازند قرهداش» نامگذارى شده که بیشتر شامل گدازههاى ریولیتى قلیایى، توفهاى اسیدى، شیلهاى ماسهاى میکادار ارغوانـى است. این گدازهها معـادل خروجــى فاز گرانیتزایى رخـداد کاتانـگایـى « گرانیت دوران » هستند و لذا به رغم جایگاه چینهشناسى (بین کهر و بایندور)، شایسته است از مجموعه پرکامبرین جدا باشند
کامبرین در البرز – آذربایجان:
به دلیل تفاوتهاى آشکار در نوع رخسارهها و شرایط رسوبى، به ویژه وجود یک ناپیوستگى آشکار، سنگهاى کامبرین البرز – آذربایجان را میتوان به دو مجموعه کامبرین پیشین و کامبرین میانى – بالایى تقسیم کرد.
کامبرین پیشین در البرز – آذربایجان:
تا پیش از سال 1361، ماسهسنگهاى سُرخرنگ سازند لالون را آغاز رسوبات کامبرین پیشین میدانستند. مطالعات حمدى (1989) نشان داد که مرز پرکامبرین – کامبرین از درون سازند سلطانیه میگذرد. به همین رو واحدهاى سنگچینهاى کامبرین پیشین البرز – آذربایجان عبارتند از: عضوهاى 3، 4 و 5 سازند سلطانیه، سازند باروت، سازند زاگون و سازند لالون. گفتنى است که توزیع جغرافیایى سازندهاى یاد شده منحصر به البرز – آذربایجان نیست. وجود توالیهاى مشابه در نقاط مختلف ایران مرکزى و حتى کوههاى زاگرس در خور توجه است و میتواند نشانه شرایط یکسان رسوبى در نواحى یاد شده باشد.
« عضوهاى 3، 4 و 5 سازند سلطانیــه »، ویژگیهاى سنگى و سنى مشابه ندارند. به عضـو 3 سازند سلطانیه « عضو دولومیت میانى Middle Dolomite Mbr.) )» نام داده شده است که شامل 40 تا 72 متر سنگهاى کربناتى چهرهساز است که 40 متر زیرین آن سنگآهکهاى سیلیسى خاکسترى تیره و بقیه آن دولومیت تا دولومیت آهکى روشن رنگ است. سنگوارههایى مانند پروتوکونودونتها، معرف آشکوب مانیکاى(Manykay) از کامبرین پیشین است. عضو 4 سازند سلطانیه، به نام « عضو شیل بالایى ( (Upper Shale Mbr.» شامل 40 تا 212 متر شیلهاى رُسى – سیلتدار آهکى متمایل به سبز است که به طرف بالا به سنگآهکهاى رُسى خاکسترى تیرهرنگ تبدیل میشود. در برش دلیر، در پایه این عضو میان لایههایى از شیل آهکى فسفاتدار خاکسترى تیره تا سیاهرنگ با حدود 15 متر ضخامت وجود دارد. در عضو شیل بالایى انواع گوناگونى از فسیلهاى پوستهدار، شکمپایان، هیولیتیدها، اسفنجها و کونودونتهاى ابتدایى وجود دارد که تعلق این عضو را به آشکوب توماتین(Tommatian) قطعى میسازد.عضو 5 سازند سلطانیه به نام « عضو دولومیت بالایى (Upper Dolomite Mbr.) » شامل 250 تا 790 متر دولومیتهاى تودهاى، متبلور، صخرهساز، با رنگ روشن تا خاکسترى روشن است. جلبکهاى استروماتولیتى به ویژه انواع Collenia فراوانترین سنگواره این عضو و نشانگر آشکوب آتابانین (Atdabanian) از کامبرین پیشین است.از نگاه لاسمى (1379)، بخش بیشتر سازند سلطانیه از سنگهاى کربناتى پدید آمده که در سکوهاى نوع رمپ نهشته شدهاند و شامل دو توالى پسرونده بزرگ است. توالى نخست با پیدایش نهشتههاى پیشرونده کربناتهاى دولومیت
پایینى آغاز و با بالا آمدن سطح آب دریا و ژرفتر شدن حوضه، نهشتههاى کربناتی جاى خود را به شیلهاى تیره رنگ داراى چوآریا(Chuaria) ، وابسته به بخش شیل زیرین داده است. پس از پایین افتادن دوباره سطح آب، رخسارههاى کربناتى سکوى بخش دولومیت میانى بر جاى گذاشته شدهاند. توالى دوم، با شیلهاى تیره رنگ و فسفاتدار عضو شیل بالایى آغاز شده و با دولومیتهاى بالایى پایان مییابد. گفتنى است که جدا از البرز – آذربایجان، رخنمونهاى مشابهى از سازند سلطانیه
در نواحى دامغان، شیرگشت، کاشمر، ازبکوه، خمین، گلپایگان، اراک، تفرش گزارش شده است. در منطقه انارک، با وجود دگرگونى پیشرفته، گروه چاهگربه و مرمرهاى لاک با سازند سلطانیه مقایسه شدهاند. در ناحیه عقدا، سازند شیلى هشم (Heshem Fm.) و سنگآهکهاى جلبکساز عقدا (Aghda Fm.) قابل قیاس با عضو شیل بالایى و دولومیت بالایى سازند سلطانیه است.
سازند باروت(Barut Fm.) : در محل بُرش الگو (17 کیلومترى جنوب باخترى زنجان) شامل 714 متر شیلهاى رسى – سیلتى و ماسهاى دانهریز، بسیار میکادار به رنگ ارغوانى، کمى سبز – خاکسترى و سیاه است که میانلایههایى از سنگآهک و دولومیت حاوى چرت و استروماتولیت، دارد. به دلیل داشتن گذر تدریجى با سازند سلطانیه (در زیر) و سازند زاگون (در بالا)، مقدار میانلایههاى کربناتى در پایین به مراتب بیشتر از بخش بالایى است، به گونهاى که باروت را میتوان سازند حدواسط سلطانیه و زاگون دانست.در گذشته، سازند باروت بخشى از مجموعه اینفراکامبرین ایران دانسته میشد، ولى یافتههاى
فسیلشناسى جدید، جایگاه چینهشناسى و همچنین وجود انواع گوناگونى از سنگوارهها مانند Biconulites sp.، استروماتولیتها و دینوفلاژلهها سبب شده که سن قطعى این سازند آشکوب بوتومین ((Botomian از کامبرین پیشین باشد (حمدى، 1374).گسترش جغرافیایى سازند باروت محدود به البرز – آذربایجان نیست. جنوب سبزوار، شیرگشت، خاور تهران از مناطقى هستند که سازند باروت گزارش شده است. در شمال شهمیرزاد سمنان، سنگهاى منسوب به سازند باروت، چهره متفاوتى دارند. جدا از افزایش درخور توجه ضخامت، تناوبهاى کربناتى به طور عمده محدود به بخش پایانى سازند است. در ناحیه انارک، ردیفهاى مقایسه شده با سازند باروت، شیستهاى کلریتى – اپیدوتى هستند که « واحد پَتیار » نام دارند (الماسیان 1997).
کامبرین میانى – پسین در البرز – آذربایجان :
« سازند میلا »، واحد سنگچینهاى معرف سنگهاى کامبرین میانى – بالایى البرز – آذربایجان و دیگر نواحى ایران (به جز کرمان) است. برش الگوى سازند میلا توسط روتنر و همکاران (1963)، در میلا کوه دامغان، به ضخامت 585 متر اندازهگیرى و معرفى شده است. نامبردگان به دلیل ناهمگنیهاى موجود، سازند میلا را به 5 عضو تقسیم کردهاند که کم و بیش در بسیارى از نقاط ایران قابل شناسایى است.
« عضو 1 سازند میلا » : 189 متر دولومیت بدون فسیل همراه با میانلایههاى مارنى و شیلى زردرنگ است.
« عضو 2 سازند میلا » : 89 متر سنگآهک، لایهلایه، کمى ماسهاى به رنگ قهوهاى تا خاکسترى تیره است که تناوب ناچیزى از مارن و آهک مارنى دارد. تریلوبیت، بازوپا و هیولیتیده فراوانترین سنگوارههاى این عضو هستند.
« عضو 3 سازند میلا » : به عنوان بارزترین عضو این سازند، شامل 82 متر سنگآهک دانه درشت روشن رنگ، بلورین گلوکونیتدار است. تریلوبیت (گروه Anomocarella) و بازوپایان (به طور عمده از جنس Billingsella) نشانگر قسمتهاى زیرین و یا میانى کامبرین پسین هستند.
« عضو 4 سازند میلا » : 96 متر سیلت سنگ، ماسهسنگ، سنگآهک گلوکونیدار درشتدانه و مارن است که همچنان حاوى تریلوبیتها و هیولیتیده کامبرین پسین است.
« عضو 5 سازند میلا »: 129 متر شیل بدون فسیل، ماسهسنگ و سنگ آهکهاى نازک لایه است که یک واحد ماسه سنگ کوارتزى سفید در قاعده آن وجود دارد. در میلا کوه (بُرش الگو) این عضو سنگواره ندارد ولى، در دیگر نقاط ایران، تعلق عضو 5 به زمان اردویسین حتمى است. به همین دلیل، در بسیارى از گزارشهاى زمینشناسى از سازند میلا به عنوان یک واحد سنگچینهاى به سن کامبرین – اردویسین (کامبرو – اردویسین) یاد شده است. فرسایش پس از اردویسین سبب شده تا این عضو در همه جا وجود نداشته باشد لاسمى (1379). با توجه به رخساره و محیط رسوبــى، بر این باور است که عضو 5 سازند میلا در دریایى به نسبت ژرف و در پنجههاى زیردریایى و دشت حوضهاى نهشته شده است.
مطالعات دیرینهشناسى سازند میلا درخور توجه است که از میان آنها میتوان به بررسى تریلوبیتهاى سازند میلا توسط کوشان (1973) در نواحى میلاکوه، شهمیرزاد، حسنکدر، ابهر و روستاى چپقلو اشاره کرد. در این مطالعات، کوشان در سازند میلا 7 زون زیستى جداگانه شناسایى کرده که مؤید سن کامبرین میانى تا اردویسین (ترمادوسین) است.از نظر جغرافیایى، سازند میلا گستردگى زیادى، در البرز، آذربایجان، ایران مرکزى و زاگرس دارد. اما، به نظر میرسد که به طرف دامنههاى شمالى البرز، سازند میلا پس از کاهش ضخامت، به تدریج حذف میشود. پایدارى ویژگیهاى سازند میلا در نواحى گوناگون ایران میتواند مؤید شرایط یکسان رسوبى حوضههاى کامبرین میانى – پسین در گسترههاى وسیعى از ایران باشد. یافتههاى جدید زمینشناسى ایران نشان میدهد که:
* با توجه به شواهد روى زمین بستگى کوارتزیت رویى با سازند میلا بیشتر از سازند لالون است. به همینرو و بنا به توصیه کمیته ملى چینهشناسى، کوارتزیت رویى از سازند لالون حذف و ردیفهاى آغازین سازند میلا دانسته میشود و لذا، باید یک عضو به سازند میلا اضافه شود.
* همبرى عضو 5 بُرش الگو با دیگر عضوهاى این سازند ناپیوسته و از نوع دگرشیبى موازى است. به همین دلیل و همچنین به دلیل داشتن سن اردویسین، توصیه کمیته ملى چینهشناسى ایران بر آن است که عضو 5، از سازند میلا حذف شود.
* با توجه به افزودن یک عضو (کوارتزیت رویى) به قاعده سازند میلا و حذف یک عضو (عضو 5) از رأس این سازند، واحد سنگى میلا کماکان داراى 5 عضو خواهد بود، مشروط بر آنکه از عضوهاى 1، 2، 3 و 4 بُرش الگو، با شمارههاى 2، 3، 4 و 5 یاد شود.
سازند شیلى زاگون (.(Zagun Shale Fm واحد سنگچینهاى همگنى از شیلهاى آهکدار، ماسهسنگ ریزدانه آرکوزى، سیلت سنگ میکادار زودفرسا است که رنگ متمایل به سُرخ ارغوانى دارد. در بُرش الگوى معرفى شده توسط آسرتو (1963)، ضخامت اندازهگیرى شده در باختر آبادى زاگون، 453 متر است ولى در دیگر بُرشها، ضخامتهاى متفاوتى از سازند زاگون گزارش شده است. به عقیده اشتوکلین (1964) تغییر ضخامت سازند زاگون ناشى از تغییر رخساره جانبى و تبدیل آن به سازند باروت است. ولى، به احتمال فاز فرسایش پیش از سازند بالایى (لالون)، نقش بیشترى دارد.بخش زیرین سازند زاگون به دلیل داشتن گل سنگ و سیلت سنگ سُرخرنگ، ترکهاى گلى و قالب بلورهاى تبخیرى در یک محیط قارهاى خشک و به گمان قوى در یک محیط پلایایى انباشته شده است. سنگهاى بخش بالایى این سازند، معرف محیط رودخانه ماندرى است (لاسمى، 1369).سازند زاگون به جز بُرش کالشانه (ناحیه شیرگشت)، در دیگر برشها سنگواره ندارد. حمدى (1374) سن این رسوبات را معادل کامبرین پیشین و درخور مقایسه با سرى لنین(Lenian) و به احتمال همارز آشکوب تویونین (Toyonian) میداند. توزیع جغرافیایى سازند زاگون در البرز – آذربایجان، نواحى گوناگون ایران مرکزى و حتى کوههاى زاگرس درخور توجه است. در کافتهاى پرکامبرین پسین – کامبرین ایران مرکزى و زاگرس، ردیفهاى شیلى – سیلتى ارغوانى سازند زاگون، بدون داشتن جایگاه چینهشناسى شاخص، از جمله همراهان سریهاى ریزو، دسو و هرمز است.
سازند ماسه سنگى لالون ((Lalun Sandstone Fm.: یکى از گستردهترین سازندهاى کامبرین پیشین ایران است که به تقریب در همه جا ترکیب سنگشناسى مشابه دارد. شباهتهاى ظاهرى به ویژه رنگ و سنگشناسى این سازند با ماسهسنگهاى دونین اروپا (ماسه سنگ سُرخ قدیمى (Old Red Sandstone) سبب شده بود تا این سازند به سن دونین دانسته شود. ولى، جایگاه چینهشناسى و نشانههاى فسیلى موجود، تعلق آن را به کامبرین پیشین حتمى ساخته است.
در محل بُرش الگو واقع در دامنه خاورى دره لالون، و دیگر نقاط ایران، سازند لالون شامل ضخامت متغیرى (600 – 400 متر) از ماسه سنگهاى آرکوزى، متوسط دانه، کوارتزى، متراکم، به رنگ سُرخ ارغوانى است که به داشتن چینهبندى متقاطع و موج نقش، شاخص است. با وجود گستردگى زیاد، منشأ این ماسهسنگهاى کوارتزى دانسته نیست. با این حال، وجود گارنت، آپاتیت، گلوکونیت و فسفات سبب شده تا این ماسه سنگها نتیجه تخریب تودههاى گرانیتى و سنگهاى دگرگونى دانسته شوند که در محیطهاى رودخانهاى اکسیده انباشته شدهاند.
مرز زیرین ماسه سنگهاى لالون با ردیفهاى سیلتى – شیلى زاگون تدریجى است به گونهاى که گاهى تفکیک این دو سازند دشوار است. با این حال، در پارهاى نقاط ایران (کوههاى سلطانیه، پشتبادام، باخترکاشان، کرمان و 000) وجود افقهاى کنگلومرایى و یا همبرى لالون با ردیفهاى کهنتر از سازند زاگون، سبب شده تا یک فاز فرسایشى پیش از لالون حتمى دانسته شود. حقیپور (1974) به رویداد عامل این سطح فرسایشى موازى، «زریگانین(Zariganian) » نام داده است. مرز بالایى سازند لالون در همه جا نشانگر یک ایست رسوبى سراسرى، وابسته به رخداد میلایین ((Milaian است.
وجود یک عضو شیلى ارغوانى و واحدى از ماسهسنگ کوارتزیتى سفیدرنگ (کوارتزیت رویى (Top Quartzite) در بالاى سازند لالون سبب شده بود تا این سازند به سه عضو تقسیم شود که در بین آنها ماسهسنگهاى کوارتزى بیشترین سهم را دارند. ولى، هم اکنون پذیرفته شده که کوارتزیت رویى، مرز ناپیوستهاى با ماسهسنگهاى لالون دارد و ردیفهاى پیش رونده کامبرین میانى – بالایى (سازند میلا) است. در ضمن عضو شیلى ارغوانى هم، به لحاظ چرخههاى فرسایشى پیش از کوارتزیت رویى، در همه جا وجود ندارد. لذا، در زمینشناسى ایران « لالون » یادآور ماسهسنگهاى آرکوزى سُرخ – ارغوانى کامبرین پیشین است. فقط در ناحیه کرمان، هوکریده و همکاران (1962) به ماسهسنگهاى مشابه، « سرى داهو (DahuSeries) » نام دادهاند، که با وجود اولویت در نامگذارى، چندان مورد استفاده نیست به جز نشانههاى فسیلى و آثار پایتریلوبیتهاى گروه ردلیچیا (Redlichia) به نام کروزیانا(Cruziana) ، سازند لالون سنگواره دیگرى ندارد. و بنابراین، سن کامبرین پیشین آن بیشتر بر اساس جایگاه چینهشناسى است.تغییرات قائم رخسارههاى رسوبى سازندهاى زاگون و لالون نشان دهنده بخشى از یک ابرتوالى است که از جایگیرى زیر محیطهاى گوناگون ساحلى – دلتایى، رودخانه ماندرى و پلایایى بر روى یکدیگر پدید آمدهاند (لاسمى و همکاران، 1375).
اردویسین در البرز – آذربایجان:
در البرز –آذربایجان، نهشتههاى اردویسین رخنمون متعدد، ولى گسترش محدود دارند و در همه جا پس از یک ایست رسوبى، به طور همشیب، بر روى سنگهاى کامبرین و یا قدیمیتر قرار دارند. در این نواحى (البرز – آذربایجان) سه واحد سنگچینهاى « لشکرک »، «عضو 5 سازند میلا » و « سازند قلى » نشانگر ردیفهاى اردویسین اندکه از میان آنها سازند لشکرک کاربرد بیشترى دارد.
سازند لشکرک : با 175 متر ضخامت، توسط گانسر و هوبر (1962) شناسایى و توسط گلاس (1965)، در خاور قله لشکرک (شمال طالقان، باختر کلاردشت) مطالعه و معرفى شده که مرز زیرین آن با سازند لالون گسلى و در بالا با سازند آهکى مبارک (کربنیفر) پوشیده میشود. بُرش الگوى سازند لشکرک متشکل از سه واحد زیر است.
1- 95 متر، شیل و ماسه سنگ با یک افق 60 مترى از دولومیت زرد تا سُرخ چرتدار بدون فسیل در قاعده.
2- 25 متر، سنگآهک گرهدار به رنگ سُرخ همراه با تناوبى از مارن، داراى تریلوبیت، سیستویید و بازوپا.
3- 55 متر، تناوبى از شیل و ماسهسنگ همراه با لایههاى نازکى از سنگآهک بى فسیل (در بالا).
دولومیتهاى چرتدار واحد پایینى با ردیفى از ماسهسنگ کوارتزى پوشیده میشود و با تناوبهاى شیل و ماسهسنگ ادامه مییابد. 60 متر دولومیت چرتدار بُرش الگو در همه جا وجود ندارد و به دو طرف، پس از نازک شدن از بین میرود و سازند لشکرک بیشتر با افق ماسهسنگ کوارتزى سفیدرنگ آغاز میشود. به نظر میرسد دولومیتهاى چرتدار مورد سخن بخشى از سنگهاى کامبرین (سازند میلا) هستند و لذا شایسته است از سازند لشکرک حذف گردند.
بر اساس سنگوارههاى موجود، به ویژه Orthia, Michelinoceras sp., Orthoceras sp., Endoceras sp. سن سازند لشکرک اردویسین پیشین تا میانى است.
« عضو 5 سازند میلا »، 129 متر شیل، ماسهسنگ و سنگآهکهاى نازک لایه است که با افقى از کوارتزیت سفیدرنگ آغاز میشود و ارتباط ناپیوستهاى با عضوهاى کهنتر سازند میلا دارد. ویژگیهاى سنگى و سنى این عضو مشابه سازند لشکرک است به همینرو، کمیته ملى چینهشناسى ایران استفاده از واژه عضو 5 سازند میلا را توصیه نمیکند و نظر بر این است که در تمام نقاط البرز – آذربایجان به سنگهاى اردویسین، سازند لشکرک گفته شود.
سازند قلى ((Qelli Fm. : در 50 کیلومترى جنوب باخترى شهرستان بجنورد، در زیر شیلها و ماسهسنگهاى سبزرنگ اردویسین حدود 160 متر آگلومرا به رنگ سبز روشن همراه با سنگهاى آتشفشانى قلیایى وجود دارد. حضور آتشفشانیهاى یاد شده سبب گردیده تا افشار حرب (1373) از نام سازند قلى استفاده کند که شامل سه بخش جداگانه است:
بخش پایینى با 262 متر ضخامت شامل آگلومرا، سنگهاى آتشفشانى قلیایى، سنگآهک، شیل و شیل آهکى است.
بخش میانى با 412 متر ضخامت شامل شیل، ماسهسنگ، سیلت سنگ قهوهاى، سیلت آهکى و شیل میکادار است.
بخش بالایى با 224 متر ضخامت شامل شیل سیلتى، ماسهسنگ، سیلت ماسهسنگى و شیل است. جدا از بُرش الگو (روستاى قلى – باختر اسفراین) سازند قلى را میتوان در نواحى سالوگ، گزن، جلگه شقان، جنوب خاورى گرگان دید. در بین روستاهاى خوش ییلاق و تیلآباد (در امتداد راه شاهرود به آزادشهر) 115 متر تناوب شیل و ماسهسنگ میکادار به رنگ خاکسترى زیتونى وجود دارد که در قاعده آن 65 متر بازالت و آگلومرا دیده میشود (اشتامفلى، 1974). میتوان این مجموعه را با سازند قلى مقایسه کرد. ساختهاى رسوبى، دانهبندى تدریجى، قالب حفر شدگیهاى قاشقى و شیارى، لایهبندى مورب، چینهاى لغزشى، لایهبندى پیچیده و چرخههاى کامل و ناقص بوما سبب شده تا لاسمى (1379)، انباشتگى سازند قلى را در یک دریاى ژرف و توسط جریانهاى توربیدیتى بداند.لازم به ذکر است که گدازههاى اردویسین محدود به البرز خاورى نیست. در ناحیه کلور از توابع خلخال، گدازههاى زیردریایى، به رنگ سبز تیره، وجود دارد که تناوبهاى کربناتى درون آن حاوى کنودونتهاى اردویسین است
دونین در البرز – آذربایجان:
در البرز- آذربایجان، سنگهاى دونین چند رخساره سنگى متفاوت دارند. گوناگونى رخسارهها به حدى است که تغییرات جانبى رخسارهها را منتفى میسازد و وجود حوضههاى مستقل با شرایط رسوبى متفاوت، میتواند قابل قبولتر باشد. جدا از رخساره سنگى، آغاز و پایان توالیها و حتى پدیده ماگمایى در این سنگها متفاوت است. در البرز خاورى سازندهاى پادها و خوش ییلاق، در البرز مرکزى سازند جیرود و در البرز غربى (ماکو ) سازندهاى مولى و ایلان قره معرف سنگهاى دونین هستند.
دونین در البرز خاورى : در البرز خاورى دو سازند پادها و خوشییلاق معرف سنگهاى دونیناند.
سازند ماسهسنگى پادها : ضمن داشتن ویژگیهاى سنگچینهاى مشابه با ایران مرکزى بین بازالتهاى سلطان میدان (در زیر) و سازند خوشییلاق (در بالا) قرار دارد (شکل 4-5).
سازند خوشییلاق : به عنوان الگوى سنگهاى دونین میانى – بالایى البرز خاورى، یکى از ستبرترین ردیفهاى دونین البرز است که میان سازند آوارى پادها (در زیر) و سازند آهکى مبارک (در بالا) قرار دارد و بُرش الگوى آن توسط بزرگنیا (1973) در گردنه خوشییلاق مطالعه و معرفى شده است. جدا از توصیف لایه به لایه بُرش الگو، در یک نگاه کلى توالیهاى این سازند را میتوان به چهار عضو زیر تقسیم کرد.
* واحد آوارى پایینى، شامل تناوب کنگلومرا، ماسهسنگ، سیلت سنگ و شیل که درون لایههاى تیرهرنگى از سنگآهک دارد ( این واحد به طور عموم با واریزههاى سطحى پوشیده است و لذا برونزد محدود دارد).
* واحد کربناتهاى پایینى، شامل سنگآهکهاى پرفسیل، آهکهاى ارژیلى – سیلتى، سنگآهکهاى زیستآوارى و آهکهاى دولومیتی.
* واحد آوارى بالایى متشکل از ماسهسنگ سُرخ – قهوهاى که سیماى لایه کلیدى دارد.
* واحد کربناتهاى بالایى، شامل تناوبى از سنگآهکهاى پرفسیل، سنگآهکهاى زیستآوارى، شیل آهکى و سنگآهک رُسی.
فراوانى انواع گوناگونى از بازوپایان، کنودونت، تانتاکولیتس، تریلوبیت، مرجان، پالینومورف و مهرهداران، تعیین سن دقیق سازند خوش ییلاق را ممکن ساخته است. ولى سن لایههاى دریایى آغازین این سازند مورد بحث دیرینه شناسان بوده و هست. ودیگ (1984)، با تکیه بر کنودونتها، سن ایفلین پسین – ژیوسین را براى بخش زیرین سازند خوش ییلاق معرفى کرده و به یک نبود چینهاى به سن ایفلین باور دارد. ( این هیــاتـوس در بسیارى نقاط ایـــران سراسرى است). گـروهـــى از دیرینـهشناسان لایههاى آغازین سازند خوشییلاق را به سن دونین میانى (آشکوب ایفلین) میدانند. ولى، احمدزاده هروى، حمدى- ژانویه و گلشنى، دیرینهشناسانى هستند که آغاز سازند خوش ییلاق را آشکوب امزین ((Emsian از دونین پیشین میداند.دیدگاه قویدل سیوکى (1994)، با دیگر دیرینهشناسان تفاوت آشکار دارد. نامبرده با استناد به مطالعات پالینولوژى، در سازندهاى پادها و خوش ییلاق سه زون زیستى شناسایى و معرفى کرده است . به باور قویدل:
* زون زیستى 1، به سن فرازنین پیشین است که بخش زیرین سازند پادها را شامل میشود.
* زون زیستى 2، به سن فرازنین میانى که در بخش بالاى پادها و قسمت بیشتر سازند خوش ییلاق شناسایى شده است.
* زون زیستى 3، به سن فرازنین پسین – فامنین پیشین که شامل بخش بالایى سازند خوش ییلاق است.
نتایج مطالعات پالینولوژى بُرش الگوى سازند خوش ییلاق مشابه نتایج حاصل از سازند جیرود در البرز مرکزى (حسنک در، امامزاده هاشم) با سن دونین پسین است. در حالى که، پارهاى از بازوپایان دونین میانى گزارش شده در سازند خوش ییلاق همانهایى است که در سازند جیرود هم وجود دارد.
از نظر جغرافیایى، گسترش سازند خوش ییلاق محدود به محل بُرش الگو نیست. رسوبهاى دریایى دونین نواحى جاجرم، کوه کورخود، بجنورد، رباط قرهبیل نیز با سازند خوش ییلاق مقایسه شدهاند. اصیلیان مهابادى (1374) با بررسى سنگشناسى و محیط رسوبى خوش ییلاق در کوه اُزوم و در رباطقرهبیل، بر این باور است که سازند خوش ییلاق دو رخساره کربناتى و تخریبى دارد که در برگیرنده محیطهاى فراکشندى و میان کشندى، تالاب، سد زیستآوارى و بخش ژرفتر سکو است. در این مدل، در هنگام پایین بودن سطح آب دریا و یا هنگام پیشروى آن، رخسارههاى تخریبى جایگزین رخسارههاى کربناتى میشدند.
دونین در البرز مرکزى : در البرز مرکزى، سنگهاى دونین پایینى و میانى وجود ندارد و سنگهاى کامبرین – اردویسین، پس از یک چرخه فرسایشى طولانى با ردیفهاى پیشرونده دونین بالایى به نام سازند جیرود پوشیده شدهاند.
سازنـــد جیـــرود ((Geirud (Jeirud) Fm. : در محل بُرش الگــو (روستاى جیـــرود – شمال خاورى تهــــران) چهار عضـــو (D, C, B, A) و 760 متر ضخامت دارد. از عضوهاى چهارگانه سازند جیرود فقط عضو A به سن دونین پسین است که با یک واحد آوارى، به ضخامت 20 متر از دیگر عضوها (D, C, B) و به سن کربنیفر پیشین جدا میشود. مرز پایینى عضو A ، با واحد سنگچینه پایینى (سازند میلا) از نوع دگرشیبى موازى و بسیار شاخص است ولى در مورد مرز بالایى آن اتفاق نظر وجود ندارد.
آسرتو و همکار (1964)، در مطالعات اولیه، عضو A، با 355 متر ضخامت، را به سن دونین پسین دانستند که شامل 140 متر ماسهسنگ و آهک ماسهاى در پایین، 140 متر بازالت پلاژیوکلازدار در وسط و 55 متر ماسهسنگ، گنگلومرا و سنگآهک فسیلدار در بالا بود. حضور حدود 2 متر شیل خاکسترى حاوى اکریتارک، گرده و هاگهاى متعلق به آخرین آشکوب دونین (استرونین) در مرز زیرین گدازههاى بازالتى سبب شد تا در سال 1966، گدازههاى بازالتى مرز دونین و کربنیفر دانسته شود و ستبراى ردیفهاى دونین بالایى از 335 متر به 140 متر کاهش یابد. ولى، علوى نایینى (1372) و زمینشناسان B.R.G.M ، بر این باورند که پیشنهاد اولیه آسرتو پذیرفتنیتر است. دادههاى فسیلى و منطقهاى و حذف جانبى گدازههاى بازالتى تأییدى بر این نظر است. چرا که در نواحى که سازند جیرود (عضوA ) وجود ندارد، کربنیفر با کوارتزیتهاى عضو B آغاز میشود.
گفتنى است که بنا به توصیه کمیته ملى چینهشناسى ایران، در حال حاضر واژه « سازند جیرود » تنها همارز با عضو A بُرش الگو است که معرف سنگهاى دونین بالایى البرز مرکزى و باخترى است. عضوهاى B ، C و D به سن کربنیفر، قابل قیاس با سازند مبارک است و لذا کاربرد ندارند.
لازم به ذکر است که یکى از ویژگیهاى سازند جیرود داشتن آپاتیتهاى کربناتى کلردار (فرانکولیت) است که به صورت دانهاى و یا سیمان به ویژه در لایههاى آوارى و شیلهاى تیرهرنگ لایههاى زیرین سازند دیده میشود. در دره شمشک عیار لایههاى فسفاتدار 8 تا 20 درصد P2O5 است. اگرچه ذخیره لایههاى فسفاتدار اقتصادى است ولى فرآورى آنها دشوار است. جدا از دره شمشک، دیگر بُرشهاى سازند جیرود (فیروزکوه، دلیر، مبارکآباد) همچنان نشانههایى از فسفات دارد که با لایههاى فسفاتدار ایران مرکزى، زاگرس و حتى پارهاى از کشورهاى همسایه قابل قیاس است.
دونین در آذربایجان ( ماکو ) : گسترههاى وسیعى از آذربایجان عارى از سنگهاى دونین است، و به نظر میرسد که در زمان دونین، آذربایجان بخشى از خشکى کالدونى بوده است. در ناحیه ماکو – پُلدشت توالى به نسبت ستبرى از سنگهاى دونین وجود دارد که سنگ رخسارهاى به نسبت متفاوت از دیگر نواحى ایران دارند و توسط علوى نایینى و بلورچى (1973 ) به دو واحد سنگچینهاى غیر رسمى زیر تقسیم شدهاند.
سازند مولى ( (Muli Fm. : حدود 1200 متر ستبرا و دو عضو دارد. عضو پایینى (75 متر)،کوارتزیت سُرخ با سیمان سیلیسى است و عضو بالایى (1175 متر) به طور عمده از دولومیت با میانلایههایى از ماسهسنگ کوارتزى سُرخ – سفید و سنگآهکهاى دولومیتى ساخته شده است.
سنگوارههاى سازند مولى (بازوپایان، شکمپایان، کرینویید) قابل نامگذارى نیستند. اما بر اساس جایگاه چینهشناسى (روى اردویسین دگرگونى – زیر دونین بالایى) این سازند به سن دونین پیشین تا میانى تصور شده است. بر خلاف بُرش الگو، در ناحیه پُلدشت (کنار رودخانه ارس) سازند مولى داراى سنگوارههاى دونین میانى و قابل قیاس با سازندهاى سیبزار و بهرام در ایران مرکزى است.
سازند ایلان قره (Ilanqareh Fm.) : با 1300 متر ستبرا، در روى سازند مولى (دونین پیشین – میانى) و در زیر سازند روته (پرمین بالایى) قرار دارد و شامل دولومیت ماسهاى به رنگ روشن، آهکهاى نازک لایه شیلى، شیل و آهکهاى ماسهاى است. این سازند داراى چهار عضو است. سنگوارههاى سه عضو زیرین ) a, b, c ( معرف آشکوب فرازنین از دونین پسین و عضو چهارم (d) وابسته به کربنیفر پیشین است. (حمزه پور 1990)
پرمین در البرز – آذربایجان:
در البرز – آذربایجان برونزدهاى گستردهاى از سنگهاى پرمین وجود دارد. در این مناطق، سه واحد سنگچینهاى به نامهاى سازند دورود (در زیر)، روته (در وسط) و نسن (در بالا) معرف توالیهاى پرمین است. این سازندها هر یک به تنهایى یک چرخه رسوبى کامل است که میان دو سطح فرسایشى جاى دارند. به جز حالتهاى استثنایى، چرخههاى رسوبى سه گانه پرمین البرز – آذربایجان،کامل نیست و شواهد زمینشناسى موجود نشان میدهد که پارهاى نواحى البرز – آذربایجان با پیشرویهاى بعدى و جوانتر دریاى پرمین پوشیده شدهاند. به همین دلیل، قرارگیرى سنگهاى چرخه سوم (سازند نسن) در روى ردیفهاى کهنتر از پرمین دور از انتظار نیست (در مبارکآباد، سازند نسن، روى سازند آهکى مبارک است). در بین سه سازند یاد شده، به ویژه در البرز باخترى و آذربایجان، چرخه دوم پرمین (سازند روته) بیشترین رخنمون را دارد و چنین استنباط میشود که در زمان رسوبگذارى سازند روته، دریاى پرمین بیشترین گسترش را داشته است. گفتنى است که در البرز – آذربایجان:
* تفکیک ردیفهاى پسرونده سازند دورود از افقهاى پیشرونده سازند روته ساده نیست و در پارهاى نقاط این دو واحد آوارى سُرخرنگ، یکى پسرونده و دیگرى پیشرونده، از یکدیگر تفکیک نشدهاند.
* در جاهایى که آخرین ردیفهاى آوارى سازند دورود و لایههاى آوارى آغازین سازند روته، قابل تفکیک نبودهاند (نشدهاند)، سازند روته یک واحد کربناتى محض فرض شده است.
* در نقاطى که ردیفهاى پرمین با سازند روته (دومین چرخه رسوبى) آغاز میشود، رسوبهاى آوارى سُرخرنگ آغازین سازند روته، به عنوان سازند دورود فرض شدهاند.
سازند دورود : سازند دورود، به عنوان نخستین چرخه رسوبى پرمین البرز – آذربایجان، در سال 1963، توسط آسرتو، در بالا دست دره جاجرود (دوراهى دورود – شمشک) مطالعه و معرفى شده است. در بُرش الگو، سازند روته با 150 متر ستبرا، شامل بر چهار واحد سنگى است، که از پایین به بالا، عبارتند از:
* واحد (1)، ردیفى از مارن رُسى زرد – خاکسترى، همراه با سنگآهکهاى مارنى و لایههاى نازکى از کوارتزیت سُرخرنگ است.
* واحد (2)، حدود 25 متر کنگلومراى ضخیم لایه و شیلهاى رنگین است.
* واحد (3)، تا 50 متر ستبرا دارد و شامل سنگآهکهاى فوزولیندار، متراکم و ضخیم لایه است که روزنهداران، بازوپایان، کنودونتها و جلبکهاى آن، سن پرمین پیشین (آسلین – ساکمارین) را نشان میدهند.
* واحد (4)، حدود 55 متر، سیلت سنگ سُرخ همراه با شیلهاى سُرخ – سبز و ماسهسنگهاى سُرخرنگ است که با یک افق (70 تا 120 سانتیمتر) از ماسهسنگ کوارتزى سفیدرنگ پایان مییابد. گفتنى است که بُرش الگوى سازند دورود نیاز به بازنگرى دارد زیرا:
* واحد (1) بُرش الگو، در همه جا وجود ندارد و به دو سو، پس از نازک شدن، حذف میشود.
* واحد (1)، اگر چه به عنوان ردیفهاى آغازین پرمین دانسته شده ولى داراى کنودونت نوع Prioniodoniagela (احمدزاده هروى، 1971) و روزنهداران نوع Globivalvulina (بزرگنیا، 1973) است که تعلق آن را به ویزئن تا نامورین زیرین (کربنیفر) مسجل میسازد.
* بر پایه گزارشهاى موجود، در دره کرج و در باختر قُلقُل چشمه، سازند دورود با واحد (2) آغاز میشود.
این نکات نشان میدهد که واحد 1 (ردیفهاى کربنیفر) با واحد 2، ارتباط ناپیوسته دارد و لذا شایسته است تا از بُرش الگو حذف شود. بدین ترتیب سازند دورود، دو واحد آوارى دارد که توسط واحدى از سنگآهک فوزولیندار از یکدیگر جدا شدهاند.
مناطق رامیان ( در این محل در قاعده سازند دورود، لایههاى توف و بازالت گزارش شده است، (درویشزاده، 1370)،)
دره علیاى چالوس، خوش ییلاق، آوج، زنجان، سمنان، فیروزکوه، کوههاى سلطانیه، کبودرآهنگ، مهاباد، باختر دریاچه ارومیه و 000 مناطقى از البرز – آذربایجان هستند که سازند دورود گزارش شده است.
بر اساس مطالعات سنگشناسى، علیزاده کتک لاهیجانى (1370)، با توجه به همراهى کربناتهاى بخش میانى سازند دورود باماسهسنگهاى کوارتزى، محیط پیدایش تخریبیهاى این سازند را دریایى مشخص کرده است. ولى لاسمى (1379)، با توجه به رنگ، سنگشناسى و توالى قائم، بیشتر این آواریها (زیرین و زبرین) را متعلق به محیط غیردریایى و زیر نفوذ رودخانه میداند.
سازند آهکى روته : به عنوان دومین چرخه رسوبى پرمین البرز – آذربایجان، در سال 1963، توسط آسرتو، در دره روته (شمال خاورى روستاى روته)، به ضخامت 230 متر، مطالعه و معرفى شده است.
سازند آهکى روته را میتوان در گسترههاى وسیعى از البرز خاورى (خوش ییلاق، تیلآباد، خاور گرگان و 000)، البرز مرکزى (روته، دلیچاى، دربندسر، آمل، گدوک و 000) و آذربایجان (ماکو، مراغه، تکاب، شاهیندژ، زنجان، بوکان، ارومیه، مهاباد و 000) دید. در بیشتر این نواحى، بدون در نظر گرفتن ردیفهاى آوارى پایه، سازند آهکى روته ردیفهاى به نسبت همگنى از سنگآهکهاى لایهاى، خاکسترى تا تیره با تناوبهایى از لایههاى نازک مارن دانسته شده است. به طور معمول در همه جا « روته » فقط یادآور سنگهاى خاکسترى چهرهساز است، در حالى که افزودن ردیفهاى آوارى به پایه این سازند، ضرورى است.
بر خلاف باور آسرتو (1964)، مرز زیرین سازند روته در همه جا ناپیوسته ولى همشیب و ممکن است به سنگهاى گوناگونى باشد. همشیب و تدریجى دانستن مرز دو سازند دورود (در زیر) و روته، در برش الگو و کوههاى بیبى شهربانو، به طور یقین نتیجه نداشتن شناخت روشن از ردیفهاى آوارى سازند روته و نسبت دادن آنها به سازند دورود است. جدا از سطوح فرسایشى، بین سازند درود (در زیر) و روته، یک واحد لاتریتى وجود دارد که اشتامفلى (1978) آن را به نبود آرتنسکین مربوط میداند. سطوح پایانى سنگ آهکهاى روته همواره نشانگر یک سطح فرسایشى – کارستى است که ممکن است با گدازههاى آتشفشانى (دره چالوس) و یا عدسیهاى بوکسیت – لاتریت (بوکان، آوج، کبودرآهنگ، بیبى شهربانو) مشخص باشد. در بیشتر نواحى البرز جنوبى، سطح بالایى سازند روته، به سازند الیکا (تریاس) و یا سازند شمشک (تریاس – ژوراسیک) است، ولى در البرز شمالى، سنگآهکهاى روته با ردیفهاى جوانتر پرمین (سازند نسن) فصل مشترک ناپیوسته دارد.از نظر دیرینهشناسى، سازند روته یکى از پرفسیلترین واحدهاى سنگى پرمین البرز – آذربایجان است به همین دلیل، مرجانها، بازوپایان، جلبکها و روزنهداران سازند به خوبى مطالعه شده و معرف بخش زیرین پرمین بالایى (مرغابین) دانسته شدهاند. ولى به باور بزرگنیا (1973)، 25 متر آخر این سازند به سن جُلفین است و باید آن را معادل سازند نسن دانست .سازند روته را میتوان با سازند جمال در ایران مرکزى و یا لایههاى گنیشیک در کوههاى جلفا مقایسه کرد (شکل 4-8).لاسمى (1379)، محیط رسوبى سازند روته را همسان محیطهاى کربناتى عهد حاضر، به ویژه سواحل جنوبى کنونى خلیجفارس میداند که چهار رخساره دریایى باز، سدى، تالابى و پهنههاى کشندى دارد.
سازند آهکى نسن : گلوس (1964)، بُرش الگوى سازند آهکى نسن را، به عنوان سومین چرخه رسوبى پرمین البرز – آذربایجان، در دره نور، مطالعه و معرفى کرد.در بُرش الگو، سازند نسن با 230 متر ضخامت روى گدازههاى ملافیرى سازند روته و در زیر نخستین ردیفهاى منسوب به تریاس (سازند الیکا) قرار دارد. هر دو مرز زیرین و زبرین آن ناپیوسته ولى همشیب است.گلوس بُرش الگوى نسن را به دو بخش پایینى و بالایى تقسیم کرده است. « نسن پایینى » با 85 متر ضخامت شامل ردیفهاى ماسهسنگى در پایین و حدود 64 متر سنگآهک سیاه رنگ مارنى – شیلى ریزدانه در بالا است. « نسن بالایى »، با 144 متر ستبرا شامل تناوبى از شیلهاى مارنى سیاهرنگ و سنگآهکهاى گرهکدار تیرهرنگ در پایین و سنگآهکهاى ضخیملایه حاوى قلوههاى چرت در بالا است.نسن پایینى داراى روزنهدارانى است که زون زیستى پارافولیناى بالایى را از زمان گودالوپین پسین (مُرغابین پسین) مشخص میکنند. نسن بالایى از پایین به بالا، شامل زیستزونهاى: (بالا) Permophricodothyris – Ohdhamina, Tylopecta, Spinomarginifera و Reichellia (پایین)این چهار زون زیستى، نشانگر آشکوب جلفین هستند. بدینسان، تغییرات سنى سازند نسن از گوادالوپین تا جلفین است. سن گوادالوپین لایههاى نسن پایینى و همارزى زمانى آن با بخش بالایى روته سبب شده تا گروهى از دیرینهشناسان بر این باور باشند که نسن پایینى همان سازند روته است و لذا واژه سازند نسن را تنها به 144 متر نسن بالایى اختصاص میدهند. ولى، با توجه به این که نسن پایینى در روى ناپیوستگى روته قرار گرفته و همچنین به لحاظ این که در واحدهاى سنگچینهاى، زمان چندان سرنوشتساز نیست، لذا شایسته است که نسن پایینى از برش الگو حذف نشود و به تمام سنگهاى بین دو ناپیوستگى روته و الیکا (تریاس)، نسن نام داده شود.گسترش جغرافیایى سازند نسن، بیشتر در دامنههاى شمالى البرز است، با این حال، در گردنه امامزاده هاشم، دره مبارکآباد و همچنین منطقه آوج و کبودرآهنگ (بلورچى، 1977)، ضخامتهاى ناچیزى از سازند نسن گزارش شده است.از نگاه سنگشناسى و محیطهاى رسوبى، در سازند نسن دو دسته رخساره گلسنگ حوضهاى و کربنات سکویى تشخیص داده شده است (مختارپور، 1376). رخساره دسته اول معرف دریاى باز و رخساره دسته دوم نشانگر رخسارههاى دریایى باز، سدى و تالابى است لاسمى (1379). از نظر چینهشناسى توالى، بر این باور است که در سازند نسن، دو توالى قابل تشخیص است. توالى نخست با لایههاى آوارى پایه سازند نسن آغاز و پس از یک پیشروى ناگهانى رخساره بخش ژرفتر رَمپ کربناتى پدید آمده و سپس رخسارههاى پسرونده سدى و تالابى شکل گرفتهاند. توالى دوم دربر گیرنده دسته رسوبى پیشرونده حوضهاى تا سکویى است که با مرز پیوسته از توالى زیرین جدا میشود و به ناپیوستگى لاتریتى / کارستى زیر سازند الیکا (تریاس) پایان میپذیرد.
کرتاسه در آذربایجان:
در گسترههاى وسیعى از آذربایجان، کهنترین سنگهاى کرتاسه، ردیفهاى کربناتى اُربیتولیندار، به سن بارمین- آپتین با رخنمون محدود و بسیار پراکنده است که به طور دگرشیب زمینهاى گوناگون به ویژه رسوبهاى زغالدار و دگرشکل شده گروه شمشک را میپوشانند.ردیفهاى آلبین و جوانتر بیشتر نواحى آذربایجان نهشتههاى شیلى – مارنى فلیش گونه هستند که به طور عموم، همراهانى از گدازههاى بازیک زیردریایى دارند و به نهشت آنها در گودالهاى پویاى فروبوم، محدود به زونهاى گسلى، اشاره دارند که از میان آنها، سه فرونشست زنجان – مراغه، فرونشست شمال تبریز – جلفا و فرونشست باختر ارومیه (ماکو- مهاباد) بارزتر است. در بیشتر فرونشستهاى فروبومى، به ویژه در شمال تبریز و باختر دریاچه ارومیه، در زمان سنونین پسین با سرانجام گرفتن حوضههاى فلیشى، شرایط آرام و سکویى، دوباره چیره شده است.
در « فرونشست زنجان – مراغه » بخش ناچیزى از توالى کرتاسه شامل سنگآهکهاى اُربیتولیندار آپتین است که به طور عمده در جنوب خاورى سلطانیه، باختر زنجان (500 تا 600 متر)و همچنین در بخش خاورى دریاچه ارومیه مانند دربند، دیزج و 000 برونزد دارند. در این فرونشست، گسترههاى باختر زنجان (حد فاصل کَرَسف تا سعیدآباد) همچنین از خاور میاندوآب تا بندر رحمانلو و زینتلو و نیز در جزایر اسپیر، قویونداغى و اشک، سنگهاى کرتاسه از تناوب لایههاى شیل و ماسه سنگ کوارتزى به رنگ هوازده خاکسترى تیره تا سیاه به شدت چینخورده تشکیل شده که در بین آنها سنگهاى آتشفشانى از نوع نیمه بازیک تا بازیک دیده میشود. به نظر شهرابى (1373)، همبرى ردیفهاى شبه فلیشى کرتاسه با سنگآهکهاى اُربیتولیندار آپتین (سازند تیزکوه) تدریجى است. در این رسوبات فلیشى، سنگواره کمیاب است. در کوه محمود (ناحیه مراغه) تنها آمونیت موجود را سیدامامى از نوع Pusania sp. به سن آلبین دانسته است (شهرابى، 1373). ولى در باختر زنجان (فلتوق)، در میان آهکهاى مارنى و آهک ماسهاى موجود در رسوبات شبه فلیشى، آمونیت، بلمنیت و میکروفسیلهاى پلانکتون شاخص، سن تورونین را براى این نهشتهها اثبات میکند ولى سن بالایى این توالى دانسته نیست (صادقى، 1378).
در « فرونشست شمال تبریز » توالى کرتاسه پیشین، به ویژه در کوه مورو، با رسوبهاى آوارى سُرخ روشن به ستبراى حدود 30 متر آغاز میشود و به تدریج به حدود 45 متر سنگآهکهاى خاکسترى رنگ با لایهبندى منظم، داراى دوکفهاى و اُربیتولین فراوان، به سن آپتین – آلبین میرسد.در شمال تبریز، توالى فلیش کرتاسه بالا از شیل و ماسهسنگ همراه با لایههاى آهکى تشکیل شده و آندزیتهاى زیردریایى نیز بخش مهمى از این توالى را تشکیل میدهند. اسدیان (1372)، نمونههایى را که از بخشهاى مختلف این واحد گرفته، به سن ماستریشتین میداند. در کرتاسه پسین، شرایط دریایى کم عمق نوع سکو، جانشین حوضههاى عمیق فروبوم شده. رسوبات این دریاى کم عمق، به ویژه در شمال آذربایجان در منطقه بین خوى و جلفا، حدود 700 تا 6000 متر مارن و آهکهاى مارنى داراى گلوبوترونکا است که عدسیهایى از سنگآهکهاى ریفى با فسیل رودیست، اینوسراموس و آمونیت دارد. مارن و آهکهاى گلوبوترونکادار نیز خود با دگرشیبى مهم در زیر توالى پالئوژن قرار میگیرد (شمیرانى، 1363).
« فرونشست باختر دریاچه ارومیه » بخش شمال باخترى اولاکوژن سنندج – سیرجان است که ردیفهاى کرتاسه آن در گودالهاى پویاى مزوزوییک شکل گرفتهاند به همینرو، نهشتههاى کرتاسه آن رخساره فلیش توربیدایت دارند که به داشتن اولیستولیتهاى کربناتى، جریانهاى آشفته و به ویژه حجمهاى زیاد سنگهاى آتشفشانى شاخص است. بخشى از ردیفهاى کرتاسه بالایى این فرونشست، رسوبهاى پلاژیک کرتاسه بالایى، به ویژه ماستریشتین است که با مجموعههاى افیولیتى همراهاند.
در باختر دریاچه ارومیه، حقیپور (1367)، رخسارههاى فلیشى کرتاسه را با شیلهاى بیابانک و شیلهاى سنندج قابل قیاس دانسته و ستبراى آنها را بیش از 2000 متر برآورد میکندکه به طور عمده شامل شیل، شیلهاى سیلتى – اسلیتى و کوارتزیتى شده (دگرگونى خفیف) و میان لایههاى ماسهسنگ، سیلت سنگ، عدسیها و لایههاى سنگآهک، سنگآهک کنگلومرایى یا کنگلومرا با سیمان کربناتى است که تناوبهایى از سنگهاى آتشفشانى آندزیتى / داسیتى نیز به همراه دارد. میکروفسیلهاى لایههاى کربناتى، تغییرات سنى از تریاس پسین –تا آپتین دارد و به نظر میرسد که شرایط فلیشى آغاز شده از تریاس پسین، تا کرتاسه ادامه داشته است.سنگهاى کرتاسه بالاى باختر دریاچه ارومیه، بخشى از آمیزه افیولیتى محور ماکو – مهاباد است که ویژگى عمومى آمیزههاى رنگین کرتاسه پسین ایران را دارند و به طور دگرشیب با توالى ستبرى (بیش از 1000 متر) از ماسه سنگ، شیل و کنگلومرا به رنگهاى سبز تیره، خاکسترى تیره و سُرخ تیره پوشیده شدهاند. اینها به دلیل داشتن گونههاى متنوعى از گلوبوترونکانا، به سن ماستریشتین هستند ولى احتمال دارد که داراى بخشهاى جوانتر مانند پالئوسن – ائوسن نیز باشند. آمیزههاى افیولیتى و مجموعههاى فلیشى کرتاسه پسین باختر دریاچه ارومیه، یادآور مجموعههاى افیولیتى – فلیشى خاور ایران است.
« در فرونشست سنندج » توالى کرتاسه پایین، مجموعهاى بُر خورده از شیلهاى تیرهرنگ، ماسهسنگ، سنگآهکهاى داراى اُربیتولین و سنگهاى آتشفشانى از گونه حدواسط تا بازیک و بدون نظم چینهاى هستند و حتى به طور محلى رسوبها و محیطهاى آشفته را تداعى میکنند. اُربیتولینهاى آپتین شاخصترین سنگواره واحدهاى کربناتى است. سیدامامى دو آمونیت پیدا شده در واحدهاى شیلى این مجموعه را از نوع Prodeshaysites tenuicostatms (KOENEN) و Pseudohaploceras sp به سن آپتین دانسته است (زاهدى 1985).نهشتههاى کرتاسه بالایى ناحیه سنندج، همچنان فلیش گونه و شامل مجموعه ستبرى (1700 متر) از شیلهاى تیرهرنگ هستند که لایههاى چندى از سنگآهک، کنگلومرا و آتشفشانى دارند و شهر سنندج بر روى آن ساخته شده است و به همینرو « شیل سنندج » نامیده شده است. واحدهاى کنگلومرایى توصیف شده در این مجموعه، شامل کوارتزیت، سنگآهک، اتشفشانى و شیل است. سنگآهکها کمى گرد شده و سنگهاى آتشفشانى بیشتر گوشه هستند. خمیره کنگلومرا، آهک رُسى با دانههاى کوارتزیت و تکههاى شیل سیاه فراوان است که به روشنى به جریانهاى آشفته زیردریایى اشاره دارد. نسبت دادن این شیلها به زمان کرتاسه پسین، به دلیل تناوبهاى آهکى داراى روزنهداران گلوبوترونکانا، دوکفههاى اینوسراموس، آمونیت است که همگى آنها از آن کرتاسه پسین (سنونین) اند.
گسل تبریز:
دانلود مقاله گزارشگری مالی در حسابداری word دارای 11 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله گزارشگری مالی در حسابداری word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله گزارشگری مالی در حسابداری word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
گزارشگری مالی در حسابداری
منصفانه بودن : بدین معنی است که نتایج حاصله از وضعیت مالی واحد به نفع یا ضرر شخص خاصی به کار گرفته نشده باشد که در اینصورت هنگامی که استفاده کنندگان مختلف با دیدگاههای مختلف به صورت های مالی مراجعه می کنند این اطمینان را دارند که در قضاوت های مربوط به تعیین ارزش ها و کاربرد مصادیق جانب بی طرفی و اعتدال رعایت شده است .
ذی نفعان اولیه گزارش های مالی دولتی : اعتباردهندگان مهمترین ذی نفع اول
یه هستند ولی شهروندان و نمایندگان منتخب آنها ، مانند اعضای قوه مقننه (یا
قانونگذاران) و سایر سازمانهای نظارتی به اندازه اعتباردهندگان از جمله ذی نفعان اولیه اطلاعات گزارش های مالی دولتی هستند .
پاسخگویی: در حالت کلی عبارت است از وظیفه مباشرت و نظارت بر ارائه اطلاعات قابل اتکای مربوط ، در ارتباط با منابع تحت کنترل .
پاسخگویی دولتها : برای دولتها پاسخگویی عبارت است از مسئولیت دولت در توصیه شهروندان در رابطه با کسب درآمدهای عمومی و نحوه مصرف آن منابع می باشد ، که اطلاعات
مربوط به پاسخگویی می تواند از تصمیم گیری ها حمایت کند و همچنین حق دانستن شهروندان را در مورد نحوه مصرف منابع عمومی پاسخ می دهد .
بودجه های دولتی : بیانگر اولویت های سیاست عمومی و اهداف قانونی مصرف منابع عمومی می باشد .
لغات کلیدی:
1گزارشگری مالی
2 استفاه کنندگان
3 صورتهای مالی
4 منصفانه بودن
5 واحد انتفاعی
6 واحد دولتی
مقدمه :
حسابداری یک دانش است که در آن فرآیند جمع آوری ، طبقه بندی ، ثبت و خلاصه کردن اطلاعات و تهیه گزارش های مالی و صورت های حسابداری در شکل ها و مدل های خاص انجام می گیرد تا افراد ذی نفع بتوانند از این اطلاعات استفاده کنند .
حسابداری به عنوان یک نظام ، پردازش اطلاعات داده های خام مالی را دریافت نموده،آنهارابه نظم در می آورد .
محصول نهایی نظام حسابداری گزارش ها و صورت های مالی است که مبنای تصمیم گیری اشخاص ذی نفع قرار می گیرد . اهمیت گزارشگری مالی و جذاب بودن این موضوع ما را بر این واداشت که اطلاعاتی راجع به مراحل گزارشگری مالی جمع
آوری کنیم که ماحصل آن به صورت زیر ایفاد می گردد .
هدف اصلی گزارشگری مالی فراهم نمودن اطلاعاتی برای سرمایه گزاران ، اعتبار دهندگان و سایرین جهت اتخاذ تصمیمات منطقی است . اطلاعات باید برای افرادی که درک معقولی از فعالیت های تجاری و اقتصادی و اطلاعات حسابداری دارند قابل ف
هم باشند گزارش های مالی شامل مباحث و تحلیل های مدیریت باید اطلاعاتی را در ارتباط با رویکرد مدیریت به وضعیت مالی و نتایج عملیاتی تاریخی و آینده برای سرمایه گذاران فراهم نماید .
نیاز به الگوی گزارشگری واحد جهانی:
تا اوایل دهه 1970 کشورها به پیروی شرکتهای تجاری از استانداردهای ملی حسابداری و در قلمرو همان کشورها تاکید داشتند ، اما بعد از آن بیشتر سیاست گذاران و ناظران مالی اوراق بهادار و تشکل های تدوین کننده استانداردهای حسابداری نیاز به مجموعه مشترک گزارشگری را با فرض گسترش و جهانی شدن ماهیت خرید و فروش اوراق بهادار و تشکل های تدوین کننده استانداردهای حسابداری نیاز به مجموعه مشترک گزارشگری را با فرض گسترش و جهانی شدن ماهیت خرید و فروش اوراق بهادار و تشکل های تدوین کننده استانداردهای حسابداری نیاز به مجموعه مشترک گزارشگری را با فرض گسترش و جهانی شدن ماهیت خرید و فروش اوراق بهادار شرکتها (که به سرعت رخ داد) در نظر گرفتند که در سال 1973 منجر به شکل گیری کمیته ای متشکل از 15 عضو فدراسیون بین المللی (IFAC) شد .
کمیته استاندارد بین المللی حسابداری به منظور تدوین استانداردهای بین المللی (IASS) برای شرکتهای فراملیتی که به بازار بین المللی سرمایه دسترسی دارند ، موافقت نامه ای با سازمان بین المللی کمیسیون های اوراق بهادار (IOSCO) منعقد کرد . در سال 2000 سازمان پیشنهاد اجازه به انتشاردهندگان اوراق بهادار چند ملیتی از سوی تشکل های عضو را ارائه نمود اگرچه این پیشنهاد سبب شد گاه شرکتها مجبور شوند صورت های مالی خود را ب
ر مبنای دو مجموعه استاندارد حسابداری تنظیم کنند .
در سال 2001کمیته استاندارد بین المللی حسابداری به نام (IASB) تغییر کرد و نحوه عضویت را به منظور جلب همکاری تدوین کنندگان استاندارد های ملی حسابداری کشورهای عضو مجدد کرد و استانداردهای بین المللی گزارشگری مالی (IFRSS) منتشر می شود که اتحادیه اروپا (EU) در سال 2005 استفاده از آن را در بورس های ملی الزامی کرد و چین از سال 2007 این استاندارد ها پذیرفت .در این میان ایالات متحده از کشورهای بزرگی است که هنوز ب
ه کشورهای خارجی یا به شرکتهای پذیرفته شده در بورس اجازه استفاده از این استانداردها را نداده است . اما در سال 2003 هیئت استانداردهای حسابداری مالی فرایند همگرایی را برای هماهنگ ساختن این استانداردها با استانداردهای پذیرفته شده حسابداری آمریکا GAAP USآغاز کرد که در حال پیشرفت است . بر
این اساس بورس اوراق بهادار ایالات متحده در حال بررسی این موضوع است که به انتشار دهندگان خارجی اوراق بهادار اجازه دهد در سال 2009 گزارشگری را بر اساس استانداردهای بین المللی گزارشگری مالی و بدون نیاز به پیروی از استانداردهای پذیرفته شده ی حسابداری ایالات متحده انجام دهد .
نحوه ارائه صورت های مالی :
در ارائه صورت های مالی بایستی مفهوم درست و منصفانه بودن را کاملا در نظر داشت . نحوه طبقه بندی اقلام و عوامل دیگر کمک می کند که صورت های مالی برای خواننده قابل فهم و مفیدتر و به طور خلاصه روشن یا به بیان فضای امروزه شفاف باشند . باید توجه داشت که صورت های مالی به اجبار حاوی انواع برآوردهاو فرضیات می باشد که هر کدام تاثیر خاص خود را نسبت به مصادیق و ارزش های ارائه شده در صورت های مالی مربوطه به جا می گذارند .
گاهی ممکن است ذکر نکردن یک کلمه بخصوص یا برعکس ذکر آن
به روشنی صورت های مالی لطمه وارد کند . چه بسا ممکن است یک قلمی که در صورت های مالی منظور گردیده است از لحاظ مبلغ درست باشد اما مصداق ذکر شده روشن نباشد ، و یا حتی گمراه کننده باشد . گاهی مصادیق یا عبارات به کار رفته در صورت های مالی به دلیل نامانوس بودن و یا اشتباهات کلامی ایجاد شبهه و ابهام می کنند .
وظیفه گزارشگری مالی :
حسابداری طی قرون گذشته به منظور پاسخگویی به نیازهای اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی محیط خود ، توسعه یافته است . اما این توسعه و تکامل در مقایسه با ویژگی های زیربنایی حسابداری که طی 5 قرن گذشته بدون تغییر مانده کم است . توانایی کاربرد و اهمیت حسابداری به ثبات مفاهیم اساسی و اصولی آن بستگی دارد .
یکی از الزامات گزارشگری مالی و حسابداری تاکید بر نیازهای استفاده کنندگان گزارش های مالی است . گزارش های مالی واحدهای تجاری معمولا مورد استفاده اعتباردهندگان ، مالکان و قانونگذاران آنها قرار می گیرد ، اما همه شهروندان و نمایندگان منتخب آنها بصورت مساوی از آن استفاده نمی کنند . نیاز شهروندان و سازمان های نظارتی بر پاسخگویی دولت در مورد منابع عمومی تاکید دارد . و نیاز مالکان سرمایه گذار بر اطلاعاتی در مورد سرمایه گذاری های عقلایی و دادن اعتبار و تصمیمات مشابه تاکید دارد .
اگرچه اعتبردهندگان معمولا به دنبال کسب اطمینان از وجود وجوه نقد کافی در آینده جهت پرداخت بدهی های سر رسید شده خود هستند ، اما اطلاعات خاصی که آنها در واحدهای تجاری و دولت ها جستجو می کنند با هم متفاوت است زیرا منبع بازپرداخت بدهی انها تفاوت دارد .
اعتبار دهندگان و اعتباردهندگان بالقوه دولتها به دنبال اطلاعاتی در مورد توانایی و تمایل دولتها به وصول مالیات جهت بازپرداخت بدهی ها ، پرداخت هزینه ها و تعهدات مربوط هستند .
اگرچه انواع خاصی از اطلاعات مندرج در گزارش های مالی واحدهای تجاری قادر به توجیه بعضی از نیازهای استفاده کنندگان خاص در گزارش های مالی دولتی است ، لیکن سایر استفاده کنندگان به اطلاعات متفاوتی نیاز دارند .
تاریخ گزارشگری مالی :
واحد سرمایه گذار در کاربرد روش ارزش ویژه از آخرین صورت های مالی واحد سرمایه پذیر استفاده می کنند هنگامی که بین تاریخ های گزارشگر ی واحد سرمایه گذار و واحد سرمایه پذیر تفاوت وجود دارد ، واحد تجاری وابسته به منظور استفاده واحد سرمایه گذار ، اغلب صورت های مالی خود را براساس همان تاریخ صورت های مالی واحد سرمایه گذار تهیه می کند . هنگامی که انجام اینکار غیر عملی است می تواند صورت های مالی تنظیم شده براساس تاریخهای مختلف گزارشگری استفاده کرد ، به شرط اینکه پایان دوره مالی واحد تجار وابسته ، بیش از سه ماه قبل از پایان دوره مالی واحد سرمایه گذار نباشد .
هنگامی که صورت های مالی با تاریخهای گزارشگری متفاوت مورد استفاده قرار می گیرد در ارتباط با آثار معاملات یا سایر رویدادهای عمده بین واحد سرمایه گذار و واحد تجاری وابسته که در فاصله زمانی بین تاریخ صورت های مالی واحد تجاری وابسته و تاریخ صورت های مالی واحد سرمایه گذار رخ داده است ، تعدیلات لازم انجام می شود .
گزارش های مالی براساس نیاز استفاده کنندگان :
استفاده کنندگان نیاز به اطلاعاتی برای کسب اطمینان از رعایت مبانی قانونی فعالیت های دولت دارند . بستانکاران دولتها و واحدهای تجاری ، هر دو علاقمند به اطلاعاتی در مورد توانایی بازپرداخت بدهی ها هستند ، اما اعتبار دهندگان دولتها بیشتر بر اطلاعاتی در مورد توانایی مستمر دولت به دریافت مالیات ها و انجام فعالیت ها با هزینه ای قابل رقابت با آن منابع نیاز دارند نه به اطلاعات در مورد چگونگی کسب درآمد .
دولتها با منعکس کردن نیاز ذی نفعان خود در گزارشگری مالی بر پاسخگویی تاکید می کنند . هنگام بیان اهداف گزارشگری مالی و حسابداری برای دولتها ضرورت اطلاعات برای تصمیم گیری اجتماعی و سیاسی همانقدر مهم است که برای تصمیم گیری اقتصادی در واحد های تجاری اهمیت دارد . واحدهای تجاری با منعکس کردن نیاز ذی نفعان آنها شامل سرمایه گذاران ، به صورت برجسته ای بر عملکرد مالی مثل درآمد و اجزای آن تاکید دارند . برای واحدهای تجاری ، اطلاعات جهت اتخاذ تصمیم های اقتصادی ، مهمترین عامل در شکل دادن اهداف گزارشگری مالی و حسابداری محسوب می شود .
نیازهای متفاوت استفاده کنندگان گزارش های مالی دولتی و واحد های تجاری ، منعکس کننده محیط های متفاوتی است که سازمان ها در آن فعالیت می کنند . بعضی از تفاوت های محیط اصلی عبارت انداز :
1 اهداف سازمانی : هدف دولت عبارت است از حفظ یا افزایش ثروت شهروندان از طریق ارائه خدمات عمومی مطابق با اهداف عمومی .
به صورت تاریخی تاکید اولیه گزارشگری،بر درآمدها و اجزای آنها بوده است و تکیه کمتری بر معیارهای غیرمالی شده است .
2 منابع درآمد : منبع اصلی درآمد دولت وضع مالیات است که یک رویداد مالی اجباری ، قانونی بین شهروندان و واحدهای تجاری با دولت هایشان است .
3 عمر طولانی مدت : به دلیل قدرت مداوم
وصول مالیات و به دلیل نیاز مستمر به خدمات عمومی دولتها به ندرت منحل می شوند ، اگرچه امکان داشتن عمر طولانی ، برای دولتها و واحدهای تجاری با هم متفاوت است . واحدهای تجاری در صورتی منحل می شوند که نتوانند برای دوره بلندمدت ، محصولات و خدمات خود را به قیمتی بالاتر از بهای تمام شده آنها بفروشند . علاوه بر این واحد تجاری
زمانی تصفیه می گردد که به واسطه واحد دیگری خریداری شود . صورت های مالی واحدهای تجاری ، معمولا با فرض تداوم فعالیت تهیه می شود ، به این معنی که دارایی ها و بدهی ها به ارزش های انحلال نشان داده نمی شوند اگرچه این امر نیز به معنای فرض عمر طولانی بودن نیست .
گزارشگری مالی واحد های بازرگانی غیر دولتی به تشخیص سریع تغییرات صورت گرفته بر ارش منصفانه می پردازند زیرا این امر به تغییر در ارزش جاری واحد اقتصادی منجر می شود .
4ارتباط با سهامداران :استفاده کنندگان گزارش های مالی مایل به ارزیابی ترکیب مالیات ها ، حق الزحمه ها و وام هایی هستند که برای تامین مالی خدمات جاری مورد استفاده قرار می گیرد . و از آنجایی که تاکید اولیه واحدهای تجاری بر بالا بردن حقوق صاحبان سهام است ، گزارش های آنها تغییرات در حقوق مالکانه شرکت را در طی وره جاری نشان می دهد سهامداران شرکتهای تجاری به استثنای آنهایی که دارای سهام عمده ای هست
ند می توانند به سادگی ارتباط خود را با واحد تجاری از طریق فروش سهام خود قطع و بنابراین بر ارزش جاری و آتی هر سهام نظارت کند .
5 نقش بودجه : شهروندان و نمایندگان انتخابی آنها می توانند از بودجه های دولتی جهت پاسخگویی نگه داشتن مدیریت مالی دولت استفاده کنند . بودجه در واحدهای تجاری به مثابه ابزار داخلی مدیریت مالی است که بطورکلی از طریق مدیریت مالی کنترل می شود .
هدف های حسابداری و گزارشگری مالی خارجی :
هدف های حسابداری و گزارشگری مالی از نیازها و خواستهای اطلاعات استفاده کنندگان خارجی سرچشمه می گیرد . هدف اصلی گزارشگری مالی خارجی بیان اثرات اقتصادی رویدادها و عملیات مالی موثر بر وضعیت عملکرد واحد تجاری بر اشخاص خارج از واحد تجاری جهت کمک به آنان در اتخاذ تصمیمات مالی در ارتباط با واحد تجاری است . ابزار اصلی انتقال اطلاعات به اشخاص مزبور صورت های مالی اساسی است که محصول نهایی فرایند حسابداری و گزارشگری مالی محسوب میشود .
اگر کلیه استفاده کنندگان خارجی نیازها و علائق یکسان می داشتند بیان و توصیف هدفهای گزارشگری مالی خارجی آسانتر می بود اما چنین نیست و نیازها و علائق این گروه از استفاده کنندگان بسیار متفاوت و گوناگون است. مثلا بانکی که به واحد تجاری وام کوتاه مدت اعطا می کند اساسا به توانایی واحد تجاری وام گیرنده در بازپرداخت به موقع بدهی ها ,اهمیت می دهد در حالیکه سرمایه گذار بلند مدت در سهام واحد تجاری عمدتا به توان سودآوری , امکان افزایش سود هر سهم و توانایی تداوم فعالیت واحد تجاری علاقمند است .
در حال حاضر گزارشگری مالی بر نیازهای اطلاعاتی برخی از استفاده کنندگان تاکید بیشتری دارد . مثلا در گزارشگری مالی فعلی به نیازها و خواستهای کسانی که منابع مالی خود را قبلا در واحد تجاری به کار انداخته اند بیشتر از نیازهای اطلاعاتی سر
مایه گذاران و اعتبار دهندگان بالقوه , توجه شده است به همین دلیل , مدیریت واحدهای تجاری در تهیه ی صورت های مالی اساسی عمدتا بر نحوه و موارد مصرف منابعی تاکید می کنند که در اختیار آنان قرار گرفته است . علاوه بر این , توجه عمیق به گزارشگری در خصوص نقش مدیریت به عنوان مباشر و حافظ مالی می تواند یکی از دلایل طرفداری از سیستم بهای تمام شده ی تاریخی علی رغم تغییرات قابل توجه در سطح عمومی قیمت ها, باشد.
هدف های عمده حسابداری و گزارشگری مالی خارجی به شرح زیر است :
هدف اول:
گزارشگری مالی باید اطلاعاتی را فراهم سازد که برای سرمایه گذاران و اعتبار دهندگان فعلی و بالقوه و سایر استفاده کنندگان ، در تصمیم گیری های سرمایه گذاری و اعطای اعتبار و سایر تصمیمات مشابه مفید واقع شود .
هدف دوم :
گزارشگری مالی باید اطلاعاتی را فراهم سازد که سرمایه گذاران ، اعتبار دهندگان و سایرین را در ارزیابی امکان دسترسی به میزان وجوه نقد و همچینین ارزیابی زمان بندی و ابهام در مورد چشم انداز آتی جریان ورود وجوه نقد به واحد تجاری کمک کند . برآورد انتظارات سرمایه گذاران ، اعتباردهندگان و سایرین در مورد دریافت وجه نقد از محل سرمایه گذاری در واحد تجاری یا اعطای اعتبار به آن یا سایر موارد به شدت به دور نمای نقدینگی آتی
واحد تجاری بستگی دارد .
هدف سوم :
گزارشگری مالی باید اطلاعاتی را در مورد منابع اقتصادی واحد تجاری ، حقوق نسبت به منابع مزبور (یعنی تعهدات واحد تجاری در مودر انتقال منابع به سایر اشخاص یا صاحبان سهام ) و اثرات رویدادها ، فعالیت ها و شرایطی که منابع و حقوق مزبو
ر را تغییر می دهد ، ارائه کند .
گزارشگری مالی علاوه بر تامین هدف های بالا باید اطلاعاتی درباره موارد زیر نیز فراهم آورد :
1 عملکرد واحد تجاری که از طریق اندازه گیری سود خالص و اجزای تشکیل دهنده آن بر مبنای فرض تعهدی مشخص می شود .
2 چگونگی تامین ، مصرف وجوه ، استقراض و بازپرداخت دیون ، توزیع سود سهام و سایر موارد توزیع مبلغ واحد تجاری بین صاحبان سهام و عوامل دیگری که ممکن است بر نقدینگی توانایی واحد تجاری در ایفای به موقع تعهداتش تاثیر گذارد .
3 نتایج حاصل از مباشرت و نظارت مدیران بر منابع واحد تجاری در ایفای مسئولیت هایی که در قبال صاحبان سهام داشته اند .
نقش صورت های مالی اساسی در تحقق اهداف حسابداری و گزارشگری مالی :
برای تحقق هدف های حسابداری و گزارشگری مالی باید اطلاعات بسیار متنوعی درباره واحدهای تجاری فراهم آید که این نیز مستلزم تهیه و ارائه چندین صورت مالی است . به بیان دیگر ، هدف های گزارشگری مالی ایجاب می کند که مجموعه کاملی از چندی
ن صورت مالی مجزا و در عین حال مرتبط با یکدیگر ارائه شود . هریک از صورت های مالی اساسی به طور جداگانه و همچنین صورت های مالی اساسی ،در مجموع ، در تحقق هدف های گزارشگری مالی نقش دارند .
علاوه بر این ، نقش اجزای متشکله هریک از صورت های مالی اساسی را در تامین هدف های مزبور نباید نادیده گرفت . هریک از صورت های مالی اطلاعات خاص و متفاوتی را ارائه می کند و مجموعه این اطلاعات گوناگون را نمی توان در صورت های کمتری ترکیب و به گونه ای ارائه کرد که به پیچیدگی ارائه شده منجر نشود .
ریسک واحدهای تجاری :
عدم اطمینان یکی از ویژگیهای بارز هر محیط اقتصادی است . اساسا رویکرد شرکت هاست به ریسک تصمیمات ، معاملات و قیمت های بازار را تحت تاثیر قرار می دهد . تصمیمات درست و عاقلانه بر مبنای اطلاعاتی گرفته می شود که ریسک و شرایط عدم را تشریح می کند یا حداقل به شناخت آنها کمک می کند . مهمترین جزء یک سیستم اطلاعاتی در هر اقتصاد گزارشگری مالی آنها است . هنگامی که یک شرکت اطلاعاتی را در خصوص شرایط و عملکرد مالی خود به استفاده کنندگان بیرونی ارائه می دهد خواسته یا ناخواسته اثر انواع ریسک بر شاخص های ارزیابی ، سودخالص و جریانات نقدی خود را جهت دهی می کند .
شاید بتوان گفت در سالهای اخیر آنچنان که باید به مقوله گزارشگری مالی پرداخته نشده است این در حالی است که باید توجه داشت بررسی چالش های گزارشگری مالی ، عامل اساسی رفع اختلاف نظرهای موجود بین وضع کنندگان استانداردهای حسابداری و مقررات گذاران است .
ضمنا این امر موجب می شود ساختار و محتوای گزارشات مالی نیز
تبیین شود و خلاصه این که نتیجه نهایی آن ارایه یک سیستم گزارشگری مالی است که با مفاهیم مدیریت ریسک و اصول اندازه گیری آن سازگار است و زمینه را برا
ی تصمیم گیری های آگاهانه توسط استفاده کنندگان بیرونی فراهم می آورد .
راه حلهایی که از سوی کارشناسان برای رفع اختلاف نظر بین وضع کنندگان استاندارد و مقررات گذاران بیان شده :
1 تفکیک مفهوم بی طرفی از گرایش به سمت گزارشگری محافظه کارانه به عنوان یک هدف بلند مدت :
عدم جانبداری در ارایه تصویری شفاف از شرایط و عملکرد مالی شرکت ، هدف اصلی حسابداری است که باید در بلندمدت از مقوله تمایل به گزارشگری محافظه کارانه به موجب برخی مقررات متمایز شود .
به عبارت دیگر قاعده مندی ابزارهای قانونی احتیاط آور نقطه شروع ارزیابی هایی است که مشمول محافظه کاری نمی شود .
2 رفع برخی سوء تقاهمات طی فرایندی همسو با هدف اول :
به این منظور مقررات گذاران با توجه به ابزارهای کنترلی که در اختیار دارند ، در مواجهه با بخشی از مفاهیم ((ثبات مالی تغییرات در ایتانداردهای گزارشگری مالی )) که غی
ر قابل اجتناب هستند ، سیاست بی طرفی را در پیش می گیرند .
3 اجماع بر سر گزارش اطلاعات غنی تر در مورد شاخص های مالی شرکت .
البته این مهم در چارچوب رویه حسابداری سنتی و با استفاده از گزارشگری وضعیت جاری شرکت از طریق صورت های مالی (اطلاعات درجه یک ) امکانپذیر نیست ، بلکه باید برآوردهایی از ریسک (اطلاعات ریسک) و درصد عدم اطمینان هر یک از براوردها (اطلاعات خطای اندازه گیری ) نیز ازائه شود . تشریک مساعی بین وضع کنندگان استانداردهای حسابداری و نهادهای نظارتی علاوه بر بهبود مجموعه نهایی اطلاعات گزارش شده ، ضمانت اجرایی آن را نیز در پی خواهد داشت .
نتیجه گیری :
در ایران بنگاههای اقتصادی سهم مهمی در توسعه اقتصادی کشور دارند : اطلاعات حسابداری نیز نقش با اهمیتی در پایداری و توسعه بنگاههای اقتصادی ایفا می کند اما از آنجا که اقتصاد ایران در تسلط بخش دولتی است و به طور جدی تحت تاثیر رقابت و فناوری قرار نگرفته است ، هنوز اطلاعات حسابدار و حرفه حسابداری به عنوان تولیدکنندگان و اعتباردهندگان به اطلاعات حسابداری ، سهم شایسته خود را در اقتصاد ملی نیافته اند .
نکته با اهمیت دیگر این است که ذی نفعان و در کل جامعه اتکای جدی به گزارشگری مالی و حسابرسی نمی کنند علت ان این است که گزارشگری مالی گزارش خ
لاصه و افشرده است که تهیه آن فرآیند و پیش زمینه هایی دارد که اگر در نظر گرفته نشود اعتبار گزارش ها را کاهش می دهد حسابرس داخلی یکی از این پس زمینه ها است . ساز و کار حسابرس داخلی سهم مهمی در اعتبار بخش به گزارشگری مالی دارد . اتکاپذیری صورت های مالی از یک طرف به کار حسابرسان بستگی دارد اما از آن مهم تر ب
ه زیر ساخت های پیش نیاز گزارشگری مالی اطمینان بخش وابسته است .
پیشنهادات برای ادامه موضوع و کسب اطلاعات بیشتر :
1 چگونگی می توان اهمیت و اعتبار حرفه حسابداری و محصول آن یعنی اطلاعات حسابداری را در جامعه افزایش داد ؟
2 کیفیت گزارشگری مالی در ایران چگونه است ؟ چگونه می توان آن را بهبود بخشید و ارتقاء داد ؟
3 شکل ومحتوا و نحوه ارائه صورتهای مالی در ایران تا چه اندازه در ارتقای شفافیت و پاسخگویی موثر است و پیشنهادات لازم برای تغییر آنها .
4 آیا گزارشگری مالی در ایران مانند سایر کشورها جهان نیازمند نظارت است و چه مرجعی باید بر این موضوع نظارت کند ؟
5 آیا موانعی در رعایت استانداردهای حسابداری وجود دارد ؟
برای ارتقای گزارشگری مالی و محصول آن یعنی گزارشگری مالی باید استفاده کننده و تولید کننده را در نظر بگیریم استفاده کننده باید یاد بگیرد چگونه از اطلاعات مالی ا
ستفاده کند که قابل اتکا باشد و بتواند استفاده ای موثر از آن را به عمل آورد .
ما برای ارتقای نقش گزارشگری مالی چاره ای نداریم جز اینکه فرهنگ سازی کنیم وقتی در مجمع عمومی ، حسابرس اشاره می کند که سود به درستی محاسبه نشده و رقم محاسبه شده بیش از واقعیت است هیئت رییسه مجمع ، سهامدار عمده ، سهامدار جز و حتی مقام ناظر بورس اوراق بهادار همه از کنار آن عبور می کنند و سود نداشته را تقسیم می کنند
؛ چرا؟ برای اینکه در کوتاه مدت همه ذینفع هستند ما باید شرایط خاص کشورمان را درک کنیم و مطابق آن راه بهبود را پیدا کنیم .
اگر خواست و درک عمومی به سمت شفاف شدن گزارشگری مالی تمایل پیدا کند آنگاه به ابزار نیاز داریم این ابزار استانداردهای حسابداری درست است که از تحربه دیگر کشورها اقتباس می کنیم ولی باید آن را کاملا بومی کنیم . معنی آن این است که باید استانداردها را به زبان ساده ، با حجم بسیار کم و متناسب با درک عمومی موجود در جامعه تنظیم کنیم . استانداردهای حسابداری با حجم کنونی و تغییرات مداوم و پیچیدگی زیاد به درد جامعه ما نمی خورد آن هم در ایران که زبان مبتنی بر فرهنگ ما زبان ابهام و دو پهلوست باید سرمایه گذاری زیادی بکنیم و استانداردهای حسابداری را تبدیل کنیم به یک مجموعه منعقد و متناسب با کار ما که به طور روشن بایدها و نبایدها را بیان کند . استانداردهای حسابداری ما باید بسیار ساده و روشن باشد که همه استفاده کنندگان از آن برداشت یکسانی داشته باشند .
اما نکته بسیار موثر دیگر در ارتقای گزارشگری مالی این است که باید هزینه گزارشگری مالی نادرست را بالا ببریم ، چیزی که تا به حال به طور کلی نداشتیم و اخیرا در قانون بازار سرمایه مطرح شده است .
در اکثر کشورهای جهان کسی که صورت های مالی نادرست ارائه می کند مجازات سنگین در انتظار دارد و باید خسارت کسانی که از این بابت دچار زیان شده اند بپردازند ، ما باید سرانجام به این سمت حرکت کنیم که هزینه ارائه اطلاعات نادرست بالا برود .
منابع :
– نشریه حسابرس شماره 35 ، ترجمه فریده منصوری .
– نشریه حسابدار شماره 143 ، نصراله مختار (حسابدار خبره از انگلستان و آمریکا) .
– فصلنامه حسابدار رسمی شماره 12 ،کار مشترک انجمن حسابدار
رسمی آمریکا و موسسات حسابداری رسمی ، آرتور اندرسون ، دلویت وتاشه و ارنست اندیانگ و کی پرام جی پرایش و اترهاوس کرپزر .
– قصلنامه حسابرس شماره 33
– مقاله ترجمه دکتر نظام الدین رحیمیان و اعظم ولی زاده
– صورت های مالی اساسی ،نشریه 76 ،سازمان حسابرسی
– حسابدار مالی ، تالیف دکتر رضا شباهنگ
– صورت گردش وجوه نقد ، نشریه 97 ، تالیف دکتر عزیز عالی پور
– سایت اینترنتی حسابدار رسمی www.hesabiran.com
– سایت روزنامه سرمایه www.sarmayeh.net