دانلود مقاله نحوه به خلافت رسیدن ابوبکر و فعالیتهای حضرت علی (ع) در دوران 23 سال اسلام word دارای 49 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله نحوه به خلافت رسیدن ابوبکر و فعالیتهای حضرت علی (ع) در دوران 23 سال اسلام word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
مقدمه
علت تشکیل سقیفه
نظریه احمد حسین یعقوب
خلافت ابی بکر
ابی بکر
علی علیه السلام در دوران خلافت 25 ساله پس از پیامبر(ص)
الف: خلفاء و علی (ع)
ب: موضع امام (ع) در بیان مواضع خود را خلافت
تلاش امام برای تحقق امامت:
علی علیه السلام در مقابل مشکلات:
1ـ مشکل عدالت اقتصادی:
2ـ مشکل مسائل نژادی:
3ـ مشکل انحرافات دینی:
4ـ مشکل فساد داخلی:
موضع امام در اصلاح وضع داخلی:
عایشه دختر ابی بکر «ام المومنین» و آغاز جنگ جمل
هجرت علی (ع) به عراق
علی (ع) و معاویه:
همراهی معاویه و عمروبن عاص:
مقدمات درگیری:
حکمیت و تفرقه:
خوارج و ویژگیها
پس از خوارج:
مکه، یمن و مدینه:
قطقطانه:
منابع و ماخذ
کتاب تاریخ اسلام ـ تالیف جعفر سبحانی
کتاب پیام آور رحمت ـ تالیف مصطفی رجایی خراسانی
کتاب تاریخ ده هزار ساله ایران ـ عبدالعظیم رضایی
تاریخ سیاسی اسلام ـ تالیف رسول جعفری
سقیفهی بنی ساعده محل سرپوشیدهای بود که اقوام بهنگام ضرورت در آن گرد میآمدند. بهنگام رحلت پیامبر(ص) مهاجران و انصار در سقیفه گرد آمدند تا نسبت به تعیین خلیفه و جانشین محمد(ص) اقدام کنند. آنها برای این منظور سعدبن عباده پیشوای خزرجبان را در نظر گرفته بودند. چون ابوبکر از این خبر آگاهی یافت، به همراه عمر بدانجانب رهسپار گشت و در نتیجهی کوشش و تلاش عمر و یاری مهاجران و انصار به خلافت برگزیده شد
در این نشست پیرامون امارت و فرمانروائی گفتگوی فراوان و مناقشهی بسیار صورت گرفت و نوزده نفر در این باره به احتجاج برخاستند. مهاجران سبقت و پیشگامی خود را ملاک برتری خویش عنوان کردند و انصار یاریهای بیدریغ خود را معیار صلاحیت خود دانستند. سررشتهداران ماجرای سقیفه میگفتند اگر پیامبری و خلافت هر دو در یک خاندان قرار گیرد، هاشمیان (بنیهاشم) بر قریش جیره خواهند شد. این امر در واقع حکایت از آن دارد که چه مهاجران و چه انصار خلافت بنیهاشم را مایهی خشم اعراب میپنداشتند و شاید به منظور حفظ وحدت و اتفاق اعراب بود که خلافت علی(ع) را قربانی کردند
ابوبکر گفت: پیغمبر فرمود که خلیفه باید از قریش باشد. جمعیت انبوه حاضران با شنیدن سخنان ابوبکر در مسجد حاضر شده، وی را به خلافت برگزیدند. بنابه روایتی، ابوبکر بر بالای منبر رفت و پس از سپاسگزاری از مردم، اظهار داشت که حق این بود که علی(ع) به خلافت برگزیده گردد. ولی مردم این پیشنهاد را نپذیرفته گفتند: رسول خدا ترا صدیق خوانده و علاوه بر آن تو پیر و شیخ قبیلهی قریشی و این مقام حقاً به تو میرسد. سلمان، اباذر، مقداد، عمار یاسر و گروهی از صحابه نیز خلافت را حق علی(ع) اعلام کردند، ولی اظهارات ایشان مورد عنایت و اعتنا قرار نگرفت
ابوبکر دو سال و سه ماه خلافت کرد. در دوران حکمرانی ابوبکر، مسلمانان بر ایران حمله بردند، بخشی از عراق و شام را فتح کردند و فتنهی مسلیمهی کذاب که در یمامه دعوی پیغمبری میکرد، فرونشانده شد
ابوبکر را یار غار پیامبر میدانند. او نخستین مردی بود که اسلام را پذیرفت وی همهی دارائی خود را در راه پیشرفت آئین محمد(ص) صرف کرد، دختر خویش عایشه را به همسری پیامبر اسلام درآورد و در سختیها یار و یاور صمیم و با ارادت وی بود. ابوبکر در ماه جمادیالاخر سال سیزدهم هجرت چشم از جهان فروبست
بررسی سرگذشت گروهی که در سقیفه بنیساعده دور هم گرد آمده بودند، به خوبی نشان میدهد که چگونه در آن روز اسرار هویدا گشت و بار دیگر عصبیتهای قومی و عشیرهای و افکار جاهلی از لابلای گفتگوهای یاران پیامبر خود را نشان داد و روشن گردید که هنوز تربیتهای اسلامی در اعماق دل آنان نفوذ نکرده و اسلام جز سرپوشی بر چهره کریه جاهلیت، چیزی نبوده است
بررسی این واقعه تاریخی به خوبی میرساند که هدف از آن اجتماع، هدف از آن سخنرانیها و پرخاشها، جز منفعتطلبی و سودجویی چیز دیگری نبود و هر فردی کوشش میکرد که لباس خلافت را که باید بر اندام شایستهترین فرد از امت پوشیده شود، بر اندام خود بپوشد
چیزی که در آن انجمن مطرح نبود، مصالح اسلام و مسلمانان بود و یا جستجوی شایستهترین فرد از امت که با تدبیر خردمندانه و دانش وسیع و روح بزرگ و اخلاق پسندیده خود، بتواند کشتی شکسته اسلام را به ساحل نجات رهبری کند
مرحوم استاد مظفر در السقیفه مینویسد
در بحث گذشته دیدیم که خدمت ممتازی که انصار به اسلام کرده بودند به خیالشان انداخته بود که در خلافت یا در زمامداری مسلمین ذیحقند و این حقیقت را ما از زبان نامزد خلافت از طرف انصار (سعدبن عباده) در خطبهای که آن روز ایراد کرد، میفهمیم
به اضافه اینکه از آن بیم داشتند که امر خلافت در بست در اختیار کسانی قرار گیرد که انصار فرزند و پدر و برادرشان را کشته بودند. با این اعتقاد که مساله از دست اهلش خارج شده است و همان گونه که گذشت دلیل بر این مطلب اخیر این است که پس از آنکه ناامید شدند، خواستند با علی(ع) بیعت کنند
ما از مجموعه آنچه گذشت میفهمیم که اینها در این کوشش بیشتر از آنکه مهاجم باشند، مدافع بودند. حالت دفاعی همیشه از احساس ضعف و ناکامی به وجود میآید و این احساس برای کسانی که بخواهند در زندگی پیروز شوند، بزرگترین درد روحی است زیرا بر اثر آن، تصمیم و اراده ضعیف و سست میگردد و در رای و تدبیر شخصی، اضطراب پیدا میشود و همه این احوال در اجتماع سقیفه در چهره انصار ظاهر و هویدا بود. شاهد بر این مدعا این است که بین خود انصار انشعاب روی داد و در برابر دشمنانشان عقبنشینی اختیار کردند و حتی بیشتر از اینها پیش از آنکه کسی با آنان به منازعه برخیزد، یعنی پیش از آمدن مهاجرین در اجتماع آنان، حاضر شده بودند که در امر خلافت به طریق شرکت عمل کنند و سخنگوی آنان چنین گفت
وقتی که با ما منازعه کنند، خواهیم گفت: «یک امیر از ما و یک امیر از شما و هرگز به چیزی کمتر از این حاضر نخواهیم شد» که سعد پس از این سخن گفت: «هذا اول الوهن» یعنی: «این اولین گام شکست است» حقیقت این است که این گفته، اول و آخر شکست آنان بود
این حالت یعنی اینکه حاضر بودند خلافت را با شرکت دیگران متصدی شوند، حتی بعد از آمدن مهاجرین نیز ادامه یافت و علیرغم تذکر سعد که «این اولین شکست است» باز این کلمه را تکرار کردند
این گفته در ضمن حاکی از آن است که انصار دارای روحیههایی بزرگ و با گذشت و مردمانی نرمخو بودهاند و این مطلب نیز صدق میکند که اینان پیش از آنکه مهاجم باشند، حالت دفاعی داشتند و خلافت و پیشوایی را برای آن نمیخواستند که مالک مقدرات و شؤون امت گردند، بلکه منظورشان این بود که زیان و صدمه کسانی را که از صدمهشان بیم داشتند، دفع کنند.[1]
ایشان در قسمت اول این بحث مینویسد
ما در بحث سابق کوشش کردیم متشبث به چیزهایی شویم که سوء نیت را از انصار برطرف کند ولی مطمئنیم که آنچه از طرف انصار گفتیم، چیزی خارج از یک سری وسوسههایی که بالاخره کار شخص را از نقطهنظر دینی تجویز نمیکند، نبود ولی امید ما این است که انصار در کاری که کردهاند، معذور باشند تا ما عده فراوانی از صحابه را گمراه ندانیم
اما در وسع ما نیست که این کار انصار را فی نفسه صحیح بدانیم، اعم از آنکه سوءنیت داشته یا نداشتهاند، زیرا مادام که فرض کنیم حقیقتی از لحاظ نص راجع به امام وجود داشته بنابراین این گونه خودرایی و پیشدستی که انصار در عقد اجتماع خویش به خرج دادند، نمیتواند چیزی خارج از خیانت به اسلام و تفریط بی مجوز در حقوق مسلمین به شمار آید، آن هم در موقعی که چنین فاجعه بزرگی هوش از اسلام برده و مسلمین هم از شدت مصیبت عقل از سرشان پریده و نمیدانند که از طرف عرب و دشمنان اسلام چه به روزشان خواهد آمد.[2]
صاحب کتاب «نظریه عداله الصحابه» در دفاع از انصار آنچنان گام جلو نهاده که مساله را به گونهای دیگر بیان میکند. ایشان مینویسد
اما راجع به انصار باید گفت که به طور قطع و یقین، همه آنها در سقیفه حاضر نبودند و چنان که به موجب نص شرعی، نخبگان انصار کسانی بودند که در جنگ بدر حضور داشتند گردهمایی انصار در سقیفه بدون حضور آنان امکانپذیر نبود و آن دو فردی که با مهاجرین سه گانه برخورد کردند (عویم بن ساعده و معن بن عدی) از جنگاوران بدر بودند و چنان که هدف از گردهمایی از نظر انصار انتخاب و تعیین خلیفه بوده، حداقل این دو تن بدری که آن موقع خارج از اجتماع عزاداران رسول اکرم(ص) بودند، در آن شرکت میکردند
علاوه بر این، رسول اکرم (ص) جان به جان آفرین تسلیم نمود، در حالی که در میان خانه مبارک خود آرمیده بود. آیا پذیرفتنی است که انصار همگی او را رها کرده و آن هنگام ک عترت پاک آن حضرت، مهیای خاکسپاری او در ضریح مقدسش بودند، احدی از آنها برای وداع آن حضرتش نرفته باشد؟ این مطلبی است که قبول آن جز با تقلید کورکورانه ممکن و میسر نیست
گذشته از اینها بر فرض که انصار همگی به خاطر انتخاب و تعیین خلیفه اجتماع کرده باشند، آنها مسالهدان بودند و به خوبی میدانستند که حضرت محمد(ص) از قریش است و ائمه طاهرین (ع) اصل و نسب قریشی دارند و احکام و ویژگیهای اهل بیت پیامبر(ص) را میشناختند و موقع نصب و معرفی ولی و خلیفه پیامبر(ص) در غدیرخم حضور داشتند. رسول اکرم(ص) سفارش علی(ع) و اهل بیت خود را به آنها کرده بود و یک بار در اجتماع آنها چنین فرمود
«ای گروه انصار! آیا راهنمایی نکنم شما را به چیزی که اگر بدان چنگ زنید، هرگز گمراه نخواهید شد؟» همگی گفتند: چرا یا رسول الله! سپس آن حضرت فرمود
«این علی(ع) است، پس او را دوست بدارید، چنان که مرا دوست میدارید و به او احترام کنید، چنان که به من احترام میکنید به درستی که گفتار من، فرمان خداوند است که جبرئیل به من ابلاغ نموده است[3]
با این حال، چگونه ممکن است انصار این حدیث شریف را از یاد ببرند، یا همگی آن را به فراموشی بسپارند؟ چطور ممکن است ماجرای نصب و معرفی خلیفه را فراموش کنند؟ در حالی که با شعار «ناروایی فراهم آمدن خلافت و نبوت برای هاشمیان» میانهای نداشتند. اصلاً آنها از قریش نبودند و لذا کنار زدن آل محمد(ص) برای آنها سود و مصلحتی در برنداشت. چگونه ممکن است گفته رسول اکرم(ص) را درباره علی(ع) از یاد ببرند که فرمود
«او بعد از من ولی و سرپرست شما است» و او بعد از پیامبر(ص) ولی هر مرد و زن مومنی میباشد…»
نادیده گرفتن این نصوص روشن و مسلم چه مصلحتی برای انصار داشت؟ شکی نیست که انصار برای انتخاب خلیفه از میان آنها، اجتماع نکرده بودند و این امری است که قبول آن بسیار دشوار میباشد، زیرا انصار نسبت به خلیفه و ولی خدا معرفت داشتند و در نبود علی(ع) وقتی متوجه شدند که خلافت از دست خارج خواهد شد، یک صدا گفتند: «با غیر علی(ع) بیعت نخواهیم کرد»
و بنا بر نقل دیگر بعضی از انصار این جمله را بر زبان آوردند[4] که اگر این روایت صحیح باشد، برخی از حاضرین میخواستند با غیر آن حضرت بیعت نمایند.با این حال تردید نمیتوان کرد که یکی از این دو روایت، صحیح و انکارناپذیر است
هنگامی که انصار تسلیم بیعت ابوبکر شدند و فاطمه زهرا(ع) به آنها مراجعه کرد و درخواست یاری و کمک نمود، به آن حضرت گفتند: «ای دختر پیامبر(ص) کار بیعت ما با ابوبکر سپری شده و چنان که همسرت، دست خود را پیش از ابوبکر به سوی ما دراز میکرد، ابوبکر را ترجیح نمیدادیم»
و بشیربن سعد همان کسی که خرق اجماع انصار کرد و پیش از همه دست بیعت به ابوبکر داد، با شنیدن استدلال امام علی(ع) رو به آن حضرت کرد و گفت: «اگر انصار سخنان تو را قبل از بیعت با ابوبکر شنیده بودند حتی دو نفر در حقانیت تو اختلاف نمیکردند.»[5]
لذا عاقلانه نیست که افرادی با این اندیشه و تفکر، دور هم جمع شوند که در نبود ولی برای پیامبر(ص) جانشین انتخاب کنند. در صورتی که این ولی را رسول اکرم(ص) در غدیر خم و پیش چشم آنها برایشان انتخاب و معرفی فرموده و آنها خود، بهترین تبریک و تهنیتها را پیشکش کردهاند…
از اینها گذشته «سعدبن عباده» این صحابه جلیل القدر و رئیس قبیله خزرج و مرد قاطعی که هیچ مصلحتی را بالاتر از قبول خلافت ولی و اهل بیت پیامبر(ص) و بزرگان مهاجرین بعد از آن حضرت نمیدانست. این صحابی جلیلالقدر به اتفاق همه مورخین بیمار و قادر بر حرکت نبود و چنان که توانایی میداشت، از دیدار واپسین رهبر و پیامبر خود صرف نظر نمیکرد و نیز مسلم است که منزل سعد به سقیفه و محل گردهمایی وصل بوده که بنا به نقل ابن قتیبه، او را به راحتی به منزلش بردهاند
احتمالاً این گروه از انصار به عیادت او آمده خبر رحلت رسول اکرم(ص) را به وی دادهاند و بعید به نظر نمیرسد که گفتگوی تندی میان این عده بر سر خلافت و شرایط و احوال دوره بعد از پیامبر(ص) نیز در گرفته باشد.[6]
احمد حسین یعقوب پس از بیان چگونگی ورود مهاجرین سهگانه به گردهمایی و چگونگی بیعت گرفتن برای ابوبکر در چند صفحه بعد مینویسد
حقیقت این است که داستان گردهمایی سقیفه، زیر نظر طرفداران عمر و ابوبکر ساخته و پرداخته شده است. آن هم به گونهای که حساسیت حکام و زمامداران را برنیانگیزد و چهره طرفداران این ماجرا و کسانی که مهاجرین سهگانه را به مثابه قهرمان این داستان تاریخی، تلقی میکنند مخدوش نسازند.[7]
صاحب تاریخ سیاسی اسلام در بررسی علل تشکیل سقیفه دو نکته دیگر را در دفاع از انصار بیان میکند
یکی اینکه گویا پیامبر(ص) نیز به انصار گفته بود که بعد از او صدماتی به آنها خواهند زد و آنها که باید صبور باشند.[8] لذا آنها بدون اینکه تامل کافی درباره واقعیت امر کرده و ابتدا از علی(ع) حمایت کنند، نابخردانه دست به تشکیل سقیفه زده و تصمیم گرفتند تا سعدبن عباده رئیس قبیله خزرج را به ریاست برگزینند
دیگر اینکه اگرچه انصار در سقیفه ذکری از علی(ع) کرده و یک نفر از آنها گفته بود که اگر علی(ع) بود دو نفر بر او اختلاف نمیکردند.[9] اما احتمالاً گمان کردهاند که علی(ع) از گرفتن خلافت منصرف شده، چون به سقیفه نیامده است. لذا این کلمات کمتر مورد توجه قرار گرفته و با توجه به بحرانهای موجود مسائل دیگر برای آنها در درجه اول از اهمیت بوده است.[10]
وی در ادامه میافزاید
نظر قریش نسبت به علی(ع) بسیار بدبینانه بود. در ابتدا چنانچه حدیدی نیز متذکر شده، قریش او را قاتل عزیزان خود میدانستند! این خونها اگرچه درکنار محمد(ص) و با انگیزه دینی ریخته شده بود، اما در هر حال از شمشیر علی (ع) چکیده بود.[11]
اضافه بر آن محبوبیتی که علی(ع) نزد پیامبر(ص) داشت، برای دیگران آزردگی و حسادت به وجود آورده بود.[12]
آفتاب عمر رسول گرامی غروب نمود و مسلمانان را در سوک خود فرو برد. بزرگترین مسئلهای که مسلمانان، پس از درگذشت پیامبر گرامی، با آن روبرو بودند مسئله رهبری امت بود. مواجه شدن با چنین مسئلهای بدان علت بود که امت اسلامی در هیچ زمانی بینیاز از رهبر نبوده و وجود امام و خلیفهای برای هدایت آنان ضروری است
از نظر شیعه وجود رهبری در زمان خود رسول گرامی حل شد و جانشین او در یک اجتماع باشکوه در غدیر خم تعیین گردید ولی از نظر برادران اهل سنت مسئله به گونهای دیگر است و باید گره به دست خود مسلمانان گشوده شود؛ اکنون ببینیم این مشکل چگونه گشوده شد؟
هنوز جسد مطهر پیامبر در گوشه اطاق قرار داشت که گروهی از مسلمانان مدینه از فوت او آگاه شده و گرداگرد مسجد و خانه او جمع شدند. آنان همگی مرگ پیامبر را باور نموده و اندیشهای جز انجام دادن مراسم غسل و تدفین او نداشتند. در این میان «عمربن خطاب» از میان جمعیتی که در مسجد نشسته بودند برخاست و گفت: «به خدا قسم پیامبر خدا نمرده است بلکه همچون حضرت موسی از نظر ما غایب شده و باز میگردد»[13] سپس عمر و مغیره اجازه گرفتند که وارد حجره پیامبر شوند و در این مورد تحقیق بیشتری کنند. در حجره دو نفر پارچه را از چهره پیامبر عقب زدند. عمر گفت: «او نمرده بلکه از هوش رفته است» ولی مغیره گفت: «قطعاً در گذشته است.»[14] عمر همچنان بر زنده بودن پیامبر پافشاری میکرد تا ابوبکر وارد شد. وی رو به حاضران کرد و گفت: «هرکس محمد را میپرستد محمد مرده است و هرکس خدای محمد را میپرستد او زنده است.» آنگاه این دو آیه را خواند
تو میمیری و آنان نیز میمیرند.[15]
محمد رسولی است که پیش از او پیامبرانی آمدهاند اگر او بمیرد یا کشته شود به عصرهای پیشین باز میگردید؟ هرکس برگردد بر خدا ضرر نمیزند و خدا سپاسگزاران را پاداش میدهد.[16]
در این جا اختلاف بر سر فوت پیامبر برطرف شد. همگان در انتظار مراسم تدفین پیامبر بودند که ناگهان دو نفر از انصار خود را به مجمع رساندند و رو به ابیبکر کردند و گفتند که نطفه فتنه در حال انعقاد است و انصار در سقیفه بنی ساعده گرد آمدهاند و میخواهند با سعدبن عباده بیعت کنند. ابیبکر و عمر و ابوعبیده از جای خود برخاستند و به سرعت خود را به سقیفه رساندند.[17] آنان هنگامی رسیدند که سعدبن عباده در مجمعی از انصار سخن میگفت. وی ضمن تشریح خدمات انصار چنین گفت: «ای گروه انصار شما پیش از دیگران به آئین اسلام گرویدید از این جهت برای شما فضیلتی است که برای دیگران نیست. پیامبر اسلام متجاوز از ده سال قوم خود را به خداپرستی و مبارزه با شرک دعوت نمود، جز جمعیت کمی از آنان کسی به او ایمان نیاورد ولی هنگامی که پیامبر با شما سخن گفت شما به او ایمان آوردید و دفاع از او را برعهده گرفتید، و برای گسترش اسلام و مبارزه با دشمنان جهاد نمودید و در تمام دورهها سنگینی کار بر دوش شما بود و روی زمین را شمشیرهای شما رنگین کرد و عرب سرکش در پرتو قدرت شما گردن نهاد تا آنجا که رسول خدا از میان رفت و از همه شما ناراضی بود، هر چه زودتر زمام کار را به دست بگیرید که جز شما کسی لیاقت این کار را ندارد.[18]
در این موقع ابوبکر برخاست و چنین گفت: «خداوند محمد را برای پیامبری به سوی مردم اعزام نمود تا خدا را بپرستند و شریک و انبازی برای او قرار ندهند. برای عرب ترک آئین شرک و بت پرستی سنگین و گران بود، گروهی از مهاجران به تصدیق و ایمان و یاری او در لحظات سخت بر دیگران سبقت گرفتند و از کمی جمعیت نهراسیدند، آنان نخستین کسانی بودند که به او ایمان آوردند و خدا را پرستش نمودند. آنها خویشاوندان پیامبرند و به زمامداری و جانشینی شایستهتر میباشند.» سپس به فضیلت و موقعیت و سوابق انصار ر اسلام اشاره کرد و گفت
«اگر از گروه مهاجرین که در هجرت پیشقدم بودهاند بگذریم هیچ کس به مقام و موقعیت شما نمیرسد. بنابراین چه بهتر ریاست و خلافت را مهاجرین به دست بگیرند و وزارت و مشاوره را به شما واگذار کنند و هیچ کاری را بدون تصویب شما انجام ندهند.[19]
هرگاه خلافت و زمامداری را قبیله خزرج به دست بگیرند اوسیان از آنها کمتر نیستند و اگر به اوسیان واگذار شود خزرجیان از آنها دست کم ندارند. گذشته از این، میان این دو قبیله خونهائی ریخته و افرادی کشته شده و زخمهائی غیرقابل جبران پدید آمده است که هرگز فراموش نمیشوند. هرگاه یک نفر از شما، خود را برای خلافت آماده کند بسان این است که او خود را در میان کام شیر افکنده باشد و سرانجام میان دو فک مهاجر و انصار خرد شود.[20]
آنگاه حباب بن منذر از جانب انصار و عمر و ابوعبیده از جانب مهاجر سخن گفتند و هرکدام در دعوت به تعیین زمامدار و جانشین از گروه مهاجر و انصار دلایلی را یاد کردند. در این میان آنچه که مایه سنگینی کفه مهاجر شد این بود که شخصیتی از انصار به نام بشیربن سعد که پسر عمومی سعدبن عباده و از تمایل اوس و خزرج به گزینش او سخت ناراحت بود، سکوت مجلس را شکست و برخلاف توقع گفت پیامبر از قریش است، خویشاوندان پیامبر برای زمامداری از ما شایستهترند چه بهتر کار خلافت را به خود آنان واگذار نمائیم و مخالفت نکنیم
جبهه انصار با مخالفت شخصیتی مانند بشیر وحدت کلمه را از دست داد. در این موقع ابیبکر رو به مردم کرد و گفت مردم! به نظر من عمر و ابوعبیده برای خلافت شایستگی دارند. با هرکدام میخواهید بیعت کنید. ولی هر دو نفر برخاستند و به ابیبکر گفتند: «تو از ما شایستهتری تو همسفر رسول خدا در غار ثور میباشی، چه کسی میتواند در این امر بر تو سبقت بگیرد، آنگاه هر دو نفر جلو رفتند، دست ابیبکر را به عنوان بیعت فشردند و از انصار بشیربن سعد که وحدت کلمه را بهم زد، دست ابوبکر را نیز برای بیعت فشرد
مخالفت شخصیتی از خزرجیان، به قبیله اوس که از لحظه نخست با پیشوائی سعدبن عباده خزرجی موافق نبودند جرئت مخالفت بخشید. رئیس آنها رو به افراد خود کرد و گفت: «هرگاه خزرجیان گوی خلافت را بربایند و زمام امور را به دست بگیرند یک نوع فضیلت و برتری پیدا میکنند، هر چه زودتر برخیزید و با ابوبکر بیعت کنید». سپس خود او برخاست و با او بیعت کرد واوسیان نیز همگی از او پیروی کردند و بیعت نمودند. به این ترتیب ابوبکر به بیعت دو نفر از مهاجران و بیعت رئیس اوسیان و به دنبال آن پیروان او اکتفا کرد و سقیفه را ترک گفت و به سوی مسجد آمد، ولی رئیس خزرجیان و پیروان او یادآور شدند که ما جز با علی با کسی دیگر بیعت نمیکنیم
ابی بکر وقتی زمام خلافت را به دست گرفت که گروهی از طوایف راه ارتداد را پیش گرفته بودند و گروهی دیگر از پرداخت زکات خودداری میکردند. مسیلمه کذاب نیز دریمامه دعوی نبوت مینمود و سپاه اسامه در اجرای فرمان رسول خدا در حال حرکت بودند. وی در دوران حکومت خود با طوائف مرتد نبرد کرد، کسانی را که از پرداخت زکات خودداری میکردند رام ساخت، سپاهی را برای سرکوبی مسیلمه گسیل داشت و جیش اسامه را برای نبرد با رومیان تنفیذ کرد. او در شب سه شنبه بیست و دوم جمادیالاخر در سال سیزدهم هجرت در سن شصت و سه سالگی درگذشت[21]
[1] – اسرار سقیفه، حجتی کرمانی، ص
[2] – اسرار سقیفه، ص
[3] – شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 9، ص 170ـ حلیه الاولیاء ابونعیم، ج 1، ص 63ـ مجمع الزوائد، ج 9، ص 132ـ کفایه الطالب، کنجی شافعی، ص 210ـ ینابیع الموده، قندوزی حنفی، ص313 ـ کنزالعمال، ج 15، ص 126ـ الریاض النضره، طبری، ج 2، ص 233ـ فضائل الخمسه، ج 2، ص 98ـ مطالب السول، ابن طلحه، ج 1، ص 60 و فوائد المسمطین، ج 1، ص 197، ح 154
[4] – الامامه و السیاسه، ابن قتیبه، ج 3، ص8 و 198ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 2، ص
[5] – الامامه والسیاسه، ج 3، ص
[6] – نظریه عداله الصحابه و المرجعیه السیاسیه فی الاسلام، احمد حسین یعقوب، مترجم مسلم صاحبی، ص
[7] – همان ماخذ، ص
[8] – انساب الاشراف، قسم سوم، ص 53، چاپ بیروت
[9] – یعقوبی، ج2، ص 132ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 65، ص
[10] – تاریخ سیاسی اسلام، رسول جعفریان، ج 1، ص 263ـ موسسه در راه حق، پاییز 1366 هـ .ق
[11] – شرح نهج البلاغه، ج 13، ص
[12] – تاریخ العرب و الاسلام، ص
[13] – سیره ابن هشام ج 2 ص 656 و تاریخ طبری ج 3 ص
[14] – طبقات ابن سعد ج 2 ص
[15] – سوره زمر آیه
[16] – سوره آل عمران آیه
[17] – سیره ابن هشام ج 2 ص 669 و عقدالفرید ج 4 ص 257،
[18] – تاریخ طبری ج 3 ص
[19] – تاریخ طبری ج 3 ص
[20] – البیان والتبیین ج 2 ص
[21] – کامل بن اثیر ج 2 ص 287 و تاریخ الخلفاء سیوطی ص
دانلود مقاله نقش دین، دینداری و انتظار در کاهش ناهنجاریهای جامعه word دارای 17 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله نقش دین، دینداری و انتظار در کاهش ناهنجاریهای جامعه word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
نقش دین ، دینداری و انتظار در کاهش ناهنجاریهای اجتماعی
1 انتظار و کنترل اجتماعی
2 انتظار و معناداری زندگی
انتظار و تحکیم هدف
انتظار و همبستگی اجتماعی
نتیجه
منابع
[1] . گیدنز، جامعهشناسی، ص 159
[2] . سوره بقره، آیه30
[3] . سوره شمس، آیه8
[4] . شمسالله میر بحی، تبیین جامعه شناختی واقعه کربلا، ص 3، 5 ـ 6، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم 1382
[5] . علی سلیمی، محمد داودی، جامعه شناسی کجروی، ص 692، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، قم 1380
[6] . همان، ص 7
[7] . محمد باقر ساروخانی، دایره المعارف علوم اجتماعی، ص 491، انتشارات دانشگاه تهران، تهران 1370
[8] . سوره توبه، آیه105
[9] . محمد حسین فرجاد، آسیبشناسی اجتماعی و جامعهشناسی انحرافات، ص 186، انتشارات بدر، تهران 1363
[10] . Norm
[11] . دایره المعارف علوم اجتماعی، ص 491
[12] . جامعهشناسی کجروی، ص 226
[13] . بروسن کوئن، درآمدی بر جامعهشناسی، ترجمه محسن ثلاثی، ص237، چاپ اول: فرهنگ معاصر، تهران 1370
[14] . جامعهشناسی کجروی، ص228
[15] . کوئن، درآمدی بر جامعهشناسی، ص 215
[16] . آنتونی گیدنز، جامعهشناسی، ترجمه منوچهر صبوری، ص149، چاپ دوازدهم: نشر نی، تهران 1383
[17] . دایره المعارف علوم اجتماعی، ص؟؟
[18] . Sovial deviation
[19] . جامعهشناسی کجروی، ص 232
[20] . هدایتالله ستوده، آسیب شناسی اجتماعی، ص 31، چاپ ششم: انتشارات آوای نور، تهران 1379
[21] . جولیوس گول، ویلیام کولب، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه محمد جواد زاهدی، ص 830، انتشارات مازیار، تهران 1376
[22] . محمد معین، فرهنگ فارسی معین، ج 1، ص 364، چاپ هشتم: انتشارات امیرکبیر، تهران 1371
[23] . ابراهیم مصطفی و ; ، المعجم الوسیط، ج 1، ص 932، دار الدعوه، استانبول
[24] . مألوف لوئیس، منجد الطلاب، ترجمه محمد بندرریگی، ص 591، چاپ نهم، انتشارات اسلامی، تهران 1372
[25] . همان، ص 412
[26] . ناصر مکارم شیرازی، حکومت جهانی مهدی، ص 85
[27] . جامعه شناسی
پس هر یک از شما باید کاری کنید تا به محبت و دوستی ما نزدیک شوید
وظیفه منتظران، پیوند دادن و آشنا کردن مردم با امام زمان(عج) و گوشزد کردن دوستی و محبت حضرت به آنان است تا خود را در جهت پیوند معنوی با امام زمان(عج)، متعهد و پایبند به هنجارهای دینی گردانند و از هنجارشکنی و کجروی دست بردارند. منتظر واقعی کسی است که به خود سازی بپردازد، معارف، ارزشها و محبت آنان را نشر دهد و به دیگران بیاموزد تا مکتب اهلبیت: احیا شود
امام صادق(ع)میفرماید
رحم الله عبداً اجترّ مودّه الناس إلینا، فحدّثهم بما یعرفون و ترک ما ینکرون؛[51]
خداوند رحمت کند بندهای را که مودت مردم را به سوی ما کشاند و به آنچه میشناسند با آنان سخن بگوید و آنچه را منکرند واگذارد
بنابراین، منتظران براساس شفقت بر همنوعان، احسان به خَلق و مهرورزی و رعایت قوانین اجتماعی، به وحدت انسانی در سطح جهانی با همنوعان میاندیشند آنان تکیهگاه مردمند و دیگران به ایشان امیدوارند. مردم برای حل معضلات فردی و اجتماعی خویش، به منتظران، چشم امید دارند و به آنان اعتماد میکنند. امام عسکری7 میفرماید
أولی الناس بالمحبّه منهم من أمّلوه؛[52]
سزاوارترین شخص به دوستی کسی است که مردم به او امید دارند
نظریه بریتویت در کنترل اجتماعی، شرمندهسازی کجروان بود. به اعتقاد او، با شرمندهسازی متخلف، میتوان ناهنجاری را کنترل کرد.[53] در راهکار انتظار که مبتنی بر عزت و کرامت انسانی است، حتی هنجارشکنان نیز شرمنده نمیشوند، بلکه در دریای کرم و مهر مهدوی، با رغبت و اراده خویش، از هنجارشکنی و کجروی، دست بر میدارند و با مهرورزی و حمایت عاطفی و امید به زندگی سالم، در پرتو فرهنگ انتظار، به گروه منتظران میپیوندند. همچنین برای ارزشهای متعال جامعه مهدوی، ارزش قائل میشوند و نه تنها هنجارهای مؤمنان را نادیده نمیگیرند، بلکه با فراگیری هنجارها، برای نهادینه کردن آنها در جامعه میکوشند
کنترل اجتماعی، سبب میشود فرد به واسطه تعلق به گروههای اجتماعی، و از ارزشهای آنها پیروی کند.[54] کنترل اجتماعی، ادامه فرآیند جامعهپذیری است. جامعهپذیری، همنوایی داوطلبانه و اختیاری به شمار میآید. وقتی همنوایی صورت نگیرد، مکانیسمهای کنترل اجتماعی برای انتقال و تحمیل و اجرای هنجارها و انتظارات اجتماعی به کار میروند. در واقع، در جامعهپذیری، ارزشها و هنجارهای اجتماعی به فرد آموخته میشود و سپس رفتار او به وسیله «کنترل اجتماعی» زیر نظارت قرار میگیرد.[55]
مکانیسمهای مختلفی برای تنظیم رفتارهای مقبول و جلوگیری از بینظمی در جوامع وجود دارد که عبارتند از
ـ مکانیسمهای رسمی:[56] مبتنی بر عنصر حقوقی و قانونی کنترل اجتماعی است که سرپیچی از آنها کیفر به دنبال دارد
ـ مکانیسمهای غیر رسمی:[57] در عرصه رویارویی اجتماعی اعضای جامعه و در خانواده، مدرسه، محل کار و ; تحقق مییابد؛ در این حالت حفظ آبرو و ترس از بیآبرویی یا بیاحترامی، فرد را از هنجارشکنی باز میدارد.[58] مکانیسمهای غیررسمی عبارتند از
الف) بیرونی و درونی (وجدانی)؛
ب) ارزشی، عاطفی، اقتصادی؛
ج) انتظامی، ارشادی.[59]
در همه جوامع انسانی، نوعی کنترل اجتماعی مبتنی بر هنجارهای مقبول و سنتهای متداول بر چارچوب رفتارهای اجتماعی مردم نظارت میکند و گرچه همنوایان را تشویق میکند، بیشتر بر تنبیه هنجارشکنان و مخالفان تأکید میورزد.[60]
هرشی یکی از مهمترین نظریهپردازان کنترل اجتماعی است که علت ناهنجاری را سست شدن رابطه فرد با جامعه میداند.[61]
«دین» به طور عام و «انتظار فرج» به طور خاص، ارزشهای خود را به مردم عرضه میکند تا به صورت هنجار درآید و از طریق تقویت آنها، نقش خود را در کنترل رفتار افراد به شکل مؤثری ایفا کند
انتظار فرج، یکی از مهمترین ابزارهای کنترل اجتماعی غیررسمی است؛ چون مؤمنان براساس آن، همواره خود را در محضر حضرت ولیعصر(عج) میبینند و تردید ندارند که امام، شاهد و ناظر ایشان است
حضرت مهدی(عج) میفرماید
فإنّا یحیط علمنا بأنبائکم ولا یعزب عنّا شیء من أخبارکم؛[62]
ما بر اخبار و احوالتان آگاهیم و هیچ چیزی از اوضاع شما بر ما پوشیده نیست
تمام همت منتظران، انجام دادن وظایفی است که در برابر آن حضرت بر عهده دارند. مولیالموحدین، حضرت علی7 میفرماید
إن غاب عن الناس شخصه فی حال هدایتهم، فإنّ علمه و آدابه فی قلوب المؤمنین مثبته، فهم بها عاملون؛[63]
اگر شخص او [ولیعصر(عج)] از مردم در حال صلح و متارکه با مخالفان، غایب ماند، به راستی که علم و آداب او در دلهای مؤمنان ثبت است که به آن عمل میکنند
منتظران واقعی معتقدند «حضرت بقیهالله، شاهد و ناظر است»[64] و آنان را برای ایفای نقش خویش در جامعه و انجام دادن رسالت امر به معروف و نهی از منکر آماده میکند.[65]
در جامعهای که «فرهنگ انتظار» در آن رواج داشته باشد و به درستی نهادینه شود، افراد در برابر سرنوشت همدیگر احساس مسئولیت میکنند و مسئولیتپذیری، وظیفهای دینی تلقی میگردد. امام صادق(ع)میفرماید
یجب للمؤمن علی المؤمن النصیحه؛[66]
نصیحت کردن مؤمن، بر مؤمن [دیگر]، واجب است
امام باقر(ع)در اهمیت امر به معروف میفرماید
إنّ الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر سبیل الأنبیاء و منهاج الصلحاء فریضه عظیمه بها تقام الفرائض وتأمن المذاهب و تحلّ المکاسب و ترّد المظالم و تعمر الأرض و ینتصف من الأعداء و یستقیم الأمر؛[67]
بیتردید، امر به معروف و نهی از منکر، طریق انبیا و صالحان و وظیفهای سترگ و عظیم است و دیگر واجبات دینی به واسطه آن انجام میپذیرد؛ راهها به وسیله آن امنیت مییابد و درآمدها (کسبها) به واسطه آن مشروع و حلال میشوند و مظالم دفع میگردند و زمین، آباد میشود و از دشمنان انتقام گرفته میشود و امور سامان مییابد
تسلیم بودن، کنارهگیری و بیاعتنایی در برابر تباهی و فساد اجتماعی، با فلسفه انتظار سازگاری ندارد؛[68] چون همه، روزی اعمال خود را میبینند و خود را در محضر خدا میدانند
gوَقُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَf.[69]
منتظران چون خود را در برابر سرنوشت جامعه، مسئول میدانند، پیوند افراد با آرمانهای متعالی را مستحکم میکنند تا از گسستن و سست شدن پیوند افراد با جامعه و شکلگیری ناهنجاری جلوگیری کنند
آنان نه تنها براساس احساس نظارت ولیعصر(عج)، به اصلاح خویش مشغولند، بلکه در راه اصلاح دیگران نیز تلاش میکنند. این برنامه، فردی نیست بلکه تمام عناصر تحول، باید در آن شرکت جویند و کار به صورت دسته جمعی و همگانی باشد. عمق و وسعت این همآهنگی، باید به عظمت همان برنامه انقلاب جهانی باشد که انتظار آن را دارند. بنابراین، هیچ فردی نباید از حال دیگران غافل بماند، بلکه موظف است هرگونه ضعف و کاستی را در همه جا اصلاح کند و با ترمیم هر موضع آسیبپذیری، و هر ناتوانی را تقویت کند.[70]
پیامبر اعظم6 میفرماید
علیکم بالنّصح لله فی خلقه فلن تلقّاه بعمل أفضل منه؛[71]
بر شما باد به نصیحت و خیرخواهی کردن مردم برای رضایت خدا، که خدا را به عملی بهتر از آن ملاقات نکنی
علامه مجلسی در توضیح روایت میفرماید که مراد از نصیحت مؤمن، ارشاد و راهنمایی او به مصالح دینش، و آموزش او، هرگاه جاهل بوده و تنبیه او، هرگاه غافل باشد.[72] پس انتظار فرج با نصیحت و کنترل و نظارت اجتماعی همآهنگ است
دانلود مقاله ولایت فقیه در حکومت اسلام word دارای 28 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله ولایت فقیه در حکومت اسلام word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
مقدمه
تبیین جایگاه علمى – سیاسى فقیه در عصر حضور
ولایت ریشه لغوی و معنی اصطلاحی آن
تحقّق معانی مختلفه ولایت در مصادیقش، به نحو اشتراک معنوی است؛ نه لفظی
ولایت امام و تفسیر آیه: اطیعو الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم
در أثر ولایت إمام معصوم، خلائق به أقصی درجه کمال إنسانیّت میرسند
فرق بین سنّی و شیعه، جواز و عدم جواز اجتهاد در برابر نصّ است
منابع :
نخستین آتش کینه و عداوتى که در اسلام، بلافاصله پساز رحلت پیامبر اکرم(ص) زبانه کشید، اختلاف در مسأله امامت و ولایت سیاسى و چالش انتصاب و انتخاب بود. قاطبه مسلمانان، بردو نکته اتّفاق نظر داشتند و بریک نکته، اختلاف مىورزیدند. در تعریف امامت و در وجوب تعیین امام، همه، یک صدا بودند و امامت را چنین تعریف مىکردند
«ریاسه عامّه فی أُمور الدین و الدنیا».(1)
تلقى همگانى، این بود که تمامى امور و شؤون دینى و دنیوى مردم، مانند زمان رسول اکرم(ص) باید تحت ولایت و تدبیر یک نفر باشد، امّا در این نکته اختلاف داشتند که: «آیا وجوب تعیین امام، وظیفه و تکلیف جامعه است یا کارى است که از سوى شارع باید انجام شود؟»
اهل سنّت، بهنظریه نخست و انتخابى بودن امامت گرویدند و شیعیان، معتقد بهنظریه نصب شدند و در نتیجه، دو مسیر پرفراز و نشیب تاریخى در مسأله مشروعیّت گشوده شد
پساز حادثه سقیفه، نظریه نخست غالب شد و نظریه دوم، مغلوب میدان گشت. و از آن روز، پیروان اهلبیت(ع) بهعنوان گروهى که براى آنها مشروعیّت نظام سیاسى، مورد سؤال است، در جامعه اسلامى مطرح شدند
این گروه، در زمان خلافت خلفاى راشدین، با توجه بهشرایط جامعه و براى حفظ اساس اسلام و پاىبندى نهاد قدرت بهرعایت ظاهر شریعت، آرام بودند،پساز پایان حکومت علوى و عصر خلفاى راشدین با توجه بهانحرافات دستگاه خلافت، فعالیتهاى آنان چهرهاى دیگر بهخود گرفت. عترت طاهره(ع) حجیت علمى و مشروعیّت سیاسى دستگاه خلافت و روحانیت وابسته بهآن را نمىپذیرفتند و متقابلاً دستگاه خلافت هم، بیشترین تهدید و بزرگترین رقیب خود را از این ناحیه مىدید و لذا براى سرکوبى این حرکت از هیچ اقدامى فروگذار نبود
نهاد حاکم، نه تنها از فعالیت سیاسى اهلبیت(ع) بیمناک بود، بلکه اجازه نمىداد بیت عصمت، حتى بهعنوان یک مرجع علمى، مورد توجه عامّه مردم قرار گیرند
این، در حالى بود که تازه مسلمانانِ بیشمارى که در اثر فتوحات اسلامى، بهاین مکتب گرویده بودند، بىخبر از همه جا، حقیقت اسلام ناب را در چهره حاکمان اموى و عباسى جویا مىشدند و در هجمه تبلیغاتى دستگاه و عالمان وابسته بهآن، هیچ گونه آشنایى با عترت طاهره، بهعنوان عِدْل قرآن نداشتند
پساز واقعه کربلا – که بهنقل مورخان، معتقدان برامامت امام سجاد(ع) از سه یا پنج نفر، تجاوز نمىکردند(2) – عترت طاهره(ع) بهفعالیتهاى زیربنایى فرهنگى و سیاسى دست زدند. تلاش در ایجاد رابطه با مردم، با تربیت موالى و ازدواج با زنان غیر عرب و پرورش شاگردان لایق، مراعات تقیّه براى حفظ اساس تشیّع، وارد کردن چهرههاى بزرگ شیعه در مراکز حسّاس حکومتى، تقیّه کردن در مسأله امامت و تبیین زوایاى نهفته آن، مانند عدم مشروعیّت انتخاب، زمینهسازى براى غیبت امام زمان(عج)، تأسیس تشکّل بزرگ براى پیوند با پیروان خود در سراسر جهان اسلام، از طریق ایجاد شبکه وکلا، محورهاىِ اصلىِ این جهاد طولانىِ بیش از دو قرن بود
تأثیر عمیق و ژرف این حرکت مستمر، در دو چیز عمده بود: یکى ایجاد زمینههاى لازم ذهنى براى غیبت کبرا و حفظ و توسعه پیروى از مکتب اهلبیت(ع) در این دوره حسّاس پرخطر، و دیگر، تعیینِ تکلیف براى شیعیان و این که بهچه فرد یا گروهى در عصر غیبت مراجعه کنند و چه افرادى را بهعنوان محور زندگى خود قرار دهند
حال براى آشنایى بیشتر با این تلاش بزرگ و تأثیر آن در بحث ولایت فقیه و پردازش شالوده ولایت فقیه در این برهه خاص، بهبرخى از زوایاى آن مىپردازیم
اهلبیت(ع) که از بعد سلبى، خلافت و مراکز علمى و مذاهب فقهى وابسته بهآن را فاقد هر نوع مشروعیّت ارزیابى مىکردند، از بعد ایجابى، براى اثبات حقانیت خود، در هر دو مسأله (مرجعیت علمى و رهبرى سیاسى) باید تمهیداتى را ایجاد مىکردند. ایشان – که حجیت سیرهشان و مشروعیّت امامتشان، مستند بهتعالیم رسول اکرم(ص) بود – با این پشتوانه، نخست، بهتربیت افرادى زبده در فنون مختلف فقهى و کلامى و تفسیرى دست زده و با این شیوه، شالوده تشکیل حوزههاى علمى و فقهى را در مناطقى مانند مدینه و کوفه برپا کردند. این حوزهها، براساس یک سیاستگذارى عالمانه با هدفى معین و برنامهاى روشن شکل گرفتند و آن گاه بهتدریج، با گسترش و تعمیق آن، حوزههاى علمى بزرگ در طول تاریخ، مانند قم و حلب و حلّه و بغداد و رى و جبل عامل و نجف شکل گرفت که همه همچون حلقههاى زنجیر، بهخاندان عصمت(ع) متصل مىشد.(3)
امامان معصوم(ع) – که در مراکزى مانند مدینه حضور داشتند – براى پاسخگویى بهنیاز علمى و سیاسى پیروان خود – که با توجه بهشرایط سخت تقیّه و بعد مسافت و آسان نبودن ارتباط، خود، مستقیماً نمىتوانستند بهامام خویش مراجعه کنند – پساز آمادهسازى انسانهایى فهیم و پاک، آنان را بهطور خاص و با نام و یا بدون نام و تحت عناوینى کلّى، مانند «راویان حدیث اهلبیت» و «آشنایان با حلال و حرام این مکتب»، بهمردم معرفى مىکردند تا مشتاقان حقایق وحى، هم معالم دین خود را از ایشان اخذ کنند و هم در مشکلات اجتماعى، ایشان را پناهگاه خود قرار دهند. همان فقیهان بزرگى که شاگردان بىواسطه اهلبیت(ع) شمرده مىشوند و سلسله فقیهان عصر غیبت بهواسطه آنها با فقه اهلبیت(ع) آشنا شدند. زراره بناَعین و ابابصیر و محمدبنمسلم و بریدبنمعاویه و یونسبنعبدالرحمان و دیگراصحاب شاخص اهلبیت(ع) از این گروهند. در شأن ایشان، از امام صادق(ع) چنین روایتاست
ما أجد أحداً أحیى ذکرنا و أحادیث أبی إلّا زراره و أبو بصیر المرادی و محمدبنمسلم و بریدبنمعاویه. و لولا هؤلاء، ما کان أحد یستنبط هدىً. هؤلاء حفّاظ الدین و أُمناء أبی على حلال اللَّه و حرامه و هم السابقون إلینا فی الدنیا و فی الآخره.(4)
این بزرگان، تنها، راوى حدیث نبودند، بلکه فقیهان بزرگى بودند که بهعنوان حافظ مکتب و امینِ امامان معصوم(ع) شناخته مىشدند و مردم نیز وظیفه داشتند که بهایشان بههمین عنوان مراجعه کنند
پساز این آمادهسازى و گسترش تدریجى تفکّر اهلبیت(ع) در مناطق مختلف – که تا عصر امام هشتم ادامه یافت – از زمان امام هفتم بهبعد، ائمه(ع) همگام با این اقدامشان، بهایجاد تشکّلى عظیم از ارتباط با شیعیان که در سراسر جهان اسلام پراکنده بودند، دستزدند. پرداختن بهموضوع وکلاى ائمه(ع) بحثى حسّاس و مهم است که نیازمند نوشتارى مستقل است.(5) آنچه بهطور اجمال مىتوان گفت، آن است که بهنظر مورخّان و سیرهنویسان، با توجه بهگستردگى شیعیان در ایران و عراق و یمن و مصر و نواحى دیگر، بهویژه گسترش تشیّع در ایران، پساز سفر امام رضا(ع) بهاین سرزمین، سیستمى که ارتباط میان شیعیان و امامان معصوم(ع) را بهصورتى محکم و پیوسته پدید مىآورد، سیستم وکالت بود. اینان، کسانى بودند که از ناحیه امام رضا(ع) و امامان بعدى تا حضرت حجّت(عج)، کارِ تنظیمِ ارتباطِ میان مردمِ پیرو اهلبیت و امامانشان را انجام مىدادند. آنها، علاوه برجمعآورى خمس، درباره پاسخگویى بهمسایل کلامى و فقهى نیز مسؤولیت داشته و در تثبیتِ امامتِ امام بعدى، در منطقه خود، نقش بهسزایى داشتند. از اخبار تاریخى بهدست مىآید که مناطقِ تحت نفوذِ سیستمِ وکالت، در چهار قسمت متمرکز بوده است: 1شامل بغداد و مدائن و سواد و کوفه؛ 2شامل بصره و اهواز؛ 3شامل قم و همدان؛ 4شامل حجاز و یمن و مصر.(6) این افراد، بیشتر بهوسیله نامه و پیکهاى مخصوصِ خود ائمه(ع) و یا افراد مطمئن که براى حج یا زیارتِ کربلا، بهحجاز و عراق سفر مىکردند، با ائمه(ع) در ارتباط بودند. این است که بخش عمدهاى از معارف فقهى و کلامىِ آن بزرگواران، بهوسیله نامه و بهعنوان «مکاتبه» در مصادر حدیثى آمده است. از دقت در سیستم وکالت و نقش و اختیاراتى که وکلاى ائمه(ع) دارا بودند، بهویژه وکلاى امام عصر(عج)، در دوره غیبت صغرا، دو نکته قابل استنباط است
نخست آنکه ایشان، افرادى عادى نبودهاند، بلکه از نظر علمى، برجسته و در رتبهاى بالا بودند و توان پاسخگویى بهمشکلات علمى و حلّ معضلات فقهى و کلامى شیعیان را داشتند. اصولاً، یکى از مسؤولیتهاى سیستم وکالت، پاسخگویى بهمسایل علمى شیعیان بود. این امر، نشان مىدهد که ایشان، معمولاً، با توجه بهاختلاف مراتب و منطقه و محدوده مأموریت خود، از فقیهان زمان خویش بودهاند
نکته دوم، آن است که اختیارات واگذار شده بهایشان، در حدّ یک وکالت معمولى نیست. انسان، وقتى در برخى از این مکاتبات و منابع تاریخى تأمل مىکند، مىیابد که در واقع، امامان(ع)ولایت سیاسى خود را تا آن جا که مقدور بود، بهواسطه همین نایبان خود اِعمال مىکردند و اینها، فقیهانى بودند که با نصب و تعیین خاص، مسؤولیتهایى را بهدوش مىکشیدند که بیشتر به«ولایت» شبیه بود. در واقع، سیستم وکالت، نوعى سیستم ولایت فقیه با نصب خاص و تحت اشراف امامان معصوم(ع) در عصر حضور بوده است
اکنون، بهبرخى از این شواهد تاریخى اشاره مىکنیم
1در مکاتبه علىبنبلال، از امام هادى(ع) پساز حمد و ستایش خداوند، چنین منقولاست: «ثم إنّى أقمت أباعلى مقامَ الحسینبن عبدربّه و ائتمنته على ذالک»؛(7)
من، ابوعلى را بهعنوان جانشین حسینبن عبد ربّه تعیین کردم و او را در این کار، امین خود قرار دادم
در این فراز، سخن از تعیین کردن یک امین در منطقهاى از سرزمین پهناور اسلامى است
پساز این نصب و تعیین، حضرت، نسبت بهاو چنین سفارش مىکنند
و قد أعلم أنّکَ شیخناحیتک فأحببتُ إفرادک و إکرامک بالکتاب ذالک. فعلیک بالطاعه له و التسلیم إلیه جمیع الحق قبلک و أنْ تحضَّ موالیّ على ذالک و تعرفهم من ذالک ما یصیر سبباً إلى عونه و کفایته فذالک توفیرٌ علینا؛
با توجه بهآنکه تو بزرگ ناحیه خود هستى، خواستم، تنها، بهتو نامه بنگارم تا موجب اکرام تو باشد. برتو باد که از او (ابوعلى) اطاعت کنى و تمامى حقوق مالى که نزد توست، بهاو تسلیم کنى و دیگر دوستان ما را هم بهاین امر تشویق کنى و آنچه را که موجب یارى او مىشود، بهآنان گوشزد کنى؛ چون این کار، براى ما سودمند است
دقت در متن این نامه، وظایف و حدود اختیارات وکلا را و چگونگى ارتباط کسانى که جزء چهرههاى متشخّص یک منطقه بهحساب مىآیند با نمایندگان امامان معصوم را نشان مىدهد، بهخصوص این که حضرت، بهاطاعت از او فرمان مىدهد
2در نامه دیگرى، خطاب بهشیعیان بغداد و مدائن و سواد و اطراف آن، ضمن اعلام وکالت اباعلىبنراشد و جایگزینى او بهجاى وکیلى دیگر، اطاعت از وى را اطاعت از خود و عصیان او را، عصیان از خود اعلام مىکند
«فقد أوجبت فی طاعته، طاعتی و الخروجُ إلى عصیانه، الخروج إلى عصیانی؛ فالزموا الطریقَ»(8)
این که اطاعت و عصیان فردى، اطاعت و عصیان امام تلقى شود، بهخوبى، نشانه دهنده موقعیت حسّاس اجتماعى آن فرد و مسؤولیتهاى مهم ناشى از آن است که هرگز با وکالت رایج امروزه تناسبى ندارد. در حقیقت، در این جا، «ولایت بالنیابه» کاملاً ملموس است
3یکى دیگر از وکلاى امام جواد و امام هادى(ع) «ابراهیمبنمحمد همدانى» است. امام، در نامهاى بهاو، ضمن اعلام وصول حسابهاى خمسى مىفرماید: «و کتبت إلى موالیّ بهمدان کتاباً أمرتهم بطاعتک و المصیر إلى أمرک و أن لا وکیل لی سواک»؛(9) بهدوستان خود در همدان، نامهاى نوشته و بهآنان پیروى از تو را فرمان دادم (و گفتم) که فرمان، فرمان توست و جز تو، ازطرف من، در آن ناحیه، وکیلى نیست
این موارد، گویاى آن است که شیعیان در نقاط مختلف جهان، بهوسیله سیستم وکالت، بههم مرتبط بودند تا مکتب اهلبیت(ع) حفظ شود و گسترش پیدا کند
4یکى از نواحى مهم و مراکز شیعه، نیشابور بود. وکیل امام عسکرى(ع) در این شهر، «ابراهیمبنعبده» است. شأن و اختیارات این وکیل را از نامه امام(ع) به«عبداللَّهبنحَمْدُوَیه» مىتوان دریافت. در بخشى از این نامه مىخوانیم
«و بعد، فقد بعثتُ لکم إبراهیمبنعبده، لیدفَعَ النواحی و أهل ناحیتک حقوقی الواجبهَ علیکم إلیه. و جعلتُه ثقتى و أمِینی عند موالیّ هناک»؛(10) من، ابراهیمبنعبده را براى شما نصب کردم تا مردم آن ناحیه، حقوق واجب شرعى خود (خمس) را بهاو بپردازند و او را در آنجا، ثقه و امین خود قرار دادم
5مفصلترین نامه امام عسکرى(ع) توقیعى است که به«اسحاقبناسماعیل نیشابورى» نگاشتهاند و در آن، اسحاق را بهعنوان فرستاده خود نزد «ابراهیمبنعبده» که در بالا از او یاد شد، معرفى مىکنند و مىفرمایند: دوستان ما، در آن نواحى، حقوق واجب خود را بهابراهیم بدهند تا او نیز بهرازى بدهد. این نامه را براى دوستان ما بخوان و از هیچ کس جز شیطانى که مخالف شماست، پنهان مدار.(11)
از این نامهها بهدست مىآید که وکلاى هر منطقه، وظیفه داشتند که پول را بهدست وکلاى دیگرى که در تماس بیشترى با امام بودهاند، برسانند. وجود این پیوند، باعث احیاى شیعه و مانع از هضم شدن آنها در اکثریت جامعه مىشد. همین شیوه ارتباط با شیعیان و برقرارى نظام وکالت براى اداره امورِ پیروان اهلبیت(ع) در سراسر جهان اسلام – که از زمان امامان پیشین وجود داشت – در دوران غیبت صغرا نیز تداوم یافت. محور ارتباط وکیلان با امام(ع) همان نایبى بود که ازطرف امامزمان(عج)، تعیینمىشد
با این شیوه نیابت، شاهد حرکتى جدید ازطرف امام(عج) براى آمادهسازى غیبتکبراهستیم
نقل است که ابوجعفر محمدبنعثمان عمرى (نایب دوم امام زمان(ع)) ده وکیل در بغداد داشته که نزدیکترین آنها بهوى «حسینبنروح» بوده است که بعداً نایب سوم شد
یکى از تفاوتهاى عمده این نایبان با وکلاى دیگر، این بود که در برابروجوه دریافتى، قبض رسید از آنها دریافت نمىشد.(12)
دانلود مقاله ویژگی های حضرت مهدی (ع) و حکومت جهانی اش word دارای 31 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله ویژگی های حضرت مهدی (ع) و حکومت جهانی اش word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
« پیشگفتار»
« مقدمه»
ویژگی های حضرت مهدی (ع)و حکومت جهانی اش
پدر،مادر و ولادت امام زمان(ع)
سخنی درباره نیمه شعبان
حضرت مهدی منتظر(عج)کیست؟
سیمای حضرت مهدی (عج)
غیبت صغری و غیبت کبری
چگونگی غیبت صغری و نواب چهارگانه
نشانه های ظهور در شب معراج
علم به وقت ظهور از آن خداست
شناخت ظهور و بیان اوصاف امام عصر (عج)
ظهور بر اساس قدرت بی نهایت خداست
همه رژیم ها ساقط می شوند
کشته شدن شیطان به دست آن حضرت
نقش زنان در انقلاب حضرت مهدی(عج)
منابع
1 . حضرت مهدی (عج) فروغ تابان ولایت/محمد محمدی اشتهاردی
2 . 100 پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان(عج)/علیرضا رجالی تهرانی
3 . روزگار رهایی/تألیف:کامل سلیمان/ترجمه علی اکبر مهدی پور
4 . جهان بعد از ظهور یا فروغ بی نهایت/محمد خادمی شیرازی
5 . غیبت امام عصر یا پنهانی خورشید عدالت/محمد خادمی شیرازی
ای غائب از نظر،ای حجت ثانی عشر،ای شب دیجور را ستاره سحر، از منتظران رنجورت دریغ مفرما یک نظر
ای خورشید پرده نشین ،ای کهف حصین،ای دُرّ ثمین، گوشه چشمی بنما به این دلهای غمین
ای ابر فیض بار،ای روح نوبهار،ای زخوان کرمت ماسوا ریزه خوار،ز عاشقان کویت «یک نگاه»دریغ مدار
ای فرزند عسکری،ای سلیل محمدی،ای غریو حیدری،بر منتظران دلسوخته ات زکرم نما نظری
ای پور پیشوای خیبر شکن،ای سلیل حیدر مرحب فکن،برخیز و برقع ز رخسار بر فکن
تو بیا تا ز پرتو رویت شب تاریک سحر گردد،ورنه ای مهر تابان ،بی تو هرلحظه تیره تر گردد
من در این غار ،خسته و دلتنگ،انتظار تو را ستاره کنم، در شب تار وحشت زا لحظه های تو را شماره کنم
اینک یک هزار و یک صد و شصت و چهار سال تمام است که «خورشید عدالت»در پشت ابرهای تیره و تار «غیبت»نهان شده تاروزی پس از سپری شدن دوران غیبت ظهور کرده،فروغ تابناک عدالت را بر هر کوی و برزن بتاباند و برجنایتها و خیانتهای انسانها خاتمه دهد
نوید ظهور آن مصلح بزرگ،توسط پیامبران سترگ،در طول قرون و اعصار برای جهانیان بازگو شده و نغمه پیروزی حق بر باطل به دست
آن یکتا بازمانده از حجج الهی،گوش جهانیان را نوازش داده است
دهها آیه قرآن،بر اساس صدها حدیث صادره از معصومان به ظهور موفور السّرور آن خورشید فروزان اِشعار دارد
رسول گرامی اسلام گزارش دقیق و لحظه به لحظه آن مصلح جهانی را به استناد پیک وحی،در ضمن هزاران حدیث بیان فرموده ،سیرت، صورت،نصب،غیبت،ظهور،نشانه های ظهور و دیگر مسائل مربوط به آن قبله موعود را برای اصحاب تشریح کرده،هیچ نقطه ابهامی را برای امت اسلامی باقی نگذارده است
انسان در راه رسیدن به کمال در تمام ابعادش نیازمند به یک قائر و راهنماست که پیوسته او را رهبر باشد و منافع و زیانهای زندگی فردی و اجتماعی را برای او تشریح کند و البته این راهنمایی ها باید به وسیله قوانینی جامع و کامل انجام شود
این دسته از راهنمایان از طرف چه کسی باید انتخاب شوند؟آیا مردم می توانند برای خود چنین افرادی را انتخاب کنند؟خیر،زیرا مردم به شناخت افراد احاطه ندارند و بیشتر انتخاب آنها به ضررشان تمام می شود و انتخاب شوندگان نیز نیز یا نمی خواهند و یا نمی توانند نیازمندی های عمومی را تأمین کنند.بنابراین ،حتما باید این انتخاب از طرف کسی صورت گیردکه عالِم به مصالح و مفاسد واقعی باشد و آن به ذات پاک خداوند است که از باب قانون وجوب لطف باید از طرف خویش نمایندگانی را بر گزینند تا در تمام اعصار و قرون زمام ارشاد و هدایت افراد بشر را به دست گیرند و آنها را به سعادت واقعی و کامل مادی و معنوی برسانند.لذا از ابتدای خلقت و آفرینش انسان پیامبرانی در مکتب غیبی خود تربیت فرمود و آنها را مأمور هدایت مردم قرار داد و به تناسب زمان قوانینی در اختیار آنان گذارد تا با اجرای آن مقررات، احتیاجات مردم تأمین شود و در پناه آن نظام عادلانه و متقنی بر جامعه فرمانروا باشد تا اینکخ سر انجام نوبت به وجود مقدس حضرت محمّد بن عبداللّه صلّی اللّه علیه و آله رسید.آنگاه از طرف خداوند متعال
دوازده تن جانشین برای آن حضرت تعیین و به وسیله جبرئیل معرفی شدند که یازده تن از آنان نخستین ایشان حضرت امیر المؤمنین علیّ بن ابی طالب علیه السّلام و اخرین ایشان حضرت امام حسن عسگری علیه السّلام است که یکی بعد از دیگری بر حسب برنامه های تعیین شده از طرف خداوند به وظایف خویش عمل کردند و با نیل به مقام شهادت از این جهان به عالم عبدی پیوستند(صلوات اللّه علیهم اجمعین)و اما وصی دوازدهم حضرت نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و آله که نام عزیزش حضرت محمد بن الحسن العسگری روحی اله فداک است از طرف خداوند بزرگ همراه با آباء و اجداد کرامش (علیهم صلوات اللّه)با برنامه ای مخصوص به خویش معرفی شده که خلاصه ویژگی های آن حضرت از این قرار است
1غیبت آن هم بسیار طولانی که الآن بیش از یک هزار و صد و پنجاه سال است و البته غیبت آن حضرت به دو قسم است:غیبت صغری که مدت آن بالغ بر هفتاد سال بود و غیبت کبری که بسیار طولانی شده است و ما الآن در تاریک ترین زمان غیبت کبری بسر می بریم و امید است هر چه زودتر شاهد پایان غیبت کبری آن حضرت باشیم و ظهورش رابا عافیت درک کنیم ،آمین یا ربّ العالمین
2حکومت جهانی اش سراسر گیتی را فرا خواهد گرفت و قوانین فردی و اجتماعی اسلام به مرحله اجراءدر خواهد آمد و تشکیل حکومت واحده با ابزار جامع و در عین حال کوبنده به دست توانایش به وجود خواهد آمد و امنیت عمومی برای همه موجودات تأمین خواهد شد و اقتصاد منظم
وعالمگیر برای همگان به رایگان خواهد بود و تمام افراد بشر در خدمت یکدیگر قرار خواهند گرفت و دامنه امنیت چندان توسه پیدا خواهد کرد که حیوانات درنده با چرندگان با هم در محیطی آسوده بسر خواهند برد و انسانها بقدری از نعمت امنیت برخوردار خواهند شد که اگر زنی بی نهایت زیبا با طبقی پر از جواهر و به تنهایی بین شرق و غرب جهان راه برود ،کسی متعرّض مال و ناموس او نخواهد شد
3تمام جهان هستی و موجوداتش اعم از موجودات زمین یا آسمانها مسخّر امر و اراده او می شوند و شعاع قدرتش چندان گسترش می یابد که اگر یکی از دشمنان آن حضرت در شکاف کوهی پنهان شود خود کوه به فریاد در می آید و می گوید که ای یاران اما عصر روحی اله الفداء،بیایید که یکی از دشمنان حق اینجاست.همچنین،جمع زیادی از ملائکه آسمان در ارتش او خدمت می کنند و هنگام حرکت از مکه معظمه به سوی کوفه،منادی از طرف آن حضرت ندا می دهد که کسی از لشکریان حق ندارد مواد غذایی و امثال آن همراه بردارد.بعضی از افراد ضعیف می گویند که این آقا می خواهد ما را از گرسنگی و تشنگی بکشد تا اینکه به نخستین منزل برسند و در آنجا سپاه امام عصر«روحی له فداء»سنگی را که خداوند به حضرت موسی بن عمران داده بود که آن را نصب می کردند و دوازده چشمه از آن خارج می شد،نصب می کنند و تمام نیازمندیهای خود را از این سنگ تأمین می نمایند تا سرانجام وارد کوفه می شوند و به امکر آن حضرت فرود می آیند و پرچم افراشته محمدی ـ صلی اله علیه و آله ـ را در آن سرزمین به اهتراز در می آورند
4جمعی از خوبان از گذشتگان به امر خدا زنده می شوند و در لشکر آن حضرت انجام وظیفه می کنند
5ظلم و ستم از سرتاسر جهان رخت بر می بندد و جمله مبارکه«اَینَ المُرتَجی لِاِزالهِ الجِورَوِالعُدوانِ»ازدعای مبارکه ندبه که در غیبتش باید خوانده شود،مصداق پیدا می کند و دیگر ظلم و ستمگری در هیچ کجای عالم پیدا نمی شود
6مشعل فروزان عدالت صفحه گیتی را روشن می کند و تاریکی را از جهان می زداید،چنانکه در این باب روایات چندان زیاد است که می توان ادعای تواتر کرد و از زبان معصومین علیهم السلام جمله«یَملَاُ اللّه للاَرض قِسطاً وَ عَدلاً»در تمام کتب روایی معتبر شیعه و سنّی به راستی از حدّ شماره بیرون است
7مدینه فاضله ای که در اصطلاح فلاسفه و دانشمندان مورد بحث و گفتگو قرار گرفته از ویژگی های حکومت جهانی حضرت بقیّه اللّه روحی له الفداء است با این تفاوت که فلاسفه و دانشمندان در عالم خیال شهری را فرض کرده اند که در آن تمام طبقات و افراد دارای صفات عالیه و ملکات پسندیده اند،ظالمی پیدا نمی شود و همه طرفدار عدل و داد هستند امّا در حکومت جهانی حضرت مهدی علیه السلام این برنامه مصداق پیدا می کند و مردم جملگی در سایه حکومت عدل پرورش تمام فضایل اخلاقی و صفات خوب را عملاً رعایت خواهند کرد و آراسته به آن
کمالات خواهند بود
8علم و دانش در سراسر جهان به صورتی گسترده همه مردم را در بر می گیرد و مخصوصاً علوم قرآنی به وسیله معلملن مخصوص تدریس می شود.لذا در روایات آمده است که خیمه هایی در پشت کوفه مخصوص تعلیم قرآن نصب می شود و در آنها قرآن و آیاتش همانگونه که نازل شده است تدریس می گردد و تکامل علمی تمام جهان را فرا می گیرد و عفریت جهل و نادانی دنیای انسانیّت را ترک می گوید
9قضاوت یکی از اصول مسلّمه حیاتی هر ملّت است که اگر بر اساس عدالت و رعایت حقوق همه جانبه افراد اجرا شود آنوقت است که همه مردم شاهد خوشبختی را در آغوش خواهند کشید و آرامش واقعی از نظر جسم و جان بر مردم حکومت خواهد کرد.پس،اگر بگوئیم که یکی از عوامل بسیار مؤثر در تیره بختی مردم قضاوتهای ظالمانه زمامداران دنیا و طبقات دیگر بوده درست گفته ایم.لذا در حکومت حضرت مهدی علیه السلام قضاوتهای داودی خواهد بود و احتیاج به دلیل نخواهد داشت،زیرا نمایندگان آن حضرت نگاهی به کف دست خود خواهند کرد و حق را به صاحبش خواهند داد و شعاع قضاوت چندان گسترده می شود که حتّی زنان در خانه های خود به قضاوت مشغول خواهند بود
10عقل یکی از عوامل فوق العاده مهم برای رسیدن به سعادت فردی و اجتماعی است،از اتمام کتابهای آسمانی و فرستادگان خداوند همواره مردم را دعوت به تعقّل فرموده و با شهوت پرستی مبارزه کرده و مردم را از زیان متروک گذاشتن قوای عقلانی بر حذر داشته اند.آری،در
حکومت جهانی حضرت بقیه اللّه روحی له فداء تکامل عقلی بالاترین سرمایه دولت آن حضرت به شمار می رود و در روایات معتبر آمده است
وَضَعَ یَدَهُ عَلی رُؤُسِ النّاسِ فَکَمُلَ بِهِ عُقُولُهُم
دست ولایت روی سر مردم قرار می دهد،پس عقلهای آن کامل می گردد
آری،به راستی که تمام جنایات و خونریزیها تنها به دلیل اسارت عقل است به دست شهوت
11فقر بزرگترین نیروی ویرانگر است که اجتماعات را از بین می برد و فحشاء و منکرات و دزدی و غارتگری را در جامعه به وجود می آورد.لذا در روایات و آیات کریمه قرآن از آن تعبیر به پایه و ستون شده زیرا به قدری مهم است که دینداری در سایه بی نیازی از فقر تأمین می شود تا جایی که گفته شده است:«مَن لا مَعاشَ لَهُ مَعادَلَهُ» (کسی که امر زندگانیش مرتب نباشد اوضاع دینی اش نیز سامان نخواهد داشت)
اما در حکومت والای حضرت ولّی عصر روحی له فداء مال و ثروت چندان زیاد می شود که مستحقّ دریافت خمس و ذکتات یافت نمی گردد
12یکی از عوامل بسیار مهم در فقر اقتصادی عدم بهره برداری از منابع خداداد و به کار نگرفن سرمایه های طبیعی و معطّل نماندن ثروتهای خداداد است تا جایی که در نتیجه عدم احاطه بشر به واقعیات و نداشتن قدرت استخراج معادن و ثروتها،انسان همچنین گرفتارفقر و
بیچارگی خواهد بود
امّا در حکومت جهانی حضرت بقیه اللّه روحی له فداء اولاً زمین تمام گنجها و ذخای نهفته در باطن خویش را به امر خداوند در اختیار حکومت جهانی آن حضرت قرار می دهد،و دیگر اینکه در سایه تکامل عقلی انسان،قدرت استخراج و اکتشاف بشر فوق العاده می شود و او به نفع جامعه ازهمه نیروهای اقتصادی استفاده می کند.لذا بی نیازی اقتصادی همه جا را فرا می گیرد بطوریکه فقیری پیدا نخواهد شد
13وجود جنگلها و مراتع و آبهای روان بستگی به بارندگیهای به موقع دارد تا مخصوصاً امور کشاورزی رونق داشته باشد و در نتیجه مواد غذایی جامعه تأمین شود.بنابراین،اگر در حال حاضر وضع دنیا را از لحاظ مادّی نامنظّم و بشر را در چنگال فقر و گرسنگی اسیر می بینیم و به طور متوسط افراد زیادی روزانه از گرسنگی می میرند،در نتیجه نیامدن باران یا آمدن بارانهای بی موقع و سیل آسا و ویرانگر است
در سلطنت جهانی حضرت ولّی عصر روحی له فداء باران به امر خداوند و فرمان آن حضرت به موقع می بارد و ذخایر زیر زمینی را رشد می دهد و در نتیجه فقر را از جوامع بشری محو می سازد و این است معنای «وَبِکُم یُنَزِّلُ الغَیثَ» در زیارت مبارکه جامعه کبیره
14تسخیر کرات آسمانی یکی از ویژگیهای حکومت جهانی حضرت صاحب الامر علیه السلام است که به فرمان خداوند تمام کرات آسمانی مسخّر امر و اراده آن حضرت خواهند بود.البته،در حال حاضر شرح و کیفیت تسخیر کرات بر ما معلوم نیست و ان شاء الله در ظهور آن
حضرت معلوم خواهد شد.فعلاً آنچه می توانیم عرض کنیم فرمایش خداوند بزرگ است و در قرآن کریم که می فرماید
وَلَهُ اَسلَمَ مَن فِی السّماواتِ و الاَرضِ طَوعاً وَکَرهاً
طبق روایات معتبر،این آیه درباره مهدی علیه السّلام است،یعنی آنچه در آسمانها و زمین است در اختیار مهدی ما خواهد بود
دانلود مقاله نماز word دارای 52 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله نماز word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
مقدمه
الف- تاریخچه نماز
نماز در اسلام
تشریع پنج نماز
تشریع نماز قصر
تشریع نماز خوف
تشریع نمازهای جمعه و عیدین
تشریع نماز آیات
تشریع نماز استسقا (درخواست باران)
چند نمونه از آیات قرآن و معصومین درباره نماز:
علت و حکمت نماز
اقامه
آمادگی برای نماز با حضور قلب
مفاهیم و حرکات نماز:
حمد
سوره ((توحید))
قنوت:
معنی تشهد:
معنای سلامهای نماز:
معنی تسبیحات اربعه:
مستحبات نماز
واجبات نماز:
مستحبات عمده نماز:
شرایط قبول نماز
تعقیب نماز:
منابع و مآخذ:
1- نمازشناسی، نویسنده حسن راشدی، انتشارات مهر قم، سال
2- کتاب نماز، نویسنده علی غفوری، انتشارات فجر، سال
3- جمعه و نماز یا جهاد هفتگی، تالیف آیت الله دستغیب، انتشارات کانون تربیت شیراز، سال
4- اصول و فروع دین، تالیف دکتر سید عبدالوهاب طالقانی، انتشارات دارالقرآن کریم، سال
- نماز
- عملی انسانی، خاص انسانها
- برنامه ای الهام بخش برای توجه به خود، توجه به آغاز و انجام، و بالاخره توجه به زندگی و هدف اساسی از آن
- تواضعی آگاهانه، در برابر بی نیاز مطلق و برآورنده همه نیازها از همه نیازمندان
- برنامه ((آزاده سازی))، آزادی از تمام انواع بندگیها و پرستشها: از خودپرستی و غیرپرستی، جاه پرستی، مال پرستی
- وسیله ای برانگیزنده و بازدارنده، برانگیزنده بسوی خیرات و بازدارنده از کژی ها و ناراستی ها
- کششی بسوی نعمت بخش بی منّت، انس یابی و الفت و سپاس نسبت به دارنده و بخشاینده همه نعمتهای همه جانبه ای که، ما و همه موجودات را احاطه کرده است
- وسیله ای برای بیشتر مانوس شدن با سرچشمه حیات و نیروگرفتن برای حرکت آفرینی و صفاجوئی و سلم طلبی و تجدید عهدی با ((عباد الله الصالحین))
- بازیابی راه ((صلاح)) خود و جامعه، که هر روز بلکه در هر قسمتی از هر روز ممکن است شکل و مصداقی تازه پیدا کند
- اینک این ما و این نعمت بزرگ الهی و انسانی که توسط پیامبر بزرگوار اسلام برای انسانها بیان شده است که در هر جمله و حرکتی از آن، نکته ای انسانی گنجانده شده است و با بهره گیری از آنها است که عنوان ((خیرالعمل)) را پیدا می کند. زیرا نیرو دهنده برای اصلاح تمام روابط انسانی است، رابطه ای به خود و رابطه ای با دیگران (دیدی که از طبیعت و رفتاری که با انسانهای دیگر خواهد داشت) و رابطه ای با مبداء
- و همین است سّر اینکه ستون دین (الصلاه عمود دینکم) به حساب آمده و بازدارنده از همه بدیهای درونی و برونی (تنهی عن الفحشاء و المنکر) شمرده شده است
مفاهیمی که درطی عبارات و جملات گفته میشود و حرکاتی که در ضمن نماز انجام میگیرد. همه، عوامل ایجاد کیفیتی روحی برای نمازگزار واقعی است. وقتی که به معنای عباراتی که می گوئیم توجه کنیم و به مراحلی که در حال نماز به صورت رکوع و سجود و قیام و قعود، یکی بعد از دیگری انجام میدهیم، دقت کنیم، حقیقت این گفتار را در می یابیم که
- الصلوه قربان کل تقی (نماز وسیله نزدیکی پرهیزگاران بخداست)
- الصلاه میزان (نماز وسیله سنجش ایمان و درجه ایمانداری اشخاص است)
و با شناخت نماز است که واقف می شویم که چگونه نمازی را گزارنده باشیم که ((عمود دین)) و ((قوام اسلام)) و بازدارنده از ((فحشاء و منکر)) باشد
درباره نماز که برنامه ای دائمی برای هر یک از افراد مسلمان است به صورتهای مختلف مطالبی گفته و نوشته شده است و هر فرد یا گروهی به تناسب شعور دینی خود را از آن بنوعی گرفته و می گیرد
در این نوشته سعی شده است چهره ای از متن نماز ترسیم شود، تا نمازگزار با آگاهی به مفاهیم کلمات و حرکات، متوجه گفته ها و کرده های خود در نماز باشد و آنها را با توجه شایسته ادا کند. زیرا نماز کسی ((نماز)) است که بداند چه می گوید.- همانطور که در قرآن به این مطلب اشاره شده ; حتی تعلموا ما تقولون، تا نماز برای او سازنده باشد و فزاینده، نه فرساینده و خسته کننده
- آرزومند بهره برداری های انسانی بیشتری از این نعمت بزرگ اسلامی هستیم
هر فردی مکلف است شبانه روز چندین مرتبه رو به خدا آورد. یعنی دلش را از غیر حق خالی کرده، به مبداء خود متوجه گردد و برای یاد خدا نماز را برپا دارد ((اقم الصلوه لذکری)) در نتیجه تزکیه نسبی برایش حاصل می شود و (( ان الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر)) به درستی که نماز از زشتی ها و ناپسندها باز می دارد. و خلاصه با برپا داشتن نماز مصلحت ها و فایده های شخصی و معنوی فراوانی را در می یابد
و دستور اکید شده است که نماز واجب را با جماعت بخوانید تا دلها با هم یکی شود و برکات معنوی بیشتری و بهتر نازل گردد
تاریخچه نماز
تاریخ نماز و پرستش به قدمت تاریخ ادیان، و سابقه ادیان به موازات پیشینه پیدایش حیات انسان است و اینک بررسی پیشینه تاریخی نماز، با توجه به آیات قرآنی. نماز، نخستین عبادتی که بر بندگان واجب شد
خدای، تعالی، در آغاز سوره بقره در توصیف اهل تقوی فرمود
الذین یومنون بالغیب و یقیمون الصلوه و;
همانان که به غیب؛ یعنی به وجود خدا، معاد و فرشتگان، ایمان دارند و نماز را به پا می دارند و ;
و این می رساند که پس از وجوب اعتقاد به مبدأ و معاد و وحی و نبوت، نخستین چیزی که مطرح است و مهّم است، نماز است و بنابراین هیچ عبادتی را پیش از آن واجب نکرده اند زیرا اگر عبادتی قبل از حکم نماز مقرّر می شد مطمئنّاً آن را در کریمه مذکور، مقدّم بر نماز ذکر می فرمود. افزون بر این از رسول گرامی اسلام (ص) روایت شده است که فرمودند
اول ما فرض علی العباد الصلوه و اخر ما یبق عند الموت الصلوه و اول ما یحاسب به العبد یوم القیامه الصلوه فمن اجاب فقد سهل ما بعده و من لم یجب فقد اشتد ما بعده
نخستین پرستشی که بر بندگان واجب شد نماز است آخرین عملی که به هنگام مردم بماند نماز است و اولین چیزی که روز قیامت از آن بپرسند نماز است. پس هر کس بخوبی جواب گوید و پاسخش را بپذیرند، در حسابرس های پس از نمایش آسان گیرند و آن که پاسخ نیکو ندهد، در اعمال دیگرش به سختی حساب کشند
و فرمودند
اول ما افترض الله علی امتی الصلوات الخمس و اول ما یرفع من اعمالهم الصلوات الخمس و اول ما یسالون عنه الصلوات الخمس
نخستین چیزی که خدا بر امتم واجب کرد پنج نماز است و نخستین چیزی که از اعمالشان بالا برده شود، پنج نماز است و نخستین چیزی که از آن سوال شوند پنج نماز است
جمله های «اول ما فرض علی العباد الصلوه» و «اول ما افترض الله;» حاکی از آن است که پیش از نماز، هیچ عملی پا به عصه تشیع و وجوب ننهاده است
نماز در ادیان پیش از اسلام
1- در سوره ابراهیم، آیه چهلم، حضرت ابراهیم برای خود و ذریه اش از خدا توفیق اقامه نماز می خواهد می گوید: رب اجعلنی مقیم الصلوه و من ذریتی
ای پروردگار من، من و فرزندانم را اقامه کننده نماز قرار ده
2- در سوره مریم، آیه های پنجاه و چهارم و پنجاه و پنجم، قرآن، ضمن ستایش از اسماعیل می گوید: و کان یامر اهله بالصلوه و کان عند ربه مرضیا
افراد خانواده اش را به نماز فرمان می داد و نزد پروردگار خود مورد خشنودی بود
3- در سوره هود، آیه هشتاد و هفتم، خداوند خطاب به شعیب، پدر زن حضرت موسی، می فرماید: قالوا یا شعیب اصلوتک تامرک ان نترک ما یعبد اباونا
گفتند: ای شعیب! آیا نمازت به تو فرمان می دهد که آنچه را پدران ما می پرستیدند، رها سازیم;؟
4- در سوره طه، آیه بیست و چهارم، خداوند خطاب به حضرت موسی می فرماید: اقم الصلوه لذکری
نماز را برای یاد من برپا دار
5- در سوره لقمان، آیه هفدهم به فرزندش می گوید
یا بنی اقم الصلوه و امر بالمعروف و انه عن المنکر
پسرم نماز را بپا دار و امر به معروف و نه از منکر کن
6- در سوره آل عمران هنگامی که از زکریا سخن به میان می آید و بیان می شود که چگونه زکریا از خداوند، درخواست ذریه طیبه کرد، بشارت تولد یحییه در حالی که از جانب فرشتگان به زکریا داده می شود که او ایستاده در محراب، به گذاردن نماز، مشغول است
کلما دخل علیها زکریا المحراب وجد عندها رزقا قال یا مریم انی لک هذا، قالت هو من عندالله ان الله یرزق من یشاء بغیر حساب. هنالک دعا زکریا، قال رب هب لی من لدنک ذریه طیبه انک سمیع الدعاء. فنادته الملئکه و هو قائم یصلی فی المحراب. ان الله یبشرک بیحیی مصدقا بکلمه من الله و سیدا و حصورا و نبیا من الصالحین
هر زمان که زکریا، در محراب عبادت بر مریم وارد شد، نزد ا روزیی را یافت. گفت: ای مریم این روزی از کجا برایت رسیده است پاسخ داد که آن از نزد خداست. همانا خدا به هر که خواهد از جایی که حسابش را نمی کند روزی می رساند؟ در آنجا زکریا پروردگارش را خواند گفت: ای پروردگار من از نزد خدت فرزندی پاکیزه به من عطا فرما، براستی که تو شنوای دعاهایی. پس در حالی که ایستاده بود و در محراب، نماز نیایش می کرد، فرشتگان او را ندا می دادند که خدا تو را به یحیی مژده می دهد، فرزندی که فیض خدا (عیسی) را باور دارد و مهتر و خویشتنداری بی رغبت به زنان و پیامبری از شایسته کاران است
7- در سوره مریم، آیه سی و یکم، از قول مسیح(ع) می خوانیم
و اوصانی بالصلوه والزکوه مادمت حیا
و خدا تا زمانی که زنده باشم مرا به نماز و زکات فرمان داده است
نماز یهودیان و مسیحیان به دعا نزدیکتر است. یهود در ساعات سوم و ششم و نهم روز و در ساعات اولیه شب و آخر شب و هنگام تناول غذا، دعاهایی دارند. رکوع در نماز کمتر اقوام وجود داشته است. نماز یهود، از رکوع خالی است اما در مسیحیت، در قرآن مجید آیه چهل و سوم از سوره آل عمران به مریم (ع) خطاب شده است
یا مریم اقنتی لربک و اسجدی و ارکعی مع الراکعین
ای مریم! برای پروردگارت قنوت بخوان و سجده کن و با رکوع کنندگان، رکوع بجای آور
مسیحیان، در روز یکشنبه، در کلیسا، جلسات دعای دسته جمعی تشکیل می دهند. بعلاوه، روحانیون و وابستگان آنان دعاهایی دارند و معقتقدند که باید دعا کنند و با دلی پاک، حاجات خود را از خدا بخواهند. با وجود این، آخرین نمازی را که مسیح با حوارین به جای آورد. بهترین صورت دعا می دانند و این دعا یا نماز، مشتمل بر تمجید خداست و آنگاه شش فقره آن به بیان حاجات که طلب نان روزانه، یکی از آنهاست، اختصاص دارد و پس از اظهار حوایج، باز به تسبیح مقام ربوبیت می پردازند
مسیحیان، در دعاهای خود، علاوه بر پدر آسمانی، به روح القدس و ابن همه توجه دارند. علاوه بر تشیع نماز در ادیان حقه، در ادیان دیگر نیز، ناز و نیایش وجود دارد؛ حتی بت پرستان هم در برابر بتها، اورادی می خوانند و کارهایی بعنوان عبادت، اجرا می کنندک در بیشتر آن کیشها، سجده، جزئی از این عبادتهاست
8- زرتشتیان را پنج نماز است، که هنگام طلوع آفتاب و ظهر و عصر و اول شب و زمان خفتن، اجرا می کنند. بعلاوه برای هر یک از شبها و روزهای ماه، سرودهای ویژه ای دارند که مجموع آنها را در خرده اوستا ویسنا می توان یافت
9- «صابیان» که بقایای آنان در خوزستان وجود دارند، نمازهای پنجگانه را بجای می آوردند و هر سال، سی روز روزه می گرفتند
10- اعراب جاهلیت، در مقابل خانه کعبه، برهنه، حاضر می شدند و با صفیر و کف زدن، اظهار عبادت می کردند. احتمالا نماز و نیایشی که در زمان حضرت ابراهیم (ع) معمول بوده است، در طول قرون و اعصار، به تدریج به کلی تحریف گشته و به چنین صورتی در آمده بود و شاید به خاطر همین تحریف است که در آیه سی و پنجم سوره انفال، کیفیت نماز اعراب جاهلیت، مورد سرزنش قرار گرفته است
و ما کان صلاتهم عند البیت الا مکاء و تصدیه
نمازی که اعراب پیش از اسلام، جلو خانه خدا به جای می آورند، چیزی جز صفیر برآوردن و کف زدن نبود
برخی از قبایل، عبادت را در مقابل بتان، به وسیله رقص و حرکات منظم و هماهنگ، ادا می کرده اند. بی گمان، این گونه حرکات را نوعی تعظیم می شناختند به نحوی آن را با عبادت که موجب تقرب به خدا یا بتها، تصور می کردند، ربط می دادند؛ چنانکه شاید، عریان بودن اعراب جاهلیت، به هنگام طواف، از آن جهت بوده است که در لباس ناپاک یا در جامه یی که به هر حال از جمله امتعه دنیوی بوده است، برای عبادت، حاضر نشوند
از موراد فوق بر می آید که نماز در اعماق تاریخ انسان ریشه دارد و در تمامی دوره ها و جامعه های بشی و به موازات خداشناسی او امری فیری است، وجود داشته است و همانند آن تجلّیات گوناگون به خود گرفته است و به صورتهای مختلف اجرا شده است
برحسب بعضی از روایات، سه سال پیش از بعثت، جبرئیل (ع)، وضو و نماز را به پیامبر اکرم(ص) آموخته است. ولی آنچه مسلّم است از آغاز بعثت، خدیجه(ع) و علی بن ابیطالب(ع) با پیغمبر اکرم(ص) نماز می خواندند و در نماز ایشان، عمل رکوع و سجود، انجام می شده است. بتدریج بر مسلمانان نمازگزار، افزوده شد و ((جعفر و زید و ابوبکر)) و دیگران به این جماعت می پیوستند امّا پیغمبر (ص) و یاران، نماز خود را در کوهستانها ادا می کردند و چون دین حنیف، قوّت گرفت، با درخواست عمر، مسلمانان آشکارا به مقابل کعبه آمدند و به نماز و طواف پرداختند
آنان که به دو بار نازل شدن سوره فاتحه، قائل شده اند، می گویند: سوره فاتحه، بار اوّل در سال اوّل بعثت، نازل شده و پیغمبر اکرم (ص)، آن را در نماز، قرائت می کرده اند و بار دوم در مدینه، نازل شده است