دانلود مقاله آنمی داسی شکل word دارای 22 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله آنمی داسی شکل word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله آنمی داسی شکل word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
آنمی داسی شکل
مقدمه :
وقتی که خون شما به اندازه کافی هموگلوبین نداشته باشد انمی اتفاق می افتد .
هموگلوبین کمک میکند که گلبولهای قرمز خون اکسیژن را از ریه ها به همه قسمتهای بدن برسانند .
چه چیزی باعث بوجود امدن آنمی میشود ؟
آنمی انواع مختلف دارا که هر کدام علامتهای مختلفی دارند:
کمبود ذخیره آهن (IDA) شایع ترین نوع کم خونی است . انمی زمانی اتفاق می افتد که شما آهن کافی در بدنتان ندارید . بدن شما آهن احتییاج دارد تا هموگلوبین بسازد.این زمانی اتفاق می افتد که شما در اثر حوادث گوناگون از قبیل عادت ماهیانه ، زخمها ، ورم روده یا سرطان روده خون از دست میدهید .
یک رژیمی هم که آهن کافی ندارد ممکن است آنمی بوجود بیاورد .
اگر آهن کافی در رژیم غذایی مادر و جنین وجود نداشته باشد حاملگی نیز میتواند آنمی بوجود بیاورد و شما میتوانید آهن را از طریق غذاهای مختلف از قبیل گوشت چرخ کرده ، صدف ، اسفناج ، عدس ، سیب زمینی پخته با پوست ، تخمه افتاب گردان و آکاژو به دست اورید.
کم خونی مگالوبلاستیک یا (کمبود ویتامین) زمانی اتفاق می افتد که بدن شما به اندازه کافی فولیک اسید یا B12 دریافت نمیکند . این ویتامین ها کمک میکنند که بدن شما خون سالم و یک سیستم عصبی سالم داشته باشد.با این نو کم خونی بدن شما گلبول قرمزی میسازد که نمی تواند درست اکسیژن تحویل بدهد.
قرص های فولیک اسید جایگزین خوبی برای این نوع کم خونی است .
شما همچنین میتوانید فولیک اسید را از طریق لوبیا ، بنشن ، آب میوه ها و مرکبات ،سبوس گتدم و دیگر دانه ها ،برگهای سبز تیره سبزیجات و ماکیان ، گوشت خوک ، جانوران دریایی و جگر به دست اورید . گاهی اوقات با وجود این بیماری پزشک شما نمیتواند تشخیص بدهد که شما کمبود ویتامین B 12 دارید .گاهی اوقات این بیماری به صورت آنمی پرنی شیوز بروز میکند ، که یک بیماری خود ایمنی میباشد .کمبود B 12 در بعضی افراد ممکن است با بیماریهای دیگر خود ایمنی همراه باشد ، مانند بیماری های کرون ، بی حسی کف پا و ساق پاها ، مشکل راه رفتن ، فراموشی حافظه و مشکل دید از علاءم دیگر کمبود ویتامین B12 میباشد .
درمان بستگی به نوع علت دارد ولی شما ممکن است B12 را از طریق آمپول و یا قرص جبران کنید . بیماری هایی که زیر آنها خط کشیده شده است ، بیماری هایی که ممکن است قدرت بدن شما را برای ساختن گلبول قرمز کم کند . مثلا با کسانی که ناراحتی کلیه دارند ، مخصوصا آنهایی که دیالیز میشوند (کلیه سموم بدن را از طریق خون دفع میکنند) امادگی بیشتری برای کم خونی دارند.
کلیه انها هورمون کافی برای ساختن گلبول قرمز خون نمیسازد و آهن هم در اثر دیالیز از بین میرود.
بیماری های خونی ارثی : اکر شما یک بیماری خونی در اقوامتان دارید ، شما هم امادگی گرفتن این بیماری را دارید . یک نوع از این بیماری ، کم خونی سلول داسی شکل است .
به جای داشتن یک سلول خونی طبیعی شکل که به راحتی داخل رگ ها حرکت میکنند ، سلول های داسی شکل سخت و لبه مورب دارند .
این سلولها نمیتوانند داخل رگ های خونی حرکت کنند و راه رگ ها را برای رساندن خون به ارگان های بدن سد میکنند . بدن شما سلول های داسی شکل را به سرعت از بین میبرد ، ولی نمیتواند سریعا گلبول قرمز خون را بسازد.
این باعث کم خونی میشود و نوع دیگر بیماری خونی ارثی تالاسمی است . این موقعی اتفاق می افتد که بدن ژن های بخصوصی را از دست میدهد یا وقتی که ژ ن های متفاوت (با معمولی فرق دارند) از والدین به فرزندان میرسد که باعث میشوند بدن چطور هموگلوبین را بسازد.
کم خونی آپلاستیک (APLASTIC) زمانی اتفاق میافتد که بدن شما به اندازه کافی گلبول قرمز خون نمیسازد . از انجایی که این بیماری گلبول های سفید خون را هم تحت تاثیر قرار می دهد بدن امادگی دارد که عفونی بشود و خون روی پیدا میکند که جلوی ان را نمی شود گرفت . این به چند دلیل اتفاق می افتد :
_ درمان سرطان (شیمی درمانی یا رادیوتراپی)
_ در معرض مواد شیمییایی سمی قرار گرفتن (مانند آنهایی که برای دفع حشرات استفاده میشود ، رنگ و تمیز کننده های خانگی)
_ بعضی از داروها (مثل آنهایی که برای ارتروز روماتیسمی استفاده میشود)
_ بیماری های خود ایمنی (مثل سل پوستی)
_ عفونت ویروسی که مغز استخوان را درگیر میکند یا بیماری های مغز استخوان.
درمان بستگی به این دارد که چه قدر کم خونی پیشرفته باشد .
این میتواند به وسیله تزریق خون ، دارو یا پیوند مغز استخوان باشد.
بیماری کم خونی
کم خونی یا آنمی (Anemia) به معنی کمبود تعدادگویچه های قرمز خون است. کم خونی دارای انواع مختلف است که میتواند به علت عدم سنتز هموگلوبین ، کمبود آهن در ساختار هموگلوبین ، دفع بسیار سریع یا تولید بسیار آهسته گلبولهای قرمز باشد.
اطلاعات اولیه
تقریبا تمامی اکسیژنی که در خون حمل میگردد، به هموگلوبین موجود در گلبولهای قرمز خون متصل میباشد. گلبولهای قرمز طبیعی انسان ، دیسکهای مقعرالطرفین کوچک با قطر 9 – 6 میکرومتر میباشند. این سلولها از سلولهای بنیادی پیش ساز به نام هموسیتوبلاستها در مغز استخوان ساخته میشوند. در طی فرایند بالغ شدن گلبولها ، سلولهای بنیادی تولید سلولهای دختری مینمایند که مقادیر زیادی هموگلوبین ساخته و سپس اندامکهای داخل سلولی مانند هسته ، میتوکندری و ; را از دست میدهند. فعالیت اصلی گلبول قرمز ، حمل هموگلوبین است که با غلظت بالا به صورت محلول در ستوزول وجود دارد.
اهمیت زیاد توالی اسید آمنه ای در تعیین ساختمانهای دوم ، سوم و چهارم پروتئینهای کروی و بنابراین اعمال بیولوژیک آنها به خوبی در بسیاری از بیماریهای خونی مانند کم خونی داسی شکل در انسان قابل شرح میباشد. از لحاظ ژنتیکی ، بیش از 300 نوع هموگلوبین شناخته شده در جمعیتهای انسانی وجود دارد. بیشتر این انواع ناشی از تفاوتهایی در یک ریشه اسید آمینه میباشند. در اغلب موارد این اثرات بر روی ساختمان و عملکرد جزئی بوده، ولی گاهی میتواند وخیم بوده و به بیماریهای خونی و کم خونی منجر شود.
تاریخچه
اولین قدم در درک ژنتیک امراض هموگلوبین در سال 1949 بوسیله “نیل” (Neel) برداشته شد. او نشان داد مبتلایان به اختلالات خونی که به مرض سلولهای داسی شکل معروف است نسبت به یک ژن که همین اختلال با شدت کمتر را در هر دو والد هتروزیگوس بوجود میآورد، به صورت هموزیگوس هستند. چند سال بعد (Pauling) و همکارانش مرض سلولهای داسی شکل را به عنوان نخستین بیماری مولکولی که در آن هموگلوبین غیر طبیعی باعث نقص میشد، تشخیص دادند. سپس اینگرام (Ingram) متوجه شد نقص هموگلوبین در مرض سلول داسی شکل در اثر جایگزینی فقط یکی از 287 اسید آمینه مولکول هموگلوبین است.
ساختمان و عمل هموگلوبین
هموگلوبین ناقل تنفسی در گلبولهای قرمز مهرهداران و در برخی از بیمهرهگان و در گرههای ریشه خانواده نخود یافت میشود. مولکول دارای 4 قسمت است. هر واحد دارای 2 قسمت است: یک زنجیره پلیپپتید به نام گلوبین و یک گروه پروستتیک (غیر پروتئینی) به نام “هم” (Heme) که یک رنگدانه حاوی آهن است که با اکسیژن ترکیب شده و به مولکول قدرت انتقال اکسیژن میدهد. در تمام هموگلوبینها قسمت “هم” یکسان است و تغییرات ژنتیکی فقط محدود به قسمت گلوبین میگردد.
در هموگلوبین افراد بالغ قسمت پروتئینی مولکول از دو نوع زنجیره پلیپپتیدی ساخته شده: زنجیره آلفا دارای 141 اسید آمینه که ژن آن روی کروموزوم 16 قرار دارد و زنجیره بتا دارای 146 اسیدآمینه که ژن آن روی کروموزوم 11 قرار دارد. از نظر انتخاب طبیعی ، تعداد جایگزینیهای اسیدهای آمینه در ساختار هموگلوبین محدود است. فقط آن گروه از جایگزینیهایی که به عمل مولکول آسیبی نمیرسانند میتوانند باقی بمانند. موضع اتصال آهن در انواع زنجیرههای گلوبین انسان و دیگر گونههای مهره داران ثابت است. بیشتر هموگلوبینهای غیر طبیعی در اثر جهشهای نقطهای در ژنهای ساختمانی که ترتیب آمینو اسید را در یکی از زنجیرهها کد میکند اتفاق میافتد و بعضی دیگر در اثر مکانیزمهای مولکولی دیگر بوجود میآیند.
آنمی ناشی از دفع خون
بعد از خونریزی سریع ، بدن پلاسما را در ظرف 3 – 1 روز جایگزین میکند اما این امر یک غلظت پایین گویچههای سرخ خون را به جای میگذارد. اگر خونریزی دومی بوجود نیاید، غلظت گویچههای سرخ خون معمولا در ظرف 6 – 3 هفته به حد طبیعی باز میگردد. در خونریزی مزمن ، شخص بکرات نمیتواند مقدار کافی آهن از روده جذب کند تا هموگلوبین را به همان سرعتی که از دست میدهد، تشکیل دهد. در این حال گویچههای سرخ با هموگلوبین بسیار کم در داخلشان تولید میشوند و منجر به بروز آنمی هیپوکرومیک میکروسیتی میشوند.
آنمی آپلاستیک
آپلازی مغز استخوان به آن معنی است که مغز استخوان فاقد عمل طبیعی خود است. به عنوان مثال ، شخصی که در معرض تشعشع گاما از یک انفجار هستهای قرار میگیرد ممکن است دچار تخریب کامل مغز استخوان و متعاقب آن در ظرف چند هفته مبتلا به آنمی کشنده شود. به همین ترتیب درمان بیش از حد با اشعه ایکس ، بعضی مواد شیمیایی صنعتی و حتی داروهایی که شخص ممکن است نسبت به آنها حساس باشد میتوانند همین اثر را ایجاد کنند.
آنمی مگالوبلاستی
فقدان ویتامین B12، اسید فولیک و فاکتور داخلی مخاط معده میتوانند منجر به تولید مثل بسیار آهسته اریتروبلاستها شوند. در نتیجه ، این سلولها بسیار بزرگ شده و شکلهای غیر عادی پیدا میکنند و مگالوبلاست نامیده میشوند. آتروفی مخاط معده یا در فقدان معده در نتیجه برداشتن کامل آن با عمل جراحی ایجاد میشود میتواند منجر به آنمی مگابلاستی شود. همچنین بیماران مبتلا به “اسپیروی معده” (Sprue) که در آن اسید فولیک ، ویتامین B12 و سایر ترکیبات ویتامین B به خوبی جذب نمیشوند غالبا دچار آنمی مگالوبلاستی میگردند. این گویچهها دارای غشای شکننده هستند و به آسانی پاره شده و شخص را دچار کمبود تعداد کافی گویچه سرخ میسازند.
آنمی همولیتیک
بسیاری از ناهنجاریهای مختلف گویچههای سرخ که بیشترشان ارثی هستند، گویچههای سرخ را شکننده میسازند، بطوریکه هنگام عبور از مویرگها و به خصوص هنگام عبور از طحال به آسانی پاره میشوند و منجر به آنمی شدید میشوند. برخی از انواع این کم خونی به قرار زیر است.
اسفروسیتوز ارثی
در این بیماری گویچههای سرخ کوچک بوده و به جای اینکه به شکل صفحات مقعرالطرفین باشند، کروی هستند. این گویچهها نمیتوانند فشرده شوند، زیرا فاقد ساختمان کیسهای شکل سست غشای گویچههای طبیعی هستند. این گویچهها هنگام عبور از طحال حتی با یک فشار مختصر ، به آسانی پاره میشوند.
آنمی داسی شکل
این نوع کم خونی در حدود 03 درصد تا یک درصد در سیاه پوستان غرب آفریقا و آمریکا وجود دارد. گویچهها محتوی یک نوع غیر طبیعی هموگلوبین به نام هموگلوبین S هستند که به علت زنجیرههای بتای غیر طبیعی هموگلوبین ایجاد میشود. هنگامی که این هموگلوبین در معرض فشارهای کم اکسیژن قرار میگیرد، به صورت بلورهای درازی در داخل گویچه سرخ رسوب میکند. هموگلوبین رسوب کرده به شکل داس ، به غشا گویچه آسیب میرساند و غشا شکننده شده و آنمی شدید ایجاد میگردد.
اریتروبلاستوز جنینی
در این نوع کم خونی گویچههای سرخ RH مثبت جنینی مورد حمله آنتی کورهای مادر RH منفی قرار میگیرند. این آنتی کورها ، گویچهها را شکننده و منجر به پارگی شدید آنها میشوند و موجب میشوند که نوزاد با کم خونی شدید به دنیا بیاید. تشکیل فوقالعاده سریع گویچههای سرخ جدید برای جبران گویچههای خراب شده که در اریتروبلاستوز جنینی بوجود میآید. موجب میشود که تعداد زیادی از انواع بلاستهای اولیه گویچههای سرخ به داخل خون آزاد شوند.
تالاسمی
تالاسمیها یک گروه متجانس از اختلالات سنتز هموگلوبین هستند که نقص پایهای آنها در ساختمان مولکول نبوده بلکه کاهش در سنتز زنجیرههای آلفا یا بتا میباشد. این اختلال باعث بهم خوردن توازن سنتز زنجیره گلوبین شده، و لذا زنجیرههای گلوبین اضافی ته نشین میشوند، نتیجتا رشد و بقای گلبولهای قرمز به خطر میافتد. دو گروه اصلی تالاسمی شناخته شده است: تالاسمی آلفا که در آن سنتز زنجیره آلفا کاهش یا قطع میشود و تالاسمی بتا که در آن سنتز زنجیره بتا با مشکل رو به رو میشود.
اثرات کم خونی بر روی سیستم گردش خون
ویسکوزیته خون تقریبا بستگی کامل به غلظت گویچههای سرخ خون دارد. در آنمی شدید ویسکوزیته ممکن است به جای رقم طبیعی حدود 3 برابر به یک و نیم برابر ویسکوزیته آب سقوط کند. این امر مقاومت در برابر جریان خون را در رگهای محیطی کاهش میدهد و لذا مقدار بسیار زیادتری خون نسبت به حالت طبیعی در بافتها جریان پیدا کرده و به قلب باز میگردد. هیپوکسی ناشی از کاهش انتقال اکسیژن توسط خون موجب میشود که رگهای بافتی گشاد شوند و اجازه دهند که خون باز هم بیشتری به طرف قلب باز گردد و برونده قلبی را افزایش دهد. یکی از اثرات کم خونی شدید ، افزایش شدید بار کاری قلب است.
افزایش برونده قلبی را افزایش دهد. یکی از اثرات کم خونی شدید ، افزایش شدید بار کاری قلب است.افزایش برونده قلبی در آنمی تا حدود بسیاری از علایم آنمی را خنثی میسازد زیرا اگر چه یک واحد خون فقط بسیار کمی اکسیژن حمل میکند، سرعت جریان خون ممکن است به اندازه کافی افزایش یابد بطوری که تقریبا مقادیر طبیعی اکسیژن به بافتها رسانده شوند. اما هنگامی که شخص مبتلا به آنمی شروع به انجام فعالیت عضلانی کند قلب قادر به تلمبه زدن خون بیشتر نخواهد بود.در نتیجه هنگام فعالیت عضلانی که نیاز بافتها به اکسیژن را فوقالعاده افزایش میدهد، هیپوکسی فوقالعاده شدید بافتی بوجود آمده و غالبا نارسایی قلبی حاد به دنبال آن پیش میآید.
درمان کم خونی
مهمترین داروی کم خونی آهن و ترکیبات آهن است. آهن از طریق معده و روده جذب بدن شده و در کبد ذخیره میشود تا در ساختمان هموگلوبین بکار رود. آهن و ترکیبات آن مغز استخوان را وادار به ساختن گلبول سرخ میکند. داروی عصاره دیگر جگر توام با ویتامین B12 نیز برای کم خونی بسیار مفید است، به خصوص در کم خونیهای شدید.
درمان کم خونی با خوراکی گیاهی
• عسل: با خوردن عسل در مدت بسیار کمی به تعداد گلبولهای قرمز 25 – 8 درصد افزوده میشود.
• پسته: پسته موجب افزایش خون میشود.
• فندق: فندق خون افزای خوبی است و رنگ چهره را میگشاید.
• دمکرده برگ با پوست سبز گردو ، موجب افزایش تعداد گلبولهای قرمز میشود.
• عدس: یکی از مواد خوراکی افزایش دهنده گلبولهای قرمز خون است.
• از مواد خوراکی دیگر میتوان به این موارد اشاره کرد: نخود سبز ، زرد آلو ، گردو ، خرما ، شلغم ، کلم و خوراک جو.
انواع آنمی :
آنمی به معنی کمبود تعداد گویچه های سرخ است که می تواند بعلت دفع بسیار سریع ویا تولید بسیار آهسته گویچه های سرخ ایجاد شود .
آنمی ناشی از دفع خون :بدن بعد از یک خونروی شدید پلاسما را ظرف یک تا سه روز تجدید می کند اما این ا مر موجب کاهش غلظت گویچه های سرخ می شود . هر گاه خونروی دیگری حادث نشود غلظت گویچه های سرخ درظرف سه تا چهار هفته به حد طبیعی باز می گردد .
درخونروی مزمن ،شخص غا لباً نمی تواند آهن را به مقدار کافی از روده جذب کند تاهموگلوبین رابه همان سرعتی که از بدن دفع می شود مجدداً تشکیل دهد بنابراین ،گویچه های سرخ غا لباً به تعداد بسیار کم وبا هموگلوبین بسیار اندک درداخلشان تولید می شوند وآنمی میکروسیتی هیپوکروم راایجاد می کنند .
آنمی آپلاستیک :آپلازی مغز استخوان به معنی آن است که مغز استخوان فاقد عمل طبیعی خود است .به عنوان مثال ،شخصی که درمعرض تشعشع گاما ازیک انفجارهسته ای قرارگیردممکن است دچارتخریب کامل مغزاستخوان ومتعاقب آن درظرف چندهفته مبتلابه آنمی کشنده شود.به همین ترتیب درمان بیش ازحدبا اشع ایکس،بعضی موادشیمیائی صنعتی وحتی داروهائی که شخص ممکن است نسبت به آن ها حساس باشد می توانند همین اثررا داشته باشند.
آنمی مگالوبلاستی:فقدان ویتامین12B واسید فولیک وفاکتورداخلی معده می توانندمنجربه تولیدمثل بسیارآهست اریتروبلاست ها شوندکه درنتیجه ی آن این سلول هابسیاربزرگ شده وشکل های غیرعادی پیدا می کنندومگا لوبلاست نامیده می شوند.به این ترتیب،آتروفی مخاط معده که مثلاًدرآنمی پرنیسیوزیادرفقدان معده درنتیج برداشت کامل آن با عمل جراحی ایجاد می شودمی تواندمنجربه آنمی مگالوبلاستی گردد. همچنین،بیماران مبتلابه اسپروی روده SPRUE که درآن اسیدفولیک،ویتامین12B وسایرترکیبات ویتامینB به خوبی جذب نمی شوندغا لباًدچارآنمی مگا لوبلاستی می گردند.چون اریتروبلاست ها نمی توانند آنقدر به سرعت تکثیر یابند که تعداد کافی گویچه سرخ تولید کنند گویچه هایی که تشکیل می شوند بزرگتر از طبیعی وبه اشکال عجیب وغریب هستند وغشاء شکننده ای دارند .
بنابراین این گویچه ها به آسانی پاره شده وشخص رادچار کمبود تعداد کافی گویچه ی سرخ می سازند .
آنمی همولیتیک :بسیاری ناهنجاریهای مختلف گویچه های سرخ که بیشترشان ارثی هستند گویچه های سرخ رافوق العاده شکننده می سازند بطوریکه گویچه ها هنگام عبورازمویرگها وبخصوص هنگام عبور از طحال به آسانی پاره می شوند .بنابراین باوجودیکه تعداد گویچه های سرخ تولید شده کاملا طبیعی یا حتی دربعضی از بیماریها ی همولیتیک بیش از حد طبیعی است .دوران زندگی گویچه ی سرخ آنقدر کوتاه است که منجر به آنمی شدید می گردد .
بعضی از انواع این آنمی عبارتند از :
دراسفروسیتوز ارثی :گویچه های سرخ بسیار کوچک بوده وبجای اینکه به شکل مقعرالطرفین باشند کروی هستند .این گویچه ها نمی توانند فشرده شوند زیرا فاقد ساختمان کیسه ای شکل هستند .بنابراین هنگام عبور از مویرگهای کوچک حتی با یک فشار مختصر به آسانی پاره می شوند .
در آنمی داسی شکل که حدود 3/0 درصد سیاه پوستان غرب افریقا وآمریکا وجود دارد گویچه ها محتوی یک نوع غیر طبیعی هموگلوبین موسوم به هموگلوبین S هستند که بعلت ترکیب غیر طبیعی زنجیره های بتای هموگلوبین ایجاد می شود. هنگامی که این هموگلوبین درمعرض فشارهای کم اکسیژن قرار می گیردبه صورت بلورهای درازی درداخل گویچه ی سرخ رسوب می کند .این بلورها گویچه راطویل کرده وبجای نمای یک دیسک مقعرا لطرفین یک ظاهر داسی شکل به آن می دهند .هموگلوبین رسوب کرده به غشاء گویچه نیز آسیب می رساند بطوریکه گویچه ها فوق ا لعاده شکننده شده ومنجر به آنمی شدید می گردند .فشار پایین اکسیژن دربافتها موجب داسی شدن گویچه ها می شودکه بنوبه ی خودمانعی دربرابر گردش خون دربافتها ایجاد می کند وفشاراکسیژن را پایین می آورد .
تالاسمی یا آنمی کولی یا آنمی مدیترانه ای :گویچه ها نمی توانند مقدارکافی زنجیره های پلی پپتیدی آلفا وبتای مورد نیاز برای تشکیل هموگلوبین راسنتز کنند.بنابراین سنتز هموگلوبین شدیداًتضعیف می شود .سیستم خونساز باتولید تعداد عظیمی گویچه های سرخ اما بامحتوی هموگلوبین اندک ونیز گویچه هایی کوچک باغشاءشکننده جواب می دهد زیرا هموگلوبین موجود بصورت بلورهای سخت رسوب می کند. دراینجا نیز گویچه ها هنگام عبوراز بافتها به آسانی پاره می شوند وبسیاری از آنهاحتی قبل از ترک مغز استخوان منهدم میگردند .
در اریتروبلاستوز جنینی ،گویچه های سرخ RHمثبت جنین مورد حمله آنتی کورهای مادر RH منفی قرار میگیرند .این آنتی کورها گویچه هارا شکننده کرده وموجب می شوند که نوزاد باآنمی شدید به دنیا آید .
گاهی همولیز براثر واکنشهای انتقال خون (ترانسفوزیون )،مالاریا ،واکنش نسبت به بعضی داروها وبه صورت یک روند خود ایمنی بوجود می آید .
اثرات آنمی بر روی سیستم گردش خون :ویسکوزیته خون تقریباً بستگی کامل به غلظت گویچه های سرخ خون دارد .ویسکوزیته ی خون تقریباًسه برابر ویسکوزیته ی آب است ودر آنمی شدید ویسکوزیته ی خون ممکن است به 5/1 برابر ویسکوزیته ی آب کاهش یابد .کاهش شدید ویسکوزیته ،مقاومت دربرابر جریان خون رادر رگهای محیطی کاهش می دهد ولذا مقدار بسیار زیاد تری خون نسبت به حال طبیعی به قلب باز می گردد .
هیپوکسی ناشی از کاهش انتقال اکسیژن توسط خون موجب می شود که رگهای بافتی گشاد شوند واجازه دهند که خون بیشتری به طرف قلب باز گرددوبرون ده قلبی راباز هم بیشتر افزایش دهد .به این ترتیب یکی از اثرات عمده ی آنمی ،افزایش شدید بار قلب است .
افزایش برون ده قلب درآنمی بسیاری از علائم آنمی راخنثی می سازد زیرا اگر چه یک مقدار معین خون فقط مقدار بسیار کمی اکسیژن حمل می کند ،سرعت جریان خون ممکن است تا آن حد افزایش یابد که تقریباً مقادیر طبیعی اکسیژن به بافتها برسند .اما هنگامی که این شخص شروع به انجام فعالیت عضلانی کند قلب اوقادر به بیرون راندن خون بیشتر از آنچه قبلا خارج میکرد نخواهد بود .درنتیجه هنگام فعالیت عضلانی که نیازبافتها به اکسیژن را فوق العاده افزایش می دهد ،هیپوکسی فوق العاده شدید بافتی بوجود آمده وغا لباًنارسایی قلبی حاد بوجود می آید .
پلی سیتمی :
پلی سیتمی ثانویه :هر گاه بافتها بعلت کم بودن شدید اکسیژن در هوا ،یا بعلت حمل نشدن اکسیژن به بافتها مثلا براثرنارسایی قلبی ،دچار هیپوکسی شوند اندامهای خونساز بطور اتوماتیک مقادیر زیادی گویچه های سرخ تولید می کنند .این حالت موسوم به پلی سیتمی ثانویه بوده وتعداد گویچه های سرخ بطور شایع تا 6تا8 میلیون درهر میلیمتر مکعب بالا می رود .
یک نوع بسیار شایع پلی سیتمی ثانویه موسوم به پلی سیتمی فیزیولوژیک ،درافراد بومی که درارتفاعات 4200تا 5100 متری زندگی می کنند حادث می شود .تعداد گویچه های سرخ عموماً 6تا 8 میلیون درمیلیمتر مکعب بوده واین امر با زیاد شدن قدرت این افراد برای انجام کارهای شدید مداوم حتی دراین هوای رقیق همراه است .
پلی سیتمی حقیقی (اریترمی ):
علاوه بر افرادی که پلی سیتمی فیزیولوژیک دارند افراد دیگری نیز وجود دارند که دچار حالتی موسوم به پلی سیتمی حقیقی هستند ودر آنها ممکن است تعداد گویچه های سرخ به 7تا 8 میلیون درمیلیمتر مکعب وهماتوکریت به 60تا70 درصد برسد .پلی سیتمی حقیقی یک بیماری توموری اندامهایی اندام هایی است که گویچه های خون را تولیدمی کنند.همانطورکه یک تومورپستان موجب تولیدبیش ازحدیک نوع خاص از سلول های پستانی می شود، پلی سیتمی حقیقی نیزموجب تولیدبیش از حدگویچه های سرخ می گردد. این بیماری معمولاً موجب تولیدبیش ازحد گویچه های سفیدوپلاکت ها نیزمی گردد.
درپلی سیتمی حقیقی نه فقط هماتوکریت بلکه همچنین حجم کل خون نیز گاهی تا دوبرابر طبیعی افزایش می یابد .درنتیجه ،سراسر سیستم رگی فوق العاده مملواز خون می شود .علاوه برآن مویرگهای زیادی بوسیله ی خون غلیظ بسته می شوند زیرا ویسکوزیته ی خون درپلی سیتمی حقیقی گاهی از مقدار طبیعی که سه برابر ویسکوزیته ی آب است به 10 برابر ویسکوزیته ی آب افزایش می یابد .
اثرات پلی سیتمی برروی سیستم گردش خون
بعلت افزایش شدید ویسکوزیته درپلی سیتمی ،جریان خون در رگها فوق ا لعاده کند است .افزایش ویسکوزیته تمایل دارد که میزان بازگشت وریدی به قلب راکاهش دهد .ازطرف دیگر ،حجم خون درپلی سیتمی فوق ا لعاده افزایش می یابد وتمایل دارد که بازگشت وریدی رازیاد کند. عملاً برون ده قلبی درپلی سیتمی از مقدار طبیعی زیاد بدور نیست زیرا این دوعامل یکدیگر راکم وبیش خنثی می کنند .
فشار خون شریانی دربیشتر افراد مبتلا به پلی سیتمی طبیعی است اگرچه تقریباً دریک سوم این بیماران فشار شریانی بالاتر از طبیعی است .این بدان معنی است که مکانیسم های تنظیم کننده ی فشارخون می توانند ازاثر ویسکوزیته ی خون که تمایل دارد مقاومت محیطی راافزایش داده وازاین راه فشار شریانی رابالا ببرد جلوگیری کنند .با این وجود ،بعداز یک حدمعین ،این تنظیم ها ازکار می افتند .
رنگ پوست تاحدزیادی بستگی به مقدارخون موجود درشبکه ی وریدی زیر جلدی دارد .درپلی سیتمی حقیقی مقدار خون دراین شبکه فوق العاده افزایش می یابد .علاوه برآن بعلت اینکه خون قبل از ورود به شبکه ی وریدی به کندی ازمیان مویرگها ی پوست عبور می کند ،نسبت درصد بیشتری ازهموگلوبین نسبت به حال طبیعی ،قبل از ورود به شبکه ی وریدی احیاءمی شود .رنگ آبی این هموگلوبین احیاء شده رنگ قرمز اکسی هموگلوبین رامی پوشاند .بنابراین ،شخص مبتلا به پلی سیتمی حقیقی معمولا یک قیافه ی گلگون دارد اما ممکن است گاهی پوستش آبی فام (سیانوزی )شود .در پلی سیتمی ثانوی ،سیانوز تقریباً همیشه آشکار است زیرا هیپوکسی علت عادی این نوع پلی سیتمی را تشکیل می دهد .
لوسمی ها
تولید غیرقابل کنترل گویچه های سفید براثرموتاسیون های سرطانی یک سلول میلوژن یا لنفوژن بوجود می آید . که معمولاً توسط افزایش بسیار زیاد تعداد گویچه های سفید غیر طبیعی درگردش خون مشخص می گردد.
انواع لوسمی :لوسمی های میلوژن ولوسمی های لنفوژن
لوسمی های لنفوژن توسط تولید سرطانی سلولهای لنفوئید ایجاد می شوند که ابتدا ازیک غده ی لنفاوی یا یک بافت لنفاوی دیگر شروع شده وسپس به سایر نقاط بدن گسترش می یابد .
لوسمی میلوژن توسط تولید سرطانی سلولهای میلوژن جوان درمغز استخوان شروع شده وسپس درسراسر بدن گسترش می یابد بطوریکه گویچه های سفید دربسیاری از اندامهای خارج از مغز استخوان نیز تولید می گردند.
درلوسمی میلوژن ،روند سرطانی گاهی سلولهای نسبتاً تفکیک شده ای تولید می کند ومنجر به ایجاد لوسمی نوتروفیلیک ،لوسمی ائوزینوفیلیک ،لوسمی بازوفیلیک ،یا لوسمی مونوسیتیک می گردد .اما غالباً سلولهای لوسمی شکلهای غیر عادی داشته وتفکیک نشده هستند وشباهتی باهیچیک ازگویچه های سفید طبیعی خون ندارند .معمولاًهر چه سلولها ازنوع تفکیک نشده باشند لوسمی حادتر است وبکرات درظرف چندماه به مرگ می انجامد ،اما درصورتی که سلولها تفکیک بیشتری پیدا کرده باشند این روند می تواند بسیار مزمن بوده وگاهی به آهستگی درطی ده تا بیست سال برقرار شود .
سلولهای لوسمیک ،بویژه سلولهای بسیار تفکیک نشده ،غالباً فاقد عمل هستند بطوریکه نمی توانند حفاظت معمولی را که مربوط به گویچه های سفید خون است تامین کنند .
اثرات لوسمی بربدن
نخستین اثر لوسمی ،رشد متاستاتیک سلولهای لوسمی درمحلهای غیر طبیعی بدن است .سلولهای لوسمی مغز استخوان ممکن است آنقدر زیاد تکثیر یابند که به بافت استخوانی اطراف حمله کرده وموجب درد وسرانجام شکستگی استخوان شوند .تقریباً تمام لوسمی ها صرف نظر از اینکه منشاء لوسمی درمغز استخوان یادر غده های لنفاوی باشد ،به طحال ،کبد ،وسایر مناطق پررگ بدن گسترش می یابند .درهر یک ازاین مناطق ،سلولهایی که به سرعت تکثیر می یابند به بافت های اطراف حمله کرده وعناصر متابولیک این بافتها را مورد استفاده قرار می دهند ودرنتیجه موجب تخریب بافتها می شوند .
اثرات بسیار شایع لوسمی هاعبارتند از پیدایش عفونتها ،آنمی شدید ،وتمایل به خونروی بعلت ترومبوسیتوپنی (فقدان پلاکتها ) .این اثرات بطور عمده ناشی از قرارگرفتن سلولهای لوسمی بجای مغز استخوان طبیعی هستند .
سرانجام ،شاید مهمترین اثر لوسمی بر روی بدن ،استفاده ی بیش ازحد ازمواد متابولیک توسط سلولهای سرطانی درحال رشد است .بافتهای لوسمی چنان به سرعت سلولهای جدید تولید می کنند که فشار زیادی بر روی مایعات بدن برای دریافت مواد غذائی ،مخصوصاً اسیدهای آمینه وویتامینها ،وارد می سازند .درنتیجه ،انرژی بیمار به مقدار زیادی تحلیل می روند واستفاده ی بیش از حد از اسید آمینه موجب تخریب شدید بافتهای پروتئینی طبیعی بدن می شود .به این ترتیب ،درحالیکه بافتهای لوسمی رشد می کنند ،بافتهای دیگر بدن تحلیل می روند .آشکار است که بعد ازآنکه بیغذائی متابولیک به اندازه ی کافی ادامه یافت ،به تنهائی برای ایجادمرگ ،کافی است .
کم خونی داسی شکل یک اختلال خونی است که با هموگلوبین معیوب( Hbss ) شناخته می شود. این بیماری میلیونها نفر را در
جهان و حدود 72 هزار نفر را در آمریکا مبتلا ساخته است. این بیماری در یک تولد از هر 500 تولد آفریقایی- آمریکایی دیده می شود.
هموگلوبین طبیعی صاف و گرد است و به سلول اجازه عبور آسان از مویرگهای خونی را می دهد.
سلولهای هموگلوبین در کم خونی سلول داسی سفت و به شکل داس دارند. این مولکولهای هموگلوبین تمایل دارند به شکل خوشه ای و در کنار یکدیگر قرار گیرند، بنابراین به راحتی از مویرگهای خونی عبور نمی کنند. این خوشه ها منجر به توقف جریان خون حمل کننده اکسیژن می گردند. برخلاف سلولها با هموگلوبین طبیعی که بیش از 120 روز زنده هستند، سلولهای داسی بعد از 10 تا 20 روز از بین می روند. این روند طی یک دوره مزمن منجر به بروز کم خونی می گردد.
شایعترین انواع ژن سلول داسی
– صفت سلول داسی
این افراد حامل ژن معیوب (Hbs) هستند، اما مقداری هموگلوبین طبیعی (Hba) نیز دارند. افراد با صفت سلول داسی معمولاً بدون علامت هستند و می باشند. ممکن است کم خونی خفیف ایجاد گردد . تحت شرایط پر استرس، خستگی، کاهش اکسیژن و یا عفونت روند داسی شدن اتفاق می افتد و در نتیجه عوارض بیماری سلول داسی بروز می نماید.
بیماری سلول داسی – هموگلوبین C
فرد دارای هر دو نوع هموگلوبین Hbs وHbc می باشد. هموگلوبینC باعث ایجاد سلولهای هدف می گردد. وجود هموگلوبین طبیعی در کنار این هموگلوبین باعث می شود، فرد علامتی از کم خونی نداشته باشد. اگر هموگلوبین S داسی با سلول هدف همراه شود منجر به یک کم خونی خفیف تا متوسط می گردد. این افراد اغلب از بیماری سلول داسی با درجه خفیف رنج می برند. بحران انسداد عروقی، صدمات ارگانها به علت کم خونی و داسی شدن های مکرر و احتمال بالای عفونت همه صفات مشترکی برای Hbss و Hbsc می باشند.
بیماری سلول داسی – هموگلوبین E
این نوع، مشابه بیماری سلول داسی C است با این تفاوت که یک عنصر در مولکول هموگلوبین جایگزین شده است. این نوع معمولاً در افراد جنوب آسیا مشاهده می شود. برخی افراد با بیماری هموگلوبین Eبدون علامت می باشند. هر چند در شرایط ویژه نظیر خستگی، کاهش اکسیژن و یا کمبود آهن یک کم خونی خفیف تا متوسط بروز می نماید.
هموگلوبین S – تالاسمی بتا
این بیماری با ارث رسیدن همزمان ژنهای تالاسمی و سلول داسی ایجاد می گردد. این اختلال باعث کم خونی متوسط و شرایطی مشابه، ولی خفیف تر از بیماری سلول داسی می گردد. همه اشکال بیماری سلول داسی می توانند عوارض همراه با بیماری را بروز دهند. فرد مبتلا به Hbss بشدت مبتلا خواهد بود.
چه کسی به بیماری سلول داسی مبتلا می شود؟
بیماری سلول داسی به صورت اولیه، افراد جنوب آفریقا و شبه جزیره کارائیب را مبتلا می کند ولی صفت سلول داسی در خاور میانه، هند، آمریکای لاتین و نژاد مدیترانه ای یافت می شود.براساس تخمین، بیش از 72 هزار نفر در ایالات متحده به این بیماری مبتلا هستند. میلیونها نفر در سراسر جهان دچار عوارض بیماری سلول داسی می باشند. 2 میلیون نفر آفریقایی- آمریکایی صفت سلول داسی را دارا می باشند.
علل بیماری داسی شکل چیست؟
بیماری داسی یک بیماری ارثی است که توسط یک جهش ژنتیکی ایجاد می شود. این ژنها بر روی ساختاری از سلولها به کروموزم وجود دارند. به طور طبیعی در هر سلول بدن ما 46 یا 23 جفت کروموزم وجود دارد. جفت کروموزم 11 حاوی ژنهای عامل تولید هموگلوبین نرمال می باشد. یک جهش یا اشتباه در این ژنها منجر به بیماری داسی شکل می شود. این جهش در نقاطی از جهان که بیماری مالاریا شایع است، بیشتر دیده می شود هر چند افراد دارای صفت داسی به مالاریا مبتلا نمی شوند. صفت داسی در حقیقت فرد را در برابر انگل مالاریا محافظت می نماید. مالاریا اغلب در آفریقا و نواحی مدیترانه ای اروپا دیده می شود.کودکی که جهش ژنتیکی را از هر دو والدین به ارث می برد، بیماری سلول داسی شکل مبتلا خواهد شد.کودکی که جهش را از یکی از والدین به ارث می برد، حامل صفت سلول داسی شکل خواهد بود و می تواند آن را به فرزندانش منتقل کند.
علایم بیماری سلول داسی شکل چیست؟
علایم و عوارض زیر با بیماری سلول داسی شکل همراه می باشد. هر چند هر فرد علایم متفاوتی را تجربه می کند.
آنمی – شایعترین علامت بیماری سلول داسی شکل است. در این بیماری سلولهای قرمز خون به صورت سلول داسی شکل تولید می شوند، اما به علت بدشکل بودن توانایی حمل اکسیژن را از دست می دهند. در نتیجه بدن آب را از دست داده و دچار تب می شود. شکل داسی باعث سفتی سلولها و به دام افتادن آنها در عروق می گردد. در نتیجه سلولها در طحال تخریب می شوند و یا به علت عملکرد غیر طبیعی از بین می روند و کاهش در سلولهای قرمز خونی منجر به کم خونی می شود. کم خونی شدید فرد را خسته و رنگ پریده می نماید، همچنین توانایی حمل اکسیژن به بافتها را با مشکل رو به رو خواهد کرد.
بحران درد یا بحران داسی
هنگامی که عروق خونی توسط سلولهای داسی شکل مسدود می شوند، جریان خون قطع می شود و بحران درد اتفاق می افتد که بحران انسداد عروقی نیز نامیده می شود.
درد در تمام نقاط بدن ایجاد می گردد، اما اغلب در قفسه سینه، بازوها و پاها احساس می گردد. تورم دردناک انگشتان دست و پا «داکتیلیت» نامیده می شود و می تواند در خردسالان و کودکان زیر 3 سال مشاهده شود. پریاپیسم ( نعوظ دردناک ) یک روند درناک در ناحیه آلت تناسلی مردان می باشد. هرگونه اختلال در جریان خون منجر به درد، تورم و مرگ بافتی در اثر عدم دریافت خون و اکسیژن کافی می گردد.
سندرم قفسه سینه حاد
یکی از عوارض خطرناک بیماری سلول داسی شکل، روند داسی شدن در قفسه سینه می باشد. معمولاً به طور ناگهانی و در شرایط پراسترس، عفونت ، تب و کم آبی بدن رخ می دهد.سلولهای داسی شکل به یکدیگر متصل شده و عروق ریز ریوی را مسدود می کنند. علایم شبیه به پنومونی و شامل تب، درد و تک سرفه شدید می باشد.
تجمع سلولهای خونی در طحال
این فرآیند منجر به کاهش ناگهانی هموگلوبین شده و در صورت عدم درمان فوری تهدید کننده حیات می باشد. به دلیل افزایش حجم خون طحال، این عضو بزرگ و دردناک می گردد. بعد از اپیزودهای مکرر، صدمات جدی بر طحال وارد خواهد شد. بسیاری از کودکان مبتلا به بیماری در سن 8 سالگی، دیگر طحال آنان کارایی ندارند؛ چون از طریق جراحی طحال خارج شده و یا بر اثر اپیزودهای مکرر عملکرد خود را از دست داده است. احتمال عفونت بزرگترین نگرانی برای این کودکان می باشد. عفونت شایعترین علت مرگ در کودکان زیر 5 سال، در این گروه می باشد.
سکته
دیگر عارضه شدید و ناگهانی در بیماران سلول داسی شکل است. سلولهای بدشکل از طریق انسداد عروق خونی بزرگ تغذیه کننده مغز منجر به سکته می گردند. هر گونه اختلال در جریان خون و اکسیژن به مغز منجر به اختلالات عصبی غیرقابل بازگشت می گردد. در 60 درصد بیمارانی که یک بار سکته کرده اند، احتمال سکته دوم و سوم نیز وجود دارد.
یرقان، یا زردی پوست، چشمها و دهان
یکی از شایعترین علایم و نشانه های بیماری سلول داسی شکل یرقان می باشد، سلولهای داسی شکل به اندازه سلولهای قرمز خونی عمر نمی کند و قبل از این که کبد، آنها را از خون تصفیه نماید سریعاً از بین می روند. بیلی روبین (عامل زرد رنگی) ایجاد شده از این سلولها منجر به یرقان و زردی می گردد.همه ارگانهای مهم تحت تأثیر این بیماری قرار می گیرند. کبد، قلب، کلیه ها، کیسه صفرا ، چشمها، استخوانها و مفاصل به علت عملکرد غیر طبیعی سلولهای داسی شکل و عدم وجود جریان خون درعروق صدمه می بیند. مشکلات عبارتند از:
– افزایش عفونتها
– زخم های پا
– صدمات استخوانی
– سنگهای صفراوی
– صدمات کلیه و کاهش ادرار
– صدمات چشمی
علایم بیماری سلول داسی شکل ممکن است مشابه دیگر اختلالات خونی و مشکلات طبی باشد. همیشه برای یک تشخیص سریع و دقیق با پزشک خود مشاوره نماید.
– بیماری سلول داسی شکل چگونه تشخیص داده می شود؟
علاوه بر شرح حال طبی کامل و معاینه فیزیکی، روشهای تشخیصی بیماری سلول داسی شکل عبارتند از: آزمایشهای خونی و دیگر روشهای ارزیابی.
بیماری گلبول های قرمز داسی شکل
ماه سپتامبر ماه هشدار در ارتباط با بیماری سیکل سل است. در ایالات متحده بیش از 70000 نفر به سیکل سل مبتلا هستند و بیش از 2 میلیون نفر ژن این بیماری را حمل می کنند که می توانند آنرا به کودکان خود انتقال دهند.
چقدر در مورد بیماری سیکل سل می دانید؟ مقاله زیر 10 نکته را در ارتباط با یکی از معمولترین بیماریهای ژنتیکی توضیح می دهد.
1- آیا می دانید آفریقایی آمریکایی ها تنها مردمانی نیستند که به بیماری Sickle Cell مبتلا می شوند؟
بیماری Sickle Cell میلیون ها نفر را در سراسر جهان مبتلا می کند و بخصوص در میان آفریقایی تبارهای جنوب صحرای بزرگ آفریقا، مناطق اسپانیایی زبان در نیمکره غربی (آمریکای جنوبی، کوبا و آمریکای مرکزی)، عربستان سعودی، هند، کشورهای مدیترانه از قبیل ترکیه، یونان و ایتالیا معمول است. به همین دلیل، بیمارستان های ایالات متحده آمریکا تمام نوزادان تازه متولد شده را برای بیماری Sickle Cell غربالگری می کند.
2- آیا می دانید دانستن اینکه مبتلا به Sickle Cell هستید یا نه مهم است؟
افراد با خصیصه Sickle Cell معمولاً هیچیک از علایم بیماری را ندارند. هرچند امکان دارد که فرد با خصیصه Sickle Cell تحت شرایطی از قبیل:
•ارتفاع زیاد (پرواز، کوه پیمایی، یا زندگی در شهرهای با ارتفاع زیاد)
•افزایش فشار (غواصی)
•کم شدن اکسیژن (کوه پیمایی یا ورزش خیلی سخت از قبیل اردوی آموزش نظامی یا تمرین مسابقات قهرمانی)
•کم آبی (کم شدن آب بدن)
عوارض بیماری را نشان دهند.
به علاوه، فرد با خصیصه Sickle Cell می تواند بیماری را به فرزندانش انتقال دهد.
حقیقت این است که افراد با یک ژن Sickle Cell و یک ژن طبیعی، خصیصه Sickle Cell دارند.
3- آیا می دانید که افراد با خصیصه Sickle Cell احتمال کمتری دارد که به مالاریا مبتلا شوند؟
افراد مبتلا به بیماری Sickle Cell مثل هر فرد دیگری به مالاریا مبتلا می شوند. هرچند، در افراد با خصیصه Sickle Cell احتمال ابتلا به مالاریا کمتر است. این ویژگی کاملاً از فرد در مقابل عفونت محافظت نمی کند اما احتمال مرگ ناشی از مالاریا را کاهش می دهد.
حقیقت این است که بیماری Sickle Cell در افراد ساکن مناطق مالاریا خیز بیشتر رخ می دهد.
4- آیا می دانید که درد یا بحران بیماری معمولترین علامت بیماری Sickle Cell و بیشترین علت مراجعه افراد مبتلا به اورژانس یا بیمارستان است؟
هنگامیکه سلول های داسی شکل از خلال عروق خونی کوچک حرکت می کنند، به یکدیگر می چسبند و جریان خون را بند می آورند. این مسئله دردی را ایجاد می کند که می تواند ناگهان شروع شود، خفیف تا شدید باشد و ممکن است تا هر زمانی طول بکشد.
5- آیا می دانید که زن مبتلا به بیماری Sickle Cell می تواند بارداری سالمی داشته باشد؟
زنان مبتلا به بیماری Sickle Cell می توانند بارداری سالمی داشته باشند، اما به منظور جلوگیری از بروز مشکلات در طی بارداری که می تواند سلامت مادر و جنین را تحت تاثیر قرار دهد، نیاز به توجه بیشتری دارند. بیماری ممکن است شدیدتر شود و درد بیشتر رخ دهد. خطر زایمان زودرس و تولد نوزاد با وزن پایین بالاتر است. هر چند، با مراقبت های اولیه پیش از زایمان و مانیتورینگ دقیق در سراسر بارداری، زنان مبتلا به بیماری Sickle Cell می توانند بارداری سالمی داشته باشند.
در طی بارداری، تستی برای تشخیص ابتلا جنین به بیماری Sickle Cell، خصیصه Sickle Cell یا هیجکدام وجود دارد. این تست معمولاً پس از ماه دوم بارداری انجام می شود. زنان مبتلا به بیماری Sickle Cell به منظور کسب اطلاعات در مورد بیماری و شانس انتقال بیماری Sickle Cell به کودک ممکن است مشاوره ژنتیکی بخواهند.
6- آیا می دانید انواع مختلف بیماری Sickle Cell وجود دارد؟
انواع مختلف متعددی از بیماری Sickle Cell وجود دارد. افرادیکه دو ژن Sickle Cell را به ارث می برند، یک ژن از هر یک از والدین، Sickle Cell موسوم به ss را دارند. این بیماری معمولاً آنمی داسی شکل نامیده می شود و شدیدترین نوع بیماری است.
افرادیکه یک ژن Sickle Cell را از یک والد و یک ژن برای نوع دیگری از هموگلوبین غیر طبیعی را از والد دیگر به ارث می برند، نوع متفاوتی از بیماری Sickle Cell را دارند. هموگلوبین پروتئینی است که به گلبول های قرمز خون اجازه می دهد تا اکسیژن را به تمام بخش های بدن حمل کنند.
برخی از انواع بیماری Sickle Cell بسیار شدید و برخی خفیف تر هستند. بیماری، هر فرد را به شکل متفاوتی مبتلا می کند.
7- آیا می دانید که درمانی برای بیماری Sickle Cell وجود دارد؟
پیوند مغز استخوان/سلول بنیادی می تواند بیماری Sickle Cell را درمان کند. مغز استخوان یک بافت نرم چرب در مرکز استخوان ها، جائیکه گلبولهای خونی ساخته می شوند، است. پیوند مغز استخوان /سلول بنیادی پروسه ای است که طی آن سلول های سالم خونساز از فردی- دهنده پیوند – گرفته و به فرد دیگری که مغز استخوانش به درستی عمل نمی کند پیوند زده می شود.
پیوندهای مغز استخوان/ سلول بنیادی بسیار پر خطر هستند و می توانند عوارض جانبی جدی مثل مرگ را در برداشته باشند. برای پیوند، مغز استخوان باید از اعضاء نزدیک خانواده باشد. معمولاً بهترین دهنده پیوند برادر یا خواهر است. پیوندهای مغز استخوان /سلول بنیادی تنها در موارد شدید بیماری Sickle Cell برای کودکان با حداقل تخریب عضوی ناشی از بیماری بکار می رود.
8- آیا می دانید که بینایی افراد مبتلا به بیماری Sickle Cell باید بیش از افراد غیر مبتلا آزمایش شود؟
هنگامیکه عروق خونی چشم با سلول های داسی شکل مسدود می شوند و شبکیه ( لایه نازک بافتی در پشت چشم) تخریب می گردد از دست دادن بینایی و نابینایی رخ می دهد.
بینایی افراد مبتلا به بیماری Sickle Cell به منظور بررسی تخریب شبکیه باید هر سال معاینه شود. در صورت امکان، این معاینه باید بوسیله پزشک متخصص شبکیه انجام شود. اگر شبکیه تخریب شود، لیزر درمانی اغلب می تواند از کاهش بیشتر بینایی جلوگیری کند.
9- آیا می دانید فرد مبتلا به بیماری Sickle Cell به منظور اجتناب از برخی عوارض می تواند اقدامات فراوانی انجام دهد؟
افراد مبتلا به بیماری Sickle Cell می توانند طول عمر طبیعی داشته باشند و از بیشتر فعالیت هایی که افراد دیگر انجام می دهند لذت ببرند. اقداماتی وجود دارد که افراد مبتلا به بیماری Sickle Cell می توانند انجام دهند تا بتوانند تا حد ممکن سالم باشند. در اینجا نمونه هایی آورده می شود:
•معاینه های منظم. معاینه های منظم می تواند به جلوگیری از برخی مشکلات جدی کمک کند.
•پیشگیری از عفونت ها. بیماریهای معمول مثل آنفولانزا برای کودک مبتلا به بیماری Sickle Cell به سرعت خطرناک می شود. بهترین دفاع پیروی از اقدامات ساده ای است که به پیشگیری از عفونت کمک می کند.
•فراگیری عادات زندگی سالم. افراد مبتلا به بیماری Sickle Cell باید 8تا10 لیوان آب در روز بنوشند و از غذای سالم تغذیه کنند. آنها همچنین باید تلاش کنند که خیلی گرم و خیلی سردشان نشود و زیاد خود را خسته نکنند.
دانلود مقاله از بزرگان بیاموزیم درباره محرم word دارای 32 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله از بزرگان بیاموزیم درباره محرم word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله از بزرگان بیاموزیم درباره محرم word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
از بزرگان بیاموزیم درباره محرم
1 علامه اقبال
علامه اقبال ، اندیشمند ، عارف و شاعر شهیر پاکستانى ، بحق از مفاخر عالم اسلام در قرون معاصر است . این متفکر بزرگ از پیشگامان نهضت بازگشت به خویشتن فرهنگى و از احیا گران اندیشه توحیدى است . اقبال در اشعار خود از خاندان وحى یاد کرده ایى دارد و تمایل او نسبت به اهل بیت نکته اى است که به سادگى از سروده هایش مشخص مى گردد . وى در اشعار خود به نهضت خون رنگ عاشورا ، علل و انگیزه ها ، اهداف و دستاوردها و پیامدهاى آن اشاراتى دارد . در مثنوى رمز بیخودى از حسین (ع) و نهضت خونینش سخن گفته و در معنى حریت اسلامى و سیر حادثه کربلا به گفتگو نشته است :
مریم از یک نسبت عیسى عزیز
از سه نسبت حضرت زهرا عزیز
نور چشم رحمت للعالمین
آن امام اولین و آخرین
بانوى آن تاجدار هل اتى
مرتضى ، مشکلگشا ، شیر خدا
مادر آن مرکز پرگار عشق
مادر آن کاروانسالار عشق
آن یکى شمع شبستان حرم
حافظ جمعیت خیر الامم
و آن دگر مولاى ابرار جهان
قوت بازوى احرار جهان
در نواى زندگى سوز از حسین
اهل حق ، حریت آموز از حسین
هر که پیمان با هو الموجود بست
گردنش از بند هر معبود رست
مؤمن از عشق است و عشق از مؤمن است
عشق را ناممکن ما ممکن است
عقل را سرمایه از بیم و شک است
عشق را عزم و یقین لاینفک است
عقل گوید شاد شو ، آباد شو
عشق گوید بنده شو آزاد شو
عشق را ، آرام جان حریت است
ناقهاش را ساربان حریت است
در نگاه اقبال حسین (ع) حماسه ستیز عشق با عقل و هوس است :
آن شنیدستى که هنگام نبرد
عشق با عقل هوسپرور چه کرد
آن امان عاشقان پور بتول
سرو آزادى زبستان رسول
اله اله باى بسماله پدر
معنى ذبح عظیم آمد پسر
ستیز هابیل و قابیل ، موسى و فرعون ، مسیح و قیصر ، محمد و ابولهب ، و حسین و یزید همه و همه حلقه هایى است از زنجیره ستیز حق و باطل ، که از بدایت تاریخ تا نهایت آن گسترده است . حقیقت ، از خون بزرگ مردانى چونان حسین حیات مى گیرد و باطل بقاى خود را وامدار بقاى یزیدیان است . در فلسفه اقبال ، این تضاد ها و درگیری ها در نهایت به سود نیروهاى حق جو و عدالت خواه پایان خواهد یافت و سامرى باطل ، سرانجام داغ ماتم بر دل ، در زیر پاى موسى شکسته و در قربانگاه عشق ، سربریده خواهد شد .
موسى و فرعون و شبیر و یزید
این دو قوت از حیات آمد پدید
اقبال براى مطالعه عاشورا و بهتر نگریستن به آن ، از خلافت اسلامى و پیامبر (ص) آغاز مى کند . او بدین نکته اذعان دارد که خلافت اسلامى لااقل بعد از امام على بن ابیطالب (ع) رشته از قرآن گسیخته و راه بر کژ راهه برده است . ثمره این حاکمیت سیاسى از قرآن گسسته چیست ؟
اقبال اعتقاد بر آن دارد که جدایى دین از سیاست دستاوردى جز زهر در کام آزادى ریختن ندارد . آزادى در نگاه اقبال تنها در سایه پیوند دین و سیاست ممکن است و لاغیر . نهضت خونین اباعبدالله (ع) همچون سحابى که آزادى مى بارد و عشق مى پرورد و رودى است که از هر کجا که مى گذرد جوانمردى را از خاک برمى انگیزد . حسین بن على (ع) در نگاه اقبال تبلور عینى و عینیت متبلور شعار اساسى توحید – لا اله الا الله – است .
چون خلافت رشته از قرآن گسیخت
حریت را زهر اندر کام ریخت
خواست آن سر جلوه خیر الامم
چون سحاب قبله باران در قدم
بر زمین کربلا بارید و رفت
لاله در ویرانه ها کارید و رفت
تا قیامت قطع استبداد کرد
موج خون او چمن ایجاد کرد
بهر حق در خاک و خون غلطیده است
پس بناى لا اله گردیده است
عده اى از محققان برآناند که امام به انگیزه حکومت و با عدم علم به شهادت پا به کربلا نهاد ، بنابراین شهادت هدف نبوده است . در مقابل این دیدگاه ، نظریه دیگرى وجود دارد که هدف نهایى امام (ع) را شهادت و رسوا نمودن رژیم اموى به وسیله بذل خون مى داند . اندیشمندان و صاحب نظرانى که به این نظریه معتقدند برآناند که امام با آگاهى به شهادت پاى به سرزمین کربلا نهاده است و شهادت انتخاب حسین بن على است . شهادت سلاحى است که سالار شهیدان تاریخ براى مبارزه با رژیم یزیدى آگاهانه آن را برگزیده است . اقبال از زمره اندیشمندانى است که بدین نظریه باور دارند . او در اثبات نظر خویش به نحوه حرکت امام از مکه اشاره مى کند ؛ خروج دسته جمعى و پر سر و صدا ، تعداد کم نفرات ، همراه بودن زنان و کودکان ، ادامه راه با وجود خبردار شدن از شهادت مسلم – فرستاده امام به کوفه – ، اعلام متوالى این مطلب که این کاروان به سوى شهادت مى رود و ;
اقبال هدف سید الشهدا را حفظ عزت مسلمین و حراست از مرزهاى حماسه جاوید مى داند :
مدعایش سلطنت بودى اگر
خود نکردى با چنین سامان سفر
دشمنان چون ریگ صحرا لاتعد
دوستان او به یزیدان هم عدد
سر ابراهیم و اسماعیل بود
یعنى آن اجمال را تفصیل بود
تیغ بهر عزت دین است و بس
مقصد او حفظ آیین است و بس
ما سوى اله را مسلمان بنده نیست
پیش فرعونى سرش افکنده نیست
خون او تفسیر این اسرار کرد
ملت خوابیده را بیدار کرد
تیغ لا چون از میان بیرون کشید
از رگ ارباب باطل خون کشید
نقش اله الله بر صحرا نوشت
سطر عنوان نجات ما نوشت
رمز قرآن از حسین آموختیم
زآتش او شعله ها اندوختیم
تار ما از زخم هاش لرزان هنوز
تازه از تکبیر او ایمان هنوز
اى صبا اى پیک دور افتادگان
اشک ما بر خاک پاک او رسان
2 عمر ابو النصر
یکى دیگر از نویسندگان معاصر عمر ابوالنصر ، اهل سوریه است . او کتاب هایى در تاریخ و ترجمه بزرگان اسلام و صحابه نوشته است . وى از کسانى است که مقایسه تعلیمات اسلام با وضع فعلى مسلمین او را سخت متأثر ساخته و با تنها وسیله اى که در اختیار داشته – یعنى قلم – خواسته است ضمن نوشتن تاریخ و ترجمه بزرگان دین ، مسلمانان را از گذشته آگاه و به آینده امیدوار سازد تا شاید جامعه اسلامى به خود آمده و سیره بزرگان خود را الگو قرار داده و از این بدبختى رهایى یابد . در این راستا کتابى پیرامون حادثه عاشورا و شخصیت حسین بن على (ع) به نگارش درآورده به نام سید الشهدا وقعه عاشورا ، در اینجا به فراض هایى از این کتاب اشاره مى کنیم .
نویسنده در آغاز پیرامون زمینه هاى پیدایش قیام امام حسین مى گوید :
” قیام حسین ابن على و مخالفت او با نظامات آن روز ، از امورى نبوده که بدون مقدمه پدید آمده باشد بلکه مقدمات فراوانى در پدید آمدن نهضت عاشورا نقش داشته است . از این رو در نظر دارم موجبات تسلط معاویه و سلطنت او را بیان کنم . براى آگاهى خوانندگان لازم است به تاریخچه زندگى على بن ابیطالب و سیاست آن حضرت با معاویه و چگونگى اختلاف و خصومت آنها و فرزندان آنها اشاره کنم ” .
وى ضمن اشاره به اینکه مقام خلافت و امامت بسیار والا و باارزش است و هر بى فضل و بى تقوا نمى تواند متصدى آن شود بلکه بایستى افضل و اعلم و اشجع و اعدل مسلمانان خلافت را به عهده گیرد ، مى گوید : ” پیامبر پس از خویش کسى را به جانشینى خود برنگزید ، اما مسلمانان ضمن اعتقاد بر ضرورت امام و خلیفه ، در شخص خلیفه اختلاف کردند . انصار معتقد بودند که چون آن حضرت را یارى کرده اند بایستى خلیفه از میان آنان باشد . مهاجران نیز مدعى بودند که چون نخستین گروندگان به پیامبراند باید خلیفه از میان آنان باشد . على بن ابیطالب هیچ یک را نپذیرفت ؛ از این رو اقدام آنان را قبول نکرد زیرا خلیفه باید از خانواده پیامبر (ص) و از نزدیکترین افراد به آن حضرت باشد . این فکر در دوره ابوبکر و عمر که فتوحات بسیارى نصیب مسلمانان شد تقریباً مسکوت مانده و فراموش شد یا عمداً به آن توجهى نشد و این عدم توجه تا زمان عثمان بن عفان ادامه یافت ولى عثمان به خاطر اینکه به خلافت رنگ اموى داد و تمام کارهاى حساس را به آنها سپرد ، مسلمانان را به اعتراض وا داشت ، – چنانکه – او را محاصره کرده و کشتند “.
عمر ابونصر مى گوید : ” امام حسن با معاویه صلح کرد و در نامه اى که نوشت فرمود : هیچ یک از افراد عراقى را بازداشت ننماید و تمام مردم از سیاه و سفید در امان باشند و شرایط دیگرى هم فرمود که معاویه فقط بعضى از آنها را انجام داد و بقیه را با این که امضا کرده بود وفا نکرد . پس از صلح حسن بن على ، معاویه بر کار خود مسلط شد و بر خلاف حق و اصول دین مبین اسلام بر امام و خلیفه مسلمین و امام زمان خود قیام کرد و در حق واجب و مسلم او که صاحب حق بود دخالت کرد و آن فتنه بزرگ را بین مسلمین برپا ساخت . او بر خلاف رویه خلفاى راشدین عمل کرد و روش آنها را زیر پا گذارد و اقداماتى کرد که اساساً دیانت اسلام و کشور اسلامى را مبدل به یک سلطنت کرد . بیعت گرفتن از مردم براى پسرش یزید علاوه بر اینکه با اصول اسلام منافات داشت از مصیبت هاى بزرگى است که او بر عالم اسلام وارد کرد و این جوان بى لیاقت را به این مقام رساند که در برابر امام قایم و خلیفه حقیقى مسلمین بایستد “.
آنگاه درباره خصومت بنى امیه و بنى هاشم چنین مى گوید : ” بنى امیه در مقام خصومت بنى هاشم برآمدند ، به طورى که از ابتداى امر هر چه از دست آنها برآمد با رسول خدا فروگذار نکردند و وقتى دشمنى آنان به جایى نرسیده و پیغمبر (ص) پیشرفت فرمود ، در این مقام دعوت آن بزرگوار را پذیرفته ، خود را در پناه دیانت حفظ نمودند و از عظمت اسلام بهره گرفته و سلطه پیدا کردند . پس از فوت یزید پسر ابوسفیان ، در شام براى معاویه جریان مساعدى پیش آمد و حاکم شام گردید و فعالیت خود را براى ریختن پایه هاى سلطنت آغاز کرد و چنان مهارت نشان داد که پس از چندى شام یکى از ایالات مهم مملکت اسلامى گردید و مستقل شد به طورى که با پایتخت اسلام – مدینه منوره – ارتباط زیادى نداشت . آنها تصمیم گرفتند که چون افتخار نبوت از آن بنى هاشم شد ، آنها هم افتخار عزت و سلطنت را به خود اختصاص دهند و از هر بهانه اى در جهت تثبیت خود استفاده کردند . معاویه مى دانست پس از قتل عثمان ، على او را یک لحظه والى شام نخواهد گذاشت بنابراین با عمر و عاص مشورت کرد و قرار گذاردند که به بهانه قتل عثمان فتنه و انقلابى به پا کرده و على بن ابیطالب را متهم به قتل عثمان نمایند . با این فکر پیراهن عثمان را که به خون آغشته و جاى انگشتان نائله – زوجه او – بر آن پیدا بود روى منبر مسجد انداخته و مردم را جمع کرده شروع به تبلیغ علیه امام نمود . گروهى را از این راه و جمع دیگرى را از راه پول به خود جذب نمود و آنان را خرید ” . نویسنده سپس مواردى را یادآورى نموده که معاویه به وسیله پول ایمان آنان را خرید .
عمر ابونصر درباره شخصیت امام ، ضمن بیان چند روایت از پیغمبر (ص) که نشان دهنده توجه و مهربانى فوق العاده آن حضرت نسبت به او و برادرش حسن بن على مى باشد ، مى نویسد : ” حسین بن على از کسانى نبود که خلافت را براى جاه و جلال بخواهد بلکه آن وجود مقدس فقط در مقابل خواست مسلمین و اصرار آنها موافقت فرمود . از طرفى یزید بن معاویه صلاحیت خلافت را نداشته است ” . او در پایان کتاب مى نویسد : ” آنچه در سیره و رفتار امام شهید نوشته ام چیزهایى است که انسان را فوق العاده تحریک کرده و عواطف و احساسات را به جوش مى آورد و تاریخ نگار را وادار مى سازد که بپرسد مگر در بین رجال مسلمان کسى نبود که آن آتش را خاموش کند و نگذارد شراره آن آتش که در کربلا پیدا شده بود تمام عالم اسلام را بسوزاند و موجب تفرقه اى بزرگ بین مسلمانان گردد ؟ مگر زمین عوض شده بود ؟ مگر این مردم همان مردمى نبودند که اگر به فردى از مسلمین ظلمى وارد مى شد تا رفع ظلم خوابشان نمى برد . مگر در عهد حسین بن على فقط همان یک دسته کوچک بودند که به یارى او رفتند و دفاع نمودند . مگر – مردم آن زمان – نمى فهیمدند که حسین بن على قادرتر و مهیاتر بود که نگذارد دین جدش بازیچه مردمان دنیا پرست گردد .
در این واقعه ، اسباب تفرقه بین مسلمانان فراهم گردید ولى حالا که تمام مسلمانان فهمیده و دانسته اند و سر گرفتارى خود را تشخیص داده اند بر آنهاست که از این واقعه بزرگ و این مصیبت عظیمى که بر پیکر اسلام و دیانت وارد آمده است عبرت بگیرند و براى خود پیش بینى کنند و بدانند که حسین بن على در راه یک فکر و یک مبدأ و یک مقصود عالى جنگید و اگر خلافت را مى خواست براى آن بود که خود را احق و اصلح از دیگران مى دانست . از این رو از واجبات است که مسلمانان موارد اختلاف را کوچک شمرده و آن را دور بریزند و با هم اتفاق داشته باشند و مانند یک دست در راه خدا و – دین – محمد بن عبدالله (ص) بکوشند ” .
آنچه اشاره شد فراز هایى از سخنان عمر ابونصر در کتاب سید الشهداست .
3 علامه استاد شیخ عبدالله علائلى مصرى
وى از نویسندگان مصرى است که با قلمى بسیار شیوا کتابى به نام تاریخ الحسین به نگارش در آورده است . وى در این کتاب پیرامون شخصیت امام حسین بن على و نهضت عاشورا تحقیق شایسته اى انجام داده است . البته تاریخ الحسین بخش دوم کتاب ارزشمند دیگر ایشان است که به نام سموالمعنى فى سمو الذات مى باشد .
در اینجا به فراز هایى از این کتاب اشاره مى کنیم ، علاقمندان مى توانند به کتاب مزبور مراجعه نمایند .
ایشان در آغاز کتاب پیرامون شخصیت امام حسین مى نویسد : ” اى ابا عبدالله حسین ! هیچ تاریخى سزاواتر از تاریخ تو نیست که عنوان بزرگوارى ابدى یابد . تو نهالى هستى که در جویبار معجزه روییدى تابار دیگر معجزه ببار آرى . درخت نیرومند با همه نمایش هاى دلرباى خود همان نهالى است که نیرومند شده . نبوت معجزه اى است که انسان را براى فکر بلند تازه آماده مى کند . پیغمبر اسلام مردم را براى آدمیت بى آلایش آماده کرد و معجزه خود را به پایان رساند . اى ابا عبد الله حسین ! تو خود را آماده کردى که معجزه آدمیت بى آلایش باشى و از این رو اعجاز را به پایان رسانیدى . پیغمبرى باید تا مغزها را از اندیشه هاى ناشایسته و خرافات شستشو کند و مصلحى لازم است تا مردان خودپرستى را که خدایى به خود مى بندند سرکوب نماید . جد تو همان پیغمبرى است که خدایان دروغى خرافات را نابود کرد و تو همان سبط مصطفى مى باشى که شور خدایى را از سر مردمان خودپرست بیرون کرده اى . زندگى همیشه جنبش است و مرگ آرامش ؛ ولى مرد بزرگ وقتى هم مرد آرام و خموش نمى ماند بلکه از مرکز هستى خود در یک فضاى پهناور بى پایان در جنبش آید تا همه زندگان به جوش و خروش آرد . اى حسین ! جان تو با جان هر مصلحى آمیخته ، و هر مجاهدى ، جانبازى را در پرتو آموزش حضرت تو آموخته ” .
آنگاه درباره ویژگی هاى امام مى گوید : ” خانواده هاشم از دیر زمان ، متخصص در شؤون دینیه بودند و در دوران جاهلیت در اعمال حج پیشواى مردم بودند . آنان نوعى پرورش دینى مخصوص داشتند که پیوسته شعور خداخواهى را در آنها مى افروخت . از این رو خون حسین از وراثت هاى دینى پشت اندر پشت آمیخته بود و باید کارهاى او را در پرتو این وراثت دینى بازرسى نمود . حسین اوصاف خوبى از مادرش به ارث برده بود نظیر :
1 واداشتن خویش به کارهاى نیک و تقوا ؛
2 شعور آمیخته به اندوه ؛ این صفت در حسین آشکار بود . بسیارى کم خنده و کم شادى بود ، همیشه در آینده جامعه اسلامى اندیشه مى کرد .
3 بر آنان که از راه راست و برکنار بودند بسیار خشمناک بود و این از اوصاف مادرى بود که به ارث برده بود . آن بانو سوز دلى بى اندازه از دست دشمنان پدرش داشت و آرزوى انتقام از آنها را مى کشید . همان دشمنانى که پدرش را در احد خونین دل کردند و در روز عاشورا به روى پسر او شمشیر کشیدند .
همه اینها و مشاهدات روزگار جوانى و شورش هاى دوره عثمان و پدرش در جنگ جمل ، صفین و نهروان او را آماده کرده بود که در راستاى راه اندازى برنامه اصلاح همگانى که پدرش تنظیم کرده بود مردى بزرگ باشد . از این روى بىانصافى است که آن حضرت را به شورش مؤاخذه کنند و بر او تندى نمایند . من هر روز زنده باد مى گویم به آن جوانمردانى که در برابر حکومت هاى فاسد شورش بر پا می کنند و بر دل بزرگ آنهایى که پر از اخلاص و شرافت است آفرین می گویم و بزرگترین همه آنان حسین بن على است “.
علائلى درباره نقش پیامبر در تربیت و رشد امام می گوید : ” پیغمبر می خواست هر چه از رموز و اسرار عالم در دل بزرگوارش جا گرفته بود را یک بار با روان آن جوان خود بیامیزد و آن چه دست خدإ ؛ در صفحه پاک دلش نگارش کرده بود را در صفحه پاک دل او بنگارد . دو شاگرد از گهواره پرورش پیغمبر بیرون آمد ؛ یکى نمایش واژه آرامش حق بود و دیگرى نیز همان واژه بود ولى با جوش و خروشى که صدف طبع بشر را شکافت و زنگ گمراهى را از صفحه هستى آنها زدود چرا که طبیعت رنگ خورده انسان جز با سوهان فریاد حق ، جلا و روشنى نیابد .
یکى از آن دو شاگرد داعى حق بود و دیگرى نمایش مدافع و نگهبان . پیغمبر شاگرد بزرگوار خود را در یک نوازش و دل نازکى فرو می برد تا خود را دریابد و در عالم هستى مستقل شود “.
آنگاه علائلى پرورش را به یک درخت تشبیه می کند که در کنار آب روان کشت می شود و کشاورز با کمک کارمندان طبیعت از آن وارسى می کند تا به بار نشیند : ” خدا نیروهاى آدمیت را در او نهاده تا کمکم نمود کند و اندک اندک در او نمایان شود ، اندام و ملکات تدریجاًبه کمال رسد و ایمان کودک با نشو و نماى او ترقى یابد . پیغمبر می خواست بچه خویش را اینطور بپرورد . سپس على هم به معنویت سرشار او که همیشه در فزونى بود کمک کرد .
اگر چه بیش از شش سال و کمى زیر دست پرورش پیغمبر زیست نکرد ولى بهره بزرگى از آن به دست آورد . در این شش سال از مشاهده جمال زیباى نبوت ، دل و وجدان او پر از حقایق گردید . پیغمبر چنان به او و برادرش علاقه مندى نشان می داد که آنها را گل بوستان خود خواند . حضرت فاطمه نیز در نفس پاک او ، اندیشه خیر و دوستى مطلق را پرورش داد و در گوشه هاى دل و نهاد او فضایل عالیه را پروراند و چنان مبادى اولیه را در نفس او تشکیل داد که نقطه دایره الهى شد . کودک دایره کوچکى براى خود رسم می کند که بر دور مادرش می چرخد ولى در عوض مادر براى او یک دایره بى پایان رسم می کند ؛ چون که اندیشه خدایى را نقطه پرگار افکار او قرار می دهد و به این وسیله دل او وسعت پیدا می کند تا همه جهان را با عواطف پاک خود فرا گیرد “.
او در جاى دیگر از کتاب خود می گوید : ” در آثار و اخبار آمده است که حسین ، سایه مانند با جد بزرگوارش همانند بود و پیغمبر پرتوى از محبت و خصایص خویش به وى داده بود تا در پس صورت ، معناى آن را نیز داشته باشد و پس از وى حقیقت او باشد ، چنانچه پیشتر انسانى بود که از کنگره نبوت انا من حسین بالا رفته و یک نبوتى بود که به درجه انسانیت فرود آمده بود .
کودک به اعتبار خانواده اى که در آن بزرگ می شود داراى تربیتى متفاوت می گردد مانند قطره باران که گاهى در میان شیشه می ریزد و گاهى میان خاک تیره بیابان. و حسین در خانواده نبوت زاده شد . حسین نهالى بود که پیغمبر به دست خویش آبش داد . اصلش پاکیزه بود و فرعش پاکیزه شد . نگریست تا از چشمه نبوت سرشار شود . سپس هر دو به عنوان یک حقیقت ؛ یکى به سوى گذشته رهسپار شد و دیگرى به سوى آینده ؛ اما پیامبر بزرگ تا آن زمان که می رفت رو برمی گردانید و با چشم حسرت و دل هراسان ولى پر محبت به فرزند خویش می نگریست .
حسین بن على رمز راستى و درستى وجود پیغمبر بود . در او معنا و طبیعت پیغمبر بود . گویا از وجود او دوباره پیغمبر پدیدار گشت ، نماینده اخلاق محمدى بود و در هر کارى از کارهاى دنیا و آخرت مثال پیغمبر ؛ تا آن که همه حفاظ و روات اجماع کردند که حسن سنت پیغمبر و روش آن حضرت را به همه نمایاند و از این رو انجمن او دلخواه همه کس و محل رفت و آمد فرشتگان بود . کسى که در محضر او می نشست درمى یافت که در محضرى پر از سکینه و وقار جاى دارد که فرشتگان هر صبح و شام آستان بوس و شیفته جلوس آنند .
معاویه به مردى از قریش گفت هر گاه به مسجد پیغمبر رفتى حلقه اى می نگرى با وقار و آرام نشسته اند ، در آن حلقه ابى عبدالله است که ازارى تا نصف ساق هایش پوشیده است . چون حضرت حسین به سوى مردم مى آمد حلقه حلقه و صف در صف تا چشم کار می کرد برابرش می نشستند و از سرچشمه فیض او کامیاب می شدند و به دامن او می چسبیدند ؛ مانند مرغانى که از سختى گرما بر روى زمین نمناک بیفتند که خود را خنک سازند .
هر گاه حسین به لسان الغیب خود سخن می گفت ، در اسرار الهى در مى سفت و پرده از حقایق غیبیه برمی داشت و چون خاموش می شد به طریقه دیگرى اسرار نهان را به فهم حاضران می رسانید “.
علائلى می گوید : ” مرد خدا تا زنده است استوار ، و چون مرد نماینده اى است عالى مقدار که تا ابد در جهان بپاید و تاریخ هر ملتى واقعاً تاریخ بزرگان آن است هر ملتى که رجال بزرگ ندارد تاریخ ندارد و ما چون حسین را در میان رجال تاریخ داریم نه تنها از مردى بزرگ مانند دیگر رجال تاریخى بهرهمندیم بلکه بزرگترین رجال تاریخ که عمر خویش را نه صرف تحصیل مجد و بزرگوارى زمینى بلکه صرف رضاى دوست نمود و جان خود را فداى آن کرد برخورداریم .
حسین مردى است که همه عظمت هاى جهان در او جمع شده و در هر صفت پسندیده یگانگى پیدا کرده است . آرى مردى که وجودش سرشار از عظمت نبوت محمد ، عظمت مردانگى على و عظمت فضیلت فاطمه است ؛ نماینده عظمت انسان و آیت آیات بینات است . از این رو یاد کردن او و انجمن کردن در ذکر حالات و مصایب او فقط یاد کردن مردى از مردان جهان نیست ؛ بلکه یاد کردن انسانیت است که ابدى است و اخبار او اخبار یک نفر بزرگ نیست که اخبار بزرگوارى بى مانند است . مردى است که وجودش آیت مردان جهان است و بزرگوارى است که در او حقیقت بزرگى مجسم است و باید همیشه او را یاد کرد و از او موعظه گرفت ؛ از این جهت شایسته است که همیشه در ذکر او باشیم و به یاد او رازهاى غیب را خواستار گردیم زیرا مصدر الهام الهى است و در این عالم جلوه گر شده و پرتو هیبتش در قرن هاى پى در پى کشیده شده و همیشه درخشنده خواهد بود تا آن که لا نهایت ابد را در اشعه انوار خود منتظم کند و در ماوراى آسمان و زمین جلوه گر شود و آیا براى نور خدا حدى هست .
هر کس در پایان کار حسین بنگرد بداند که بزرگترین پایان و بزرگترین فداکارى و بزرگترین یادگارى است که در جهان دست خدا به خامه توانایى به خطى سرخ تا ابد نوشته . اخلاص لفظى است که معناى آن در شهادت مظلومانه است . هر کس خواهد مخلص باشد دل بر مصیبات آن نهد .
قد خط سطراً على الایام فقرؤه
و کان آیه امجاد و احماس
یا جند الموت دون المجد مختلداً
و احقرن بعیش الذل انکاساً
سطرى نوشت بر صفحه روزگار که آن را می خوانیم و آیت بزرگوارى و غیرت بود . خوش است مردن براى بزرگوارى و پست شمردن زندگى در خوارى .
نمایش کامل آن با روى خون آلوده جلوه گر شود . زنده باد گوییم پاکى را که در منزلش طشت ، قدس و خون است . توده هاى آینده به آوازى بلند لرزان و سوزان از زیر سنگ ها و پشت پرده قبر ها می شنوند . زنده و جوشنده که در اعماق دلها اثر می کند و سینه ها را آتش می زند و شعور و وجدان را زنده می کند . از سوز زیر و بم این آواز انسان می تواند گناهان خود را بشوید و چرک هاى خود را پاک کند و پلیدى خویش را دور کند تا انسانى شود که دین خواسته و شریعت آن را آراسته ; و حسین فقط براى این اوصاف پسندیده قربانى شد و این تهمت است اگر گفته شود فداى تصاحب سلطنت و پادشاهى شد . این امور در اندیشه ذات بزرگش راه نداشت زیرا اینها مقصود مردمان شهوت پرست است .
امام شهید برنامه شورش و نهضت خود را بیان کرد و به ولید بن عتبه بن ابى سفیان حاکم مدینه فرمود : اى امیر ما خانواده پیغمبر ، معدن رسالت و محل نزول فرشتگانیم . خدا دین او را باوجود ما آغاز کرد و به وجود ما انجام می دهد و یزید مرد فاسق و شرابخوارى است که مردم بیگناه را می کشد و تجاهر به فسق می کند و مثل من کسى با مثل او بیعت نخواهد کرد .
امام براى ما روح بیعت و فلسفه خلافت را در یک کلمه گنجانیده که فرمود : مانند من با مثل یزید بیعت نمی کند . بیعت با خلیفه خودفروشى است . بیعت با او این است که خود را به فسق و فحشا و ستمکارى و مجاهره در گناهکارى بفروشى . اگر خلافت را به معنایى که حسین اعتبار می کرد بفهمیم ممکن است بزرگى او را درک کنیم. باید اندکى در حادثه کربلا تأمل کرد تا بزرگواری هاى امام را به روشنى دریافت “.
علامه علائلى درباره زمینه هاى پیدایش نهضت عاشورا می نویسد : ” باید اندیشه بیشمار نمود و خود را از هرگونه طرفدارى مجرد ساخت زیرا هرگاه به غرضرانى آمیخته باشد موجب مبالغه و اغراق گردد و جز زنده کردن اختلافات مذهبى فایده دیگرى ندارد . تعصب مذهبى و قصد تقرب به سلطان زمان خود ، از غرض هاى مهمى بوده است که تاریخ را درهم و برهم خواهد کرد و ما را در حیرتى سخت انداخته است ” .
آنگاه می گوید : ” براى – کشف – حقیقت افکار حسین بن على (ع) ، بایستى احساسات عرب و افکارى را که بر اساس تقلید کورکورانه حاکم بوده بررسى کنیم و روشن سازیم که نبوت حضرت خاتم چه اثرى از خود بر به جاى گذاشت و در جنگ عصبیت با دین ، چگونه عصبیت در کمین دستورات نبوت نشست تا در فرصت مناسب آن را در هم شکند و شرح دهیم حالت نفسانیه عرب را پیش از اسلام ؛ همچنین دستورات و عادات بدویه ، و نظام عشیرگى را و سهل انگارى خلفا در جلوگیرى از نظام ناهنجار بدویت که پیغمبر براى برانداختن اساس آن رنج ها برد و چون زمام حکم به دست امیران داده شد عالم اسلام یکپارچه استبداد محض گردید .
براى اداى حق مطلب درباره حسین بن على شایسته است به شرح – وقایع – زمان پیغمبر ، روز سقیفه و دوران خلیفه اول ، دوم و سوم بپردازیم و ببیننیم که على بن ابیطالب چگون زمامدار شد و معاویه و مستشارش عمرو عاص چه آثارى در جامعه اسلام به جاى گذاشتند و بدانیم گروهى از صحابه از جنگ على و معاویه کناره گرفتند و در گوشه عزلت خزیدند و فکر دینى جامعه را متزلزل ساختند و بساط خوارج را فراهم کرده و راه خروج و سرپیچى از فرمان امام وقت را براى نادانان گشودند . حوداث بزرگى به وجود آمد که باعث به وجود آمدن میدان هاى خون ریزى اسفناک شد و جامعه را از روح دین و معناى شریعت بسیار دور نمودند . از این رو زد و خورد میان على بن ابیطالب و معاویه زد و خوردى شخصى نبود بلکه جنگ میان قانون قرآن و مبادى جاهلیت بود ، جنگ میان خلافت اسلام با ملک و پادشاهى و استبداد بود . وضع حکومت زمان خلفا از وضع زمان پیغمبر دور نبود هنوز گرمى ایمان در دل مردم بود و از پیغمبر یاد گرفته بودند ولى چارهاى جز پیمودن این راه نداشتند “.
4 عباس محمود عقاد
عباس محمود عقاد از نویسندگان مصرى است که کتاب هاى فراوانى در زمینه هاى گوناگونى تالیف کرده است . یکى از کتاب هاى ایشان کتاب حسین ابوالشهدا است . در این کتاب پیرامون زمینه هاى پیدایش نهضت عاشورا و ویژگی هاى بنى هاشم و بنى امیه به طور مفصل بحث شده و در اینجا به فرازهاى از آن اشاره می کنیم .
وى می نویسد : ” در تاریخ اسلام از دو گروه بسیار یاد می شود ؛ بنى هاشم و بنى امیه که هر دو گروه در اصل و نسب به عبد مناف و سپس قریش می رسند ، اما هر کدام ویژگی هاى مخصوص به خود دارند . یک گروه نماد فضایل و ارزش هاى معنوى و گروه دیگر سمبل مفاسد و نفعطلبى و جاه و مقام می باشند .
این دو گروه نه تنها در معنویات ، بلکه از نظر ظاهرى صورت و قامت نیز با یکدیگر اختلاف دارند چنانکه غفل نسابه می گوید بر معاویه وارد شدم گفت عبدالمطلب بن هاشم را براى من توصیف کن . گفتم عبدالمطلب داراى صورت نیکو و سفید و قامتى کشیده بود و در پیشانى او نور نبوت و عزت مشاهده می شد . ده تن از فرزندان ، اطراف او را مانند نیزارى فرا می گرفتند اما امیه پیرمردى کوتاه قد و داراى اندامى لاغر بود و چشمان او کور بود چنان که غلام او به نام ذکوان او را در پى خود می برد و این عجیب نیست چرا که گاهى دو برادر در یک خانواده از جهات اخلاقى و رفتارى بایکدیگر متفاوت اند . بنى هاشم پیش از بعثت پیامبر (ص) در یارى حق ، همکارى و تعاون پیشقدم بودند ؛ برخلاف فرزندان عبدالشمس که اهل تجارت ، ریاست ، سیاست و ربا و کم فروشى بودند “.
آنگاه می گوید : ” حوادث گوناگونى باعث خصومت بنى هاشم و بنى امیه می شد . نخستین جدایى ، پیش از تولد معاویه بود که امیه به شام هجرت کرد و هاشم در مکه ماند . آنگاه ستاره ابوسفیان بالا آمد و در حجاز زعامت قریش را به دست گرفت ، تا هنگامى که دعوت محمدى از بنى هاشم آشکار شد ، اینجا بود که آغاز جنگ جدیدى بین بنى هاشم و بنى امیه درگرفت که همچنان استمرار داشت .
حسین بن على نمونه بهترین فضایل و ویژگی هاى هاشمى بود ، در صورتى که یزید بن معاویه نماد بسیارى از عیوب و مفاسد طایفه قریش بود .
گر چه معاویه برخى از خصلت ها را نظیر وقار ، حلم و سیادت دارا بود اما در برابر آنچه سلطنت او را تهدید می کرد نمی توانست خود را نگه دارد ؛ از این رو برخى از شیعیان على را که حاضر به سب و دشنام او نشدند به قتل رساند و همواره در زندگى خودش از این عمل ، اظهار ندامت می کرد و می گفت : ما قتلت أحداً الا و أنا اعرف فیهم قتلته ما خلا حجراً فانى لا اعرف باى ذنب قتلته . مادر یزید میسون بنت مجدل کلبیه بود که زندگى با معاویه را در دمشق دوست نداشت و معاویه را تشویق می کرد تا در بیابان زندگى کند ، لذا معاویه او را با یزید به بیابان فرستاد و دراین مدت یزید از پدرش دور بود .
معاویه داراى مشاوران صاحب رأى نظیر عمر و عاص و مغیره بود ، در صورتى که یاران یزید جلاد ها و سگانى بودند که در پى شکار می گشتند و درون سینه هاى آنان از کینه بنى آدم پرشده بود . بدترین آنها شمشر بن ذى الجوشن ، مسلم بن عقبه ، عبید الله زیاد و عمر بن سعد بن ابى وقاص بودند . شمر داراى مرض پیسى بود . مسلم بن عقبه در مدینه سه شبانه روز مشغول تجاوز و قتل بود ، او مانند قصابى که گوسفندان را ذبح می کند ، فرزندان مهاجرین و انصار و ذریه اهل بدر را سر برید . به نقل از زهرى هفتصد تن از بهترین مردان و ده هزار تن از موالى را کشت . آنگاه نام هاى به یزید نوشت : این نامه را در منزل سعید بن عاص در حالى که مریض هستم می نویسم اما هیچ باکى ندارم اگر اکنون مرگ به سراغ من آید چرا که تا توانستم مردم را قتل عام کردم و بهترین افراد را به قتل رساندم تنها خانه هاى اولاد عثمان در امان بودند .
اما عبیدالله زیاد در نسب خویش متهم به قریش است چون پدرش مجهول بود و گفته اند او زیاد بن ابیه بوده است . معاویه او را به ابى سفیان منتسب کرده است . در هر صورت این افراد جلادان و متمردین بزرگى بودند که مطیع هوا و هوس نفسانى و حقد و کینه اند . در برابر اینها ، گروهى از انسانهاى پاک قرار دارند که تمام دنیا را در راه خدا رها ساخته و جز او اندیشه اى در سر نداشتند نماد توحید و آمال توحیدى بودند بنابراین جنگ عاشورا را بایستى جنگ میان جلادها و شهیدان نامید ” .
امام حسین (ع) از دیدگاه دکتر شریعتی
برخى از سخنرانى ها و نوشته هاى دکتر شریعتى در مورد شهادت امام حسین علیه السلام و حادثه کربلا ، از جمله آثار خوب وى به شمار مى رود . در این نوشتار سعى خواهیم نمود به حد وسع خود ، دیدگاه دکتر شریعتى را در این موارد به تصویر کشیم :
شهادت حسین علیه السلام
” شهادت حسینى کشته شدن مردى است که خود براى کشته شدن خویش قیام کرده است ; امام حسین علیه السلام از مقوله دیگرى است ؛ او نیامده است که دشمن را با زور شمشیر بشکند و خود پیروز شود ، و بعد موفق نشده و یا در یک تصادف یا ترور توسط وحشى ، کشته شده باشد . این طور نیست ، او در حالى که مى توانسته است در خانه اش بنشیند و زنده بماند ، به پا خاسته و آگاهانه به استقبال مردن شتافته و در آن لحظه ، مرگ و نفى خویشتن را انتخاب کرده است ; امام حسین علیه السلام یک شهید است که حتى پیش از کشته شدن خویش به شهادت رسیده است ؛ نه در گودى قتلگاه ، بلکه در درون خانه خویش ، از آن لحظه که به دعوت ولید – حاکم مدینه – که از او بیعت مطالبه مى کرد ، ” نه ” گفت ، این ، ” نه ” طرد و نفى چیزى بود که در قبال آن ، شهادت انتخاب شده است و از آن لحظه ، حسین شهید است . “
سمبل شهادت حسینى در این تعریف ، تنها سلاح پیروز است . البته شهادت حسینى شرایط ویژه خود را مى طلبد . وقتى ظلم ، انحطاط و انحراف همه گیر مى شود و ارزش هاى والاى اسلامى مسخ مى گردد و موعظه ها بر گوش هاى سنگین کارگر نمى افتد ؛ حسین با همه دانایى به عدم توانایى خود در پیروزى ظاهرى بر دشمن ، علناً به پیشواز مرگ می رود و با انتخاب شهادت ، بزرگترین کارى را که مى شد کرد ، انجام مى دهد .
ثمره شهادت امام حسین علیه السلام آگاهى و بازگشت مردم به هویت اصیل اسلامى و زدن داغ رسوایى کشتن فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بر پیشانى کریه حکومت یزید است .
در شهادت حسینى ، وظیفه اولیه اسلامى براى یارى دین خدا ، شهادت است ؛ در این جا مجاهد فى سبیل الله با شهادت خود ، دین خدا را یارى مى کند . شهادت عمار یاسر نیز از این قبیل است ؛ لیکن انعکاس شهادت اباعبدالله الحسین علیه السلام به دلایلى گسترده و خارج از ظرف زمان است .
در شهادت حسینى ، شهید با خوب مردن پیروز مى شود و در شهادت حمزه اى ، با خوب کشتن . در شهادت حسینى ، شهید با شکست ظاهرى از دشمن پیروز مى شود و در شهادت حمزه اى ، شهید با پیروزى بر دشمن . در شهادت حسینى ، وظیفه اولیه شهید ، شهادت است و در شهادت حمزه اى ، وظیفه اولیه شهید ، مجاهدت و تلاش براى شکست دشمن است .
امام حسین علیه السلام
تأثیر اباعبدالله الحسین علیه السلام بر روى اندیشه هاى دکتر شریعتى و خلق روح حماسى و نگاه حسینى وى ، در همه آثارش به وضوح دیده می شود . بازتاب حماسه حسینى در جولان فکر و روحیه وى بسیار گسترده ، شورانگیز و عمیق مى باشد ؛ به طورى که بسیارى از جریانات سیاسى و اجتماعى و رویدادهاى تاریخى را با رویکرد به ” حادثه کربلا ” تحلیل و ارزیابى مى کند . پرداختن به عاشوراى حسینى از منظر دکتر شریعتى بیشتر انعکاس یک قریحه قوى ، احساس شورانگیز و ترجمان روح حماسى و بى تاب اوست . این بخش در زوایاى مختلفى قابل مدح است ، که اختصاراً به چند مورد از آن مى پردازیم :
الف) شرایط نهضت امام حسین علیه السلام
” شکل مبارز هاى که حسین انتخاب کرده ، قابل فهمیدن نیست مگر این که اوضاع و شرایطى که حسین در آن شرایط ، قیام خاص خودش را آغاز کرد ، فهمیده بشود ; اکنون حسین مسئول نگاهبانى انقلابى است که آخرین پایگاه هاى مقاومتش از دست رفته است و از قدرت جدش و پدر و برادرش ، یعنى حکومت اسلام و جبهه حقیقت و عدالت ، یک شمشیر برایش نمانده و حتى یک سرباز ! سال هایى است که بنى امیه همه پایگاه هاى اجتماعى را فتح کرده است . “
اسلام در این زمان ، چون پوستین وارونه شده است ؛ ارزش هاى اسلامى رنگ باخته و دین با حاکمیت افراد فاسد و غاصب ، رو به انحطاط و انحراف مى رود . امام حسین علیه السلام در چنین شرایطى براى اصلاح دین جدش قیام مى کند ؛ از یک سو ، نیرویى براى تغییر وضع موجود ندارد و از دیگر سو ، در سکوت خود مشعل امیدى نمى بیند . بنابراین ، با تنهاترین و برنده ترین سلاح ، سلاح شهادت ، به رویارویى با یزید ، مظهر باطل مى شتابد و با شهادت خویش بر آنها پیروز مى شود .
این که حسین فریاد مى زند – پس از این که همه عزیزانش را در خون مى بیند و جز دشمن کینه توز و غارتگر در برابرش نمى بیند – فریاد مى زند که : ” آیا کسى هست که مرا یارى کند و انتقام کشد ؟ ” ” هل من ناصر ینصرنى ؟ ” ؛ مگر نمى داند که کسى نیست که او را یارى کند و انتقام گیرد ؟ این ” سؤال ” ، سؤال از تاریخ فرداى بشرى است و این پرسش ، از آینده است و از همه ماست و این سؤال ، انتظار حسین را از عاشقانش بیان می کند و دعوت شهادت او را به همه کسانى که براى شهیدان حرمت و عظمت قائلند ، اعلام مى نماید .
ب) بایستن و نتوانستن
” فتواى حسین این است : آرى ! در نتوانستن نیز بایستن هست ؛ براى او زندگى ، عقیده و جهاد است . بنابراین ، اگر او زنده است و به دلیل این که زنده است ، مسئولیت جهاد در راه عقیده را دارد . انسان زنده ، مسئول است و نه فقط انسان توانا . و از حسین ، زنده تر کیست ؟ در تاریخ ما ، کیست که به اندازه او حق داشته باشد که زندگى کند ؟ و شایسته باشد که زنده بماند ؟ نفس انسان بودن ، آگاه بودن ، ایمان داشتن ، زندگى کردن ، آدمى را مسئول جهاد می کند و حسین مَثَلِ اعلاى انسانیت زنده ، عاشق و آگاه است . توانستن یا نتوانستن ، ضعف یا قدرت ، تنهایى یا جمعیت ، فقط شکل انجام رسالت و چگونگى تحقق مسئولیت را تعیین مى کند نه وجود آن را . “
” بایستن ” یعنى براى انجام دادن وظیفه مسئولیت دینى و شرعى ، تلاش نمودن و تا حد توان براى پیشبرد آن ، به تناسب زمان و شرایط ، اقدام کردن . گویاترین کلام براى اداى این مفهوم ، فرمایش حضرت امام قدس سره است ؛ ایشان در پیامى فرمودند :
” ما مأمور به اداى تکلیف و وظیفه ایم ، نه مأمور به نتیجه . “
هر مسلمانى در هر شرایطى ، وظیفه اى دارد که باید بدان عمل نماید ؛ لیکن اقتضاى زمان ، شکل انجام وظیفه را به تناسب خود ، دستخوش تغییر مى سازد . عمل به وظیفه در بستر زمانى خاص ، ” جهاد ” و در شرایطى ” فقه ” و در برهه اى ” پرداختن به مسایل علمى ” است ؛ لیکن آنچه با تحول زمان دگرگون نمى شود ، اصل اداى تکلیف و انجام وظیفه است .
ج) هنر خوب مردن
” او ( امام حسین علیه السلام ) فرزند خانواده اى است که هنر خوب مردن را در مکتب حیات ، خوب آموخته است ; آموزگار بزرگ شهادت اکنون برخاسته است تا به همه آنها که جهاد را تنها در توانستن مى فهمند و به همه آنها که پیروزى بر خصم را تنها در غلبه ، بیاموزد که شهادت نه یک باختن ، که یک انتخاب است ؛ انتخابى که در آن ، مجاهد با قربانى کردن خویش در آستانه معبد آزادى و محراب عشق ، پیروز مى شود و حسین ” وارث آدم ” – که به بنى آدم زیستن داد – و ” وارث پیامبران بزرگ ” – که به انسان چگونه باید زیست را آموختند – اکنون آمده است تا در این روزگار به فرزندان آدم چگونه باید مردن را بیاموزند . “
شهادت ، هنر مردان خداست ؛ چنان که خوب زیستن و خوب زندگى کردن ، هنر مردان الهى مى باشد . خوب مردن نیز هنرى است که در درجه اول ، شهدا آن را به ارث مى برند . شهدا شمع هاى فروزانى هستند که با نثار هستى و وجود خود در محضر حق تعالى ، پیروز مى شوند . سید الشهد سمبل و الگوى خوب مردن ( شهادت ) در همه اعصار است . مقتدایان امام حسین علیه السلام کسانى هستند که از مایه جان خویش در راه خدا نثار می کنند و به راستى حسین آموزگار بزرگ شهادت است که هنر خوب مردن را در جان بى تاب انسان هاى عاشق ، تزریق می کند .
د) آثار شهادت امام حسین علیه السلام
” برخى درباره آثار شهادت حسینى تردید کردند ! و آن را قیامى خوانده اند که شکست خورده است ؛ شگفتا ! کدام جهاد و کدام جنگِ پیروزى بوده است که دامنه فتوحاتش در سطح جامعه در عمق اندیشه و احساس و در طول زمان و ادوار تاریخ ، این همه گسترده و عمیق و بارآور باشد ؟ ; حسین با شهادت ” ید بیض ” کرد ، از خون شهیدان ” دم مسیحائى ” ساخت که کور را بینا مى کند و مرده را حیات می بخشد ; اما نه تنها در عصر خویش و در سرزمین خویش ، که ” شهادت ” جنگ نیست ، رسالت است ؛ سلاح نیست ، پیام است ؛ کلمه اى است که با خون تلفظ مى شود . “
تأثیر حادثه کربلا ، هم در بستر زمان خود و هم در طول تاریخ ، عمیق و فراگیر بوده است . نهضت هایى که با فاصله کمى با الهام گیرى از قیام خونین کربلا شکفتند – مانند قیام توابین و ابومسلم خراسانى – و جان هاى مردمى که از ترنم خون هاى گرم شهیدان کربلا زندگى یافتند ، معدود نیستند ؛ انقلاب اسلامى شاهد و مثالى زنده در عصر حاضر است که هم در شروع نهضت ، پیروزى انقلاب ، ثبات نظام و ادامه آن تا هم اکنون همواره زیر درخشش پرتو عشق به اباعبدالله الحسین علیه السلام جریان یافته است . به راستى کدامین عشق و ایمان جوشان براى پیشبرد انقلاب اسلامى مى توانست به اندازه عشق و ایمان حسینى مؤثر باشد ؟
ه) زندگانی جاوید
” آنها که تن به هر ذلتى مى دهند تا زنده بمانند ، مرده هاى خاموش و پلید تاریخند و ببینید آیا کسانى که سخاوتمندانه با حسین به قتلگاه خویش آمده اند و مرگ خویش را انتخاب کرده اند – در حالى که صدها گریزگاه آبرومندانه براى ماندنشان بود و صدها توجیه شرعى و دینى براى زنده ماندن شان بود – توجیه و تأویل نکرده اند و مرده اند ، اینها زنده هستند ؟ آیا آنها که براى ماندنشان تن به ذلت و پستی ، رها کردن حسین و تحمل کردن یزید دادند ، کدام هنوز زنده اند ؟ هر کس زنده بودن را فقط در یک لَشِ متحرک نمى بیند ، زنده بودن و شاهد بودن حسین را با همه وجودش مى بیند ، حس مى کند و مرگ کسانى را که به ذلت ها تن داده اند تا زنده بمانند ، مى بیند . “
شهدا زنده اند و سید الشهد زنده ترین شهید تاریخ است . نام او ، یاد او ، خاطره او و داستان شگرف کربلاى و ، همه و همه در طول تاریخ براى همه نسل ها نیروبخش ، حیات آفرین ، امیدزا و انقلاب گستر است . به راستى کدامین ملت را مى توان سراغ گرفت که با روح و خون حسین همگرایى کنند و به افتخار یکى از دو پیروزى نرسند ؟ خون حسین ، مایه حیات بخشى است که در گذر زمان بر کالبد ملت ها دمیده مى شود و آنها را به زندگى فرا مى خواند و حسین علیه السلام زنده جاویدى است که هر سال ، دوباره شهید مى شود و همگان را به یارى جبهه حق زمان خود ، دعوت مى کند .
و) ساعات آخر شهادت
” عصر عاشورا ، امام حسین علیه السلام با آن دقت نظافت مى کند ، با آن دقت آرایش مى کند ، بهترین لباس هایش را مى پوشد و بهترین عطر هایش را مى زند ، در اوج خون و در اوج مرگ و در اوج نابودىِ همه کسانش و در آستانه رفتن خودش ، هر ساعتى که مى گذشت و شهدا هم بر هم انباشته مى شدند ، چهره او گلگون تر و برافروخته تر و قلبش بیشتر به تپش مى آمد ، که مى دانست فاصله حضور ، اندک است ؛ چه ” شهادت ” حضور نیز هست . “
حضور شایسته در محضر خدا ، آرزوى سرشار از اشتیاقى است که مردان خدا همواره براى آن ، لحظه شمارى مى کنند و شهادت ، شایسته ترین وسیله حضور در پیشگاه الهى است . آرایش با دقت امام حسین علیه السلام در عصر عاشورا نیز به خاطر شایسته ترین حضورى است که یک امام مى تواند در محضر الهى داشته باشد .
ز ) مسئولیت ما
” این که حسین فریاد مى زند – پس از این که همه عزیزانش را در خون مى بیند و جز دشمن کینه توز و غارتگر در برابرش نمى بیند – فریاد مى زند که : ” آیا کسى هست که مرا یارى کند و انتقام کشد ؟ ” ” هل من ناصر ینصرنى ؟ ” ؛ مگر نمى داند که کسى نیست که او را یارى کند و انتقام گیرد ؟ این ” سؤال ” ، سؤال از تاریخ فرداى بشرى است و این پرسش ، از آینده است و از همه ماست و این سؤال ، انتظار حسین را از عاشقانش بیان می کند و دعوت شهادت او را به همه کسانى که براى شهیدان حرمت و عظمت قائلند ، اعلام می نماید . “
امام حسین علیه السلام مظهر و سمبل حق است که در همه عصرها ، چون نمادى زنده و خروشان ، ظهور پیدا مى کند و همه کسانى را که از پاسدارى حقیقت زمان خود طفره مى روند ، به یارى مى طلبد و در واقع یارى طلبیدن امامِ عشق در کربلا ، انعکاس موج اندیشه اسلامى براى کمک به حق در همه زمان هاست . ” هل من ناصر ینصرنى ” ، یعنى آیا کمک کننده اى هست که حق را یارى کند ؟
عاشورا در نگاه اهل سنت
سندیت حادثه کربلا در کتب اهل سنت
با استناد به شماری از احادیث صحاح سته گفته می شود : ” احادیث حسین منی و انا من حسین از پیامبر اکرم (ص) ، ” یا الحسن و الحسین ریحانتان من هذه الامه ” یا حدیث کسا و احادیث متعدد دیگر وجود دارند که شخصیت بی مانند امام حسین (ع) را نشان می دهند و از دیدگاه اهل سنت و بنابر مبنای آنها در حدیث ، پیروی از حضرت امام حسین (ع) و محبت آن حضرت و یاری رساندن به ایشان به خصوص در حادثه عاشورا به عنوان یک اصل در میان اهل سنت پذیرفته شده است . این احادیث در صحیح مسلم ، سنن ابوداوود و سنن ابن ماجه ترمزی با بیان ها و کمیت های متفاوت آمده است و در مجموع تردیدی باقی نمی گذارند ” .
دیدگاه اهل سنت به عاشورا از لحاظ تاریخی
در ادامه ، با اشاره به پیامدها و حوادث خارق العاده همزمان و بعد از عاشورا گفته می شود : ” اهل سنت ، بیش تر ، به آثار و پیامدهای خارق العاده شهادت امام حسین (ع) و یارانش در منابع تاریخی، روایی ، رجالی و مقاتل آنها پرداخته اند ، در حالی که شیعیان نپرداخته اند یا به صورت محدود و پراکنده از منابع اهل سنت استفاده کرده اند ” . همچنین : ” حوادثی وجود دارند ؛ مانند ظاهر شدن حمره آسمانی بعد از شهادت حضرت به مدت 6 ماه ؛ حتی در بعضی بیابان های عراق و شام و بصره خون باریدن از آسمان و پر شدن خیمه ها از خون که شیعیان آنها را مطرح نکرده اند ولی اهل سنت در منابع خود آورده اند یا مسأله قرائت قرآن توسط رأس بریده سید الشهدا (ع) در کربلا و کوفه و شام ، از زیر سنگ های بیت المقدس همزمان و بعد از عاشورا خون جوشیدن ، یا ابتلای تمسخر کنندگان و قاتلان امام حسین (ع) به عقوبت های دردناک دنیوی ، صداها و مرثیه ها و اشعار حتی رثایی شنیدن از جاها و مناطقی که افراد خواننده معلوم نیست و نیز مسلمان شدن تعدادی از مسیحیان با مشاهده تلاوت قرآن توسط سر بریده و خواب های عجیب که از که از اصحاب مورد پذیرش اهل سنت نسبت به عاشورا نقل شده است . نمونه های زیادی از این قبیل وجود دارند که عظمت شخصیت امام حسین (ع) را نشان می دهد و دیدگاه اهل سنت را از لحاظ تاریخی نسبت به عظمت این شخصیت بیان می کند ؛ بیش تر راویان این گونه حوادث که پیامدهای عاشورا را بیان کرده اند بصری یا شامی بوده اند .
دو رویکرد عاطفی و تحلیلی ـ اجتهادی اهل سنت به عاشورا
حادثه عاشورا از دیدگاه دانشمندان اهل سنت نیز بررسی شده که به این گونه است : ” اهل سنت با توجه به منابع شان با دو رویکرد عاطفی و تحلیلی ، اجتهادی به عاشورا نگریسته اند ؛ نقطه عطف رویکرد عاطفی توجه به نفس مظلومیت است . حادثه عاشورا با توجه به مقام سید الشهدا (ع) و یارانش و با توجه به این که فرزندان پیامبرند و بعد از نیم قرن چگونه در صحرای کربلا شهید می شوند ، با چه جرمی کشته می شوند ؟ پیام آنها چیست ؟ بر سر فرزندان و زنان آنها چه می آید ؟ بر سر اجسادشان چه می آید ؟ اینها بعد رثایی حادثه اند که مورد توجه اهل سنت قرار گرفته و به اتفاق عوامل حادثه را محکوم کرده اند و نسبت به آن اظهار اندوه نموده اند “.
در تبیین جنبه اجتهادی ، تحلیلی گفته می شود : ” اکثریت اهل سنت ، نسبت به حادثه عاشورا وقتی با رویکرد تحلیلی و اجتهادی هم برخورد کرده اند ، موضع روشنی گرفته اند ، به طوری که آن بعد عاطفی را نیز تکمیل کرده اند و جالب است که نقطه عزیمت و بیت العزال این موضع گیری اهل سنت مسأله جواز لعن و عدم جواز لعن یا وجوب لعن یزید و عدم وجوب آن است . دیدگاه بیش تر اهل سنت این است که یزید بعد از واقعه عاشورا و ارتکاب این جنایت بی مانند تاریخی ، کافر و واجب اللعن شد ” . ناصری داوودی در دایره آرای اکثریت کسانی که با لعن یزید موافق اند سخن گفت و خاطرنشان کرد : ” قبل از این که صاحب نظران اهل سنت وارد معرکه شوند اصلاً لعن بر یزید و محکوم نمودن او و این که به عنوان فرد شماره یک در جنایت عاشورا متهم شود از داخل خاندان اموی بروز پیدا کرد ” .
مسأله لعن یزید از دیدگاه اهل سنت
” بنابر گزارش های اهل سنت ، یزید اعتراف می کند که شایستگی حکومت را ندارد و معاویه خلافت را از دست کسی گرفته که نسبت به او شایسته تر بود . پدر وی نیز به ناحق خلافت را غصب کرد و کسی را که نسبت به خلافت شایسته بود به شهادت رساند . در میان امویان نیز عمربن عبدالعزیز ، خوش نام ترین خلیفه اموی در میان اهل سنت است . وقتی در حضورش یکی از افراد اهل سنت یزید را امیر المؤمنین خطاب می کند ، ایشان دستور می دهد به او 40 تا 80 ضربه شلاق بزنند . در میان خانواده ی اموی ، ابوالفرج اصفهانی ، یزید را لعن می کند . بعد از او جاحز و قبل از جاحز ، از حسن بصری این مسأله لعن آغاز می شود . میان بزرگان اهل سنت کسانی مثل حسن بصری ، ابوحنیفه ، عبدالحمید جعفر ، ابن عجلان ، عمربن جاحز ، عبدالقاسم سلیمان طبرانی ، قاضی ابوالعلای حنبلی ، ابوالقاسم شافعی ، محمدبن طلحه دمشقی ، عبدالفرج بن جوزی ، ابومظفر شمس الدین سبط جوزی ، سعدالدین تفتازانی ، شمس الدین ذهبی ، جلال الدین محمد مولوی بلخی ، حمدالله مستوفی ، عبدالرحمن بن خلدون ، علی بن محمد مالکی ، ابن صباغ ، عبدالرحمن جامی ، فضل الله روزبهانی ، خونجی ، شمس الدین ، ابن حجر و سیوطی از مهم ترین شخصیت هایی هستند که لعن یزید را مطرح کرده اند و به صورت علنی یزید را واجب اللعن دانسته اند ” .
اقلیت مخالفان با لعن یزید : ” عده ای به طور غیر مستقیم مسأله لعن یا عدم لعن را در قالب تاریخ نگاری مطرح کرده اند . در تاریخ طبری مسأله لعن به صورت مبهم مطرح شده است . به این صورت که روایات متعددی آورده است ؛ صحیح و ضعیف ، راست و بلاواسطه یا دروغ و غیر قابل باور . همین طور در طبقات ابن سعد که سردسته تاریخ نگارانی است که در مورد حادثه عاشورا دچار انحراف ، و تحریف و بدعت هایی شده است . همین ابن سعد مسأله لعن یا عدم لعن یزید را در قالب تاریخ نگاری با بافتن روایات جعلی و متناقض و ارائه این روایات غیر قابل باور مطرح کرده است ” .
” ابن کثیر نیز در البدایه و النهایه در قالب تاریخ نگاری از قرن پنجم و ششم به بعد مشهور است . اولین شخصی که مسأله عدم جواز لعن یزید را مطرح کرده ست ، ابوحامد غزالی است . بعد از او ابوبکر بن عربی مالکی در العواصم من القواصم به صورت بسیار جدی عدم جواز لعن یزید را مطرح کرده است .
ابن خلدون نیز با همه این که امام حسین (ع) را عادل و امام می داند در عین حال مسأله شوکت در خلافت را مطرح و به نحو غیر مستقیم از یزید طرفداری می کند ” .
دیدگاه معاصر و عزاداری اهل سنت
” در دوران معاصر نیز همین اکثریت و اقلیت وجود دارند . در میان اقلیت تعدادی را می بینیم که شخصیتی با عنوان استاد دانشگاه کویت کتابی نوشته است به نام برائه یزید بن معاویه من دم الحسین یا کتابی دیگری را یکی از اساتید مصری نوشته است با عنوان : اباطیل یجب ان طمح من التاریخ یا کتابی ; مثل تاریخ اسلام دوره اموی ، دوره عباسی و امم اسلامی را نوشته است و طرفداری از یزید را به عنوان تاریخ نگاری یا حتی بحث های جامعه شناسی و روان شناسی مطرح کرده است . ولی در میان معاصران اهل سنت بازهم اکثریت بیش از گذشته طرفدار لعن یزید و طرفدار شهادت امام حسین (ع) و تجلیل از وی می باشند . در رأس آنها سید جمال الدین را جزو اهل سنت یا پذیرفته شده از سوی اهل سنت بدانیم در این باره نظراتی بسیار ظریف دارد که اصلاً اسلام را محمدی الحدوث و حسینی البقا می داند . همین طور مرثیه بسیار زیبای مصلح دیگر اهل سنت ، اقبال لاهوری را داریم که اصلاً حادثه عاشورا را به عنوان جریانی می داند که به حق ریشه در دوران آدم داشته و از زمان آدم تا خاتم (ص) ادامه دارد . او حادثه عاشورا را از جهات گوناگونی قابل الگوگیری و تاخاتم ادامه دار می داند ” .
برخورد عملی اهل سنت با حادثه عاشورا : ” در گذشته ، اهل سنت نسبت به عاشورا با تجلیل و قدردانی برخورد کرده اند و این می تواند از عواملی مؤثر برای گفتمان بین المذاهب درباره عاشورای حسینی باشد . امروزه نیز اهل سنت در جنوب شرقی آسی ، اندونزی ، مسأله تابوت کشان را دارند که کاملاً با فرهنگ ملی شان آمیخته است و آنها را سوگوار نشان می دهد . همچنین است مسأله نذر ، نیت و روزه داری . همین طور در آسیای میانه عملاً سوگواری در گذشته با عنوان عاشورا و عاشوری در میان آنها با عنوان علم هایی مطرح می باشد که نشان می دهد آنها سوگوار هستند . در قفقاز ، شمال آفریقا و در جهان عرب ، خاورمیانه و حتی کشورهایی مانند پاکستان و افغانستان در میان اهل سنت و استان های کاملاً سنی نشین ، عزاداری موجود است . حتی در دهه های اخیر دشمنان خارجی و بعضی متحجران در صدد هستند که با این مسأله مبارزه کنند و عزاداری اهلسنت را زیر سؤال ببرند و با آن مبارزه نمایند “.
نهضت کربلا از دیدگاه اهل سنت
نهضت امام حسین (ع) از نادرترین رخداد هایى است که تفکر انسانها را به خود معطوف داشته است و در تاریخ اسلام ارزش والایى دارد . شهادت حسین بن على (ع) حیات تازه اى به اسلام بخشیده ، خون ها را به جوشش آورد و تنها را از رخوت خارج ساخت . امام حسین (ع) با حرکت قهرمانانه خود روح مردم مسلمان را زنده و احساس ذلت و زبونى و اسارت را که از اواخر حکومت عثمان بر روح جامعه اسلامى حکمفرما شده بود ، تضعیف کرد .
آنچه امت اسلامى از زمان وقوع این حادثه عظیم تا امروز بر آن متفق است ، این است که انقلاب کربلا هیبت و ابهت اسلام را که به علت حاکمیت فرمانرویان ضعیف النفس و تحقیر ارزش ها و مقدسات دینى رو به افول گذارده بود ، احیا کرد . حرکت امام حسین (ع) ، حرکتى است مستمر براى همه نسل ها و همه عصر ها است .
این انقلاب تنها انقلابى است که اگر کلیه صحنه هایش چنان که بوده ، تصویر شود ، هیچ کس نمى تواند از بروز احساس ها و عواطف فطرى اش جلوگیرى کند ؛ زیرا این فاجعه به قول شافعى دنیا را لرزانده و نزدیک است قله کوه ها را آب کند .
حادثه کربلا در میان اهل تسنن موجى ایجاد کرد که زبان و قلم دانشمندان آنان گاه ناخواسته و زمانى با شجاعت به توصیف و تجزیه و تحلیل آن پرداخته است .
شوکانى در کتاب ” نیل الاوطار ” در رد بعضى از سخنوران دربارى مى گوید : به تحقیق عده اى از اهل علم افراط ورزیده ، چنان حکم کردند که :
” حسین (ع) نوه پیامبر که خداوند از او راضى باشد . نافرمانى یک آدم دائم الخمر را کرده و حرمت شریعت یزید بن معاویه را هتک کرده است . ” خداوند لعنتشان کند ، چه سخنان عجیبى که از شنیدن آنها مو بر بدن انسان راست مى گردد .
تفتازانى در کتاب ” شرح العقید ” مى نویسد : حقیقت این است که رضایت یزید به قتل حسین (ع) و شاد شدن او بدان خبر و اهانت کردنش به اهل بیت پیامبر (ص) از اخبارى است که در معنى متواتر است ؛ هر چند تفاصیل آن متواتر نیست . درباره مقام یزید بلکه درباره ایمان او که لعنت خدا بر او و یارانش باد ، توافقى نداریم .
جاحظ مى گوید : منکراتى که یزید انجام داد ، یعنى قتل حسین (ع) و به اسارت گرفتن زن و فرزند او و ترساندن اهل مدینه و منهدم ساختن کعبه ، همه ینها بر فسق و قساوت و کینه و نفاق و خروج از یمان او دلالت مى کند .
دانلود مقاله پرنده باز word دارای 59 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله پرنده باز word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله پرنده باز word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
پرنده باز
مشخصات و ریشه واژگانی:
پرنده بزرگ تیز با منقار برگشته و محکم و دندانه دار که انواع گوناگونی دارد و ماده بعضی از انواع آن را برای شکار تربیت می کردند.1
کلمه باز به معنی پرنده معروف( باید از vaza به معنی پرنده مشتق باشد که آن هم از مصدر اوستایی vaz به معنی پریدن مشتق است.2
صورت پارسی این کلمه را baz د انسته اند و پهلوی را baz و bac یا baj .
هم چنین در فرهنگ فارسی به پهلوی صورت دیگری نیز برای نامیدن این پرنده در زبان پهلوی پیشنهاد شده است. با تلفظ caxyvak , cihrap که بنظر میاید این تلفظ با واژه (چرغ) مناسب تر باشد و احتمالاٌ نوعی خلط معنی و لغزش روی داده است. آنچه مسلم است در متن پهلو
ی بندهش این کلمه چنان که گذشت baj ,یاbac ثبت شده است.3
باز را در زبان عربی(بازی) و(صفر) گویند. و آن را به نام شهیاز و قوش هم می خوانند.4
1 فرهنگ فشرده سخن جلد1ص270
2 فرهنگ ایران باستان، ص314 به نقل از فرهنگ جانورانص123
3 فرهنگ جانوران جلد1 ص123
4 دانشنامه- جلد1- ص 228
نوشتارهای پهلوی:
در کتاب بندهش دو بار از باز سپید سخن رفته و در هر دو مورد جزو آفریده های اهورایی قلمداد شده است که به سود مردمان علیه( مار پردار) می جنگد:
;. مار پر دار اگر سایه بر کسی(از) مردم افکند، میرد و دادار باز سپید را برای از میان بردن ان مار آفریده است که چون آن مار پر دار شود و به زیر پرتو خورشید رود تا سایه بر مردم جاندار افتد تا می رند، باز سپید به کارزار آن مار رود و بدو ( آن مار) کشته شود. اگر پیروزی باز را باشد. مار کشته شود، اگر مار چیره شود باز را کشد، اگر هر دو هم زور شوند هر دو به یکدیگر پیچیده شوند، مرده بر زمین افتند.1
قصص قرآن:
در متون تفسیری و قصص، داستان ویژه ای درباره باز دیده نشد، اما نکته خاص در تاج التراجم ثبت شده است که از قول علی بن ابی طالب(ع) درباره تا
بوت و سکینه ی معروف بنی اسرائیل است. به این ترتیب:
علی مرتضی علیه السلام گوید: آن بازی بود بر صورتی که ان را دو سر بود و روی همچون روی مردم.2
1 بندهش-ص99- وص103- به نقل از فرهنگ جانوران ص123
2 تاج التراجم-ج1-ص 271- به نقل از فرهنگ جانوران ص123
نماد و جایگاه در اساطیر ملل:
باز مانند اغلب پرندگان نوع خود، با چنگال های خمیده اش نماد ربا خواری، زیاده خواهی و سلطه طلبی است از آنجایی که باز ماده از باز نر قویتر و ماهرتر است به همین جهت نشان دهنده یک زوج زن سالار نیز هست. در عهد قدیم به دلیل اخلاقیات رایج در آن دوره، نقش یک باز روی پشت دست علامت اشرافیت و برتری بود( قوش را ببیند) باز پرنده شکاری و مهاجم است و گاه نشانه قضیت است. در چین باستان، باز مسخ کبوتر چاهی است و علامت پاییز، فصل شکار و در عین حال فصل زندگی دور افتاده و بی رفت و امد. در ضمن باز، در ارتباط با لاک پشت بود، چنانچه در جه- جینگ یاد داد. در مصر باز، پرنده ای هوروس بود بنابراین علامت خورشیدی بود. باز هم مانند عقاب نماد قدرت خورشید بود. یونانیان و رومیان در باز نشانه ی خورشید می دیدند.1
مصریان و یونانیان این مرغ را مقدس می دانستند به حدی که اگر کسی سهواٌ او را می کشت خطای عظیمی نموده بود لکن قوم یهود به موافقت شریعت او را یکی از حیوانات نجسه می دانشتند2 در گذشته باز را برای شکار تربیت می کردند و در زمان ساسانیان برای شکار کسی را به باز داری می گرفتند3
پرنده ای است معروف و مشهور که سلاطین و اکابر ش
کار فرمایند.4
1 فرهنگ نمادها-ج2-ص22 2لغت نامه دهخدا. ج3 ص 4072
3 دانشنامه.ج1ص 228 4 فرهنگ فشرده سخن.ج1ص 270
در قدیم شهرها را برصورت چیزها می ساختند، چنانکه شهر (شوش) بر صورت باز ساخته شد. در قدیم پادشاهان به هنگام صید برای شکار پرندگان از باز استفاده می کردند از این رو تربیت باز خود فنی عمده و از لوازم سلطنت به حساب می آمده است.1
داستان صوفیانه:
در اسرار نامه عطار، از باز سپید شاهانه ای سخن رفته که بر سرای پیرزنی فرود می اید و پیر زن پر و بال او را می کند و به چنگال و منقار او آسیب می رساند:
مگر باز سپید شاه برخاست بشد تا خانه ان پیر زن راست
و در کشف المحجوب هجویری به همین داستان اشاره شده است:
ولامحاله چون باز ملک بر دیوار سرای پیرزنی نشیند پر و بالش ببرند.
این حکایت به سایر متون صوفیانه نیز راه یافته است.
داستانهای ایرانی:
درداستانهای ایرانی اولین کسی که باز(وسایر مرغان شکاری) را آموخته کرد طهمورث بود:
زمرغان مرآن را که بد نیک تاز چو باز و چو شاهین گردن فراز
بیاورد و آموختنشان گرفت جهانی بدو مانده اندر شگفت ( فردوسی)
1 فرهنگ اساطیر.ص 270
در مروجالدذهب درباره اولین کسی که به باز شکار آموخت داستانی نقل شده است که ضمن آن پرورش باز به اقوام غیر ایرانی نسبت داده شده است. به این ترتیب که بطلمیوس جانشین اسکندر روزی در تفرج گاه خود بازی را در حال پرواز دید گفت:
« این پرنده ای که نکوست که سلاحی دارد و شایسته است که شاهان مجلس خویش را بدان زینت دهند» ; آن گاه ماری نر متعرض یکی از باز ها شد و باز ان را کشت. گفت: « این شاه است و از انچه شاهان به خشم آیند او نیز به خشم آید» و سرانجام وقتی پرنده ای را شکار کرد گفت:« این پادشاهی است که حریم خود را حفظ کند و از خوراک خویش غافل نماند».1
و پس از ان به نگهداری باز پرداخت و پس از او ملوک یونان و روم و عرب و عجم و دیگران باز نگه داشتند. در نوروزنامه دو حکایت نقل شده است که در ان ها از عزت و احترامی که باز در نزد پادشاهان داشته سخن رفته است:
چنین گویند که ماهان پادشاهی بزرگ بوده اس
ت عاقل و کافی، یک روز باز دار خویش را دید باز بر دست آب می خور، بفرمود تا صد چوبش بزدند.
گفت: ای عجب باز به تن خویش پادشاه پرندگان است و غمگسار عزیز دست پادشاهان است، روا بود که تو چنین بی ادبی کنی؟ 2
1 مروج الذهب. نقل از صص 295و296 به نقل از فرهنگ جانوران ص123
2 نوروزنامه ص69 به نقل از فرهنگ جانوران ص123
در داستان دوم نیز همین مضمون پرداخته شده است. از این قرار که امیر ابوالعباس، برادر فخر الدوله در کودکی زیر نظر بو عبدا; خطیب تربیت می شد. روزی بازی بر دست نشانده بود و در ان میان از دهن خیو بینداخت.
استاد او ملامت کنان گفت: ای سبحان ا; تو ملک و ملک زاده ای! عزیز ملکان بر دست تو چنین بی ادبی کنی کز دهان خیو بیندازی؟;1
تشبیه:
اغلب تشبیهاتی که به باز مربوط می شوند تشبیهات مرکبی است که بر پایه خوی شکارچی گری این جانور بنا شده است:
به هوا در نگر که لشکر برف اندر او چون همی کنند پرواز
رایت هم چون کبوتران سپید راه گم کردگان زهیبت باز ( آغاجی بخارایی)
و
که باز شانه کند همچو باد سنبل را به نیش چنگل خون
ریزتارک عصفور(رودکی)
و
سپاه خسرو مشرق به فر دولت او چنان گرفتند ان برج را چو باز حمام(عنصری)
1 نوروز نامه صص 69-70 به نقل از فرهنگ جانوران ص 123
و ناصر خسرو نیز بنا به عادت خویش از تصویر عینی باز و کبوتر برای بیان معنای پند و اندرز و حکمت سود جسته است:
ای باز هوات در ربوده از دام زمانه چون کبوتر
بنشان زسرت خمار و خود منشین حیران چو به چنگ باز در تیهو
یوز و باز سخن و نکته ام را بی شک دل دانای سخن پیشه شکارستی(ناصر خسرو)
پر وبال و چنگال باز و بر دست شاه نشستن او نیز گاه مایه تشبیهاتی خاص شده است:
شد از باد آبدان چون سینه باز
هزار آواز با گل عاشقی باز
چمن چون پر طاووس و لاله چون پر طوطی
هوا چون چون پشت بازاست و چمن چون سینه شاهین( قطران تبریزی)
بسا کها که بر او بر زمانه کار نکرد
کشیده چون پر بازان بر او به نعل اشکال( منجیک ترمزی)
گویی که پر باز سفید است برگ او
منقار باز لولو نا سفته برچیده( کسایی)
من ایدون چون بازم که زی تو شتابم
اگر چند از دست خود بر پرانی
چنگ بازان است گویی شاخک شاهسپرم
پای بطان است گویی برگ بر شاخ چنار( منوچهری)
تمثیل جهان:
باز به دلیل ربایندگی و حمله وری به عنوان تمثیل برای جهان و روزگار و شب و روز( باز پیسه) و نیز پیری( سفیدی موی) و مرگ به کار رفته است:
باز جهان تیز پر و خلق شکار است
باز جهان را جز از شکار چه کار است
نیست جهان خوار سوی ما ز چه معنی
خوردن ما سوی باز او خوش و خوار است
قافله نخورد و راه نزند باز
باز جهان رهزن و قافله خوار است
این باز سیه پیسه نگر بی پر و چنگال
کو هیچ نه ارام همی یابد و نه هال
زین پس نکند شکار هرگز
نه باز و نه یوز روزگارم
جز که هشیار حکیمان خیر از کار ندارند
که فلک بازشکار است وهمه خلق شکارند(ناصر خسرو)
کاین باز مرگ هر که سر از بیضه بر کند
همچون کبوترش بدراند به چنگلی (سعدی)
و پیری و موی سفید که به باز تشبیه ش
ده است:
نبینی که باز سپیدی کنون
اگر کبک بگریزد از تو سزا ( بوالمثل بخارایی)
کنایه:
به دلیل ویژگی شکارگری و تیز چنگالی باز هیچ حیوانی توان مقابله با او را ندارد همین واقعیت دست مایه ی شاعران شده است تا به عنوان رمز و کنایه برایامور غیر ممکن و محال باز را در موضع ضعف قرار دهند و نوعی تصویر وارونه بسازند:
چنان اندیشد او از دشمن خویش که باز تیز چنگال از کراکا ( دقیقی)
و به این ترتیب نوعی مدح شبیه به ذم فراهم امده است نمونه های بسیاری از این کاربرد در ادبیات فارسی وجود دارد که به ذکر چند شاهد اکتفا می شود:
به مهر آن گه بود با تو مرا بود ساز
که باشد جفت با کبک دری باز
وگر گنجشک روزی باز گردد
دل رامین از این خو باز گردد ( اسعد گرگانی)
¬ ای خسرو مبارک یارا کجا بود
جایی که باز باشد پرید ماغ را(دقیقی)
باز برگیری و کبک دل به ناز آرد تو را
باز را این دوستی کی بود با کبک دری ( عنصوری)
اصطلاحات:
از معروف ترین اصطلاحات مربوط به باز ( طبلک باز) است که به تصریح غیاث اللغات ( نقاره ای کوچک باشد که باز داران و میر شکاران همراه خود دارند . هرگاه صید را برابر زمین نشسته و یا در آب شناور بینند، آن نقاره را می زنند تا از آواز آن صید از جای خود برخاسته و به پرواز آید و ایشان باز را بر آن سر دهند):
که چون از طبل باز آواز آید زشوق آن باز در پرواز آید
چو بی دل گردد و بی جان نشیند همه بر ساعد سلطان نشیند( عطار)
و از بعضی از ابیات دیگر می توان استنباط کرد که نواختن طبل برای باز نشانه پرواز کردن است و اگر د رهوا آ ن را می شنیده نشانه بازگشت محسوب می شده است:
چو در نالیدن در امد طبلک باز درآمد مرغ صید افکن به
پرواز
روان شد در هوا باز سبک پر جهان خالی شدازکبک وکبوتر( نظامی)
ترکیبات وصفی:
باز به عنوان موصوف صفات متعددی را به سوی خو
د جلب نکرده است و به طور معمول به شکاری و شکارگری و شبیه به آن وصف شده است به عنوان نمونه:
روم زین جا سوی گرگان و ساری بپرانم درو باز شکاری ( اسعد گرگانی)
و
دشمن تو ز تو چنان ترسد که ز باز شکار دوست، کلنگ( فرخی)
اما در کل و به طور عمومی باز حمل کننده چند صفت ویژه است به این قرار:
بلند پروازی:
من آن بازم که پروازم بلند است شکارم آفتاب دلپسند است ( اسعد گرگانی)
و
شیر نه ای لیک شیروار بجستی باز نه ای لیک بازوار پریدی ( قطران تبریزی)
ربودن:
چون ماه از ربودن و چو خار از پسودن به گاه ربودن چو شاهین و بازی( مصعبی)
و
ربودی از این و بدادی مر آن را چو باز شکاری و آز شکاری( ناصر خسرو)
طمع کاری:
رسن در گردن یوزان طمع کرد
طمع بسته است پای باز پران
پراپرند ز طمع باز و جغدکان بی رنج
نشسته اند از ایشان طمع گسسته ستند( ناصرخسر
و)
امثال:
اگر بازی اندر چغو کم نگر
و گر با شه ای سوی بطان مپر ( ابو شکور)
اگر چه کبک صید باز باشد
بدو پیدا شده است از باز بازی( ناصر خسرو)
اگر هم باز باشد بچه باز
پسر هم چون پدر باشد سرافراز ( اسعد گرگانی)
و صورت عربی این مثل چنین است:
و حق علی ابن القصر ان یشبه الصقر 1
به مو بد چنین گفت دهقان سغد
که بر ناید از خانه باز، چغد( فردوسی)
به جای مشک نبویند هیچ گه، سرگین
به جای باز ندارند هیچ گه ورکاک( ابو عباس ریحانی)
تو مرکو یی به شعر و من بازم
از باز کجا سبق برد مرکو( دقیقی)
چو کبک دری باز مرغ است ولیکن
خطر نیست با باز کبک دری را( ناصر خسرو)
مثل شد در زبان هفت کشور
شهان دانند باز ماده از نر( اسعد گرگانی)
نکند عشق ، نفس زنده قبول
نکند باز، موش مرده شکار( سنایی)
1 مجله یغما. سال دهم. شماره11 به نقل از فرهنگ جانوران
; بزرگ خطایی کرد که بر تخت خداوند نشست و ( گنجشک راآشیانه باز طلب کردن محال است;)1
; لا محاله چون باز ملک بر دیوار سرای پیر زنی نشینند ، پر و بالش ببرند;2
تصاویر گوناگون:
ارجمندی باز:
باز از جمله ارجمندی ترین حیوانات تربیت شده است. درباره محاسن و ویژگی های آن به جز کتاب های اختصاصی باز نامه، به طور پراکنده در سایر کتب گفتگو شده است تا آنجا که یکی از بندهای دعاهای موبدان در جشن نوروز آرزوی سلامتی باز پادشاه ب
وده است:
; اسپت کامکار و پیروز; و بازت گیرا و خجسته به شکار;3
و علت این خجستگی را ابوریحان چنین بیان کرده است:
باز مونس شکارگاه ملوک است، و به وی شادی آرند و و ی را دوست دارند و در باز خوی ها بود چنان که اندر ملوک بود از بزرگ منشی و نازکی و پاکیزگی و پیشینیان چنین گفته اند که شاه جانوران گوشت خوار باز است;
1 تاریخ بیهقی. ص685 س14
2 کشف المحجوب.ص8 س17
3 نوروزنامه.ص28 س3و4 به نقل از فرهنگ جانوران ص123
و از بهر این حال باز به ملوک مخصوص تر است که به دیگر مردمان و مر باز را حشمتی است که پرندگان دیگر را نیست.1
و به دلیل همین حشمت است که در قابوس نامه شکار با باز توصیه شده است:
پس اگر نخجیر دوست داری به نخجیر یوز و باز و چرغ و شاهین و سگ مشغول باش2
هم چنین مسعودی در مروج الذهب، شأن و موقعیت باز را زا دید حکما و پادشاهان بر می شمارد:
; خاقان ، ملک ترک گفته( باز شجاع با اراده است) و کسری انوشیروان گفته: ( باز رفیقی است که اشاره را نیکو دریابد و فرصت را اگر میسر شد از دست ندهد،)
قیصر گفته : باز پادشاهی بزرگوار است اگر محتاج شود بگیرد و اگر بی نیاز شود رها کند. و فیلسوفان گفته اند: از باز سرعت طلب و نیرومندی در کار تحصیل روزی آموز);3
ضعف باز در برابر عقاب:
ابوریحان معترف است که باز از عقاب ضعیف تر است اگر چه بر ارجمندی باز تأکید می ورزد:
; و عقاب از وی بزرگتر است ولیکن آن را آن حشمت نیست که باز را;4
1 نوروزنامه.ص67س 1تا9 2 قابوس نامه.ص 95س3
3 مروج الذهب.ج1ص 185 4 نوروزنامه ص67 س9
و همین معنی در دیوان های شعر منعکس شده است:
نهیب خلق زمیزان نهیب میزان زو
بلای کبکان باز و بلای باز عقاب ( قطران تبریزی)
و
عقابان می درد چنگال باز آهنین پنجه
تو راب ازی همین باشد که چون عصفور بنشینی (سعدی)
و
مرد اگر چه فضل دارد عاجز آید با تو هم
باز اگر چه صید گیرد، عاجز آید با عقاب( معزی)
باز سپید و شاهباز:
باز سپید بهترین انواع باز شناخته شده است ان را ( جره) نیز نامیده اند برهان قاطع می نویسد:
[ جره] به ضم اول; نرینه هر جانور باشد عموماٌ و نرینه باز را گویند
خصوصاً ; و بعضی باز سپید را گفته اند خواه نر باشد خواه ماده1
1 برهان قاطع( زیر عنوان جره)
همچنین در نوروز نامه آمده است:
انواع[ باز] بسیار است ولیکن از همه سپید چرده بهتر; و به شکار حریص تر سپید چرده بود;1
در ادبیات فارسی نیز ارجمندی باز سپید انعکاس یافته است:
من بچه فرفورم و او باز سپید است
با باز کجا تاب برد بچه فرفور( ابوشکور بلخی)
ای باز سپید و خورده کبکان را
مردار مخور به سان ناهاری( ناصر خسرو)
ملکان مرغ شرکارندو ملک باز سپید
تا جهان بود و بود مرغ بود طعمه باز
مخالفان چو کلنگند و او چون باز سپید
شکار باز بود ورچه مه ز باز کلنگ(فرخی)
و نیز استعاره برای معشوق:
حور بهشتی سرای منت بهشت است
باز سپیدی کنار منت نشیمن( فرخی)
1 نوروزنامه.ص68س 9-10
و شاهباز که در لغت به ( بازی سپید و بزرگ[که] پادشاهان باآن شکار کنند و آن را به ترکی توغان گویند1 معنی شده است. از جمله بهترین نوع این پرنده به حساب می آید:
ز بس رفعتش شاهباز خرد نیارد بر افراز او بر پرد(لبیبی)
و
چه نسبت بود دشمنت را به تو تویی شاهباز و عدو کرجفو( طیان مرعدتی)
و تمثیل زیبایی که در وصف پیری ساخته شده است:
بر افکند پیری ضیا بر سرت به چشم بتان ظلمت است آن ضیا
نبینی که باز سپیدی کنون اگر کبک بگریزد از تو سزا(ابوالمثل بخارایی)
و نیز تشبیه گیاه پیل گوش در زیر باران به باز سپید:
گویی که پر باز سپید از برگ او منقار باز لولوی ناسفته برچده(کسایی مروزی)
مجسمه و پیکره:
در تفسیر سورآبادی ضمن توصیف زینت های دربار و تخت دقیانوس از مجسمه شیر و باز گفتگو کرده است به این ترتیب:
شیری از دست راست وی[دقیانوس] بداشته، همه از جواهر قیمتی و;
1 برهان قاطع. به نقل از فرهنگ جانوران ص123
باز زرین دیگر سوی وی بداشته، دو چشم از دو یاقوت سرخ چنان که
شعاع ان بر ملک تافتی. هر ساعت; باز پر باز کردی، مشک و گلاب چکیدن گرفتی;1
و در ویس و رامین از مرغ های زرین بر فراز رایت پهلوانان در جنگ سخن رفته است:
فراز هر یکی زرین یکی مرغ عقاب و باز با طاووس و سیمرغ
به زیر باز در شیر نکورنگ تو گفتی شیر دارد باز در چنگ( اسعد گرگانی)
محتمل است( باز چتر) که در هفت پیکر آمده است از همین نمونه ویسو رامین باشد. در حواشی هفت پیکر امده است(باز چتر تمثال باز است که بر سر چتر شاهان از زر ساخته می شده و از خواص شاهان بوده) ابیات مورد نظر در هفت پیکر و نیز در خسرو وشیرین چنین است:
چون شهنشه زصید گاه رسید باز چترش به اوج ماه رسید( نظامی)
و
به باز چتر عنقا را بگیرد به تاج در ثریا بگیرد(نظامی)
1 تفسیر سورآبادی.ص 213
تفأل به باز:
باز از معدود حیواناتی است که با آن تفأل زده اند. در نوروزنامه چنین آمده است:
و پادشاهان دیدار وی را به فال دارند و چون با بی تعبی سبک بر دست وی بنشیند و رو سوی پادشاه کند دلی آن باشد که وی را ولایتی نو به دست آید و بر خلاف این به عکس، و چون به وقت برخاستن سر فرودارد و باز دارد دلیل کند که ضعفی به کارملک درآید و ; چون به چشم راست سوی آسمان نگرد کارهای ملک بلندی گیرد و چون به چشم چپ نگرد خللی باشد و چون اسمان بسیار نگرد دلیل ظفر و نصرت بود و چون به زمین بسیار نگرد مشغولی باشد و;1
خاموشی باز:
در مخزن الاسرار مناظره ای میان باز و بلبل ذکر شده است که در ضمن آن بلبل شگفت زده از باز می پرسد که با وجود خاموش بودن چگونه قدر و منزلت یافته است:
در چمن باغ، چو گلبن شگفت بلبل با باز درآمد به گفت
کز همه مرغان تو خاموش ساز گوی چرا برده ای به آخر باز
تا تو لب بسته گشاده نفس یک سخن نغز نگفتی به کس
منزل تو دستگه سنجری طعمه تو س
ینه کبک دری
1 نوروز نامه. صص7768 به نقل از فرهنگ جانوران ص123
باز بدو گفت همه گوش باش خاموشیم بنگر و خاموشباش
من که شدم کارشناس اندکی صدکنم و بازنگویم یکی
روکه تویی شیفته روزگار زان که یکی نکنی و گویی هزار;(عطار)
کلاه داری و چشم پوشیدگی باز:
از جمله شیوه های تربیت باز که رد بازنامه ها ذکر شده، آن است که در چشم باز را به وسیله ی کلاهی که بر سرش می گذاشته اند، مدتی فرو می بستند تا با بازدار الفت گیرد. این روش تربیتی باز در ادبیات فارسی مضمون ساز شده است و باز به کلاه داری و نیز چشم فروبستگی توصیف شده است:
باز پیش جمع امد سرافراز کرد از سر معالی پرده باز
سینه می کرد از سپه داری خویش لاف می زد از کله داری خویش(عطار)
و در مورد دوختن چشم باز:
آن دوخته گاهم چو باز خواهد و آن کوفته گاهم چومار دارد( مسعود سعد)
فصل دوم:
پرنده چرغ
مشخصات وریشه واژگانی:
چرغ یا چرخ از پرندگان شکاری است و معرب آن (صقر) است. فرهنگ معین این پرنده راچنین معرفی کرده است:
« پرنده ای است شکاری از رده شکاریان روزانه، جزو راسته عقابها که جثه اش از باز و حتی کلاغ معمولی نیز کوچکتر است; چرغ به رنگهای خاکستری با کله ای سیاه و سفید دیده می شود.»
در فرهنگ نام های پرندگان متذکر شده است که این پرنده در صفحات غرب ایران با اندکی تفاوتی باله وان(= بالا بان) نیز خوانده می شود، به این ترتیب:
« معمولاً باله وان را اگر از هنگام جوجگی از آشیان بیرون آورند چرغ و اگر با تور گرفته شود، باله وان نامند.1»
صورت سهلوی این کلمه caxrvak ،
ثبت شده است.2
نکته ای که باید به آن توجه شود این است که در لغت نامه دهخدا زیر عنوان چرغ، نام سایر پرندگان شکاری را آورده است که از جمله شاهین، باز، باشد و نام های عربی زمج، اجدل، اخطب؛ صقر، علام، قطامی، نهشل، را می توان نام برد.
1 فرهنگ نامهای پرندگان. ص60 به نقل از فرهنگ جانوران ص 255
2حاشیه برهان قاطع.زیر عنوان چرغ به نقل از فرهنگ جانوران ص 225
این امر را چنین می توان توجیه کرد که علامه دهخدا، در این مورد از منابع عربی پیروی کرده است زیرا الدمیری در حیوه الحیوان، صریحاً می نویسد که کلمه ی صقر، اسم عام برای تمام پرندگان شکاری است، به این عبارت:
« العرب تسمی کل طائر صقراً ما خلا النسر، و العقاب و تسمیه الا کدر و الاجدل;»1
«; قال ابن سیده الصفر کل شیی یصیر من البزاه والشواهین;»2
صنایی چرخ را با صفت (گیرا) وصف کرده است:
باز صیاد اجل را آتشین منقار دار
چرغ گیرای امل راکاغذین چنگال کن (سنایی)
و نیز آن را در مصاف با تزرو تصویر کرده است:
چرغان به سرجنگ درآورده تزروان
تسبیح شده از دهن مزغ مر آن را( سنایی)
ب: رنگ پرهای چرغ:
در موارد تشبیهی رنگ پرهای چرغ رمز تیرگی به شمار امدهاست به ویژه رنگ خاکی و خاتکستری تیره که به واسطه برخاستن گرد و خاک به وجود می آید که خود نشانه انبوهی و جوش و خروش سیاه است.
1 حیوه الحیوان.ج2ص57
2 حیوه الحیوان ج2 ص56 به نقل از فرهنگ جانوران ص225
زمانه شد از کردچون پر چرغ
جهان جوی بگذشت برمای و مرغ( فردوسی)
و
سیاه انجمن کرد برمای و مرغ
سیه گشت خورشید چون پرچرغ(فردوسی)
در ابیات شاعران:
تشبیه ونماد:
در متون فارسی چنان که انتظار می رود، جنبه شکار گری چرخ، بر سایر ویژگی های این پرنده رجحان داده شده است و سپس رنگ ان خاکستری تیره است، به عنوان مشبه به به کار گرفته شده است:
الف: چرغ به عنوان پرنده شکاری:
قابوس نامه شکار به وسیله ی چرغ را توصیه کرده است:
« پس اگر نخجیر دوست داری به نخجیر یوز و باز و چوغ و شاهین و سگ مشغول باش»1
و در شاهنامه ، چرغ در ردیف سایر شکارچیان به
عنوان وسیله ی تجمل و نشانه شکوه و موکب ش
اهانه، مورد نشر است:
سوی دشت نخجیر با یوز و باز همان چرخ و شاهین گردن فراز (فردسی)
1 قابوس نامه.ص 95س3 به نقل از فرهنگ جانوران. ص225
و
پس اندر بری پانصد باز دار
هم از واشه و چرغ و شاهین کار ( فردوسی)
از باد روی خوید چو آبست موج موج
وزنوش پشت ابر چوچرغ است رنگ رنگ(خسروانی)
زشاهین و چرغ آسمان بسته ابر
رمان از غو طبل بازان هربر ( اسدی)
طعمه شیرکی شود راسو
مسته چرغ کی شود عصفور ( مسعود سعد سلمان)
بیاورد باید همی یوز و باز
همان چرغ و شاهین گردن فراز ( فردوسی)
فصل سوم:
پرنده شاهین:
مشخصات و ریشه واژگانی:
گونه ای پرنده است از راسته شکاریان روزانه از تیره بازها که دارای قرینه ای سیاه رنگ است در حدود 40 گونه ای از این پرنده شناخته شده است که در سراسر کره زمین منتشرند.1
چون بال گشاید با 3 متر می رسد. پرنده ای تیز بانگ، بلند آشیان سبکپر، تند نگاه، ستبر نوک، سهمگین چنگال، که بیش از صد سال زیست می کند.2
شاهین دارای پرهای زرد رنگ است ولی پرهای پشت حیوان به خاکستری میگراید و زیر گلو و زیر شکمش قهوه ای است ولی دارای خال های تیره است . نر این حیوان قدری کوچکتر از ماده است. شاهین جزو شکاریان بسیار جسور و با شهامت است و با وجودانکه ز قوش کوچکتر است به علت جسارتی که داردگاهی به عقاب و قوش حمله می نماید.
شاهین عموماً در کوههای سنگی نسبتاً مرتفع و لابه لای صخره ها تخم گذاری می کند .
1 فرهنگ معین.ج 2ص 1400 2 فرهنگ اساطیر. ص 270
گونه مختلف این پرنده در ایران فراوان است و مخصوصاً گونه ای از آن که در کوهستانهای اطراف اردبیل است از نوع متمایز می باشد.
شاهین را صیادان جهت شکار تربیت می کنند.1 در مقاله ی عقاب آمده است متون فارسی میان پرندگان شکاری از قبیل شاهین و عقاب و نیر باز، تفاوت چندانی قائل نشده اند و در موارد بسیار، این پرندگان و ویژگی های آنان با یکدیگر مشتبه شده است. حتی در متن عربی حیوه الحیوان نیز گرچه برای شاهین، عنوانی اختصاصی ترتیب داده شده است، اما عمده ی امور و ویژگی های آن را به باز ارجاع داده است.
ابراهیم پور داوود درتمام موارد شاهین را با
عقاب یکی دانشته و در ابتدای مقاله بلند
و سود مند« شاهین= آله» می نویسد:
در این مقاله سخن از این پرنده [شاهین] است. در ایران باستان،;
این مرغ که امروزه نزد ما به نام عربی خود عقاب خوانده می شود;2
و به این ترتیب بر همانندی این دو تءکید می کند و در حاشیه ی برهان قاطع آمده است: چنین می نماید که صفت[ شاهین] از واژه ی شاه در آمده و این پرنده به مناسبت شکوه و توانایی و تقدس خود( شاه مرغان) خوانده شده باشد.
1 فرهنگ معینج2 ص 1400 2 فرهنگ ایران باستان.ص269 به نقل از فرهنگ جانورانص 483
شاید هم شاهین همانند سئنه sacna باشد که در اوستا نام عقاب «=آله» است;1
در زبان پهلوی شاهین با لفظ scnmur ، آمده که مشابهت تمام با sacna دارد. و نیز در بندهش و حواشی آن همه جا شاهین نام دیگری برای عقاب ، فرض شده است و فرهنگ نام های پرندگان، این همانندی را تأیید می کند.
در این جا به پیروی از منابع مذکور، بحث درباره ی جنبه های لغوی و متون اوستایی و نیز منابع عربی و قرآن و حدیث را به مقاله ی عقاب و نیز بخشی از مقاله باز وا می گذاریم و تنها به متون فارسی که مستقیماً کلمه « شاهین» را به کار گرفته اند اشاره می شود:
مهم ترین نقشی که شاهین در ادب فارسی ایفا می کند شکارگری و تیز چنگالی است و لازمه ی این وجه شکارگری، تیز پروازی است که از دورترین زمان ها مورد توجه بوده است. چنان که در زبور مانوی، در مزموری برای روح پیروز گر برتری شاهین را بر تمام موجودات بیان کرده است و از جمله می گوید:
; یا کدامین شاهین تو[اند] از فراز رود/ چونان که تو فراز همی روی; 2
1 کایگر. فرهنگ ایران شرقی. به نقل از فرهنگ جانورانص 483
2 زبور مانوی. ص 348 به نقل از فرهنگ جانوران. ص 483
نماد و جایگاه در اساطیر ملل:
رومیان شاهین را نماینده قدرت خارق العاده می دانستند و روی چوبه های درفش ملی خود مجسمه او را به عنوان یک قدرت شکست ناپذیر نصب می کردند. عات پادشاه روم بر ان بود که هنگام حرکت، شاهین بر فراز سر
آنان حرکتمی کردند و از این علامت عظمت و بزرگی به شمار می آمد.
اولین کسی که این پرنده را بدید و شکار بکرد و در شکارگاهها او را بر رویدست خود نگاه می داشت قسطنطین بود.
چنانکه از روایات مصری بر می آید، پرستش شاهین در مصر قدیم رایج بوده است.
در افسانه های آفرینش به عنوان پیک خورشید معرفی شده ، که در کشتن گاو نخستین با همر همکاری کرد. در برخی توصیف ها، اهور مزدابه سر تشبیه شده است. که شاید مقصود همان سئنه( سیمرغ) اوستا باشد.
فریکانی و فرایرانی در اوستای قدیم، همواره به صورت مرغ« وارغن» نموده شده، که در واقع یک نوع مرغ شکاری از جنس شاهین است. درایران قدیم شاهین مرغی خوش یمن و مقدس به شمار می رفته و در افسانه های باستانی به عنوان مظهر آسمان نموده شده است.1
1 فرهنگ اساطیر ص 270
سمبل:
معنای سمبلیک:
آتش، باد، تواضع و فروتنی، حجب و حیا، فنا ناپذیری، طوفان، خورشید، فرمانبرداری.
شاهین در باورهای قومی و اساطیری سمبل: پرنده خوش شگون، شکاری بی رحم، پرنده ای که همیشه به باز می گردد. در نشان های نجابت خانوادگی، علامت فرد حریص و مشتاق به موضوع های مورد علاقه اش.
در بین سرخ پوستان پیک خدای خدایان. در فرهنگ مسیحی، شاهین تربیت شده نماینده انسان مقدس و شاهین وحشی، نماینده انسان شریر. در اساطیر ایران، دشمن مار، شاهین با بال هایش مار را از پای در می آورد.1
1 سمبل ها. ص72
مضامین مختلف در آثار شاعران:
شکار شاهین معمولاً کبک و تذرو است و طبق معمول همین مضمون، مورد استفاده شاعران برای مدح ممدوح واقع شده است:
عدو چو میش بود روز جنگ او چو پلنگ
عدو تذرو بود و روز رزم، او
شاهین( قطران تبریزی)
شرف الدین پلنگ و شاهان میش
خسروانکبک و شمس دین شاهین( قطران تبریزی)
بلبل از تو چنان ترسد چون گودره از باز
شیراز تو چنان ترسد چون کبک زشاهین ( فرخی)
چون پند فرومایه سوی جوژه گراید
شاهین ستنبه به تذروان کند اهنگ ( جلاب بخاری)
و نیز
به چنگال قهر تو در خصم بر دل
بود همچو چرزی به چنگال شاهین( رودکی)
همین مضمون دست مایه ی ،معانی تغرلی و عاشقانه شده است:
چنان چون بود مهر افزای رامین
چو کبک خسته دل در چنگ شاهین( ویس و رامین)
خوشا ویسا نشسته پیش رامین
چنان کبکی دری پیش شاهین( ویس و رامین)
به تیر و یوز و باز و چرخ و شاهین
شکار دلت خواهد کرد رامین( ویس و رامین)
و سرانجام مضمون شایعی که با جمع کردن دو دشمن دائمی در یک جا به صلح، از عدل و امنیت و آرامش خبر می دهد:
به عدلت کبک نندیشد ز شاهین
زبیمت سنگ خون گرید به زاری ( عنصری)
فرخی تیز پروازی شاهین را امری ذاتی و همیشگی می داند و از آ ن برای دعای تأیید در قصیده سود جسته است:
تا همی از گهر آموزد آهو بره تک همچنان کز گهر آموزد شاهین پرواز(فرخی)
و در مدح سپاهیان آمده :
بگزرند از رودهای ژرف چون موسی زنیل
بر شوند از کنده چون شاهین به دیوار حصار( فرخی)
فرستاده برفت از پیش رامین
به راه اندر شتابانتر ز شاهین ( ویس و رامین)
و در توصیف ویس هنگام گریز از باره قصر:
فکنده از پای کفش، آن کوه سیمین
بدو بر رفت چون پرنده شاهین ( ویس و رامین)
و با این همه تیز پروازی گویا از کبوتر عقب می ماند:
ورچه از شاهین کبوتر تیزت
ر باشد به پر
چون ببیند روی شاهین خیره لرزان شود. ( قطران تبریزی)
تشبیه و نماد:
گاهی سرنوشت را به شاهین تشبیه کرده اند: 1
1 دانشنامه. ج1 ص 229
دیدی آن قهقهه کبک خرامان حافظ
که ز سر پنجه شاهین قضا غافل بود؟( حافظ)
شاهین صفت است و به کنایه از با جلال و شکوه به کار رفته است:
شاهین صفت چو طعمه چشیدم زدست شاه
رخنه رخنه است اندرون من چو دام ( سعدی)
درب بعضی متون نیز شاهین و عقاب را یکی دانسته اند:
بسی نماند که در عهد رأی و رأفت او
به یک مقام نشینند صعره و شاهین( سعدی)
هزار کبک ندارد دل یکی شاهین
هزار بنده ندارد دل خداوندی ( شهید بلخی)
سینه و پرو وپشت شاهین:1
پشت و پر و سینه شاهین نماد رنگارنگی و تنوع و زیبایی است:
1 فرهنگ نامه جانوران ج1 ص 483
هواچون پشت شاهین شد زمین چون سینه ببغا
ز صلصل در دمن غلغل ز بلبل در چمن غوغا( قطران تبریزی)
زمین چون عنقا شد هوا چون پشت شاهین شد
شکوفه نجم پروین گشت و لاله برج شاهین شد( قطران تبریزی)
گهیچون پشت شاهینی و گه چون سینه آهو
گهی چون سیمگون خزی گهی چون نیلگون ارکن( قطران تبریزی)
و سینه شاهین:
ران تلخ مین کزین که گرداند نیروش روان تلخ را شیرین
از طلعت او هوا چنان گردد کزر خون تذرو سینه شاهین ( دقیقی)
بوستان را کرد باد از برگ چون پشت پلنگ
آسمان را ابر همچون سینه شاهین کند ( قطران تبریزی)
و پر شاهین( زیبایی یا مهابت؟):
زین عارض همچو پر شاهین شاید که حذر کند شکارم( ناصر خسرو)
با توجه به اعتبار ابیات ذکر شده، عارض همچو پر شاهین می تواند سرخ رنگ و زیبا باشد، اما به معنای عمومی بیت هماهنگ نیس
ت. نکته ای که در این جا قابل ذکر این است که در لغت نامه امده است که رنگ اصلی این پرنده سیاه بوده است، لذا سیاهرنگ آن بهتر است و در فرهنگ نامهای پرندگان انواع پرنده را سپید وسیاه و زرد1 ذکر کرده است. با توجه به این شواهد ونیز اینکه بهترین نوع شاهین آن است که «موی بر روی پیشانی افشانده»2 باشد می توان پر شاهین در بیت فوق را برای بیان تیرگی و نهایتاً زشتی چهره در نظر گرفت.
در ابیات شاعران:
ز مرغان مر آن را بد نیک تاز چو بازو و چو شاهین گردن فراز
بیاورد و آموختنشان گرفت جهانی بدو مانده اندر شگفت( فردوسی)
شاهین هنرم، نه فاخته مهرم طوطی سخنم فنه بلبل الحانم ( مسعود سعد)
ز تنگ بیشه او کم بدون شدی نخجیر به تند پیشه او بد برآمدی شاهین( مسعود سعد)
1 فرهنگ نامهای پرندگان.ص 87 2 لغت نامه دهخدا و نیز حیوه الحیوان.ج2ص42 به نقل از فرهنگ جانوران ص 483
نه عجب گر ز داد او زین پس خویش گردد تذرو را شاهین ( مسعود سعد)
نه هر کو نقش نظمی زد کلامش دلپذیر
تذرو طرفه من گیرم که چالاکست شاهین( حافظ)
ما گشاد کار خود را ساده لوحی دیده ایم
نقش راه چنگل شاهین کند پا مال ما ( صائب)
فصل چهارم:
پرنده عقاب
مشخصات:
پرنده ای است از راسته شکاریان و از دسته شکاریان روزانه که دارای جثه ای است نسبتاً بزرگ و پنجه ومنقاری بسیار قوی است. این پرنده بسیار جسور و پر جرأت است و نسبت به دیگر پرندگان شکاری قدرت و شجاعتی مخصوص دارد. بطوریکه برخی خلبانان گزارش داده اند عقاب حتی به هواپیمای کوچک حمله می کند و گاهی نیز موجب خطراتی میگردد. به همین دلیل عقاب را به نام ( پادشاه پرندگان) می نامند.
پروازاین پرنده به قدری زیاد است که ساعتهای متمادی به پرواز خود ادامه دهد و مسافات طولانی را به سهولت طی کند تا ارتفاع بسیار زاد اوج بگیرد . منقار عقاب بسیار قوی و برنده و دارای پنجه های پر قدرت و ناخنهایی بسیار تیز و خمیده است. عضلات پنجه و پای وی بقدری نیرومند و پر قدرت است که می تواند حیوانات قوی جثه از قبیل روباه و بچه گوزن و بره های نسبتاً بزرگ را به سهولت و سادگی از زمین برباید.
دانلود مقاله آیین معاشرت word دارای 44 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله آیین معاشرت word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله آیین معاشرت word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
آیین معاشرت
کافی است نگاهی به دور و اطراف خود بیانـدازیـد تـا مـتوجه شوید در جامعه ما تنها شمار اندکی از افراد متشـخـص و با نزاکت به جای مانده است. در روزگـاران پیـشـیـن به آداب و نزاکت اجتماعی بهای بیشتری داده میشد. اما افسوس که جامعه امروز دستخوش تحولات گوناگونی گشته است.
مقصود من آن نیست کـه مـردم بـاید هـمـانـنـد ربـات آداب معاشرت را یک به یک و مـو بـه مـو، بـرده وار رعایت و اجـرا کنند بلکه رعایت برخی آداب پسندیده بشما کمک خواهد کرد تا شان و منزلت اجتماعیتان ارتقا یابد. مـن نـکاتـی را گرداوری کرده ام که می تواند شما را از یک فرد عامی به یک انسان متشخص و جنتلمن تبدیل کند. با رعایت این نکات ساده به شما اطمینان میدهم که دیگران شما را در زمره افراد با اصل و نسب و فرهیخته قرار خواهند داد.شخصی که دیگران آرزوی معاشرت و شراکت با وی را دارند. و لازم به ذکر نیست کـه هـمـواره خـانـم ها از ملاقات با یک مرد متشخص خوشنود خواهند شد.
1- همیشه مودب باشید
اگـر هـم از کـسی خوشتان نمی آید نیازی نیست که شان و منزلت خودتان را تا سطح اجـتمـاعی آن فرد تنزل دهید. مودب و با نزاکت بـاشید تـا بـرتـری خـود را نـسـبـت بـه آن شخص ثابت کنید.
2- هیچگاه دشنام ندهید
دشنام و ناسزاگویی مطلقا ممنوع می باشد. چون نشان دهنده آن است که شما قادر نیستید برای بـیـان عقاید خودتان از واژه ها ولغات مناسبتری بهره بگیریـد. از آن گذشته لاابالیگری همیشه دور از نزاکت و ادب می باشد.
3- با صدای بلند صحبت نکنید
هنگامی که با صدای بلند صحبت میکنید، بـاعث بالا بردن سطح استرس میان اطرافیان خود میگردید. بـلند صحبت کردن بیانگر آن است که شما قادر به بحث منطقی با دیگران نـیـستید و عجز شما را در استدلال معقولانه نشان می دهد و آنکه می خـواهـیـد حرف خودتان را با توسل به زور وخشونت به کرسی بنشانید . هـمـچـنـیـن بلند صحبت کردن سبب جلب توجه اطرافیان میگردد البته توجه منفی.
4- کنترل خود را از دست ندهید
زمانی که شما کنترل اعصاب خود را از دست میدهید و از کوره در میروید به همه نشان می دهید قادر به کنترل احساسات و هیجانات خود نمی باشید. وقـتـی هم که شما از کنترل رفتار خودتان عاجز می بـاشیـد، چـگونـه قـادر بـه کـنـترل چیز دیگری خواهید بود؟ همواره خونسردی خود را حفظ کنید (کار آسانی نخواهد بود اما به زحمتش می ارزد.
5- به دیگران خیره نشوید
زل زدن به دیگران و چـشـم چـرانـی نوعی تعرض به دیگران محسوب می گردد. شما که نمی خواهید بی جهت دیگران را مرعوب خود سازید؟
6-صحبت کسی را قطع نکنید
پیش از آنکه اظهار عقیده ای بکنید، اجـازه دهـیـد صـحـبت دیگـران بـه پایان برسد. میان صحبت کسی پریدن نشانه بی نزاکتی و عدم برخورداری از مـهـارتـهای اجـتـمـاعـی فرد می باشد. اگر نمی خواهید خودبین و از خود راضی بنظر آیید، هیچگاه صحبت کسی را قطع نکنید و هرگاه که ناچار بـه انـجـام ایـن کـار شـدیـد حتـما بـا گـفـتـن جـمله “معذرت می خواهم”، اقـدام بـه انـجام آن کار کنید. مـودب بـودن بـه مـفـهـوم آن اسـت کـه بـرای موقعیت، عقاید و احساسات دیگران احترام قائل شویم.
7- همیشه وقت شناس باشید
مهم است که به وقت دیگران احترام بگذارید.سـر مـوقـع در جـلسات، قـرار مـلاقـات هـا، موقعیت های شغلی و اجتماعی حضور یابید. هـمچـنـین یک فرد متشخص می داند چه زمانی باید میهمانی را ترک کند.
8- اسرار زندگی خصوصی خود را فاش نسازید
آبرو، شرافت، صداقت و بصیرت بـزرگـتـریـن و مـهـمـتـرین عـامـل برای حفظ اعتبار یک فرد متشخص می باشد. جزئیات زندگی عشقی شما باید محرمانه باقی بمانند. بـنـابـراین هرگاه شخصی در مـهـمـانی شـروع بـه سـخن چیـنـی کرد، از اعـتماد مـعشوقتان سوء استفاده نکرده و صحبتی در رابطه به زندگیتان به میان نیاورید.
9- آب دهان نیاندازید
اغلب مـردها ایـن کـار را بطور ناآگاهانه انجام می دهند. آب دهـان انداختن بسیار زننده بوده و بی شخصیتی فرد را میرساند. هیچگاه آب دهان نیندازید مگر آنکه بخواهید ثابت کنید انسان بی نزاکتی هستید.
10- حرمت بزرگترها را نگاه دارید
در واقع شما باید همانطور که دوست دارید مورد احترام دیگران باشید خود نیز به دیگران احترام بگذارید. من به این علت بزرگترها را مـورد تـاکید قرار دادم که امروزه جوانان خیال می کنند همه چیز را می دانند و از همه چیز سر در میاورند و در واقـع خـود را عـقـل کل میدانند اما اینطور نیست. کافیست به 5 سال پیش خود بیاندیشید;..یقینا شما امروز بسیار باهوش تر و با تجربه تر شده اید. اینطور نیست؟ بـا آنـکـه 5 سـال پـیـش نـیـز فکر میکردید همه چیز را میدانید.
11- به اشتباهات دیگران نخندید
این یکی از پست ترین کارهای است که کسی ممکن است انجام دهد. هـنـگـامـی کـه شما اشتباهی مرتکب میشوید و یا خراب کاری میکنید تنها انتظاری که از دیـگران دارید آن است که اشتباهات و خطاهای شما را برویتان نیاورند و از آنها چشم پوشی کنند. از آن مهمتر شما را بواسطه آنها مورد تمسخر قرار ندهند.
12- کلاه خود را از سر بردارید
شاید امروزه این رسم دیگر هوادار نداشته باشد. شما می بـاید کـلاه و هـر آنـچه بر سر دارید را به هنگام داخل شدن به منزل از سر خود بردارید. از آن گـذشـتـه هیچگاه با کلاه بر سر میز شام ننشینید چون اینکار نشانه بی نزاکتی مفرط می باشد.
13- پیش از صرف غذا منتظر بمانید همه میهمانان سر جایشان بنشینند
زمانی که برای صرف غذا سر میز نشسته اید، باید منتظر بمانید تا تمام میهمانان کاملا سـر جایشان بنشینند و آماده صرف غذا گردند. هـمـه افـراد بـاید در یک زمـان شـروع بــه صـرف غذا کنند. این نکته اگرچه مـوشـکـافـانـه بـنـظـر مـی رسد، اما بسیار حائز اهمیت میباشد.
14- فخر فروشی نکنید
هیچ کس از آدم لاف زن خوشش نمی آید. در هنـگام گـفـتـگو دربـاره مـسایـل مـالی به دارایی های خود اشاره نکرده و ثروت خود را به رخ نکشید.
15- به ساعتتان نگاه نکنید
هنگامی که در یک جمع و محفلی می باشید، مدام به ساعت خود نگاه نکنید مگر آنکه بـلافـاصله قصد ترک آن محل را داشته باشید. وقتی به ساعتتان نگاه می کـنـیـد دیـگران اینگونه برداشت میکنند که شما خسته و بی حوصله گشته اید.
آیـیـن جوانمردی
علاوه بر دستورات فوق مردان متشخص باید در حضور یک خانم محترم از قـوانین ذیل نیز پیروی کنند. شـاید دوران جـوانمردی بـسر رسـیده بـاشـد امـا هـنـوز کـاملا از میان نرفته است. شمـا جـزء مـعدود افرادی باشید که ایـن رسوم را هـمـچـنـان زنـده و پابـرجـا نـگاه میدارند.
1- همیشه در را برایش باز کنید
این شـایـد مـهـمتـرین قـانون آداب مـعـاشرت برای مردان باشد. خواه او در حـین ورود بـه خودرو شما، رستوران، باشگاه و یا هر جای در دار باشد، در را هـمـیـشه باید برایش باز نگاه دارید تا او عبور کند.هرگاه چندین در وجود داشت یک به یک آنها را برایش بگشایید.
2- کمک کنید کتش را بپوشد
همواره به همسر خود در تـن کـردن کـت و یـا اورکـتـش کـمک کنـید. این عمل ساده و در عین حال موثر می باشد.
3- کمکش کنید بنشیند
هرگاه یک خانم تنها و بـدون هـمـراه خـواسـت کنـار شـما بـنـشیـند، مهم است با بیرون کشیدن صندلی و بازگرداندن آن بسمت جلو ( الـبـته وقـتـی آن خانم کاملا روی صندلی نشست) به وی در نشستن روی صندلی کمک کنید.
4- جای خود را به او بدهید
هرگاه خانمی نزدیک میز غذا آمد و یا در اماکن و وسائط نـقـلیـه عـمـومـی وارد گـشـت و صندلی خالی موجود نبود، شما باید برخیزید و جای خود را وی تقدیم کنید.
5- از جای خود برخیزید
همیشه هنگامی که خانمی به اطاق وارد و یا از آن خارج می گردد از جای خود برخیزید و یا حداقل هنگام ورود از جای خود برخیزید.
6-دستان او را بگیرید
در میهمانی ها و موقعیتهای اجتماعی باید دست خود را به همسرتان تـقدیـم کنـید که نشانه صمیمیت بیشتر می باشد اما وقتی بروی سطح ناهمـوار قدم میزنید باعث کمک به وی می شود خصوصا زمانی که او کفش پاشنه بلند به پا کرده باشد.
7- نیازهای او را جویا شوید
با آنکه این کار را اکثر مردان انجام می دهند، امـا بـاز کـمـک زیـادی به متشخص بودن ما می کند. هنگامی که در موقیتهای اجتماعی می باشید، هـمـواره از وی بـپرسید که آیا نـوشیـدنـی و یـا غـذا میل دارد که برایش بیاورید. به او نـشـان دهـیـد کـه بـه آسـایـش و نیازهای وی اهمیت قائل هستید.
8- اگر چیزی از دستش به زمین افتاد به وی باز گردانید
هـنگامـی کـه خـانمی چیزی از دستانش به زمین افتاد آن را از روی زمین برداشته و بـه وی بـدهیـد. خـواه آن چـیز دستکش باشد و یا انکه پوشه پرونده یا یک اسکناس. الـبـتـه حتما از ناحیه زانو خم شوید و نه از کمر.
9- در راه پله کنار، خانم راه بروید
هیچگاه در راه پله پشت یک خانم حرکت نکنید. خصوصا وقتی دامن کوتاه پوشید باشد. کنار و یا اندکی جلوتر از وی حرکت کنید. ایـن قـانـون در هنـگـام عبـور از پیاده رو نیز باید رعایت گردد. همچنین هیچگاه یک خانم را از فاصله نزدیک تعقیب نکنید.
10- از قسمت بیرونی پیاده رو حرکت کنید این به خانـم هـمراه شـما اجـازه می دهـد که از رفـت و آمـد خـودروها دور گـردد. هـرگاه خـودرویی نـاگهان از کنـار شـما عبور کرد و آب کنار خیابان را بسمت شما پاشـیـد، ایـن شما هستید که خیس خواهید شد و نه خانمتان. میدونم..میدونم.اما این بهایی است که شما برای متشخص بودن باید بپردازید.
11- در حضور یک خانم سیگار نکشید
هیچگاه در حضور یک خانم سیگار نکشید مگر آنکه پیش از آن از وی اجازه گرفته باشید.
12- هرگاه بسته ای به همراه داشت برایش حمل کنید
ایـن کـار به او نشان میدهد که شما برایش احترام قائل هستید و آسایش و راحتی وی را خواستارید.
اصول آداب و معاشرت اسلامی
1- آداب عمومى
آنچه مربوط به عموم افراد است، آدابى چند است که در این جا به بعضى از آنها اشاره مىکنیم:
در سوره نور چندین آیه هست که کما بیش با هم مربوط است و از آیه 27 شروع مىشود: «یا ایها الذین آمنوا لاتدخلوا بیوتا غیر بیوتکم حتى تستانسوا و تسلموا على اهلها ذلکم خیر لکم لعلکم تذکرون × فان لم تجدوا فیها احدا فلاتدخلوها حتى یؤذن لکم و ان قیل لکم ارجعوا فارجعوا هو ازکى لکم والله بما تعملون علیم; اى کسانى که ایمان آوردهاید، به خانههایى که خانههاى شما نیست داخل مشوید تا اجازه بگیرید و بر اهل آن سلام گویید. این براى شما بهتر است، باشد که پند گیرید. و اگر کسى را در آن نیافتید پس داخل مشوید تا به شما اجازه داده شود و اگر به شما گفته شد: «برگردید»، پس برگردید، که آن براى شما سزاوارتر است و خدا به آنچه انجام مىدهید داناست.»
1 – 1 – ورود به خانهها
وارد شدن به خانه دیگران به چند صورت تصور مىشود: الف – شخص علم دارد به این که صاحب خانه راضى است. ب – مورد شک است. ج – علم دارد به این که راضى نیست.
روشن است در جایى که انسان، علم به عدم رضایت دارد یا اذن بگیرد ولى جواب رد بشنود نباید وارد بشود: «و ان قیل لکم ارجعوا فارجعوا» اگر کسى خواست وارد منزل کسى بشود و اجازه خواست و گفتند «برگردید» یعنى اجازه ندادند اصرار نکند و برگردد. این براى شما بهتر و براى مصالح جامعه اسلامى مفیدتر است.
صورت دیگر این است که علم دارد به این که طرف راضى استیا قبلا چنین اجازهاى را گرفته یا از نحوه رفتار و گفتار صاحبخانه به دست آورده است، در آنجا هم ورود جایز است منتهى آدابى دارد: یکى از آدابى که مىبایست رعایتبکند این است که سرزده وارد نشود اگر دوستانى با همدیگر روابطى دارند یا کسانى براى حاجتى – مادى یا معنوى – به کسى مراجعه مىکنند، چون ممکن استشخص در داخل خانهاش آمادگى براى پذیرش نداشته باشد یا در حالى باشد که نمىخواهد کسى او را در آن حال یا به آن صورت ببیند این است که در اسلام تاکید مىشود که «استیناس» کنید. استیناس کردن; یعنى انجام دادن کارى که توجه را جلب بکند و در روایات در توضیحش آمده که صدا بزنید یا تنحنح بکنید تا خودش را آماده کند. ضمنا دستور مىدهد که سلام هم بکنید «حتى تستانسوا و تسلموا على اهلها» که بعدا جداگانه درباره آن بحثخواهیم کرد.
اما اگر شخصى خواست وارد اتاق یا خانهاى بشود که کسى در آن نیست و مثلا در زد و کسى جواب نداد و فهمید که کسى آن جا نیست که از او اجازه بگیرد در این صورت هم وارد نشود: «فان لم تجدوا فیها احدا فلاتدخلوها حتى یؤذن لکم» طبعا وقتى کسى نباشد اذن هم تحقق نمىیابد پس شما باید وارد نشوید تا کسى پیدا شود و به شما اذن بدهد.
مواردى هست که رفت و آمد افراد با هم خیلى زیاد است; مثلا اهل یک خانه که در اتاقهاى متعددى زندگى مىکنند رفت و آمد متعارف دارند: بچهها وارد اتاق پدر و مادرشان مىشوند یا کسانى که در خانه کار مىکنند مانند کلفت و نوکر و عبید و امایى که سابقا بودند و در خانه کار مىکردند، آیا هر دفعهاى که مىخواهند بیایند لازم است اذن بگیرند یا نه؟ در آیه 58 سوره نور مىفرماید: «یا ایها الذین آمنوا لیستاذنکم الذین ملکت ایمانکم والذین لم یبلغوا الحلم منکم ثلاث مرات» کسانى که مملوک شما هستند و در خانه شما کار مىکنند و همین طور بچههایى که به حد تکلیف نرسیدهاند سه مرتبه در شبانه روز اذن بگیرند: پیش از نماز صبح، موقع ظهر و بعد از نماز عشا. اینها مواقعى است که معمولا انسان استراحت مىکند و دلش مىخواهد تنها باشد. و در آیه بعد مىفرماید: «و اذا بلغ الاطفال منکم الحلم فلیستاذنوا کما استاذن الذین من قبلهم» اما اگر بچهها به حد تکلیف رسیدند باید مثل سایرین اجازه بگیرند; یعنى غیر از سه مرتبهاى که گفته شد هر وقت دیگر هم مىخواهند وارد بشوند باید اجازه بگیرند.
1 – 2 – آداب غذا خوردن
و اما درباره غذاخوردن در خانه دیگران، مواردى هست که هر چند اذن صریحى از طرف صاحب خانه نباشد جایز است و آنها مواردى است که معمولا انسان علم به رضایت طرف دارد و اگر کسى راضى نباشد باید تصریح کند. در آیه 61 از همین سوره پس از اشاره به افرادى که معذوریتهایى دارند «لیس على الاعمى حرج و لا على الاعرج حرج و لا على المریض حرج» مىفرماید: «و لا على انفسکم ان تاکلوا من بیوتکم او بیوت آبائکم او بیوت امهاتکم او بیوت اخوانکم او بیوت اخواتکم او بیوت اعمامکم او بیوت عماتکم او بیوت اخوالکم او بیوت خالاتکم او ما ملکتم مفاتحه او صدیقکم لیس علیکم جناح ان تاکلوا جمیعا او اشتاتا» مفسران فرمودهاند که منظور از «بیوتکم» بیوت فرزندانتان است; یعنى خانه فرزندان به منزله خانه خودتان است. از این آیه شریفه استفاده مىشود که خویشاوندان نزدیک براى استفاده از ماکولات در خانه یکدیگر نیازى به اذن گرفتن ندارند همچنین خانه دوستى که کلیدش را در اختیار شما گذاشته است و در واقع در این موارد «اذن فحوى» وجود دارد «لیس علیکم جناح ان تاکلوا جمیعا او اشتاتا» وعدهاى مشغول غذا خوردن باشند یا تنها باشید اما وقتى مىخواهید وارد بشوید این آداب را رعایت کنید: «فاذا دخلتم بیوتا فسلموا على انفسکم تحیه من عندالله مبارکه طیبه» وارد خانه که مىشوید سلام کنید «فسلموا على انفسکم» مفسران فرمودهاند که این آیه از مواردى است که همه مؤمنین به منزله یکدیگر حساب شدهاند. و سلام کردن به دیگران سلام کردن به خودتان تلقى شده است و بعضى گفتهاند که از این آیه استفاده مىشود که اگر کسى هم در خانه نباشد بر خودتان سلام کنید.
«تحیه من عندالله مبارکه طیبه» این سلام کردن تحیتى است از ناحیه خدا و هم مبارک و پربرکت است و هم طیب و خوش; پربرکت استیعنى آثار خیرى بر آن مترتب مىشود و طیب استیعنى نفوس مىپسندند و خوششان مىآید و احساس آرامش مىکنند. از این جهت مناسب استبحثى درباره سلام کردن و آیات مربوط به آن داشته باشیم.
1 – 3 – آداب سلام
سلام که با سلامت، هم خانواده است معنایش نفى خطر یا ملزوم آن است. این شعار اسلامى که به عنوان تحیت ادا مىشود و در قرآن کریم مورد تاکید قرار گرفته، شاید یکى از حکمتهایش این باشد که هر انسانى در زندگى دایما نگرانیها، خوفها و دل واپسیهایى دارد و با هر کسى مواجه مىشود چون احتمال مىدهد که از ناحیه وى ضررى به او برسد این نگرانى را دارد. پس اولین چیزى که در هر برخوردى مطلوب است رفع این نگرانى است، یعنى انسان احساس کند که از طرف آن شخص ضررى به او نمىرسد و هیچ چیز براى انسان مهمتر از دفع ضرر نیست و بعد نوبت مىرسد به جلب منفعت. این است که در اولین برخورد بهترین چیزى که باید رعایتبشود همین تامین دادن به طرف است که از ناحیه من به شما ضررى نمىرسد.
بد نیست اشاره بکنیم به مکتب اگزیستانسیالیسم که پیروان آن معتقدند: اصولا زندگى با دلهره و اضطراب، توام است و حیات بدون دلهره و اضطراب امکان ندارد. البته آنان در این باره افراط و مبالغه کردهاند ولى این حقیقتى است که یک موجود ذى شعور اولین چیزى که موجب توجهش قرار مىگیرد این است که سلامتى و امنیت داشته باشد; یعنى ضررى به او نرسد و جان و مال و سایر چیزهاى مورد علاقهاش محفوظ باشد.
پس در روابط اجتماعى اولین چیزى که باید تامین بشود سلامت و امنیت است که اگر این نباشد زندگى اجتماعى هیچ ارزشى ندارد. از این رو در موارد زیادى «سلام» با «آمین» در قرآن کریم تواما ذکر شده است. مىدانید یکى از اسمهاى خداى متعال «سلام» است و آن جا که این اسم در قرآن کریم ذکر شده به دنبالش «مؤمن» هم آمده است: «السلام المؤمن المهیمن» (1) خداست که سلامتى را تامین و خطر را از دیگران رفع مىکند. «مؤمن» در این جا یعنى کسى که ایجاد امن مىکند. و در روز قیامتبه مؤمنین گفته مىشود: «ادخلوها بسلام آمنین; (2) با سلام و امن وارد بهشتشوید.»
دانلود مقاله بازار بورس word دارای 14 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله بازار بورس word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله بازار بورس word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بازار بورس
تاریخچه بورس
سرمایه گذاران و تجار، از دیرباز تلاش مى کرده اند تا ضمن کاستن از ابعاد خطر و زیان سرمایه گذارى، زمان بازده آن را نیز هرچه کوتاهر نمایند. آنها در پى ساز و کارى بودند تا ضرر و خسارت هاى احتمالى را با شرکاى فرضى تقسیم کنند. تأسیس شرکت سهامى، پاسخى به این ضرورت بود. این فرمول، نخستین بار در 1553 در کشور روسیه تزارى عملى شد وسپس کمپانى هندشرقى که در سال 1602 تشکیل شد فرم تکامل یافته تر شرکت سهامى را عرضه کرد. تشکیل شرکت سهامى، مقدمه اى براى تأسیس «بورس» بود.
واژه «بورس» از نام خانوادگى شخصى به نام «واندربورس» اخذ شد که در اوایل قرن پانزدهم میلادى در شهر «بروژ» (Bruges) بلژیک مى زیست و صرافان شهر در مقابل خانه او گرد مى آمدند تا به داد و ستد پول و اوراق بهادار بپردازند.
تشکیل اولین بورس اوراق بهادار در جهان، به سال 1460 بازمى گردد. در این سال، در شهر «آنورس» (Anvers) بلژیک، اولین بازار متشکل سرمایه به وجود آمد. سپس بورس «آمستردام» در اوایل قرن هفدهم در هلند تشکیل شد و شرکت استعمارى هندشرقى سهام خود را در آن عرضه کرد. بورس آمستردام، امروز نیز یکى از مهمترین بورسهاى جهان محسوب مى شود. سپس بورس لندن در سال 1801 شکل گرفت که به دنبال آن، بورس نیویورک در اواخر قرن نوزدهم به وجود آمد. در حال حاضر، بورس نیویورک، بزرگترین بازار سرمایه جهان محسوب مى شود. اکنون اغلب کشورها داراى تشکیلات بورس مى باشند و فدراسیون بین المللى بورس، به عنوان یک سازمان هماهنگ کننده، به همکارى و شریک مساعى میان بورس ها کمک مى کند (1).
سیاستهاى جدید اعتبارى و مالى ازیکسو و گشایش بازارهاى سرمایه در جهان، تعمیق فرآیند جهانى شدن و انقلاب اطلاعات ازسوى دیگر، موجب شده است که موضوع «بورس» و «سهام» در جهان امروز، ازصورت تئورى مندرج در کتابهاى درسى خارج و همچون پدیده اى مؤثر در زندگى روزمره افراد، خود را نشان دهد. خرید و فروش سهام بنگاههاى دولتى و غیردولتى در بورس هر کشور نشانه حرکت پول و سرمایه در جایگاه واقعى خویش است. هرچه این حرکت در کشورى، پویاتر و قدرتمندتر باشد، اقتصاد آن کشور پررونق تر و شکوفاتر خواهدبود. در واقع «بورس» مسیر تلاقى سرمایه هاى مردمى است، لذا لازم است صاحبان کسب و کار و پس انداز، شناختى هرچند گذرا از سازو کارهاى بورس و نحوه عملکرد آن داشته باشند.
بورس چیست؟
در اقتصاد آزاد، هر کالا، اعم از میوه جات، خانه، عتیقه جات و… داراى بازارى است که بهاى کالا در آن، براساس عرضه و تقاضا تعیین مى شود. بورس نیز یک بازار پیچیده است
که کالاى مبادله شده در آن، «سهام» و «اوراق بهادار» مى باشد. این بازار نیز تابع عرضه و تقاضا است و در آن، خرید و فروش سهام یا اوراق قرضه دولتى و مؤسسات معتبرخصوصى، تحت ضوابط و مقرراتى خاص انجام مى شود. وقتى در بورس، تقاضا از عرضه پیشى بگیرد (یعنى خریدار بیش از فروشنده باشد) قیمت سهام افزایش مى یابد و بالعکس. به همین دلی
ل است که بورس را «میزان الحراره اقتصاد» (barometer of economy) نامیده اند .هرچه اقتصاد سالم تر و چشم انداز آن امیدوارکننده تر باشد، تمایل به مشارکت در فعالیت هاى اقتصادى نیز بیشتر مى شود و بورس رونق مى گیرد. اما، قبل از اینکه بازارى وجود داشته باشدباید «کالا» تولید شود. به طریق اولى، سهام و اوراق بهادار نیز باید قبل از عرضه به بورس، منتشر شوند. به این ترتیب، وظیفه مهم بورس، تدارک سرمایه براى دولت، بخش خصوصى و صنعت است که در قالب جمع آورى پس اندازها و نقدینگى بخش خصوصى به منظور تأمین مالى پروژه هاى سرمایه گذارى بلندمدت صورت مى گیرد. ازسوى دیگر، بورس، مرجع رسمى و مطمئنى است که دارندگان پس اندازهاى راکد مى توانند محل نسبتاً مطمئن سرمایه گذارى را جست وجو و وجوه مازاد خود را براى سرمایه گذارى در شرکتها به کار انداخته و یا با خرید اوراق قرضه
، ازسود معین و تضمین شده برخوردار گردند. اما، پس از انتشار سهام و فروش اولیه آن، نهاد منتشره کننده، دیگر هیچ کنترلى برتحولات بعدى بازار سهام ندارد و از معاملات بعدى میان خریدار و فروشنده هیچگونه سودى نمى برد.
به طور خلاصه مى توان گفت: بورس سهام یا بازار سرمایه، به محلى اطلاق مى شود که در آن، «سرمایه» به صورت «سهم» یا «اوراق بهادار» عرضه مى شود .
«بورس سهام» عملکرد دوگانه اى را در ساختار اقتصاد آزاد ایفا
مى کند: ک
مک به افزایش سرمایه دولت و بخش خصوصى ازیک سو و ایجاد بازار ثانویه براى برخورد و ملاقات سرمایه داران بالفعل و بالقوه ازسوى دیگر.
«بورس» قبل و بعد از انقلاب اطلاعات
باید بین سرمایه گذارى برروى مستغلات، تجهیزات، خانه و بیمارستان ازیکسو و سرمایه گذارى اسنادى (portfolio investment) ازسوى دیگر، تفاوت قائل شد. این تقسیم، نشان دهنده ارزش یا ترجیح بیشتر یک نوع سرمایه گذارى نسبت به انواع دیگر نیست، بلکه فقط به منظور سهولت در مباحث اقتصادى مطرح مى شود.
در کشورهاى پیشرفته سرمایه دارى، بخش اعظم سرمایه گذاریها، به صورت «اوراق بهادار» است. «پس انداز» به ناچار به سرمایه گذارى منجر مى شود. حتى افرادى که فقط به انباشتن پول در حساب بانکى خود خوگرفته اند هم به طور غیرمستقیم در فعالیتهاى سرمایه گذارى بانکها مشارکت مى کنند. «بورس» ابزار بسیج پس اندازهاى راکد مانده است.
«بورس» از همان بدو پیدایش، ازسوى بخش خصوصى اداره و تأمین مالى مى شده است. اعضاى بورس را سرمایه داران بخش خصوصى تشکیل مى دهند که این نهادرا از طریق «شوراى اعضا» اداره کنند. علاوه بر مقررات مندرج در اساسنامه بورس، شرکت کنندگان در این بازار، از برخى قوانین نانوشته عرفى نیز تبعیت مى کنند که مهمترین آنها Dictum meum pactum است که به معنى «حرف و عمل مردیکى است» مى باشد. ممکن است، این یک اصل اخلاقى رمانتیک به نظر برسد، اما اساس بازار بورس در ممالک توسعه یافته جهان برآن قراردارد.
دلالان بورس (stockbrokers) فقط به نمایندگى ازسوى مؤسسات بزرگ مالى به خرید و فروش سهام مى پردازند و این کار را از کانال کارگزاران بورس (Stockjobbers) و براساس دستورالعمل مشتریان خود انجام مى دهند.اغلب شرکتهاى حق العمل کارى
بورس، در کنار انجام سفارشات مشتریان، خود نیز رأساً به تجارت و کسب و کار بزرگ اقتصادى مشغولند. دلالان بابت خدماتى که ارائه مى دهند حق الزحمه دریافت مى کنند که مقدار آن به نوع معامله بستگى دارد، اما حداقل مبلغ دریافتى، توسط سازمان بورس و اوراق بهادار تعیین مى گردد و هیچ دلالى حق ندارد کمتر از این مبلغ از مشتریان خود دریافت کند، اما دستمزد دلالان، داراى سقف حداکثر نیست. به طور کلى حق الزحمه دلالان بورس نیز خود تابعى از عرضه و تقاضا است.
ازسوى دیگر، کارگزاران بورس نیز اجازه ندارند مستقیماً با سرمایه گذاران تماس بگیرند و باید این کار را از کانال دلالان بورس انجام دهند. تفاوت کار دلالان و کارگزاران بورس را مى توان به خرده فروشى (retailer) و «عمده فروشى» (Wholesaler) تشبیه کرد. کارگزاران، نسبتاً مستقل عمل مى کنند و درآمد آنها از محل تفاوت قیمت خرید و فروش سهام تأمدتى آنها را به قیمت گران تر بفروشند.
پس از اعلام موافقت هیأت پذیرش بورس با درخواست پذیرش یک شرکت، سهام آن شرکت به کمیته قیمت گذارى سهام ارجاع مى شود تا قیمت اولیه سهام براساس وضعیت مالى و سودآورى شرکت در سه سال گذشته و عملکرد سال جارى آن تا تاریخ پذیرش، تعیین گردد.
براین اساس، سهام هر شرکت داراى سه ارزش است : ارزش اسمى (ارزش به ثبت رسیده در اوراق سهام)، ارزش دفترى (که هیأت پذیرش آن را براساس سرمایه ثبت شده، اندوخته قانونى، اندوخته احتیاطى و حساب سود و زیان مندرج در ترازنامه شرکت تعیین مى کند) و ارزش روز (که ارزش معاملاتى سهام است و براساس عرضه و تقاضا تعیین مى شود)، اما با گسترش انقلاب اطلاعات، توسعه سریع تکنولوژیهاى ارتباطى، تعمیق فرآیند جهانى شدن و بین المللى شدن روزافزون بازارهاى سرمایه، این سیستم سنتى دیگر، پاسخگوى نیازهاى اقتصادى جهان امروز نیست. از اوایل دهه ،1980 بورس هاى عمده دنیا (بورس لندن، نیویورک،
توکیو و…) با درک این نیاز، اصلاحاتى را دراساسنامه بورس اعمال کردند که اوج آن، «اصلاحات سال 1986 بورس لندن بود که به «انفجار بزرگ» (BigBang) معروف گشت. مهمترین بخش این اصلاحات، حذف سقف حداقل دریافتى ازسوى شرکتهاى کارگزار بابت ارائه خدمات به مشتریان، تغییر در نقش و جایگاه دلالان و کارگزاران بورس و صدور مجوز براى حضور بنگاههاى اقتصادى خارجى و شرکتهاى بین المللى حق العمل کارى در بورس مى باشد.
پس از انفجار بزرگ، جاى کمیسیون ثابت ارزشگذارى را نرخ هاى توافق
ى میان خریدار و فروشنده گرفت و به شرکتهاى خارجى نیز اجازه عضویت در سازمان بورس داده شد. پس از این اصلاحات، دو تغییر بزرگ دیگر نیز صورت گرفت. یک سیستم معاملاتى جدید و کامل جایگزین سیستم قدیمى شد و قانون «خدمات مالى» در اغلب کشورهاى توسعه یافته به نحوى اصلاح شد که علاوه بر فعالیتهاى بورس، تمامى بخش هاى صنعت، خدمات و مالى را نیز شامل شد.
پس از این اصلاحات، شرکت هاى عضو بورس، رأساً نقش دلال و کارگزار بورس را ایفا مى کنند. حذف کمیسیون ثابت و ظهور نقش آفرینى دوگانه ازسوى اعضا (خریدار و فروشنده) ، برحق العمل دریافتى نیز تأثیر گذاشت. اکنون نرخ کمیسیون دریافتى، براساس نوع و ارزش سهام معامله شده تعیین مى شود. ارزش سهام مورد معامله و ماهیت خدمات عرضه شده ازسوى شرکت، تعیین کننده مقدار کمیسیون دریافتى است. اعمال حق العمل هاى توافقى، موجب گردید که نرخ آن از یک شرکت به شرکت دیگر (و یا حتى در داخل یک شرکت) بسیار متفاوت باشد.
در سیستم قدیمى بورس، دلال مجبور بود دستورات مشترى را براى خرید و فروش سهام، موبه مو اجرا کند و براى این منظور باید مدام در راهروهاى بورس رفت و آمد کند تا کارگزار «مناسب» را پیدا کند. پس از انجام شدن معامله نیز لازم بود در آخر همان روزکارى، جریان امر به بورس گزارش شود، اما پس از انفجار بزرگ، این سیستم با به کارگیرى نرم افزارهاى دیجیتالى متحول و تا حدزیادى خودکار شد. سیستم نمایشگر خودکار بورس، هرلحظه فهرست کاملى از سهام عرضه شده به بورس، بهاى آن و معاملات صورت گرفته برروى سهام را به نمایش مى گذارد.
باتوجه به طیف گسترده سهام عرضه شده در بورس و دامنه گسترده داد و ستد آنها، طبقه بندیهاى مختلفى از سهام ارائه مى شود. معیار اصلى در این طبقه بندى ها، ح
جم گردش سهام و تعداد بازارسازان آن است. به طور کلى در بورسهاى عمده
جهان مانند بورس لندن، سهام به چهارمقوله D, d,b,a (آلفا، بتا، گاما، دلتا) تقسیم مى شوند. سهام آلفا، با آنکه از نظر تعداد، بخش کوچکى از سهام عرضه شده در بورس را مشمول مى شود، اما از نظر ارزش، بیش از نیمى از ارزش کل سهام بورس را دارد. سهام رده هاى بعدى به لحاظ حجم و ارزش اهمیت کمترى دارند و سهامى که در رده هاى گاما و دلتا قرارمى گیرند، سهام «غیرفعال» تلقى مى شوند.
تمامى معاملات بورس، در ساعات کار ادارى انجام مى شود، اما بازارسازان، بعد از پایان ساعات کار بورس نیز مى توانند همچنان به فعالیت ادامه دهند و معاملاتى که در این ساعات انجام مى شود در کارنامه روز بعد بورس به ثبت مى رسد. هر معامله اى که در ساعات کار ادارى بورس انجام مى شود، باید ظرف 5دقیقه به بورس گزارش شود. معاملاتى نیز که پس از پایان ساعات کار ادارى انجام مى شوند باید در ابتداى شروع ساعات کار روز بعد گزارش شوند. هرگونه معامله برروى سهام گروه آلفا، بلافاصله برروى نمایشگر ظاهر مى شود. ارتباطات الکترونیکى، موجب شده است که بازارسازان دیگر مجبور نباشند در راهروهاى بورس حضور فیزیکى داشته باشند و در طبقات بورس پرسه بزنند. آنها مى توانند از مسافتى دور نیز معاملات بورس را پیگیرى کرده و در آن شرکت کنند. هر سهم عرضه شده به بورس، دو قیمت دارد: قیمت خرید و قیمت فروش. مثلاً اگر نمودار یک سهم به صورت
90Pـ 88P باشد به معنى فروش آن به بهاى 88 و خرید آن به بهاى 90است. «قیمت متوسط» که میان این دو رقم قرار دارد (89P) رقمى است که معمولاً در ادبیات اقتصادى ب
ه آن استناد مى شود و مبناى سرمایه گذارى ها قرار مى گیرد. انجام دادن معامله در بورس، علاوه برکمیسیون پرداختى به دلال ها، مستلزم پرداخت هزینه هاى دیگرى است که دریافت هزینه تمبر ازسوى دولت، هزینه بیمه و نقل و انتقال، و مالیات بر ارزش افزوده (value-added tax) از جمله آنها است.
«بورس» در ایرانمایه دارى جهانى، بورس ایران، به عنوان یکى از ابزارهاى سرمایه دارى متولد شد. فکر اصلى ایجاد بورس اوراق بهادار ایران به سال 1315 بازمى گردد، اما بورس تهران، عملاً در سال 1346 با ورود سهام بانک صنعت و معدن و شرکت نفت پارس فعالیت خود را آغاز کرد.
فعالیت بورس تهران از آن زمان تاکنون به سه دوره تقسیم مى شود:
1)از آغاز تا سال 1357
2) از 1357 تا 1368 (دوره فترت)
3) از 1368 تاکنون (دوران رونق)
در دوره اول، با تصویب برنامه گسترش مالکیت واحدهاى تولیدى که به موجب آن مؤسسات دولتى و خصوصى موظف شدند99 /49درصد سهام خود را به مردم عرضه کنند، بورس تاحدى رونق گرفت، اما مجموع معاملات بورس تهران در پایان این دوره یعنى در آستانه انقلاب بهمن 1357 از 45میلیارد ریال تجاوز نکرد.
وقوع انقلاب 1357 و در پى آن، ادغام بانکها و کاهش تعداد آنها از 36 بانک به 9 بانک (6بانک تجارى و 3بانک تخصصى) و نیز تصویب قانون حفاظت و توسعه صنایع ایران و تش
کیل سازمان صنایع ملى ایران و در مجموع سهام 24بانک، 2شرکت بیمه و 31شرکت تولیدى و صنعتى را از بورس حذف کرد و 57 واحد از 105 واحد باقى مانده در بورس نیز در عمل کنار گذاشته شدند. شروع و ادامه جنگ ایران و عراق نیز مزید برعلت شد. و مجموع این عوامل بورس را دچار فترت کرد.
با پذیرش قطعنامه 598 و پایان گرفتن جنگ، برنامه بازسازى و نوسازى صنایع آغاز شد. تنظیم برنامه پنج ساله توسعه اقتصادى و تصویب برنامه اصلاح ساختار اقتصادى ، موجب تجدید فعالیت بورس اوراق بهادار تهران شد که (اگرچه با اوج و حضیض هایى) همچنان تا امروز ادامه دارد. بورس ایران، داراى ارگانهاى مهمى است که «هیأت پذیرش» ، «شوراى بورس»، سازمان کارگزاران و هیأت داورى از آن جمله است. شاید مهمترین این ارگانها، «سازمان کارگزاران بورس» باشد. شغل کارگزاران بورس، داد وستد اوراق بهادار است و معاملات در بورس، فقط از طریق آنها انجام مى شود. این کارگزاران ، در سازمانى به نام «سازمان کارگزاران بورس» گردآمده و از طریق آن «هیأت مدیره بورس» را انتخاب مى کنند.
کارگزاران به دو دسته اشخاص حقیقى و اشخاص حقوقى تقسیم مى شوند. اشخاص حقیقى، افرادى هستند که طبق مقررات کارگزاران بورس پذیرفته و استخدام مى شوند و اشخاص حقوقى به مؤسسات مالى و اعتبارى اطلاق مى شود که صلاحیتشان تأیید مى شود . این شرکت ها، وظایف کارگزارى را از طریق نمایندگان خود در بورس انجام مى دهند.
برنامه اقتصادى دولت اصلاحات که از سال 1376 تاکنون به اجرا درآمده و محور آن را حذف انحصارات، تشویق رقابت سالم، یکسان سازى نرخ ارز، هدفمند کردن یارانه ها، اصلاح سیستم قیمتها و دریک کلام، فعال کردن حیات اقتصادى ـ اجتماعى کشور را تشکیل مى دهد، ضمن اینکه موجب رونق بخشیدن به بورس اوراق بهادار شده، دست سفته بازان و بورس بازان حرفه اى را نیز تاحدودى بازگذاشته است. آنها که اکنون برنامه خصوصى سازى واحدهاى دولتى را جولانگاه اعتراض خویش قرارداده موجب شده اند که دولت نتواند به اهداف تعیین شده در برنامه پنج ساله سوم اقتصادى در زمینه خصوصى سازى واحدهاى دولتى و کاستن از ابعاد تص
دیگرى دولت نائل شود.
بورس تهران اکنون با یک محدودیت بزرگ دیگر نیز روبرو است، محدودیتى که فقط اوراق بهادار و سهام در این بورس به معامله راه مى یابند و از طرف مؤسسات ایرانى صادرشده و مورد قبول هیأت پذیرش بورس قرارگرفته باشد. بدین ترتیب، شرکتهاى خارجى نمى توانند در عرصه خرید، فروش و یا کارگزارى سهام در بورس ایران حضور یابند. این در حالى است که در بط به شرکتهاى داخلى، سهام شرکتهاى بین المللى و خارجى و نیز اوراق قرضه دولتهاى خارجى هم معامله مى شود. این محدودیت باید دیر یا زود برطرف شود تا بورس ایران به رونقى، دستکم همپاى دیگر بورس هاى منطقه نائل شود.
شرکتهای فعال در بورس
شرکتهای پذیرفته شده و شرکتهای فعال در بورس به دو دسته تقسیم می شوند.
1 – شرکت های تولیدی
2 – شرکت های سرمایه گذاری شرکت های تولیدی معمولا به تولید کالای خاصی مبادرت می ورزند و در گروه صنایع فعال در بورس قرار می گیرند ودر سازمان بورس بانام شرکت و کد خاص خود ، مشخص می شوند .
اما شرکتهای سرمایه گذاری شرکت هایی هستند که به عنوان واسطه های مالی فعالیت میکنند.
که این گونه شرکت ها یا فعالیت تولیدی ندارند ویا فعالیت آنها به گونه ای است که با کمک های مالی از طریق خرید سهام شرکت های تولیدی و صنعتی و یا مجموعه ای از آنها به تولید و سرمایه گذاری این شرکت ها مبادرت می نمایند که بر این اساس در حال حاضر شرکت های سرمایه گذاری فعال در بورس 19 شرکت است و شرکت های تولیدی 298 شرکت می باشند .
همچنین اکنون زمینه های لازم برای حضور شرکت های خدماتی نیز در بورس فراهم شده است .
برنامه های سازمان بورس اوراق بهادار
طی سال های اخیر ، ودر پی زدودن بسیاری از کاستی ها ، بورس اوراق بهادار تهران
با آغاز دهه چهارم فعالیت ، دور تازه ای از حیات تاریخی خود را نیز آغاز کرد .
از این دیدگاه ، حتی با در نظر گرفتن نقش عوامل بیرونی رونق چشمگیر و روند رو به رشد فعالیت ها و نما گرهای عملکرد بورس در طی دو سال اخیر بیش از هر چیز بازتاب کوشش ها و نتیجه فعالیت هایی بوده که طی سال های اخیر با هدف ساماندهی بازار سرمایه و به طر
یق اولی بورس اوراق بهادار انجام شده است.
راه اندازی بورس های منطقه ای
گسترش پوشش جغرافیایی بازار سرمایه ایران در چار چوب ایجاد بورس های منطقه ای و سایر مراکز خدماتی مربوط به دادو ستد اوراق بهادار با هدف افزایش انگیزه برای پس انداز و سرمایه گذاری ، افزایش انگیزه برای تولید از طریق بهبود ساز و کار تخصیص منابع ، جلو گیری از فرار سرمایه ، تشویق فرهنگ سهامدارای وفراهم آوردن امکان داد وستد گسترده سهام شرکت های کوچک و متوسط فعال در بخش های مختلف کشور از برنامه های سال 1379 بورس اوراق بهادار تهران بود .
در این زمینه انجام مطالعات امکان سنجی ، تعیین اولویت مناطق و طراحی ساز و کار اجرایی تالارداد و ستد بورس اوراق بهادار تهران در پنج منطقه کشور انجام شد و مناطق مربوط به اولویت یکم و دوم به مرکزیت مشهد و تبریز ساخته شدند .
از بیست و یکم خرداد ماه سال جاری بورس مشهد رسما آغاز به کار کرد. در گام بعد ، مرحله اجرایی طرح ایجاد بورس های منطقه ای باراه اندازی تالار های دادو ستد در مناطق تعیین شده و بررسی مقدمات اجرایی بورس های مربوط به سایر مناطق پنج گانه انجام می شود.
بهسازی معیارهای پذیرش شرکت ها
انجام مطالعات مقدماتی در ارتباط با طراحی وراه اندازی تابلوی دوم و تالار فرعی در بورس اوراق بهادار تهران بر پایه بستر قانونی و مقدماتی با هدف متنوی سازی شرکت های قابل پذیرش در بازار دست دوم از نظر رشته فعالیت و میزان سرمایه آنها و همچنین تدوین معیارهای مربوط به نظام جدید پذیرش شرکت ها دربورس از جمله اقداماتی است که در این زمینه باید به آن اشاره شود .
از این رو ، از نیمه دوم سال جاری شاهد فعالیت تالار فرعی بورس در کنار تالار اصلی بوده ایم . تالار فرعی در محل قبلی ساختمان بورس تهران در خیابان سعدی واقع است.
ایجاد بورس کالا
برپایه اخذ مصوبه قانونی از مجلس شورای اسلامی در چارچوب ماده 95 قانون برنامه سوم تئسعه و تصویب ساختار سازمانی و ساز و کار اجرایی پیشنهادی سازمان از سوی شورا
ی بورس ، دو طرح تفصیلی مربوط به ایجاد بورس کالاهای کشاورزی و بورس فلزات اساسی در سال 1379 در دستور کار قرار گرفت که در زمینه بورس فلزات اساسی ، مطالعات
تدوین آیین نامه های مورد استفاده ، آماده سازی مقدمات اجرایی آن نیز توسط سازمان بورس اوراق بهادار انجام شده و نیز مطالعات راه اندازی بورس کالاهای کشاورزی انجام شده و اکنون در مرحله اجرایی قرار دارد .
اجرای این دو طرح به دلیل فراهم آوردن زمینه های مناسب برای ارتقای سطح کمی و کیفی نظارت پوشش ریسک نوسان های قیمتیدر بخش کشاورزی و فلزات اساسی ، شفافیت اطلاعاتی ، قدرت نقد شوندگی اوراق بهادار پذیرفته شده در بورس ، شکل گیری یک مدیریت اقتصادی کار آمد در سطح بنگاه های اقتصادی و افزایش مشارکت مردم در فعالیت های اقتصادملی اهمیت اساسی دارد .
گوناگون سازی ابزارهای مالی
معرفی ابزارهای مالی جدید کاربرد پذیر در بازار سرمایه باهدف گوناگون سازی ترکیب ریسک و بازدهی و ایجاد فرصتهای متنوع سرمایه گذاری برروی اوراق بهادار یکی از اولویت های سازمان بورس اوراق بهادار است که در این زمینه می توان به انجام مطالعات پایه ای در زمینه طرح دادوستد دست دوم گواهینامه حق خرید ( تقدم ) سهام ، بکارگیری گواهی های سپرده بانکی برای تجهیز منابع پس اندازی و افزایش سطح کارایی شبکه بانکی و تدوین معیارهای پذیرش اوراق مشارکت در بورس اوراق بهادار اشاره کرد . همچنین مطالعات اولیه در ارتباط با نحوه جذب سرمایه گذاری خارجی بر روی اوراق بهادار ایران نیز در دست انجام بوده است .
انواع بازار و مشتریهای آن
بازار واژهای است که امروزه در بسیاری مجالس از آن سخن به میان میآید, بدون آن که در نظر گرفته شود که در حقیقت بازار چیست و چه تاثیری در تصمیمات مهم اقتصادی و اجتماعی و غیره میگذارد, برای مثال بسیار شنیده می شود که بازار تلفن همراه رو به رشد است, بازار فلان اتومبیل کساد است و یا بازار بورس ارزش سهام شرکت یا کارخانهای پایین آمده است, اما واقعیت ین است که حتی عادت به کار بردن این کلمات و جملات نیز نیاز به اطلاعاتی در این خصوص دارد.
هر چند واژه بازار نمایانگر مفهوم و معنای خود است, اما عالمان علم اقتصاد، بازار را مکان فیزیکی که خریداران و فروشندگان برای مبادله کالا و خدمات دور هم جمع میشوند, میدانند.
به عبارت بهتر به معنای کل خریداران (مشتریان اعم از حقیقی و حقوقی) و فروشن
دگان (شرکتها و کارگاههای تولیدی) کالای خود را مبادله میکنند. بنابراین بازار اتومبیل شامل فروشندگان اتومبیل (خودروسازان) و خریداران (مشتریان و مصرف کنندگان) است.
گاه بازار صورتی بالقوه و گاه بالفعل به خود میگیرد که در صورت بالقوه بودن نیز بازار تابع شرایط محیط است. در وضعیت اقتصادی شکوفا و در حال رشد بازار بالقوه کاملاً متفاوت از بازار بالقوه در شرایط رکود اقتصادی است, اما در رابطه با شرکتها در صورتی که گفته شود با
زار بالقوه است به معنای حد نهایی تقاضا برای محصول است.
این امر زمانی حاصل می شود که فعالیتهای بازاریابی شرکت نسبت به رقبا افزایش یابد و به بالاترین حد خود برسد. در این صورت مدیریت بازرگانی شرکتها نیروی خود را روی بهترین مناطق سرمایهگذاری کرده, بودجه مربوطه را به نحو مطلوب و بهینه میان این مناطق تقسیم میکنند.
که لازمه این امر تشخیص بازار بالقوه مناطق و میزان تقاضا برای کل صنعت در این مکان برآورد میشود در کشورهای پیشرفته, برای هر صنعت, سازمانهایی وجود دارند که سهم هر شرکت را برای هر صنعت برآورد میکند و شرکتها باید طبق آن سهم حرکت کرده و بازار خود را نسبت به رقبا حفظ کنند یا حداقل همراه آنها باشند. البته موقعیت کالا در بازار و پایگاهی که کالا در ذهن مشتریان در مقایسه با رقبا دارد, نیز در این امر تاثیر گذار است.
هر کالایی ممکن است از جهت یک یا چند صفت در بازار مشهور شود. به عنوان مثال زمانی که یک اتومبیل در ذهن مصرف کنندگان به عنوان یک خودرو محکم در نظر گرفته شود, این صفت موقعیت آن کالا را در بازار مشخص میکند.
بازارها هر چند به دو صورت بازار کالا, نوع کالایی که در بازار به فروش میرسد و بازار عوامل تولید, بر حسب تولیدکنندگان نیز میتوانند تقسیم بندی شوند, اما به طور کلی بازارها به شکل بازار رقابت کامل, رقابت ناقص, رقابت انحصاری, بازار بینالمللی و بازارهای چند ملیتی تقسیم بندی میشوند.
بازار چند قطبی:
این بازار در اغلب جوامع صنعتی، یعنی چند عرضه کننده در مقابل تعداد کثیری تقاضا کننده یا مشتری قرار گرفتهاند. البته در بخش تولید چند فروشنده، تقاضای انبوه خریداران را به نحوی برآورده میکنند که اتخاذ سیاست هر یک از آنها در وضع بازار و وجود دیگر فروشندگان موثر باشد، در چنین حالتی بازار چند قطبی ایجاد میشود. تولیدکنندگان در این نوع بازار میتوانند تاثیر زیادی بر قیمت بازار گذارند، اما نمیتوانند به طور مستقل قیمت کالا را تعیین کنند.
باید عکسالعمل رقبا را در نظر گیرند، زیرا الگوی واکنش رقبا در این حالت میتواند اشکال زیادی به خود گیرد. به عنوان مثال حالتی از بازار چندقطبی میتواند وجود داشته باشد که در بنگاههای اقتصادی تصمیم به توافق با یکدیگر بگیرند که وضعیتی شبیه انحصار ایجاد میشود. در این حالت مقدار تولید، فروش و قیمت کالا مشابه وضعیت انحصاری تعیین میشود.
بازار بینالمللی:
در پنجاه سال گذشته، گسترش مبادلات کالا آن هم تا این اندازه که فاصله و مسافت فرهنگها را به چند گام تبدیل کرده، به ذهن هیچ انسانی خطور نمیکرد. هر چند امروز همه این کم و بیش در همه جای دنیا اتفاق افتاده است.
شعار خودکفایی، جای خود را به شعارهایی نظیر تلاش برای یافتن جایگاهی مناسب در بازار بینالمللی داده است. با توجه به این مسائل سازمان باید به صورت و شکلی از درک کامل محیط بازار بینالمللی برسند.
این بازار در دو دهه اخیر تغییرات شگرفی داشته است که موجبات ایجاد فرصت
ها و موانع بسیاری شده است. حجم مبادلات بینالمللی در صنایع اتومبیل س
ازی، الکترونیک و غیره رشد چشمگیری داشته است. شرکتهای چند ملیتی
علاوه بر گسترش فعالیتهای بازار یابی خود، امکانات تولید خود رد کشورهای مختلف را افزایش دادهاند که این گونه شرایط موجب ایجاد اقتصاد صنعتی در کشورهای جهان شده است و جهان را به سوی صنعتی شدن میکشاند.
برخی کشورها صادرکنندگان عمده کالاهای صنعتی و سرمایه هستند. آنها مبادلات بسیاری با هم انجام میدهند و واردکنندگان مواد خام و کالاهای نیمه ساخته به شمار میآیند. همچنین این کشورها یا واردکنندگان بازار خوبی برای کالاهای صنعتی با ارزش افزوده کم و انواع گوناگون کالاهای مصرفیاند. هر چند بسیاری از کشورهای دنیا در تلاش هستند که از رقبا پیشی گیرند و بازار صادرات را به دست آورند.
بازارهای چندملیتی:
شرکتهای غول آسای چند ملیتی دست به ابداع یک سیستم کل زدهاند. هر گاه که منع قانونی و فرهنگی برای فعالیت آنها وجود نداشته، آنها اهمیت مرزهای ملی را به حداقل رساندهاند و استراتژیهای خود را بیشتر بر حسب جنبههای اقتصادی جهان ایجاد کردهاند.
این شرکتها تا حدود زیادی غیر سیاسی هستند و بیشتر به منافع سهامداران خود در هر نقطه که باشند علاقهمندند، تا منافع یک کشور خاص، چنانچه شرکتی به فروش مواد دارویی اشتغال دارد سودآورترین روش کار این است که استراتژی خود را بیشتر بر اساس بازارهای بینالمللی طراحی کند تا بازار خاص یک کشور، هرچند آنچه که گفته شد تنها مثالی برای روشن شدن مطلب بود.
این سیستم موجب شناخت بازارهایی میشود که به صورت بالقوه م
یتواند محصولات شرکت را جذب کرده یا شرکت خود را با ویژگیهای آن بازار تطبیق دهد.
در این بازارها ممکن است تنها احتیاج به سرمایهگذاری در تسهیلات تولیدی باشد. اگر بازار بالقوه مناسب سرمایهگذاری باشد این کار باید انجام شود. عوامل سیاسی و اجتماعی چنانچه به سودآوری قضیه تاثیر داشته باشند باید مورد توجه قرار گیرد.
بنابراین بازار از بخشهای ناهمگن از مصرف کنندگان تشکیل میش
ود. هدف از اینکه بازارها دسته بندی میشوند نیز شناسایی گروههای هم نیاز و هم پسند یا هم سلیقه در میان مشتریان است. در همه حال مشتریان حرف اول را میزنند و بازار بر اساس نظرات آنها تشکیل، تغییر و تداوم مییابد.
مکانیسم بنیادین بازار:
در اقتصاد مبتنی بر بازار، تصمیمگیری در باره اختصاص منابع، توسط تعداد بیشماری تولیدکننده و مصرف کننده مستقل انجام میشود. در این میان تغییر سلیقه مصرف کنندگان از جمله این مکانیسمهاست که پیدایش تغییر در سلیقه مصرف ک
نندگان موجب میشود تااز طریق مکانیسم قیمتها، تخصیص منابع تولید نیز با این تغییر هماهنگ شود.
در این میان شناخت بازار کالا به افراد کمک میکند تا به این امر واقف شوند که چه چیزی تولید کنند و دیگر سخن این که قیمت در بازار به منزله صدور علایم انجام وظیفه میکند. قیمتها با صدور علایمی سبب میشوند تا مقدار مصرف و تولید این کالا در برابر تغییرات قیمت واکنش نشان دهند.
بنابراین قیمتها در بازار به تولیدکنندگان نشان میدهند تا چه کالا و خدماتی تولید کنند و به مصرف کنندگان تعیین میکنند خرید چه کالایی و استفاده از چه خدماتی برای آنها مقرون به صرفه است.