دانلود مقاله گیاهان دارویی word


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود مقاله گیاهان دارویی word دارای 29 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله گیاهان دارویی word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله گیاهان دارویی word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود مقاله گیاهان دارویی word :

گیاهان دارویی

مقدمه:

گیاهان دارویی گیاهانی هستند که یک یا برخی از اندام‌های آنها حاوی ماده مؤثره‌است. این ماده که کمتر از1 وزن خشک گیاه را تشکیل می‌دهد، دارای خواص دارویی مؤثر بر موجودات زنده‌است. همچنین کاشت، داشت و برداشت این گیاهان به منظور استفاده از ماده موثره آنها انجام می‌گیرد.

کشت و تکثیر رزماری (رومارن – اکلیل کوهی(
رزماری (رومارن – اکلیل کوهی)
Rosmarinus officinalis
Rosemary
Lamiaceae

معرفی و گیاهشناسی
رزماری گیاهی است چندساله و به فرم بوته ای که در تمامی فصل های سال سرسبز می باشد. برگهای باریک آن به صورت متقابل بر روی ساقه قرار می گیرند و گل های این گیاه به رنگ آبی مایل به بنفش می باشند. از خصوصیات این گیاه بوی فراوان برگ ها می باشد که آن را به عنوان یک گیاه معطر مشهور نموده است.
گل های رزماری به رنگ آبی می باشد . رزماری دارای برگ باریک ، چرم مانند می باشد که سطح رویی برگ پر رنگ و زیر آن نرم و خاکستری می باشد .

نیازهای اکولوژیکی و پراکنش
رزماری گیاهی است مقاوم به سرما و شرایط خشکی و این خصوصیت ها سبب شده است که در اکثر مناطق قابل کشت باشد. رزماری بومی مناطق مدیترانه است و در اکثر مناطق کشورمان به صورت محدود یا وسیع کشت می گردد. رزماری در بسیاری از کشورهای اروپایی به صورت وسیع کشت می شود.
فرآوری
برگ های این گیاه دارای اسانس، تانن، فلاونوئیدها، ساپونین و آلکالوئید (رزماریسین) می باشند. اسانس این گیاه دارای اهمیت فراوانی است و کاربردهای فراوانی نیز دارد.
نکته : اندام دارویی را در رزماری برگ و سرشاخه های گلدار گیاه تشکیل می دهند .
ماده اصلی موجود در برگ و سرشاخه های گیاه رزماری را روغن فرار تشکیل می دهد .
ترکیبات عمده موجود در روغن فرار شامل :
1- بورنئول (Borneol)
2- سینئول (Cineol)
3- بورنیل استات (Bornil acetat )
4- کامفر (Campher)
بسته به شرایط محیط و محل کشت گیاه میزان و درصد هر یک از این مواد متغیر می باشد .
سایر مواد موجود در برگ رزماری عبارتند از :
) Luteolinلوتئونلین(
) Genkwanixجنکوانین )
Rosmarinic acid (رزمارینیک اسید )
تانن ، رزین ، پاسونین ، چربی ، کربوهیدرات ، فیبر ، املاح و ویتامین ها .
دامنه انتشار
رزماری بومی حوزه مدیترانه می باشد و در این منطقه به صورت خودرو رشد می کند و پرورش آن در ایران در بیشتر نواحی انجام می شود مناطقی مانند تهران ، کرج ، سمنان ، اصفهان و دامغان و پرورش دهندگان عمده آن در دنیا کشورهای شمال آفریقا به خصوص مراکش و تونس و کشورهای جنوب اروپا مثل فرانسه و ایتالیا و ; می باشند .

سازگاری
رزماری در زمینهای آهکی ، سبک و آفتابگیر بخوبی رشد می کند – بافت خاک مناسب بافت لومی شنی و PH مناسب 7 – 5/6 می باشد – مقاومت بالایی به شوری و خشکی دارد و شدت بتلای تابش را براحتی تحمل می کند .
) در کل اقلیم مورد نیاز رزماری آفتاب کامل و زمستان بدون یخ زدگی و تابستان ملایم می باشد (.
تکثیر
از طریق کاشت دانه های رسیده ، خوابانیدن و قلمه تکثیر می شود ، ولی بهترین روش کاشت قلمه زدن می باشد به اینصورت که در بهار یا پاییز سرشاخه های برگدار گیاه را در ماسه کاشته و در محل مناسبی نگهداری می کنند که پس از 2 الی 3 ماه قلمه ها ریشه دار شده و سپس آنها را به زمین اصلی منتقل می کنند . فاصله کاشت بوته ها در زمین 60 الی 100 سانتیمتر و تراکم بوته بین 10 تا 12 هزار بوته در هکتار می باشد . کاشت رزماری عمدتا به صورت جوی و پشته می باشد .
کود دهی
هنگام کاشت و پس از انجام شخم عمیق از کود حیوانی به میزان 10 الی 15 تن در هکتار و در طول فصل رشد از کود دامی یا کود کامل ( K ، P ، N ) در 2 الی 3 نوبت استفاده می شود که بین ردیف های کشت کود اضافه می شود .
دوره آبیاری بین 7 تا 10 روز می باشد .
آفات و بیماریها
آفات خاصی که بطور جدی به رزماری آسیب وارد کند وجود ندارد ولی رزماری به بیماری قارچی مبتلا می شود که مهمترین آن Rhizoctonia solan می باشد که با قارچ کش بنومیل یا مانکوزب قابل درمان می باشد
برداشت
برداشت زمانی انجام می شود که گیاه در حال گل دادن می باشد ، گل ها در فروردین تا اوایل خرداد ظاهر می شوند . به صورتی که سرشاخه ها به طول 35 – 30 سانتیمتر برداشت می شوند . معمولا برگها را پس از چیدن در سایه خشک می کنند و برای اسانس گیری اگر بخواهند اسانس بگیرند به سرعت به محل تقطیر و کارخانه فرآوری منتقل می کنند.
معمولا از هر 100 کیلوگرم سرشاخه گلدار 200 الی 600 گرم اسانس استخراج می شود که در عطرسازی ، تهیه صابون و فرآورده های زیبایی و ادکلن کاربرد دارد .
نکته : باید دقت کرد که گیاه سخت و چوبی نشود زیرا قسمت های چوبی در فرآیند اسانس گیری باعث تولید بوی نامطبوعی در اسانس می شود .
اسانس شامل : پنین سینوئیل – وبورنئول و کامفن می باشد .

انبه
تاریخچه
امروزه انبه یکی از 3 یا 4 میوه مطلوب مناطق حاره به شماره می رود. منشا آن را شمال شرقی هند، شمال برمه و احتمالا سیلان دانسته اند. در قرن شانزدهم توسط پرتقالی ها به دنیای غرب (قاره آمریکا) برده شد و امروزه در مناطق بسیار گسترده ای از هند، اندونزی، فلوریدا، هاوایی، مکزیک، آفریقای جنوبی، مصر، فلسطین اشغالی، برزیل، کوبا، فیلیپین و

پاکستان و بسیاری مناطق دیگر کشت می شود. همانگونه که در شکل عریضی در اطراف خط استوا گسترش یافته است . باتوجه به این که نواحی جنوب شرقی کشور ما در این محدوده قرار گرفته اسیت و کشت و پرورش انبه در آن ناحیه رونق دارد، این مجموعه جهت معرفی بیشتر این میوه تهیه شده است. به دلیل تشابه اقلیمی این منطقه با کشور پاکستان، ارایه گردیده است. در قسمت آخر نیز ویژگی های مهمترین ارقام موجود در کشور که اشتراک زیادی با ارقام موردکشت در پاکستان دارد، آمده است.

گیاه شناسی
انبه mangifera indica مهمترین عضو خانواده Anacardiacea است. مشخصه عمده بیشتر
گونه های این خانوداده، داشتن کانال های رزینی و نیز در پاره ای از آنها، شیره سمی و اشک آور (حساسیت زا) وجود دارد که گاه عوارض شدید پوستی در انسان ایجاد می کند.

متوسط ارتفاع درختان انبه بین 10 تا 30 متر بوده است و تا بیش از صد سال عمر می کنند. البته عمر درختان پیوندی کمتر از انواع بذری است. تنه اصلی کمابیش مستقیم و استوانه ای به قطر 75 تا 100 سانتی متر است. پوست آن به رنگ خاکستری قهوه ای با شیارهای سطحی طولی و یا مشبک حاوی قطرات رزین است. تاج درخت (فرم شاخه ها) متراکم و کروی شکل (یا تخم مرغی) است. شاخه ها قوی و ضخیم و اغلب دارای میان گره های یک در میان کوتاه و بلند (که مربوط به اوایل و اواخر هر دوره رشد است) می باشد.

شاخه ها مدور و صاف بوده و در جوانی به رنگ سبز مایل به زرد و تیره می باشند. برگ ها به طور متناوب تاحدی روی شاخه ها قرار می گیرند. سطح بالایی برگ ها سبز تیره و سطح زیرین آنها سبز مایل به زرد ا ست و طول آنها 40 ـ 10 سانتی متر و عرض آنها بین 10 ـ 2 سانتی متر است.

گل های کاملا کوچک و به طول 8 ـ 6 میلی متر می باشد وروی گل آذینی به طول 60 ـ 16 سانتی متر قرار می گیرد . ممکن است 500 تا 10000 گل روی یک گل آذین وجود داشته باشد اما درصد بسیار کمی از آنها به مرحله میوه شدن می رسند. به طور معمول دو میوه بر روی هر گل آذین، محصول خوبی به شمار می رود. گرده افشانی در انبه توسط حشرات و باد صورت می گیرد بنابراین انبه گیاهی دگرگشن است و که هم گل های کا.مل و هم تک جنسی (نر) تولید می کند. البته تعداد گل های نر به مراتب بیشتر از گل های کامل است. این موضوع و شیوه گرده افشانی و شرایط محیط و زمان گرده افشانی از مهم ترین عوامل محدود کننده های تلقیح گل ها و در نتیجه باردهی درخت می باشند.

فرآورده ها و میوه انبه
از میوه انبه فرآورده های مختلفی از جمله مربا، کمپوت، عصاره و ا نواع مختلف چاشنی ها تهیه می شود. همچنین از میوه های نارس و کوچک هم در تهیه ترشی استفاده می شود. در مناطقی مانند هندوستان، مغز هسته انبه به صورت پودر درآمده و برای مصارف خوراکی استفاده می شود. اما به نظر می رسد که مطلوب ترین نوع مصرف آن، تازه خوری است.
انبه منبع غنی از ویتامین های A و C بوده و حدود 1% نیز پروتئین دارد. برای انبه مصارف متعدد پزشکی نیز معرفی شده است.
ارقام مختلف انبه
ارقام، نژادها و انواع گوناگونی از این درخت در نواحی گرمسیری یافت شده اند که Popenoe در 1920 آنها را کم و بیش به دو گروه مشخص طبقه بنذی کرده است. با توجه به این که تاکنون یک طبقه بندی اساسی در این زمینه صورت نگرفته است. به تدریج با شناخت یک گونه جدید طبقه بندی تغییر می کند.

به هر حال منشا گروه اول هند و گروه دوم هندوچین، اندونزی و فیلیپین ایست.
با وجود موارد استثنایی در هر دو گروه، به طور کلی به دلیل هیبریداسیون فراوان، بذرهای گونه های هندی، تک جنینی و آنهایی که از گروه هندوچین هستند، چند چنینی شده ا ند. نژادهای زیادی که
ویژگی های خود را از طریق چند جنینی حفظ کرده اند در دو گروه شناخته شده اند و به خصوص آنهایی که در گروه هندی هستند، دارای میوه های با کیفیت پایین تر می باشند.

کشت و تکثیر
بذرهای انبه به دو صورت چند جنینی وتک جنینی مشاهده می شوند. بذور چند جنینی پس از کاشت، تولید چند نهال می نمایند که به جز یکی بقیه به لحاظ صفات، کاملا شبیه پایه مادری هستند. اما از آنجایی که نهال حاصل از بذور تک جنینی به لحاظ صفات، شبیه پایه مادری نیستند، استفاده از تکثیر غیرجنینی ضروری است. برای کاشت بذر، آنها را در خزانه در ردیف هایی به فاصله 30 سانتی متر و با فاصله 15 سانتی متری از هم در عمق 60 سانتی متری به نحوی می کارند که نوک جوانه هسته رو به بالا باشند. برای خزانه از خاک های رسی متوسط یا سیلت به همراه کودهای آلی استفاده می شود. استفاده از کودهای ازتی به صورت سولفات آمونیوم در خزانه توصیه شده است.

معمولا بذرهای انبه قوه نامه خود از ظرف مدت چهار هفته از دست می دهند و بذور پس از کاشت در خزانه پس از سه هفته جوانه می زنند. حدود شش هفته تا دو ماه پس از سبز شدن، نهالهای انتخابی را به گلدانی منتقل می کنند که حاوی خاک، کمپوست، شن و کود سبز است. البته به جای گلدان را کیسه های پلاستیکی نیز می توان استفاده نمود.

انواع پیوند در انبه
انواع مختلفی از پیوند در انبه استفاده می شود که مهمترین آنها پیوند به نکات مختلفی توجه می شود. به عنوان مثال گاهی از پایه هایی که به زهکش، کمتر حساسند و یا به سرمازدگی (انبه جنگلی) و شوری خاک، مقاوم ترند،‌استفاده می شود. بذور باید قبل از کاشت ضدعفونی شده و سپس در بستر بذر قرار گیرند.
اقلیم

آب و هوا اثر زیادی بر انبه دارد. بهترین اقلیم برای کشت و رشد انبه، شرایطی است که یک فصل خشک مشخص در زمان شکوفه دهی و رسیدن میوه داشته و دارای باران سالیانه بین 1250 تا 1800 میلی متر داشته باشد. در صورت کمبود باران، آبیاری ضروری است.

تحمل این درخت به سرما کم است و به طوری کلی، متوسط دمای کمتر از 15 درجه مانع رشد و نمو آن بوده و سرمای زیر صفر را بیشتر از چند ساعت تحمل نمی کند.

انبه به اختلاف زیاد دما شب و روز نیز حساس است و لذا در مناطق گرمسیری، رشد و نمو مناسب آن به ارتفاع زیر 600 متر و در مناطق نیمه گرمسیری به نواحی مسطح دریا محدود است.

خاک
انبه در انواع گوناگونی از خاک هایی که زهکشی مناسبی داشته باشند، رشد می کنند. این درخت به فضا زیادی برای رشد و گسترش ریشه نیاز دارد، و لذا خاک های کم عمق برای آن مناسب نیستند.

به لحاظ نوع خاک، خاک های شنی لومی و نیمه سنگین مناسب تر بوده و خاک های سنگین، شنی سبک و دارای املاح نمکی و یا حالت ماندابی، نامناسب می باشند.

زهکشی به خصوص در اوایل دوره رشد ضروری است و به طور کلی سطح آب زیرزمینی نبایستی از عمق 8/1 تا 5/2 متر بالاتر باشد.

مناسب ترین PH خاک برای کشت انبه بین 5/5 تا 7 می باشد.
کاشت درخت انبه
انتقال نهال باید در شروع فصل بارندگی انجام گیرد. درختان پیوندی را در سطح 12*12 متر و درختان غیرپیوندی را باید در سطح 14*14 متر کشت نمود.عمق چاله ها 1 متر و طول و عرض چاله هم 1 متر باشد. خاک سطح الارض و تحت الارض را از هم جدا کرده و سپس خاک سطح الارض را با یک حلب 20 لیتری که حیوانی یا کمپوست مخلوط نمود و چاله را از این مخلوط پر کرد. خاک اطراف گیاه را با پا سفت می کنند و از خاک تحت الارض برای حلقه دور درخت استفاده می کنیم.

آبیاری
آبیاری درختان انبه بستگی مستقیم به شرایط آب و هوایی و میزان بارندگی دارد. چنانکه در مقدمه ذکر شد، در مناطقی که بارندگی کافی است، نیاز به آبیاری درختان مسن بسیار کم است.

به طور کلی برای دوره های اولیه دو تا سه ماه پس از کشت، آبیاری سه بار در هفته صورت می گیرد. در دوره های بعد آبیاری در تابستان یک بار در هفته و در زمستان هر دو هفته یک بار انجام می شود. درختان مثمر دو تا سه بار در ماه آبیاری می شوند. در دوره 2 تا 5/2 ماهه قبل از گلدهی از آبیاری اجتناب می شود. این کار رشد سبزینه ای را دچار وقفه کرده و در نتیجه باعث گلدهی بهتر می شود بنابراین در زمان گلدهی نیز باید از آبیاری اجتناب کرد و در صورت لزوم یک آبیاری سبک پس از دوره مذکور و قبل از شکوفایی گل ها انجام می گیرد. پس از تثبیت میوه ها، آبیاری بایستی به طور مستمر انجام شود.
هرس

درخت انبه به صورت گنبدی شکل و تا حدود زیادی متناسب رشد می کند ولذا به هرس زیاد نیاز ندارد. با یک برنامه هرس می توان گسترش متوازن شاخه ها و امکان استفاده حداکثر از سطح برگ ها را فراهم کرد. شاخه های ضعیف، خشک، بیمار و آفت زده و یا رو به داخل (که همیشه در سایه هستند) را بایستی جدا کرد. در سال اول نهال را تا ارتفاع 1 متر قطع می کنند تا اسکلت تاج درخت شکل گیرد در سال دوم 4 تا 5 شاخه که بین آنها دارای فضای مناسبی باشد انتخاب می کنند تا شاخه اصلی درخت را تشکیل دهد و شاخه های دیگر را قطع می نمایند.

برداشت
درخت انبه از سال چهارم یا پنجم بعد از کاشت شروع به میوه دادن می کند و بعد از 8 سال میزان تولید آن افزایش می یابد. در 20 سالگی به رشد کامل می رسد.

هر درخت باید در سال بین 200 تا 500 عدد میوه تولید نماید. بعضی از ارقام در سال می توانند 100 عدد میوه تولید نمایند. از نظر تولید، ارقام انبه نظم هماهنگی ندارند به طوری که در یک برداشت کم از نظر تولید، ارقام انبه نظم هماهنگی ندارد به طوری که در یک برداشت کم از نظر تعداد امکان افزایش کیفیت میوه وجود دارد.

معمولا از گلدهی تا زمان رسیدن میوه ها 3 تا 6 ماه طور می کشد. برداشت میوه ها با تغییر رنگ آن از سبز به زرد شروع می شود و معمولا در این حالت بریکس میوه بیشتر از 7 می باشد. میوه ها را باید در فواصل زمانی منظم برداشت نمود. میوه ها را به آرامی در دست گرفته و می چینند و سپس بسته بندی

می نمایند. میوه ها همراه با 5 تا 10 سانتی متر از دم میوه چیده می شود. برای حمل و نقل و صادرات میوه باید دم میوه ها را تا 2 سانتی متر کوتاه نموده و شستشو می دهیم تا مواد زاید و بقایای سم از بین برود و سپس در جعبه قرار می دهیم. برای جلوگیری از شکستن شاخه های درخت در زمان برداشت از نردبان یا بالابرها باید استفاده نمود.
بسته بندی:
برای بسته بندی این محصول در کارتن باید نکات ذیل را رعایت نمود.
1 کف کارتن از نوع مقوای سه لای سنگین و در آن ترجیحاً تلسکوپی باشد و از انواع دای کاتی دردار نیز می توان استفاده نمود.
2 کارتن های مورداستفاده، تمیز، نو، خشک و عاری از بو بوده و اثر نامطلوب روی سطح خارجی یا کیفیت میوه نداشته باشد.
3 در کارتن های پنج کیلویی به صورت یک ردیفه با استفاده از شبکه های سلولزی بین میوه ها بسته بندی شود.
شرایط حمل
میوه انبه باید یک هفته قبل از رسیدن کامل چیده شود و در حرارت 9 درحه سیلسیوس با رطوبت نسبی 90 ـ 85 درصد با ماشین یخچال دار حمل شود.
شرایط نگهداری
برای نگهداری انبه در انبار باید شرایط زیر رعایت گردد.
1 کارتن های میوه باید به طور منظم به نحوی در انبار قرار داده شوند که جریان هوا بین آنها آزادانه برقرار باشد.
2 رطوبت نسبی انبار 90 ـ 85 درصد و حرارت آن 20 ـ 16 درجه سلسیوس باشد.

3 در صورت رعایت شرایط فوق میوه را به مدت 21 ـ‌14 روز می توان در انبار نگهداری نمود.
آفات انبه

از مشهورترین آفات انبه می توان به مگس های میوه، شپشک، زنجره انبه اشاره نمود که از این میان مگس میوه، نظر یه اهمیت آن مورد بررسی قرار می گیرد.

مگس میوه انبه Dacus Zonatus بزرگ ترین آفت انبه و گواوا می باشد. خسارت این آفت از طریق تخم گذاری در درون میوه و رشد لاروها در داخل آن می باشد. از سایر میزبان های این آفت می توان به آلو و مرکبات اشاره کرد.
به دلیل حضور فعال این آفت در تمامی فصول سال (حدود 10 ماه)، مبارزه و کنترل آن غالبا دشوار است، به ویژه آنکه قابلیت تحرک این آفت در بین باغ ها نسبتا زیاد است. به لحاظ محیطی درجه حرارت زیر 5/23 درجه به مدت یک ماه (یاکمتر) اثر منفی روی جمعیت آفت دارد.

در مبارزه شیمیایی از سموم مختلف حشره کش و در مبارزه تلفیقی استفاده از تله های فرمونی پیشنهاد شده است. اخیراً تلاش هایی در مورد کنترل آفت از طریق عقیم سازی حشرات نر صورت گرفته است.
بیماری انبه

مهم ترین بیماری های انبه شامل موارد زیر است:
1ـ آنتراکنوز (Anthracnose)

بیماری تقریبا شایع باغ های انبه است که علایم آن به صورت خشک شدن حاشیه برگ ها، ریزش برگ و خشکی شاخه ها است. از سایر عوارض آن می توان به پژمردگی و ریزش شکوفه ها اشاره نمود. عامل این بیماری Coletotrichum gloesporioides معرفی شده است.

برای کنترل این بیماری توصیه می شود تا خاک باغ ها هنگام احداث از نظر آلودگی به قارچ نامبرده مورد بررسی قرار گیرد. بقایای میوه محصولات آلوده را برای جلوگیری از پیشرفت وگسترش بیماری بسوزانند و همچنین به درختان مبتلا کود کافی و مناسب داده شود. در مبارزه شیمیایی استفاده از قارچ کش هایی مانند Captan و یا قارچ کش های حاوی مس قبل از زمان گلدهی تا مرحله برداشت توصیه شده است.

2ـ سفیدک پودری (Powdery Mildew)
خسارت این قارچ عمدتا بر روی گل ها بوده و علاوه بر آن بر روی شاخه ها و شکوفه ها نیز آسیب وارد می نماید که معمولا منجر به ریزش گل ها می شود. گسترش این قارچ اغلب در هنگام باران های سنگین صورت می گیرد. برای مبارزه شیمیایی توصیه شده است، از مرحله شروع گلدهی تا تثبیت میوه، هر دو هفته یک بار با استفاده از قارچ کش هایی مانند Dinocap سم پاشی صورت گیرد.

3ـ بیماری Mango Malformation
در سال های اخیر به عنوان یکی از مهم ترین بیماری های انبه محسوب می شود. در اثر این بیماری تشکیل گل به صورت گرفته و در نتیجه میوه تشکیل نمی شود.
اطلاعات در مورد این بیماری و روش قطعی مبارزه با آن هنوز کامل و شناخته شده نیست.
نعناع

کلیات گیاه شناسی
نعناع گیاهی است علفی و چند ساله که علاوه بر ساقه زیر زمینی که گیاه را در خاک مستقر می‌سازد دارای ساقه هوایی نیز هست. در محل گره‌های ساقه که در تماس با زمین است ریشه‌هایی خارج شده که ساقه جدید را درست می‌کند. بنابراین اگر شما فقط یک ساقه نعناع در باغچه خود بکارید به زودی تمام باغچه شما پر از نعناع می‌شود. برگهای نعناع بیضی شکل ، نوک تیز و دندانه‌دار می‌باشند.

گلهای آن بسته به نوع نعناع ممکن است قرمز ، ارغوانی یا سفید باشد. نعناع در مناطق معتدل و آفتاب‌گیر به خوبی رشد می‌کند. نعناع از قدیم‌الایام به عنوان یگ گیاه معطر و اشتها آور و برای ناراحتی‌های دستگاه گوارش بکار رفته است. بقراط پدر علم طب از نعناع در نوشته‌های خود یاد کرده است. در قرون وسطی از نعناع در معالجه بیماریها و برای التیام زخمها و درمان درد گزیدگی زنبور و سگ هار استفاده می‌شد.
ترکیبات شیمیایی
نعناع دارای ماده‌ای به نام منتول می‌باشد که ایجاد احساس خنکی در دهان می‌کند. مقدار منتول در نعناع بسته به نوع آن از 35% تا 55% تغییر می‌کند که البته اگر نعناع دیر کنده شود مقدار منتول آن تا حدود 30% پائین می‌آید.

خواص داروئی
نعناع از نظر طب قدیم ایران نسبتا گرم و خشک است و از نظر خواص دارویی از پونه قوی‌تر است. از نعناع اسانس ، روغن و تنتور تهیه می‌کنند که مصارف طبی مختلفی دارد.
• نعناع باد شکن است و گاز معده و روده را از بین می‌برد.
• نعناع تقویت کننده معده و بدن است.
• نعناع ضد تشنج و ضد سرفه است.
• یک فنجان چای گرم نعناع سینه را آرام می‌کند.
• نعناع مسکن ، آرام بخش و قاعده آور است.
• استفاده از نعناع درد شکم را برطرف می‌کند.
• نعناع درمان سرماخوردگی و آنفلوانزا می‌باشد.
• نعناع ناراحتیهای عصبی را برطرف می‌کند.
• برای تسکین درد دندان نعناع را در دهان گذاشته و بجوید.
• آشامیدن چای نعناع و یا عصاره نعناع خونریزی سینه را قطع می‌کند.
• کمپرس نعناع درد سینه و پهلو را از بین می‌برد.

• نعناع کرمهای روده و معده را می‌کشد.
• برای از بین بردن سکسکه و دل بهم خوردگی و استفراغ نعناع را با آب انار ترش بخورید.
• نعناع ادرار را زیاد می‌کند.
• برای رفع قولنح و دردهای روده معده و هضم نشدن غذا چای نعناع بنوشید.

• برای از بین بردن گلو درد چای نعناع غرغره کنید.
• نعناع معرق است بنابراین تب را پائین می‌آورد.
• در هنگام سرماخوردگی بینی را با چای نعناع بشوئید.

مصارف اسانس نعنا
یکی از فرآورده‌های نعناع اسانس نعناع است که از تقطیر برگ و سرشاخه‌های گلدار نعناع تحت اثر بخار آب تهیه می‌شود و دارای 50% تا 70% منتول می‌باشد. اسانس نعناع که در کشور انگلستان تهیه می‌شود شهرت خاصی دارد. این اسانس به عنوان تقویت کننده معده بادشکن ، ضد عفونی کننده ، رفع دل‌پیچه بچه‌ها و اسهال بکار می‌رود برای استفاده از اسانس نعناع کافی است که مقدار یک تا سه قطره آنرا با یک لیوان آب و یا نوشابه مخلوط کرده و بنوشید.

اسانس نعناع را نباید به مقدار زیاد برای کودکان و نوزادان استفاده کرد زیرا روی حرکات تنفسی و قلب اثر گذاشته و ممکن است که خطرناک باشد. اگر اسانس نعناع به مقدار زیاد مصرف شود فشار خون را بالا برده و موجب حالت تهوع ، استفراغ و درد معده می‌شود. اگر بدن شما خارش دارد مقدار 2 گرم اسانس نعناع را در 50 گرم وازلین ریخته ، خوب باهم مخلوط کرده و در محل خارش بمالید. اگر از بیماری رماتیسم و آرتروز رنج می‌برید از روغن نعناع استفاده کنید طرز استفاده از آن به این صورت است که 2 قطره روغن نعناع را با یک قاشق سوپخوری روغن بادام مخلوط کرده و محلهای دردناک را با آن ماساژ دهید.

برای رفع سردرد از کمپرس نعناع استفاده کنید بدین ترتیب که 10 قطره روغن نعناع را با یک لیوان آب سرد مخلوط کرده و در یک کاسه بریزید سپس یک پارچه که به اندازه پیشانی باشد در آن فرو برده آب اضافی آنرا بگیرید و روی پیشانی و شقیقه‌ها بگذارید تا سردرد برطرف شود. نعناع بهترین دوست کبد است. کبد را تمیز کرده و صفرا را رقیق می‌کند و کلسترول خون را پائین می‌آورد. برای این مورد چای نعناع را قبل از غذا بنوشید.
خواص نعناع
نعنا یا نعناع گیاهی است از تیره دو لپه ای های پیوسته گلبرگ که سردسته تیره نعناعیان می باشد و جز سبزی های خوراکی است. از محل گره های ساقه، ریشه هایی خارج می شوند که ساقه جدید را درست می کنند. بنابراین اگر شما فقط یک ساقه نعناع در باغچه خود بکارید، به زودی تمام باغچه شما پر از نعناع می شود. به همین دلیل در فارسی به آن هزارپا می گویند.
نعنایی که به عنوان سبزی خوردن مصرف می کنیم، با نعنایی که به صورت خودرو در کوه می روید متفاوت است. البته از نظر شکل ظاهری، بو، طعم و مزه تقریباً شبیه به هم هستند، ولی از نظر اثرات درمانی، نعنای کوهی قوی تر است.
البته خوردن نعنایی که پرورش داده می شود و به عنوان سبزی خوردن مورد استفاده قرار می گیرد، با غذای روزانه، مخصوصا ناهار توصیه می شود.
در مواردی که ناراحتی های معده وجود دارد، خوردن نعنای تازه نه تنها معده را ناراحت نمی کند، بلکه درمان کننده ی ناراحتی معده هم می باشد.
نعنای کوهی یا نعنای فِری، از نظر کاربرد و خواص از نعنای معمولی که پروزش داده می شود، بسیار عالی تر، قوی تر و مؤثرتر است.
این گیاه در دامنه ها و ارتفاعات متوسط رویش دارد. بو و عطر بسیار نافذی دارد و در کرم هایی که برای پوست ساخته می شوند، مورد استفاده قرار می گیرد.
این گیاه، گل های ریز و آبی رنگی دارد و قسمت های مورد استفاده این گیاه، گل، برگ و ساقه ی آن است.
ترکیبات
نعنا دارای ماده ای به نام منتول است که احساس خنکی در دهان ایجاد می کند. مقدار منتول در نعناع بسته به نوع آن از 35 تا 55 درصد تغییر می کند که البته اگر نعناع دیر کنده شود، مقدار منتول آن تا حدود 30 درصد پایین می آید.

خواص درمانی
* نعناع از نظر طب قدیم ایران نسبتا گرم و خشک است و از نظر خواص دارویی از پونه قوی تر است. از نعناع اسانس، روغن و تنتور تهیه می کنند که مصارف طبی مختلفی دارد.
* نعنا باد شکن است و گاز معده و روده را از بین می برد.
* تقویت کننده معده و بدن است.

* ضد تشنج و ضد سرفه است.
* نعناع مسکن،‌ آرام بخش و قاعده آور است.
* برای بی خوابی، کم خوابی و ناراحتی های شبانه یک داروی موثر است.
* استفاده از نعنا، درد شکم را برطرف می کند.
* نعناع برای درمان سرماخوردگی و آنفلوانزا مفید می باشد.
* نعناع ناراحتی های عصبی را برطرف می کند.

* برای تسکین درد دندان، نعناع را در دهان گذاشته و بجوید.
* آشامیدن دم کرده نعناع و یا عصاره نعناع خونریزی سینه را قطع می کند.
* کمپرس نعناع درد سینه و پهلو را از بین می برد.
* نعناع کرم های روده و معده را می کشد.
* برای از بین بردن سکسکه و دل به هم خوردگی و استفراغ، نعنا را با انار ترش

بخورید.
* نعناع ادرار را زیاد می کند.
* یک فنجان دم کرده گرم نعناع سینه را آرام می کند.
* برای رفع قولنج و دردهای روده، معده و هضم نشدن غذا، دم کرده نعنا بنوشید.
* برای از بین بردن گلودرد، دم کرده نعناع غرغره کنید.
* نعناع معرق است، بنابراین تب را پایین می آورد.

* در هنگام سرماخوردگی بینی را با دم کرده نعناع بشویید.

* نعناع بهترین دوست کبد است. کبد را تمیز کرده و صفرا را رقیق می کند و کلسترول خون را پایین می آورد. برای این مورد دم کرده نعنا را قبل از غذا بنوشید.
ضدعفونی کردن بینی با نعناع
برای ضد عفونی کردن بینی، با مخلوط کردن 1 گرم اسانس نعناع و 40 گرم روغن بادام شیرین، محلولی تهیه کنید و پنج قطره در هر سوراخ بینی بچکانید.
رفع خارش با نعناع
اگر بدن شما خارش دارد مقدار 2 گرم اسانس نعناع را در 50 گرم وازلین ریخته، خوب با هم مخلوط کرده و در محل خارش بمالید.

تسکین آرتروز با نعناع
اگر از بیماری روماتیسم و آرتروز رنج می برید، از روغن نعناع استفاده کنید، به این صورت که 2 قطره روغن نعناع را با یک قاشق سوپخوری روغن بادام مخلوط کرده و محل های دردناک را با آن ماساژ دهید.
اسانس نعناع
یکی از فرآورده های نعناع، اسانس آن است که از تقطیر برگ و سرشاخه های گلدار نعنا تحت اثر بخار آب تهیه می شود و دارای 50 تا 70 درصد منتول می باشد.
اسانس نعناع که در کشور انگلستان تهیه می شود، شهرت خاصی دارد.

این اسانس به عنوان تقویت کننده معده، بادشکن، ضد عفونی کننده،‌ رفع دل پیچه ی بچه ها و اسهال به کار می رود.
برای استفاده از اسانس نعنا کافی است که مقدار یک تا سه قطره از آن را با یک لیوان آب مخلوط کرده و بنوشید.

نشاط بعد از ناهار با نعناع
نعناع علاوه بر کمک به هضم غذا باعث می شود که افراد حالت هوشیاری و بیداری خود را حفظ کند.
نعناع در تمدن های باستان، برای افزایش نشاط ذهن و فکر به دلیل بوی مطلوب آن به کار می‌رفت و درحقیقتکلمه MINT (به معنی نعناع) از اسم لاتین MENTE (به معنی فکر) استو در بین گیاهان، سمبل نیروبخش جاودانی است.
استعمال خارجی نعناع هم بی تأثیر نیست. هرچه بوی نعناع قوی‌تر باشد، خواص و اثرات آن بیشتر است. اگر برگی از نعناع را در بین انگشتان خود مالیده و آن را بو کنیم، اثر فوری در ایجاد هوشیاری و سرزندگی و ایجاد آرامش و سبکی در خود خواهیم کرد.

نعناع به خصوص برای افرادی که دائم در حال مطالعه یا مرور درس برای امتحان هستند و یا کارشان نیازمند تمرکز و هوشیاری است، استفاده های فراوانی دارد.

اگر احساس خستگی می کنید و مغز شما دیگر کشش فراگیری مطالب را ندارد، استفاده از نعناع، نیروبخش است.
اگر احساس عصبانیت یا فشار روانی می کنید، حالت آرام بخش دارد. به علت تأثیر زیاد نعناع بر روی اعمال فکری و هوشیاری، نعناع را بالابرنده ی توانایی انسان در درک و فهم عقاید به شمار می‌آورند.
بنابراین هنگامی که می‌خواهید آمادگی و هوشیاری ذهنی خود را حفظ کنید یا اگر می‌خواهید بعد از خوردن غذا خواب آلودگی عارض نشود یا اگر خواهان تمرکز ذهنی علی رغم خستگی ناشی از شرکت در جلسه یا سخنرانی هستید، مکیدن قرص نعناع (البته بدون قند) بسیار مفید است.
منابع مورد استفاده
– Tropical and Subtropical Agriclture
– زرگری ع. گیاهان داروئی. تهران، انتشارات دانشگاه، 1369 (ج 4): 6 ـ 71
– زاهدی.ا. واژه‌نام گیاهی. تهران: انتشارات دانشگاه 1373 : 158

Plant Protection
Cultivation and proliferation of rosemary :
Rosmarinus officinalis
Rosemary
Lamiaceae

Introduction & Botanical :
Rosemary is a perennial plant and a plant form in all seasons is in green. It leaves a thin stem cross are placed on these plants and flowers blue-violet are interested. Characteristics of plant leaves smell is great as it has a well-known aromatic plant.
Rosemary flower color is blue. Rosemary leaves have a narrow, coriaceous leaf that is full color front surface and below it is soft and gray.
Ecological requirements and distribution :
Rosemary is a plant resistant to cold and drought conditions and characteristics of this has led in most areas is cultivable. Rosemary is native to Mediterranean regions and in most regions of our country as limited or extensive cultivation is. Rosemary in many European countries are widely cultivated.

Processing :
Leaves the plant with essential oils, tannins, flavonoids, and Alkaloid Sapvnyn (Rzmarysyn) are. Essential oil of this plant has many important applications and frequency as well.

Note: Drug limbs in rosemary leaves and branches of flowering plants make up.
Substance in plant leaves and branches of rosemary to the volatile oil.
The main components in volatile oil contains:
1 – Bvrnyvl (Borneol)
2 – Synyvl (Cineol)
3 – Bvrnyl acetate (Bornil acetat)
4 – Kamfr (Campher)

Depending on circumstance and location of crops and the percentage amount of each of these materials is variable.
Other ingredients include rosemary leaf:
Luteolin
Genkwanix
Rosmarinic acid

Publication range :
Rosemary is native to the Mediterranean area and in the region to grow and develop vehicles that in most areas is done in areas such as Tehran, Karaj, Semnan, Isfahan and Damghan and the major growers in the world, especially countries in North Africa Morocco and Tunisia and southern Europe countries like France and Italy and ; Have.

Compatibility
Rosemary lime in the background, light and sun to grow well – good texture loamy sand soil texture and proper PH 7-5 / 6 May – the high resistance to drought and salinity, and severity of radiation Btlay can easily tolerate.

Proliferation
Through planting seeds reached, soften and can be reproduced by cuttings, but the best planting method is to propagate then in the spring or fall crop of leafy plants planted in the sand and maintain the appropriate place after 2 to 3 months of cuttings rooted and then transferred them to their original ground. Plant spacing in the ground 60 to 100 cm and plant density between 10 and 12 thousand plants per hectare is. Planting rosemary primarily to climate and the stack is.

Manure System
When planting and after deep plowing of animal manure rate 10 to 15 tons per hectare during the growing season full of manure or fertilizer (K, P, N) in 2 to 3 times is used between the rows of cultivation fertilizer is added.
Irrigation period between 7 to 10 days.
Pests and diseases
Certain pests seriously damage does not rosemary rosemary but fungal disease that affects Rhizoctonia solan it is important that fungicides or Mankvzb Bnvmyl is treatable
Harvesting
Harvest is done when the plant is in blossom, flowers in April and early June appear. Such that the length of branches from 35 to 30 cm are harvested. Usually leaves after picking the shade to dry for making essential oil if they take place quickly distilling and processing plants are transferred.

Usually flowering branches per 100 kg from 600 to 200 grams of essential oil is extracted from the Trsazy, providing soap and beauty products and Adkln attribute.

Note: This must be careful that the plant is not as hard wood and wood parts in the process of making essential oils in the production of unpleasant odor is essential.
Mango:
History
Today, one of three or four mango fruit to the desired number is tropical. Origin of the north-east India, northern Burma and Ceylon have been considered likely. In the sixteenth century by the Portuguese to West World (Continent of America) was taken today in vast areas of India, Indonesia, Florida, Hawaii, Mexico, South Africa, Egypt, occupied Palestine, Brazil, Cuba, the Philippines and Pakistan and many Other areas are cultivated. As in the breadth around the equator has grown. Considering that the area southeast of our country in this area were ascites and mango cultivation and breeding in the region has prospered, in this collection to introduce more fruit is produced. Due to the similarity of climate in this region with Pakistan, are presented. The last section also features the most important figures in the country with a large share figures Mvrdksht Pakistan has come.

Botany
Mangifera indica mango is the most important family member Anacardiacea. The main features of most
This species Khanvdadh having resin canals as well as some of them poisonous sap and tear (allergens) that are sometimes severe side effects in human skin are created.

The average height of mango trees between 10 and 30 meters is more than a hundred years are. Life course of seed trees is a link below. Main trunk and more or less straight cylindrical diameter of 75 to 100 cm. Skin to gray-brown with shallow longitudinal slots or mesh containing resin droplets. Tree crown (branches form) and dense spherical shaped (or oval) is. Branches thick and strong and often among the nodes in between a short and long (related to the early and late growth period is any) is.

Round and smooth branches and young green to yellow in color and are dark. Leaves periodically on some branch are. High level of dark green leaves and their lower surface is green to yellow or length of 10 cm and width 40 of them between 10 and 2 cm.

Flowers very small and the length is 8 mm 6 Vrvy inflorescences to 16 cm length 60 placed. May be 500 to 10,000 flowers on an inflorescence, but there are very few percent of them reach the stage of being fruit. Normally two fruits on each inflorescence, the product is considered good. Pollination by insects and wind in the mango is done so Dgrgshn mango plants and flowers that work together. Mel and single sex (male) is generated. Of course, the number of male flowers flowers far more complete. This style and pollen and environmental conditions and time of pollination, the most important limiting factors of insemination flowers and trees are a result uploads.

Products and mango fruit
Mango fruit products including jams, compote, juice and flavor of different types or are made. Also, immature fruit and produce small pickle is used. In places like India, mango kernel brain turned to powder and used for food purposes. But it seems that the most desirable type of consumption, it is fresh.
Mango rich source of vitamins A and C and also about 1% protein. For various medical uses as well as mango has been introduced.

Varieties of mango
Varieties, races and different types of trees in the tropics have been found that Popenoe in 1920 they more or less into two distinct groups has Bnzy floor. Considering that so far a fundamental category in this area has been done. Gradually recognizing a new species classification will change.
However, the Indian origin of the first group and second group, Indochina, Indonesia and Philippines East.

Despite the exceptional cases in both groups, generally due to hybridization, large seeds Hindi species, single fetus and those groups are Indochina, had few or Nd Such. Many races
Features through their polyembryony have kept the two groups are known, and especially those in the group are Hindi, with fruit quality are lower.

Culture and proliferation

Mango seeds in two multi-fetal embryonic Vtk be observed. Polyembryony seeds after planting, which shall produce a few seedlings, except one in terms of other characteristics, are quite similar to native base. But since seedlings from single seeds in terms of embryonic traits, like a mother by not using Ghyrjnyny proliferation is necessary. Seeds for planting them in rows in the treasury that the distance of 30 cm and 15 cm apart from each other in the depth of 60 cm so that the tip bud is Karnd core to be high. Treasurer for the average or silty clay soil with organic fertilizers are used. Use ammonium sulfate fertilizers Azty as the Treasury has been recommended.

Seeds usually mango branches their letter within four weeks lose after planting seeds in the treasury after three weeks bud. About six weeks to two months after emergence, seedling selection are transferred to the pot containing soil, compost, green manure and sand. However, instead of the plastic bag the pot can be used.

Link types in mango
Variety of mango used in link that points to the most important link is different note. For example, sometimes from the base that the drainage, or less sensitive to frostbite (mango wood) and soil salinity, are more resistant, is used. Seeds should be disinfected before planting and then placed in the seedbed.
Climate
Climate effect has a lot of mango. The best climate for mango cultivation and growth conditions that determine a dry season during the week and reach the blossoms and fruits with annual rainfall between 1250 to 1800 mm to be. If lack of rain, irrigation is necessary.
Cold tolerance of this tree is low and so the overall average temperature of less than 15 degrees to prevent the growth of sub-zero cold and more than a few hours will not tolerate.
Mango much difference as night and day temperature sensitive and therefore in the tropics, the development of appropriate height below 600 m in subtropical areas of flat sea areas is limited.
Territory
Mango variety of soils that have good drainage, grow. This large tree space for root growth and development needs, and thus shallow soils are not suitable for it.
In terms of soil types, loamy sand soil and semi-heavy and more suitable for heavy soil, sand and light salt or salts with Marsh case, are inappropriate.
Drainage, especially in the early growth period is necessary and generally should not the depth of underground water level 1 / 8 to 5 / 2 meter higher.
Most suitable soil for growing mango PH between 5 / 5 to 7 are.

Planting mango
Transfer of seedlings should be done at the beginning of rainfall season. Link trees at 12 * 12 m and Ghyrpyvndy trees should be cultivated level 14 * 14 meters can. Holes 1 m depth and length and width of the hole is 1 meter. Land surface on earth and subterraneous separated and then level the soil on earth with a 20-liter tin, which animal or compost can be mixed and this mixture of holes to fill. Soil around the plant with their feet and stiff soil subterraneous ring around the tree for use.

Irrigation
Directly dependent on irrigation mango climate and rainfall is. As mentioned in the introduction, where rainfall is sufficient, older trees need very little irrigation.

In general, for the initial period of two to three months after the cultivation, irrigation three times a week is done. Courses after the summer irrigation once a week in winter and once every two weeks can be done. Fruitful trees, two or three times a month are irrigated. Period of 2 to 5 / 2 months before the flowering of watering can be avoided. It interrupted a chlorophyll growth and thus better flowering is the flowering period, so too should avoid watering and, if necessary, a light irrigation after the period mentioned before flourishing flowers are done. After stabilization of fruits, irrigation should be done continuously.

Pruning
A dome-shaped mango and largely proportionate to grow Vlza does not need much pruning. With a balanced pruning branches can be expanded and used the maximum possible level to provide leaves. Branches weak, dry, and pest stricken ill, or to inside (which are always in the shade) should be separated. In the first year until the trees are cut to 1 meter height from the skeleton tree crown shape in the second year is 4 to 5 branches, which between them have a suitable space is to choose the main branch of the tree, and other branches must be cut .

Harvesting
Mango from the fourth or fifth year after planting fruit will start and after eight years of its production rate increases. At age 20 reaches full growth.

Each tree should be between 200 to 500 years to produce fruits. Some figures in 100 can produce fruit. From manufacturing, order mango varieties are coordinated so that a harvest of low production, mango cultivars order no coordination, so that a harvest can increase the number of low-quality fruit there.

Usually flowering until the fruits reach 3 to 6 months as takes. Harvest fruit color changes from green to yellow and usually begins in this case Bryks fruit is more than 7. Fruits should be harvested at regular intervals. Fruits gently and took Chynnd and then packing
Shall. Fruits with 5 to 10 cm from the tail to set fruit. Transportation and export of fruit to fruit should tail 2 cm shorter and will wash up waste and toxins away debris and then put in the box. To avoid breaking branches of trees at the time of harvest should be used ladders or lifts.


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

دانلود مقاله حسابداری منابع انسانی word


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود مقاله حسابداری منابع انسانی word دارای 15 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله حسابداری منابع انسانی word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله حسابداری منابع انسانی word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود مقاله حسابداری منابع انسانی word :

حسابداری منابع انسانی

چکیده :
منابع انسانی ،منبع حیاتی برای موفقیت و بقای هر سازمان بشمار میروند.زمانیکه پارامتر انسان در گزارش وضعیت مالی و نتیجه عملیات مد نظر قرار نگیرد ارزش انسانی نیز جایی در حسابداری ندارد لذا به منظور حصول اهداف زیر باید حسابداری منابع انسانی جنبه کمی و علمی پیدا کند:
1- ایجاد تفکر صحیح نسبت به دارایی ها ی انسانی به عنوان یک منبع با ارزش و شناسایی ارزش منابع انسانی
2- ثبت ارزش اقتصادی منابع انسانی در دفاتر و گزارشات مالی

3- اندازه گیری ارزشی که منابع انسانی در منابع مالی و فیزیکی و حسن اعتبار شرکت ایجاد می کند
4- شناسایی سود غیر عملیاتی و بهره وری ایجادشده ناشی از سرمایه گذاری در منابع انسانی
5- محاسبه سرمایه گذاری یک سازمان در منابع انسانی خود. حسابداری منابع انسانی به ارزیابی سرمایه گذاری در نیروی کار مبادرت می ورزد . بسیاری از واحد های تجاری مبالغ عمده ای را صرف برنامه آموزشی کارکنان می نمایند بدون آنکه بازده برخی واحد های ت
یکی از هدف های عمده حسابداری منابع انسانی ، گسترش کاربرد روش های معتبر و در خور اطمینان برای اندازه گیری ارزش منابع انسانی (کارکنان ) در سازمان است . برای تعمیم روش های اندازه گیری ارزش منابع انسانی باید ارزش خدمات کارکنان و عواملی را که روی این ارزش اثر می گذارند مشخص کنیم .

تاریخچه و مراحل توسعه حسابداری منابع انسانی :

شروع اندیشه حسابداری منابع انسانی را رنسیس لیکرت در اوایل دهه 1960 مطرح کرد . در این سالها حسابداری منابع انسانی استنتاجی از نظریه اقتصادی ((سرمایه انسانی )) و بعد از آن برگرفته از مکتب ((منابع انسانی نویین )) و سرانجام متاثر از روانشناسی سازمانهای متمرکز و موثر بودن نقش مدیریت در سازمانها و رهبری موثر نیروی انسانی بود .
دراین سالها پیرامون بحث در زمینه اجزای سر قفلی میان حسابداران منابع انسانی به عنوان یکی از اجزای سر قفلی شرکت ها مطرح شد. مو ضوع مورد بحث در جامعه حسابداران به این مضمون بود که آیا می توان سر قفلی را تجزیه و اجزای پدید آورنده آن را مشخص و تفکیک کرد ؟ و اینکه چه عواملی باعث ایجاد و توسعه سرقفلی شرکت ها می شود ؟ در این میان مطرح شد که نیروی انسانی و تعهد سازمانی آن و نیز میزان اعتمادی که به سازما

ن دارند منجر به انجام کار بهتر و متعهدانه تر و نیز تولید بهتر می شود و در نهایت سر قفلی افزایش می یابد به این ترتیب در این سالها انسان به عنوان یکی از اجزای سرقفلی شرکت مورد توجه قرار گرفت .
در سالهای 1966 تا 1971 تلاش بسیاری درجهت بیان منابع انسانی در قالب اعداد و منعکس کردن آن در ترازنامه انجام گرفت و افرادی چون ((راجر هرمانسون))در زمینه اندازه گیری هزینه های منابع انسانی و ((لیکرت))در زمینه بهای تمام شده منابع انسانی تحقیقاتی انجام دادند0
در سالهای 1971 تا 1976 تحقیقات بسیاری در دانشگاههای غرب انجام شد و در آن کوششهای بسیاری در سازمانهای تجاری در زمینه بکارگیری حسابداری منابع انسانی بعمل آمد و بعضی از شرکتها نیز منابع انسانی را در صورت های مالی خود لحاظ کردند.
سالهای 1976 تا 1980دوره کاهش توجه محققان و سازمانها به حسابداری منابع انسانی بود.یکی از دلایل کاهش توجه این بود که بیشتر تحقیقات مقدماتی آسان صورت گرفته بود،درحالیکه ادادمه تحقیقات تا حدودی پیچیده به نظر می رسید
و فقط تعدد کمی از خبرگان حاضر به انجام آن بودند ازطرفی این امر نیاز به سرمایه گذاری در زمینه تحقیقات داشت که با توجه به هزینه های زیاداجرای تحقیق و عدم تاثیر گذاری مستقی

م آن بر سودآوری شرکتهای سرمایه گذار،تلاش کمتری در جهت ادامه تحقیقات در این زمینه صورت گرفت.
از سال 1980 تا کنون دوره توجه مجدد محافل علمی وتجاری ونیز سازمانها به حسابداری منابع انسانی است.در این مدت کوششهایی در بعضی از سازمانهای بزرگ در جهت به کارگیری حسابداری منابع انسانی صورت گرفت.
در دهه های اخیر موضوع منابع انسانی و راهکارهای ارزیابی این منابع اهمیت ویژه ای یافته است و در حسابداری نوین نیز مباحث خاصی را مطرح کرده است که منابع نیروی انسانی نی

ز باید قیمتگذاری و به ون عنوان بخشی از دارایی های شرکت ها در ترازنامه منعکس شود و استهلاک این منابع نیز به شیوه خاص محاسبه و منظور شود.
تعریف حسابداری منابع انسانی:
حسابداری منابع انسانی عبارت است از شناسایی و ارزیابی منابع انسانی موسسه و گزاشگری به اشخاص ذینفع.
دراین تعریف سه بخش اساسی پیرامون منابع انسانی وجود دارد:
1-شناسایی:تشخیص کمیت و کیفیت آن و تهیه آمار مناسب
2-ارزیابی: اندازه گیری ارزش اقتصادی و تعیین میزان مالی آن
3-گزارشگری:تنظیم وارایه گزارشهای مالی مناسب در مورد آن

حسابداری منابع انسانی عبارت است از فرایند ارزیابی افراد یا گروههایی از افراد یک واحد تجاری در غالب ارقام پولی و تجدیدنظر در اینگونه ارزیابیها در طول زمان
حسابداری منابع انسانی با سرمایه گذاری در افراد و نتایج اقتصادی مربوطه سرو کار دارد و به مدیریت در فرایند اتخاذ تصمیمات به موقع و مطلوب یاری می رساند. ی شوند.
نخست باید هزینه های منابع انسانی را شناخت که از دو بخش هزینه اولیه و هزینه جایگزینی تشکیل می شوند. هزینه اولیه منابع انسانی وجوهی است که برای تأمین و پرورش نیروی انسانی مصرف می شود.
هزینه اولیه منابع انسانی شامل هزینه های گزینش نیروی انسانی، استخدام، استقرار، جهت دهی و آموزش حین خدمت، بازآموزی و آموزش های کاربردی و تخصصی به منظور بدست آوردن مهارت های لازم است. بدیهی است که برخی از این هزینه های مستقیم و برخی دیگر جزو هزینه های غیرمستقیم منابع انسانی به شمار می روند.
هزینه جایگزینی منابع انسانی، هزینه هایی است که باید برای جایگزینی پرسنلی که در حال حاضر در مؤسسه یا واحد مشغول کار هستند صرف می شود. هزینه های جایگزینی خود به دو بخش هزینه جایگزینی پستی (شغلی) و هزینه جایگزینی پرسنلی تقسیم می شوند.
هزینه جایگزینی پستی (شغلی) یعنی هزینه هایی که برای جایگزین کردن فردی که یک پست سازمانی را اشغال کرده است با شخصی که بتواند خدمت مشابهی را در این پست سازمانی ارائه کند باید تحمل کرد که اینگونه هزینه ها خود از سه بخش زیر تشکیل میشوند:
1-هزینه های تأمین
2-هزینه های پرورشی یا آموزشی
3-هزینه های کناره گیری
هزینه های تأمین منابع انسانی:هزینه هایی هستند که باید برای تأمین فردی جدید برای احراز یک پست سازمانی مورد نظر پرداخت کرد که آنها نیز شامل هزینه های مستقیم و غیرمستقیم گزینش کارکنان، استخدام و استقرار می باشند.
هزینه های پرورشی یا آموزشی:وجوهی هستند که برای آموزش هر یک از کارکنان و افزایش شایستگی های آنها پرداخت می شود تا آنها بتوانند انتظاراتی را که از هر یک از آنها در پست موردنظر می رود، برآورده سازند. این هزینه یعنی هزینه های مستقیم و غیرمستقیم جهت دهی رسمی و آموزشی و نیز آموزش حین خدمت را دربر می گیرد.

هزینه های کناره گیری: مبالغی هستند که بایدکناره گیری هر یک یا تعدادی از شاغلان پست های سازمانی صرف می شوند.
این هزینه ها عبارتند از: هزینه پاداش یا اجرت کناره گیری، هزینه مابه التفاوت پیش از کناره گیری و هزینه خالی ماندن پست سازمانی.

هزینه پاداش یا اجرت کناره گیری در واقع همان هزینه بازخرید سنوات خدمت (مزایای پایان خدمت) است و هزینه های مابه التفاوت پیش از کناره گیری ناشی از کاهش بهره وری فرد قبل از کناره گیری است، زیرا به طور معمول کارایی هر فرد قبل از کناره گیری کاهش می یابد. هزینه خالی ماندن پست سازمانی، هزینه ای است غیرمستقیم که از کاهش کارایی پست هایی که از خالی ماندن پست موردنظر تأثیر می پذیرند.
با توجه به مشکلاتی که در ایجاد وبرقراری حسابداری منابع انسانی وجود دارد پیشنهادات جهت استفاده از آن شده است برخی از این پیشنهادات بر هزینه های واقع شده تمرکز دارد در حالیکه سایر پیشنهادات بر ارزشهای برآوردی تاکید دارد.
پیشنهاداتی که بر هزینه های واقع شده تمرکز دارد به شرح زیر است:
1- تلقی هزینه حقوق به عنوان هزینه های سرمایه ای :با استفاده از این پیشنهاد واحد تجاری صرفا حقوق پرداختی به کارکنان خود را با فرض آنکه فعالیت کارکنان دارای منافع آتی برای واحد تجاری می باشد جزء هزینه های سرمایه ای محسوب می کند .
2- تلقی هزینه های استخدامی به عنوان هزینه های سرمایه ای:هدف از این پیشنهاد احتساب کلیه ی هزینه های استخدام،آموزش و; به عنوان هزینه های سرمایه ای است که هنگام نقل وانتقال آنان هزینه های مزبور بازیافت می شوند.
3- تلقی هزینه های شروع به کار به عنوان هزینهای سرمایه ای:این پیشنهاد نه تنها مخارخ شروع به کار را به عنوان هزینه ی سرمایه ای تلقی می کند بلکه هزینه های مربوط به مدت زمان مورد نیاز برای ایجاد روابط مناسب بین کارکنان جمعی شروع فعالیت را نیز جزء هزینه های سرمایه ای محسوب می کند.

ارزیابی و تعیین ارزش اقتصادی منابع انسانی.
منابع انسانی از دارایی های ارزشمند سازمان ها به حساب می آیند اما همواره این پرسش مطرح است که این دارایی را چگونه می توان سنجش و ارزیابی کرد.
تعیین ارزش کمی برای منابع انسانی اولین مانع در راه ایجاد حسابداری منابع انسانی است. کلیه واحدهای تجاری برای اندازه گیری فروش، سود، سرمایه گذاری در تأسیسات و تجهیزات، سرمایه گذاری در موجودی ها و ; روش هایی را مورد استفاده قرار می دهند. علیرغم دشواری تعیین دوره های زمانی جهت استهلاک هزینه ها، اندازه گیری هزینه های واقع شده در ارتباط با منابع انسانی از قبیل برنامه های آموزشی امکانپذیر می باشد.
اگر چه تلقی برخی هزینه های واقع شده در ارتباط با منابع انسانی به عنوان هزینه های نابع اقتصادی عمده نام برده شود.
روش های متفاوت سازمانی، گروهی و فردی در زمینه ارزیابی منابع انسانی مطرح شده است. سه روش عمده برای سنجش منابع انسانی که تاکنون مطرح گردیده اند عبارتند از:
1 یکی از روش ها مقایسه ارزش دفتری شرکت ها و ارزش بازار آنهاست. برای مثال ارزش بازار شرکت مایکروسافت چند برابر ارزش دفتری آن است و علت آن وجود منابع انسانی خلا

ق و نوآور است
2 روش دوم مدیریت عملکرد است. با این روش می توان ارزش نتیجه کار فردی مدیران و کارکنان و کارگروههای کاری در واحدهای سازمان و مجموعه سازمان را سنجید.
3 حسابداری منابع انسانی. دقیق ترین روش تعیین ارزش ریالی و اقتصادی منابع است.

روش های اعمال حسابداری منابع انسانی عبارتنداز:
1 روش بهای تمام شده تاریخی
2 روش هزینه جایگزین
3 روش هزینه فرصت از دست رفته
4 روش اقتصادی (تعدیل حقوق های آتی)
5 روش اندازه گیری غیرپولی

1-روش بهای تمام شده تاریخی:
این روش مبتنی بر اصول متداول حسابداری است. طبق این روش، هزینه های صرف شده برای کارکنان، به طور مستقیم موجب افزایش ارزش خدمات آنها می شود لذا موجب افزایش ارزش منابع انسانی از طریق محاسبه بهای تمام شده تاریخی آن شده و محاسبه می شود.
این روش بر به حساب بردن دارایی تمامی مخارج مرتبط با کارمندیابی، انتخاب، استخدام، آموزش، انتصاب و رشد یک کارمند (یک دارایی انسانی) و سپس مستهلک کردن دارایی موردنظر بر اساس عمر مورد انتظار آن، و به حساب دارایی بردن هزینه های متعاقب انجام شده برای ارتقاءکیفی آن که انتظار می رود منافع آینده بالقوه ای داشته باشد و سرانجام به شناخت
زیانهای مرتبط با تصفیه چنین دارایی های انسانی (بازخرید، اخراج و یا استعفا، همانند دارایی های دیگر، روشی علمی و کاربردی محسوب می گردد. در این روش قابلیت تأیید و اتکا بالاست و چون زیان ناشی از رهایی نیروی انسانی نیز محاسبه می شود نه تنها زمینه لازم در مورد تصمیم گیری مدیریت را فراهم می سازد بلکه میزان کارایی مدیریت در نگهداری و استفاده از منابع انسانی نیز مشخص می گردد.
2-روش هزینه جایگزین:
هزینه جایگزین منابع انسانی، همان مخارج جایگزین کردن منابع انسانی موجود در یک سازمان است.
هزینه جایگزین در این روش شامل اقلامی به شرح زیر است:
الف: هزینه های استخدام افراد جدید برای مشاغل موجود که شامل هزینه های مستقیم از قبیل هزینه کارمندیابی، هزینه انتخاب و هزینه استخدام و هزینه های غیرمستقیم از قبیل هزینه ی ارتقای افراد و قرارگرفتن در مشاغل جدید در داخل سازمان است.
ب- هزینه آموزش افراد جدید که شامل هزینه های مستقیم از قبیل آموزش حین خدمت، آموزش رسمی و هزینه های غیرمستقیم از قبیل زمان آموزش دهنده و از دست رفتن بهره وری در هنگام آموزش می باشد.
ج- هزینه های انتقال یا اخراج که شامل هزینه تحمیل شده به سازمان هنگام تر

ک خدمت فرد از سازمان است و شامل هزینه های مستقیم از قبیل هزینه اخراج یا ترک خدمت و هزینه غیرمستقیم از قبیل کاهش کارایی فرد قبل از انتقال یا اخراج و هزینه ناشی از خالی بودن شغل مورد بحث تا زمان استخدام کارمند جدید است.
حسن روش بهای جایگزینی در این است که از اطلاعات جاری بازار برای دستیابی

به ارزش اقتصادی این گونه دارایی یعنی ارزش اقتصادی فرد، استفاده می شود.

گروهی عقیده دارند که قابلیت اتکاء ارزش منابع انسانی ارزیابی شده با این روش از بهای واقعی بیشتر خواهد بود، زیرا نخست ارزش حاصله در این روش به ارزش اقتصادی منابع نزدیک است و دوم اینکه ارزش انسانی در این روش در شرایط متغیربودن سطح قیمت ها خود به خود تعدیل می شود.
هزینه جایگزینی می تواند به عنوان بهترین معیار بازتاب دهنده ارزش اقتصادی (ارزش فعلی جریان منابع آتی مورد انتظار) دارایی به حساب آید البته باید توجه داشت که این شکل از قابلیت اتکا وابسته به قابلیت دسترسی به اطلاعات هزینه جایگزینی می باشد لذا تعیین ارزش مناسب بر اساس روش هزینه جایگزینی دشوار است و ممکن است هیچ جایگزین مشابهی برای یک دارایی انسانی خاص وجود نداشته باشد.
3-روش هزینه فرصت از دست رفته:
محاسبه ارزش منابع انسانی طبق این روش، از طریق یک مناقصه رقابتی کاملاً مرتبط با مفهوم هزینه فرصت از دست رفته امکانپذیر است.
مدیران واحدهای تجاری به منظور استخدام

کارکنان متخصصی که دارای ویژگی های خاص می باشند ناگزیر از پرداخت هزینه های بیشتر (حقوق و دستمزد بیشتر) هستند.
در یک پروژه پیمانکاری تشکیل یافته از چندین بخش، هر قسمت در جستجوی خدمات کارمندان مشابه است . هر بخش با ارائه پیشنهادی خاص، خواهان به خدمت گرفتن کارمندان موردنظر و استفاده از خدمات آنها می باشد

. در این میان بخشی قادر به استخدام کارمند موردنظر خواهد بود که بالاترین پیشنهاد را ارائه کرده باشد. قیمت پیشنهادی که منجر به جذب و استخدام کارمند شده است، قسمتی از اصل سرمایه گذاری آن بخش در منابع انسانی است ل

ذا با در نظر گرفتن تعبیر و مفهوم واقعی ف

رصت از دست رفته، قیمت مناسب باید دربرگیرنده پایه و اصل سرمایه گذاری با بالاترین قیمت پیشنهادی باشد که ممکن است پذیرفته نشده باشد، زیرا در شرایطی خاص ممکن است واحدی بالاترین قیمت را پیشنهاد بکند ولی بنا به دلایلی موفق به جذب کارمند موردنظر نشود.
4-روش ارزش اقتصادی (تعدیل حقوق های آتی)
ارزش اقتصادی منابع انسانی عبارت است از تنزیل ارزش فعلی درآمد آتی مورد انتظار ناشی از استخدام که در طول خدمت می تواند به شکل کل محصول موردانتظار تولیدی در طول حیات خدمتی کارکنان و ادامه احتمالی کار آنان محاسبه گردد.
این روش شامل محاسبه و پرداخت دستمزد طی دوره پنج ساله و سپس تنزیل اینگونه پرداخت ها به نرخ بازده دارایی های تحت تملک در صنعت برای سال های اخیر می باشد. به این ترتیب ارزش فعلی مبالغ پرداختی بابت حقوق و دستمزد پنج سال آتی بر اساس بازده سال جاری محاسبه می شود.
در این روش احتمال ترک خدمت فرد از سازمان به دلایل غیر از
بازنشستگی یا فوت در نظر گرفته نشده و همچنین برآورد درآمدکارکنان مشکل است و به کارگیری این روش در حسابداری منابع انسانی با اصول پذیرفته شده حسابداری سازگاری ندارد.
5-روش اندازه گیری غیرپولی:
در سال 1973 کمیته حسابداری منابع انسانی به اهمیت بالقوه معیارهای غیرپولی در امر تصمیم گیری پی برد. یکی از این معیارها فهرستی از افراد مهم سازمان و مهارت های آنها می باشد. میزان دانش، مهارت، سلامت و قابلیت بهره برداری از آنها و همچنین عملکرد شغلی کارکنان می تواند به عنوان دارایی های انسانی تلقی گردد.

یکی از مهمترین معیارهای رفتاری غیرپولی که توسط رنسیس لیکرت ارائه گردید عبارت است از:
الف-متغیرهای سببی (متغیرهای مستقلی که توسط مدیریت قابل تغییر است)
ب-متغیر های واسطه ای(دارای بازتاب بر روی سلامت داخل سازمان

مانند وفاداری، رفتار، محرکات، عملکرد هدفها و درک اعضای سازمان است)
ج-متغیرهای نهایی (مانند قدرت تولید هزینه ها، رشد و غیره می باشد).
سه دلیل اساسی برای ارزیابی دارایی های منابع انسانی و گزارش گری سرمایه گذاری در دارایی های انسانی وجود دارد:
1 تهیه ی اطلاعات مربوط به وضعیت مالی شامل صورت های مالی به منظور آگاهی سرمایه گذاران، کارکنان و وام دهندگان
2 تعیین مشارکت سرمایه و کار در عملکرد کلی سازمان
3 ارایه مبنایی بر اساس انگیزه های اقتصادی بیشتر برای اداره ی سازمان و تهیه اطلاعات گسترده برای انجام وظایف کارمندی
طرفداران حسابداری منابع انسانی عقیده دارند که کارآیی مدیریت منابع انسانی با تسهیل برآورد خط مشی های اداری از قبیل مراحل استنتاجی برنامه های آموزشی و غیره، روندی رو به رشد دارد.
نارسایی در ارایه ی اطلاعات کافی و به موقع به مدیران، منجر به گرفتن تصمیمات نام

ناسب می شود و در نتیجه هزینه های مربوط به کار و برنامه ریزی موردنیاز منابع انسانی مورد توجه قرار نمی گیرد. تحلیل گران اقتصادی عقیده دارند سرمایه گذاری در منابع انسانی منجر به کارآیی می شود؛ بنابراین در اختیارداشتن اطلاعات مربوط به سرمایه گذاری در دارایی های انسانی در راستای حفظ کارآیی از نظر سرمایه گذاران ضروری تلقی می شود. این امر از راه های مختلف می تواند برای سرمایه گذاران مفید واقع شود. سرمایه گذاران می توانند تعیین کنن

ه و یا کاهش هستند؟
کاهش سرمایه گذاری در منابع انسانی ممکن است باعث افزایش سود کوتاه مدت شود، اما تهدیدی برای سودآوری سازمان در بلندمدت است. حداقل مزیت استفاده از حسابداری منابع انسانی در دسترس قرار دادن چنین اطلاعاتی برای سرمایه گذاران است.
در آمریکا برخی معتقدند که حسابداری منابع انسانی می تواند در مورد چگونگی وضع و پرداخت مالیات، آثار با اهمیتی داشته باشد. این گروه عقیده دارند که افزایش حرکت تدریجی اقتصاد غرب از بخش صنعتی (تولیدی) به سوی صنایع خدماتی، موجب افزایش سرمایه گذاری در زمینه دانش، مهارت ها و تجربه های کارکنان در این نوع سازمان ها می شود. گسترش نیاز به کارکنان واجد شرایط در این صنایع و نیاز به توسعه ی منابع انسانی موجب کاهش در پرداخت های مالیاتی می شود و میزان آن بیش از حد نصاب متداولی است که به وسیله قوانین مالیاتی مجاز شده است. به همین ترتیب تشخیص مخارج منابع انسانی در موسسه هایی مانند موسسه های حسابرسی و خدمات مدیریت برخورداری از مزایای مالیاتی، از طریق استهلاک قابل قبول مخارج منابع انسانی مربوط در این زمینه را سبب می شود.
روش های گزارش گری:
چهار روش برای انعکاس سرمایه گذاری ها در منابع انسانی در گزارش های مالی سالانه شرکت ها وجود دارد، اطلاعات مربوط به سرمایه گذاری ها در منابع انسانی را می توان در گزارش هیأت مدیره به مجمع عمومی صاحبان سهام، گزارش دارایی های نامشهود، صورت های مالی حساب رسی نشده، یا به شکل پیوست صورت های مالی اساسی ارایه کرد.
گزارش هیأت مدیره به مجمع عمومی صاحبان سهام اغلب شامل اطلاعاتی درباره مخارج مربوط به منابع انسانی است که ممکن است چشم گیر یا حتی به نسبت مهم تر از مخارجی باشد که برای دارایی های عینی (مشهود) انجام شده است. به عنوان یک اقدام اولیه در مورد نحوه ی عمل حسابداری دارایی های انسانی، گزارش هیأت مدیره ممکن است مخارجی را به عنوان سرمایه گذاری در دارایی های انسانی گزارش دهد. برای نمونه یک شرکت ممکن است مخارج انجام شده برای آموزش کارکنان خود را جداگانه گزارش دهد.

این گونه اطلاعات به سرمایه گذاران و تحلیل گران مالی کمک می کند تا میزان توجه مدیریت به توسعه ی منابع انسانی را به عنوان عامل حیاتی برای تضمین سوددهی شرکت در بلندمدت ارزیابی کنند. به علاوه گزارش هیأت مدیره باید شامل اطلاعاتی در مورد ترک خدمت کارکنان از لحاظ روند و هزینه ی آن نیز باشد. شرکت باید در مورد ترک خدمت مدیران کلیدی و متخصصان فنی خود نیز که ممکن است به رقبای تجاری شرکت ملحق شوند یا ر

قیب جدیدی را به وجود آورند، گزارش دهد. این موضوع در صنایعی که با تکنولوژی پیش می روند و تحقیق و توسعه ی دانش فنی در آنها نقش بسیار مهمی دارد، غیرعادی نیست.
دومین روش آن است که اطلاعات در مورد سرمایه گذاری ها در دارایی های انسانی در گزارش دارایی های نامشهود ارایه شود.
این روش توسط موسسه حسابرسی آرتوراندرسن پیشنهاد شده است. این موسسه پیشنهاد می کند که مبالغ عمده ای که صرف دارایی های نامشهود از جمله منابع انسانی می شود در صورت های مالی به طورجداگانه گزارش شود. به علاوه شرکت هایی که مخارج هنگفتی را در رابطه با دارایی های نامشهود متحمل می شوند.به ویژه شرکت هایی با وابستگی شدید به تکنولوژی، شرکتهای خدماتی که برای کارکنان خود سرمایه گذاری های کلان می کنند و همچنین شرکت هایی که از طریق ادغام و خرید سهام و پرداخت مبلغ هنگفت برای سرقف

لی فعالیت های تجاری موجود رشد می کنند. باید صورتی از دارایی های نامشهود خود را ارایه کنند. این گزارش باید بیانگر مخارج انجام شده برای انواع دارایی های نامشهود در دوره ی جاری و همچنین در دوره های گذشته باشد.
یادداشت های لازم به منظور افشای اطلاعاتی در مورد ماهیت مخارج انجام شده

و سایر اطلاعات مربوط باید پیوست گزارش دارایی های نامشهود ارایه شود. محدودیت مهم این روش آن است که ترازنامه گمراه کننده است. زیرا ارزش دارایی های شرکت، کمتر از واقعیت ارایه می شوند. اندازه گیری سود یا زیان نیز تعریف شده است، زیرا کلیه مخارج مربوط به دارایی های انسانی در دوره ای که واقع شده اند، هزینه ی جاری تلقی می شوند به همین ترتیب اندازه گیری بازده سرمایه گذاری نیز تعریف شده خواهد بود.
سومین روش ارایه ی اطلاعات در مورد سرمایه گذاری های در منابع انسانی، انعکاس آنها در صورت های مالی حسابرسی نشده است و شرکت ها می توانند مجموعه ای از صورت های مالی را که در برگیرنده سرمایه گذاری ها در دارایی های انسانی طبق روش های پیشنهادی حسابداری منابع انسانی است، به عنوان اطلاعات تکمیل به همراه صورت های مالی سالانه ارایه کنند.
در گزارش ها تصریح خواهد شد که صورت های مالی مزبور باید جدااز صورت

های مالی اساسی که طبق اصول پذیرفته شده ی حسابداری تهیه و ارایه شده اند مورد بررسی قرار گیرند.
آخرین روش گزارش سرمایه گذاری ها در دارایی های انسانی، منظور کردن آن در صورت های مالی اساسی است، در این روش سرمایه گذاری در دارایی های انسانی به عنوان دارایی بلندمدت
مطرح ودر زمان عمر مفید مورد انتظار آن مستهلک می شود. اگرچه این نحوه

ی عمل در مورد سرمایه گذاری ها در منابع انسانی معمول و متداول نیست اما برخی شرکت ها از آن پیروی کرده اند. برخی از موسسه ها و شرکت ها نظیر خطوط هواپیمایی، صنایع الکترونیک و باشگاه های ورزشی حرفه ای که بخش عمده سرمایه آنها را نیروی انسانی تشکیل می دهد این روش را اعمال می کنند.
نحوه ی گزارش دارایی های انسانی:
چنانچه تصمیم گرفته شود دارایی های انسانی در صورت های مالی گزارش شود، به چند پرسش اساسی باید پاسخ داده شود.
1 چه مخارجی باید مخارج سرمایه ای تلقی شود؟
2 این مخارج چگونه باید مستهلک شوند؟
3 این دارایی ها تحت چه شرایطی باید از حساب ها حذف شوند؟
4 سرمایه گذاری در منابع انسانی چگونه باید در صورت های مالی گزارش شوند؟
پرسش نخست، اساسی ترین پرسش از این موضوع است. اینه ای است. ضابطه ی اصلی برای تعیین آن که چه مخارجی باید جاری به حساب آید یا دارایی، که به امکان بالقوه خدمات آینده ی آن مخارج مربوط می شود برای مثال مخارج آموزشی کارکنان مشخص.
اگر چه دارایی های نامشهود، عمر مفید نامحدود دارند، اما از لحاظ حسابداری باید طی عمر مفید برآوردی مستهلک شوند. دارایی های انسانی نیز به عنوان هزینه ای تخصیص می یابند که استهلاک نامیده می شوند. هدف اصلی از استهلاک دارایی هاابداری تطابق هزینه ها با درآمدها نامیده می شود. عمر سرویس دهی (خدمت) برخی از دارایی های انسانی ممکن است معادل دوره ی انتقال مورد انتظار فرد در سازمان باشد، عمر سرویس دهی برخی دیگر ممکن است معادل دوره ای تلقی شود که انتظار می رود فرد پست معینی را در یک سازمان اشغال کند. عمر سرویس دهی برخی دیگر ممکن است تابعی از وضعیت مورد انتظار تکنولوژی باشد. برای مثال مخارج جذب و استخدام افراد در سازمان به تناسب دوره ای که انتظار می رود فرد در استخدام سازمان باشد، ممکن است برای سازمان به صرفه با

شد.
اگر چه استهلاک روش اصلی برای تخصیص تدریجی دارایی انسانی به هزینه هاست، در برخی شرایط و وضعیت ها لازم است که حساب دارایی های انسانی تعدیل شوند، برای مثال دارایی انسانی ممکن است به دلیل ترک خدمت کارکنان یا تغییر در برآوردهای دوره های خدمت، تعدیل و یا از حسابها حذف شود. مانده ی مستهلک نشده ی حساب دارایی انسانی باید به عنوان زیان دوره ای تلقی شود که تغییر رخ داده است.
یک جنبه دارایی های انسانی که مشکلات گزارش گری

خارجی را به وجود می آورد احتمال ترک خدمت کارکنان است. برخی از سازمان ها با کارکنان خود قراردادهای استخدامی دارند که جابه جایی آنها را محدود می کند اما بدیهی است که انسانها در مالکیت سازمانها قرار ندارند. پرسش اصلی حسا

بداری این است که چگونه می توان این مسأله را با در نظر گرفتن ذخیره ای برای هزینه های مورد انتظار ترک خدمت حل کرد.

مشکلات و انتظارات: انتقادها و مشکلات در مورد حسابداری منابع انسانی بر سه محور اساسی متمرکز است. اولین موضوع رفتارهای مدیریت سازم

ان است. تغییرهای نظریه پردازانه و اهمیت دادن بیش از حد به فعالیت های اجرایی، مدیران را محتاط و مجبور به مقاومت در مقابل حسابداری منابع انسانی می کند.
دومین موضوع پیچیدگی الگوهای اندازه گیری است انتظار مدیران، واقعی بودن، ممکن بودن و موثر بودن هزینه هاست.
سومین نکته، نگرانی مدیران در مورد واکنش کارکنان نسبت به موضوع است. یک سیستم حسابداری منابع انسانی ممکن است موجب مقاومت

هایی در کارکنان سازمان شود زیرا آنان این مسأله را به عنوان عرصه ای برای اندازه گیری فعالیت های خود تلقی می کنند.
نتیجه گیری:
عمل سنجش و گزارش اطلاعات حسابداری منابع انسانی باید به طریقی باشد که در آن انسانها به مثابه سرمایه ای بلندمدت تلقی گردند، نه اینکه به صورت مخارج کوتاه مدت به حداقل برسند. با استفاده از حسابداری منابع انسانی به عنوان ابزار م

دیریت می توان سرمایه گذاریهای پیشنهادی بر روی منابع انسانی را بر اساس ارزش هزینه ارزیابی کرد. این فن اطلاعات لازم برای تصمیم گیری هایی از قبیل تخصیص بهینه، پرورش، موازنه نیروی انسانی را فراهم می کند.
چنانچه بپذیریم که هزینه منابع انسانی جزو هزینه های سرمایه ای تلقی شوند قاعدتاً باید در ترکیب اقلام ترازنامه شرکتها شاهد تغییر و تحول جدی از این بابت باشیم به طوری که برآورد ارزش تحقیق پذیر مورد انتظار به عنوان یک قلم دارایی ثبت و سهم سالانه نیز مستهلک شود. اگر چنین روندی صورت گیرد با توجه به تغییرات گسترده علوم و تجهیزات و فناوری و سهم نیروی انسانی و بهای تمام شده محصولات نرم افزاری اساسا درصد عمده بهای تمام شده محصولات و کالاها ناشی از ارزش افزوده منابع انسانی مستهلک شده در این محصولات و کالاها خواهد بود.

منابع:
1 فلم هولتز، حسابداری منابع انسانی، مترجمان عبدالرضا تالانه و امیر پوریا نسب،
2 گری سیگل،هلن مارکونی، حسابداری رفتاری، ترجمه علی رحمانی،
3 رضا رضایی، مروری بر حسابداری منابع انسانی، 1383

4 دکتر زهره حاجیها،کاربرد حسابداری منابع انسانی در ارزیابی عملکرد کارکنان،1386
5 flamholt,E; Human Resource Accounting, Jossey-bass, sanfrrancisco, ca,
6. Batra, G.S, Human Resource Auditing as a tool of Human Resource Valuation.Interface and Emerging Practices,1996
7. Dawson,Chris, Human Resource Accounting from prescription to oescription,1994


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

دانلود مقاله جامعه سوسیالیستی word


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود مقاله جامعه سوسیالیستی word دارای 28 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله جامعه سوسیالیستی word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله جامعه سوسیالیستی word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود مقاله جامعه سوسیالیستی word :

جامعه سوسیالیستی

این را می‌توان از پاراگرافی که در آن مارکس به «جهان کودکانه باستان» در تقابل با جهان نوین سرمایه‌داری می‌پردازد ، به بهترین نحو دریافت. مارکس در آن‌جا می‌گوید: « آیا در جهان باستان هرگز به تفحصی ار این باب که کدام شکل مالکیت و غیره مولد‌ترین شکل است، بیشترین ثروت را تولید می‌کند، بر نمی‌خوریم؟ {در پاسخ باید گفت که در آن‌جا،} هر چند کاتو می‌تواند به تفحص در این مسئله بپردازد که کدام شیوه کاشت در یک مزرعه بیشترین محصول را به دست می‌دهد، و بروتوس حتی

می‌تواند پولش را با بهترین نرخ بهره وام دهد، اما ثروت به صورت هدف تولید ظاهر نمی‌شود، بل‌که مسئله همواره این است که کدام کشل دارائی بهترین شهروندان را به وجود می‌آورد.» در جهان نوین وضع به کلی غیر از این است. در این جهان «ثروت در تمامی اشکال آن به صورت چیزی ظاهر می‌شود – خواه این چیز شیئی باشد یا رابطه‌ای که به وساطت آن شیئی

، تحقق می‌یابد – چیزی که نسبت به فرد خارجی و تصادفی {یا عَرَضی} است. پس دیدگاه قدیم، که در آن بشر صرف‌نظر از خصلت محدود ملی، مذهبی‌، سیاسی‌اش – به عنوان هدف تولید مد نظر است در قیاس با جهان نوین، که در آن تولید هدف انسان، و ثروت هدف تولید می‌نماید، بسیار متعالی به نظر می‌رسد. اما ایا ثروت در حقیقت، یعنی وقتی شکل محدود بورژوائی آن برگرفته شود، چیزی جز عمومیت یافتن نیازهای فردی، ظرفیت‌ها، لذت‌ها ، نیروهای مولده، و غیره، است که از طریق مبادله همه جانبه ایجاد گردیده؟ چیزی جز غایت تکامل چیرگی بشر بر نیروهای طبیعی است، اعم از آن‌چه طبیعت

خوانده می‌شود و طبیعت خود بشر؟ چیزی جز فعال شدن تام وتمام استعدادهای خلاق اوست بدون وجود هیچ پیش‌شرطی (مگر تکامل تاریخی پیشین) که این کلیتِ تکامل، یعنی تکامل کلیه قوای بشری علی‌العموم را به هدفی در خود، و نه هدفی که با ملاکی از پیش معین سنجیده شود، بدل می‌کند؟ چیزی جز حالتی است که در آن انسان دیگر خود را در یک شکل

خاص بازتولید نمی‌کند بل‌که همه جانبه بودن خود را تولید می‌کند؟ و می‌کوشد در حد چیزی شده باقی نماند، بل‌که در حرکتِ مطلقِ شدن باشد؟ در اقتصاد بورژوائی – و در دورانی از تولید که اقتصاد بورژوائی با آن در تناظر است – این تحقق کامل محتوای بشری به صورت یک تخلیه کامل، این عینیت یافتن همه جانبه به صورت بیگانگی مطلق ، 20 و این بدور افکندن هر گونه هدف محدود و یک‌جانبه بصورت قربان شدن بشر به عنوان هدفی در خود در پای هدفی یک‌سره خارجی، در می‌آید. به همین دلیل است که جهان کودکانه باستان از جهتی متعادل‌تر می‌نماید. و از جهت دیگر، در تمامی قضایائی که در آن‌ها اشکال و صور بسته ومحدودیت‌های حی و حاضر جستجو می‌شوند واقعا متعالی‌تر است. {جهان باستان} رضایت خاطر است از یک دیدگاه محدود، حال آن‌که عصر نوین هیچ رضایت خاصری به دست نمی‌دهد، و یا، هر جا که به نظر می‌رسد از خود رضایت خاطر دارد، مبتدل است.» 21

 

تضاد میان نقد مارکسیستی و نقد رمانتیکی سرمایه‌داری در این جا با وضوح خاصی بیان شده است، مارکس رمانتیک‌هار را نه تنها به خاطر «اشک‌های احساساتی‌شان»22، یا بدین خاطر که آنان برای عوام‌فریب «کیسه گدائی پرولتاریا را پیشاپیش صفوف خود به عنوان پرچم حرکت می‌دادند» در حالی‌که در همان حال «مهر و نشان کهن فئودالی» را در پشت خویش پنهان

ساخته بودند،23 مورد حمله قرار نمی‌داد. بسیار بیشتر از این‌ها آنان را به خاطر ناتوان‌شان از درک «سیر تاریخ نوین» – یعنی ضرورت داشتن و مترقی بودن تاریخی نظام اجتماعی بورژوائی که مورد انتقاد ایشان بود – و در عوض محدود ساختن خویش به رد اخلاقی آن ، نکوهش می‌کرد. هیچ کس منکر آن نیست که حاکمیت سرمایه مبتنی بر بیرحمانه‌ترین شکل مکیدن کار اضافه، مبتنی بر استثمار و ستم بر توده مردم است. در این زمینه سرمایه‌داری یقینا «بر تمامی تظام‌های تولیدی پیشین –

که مبتنی بر کار مستقیما اجباری بودند – از لحاظ انرژی، حد و مرزنشناسی و کارآئی بیرحمانه‌اش، پیشی می‌گیرد.» 24 اما تنها سرمایه «ترقی تاریخی را در خدمت ثروت به بند کشیده است»،25 تنها شکل سرمایه‌دارانه تولید است که «به شیوه استثمار دوران‌سازی بدل می‌گردد که در سیر تکامل تاریخی‌اش، و از طریق سازماندهی پروسه کار و پیشرفت عظیم تکنیک، تمامی ساختار اقتصادی جامعه را چنان متحول می‌سازد که بر تمامی ادوار پیشین سایه می‌گسترد.»26

 

بدین ترتیب تولید سرمایه‌دارانه به اعتبار خصلت تعمیم یا بنده‌اش، و کشش شدیدش به ایجاد تحول مستمر در نیروهای مادی تولید، با تمامی شیوه‌های تولید سابق از بیخ و بن تفاوت دارد. اگر مراحل ما قبل از سرمایه‌داری تولید به دلیل تکنیک‌های بدوی و تکامل‌نایافته‌ شان قادر نبودند کار را بیشتر از حد لازم برای معاش بلافصل {یعنی قوت لایموت} افزایش دهند پس «وجه عظیم تاریخی سرمایه» عبارت از این واقعیت است که سرمایه «کار اضافه تولید می‌کند، اضافه (در گروندریسه به‌جای

«اضافه» (surplus) دوم، «زائد» (superfluous) ) از لحاظ ارزش مصرف صرف، از لحاظ قوت لایموت»، 27 و سرمایه این کار را از طریق رشد دادن بی‌سابقه ، از یک سو، نیروهای اجتماعی تولید و از سوی دیگر ، نیازها و ظرفیت‌های بشری برای کار، به انجام می‌رساند.

 

در قطعه‌ای به ویژه چشم‌گیر و خیره کننده در گروندریسه می‌خوانیم: «پایان کار تاریخی سرمایه هنگامی فرا می‌رسد که، از یک سو، نیازها به چنان درجه‌ای از رشد رسیده باشند که کار اضافه فراتر و بیشتر از ضرورت، خود بدل به نیاز عامی برخاسته از خودِ نیازهای فردی شده باشد، و از سوی دیگر، انضباط شدیدی که سرمایه بر نسل‌های پیاپی تحمیل می‌کند سخت‌کوشی کلی را به خصلت کلی بشر نوع جدید بدل ساخته باشد، 28 و ، بالاخره، هنگامی‌که نیروهای تولیدی کار، که سرمایه آن‌ها را با جنون نامحدودش برای ثروت بی‌امان شلاق می‌زند و به جلو می‌راند، و رشد آن شرایطی که این جنون نامحدودش برای ثروت بی‌امان شلاق می‌زند و به جلو می‌رساند، و رشد آن شرایطی که این جنون در آن قابل تحقق است، به مرحله‌ای از شکوفائی رسیده باشند که {اولا} داشتن و حفظ ثروت عمومی مستلزم زمان کار کمتری از سود کل جامعه باشد، و {ثانیا} رابطه جامعه کار کنندگان با بازتولید متزاید آن {آن جامعه}، یعنی با بازتولید پیوسته فراوان‌تر و فراوان‌تر آن ، به صورت رابطه‌ای علمی درآمده ، و لذا انسان از انجام کاری که یک شیئی {ماشین} می‌تواند به جای او انجام دهد، فراغت یافته باشد. … کشش بی‌وقفه سرمایه به سوی شکل عام ثروت کار را به فرا سوی حدود نیازمندی خُرد طبیعتش میراند، و بدین‌سان عناصر مادی لازم برای تکامل فردیتی غنی را به وجود می‌آورد که در تولید و در مصرفش به یک سان همه جانبه و جامع است، و بنابراین کارش نیز دیگجر صورت کار ندارد بل‌که صورت شکفتگی کامل نفس فعالیت را دارد، 29 شکفتگی‌ای که

در آن ضرورت طبیعی در شکل بلاواسطه‌اش از میان رفته است، چرا که نیازی تا ریخی خلق شده، جای نیازی طبیعی را گرفته است . به این دلیل است که سرمایه مولد است، یعنی رابطه‌ای حتمی و ضروری برای تکامل نیروهای مولده اجتماعی است. سرمایه به این عنوان تنها هنگامی ساقط می‌شود که تکامل خودِ این نیروهای مولده به موانع خویش در وجود خود سرمایه برمی‌خورد.» 30

 

به عبارت دیگر، در حالی‌که کلیه شیوه‌های تولید پیشین ناگزیر باید به پیشرفت بسیار کند نیروهای مولده، 31 و یا حتی رکود آن‌ها طی دوره‌های طولانی، رضایت می‌دادند، سرمایه نقطه آغاز حرکتش را «با نابود سازی مداوم مفروضات موجود خود به عنوان پیش شرط بازتولیدش قرار می‌دهد … سرمایه با وجود محدودیت ماهوی‌اش ، در جهت رشد جهان‌شمول نیروهای مولده تلاش می‌کند، 32 و لذا پیش شرط شیوه تولید جدیدی می‌گردد که بر تکامل نیروهای مولده به منظور بازتولید و با

حداکثر بسط وضعیتی معین مبتنی نیست ، بل‌که شیوه تولیدی است که در آن رشد آزادانه، نامفید، پیش‌رونده و جهان‌شمول نیروهای تولیدی خود پیش شرط {وجود} جامعه و لذا باز تولیدش را تشکیل می‌دهد، شیوه تولیدی که در آن پیش‌تر رفتن از نقطه عزیمت تنها پیش شرط موجود است.» 33 تنها بر این بنیان جدید است که «عمومیت یافتن {جهان‌شمول شدن} فردیت … نه عمومیت یافتنی آرمانی یا خیالی، بل‌که عمومیت یافتن مناسبات واقعی و آرمانی او، و لذا ایضا درک تاریخ خود به مثابه یک پروسه و بازشناخت

طبیعت (که شامل نیروی عمل‌کننده بر طبیعت نیز هست) به عنوان پیکر واقعی خویش» برای فرد امکان‌پذیر می‌گردد.34

1- 2- نقش ماشین به عنوان پیش شرط جامعه سوسیالیستی

مارکس درگروندریسه چنین می‌گوید: « اگر نتوانیم آن شرایط مادی تولید و مناسبات مبادله مناظر آن را که لازمه جامعه بی‌طبقه‌اند در جامعه کنونی پنهان بیابیم همه تلاش‌ها‌یمان برای فروپاشیدن آن خوش‌نیتی دون کیشوت‌وار خواهد بود» 35 پس آن شرایط مادی تولید که گذار به جامعه بی‌طبقه را ممکن و ضروری می‌سازند کدامند؟ پاسخ را باید بدواً در تحلیل مارکس از نقش ماشین یافت، که نشان می‌دهد، از یک‌سو، چگونه تکامل سیستم‌های ماشین‌های اتوماتیک فرد کارگر را به سطح نوعی ابزار، به صرفا آنی (آن = moment (لحظه وجودی) . در اصطلاح مارکس (هگل)منظور یک جنبه از پدیده در حال انکشاف و حرکت است – م. ) از آنات پروسه کار، تنزل می‌دهد، اما ایضا، از سوی دیگر، چگونه خود همین تکامل هم‌زمان پیش شرط‌های کاهش میزان صرف انرژی بشری در پروسه تولید را به یک میزان حداقل به وجود می‌آورد. و دیگر آن‌که این پروسه مجال جایگزین شدن کارگر یک وجهی امرو با افراد رشد یافته و همه جانبه را که برایشان «کارکردهای(function،فونکسیون) اجتماعی مختلف، در حکم اشکال معادل فعالیت‌اند» فراهم می‌آورد. این‌ها همه را می‌توان در جلد اول کاپیتال و در گروندریسه یافت. یا این وصف، گروندریسه حاوی مباحثی پیرامون نقش ماشین است که در کاپیتال وجود ندارد. صلابت این مباحث، علی‌رغم این واقعیت که متجاوز از صد سال پیش نوشته شده‌اند، هنوز احساسی از هیجان و احترام در انسان برمی‌انگیزند و شماری از برجسته‌ترین تصاویری را که تخیل بشری تاکنون بدان دست یافته است عرضه می‌دارند.

مارکس می‌نویسد:« مبادله کار زنده با کار تعین یافته (obectified – تعین یافته = به صورت عین (شئ مادی درآمده، شیئیت یافته.) – یعنی بیان شدن کار اجتماعی در شکل تضاد سرمایه‌ و کارِ مزدی – تکامل غائی رابطه ارزش و تولیدِ مبتنی بر ارزش است. پیش شرط‌ آن {پیش شرط مبادله کار زنده و کار تعیین یافته} این است و این می‌ماند: توده زمان کار بلافصل، یعنی کمیت کار به خدمت گرفته شده، به منزله عامل تعیین کننده در تولید ثروت. اما به درجه‌ای که صنعت بزرگ توسعه می‌یابد ایجاد ثروت واقعی به زمان کار و کمیت کار به خدمت گرفته شده کمتر بستگی دارد تا به توان میانجی {ماشین}‌هائی که در طول زمان کار به حرکت درآورده می‌شوند، {ماشین‌هائی} که تاثیر نیرومندشان … هیچ گونه تناسبی با زمان کار بلافصلی که صرف تولیدشان شده ندارند، بل‌که بیشتر به وضع کلی علم و پیشرفت تکنولوژی، با کاربرد علم در تولید، بستگی دارد …

چنان‌که صنعت بزرگ آشکار می‌کند، ثروت واقعی خود را بیشتر در عدم تناسبی رعب‌انگیز میان زمان کار صرف شده و محصول آن ، و ایضا در عدم توازنی کیفی میان کار – که اینک به تجریدی محض تقلیل یافته – و قدرت آن پروسه تولیدی‌ای که کاربر آن نظارت یافته ، متجلی می‌کند. کار دیگر چندان یک جزء منظم و درونی پروسه تولید رابطه می‌یابد… کارگر دیگر چندان یک چیز طبیعی تغییر شکل داده شده را {به عنوان ابزار} حلقه واسط میان خود و عین {یعنی موضوع کار} قرار نمی‌دهد، بل‌که پروسه‌ای طبیعی را که به صورت پروسه‌ای صنعتی درآمده ، به عنوان واسطه میان خود و طبیعت غیرآلی قرار می‌دهد،

و بر آن مسلط می‌شود. کارگر به جای آن‌که بازیگر اصلی پروسه تولید باشد اکنون در کنار و حاشیه آن می‌ایستد. در این تغییر و تبدیل { یعنی در پروسه تولید با استفاده از ماشین آلات} آن‌چه به عنوان سنگ بنای عظیم تولید و ثروت ظاهر می‌گردد، نه کار بلافصلی است که او خود انجام می‌دهد و نه زمانی‌ است که صرف کار می‌کند، بل‌که، به یمن حضورش {حضور کارگر در پروسه تولید} به منزله یک پیکر اجتماعی، {سنگ بنای عظیم ثروت اینک} به خدمت گرفتن (appropriation) {از‌آن خود کرد

ن} قدرت تولیدی عام خود {ازسوی کارگر} است، به خدمت گرفتن فهم طبیعت، و سیادتش بر طبیعت – در یک کلام تکامل فرد اجتماعی است که به منزله سنگ‌بنای تولید و ثروت ظاهر می‌گردد. سرقت زمان کار غیر {زمان کار دیگری} که پایه و اساس ثروت کنونی است، در قیاس با پایه و اساس جدید، که صنعت بزرگ خود خالق آن است، زیربنای محقر رقت‌انگیزی می‌نماید. به مجرد این‌که کار در شکل بلافصلش دیگر سرچشمه ثروت نبود، زمان کار نیز دیگر میزان سنجش آن نبوده، و لذا ارزش مبادله {دیگر میزان سنجش }ارزش مصرف {نباید باشد}. کار اضافه توده {انسان‌ها} دیگر به عنوان شرط رشد ثروت عام وجود نداشته، همان‌گونه که نا-کار(non labour ، در ادامه همین متن هم‌چنین معادلnot-labour آمده است.) عده‌ای قلیل دیگر به عنوان شرط رشد قوای عام دماغی بشر وجود ندارد. بدین ترتیب، تولید مبتنی بر ارزش مبادله در هم می‌شکند، و پروسه تولید مادیِ مستقیم ، از شکل کنونی حاجت و تضادش عاری می‌گردد. رشد آزادانه فردیت‌ها ، و بنابراین کاهش زمان کار لازم نه به منظور استخراج کار اضافه، بل‌که کاهش عمومی کار لازم جامعه به حداقل، که آن‌گاه متناظر است با رشد هنری، علمی و غیره افراد در زمان آزاد شده و با وسائطی که برای همگی آنان خلق شده.» 36

 

گفت و گوی مارکس و باکونین درباره ی آنارشیسم

نوشته: موریس کرانستون
ترجمه: محمد بای بوردی

مقدمه:
در تاریخ سوم نوامبر 1864، کارل مارکس و میخائیل باکونین برای آخرین بار در لندن ملاقات کردند. این ملاقات و گفت و گوهای آن دو در منزل باکونین صورت گرفت. باکونین رهبر شناخته شده آشوب گرایان یا آنارشیست های روسیه برای دیدار کوتاهی به لندن آمده بود و مارکس نیز در همین شهر به حالت تبعید به سر می برد. این دو بیست سال بود که با یک دیگر آشنا بودند، ولی دوستی آنان چندان پایدار نبود و محتاطانه رفتار می کردند و رقابتی نیز برای رهبری بین الملل کارگران بین آن دو در گرفته بود . طرفداران مارکس اغلب در شمال و هواداران باکونین در جنوب اروپا بودند. با آن که نظریات آنها درباره سوسیالیزم کاملا با یکدیگر متفاوت بود ، معذالک هر کدام دیگری را متحد بلقوه ای در نبرد بر علیه بورژوازی تلقی می کرد. در مواردی آن دو دشمن خونی یک دیگر بودند، ولی از نظر هر دو، ملاقاتشان در لندن موفقیت آمیز بود.

 

* * *

باکونین: مارکس عزیز، من می توانم چای و توتون تعارف کنم، در غیر این صورت با کمال تاسف باید عرض کنم فعلا فقر دامن گیرم است و امکان پذیرایی و مهمان نوازی، بسیار اندک.

مارکس: من همیشه فقیرم باکونین و درباره ی فقر چیزی نیست که ندانم. بدترین مصیبت هاست.

باکونین: بردگی بدترین مصیبت است و نه فقر. با یک فنجان چای چطوری؟ من همیشه آن را آماده دارم و این مستخدمه های انگلیسی بسیار مهربانند. به خاطر دارم هنگامی که در “پدینگتون گرین” زندگی می کردم یکی از همین مستخدمه ها به نام “گریس” که از آن همه فن حریف ها بود از صبح تا نیمه شب با آبجوش و قند دائمن از پله ها بالا و پایین می رفت.

مارکس: بلی طبقه کارگر در انگلستان زندگی سخت و دشواری دارند و بایستی اولین گروهی باشند که انقلاب می کنند.

باکونین: فکر می کنی آنها انقلاب می کنند؟

مارکس: بالاخره یا آنها یا آلمان ها.

باکونین: آلمان ها هرگز به پا نمی خیزند و ترجیح می دهند که بمیرند ولی انقلاب نکنند.

مارکس: مسئله خوی و طبع ملی نیست، موضوع پیشرفت صنعتی است که در آن کارگران از موفقیت خود آگاهی می یابند.

باکونین: در اینجا از چنین آگاهی خبری نیست. مستخدمه ای که ذکر خیرش را کردم کاملن مطیع و منزوی و تو سری خور بود و از این که او را چنین استثمار شده می دیدم ناراحت می شدم.

 

مارکس: به نظر می رسد که خودت هم او را استثمار کرده ای.

باکونین: لندن پر از استثمار و بهره کشی است و با این که این شهر بزرگ پر از بدبختی و زاغه هایی با خیابان های پست و تاریک است، معذلک کسی هنوز به فکر سنگر بستن در انها نیست. در هر حال لندن جای یک سوسیالیست نیست.

مارکس: ولی تنها جایی است که ما را می پذیرد. من پانزده سال است اینجا هستم.

 

باکونین: متاسفم که تو هیچ وقت به دیدن من در “پدینگتون گرین” نیامدی. آنجا من کمی بیش از یک سال ماندم و دیروز که کارتت به دستم رسید، به خاطر آوردم که از روزهای گذشته تا کنون، دیداری به هم نداشته ایم. راستی بار آخر در 1848 با هم ملاقات کردیم؟

مارکس: من مجبور بودم که پاریس را در 1845 ترک کنم.

باکونین: بلی به خاطر دارم. من تا سال 1847 در آنجا ماندم و یک سال پس از ملاقات ما در برلن و کمی پیش از شورش “درسدن” به دست دشمن گرفتار شدم. آنها مرا ده سال زندانی کرده و سپس به سیبری فرستادند، ولی همان طور که میدانی از آنجا فرار کردم و به لندن آمدم حالا هم سر پناهی برای زیستن در ایتالیا دارم و هفته دیگر به فلورانس می روم.

مارکس: خوب، اقلا تو پیوسته در سفری.

باکونین: مجبورم. من مانند تو یک انقلابی متشخص نیستم. سلاطین کشور های اروپا مرا آواره کرده اند.

مارکس: همان سلاطین مرا نیز از چندین کشور بیرون انداخته اند. مضافا این که فقر نیز مرا خانه به دوش کرده است.

باکونین: تهیدستی در مورد من هم صادق است. من همواره بی پولم و مجبورم از دوستان قرض کنم. تصور من بر این است که به جز ایام محبس، بخش عمده زندگی خود را با قرض از این و آن سپری کرده ام و حالا هم که پنجاه سال دارم هرگز درباره پول فکر نمی کنم، زیرا جنبه بورژوایی دارد.

مارکس: اقلن خرج و بار خانواده ای بر دوشت نیست و از این جهت خوشبخت هستی.

باکونین: لابد می دانی که من در لهستان ازدواج کردم، ولی بچه نداریم. کمی چای بخور. یک روس بدون چای نمی تواند زندگی کند.

مارکس: تو هم که یک روس تمام عیار هستی و در واقع یک اشرافزاده . لابد برای فردی چون تو باید مشکل باشد که در اذهان رنجبران رسوخ کنی.

باکونین: خودت چی، مارکس؟ آیا تو فرزند یک قاضی بورژوای مرفه نیستی؟ و یا زنت دختر بارون وستفالن خواهر وزیر کشور پروس نیست؟ اصلن نمی توان تو را از یک خانواده معمولی به حساب آورد.

مارکس: سوسیالیزم علاوه بر کارگران به روشنفکران نیز نیازمند است. ضمنا در شب های سر و بی خوابی تبعید، طعم گرسنگی و ظلم و جور را چشیده ام.

باکونین: شب های زندانیان بلندتر و سردتر است و من چنان به گرسنگی خو گرفته ام که حالا هم به ندرت آن را حس می کنم.

مارکس: از زمانی که در لندن هستم، در خانه های مفروش ارزان و بد قواره زندگی کرده ام. من مجبور بوده ام که پول قرض کرده و غذا را نسیه بخرم و سپس برای پرداخت صورت حساب ها لباس هایم را گرو بگذارم. بچه هایم عادت کرده اند که از پشت در به طلبکارها بگویند که من در خانه نیستم. همه ما، زنم، من، مستخدم پیرمان هنوز در دو اطاق زندگی می کنیم و یک تکه اثاث البیت تمیز و درست حسابی در آنجا پیدا نمی شود. من در روی همان میزی کار می کنم که زنم دوخت و دوز می کند و بچه ها به بازی مشغول می شوند. اغلب نیز ساعت ها بدون غذا یا روشنایی هستیم، زیرا پولی برای خرید انها موجود نیست. مضافا این که زنم و بچه ها نیز اغلب بیمارند و نمی توانم آنها را نزد پزشک ببرم، زیرا نه قادر به پرداخت اجرت معاینه پزشک هستم و نه خرید دارویی که تجویز می کند.

 

باکونین: ولی مارکس عزیز، دوستان مهربانی مانند همکارت انگلس چرا کمک نمی کنند؟

مارکس: انگلس فوق العاده سخاوتمند است، ولی همیشه قادر نیست که به من کمک کند. باور کن که هر نوع بدبختی بر سرم آمده و بزرگ ترین مصیبت نیز هشت سال پیش با مرگ پسرم “ادگار” که شش سالش بود به من روی آورد. “فرانسیس بیکن” معتقد است که افراد واقعا مهم آنقدر با جهان و طبیعت تماس دارند و به قدری مفتون و مجذوب چیزهاب مختلف هستند که هر فقدانی را به راحتی تحمل می کنند. من از این گروه افراد نیستم و مرگ پسرم چنان مرا آزرده ساخت که از در گذشت او، امروز نیز مانند روز مرگش اندوهناک هستم.

 

باکونین: اگر به پول احتیاج داری “الکساندر هرزن” فراوان دارد و من همیشه اول به او مراجعه می کنم و دلیلی نمی بینم که به تو نیز کمک نکند.

مارکس: “هرزن” یک اصلاح طلب بورژوا و بسیار سطحی است و حاضر نیستم وقت خود را با چنین اشخاص سر کنم.

باکونین: ولی اگر “هرزن” نبود من نمی توانستم یکی دو سال پیش اعلامیه کمونیست تو را به زبان روسی ترجمه کنم.

مارکس: با این که در ترجمه تاخیر شد، ولی برای آن سپاسگزارم. شاید به عنوان کار بعدی ترجمه کتاب فقر فلسفه را شروع کنی.

باکونین: نه مارکس عزیز. آن را جزو آثار برتر تو نمی شمارم و به طور کلی در مورد “پیر ژوزف پرودون” بیش از حد بی انصافی و کم لطفی شده است.

مارکس: این موضوع عمدی است و غیر از این هم نباید انتظار داشت، زیرا کتابی است در رد کتاب فلسفه فقر او .

باکونین: نوعی مجادله با یک سوسیالیست دیگر است.

مارکس: پرودون یک سوسیالیست نیست. او یک جاهل و خود آموخته از طبقات پایین است که تازه به دوران رسیده و پز خصایصی را می دهد که ندارد. فتاوی احمقانه او در باره علم واقعا غیر قابل تحمل است.

باکونین: من قبول دارم که “پرودن” زیاد بارش نیست، ولی او صدها بار بیش از سوسیالیست های بورژوا، انقلابی است. او آنقدر شهامت دارد که بی دینی خود را اعلام کند. به علاوه او مدافع رهایی از هر نوع سلطه است و می خواهد که سوسیالیسم از هر نوع قیود دولتی مبری باشد. “پرودن” یک آنارشیست یا آشوبگر است و بدان نیز معترف است.

مارکس: به عبارت دیگر آرمان های او شبیه توست.

باکونین: تاثیر او در من هرگز عمیق نبوده است. او از شدت عمل خوشش نمی آید و انهدام را نوعی باز سازی تصور نمی کند. من یک انقلابی فعالم، ولی “پرودن” مانند تو یک سوسیالیست نظریه پرداز است.

مارکس: منظورت را از یک سوسیالیست نظریه پرداز نمی فهمم، ولی به جرات می گویم که به اندازه تو یک انقلابی فعال هستم.

باکونین: مارکس عزیز قصد بی احترامی نداشتم، مضافت این که به خاطر دارم به علت دوئل با هفت تیر از دانشگاه بن اخراج شدی و بنابراین برای انقلاب سرباز خوبی خواهی بود. به شرط آن که بتوانیم تو را از کتابخانه موزه بریتانیا به پشت سنگرها بکشانیم. اگر از تو به عنوان یک سوسیالیست نظریه پرداز نام بردم، منظورم این بود که تو هم مانند “پرودن” یک نظریه پردازی و من هرگز مانند تو یا او نمی توانم رساله های فلسفی بلند و کتب قطور بنویسم. توانایی من در حد یک جزوه است.

مارکس: تو مرد تحصیل کرده ای هستی و نباید مانند “پرودن” عوام پسندانه بنویسی.

باکونین: این درست است که پرودن یک روستا زاده و خود اموخته است و من فرزند یک ملاک ولی تصور می کنم آنچه منظور توست این است که من در دانشگاه برلن فلسفه هگل را خوانده ام.

مارکس: بهترین تحصیلات را کرده ای و من از یک سوسیالیست با فرهنگی مثل تو بیش از این انتظار دارم که در سنگرها تفنگ به دوش گرفته یا تالار اپرای “درسدن” را به آتش بکشد.

باکونین: خجالت ام می دهی مارکس. من شخصن تالار اپرا را آتش نزدم و مسلمن در “درسدن” قصد آشوب نداشتم. حقیقت امر را باید به خاطر داشته باشی این است که مجلس “ساکسون” رای بر تشکیل یک حکومت فدرال در آلمان داد و چون شاه “ساکسون” با هر نوع اتحادی مخالف بود، مجلس را منحل کرد. مردم که مورد توهین قرار گرفته بودند در ماه مه همان سال در خیابان های “درسدن” سنگر بستند و رهبران مجلس که بورژوا های آزادیخواه بودند، وارد ساختمان شهرداری شده و حکومت موقت را اعلام کردند.

مارکس: فکر نمی کنم برای شخصی چون تو که مخالف هر نوع حکومت است، واقعه مسرت بخشی بوده باشد.

باکونین: در هر حال مردم مسلح شده و بر علیه شاه شورش کردند. چون من هم در “درسدن” بودم، خود را در اختیار انقلاب گذاردم. هرچه باشد آموزش نظامی داشتم و آزادیخواهان “ساکسون” هیچ گونه دانشی درباره تسلیحات نداشتند و من با اتفاق چند افسر لهستانی ستاد فرماندهی نیروهای شورشی را تشکیل می دادیم.

مارکس: سربازان خوش اقبالی بودید، گو این که چندان برای تو خوش فرجام نبود.

باکونین: حق با توست. چند روز بیشتر طول نکشید و شاه از پروسی ها قوای کمکی گرفت و ما مجبور به تخلیه “درسدن” شدیم. همان طور که گفتی برخی از یاران ما، تالار اپرا را به آتش کشیدند، ولی من معتقد بودم که بایستی ساختمان شهرداری را که که خودمان نیز در آن مستقر بودیم منفجر سازیم. ولی لهستانی ها غیبشان زد و “مونر” نیز که از آخرین آزادیخواهان “ساکسون” بود تصمیم به انتقال حکومت به “شمنیتز” گرفته بود و من چون نتوانستم او را ترک کنم، لذا مانند بره ای به مسلخ کشانده شدم. در “شمنیتز” شهردار ما را در رختخواب مان دستگیر کرد.

مارکس: و بدین ترتیب روانه زندان شدی. به خاطر وحدت آلمان و به خاطر این که به زور می خواستی یک حکومت آزاد بورژوا تشکیل دهی. واقعا مسخره است.

باکونین: امکان داشت که مرا به خاطر همین موضوع حتی اعدام کنند، ولی حالا عاقل تر هستم و از محضر تو کسب فیض فراوان کرده ام. من در سال 1848 با تو مخالفت کردم، ولی حالا می بینم که حق با تو بود. متاسفانه شعله های جنبش انقلابی اروپا مرا بیشتر متوجه نکات منفی انقلاب کرد تا نکات مثبت آن.

مارکس: خوشحالم که این سالها مکاشفه و تفکر ثمر بخش بوده است.

باکونین: با وجود این هنوز در یک مورد حق با من بود. من به عنوان یک نفر اسلاو آزادی و رهایی نژاد اسلاو را از زیر یوغ المان می خواستم و آن را از طریق انقلابی که به انهدام رژیم های فعلی روسیه، اطریش، پروس و ترکیه و تجدید سازمان مردم در یک محیط کاملا آزاد منجر می شد، جستجو می کردم.

مارکس: بنابراین هنوز درباره وحدت اسلاو می اندیشی و هنوز همان روس میهن پرستی هستی که در پاریس بودی.

باکونین: منظورت از یک روس میهن پرست چیست؟ آیا هنوز معتقدی که من جاسوس دولت روسیه هستم؟

مارکس: من هرگز چنین فکری نداشته ام و یکی از دلایل زیارت امروز تو این است که آثار باقی هر نوع شبهه ای را در مورد این سوء ظن نا خوش آیند، پاک کنم.

باکونین: ولی این داستان برای اولین بار در روزنامه “نئو اینشزایتونگ” که تو سر دبیرش بودی منتشر شد.

مارکس: من قبلا این موضوع را شرح داده ام. داستان از اینجا آغاز شد که خبرنگار ما از پاریس گزارش داد که ژرژ ساند گفته است تو جاسوس روس هستی. بعدا ما تکذیب ژرژ ساند و خود تو را به طور کامل چاپ کردیم. ما کار دیگری جز این نمی توانستیم انجام دهیم. خود من هم تاسف خود را بارها اظهار داشته ام.

باکونین: با آن که می دانی از زندان اتریش به حبس مجرد در زندان روسیه منتقل و سپس به سیبری تبعید شدم، معذالک این شایعه را هنوز نتوانسته ای از بین ببری. تو هرگز زندان نبوده ای و معنی زنده به گور شدن را نمی دانی. این که هر لحظه از روز و شب مجبوری به خود بگویی که من برده ام و هدر رفته ام. این که سرشار از شجاعت باشی و فداکاری برای آزادی باشی، ولی همه عشق و علاقه خود را در یک چهار دیواری محبوس ببینی. این ها همه به قدر کافی ناراحت کنند است تا چه رسد به این که پس از آزادی متوجه شوی که برچسب جاسوسی برای خائنی که تو را محکوم کرده است به پیشانی توست.

مارکس: ولی دیگر کسی آن داستان را باور نمی کند.

باکونین: متاسفانه، در لندن دوباره همان شایعه پخش شده است و در یکی از روزنامه های “دنیس اورکهات” که از دوستان انگلیسی توست به چاپ رسیده است.

مارکس: “اورکهات” آدم عجیبی است. به هر چه که منشا ترکی دارد عشق می ورزد و از هرچه روسی است بدش می آید. به طور کلی عقل اش پاره سنگ بر می دارد.

باکونین: ولی تو برای روزنامه او مقاله می نویسی و در برنامه های او شرکت می کنی.

مارکس: او یک آدم عجیب و غریب و دوست داشتنی است و چون در مورد “پالمرستون” با من هم عقیده بوده و یا بدان تظاهر می کند، لذا امکاناتی برای انتشار نوشته هایم فراهم می سازد. در واقع نوعی تبلیغ است و مثل روزنامه “نیویورک تریبون” خیلی کم هم پول می دهد. در هر حال بگذار به تو اطمینان دهم که تجدید شایعه احمقانه جاسوسی برای روسیه مرا بیش از خودت ناراحت کرده است. امیدوارم به من اجازه دهی یک بار دیگر برای دخالتی که در پخش این شایعه داشته ام از تو پوزش بطلبم. هرگز از تاسف خوردن برای این مسئله باز نمانده ام.

باکونین: البته عذرخواهی تو را می پذیرم مارکس.

مارکس: ولی مسئله ای را بایستی صمیمانه با تو در میان گذارم، این است که وحدت اسلاو را به نفع سوسیالیزم نمی دانم و فقط وسیله ای برای پیشرفت و افزایش قدرت روس در اروپا خواهد شد.

باکونین: وحدت اسلاو از نوع دموکراتیک آن بخشی از جنبش آزادی بخش اروپاست.

مارکس: مزخرف، مزخرف.

باکونین: مارکس عزیز ثابت کن که مزخرف است. چه دلایلی داری؟

مارکس: زمان مناسب برای وحدت اسلاو قرون هشت و نه بود که اسلاو ها جنوب اروپا، تمام مجارستان و اطریش را در اشغال داشتند و ضمنا ترکیه آن زمان را نیز تهدید می کردند. اگر آنها نتوانستند در آن زمان از خود دفاع نموده و هنگامی که دشمنان آنها یعنی آلمان ها و مجار ها یک دیگر را قطعه قطعه می کردند، استقلال یابند چگونه می توان انتظار داشت که پس از هزار سال بندگی و فقدان ملیت این عمل انجام شود؟ تقریبا هر کشوری در اروپا از این اقلیت های عجیب و غریب و پسمانده ی گذشته دارد که توسط ملت های حاکم عقب رانده شده اند. لابد به خاطر داری که هگل آن ها را تفاله قومی می نامد.

باکونین: بنابراین تو این مردم را کاملا پست و حقیر شمرده و حق حیات برایشان قایل نیستی.

مارکس: من از زبان حق و حقوق چیزی سر در نمی آورم. وجود چنین مردمانی خود اعتراض به تاریخ است و به همین جهت آنها همیشه مرتجع اند. به گالها در اسپانیا، هواداران بربون ها و یا به اطریش در سال 1848 نگاه کن. آن موقع چه کسانی انقلاب کردند؟ آلمان ها و مجار ها و کدام مردم تسلیحات لازم را برای در هم شکستن انقلاب در اختیار مرتجعین اطریش گذاردند؟ اسلاو ها، اسلاو ها با ایتالیایی ها جنگیدند و به نام پادشاه “هایسبورگ” وین را تصرف کردند. قوای اسلاو، هایسبورگ ها را بر اریکه قدرت نشانده است.

باکونین: طبیعی است که در ارتش امپراطور، اسلاوها نیز شرکت دارند، ولی باید بدانی که جنبش وحدت اسلاوها دموکراتیک بوده و مصمم است که با هاپسبورگ ها، رومانف ها و هوهنزلرن ها به یک اندازه مخالفت کند.

مارکس: بلی من اعلامیه های شما را خوانده ام و می دانم می خواهید چکار کنید.

باکونین: بنابراین می دانی که چه گفته ام. از میان برداشتن کلیه مرزهای تصنعی در اروپا و ایجاد مرزهایی که مبتنی بر خواسته ها و حاکمیت خود مردم است.

مارکس: ظاهرن خیلی خوب است، ولی مشکلات واقعی اجرای چنین برنامه ای را نادیده می گیری و آن مراتب متفاوت پیشرفت و تمدن مردم کشورهای مختلف اروپاست.

باکونین: من همواره مشکلات را در مد نظر دارم و برای از میان برداشتن آن نیز پیشنهاد کرده ام که فدراسیونی از این کشور ها تشکیل شود. یک اسلاو با آلمانی یا مجار پدر کشتگی ندارد و ما بر اساس برادری، برابری و آزادی، دست اتحاد به سوی آنها دراز می کنیم.

مارکس: ولی این ها همه حرف است و حقیقت چیز دیگری است. واقعیت امر این است که به استثنای نژاد خودت و لهستانی ها و شاید اسلاوهای ترکیه، سایر اسلاوها مطلقا آینده ای ندارند، زیرا فاقد شرایط تاریخی، جغرافیایی، اقتصادی، سیاسی و صنعتی مورد نیاز استقلال بوده و ضمنا مدنیت ندارند.

باکونین: و آلمان ها دارند. آیا فکر می کنی که تمدن بزرگتر آنها به آلمان ها اجازه می دهد که اروپا را تسخیر کرده و هر جنایتی را مرتکب شوند؟

مارکس: کدام جنایت؟ تاکنون هر چه در تاریخ خوانده ام، تنها جنایتی که آلمان ها و مجارها نسبت به اسلاو ها روا داشته اند، جلوگیری از ترک شدن آنها بوده است. اگز این کشورهای کوچک و پراکنده با یک دیگر بر علیه دشمن مشترک متحد نشده بودند، چه بلایایی که بر سر آنها نمی آمد.

باکونین: از آنها به عنوان متحدی دفاع نشده است، بلکه تحقیر و استثمار شده اند.

مارکس: ممکن است چند گل هم زیر پا پرپر شود، ولی بدون زور و قاطعیت نیز هیچ چیز در تاریخ به دست نمی آید.

باکونین: مثل همیشه مثل یک آلمانی واقعی صحبت می کنی.

مارکس: برعکس، من همواره نسبت به تعصبات ملی آلمان مخالفت ورزیده ام. من همیشه گفته ام که المان نسبت به کشورهای تاریخی بزرگ مانند انگلستان و فرانسه عقب افتاده است و چون نسبت به وطن خودم احساساتی نیستم، لذا احساسات توهم آلود اسلاو ها را نیز نمی پذیرم.

باکونین: شاید به همین دلیل از جنگ پروس و دانمارک جانبداری کردی.

مارکس: من به همان دلیل که جنگ فرانسویان را در الجزیره تایید کردم، از جنگ پروس بر علیه دانمارک پشتیبانی نمودم. گسترش توسعه صنعتی ظهور سوسیالیسم را تسریع می کند.

باکونین: نظر من درباره آلمان نظری است که ولتر درباره خدا داشت. یعنی اگر وجود نداشت، می بایستی آن را اختراع کنیم. برای زنده نگه داشتن وحدت اسلاوها، هیچ چیز موثرتر از نفرت از آلمان ها نیست.

مارکس: این خود دلیل دیگری است که وحدت اسلاو مورد نظر تو مرتجعانه است. زیرا به جای نفرت از دشمنان واقعی آنها یعنی بورژوازی به مردم می آموزد که از آلمان ها متنفر شوند.

باکونین: این دو دست در دست هم پیش می روند و این هم مدلل پیشرفتی است که نسبت به میهن پرستی خام و نپخته دوران جوانی در من حاصل شده است. نظر فعلی من این است که اگر اکثریت مردم از آموزش و پرورش، نان و ایام فراغت محروم باشند، برای آنها آزادی دروغی بیش نیست.

مارکس: من تور ا همان طور که می دانی دوست خود می دانم و از این که تو را یک سوسیالیسم بشمارم لحظه ای درنگ نمی کنم. علی رغم;

باکونین: علی رغم چه؟

مارکس: این که به سیاست علاقه مند نیستی.

با کونین: من مسلما به مجلس، احزاب، مجلس های موسسان و یا این قبیل نهادهای نمایندگان مردم علاقه مند نیستم. بشریت در جستجوی دنیای الهام بخش تری است. دنیایی جدید، بدون قانون و بدون حکومت ها.

مارکس: یعنی آنارشیسم یا آشوب طلبی.

باکونین: بلی، آشوب طلبی، ما باید کلیه نظام های سیاسی و اخلاقی امروز جامعه را از صدر تا ذیل به هم ریزیم. تغییر نهادهای موجود دردی را دوا نمی کند.

مارکس: من آرزوی دگرگونی آنها را ندارم و فقط می گویم که کارگران باید آنها را در اختیار گرفته و سپس متحول سازند.

باکونین: آنها بایستی به کل محو شوند، دولت، غرایز، اراده و استعداد ما را تباه می کند و اولین اصل هر سوسیالیسم واقعی براندازی جامعه است.

مارکس: البته تعریف عجیب و غریبی از سوسیالیسم است.

باکونین: من علاقه ای به تعاریف نداریم و از این جهت با تو فرق می کنم. من معتقد نیستم که یک نظام آماده و حاضری می تواند نجات بخش دنیا باشد. من نظامی هنوز ندارم و جستجوگرم. من به غریزه بیش از اندیشه اعتقاد دارم.

مارکس: ولی بدون یک برنامه نمی توانی یک سوسیالیست باشی.

باکونین: البته که برنامه ای دارم و اگر علاقه مندی که نکته به نکته برایت شرح دهم، برنامه خود را برایت می گویم. اول، هر نوع قوانین و مقررات مصنوع بشر را کنار می گذارم.

مارکس: ولی بدون قانون که نمی شود، زیرا عالم وجود نیز قوانین خود را دارد.

باکونین: البته که قوانین طبیعت را نمی توان کنار گذارد. ضمنن با تو نیز موافقم که بشر می تواند با آگاهی و درک قوانین طبیعت که حاکم بر عالم وجود است، آزادی بیشتری به دست آورد. بشر از طبیعت نمی تواند فرار کند و سعی در چنین کاری عبث و بیهوده است، ولی آنچه من پیشنهاد کردم ملغی ساختن کلیه قوانین ساخته و پرداخته دست انسان، مانند قوانین سیاسی و قضایی است.

مارکس: چون فکر می کنی که جامعه نباید هیچ قانونی را به افراد خود تحمیل کند؟

باکونین: جامعه نباید نیاز به تحمیل قانون داشته باشد. انسان یک موجود اجتماعی است و خارج از ان یک جانور وحشی است یا یک قدیس. البته در جوامع سرمایه داری که رقابت و مالکیت وجود داشته و افراد رو در روی هم قرار می گیرند به قوانینی نیازمندیم. بدین علت بدون سوسیالیسم، آزادی امکان پذیر نیست.

مارکس: من هرگز سوسیالیسم را بدون آزادی تایید نمی کنم.

باکونین: ولی مارکس عزیز تو این کار را کرده ای، زیرا خواهان دیکتاتوری رنجبران هستی.

مارکس: دیکتاتوری رنجبران نیز جزیی از فرآیند آزاد سازیست.

باکونین: وقتی از آزادی سخن می گویم، در مخیله خود تنها نوع آزادی را که سزاوار این نام است، در مد نظر دارم. آزادی ای که در ان استعداد های فکری، معنوی و مادی که در نهاد هر انسان است پرورش کامل یابد. آزادی ای که هیچ محدودیتی را به جز آنچه طبیعت انسان ترسیم می کند نمی پذیرد و بالاخره غرض از آزادی، آزادی است که به جای این که آزادی دیگران آن را محدود سازد، با آزادی همگان تایید و گسترده می شود. من فکر آزادی را می کنم که بر نیروی توحش و اصول مرجعیت پیروز می شود.

مارکس: حرف هایت را شنیدم، ولی نمی دانم آنها را چگونه معنی کنم. فقط نکته ای را تذکر می دهم و آن این که بدون پذیرش اصل مرجعیت، کمکی به ظهور سوسیالیسم نکرده و یا دستاوردی در سیاست نصیب نخواهد شد.

باکونین: سوسیالیسم به اصل انضباط نیازمند است و نه مرجعیت. این انضباط هم نه از خارج، بلکه از طریق انضباط فردی و دلبخواهی که هیچ گونه مغایرتی نیز با اصل آزادی ندارد، ایجاد می شود.

مارکس: به نظر می رسد از تجارب خود در مورد آشوب ها چیزی یاد نگرفته ای. چنین جنبش هایی بدون اصل مرجعیت پا نمی گیرند. حتی در ارتش آنارشیسم نیز به افسران نیازمندیم.

باکونین: این بدیهی است که به هنگام جنگ، وظایف و نقش ها به نسبت لیاقت افراد که در معرض ارزیابی و قضاوت کل جنبش است، بین آنها تقسیم می شود. برخی از افراد فرمان می دهند و برخی فرمان می برند، ولی هیچ وظیفه ای تثبیت نشده و ابدی نمی گردد. سلسله مراتب وجود ندارد و رهبر امروز ، ممکن است زیردست ِ فردا شود. هیچ کس نسبت به دیگری ارتقا مقام نمی یابد و اگر موقتن هم لازم باشد بعدا به جای نخست بر می گردد. مانند موج های دریا که بالاخره به مرز ستایش انگیز برابری می رسند.

مارکس: بسیار خوب باکونین، اگر تو به وجود رهبری و فرماندهی در نبرد معترفی، در این صورت اختلافی نداریم. من خودم همیشه گفته ام که دیکتاتوری رنجبران فقط در مراحل اولیه سوسیالیسم مورد نیاز است و به مجرد آن که جامعه بدون طبقه پا گیرد، نیازی به دولت نیست و به قول همکارم انگلس، دولت گورش را گم می کند.

باکونین: در اعلامیه کمونیستی که تو انگلس نوشته اید از زوال خبری نیست، در هر حال جزوه فوق العاده ای است و اگر آن را تحسین نمی کردم به روسی ترجمه نمی کردم. بدیهی است این حقیقت به جای خود باقی است که از ده نکته ای که به عنوان برنامه سوسیالیستی در آن جزوه ذکر کرده ای، نه مورد موجبات بزرگتر شدن دولت را فراهم ساخته و در این برنامه ها دولت مالک وسایل تولید بوده، بازرگانی و بانکداری را کنترل کرده، کار را اجباری نموده، مالیات ها را جمع آوری و زمین ها را به انحصار خود در آورده و ارتباطات و مخابرات را نیز در ید خود داشته و مدارس و دانشگاه ها را نیز اداره می کند.

مارکس: اگر از این برنامه خوشت نمی آید، سوسیالیسم ار نیز دوست نداری.

باکونین: ولی این که سوسیالیزم نیست، بلکه شکل متعالی دولت گرایی است که این قدر مورد نظر آلمان ها نیز می باشد. سوسیالیسم عبارت است از اداره صنعت و کشاورزی توسط خود کارگران.

مارکس: یک دولت سوسیالیستی، دولت کارگران است، ولی اداره آنها غیر مستقیم می باشد.

باکونین: ولی این خود نمونه بارزی از توهم در نظام دموکراسی بورژواهاست که خیال می کنند مردم می توانند دولت را کنترل کنند. برعکس در عمل این دولت است که مردم را اداره می کند و هرچه قدرتمندتر باشد، سلطه آن خرد کننده تر است. نگاهی به وقایع آلمان بکن. هرچه دولت بیشتر رشد کرده، کلیه فساد ناشی از تمرکز قدرت به افراد جامعه ای که شاید صادق ترین در دنیا بودند گسترش یافته. مضافا این که انحصار های سرمایه داری نیز متناسب با سرعت رشد دولت، بزرگ شده است.

مارکس: رشد انحصارهای سرمایه داری راه را برای ظهور سوسیالیسم هموار می سازد. علت این که روسیه تا این حد از سوسیالیسم فاصله دارد، این است که تازه دارد از فئودالیسم خارج می شود.

باکونین: مارکس عزیز، مردم روسیه بیش از تصور تو به سوسیالیسم نزدیک اند. دهاقین روسی سنت انقلابی از آن خود داشته و بایستی نقش عمده ای در آزاد سازی و رهایی بشر ایفا کنند. انقلاب روسی در کلیه ویژگی های مردم آن سامان ریشه دارد. در قرن هفده روستاییان جنوب شرقی به پا خاستند و در قرن هجده نیز پوکاچف شورش دهاقین را در حوزه ولگا به مدت دوسال رهبری نمود. روسها دست از آشوب نمی کنند و معتقدند که نهال پیشرفت بش با خون انسان آبیاری شده است. از بازی با آتش هم دست نمی کشند، هم چنان که به آتش کشیدن مسکو به قصد شکست ناپلون یک پدیده کاملن روسی بود. در چنین شعله هایی نژاد بشر از قید بندگی رهایی می یابد.

مارکس: بسیار مهیج شد، ولی واقعیت امر این است که سوسیالیسم بستگی به پیدایش رنجبران خودآگاه دارد که فقط در کشورهای صنعتی مانند انگلستان، المان و فرانسه وجود دارند. در مقام مقایسه با سایر طبقات اجتماعی، جامعه روستایی کمترین تشکل و امادگی را برای انقلاب دارند. روستاییان حتی از اراذل و اوباش شهرهای نیز عقب افتاده تر بوده و مانند بربرها یا انسان های غارنشین هستند.

باکونین: این نشان می دهد که چقدر با هم اختلاف نظر داریم. از نظر من گل سرسبد رنجبران در قشر کارگران و صنعتگران ماهر کارخانه جات که از نظر بینش سیاسی نیز نیمه بورژوا هستند خلاصه نمی شود. من چنین افراد را در جنبش های نوین دیده ام و به تو اطمینان می دهم که با انواع تعصبات اجتماعی و خواسته های و اطوار طبقه متوسط آراسته اند. صنعتگران ماهر کمتر از همه کارگران سوسیالیست هستند و به اعتقاد من گل سرسبد رنجبران، توده های بی سواد و محروم و پر جوش و خروش جامعه هستند که تو آنها را به عنوان روستاییان و اراذل و اوباش تلقی می کنی.

مارکس: مسلما به مفهوم واقعی رنجبران پی نبرده ای. رنجبران، بی چیزان و فقرا نیستند. در تاریخ همواره افراد فقیر وجود داشته اند، ولی رنجبران پدیده ای جدید در تاریخ است. فقر با جوش و خروش افراد نیست که آنها را رنجبر می کند، بلکه تنفر و خشم آنها نسبت به بورژوازی و شجاعت، استقامت و عزم جزم آنها برای خاتمه دادن به چنین وضع است. رنجبر هنگامی به وجود می آید که این خشم درون و خوداگاهی از طبقه اجتماعی بر فقر افزوده می شود. رنجبران طبقه ای با هدف های انقلابی هستند که هدف آنها از بین بردن کلمه طبقه اجتماعی است. طبقه ای که تا همه انسان ها را آزاد نسازد خود نمی تواند آزاد باشد.

باکونین: ولی دولت سوسیالیستی تو طبقات را از بین نمی برد، بلکه دو گروه حاکم و محکوم ایجاد می کند و حکومتی که به وجود می آید در امور مردم دخالت بیشتر می کند. در یک طرف روشنفکران دست چپی و مستبد، متکبر و مغرور تحت لوای اگاهی فرمان می دهند و در سوی دیگر توده های جاهل اطاعت می کنند.

مارکس: قانونگزاران و مدیران دولت سوسیالیستی برگزیدگان مردم خواهند بود.

باکونین: این هم از آن توهمات است که حکومتی ناشی از انتخابات عمومی را مبین اراده و خواست مردم بدانیم. حتی ژان ژاک روسو نیز به پوچی این اندیشه پی برد. هدف ها و مقاصد غریزی نخبگان حاکم همواره بر علیه مقاصد غریزی مردم عادی است و به علت پایگاه رفیعشان بعید به نظر می رسد که مانند یک مدیر مدرسه یا مربی رفتار نکنند.

مارکس: دموکراسی لیبرال هرگز نمی تواند کاری از پیش ببرد، زیرا نهاد های سیاسی همواره تحت تاثیر و نفوذ قدرت مالی بورژوازی هستند.

باکونین» دموکراسی سوسیالیستی را نیز فشارهای دیگر منحرف و آلوده می کنند. مجلسی منحصرا مرکب از کارگران، همان کارگران سوسیالیست سرسخت امروز، شبانه به مجلس اعیان و اشراف تبدیل می شود. همیشه هم این طور بوده است. شما افرادی را که طالب تحولات بنیادی و اساسی هستند در مسند قدرت قرار دهید، آنها محافظه کار می شوند.

مارکس: دلایلی برای این کار وجود دارد.

باکونین: مهمترین دلیل این است که یک دولت دموکراتیک خود نوعی تناقض است، زیرا دولت، حاکمیت و مرجعیت و قدرت داشته و موحد نابرابری است. از طرفی دموکراسی مظهر برابری و مساوات است. بنابراین دولت و دموکراسی با هم نمی توانند وجود داشته باشند. “پرودون” چه خوش گفته است که آرای عمومی ضد انقلابی است.

مارکس: این فقط نیمی از واقعیت و از تراوشات بینش روزنامه نگارانه “پرودون” است. بدیهی است این یک حقیقت است که معمولا کارگران به علت فشار فقر به راحتی تحت تاثیر تبلیغات بورژوازی قرار گرفته و از آرای آنها سو استفاده می شود. ولی از آرای عمومی برای مقاصد سوسیلیستی نیز می توان استفاده نمود. ما می توانیم با ورود خود به گود سیاست، آنچه را که فقط به ظاهر دموکراتیک است، در باطن نیز دموکراتیک سازیم. در هر حال از طریق مجلس می توان بخشی از مقاصد خودمان را عمل کنیم.

باکونین: هیچ دولتی حتی سرخ ترین جمهوری ها، آزادی مورد نظر را به مردم نمی دهند و هر دولتی که شامل دولت سوسیالیستی تو نیز هست بر مبنای زور است.

مارکس: جایگزین زور چیست؟

باکونین: روشنگری و تنویر افکار.

مارکس: ولی مردم روشن نیستند.

باکونین: می توان آنها را آموزش داد.

مارکس: اگر دولت این کار را نکند، چه کسی آنها را آموزش می دهد.

باکونین: جامعه، خودش خود را آموزش می دهد. متاسفانه حکومت های جهان، مردم را در چنان جهالتی نگه داشته اند که نه تنها برای کودکان، بلکه برای همه مردم بایستی مدارسی ایجاد نمود. این مدارس باید از هر نوع اصل مرجعیت منزوی باشد. این مدارس شکل متعارفی نخواهد داشت و شاگردان با تجربه در همان زمان که مشغول فراگیری هستند به معلمین خود نیز خواهند آموخت. بدین ترتیب نوعی ارتباط فکری بین آنها برقرار می شود.

مارکس: بسیار خوب اقلا به وجود دو گروه معلم و متعلم اعتراف می کنی. پس از پیدایش جامعه سوسیالیستی من شخصن مشکلی به نام آموزش و پرورش نمی بینم.

باکونین: بلی، اولین مسئله، استقلال و آزادی اقتصادی است و بقیه به دنبال آن خواهد آمد.

مارکس: ولی همین طوری و به خودی خود به دنبال نخواهد آمد، مگر این که دولت سوسیالیستی آن را تامین کند و در این مورد نیز دلایل تاریخی وجود دارند. با سوادترین مردم اروپای امروز یعنی فرانسوی ها و آلمانها، تعلیم و تربیت خود را مدیون یک نظام دولتی آموزش و پرورش عمومی می دانند. در کشور هایی که دولت مدرسه نمی سازد، بی سوادی مردم یاس آور است.

باکونین: مدارس و دانشگاه های معروف انگلستان تحت کنترل دولت نیستند.

مارکس: ولی تحت سیطره کلیسای انگلستان هستند که بدتر بوده و در هر حال جزئی از دولت است.

باکونین: دانشکده های دانشگاه های کمبریج و آکسفورد را مجامعی مستقل و قایم به ذات از دانشمندان اداره می کنند.

مارکس: از نحوه زندگی انگلیسی زیاد مطلع نیستی. قوانین مجلس هر دو دانشگاه آکسفورد و کمبریج را تغییر بنیادی داد و برای جلوگیری از جمود فکر کامل آنها دولت مجبور به مداخله شد.

باکونین: ولی وجود این دانشگاه ها حاکی از آن است که دانشمندان می توانند دانشکده های خود را اداره نمایند و دلیلی وجود ندارد که چرا کارگران کارخانجات و مزارع خود را به همن ترتیب اداره نکنند.

مارکس: بدون شک روزی چنین چیزهایی واقعیت پیدا خواهند کرد، ولی در این برهه از زمان یک دولت کارگری بایستی جایگزین بورژواها گردد تا نظام بهتری فراهم آید.

باکونین: در این مورد با تو مخالف ام. تو معتقدی که کارگران را برای تصاحب دولت باید تشکل داد، ولی من همین تشکل را به منظور از بین بردن دولت و اگر مودبانه بگویم، تصفیه دولت را می خواهم. تو می خواهی از نهادها و تشکیلات سیاسی استفاده کنی، ولی من می خواهم که مردم به خودی خود و آزادانه، تشکل و اتحاد یابند.

مارکس: منظورت از تشکل خود به خودی چیست؟

باکونین: وجود کار، خود سازمان بخش است. بدین ترتیب که اتحادیه ها و مجامع تولیدی مناطق مختلف بر اساس همیاری به یک دیگر ملحق شده و به نوبه خود واحدهای بزرگتر را ایجاد خواهند کرد. البته منشا و خاستگاه قدرت همیشه از پایین خواهد بود.

مارکس: چنین طرح هایی کاملا غیر واقعی بوده و تفاوتی با اندیشه های سوسیالیست های خیال پرداز ندارد. همه آنها احمقند و متاسفانه بدون زیان نیز نیستند، زیرا مفاهیم مجعولی از سوسیالیسم را شایع می سازند که ممکن است جایگزین مفاهیم راستین گردد. از طرفی با منحرف ساختن افکار از جنگ طبقاتی تاثیر محافظه کارانه و مرتجعانه دارند.

باکونین: این تهمت را نمی توان به من زد که من توجه مردم را از نبرد طبقاتی و عاجل منحرف می کنم. مضافا این که من هم مثل تو معتقدم که در دنیا فقط دو حزب انقلاب و ارتجاع وجود دارد. سوسیالیست های آرام با جوامع اشتراکی و دهکده های نمونه شان به حزب ارتجاع تعلق دارند. دیگر حزب انقلاب که متاسفانه به دو گروه تقسیم می شوند، یکی پرچمدار سوسیالیسم دولتی است که تو نماینده آنی و دیگر سوسیالیست های آزادیخواه که من یکی از آنانم. بدیهی است که طرفداران تو بیشتر در آلمان و انگلستان اند، ولی سوسیالیست های ایتالیا و اسپانیا همگی آزادیخواه هستند. حال باید دید که در جنبش های جهانی کارگران کدام گروه پیروز می شوند.

مارکس: امیدوارم گروه سوسیالیست های اصیل و نه آشوب طلبان.

باکونین: تو گروه خود را اصیل می شماری، زیرا در مورد استبداد عامه پسند، خود را دلخوش می داری و نمی دانی که مانند هر دولت دیگر، بردگی به ارمغان می آورد.

مارکس: این تصور غلط توست، زیرا دولت همیشه وسیله ظلم بوده است، ولی آیا نوع متفاوتی از دولت امکان پذیر نیست؟

باکونین: البته می توانم یک دولت کاملا متفاوتی تصور کنم که نمی توان آن را دولت نامید. چیزی در ردیف آنچه “پرودون” پیشنهاد کرده است: نوعی دفتر کار یا دفتر مرکزی در خدمت جامعه.

مارکس: شاید در نهایت امر این تنهای چیزیست که هر جامعه سوسیالیستی خواهد داشت. زمانی می رسد که حکومت بر مردم جای خود را به اداره امور خواهد داد، ولی پیش از این که دولت از بین برود، بایستی بزرگ شود.

باکونین: تناقض و تضاد را توامان دارد.

مارکس: فرض که چنین است. فلسفه هگل را هر دو خوانده ایم. می دانی که منطق تاریخ، منطق تضادهاست. هر چه را که تصدیق و تایید می کنیم، انکار و نفی نیز می نماییم.
باکونین: بحث خوبی در فلسفه هگل است و نه تاریخ. هر گز نمی توان دولت را با بزرگتر کردن آن، از بین برد. من مرید تو هستم و هر چه بیشتر از سن ام می گذرد اعتماد من به تو که انقلاب اقتصادی را برگزیدی و دیگران را نیز به دنبال خود کشیدی، بیشتر می شود ولی هرگز با پیشنهادات سلطه گرانه تو ، نه موافقم و نه از آن سر در می آورم.

مارکس: اگر تو آشوب طلب و انارشیست هستی، مرید من نمی توانی باشی و شاید بهتر است که اشتباهات تو را بر شمارم. اول این که تو از اصل مرجعیت چنان صحبت می کنی که انگار در هر زمان و مکان، نادرست و غلط است. چنین برداشتی بسیار سطحی است. ما در عصر صنعتی زندگی می کنیم و کارخانه هایی که صدها کارگر بر کار ماشین آلات پیچیده نظارت دارند، جایگزین کارگاه های کارگاه های تولید کنندگان انفرادی شده است. حتی کشاورزی نیز در حال ماشینی شدن است و کار گروهی جای کار فردی را می گیرد. کار گروهی مستلزم سازمان است و سازمان مرجعیت می طلبد. در قرون وسطا هر صنعتگر می توانست ارباب خود باشد، ولی در دنیای جدید بایستی رهنمود و توجیه و اطاعت و تبعیت موجود باشد. اگر هیچ گونه مرجعیتی را نپذیری، بایستی در گذشته زندگی کنی.

باکونین: ولی من با هر نوع مرجعیت مخالف نیستم. مثلا در مورد پوتین و چکمه، من به چکمه دوز مراجعه می کنم. در مسایل مسکن به معمار و در مسایل بهداشتی به پزشک. ولی هرگز اجازه نمی دهم که چکمه دوز یا معمار یا پزشک مرجعیت خود را بر من تحمیل کنند. من آزادانه عقاید آنها را پذیرفته و به دانش تخصصی آنها احترام می گذارم، ولی ضمنا این حق را برای خود محفوظ می دارم که نسبت بدان انتقاد کنم و اگر با نظرخواهی از یک مرجع قانع نشدم، با مراجع متفاوت مشورت نموده و نظرشان را با هم مقایسه نمایم. زیرا می دانم که همه جایز الخطا هستند و عقل کلی وجود ندارد و من هم مانند دیگران همه چیز را نمی توانم بدانم. به همین جهت منطق حکم می کند که هیچ مرجع جهانشمول ثابت و پایدار را نپذیرم.

مارکس: ولی اگر مرجعیت را از حیات سیاسی و اقتصادی حذف کنیم، هیچ کاری، اگر هم انجام شود کار آیی مطلوب نخواهد داشت. مثلا چگونه ممکن است یک راه آهن را اداره کرد، اگر کسی با ختیاراتی موجود نباشد تا درباره ساعت حرکت قطار، ترتیب حرکت قطار، انتظامات و غیره تصمیم بگیرد.

باکونین: کارگران راه آهن خودشان محافظین و سوزنبان ها و غیره را انتخاب کرده و دستورات آنها را هم اطاعت می کنند. در مورد این که چه کسی کوره لوکوموتیو را روشن نگه داشته و چه کسی در کوپه درجه یک سفر کند، سوال جالبی است که می خواهم از هر سوسیالیست پرسیده شود. در سوسیالیسم مورد نظر من مردم با توافق بین خود، به نوبت کار را انجام داده و از راحتی کوپه درجه یک نیز برخوردار خواهند شد. ولی در سوسیالیسم آرمانی تو هنوز آتشکار فقیر لوکوموتیو به کار خود ادامه می دهد و در عوض مدیران دولت سوسیالیست با سیگار برگشان کوپه های درجه یک را اشغال می کنند.

مارکس: گوش کن باکونین، علاقه من به دولت بیش از تو نیست. همه سوسیالیست ها متفق القولند که دولت سیاسی به مجرد موفقیت سوسیالیسم ضرورت نداشته و متلاشی می شود. ولی تو معتقدی که دولت سیاسی بایستی یک شبه مضمحل شده و کارگران بدون هر گونه رهبری، انضباط یا مسئولیت، به حال خود رها شوند. واقعیت امر این است که شما آشوبگرایان هیچ برنامه ای برای آینده ندارید.

باکونین: این بدان علت است که ما به دقت نمی توانیم آینده را پیش بینی کنیم. تمام تاریخ موجود، تاریخ جنگ طبقاتی است ولی آینده کاملا متفاوت خواهد بود، زیرا هنگامی که رنجبران ریشه ظالمین را برکنند، فقط یک طبقه باقی می ماند و اگر از خاکستر دولت قبلی دولت جدیدی سر در نیاورد مردم قادر خواهند بود که امور خود را بر مبنای تعاون و همکاری انجام دهند. در اقتصاد سوسیالیستی منافع واقعی انسان ها در تضاد با یک دیگر نیست و لذا هیچ گونه انگیزه ی اقتصادی برای تهاجم و در نتیجه لزوم وجود مرجعی برای برقراری صلح و آشتی بین دو همسایه دشمن نیست. همسایگان نیز دیگر دشمن نخواهند بود، ولی این که مردم چگونه ترتیب امور خود را خواهند داد چیزیست که جزئیات آن فقط پس از برقراری جامعه سوسیالیستی امکان پذیر است. من به برنامه های مشروح اعتماد ندارم و زمانی که غرایز همکاری و برادری جایگزین غرایز رقابتی شوند، مسایل و مشکلات فنی تولید و توزیع با حسن نیت و تدبیر خود مردم حل خواهند شد.

مارکس _ مشکلات و مسایل تو بخش روانی و اخلاقی و بخش عقلی است . به نظر می رسد که این سو تفاهم برایت پیش آمده است که دولت موجد سرمایه است و یا سرمایه دار ، سرمایه خود را از صدقه سر دولت دارد . چنین برداشتی سبب شده است که اینقدر ساده باشی زیرا فکر می کنی که اگر دولت گورش را گم کند سرمایه داری نیز به خودی خود از بین می رود ، در صورتیکه واقعیت امر ، عکس این مطلب است . بدین معنی که اگر سرمایه نباشد و یا از تمرکز وسایل تولید در دست چند نفر جلوگیری کنیم دیگر دولت وجود شری نیست .

باکونین: ولی فلسفه وجودی دولت شر است. کلیه دولت ها ناقض آزادی هستند.

مارکس: ولی با چنین برداشت افراطی و احساساتی از دولت به آرمان کارگران لطمه می زنی. تو حتی از نفوذ خود استفاده می کنی که از شرکت آنها در انتخابات جلوگیری کنی.

باکونین: من به کارگران می گویم که کاری بهتر از شرکت در انتخابات بکنند. یعنی بجنگند.

مارکس: تو پیش از آن که امید پیروزی باشد، به آنها می گویی که بجنگند و این خود نوعی بی مسئولیتی است. من هم اکنون به تو گفتم که بخشی از عیوب تو اخلاقی است و یکی از آنها این است که صبور نیستی. تو از این که در سنگرها حتی به خاطر عللی که بدان معتقد نیستی تیراندازی شود، خوشحال می شوی، زیرا هیجانات تو را تسکین می دهد. تو هرگز خود را وقف فعالیت های سیاسی واقعی نخواهی کرد، زیرا این کار مستلزم صبر، نظم و تفکر است.

باکونین: تمام عمر من وقف فعالیت سیاسی است.

مارکس: زندگی تو وقف توطئه سیاسی است که چیز دیگریست.

باکونین: تمام عمر من میان کارگران، سازمان ها، تبلیغات، اموزش و; گذشته است.

مارکس: آموزش برای چه؟

باکونین: برای انقلاب. مسلما من معتقد نیستم که کارگران باید انرژی خود را در تشکیلات و نهادهای سیاسی مجعول و به اصطلاح حکومت نمایندگان تلف نمایند.

مارکس: من می دانم که چنین افکاری، طرفدارانی میان وکلا، دانشجویان و سایر روشنفکران ایتالیا و اسپانیا دارد، ولی کارگران به خود اجازه نخواهند داد که امور سیاسی کشور خود را خارج از وظایف خود تلقی کنند. ترغیب کارگران به عدم شرکت در سیاسیت سبب می شود که به دامان کشیشان و جمهوریخواهان بورژوا بیفتند.

باکونین: مارکس عزیز، اگر نوشته جات من را خوانده باشی می دانی که من همواره و به شدت مخالف کلیسا و جمهوری خواهان بوده ام و در این مورد نیز آرای تو خیلی محافظه کارانه است.

مارکس: دوست عزیز، من هرگز این نکته را که تو از کشیشیان و جمهوری خواهان متنفری انکار نمی کنم، ولی آنچه تو تشخیص نمی دهی این است که افکار تو تحت تاثیر مفروضات است.

باکونین: شوخی می کنی مارکس عزیز.

مارکس: اصلا. کاملا هم جدی هستم. اول نظریاتت را در باره ی آزادی در نظر می گیریم. از گفته هایت کاملا بدیهی است که تنها آزادی مورد نظر تو، آزادی فردی است و در واقع همان آزادی است که توسط نظریه پردازان بورژوایی مانند هابز، لاک و میل تا یید می شود. زمانی که راجع به آزادی می اندیشی، فکر می کنی که هیچ کس نباید به شخص دیگر دستور دهد. تو نسبت به هر فرد به طور جداگانه و با کلیه حقوق اش که در معرض تهدید کلیه نهادهای اجتماعی و جمعی مانند دولت است، می اندیشی. تو هرگز مانند یک سوسیالیست واقعی درباره بشریت یا فرد به عنوان جزئی از اجتماع فکر نمی کنی.

باکونین: باز دوباره معلوم می شود که به من گوش نمی دهی و یا مرا درک نمی کنی.

مارکس: من فکر می کنم که تو را بهتر از خودت درک می کنم، زیرا اگر برداشت تو از دولت چیزی جز دستگاه ظلم نباشد، به طریق اولی از مردم نیز نمی توانی جز افراد جداگانه بیاندیشی که هر کدام، اراده، امیال و منافع شخصی خود را دارند. چنین طرز تفکری، شیوه نظریه پردازان بورژواهای لیبرال است و شما آشوبگرایان نیز همان تصور را از انسان و جامعه دارید. آشوبگرایی شما نوعی آزادیخواهی افراطی و در حد هیستریک است. فلسفه تو ذاتا خودخواهانه است و تو برداشتی از خود و آزادی برای خود داری که به ما وراء طبیعه سرمایه داری ارتباط می یابد.

باکونین: من به ماوراء الطبیعه علاقه ای ندارم.

مارکس: ولی آشوبگرایی مفروضات ما وراء الطبیعه از آن خود دارد. صرف نظر از این که آنها را درک کنی یا نه اصول اخلاقی آن نیز کاملا شبیه اصول اخلاقی مسیحیت است که بر تعاون و کمک مشترک استعمار است و در اصطلاح مسیحیان با جملاتی مانند “همسایه خود را دوست بدار” یا “خود را فدای دیگران کن” بیان می شود. اما در یک جامعه سوسیالیستی نیازی به چنین شعارها نیست، زیرا فرد از جامعه جدا نبوده و از خود یا همسایه اش بیگانه نیست.

باکونین: چون دولت عامل چنین جدایی است پس بایستی دولت را از میان برداشت.

مارکس: ولی چنین امحایی امکان پذیر نیست، مگر این که علت وجودی آن را در جامعه از بین ببریم.

باکونین: به مجرد آن که جنبش کارگران توانایی برای اضمحلال آن را به دست آورند، دولت دیگر مورد نیاز نخواهد بود.

مارکس: بنابراین معترفی که فعلا ضرورت دارد.

باکونین: بلی، در یک جامعه مالکیت خصوصی لازم است، ولی پس از پیروزی سوسیالیسم و توزیع مجدد مالکیت خصوصی;

مارکس: ولی این نوع بسیار پیش و پا افتاده ای از سوسیالیسم است که به فکر توزیع مجدد مالکیت می باشد. نکند باکونین تو هم یکی از آن افراد هستی که فکر می کنند سوسیالیسم عبارت است از توزیع عادلانه کالا بین افراد.

باکونین: محققا یکی از مقاصد سوسیالیسم است.

مارکس: هدف سوسیالیسم خیلی اساسی تر است. هدف، تحول کامل انسان و خلق یک انسان جدید است. انسانی که در جامعه مستحیل می شود و از خود بیگانگی رهایی می یابد. سوسیالیسم آن آزادی را به ارمغان می آورد که در تجارب گذشته بشر موجود نیست.و ظلم و تعدی بورژواها بوده ایم. وگرنه اگر این گفتگوها به درازا بکشد، می ترسم دیگر رفقای سوسیالیسم نباشیم.


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

دانلود مقاله کیفیت سود word


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود مقاله کیفیت سود word دارای 15 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله کیفیت سود word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله کیفیت سود word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود مقاله کیفیت سود word :

کیفیت سود

سوداز اساسی ترین عناصر مورد توجه مدیران بوده و معیاری برای تداوم فعالیت و کارآیی می باشد که یکی از اهداف گزارشگری سود و پیش بینی جریانات نقدی آتی است.
باتوجه به تاکید استاندارد حسابداری بر سود مندی تصمیم ،کیفیت سود و گزارشگری مالی مورد توجه سرمایه گذاران جهت تصمیم گیری است و کیفیت سود به طور غیر مستقیم شاخصی بر ارزیابی کیفیت استانداردگزارشگری محسوب می شود.تصمیم بر اساس سود ناقصیا کم کیفیت

موجب انتقال نامطلوب ثروت می شود.مثلا درصورت استفاده از سود به عنوان شاخص در پرداخت پاداش ،گزارش سود بیش ا زواقع ،موجب پرداخت پاداش بیشتر می شود و نیز ممکن است کاهش پرداخت بدهیها را بپوشاند و موجب تداوم وام دهی وام دهندگان شده و تخصیص نادرست منابع و نیز کاهش رشد اقتصادی را بدنبال داشته باشد .

کیفیت سود موضوعی است که در سال¬های اخیر به کانون توجه در ارزیابی عملکرد مالی و تداوم فعالیت شرکت¬ها تبدیل شده است. نقش اصلی اطلاعات حسابداری در بازارهای مالی فراهم کردن زمینه¬های لازم برای تخصیص بهینه¬ی منابع است. در پی رسوایی¬های مالی اخیر، اطمینان و اعتماد سرمایه¬گذاران به سیستم گزارشگری مالی تضعیف شده و کیفیت سود به عنوان یک عامل مهم در تعیین اعتبار و قابلیت اعتماد ارقام گزارش شده، پدیدار گشت . سود حسابداری مبتنی بر ارقام تعهدی از نظر بسیاری از کاربران اطلاعات صورت¬های مالی، ابزاری برای سنجش عملکرد شرکت¬ها محسوب می شود. منظور از ارزیابی عملکرد شرکت

¬ها ارزیابی کلی وضعیت مالی و نتایج عملیات برای تصمیم¬گیر¬ی¬های منطقی است.د رتعین ارزش شرکت ، نه تنها به کمیت ، بلکه به کیفیت سود نیز توجه می شود .منظور از کیفیت سود ، زمینه بالقوه رشد سود و میزان احتمال تحقق سودهای آتی است . به عبارت دیگر ، ارزش هر سهم تنها به سود هر سهم سال جار یبستگی نداشته و به انتظارات ما زا آینده شرکت و قدرت سود آوری سالهای آتی و ضریب اطمینان نسبت به سودهای آتی بستگی دارد .
در نتیجه، تعیین کیفیت اطلاعات حسابداری و نتایج حاصل از آن، مورد علاقه¬ی سرمایه¬گذاران، مدیران، قانون¬گذاران و تدوین¬کنندگان استانداردها قرار گرفت. تحلیل¬گران مالی، مدیران و سرمایه¬گذاران در سالهای اخیر به گزارش سودآوری شرکت¬ها توجه زیادی داشته¬اند. مدیران علاقه¬مند به حفظ رشد سود هستند زیرا، پاداش آنان اغلب به سود شرکت وابسته است. سود حسابداری و اجزای آن از جمله اطلاعاتی محسوب می¬شود که در هنگام تصمیم¬گیری توسط افراد در نظر گرفته می¬شود.تصمیم بر اساس سود ناقص یا کم کیفیت ،موجب انتقال نامطلوب ثروت می شود.در تعیین ارزش شرکت نه تنها به کمیت ، بلکه به کیفیت سود نیز توجه میشود .برخی ویژگیها موجب افزایش کیفیت سود میشوند مثل :«روشهای با ثبات و محافظه کارانه حسابداری – جریان درآمد قبل از مالیات ناشی از فعالیت های عملیاتی و تکرار پذیر- کسب سطحی از سود خالص و نرخ رشد مستقل ا زملاحظات مالیاتی – داشتن ساختاراز سرمایه مناسب (سود ناشی از تورم نباشدچون ورشکستگی

ناگهانی را پنهان می کند و باعث اعتبار دادن نادرست از سوی اعتبار دهندگان می شود.
سهامداران که مهمترین گروه ازکاربران اطلاعات صورت¬های مالی هستند منافع خود را دراین اطلاعات سود جستجو می¬کنند . سود حسابداری نشانه¬ای است که موجب تغییر باورها و رفتار سرمایه¬گذاران میشود کیفیت سود می¬تواند در

گزارشگری مالی اطمینان سرمایه¬گذاران را در بازارهای مالی تحت تاثیر قرار دهد. از عوامل مهم مؤثر در کیفیت سود می¬توان به روش¬های متعدد حسابداری، نارسایی¬های موجود در فرآیند برآوردها و پیش بینی¬ها، اختیار عمل مدیران و تاثیرپذیری سود از مبانی گزارشگری و صلاحدید مدیران اشاره کرد. عبارت کیفیت سود به توانایی مدیران در استفاده از اقلام اختیاری در اندازه¬گیری و گزارشگری سود اشاره دارد. اقلام اختیاری ممکن است شامل انتخاب از بین اصول یا استانداردهای حسابداری و به کارگیری برآوردها و زمان¬بندی معاملات بری شناسایی اقلام غیرعادی در سود باشد. در طول سه دهه اخیر بحث کیفیت سود مورد توجه خاص پژوهشگران قرار گرفته و تلاش بر این بوده است که با دست یافتن به یک روش منطقی و معتبر، کیفیت سود مورد ارزیابی قرار گرفته و عوامل تاثیر¬گذار بر آن شناسایی شود.
کیفیت سود زمانی مطرح می¬شود که تحلیلگران مالی تعیین کنند، تا چه میزان سود گزارش شده، منعکس کننده¬ی سود واقعی است. برداشت عموم سرمایه¬گذاران از مفهوم سود واقعی، سود حاصل از عملیات عادی قابل تکرار در سالهای مالی آینده و ایجاد کننده جریان¬های نقدی است. مفهوم کیفیت سود به دو ویژگی سودمندی در تصمیم¬گیری و ارتباط بین کیفیت سود و سود اقتصادی اشاره می¬کند.

ظهور نظریه کیفیت سود

سود یکی از اساسی¬ترین عناصر صورت¬های مالی است که همواره مورد توجه قرار گرفته است و از آن به عنوان معیاری برای ارزیابی تداوم فعالیت، کارآیی و بازنگری ساختار قراردادهای نمایندگان واحد اقتصادی یاد می¬شود شواهد نشان داده است که سود حسابداری شاخص خوبی برای بازده¬های سهام و پیش بینی جریان¬های نقدی آینده است، اما به دلیل استفاده از محدودیت¬های محافظه¬کاری و اهمیت در تعیین سود حسابداری، برخی از تحلیل¬گران به این نتیجه رسیدند که سود اقتصادی نسبت به سود حسابداری، شاخص بهتری برای پیش¬بینی جریان¬های نقدی آینده است. سود اقتصادی اولین ب

ار توسط آدام اسمیت تعریف شد و سپس این تعریف توسط هیکس (1939) بسط داده شد. او سود را مبلغی تعریف کرد که شخص می¬تواند طی یک دوره مصرف کند و در آخر دوره دارای همان رفاهی باشد که در اول دوره داشته است.
نظریه کیفیت سود برای اولین بار توسط تحلیل¬گران مالی و کارگزاران بورس مطرح شد، زیرا آنان احساس می-کردند سود گزارش شده قدرت سود را آن چنان که در ذهن مجسم می¬شود نشان نمی¬دهد. آنان دریافتند که پیش¬بینی سودهای آینده بر مبنای نتایج گزارش شده، کار مشکلی است. افزون بر این، تحلیل¬گران فهمیدند که تجزیه و تحلیل صورت¬های مالی شرکت¬ها به دلیل نقاط ضعف متعدد در اندازه¬گیری اطلاعات حسابداری کار مشکلی می¬باشد. سوال اساسی این است که چرا تحلیل¬گران مالی در ارزیابی خود از سود خالص گزارش شده و یا سود هر سهم شرکت (بدون تعدیل ) استفاده نمی¬کنند و جانب احتیاط را رعایت می نمایند.در تعیین ارزش شرکت نه تنها به کمیت سود، بلکه باید به کیفیت آن نیز توجه شود. منظور از کیفیت سود، زمینه بالقوه¬ی رشد سود و میزان احتمال تحقق سودهای آتی است. به بیان دیگر، ارزش یک سهم تنها به سود هر سهم سال جاری شرکت بستگی ندارد بلکه به انتظار از آینده شرکت و قدرت سود آوری سال¬های آینده و ضریب اطمینان نسبت به آن

بستگی دارد.
پیشینه تحقیق
در سال¬های اخیر و به ویژه در نتیجه رسوایی¬های مالی اخیر، توجه روز افزونی به موضوع کیفیت سود شده است. کیفیت سود مفهومی است کهدر رابطه با آن مطرح شده¬اند که برخی از مهم¬ترین آنها عبارتند از :
روساین[8] (1999) سودی را با کیفیت¬تر می¬داند که پایدارتر باشد. از دید ریچاردسون و همکاران[9] (2001) کیفیت سود درجه ثبات عملکرد عایدات در دوره¬ی آینده است. وایت[15] (2003) کیفیت سود را میزان محافظه-کاری اعمال شده در سود گزارش شده می¬داند. کرسکن هایتر و ملوماد[16] (2004) سود با کیفیت را سودی می-دانندکه به ارزش شرکت در بلندمدت نزدیک¬تر بوده و حاوی محتوای اطلاعاتی بیش¬تر باشد.
یکی از دلایل احتمالی تنوع در تعاریف به عمل آمده از کیفیت سود می¬تواند نگاه¬های متفاوت محققان به جنبه¬های گوناگون این مفهوم باشد. به همین دلیل، موضوع کیفیت سود موضوعی پیچیده به شمار می¬رود و تاکنون هیچ محققی نتوانسته است تعریف جامعی از این مفهوم ارایه کند و یا شاخص کاملی برای آن بیابد.

معیار ها و ساختارهای کیفیت سود
1)ساختارهای کیفیت سود ناشی ازخواص سریهای زمانی: :الف) پایداری (ثبات):از نظر سرمایه گذاران ، سودهای با ثبات اهمیت زیادی داشته و با دوام تلقی می شوند . هرچه این پایدار یبیشتر باشد ، شرکت توان بیشتری بر حفظ س

ودهای جاری داشته و فرض می شود کیفیت سود بالاتر است .
ب)توانای پیش بینی:توانایی استفاده کنندگان را در پیش بینی اقلامک مورد علاقه شان بالا می برد .محققان معمولا از پیش بینی های یکساله استفاده می کند .
ج)تغییر پذیری(نوسان پذیری ):یک روش در ارزیابی کیفیت سود ، بررسی یکنواختی سود است زیرا یکنواختی یا عدم تغییر پذیری به معنای وجود سود با کیفیت است .
2)مفهوم کیفیت سود بر اساس رابطه بین سود ، اقلام تعهدی و وجه نقد:الف )نسبت وجه نقد حاصل از فعالیتهای عملیاتی به سود ب ) تغییر در کل اقلام تعهدی ج)پیش بینی اجزاء اختیاری اقلام تعهدی به کمک متغیرهای حسابدار ی د)پیش بینی روابط بین اقلام تعهدی جریانات نقدی
3)مفهوم کیفیت سود بر اساس ویژگیهای کیفی چاچوب نظری هیات استاندارد حسابدار یمالی : مربوط بودن قابلیت اتکا
4)مفهوم کیفیت سود بر اساس تاثیر حسابدار ی:یعن

ی بین میزان منفعتی که تهیه کندگان اطلاعات از قضاوت و پیش بینی خواهند برد و کیفیت سود رابطه معکوسی وجود دارد .
تحلیل گران مال یکیفیت سود را بدین منظور ارزیابی می کنند که یک سطح مربوط ا زسود را تعیین و سود خالص آتی را پیش بینی کند و در نتیجه ، قیمت سهام شرکت را تعیین کند از طرفی این تحلیل گران در کیر پردازش و تفسیر اطلاعات بود .و در ک صحیح کیفیت سود ، یک بخش اساسی می باشد .

د رمتون حسابدار ی مالی ، برخی ویژگیهای بنگاه وجود دارد که موجب افزایش کیفیت سود م یشود : روشهای با ثبات و محافظه کارانه حسابدار ی ب)جریان در آمد قبل از مالیات ناشی از فعالیتهای عملیاتی و تکرار پذیر ج)کسب سطحی از سود خالص و نرخ رشد ، قبل از ملاحظات مالیاتی د)داشتن ساخار سرمایه مناسب د)سود شرکت ناشی ا زتورم نباشد : سودهای متورم مکن است ورشکستگی ناگهانی شرکت را پنهان کند و باعث اعتبار دهی نادرست از سوی اعتبار دهندگان باشند
حجم اقلام تعهدی یک شاخص خوب برای کیفیت سود است مثلا شرکتهای با سود گزارش بالاتر از جریان وجوه نقد عملیاتی (حجم بالای اقلام تعهدی )در سالهای آتی ، کاهشی د رسود عملیاتی را تجربه خواهند کرد . اقلام تعهدی بین سود حسابداری و جریان وجوه نقد حاصل از عملیات را بیان می کند .
عناصرکیفیت سود
ارقام سود از طریق انتخاب¬های مدیران و حسابداران بین اصول پذیرفته شده حسابداری و قضاوت¬های شخصی مدیران در مورد رویه¬های به کارگرفته شده برای ثبت اطلاعات حسابداری تحت تاثیر قرار می¬گیرد. گاهی اوقات مدیریت بنگاه اقتصادی از انتخاب¬های حسابداری برای دستکاری سودها و گمراه کردن کاربران بهره می¬گیرد. افزون بر این، مدیران ممکن است عناصر سودها را برای بهتر از واقع نشان دادن وضعیت بنگاه اقتصادی دستکاری کنند و با این کار کیفیت سود گزارش شده را به حداقل می¬رسانند، زیرا کسانی که برای تصمیم¬گیری¬های خود به سودهای مزبور اتکا می¬کنند، دچار اشتباه شده و تحلیل¬گران مالی نیز نمی¬توانند پیش¬بینی صحیحی از توان سودآوری بنگاه اقتصادی در آینده انجام دهند. سیگال[4] (1979) معتقد است ارقام سود باید صداقت، قابلیت اطمینان و قابلیت پیش¬بینی داشته باشند. صداقت یعنی باید به دور از هر گونه پیش¬داوری و دستکاری برنامه¬ریزی شده برای مطلوب نشان دادن وضعیت بنگاه اقتصادی باشند و قابلیت اطمینان نیز یعنی اینکه ارقام س

ودهای گزارش شده باید ارزیابی درستی از قدرت سودآوری شرکت ارایه دهند و نیز بتوان از طریق آنها روند سود آوری آینده را پیش¬بینی نمود.
کیفیت سود را می¬توان به سه دسته¬ی پایداری سود، سطوح ارقام تعهدی و سود منعکس کننده¬ی معاملات اقتصادی مربوط، تقسیم کرد. پایداری سود به معنی تکرارپذیری (استمرار) سود جاری است. هر چه پایداری سود بیش¬تر باشد،

یعنی شرکت توان بیش¬تری برای حفظ سودهای جاری دارد و فرض می¬شود کیفیت سود شرکت نیز بالاتر است. سطوح ارقام تعهدی نیز با کیفیت سود رابطه¬ی معکوس دارد، زیرا هر چه میزان ارقام تعهدی سود بیش تر باشد، کیفیت سود شرکت کاهش می¬یابد. هم¬چنین، هر چه سود حسابداری که گزارش می¬شود منعکس کننده¬ی معاملات واقعی اقتصادی موجود باشد به همان اندازه کیفیت سود نیز افزایش می¬یابد( مک نیچالس[5]، 2002). مدیران به دلیل انتخاب و بکارگیری برآوردها و قضاوتهای اساسی مسئول کیفیت سود میباشند
روش¬های ارزیابی کیفیت سود
به طور کلی چهار روش برای ارزیابی کیفیت سود به شرح زیر مطرح است :
1) روش مبتنی بر مربوط بودن با ارزش سهام: در این روش ارتباط بین مقادیر مختلف سود و قیمت سهام (بازار) به کمک رگرسیون اندازه¬گیری می¬شود. هر چه میزان ضریب همبستگی تعدیل شده بیش¬تر باشد، سود متغیر مرتبط¬تری با ارزش است ( بارس و همکاران[6]، 2001).

2) روش مبتنی بر محتوای اطلاعاتی: در این روش ارتباط بین تغییرات قیمت یا بازده سهام، با سطوح یا تغییرات غیرمنتظره¬ی مقادیر مختلف سود به کمک رگرسیون اندازه¬گیری می¬شود. هر چه میزان ضریب همبستگی تعدیل شده به یک نزدیک¬تر باشد، نشان دهنده¬ی بار اطلاعاتی بیش¬تری است.

3) روش مبتنی بر توانایی پیش بینی: در این روش مهم آن است که مقادیر گذشته سود بتواند مقادیر آینده را پیش بینی کند. هر چه میزان قدر مطلق میانگین خطای پیش بینی کمتر باشد، آن مقدار توانایی پیش¬بینی بیش-تری دارد.
4) روش مبتنی بر سود اقتصادی: در این روش بیش¬تر معیارهای مبتنی بر پیش¬بینی هزینه¬ی سرمایه مدنظر قرار می¬گیرد. استنباط این است که این ارقهایی است که بر این روش اتکا دارد (کارنل و لاندسمن[7]، 2003).
. برخی از مهم¬ترین تحقیقات انجام شده در رابطه با کیفیت سود به شرح زیر هستند:
اسلوان[18] (1996) در تحقیق خود نشان داد عملکرد سودآوری قابل انتساب به جزء تعهدی سود کمتر از بخش قابل انتساب به جزء نقدی است.
یافته¬های پنمن و ژانگ (2002) بیان¬گر این است که حسابداری محافظه¬کارانه، منجر به کیفیت سود می¬شود.
ژی[19] (2001) نشان داد اقلام تعهدی غیرعادی نسبت به اقلام تعهدی عادی ثبات کمتری دارند و خود اقلام تعهدی عادی هم نسبت به جریان¬های نقدی عملیاتی ثبات کمتری دارند.
فرانسیس و همکاران[20] (2003) شواهدی ارایه کردند که بیان¬گر رابطه¬ی مثبت بین آثار قیمت¬گذاری الگوهای سودآوری و کیفیت سود است.
تحلیل کیفیت سود
عموما شرکتها در انتخاب اصول و برآوردهای حسابداری اختیاراتی دارند که بر نتایج مالی گزارش شده حسابداری ، میزان اختیارات شرکت در تهیه صورتهای مالی به وسیله 2 اصل اساسی محافظه کاری و بی طرفی کنترل می شود د رحالیکه اغلب انگیزه های رقابتی مدیریت بر انتخاب رویه ها تاثیر گذاشته و ایندو نادیده گرفته می شوند و سود را بیشتر از واقع نشان می دهند . مثلا موسسه میکرو استراتژی با شناخت رد آمد زودتر از موعدقابلیت سودآوری را بیشتر از واقع نشان داد و شرکت انرون که با سیاست تامین مالی خارج از تراز نامه ، زیان مالیخود را پنهان کرده و تقریبا 100%ارزش سرمایه گذار ی خود را از دست داد .
نقش مدیریت و کمیته حسابرسی در ارتباط با کیفیت سود
مدیران به دلیل مسئولیت انتخاب و بکارگیری برآوردها و قضاوتهای اساسی ، مسئول کیفیت سود می باشند. هرگونه تغییر ناگهانی در مدیریت یا تغییر مدیریت موفق ، موجب بی ثباتی د رعملکرد و سود شرکت می باشد و مشکلاتی د رسودآوری خواهد داشت .به دلیل اهمیت اطلاعات حسابداری بر بر سهامداران از لحاظ نیازهای ارزشی و ح

اکمیتی، سهامداران از کمیته حسابرسی تقاضای نظارت بیشتر بر فرآیند گزارشگری مالی را دارند . شواهد تجربی نشان می دهد که بین کیفیت و حق الزحمه حسابرسی رابطه وجود دارد . به همین دلیل کمیسیون بورس اوراق بهادار ، قوانین و مقررات مربوط به استقلال حسابرسی را باز نگری کرده و شرکتهای سهامی عام را ملزم به اع

لام میزان حق الزحمه پرداختی به حسابرسان مستقل را برای خدمات حسابرسی و غیر حسابرسی کرد چون حق الزحمه بالا موجب کاه شاستقلال نیز کاهش کیفیت حسابرسی و د رنتیجه کاهش کیفیت سود خواهد شد .
کاهش کیفیت سودکاهش کیفیت حسابرسیکاهش استقلالافزایش حق الزحمه خدمات غیرحسابرسی
تحلیل بنیادین کیفیت سود
ازعوامل مهم د رتحلیل و ارزیابی کیفیت سود می توان به موارد زیر اشاره کرد :
1)تولید جریان نقدی:از مهمترین شاخصهای کیفیت سود است چون با وجود امکان دستکار یسود ، دستکاری جریان نقدی غیر مکن است
2)کیفیت حسابهای در یافتنی و درآمد
3)کیفیت( اندازه گیری ) موجودی کالا:که مستقیما به محافظه کاری و بیطرفی د رمحاسبه بهای تمام شده کالای فروش رفته بستگی دارد مثلا اگربهای تمام شده کالای فروش رفته کمتر از واقع نشان داده شود ، سودآوری شرکت بیشتر از واقع گزار شمی شود و بلعکس.
4)کیفیت حساب دارائیهای ثابت:مثلا در نظر گرفتن عمر مفید بالا برای داراییهای ثابت موجب افزایش سود خالص باشد بدون اینکه سودآوری واقعی شرکت بهبود یافته باشد .
5)کیفیت بدهیها و افشا:بدهیها باید بیطرفانه گزارش شود .
6)ارزیابی فعالیتهای مدیریت سود:اکث شرکتها حداقل یکی از فنون مدیریت سود را به منظور رسیدن به اهداف گزارشگری مالی مدیریت بکار می گیرند . در این میان ارزیابی اهمیت و اندازه فعالیتهای مدیریت سود نسبت به سود خالص یا کل داراییها ، مهم

به نظر می رسد .
7)حاکمیت شرکتی و ساختار کنترلی:به حصول اطمینان از همسویی فعالیتها و و منافع مدیریت با منافع سهامداران اشاره دارد . از اینرو مدیریت سود هنگام یامکانپذیر است که حاکمیت شرکتی و ساختار کنترلی غیر اثر بخش باشد .
8)محیط رقابتی:که اثر مثبت یا منفی بر سود دارد . مثلا رشد سریع فناوری د رصنعت رایانه ، منجر به افزایش کالای ناباب و بدون استفاده می شود .
نتیجه¬گیری
تعریف جامعی از کیفیت سود وجود ندارد، تعریف عام مورد قبول بیشتر ت

حلیل¬گران مالی این است که آنان کیفیت سود را به عنوان سود عادی مستمر، تکرارپذیر و ایجاد کننده جریان¬های نقدی حاصل از عملیات می¬دانند. آنان معتقدند کیفیت سود رقمی بین سود خالص گزارش شده و جریان¬های نقدی حاصل از عملیات منهای اقلام غیرتکراری است. تاکنون، متخصصان مالی نتوانسته¬اند به یک محاسبه مستقل از سود دست یابند که کیفیت مورد نظر آنان را تامین کند. در این حالت، متخصصان مالی می¬توانند با انجام تعدیلات مناسب¬، به دامنه¬ای دست یابند که به شکل صحیح تر نشانگر کیفیت سود خالص گزارش شده باشد. بنابراین، مفهوم کیفیت سود، یک موضوع تعریف شده ثابت نیست که بتوان به آن دست یافت، بلکه مفهومی نسبی است که به ارتباط آن با دیدگاه¬ها و نگرش¬های فکری بستگی دارد. برای ارزیابی کیفیت سود چهار معیار روش مبتنی بر مربوط بودن با ارزش، روش مبتنی بر محتوای اطلاعاتی، روش مبتنی بر توانایی پیش بینی و روش مبتنی بر سود اقتصادی وجود دارد.
توسط :دکتر سید حسین سجادی[1] کامران محمدی[2]

با احترام و سپاس

هموارسازی سود
یکی از اهداف اولیه مدیریت سود حفظ اعتبار شرکت است چرا که اعتبار باعث می شود شرکت کارا و پویا به حساب اید.کسب جایگاهی مناسب در میان رقبا و بازار سرمایه باعث می شود سرمایه گذاران و اعتباردهندگان نسبت به شرکت نظر مساعدتری داشته باشند و شرکت از صرف هزینه های بیشتر در رقابت با سایر شرکت های مشابه بی نیاز شود و با هزینه ی کمتر اعتبار و وام دریافت کند.
هموار سازی سود عبارت است از اعمال نظر مدیریت شرکت در تقدم و تاخر ثبت حسابداری هزینه‌ها و درآمدها یا به حساب گرفتن هزینه‌ها یا انتقال آنها به سال‌های بعد، بطوری که باعث شود شرکت در طول چند سال متوالی از روند سود بدون تغییرات عمده برخوردار باشد. هدف مدیریت این است که شرکت را در نظر سرمایه‌گذاران و بازار سرمایه، با ثبات و پویا نشان دهد.برای مثال ،مدیریت” شرکت لاستیک فایرستون “در سال 1970سعی نمود بتا درآم

دهای شرکت را در یک حساب سری پنهان کار ینماید تا با این عمل بتواند د رسالهایی که سود آوری شرکت کاهش می یابد از آن استفاده کند .حرفه حسابداری همواره سعی داشته به اصول و قوانینی دست یابد تا از طریق آن به هموار سازی سود شرکتها پی ببرد. مدیران با تمایل به هموار سازی سود ،یک سری اطلاعات را تغیر یا پنهان می کنند از اینرو تحلیل گر یا حسابرس باید با توجه به بینش و آگاهی خود نسبت به آن شرکتها تقریبا بداند که گرایش و تمایلات هموار سازیسود در کجا وجود داشته و راهها و ابزار های هموا رسازی سود کدامند.
هموارسازی سود نوعی عمل آگاهانه است که توسط مدیریت و با استفاده از ابزارهای خاصی در حسابداری برای کاستن از نوسانات در سود انجام می‌گیرد. به بیان دیگر هموا

رسازی سود در محدوده اصول و استانداردهای پذیرفته شده حسابداری حاصل می‌شود. در هموارسازی سود به واسطه جابجایی که در درآمدها و هزینه‌ها انجام می‌گیرد و سود یک یا چند دوره مالی تغییر یافته و تعدیل می‌شود، در واقع می‌توان گفت هموارسازی سود عمل عالمانه‌ای است که توسط مدیریت انجام می‌شود.
هندریکسون معتقد است اگر سود خالص شرکت با نرخ ثابتی د رهر سال رشد داشته باشد یعن یدارای نوسان کمتر یباشد ،قیمت هر سهم افزایش می یابد چون سرمایه گذاران پول بیشتری را برای سهام شرکتهایی می پردازند که سود گزارش شده آنها نوسان

کمتری داشته باشد .
بسیاری از سازمان ها تغییر در روش های حسابداری را به عنوان بخشی از سیاست های حسابداری خود مطرح می کنند. باور عموم مردم بر این است که سازمان ها برای مخفی کردن نارسایی های عملکردی خود اقدام به تغییر در روش های حسابداری می نمایند.از سوی دیگر، تدوین کنندگان قوانین و مقررات حسابداری کوشیده اند توانایی های مدیریت در انجام تغییرهای حسابداری را (با هدف افزایش یا کاهش سود خالص) محدود کنند.
مهم ترین انگیزه ی هموارسازی سود این باور است که شرکت

هایی که روند سود مناسبی دارند و سود ان ها دچار تغییرات عمده نمی شود نسبت به شرکت های مشابه ارزش بیشتری دارند.هموارسازی باعث بالا رفتن ارزش سهام شرکت در بورس و جذب سرمایه گذاران بالقوه برای ان می شود.نتایج تحقیقی در مورد 358 شرکت پذیرفته شده در بورس امریکا نشان داد که شرکت هایی که سود انها دچار تغییرات زیادی در طول سالهای قبل نبوده دارای ارزش سهام بالاتری هستند و در مقایسه با شرکت هایی مشابه بدهی کمتری دارند.

سایر انگیزه هایی که باعث می شود مدیران در پی هموارسازی سود باشند عبارتند از:1- دریافت پاداش های مدیریتی بیشتر به خاطر بالا بودن ارزش سهام: وقتی سهام شرکت در بورس نسبت به شرکت های مشابه ارزش بیشتری داشته باشد مدیران توقع دریافت پاداش بیشتری دارند.
2- پرداخت بهره کمتر در استقراض از موسسات اعتباری و بانک ها: هموارسازی سود شرکت را در حال رشد نشان می دهد و این خود نمایانگر ریسک کمتر در مورد این شرکت است و به ان امکان می دهد با نرخ بهره ی پایین تری از موسسات اعتباری و بانک ها وام بگیرد و نقدینگی حاصل از بهره ی کمتر می تواند یکی از منابع مالی شرکت برای توسعه ی ان باشد.
3- جذب سرمایه: روند رشد شرکت در تصمیم گیری سرمایه گذاران و اعتباردهندگان موثر است زیرا ان ها معتقدند این شرکتها ریسک کمتری دارند و برای سرمایه گذاری بهترند.
نوع مالکیت هم یکی از عوامل موثر بر هموارسازی سود است و در شرکت‌های خصوصی (مدیر کنترلی نسبت به مالک کنترلی) به خاطر وجود تضاد منافع هموار سازی سود بیشتر است.
به نظر می‌رسد اصطلاح هموارسازی سود بیشتر در مفهوم نوسان گیری و اصطلاح مدیریت سود در مفهوم دستکاری و مداخله با هدفی خاص مورد استفاده قرار می‌گیرد. شرکت‌های بزرگتر بیشتر از شرکت‌های کوچکتر عمل هموارسازی را انجام داده‌اند. در واقع هموارسازی سود، ناشی از احساس به این نیاز است که مدیریت می خواهد پدیده عدم اطمین

ان محیط را خنثی نماید و نوسان های عملکرد سازمان را که ناشی از چرخه میان دوره ای که مبتنی بر رونق و کساد است، کاهش دهد.

تحقیقات نشان دادند که هرچه مقدار دارایی‌های استهلاک پذیر، نسبت به کل دارایی‌ها بیشتر باشد به طور بالقوه احتمال بیشتری برای هموارسازی سود از طریق تغییر در روش استهلاک وجود دارد و یا هر گاه مدیران احساس کنند اعداد و ارقام قابل گزارش، موجب نقض قراردادهای بدهی و تعهدات ارائه شده به بستانکاران خواهد شد(و در نتیجه احتمال ورشکستگی شرکت را افزایش خواهد داد) انگیزه بیشتری خواهند داشت تا از طریق هموارسازی سود خطر احتمالی را کاهش داده و مرتفع سازند.
شواهد تجربی حاکی از آن است که شرکت‌ها قادرند، حتی سطح سود مورد نظرشان که باید گزارش شود را خودشان انتخاب کرده و بر این اساس رویه‌های حسابداری را دستکاری کنند.بنابراین مدیران به راحتی سود واحد تجاری برای گزارش به استفاده‌کنندگان را با انتقال اقلام درآمد و هزینه بین سال‌های متفاوت نسبتا ثابت و پایدار نشان می‌دهند. حال ممکن است این دستکاری برای سالی منجر به انتقال هزینه به سال بعد یا ایجاد درآمد از سال‌های آتی و مواردی مشابه باشد.
انواع هموارسازی سود

هموارسازی طبیعی: این نوع از هموارسازی سود به جریان‌

های سودی گفته می‌شود که از فرآیندهای عملیاتی ذاتا هموار و واقعی بدست می‌آید. مثل صنایع آب و برق و گاز که قیمت نسبتا ثابتی دارند و یا با نرخ ثابتی در حال رشدند حجم فروش و قیمت‌ها به طور ذاتی هموار است.
سودهایی که به طور طبیعی هموار نیستند و تعمدا توسط مدیریت هموار شده‌اند:
1- هموارسازی مصنوعی (هموارسازی حسابداری)، این نوع از هموارسازی سود توسط مدیریت صورت می‌گیــــرد و مدیریت برخی از رویدادها و وقایع

اقتصادی را کنترل می‌کند و روی آنها تاثیر می‌گذارد. مثـل فروش‌های زودرس یا برعکس آن به تاخیر انداختن فروش واحد تجاری. به عبارت دیگر هموارسازی مصنوعی سود، تنها موجب جابجایی هزینه‌ها و درآمدها بین دوره‌های مالی می‌شود.
2- هموارسازی واقعی(هموارسازی معاملاتی یا اقتصادی)، این نوع هموارسازی ناشی از یک رویداد اقتصادی نیست بلکه از اقداماتی ناشی می‌شود که اصطلاحا به آن «دستکاری‌های حسابداری» می‌گویند و تاثیری بر جریانات نقدی واحد تجاری ندارد. هموارسازی واقعی، به رویدادهای واقعی که بر اساس یا بدون توجه به تاثیرات هموارسازی بر سود به عمل آمده است اطلاق می‌شود. در حالی که هموارسازی مصنوعی مربوط به آن دسته از روش‌های حسابداری است که به قصد انتقال درآمدها یا هزینه‌ها از یک دوره به دوره دیگر اعمال می‌شود.
در تحقیقات صورت گرفته، بیشتر عواملی چون نوع مالکیت، نوع صنعت، اندازه شرکت، سودآوری و ملیت شرکت‌ها را مورد بررسی قرار داده‌اند.
منتقدین همـوارسازی از آن روی هموار‌سازی سود را عمل نادرست می‌دانند که باعث افشای نامناسب اطلاعات مالی شده و سرمایه‌گذاران را از امکان ارزیابی مناسب ریسک و بازده محروم می‌کند زیرا اطلاعات ارائه شده در مورد سودآوری شرکت‌ها درست و کافی نیست.موافقین، هموار سازی سود را بر ارزش اوراق بهادارو ارزش بازار سهام موثر می‌دانند.
روشها ی هموار سازی سود
1-آرایش اقتصادی موسسه : با دستکاری سود بین 2 یا چند دوره توسط مدیر ، سود موسسه برابر با سود اعلام شده د رصورت سود و زیان نخواهد بود .مثل برآورد هزینه ها یبازنشستگی –عمر مفید داراییها-کاهش ارزش دفتری مطالبات مشکوک الوصول و ;
2-روش کلاسیک :که همواره سود با توجه به ارتباط بین متغیرهای هموار سازی سود و تاثیر آن بر سود گزارش شده مورد بررسی قرار میگیرد ولی هموار ساز ی ساختگی سود را بررسی نمی کند .

3-روش تغییر پذیری سود :در این روش “ایم هاف:سعی کرده از اشتباه گرفتن هموار ساز یساختگی سود که توسط مدیریت انجام می گیرد با هموار سازی واقعی سود جلوگیری کند .
4-روش اقتصادی دوگانه یا مضاعف :د راقتصاد دو بخش یمطرح می شود که به بخشهای محوری صنعت و بخش های جانبی صنعت تقسیم می شود .محوری صنعت به فعالیتهای تولیدی کالای اب ارزش یا انحصار ی – صنایع مادر – تجارت عمده کالا و سود دهی بالا اشاره دارد .
5-روش بهای تمام شده و ارزش ویژه سرمایه گذاری :روش بهای تمام شده روشی است که شرکت اصلی سود شعبه ها را زمان اعلام سود به 2 روش سود واقعی سهام و سود غیر واقعی سهام شناسایی می کند . در روش ارزش ویژه سرمایه گذاری سود سنواتی را هم د ربر می گیرد
انگیزه‌ها و اهداف هموارسازی سود
الف)افزایش رفاه سهامداران: سهامداران حاضرند برای شرکت‌هایی که دارای سود پایداری هستند بهای بیشتری را بپردازند و در حالت کلی تمایل بیشتری به سرمایه گذاری در شرکت‌هایی دارند که سودهای همواری را گزارش می‌کنند شرکت‌هایی که سودهای هموار

ی را گزارش می‌کنند نسبت به شرکت‌هایی که سودهای پرنوسانی را گزارش می‌کنند دارای ریسک کمتری هستند
ب)تسهیل قابلیت پیش‌بینی سود: وقتی که هموارسازی سود وجود داشته باشد، مدیریت و سهامداران می‌توانند راحتر برنامه‌ریزی و بودجه بندی کنند.
ج)افزایش رفاه مدیریت:در اکثر واحدهای تجاری پاداش مدیریت تابعی از سود است و مدیریت برای دریافت پاداش بیشتر دست به هموارسازی سود می‌زند.

ابزارها و روش های مورد استفاده در هموارسازی ( مصنوعی) سود
1- زمان بندی رویدادها:مدیر برای اینکه سود را هموار کند رویدادهایی را که اتفاق افتاده‌اند در زمان خود شناسایی و ثبت نمی‌کند و به سال‌های دیگر منتقل می‌کند مثلاً ثبت فروش به عنوان پیش دریافت یا ثبت پیش دریافت به عنوان فروش .
2- روش های تسهیم هزینه: مدیریت با اعمال نظر در مورد بعضی از هزینه ها مثل هزینه های تحقیق و توسعه و استهلاک سرقفلی می تواند سود شرکت را تغییر دهد. برای مثال مدیریت در زمانی که سود شرکت به صورت ثابت رشد می کند با تسهیم هزینه ی تحقیق و توسعه برای سال های اتی دست به هموارسازی می زند اما زمانی که افزایش فوق العاده ای در فروش خود دارد هموارسازی را با هزینه کردن تمام مخارج تحقیق و توسعه عملی می کند.
3- طبقه بندی رویدادها: مدیران با استفاده از طبقه بندی رویدادها دست به هموارسازی سود می‌زنند به عنوان مثال عادی یا غیرعادی تلقی کردن برخی اقلام سود (زیان) منجر به افزایش یا کاهش سود عملیاتی خواهد شد. تحقیقات صورت گرفت در مورد ابزارهای هموارسازی سود
بارینا و همکاران در تفکیک سه جنبه مختلف هموارسازی به شرح زیر بیان می دارند :
1-هموارسازی از طریق رویدادها : مدیریت می تواند رویدادها را طوری زمانبندی نماید که تاثیر بر درآمد گزارش شده ، به تدریج نوسانات موجود را کاهش دهد اگر موانع زمانبندی برنامه ریزی شده وقایع ( مثلا تحقیق و توسعه) تابع قواعد مالی حاکم بر تشخیص مالی وقایع می باشد .
2- هموارسازی از طریق تفویض ( انتقال) در طول دور هایی از زمان : با عنایت به وقوع و تشخیص وقایع ، مدیریت دارایی کنترل گسترده تر در تعیین دوره ای است که تح

ت تاثیر کمی وقایع قرار می گیرد .
3- هموارسازی از طریق طبقه بندی : زمانی که ارقام صورت سود و زیان به استثناء سود خالص هدف فرآیند هموارسازی است مدیریت خواهد بود به واسطه طبقه بندی

صورت سود و زیان نوسانات در صورت یاد شده را به مرور زمان کاهش دهد .
صاحب‌نظران اتفاق نظر دارند، مجاز دانستن روش‌های مختلف در استانداردهای حسابداری، به مدیران امکان می‌دهد هر کدام از روش‌ها را با توجه به منافع خود به کار گیرند،در هر صورت با افشای بیشتر اطلاعات، دست مدیریت در هموار سازی سود، حداقل کم شده و باعث می‌شود استفاده‌کنندگان از اطلاعات مالی با آگاهی کامل تصمیم‌گیری کرده و مجبور نباشند هزینه بیشتری برای افشای اطلاعات بپردازند.
ابــزارهای همــوارسازی را به شـــرح زیـــر طبقه‌بندی کرده‌اند:

1)تغییر در خط مشی‌های حسابداری
2)هزینه‌های بازنشستگی
3)سود سهام
4)اقلام غیرمترقبه
5)معافیت مالیاتی سرمایه گذاری‌ها
6)استهلاک و هزینه‌های ثابت

7)تصمیمات اختیاری حسابداری
8)طبقه‌بندی‌های حسابداری
9)ذخیره‌ها و اندوخته‌ها
نتیجه‌گیری

مدیریت شرکت‌ها برای آن که شرکت خود را با ثبات نشان دهند در پی هموار‌سازی سود بر می‌آیند و با تقدم و تاخر در ثبت اقلام، تغییرات سود در طی دوره‌های مالی را مخفی می‌کنند. صاحب‌نظران اتفاق نظر دارند، مجاز دانستن روش‌های مختلف در استانداردهای حسابداری، به مدیران امکان می‌دهد هر کدام از روش‌ها را با توجه به منافع خود به کار گیرند، هر چند محققین معتقدند که در بازارهای کارا، مدیران نمی‌توانند با هموارسازی سود، بازار سرمایه را گمراه کنند.
در هر صورت با افشای بیشتر اطلاعات، دست مدیریت در هموار سازی سود، حداقل کم شده و باعث می‌شود استفاده‌کنندگان از اطلاعات مالی با آگاهی کامل تصمیم‌گیری کرده و مجبور نباشند هزینه بیشتری برای افشای اطلاعات بپردازند.


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

دانلود مقاله مروری بر حسابداری و ممیزی منابع انسانی جعفر زرین word


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود مقاله مروری بر حسابداری و ممیزی منابع انسانی جعفر زرین word دارای 15 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله مروری بر حسابداری و ممیزی منابع انسانی جعفر زرین word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله مروری بر حسابداری و ممیزی منابع انسانی جعفر زرین word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود مقاله مروری بر حسابداری و ممیزی منابع انسانی جعفر زرین word :

مروری بر حسابداری و ممیزی منابع انسانی
جعفر زرین

چکیده:
امروزه حسابداری منابع انسانی یکی از عوامل مهم در مورد نگهداری نیروی انسانی سازمان ها به شماره می رود. حسابداری منابع انسانی را می توان فرایند شناسایی و اندازگیری اطلاعاتی درباره منابع انسانی و گزارش این اط

لاعات به گروه های ذینفع تعریف نمود. در حسابداری منابع انسانی هزینه های گزینش و استخدام و آموزش و جدا سازی نیروی انسانی مورد توجه قرار می گیرد و در ممیزی نیروی انسانی به مسائلی از قبیل میزان جایگزینی و یا چرخش به میزان غیبت و روابط کارکنان پرداخته می شود. لذا چند مدل پولی و غیر پولی برای اندازگی

ری دارایی های انسانی معرفی گردیده که به اختصار به آنها پرداخته می شود. همچنین قسمت های از ایرادات سیستم حسابداری مرسوم نیز ارائه می گردید و به ماهیت حسابداری انسانی نیز اشاره می شود.

مقدمه
حسابداری و منابع انسانی از مسایلی است که اخیراً توجه بیشتر مدیران، به ویژه مدیران منابع انسانی را به خود جلب کرده است. هر چند که انجام این کار یعنی حسابداری و ممیزی منابع انسانی در ابتدا بسیار سخت و غیر ممکن جلوه می کند، ولی در اصل چنین نیست. به عنوان مثال برای روشن شدن موضوع حسابداری منابع انسانی می توان این طور فرض کرد که اگر روزی تمام نیروهای انسانی یک سازمان با تصمیمی جدی

و قطعی دست از کار بکشند و به هیچ وجه قص

د مراجعت مجدد به سازمان را نداشته بانشد در آن صورت چه میزان وقت، انرژی و هزینه لازم است تا کسانی دیگر جایگزین آنان شوند. یک برآورد کلی نشانی داده است که از نظر هزینه، جایگزینی مجدد نیروهای انسای از دست رفته سه تا پنج برابر حقوق و مزایا و سایر هزینه هایی است که در حال حاضر برای آنان پرداخت می شود. این هزینه جدای از هزینه های مربوط به نیرویابی، جذب و گزینش و انرژی لازم برای آموزش آنان است. زیرا هزینه مذکور مربوط به زمان خالی ماندن مشاغل تا جایگزینی کامل و مجدد انهاست.
هدف حسابداری منابع انسانی بیشتر مورد جلب توجه مدیرانی است که در مورد نگهداری نیروی انسانی از خود بی تفاوتی نشان می دهند. مدیرانی که به ایجاد رضایت شغلی و انگیزه های مثبت در کارکنان بی توجهند و به امنیت شغلی، ایجاد امید و حس وفاداری، ایجاد فرصت برای پیشرفت و رفع مشکلات منابع انسانی نمی اندیشند و موجبات اخراج و یا استعفای کارکنان را فراهم می آورند.
حسابداری منابع انسانی در حقیقت شناخت بی سابقه یک اصل از اصول مدیریتی را درباره ارزش مادی انسانی در سازمان میسر می کند. اصلی که در گذشته مدیران هیچگونه تفکری در مورد آن نداشتند و به آن کاملا بی توجه بودند. ولی امروزه در حسابداری و ممیزی منابع انسانی و تاکید فراوان و توجه خاصی به این سرمایه عظیم به منظور جلب توجه مدیران به مسایل نگهداری و استفاده بهینه از آنان گردیده است.

در کشورهای جهان سوم و به ویژه ایران منابع انسانی ماهر و

متخصص جزو داراییهای نادری است که مدیریت تمامی واحدهای اقتصادی و نهادها برای ارتقای سطح عملکرد خود درجستجوی آن هستند و یا با صرف هزینه های گزاف سعی دارند تا به هر گونه ممکن، منابع انسانی موجود خود را برای رسیدن به سطح مطلوب مورد نظر آموزش قرار دهند.
نداشتن اطلاعات درباره اینکه ارزش اقتصادی چنین دارایی های کمیاب چه قدر است ویا چه میزان از مخارج انجام شده برای پرورش و آموزش افراد متخصص و مورد نیاز ارزش به حساب دارایی بردن دارد و چه میزان از ان هزینه ای از دست رفته تلقی می گردد، از نکات ضعف سیستم های فعلی حسابداری به شمار می آید. سرمایه گذاران به عنوان استفاده کنندگان صورتهای مالی به اطلاعاتی درباره ارزش دارایی های انسانی و تغییرات این داراییهای در طی دوره مالی برای اخذ تصمیمات صحیح تر سرمایه گذاری خود نیاز دارند.
مدیریت واحدها نیز به عنوان دسته ای دیگر از استفاده کنندگان اطلاعات مالی برای برنامه ریزی و کنترل منابع انسانی به چنین اطلاعاتی نیازمندند. بنابراین ، الحاق حسابداری منابع انسانی به سیستم حسابداری موجود در آینده ای نه چندان دور غیر واقعی به نظر نخواهد رسید.
پروفسور یوجی ای جی ری در کتاب تئوری اندازه گیری حسابداری به این موضوع که استفاده کنندگان صورتهای مالی باید اطلاعات مربوطبه دریافت یا تحویل منابع آتی را زودتر و در زمان ایجاد تعهد و نه در زمان اجرای ان دریافت و شناسایی کنند اشاره کرده و است و سپس از منابع انسانی به عنوان چنین منابعی یاد می کند.

شیوه حسابداری منابع انسانی:

اخیرا توسط یکی از صاحب نظران و متخصصان حسابداری مدیریت مدلی ارائه شده که در شکل شماره 1 ملاحظه می کنید. در این مدل هزینه های مستقیم و غیر مستقیم جداسازی منابعه انسانی از سازمان از قبیل پرداخت مبالغی برای بازخرید کردن، تقلیل کارآیی سازمان به دلیل ترک کارکارکنان آموزش دیده و با تجربه و همچنین هزینه های مربوط به زیانهای خالی مانده پست ها تا زمان جذب و گزینش و آموزش نیروهای جدید که کلیه آنها در حسابداری منابع انسانی مورد نظر بوده و ارقام ریالی آن محاسبه و مقایسه می گردد نشان داده شده است.

شکل شماره -1 سنجش هزینه جایگزینی یک شغل

ایرادهای حسابداری مرسوم
در سیستمهای اطلاعاتی حسابداری، اغلب مخارج منابع انسانی در هنگام وقوع هزینه می گردد. طرفداران حسابداری منابع انسانی ایرادهایی علیه استانداردهای حسابداری درباره اهمال در فراهم ساختن اطلاعات مربوط برای مدیریت وسرمایه گذاران عنوان نموده اند.
کمبلینگ در سال 1976 بر این باور بود که حسابداری باید تصویری از مباشرت و نظارت و حسابگری آن را منعکس می سازد تا بتوان سیاستهای پرسنلی یک سازمان را برای استفاده کنندگان صورت های مالی آن بطور کمی توجیه کرد. به عقیده وی نبود اطلاعات نظارت بر مباشرت منابع انسانی یکی از نکات ضعف حسابداری مرسوم تلقی می گردد.
جورکوس در سال 1979 عنوان کرد که هر گاه دارایی های بیشتری را بتوان در مدل بهره وری داده = ستانده بطور کمی وارد نمود، حسابگری بهتری به دست خواهد آمد و ورود حسابداری منابع انسانی به سیستم حسابداری موجود جامعیت این حسابگری را ارتقا خواهد داد. در هر صورت ایرادهای حسابداری مرسوم را با توجه به مطالعه انتقادات حامیان حسابداری منابع انسانی می توان به شرح زیر برشمرد:
1-بهای تمام شده منابع انسانی هزینه می شود
در واقع ، به خاطر این ضعف عمده است که اندازه گیری بهای تمام شده منابع انسانی توجه خاصی را به خود جلب کرده است و این در جهت توسعه رشته جدیدی در حسابداری به نام حسابداری منابع انسانی یک عامل اساسی بشمار می رو

د.
2-بهای تمام شده مخارج مرتبط با منابع انسانی برای مدیریت روشن نیست
بدون در دست داشتن اطلاعات کافی در مورد منابع انسانی ، مدیریت از کل مبالغ سرمایه گذاری شده در منابع انسانی واقف نیست و ارزش منابعی چو

ن بهای تمام شده کارمند یای یک مهندس ، بهای تمام شده آموزش یک حسابداری قابل و یا بهای تمام شده جایگزین کردن یک کارمند متخصص برای رده مدیریت در اختیارش نیست.
3-نبود اطلاعات لازم برای برنامه و کنترل
مدیریت همان اندازه که به اطلاععات مواد اولیه و سربار تولید برای برنامه ریزی و کنترل صحیح نیازمند است ، به اطلاعات پرسنلی هم نیاز دارد. سیستمهای حسابداری در حال حاضر این اطلاعات مورد نیاز را در اختیار نمی گذارند. برای مثال ، حسابداری منابع انسانی اطلاعات لازم را برای بودجه بندی ، مانند بهای تمام شده کارمندیایی استخدام کارکنان جدید را در اختیار خواهد گذاشت. کنترل منابع انسانی بدین ترتیب کمک خواهد کرد تا اطمینان پیدا کنیم که به اهداف انسانی نائل شده ایم .
4-نبود مسئولیت اجتماعی
حامیان حسابداری منابع انسانی، بسیاری از شرکت های بزرگ را به خاطر عدم توجه آنها به مسئولیت اجتماعی مورد انتقاد قرار داده اند. این انتقادات در ارتقای هوشیاری صاحبان صنایع موثر است. آنان به این مساله پی برده اند که امروزه سود تنها هدف اغلب شرکت ها نیست و نظرهای اجتماعی و محیطی نیز باید مورد توجه قرار گرفته، در گزارشگری جای گیرد. بنابراین باید انواع مشارکت های اجتماعی خود را همانند کمک در امر بهبود محیط زیست و کنترل آلودگی و یا میزان کمک در امر اموزش و ارتقای سطح علمی و تخصصی منابع انسانی خود را به عنوان یک مشارکت اجتماعی در گزارشگری خود افشا کنند.
گزارشگری این گونه اطلاعات به حسابداری اجتماعی و حسابداری منابع انسانی نیاز دارد.
5-عدم توجه انگیزش کارکنان

حامیان حسابداری منابع انسانی بر این باورند که مدیران در هر سطحی که هستند باید از تواناییها ، خلاقیت و مهارت کارکنانی که تحت هدایت آنان انجام وظ

یفه می کنند، آگاه باشند. از طرف دیگر کارکنان تمایل دارند تا در مدیریت شرکت ، مشارکت و هماهنگی داشته باشند. سستی ایجاد شده به علت کار مداوم و سرکوب نوآوریها به یک نرخ بالای گردش استخدام در سازمان منتهی می شود. این اهمال همچنین به عنوان مسبب مسائل خانوادگی و بی بندوباری های شغلی ، شناسایی گردیده است. حسابداری منابع انسانی می توان هزینه های از دست رفته گردش بیمورد شغلی را مورد سنجش قرار داده ، حسابداری سنجش مسئولیت را تقویت کنند.

ماهیت حسابداری منابع انسانی
حسابداری منابع انسانی را می توان به عنوان ثبت مدیریت و گزارشگری بهای تمام شده کارکنان تعریف کرد. تعریف جامع دیگر برای حسابداری منابع انسانی «فرایند شناسایی و اندازه گیری اطلاعاتی درباره منابع انسانی و مخابره این اطلاعات به گروهای ذینفع است».
این تعریف شامل سه هدف عمده حسابداری منابع انسانی می

شود.
1- شناسایی ارزش منابع انسانی
2- اندازه گیری بهای تمام شده و ارزش افراد بریا سازمان
3- بررسی اثر ادارکی و رفتاری چنین اطلاعات
علی رغم عدم اشتیاق موسسات برای افشای ارزش دارایی ها

ی انسانی خود ، اغلب مطالعات تجربی که اثر اداکی ورفتاری را مورد بررسی قرار می دهند. نشان دهنده تمایل مطلوب استفاده کنندگان گزارشهای مالی برای دریافت اطلاعات مربوط به ارزش منابع انسانی است.

روشهای اندازه گیری دارایی انسانی
سنجش پولی دارایی های انسانی بر اساس روشهای بهای تمام شده تاریخی، بهای جایگزینی ، بهای فرصت از دسته رفته ، مدل غرامت کار، و روش دستمزدهای آینده تنزل شده تعدیل یافته ، امکان پذیر است. مدل ممیزی سازمانها از مدل های اصلی سنجش غیر پولی دارایی انسانی به شمار می رود.
1-روش بهای تمام شده تاریخی
این روش بر، به حساب دارای بردن تمامی مخارج مرتبط با کارمند یابی، انتخاب، استخدام، آموزش، انتصاب و رشد یک کارمند (یک دارایی انسانی) و سپس مستهلک کردن (کم آیش) دارایی مورد نظر بر اساس عمر منتظره آن، بر به حساب دارایی بردن هزینه های متعاقب انجام شده برای ارتقای کیفی آن که انتظار می رود منافع آینده بالقوه ای داشته باشد و سرانجام بر شناخت زیانهای مرتبط یا تصفیه چنین دارایی های انسانی (باز خرید، اخراج و یا استعفای کارمند) تاکید دارد. در مواردی که داده ها قابل بررسی محسوب می گردد. در هر حال استفاده از این روش برای اندازه گیری در ابعاد متعدد، محدودیت ایجاد می کند.
اولا، ارزش اقتصادی دارایی انسانی الزاما با بهای تمام شده تاریخی آن مطابقت نمی کند.
ثانیاً به این دلیل که هزینه های مرتبط با کارمند یابی، انتخاب، استخدام، آموزش و شد هر کارمند در یک موسسه ممکن است برای کارمندان مشابه متفاوت باشد، رو

ش بهای تمام شده تاریخی ممکن است دارایی های انسانی را به ارزشهای منتهی کند که قابلیت مقایسه خود را تا اندازه ای از دست بدهد.
2-روش بهای جایگزینی
روش بهای جایگزینی شامل برآورد هزینه های جایگزینی منابع انسانی موجود یک موسسه است. این هزینه ها شامل تمام هزینه های کارمند یابی ، انتخاب، اس

تخدام ، آموزش ، انتصاب و رشد کارمندان جدید است تا سطح شابستگی کارمندان موجود را بدست آورند. حسن روش بهای جایگزینی در این است که از اطلاعات جاری بازار برای دستیابی به ارزش اقتصادی این گونه دارایی، یعنی ارزش اقتصادی فرد، استفاده می شود. در هر صورت، محدودیت هایی نیز برای بهای جایگزینی وجود دارد.
اولا ارزش یک کارمند ممکن است بیشتر از بهای جایگزینی آن از نظر موسسه مربوط تلقی گردد.
ثانیا شاید هیچ جایگزین مشابهی برای یک دارایی انسانی خاص وجود نداشته باشد.
ثالثا به طوری که توسط لیکرت و باورز مشاهده شد، مدیران ممکن است در برآورد بهای جایگزینی تمامی افراد سازمان انسانی خود مشکل داشته باشند و مدیران مختلف ممکن است به برآوردی کاملا متفاوتی دست یابند.
3-روش بهای فرصت از دست رفته
حکمیان و جونز عقیده دارند که روش بهای فرصت از دست رفته بر محدودیت های روش بهای جایگزینی غالب می شود. به نظر آنها منابع انسانی از طریق فرایند یک مناقصه رقابتی ، بر اساس مفهوم بهای فرصت از دست رفته ، می توان آفریده شود. بطور اخص ، مدیران برای یافتن کارمندان نادر و کمیابی که نیاز دارند مجبور به چانه زنی و مناقصه می شوند. اینان فقط آن دسته از کارمندان موسسه هستند که مدیران موسسات دیگر در پی یافتن آنها هستند. به عبارت دیگر، کارمندانی که نادر تلقی نمی گردند جزو دارایی انسانی سازمان به حساب نمی آیند. ظاهرا روش بهای فرصت از دسته رفته نیز دارای محدودیت هایی است:
اولا به میان آورند فقط کارمندان کمیاب در دارایی سازمان ممکن است به وسیله سایر کارمندان به عنوان تبعیض تلقی گردد. ثانیاً برخی از قسمت هایی که سود آوری پایین تری دارند ممکن است بخاطر عدم توان رقابت خود در جذب کارمندان بهتر، در مقایسه با قسمتهای سودآورتر ، مورد مواخذه قرار گیرند. ثالثا این روش ممکن است به عنوان روشی مصنوعی و غیر اخلاقی تلقی گردد.
4-روش غرامت کار

مدل Service states یا حالات خدمتی عرضه کننده ی مقدار مشخصی از خدمات در یک دوره ی زمانی معین می باشد. بر اساس احتمال اشغال وضعیت های گوناگون سازمانی به توسط یک فرد خدمات مورد انتظار ارائه شده ، به توسط این شخص طبق این فرمول قابل محاسبه است.

(S ) عبارت است از کمیت خدمات مورد انتظار از شخص در یک موقعیت سازمانی مشخص. از این رابطه می توان معادل مقدار پولی خدمات را از طریق معادل کمیت محصول و یا بهای خدمات ارائه شده ویا به صورت درآمد مورد انتظار ناشی از این خدمات محاسبه کرد.
بهای خدمات مورد انتضار آتی بعداً به ارزش فعلی آن ها محاسبه می گردد. مدل فلم هولز از جابه جایی آنان بین موقعیت های گوناگون سازمانی وجود دارد. در همین سال ( 1971) شواتز و لو ارزش اقتصادی یک فرد را مانند درآمد او در طول همر مفیدش محاسبه کردند.
( که بر حسب احتمال مرگ و میر تنظیم می گردد) به شرح زیر

E(Vr) = سرمایه انسانی شخصی به سن r
I(t) = درآمد سالانه ی شخص تا زمان بازنشستگی
R = نرخ تنزیل برای شخص معین
T = سن بازنشستگی شخص .
Pr (t) =احتمال شرطی شخص به سن r که در سن t می میرد.

متعاقبا در سال 1937 مرس هر دو فرمول بالا را مورد ارزیابی مجدد قرار داده بازسازی کرد. او اعتقاد داشت که مدل فلم هولز تلاش دارد، تا دارایی انسانی را به صورت خالص ارزش فعلی خدمات دریافتی سازمان از کارمندانش ارزیابی کند.
مدل دوم درصدد سنجش چیزی دیگر است. این فرمول دارایی انسانی را معادل ارزش فعلی در آمد ناشی از استخدام افراد مح

اسبه می کند. انباشتگبی منافع ناشی از افزایش در دارایی های انسانی مستقیما به سود کارمندان و منافع غیر مستقیم ان به سود سازمان استخدام کننده می باشد. بنابراین ، فرمول تلفیقی مرس به شرح زیر ارائه می گردد.

A = ارزش دارایی انسانی

برای یک سازمان رسمی .
N = تعداد اشخاصی که اخیرا استخدام شده اند.
t =زمان حال
Gi(T) = ارزش ناخالص خدمات ارائه شده به توسط شخص (i ) در زمان ( t)به سازمان.
Ei(t) = کل جبران خدمت مستقیم یا غیر مستقیم پرداختی به شخص (i ) در زمان (t) به وسیله ی سازمان
(t) = ارزش خدمات تمام افرادی که اخیرا استخدام شده اند و با یک دیگر کار می کنند بعلاوه ی ارزش خدمات فردی ان ها در زمان ( t)
r =ارزش زمانی پول.
لو و جاجی مدل عملیاتی HRA مارکوی را به شرح زیر تکمیل کردند.

= بردار مجموع ارزش اقتصادی هر رده ی کارمندی
=بردار تعداد کارکنان در هر رده در زمان صفر
N = تعداد دوره های زمانی .
r =نرخ تنزیل ( %) در هر دوره
=ماتریس انتقالی احتمال (انتقال اشخاص به رده های بالاتر سازمانی).
[V] = بردار ارزش اقتصادی مورد انتظار درهر رده.
براساس پرونده های مستخدمان یک سازمان احتمال ارتقاء هر کارمند و اخراج از سازمان از طریق ماتریس های انتقالی در هر سال قابل محاسبه است .(جدول زیر).
این جدول نشان می دهد که احتمال ارتقاء نیافتابر 4% و احتمال ارتقاء به رده 3 برابر 1/0 و احتمال ترک سازمان در پایان دوره برابر 1/0 است. جمع احتمالات در هر ردیف برابر یک است.
پایان دوره

شروع
زمانی 4 3 2 1 رده
1/0
1/0 4/0 4/0 1
1/0 4/0 5/0 0 2
2/0 8/0 0 0 3
1 0 0 0 4

لو و جاجی (1974 صفحه 327-9) یک مثال عددی تهیه کردند، ارزش هر منبع انسانی در هر رده به هزار دلار
و تعداد کارکنان در هر دوره برابر است با
ماتریس انتقالی برابر است است
ارزش اقتصادی مورد نظر برای هر صد کارمند در رده یک در اولین دوره زمانی برابر است با
دلار 150000 = ( 3 ×1/0+2×4/0 +1×4/0 ) 100
با استفاده از عملیات ماتریس ارزش مورد انتظار هر رده برای نخستین دوره ی زمانی برابر است با

برای دومین دوره ی زمانی ارزش اقتصادی مورد انتظار برای کارکنان رده ی اول برابر است با

(3×28/0 +2×36/0+1×16) 100
و ارزش های مورد انتظار در هر رده در دومین دوره عبارت است از :

و بعد جمع کل ارزش برای دو دوره ی اول ، برای هر رده برابر است با

جمع دوره ی داده شده بیش تر از چهل سال به طور اساسی تغییری در کل ارزش محاسبه نخواهد داد با استفاده از کامپیوتر ، جمع ارزش اقتصادی تمام کارمندان در زمان صفر برابر است با 3983 میلیون دلار.
(اوکان b 1976) با فرمول خود به طور اساسی مو

جب توسعه ی یک مدل گسترده به شکل کلی زیر شد:

= جمع تعدیل شده ارزش خالص فعلی منابع انسا

نی در یک سازمان حرفه ای خدماتی
Vgj = سود قطعی خالص
L = پایان عمر مفید تخمینی کارمند
j = شخص J ام در سازمان n ، 00000 و 2 و 1 = j
R = نرخ تنزیل خارج از بدون احتساب ریسک
این مدل سعی به محاسبه ی کل سود حاصله ناشی از کارمندان منهای هزینه های استخدامی آنان را دارد. همچنین این فرمول عوامل ثابت و موثر در شرایط ادامه احتمال استخدام و احتمال به بقای سازمانی را در نظر گرفته و به کار می برد. توسعه و استفاده ی اساسی از این مدل های ارزشی ، به نظر محدود می آید. عملی بودن الگوهای اجرایی هنوز هم وابستگی زیادی به قابلیت در دست رس بودن به داده های مرود نیاز دارد. لزوم به کار بردن این الگوها در گروه های اتسخدامی به جای اشخاص منفرد و قایل شدن ارزش بالاتر و استفاده ی بیش تر برای سازمان هایی که به خدمات واقعی مردمی می پردازند از جمله هدف های دیگر این الگوهاست.
5-مدل اندازگیری غیر پولی
مهمترین گروه معیارهای رفتاری غیر پولی توسط لیکرت به وجود آمده است. که برای پدید آوردن مدلی شامل، متغییر های برای کارایی یک سازمان انسانی از آنها استفاده می شود. این مدل شامل متغییر های سببی و متغییرهای واسطه می باشد. براین اساس ارزش فعلی یک سازمان انسانی ثابت نتیج گرفته از امتیازات متغییر های سببی و واسطه ای خود آن سازمان می باشد.

مشکلات و انتقادات
انتقادات و مشکلات مشخص شده در رابطه با HRA بر س

ه محور اساسی متمرکز است : نخست پیچیدگی الگوهای اندازه گیری است .پیچیدگی کلی مدل ها خطر دور شدن از درک مدیران و منابع سازمان موجود برای ایجاد هر گونه فرصتی جهت انجام عملیات حیاتی را دربردارد. انتظارات مدیران ، عبارت از واق

عی بودن ، عملی بودن و موثر بودن هزینه ها است. در تلاش برای طرح اطلاعات HRA که مربوط به نیازهای تصمیم گیری استفاده کنندگان گزارش ها می باشد، دست یابی همزمان به این نکته بسیار مشکل می باشد.
دومین نکته رفتارهای مدیریت سازمان است. تفسیرهای نظریه پردازانه و اهمین دادن بیش از حد به فعالیت های اجرایی، مدیران را ترسو و مجبور به نشان دادن مقاومت در مقابل HRA می کند. مجریان به مفید بودن بالقوه ی این نظریه ها پی برده اند اما خواستاراجرایی خواستار مشاهده ی نتایج واقعی استفاده از این الگوها بر روی طرح های مشابه خود در جاهای دیگرند.
سومین نکته، نگرانی مدیران در مورد واکنش کارمندان نسبت به این مسئله است. آیا کارمندان احساس می کنند که تا مرحله ی یک عامل تولید مکانیکی در نزد سازمان تنزل پیدا کرده اند؟ این خطر که کارمندان نه فقط با سیستم اطلاعات سازمان ، بلکه با خود سازمان نیز بیگانه شوند ، همواره وجود دارد. یک سیستم HRA ممکن است سبب ایجاد مقاومت در کارمندان سازمان گردد، زیرا آن ها این مسئله را به عنوان عرصه ای برای اندازه گیری فعالیت های خود تلقی می کنند. مسئله ی کنجکاوی نسبت به کارمندان هیچگاه قبلا از نزدیک بررسی نشده واینکه کارکنان خود را تحت کنترلی شدیدتر و در پاره ی از موارد افرادی بخصوص را تحت کنترل و مشاهده غیر ضروری احساس می کنند.
این مسائل از جمله مشکلات اساسی برای انجام دادن مراحل HRA بوده و نمی توان آن ها را مرود بی توجهی قرارداد. چنان چه بخواهیم این شکل از حسابداری، در آینده کارمندانی مخصوص به خود داشته باشد، مسئله ی مذکور در فوق باید مورد توجه محققان حسابداری و مجریان طرح ها قرار گیرد.

نتیجه گیری:

هدف از میان آوردن موضوع حسابداری منابع انسانی در این مقاله مورد توجه قرار دادن موضوعاتی است که روند آینده حسابداری با آن روبرو خواهد بود. بنابراین تنها به بهانه آشنایی این بحث و نیز آشنای با دیدگاه های متفاوت در این زمینه، انتقادهای سیستم های رایج حسابداری بر شمرده شده و روش های برای ارزیابی دارای های انسانی معرفی گردی

ده که به علت فشردگی، نقطه آغازی بیش نبود می تواند منشع مطالعات بعدی قرار گیرد.

منابع:
1- میرسپاسی، ناصر، حسابداری و منابع انسانی، انتشارات مرکز مدیریت دولتی.
2-ابطحی، سید حسین، گفتار های در مدیریت پیشرفته منابع انسانی، انتشارات قوس.
3-بررسی های حسابداری انتشارات دانشگاه تهران.
4-گراهام ، مدیریت منابع انسانی، انتشارات سوره.
5-راثول، ویلیام، مدیریت استراتژیک منابع انسانی، نشر دید

ار.
6- دسلر، گری، Human Resource Managemet، انتشارات کوپر.


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید